تفسیر نمونه جلد ۲۲

تفسیر نمونه0%

تفسیر نمونه نویسنده:
گروه: شرح و تفسیر قرآن

تفسیر نمونه

نویسنده: آية الله مکارم شيرازي
گروه:

مشاهدات: 30281
دانلود: 3044


توضیحات:

جلد 1 جلد 2 جلد 3 جلد 4 جلد 5 جلد 6 جلد 7 جلد 8 جلد 9 جلد 10 جلد 11 جلد 12 جلد 13 جلد 14 جلد 15 جلد 16 جلد 17 جلد 18 جلد 19 جلد 20 جلد 21 جلد 22
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 65 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 30281 / دانلود: 3044
اندازه اندازه اندازه
تفسیر نمونه

تفسیر نمونه جلد 22

نویسنده:
فارسی

آيه (38) تا (40) و ترجمه

( و لقد خلقنا السماوات و الارض و ما بينهما فى ستة أيام و ما مسنا من لغوب ) (38)( فـاصـبـر عـلى مـا يـقـولون و سـبـح بـحـمـد ربـك قـبـل طـلوع الشـمـس و قبل الغروب ) (39)( و من اليل فسبحه و أدبر السجود ) (40)

ترجمه:

38 - مـا آسـمـانـهـا و زمـيـن و آنچه را در ميان آنهاست در شش روز (شش دوران ) آفريديم و هـيـچـگـونـه رنـج و تـعـبـى بـه مـا نـرسـيـد (بـا ايـن حال چگونه زنده كردن مردگان براى ما مشكل است؟).

39 - در بـرابـر آنـچـه آنـهـا مـى گـويـند شكيبا باش، و تسبيح و حمد پروردگارت را قبل از طلوع آفتاب و پيش از غروب بجا آور.

40 - و در بخشى از شب او را تسبيح كن، و بعد از سجده ها!

تفسير:

آفريدگار آسمانها و زمين قادر بر احياى مردگان است

در تـعـقـيـب آيـات گذشته و دلائل مختلفى كه درباره معاد در آن آمده بود، در اين آيات به يكى ديگر از دلائل امكان معاد اشاره كرده، و بعد از آن به پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) دستور صبر و شكيبائى و تسبيح و حمد پروردگار مى دهد، تا كار شكنيهاى مخالفان را از اين طريق تحمل و خنثى كند.

نخست مى فرمايد: (ما آسمانها و زمين و آنچه را در ميان آن دو است در شش روز (شش دوران ) آفـريـديـم، و در خـلقـت آنـهـا هـيـچـگـونـه تعب و ضعفى به ما نرسيد)!(و لقد خلقنا السماوات و الارض و ما بينهما فى ستة ايام و ما مسنا من لغوب ) .

(لغوب ) به معنى تعب و خستگى است.

بديهى است كسى كه قدرتش محدود است اگر بخواهد كارى انجام دهد كه بيش از توان او بـاشـد خـسـتـه و درمـانـده و وامـانـده مـى شـود، ولى در مورد وجودى كه قدرتش نامحدود و توانائيش بى نهايت است اين امور مفهومى ندارد.

بـنـابـرايـن كـسـى كـه قـادر اسـت بـى هيچگونه تعب و رنج اين آسمان و زمين باعظمت، و ايـنـهـمـه كرات و كواكب و كهكشانها را ايجاد كند، توانائى دارد كه انسان را بعد از مردن بار ديگر به حيات بازگرداند و لباس زندگى در اندامش بپوشاند.

بـعضى براى اين آيه شأن نزولى نقل كرده اند كه: يهود چنين مى پنداشتند كه خداوند آسـمـانـهـا و زمـيـن را در شـش روز (شـش روز هـفـته!) آفريد، سپس روز شنبه به استراحت پـرداخـت و يـك پـاى خـود را بـه روى پـاى ديـگـر انـداخـت! و بـه هـمـيـن دليـل ايـنـطـور نـشـسـتـن را نـامـطـلوب مـى شـمـرنـد و مـخـصـوص خـدا مى دانند! آيه فوق نازل شد و به اين گونه خرافات مضحك پايان داد.

ولى اين شأن نزول مانع از اين نيست كه آيه مسأله امكان معاد را تعقيب كند، در عين اينكه دليـلى اسـت بـر تـوحـيـد و عـلم و قـدرت پروردگار كه آسمان و زمين با اينهمه عجائب و شگفتيها و ميليونها ميليون موجودات زنده، و اسرار

عجيب و نظامهاى ويژه اش آفريده است كه تفكر در يك گوشه اى از آن مى تواند ما را به آفريننده توانائى كه دست قدرتش اين گردونه عظيم را به حركت در آورده، و نور حيات و زندگى را همه جا پاشيده است، رهنمون گردد.

موضوع خلقت آسمانها و زمين در (شش روز) كرارا در آيات قرآن آمده است.

كـلمـه (يـوم ) - چـنـانـكـه قـبـلا هـم گـفـتـه ايـم - در لغـت عـرب و مـعـادل آن (روز) در لغـت فـارسـى، و يا در سائر لغات در بسيارى از موارد به معنى دوران اسـتـعـمـال مـى شـود، نـه بـه مـعـنـى بـيـسـت و چـهـار سـاعت و يا دوازده ساعت، فى المثل مى گوئيم: (يك روز مردم در سايه پيامبر اسلام (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) زندگى مى كردند، و روز ديگر جباران بنى اميه و بنى عباس بر مردم مسلط شدند).

پـيـدا اسـت (روز) در ايـن تـعـبـيـرات بـه مـعـنـى (دوران ) اسـت، خـواه يـكـسـال بـاشـد يـا صـد سـال يـا هـزاران و يـا مـيـليـونـهـا سـال. مـثـلا مى گوئيم يك روز كره زمين يكپارچه آتش بود، روز ديگرى سرد شد، و آماده حيات، تمام اين تعبيرات اشاره به دورانها است.

بنابراين از آيه فوق استفاده مى شود كه خداوند آسمانها و زمين و تمامى موجودات آنها را در شش دوران آفريده است.

(مـشـروح ايـن سـخـن را در جـلد شـشـم صـفـحـه 200 تـا 204 ذيل آيه 54 سوره اعراف بيان كرده ايم ).

بـنـابـرايـن جـائى بـراى ايـن سـؤ ال بـاقـى نـمـى مـانـد كـه قـبـل از آفـريـنـش خـورشـيـد و كـره زمـيـن شـب و روزى نبود تا خداوند عالم را در شش روز آفريده باشد.

بعد از ذكر دلائل مختلف معاد و ترسيم صحنه هاى مختلفى از قيامت چون بـه هـر حـال گـروهـى تـسـليـم حـق نـيـسـتـنـد و لجـاجـت و پـافـشـارى بـر بـاطـل دارنـد پـيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) را مخاطب قرار داده مى گويد: (در برابر آنچه آنها مى گويند شكيبا باش )(فاصبر على ما يقولون ) .

چرا كه تنها با نيروى صبر و استقامت مى توان بر اين مشكلات پيروز شد، و توطئه هاى دشـمـن را در هـم شـكـسـت، و نـسـبـتـهـاى نـارواى آنـهـا را در مـسـيـر حـق تحمل كرد.

و از آنـجـا كـه صـبـر و اسـتـقـامت نياز به پشتوانه اى دارد، و بهترين پشتوانه ياد خدا و ارتـبـاط بـا مـبـدأ عـلم و قـدرت جـهـان آفـريـن اسـت در دنـبـال ايـن دسـتـور مـى افـزايـد: (و تـسـبـيـح و حـمـد پـروردگـارت را قـبـل از طـلوع آفـتـاب و پـيـش از غـروب آن بـجـا آور)(و سـبـح بـحـمـد ربـك قبل طلوع الشمس و قبل الغروب ) .

هـمـچـنـيـن (در قـسـمـتـى از شـب او را تـسـبـيـح كـن و بـعـد از سـجـدهـهـا)(و مـن الليل فسبحه و ادبار السجود) .

اين ياد مداوم و تسبيح مستمر همچون قطره هاى حياتبخش باران بر سرزمين قلب و جان تو مـى ريـزد، و آن را سـيراب مى كند، دائما به تو نشاط و حيات مى بخشد و به استقامت در مقابل مخالفان لجوج دعوت مى كند.

در ايـنـكـه مـنـظـور از تـسـبـيـح خـداونـد در ايـن مـواقـع چـهـارگـانـه (قـبـل از طـلوع آفـتـاب قـبـل از غـروب، در شـب، و بـعد از سجده ها) چيست؟ در ميان مفسران گفتگو بسيار است.

بـعـضـى مـعـتـقـدنـد كـه ايـن تـعـبـيرات اشاره به نمازهاى پنجگانه روزانه و بعضى از نوافل پرفضيلت است، به اين ترتيب كه (قبل طلوع الشمس ) اشاره به نماز صبح است، زيرا آخر وقت آن طلوع آفتاب مى باشد.

و (قبل غروب الشمس ) اشاره به نماز ظهر و عصر است، چرا كه آخر وقت هر دو غروب آفتاب است.

(و مـن الليل ) نماز مغرب و عشا را بيان مى كند، (و ادبار السجود) نظر به نافله هاى مغرب دارد كه بعد از مغرب بجا آورده مى شود.

(ابـن عـبـاس ) هـمين تفسير را پذيرفته، با اين قيد كه (ادبار السجود) را اشاره به تمام نمازهاى نافله، دانسته است كه بعد از فرائض انجام مى شود، ولى از آنجا كه در مـيـان نـوافـل روزانـه بـه عـقـيده ما تنها نافله مغرب و عشأ است كه بعد از اين نمازها انجام مى شود اين تعميم صحيح نيست.

بـعـضـى ديـگـر (قـبـل طـلوع الشـمـس ) را اشـاره بـه نـمـاز صـبـح، و (قـبـل الغـروب ) را اشـاره بـه نـمـاز عـصـر، و (مـن الليل فسبحه ) را اشاره به نماز مغرب و عشأ، دانسته اند، و به اين ترتيب بدون هيچ دليـل روشـن سـخـن از نـمـاز ظـهـر بـه مـيـان نـيـامـده اسـت، و ايـن دليل بر ضعف اين تفسير است.

در روايـتـى نـيـز از امـام صـادق (عليه‌السلام ) مى خوانيم: هنگامى كه از آيه (و سبح بـحـمـد ربـك قـبـل طـلوع الشـمـس و قـبـل الغـروب ) سـؤ ال كردند فرمود: تقول حين تصبح و حين تمسى عشر مرات لا اله الا الله وحده لا شريك له، له المـلك، و له الحـمـد، يـحـيـى و يـمـيـت، و هـو عـلى كل شى ء قدير:

(هنگام صبح و عصر ده بار اين ذكر را مى گوئى لا اله الا الله....)

اين تفسير با تفسير اول منافاتى ندارد و ممكن است هر دو در معنى آيه جمع باشد.

قابل توجه اينكه نظير همين معنى با تفاوت مختصرى در آيه 130 سوره طه نيز آمده است، آنجا كه مى فرمايد:( و سبح بحمد ربك قبل طلوع الشمس و قبل غروبها و من انأ الليل فسبح و اطراف النهار لعلك ترضى ) :

(قبل از طلوع آفتاب، و پيش از غروب آن، و همچنين در اثنأ شب، و اطراف روز تسبيح و حمد پروردگارت را بجا آور تا خشنود شوى ).

جـمـله لعـلك تـرضـى نـشـان مـى دهـد كه اين عبادات و تسبيحات نقش مهمى در آرامش فكر و رضايت خاطر آدمى دارد، و به او در برابر حوادث سخت نيرو و توان مى بخشد.

ايـن نـكـتـه نـيـز قـابـل تـوجـه اسـت كـه در آيـه 49 سـوره طـور چـنـيـن آمـده اسـت( و مـن الليـل فـسبحه و ادبار النجوم ) : (برخى از شب را تسبيح خدا كن و به هنگام پشت كردن ستارگان ).

در حـديـث آمـده اسـت كه على (عليه‌السلام ) فرمود: (ادبار السجود) دو ركعت نافله اى اسـت كـه بعد از مغرب مى خوانند (توجه داشته باشيد نافله مغرب چهار ركعت است كه در اينجا فقط به دو ركعت آن اشاره شده ) و (ادبار النجوم ) دو ركعت نافله صبح است كه قبل از نماز صبح و به هنگام غروب ستارگان بجا مى آورند).

در روايـتـى نـيز آمده است كه منظور از (ادبار السجود) همان نماز وتر است كه در آخر شب انجام مى شود.

به هر حال تفسير اول از همه مناسبتر به نظر مى رسد هر چند وسعت و گسترش مـفـهـوم تـسـبـيـح بـسـيـارى از تـفـسـيـرهـاى ديـگـر را كـه در روايـات بـه آن اشـاره شـده شامل مى گردد.

نكته:

شكيبائى رمز هر پيروزى است

ايـن نـخـسـتـيـن بـار نيست كه قرآن مجيد روى صبر و شكيبائى در برابر مشكلات و افراد لجـوج و مـعـانـد تكيه مى كند، مكرر در مكرر قرآن مجيد هم به پيامبر بزرگ اسلام، و هم بـه عموم مؤ منان اين مسأله مهم را خاطر نشان مى سازد، و تجربه هاى فراوان نيز نشان داده كه غلبه و پيروزى از آن كسانى است كه سهم بيشترى از صبر و استقامت دارند.

در حـديـثـى مـى خـوانيم كه امام صادق (عليه‌السلام ) به يكى از دوستانش (كه شايد در شـرائط سـخـت آن زمـان بـى تـابـى مـى كـرد) فرمود: عليك بالصبر فى جميع امورك: (بر تو لازم است كه در تمام كارها صبر و شكيبائى داشته باشى ).

سـپـس افزود خداوند محمد (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) را مبعوث كرد و او را به (صبر) و مـدارا دسـتـور داد، و او صـبر كرد تا نسبتهاى بسيار ناروا به او دادند، تا آنجا كه سينه اش تـنـگ شـد، خـداونـد ايـن آيـه را بـر او نـازل كـرد:( و لقـد نعلم انك يضيق صدرك بما يـقـولون فـسـبـح بـحـمد ربك و كن من الساجدين ) : (ما مى دانيم كه به خاطر سخنان آنها نـاراحـت مـى گردى و سينه ات تنگ مى شود، تسبيح و حمد پروردگارت را بجا آور، و از سجده كنندگان باش ).

بـاز او را تـكـذيـب كردند و تيرهاى تهمت از هر سو به طرفش پرتاب نمودند، و از اين جـهـت مـحـزون و غـمـگـيـن شـد، بـاز خـداونـد بـراى دلداريـش ايـن آيـه را نـازل فـرمـود:( قـد نـعـلم انـه ليـحـزنـك الذى يقولون فانهم لا يكذبونك و لكن الظالمين بايات الله يجحدون و لقد كذبت رسل من قبلك فصبروا على ما كـذبـوا و اوذوا حـتـى اتاهم نصرنا ) : (ما مى دانيم كه سخنان آنها تو را اندوهگين مى كند، ولى آنها تو را تكذيب نمى كنند بلكه ستمگران آيات خدا را تكذيب مى كنند، پيش از تو نـيـز رسـولان خـدا را تـكـذيـب كـردند و آنها در برابر تكذيبها و آزارها صبر نمودند تا يارى ما به كمكشان آمد).

سـپـس امـام (عليه‌السلام ) مى افزايد: پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) خود را وادار به صـبـر و شـكـيـبائى كرد، اما در اين هنگام آنها از حد گذراندند و نام خدا را بردند، و نسبت بـه سـاحـت مـقـدسـش تـكذيب كردند، پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) فرمود من در برابر ناملايمات خود و خانواده و حيثيتم صبر كردم، ولى در برابر بدگوئى به پروردگارم شـكـيـبـايـى نـدارم، در ايـنـجـا خـداونـد عـزوجـل ايـن آيـه (آيـه مـورد بـحـث ) را نـازل فـرمـود:( و لقد خلقنا السموات و الارض و ما بينهما... ) (ما آسمان و زمين و آنچه در مـيان اين دو است در شش دوران آفريديم (و در آفرينش جهان شتاب و عجله نكرديم ) و تعب و رنـجـى بـما نرسيد، بنابراين تو هم عجله مكن و در برابر سخنان آنان صابر باش، اينجا بود كه پيامبر صبر و شكيبائى را در تمام حالات پيش گرفت ) (تا بر دشمنانش پيروز شد).

آيه (41) تا (45)و ترجمه

( و استمع يوم يناد المناد من مكان قريب ) (41)( يوم يسمعون الصيحة بالحق ذلك يوم الخروج ) (42)( انا نحن نحى و نميت و الينا المصير ) (43)( يوم تشقق الارض عنهم سراعا ذلك حشر علينا يسير ) (44)( نحن أعلم بما يقولون و ما أنت عليهم بجبار فذكر بالقران من يخاف وعيد ) (45)

ترجمه:

41 - گوش فرا ده و منتظر روزى باش كه منادى از مكان نزديك ندا مى دهد.

42 - روزى كه همگان صيحه رستاخيز را به حق مى شنوند، آن روز روز خروج است.

43 - مائيم كه زنده مى كنيم، و مى ميرانيم، و بازگشت تنها به سوى ما است.

44 - روزى كـه زمـيـن از روى آنـهـا شـكـافـتـه مـى شـود و بـه سرعت (از قبرها) خارج مى گردند، و اين جمع كردن براى ما آسان است.

45 - ما به آنچه آنها مى گويند آگاهتريم و تو مأمور به اجبار آنها نيستى، بنابراين به وسيله قرآن كسانى را كه از عذاب من مى ترسند متذكر ساز.

تفسير:

با صيحه رستاخيز همه زنده مى شوند

ايـن آيـات كـه آخـريـن آيـات سـوره (ق ) را تشكيل مى دهد همانند ساير آيات اين سوره تـكـيـه بـر مـسئله معاد و رستاخيز دارد، و باز گوشه ديگرى از آن را مطرح مى كند، و آن مسأله (نفخ صور) و (خروج مردگان از قبر) است.

مى فرمايد: (گوش فرا ده و منتظر روزى باش كه منادى از مكان نزديك ندا مى دهد)( و استمع يوم يناد المناد من مكان قريب ) .

(روزى كـه صـيـحـه رسـتـاخـيـز را بـه حق مى شنوند، آن روز، روز خروج است )!( يوم يسمعون الصيحة بالحق ذلك يوم الخروج ) .

مخاطب در (استمع ) (گوش فرا ده ) گرچه شخص پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) است ولى مسلما مقصود همه انسانها هستند.

و مـنـظـور از (گـوش فـرا دادن ) يـا انـتـظـار كشيدن است، زيرا كسانى كه در انتظار حادثه اى به سر مى برند كه با صداى وحشتناكى شروع مى شود دائما گوش فرا مى دهند، و منتظرند. و يا منظور گوش فرا دادن به اين سخن الهى است، و معنى چنين مى شود: (اين سخن را بشنو كه پروردگارت درباره صيحه رستاخيز مى گويد).

اما اين منادى كيست؟ ممكن است ذات پاك خداوند باشد كه اين ندا را مـى دهـد، ولى بـه احـتـمال قويتر همان (اسرافيل ) است كه در (صور) مى دمد، و در آيات قرآن نه با نام بلكه با تعبيرات ديگرى به او اشاره شده است.

تعبير به (مكان قريب ) اشاره به اين است كه اين صدا آنچنان در فضا پخش مى شود كـه گـوئى بـيـخ گـوش هـمـه اسـت، و هـمه آنرا يكسان از نزديك مى شنوند امروز ما با وسـائل مـخـتـلف مـى تـوانيم سخن گوينده اى را كه در يك نقطه دوردست از جهان سخن مى گـويـد همگى از نزديك بشنويم، گوئى در كنار دست ما نشسته و با ما سخن مى گويد، ولى آنـروز بدون نياز به اين وسائل همه صداى منادى حق را كه فرياد رستاخيز بر مى كشد در نزديكى خود مى شنوند.

بـه هـر حـال ايـن صـيحه، صيحه نخستين كه براى پايان گرفتن جهان است نيست بلكه صيحه دوم يعنى همان صيحه قيام و حشر است، و در حقيقت آيه دوم توضيح و تفسيرى است بـراى آيه اول مى گويد: آنروز كه صيحه را به حق مى شنوند روز خروج از قبرها و از ميان خاكهاى زمين است.

و بـراى اينكه روشن شود حاكم در اين دادگاه بزرگ كيست؟ مى افزايد (مائيم كه زنده مـى كـنـيـم و مـى مـيـرانـيم بازگشت مردم فقط به سوى ما است )( انا نحن نحيى و نميت و الينا المصير ) .

منظور از احيأ همان زنده كردن نخستين در دنيا است، و منظور از ميراندن در پايان عمر است، و جمله: (الينا المصير) اشاره به زنده شدن در رستاخيز است.

در حـقـيقت آيه اشاره به اين نكته مى كند كه همانگونه كه مرگ و حيات نخستين به دست ما است، بازگرداندن به زندگى و قيام قيامت نيز به دست ما و به سوى ما است.

سـپس براى توضيح بيشتر مى فرمايد: (بازگشت آنها به سوى ما روزى است كه زمين از روى آنها شكافته مى شود، و آنها زنده مى شوند و به سرعت خارج مى گردند)( يوم تشقق الارض عنهم سراعا ) .

و در پـايـان آيـه مـى افـزايـد: (ايـن حـشـر و جـمـع كـردن مـردم در قـيـامـت بـراى مـا سهل و آسان است )( ذلك حشر علينا يسير ) .

(حشر) به معنى جمع و گردآورى از هر سو است.

روشـن اسـت خـداونـدى كـه آفريننده آسمانها و زمين و آنچه در ميان آن دو است حشر و نشور مـردگـان بـراى او كـار سـاده اى مـى بـاشـد. اصـولا مشكل و آسان براى كسى است كه قدرتش محدود است، آن كسى كه قدرتش نامحدود است همه چيز براى او يكسان و آسان است.

جـالب ايـنـكه در بعضى از روايات مى خوانيم: (اولين كسى كه زنده مى شود و از قبر خـارج گـشـتـه، وارد صـحـنـه مـحـشر مى شود پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) است و على (عليه‌السلام ) همراه او است )!.

و در آخـريـن آيـه مـورد بـحـث كـه آخـريـن آيـه ايـن سـوره است بار ديگر به پيامبرش در مقابل مخالفان سرسخت و لجوج تسلى و دلدارى مى دهد و مى فرمايد: (ما به آنچه آنها مى گويند آگاهتريم )( نحن اعلم بما يقولون ) .

(و تـو مأمور نيستى كه آنها را مجبور به ايمان كنى و با قهر و اجبار به سوى اسلام بكشانى )( و ما انت عليهم بجبار ) .

وظـيـفـه تو تنها ابلاغ رسالت، و دعوت به سوى حق و بشارت و انذار است (چون چنين است آنها را كه از عذاب و عقاب من مى ترسند به وسيله قرآن متذكر ساز، و پند و اندرز ده )( فذكر بالقرآن من يخاف وعيد ) .

در تـفـسـيـر (قـرطـبى ) آمده است كه (ابن عباس ) مى گويد: جمعى عرض كردند اى رسـول خـدا! مـا را انـذار كـن و بـيـم ده، آيـه فـوق نازل شد و گفت:( فذكر بالقرآن من يخاف وعيد ) .

اشـاره به اينكه قرآن براى انذار و بيدار ساختن افراد مؤ من كافى است هر صفحه اى از آن يادآور قيامت، و آيات مختلفش ‍ بازگوكننده سرنوشت پيشينيان و توصيفهايش از مواهب بـهـشـتـى و عـذابـهـاى دوزخـى و حـوادثـى كـه در آسـتـانـه رسـتـاخـيـز و در دادگـاه عدل الهى واقع مى شود بهترين پند و اندرز براى همگان است.

به راستى يادآورى آن صحنه كه زمينها از هم شكافته مى شود، و خاكها جان مـى گـيـرنـد، لبـاس حـيات در تن مى پوشند و به حركت در مى آيند و از قبرها خارج مى شـونـد، در حـالى كـه وحـشـت و اضـطراب سر تا پاى همه را فرا گرفته، و به سوى دادگاه عدل الهى رانده مى شوند صحنه تكان دهنده اى است.

بـه خـصـوص ايـنـكه گاهى يك قبر با گذشت زمان قبور انسانهاى مختلفى شده و افراد بـسـيـارى را در خود جاى داده است كه بعضى صالح و بعضى ناصالح و بعضى مؤ من و بعضى كافر بوده اند و به گفته شاعر:

رب قبر قد صار قبرا مرارا ضاحك من تزاحم الاضداد

و دفين على بقايا دفين فى طويل الاجال و الاماد

(چه بسيار قبرى كه بارها قبر شد - قبرى كه از تزاحم اضداد مى خندد)!

(و چـه بـسـيـار افـرادى كـه بـر بـقـايـاى انـسـانـهـاى ديـگـرى دفـن شـدنـد - در طول زمان و قرون و اعصار).

پـروردگـارا! ما را از كسانى قرار ده كه از (وعيد) تو مى ترسند و از قرآنت پند مى گيرند.

خـداونـدا! در آن روز كـه وحـشـت و اضـطـراب همگان را فرا گرفته ما را با رحمتت آرامشى عنايت فرما.

بـارالهـا! روزهـاى عـمر هر چه باشد به سرعت سپرى مى شود آنچه جاويدان است سراى آخرت تو است، به ما حسن عاقبت و نجات در آخرت مرحمت كن.

آمين يا رب العالمين

سوره ذاريات

مقدمه

اين سوره در مكه نازل شده و داراى 60 آيه است

محتواى سوره ذاريات

مـحـور بـحث در اين سوره در درجه اول، مسائل مربوط به معاد و رستاخيز و پاداش و كيفر مـؤ مـنان و مجرمان است، ولى از اين نظر مانند (سوره ق ) نيست بلكه محورهاى ديگرى براى بحث در اين سوره نيز ديده مى شود.

به طور كلى مى توان گفت مباحث اين سوره بر پنج محور زير دور مى زند:

1 - چـنـانـكـه گـفـتـيـم قـسـمـت مـهـمـى از آن را مـبـاحـث مـعـاد و شـاخ و بـرگـهـاى آن تشكيل مى دهد، هم آغاز سوره با معاد است و هم پايان آن با معاد.

2 - بـخـش ديـگـرى از اين سوره ناظر به مسأله توحيد و آيات و نشانه هاى خدا در نظام آفرينش است كه طبعا بحثهاى معاد را تكميل مى كند.

3 - در بـخـش ديـگـر از داسـتـان فـرشـتـگانى كه ميهمان ابراهيم (عليه‌السلام ) شدند و مأمور در هم كوبيدن شهرهاى قوم لوط بودند بحث مى كند.

4 - آيـات ديـگرى از اين سوره اشارات كوتاهى به داستان موسى (عليه‌السلام ) و قوم عاد و قوم ثمود و قوم نوح دارد، و به اين وسيله كافران و مجرمان ديگر را هشدار مى دهد.

5 - و بالاخره قسمت ديگرى از اين سوره، مبارزه اقوام متعصب و لجوج را با انبيأ گذشته بـازگـو كـرده، و پـيـامـبـر اسـلام (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) را كـه در برابر مخالفين سرسخت قرار داشت از اين طريق دلدارى مى دهد، و دعوت به استقامت مى كند.

فضيلت تلاوت اين سوره

در حـديـثـى از امـام صـادق (عليه‌السلام ) آمده است: من قرأ سورة الذاريات فى يومه او ليـلتـه اصـلح الله له معيشته و اتاه برزق واسع و نور له فى قبره بسراج يزهر الى يوم القيامة:

(هـر كـس سـوره ذاريـات را در روز يـا شـب بـخـواند خداوند وضع زندگى و معيشت او را اصلاح مى كند، روزى وسيعى به او مى دهد، و قبر او را با چراغى روشن مى سازد كه تا روز قيامت مى درخشد)!

كـرارا گـفـتـه ايـم تـنـها لقلقه زبان براى رسيدن به اينهمه پاداش عظيم كافى نيست بـلكـه هـدف تـلاوتـى اسـت انـديـشـه بـرانـگـيـز، و انـديـشـه اى عمل آفرين!

ضمنا نامگذارى سوره به (ذاريات ) به تناسب نخستين آيه اين سوره است.

آيه (1) تا (6) و ترجمه

بسم الله الرحمن الرحيم

( و الذاريات ذروا ) (1)( فالحاملات وقرا ) (2)( فالجاريات يسرا ) (3)( فالمقسمات أمرا ) (4)( انما توعدون لصادق ) (5)( و ان الدين لواقع ) (6)

ترجمه:

بنام خداوند بخشنده بخشايشگر

1 - سـوگـنـد بـه بادهائى كه ابرها را به حركت در مى آورند (و گرد و غبار و بذرهاى گياهان را).

2 - و سـپـس سـوگـنـد بـه ابـرهـائى كـه بـار سـنـگـيـنـى (از بـاران ) بـا خـود حمل مى كنند.

3 - و سپس سوگند به كشتيهائى كه به آسانى به حركت در مى آيند.

4 - و سوگند به فرشتگانى كه كارها را تقسيم مى كنند.

5 - (آرى سوگند به همه اينها) كه آنچه به شما وعده داده شده است قطعا راست است.

6 - و بدون شك جزاى اعمال واقع شدنى است.

تفسير:

سوگند به طوفانها و ابرهاى باران زا!

بـعـد از سـوره (والصافات ) اين دومين سوره اى است كه با سوگندهاى مكرر آغاز مى شود، سوگندهائى پرمعنى و تفكرآفرين، سوگندهائى بيداركننده و آگاهى بخش.

بـسيارى ديگر از سوره هاى قرآن كه به خواست خدا در بحثهاى آينده با آن روبه رو مى شويم چنين است، و جالب اينكه اين سوگندها غالبا مقدمه اى است براى بيان مسأله معاد، جـز در مـوارد مـعـدودى كـه بـا مسأله توحيد و غير آن مربوط مى شود، و نيز جالب اينكه مـحـتـواى ايـن سـوگـنـدهـا ربـط خـاصى با محتواى رستاخيز دارد، و با ظرافت و زيبائى مخصوصى اين بحث مهم را از جوانب گوناگون تعقيب مى كند.

حقيقت اين است كه سوگندهاى قرآن كه تعداد آن زياد است يكى از چهره هاى اعجاز اين كتاب آسـمـانـى و از زيـباترين و درخشنده ترين فرازهاى آن است كه شرح هر كدام در جاى خود خواهد آمد.

در آغـاز ايـن سوره خداوند به پنج موضوع مختلف سوگند ياد كرده است كه چهار مورد آن پشت سر هم و يك قسمت به صورت جداگانه آمده است.

نخست مى فرمايد: (سوگند به بادهائى كه ابرها را در آسمان به حركت در مى آورند و گرد و غبارها و بذر گياهان و نطفه هاى گلها را در روى زمين به هر سو مى پراكند)( و الذاريات ذروا ) .

سـپـس مـى افـزايـد: (سـوگـنـد بـه ابـرهـائى كـه بـار سـنـگـيـنـى از بـاران بـا خـود حمل مى كنند)( فالحاملات وقرا ) .

(و سـوگـنـد بـه كـشتيهائى كه بر رودخانه هاى عظيم و صفحه درياها به آسانى به حركت درمى آيند)( فالجاريات يسرا ) .

(و سوگند به فرشتگانى كه كارها را تقسيم مى كنند)( فالمقسمات امرا ) .

در حـديـثـى كـه بـسـيـارى از مفسران در ذيل همين آيه آورده اند مى خوانيم: (ابن الكوا) روزى از عـلى (عليه‌السلام ) در حـالى كـه بـر مـنـبـر خـطـبـه مـى خـوانـد سـؤ ال كرد منظور از (الذاريات ذروا) چيست؟ فرمود: بادها است.

عرض كرد: (فالحاملات وقرا) فرمود: ابرها است.

عرض كرد: (فالجاريات يسرا) فرمود: كشتيها است.

عرض كرد: (فالمقسمات امرا) فرمود: منظور فرشتگان است.

بـا ايـن حـال تـفـسـيـرهـاى ديـگـرى اسـت كـه بـا ايـن تـفـسـيـر قـابـل جـمـع اسـت. از جمله اينكه منظور از (جاريات يسرا) نهرهائى است كه به وسيله بارانها به

جـريان مى افتد، و منظور از (فالمقسمات امرا) ارزاقى است كه بواسطه فرشتگان از طريق كشاورزى تقسيم مى شود.

به اين ترتيب سخن از بادها، سپس ابرها، و بعد از آن نهرها، و سرانجام روئيدن گياهان اسـت كـه تناسب نزديكى با مسأله معاد كه بعد از آن آمده دارد، زيرا مى دانيم كه يكى از دلائل امـكـان مـعـاد مـسـأله زنـده كـردن زمـيـنـهـاى مـرده بـه وسـيـله نزول باران است كه بارها در قرآن به عبارات مختلف ذكر شده است.

اين احتمال نيز داده شده كه اين چهار وصف همگى اوصاف بادها باشد، بادهائى كه ابرها را تـوليـد مـى كـنـد، و بـادهـائى كـه آنـهـا را بـر دوش خـود حـمـل مى نمايد، و بادهائى كه آنها را به هر سو مى راند، و بادهائى كه دانه هاى باران را به هر طرف مى پاشد.

با توجه به اينكه تعبيرات اين آيات جامع و كلى است مى تواند همه اين معانى را در خود جاى دهد ولى عمده همان تفسير اول است.

در ايـنـجا اين سؤال پيش مى آيد كه اگر منظور فرشتگان است، فرشتگان چه امورى را تقسيم مى كنند؟

در پـاسـخ مـى گـوئيـم: ايـن تـقـسـيـم كـار مـمـكـن اسـت مـربـوط بـه كـل تـدبـير اين عالم باشد كه گروههائى از فرشتگان الهى به فرمان او تدبير امور آن را بر عهده دارند، و نيز ممكن است مربوط به تقسيم ارزاق، و يا تقسيم قطرات باران بر مناطق روى زمين باشد.

بـعـد از ذكـر اين چهار سوگند كه همه بيانگر اهميت مطلبى است كه بعد از آن مى آيد مى فرمايد: (آنچه به شما وعده داده شده است قطعا راست است )( انما توعدون لصادق ) .

و بـار ديـگـر بـه عـنـوان تـأكـيـد مـى افـزايـد و بـدون شـك جـزاى اعمال واقع شدنى است( و ان الدين لواقع ) .

(ديـن ) در ايـنـجـا بـه مـعـنـى جزأ است، همانطور كه در (مالك يوم الدين ) آمده، و اصـولا يـكـى از نـامـهـاى قـيامت (يوم الدين ) (روز جزااست ) و از آن روشن مى شود كه مـنـظـور از وعـده هـاى واقـع شدنى در اينجا وعده هاى مربوط به قيامت و حساب و پاداش و كـيـفـر و بـهـشـت و دوزخ و سـايـر امـور مـربـوط بـه مـعـاد اسـت، بـنـابـرايـن جـمـله اول تمام وعده هاى قيامت را شامل مى شود، و جمله دوم تأكيدى است بر مسأله جزا.

در چند آيه بعد نيز سخن از (يوم الدين ) به ميان آمده، و همانگونه كه قبلا نيز اشاره كـرديـم سـوگـنـدهـائى كـه در آغـاز ايـن سوره آمده پيوند و تناسب روشنى با نتيجه اين قسمها دارد، چرا كه حركت ابرها و نزول بارانها و در نتيجه زنده شدن زمينهاى مرده، خود صحنه اى از قيامت و معاد را در اين دنيا نشان مى دهد.

بـعـضـى از مـفـسـران (ما توعدون ) را در اينجا به مفهوم وسيعترى تفسير كرده اند كه تمام وعده هاى الهى مربوط به قيامت و دنيا و تقسيم ارزاق و مجازات مجرمان در اين جهان و جهان ديگر، و پيروزى مؤ منان صالح را شامل مى شود، آيه 22 همين سوره كه مى گويد:( و فى السمأ رزقكم و ما توعدون )

نـيـز مـمـكـن است تأييدى بر اين معنى باشد، و چون لفظ آيه مطلق است اين عموميت بعيد نيست.

بـه هـر حـال، وعـده هـاى الهـى هـمـه صـادق اسـت، چـرا كـه (خـلف وعده ) يا ناشى از (جـهـل ) است، يا (عجز) جهلى كه باعث تغيير فكر وعده دهنده مى شود، و عجزى كه او را از وفـاى بـه وعـده بـازمى دارد، اما خداوند (عالم ) و (قادر) وعده هايش تخلف ناپذير است.