بخش دوم محاکمه هواخواهان
سرآغاز
مدح و ذم، ستایش و نکوهش
از اندازه بیرون شدن خودخواهی، و فزونی دلبستگی به خود نمایی، دل ما «افراد بشر» را از دو گوشه با دو رشته ناپیدا و مرموزی، به دو محور مدح و ذم، ستایش و نکوهش، سخت میخ کوب نموده، خود به خود از ستایش شدن شادان، و بی اختیار از نکوهش و مذموم واقع گشتن متنفریم... به هر اندازه که آن مشوق و محرک ما می شود، این دیگری واماندگی، سستی، شکستگی، کاستی در روح ما ایجاد می نماید.
چه بسا نیروی مدح اندکی، که ما را به مقاماتی که خود را اهل آن نمی دانستیم رسانیده و می رساند و چه بسیار قدرت مذمت فوق العاده ناچیزی که به کلی توانایی انجام جزئی ترین کارها را از ما برده و می برد! چقدر دسته ها، انجمن ها، احزاب، حکومتها که بدان وسیله به اوج ترقی رسیده و (احیاناً با بی هدفی) به تحصیل هدف های بزرگی موفق شده اند! و چه زیاد از همین سازمان ها که از همین راه در آغاز طفولیت خود به مرض یأس و ناامیدی مبتلا و به مرگ پراکندگی و برچیده شدن محکوم گشته اند!
{صفحه158}
بنابراین چون به طور اجمال این دو نیروی متضاد به خوبی می توانند سرنوشت فرد یا اجتماعی را در دست گرفته اگر موفق شدند با آن بازی کنند. پس ما حق داریم مدح را نیروی ملکوتی و مقدس، و نکوهش و مذمت را ماده دوزخی و پلید بدانیم؛ ولی هرگز نباید این نکته را فراموش کنیم که مدح تنها از این نظر که موجد توانایی است مقدس، و ذم فقط از این جهت که مولد ناتوانی است پلید نبوده بیشتر محبوبیت آن و مبغوضیت این از آن روست که اولی ما را در دیده ها نیکو و با کمال، و دومی بد و ناقص جلوه می دهد. بلکه اگر بخواهیم دقیق تر قضاوت کنیم، باید معترف باشیم که آن نیروی عجیب زاییده همین تمایل، و این سستی مولود همین تنفر می باشد. یعنی برای این که بهتر بتوانیم بیش از پیش و بر وجاهت خود بیفزاییم در خود حرارت عجیبی ایجاد نموده، و به منظور این که بدتر از این معرفی نشویم از پیشرفت باز می ایستیم. از این رو دایم به کارهایی که مورد پسند جامعه بوده دست زده از آن هایی که عموم نمی پسندند گریزانیم... از این بالاتر می کوشیم تا اگر به دروغ هم شده خود را خوب و جامعه ای را ثناگوی خویش نموده، تا حد امکان معایب خود را می پوشانیم و در زیر سایه لطف این عامل قوی پنجه به ترقیات مادی و هم آغوش شدن با اغراض دنیوی نایل می گردیم.
این جا است که اگر توانایی داشته باشیم به اقتضای محیط و به فراخور حال شخصی، دستگاه بلکه دستگاه های تبلیغاتی به منظور ثناگویی از خویش و بدگویی از دشمنان و مخالفین برقرار ساخته آن را بهترین وسیله از برای پیشرفت مقاصد خود قرار می دهیم.
معلوم است این دستگاه که به آسانی می تواند کاهی را کوه و خاک نشینان را بر فراز آسمان ها جولان دهد، و در مقابل نیز به اندک فعالیتی قادر
{صفحه160}
است کوه را کاه و آسمان گردانان را به خاک نیستی بکوبد، برای ما عملیاتی معجزآسا و محیرالعقول انجام خواهد داد چه این که در محیط فعالیت وی دروغ، نادرستی، تهمت، ناسزاگویی از مواد اولیه و اساس اصلی کار به شمار می رود. کم کم بحث در اطراف این موضوع ما را به جایی رسانید که به فکر تحقیق بیشتری در پیرامون این روش و تأثیر این دو نیرو افتاده، مناسب می بینیم که از اولین روز پیدایش این روش و اولین ساعت تأثیر این دو نیرو آگاه گردیم...
گرچه تاریخ در این قسمت نیز مثل سایر شئون به ما اطلاعی نمی دهد، ولی علاقه مندی فزون از حد ما به ستوده شدن، و انزجار عجیب و نفرت حیرت زای ما از نکوهش شدن، کمک بسیار روشنی به ما در راه قضاوت در این موضوع می کند. یعنی به ما اطمینان می دهد که اگر بگوییم تاریخ پیدایش این روش و تأثیر این دو نیرو با تاریخ پیدایش بشر برابر و در یک ساعت هر دو به وجود آمده اند پری به خطا نرفته ایم... نهایت این که هر روز به یک شکل و هر زمان مطابق با مقتضیات وقت به یک ترتیب بخصوصی، پیش می آمده و هر دسته و هر طبقه و هر فردی مطابق احتیاج و مناسب با حال خود از آن استفاده می برد، این را نیز می توان مسلم داشت که طبقه حاکمه و فرمانروایان و به طور خلاصه کسانی که افکار عمومی متوجه آنها بوده، بیش از همه به این عامل نیازمند و زیادتر از همه از آنها استفاده می برده و می برند. یعنی رسماً برای این کار به طور مستقیم و غیر مستقیم عده ای را استخدام نموده گاهی به لباس خطیب و زمانی به جبّه درویش و نقال و وقتی در پوست شاعر و دوره ای در زیر ماسک روزنامه نگاری و تظاهرات سایر دستگاه های تبلیغاتی عریض و طویل از آن چاپلوسان متملق نگهداری می کنند.
{صفحه161}
خدا نکند روزی این مقاصد زهرآگین جنبه دینی به خود گرفته، خود را در جلد و پوست دین داران داخل کند، دیگر باید فاتحه نه خاتمه دین و دین داران را خواند، دل از همه شست. چه این که اگر در سایر موارد و سایر سازمان ها فقط به خاطر یک عده به خصوصی دست و پا می شد، در این جا علاوه بر آن حفظ عقاید شخصی محرک عجیبی از برای فرد فرد از معتقدین و گروندگان خواهد بود. دیگر چندان نیاز به استخدامات خصوصی نیست. همان عقاید افراد بهترین و مؤثرترین عامل می باشد... اگر اکنون هم باور ندارید، یقینا پس از اندکی تفکر در تمایلات شخصی خود و کمی مطالعه در اوضاع صدر اسلام (بعد از رحلت پیغمبر اسلامصلىاللهعليهوآله
با ما موافق خواهید شد. یعنی خواهید دید چگونه پیروان خلفا در زمان حیات ایشان محض خوش آمد و یا جهات دیگر و در ازمنه بعد نیز به منظور استحکام عقاید شخصی خویش سنگ حقانیت آن را به سینه زده از هر کجا و به هر زبان که بود مناقبی برای آنها تراشیده و به هر جان کندنی که شده معایب آنان را می پوشیده، با این دو راه پوشاندن معایب و اختراع مناقب و کردار و رفتارهای سراپا کمال و حسن آنان را به عرش اعظم بلکه بالاتر از آن رسانده اند.
سپاس خدای را که به ما توفیق داد تا توانستیم این دو عامل توانا را در این دو بخش حلاجی نموده، مدعای خود را ثابت کنیم... یعنی توانستیم در بخش اول از معایب پوشیده پرده برداشته از این قسمت شما را آسوده خاطر نموده وانمود کنیم که به یقین چنین کسانی صلاحیت خلافت و جانشینی رسول خدا را نداشته اند و در بخش دوم نیز توفیق یافتیم که بعضی از بهترین مناقب و به عبارت دیگر پاره ای از محکم ترین استدلالات آنان را که بر حقانیت این سه بزرگوار آورده شده، تجزیه و تحلیل نموده بی
{صفحه162}
بنیادی آنها و رسوایی مدّاحان بی حقیقت و تراشنده های غافل از همه جا را برملا نموده، ریشه عقاید حقه را سر از نو آبی دیگر داده به درخت مقدس آن طراوت تازه ای بخشیم.