آيه (15) تا (19) و ترجمه
(
ان المتقين فى جنت و عيون
)
(15)(
اخذين ما اتئهم ربهم انهم كانوا قبل ذلك محسنين
)
(16)(
كانوا قليلا من اليل ما يهجعون
)
(17)(
و بالا سحار هم يستغفرون
)
(18)(
و فى أموالهم حق للسائل و المحروم
)
(19)
ترجمه:
15 - پرهيزگاران در باغهاى بهشت و در ميان چشمه ها قرار دارند.
16 - و آنـچـه پروردگارشان به آنها مرحمت كرده دريافت مى دارند زيرا آنها پيش از آن (در سراى دنيا) از نيكوكاران بودند.
17 - آنها كمى از شبها را ميخوابيدند.
18 - و در سحرگاهان استغفار مى كردند.
19 - و در اموال آنها حقى براى سائل و محروم بود.
تفسير:
پاداش سحرخيزان نيكوكار
در تـعـقـيـب آيـات گـذشـتـه كـه سـخـن از دروغـگـويـان جـاهـل و مـنـكـران قـيـامـت و رسـتـاخيز و عذاب آنها در ميان بود، در آيات مورد بحث از مؤ منان پرهيزگار
و اوصـاف و پـاداش آنـهـا سـخـن مـى گـويد، تا در مقايسه با يكديگر - آنچنان كه روش قرآن است - حقائق روشنتر شود.
مـى فرمايد: (پرهيزگاران در باغهاى بهشت و در ميان چشمه ها قرار دارند)(
ان المتقين فى جنات و عيون
)
.
درست است كه باغ طبيعتا داراى نهرهاى آب است، اما لطفش در اين است كه چشمه ها از درون خـود بـاغ بـجوشد، و درختان را دائما مشروب كند، اين امتيازى است كه باغهاى بهشت دارد، نه يك نوع چشمه كه انواع مختلفى از چشمه ها در آن موجود است.
سپس به نعمتهاى ديگر بهشتى اشاره كرده و به صورت سربسته مى گويد: (آنچه را كه پروردگارشان به آنها مرحمت كرده دريافت مى دارند)(
آخذين ما آتاهم ربهم
)
.
يعنى آنها با نهايت ميل و اشتياق و كمال رضا و رغبت و خشنودى اين مواهب الهى را پذيرا مى شوند.
و در دنبال آيه مى افزايد اين پاداشهاى عظيم بى جهت نيست، (آنها پيش از آن در سراى دنيا از نيكوكاران بودند)(
انهم كانوا قبل ذلك محسنين
)
.
احـسـان و نـيـكـوكـارى كـه در ايـنـجـا آمـده مـعـنـى وسـيـعـتـرى دارد كـه هـم اطـاعـت خـدا را شامل مى شود و هم انواع نيكيها به خلق خدا.
آيـات بـعـد بـه تـوضـيـح چـگـونگى نيكوكار بودن آنها پرداخته، سه وصف را از ميان اوصاف آنها بيان مى كند.
نـخـسـت ايـنـكـه: (آنـهـا كـمـى از شـبـهـا را مـى خـوابـيـدنـد)(
كـانـوا قـليـلا مـن الليل ما يهجعون
)
.
(يهجعون ) از ماده (هجوع ) به معنى خواب شبانه است.
بـعـضـى گـفـتـه اند منظور اين است كه آنها اكثر شب را بيدار بودند و كمى از شب را مى خوابيدند، و به اصطلاح همواره شب زنده دار بودند.
ولى از آنجا كه اين حكم به صورت يك دستور عمومى براى پرهيزگاران و محسنين بعيد بـه نـظـر مـى رسـد اين تفسير مناسب نيست، بلكه منظور اين است كه آنها كمتر اتفاق مى افـتـاد تـمـام شـب را بـخـوابـنـد، و بـه تـعـبـيـر ديـگـر (ليل ) (شب ) به صورت جنس و عموم در نظر گرفته شده.
بنابراين همه شب بخشى را بيدار بودند و به عبادت و نماز شب مى پرداختند و شبهائى را كه تماما در خواب باشند و عبادت شبانه از آنها به كلى فوت شود كم بوده است.
ايـن تـفـسـيـر در حـديـثـى از امـام صـادق (عليهالسلام
) نـيـز نقل شده است.
براى اين آيه تفسيرهاى ديگرى ذكر كرده اند كه چون بعيد بود از بيان آن خوددارى شد.
دومين وصف آنها را چنين بيان مى كند: (آنها پيوسته در سحرگاهان استغفار مى كردند)(
و بالاسحار هم يستغفرون
)
.
در آخـر شـب كـه چـشـم غـافـلان در خـواب اسـت، و مـحـيـط از هـر نـظـر آرام، قـال و غـوغـاى زنـدگـى مـادى فـرونـشـسـتـه، و عـوامـلى كـه فـكـر انـسـان را بـه خـود مـشغول دارد خاموش است برميخيزند، و به درگاه خدا مى روند، در پيشگاه معبود به راز و نياز مى پردازند، نماز مى خوانند، و مخصوصا از گناهان خود استغفار مى كنند.
بـسـيـارى مـعـتـقدند كه منظور از استغفار در اينجا همان (نماز شب ) است، از اين جهت كه قنوت نماز وتر مشتمل بر استغفار است.
(اسـحـار) جـمـع (سـحـر) (بـر وزن بـشـر) در اصـل بـه معنى (پوشيده و پنهان ) بودن است، و چون در ساعات آخر شب پوشيدگى خاصى بر همه چيز حاكم است سحر ناميده شده.
واژه (سـحـر) (بـر وزن شـعـر) نـيـز بـه چـيـزى گـفـته مى شود كه چهره حقائق را مى پوشاند و يا اسرار آن از ديگران پوشيده است.
در روايتى در تفسير در المنثور آمده است كه پيغمبر گرامى اسلام (صلىاللهعليهوآلهوسلم
) فـرمـود: ان آخـر الليـل فـى التـهـجـد احـب الى مـن اوله، لان الله يقول و بالاسحار هم يـسـتـغـفـرون: (آخـر شـب بـراى تهجد (نماز شب ) نزد من محبوبتر است از آغاز آن، زيرا خداوند مى فرمايد: پرهيزگاران در سحرگاهان استغفار مى كنند).
و در حـديـث ديـگـرى از امـام صـادق (عليهالسلام
) مى خوانيم: كانوا يستغفرون الله فى الوتـر سـبـعـيـن مـرة فى السحر: (نيكوكاران بهشتى در نماز وتر به هنگام سحر هفتاد مرتبه از خدا طلب آمرزش مى كردند).
سـپـس بـه سـومـيـن وصـف پـرهـيـزگـاران بـهـشـتـى اشـاره كـرده، مـى افـزايـد: در امـوال آنـهـا حـقـى بـراى سـائل و مـحـروم بـود(
و فـى امـوالهـم حـق للسائل و المحروم
)
.
تـعـبـيـر بـه (حـق ) در ايـنجا يا به خاطر اين است كه خداوند بر آنها لازم شمرده است (مانند زكات و خمس و سائر حقوق واجب شرعى ) و يا آنها خود بر خويشتن الزام كرده اند و تـعـهـد نـمـوده انـد، و در ايـنـصـورت غـيـر حـقـوق واجـب را نـيـز شامل مى گردد.
بـعـضـى مـعـتـقـدنـد ايـن آيـه تـنـهـا نـاظـر بـه قـسـم دوم اسـت، و حـقـوق واجـب را شامل نمى شود، زيرا حقوق واجب در اموال همه مردم است، اعم از پرهيزگاران و غير آنها، و حـتـى كفار، بنابراين وقتى مى گويد: در اموال آنها چنين حقى است يعنى علاوه بر واجبات آنها بر خود لازم مى دانند كه در راه خدا از اموال خويش به سائلان و محرومان انفاق كنند، ولى ميتوان گفت كه فرق نيكوكاران با ديگران آن است كه آنها اين حقوق را ادا مى كنند در حالى كه ديگران مقيد به آن نيستند.
ايـن تـفسير نيز گفته شده كه تعبير به (سائل ) در مورد حقوق واجب است، چرا كه حق سئوال و مطالبه دارد، و تعبير به (محروم ) در حقوق مستحب است كه حق مطالبه در آن نيست.
(فاضل مقداد) در (كنز العرفان ) تصريح مى كند كه منظور از (حق معلوم ) حقى است كه خود آنها در اموالشان قرار مى دهند، و خويشتن را موظف به آن مى دانند.
نـظير اين معنى در سوره معارج آيه 24 و 25 آمده است مى فرمايد:(
و الذين فى اموالهم حق معلوم للسائل و المحروم
)
.
و بـا تـوجـه بـه ايـنـكـه حـكـم وجـوب زكـات در مـديـنـه نازل شد، و آيات اين سوره همگى مكى است نظر اخير تاييد مى شود.
در رواياتى كه از منابع اهل بيت (عليهمالسلام
) رسيده نيز تأكيد شده كه منظور از حق معلوم چيزى غير از زكات واجب است.
در حـديـثـى از امـام صـادق (عليهالسلام
) مـى خـوانـيـم: لكـن الله عـز و جـل فـرض فـى امـوال الاغـنـيـأ حـقـوقـا غـيـر الزكـاة، فـقـال عـز و جـل: و الذيـن فـى امـوالهـم حـق مـعـلوم للسـائل، فـالحـق المـعـلوم غـيـر الزكـاة، و هـو شـى ء يـفـرضـه الرجـل عـلى نـفـسـه فـى مـاله... ان شـأ فـى كـل يـوم و ان شـأ فـى كـل جـمـعـة و ان شـأ فـى كـل شـهـر...: (ولى خـداونـد مـتـعال در اموال ثروتمندان حقوقى غير از زكات قرار داده، از جمله اينكه فرموده است: در امـوال آنـهـا حـق مـعـلومى براى سائل و محروم است، بنابراين (حق معلوم ) غير از زكات است، و آن چيزى است كه انسان شخصا بر خود لازم مى كند كه از مالش بپردازد... براى هر روز، و يا اگر بخواهد در هر جمعه و يا در هر ماه...).
در اين زمينه احاديث متعدد ديگرى با تعبيرات مختلف از امام على بن الحسين (عليهمالسلام
) و امـام بـاقـر (عليهالسلام
م ) و امـام صـادق (عليهالسلام
) نقل شده است.
و به اين ترتيب تفسير آيه روشن است.
در ايـنـكـه مـيـان (سـائل ) و (مـحـروم ) چـه تـفـاوتـى اسـت؟ جـمـعـى گـفـتـه انـد: سائل كسى است كه از مردم تقاضاى كمك مى كند، ولى (محروم ) شخص آبرومندى است كـه بـراى مـعـيـشـت خود نهايت تلاش و كوشش را به خرج مى دهد اما دستش به جائى نمى رسـد و كـسـب و كـار و زنـدگـيـش بـهـم پـيـچـيـده اسـت و بـا ايـن حال خويشتندارى كرده، از كسى تقاضاى كمك نمى كند.
ايـن هـمـان كـسى است كه از او تعبير به (محارف ) مى شود، زيرا در تفسير محارف در كـتـب لغـت و روايـات اسـلامى آمده است (او كسى است كه هر قدر تلاش مى كند درآمدى به دست نمى آورد گوئى راههاى زندگى به روى او بسته شده است ).
به هر حال اين تعبير اشاره به اين نكته است كه هرگز منتظر ننشينيد نيازمندان نزد شما آيـند و تقاضاى كمك كنند، بر شما است كه جستجو كنيد و افراد آبرومند محروم را كه به گفته قرآن (بقره - 273)(
يحسبهم الجاهل اغنيأ من التعفف
)
: (افراد بيخبر آنها را از شدت خـويـشـتـنـدارى غـنـى مـى پندارند) پيدا كنيد، و به آنها كمك نموده، گره مشكلاتشان را بگشائيد و آبرويشان را حفظ نمائيد، و اين دستور مهمى است كه براى حفظ حيثيت مسلمانان محروم بسيار مهم است.
البـتـه ايـن افراد را (به گفته قرآن در همان آيه بقره ) مى توان از چهره هايشان شناخت تعرفهم بسيماهم.
آرى گرچه خاموشند ولى در عمق چهره آنها نشانه هاى رنجهاى جانكاه درونى براى افراد آگاه آشكار است، و رنگ رخساره آنها از سر درونشان خبر مى دهد.
نكته ها:
1 - توجه به (خدا) و (خلق خدا)
آنـچـه از اوصـاف بـراى (مـتـقـيـن ) و (محسنين ) در اين آيات آمده در حقيقت در دو بخش خـلاصـه مـى شـود تـوجه به خالق آنهم در ساعاتى كه از هر نظر آمادگى براى راز و نـيـاز بـا او و حـضـور قـلب فـراهـم اسـت، و عـوامـل اشتغال فكر و انصراف ذهن به حداقل مى رسد، يعنى در اواخر شب.
و ديـگـر توجه به نيازهاى نيازمندان اعم از آنها كه نياز خود را ظاهر مى كنند يا مكتوم مى دارند.
ايـن هـمـان مـطـلبـى اسـت كه در آيات قرآن كرارا به آن توصيه شده است، و آياتى كه (صـلاة ) و (زكـات ) را پشت سر هم مى شمرد و روى هر دو تكيه مى كند اشاره به هـمـيـن مـسـأله اسـت، چـرا كـه (صـلاة ) بارزترين مظهر پيوند با خالق است و زكات روشنترين راه پيوند با خلق خدا.
2 - شب خيز كه عاشقان به شب راز كنند!
بـا ايـنكه نماز شب از نمازهاى نافله و مستحب است، ولى كرارا در قرآن مجيد به آن اشاره شـده، و ايـن نـشـانـه اهـمـيـت فـوق العـاده آن مـى بـاشـد، تـا آنـجـا كـه قرآن آن را وسيله وصـول بـه (مـقام محمود) (سوره اسرأ - 79) و مايه روشنى چشم (چنانكه در آيه 17 سوره الم سجده آمده ) شمرده است.
در روايات اسلامى نيز فوق العاده روى اين راز و نياز شبانه و بيدارى در سحرگاهان تكيه شده است:
در يـكـجـا پـيامبر (صلىاللهعليهوآلهوسلم
) آن را كفاره گناهان مى شمرد و مى فرمايد: يا عـلى ثـلاث كـفـارات، مـنـهـا التـهـجـد بـالليل و الناس نيام: (سه چيز است كه كفاره گناهان است يكى از آنها تهجد در شب است در حالى كه مردم در خوابند).
در حـديـث ديـگـرى از رسـول خـدا (صلىاللهعليهوآلهوسلم
) آمده است: (اشراف امتى حملة القرآن و اصحاب الليل شريفان امت من حاملان قرآنند و اصحاب عبادتهاى شبانه ).
و بـاز در حـديث ديگرى در وصاياى آن حضرت به على (عليهالسلام
) آمده است كه چهار مرتبه تكرار فرمود: عليك بصلوة الليل: (نماز شب را هرگز ترك مكن ).
و از امـام صـادق (عليهالسلام
) در تـفـسـيـر آيـه مـورد بـحـث(
كـانـوا قـليـلا مـن الليـل مـا يـهـجـعـون
)
چنين نقل شده: كانوا اقل الليالى تفوتهم لا يقومون فيها: (كمتر شبى بر آنها مى گذشت كه بيدار نشوند و عبادت نكنند).
بـاز در حديث ديگرى آمده كه پيامبر (صلىاللهعليهوآلهوسلم
) فرمود: الركعتان فى جوف الليـل احـب الى مـن الدنـيـا و مـا فـيـهـا: (دو ركـعـت نـمـاز در دل شب از دنيا و آنچه در آن است نزد من محبوبتر است )!.
و نـيز در حديثى مى خوانيم كه امام صادق (عليهالسلام
) به (سليمان ديلمى ) (يكى از يـارانـش ) فـرمـود: لا تـدع قـيـام الليـل فـان المـغـبـون مـن حـرم قـيـام الليل: (قيام شب را براى عبادت فراموش مكن، مغبون است كسى كه از قيام شبانه محروم گردد).
البـتـه روايـات در ايـن زمـينه بسيار است و تعبيرات فوق العاده جالبى در آنها ديده مى شود، مخصوصا نماز شب به عنوان يك وسيله مؤ ثر براى آمرزش گناهان، بيدارى فكر و انـديشه، روشنائى دل، و جلب رزق و روزى فراوان و تندرستى معرفى شده است كه اگر جمع آورى شود كتاب مستقلى خواهد شد.
در اين زمينه در جلد 12 صفحه 227 (ذيل آيه 79 سوره اسرأ) و در جلد 17 صفحه 154 (ذيل آيه 17 سوره الم سجده ) بحثهاى ديگرى آورده ايم.
3 - حق سائل و محروم
قـابـل تـوجـه ايـنـكـه در آيـات فـوق خـوانـديـم هـمـيـشـه در امـوال نـيـكـوكـاران حقى براى سائل و محروم است، اين تعبير به خوبى نشان مى دهد كه آنها خودشان را در برابر نيازمندان و محرومان مديون ميبينند، و آنان را طلبكار و صاحب حق مى شمرند، حقى كه به هر حال بايد پرداخته شود، و هيچگونه منتى در پرداختن آن نيست، درست مانند طلبهاى سائر طلبكاران.
و چـنـانـكـه گـفـتـيـم قـرائن مـخـتلفى نشان مى دهد كه اين تعبير مربوط به زكات واجب و امثال آن نيست، بلكه ناظر به انفاقهاى مستحبى مى باشد كه پرهيزگاران آن را دين خود مى شمرند.