آيه (46) و ترجمه
(
قل انما اعظكم بواحدة ان تقوموا لله مثنى و فرادى ثم تتفكروا ما بصاحبكم من جنة ان هو الا نذير لكم بين يدى عذاب شديد
)
(46)
ترجمه:
46 - بگو: تنها شما را به يك چيز اندرز ميدهم و آن اينكه دو نفر دو نفر، يا يكنفر يكنفر براى خدا قيام كنيد، سپس فكر خود را به كار گيريد، اين دوست و همنشين شما (محمد) هيچگونه جنون ندارد، او فقط بيم دهنده شما در برابر عذاب شديد (الهى ) است.
تفسير:
انقلاب فكرى ريشه هر انقلاب اصيل
در اين بخش از آيات و آيات آينده كه بحثهاى اواخر اين سوره را تشكيل ميدهد بار ديگر به پيامبر اسلام (صلىاللهعليهوآلهوسلم
) دستور ميدهد كه آنها را با دلائل مختلف به سوى حق دعوت كند، و از گمراهى باز دارد، و همچون بحثهاى گذشته پنج بار پيامبر را مخاطب ساخته مى گويد: به آنها بگو... (قل...).
در نخستين آيه به خمير مايه همه تحولات و دگرگونيهاى اجتماعى و اخلاقى و سياسى و اقتصادى و فرهنگى اشاره كرده، و در جمله هائى بسيار كوتاه و پر محتوا مى گويد: به آنها بگو من تنها شما را به يك چيز اندرز مى دهم، و آن اينكه براى خدا قيام كنيد. دو نفر، دو نفر، يا يكنفر، يكنفر، سپس انديشه كنيد(
قل انما اعظكم بواحدة ان تقوموا لله مثنى و فرادى ثم تتفكروا
)
.
(اين دوست و همنشين شما (محمد) هيچگونه انحراف فكرى و جنون ندارد)(
ما بصاحبكم من جنة
)
.
بلكه او فقط بيم دهنده شما است در برابر عذاب شديد الهى(
ان هو الا نذير لكم بين يدى عذاب شديد
)
.
كلمات و تعبيرات اين آيه هر كدام اشاره به مطلب مهمى است كه ده نكته آن را ذيلا مى آوريم:
1 - جمله (اعظكم ) (شما را اندرز ميدهم ) در حقيقت بيانگر اين واقعيت است كه من خير و صلاح شما را در اين سخن در نظر ميگيرم نه هيچ مساله ديگر.
2 - تعبير به (واحدة ) (تنها يك چيز) مخصوصا با تاكيد به وسيله انما اشاره گويائى است به اين واقعيت كه ريشه تمام اصلاحات فردى و جمعى به كار انداختن انديشه هاست، مادام كه فكر ملتى در خواب است مورد هجوم دزدان و سارقان دين و ايمان و آزادى و استقلال قرار ميگيرند، اما هنگامى كه افكار بيدار شد راه بر آنها بسته ميشود.
3 - تعبير به (قيام ) در اينجا به معنى ايستادن روى دو پا نيست بلكه به معنى آمادگى براى انجام كار است، چرا كه انسان به هنگامى كه روى پاى خود ميايستد آماده براى انجام برنامه هاى مختلف زندگى ميشود، بنا بر اين انديشه كردن نياز به آمادگى قبلى دارد، كه انگيزه و حركتى در انسان به وجود آيد كه با اراده و تصميم به تفكر بپردازد.
4 - تعبير (لله ) بيانگر اين معنى است كه قيام و آمادگى بايد انگيزه الهى داشته باشد، و تفكرى كه از چنين انگيزه اى سرچشمه ميگيرد ارزنده است، اصولا اخلاص در كارها و حتى در انديشيدن خميرمايه نجات و سعادت و بركت است.
جالب اينكه ايمان به (الله ) در اينجا مسلم گرفته شده بنا بر اين تفكر به خاطر مسائل ديگر است اشاره به اينكه توحيد يك امر فطرى است كه حتى بدون انديشه نيز روشن است.
5 - تعبير به (مثنى و فرادى ) (دو دو، يا يك يك ) اشاره به اين است كه انديشه و تفكر بايد دور از غوغا و جنجال باشد، مردم به صورت تكنفرى، يا حداكثر دو نفر دو نفر قيام كنند، و فكر و انديشه خود را به كار گيرند، چرا كه تفكر در ميان جنجال و غوغا عميق نخواهد بود، به خصوص اينكه عوامل خود خواهى و تعصب در راه دفاع از اعتقاد خود در حضور جمع بيشتر پيدا ميشود.
بعضى از مفسران نيز احتمال داده اند كه اين دو تعبير به منظور اين است كه افكار فردى و جمعى يعنى آميخته با مشورت را فرا گيرد، انسان بايد هم به تنهائى بينديشد، و هم از افكار ديگران بهره گيرد كه استبداد در فكر و راى مايه تباهى است، و همفكرى و تلاش براى حل مشكلات علمى به كمك يكديگر - در آنجا كه به جنجال و غوغا نكشد مطمئنا اثر بهترى دارد و شايد به همين دليل مثنى بر فرادى مقدم داشته است.
6 - جالب اينكه قرآن در اينجا مى گويد تتفكروا (بينديشيد) اما در چه چيز؟ از اين نظر مطلق است و به اصطلاح حذف متعلق دليل بر عموم، است يعنى در همه چيز، در زندگى معنوى، در زندگى مادى، در مسائل مهم، در مسائل كوچك، و خلاصه در هر كار بايد نخست انديشه كرد، ولى از همه مهمتر، انديشه براى پيدا كردن پاسخ اين چهار سوال است: از كجا آمده ام؟ آمدنم بهر چه بوده؟ به كجا ميروم؟ و اكنون در كجا هستم؟ ولى بعضى از مفسران معتقدند كه متعلق تفكر در اين جا جمله بعد از آن است (ما بصاحبكم من جنة ) يعنى اگر كمى تفكر كنيد به خوبى در مييابيد
كه پيامبر (صلىاللهعليهوآلهوسلم
) از اتهام واهى شما در مورد جنون پاك و منزه است.
معنى اول روشنتر به نظر ميرسد.
اما مسلما از امورى كه بايد در آن انديشيد همين مساله نبوت و صفات برجسته اى است كه در شخص پيامبر اسلام و عقل و درايت او بود بى آنكه منحصر به آن باشد.
7 - تعبير (صاحبكم ) (همنشين و دوست شما) در مورد شخص پيغمبر (صلىاللهعليهوآلهوسلم
) اشاره به اين است كه او براى شما چهره ناشناخته اى نيست، او ساليان دراز در ميان شما بوده، او را به امانت و درايت و صدق و راستى شناخته ايد، تاكنون نقطه ضعفى در پرونده زندگى او مشاهده نكرده ايد، بنا بر اين انصاف دهيد اتهاماتى كه به او مى بنديد همه بى اساس است.
8 - (جنة ) به معنى جنون در اصل از ماده (جن ) (بر وزن ظن ) به معنى ستر و پوشش است، و از آنجا كه مجنون چنان است كه گوئى عقلش پوشيده شده اين تعبير در باره او به كار ميرود، و به هر حال نكته قابل ملاحظه اينجاست كه گويا ميخواهد اين حقيقت را بيان كند كه دعوت كننده به انديشه و بيدارى فكر چگونه ممكن است خود مجنون باشد، و همينكه منادى تفكر است خود دليل بر نهايت عقل و درايت اوست.
9 - جمله (ان هو الا نذير لكم ) رسالت پيامبر (صلىاللهعليهوآلهوسلم
) را در مساله (انذار) خلاصه ميكند يعنى بيم دادن از مسئوليتها، از دادگاه و كيفر الهى، درست است كه پيامبر رسالت بشارت هم دارد، ولى آنچه بيشتر انسان را وادار به حركت ميكند مساله انذار است، و لذا در بعضى ديگر از آيات قرآن نيز به عنوان تنها وظيفه پيامبر (صلىاللهعليهوآلهوسلم
) ذكر شده، مانند آيه 9 سوره احقاف(
و ما انا الا نذير مبين من جز
)
انذار كننده آشكار نيستم نظير اين معنى در سوره ص آيه 65 و آيات ديگر نيز آمده است.
10 - تعبير بين يدى عذاب شديد اشاره به اين است كه قيامت چنان نزديك است كه گوئى پيش روى شما است، و به راستى در برابر عمر دنيا نيز چنين است، اين تعبير در روايات اسلامى نيز آمده است كه پيامبر اكرم (صلىاللهعليهوآلهوسلم
) فرمود: بعثت انا و الساعة كهاتين (و ضم (صلىاللهعليهوآلهوسلم
) الوسطى و السبابة ) بعثت من و قيام قيامت مانند اين دو است - سپس انگشت اشاره و انگشت وسط خود را به هم چسبانيد و نشان داد.
نكته ها:
زير بناى همه تحولها
مكتبهاى مادى و كمونيستى كه هميشه از ناحيه مذاهب راستين احساس خطر ميكنند هميشه اصرار دارند كه دعوت اديان را دعوت به تخدير افكار توده ها معرفى كنند، تعبير رسواى آنها كه دين افيون توده هاست معروف است.
همچنين استعمارگران شرق و غرب به خاطر هراسى كه از قيام تودههاى مومن در سايه افكار مذهبى و استقبال از شهادت در راه خدا داشته اند سعى ميكردند كه به روانشناسان و جامعه شناسان خود اين مطلب را تلقين كنند، تا در كتابهاى به اصطلاح علميشان منعكس سازند كه مذهب زائيده جهل و نادانى بشر نسبت به عوامل طبيعت است!
البته اين بحثى است دامنه دار و در جاى خود جوابهاى قاطع و دندانشكن به آنها داده شده كه اينجا جاى شرح همه آنها نيست، ولى آياتى از قبيل آيات مورد بحث كه دعوت به تفكر و انديشه ميكند، بلكه عصاره دين و خميرمايه تكامل و پيشرفت انسان را همين انديشه و تفكر ميداند مشت اين دروغپردازان را باز ميكند.
چگونه ممكن است آئينى همچون اسلام وسيله تخدير يا مولود جهل باشد در حالى كه آورنده اش به اعلا صوت خود همه انسانها را مخاطب ساخته و مى گويد قيام و نهضت كنيد براى زنده كردن انديشهاى خفته، آنهم در محيطى آرام و خالى از غوغا.
در محيطى دور از هوا و هوس و امواج تبليغاتى مسموم.
دور از تعصبها، و دور از لجاجتها.
براى خدا قيام كنيد و انديشه كنيد.
كه تنها اندرز من به شما همين است و بس!
آيا چنين آئينى را كه نه تنها در اينجا بلكه در موارد بسيار زيادى همين دعوت را تكرار كرده متهم به تخدير افكار ساختن مضحك نيست؟!
به خصوص اينكه مى گويد نه فقط در حال تنهائى و انفرادى انديشه كنيد، بلكه به صورت دو نفرى و با معاضدت يكديگر بتفكر پردازيد، محتواى دعوت انبياء را بشنويد، دلائل آنها را مورد مطالعه قرار دهيد، اگر با عقل شما هماهنگ بود پذيرا شويد.
حوادثى كه در عصر و زمان ما به خاطر قيام مسلمانان انقلابى در كشورهاى مختلف در برابر قدرتهاى جهنمى شرق و غرب روى داد، و دنيا را در نظر مستكبران تيره و تار كرد و پايه هاى قدرتشان را لرزان ساخت نشان داد كه آنها اين نكته را درست فهميده بودند كه عقائد اصيل مذهبى دشمن سرسخت آنها و خطر عظيمى است براى آنها، و نيز نشان داد كه هدف اين اتهاماتى كه به مذهب بسته اند چيست؟
راستى عجيب است در تحليل هاى به اصطلاح فلسفى جامعه شناسان غربى اين مساله را مسلم ميگيرند كه جهانى ماوراء طبيعت نيست و دين يك پديده ساختگى بشر است، سپس بر سر اين مساله دعوا ميكنند كه عامل آن چيست؟ مسائل
اقتصادى است؟ترس انسانهاست؟ عدم آگاهى بشر است؟ عقده هاى روحى است و...؟
اما حاضر نيستند حتى يك لحظه خود را از اين پيشداورى غلط تهى كرده و احتمال دهند ماوراى عالم طبيعت عالم ديگرى است و در دلائل روشن توحيد و نشانه هاى آشكار نبوت پيامبرانى همچون محمد (صلىاللهعليهوآلهوسلم
) بينديشند.
اينها بى شباهت به مشركان عصر جاهليت نيستند با اين تفاوت كه آنها متعصب و لجوج بودند و درس نخوانده، اينها نيز متعصب و لجوجند اما درس خوانده! و به همين دليل خطرناكتر و اغوا كننده ترند!
جالب اينكه آخرين قسمت بسيارى از آيات قرآن دعوت به تفكر يا تعقل يا تذكر است:
گاه مى گويد:(
ان فى ذلك لاية لقوم يتفكرون
)
(نحل - 11 و 69).
و گاه مى گويد:(
ان فى ذلك لايات لقوم يتفكرون
)
(رعد - 3 و زمر - 42 و جاثيه - 13).
و گاه مى گويد:(
لعلهم يتفكرون
)
(حشر - 21 و اعراف - 176).
و گاه همين جمله را به صورت رويارو مطرح ساخته مى فرمايد:(
كذلك يبين الله لكم الايات لعلكم تتفكرون
)
: (اينگونه خداوند آياتش را براى شما بيان مى كند شايد انديشه كنيد) (بقره 219 و 266).
و از اين قبيل در قرآن فراوان است، مانند دعوت به فقه (فهم ) در آيات زيادى از قرآن، دعوت به (عقل و تعقل ) و مدح آنها كه عقل خويش را به كار مى گيرند، و مذمت شديد از آنها كه فكر خود را به كار نمى اندازند كه در 46 آيه از قرآن مجيد وارد شده!
توصيف زيادى كه از علما و دانشمندان و مقام علم و دانش نموده كه اگر بخواهيم همه آيات آن را گردآورى و تفسير كنيم خود كتاب مستقلى مى شود.
در اين مورد همين بس كه قرآن يكى از صفات دوزخيان را نداشتن تفكر و تعقل ذكر كرده است:(
و قالوا لو كنا نسمع او نعقل ما كنا فى اصحاب السعير
)
(دوزخيان مى گويند: اگر ما گوش شنوا و عقل بيدارى داشتيم در ميان دوزخيان نبوديم )! (كه جاى عاقلان در دوزخ نيست ) (ملك - 10 ).
و در جاى ديگر مى گويد: اصولا افرادى كه گوش دارند و نمى شنوند، چشم دارند و نمى بينند و عقل دارند و انديشه نمى كنند، براى جهنم نامزد شده اند! (و لقد ذرأ نا لجهنم كثيرا من الجن و الانس لهم قلوب لا يفقهون بها و لهم اعين لا يبصرون بها و لهم آذان لا يسمعون بها اولئك كالانعام بل هم اضل اولئك هم الغافلون
)
:
(به طور مسلم گروه بسيارى از جن و انس را براى دوزخ قرار داديم، نشانه آنها اينست كه عقل دارند و با آن انديشه نمى كنند، چشم دارند و با آن نمى بينند، و گوش دارند و با آن نمى شنوند، آنها همچون چهارپايانند، بلكه گمراهتر! آنها همان غافلانند (اعراف - 179).
2 - گوشه اى از روايات اسلامى در زمينه فكر و انديشه در روايات اسلامى - به پيروى از قرآن - مساله فكر و انديشه در درجه اول اهميت قرار گرفته، و تعبيرات بسيار گويا و جالبى در آن ديده مى شود كه نمونه هائى از آن را در اينجا مى آوريم:
الف - تفكر بزرگترين عبادت است
در حديثى از امام على بن موسى الرضا (عليهالسلام
) مى خوانيم ليس العبادة كثرة الصلاة و الصوم انما العبادة التفكر فى امر الله عز و جل: (عبادت به زيادى نماز و روزه نيست، عبادت واقعى تفكر در كار خداوند متعال و اسرار جهان آفرينش
است.
در روايت ديگرى مى خوانيم كان اكثر عبادة ابى ذر التفكر بيشترين عبادت ابو ذر تفكر و انديشه بود).
ب - يكساعت تفكر از يك شب عبادت بهتر است.
در روايتى از امام صادق (عليهالسلام
) مى خوانيم شخصى سؤ ال كرد اينكه مردم از (پيامبر (صلىاللهعليهوآلهوسلم
) نقل مى كنند: تفكر ساعة خير من قيام ليلة: (يكساعت انديشه كردن بهتر از يك شب عبادت نمودن است ) منظور از آن چيست؟ و چگونه بايد تفكر كند؟
امام (عليهالسلام
) در پاسخ فرمود: يمر بالخربة او بالدار فيقول اين ساكنوك اين بانوك مالك لا تتكلمين: (هنگامى كه از كنار ويرانه، يا خانهاى (كه از ساكنان خالى شده ) مى گذرد بگويد: ساكنان تو كجا رفتند؟ بنيان گزارانت چه شدند؟ چرا سخن نمى گوئى )؟.
ج - تفكر سرچشمه عمل است
امير مؤ منان على (عليهالسلام
) مى فرمايد: ان التفكر يدعوا الى البر و العمل به: (تفكر دعوت به نيكى و عمل به آن مى كند).