تفسیر نمونه جلد ۱۸

تفسیر نمونه0%

تفسیر نمونه نویسنده:
گروه: شرح و تفسیر قرآن

تفسیر نمونه

نویسنده: آية الله مکارم شيرازي
گروه:

مشاهدات: 24505
دانلود: 3001


توضیحات:

جلد 1 جلد 2 جلد 3 جلد 4 جلد 5 جلد 6 جلد 7 جلد 8 جلد 9 جلد 10 جلد 11 جلد 12 جلد 13 جلد 14 جلد 15 جلد 16 جلد 17 جلد 18 جلد 19 جلد 20 جلد 21 جلد 22
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 54 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 24505 / دانلود: 3001
اندازه اندازه اندازه
تفسیر نمونه

تفسیر نمونه جلد 18

نویسنده:
فارسی

فهرست مطالب

آيه (1) و (2) و ترجمه 8

تفسير: 8

آيه (3) تا (5) و ترجمه 14

تفسير: 14

آيه (6) تا (9) و ترجمه 20

تفسير: 21

آيه (10) و (11) و ترجمه 29

تفسير: 29

آيه (12) تا (14) و ترجمه 35

تفسير: 36

نكته ها 45

1 - دور نمائى از زندگانى عبرت انگيز سليمان ( عليها‌السلام ) 45

2 - چرا مرگ سليمان مدتى مكتوم ماند؟ 47

3 - چهره سليمان در قرآن و تورات كنونى؟ 49

4 - شكرگزاران واقعى اندكند 52

آيه (15) تا (17) و ترجمه 56

تفسير: 56

آيه (18) و (19) و ترجمه 62

تفسير: 62

نكته ها: 67

1 - ماجراى عجيب قوم سبا 67

2 - يك اعجاز تاريخى قرآن 69

3 - نكات مهم عبرت در يك داستان كوتاه 70

آيه (20) و (21) و ترجمه 72

تفسير: 72

آيه (22) تا (27) و ترجمه 75

تفسير: 76

نكته: 85

آيه (28) تا (30) و ترجمه 89

تفسير: 89

آيه (31) تا (33) و ترجمه 94

تفسير: 95

آيه (34) تا (38) و ترجمه 100

تفسير: 101

نكته ها: 107

آيه (39) تا (42) و ترجمه 111

تفسير: 111

نكته ها: 117

1 - انفاق مايه فزونى است نه كمبود 117

2 - اموال خود را بيمه الهى كنيد: 120

3 - وسعت مفهوم (انفاق ) 121

آيه (43) تا (45) و ترجمه 122

تفسير: 122

آيه (46) و ترجمه 128

تفسير: 128

نكته ها: 132

آيه (47) تا (50) و ترجمه 137

تفسير: 137

آيه (51) تا (54) و ترجمه 145

تفسير: 145

سوره فاطر 153

آيه (1) تا (3) و ترجمه 156

تفسير: 157

نكته: 165

آيه (4) تا (7) و ترجمه 170

تفسير: 170

آيه (8) تا (10) و ترجمه 177

تفسير: 178

نكته: 187

آيه (11) و (12) و ترجمه 190

تفسير: 190

نكته: 198

آيه (13) و (14) و ترجمه 202

تفسير: 202

نكته: 207

آيه (15) تا (18) و ترجمه 210

تفسير: 210

آيه (19) تا (23) و ترجمه 219

تفسير: 219

نكته ها: 222

1 - آثار ايمان و كفر 222

2 - آيا مردگان حقيقتى را درك نمى كنند؟ 223

3 - تنوع تعبيرات بخشى از فصاحت است 226

آيه (24) تا (26) و ترجمه 228

تفسير: 228

آيه (27) و (28) و ترجمه 233

تفسير: 233

آيه (29) و (30) و ترجمه 240

تفسير: 240

نكته: 244

آيه (31) و (32) و ترجمه 246

تفسير: 246

نكته: 253

آيه (33) تا (35) و ترجمه 255

تفسير: 255

آيه (36) تا (38) و ترجمه 259

تفسير: 259

نكته ها: 265

آيه (39) تا (41) و ترجمه 268

تفسير: 269

نكته: 276

آيه (42) تا (44) و ترجمه 278

شان نزول 279

تفسير: 279

آيه (45) و ترجمه 286

تفسير: 286

سوره يس 290

آيه (1) تا (10) و ترجمه 294

تفسير: 295

نكته ها: 303

1 - از كار افتادن ابزار شناخت! 303

2 - سدهائى از پيش و پس! 305

3 - محروميت از سير آفاقى و انفسى 306

آيه (11) و (12) و ترجمه 308

تفسير: 308

نكته ها: 313

آيه (13) تا (19) و ترجمه 317

تفسير: 318

آيه (20) تا (30) و ترجمه 324

تفسير: 325

نكته ها: 336

1- داستان رسولان (انطاكيه ) 336

2 - نكته هاى آموزنده اين داستان 340

3 - پاداش و عذاب برزخ 342

4 - پيشگامان امتها! 342

آيه (31) و (32) و ترجمه 344

تفسير: 344

آيه (33) تا (36) و ترجمه 347

تفسير: 347

آيه (37) تا (40) و ترجمه 355

تفسير: 355

نكته ها: 363

1 - حركت (دورانى ) و (جريانى ) خورشيد: 363

2 - تعبير به تدرك و سابق: 365

3 - نظام نور و ظلمت در زندگى بشر: 366

آيه (41) تا (44) و ترجمه 369

تفسير: 369

آيه (45) تا (47) و ترجمه 374

تفسير: 374

آيه (48) تا (53) و ترجمه 380

تفسير: 380

آيه (54) تا (58) و ترجمه 388

تفسير: 388

آيه (59) تا (62) و ترجمه 395

تفسير: 395

آيه (63) تا (68) و ترجمه 402

تفسير: 402

آيه (69) و (70) و ترجمه 411

تفسير: 411

نكته: 415

آيه (71) تا (76) و ترجمه 419

تفسير: 420

نكته: 426

آيه (77) تا (79) و ترجمه 428

شأن نزول: 428

تفسير: 429

آيه (80) و ترجمه 434

تفسير: 434

نكته ها: 438

آيه (81) تا (83) و ترجمه 441

تفسير: 441

نكته ها 446

1 - اعتقاد به معاد يك امر فطرى است 446

2 - باز تاب معاد در زندگى انسانها 449

3 - دلائل عقلى معاد 452

آيه (1) و (2) و ترجمه

بسم الله الرحمن الرحيم

( الحمد لله الذى له ما فى السموت و ما فى الارض و له الحمد فى الاخرة و هو الحكيم الخبير ) (1)( يعلم ما يلج فى الارض و ما يخرج منها و ما ينزل من السماء و ما يعرج فيها و هو الرحيم الغفور ) (2)

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشايشگر

1 - حمد (و ستايش ) مخصوص خداوندى است كه تمام آنچه در آسمانها و زمين است از آن او است، و حمد (و سپاس ) براى او است در سراى آخرت و او دانا و آگاه است.

2 - آنچه را در زمين فرو مى رود، و آنچه از آن بر مى آيد، مى داند و (همچنين ) آنچه از آسمان نازل مى شود و آنچه بر آن بالا مى رود، و او مهربان و آمرزنده است.

تفسير:

او مالك همه چيز و عالم به همه چيز است

پنج سوره از سوره هاى قرآن مجيد با حمد پروردگار شروع مى شود كه در سه سوره آن حمد و ستايش خداوند بخاطر آفرينش ‍ آسمان و زمين و موجودات ديگر است (سوره سبا، سوره فاطر، و سوره انعام ).

و در يك سوره (سوره كهف ) اين حمد و ستايش بخاطر نزول قرآن بر قلب پاك پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) مى باشد.

در حالى كه در سوره حمد تعبير جامعى شده كه همه اين امور را در بر مى گيرد( الحمد لله رب العالمين ) .

به هر حال سخن در آغاز سوره سبا از حمد و سپاس خدا است بخاطر مالكيت و حاكميت او در دنيا و آخرت، مى فرمايد:

(حمد مخصوص خداوندى است كه تمام آنچه در آسمانها و زمين است از آن او است )( الحمد لله الذى له ما فى السموات و ما فى الارض ) .

(و نيز حمد و سپاس براى او در سراى آخرت است )( و له الحمد فى الاخرة ) .

به اين ترتيب حاكميت و مالكيت هر دو جهان از آن او است، هر نعمتى، هر موهبتى، هر فايده و بركتى، و هر خلقت موزون و شگرف و عجيبى، همه تعلق به ذات پاك او دارد، و به همين دليل حمد كه حقيقتش ستايش بخاطر كارهاى نيك اختيارى است همه به او باز مى گردد، و اگر مخلوقاتى نيز شايسته حمد و ستايشند آنها نيز پرتوى از وجود او و شعاعى از افعال و صفات او هستند.

بنابر اين هر كس در اين عالم مدح و ستايشى از چيزى كند اين حمد و ستايش سرانجام به ذات پاك او بر مى گردد، و به گفته شاعر:

به جهان خرم از آنم كه جهان خرم از اوست

عاشقم بر همه عالم، كه همه عالم از او است

و در پايان آيه مى افزايد: (او حكيم و خبير است )( و هو الحكيم الخبير ) .

بر اساس حكمت بالغه اوست كه اين نظام عجيب بر جهان حكومت مى كند، و بر اساس علم و آگاهى اوست كه هر چيز به جاى خود قرار گرفته، و هر موجودى آنچه را كه نياز دارد در اختيار دارد.

در اينكه منظور از حمد و ستايش خداوند در آخرت چيست؟ مفسران گفتگو بسيار كرده اند.

بعضى گفته اند گرچه سراى آخرت دار تكليف نيست، اما بندگان خدا عاشقانه در آنجا او را مى ستايند و حمد مى كنند، و از حمد و ستايش او لذت مى برند!

بعضى ديگر گفته اند: بهشتيان او را به خاطر فضلش حمد مى كنند و دوزخيان بخاطر عدلش!

گاه گفته مى شود: انسانهائى كه در اين دنيا هستند به خاطر وجود حجابهاى مختلف بر قلب و فكرشان غالبا حمد خالص ندارند، اما در قيامت كه همه حجابها بر چيده مى شود و به مصداق الملك يومئذ لله مالكيت خداوند بر پهنه هستى بر همگان آشكار مى شود، همگى با خلوص نيت كامل زبان به حمد و ستايش او مى گشايند.

و نيز در اين جهان ممكن است انسانها غافل شوند، و موجوداتى را مستقل از ذات خداوند پندارند و آنها را ستايش كنند، اما در آنجا كه ارتباط همگى به ذات پاك او همچون شعاع آفتاب به قرص خورشيد آشكار مى گردد كسى جز او را ستايش نخواهد كرد.

از همه اينها كه بگذريم در قرآن مجيد نيز كرارا آمده است كه بهشتيان در آنجا خدا را حمد مى گويند:( و آخر دعواهم ان الحمد لله رب العالمين ) : (آخرين سخن بهشتيان اين است كه مى گويند حمد براى خدائى است كه پروردگار جهانيان است ) (يونس آيه 10).

در جاى ديگر مى خوانيم: هنگامى كه مومنان وارد باغهاى بهشت جاويدان مى شوند مى گويند: شكر براى خداوندى است كه اندوه را از ما بر طرف ساخت( و قالوا الحمد لله الذى اذهب عنا الحزن ) (فاطر - 34).

اين حمد نه تنها از زبان انسانها و فرشتگان است كه از تمام ذرات جهان هستى نيز زمزمه حمد و تسبيح او به گوش هوش ‍ مى رسد، هيچ موجودى نيست جز اينكه حمد و تسبيح او مى گويد.

آيه بعد به شرح گوشهاى از علم بى پايان پروردگار به تناسب توصيف خداوند به (حكيم ) و (خبير) در آيه گذشته پرداخته، چنين مى گويد: آنچه را در زمين فرو مى رود و آنچه را از آن خارج مى شود مى داند( يعلم ما يلج فى الارض و ما يخرج منها ) .

آرى او از تمام قطرات باران و امواج سيلاب كه در اعماق زمين فرو مى روند و به طبقه نفوذ ناپذير مى رسند و در آنجا متمركز و براى انسانها ذخيره مى شوند آگاه است.

او از دانه هاى گياهان كه با كمك باد يا حشرات در پهنه زمين پراكنده مى شوند و در زمين فرو مى روند و روزى به درخت سر سبز يا گناه پر طراوتى تبديل مى گردند با خبر است.

از ريشه هاى درختان به هنگامى كه در جستجوى آب و غذا به اعماق زمين پيشروى مى كنند.

از امواج الكتريسته، از گازهاى مختلف و ذرات هوا كه به داخل زمين نفوذ مى كنند، از جاندارانى كه در زمين فرو مى روند و به آن حيات مى بخشند، و نيز از گنجها و دفينه ها و اجساد مردگان اعم از انسانها و غير انسانها كه در اين زمين گسترده دفن مى شوند، آرى از همه اينها باخبر است.

همچنين از گياهانى كه از زمين خارج مى شوند، از انسانها كه از آن بر خاسته اند، از چشمه هائى كه از آن مى جوشد، از گازهائى كه از آن برمى خيزد، از آتشفشانهائى كه از آن زبانه مى كشد، و از حشراتى كه در درون زمين لانه دارند و از آن سر بر مى دارند، و خلاصه از تمام موجوداتى كه از اعماق زمين بيرون مى ريزند، اعم از آنچه ما ميدانيم و نمى دانيم، او از همه آنها مطلع و آگاه است.

سپس مى افزايد: او از آنچه از آسمان نازل مى شود و يا به آسمان بالا مى رود با خبر است( و ما ينزل من السماء و ما يعرج فيها ) .

از دانه هاى باران، از اشعه حياتبخش خورشيد، از امواج نيرومند وحى و شرايع آسمانى، از فرشتگانى كه براى ابلاغ رسالت يا انجام ماموريتهاى ديگر به زمين نزول مى كنند، از اشعه كيهانى كه از ماورأ جو به زمين نازل مى شود، از شهابها و سنگريزه هاى سرگردان فضا كه به سوى زمين جذب مى شوند، او از همه اينها مطلع است.

و نيز از اعمال عباد كه به آسمان عروج مى كند، از فرشتگانى كه پس از اداى رسالت خود به آسمان باز مى گردند، از شياطينى كه براى استراق سمع به آسمانها مى روند، از شاخه هاى درختان برومندى كه سر به آسمان بر مى كشد از بخارهائى كه از دريا برمى خيزد و بر فراز آسمان ابرها را تشكيل مى دهد، از آهى كه از دل مظلومى برمى خيزد و به آسمان صعود مى كند، آرى از همه اينها آگاه است.

آيا هيچكس جز او از اين امور آگاهى دارد؟ آيا علم همه دانشمندان بشر به گوشهاى از اين معلومات احاطه پيدا مى كند؟!

و در پايان مى افزايد: اوست رحيم و غفور، مهربان و آمرزنده( و هو الرحيم الغفور ) .

توصيف خداوند بر اين دو وصف در اينجا يا بخاطر آنست كه در ميان امورى كه به آسمان عروج مى كند اعمال بندگان و ارواح آنهاست، اوست كه آنها را زير پوشش رحمت و مغفرتش قرار مى دهد.

يا بخاطر اينكه نزول بركات و مواهب آسمانى مولود رحمت اوست، و اعمال صالحى كه از بندگان به مقتضاى و العمل الصالح يرفعه بالا مى رود مشمول غفران او مى باشد.

يا اينكه آنها كه شكر اين نعمتها را بجا مى آورند مشمول رحمتند و آنها كه مقصرند اگر از حد نگذرانند مشمول مغفرت.

خلاصه اينكه آيه فوق در تمام ابعادش معنى وسيع و گسترده اى دارد، و نبايد آنرا در يك جهت محدود كرد.

آيه (3) تا (5) و ترجمه

( و قال الذين كفروا لا تاتينا الساعة قل بلى و ربى لتاتينكم عالم الغيب لا يعزب عنه مثقال ذرة فى السموت و لا فى الارض و لا اصغر من ذلك و لا اكبر الا فى كتب مبين ) (3)( ليجزى الذين امنوا و عملوا الصالحات اولئك لهم مغفرة و رزق كريم ) (4)( و الذين سعو فى ايتنا معاجزين اولئك لهم عذاب من رجز اليم ) (5)

ترجمه:

3 - كافران گفتند: قيامت هرگز به سراغ ما نخواهد آمد، بگو آرى به پروردگارم سوگند كه به سراغ همه شما خواهد آمد، خداوندى كه از غيب آگاه است، و به اندازه سنگينى ذره اى در آسمانها و زمين از علم او دور نخواهد ماند، و نه كوچكتر از آن و نه بزرگتر، مگر اينكه در كتاب مبين ثبت است.

4 - هدف اين است آنها را كه ايمان آورده اند و عمل صالح انجام داده اند پاداش دهد، و براى آنها آمرزش و رزق پر ارزشى است.

5 - كسانى كه سعى در (تكذيب ) آيات ما داشتند و گمان كردند مى توانند از حوزه قدرت ما بگريزند عذابى بد و دردناك خواهند داشت.

تفسير:

به پروردگار سوگند قيامت خواهد آمد!

آيات گذشته در عين اينكه از توحيد و صفات خدا سخن مى گفت زمينه ساز مساله معاد بود، زيرا چنانكه خواهيم ديد مشكلات بحث معاد جز از طريق علم بى پايان حق حل نمى شود.

لذا در آيات مورد بحث نخست مى گويد: (كافران گفتند اين دروغ است كه قيامتى در پيش داريم هرگز قيامت به سراغ ما نمى آيد)( و قال الذين كفروا لا تاتينا الساعة ) .

نه تنها ما، براى هيچيك از انسانها قيامتى در كار نيست!

آنها مى خواستند از اين طريق آزادى عمل پيدا كنند و هر كارى از دستشان ساخته است، به اين اميد كه حساب و كتاب و عدل و دادى در كار نيست انجام دهند.

اما از آنجا كه دلائل قيامت روشن است قرآن با يك جمله قاطع و به صورت بيان نتيجه به پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) مى گويد: آرى، به پروردگارم سوگند كه قيامت به سراغ همه شما خواهد آمد( قل بلى و ربى لتاتينكم ) .

تكيه روى كلمه (رب ) بخاطر اين است كه قيامت از شؤ ون ربوبيت است، چگونه ممكن است خداوند مالك و مربى انسانها باشد و آنها را در مسير تكامل پيش ببرد اما نيمه كاره رها كند و با مرگ همه چيز پايان گيرد، و زندگى او بى هدف و آفرينش وى هيچ و پوچ شود؟!

در سوره تغابن آيه 7 نيز روى همين وصف تكيه كرده، مى فرمايد:( زعم الذين كفروا ان لن يبعثوا قل بلى و ربى لتبعثن ثم لتنبئن بما عملتم ) :

(كافران چنين پنداشتند كه هرگز برانگيخته نمى شوند، بگو: آرى به پروردگارم سوگند همگى در قيامت مبعوث مى شويد، سپس همه شما از اعمالتان و نتائج آن آگاه خواهيد شد)!

و از آنجا كه يكى از اشكالات مخالفان معاد اين بوده كه به هنگام خاك شدن بدن انسان، و پراكنده شدن اجزاى آن در اطراف زمين، چه كسى مى تواند آنها را بشناسد و جمع كند و به زندگى نوين باز گرداند؟ از سوى ديگر چه كسى مى تواند حساب اين همه اعمال بندگان را در نهان و آشكار و درون و برون نگاه دارد و به موقع به اين حسابها برسد؟ لذا در دنباله آيه اضافه مى كند او از تمام امور پنهانى با خبر است و به اندازه سنگينى ذره اى در تمام آسمانها و نه در زمين از حوزه علم بى پايان او بيرون نخواهد بود( عالم الغيب لا يعرب عنه مثقال ذرة فى السموات و لا فى الارض ) .

(و نه كوچكتر از ذره، و نه بزرگتر از آن، مگر اينكه همه اينها در كتاب مبين ثبت و ضبط است )( و لا اصغر من ذلك و لا اكبر الا فى كتاب مبين ) .

به اين ترتيب نه پراكندهگى ذرات بدن انسانها در زمين، و نه آميختن آن با موجودات ديگر، و نه حتى ورود اين اجزاء در بدن ساير انسانها از طريق مواد غذائى هيچيك مشكلى براى اعاده آنها ايجاد نمى كند.

اعمال آنها نيز در اين جهان باقى مى ماند، هر چند تغيير شكل مى دهد، و او از تمام آنها به خوبى آگاه است.

نظير اين تعبير در سوره ق آيات 3 و 4 نيز آمده است آنجا كه مى گويد( ائذامتنا و كنا ترابا ذلك رجع بعيد قد علمنا ما تنقص الارض منهم و عندنا كتاب حفيظ ) : (آيا هنگامى كه ما مرديم و خاك شديم باز مى گرديم؟ اين بسيار بعيد است، ولى آنها بايد بدانند كه ما ميدانيم زمين چگونه اجزاء آنها را كم مى كند، و در خود فرو مى برد و در نزد ما كتابى است كه همه اين امور در آن محفوظ است ).

در اينكه منظور از (كتاب مبين ) چيست؟ بسيارى از مفسران گفته اند: همان (لوح محفوظ) است، ولى اين سؤ ال مطرح مى شود كه (لوح محفوظ) چيست؟

همانگونه كه قبلا هم گفتهايم نزديكترين تفسيرى كه براى (لوح محفوظ) مى توان بيان كرد، همان لوح (علم بى پايان پروردگار) است، آرى در اين لوح همه چيز ثبت و ضبط است، و هيچگونه تغيير و دگرگونى در آن راه ندارد.

جهان پهناور هستى نيز انعكاس از اين لوح محفوظ است، چرا كه همه ذرات وجود ما و همه گفته ها و اعمال ما در آن محفوظ مى ماند، هر چند ظاهرا چهره عوض مى كند، اما هرگز از ميان نمى رود.

سپس ضمن دو آيه هدف قيام قيامت را بيان مى كند، و يا به تعبير ديگر دليل بر لزوم چنين عالمى را بعد از جهان كنونى در برابر منكران شرح مى دهد، مى فرمايد: هدف اين است آنها را كه ايمان آورده اند و عمل صالح انجام داده اند پاداش دهد( ليجزى الذين آمنوا و عملوا الصالحات ) .

آرى (براى آنها مغفرت و روزى پر ارزشى است )( اولئك لهم مغفرة و رزق كريم ) .

آيا اگر مومنان صالح العمل به پاداش خود نرسند اصل عدالت كه از اساسى ترين اصول خلقت است تعطيل نمى گردد؟ آيا عدالت پروردگار بدون آن مفهومى مى تواند داشته باشد؟ در حالى كه در اين جهان بسيارى از اينگونه افراد را مى بينيم كه هرگز به جزاى اعمال نيك خود نمى رسند، بنا بر اين بايد جهان ديگرى باشد تا اين اصل در آنجا محقق شود.

مقدم داشتن (مغفرت ) بر (رزق كريم ) ممكن است به خاطر اين باشد كه بيشترين نگرانى مومنان از لغزشهائى است كه احتمالا داشته اند، لذا قبل از هر چيز از طريق بيان آمرزش به آنها آرامش خاطر مى بخشد، بعلاوه تا با آب مغفرت الهى شستشو نشوند شايسته (رزق كريم ) و مقام كريم نخواهند بود.

(رزق كريم ) به معنى هر روزى ارزشمندى است، و گسترده گى مفهوم آن به حدى است كه همه مواهب الهى را شامل مى شود، حتى (نعمتهائى كه هيچ چشمى نديده و هيچ گوشى نشنيده و از فكر كسى نگذشته است ).

و به تعبير ديگر بهشت با تمام نعمتهاى معنوى و ماديش در اين كلمه جمع است.

گر چه بعضى از مفسران كريم را به عنوان دو چيز خوب و بى دردسر تفسير كرده اند ولى به نظر مى رسد كه مفهوم آن از اين هم گسترده تر باشد

و از آنجا كه بخش ديگر عدالت در مورد مجازات گنهكاران و مجرمان است در آيه بعد مى افزايد: (و كسانى كه سعى در تكذيب آيات ما و ابطال و انكار آن داشتند، و تصور مى كردند از حوزه قدرت ما مى توانند بگريزند، براى آنها عذابى از بدترين و دردناكترين عذابها خواهد بود)( و الذين سعوا فى آياتنا معاجزين اولئك لهم عذاب من رجز اليم ) .

در آنجا سخن از (رزق كريم ) بود و در اينجا از (رجز اليم ) است.

(رجز) (بر وزن كذب ) در اصل به (معنى ) اضطراب و عدم قدرت بر حفظ تعادل است، لذا هنگامى كه شتر بيمار و ناتوان مى شود و مجبور است به هنگام حركت گامهاى خود را كوتاه بر دارد تا بتواند تعادل خود را كمى حفظ كند عرب به اين حالت رجز مى گويد، سپس به هر گونه گناه و پليدى اطلاق شده است.

اطلاق كلمه (رجز) (بر وزن مرض ) به اشعار مخصوص جنگى نيز بخاطر آن است كه مقطعهاى كوتاه و نزديك به هم دارد.

به هر حال منظور از (رجز) در اينجا بدترين انواع عذاب است كه با ذكر كلمه اليم نيز تاكيد شده است، و انواع مجازاتهاى دردناك جسمانى و روحانى را شامل مى شود.

بعضى به اين نكته توجه كرده اند كه در اينجا قرآن به هنگام بيان نعمتهاى بهشتيان كلمه (من ) را بيان نكرده، تا دليل بر وسعت آن باشد، ولى اين كلمه در مورد عذاب آمده تا نشانه محدوديت نسبى و بيان رحمت او باشد.

(سعوا) از ماده (سعى ) به معنى هر گونه تلاش و كوشش است، و در اينجا منظور كوشش براى تكذيب و انكار آيات حق و باز داشتن مردم از گرايش به آئين پروردگار است.

(معاجزين ) از ماده (معاجزه ) به معنى عاجز كردن است و در اينگونه موارد به كسانى اطلاق مى شود كه از دست كسى بگريزند به طورى كه او نتواند بر آنها سلطه يابد، بديهى است اين توصيف براى مجرمان بخاطر پندارى است كه آنها عملا نشان مى دادند، كار آنها به كسانى شباهت داشت كه تصور مى كردند مى توانند هر جنايتى مى خواهند بكنند و سپس از حوزه قدرت خداوند فرار نمايند.