تحليلى بر روشهاى تربيت نفس و اهداف آن در فرهنگ وحى

تحليلى بر روشهاى تربيت نفس و اهداف آن در فرهنگ وحى0%

تحليلى بر روشهاى تربيت نفس و اهداف آن در فرهنگ وحى نویسنده:
گروه: اخلاق اسلامی

تحليلى بر روشهاى تربيت نفس و اهداف آن در فرهنگ وحى

نویسنده: اكبر دهقان
گروه:

مشاهدات: 10931
دانلود: 2716

توضیحات:

تحليلى بر روشهاى تربيت نفس و اهداف آن در فرهنگ وحى
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 186 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 10931 / دانلود: 2716
اندازه اندازه اندازه
تحليلى بر روشهاى تربيت نفس و اهداف آن در فرهنگ وحى

تحليلى بر روشهاى تربيت نفس و اهداف آن در فرهنگ وحى

نویسنده:
فارسی

آثار حسن خلق

1. لذت روحى: قال المجتبىعليه‌السلام :(لا عيش الذّ من حسن الخلق) ( 118) لذيذترين و سودمندترين چيز در زندگى، اخلاق نيك است

2. جلب دوستى: قال رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم :(حسن الخلق يثبت المودّة و حسن البشر يذهب بالسخيمة) ( 119) اخلاق نيك باعث دوستى امت و خوشرويى، عامل از بين رفتن كدورت و كينه است

3. نابودى گناهان: قال رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم :(ان الخلق الحسن يذيب الذنوب كما تذيب الشمس الجمد) ( 120) اخلاق خوب باعث نابود شدن گناهان است همان گونه كه آفتاب برف و يخ را آب مى كند

4. قرب به پيامبر اكرم: قال رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم :(اقربكم منّى غدا احسنكم اخلاقا و اقربكم من الناس ) ( 121) نزديك ترين شما به من، در فرداى قيامت كسانى اند كه اخلاقشان نيكوتر و به مردم نزديكتر باشند

5. پاداش برتر: قال رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم :(ان العبد لينال بحسن خلقه درجة الصائم القائم) ( 122) انسان از راه حسن خلق به درجات و پاداش روزه دار و شب زنده دار مى رسد

6. افزايش روزى: قال الصادقعليه‌السلام :(حسن الخلق من الدين وهويزيدفى الرزق) ( 123) اخلاق نيك از دين است و اخلاق نيك روزى آدمى را زياد مى كند

7. تكميل ايمان: قال رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم :(اكمل المؤمنين ايمانا احسنهم خلقا و انّما المسلم من سلم المسلمون من لسانه و يده) ( 124) كامل ترين انسان ها از نظر ايمان كسانى اند كه اخلاق آنان نيكوتر باشد و مسلمان كسى است كه مسلمانان از زبان و دست او در امان باشند

8. آبادانى شهرها و طول عمر :(انّ البر و حسن الخلق يعمران الديار و يزيدان فى الاعمار) ( 125) نيكى كردن و اخلاق شايسته داشتن مايه آبادانى شهرها و باعث طول عمر مى شود

تفاوت محاسن اخلاق با مكارم اخلاق

قال رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم :(بعثت بمكارم الاخلاق ومحاسنها) ( 126) من از طرف خداوند براى مكارم اخلاق ومحاسن آن مبعوث شده ام

راوى گويد: قلت لابى عبداللّهعليه‌السلام :(ماحدّ حسن الخلق؟ قال: تلين جانبك و تطيب كلامك و تلقى اخاك ببشر حسن) (127) به امام صادقعليه‌السلام عرض كردم: حدّ حسن خلق چيست؟ فرمود: با مردم به نرمى برخورد كن و پاكيزه سخن بگو و با برادرت گشاده رو باش

قد سئل الصادقعليه‌السلام : عن مكارم الاخلاق؟ فقال العفو عمّن ظلمك وصلة من قطعك و اعطاء من حرمك و قول الحقّ و لو على نفسك( 128)

از حضرت صادقعليه‌السلام از مكارم اخلاق سؤ ال شد. حضرت فرمود: نسبت به كسى كه به تو ظلم كرده عفو كنى و با كسى كه با تو قطع رابطه كرده ارتباط بر قرار كنى و كسى كه تو را محروم كرده به او عطا كنى و سخن حق بگويى گرچه بر ضرر تو باشد

در اين كه ميان محاسن اخلاق و مكارم آن چه تفاوتى وجود دارد شايد در تعريف محاسن اخلاق بتوان گفت: محاسن اخلاق عبارت است خوى و خصلت هاى پسنديده و مكارم اخلاق عبارت است از بزرگوارى و كرامت نفس و به تعبير ديگر آن قسم خلق و خويى كه در شرع مقدس پسنديده شناخته شده و با غرايز حيوانى و تمايلات نفسانى هماهنگ است يا لااقل با آنها تضادى ندارد حسن خلق است و مكارم اخلاق عبارت است از آن قسم خلقيّات عالى و رفيعى كه اگر كسى بخواهد انجام دهد يا بايد با هواى نفس و غرايز حيوانى خود بجنگد و در جهت مخالف آن ها قدم بردارد يا لااقل بايد نداى آن ها را ناديده بگيرد و نسبت به آن بى اعتنا باشد

صفاتى را كه امامعليه‌السلام در تعريف حسن خلق فرموده با تمايلات نفسانى هماهنگ است يعنى انسان ذاتا ميل دارد محبوب مردم باشد و با مردم مؤ دّب سخن بگويد. امّا در مكارم اخلاق آدمى به طور طبيعى مايل نيست آن طور عمل كند كه مى خواهد بلكه مى خواهد در جهت مخالف مكارم اخلاق قدم بردارد مثلاً اگر كسى به شما اهانت كرد غريزه انتقامجويى مى گويد: بايد عمل او را تلافى كرد امّا امام صادق مى فرمايد: مكارم اخلاق اقتضا مى كند او را ببخشى( 129)

فصل دوّم: روش هاى تربيت و تزكيه نفس

روشهاى تربيت و تزكيه نفس در اسلام به طور كلى بر دو قسم است :

قسمتى از آنها مربوط به خود انسان است مانند ياد مرگ و قيامت و مراقبه و محاسبه و انجام عبادات مانند نماز و روزه و تفكر و انديشيدن در موجودات نظام هستى و... كه تمام اينها تاءثير خاص خود را در جهت تزكيه روح بشر دارد

و بخشى از آن مربوط به افرادى است كه مى خواهند انسان را تربيت و هدايت كنند مانند رهبران دينى كه از روشهاى مختلفى از قبيل انذار و تبشير نصحيت، موعظه بهره مى گيرند گرچه اين قسمت با قسم اول بى ارتباط نخواهد بود زيرا روشهاى ياد شده در قسم اول را (مانند ياد مرگ مراقبه، محاسبه، تفكر) انسان به وسيله آموزشهاى انبياء و اولياء الهى مى آموزد

و از سويى تصميم گيرنده در جهت تزكيه و تربيت خود انسان است كه قابليت لازم را براى بهره گيرى از نصايح و مواعظ رهبران الهى فراهم مى كند. حضرت باقرعليه‌السلام مى فرمايد :(من لم يجعل له من نفسه واعظا فانّ مواعظ الناس لن تغنى عنه شيئا) ( 130) در اين فصل به هر دو روش اشاره مى شود :

انذار و تبشير

يكى از روش هاى مؤثر در تربيت نفس كه در قرآن بدان اشاره شده است انذار و تبشير است. مقصود از انذار بيم دادن و ترسانيدن از عواقب گناهان و اعمال زشت است و منظور از تبشير نويد دادن به رحمت و فضل الهى است

انذار و تبشير دو اصل مهم تربيتى

بشارت و انذار يا تشويق و تهديد، بخش مهمى از انگيزه هاى تربيتى را تشكيل مى دهد. آدمى هم بايد در برابر انجام كار نيك تشويق شود و هم در برابر كار بد كيفر ببيند تا آمادگى بيشترى براى پيمودن مسير اول و گام نگذاردن در مسير دوم پيدا كند. تشويق به تنهايى براى رسيدن به تكامل اخلاقى فرد يا جامعه كافى نيست؛ زيرا انسان در اين صورت مطمئن است كه انجام گناه براى او خطرى ندارد. از طرفى انذارِ تنها هم براى تربيت اخلاقى افراد مؤثر نيست، چون ممكن است روحيّه ياءس و نااميدى به وجود آورد

بشارت و انذار هدف بعثت پيامبران

قرآن كريم در وصف انبيا مى فرمايد :( فبعث اللّه مبشرين و منذرين ) ( 131) خداوند پيامبران را نويد دهنده و بيم دهنده برانگيخت و نيز مى فرمايد :( و ما نرسل المرسلين الا مبشرين و منذرين ) ( 132) ما انبيا را نفرستاديم مگر در حالى كه نويد دهنده و بيم دهنده بودند. آرى، انبيا و رسولان الهى كه مربيان حقيقى و معلمان دلسوز بشر بودند از اين دو روش براى تربيت اخلاقى و روحى مردم استفاده كرده اند

تاءثير انذار در تربيت

قرآن كريم رسالت پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را در بعضى موارد در روش انذار خلاصه مى كند و به صورت حصر و اختصاص بيان مى كند كه اى پيامبر! تو فقط بيم دهنده هستى. نظير( ان انت الا نذير ) (133) ،( ان هو الا نذير ) ( 134) درست است كه پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم رسالت بشارت را نيز به عهده دارد ولى آن چه بيش تر انسان را به حركت وادار مى كند و از گناه و معصيت پرهيز مى دهد انذار است لذا در آغاز رسالت، پيامبر ماءمور به انذار مى شود نه تبشير( يا ايها المدّثّر قم فانذر ) ( 135) اى جامه به خود پيچيده برخيز و انذار كن. روشن است كه انذار در شروع كار تاءثير عميق ترى در بيدار كردن جان هاى خفته دارد

تاءثير انذار در افراد حق طلب

از نظر قرآن كريم انذار و ترسانيدن تنها در افرادى كه روح حقيقت طلبى و حق جويى در آن هاست اثر مى كند و در افراد معاند و لجوج تاءثير ندارد. قرآن مى فرمايد :( انما انت منذر من يخشيها ) ( 136) . همانا كسانى كه خشيت الهى دارند آن ها را مى ترسانى و نيز مى فرمايد :( لينذر من كان حيّا ) ( 137) پيامبر به وسيله قرآن، كسانى را كه حيات انسانى دارند و قلب آن ها سالم و پاك است مى ترساند. اين حقيقت شبيه مطلبى است كه در آغاز سوره بقره آمده است :( ذلك الكتاب لا ريب فيه هدى للمتقين ) با اين كه قرآن براى همه مردم هدايت است( هدى للناس ) ( 138) امّا كسانى كه تقواى قلبى و پاكيزگى دل دارند، از حقايق و معارف قرآن بهره مى برند. در جاى ديگر به پيامبر گويد :( قل انما انذركم بالوحى ) ( 139) بگو من تنها به وسيله وحى شما را انذار مى كنم. اگر در دل سخت شما اثر نمى كند جاى تعجب نيست و دليل بر نقصان وحى آسمانى نمى باشد. بلكه به خاطر آن است كه افراد كر و ناشنوا وقتى سخنان حق را مى شنوند و انذار مى شوند توجه نمى كنند و شنوايى معنوى ندارند؛ گوش شنوا لازم است تا سخن خدا را بشنود نه گوش هايى كه پرده هاى گناه وغفلت و غرور بر آن ها افتاده وشنوايى حق را به كلى از دست داده اند( لايسمع الصّم الدعاء اذا ما ينذرون ) ( 140) ولى آنها كه گوششان كر است هنگامى كه انذار مى شوند سخنان را نمى شنوند

موعظه

قرآن كريم، يكى از روش هاى مؤثر در تربيت روحى انسان ها را موعظه مى داند و در بسيارى از آيات به آن سفارش نموده گرچه خود قرآن كتاب موعظه و اندرز است كه از ناحيه پروردگار براى شفاى بيمارى هاى درونى انسان و كسب فضايل اخلاقى آمده است( يا ايها الناس قد جاءتكم موعظة من ربكم و شفاء لما فى الصدور ) ( 141) اى مردم! اندرزى از سوى پروردگارتان براى شما آمده و درمان آن چه در سينه هاست؛ گرچه از اين موعظه قرآن فقط اهل تقوا و بهره مند مى شوند( و موعظة للمتقين ) اين تعبير در چهار مورد از قرآن آمده است: بقره 66، آل عمران 138، مائده 46، نور 34

محور موعظه توحيد در اعتقاد و اخلاص در عمل

لقمان حكيم براى تربيت فرزندش او را موعظه مى كند( اذ قال لقمان لابنه و هو يعظه ) زمانى كه لقمان به فرزندش گفت و حال اينكه او را موعظه مى كرد اين چنين موعظه نمود( يا بنى لاتشرك باللّه ان الشرك لظلم عظيم ) ( 142) پسرم! براى خدا شريكى مگير، زيرا شرك ستمى بزرگ است.

پيامبر گرامى اسلام ماءمور به موعظه نمودن است( قل انمّا اعظكم بواحدة ان تقوموا للّه مثنى و فرادى ) ( 143) يعنى بگو: كه من شما را به يك موضوع پند مى دهم و آن اين كه چه دو نفر باشيد چه يك نفر براى خداوند كار كنيد

شيوه موعظه

طريقه و شيوه موعظه كردن، در قرآن بيان شده است. وقتى موسى و هارون ماءمور شدند كه براى ارشاد و هدايت فرعون بروند؛ به آن ها گفته شد :( فقولا له قولاً لينا لعله يتذكر او يخشى ) ( 144) يعنى وقتى با فرعون روبرو شديد با او به نرمى سخن بگوييد شايد متذكّر شود و از عاقبت كار خود بترسد

نياز به موعظه در تمام عمر

از نظر قرآن كريم، انسان در تمامى عمر، به موعظه و پند و اندرز نيازمند است، چه نوجوان باشد چه عمر او زياد باشد لذا قرآن كريم موعظه لقمان به فرزند نوجوانش را چنين بيان مى كند( و اذ قال لقمان لابنه و هو يعظه يا بنىّ لا تشرك باللّه ) ( 145) چه اين كه موعظه خداوند به حضرت نوح را كه عمر طولانى داشت نيز بيان مى كند( انّى اعظك ان تكون من الجاهلين ) ( 146)

دعوت به خداوند به وسيله موعظه

به پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم خطاب مى شود( ادع الى سبيل ربك بالحكمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالتى هى احسن ) ( 147) يعنى مردم را به اين طريق به راه خداوند بخوان كه اولاً سخن تو سنجيده و تواءم با حكمت باشد ثانيا پند نيكو در آن باشد و ثالثا با آن چه كه بهترين است با آن ها به بحث بپرداز

سيماى موعظه در روايات

1. بهترين هديه: قال علىعليه‌السلام :(نعم الهدية الموعظة) ( 148)

2. موعظه بودن مرگ: قال رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم :(كفى بالموت واعظا) ( 149)

3. موعظه بودن هر چيز: قال علىعليه‌السلام :(ان فى كل شى ء موعظة و عبرة لذوى اللبّ و الاعتبار) ( 150) به درستى كه در هر چيزى موعظه و عبرتى است براى صاحبان خرد

4. حيات روح در پرتو موعظه: قال علىعليه‌السلام :(احى قلبك بالموعظة) ( 151) و عنهعليه‌السلام :(المواعظ حياة القلوب ) ( 152)

5. واعظ بودن انسان براى خويشتن: قال الباقرعليه‌السلام :(من لم يجعل الله له من نفسه واعظا فانّ مواعظ الناس لن تغنى عنه شيئا) ( 153) هر كس واعظ خود نباشد موعظه هاى مردم در او تاءثير ندارد

6. عمل به علم، شرط تاءثير موعظه: قال الصادقعليه‌السلام :(ان العالم اذا لم يعمل بعلمه زلّت موعظته عن القلوب كما يزلّ المطر عن الصفا) ( 154) به درستى كه دانشمند هرگاه عمل به دانش خويش نكند موعظه او از جانها لغزش پيدا مى كند (تاءثير نمى كند) همان طورى كه باران روى سنگ قرار نمى گيرد

نمونه اى از موعظه هاى رهبران الهى

1. پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم :(مالى ارى حب الدنيا قد غلب على كثير من الناس حتّى كانّ الموت فى هذه الدنيا على غيرهم كتب...) ( 155) چرا علاقه به دنيا در اكثر مردم غلبه پيدا كرده به طورى كه گويا مرگ در اين دنيا براى غير اين ها لازم شده است

2. امام اميرالمؤمنينعليه‌السلام در پاسخ شخصى كه از آن حضرت درخواست موعظه نمود، فرمودند :(لا تكن ممن يرجوا الاخرة بغير العمل و يرجى التوبة بطول الامل يقول فى الدنيا بقول الزاهدين و يعمل بعمل الراغبين ان اعطى منها لم يشبع و ان منع منها لم يقنع يعجز عن شكر ما اوتى و ينبغى الزيادة فيما بقى...) ( 156) آن كس مباش كه به آخرت و نتيجه كار اميدوار است ولى كار نمى كند و چون آرزوى طولانى دارد توبه را به تاءخير مى اندازد، گفتارش در دنيا گفتار پارسايان است ولى نحوه رفتارش مانند كسانى است كه خواستار دنيا هستند. اگر از مال دنيا به او داده شود سير نمى شود و اگر به او نرسد قناعت نمى كند؛ نمى تواند شكر آن چه را كه دارد ادا كند و براى زياد كردن سرمايه خود تلاش مى كند

3. امام مجتبىعليه‌السلام :(اعلموا انّ اللّه لم يخلقكم عبثا و ليس بتارككم سدى كتب اجالكم و قسم بينكم معايشكم ليعرف كل ذى لب منزلته و انّ ما قدّر له اصابه و ما صرف عنه فلن يصيبه.) بدانيد كه خداوند شما را بيهوده خلق نكرده و رها نساخته، مرگ را براى شما لازم دانسته و روزى شما را تقسيم نموده تا اين كه هر خردمندى منزلت خود را بيابد و بداند كه آن چه را براى او تقدير نموده به او مى رسد و آن چه را كه از او باز داشته به او نخواهد رسيد

4. امام حسينعليه‌السلام :(اياك و ما تعتذر منه فانّ المؤمن لا يسيئ ولا يعتذر و المنافق كل يوم يسيئ و يعتذر) ( 157) بپرهيز از اين كه كارى انجام دهى تا معذرت بخواهى؛ مؤمن كار ناشايست انجام نمى دهد تا معذرت بخواهد، لكن منافق هر روز عمل زشت انجام مى دهد و عذر خواهى مى كند

5. امام زين العابدينعليه‌السلام :(ثلاث منجيات للمؤمن كفّ لسانه عن الناس و اغتيابهم و اشغاله نفسه بما ينفعه لاخرته و دنياه و طول البكاء على خطيئته) ( 158) سه چيز عامل نجات مؤمن است: الف: نگه داشتن زبان از مردم و دورى از غيبت. ب : مشغول بودن به امرى كه منافع دنيوى و اخروى دارد. ج: برگناهان زياد گريه كردن

6. امام باقرعليه‌السلام :(صانع المنافق بلسانك واخلص مودّتك للمؤمن وان جالسك يهودى فاحسن مجالسته) ( 159) به وسيله زبان با منافق بساز ومحبّت خود را براى مؤمن خالص گردان واگر با يهودى همنشين شدى به طرز نيكو و معاشرت كن

7. امام صادقعليه‌السلام :(من غضب عليك من اخوانك ثلاث مرّات فلم يقل فيك مكروها فاعدّه لنفسك ) ( 160) هر كس از برادران دينى سه مرتبه بر تو خشم كرد و سخنى كه تو را بد آيد بر زبان جارى نكرد او را براى خود دوست اختيار كن

8. امام كاظمعليه‌السلام :(يا هشام ان العاقل لا يحدّث من يخاف تكذيبه و لا يساءل من يخاف منعه و لا يعد ما لا يقدر عليه...) ( 161) عاقل كسى است كه سخنى را كه مى ترسد او را تكذيب كنند، نمى گويد و از چيزى كه مى ترسد او را محروم كنند سؤال نمى كند و به چيزى كه قدرت وفاى به آن را ندارد وعده نمى دهد

9. امام رضاعليه‌السلام :(صاحب النعمة يجب ان يوسّع على عياله) ( 162) كسى كه داراى امكانات مادى است، لازم است كه بر زن و فرزنش توسعه دهد

10. امام جوادعليه‌السلام :(المؤمن يحتاج الى ثلاث خصال توفيق من اللّه واعظ من نفسه و قبول ممّن ينصحه) ( 163) هر مؤمنى به سه صفت نياز دارد: توفيق الهى و موعظه از ناحيه خودش و پذيرش نصيحت ديگران

11. امام هادىعليه‌السلام :(من رضى عن نفسه كثر الساخطون عليه) ( 164) هر كس از خودش راضى باشد مردم از او ناراضى هستند

12. امام عسكرىعليه‌السلام :(لا تكرم الرجل بما يشقّ عليه) ( 165) اكرام از اشخاص نبايد آن ها را به مشقّت و زحمت بياندازد

نصيحت و خيرخواهى

يكى از روش هاى مؤثر براى تربيت نفس كه قرآن بدان اشاره نموده است؛ روش نصيحت و خيرخواهى است. نصيحت از ماده ( نُصح ) به معناى خلوص و بى غل و غش بودن است ( ناصح العسل ) به معنى عسل خالص است و اين تعبير در مورد سخنانى كه از روى نهايت خلوص و خيرخواهى گفته مى شود به كار رفته است. قرآن كريم انبيا و پيشوايان دينى را نصيحت كنندگان و خيرخواهان بشر معرفى مى نمايد كه در سوره اعراف قرآن كريم از چهار نفر آن ها ياد مى نمايد: 1. حضرت نوحعليه‌السلام 2. حضرت هودعليه‌السلام 3. حضرت صالحعليه‌السلام 4. حضرت شعيبعليه‌السلام

حضرت نوحعليه‌السلام گويد :( ابلغكم رسالات ربى و انصح لكم ) ( 166) پيام هاى پروردگار را به شما مى رسانم و شما را نصيحت مى كنم

حضرت هودعليه‌السلام گويد :( ابلّغكم رسالات ربى واءنالكم ناصح امين ) ( 167) رسالت هاى پروردگارم را به شما ابلاغ مى كنم وخيرخواه امينى براى شما هستم

حضرت صالحعليه‌السلام گويد :( ياقوم لقد ابلغتكم رسالة ربى ونصحت لكم و لكن لا تحبون الناصحين ) ( 168) اى قوم! من رسالات پروردگارم را به شما ابلاغ كردم و براى شما خيرخواهى را انجام دادم ولى شما خيرخواهان را دوست نداريد

حضرت شعيبعليه‌السلام گويد :( لقد ابلغتكم رسالات ربى ونصحت لكم ) ( 169) من رسالات پروردگارم را به شما ابلاغ كردم و براى شما خيرخواهى نمودم

آرى، پيامبران براى آگاهى و آشنايى مردم به وظايف خويش و تربيت اخلاقى آنان، از نصيحت وخيرخواهى به عنوان يك روش استفاده نموده اند

پيامبر گرامى اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مردم را به نصيحت كردن يكديگر تشويق مى نمايد(ان اعظم الناس منزلة عندالله يوم القيمه امشاهم فى ارضه بالنصيحة لخلقه) ( 170) بزرگ ترين مردم از لحاظ مرتبه نزد خدا در روز قيامت كسى است كه براى نصيحت خلق در زمين بيشتر سعى و تلاش نمايد

امام صادقعليه‌السلام مى فرمايد :(يجب للمؤمن على المؤمن النصيحة له فى المشهد و المغيب ) ( 171) بر مؤمن واجب است كه در حضور و غياب، خيرخواه مؤمن باشد و نيز مى فرمايد :(عليكم بالنّصح لله فى خلقه فلن تلقاه بعمل افضل منه) ( 172) بر شما باد به نصيحت كردن مخلوق براى رضاى الهى كه خدا را به عمل بهتر از آن ملاقات نكنى

وصيت به خير و حق

قرآن كريم، يكى از روش هاى مؤثر و مفيد در تربيت نفس را مساءله وصيت دانسته است وصّيت به عنوان يك روش تربيتى منحصرا در وقت مرگ و آن هم براى تقسيم اموال و تعيين تكاليف به كار نمى رود وصيت كه به معناى سفارش و خواستن بعضى از امور است به صورت گسترده در اسلام براى بيان وظايف فردى و اجتماعى و رعايت مسايل اخلاقى به كار رفته است

قرآن از حضرت عيسىعليه‌السلام نقل مى كند :( و اوصانى بالصلوة و الزكوة ما دمت حيا ) ( 173) خداوند به من وصيت و سفارش كرد كه تا وقتى زنده هستم نماز بخوانم و زكات بپردازم. خداوند به انسان سفارش مى كند كه( ووصيّنا الانسان بوالديه حسنا ) ( 174) با پدر و مادر خود به خوبى رفتار كند ولى اگر آنها فرزندان خود را وادار كنند كه :( لتشرك بى ما ليس لك به علم فلا تطعهما ) ( 175) آن چه را كه نمى دانند شريك خدا قرار دهند در اين صورت نبايد از آنان اطاعت كند

قرآن كريم مى فرمايد انسان ها در قيامت در خسران و زيان هستند مگر كسانى كه اهل ايمان و عمل صالح باشند و مردم را به حق و حقيقت و صبر و استقامت و فضايل اخلاقى و مكارم نفسانى توصيه و سفارش كنند :( ان الانسان لفى خسر الا الذين امنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر ) ( 176) يعنى همه انسان ها در زيان هستند مگر اهل ايمان و عمل صالح و كسانى كه به حق و صبر سفارش مى كنند

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بسيارى از مسايل تربيتى و اخلاقى را به صورت وصيت بيان داشته اند. وصيّت هاى آن حضرت به تفصيل در كتاب مكارم الاخلاق طبرسى درج شده است. از جمله وصيّت هاى آن حضرت به علىعليه‌السلام اين است كه چهار چيز را قبل از چهار چيز درياب :(شبابك قبل حرمك و صحتك قبل سقمك و غناك قبل فقرك و حياتك قبل مماتك ) 1. جوانى را قبل از پيرى 2. سلامتى را قبل از بيمارى 3. بى نيازى را قبل از فقر 4. زندگى را قبل از مرگ

ياد مرگ و قيامت

قرآن كريم يكى از روش هاى مؤثر در تربيت را ياد قيامت مى داند. قرآن وقتى پيامبران را به عظمت و بزرگى ياد مى كند مى فرمايد: ياد قيامت و سراى آخرت بود كه آن ها را به اين مرتبه والا و مقام و منزل عالى انسانى رسانيد( واذكر عبادنا ابراهيم و اسحق و يعقوب اولى الايدى و الابصار انا اخلصناهم بخالصة ذكرى الدار و انّهم عندنا لمن المصطفين الاخيار ) ( 177) به خاطر بياور بندگان ما ابراهيم و اسحاق و يعقوب را صاحبان ( دست هاى نيرومند ) و ( چشمان بينا ) ما آن ها را با خلوص ويژه اى خالص كرديم و آن يادآورى سراى آخرت بود و آن ها نزد ما از برگزيدگان و نيكانند

قرآن كريم علت تباهى و سقوط افراد گنهكار را فراموشى قيامت و روز حساب مى داند( انّ الذين يضلون فى سبيل اللّه لهم عذاب شديد بما نسوا يوم الحساب ) ( 178) كسانى كه از راه خداوند گمراه شوند عذاب شديدى به خاطر فراموش كردن روز حساب دارند

ياد مرگ و قيامت در تربيت و تهذيب روح انسان تاءثير فراوان دارد و در روايات بدان اشاره شده است؛ امام صادقعليه‌السلام مى فرمايد :(ذكر الموت يميت الشهوات فى النفس و يقلع منابت الغفلة و يقوّى القلب بمواعد اللّه و يرق الطبع و يكسر اعلام الهوى و يطفئ نار الحرص و يحقّر الدنيا) ( 179) ياد مرگ شهوتها در نفس را مى ميراند و غفلت انسان را از بين مى برد و باعث قوت قلب انسان به وعده هاى الهى مى شود، طبيعت انسان را نرم مى كند و هوس را مى شكند و آتش حرص را خاموش و دنيا را در نظر انسان كوچك و حقير مى كند

رسول گرامى اسلام مى فرمايد :(اكثروا ذكر هادم اللّذات ) ( 180) زياد به ياد از بين برنده لذّت هاى مادى باشيد

حضرت علىعليه‌السلام مى فرمايد :(اكثروا ذكر الموت تهوّن عليكم المصائب ) ( 181) زياد به ياد مرگ باشيد تا مصيبت ها و سختى هاى روزگار بر شما آسان شود

قال رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم :(افضل الزهد فى الدنيا ذكر الموت و افضل العبادة ذكر الموت و افضل التفكر ذكر الموت ) ( 182) برترين زهد در دنيا ياد مرگ است و برترين عبادت ياد مرگ است و برترين انديشه ياد مرگ است. و نيز فرمود :(اكيس الناس من كان اشد ذكرا للموت ) ( 183) زيرك ترين مردم كسى است كه بيش تر به ياد مرگ باشد(من اكثر ذكر الموت رضى من الدنيا باليسير) ( 184) هر كس زياد به ياد مرگ باشد به اندك سرمايه دنيا راضى مى شود(من اكثر ذكر الموت احبه اللّه) ( 185) هر كس زياد به ياد مرگ باشد خداوند او را دوست دارد

ياد مرگ و قيامت در ابعاد مختلف

قرآن وروايات براى تهذيب روح بشر وتربيت انسان، موضوع ياد مرگ و قيامت را در ابعاد مختلفى مطرح كرده اند كه به نمونه اى از آن ها اشاره مى شود :

1. در طهارت: در دعاى وضو مى خوانيم: خداوندا! صورت مرا سفيد گردان در روزى كه صورت ها سياه خواهد بود(اللّهم بيّض وجهى يوم تسودّ فيه الوجوه)

2. در نماز: در نماز مى خوانيم :( مالك يوم الدين ) از اين كه مساءله مالك و صاحب اختيار بودن خداوند در قيامت، در نماز مطرح شده، روشن مى شود كه انسان نمازگزار در نماز بايد به ياد قيامت باشد

3. در انفاق :( انما نطعمكم لوجه اللّه... انا نخاف من ربنا يوما عبوسا قمطريرا ) ( 186)

4. در روزه: پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى فرمايد :(و اذكروا بجوعكم و عطشكم فيه جوع يوم القيمة و عطشه) ( 187) به وسيله گرسنگى و تشنگى روزه، از گرسنگى و تشنگى روز قيامت ياد كنيد

5. در جهاد: قرآن كريم به كسانى كه به بهانه گرمى هوا به جهاد نمى رفتند مى فرمايد :( قل نار جهنم اشدّ حرّا لو كانوا يفقهون ) ( 188) اى پيامبر به آنان بگو آتش دوزخ از اين هم گرمتر است اگر مى دانستيد

6. مبارزه با طاغوت: قوم فرعون وقتى مؤمن شدند و از فرعون برگشتند، فرعون آنان را به كشتن تهديد كرد آن ها براى ادامه مبارزه با او موضوع قيامت را مطرح كردند :( انما تقضى هذه الحيوة الدنيا انا الى ربّنا لمنقلبون ) ( 189)

7. در حمام: قال الصادقعليه‌السلام :(نعم البيت الحمام يذكر فيه حرّ جهنم) (190) حمّام خوب خانه اى است زيرا انسان گرما و حرارت جهنم را در آن به ياد مى آورد

8. در كار و كسب: قرآن كريم، به كسانى كه كم فروش هستند مى گويد آيا اين ها گمان نمى كنند كه در روز قيامت (براى محاسبه ) مبعوث نمى شوند( ويل للمطففين... الا يظنّ اولئك انهم مبعوثون ليوم عظيم ) ( 191)

9. هنگام خواب: قال رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم (اذا اويت الى فراشك فانظر ما كسبت فى يومك و اذكر انك ميت و انّ لك معادا) ( 192) هر گاه به طرف رختخواب رفتى، فكر كن در روز چه كارى انجام دادى و مرگ و قيامت را يادآور

10. عيادت مريض. 11. تشييع جنازه. 12. زيارت قبور

قال رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم (عودوا المرضى و اتبعوا الجنائز يذكّركم الاخرة) ( 193) (فزوروا القبور تذكر الموت ) ( 194)