تحليلى بر روشهاى تربيت نفس و اهداف آن در فرهنگ وحى

تحليلى بر روشهاى تربيت نفس و اهداف آن در فرهنگ وحى0%

تحليلى بر روشهاى تربيت نفس و اهداف آن در فرهنگ وحى نویسنده:
گروه: اخلاق اسلامی

تحليلى بر روشهاى تربيت نفس و اهداف آن در فرهنگ وحى

نویسنده: اكبر دهقان
گروه:

مشاهدات: 10939
دانلود: 2716

توضیحات:

تحليلى بر روشهاى تربيت نفس و اهداف آن در فرهنگ وحى
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 186 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 10939 / دانلود: 2716
اندازه اندازه اندازه
تحليلى بر روشهاى تربيت نفس و اهداف آن در فرهنگ وحى

تحليلى بر روشهاى تربيت نفس و اهداف آن در فرهنگ وحى

نویسنده:
فارسی

اوّلين روش: تفكر و انديشيدن

يكى از عوامل پرورش عقل و تربيت خرد فكر نمودن و انديشيدن در آيات و نعمت هاى بزرگ الهى است قرآن به دو طريق مردم را دعوت و تشويق به تفكر و انديشيدن نموده است :

1. گاهى به صورت مستقيم، امر به تفكر نموده است

2. گاهى مسايل برهانى واستدلالى را بيان كرده كه محتاج به تفكر و است

اما طريق اول را كه امر به تفكر نموده است در اين آيات ملاحظه مى كنيم :( قل انما اعظكم بواحدة ان تقوموا للّه مثنى و فردى ثم تتفكروا ) ( 470) بگو تنها شما را به يك چيز اندرز مى دهم و آن اين كه دو نفر دو نفر يا به تنهايى براى خدا قيام كنيد سپس فكر خود را به كار گيريد و انديشه نماييد جالب اين است در اينجا قرآن مى فرمايد( تتفكروا ) ( بيانديشيد) اما در چه چيز؟ از اين نظرمطلق است و به اصطلاح ( حذف متعلق دليل بر عموم است ) يعنى در همه چيز، در زندگى معنوى و مادى. در مسايل مهم زندگى و در مسايل كوچك زندگى و در همه آيات و نشانه هاى الهى فكر كنيد ولى از همه بهتر، انديشه براى پيدا كردن اين چهار سؤ ال است: از كجا آمده ام؟ آمدنم بهر چه بود؟ به كجا مى روم؟ و اكنون در كجا هستم؟

گاهى مى فرمايد: ما آيات خود را براى شما بيان كرديم، شايد فكر خود را به كار اندازيد( كذلك يبين اللّه لكم الايات لعلكم تتفكرون ) ( 471) گاهى مى فرمايد : چرا فكر خود را به كار نمى اندازيد؟( افلا تتفكرون ) ( 472) گاهى سرزنش مى نمايد كه چرا انسان ها فكر نمى كنند؟( اولم يتفكروا ) ( 473) آيا اين ها فكر نكردند؟ از اين تعبيرات مختلف مى فهميم كه قرآن اهميت فوق العاده اى براى تفكر و انديشيدن كه وسيله اى است براى تربيت عقلانى قايل شده است و اين تفكر انواع مختلف دارد از حيث متعلق، مانند تفكر در آسمان و زمين و خلقت انسان و مانند آن كه بدان اشاره مى شود

1. تفكر در خلقت آسمان ها و زمين

قرآن در آيات متعدد مى فرمايد: در آفرينش آسمان ها وزمين، نشانه هاو آياتى از ذات پروردگار است براى افرادى كه انديشه خود را به كار بياندازند( ان فى خلق السموات و الارض و اختلاف الليل و النهار و الفلك التى تجرى فى البحر بما ينفع الناس و ما انزل اللّه من السماء من ماء فاحيى به الارض بعد موتها و بث فيها من كل دابّة و تصريف الرياح و السحاب المسخربين السماء و الارض لايات لقوم يعقلون ) ( 474) در آفرينش آسمان و زمين و گردش شب و روز و حركت كشتى ها در دريا به سود مردم و بارانى كه خداوند از آسمان فرو مى فرستد و زمين هاى مرده را زنده مى كند و انواع جنبندگان را در روى زمين پخش كرده است و چرخش بادها و ابرهايى كه در ميان زمين و آسمان به كار گماشته شده اند در اين امور نشانه هايى براى خردمندان است

نشانه هايى كه خداوند متعال، در اين آيه شريفه براى خداشناسى مطرح نموده از باب نمونه است نه اين كه آيات الهى منحصر به اين ها باشد، زيرا آيات حق و آثار قدرت او بيش از اين است كه بتوان شمارش كرد(و فى كل شئ له آية تدلّ على انه واحد) از اين رو حضرت علىعليه‌السلام مى فرمايد :(ما راءيت شيئا الاّ و راءيت اللّه قبله و بعده و معه) ( 475) هيچ چيز را نديدم مگر اين كه پيش از آن و بعد از آن و همراه آن خدا را مشاهده كردم. تنها رشد عقلى و فكرى لازم است كه انسان در هر چيز آيات حق را مشاهده كند

برگ درختان سبز در نظر هوشيار

هر ورقش دفترى است معرفت كردگار

سعدى گويد :

آفرينش همه تنبيه خداوند دل است

دل ندارد كه ندارد به خداوند اقرار

كوه و دريا و درختان همه در تسبيحند

نه همه مستمعى فهم كند اين اسرار

عقل حيران شود از خوشه زرّين عنب

فهم عاجز شود از حبّه ياقوت انار

پاك وبى عيب خدايى كه به تدبير عزيز

ماه و خورشيد مسخّر كند و ليل و نهار

( ان فى خلق السموات و الارض و اختلاف الليل و النهار لايات لاولى الالباب الذين يذكرون اللّه قياما و قعودا و على جنوبهم و يتفكرون فى خلق السموات و الارض ربنا ما خلقت هذا باطلاً سبحانك فقنا عذاب النار ) ( 476) همانا در آفرينش آسمان ها و زمين و از پى يكديگر آمدن شب و روز، براى خردمندان نشانه هايى وجود دارد، آنان كه خدا را در همه حالت ها ايستاده و نشسته و خفته ياد مى كنند و درباره آفرينش آسمان ها و زمين مى انديشند و مى گويند: پروردگارا! اين جهان را بيهوده نيافريدى، تو پاك و منزّهى، پس ما را از عذاب دوزخ در امان دار

راستى اين همه سفارش براى چيست؟ مگر آگاهى و اطلاع از نظام آفرينش آسمان ها و زمين براى بشر چه سودى دارد؟

پاسخ اين كه اسلام بر انديشه و خرد استوار است و بناى عقيدتى دين مبين اسلام چنان است كه هر چه انسان بر حقايق طبيعى، آگاهى يابد ايمانى آگاهانه تر و قلبى راسخ ‌تر خواهد يافت

عطاءبن ابى رياح مى گويد: روزى نزد عايشه رفتم واز او پرسيدم: شگفت انگيزترين چيزى كه در عمرت از پيامبر اسلام ديدى چه بود؟

گفت: كار پيامبر همه اش شگفت انگيز بود ولى از همه عجيب تر اين كه: شبى از شب ها كه پيامبر در منزل من بود، به استراحت پرداخت، هنوز آرام نگرفته بود كه از جا برخاست و لباس پوشيد و وضو گرفت و به نماز ايستاد و آنقدر در حال نماز و در جذبه خاصّ الهى اشك ريخت كه جلو لباسش از اشك چشمش تر شد، سپس سر به سجده نهاد و چندان گريست كه زمين از اشك چشمش تر شد و همچنان تا طلوع صبح منقلب و گريان بود. هنگامى كه (بلال ) او را به نماز صبح فرا خواند، پيامبر را گريان ديد. عرض كرد: چرا چنين گريانيد شما كه مشمول لطف خدا هستيد؟ فرمود : ( افلا اكون للّه عبدا شكورا ) آيا نبايد بنده شكر گذار خدا باشم؟ چرا نگريم؟ خداوند در شبى كه گذشت آيات تكان دهنده اى بر من نازل كرد؛ سپس شروع به خواندن آيه فوق و آيات چهارگانه بعد از آن نمود و در پايان فرمود :(ويل لمن قرئها و لم يتفكر فيها)

واى به حال آن كس كه آن ها را بخواند و در آن ها نيانديشد در روايات اهل بيت عليهم السلام نيز دستور داده شده كه هر كس براى نماز شب بر مى خيزد اين آيات را تلاوت كند و در روايتى از حضرت علىعليه‌السلام نقل شده كه پيامبر خدا هرگاه براى نماز شب برمى خواست نخست مسواك مى كرد و سپس نظرى به آسمان مى افكند و اين آيات را مى خواند( 477) .

فريد وجدى در دائرة المعارف خود از قول ( نيوتن ) دانشمند معروف غربى چنين نقل مى كند كه مى گويد :

در باره آفريدگار جهان و خداوند، هرگز شك نكنيد زيرا معقول نيست ضرورت و علت و معلول فاقد شعور، به تنهايى رهبر وجود باشد، چون ضرورت كور و يكسان در هر مكان و در هر زمان متصوّر نيست كه اين همه كاينات متنوع و موجودات رنگارنگ از او صادر گردد بلكه همه اين امور حتما بايد از يك مبداء داراى علم وحكمت واراده سرچشمه گيرد

2. تفكر در آفرينش انسان

قرآن به مساءله آفرينش انسان، بسيار عنايت دارد واز مسلمانان مى خواهد كه پيرامون چگونگى پيدايش انسان ومراحل رشد وتكامل جسمى وى بررسى و مطالعه كنند زيرا دقّت وتفكّر در خلقت پيچيده جسم انسان و برتر از آن روح آدمى، در تربيت وپرورش نيروى عقلانى انسان نقش مؤ ثّرى دارد( هوالذى خلقكم من تراب ثم من نطفة ثم من علقة ثم يخرجكم طفلاً ثم لتبلغوا اشدكم ثم لتكونوا شيوخا ومنكم من يتوفى من قبل و لتبلغوا اجلاً مسمى و لعلكم تعقلون ) ( 478) او كسى است كه شما را از خاك آفريد سپس از نطفه، سپس از علقه (خون بسته شده ) سپس شما را به صورت طفلى (از شكم مادر) بيرون مى فرستد، بعد به مرحله كمال قوت مى رسيد، بعد از آن پير مى شويد و (در اين ميان ) گروهى از شما پيش از رسيدن به اين مرحله مى ميرند به پايان عمر خود مى رسيد و شايد تعقل كنيد

قرآن در بعضى آيات مى فرمايد: انسان به دقت بنگرد ونظر كند كه از چه چيز خلق شده است واين نظر كردن در پرورش وتربيت عقل وخرد او مؤثر است( فلينظر الانسان ممّ خلق، خلق من ماء دافق يخرج من بين الصّلب و الترائب ) ( 479) انسان بايد درباره آغاز پيدايش خود بيانديشد، او از آب جهنده اى كه از ميان صلب پدر و سينه مادر بيرون مى آيد خلق شده است. به راستى تفكر در خلقت موجودات جهان - خصوصا انسان - باعث پرورش خرد و هدايت انسان به راه راست مى شود چنان كه اميرالمؤمنينعليه‌السلام نسبت به گمراهان مى فرمايد :(و لو فكّروا فى عظيم القدرة و جسيم النعمة لرجعوا الى الطريق) ( 480) اگر در بزرگى قدرت الهى فكر مى كردند به راه راست باز گشتند

3. تفكر در عالم گياهان

قرآن كريم براى تربيت عقلانى و پرورش نيروى خرد انسان نه تنها مسلمانان را به شناخت و تفكر در ويژگى هاى جسمى و روحى انسان فرا مى خواند بلكه آنان را به تحقيق پيرامون گياهان و جانوران نيز تشويق مى كند و از آنان مى خواهد كه با بررسى در مورد اين پديده هاى طبيعى حقانيت معارف الهى را باور كنند و از روى آگاهى ايمان بياورند

( فلينظر الانسان الى طعامه انا صببنا الماء صبا ثم شققنا الارض شقا فانبتنا فيها حبا و عنبا و قضبا و زيتونا و نخلاً و حدائق غلبا و فاكهة و ابّا متاعا لكم و لانعامكم ) ( 481) انسان بايد خوراك خود را به چشم خرد بنگرد كه ما آب باران را فرو ريختيم، پس خاك زمين را شكافتيم و از دل زمين گياهان را رويانديم درختان انگور، ميوه پر بار، درختان زيتون و خرما، باغ هاى پر درخت، ميوه هاى گوناگون و چراگاه ها را در اختيار شما و چهارپايانتان قرار داديم

4. تفكر در زندگى زنبور عسل

( و اوحى ربك الى النحل ان اتخذى من الجبال بيوتا و من الشجر و مما يعرشون ثم كلى من كلّ الثمرات فاسلكى سبل ربك ذللاً يخرج من بطونها شراب مختلف الوانه فيه شفاء للناس ان فى ذلك لاية لقوم يتفكرون ) پروردگار تو به زنبور الهام كرد كه در كوه ها و درختان و داربست هايى كه مردم مى سازند منزل برگزين، سپس از ميوه هاى شيرين تغذيه كن، و راه هايى كه پروردگارت براى تو تعيين كرده است بپيما. از درون دل اين زنبورها شربت گوارا و رنگارنگى بيرون مى آيد كه در آن براى مردمان شفاست، همانا در اين امر براى انسان هاى انديشمند نشانى از قدرت خداست

در اين جا اين سؤال پيش مى آيد: با اين كه الهام غريزى منحصر به زنبوران عسل نيست و در همه حيوانات وجود دارد چرا تنها اين تعبير آمده است؟ امّا با توجه به يك نكته پاسخ اين سؤال روشن مى شود و آن اين كه: امروز كه زندگى زنبوران عسل دقيقا از طرف دانشمندان مورد بررسى عميق قرار گرفته، و ثابت شده است كه اين حشره شگفت انگيز آن چنان تمدّن و زندگى اجتماعى شگفت انگيزى دارد كه از جهات زيادى بر تمدن انسان و زندگى او پيشى گرفته است لذا قرآن به طرز اعجاز آميزى با كلمه ( وحى ) به اين موضوع اشاره نموده است؛ تا اين واقعيت را روشن سازد كه زندگى زنبوران عسل را هرگز نبايد با انعام و چهارپايان و مانند آن ها مقايسه كرد لذا قرآن كريم فقط زندگى و خانه ساختن او را و چگونه از ثمرات استفاده كردن را كه در نتيجه اين برنامه منظم عمل عسل كه در آن شفا قرار داده شده مورد عنايت و ذكر قرار داده است و بعد بيان مى كند جريان زنبور عسل را ذكر كرديم تا نشانه روشنى از عظمت و قدرت خداوند باشد براى آن هايى كه تفكر و انديشه مى كنند( ان فى ذلك لاية لقوم يتفكّرون )

5. تفكر در تاريخ گذشتگان

يكى از عوامل بيدارى انسان و رشد و پرورش خرد بشر تفكر و انديشه در تاريخ زندگى امت هاى گذشته است. قرآن كريم به پيامبر گويد :( فاقصص القصص لعلهم يتفكرون ) ( 482) اين داستان ها را براى آن ها بازگو كن شايد درباره آن بيانديشند و مسير صحيحى را پيدا كنند. آگاهى از سر انجام كار ملت ها به انسان مى فهماند كه چه روشى پسنديده است و چه روشى ناپسند. كدام يك از ملت ها و امتها در اثر پيمودن راه حق و عدل، به نيك بختى و سعادت رسيدند و كدام يك از آنان به علت گناه و معصيت در ورطه هلاكت و نابودى قرار گرفتند و ازآن جا كه آگاهى از تاريخ گذشتگان تاءثير فراوانى در پرورش خرد و عقل انسان دارد قرآن فقط به بيان رويدادهاى مهم در امت هاى گذشته اكتفا نكرده بلكه انسان ها را فرا مى خواند كه در زمين گردش كنند و عاقبت تبهكاران و ستمگران را مشاهده كنند

( لقد كان فى قصصهم عبرة لاولى الالباب ) ( 483) در سرگذشت هاى آن ها درس عبرتى براى صاحبان انديشه است( الم تر كيف فعل ربك بعاد ارم ذات العماد ) ( 484) آيا نديدى پروردگارت با عاد آن شهر پر قدرت چه كرد؟( الم تر كيف فعل ربك باصحاب الفيل ) ( 485) آيا نديدى پروردگارت با اصحاب فيل (لشكر ابرهه ) چه كرد؟( افلم يسيروا فى الارض فينظروا كيف كان عاقبة الذين من قبلهم دمرّ اللّه عليهم و للكافرين امثالها ) ( 486) آيا در زمين، سير نكردند تا ببينند عاقبت كار كسانى كه قبل از آن ها بودند به كجا رسيد؟ خداوند آن ها را هلاك كرد و براى كافران، امثال اين مجازات ها خواهد بود

قرآن كريم جريان قوم حضرت نوح و صالح و موسى و ديگر انبيا را مطرح مى كند و مى فرمايد: اگر اين ها هلاك شدند به خاطر گناهانشان بود و اين هلاكت و نابودى اقوام گذشته براى نسل بعدى درس عبرت خواهد بود چه اين كه مى فرمايد: سران كفر و ستم را اگر از بين برديم چون گناه فراوان كردند( فاهلكناهم بذنوبهم ) ( 487) يا اين كه به پيامبر مى فرمايد: به اقوام خود بگو: اگر تو را تكذيب كنند خداوند آن ها را عذاب و نابود مى كند، چون خداوند كسانى را از قبل بر اثر ستم و ظلم و تكذيب نابود كرده است و شما يك دهم آنان به حساب نمى آييد( و كذب الذين من قبلهم و ما بلغوا معشار ما آتيناهم فكذبوا رسلى فكيف كان نكير ) ( 488)

حضرت علىعليه‌السلام در موعظه به فرزندش امام مجتبىعليه‌السلام مى فرمايد : پسرم درست است كه من به اندازه همه كسانى كه قبل از من مى زيسته اند عمر نكرده ام اما در كردار آن ها نظر افكندم و در اخبارشان تفكر نمودم و در آثارشان به سير و سياحت پرداختم تا آن جا كه همانند يكى از آن ها شدم بلكه گويى به خاطر آنچه از تاريخشان به من رسيده با همه آن ها از اول جهان تا امروز بوده ام. من قسمت زلال و مصفاى زندگى آنان را از بخش كدر و تاريك باز شناختم و سود و زيانش را دانستم و از ميان تمام آن ها قسمت هاى مهم و برگزيده را برايت خلاصه نمودم

(اى بنى انّى و ان لم اكن عمرّت عمر من كان قبلى فقد نظرت فى اعمالهم و فكّرت فى اخبارهم و سرت فى آثارهم حتى عدت كاحدهم بل كانّى بما انتهى الىّ من امورهم قد عُمّرت مع او لهم الى آخرهم فعرفت صفو ذلك من كدره و نفعه من ضرره فاستخلصت لك من كل امر نخيله) ( 489)

و نيز مى فرمايد :(السعيد من وعظ بغيره) سعادتمند كسى است كه از ديگران پند و عبرت گيرد( 490)

آرى؛ تفكر و انديشيدن در نظام هستى و خلقت آسمان ها و زمين و انسان و ساير موجودات باعث پرورش خرد و تربيت نيروى عقلانى انسان مى گردد و در نتيجه باعث سير و سلوك انسان به مقاصد عالى مى گردد و سعادت ابدى را براى انسان تضمين مى كند و عاقبت انسان به نيكى تمام مى شود. چنان كه حضرت علىعليه‌السلام مى فرمايد :(من كثرت فكرته حسنت عاقبته) ( 491)

آثار ديگرى نيز در روايات براى فكر نمودن ذكر شده است مثلاً :

1. تفكر سرچشمه عمل نيك است. قال علىعليه‌السلام :(ان التفكر يدعوا الى البر و العمل به) ( 492)

2. فكر باعث پرورش خرد است و انسان را به سعادت و كمال هدايت مى كند :( الفكر يهدى الى الرشاد) ( 493) .

3. فكر نمودن موجب بصيرت و بينايى مى شود :(افكر تستبصر) ( 494)

4. تفكر موجب ايمنى از لغزش هاست :(دوام الفكر و الحذر يؤ من الزلل و ينجى من الغير) ( 495)

امام خمينى قدس سره در بيان تفكر وفضيلت آن مى فرمايد: يكى از درجات تفكر انديشيدن در لطايف صنعت واتقان و دقايق خلقت است به قدرى كه در طاقت بشر است ونتيجه آن علم به مبداء كامل وصانع حكيم است... بالجمله تفكر در لطايف ودقايق صنعت واتقان نظام خلقت از علوم نافعه و از فضايل اعمال قلبيه وافضل از جميع عبادات است زيرا كه نتيجه آن اشرف نتايج است( 496)

طريق دوّم: تفكر از راه استدلال

قرآن علاوه بر دعوت به تفكر به طور مستقيم از طريق امر به انديشيدن در نظام پهناور هستى وموجودات جهان حقايقى را در قرآن بيان نموده كه پى بردن به آن محتاج به تفكر و انديشيدن است و آن عبارت است از طرح استدلال و اقامه برهان بر واقعياتى از قبيل برهان بر يگانگى خداوند و ضرورت قيامت و مانند آن و شديدا طرفدار برهان و استدلال مى باشد و در رد كفار و مشركين كه به غير خدا توجه مى كردند، مى فرمايد :(هاتوا برهانكم) اين تعبير در چهار مورد در قرآن آمده است: بقره، 111؛ انبياء، 124؛ نحل، 64 و قصص، 75

اين منطق برهان طلبى حكايت از محتواى غنى و قوى قرآن كريم مى كند چرا كه سعى دارد با مخالفان خود نيز برخورد منطقى داشته باشد چگونه ممكن است از ديگران مطالبه برهان كند وخود نسبت به آن بى اعتنا و بى توجه باشد حال براى اثبات اين مطلب نمونه هايى از استدلال قرآن را ذكر مى كنيم

1. استدلال بر يگانگى خداوند از طريق نظم جهان

قرآن مى فرمايد( لو كان فيهما الهة الا اللّه لفسدتا ) ( 497) . اگر در آسمان و زمين خدايانى جز (اللّه ) بود فاسد مى شدند و جهان بر هم مى ريخت. اين دليل و برهانى كه براى توحيد و يگانگى خداوند آمده، در عين سادگى و روشنى يكى از براهين دقيق فلسفى است. و دانشمندان از آن به عنوان (برهان تمانع ) ياد مى كنند خلاصه اين برهان را اين چنين مى توان بيان كرد :

ما بدون شك نظام واحدى را در جهان حكم فرما مى بينيم. نظامى كه در همه جهان هماهنگ است قوانينش ثابت و در آسمان و زمين جارى است، برنامه هايش با هم منطبق و اجزايش متناسب است. اين هماهنگى قوانين و نظامات آفرينش از اين حكايت مى كند كه از مبداء واحدى سرچشمه گرفته است چرا كه اگر مبداءها متعدد بودند و اراده هاى مختلف داشتند اين هماهنگى هرگز وجود نداشت و همان چيزى كه قرآن از آن به فساد تعبير مى كند در عالم به وضوح ديده مى شد ما اگر كمى اهل تحقيق باشيم از بررسى يك كتاب به خوبى مى توانيم بفهميم آن را يك نفر نوشته است يا چند نفر؟

كتابى كه تاءليف يك نفر است هماهنگى و انسجام مخصوص در ميان عبارات جمله بندى ها تعبيرات مختلف، كنايات و اشارات، طرز ورود و خروج در بحث ها و خلاصه تمام قسمت هايش يك پارچه و هماهنگ است چرا كه زاييده يك فكر و تراوش يك قلم است امّا اگر دو يا چند نفر، هر چند همه دانشمند باشند و صميمى و داراى روح همكارى نزديك، هر كدام تاءليف بخشى از آن را بر عهده گيرد باز در اعماق عبارات و الفاظ و طرز بحث ها، آثار اين دو گانگى و چند گانكى نمايان است. دليل آن هم روشن است زيرا دو نفر هر قدر همفكر و هم سليقه باشند بالاخره دو نفرند. اگر همه چيز آنها يكى بود يك نفر مى شدند بنابراين به طور قطع بايد تفاوتهايى داشته باشند

حال هر قدر اين كتاب، بزرگ تر و مفصل تر باشد و در موضوعات متنوّع ترى بحث كند زودتر اين ناهماهنگى احساس مى شود. كتاب بزرگ عالم آفرينش - كه عظمتش به قدرى است كه با تمام وجودمان در لابلاى عبارات آن گم مى شويم - نيز مشمول همين قانون است به راستى كه ما هر چه اين كتاب بزرگ هستى را ورق بزنيم در همه جاى آن آثار يك نظم عالى و انسجام و هماهنگى قابل توصيف در ميان كلمات وصفحات وسطورش نمايان است( 498)

هر قدر انسان در نظام هستى دقّت و مطالعه كند جز نظم دقيق كه حاكى از ذات يگانه هستى است چيزى نمى بيند لذا قرآن كريم مى فرمايد :( ما ترى فى خلق الرحمن من تفاوت فارجع البصر هل ترى من فطور ثم ارجع البصر كرتين ينقلب اليك البصر خاسئا و هو حسير ) ( 499) در آفرينش جهان هستى به وسيله خداوند رحمان، هيچ تضاد و عيبى نمى بينى. بار ديگر نگاه كن آيا هيچ شكاف و خللى مشاهده مى كنى؟ بار ديگر به عالم هستى نگاه كن سر انجام چشمانت در (جستجوى خلل و نقصان ناكام مانده ) به سوى تو باز مى گردد در حالى كه خسته و ناتوان است

حضرت علىعليه‌السلام مى فرمايد :(و اعلم يا بنى انه لوكان لربك شريك لاتتك رسله و لراءيت آثار ملكه و سلطانه و لعرفت افعاله و صفاته) پسرم! بدان اگر پروردگارت شريكى داشت رسولان او نيز به سوى تو مى آمدند و آثار ملك و قدرتش را مى ديدى و افعال وصفاتش را مى شناختى( 500) .

2. استدلال بر رسالت پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم

قرآن مى فرمايد: پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم رسول و فرستاده خداوند است و دعوت او به اسلام حقيقت دارد كه از سه راه استدلال بر حقانيت رسالت مى نمايد

نخست اينكه قرآن كريم بيّنه و دليل روشنى است در دست او. دوم كتب آسمانى پيشين كه نشانه هاى او را دقيقا بيان كردند و پيروان اين كتب در عصر پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم او را به خوبى مى شناختند

سوم پيروان فداكار و مؤمنان مخلص كه بيانگر صدق دعوت و گفتار او مى باشند؛ زيرا يكى از نشانه هاى حقّانيّت يك مكتب، اخلاص و فداكارى و عقل و درايت و ايمان پيروان آن مكتب است چرا كه هر مكتبى را از پيروانش مى توان شناخت

( افمن كان على بيّنة من ربه و يتلوه شاهد منه و من قبله كتاب موسى اماما و رحمة اولئك يؤ منون به ) ( 501) آيا آن كسى كه دليل آشكارى از پروردگار خويش دارد و به دنبال آن شاهدى از سوى او مى باشد و پيش از آن كتاب موسى كه پيشوا و رحمت بود آن حق طلبان و حق جويان به او ايمان مى آورند

در اين كه منظور از شاهد كيست؟ بعضى از مفسران گفتند : جبرئيل است و لكن بسيارى از مفسران آن را به حضرت علىعليه‌السلام تفسير كردند كه رواياتى بر اين معنا دلالت مى كند از جمله: از حضرت سؤ ال مى كنند درباره شما كدام آيه قرآن نازل شده به همين آيه استدلال مى فرمايد و مى فرمايد: پيامبر بيّنه الهى داشت و شاهد من بودم( 502) و آيه سوره رعد اين معنا را تاءييد مى كند( و يقول الذين كفروا لست مرسلاً قل كفى باللّه شهيدا بينى وبينكم و من عنده علم الكتاب ) ( 503) كافران گويند : تو پيامبر نيستى بگو: همين اندازه بس كه خداوند ميان من و شما شاهد و گواه است و همچنين كسى كه نزد او علم كتاب است در روايات بسيارى از فريقين شيعه و سنى چنين مى خوانيم كه منظور از( من عنده علم الكتاب ) حضرت علىعليه‌السلام است

4. استدلال بر معاد

قرآن كريم براى اثبات قيامت استدلال هاى مختلفى نموده از طريق استدلال به آفرينش نخستين و تكيه به قدرت و حكمت و عدالت پروردگار كه اينك بعضى از آيات را ذكر مى كنيم :

1. آفرينش نخستين :( و ضرب لنا مثلاً و نسى خلقه قال من يحيى العظام و هى رميم قل يحييها الذى انشاءها اول مرة و هو بكل خلق عليم ) ( 504) و براى ما مثالى زد و آفرينش خود را فراموش كرد و گفت: چه كسى اين استخوان ها را زنده مى كند در حالى كه پوسيده است؟ بگو : همان كسى آن را زنده مى كند كه نخستين بار آن را آفريد و او به هر مخلوقى آگاه است در غالب تفاسير نقل شده است كه مردى از مشركان قطعه استخوان پوسيده اى را پيدا كرد و گفت با اين دليل محكم به مخاصمه با محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم برمى خيزم و سخن او را درباره معاد ابطال مى كنم آن را برداشت و نزد پيامبر آمد و گفت: چه كسى مى تواند اين استخوان هاى پوسيده را از نو زنده كند؟ اين آيات در پاسخ او نازل شد

2. قدرت خداوند :( اولم يروا ان اللّه الذى خلق السموات و الارض لم يعى بخلقهن بقادر على ان يحيى الموتى بلى انه على كل شى قدير ) ( 505) آيا آنها نمى دانند خداوندى كه آسمان ها و زمين را آفريده و از آفرينش آن ها ناتوان شده قادر است بر اينكه مردگان را زنده كند آرى او بر هر چيزى توانا است

3. احياى زمين مرده :( واللّه الذى ارسل الرياح فتثير سحابا فسقناه الى بلدميت فاحيينا به الارض بعد موتها كذلك النشور ) ( 506) خداوند آن كسى است كه بادها را فرستاد تا ابرهايى را به حركت در آورند ما اين ابرها را به سوى سرزمين مرده اى مى رانيم و به وسيله آن زمين را بعد از مردنش زنده مى كنيم رستاخيز نيز همين گونه است

5. استدلال به اعجاز قرآن

قرآن كريم براى اثبات اين كه اين كتاب آسمانى معجزه جاويدان پيامبر گرامى اسلام از ناحيه خداوند متعال است استدلال مى كند به اين كه اولاً اگر از ناحيه غير خدا بود هر آينه اختلاف و تناقض گويى در آن مشاهده مى شد اكنون كه در آن اختلاف و تناقض نيست پس مردم بايد بدانند كه از طرف خداوند نازل شده است

( افلا يتدبرون القرآن و لو كان من عند غير اللّه لوجدوا فيه اختلافا كثيرا ) ( 507) آيا در باره قرآن نمى انديشيد كه اگر از ناحيه غير خدا بود اختلافات فراوانى در آن مى يافتند؟ اگر با دقت نگاه كنيم هرگز نوشته هاى يك نفر نويسنده يكسان نيست، بلكه آغاز و انجام يك كتاب نيز تفاوت دارد مخصوصا اگر كسى در كوران حوادث بزرگ قرار گرفته باشد، حوادثى كه پايه يك انقلاب فكرى و اجتماعى و عقيدتى همه جانبه را پى ريزى كند. او هر قدر بخواهد سخنان خود را يكسان و يك نواخت كند و عطف به سابق تحويل دهد قادر نيست. امّا قرآن كه در مدت 23 سال بر طبق احتياجات مردم در شرايط مختلف نازل شده هيچگونه اختلافى بين مطالب او ديده نمى شود

ثانيا در آيات مختلف دعوت به تحدّى نموده و مبارز طلبيده است و اين نوع استدلال شاهدى بر اين معناست كه قرآن از ناحيه خداوند متعال است نه ساخته و پرداخته فكر بشر( قل لئن اجتمعت الانس و الجن على ان ياءتوا بمثل هذا القرآن لاياءتون بمثله و لو كان بعضهم لبعض ظهيرا ) ( 508)

بگو: اگر تمام جن و انس اجتماع كنند تا كتابى همانند قرآن بياورند نمى توانند، اگر چه نهايت همفكرى و همكارى را به خرج دهند و پشتيبان يكديگر باشند. آيات تحدى نيز در سوره بقره آيه 23 و هود آيه 13 و 14 و يونس در آيه 38 آمده است

6. استدلال بر ضرورت جهاد و دفاع

قرآن كريم براى اثبات لزوم تشريع جهاد و دفاع استدلال مى كند به اين كه اگر دفاع خداوند از مظلومين نباشد و به آن ها اذن جهاد و پيكار را با ستمگران ندهد، هر آينه مراكز مذهبى ويران مى گردد و ديگر مردم نمى توانند عبادت خدا كنند. در بعضى آيات مى فرمايد: اگر دفاع نباشد، هر آينه زمين را فساد و تباهى مى گيرد. روشن است كه اين دو مساءله در طول هم هستند، يعنى اگر مراكز مذهبى و مساجد و كليساها و صومعه ها نابود شد و امور دينى و معارف حق در آن بيان نشد، در اين صورت زمين را فساد و معصيت فرا مى گيرد. در سوره حج مى فرمايد :( و لو لا دفع اللّه الناس بعضهم ببعض لهدّمت صوامع و بيع و صلوات و مساجد يذكر فيها اسم اللّه كثيرا ) ( 509) اگر خداوند بعضى از آن ها را به وسيله بعضى دفع نكند، ديرها و صومعه ها و معابد يهود و نصارا و مساجدى كه نام خدا در آن بسيار برده مى شود ويران مى گردد

و در سوره بقره مى فرمايد :( ولولا دفع اللّه الناس بعضهم ببعض لفسدت الارض و لكن اللّه ذوفضل على العالمين ) ( 510) و اگر خداوند بعضى از مردم را به وسيله بعضى ديگر دفع نكند، زمين را فساد مى گيرد، ولى خداوند نسبت به جهانيان لطف و احسان دارد

7. استدلال بر عدم مجازات ستمگران در دنيا

( ولو يؤ اخذاللّه الناس بظلمهم ما ترك عليها من دابة و لكن يؤ خّرهم الى اجل مسمى ) ( 511) اگر خداوند مردم را به خاطر ستمشان (در دنيا) مجازات كند جنبنده اى را بر روى زمين باقى نخواهد گذارد ولى مجازات آن ها را تا زمان معين به تاءخير مى اندازد

روشن است كه اگر بنا بر مجازات فورى باشد دامن همه را خواهد گرفت، لكن معصومين عليهم السلام مستثنى هستند چون آن ها قطعا ظالم نيستند، البته آيه شريفه يك حكم نوعى را بيان مى كند نه كلى

دوّمين روش: فراگيرى علم و دانش

يكى از روش هاى مؤثر در جنبه تربيت عقلانى و از عوامل مهم در پرورش نيروى خرد و انديشه را قرآن كريم لزوم فراگيرى علم و كسب دانش مى داند

لذا قرآن مى فرمايد: اگر كسى عالم بود و از دانش بهره مند بود مى تواند نشانه هاى حق را بفهمد و تعقل كند( و تلك الامثال نضربها للناس و ما يعقلها الا العالمون ) ( 512)

اسلام با ارزش ترين افراد را كسانى مى داند كه از بهره علمى بيشترى برخوردار هستند رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى فرمايد :(اكثر الناس قيمة اكثرهم علما و اقلّ الناس قيمة اقلّهم علما) ( 513) ارزشمندترين مردم كسانى اند كه علم بيشترى دارند وكم ارزش ترين آنان كسانى هستند كه علم ودانش كمترى دارند