تفسیر نمونه جلد ۲۱

تفسیر نمونه0%

تفسیر نمونه نویسنده:
گروه: شرح و تفسیر قرآن

تفسیر نمونه

نویسنده: آية الله مکارم شيرازي
گروه:

مشاهدات: 26443
دانلود: 2566


توضیحات:

جلد 1 جلد 2 جلد 3 جلد 4 جلد 5 جلد 6 جلد 7 جلد 8 جلد 9 جلد 10 جلد 11 جلد 12 جلد 13 جلد 14 جلد 15 جلد 16 جلد 17 جلد 18 جلد 19 جلد 20 جلد 21 جلد 22
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 67 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 26443 / دانلود: 2566
اندازه اندازه اندازه
تفسیر نمونه

تفسیر نمونه جلد 21

نویسنده:
فارسی

فهرست مطالب

سوره زخرف 8

آيه (1) تا (8) و ترجمه 11

تفسير: 12

آيه (9) تا (14) و ترجمه 19

تفسير: 20

نكته: 27

آيه (15) تا (19) و ترجمه 30

تفسير: 30

آيه (20) تا (22) و ترجمه 37

تفسير: 37

آيه (23) تا (25) و ترجمه 42

تفسير: 42

آيه (26) تا (30) و ترجمه 46

تفسير: 46

آيه (31) و (32) و ترجمه 53

تفسير: 53

نكته: 56

آيه (33) تا (35) و ترجمه 60

تفسير: 60

نكته ها: 63

آيه (36) تا (40) و ترجمه 68

تفسير: 68

آيه (41) تا (45) و ترجمه 75

تفسير: 75

نكته: 80

آيه (46) تا (50) و ترجمه 82

تفسير: 82

آيه (51) تا (56) و ترجمه 88

تفسير: 88

آيه (57) تا (62) و ترجمه 96

شان نزول: 97

تفسير: 98

آيه (63) تا (65) و ترجمه 105

تفسير: 105

آيه (66) تا (69) و ترجمه 110

تفسير: 110

آيه (70) تا (73) و ترجمه 115

تفسير: 115

آيه (74) تا (80) و ترجمه 122

تفسير: 122

آيه (81) تا (85) و ترجمه 129

تفسير: 129

نكته ها: 135

آيه (86) تا (89) و ترجمه 137

تفسير: 137

سوره دخان 142

آيه (1) تا (8) و ترجمه 145

تفسير: 146

نكته: 155

آيه (9) تا (16) و ترجمه 157

تفسير: 158

نكته: 161

آيه (17) تا (21) و ترجمه 166

تفسير: 166

آيه (22) تا (29) و ترجمه 172

تفسير: 172

آيه (30) تا (33) و ترجمه 182

تفسير: 182

آيه (34) و (36) و ترجمه 187

نكته: 189

آيه (37) تا (39) و ترجمه 191

تفسير: 191

نكته: 194

آيه (40) تا (42) و ترجمه 197

تفسير: 197

آيه (43) تا (50) و ترجمه 200

تفسير: 200

نكته: 204

آيه (51) تا (57) و ترجمه 206

تفسير: 206

نكته: 211

آيه (58) و (59) و ترجمه 214

تفسير: 214

نكته ها: 216

سوره جاثيه 218

آيه (1) تا (6) و ترجمه 220

تفسير: 221

آيه (7) تا (10) و ترجمه 229

تفسير: 229

آيه (11) تا (15) و ترجمه 235

تفسير: 236

آيه (16) تا (20) و ترجمه 244

تفسير: 245

تفسير: 252

نكته ها: 259

آيه (24) و (25) و ترجمه 264

تفسير: 264

آيه (26) تا (31) و ترجمه 270

تفسير: 271

آيه (32) تا (37) و ترجمه 280

تفسير: 281

سوره احقاف 287

آيه (1) تا (3) و ترجمه 289

تفسير: 289

آيه (4) تا (6) و ترجمه 292

تفسير: 292

آيه (7) تا (10) و ترجمه 298

تفسير: 299

آيه (11) تا (14) و ترجمه 307

شان نزول: 308

تفسير: 310

آيه (15) و (16) و ترجمه 316

تفسير: 316

نكته ها: 324

آيه (17) تا (19) و ترجمه 328

تفسير: 328

نكته: 332

آيه (20) و ترجمه 334

تفسير: 334

نكته ها: 335

آيه (21) تا (25) و ترجمه 340

تفسير: 341

آيه (26) تا (28) و ترجمه 348

تفسير: 348

آيه (29) تا (32) و ترجمه 353

شأن نزول: 354

تفسير: 356

نكته ها: 360

آيه (33) تا (35) و ترجمه 363

تفسير: 363

نكته: 370

سوره محمد 374

آيه (1) تا (3) و ترجمه 378

تفسير: 378

آيه (4) تا (6) و ترجمه 384

تفسير: 384

نكته ها: 392

1 - مقام والاى شهيدان 392

2 - اهداف جنگ در اسلام 396

3 - احكام اسراى جنگى 397

آيه (7) تا (11) و ترجمه 412

تفسير: 412

آيه (12) تا (14) و ترجمه 419

تفسير: 419

آيه (15) و ترجمه 426

تفسير: 426

نكته ها: 429

آيه (16) تا (19) و ترجمه 431

تفسير: 432

نكته: 439

آيه (20) تا (24) و ترجمه 446

تفسير: 447

نكته ها: 453

آيه (25) تا (28) و ترجمه 456

تفسير: 456

آيه (29) تا (31) و ترجمه 462

تفسير: 462

آيه (32) تا (34) و ترجمه 468

تفسير: 468

نكته: 471

آيه (35) و ترجمه 474

تفسير: 474

آيه (36) تا (38) و ترجمه 477

تفسير: 477

سوره زخرف

مقدمه

ايـن سـوره در مـكـه نـازل شده و 89 آيه است

محتواى سوره زخرف:

سـوره زخـرف از سـوره هـاى مـكـى اسـت تـنـهـا در مـورد آيه 45 اين سوره جمعى از مفسران گـفـتـگـو كـرده، آن را مـدنـى دانـسـتـه انـد، شـايـد بـه ايـن دليـل كـه بـحث آن بيشتر مربوط به اهل كتاب است، و يا مربوط به داستان معراج، و هر كـدام از ايـن دو بـاشـد مـتناسب با مدينه است، و به خواست خدا در تفسير اين آيه مطلب را روشن خواهيم كرد.

به هر حال طبيعت سوره هاى مكى كه بيشتر بر محور اعتقادات اساسى اسلامى دور مى زند و از مبداء و معاد و نبوت و قرآن و انذار و بشارت بحث مى كند در آن منعكس است.

مـبـاحـث ايـن سـوره را بـه طـور فـشـرده مـى تـوان در هـفـت بـخـش ‍ خـلاصـه كـرد: بـخـش اول: سـرآغـاز سـوره است كه از اهميت قرآن مجيد و نبوت پيامبر اسلام (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) و برخورد نامطلوب افراد نادان در برابر اين كتاب آسمانى سخن مى گويد.

بـخـش دوم: قـسمتى از دلائل توحيد را در (آفاق ) و نعمتهاى گوناگون خداوند را بر انسانها برمى شمرد.

بخش سوم: همين حقيقت را از طريق مبارزه با شرك و نفى نسبتهاى ناروا به خداوند و مبارزه بـا تـقـليـدهـاى كوركورانه، و خرافاتى همچون تنفر از دختران يا ملائكه را دختران خدا پنداشتند تكميل مى كند.

در بـخـش چـهـارم: بـراى مجسم ساختن اين حقايق قسمتى از سرگذشت انبياى پيشين و اقوام آنها را نقل مى كند، و مخصوصا روى زندگى ابراهيم (عليه‌السلام )

و موسى (عليه‌السلام ) و عيسى (عليه‌السلام ) تكيه مى كند.

در بـخـش پـنـجـم: مـسـاءله مـعـاد و پـاداش مـؤ منان و سرنوشت شوم كفار مطرح شده و با تهديدها و انذارهاى قوى مجرمان را هشدار مى دهد.

بخش ششم: اين سوره كه از مهمترين بخشهاى آن است ناظر به ارزشهاى باطلى است كه حـاكـم بـر افـكـار افـراد بى ايمان بوده و هست كه به خاطر اين ارزشهاى بى اساس در ارزيـابـى خـود دربـاره مـسـائل مهم زندگى گرفتار انواع اشتباه مى شوند، تا آنجا كه انـتـظـار دارنـد قـرآن مـجـيـد نـيـز بـر يـك مـرد ثـروتـمـنـد نازل شده باشد، چرا كه شخصيت را در ثروت مى شمردند، قرآن مجيد در آيات متعددى از ايـن سـوره ايـن تـفـكـر احـمـقانه را درهم مى كوبد، و ارزشهاى والاى اسلامى و انسانى را مشخص مى كند.

بـخش هفتم: كه در غالب سوره ها وجود دارد بخشى است از مواعظ و اندرزهاى مؤ ثر و پر بـار بـراى تكميل كردن بخشهاى ديگر، تا مجموع آيات سوره را به صورت معجون شفا بخش ‍ كامل در آورد و نيرومندترين تاءثير را در شنونده بگذارد.

نـام سـوره از آيـه 35 سوره گرفته شده كه از ارزشهاى مادى و زخرف (طلا و مانند آن ) سخن مى گويد.

فضيلت تلاوت سوره

در احـاديـث اسـلامى در كتب مختلف تفسير و حديث فضيلت بسيارى براى تلاوت اين سوره ذكـر شده، از جمله: در حديثى از پيامبر اسلام مى خوانيم: (من قرء سورة الزخرف كان ممن يـقـال له يـوم القـيـامـة يـا عـباد لا خوف عليكم اليوم و لا انتم تحزنون ادخلوا الجنة بغير حـسـاب): (كـسـى كـه سـوره زخـرف را تـلاوت كـند از كسانى است كه روز قيامت به اين خطاب مخاطب مى شود:

اى بـنـدگـان مـن! امـروز نـه تـرسـى بر شما است، و نه غمى، بدون حساب وارد بهشت شويد).

البـتـه خـطـاب يـا عباد لا خوف عليكم اليوم و لا انتم تحزنون همان چيزى است كه در آيه 68 ايـن سـوره آمـده، و جـمـله (ادخـلوا الجـنة ) از آيه 70 گرفته شده، و جمله (بغير حساب ) از لوازم كلام و آيات ديگر قرآن است.

در هر صورت اين بشارت بزرگ و فضيلت بى حساب تنها با تلاوت خالى از انديشه و ايـمـان و عـمـل حـاصـل نمى شود، چرا كه تلاوت مقدمه اى است براى انديشه، و ايمان و (عمل ) ثمره اى از آن است.

آيه (1) تا (8) و ترجمه

بسم الله الرحمن الرحيم

( حم ) (1)( و الكتب المبين ) (2)( إ نا جعلنه قرأنا عربيا لعلكم تعقلون ) (3)( و إنه فى أم الكتب لدينا لعلى حكيم ) (4)( أ فنضرب عنكم الذكر صفحا إن كنتم قوما مسرفين ) (5)( و كم أرسلنا من نبى فى الا ولين ) (6)( و ما يأتيهم من نبى إلا كانوا به يستهزؤن ) (7)( فأهلكنا أشد منهم بطشا و مضى مثل الاولين ) (8)

ترجمه:

بنام خداوند بخشنده بخشايشگر

1 - حم.

2 - سوگند به اين كتابى كه حقايقش آشكار است.

3 - كه ما آن را قرآنى فصيح و عربى قرار داديم تا شما آن را درك كنيد.

4 - و آن در كتاب اصلى (لوح محفوظ) نزد ما است كه بلند پايه و حكمت آموز است.

5 - آيا اين ذكر(قرآن ) را از شما بازگيريم به خاطر اينكه قومى اسرافكاريد؟

6 - چه بسيار از پيامبران را كه (براى هدايت ) در اقوام پيشين فرستاديم.

7 - ولى هيچ پيامبرى به سراغشان نمى آمد مگر اينكه او را استهزا مى كردند.

8 - مـا كـسـانـى را كـه نـيـرومـنـدتر از اينها بودند هلاك كرديم، و داستان پيشينيان قبلا گذشت.

تفسير:

گناه شما مانع رحمت ما نيست!

در آغاز اين سوره باز با حروف مقطعه (حم ) روبرو مى شويم، اين چهارمين سوره اى است كـه بـا (حـم ) آغـاز شـده، سـه سـوره ديـگـر نيز با همين دو حرف شروع مى شود كه مـجـمـوعـا ايـن هـفت سوره (خانواده حم ) را تشكيل مى دهد كه به ترتيب مؤ من - فصلت - شورى - زخرف - دخان - جاثيه، و احقاف است.

دربـاره (حـروف مـقـطـعـه ) قـبـلا بـطـور مـشـروح بـحـث كـرده ايـم (بـه جـلد اول آغـاز سـوره بـقـره، جـلد دوم اول آل عـمـران، جـلد شـشـم اول اعراف و جلد بيستم آغاز سوره فصلت در مورد حم مراجعه فرمائيد).

در دومـيـن آيـه به قرآن مجيد سوگند ياد كرده مى فرمايد: (قسم به اين كتاب آشكار)( و الكتاب المبين ) .

سـوگـنـد بـه ايـن كـتـابـى كـه حـقـايـقـش آشـكـار، و مـفـاهـيـمـش روشـن، و دلائل صدقش نمايان، و راههاى هدايتش واضح و مبين است.

كـه (مـا آن را قـرآنـى عـربـى قـرار داديـم تـا شـما آن را درك كنيد)( انا جعلناه قرآنا عربيا لعلكم تعقلون ) .

عـربـى بـودن قـرآن يـا بـه مـعـنـى نـزول آن بـه زبـان عرب است كه از گسترده ترين زبانهاى جهان براى بيان حقايق مى باشد، و به خوبى مى تواند ريزه كاريهاى مطالب را با ظرافت تمام منعكس سازد.

و يا به معنى (فصاحت ) آن است (چرا كه يكى از معانى عربى همان (فصيح ) است ) اشاره به اين كه آن را در نهايت فصاحت قرار داديم تا حقايق خوبى از لابلاى كلمات و جمله هايش ظاهر گردد، و همگان آن را به خوبى درك كنند.

جـالب ايـنكه در اينجا قسم و جواب قسم هر دو يك چيز است، به قرآن سوگند ياد مى كند كـه اين كتاب عربى قرار داده شده تا همگان به محتوايش پى برند شايد اشاره به اين است كه چيزى والاتر از قرآن نبود كه به آن سوگند ياد شود، والاتر از قرآن خود قرآن است چرا كه كلام خدا است و كلام خدا بيانگر ذات پاك او است.

تـعـبير به (لعل ) (شايد، و به اين اميد...) نه بخاطر اين است كه خداوند در تاءثير قـرآن تـرديـدى داشـتـه، يـا سـخـن از امـيـد و آرزوئى در مـيـان بـاشـد كه رسيدن به آن مشكل است، نه، اين تعبير اشاره به تفاوت زمينه هاى فكرى و اخلاقى شنوندگان آيات قـرآن اسـت و اشـاره بـه ايـن اسـت كـه نـفـوذ قـرآن شـرايـطـى دارد كـه بـا كـلمـه (لعـل ) اجـمـالا بـه آن اشـاره شـده (شـرح بـيـشـتـر ايـن مـعـنـى را در جـلد سـوم ذيل آيه 200 آل عمران گفته ايم ).

سـپس به بيان اوصاف سه گانه ديگرى درباره اين كتاب آسمانى پرداخته مى گويد: (و آن در كـتـاب اصـلى، در لوح محفوظ نزد ما است كه بلند پايه و والا مقام و حكمت آموز است )( و انه فى ام الكتاب لدينا لعلى حكيم ) .

در نـخـسـتـيـن تـوصـيـف اشـاره بـه ايـن مـى كـنـد كه قرآن مجيد در (ام الكتاب ) در نزد پـروردگـار ثـبـت و ضـبـط اسـت، چنانكه در آيه 22 سوره (بروج ) نيز مى خوانيم: بل هو قرآن مجيد فى لوح محفوظ: (آن قرآن مجيد است كه در لوح محفوظ قرار دارد).

اكنون به بينيم منظور از (ام الكتاب ) يا لوح محفوظ چيست؟

واژه (ام ) در لغـت بـه مـعـنى اصل و اساس هر چيزى است و اينكه عرب به مادر (ام ) مـى گـويـد بـخـاطـر آن اسـت كه ريشه خانواده و پناهگاه فرزندان است، بنابراين (ام الكـتـاب ) (كـتـاب مـادر) بـه مـعـنـى كـتـابـى اسـت كـه اصـل و اسـاس هـمه كتب آسمانى مى باشد، و همان لوحى است كه نزد خداوند از هر گونه تـغـيير و تبديل و تحريفى محفوظ است، اين همان كتاب (علم پروردگار) است كه نزد او اسـت و هـمه حقايق عالم و همه حوادث آينده و گذشته و همه كتب آسمانى در آن درج است و هيچكس به آن راه ندارد جز آنچه را كه خدا بخواهد افشا كند.

ايـن تـوصـيـف بـزرگـى اسـت بـراى قرآن كه از علم بى پايان حق سرچشمه گرفته و اصل و اساسش نزد او است.

و به همين دليل در توصيف دوم مى گويد: (اين كتابى است والامقام )( لعلى ) .

و در توصيف سوم مى فرمايد: (حكمت آموز و مستحكم و متين و حساب شده است )( حكيم ) .

چيزى كه از علم بى پايان حق سرچشمه گيرد بايد واجد اين اوصاف باشد.

بـعـضـى والا بـودن و عـلو مـقـام قـرآن را از اين نظر دانسته اند كه بر تمام كتب آسمانى پيشى گرفته، و همه را نسخ كرده، و در بالاترين مرحله اعجاز است.

بـعـضـى ديـگـر مـشـتمل بودن قرآن را بر حقايقى كه از دسترس افكار بشر بيرون است (علاوه بر حقايقى كه همه كس از ظاهر آن مى فهمد) مفهوم ديگرى از علو قرآن شمرده اند.

اين مفاهيم تضادى با هم ندارد و همه آنها در مفهوم (على )والامقام ) جمع است.

ايـن نـكـتـه نيز قابل توجه است كه (حكيم ) معمولا وصف براى شخص است، نه براى كـتاب، اما چون اين كتاب آسمانى خود معلمى بزرگ و حكمت آموز است اين تعبير در مورد آن بسيار بجا است.

البـته (حكيم ) به معنى مستحكم و خلل ناپذير نيز آمده است، و جميع اين مفاهيم در واژه مـزبور جمع است و در مورد قرآن صادق مى باشد، چرا كه قرآن حكيم به تمام اين معانى است.

در آيه بعد، منكران، و اعراض كنندگان از قرآن، را مخاطب ساخته مى گويد: (آيا ما اين قـرآن را كـه مـايه بيدارى و يادآورى شما است از شما باز گيريم به خاطر اينكه قومى اسرافكار و افراطى هستيد)؟!( ا فنضرب عنكم الذكر صفحا ان كنتم قوما مسرفين ) .

درسـت اسـت كه شما در دشمنى و مخالفت با حق، چيزى فروگذار نكرده ايد، و مخالفت را بـه حـد افراط و اسراف رسانده ايد ولى لطف و رحمت خداوند به قدرى وسيع و گسترده اسـت كـه ايـنـهـا را مانع بر سر راه خود نمى بيند، باز هم اين كتاب بيدارگر آسمانى و آيـات حـيـاتـبـخـش آن را پـى در پـى بـر شما نازل مى كند، تا دلهائى كه اندك آمادگى دارنـد، تـكـان بـخورند و به راه آيند، و اين است مقام رحمت عامه و رحمانيت پروردگار كه دوست و دشمن را در برمى گيرد.

جمله (افنضرب عنكم ) به معنى (افنضرب عنكم ) (آيا از شما باز داريم و منصرف سـازيـم ) آمـده اسـت، چـرا كـه وقتى سوار مى خواهد مركبش را از طريقى به جانب ديگرى بـبـرد، آنـرا بـا شـلاق مـى زنـد، و لذا كـلمـه (ضـرب ) در ايـن گـونـه مـوارد بـجاى (صرف ) (منصرف ساختن ) به كار مى رود.

(صـفـح ) در اصـل بـه معنى جانب و طرف چيزى است، و به معنى عرض و پهنا نيز مى آيد، و در آيه مورد بحث به معنى اول است، يعنى آيا ما اين قرآن را كه مايه يادآورى است از سوى شما به جانب ديگرى متمايل سازيم؟

(مـسـرف ) از ماده (اسراف ) به معنى تجاوز از حد است، اشاره به اينكه مشركان و دشمنان پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) در مخالفت و عداوت خود، هيچ حد و مرزى را به رسميت نمى شناختند.

سپس به عنوان شاهد و گواه بر آنچه گفته شد، و هم تسلى و دلدارى پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم )، و در ضمن تهديدى براى منكران لجوج در عبارتى كوتاه و محكم مى فـرمايد: (چه بسيار از پيامبران را كه براى هدايت در اقوام پيشين فرستاديم )( و كم ارسلنا من نبى فى الاولين ) .

(ولى هـيـچ پـيامبرى به سراغشان نمى آمد مگر اينكه او را به باد استهزاء و مسخره مى گرفتند)( و ما ياتيهم من نبى الا كانوا به يستهزئون ) .

ايـن مـخـالفـتـهـا و سـخـريـه هـا هـرگـز مـانـع لطـف الهـى نـبـود، ايـن فـيضى است كه از ازل تـا بـه ابـد ادامـه يـافته، وجودى است كه بر همه بندگان مى كند، و اصلا آنها را براى رحمت آفريده است( و لذلك خلقهم ) (هود - 119).

بـه همين دليل اعراض و لجاجت شما هرگز مانع لطف او نخواهد بود، و پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) و مؤ منان راستين هم نبايد دلسرد شوند كه اين اعراض از حق و پيروى از شهوات و هوى و هوس نيز سابقه طولانى دارد!

امـا بـراى ايـنـكه تصور نكنند كه لطف بى حساب خداوند مانع مجازات آنها در پايان كار خواهد شد كه مجازات نيز خود، مقتضاى حكمت او است، در آيه بعد مى افزايد: (ما كسانى را كه نيرومندتر از اينها بودند هلاك و نابود كرديم )( فاهلكنا اشد منهم بطشا ) .

(و داسـتـان پـيـشـيـنـيـان قـبـلا گـذشـت )( و مـضـى مثل الاولين ) .

در آيـاتـى كـه قـبـلا بـر تـو نـازل كـرده ايـم، نمونه هاى زيادى از اين اقوام سركش و طـغـيـانـگـر مـطـرح شـده انـد، و شـرح حـال آنـهـا از طـريق وحى، بى كم و كاست بر تو نازل گرديده، در ميان آنها اقوامى بودند كه از مشركان عرب بسيار نيرومندتر بودند، بـا امـكـانـات و ثـروت و نـفـرات و لشـگـر و اسـتـعداد فراوان، اقوامى همچون فرعون و فـرعـونـيـان، زورمـندانى همچون قوم عاد و ثمود، اما برويد ويرانه هاى شهرهاى آنها را بـبـيـنـيـد، و سـرگـذشـت آنـهـا را در تـاريخ بخوانيد، و از همه روشنتر آنچه را در قرآن دربـاره آنـهـا نـازل شـده است بررسى كنيد تا بدانيد شما طاغيان لجوج از عذاب دردناك الهى هرگز در امان نيستيد.

(بـطـش ) (بـر وزن فـرش ) چـنـانـكه (راغب ) در (مفردات ) مى گويد: به معنى (گرفتن چيزى است با قدرت ) و در اينجا با كلمه (اشد) نيز همراه شده كه نشانه قدرت و نيروى بيشترى است.

ضـمـيـر در (مـنـهـم ) بـه مـشـركـان عـرب بـازمـى گـردد كـه در آيـات قـبـل مـخـاطـب بـودنـد، اما در اينجا به صورت غائب از آنها ياد مى شود، چرا كه لايق ادامه خطاب الهى نيستند.

بـعـضـى از مـفـسـران بـزرگ جـمله (مضى مثل الاولين ) (سرانجام كار اقوام پيشين قبلا گـذشـت ) را اشـاره بـه مـطـالبـى دانـسـتـه انـد كـه در سـوره قـبـل (سـوره شورى ) پيرامون گروهى از آنها آمده است، ولى هيچ دليلى بر اين محدوديت در دسـت نـيـسـت، بـخـصـوص ايـنـكه در سوره شورى كمتر اشاره اى به سرگذشت اقوام پيشين شده، در حالى كه در سوره هاى ديگر قرآن بحثهاى مشروحى پيرامون آنها آمده است.

بـه هـر حال اين آيه شبيه چيزى است كه در آيه 78 سوره قصص گذشت:( اولم يعلم ان الله قـد اهـلك مـن قـبله من القرون من هو اشد منه قوة و اكثر جمعا ) : (آيا قارون نميدانست كه خداوند اقوامى را پيش از او نابود كرد كه از او نيرومندتر و ثروتمندتر بودند)؟!

و يا آنچه در آيه 21 سوره (مؤ من ) گذشت در آنجا كه به مشركان عرب هشدار داده مى گـويـد:( او لم يـسـيروا فى الارض ‍ فينظروا كيف كان عاقبة الذين كانوا من قبلهم كانوا هم اشـد مـنـهـم قـوة و آثـارا فـى الارض فاخذهم الله بذنوبهم و ما كان لهم من الله من واق ) : (آيـا در زمـيـن سـيـر نـكـردنـد تـا بـبـيـنـنـد پـايـان كـار كـسـانـى كـه قـبل از آنها بودند چه شد؟ آنها از اينان نيرومندتر و مؤ ثرتر در زمين بودند، اما خداوند آنها را به گناهشان گرفت و كسى نبود كه آنانرا از عذاب الهى نگهدارد).