‏‏ راز شکرگزاری

‏‏ راز شکرگزاری0%

‏‏ راز شکرگزاری نویسنده:
گروه: کتابخانه اخلاق و دعا

‏‏ راز شکرگزاری

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: مهدی خدامیان آرانی
گروه: مشاهدات: 4168
دانلود: 3113

توضیحات:

جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 27 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 4168 / دانلود: 3113
اندازه اندازه اندازه
‏‏ راز شکرگزاری

‏‏ راز شکرگزاری

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

چرا از مردم تشکّر کنیم؟

صحرای قیامت است و چه غوغایی است! همه مردم سر از خاک برداشته و آماده‌اند تا به حساب کردار و رفتار آنها رسیدگی شود.

در این میان چشم من به یکی از دوستانم می‌افتد.

او را برای حسابرسی می‌برند، خدا او را خطاب قرار می‌دهد و می‌گوید: آیا از کسانی که به تو خوبی کردند، تشکّر نمودی؟

او در جواب می‌گوید: خدایا! مگر همه خوبی‌ها از آن تو نیست، من همواره شکر تو را می‌کردم، و آن چنان ذهن من مشغولِ شکرگزاری تو بود که اصلاً به غیر از تو اندیشه نداشتم. من غیر از تو کسی را نمی‌دیدم که بخواهم از او تشکّر کنم.

ظاهرا این دوست ما، اهل عرفان شده بود. او خیال می‌کرد که خدا هم این حرف‌ها را می‌پسندد!

او منتظر بود تا خداوند او را به خاطر این کارش مورد تشویق قرار دهد و مثلاً به او بگوید: چه خوب کاری کردی که به جز ما کسی را ندیدی و فقط از ما تشکّر کردی!

آیا می‌دانید خداوند در جواب او چه فرمود؟

این جواب خدا بود: «چون از مردم تشکّر نکردی شکر مرا هم بجا نیاوردی. مردم به تو این همه خوبی کردند و از آنها تشکّر نکردی، دلت خوش بود که به سجده می‌روی و هزاران بار «شکرا للّه» می‌گویی. من هیچ کدام از شکرکردن‌های تو را قبول نمی‌کنم برای اینکه تو به وظیفه‌ات عمل نکردی. چه کسی به تو گفت که آن چنان، غرقِ شکر کردن من شوی که دیگران را فراموش کنی؟ مگر کسانی که به تو کمک کردند بندگان خوب من نبودند، هر کس از مردم تشکّر کند در واقع شکر مرا بجا آورده است. من هیچ وقت از تو نخواستم تا مردم را فراموش کنی، تو وظیفه داشتی در مقابل خوبی‌های دیگران از آنان تشکّر کنی».

دوست من! خداوند می‌خواهد ما در مقابل نیکی کردن دیگران بی‌تفاوت نباشیم.

وقتی که شخصی به ما نیکی می‌کند و ما از او تشکّر می‌کنیم در واقع داریم او را به انجام کارهای نیک تشویق می‌کنیم.

خداوند می‌خواهد همواره تشویق به کار خیر در جامعه اسلامی موج بزند و همه یکدیگر را با تشکّر نمودن به انجام کار خیر تشویق بنمایند.

برای همین است که خداوند تشکّر از مردم را تشکّر از خودش قرار داده است.

آری، اگر ما تشکّر از مردم را فراموش کنیم خداوند تمام شکرگزاری ما را قبول نمی‌کند!

همین الان کتاب را زمین بگذار و یک قلم و کاغذ بردار و لیست تمام افرادی که در زندگی به تو کمکی کرده‌اند یادداشت کن!

و برنامه‌ای بریز که از همه آنها تشکّر کنی تا خداوند از تو راضی باشد.23

احترام نان و برکت خدا را بگیر

صدای اذان ظهر از مسجد رسول خدا به گوش می‌رسد، همه مسلمانان برای خواندن نماز به مسجد می‌آیند.

سلمان وضو می‌گیرد و به سوی مسجد می‌آید، در بین راه با راستگوترین فرد تاریخ، ابوذر برخورد می‌کند.24

این دو به یکدیگر علاقه زیادی دارند و وقتی یکدیگر را می‌بینند مثل این است که تمام دنیا را به آنها داده‌اند.

سلمان رو به ابوذر می‌کند و می‌گوید: آیا امروز به خانه من می‌آیی تا ناهار در خدمت شما باشم!

ابوذر لبخندی می‌زند. آنها نماز را همراه با رسول خدا می‌خوانند و بعد از عرض سلام و ادب خدمت آن حضرت به سوی خانه سلمان حرکت می‌کنند. سلمان بسیار خوشحال است چرا که امروز مهمان عزیزی دارد. او با ظرف آبی از مهمان خود پذیرایی می‌کند و با هم مشغول گفتگو می‌شوند. موقع صرف غذا می‌شود و سلمان سفره را پهن می‌کند. در میان سفره دو قرص نان است و یک ظرف آب! ابوذر دست خود را به سوی نان‌ها می‌برد، آنها را از روی سفره برمی‌دارد و نگاه کرده و براندازی می‌کند. سلمان رو به ابوذر می‌کند و می‌گوید: برای چه به نان‌ها نگاه کردی؟

ابوذر می‌گوید: می‌خواستم ببینم آیا آنها خوب پخته شده‌اند یا نه؟

سلمان جواب می‌دهد: ای ابوذر! آیا می‌دانی در تهیّه شدن این نان چقدر زحمت کشیده شده است؟ آیا می‌دانی فرشتگان باران، رحمت خدا را نازل کردند و زمین دانه گندم را در خود پذیرا شد تا دانه گندم سبز شود. آیا می‌دانی چقدر رحمت و برکت خدا در این نان وجود دارد؟ آیا تو این گونه شکر نعمت خدا را می‌نمایی؟

ابوذر سر خود را پایین انداخته، به سخنان سلمان گوش می‌دهد. آری، نان محترم است و ما باید با احترام با آن برخورد کنیم.

این احترام ما به برکت خدا است که نشان دهنده شکر ما می‌باشد.

ابوذر می‌گوید: من از این کاری که انجام دادم عذرخواهی می‌کنم و از خداوند هم می‌خواهم این کار مرا ببخشاید.

دوست من! دیدید که سلمان با ابوذر چگونه برخورد کرد. اگر الآن سلمان سر سفره‌های ما حاضر شود چه می‌گوید؟ ما چقدر از نان احترام می‌گیریم. بی‌جهت نیست که برکت زندگی ما کم شده است.

شکر نعمت خدا به این نیست که به سجده برویم و صد بار «شکرا اللّه» بگوییم. شکر واقعی این است که برکت خدا را احترام کنیم و از اسراف کردن خودداری کنیم.25

ای موسی، حقّ شکرم را ادا کن!

همه می‌دانیم که یکی از اسم‌های حضرت موسیعليه‌السلام ، «کلیم اللّه» است.

کلیم اللّه به معنای کسی است که با خدا سخن گفته است و خدا هم با او هم‌کلام شده است.

آیا موافقید یکی از سخنان خدا با حضرت موسیعليه‌السلام را بشنوید؟

خدا به او فرمود: «ای موسی! مرا شکر کن آن گونه‌ای که شایسته من است».

موسی مقداری به فکر فرو رفت، آخر چگونه من می‌توانم حقّ شکر خدا را ادا کنم.

او به یاد نعمت‌هایی که خدا به او داده بود افتاد، آن روز که فرعون همه فرزندان پسر را قتل عام می‌کرد؛ چگونه خدا جان او را نجات داده بود.

آن روز که مادرش او را در صندوقچه‌ای قرار داد و او را در رود نیل رها کرد، این خدا بود که او را به سلامت به ساحل نجات رهنمون ساخت.

ذهن موسیعليه‌السلام به سرعت، مهربانی‌های خدا را جستجو می‌کرد و به موسیعليه‌السلام نشان می داد.

خداوند هزاران هزار نعمت و رحمت به موسیعليه‌السلام داده است. چه نعمتی بالاتر از آن که او اکنون هم‌سخن خدا شده است.

سرانجام موسیعليه‌السلام خطاب به خدا عرضه داشت: بار خدایا! من چگونه حقّ شکر تو را بجا آورم حال آنکه می‌دانم هر شکری که بجا آورم نعمت جدیدی است که باید شکر آن را نیز بجا آورم. من از شکر کردن تو عاجز و ناتوانم.

اینجا بود که خداوند به موسیعليه‌السلام خطاب کرد: ای موسی! اکنون که به ناتوانی خود در ادای شکر من اعتراف کردی حقّ شکر مرا بجا آوردی!

آری، هیچ کس نمی‌تواند حقّ شکر خدا را به جا آورد، امّا خداوند یک قانون دارد و آن این است که هر کس از صمیم دل اعتراف کند که ای خدا، من نمی‌توانم شکر نعمت‌های تو را بجا آورم، خداوند این اعتراف را به جای شکرگزاری واقعی قبول می‌کند!26

از نعمت‌های خدا سخن بگو

آیا می‌دانید در مورد هر چه فکر کنید و سخن بگویید آن را به سوی خود جذب می‌کنید؟

اگر همواره از بیماری و فقر سخن بگویید آن را بیشتر به سوی خود می‌کشانید!

حتما در زندگی خود با افرادی روبرو شده‌اید که همواره دم از یأس و ناامیدی می‌زنند و هر کجا مجال سخن بیابند منفی‌ها را بیان می‌کنند، آنها نمی‌دانند با این کارشان همان بدی‌ها را به سوی خود جذب می‌کنند.

امیدوارم شما از آن افرادی باشید که همواره در زندگی خود به زیبایی‌ها فکر کنید و در مورد آن سخن بگویید که از همین راه می‌توانید زیبایی‌ها را در زندگی خود رشد دهید.

آری، کلام تو عصایِ معجزه‌گر تو می‌باشد، تو می‌توانی با حرکت دادن این عصا شادمانی و ثروت را به جای اندوه و تنگدستی بنشانی!

امروزه ثابت شده است که واژه‌ها با تصاویری که به همراه خود در ذهن ما ایجاد می‌کنند بر ضمیر ناخودآگاه ما اثر می‌گذارند.

ما در دنیای خارج همان را درو می‌کنیم که در عالم اندیشه خود کاشته‌ایم برای همین باید تلاش کنیم تا در ذهن خود همواره زیبایی‌ها را قرار دهیم و درِ زبان خود را به بدی‌ها باز نکنیم.

آری، تکرار کلام زیبا بر ذهن نیمه هشیار آدمی اثر می‌گذارد، شاید شما در ابتدا نتوانید اندیشه خود را مهار کنید که به خوبی‌ها بیندیشد، امّا کلام و سخن خود را می‌توانید در اختیار بگیرید.

همواره سعی کنید کلام زیبا به زبان آورید تا اندیشه شما هم زیبا شود آن وقت می‌بینی که چگونه زیبایی‌ها یکی پس از دیگری در زندگی شما طلوع می‌کند.

فکر می‌کنم دیگر تو با ضرورت کلام مثبت آشنا شدی و دانستی که این کلام مثبت است که باعث می‌شود تا زیبایی‌ها در زندگی تو رشد کند و به ثمر بنشیند.

اگر امروزه بشر به ضرورت کلام مثبت پی برده است، چهارده قرن قبل اسلام به ما دستور داده است که در زندگی خود از این اصل پیروی کنیم.

در همین قرآنی که ما ده‌ها بار آن را خوانده‌ایم به این اصل اشاره شده است.

به راستی ما چقدر با پیام‌های قرآن آشنا هستیم؟

این آیه را بخوان و در آن فکر کن:

( وَ اَمّا بِنِعمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّث ): «و از نعمت‌هایی که خدا به تو داده است با مردم سخن بگو».27

جامعه ما چقدر نیازمند عمل نمودن به این اصل است. اگر مردم ما عادت داشتند در مورد نعمت‌هایی که خدا به آنها داده است، سخن بگویند آیا دیگر این همه ناامیدی و ناشکری در جامعه ما موج می‌زد؟

ما عادت کرده‌ایم از اوّل صبح که از خواب بیدار می‌شویم به فکر نداشته‌های خود باشیم و تا شب همین‌طور بدویم تا شاید به نداشته‌های خود برسیم.

امّا نمی‌دانیم که نداشته‌های ما نامحدود است و هیچ وقت تمام نمی‌شود!

و برای همین است که جامعه به اصطلاح اسلامی ما در عطش دنیاطلبی می‌سوزد!

دیگر قناعت در این جامعه یک افسانه شده و برای همین است که آرامش هم به افسانه‌ای بدل گشته است!

اما هنوز هم دیر نشده است!

ما می‌توانیم بر این حرکتی که جز تشویش خاطر برای ما ندارد خاتمه ببخشیم.

بیایید تصمیم بگیریم به حرف قرآن گوش فرا دهیم!

از اوّل صبح تا آخر شب فقط در مورد نعمت‌هایی که خدا به ما داده است فکر کنیم و سخن بگوییم.28

اگر در خانه همسر مهربانی داریم که به ما عشق می‌ورزد، اگر فرزندان سالمی داریم، اگر بدن سالمی داریم و در مورد اینها فکر کنیم و سخن بگوییم.

جالب این است که چون زبان خود را به ذکر نعمت‌های خدا باز کنی طبق قانون جذب، نعمت‌های دیگر را به سوی خود می‌کشانی و برای همین می‌بینی که برکت زندگی تو زیاد و زیادتر شد.

آری، این یکی از راه‌های شکرگزاری است که تو در مورد نعمت‌هایی که خدا به تو داده است سخن بگویی!

تازه این طوری عشق و محبّت تو به خدا هم زیاد و زیادتر می‌شود، چرا که وقتی که نعمت‌های خدا را یادآوری می‌کنی به طور ناخودآگاه به روح خود این پیام را می‌دهی که خدا چقدر در حقّ من مهربانی کرده است و همین باعث می‌شود که تو خدا را از صمیم قلب دوست داشته باشی!

و به راستی در این دنیا چه چیز قیمتی‌تر از دوستی با خدا است؟

آری، با این یادآوری نعمت‌ها، محبّت به خداوند متعال در دل شما جوانه می‌زند و با استمرار این کار فکری، این جوانه تبدیل به درختی پربار می‌شود و هر لحظه میوه معاشقه با خدا بر این درخت به ثمر می‌نشیند.

رسول خدا فرمودند: «خداوند به حضرت داوودعليه‌السلام وحی کرد: ای داوود! کاری کن که مردم مرا دوست داشته باشند. و داوودعليه‌السلام چنین عرضه داشت: چگونه مردم را به سوی محبّت تو دعوت کنم؟ خطاب رسید: نعمت‌های من را برای مردم یاد آوری کن، زیرا هرگاه تو مردم را به یاد نعمت‌های من بیندازی، آنان به من محبّت خواهند ورزید».29

آری، چقدر زیبا است انسان ساعتی بنشیند، با خود خلوت کند و یاد نعمت‌های خدا کند.30

فروتنی بهترین شکر است

مشرکان مکّه مسلمانان را اذّیت و آزار می‌نمودند و آنها را با انواع شکنجه‌ها عذاب می‌دادند.

پیامبر دستور دادند تا عدّه‌ای از مسلمان به رهبری جعفر طیّار -برادر حضرت علی- به کشور حبشه مهاجرت کنند. نجاشی پادشاه حبشه بود و مذهب رسمی آن کشور مسیحیّت بود.

پادشاه حبشه از مسلمانان پذیرایی کرد و به آنان محبّت زیادی نمود و تا زمانی که آنها در کشور او حضور داشتند از هیچ همیاری و همکاری با آنان دریغ ننمود.

یک روز جعفر طیّار برای دیدن نجاشی به سوی قصر او حرکت نمود.

به نجاشی خبر دادند که جعفر طیّار می‌خواهد به حضور شما بیاید.

نجاشی دستور داد تا جعفر را به خدمت او راهنمایی کنند.

وقتی که جعفر وارد قصر شد، صحنه‌ای را دید که بسیار تعجّب کرد.

دفعات قبل که جعفر خدمت نجاشی می‌آمد او را بر روی تخت پادشاهی می‌دید در حالی که لباس‌های شاهانه به تن داشت و تاج گران قیمتی بر سر او بود.

اما امروز نجاشی را می‌بیند که لباس ساده‌ای به تن کرده و بر روی زمین نشسته است و آن تاج گران قیمت را بر سر ندارد. جعفر عرض سلام و ادب نمود و در گوشه‌ای متحیّر ایستاد.

نجاشی چون تعجّب جعفر را دید به او رو کرد و گفت: «در کتاب آسمانی ما آمده است که هر گاه خدا نعمتی به بنده‌ای داد باید شکر آن را بجا آورد و هیچ شکرگزاری همانند تواضع و فروتنی نیست. دیشب به من خبر رسیده است که محّمد در جنگ بر مشرکان پیروز شده است. پیروزی لشکر خداپرستان نعمتی بود که باعث خوشحالی من شد و من باید شکر این نعمت را بجا می‌آوردم، برای همین امروز من لباس شاهانه نپوشیده و بر روی زمین نشسته‌ام تا خدای خویش را با تواضع و فروتنی شکر کنم».31

دوست من!

این داستان زیبا را امام صادقعليه‌السلام برای ما نقل کرده است تا ما هم از پادشاه حبشه درس بگیریم و با تواضع و فروتنی در مقابل مردم، شکرگزار نعمت‌های خدا باشیم.

آری، اگر روزی و روزگاری مقام تو بالا رفت و به پست و ریاستی رسیدی بدان که شکر این نعمت این است که دچار غرور نشوی و در مقابل مردم متواضع باشی.

اگر پست و مقام داری و با زیردست خود با تکبّر و غرور برخورد کردی، بدان که کفران نعمت کرده‌ای و خداوند چه زود این پست را از تو می‌گیرد.

امّا اگر با همه با تواضع روبرو شدی و به درد دل مردم گوش فرا دادی بنده شکرگزار و خوب خدا هستی!

بهترین برنامه شکرگزاری

هیچ چیز برای شکرکردن نعمت‌های خدا همانند این نیست که در مقابل عظمت خدا به سجده بروی و از او تشکّر کنی.

آیا شما با برنامه شکرگزاری امام رضاعليه‌السلام آشنا هستید؟

آیا می‌دانید که آن حضرت برای خود برنامه ویژه‌ای داشتند و هر روز آن را انجام می‌دادند؟

امیدوارم همه ما بتوانیم مانند امام رضاعليه‌السلام این برنامه را انجام دهیم و بهترین شکرگزار نعمت‌های خدا باشیم.

شما اگر یک ماه به این برنامه عمل کنی آرامشی بس بزرگ در وجود خود خواهی یافت ضمن آنکه زمینه زیاد شدن نعمت‌های خدا را برای خود فراهم کرده‌ای.

اما برنامه شکرگزاری امام رضاعليه‌السلام به این صورت بود:

بعد از نماز ظهر امام رضاعليه‌السلام به سجده شکر می‌رفت و صد بار این ذکر را تکرار می‌کرد: «شکرا للّه»!

بعد از نماز عصر نیز امام به سجده می‌رفت و صد بار «حمدا للّه» را تکرار می‌کرد.32

اگر ما بعد از هر نماز واجب به سجده برویم و از خداوند تشکّر کنیم می‌توانیم مهربانی خدا را به سوی خود جذب کنیم.

وقتی که تو به سجده می‌روی، در حالت تمرکز قرار می‌گیری و ذهنت فقط به زیبایی‌ها می‌اندیشد!

تو شکر خدا به زبان می‌آوری و کامپیوتر ذهن تو به دنبال آن نعمت‌هایی می‌گردد که خدا به تو ارزانی داشته است.

نعمت‌هایی که خدا به تو داده است از مقابل ذهن تو عبور می‌کنند و تو شکر همه آنها را بجا می‌آوری!

خدا به تو تن سالم داده، نیروی فکر به تو عنایت کرده است که با آن می‌توانی کارهای بزرگی انجام دهی، به تو ایمان به خودش را ارزانی داشته است و محبّت به خودش را در قلبت قرار داده است!

آیا اینها جای شکرگزاری ندارد!

هنوز تو در سجده‌ای و می‌خواهی همانند امام رضاعليه‌السلام صد بار از خدا تشکّر کنی، و آرام و شمرده می‌گویی: «شکرا للّه».

خدایا من از تو ممنونم.

و چون صد بار این ذکر را گفتی و سر از سجده برداشتی دیگر زندگی خود را جور دیگری می‌بینی.

تو دیگر مثبت‌بین و مثبت‌اندیش شده‌ای. دیگر فقط به داشته‌های خود می‌اندیشی.

دیگر زندگی خود را با زندگی دیگران مقایسه نمی‌کنی، تو چشم خود را به روی آن همه نعمتی که خدا به تو داده است باز می‌کنی!

خواننده عزیز!

از شما می‌خواهم ساعتی با خود خلوت کنی و به نعمت‌هایی که خدا به تو داده است فکر کنی.

آیا می‌دانید که در ریه‌های شما، حدود 750 میلیون بادکنک کوچک وجود دارند که همواره از هوا پر و خالی می‌شوند و اکسیژن را به خون می‌رسانند؟

اگر قیمت هر کدام از آنها را 10 تومان حساب کنید (در حالی که بشر با تمام پیشرفت‌های خود حتی از ساختن یکی از آنها عاجز است)، در همین سینه شما، 5/7 میلیارد تومان سرمایه وجود دارد.

آیا اطلاع دارید که در خون شما 30 هزار میلیارد سرباز سرخ‌پوش (گلبول‌های قرمز) وجود دارند که نقش خدمتگزارانی صمیمی را ایفا می‌کنند و اکسیژن را که مایه حیات سلول‌های بدن ما می‌باشد از ریه به سلول‌ها می‌رسانند و گاز کربنیک را که یک ماده کشنده و سمّی است، از آنها گرفته و به ریه‌ها می‌آورند تا به این وسیله هوای تنفسی به خارج بدن دفع شود؟

در مدت 30 ثانیه این گلبول‌های قرمز به تمام سلول‌های بدن سرکشی می‌کنند و با جدّیت و نظم، وظیفه خود را انجام می‌دهند؛ یعنی هم به سلول‌ها غذا می‌رسانند و هم نقش یک سازمان نظافت را در بدن ایفا می‌کنند.

عجیب است که روزانه 200 میلیارد از این سربازان سرخ‌پوش در راه انجام وظیفه خود فدا می‌شوند و برای این که در این سازمان خدمت‌رسانی، خللی ایجاد نشود معادل همین مقدار، هر روز تولید می‌شود.

آیا می‌دانید که در خون شما 50 میلیارد سرباز سفیدپوش (گلبول‌های سفید) نیز وجود دارد که در بدن شما نقش یک ارتش مجهّز را بازی می‌کنند و به همه قسمتهای بدن شما سر می‌زنند و هرگاه نقطه‌ای از بدن شما مورد هجوم میکروب‌ها قرار بگیرد این سربازان به مقابله با میکروب‌ها برمی‌خیزند و در راه سلامت بدن شما تا سر جان فداکاری می‌کنند. به راستی اگر این سربازان مدافع نبودند، سلامت بدن ما در مقابل هجوم میکروب‌ها به خطر می‌افتاد.

تازه اینها ذرّه‌ای از نعمت‌های بی‌شماری است که خدا به ما داده است و ما کمتر به آنها فکر می‌کنیم.

پس بیایید زبان به شکر این خالق حکیم بگشاییم و اگر فرصت گفتن صد باره این ذکر را نداریم، می‌توانیم با سه بار گفتن ذکر «شکرا للّه» در سجده شکرگزاری خود را به نمایش بگذاریم.33

خدایی که از بنده‌اش تشکّر می‌کند!

آیا می‌خواهید خدا از شما تشکّر کند؟

همه جمعیّت با تعجّب به من نگاه کردند، مثل این که حرف تازه‌ای را شنیده بودند.

یکی از وسط جمعیّت رو به من کرد و گفت: وظیفه ما است که از خداوند به خاطر این همه نعمتی که به ما داده است تشکّر کنیم، خدا که نباید از ما تشکّر کند.

من در جواب گفتم: من باور دارم که خدا هم از بندگان خود تشکّر می‌کند.

من کاری می‌شناسم که اگر شما آن را انجام دهید خدا از شما تشکّر می‌کند.

همه جمعیّتی که در مسجد بودند، با دقّت به سخنانم گوش می‌دادند و منتظر بودند تا من سخن خود را کامل کنم.

وقتی که آمادگی کامل در مردم ایجاد شد این سخن امام صادقعليه‌السلام را برای آنها خواندم: وقتی که بنده‌ای نماز می‌خواند اگر بعد از نماز به سجده شکر رود و در سجده از خداوند تشکّر کند، خداوند همه پرده‌ها و حجاب‌ها را بین آن بنده و فرشتگان آسمان برمی‌دارد.

فرشتگان آسمان‌ها نگاه می‌کنند و آن بنده را می‌بینند که در روی زمین در سجده است و از خداوند تشکّر می‌کند.

اینجا است که خداوند با ملائکه سخن می‌گوید: ای فرشتگان! به بنده من نگاه کنید که نماز خود را خوانده و اکنون در سجده شکر است و به خاطر نعمت‌هایی که به او داده‌ام از من تشکّر می‌کند.

ای فرشتگان، به نظر شما من چه چیزی به این بنده خود بدهم؟

فرشتگان مقداری فکر می‌کنند و در پاسخ می‌گویند: خدایا رحمت و مهربانی خود را بر او نازل کن!

خداوند می‌گوید: بعد از آن چه چیزی به او بدهم؟

فرشتگان می‌گویند: بهشت خود را به او ارزانی دار و حاجت‌های او را برآورده کن!

خداوند می‌گوید: دیگر چه چیزی به او عنایت کنم؟

فرشتگان فکر می‌کنند و هر چه از خوبی و کمال است می‌گویند و به زبان می‌آورند.

پس از آن خداوند دوباره سؤال می‌کند: دیگر چه چیزی به بنده‌ام عنایت کنم؟

فرشتگان گیج می‌شوند، آنها هر چه خوبی می‌دانستند ذکر کرده‌اند، دیگر هیچ چیز به ذهن آنها نمی‌رسد!

هر چه خوبی بود که آنها گفتند، دیگر چه چیز خوبی هست که آنها نگفته باشند.

برای همین در جواب می‌گویند: خدایا ما نمی‌دانیم.

خداوند چون این را از فرشتگان می‌شنود رو به آنها می‌گوید: من می‌خواهم چیزی به او بدهم که بالاتر از همه این چیزهایی است که شماگفته‌اید.

به راستی خدا به بنده خود چه چیزی می‌خواهد بدهد که از همه بهشت و از همه خوبی‌ها بالاتر و بهتر است؟

همه فرشتگان منتظرند ببینند خداوند چه چیزی را به بنده خود می‌دهد که آن را نمی‌شناسند و از آن خبر ندارند.

و خداوند به فرشتگان می‌فرماید: ای فرشتگانم! من تشکّر خودم را به بنده خود می‌دهم، من از بنده خود تشکّر می‌کنم همانطور که او از من تشکّر کرد.34

همه فرشتگان در تعجّب می‌مانند. خدایی که عظمت و جلال او قابل تصوّر نیست از بنده خود تشکّر می‌کند.

این همان چیزی است که عقل فرشته‌ها به آن نمی‌رسید. آنها باور نمی‌کردند که خداوند از بنده خود تشکّر کند.

چون آنها هم خدا را آن طور که باید بشناسند نمی‌شناسند. آنان نمی‌دانستند که خدای ما این قدر بزرگوار و آقا باشد.

پس یادت نرود، هر گاه نمازت تمام شد به سجده شکر برو و از خدا تشکّر کن تا خدا هم از تو تشکّر کند.

سجده شکر پیامبر مهربانی‌ها

حیفم آمد که در این کتاب قصّه یکی از سجده‌های پیامبر را برای شما خواننده خوب بیان نکنم.

یکی از یاران پیامبر می‌گوید: یک روز که در حضور پیامبر بودم، دیدم که ایشان پنج سجده پشت سر هم انجام دادند.

من در فکر فرو رفتم که علّت این سجده‌های پنجگانه چه بود.

رو به آن حضرت کردم و گفتم: ای رسول خدا، آیا می‌شود به من بگویید که علّت این سجده‌های شما چه بود؟

پیامبر لبخندی زده و فرمودند: «الآن جبرئیل بر من نازل شد و به من این چنین گفت: ای محمّد! آگاه باش که خدا علی را دوست می‌دارد. من با شنیدن این سخن به سجده رفتم تا شکر خدا را کرده باشم. چون سر از سجده برداشتم، دیدم هنوز جبرئیل کنارم ایستاده است و به من فرمود: خدا فاطمه را هم دوست دارد.با شنیدن این سخن خوشحال شدم و به سجده رفتم تا شکر آن را بجا آورم. چون سر از سجده برداشتم جبرئیل گفت: خدا حسن را دوست دارد. به سجده شکر رفتم و چون سر از سجده برداشتم، جبرئیل گفت: خدا حسین را دوست دارد.

به سجده رفتم و چون سر از سجده برداشتم جبرئیل به من گفت ای محمد! خدا دوستان خاندان تو را نیز دوست دارد. اینجا بود که من برای بار پنجم به سجده رفتم تا شکر خدا را بجا آورم».35

دوست من! چه خوب است وقتی ما هم وقتی که خبر خوبی را می‌شنویم، مانند پیامبر به سجده برویم و شکر خدا را به جا آوریم.

در زندگی به چه کسی نگاه کنم!

هر کدام از ما در زندگی داشته‌هایی داریم که اگر به آنها توجّه پیدا کنیم زندگی برای ما دلنشین می‌شود.

حتما تو هم با من هم‌عقیده هستی که در زندگی، چیزهای فراوانی وجود دارند که می‌توانیم به خاطر آنها زندگی بانشاطی داشته باشیم.

فقط یک چیز هست که باعث می‌شود ما هرگز در زندگی روی شادمانی را نبینیم.

وقتی که به زندگی افرادی نگاه می‌کنیم که ثروت آنها بیش از ما است؛ دیگر نعمت‌های خود را فراموش می‌کنیم و در حسرت زندگی دیگران عمر خود را تباه می‌کنیم و آرامش و شادمانی را بر خود حرام می‌کنیم.

دوست من! شما زندگی خود را با چه افرادی مقایسه می‌کنید؟

آیا شما هم زندگی خود را با زندگی افرادی مقایسه می‌کنید که ثروت و دارایی بیشتری دارند؟

وقتی شما به زندگی دیگران توجّه پیدا می‌کنی و حسرت می‌خوری در واقع کنار پنجره زندگی خود ایستاده‌ای امّا پشت به زندگی خود و رو به بیرون!

آیا تو می‌توانی آنچه را به آن پشت کرده‌ای ببینی؟

هرگز! تو روی داشته‌های دیگران تمرکز کرده‌ای و برای همین اندوه را برای خود خریداری می‌کنی و دیگر نمی‌توانی شکرگزار خدا باشی.36

حسرت، افسردگی و حسادت نتیجه این نوع نگاه است، وقتی که تو به برتری‌های دیگران چشم دوخته‌ای، روح و روانت به دنبال آن کشیده می‌شود و بعد از آن، نسبت به دیگران حسادت می‌ورزی و زندگی را بر خودت سخت می‌کنی.

امّا اگر در زندگی به آنانی نگاه کنی که ثروت کمتری نسبت به شما دارند همواره در شادکامی خواهی بود.

پیامبر اسلام به ابوذر دستور می‌دهد تا در زندگی به کسانی نگاه کند که ثروت و دارایی کمتر از او دارند.37

در این صورت است که نقاط مثبت زندگی خود را به وضوح می‌توانی ببینی و شکرگزاری تو از خدا بیشتر می‌شود و خدا را هم بیشتر دوست خواهی داشت.

گاهی نعمت‌های زیادی در زندگی ما و در کنار ما هستند ولی باز ما احساس بدبختی می‌کنیم، چون از وجود آنها خبر نداریم، بیایید این نعمت‌ها را بار دیگر پیدا کنیم و آن موقع است که شکرگزار واقعی خدا خواهیم بود.

حضرت علیعليه‌السلام می‌فرمایند: «به کسانی که نعمت‌های آن‌ها کمتر از توست بسیار نگاه کن، این باعث می‌شود تا همواره شکر خدا را به جا آوری».38

پس اگر می‌خواهی همواره بنده شکرگزار خدا باشی از این دستورالعمل مولای خویش پیروی کن تا خداوند هم، به وعده خود وفا کند و نعمت‌های خود را بر تو زیاد و زیادتر کند.

پیش به سوی شادمانی

یکی از نکات مهم در زندگی این است که شما از هر چه شکرگزاری کنید آن را افزایش می‌دهید.

کلامی که نمایانگر شکرگزاری شما باشد نیروهای ذهنی و جسمی ویژه‌ای را در شما آزاد می‌کند و شما با استفاده از همین نیروها می‌توانید به اهداف خود برسید.

من در اینجا به شما قول می‌دهم که اگر اندیشه و گفتار شما سرشار از شکرگزاری باشد سلامت و شادابی زیادتری را تجربه خواهید نمود.

آری، به هر چه در زندگی خود توجّه پیدا کنید باعث افزایش آن می‌شوید، اگر به سختی‌ها توجّه کنید آنها را در زندگی خود بزرگ می‌کنید.

هرگاه احساس کردید که دارید وسوسه می‌شوید تا در مورد ناراحتی‌های خود سخن بگویید، به یاد بیاورید که خودتان دارید باعث رشد آن ناراحتی‌ها می‌شوید!

پس نگاهی به زندگی خود بکنید و نعمت‌هایی که خدا به شما داده است را به یاد آورید و به شکرگزاری آنها مشغول شوید و با خود این سخنان را تکرار کنید: «من برای این نعمت‌ها که خدا به من داده است شکرگزارم. از این که خداوند مهربان این همه در حقّ من لطف کرده است شادمانم».

امروزه عدّه‌ای از پزشکان معتقدند با شکرگزاری می‌توان به درمان همه بیماری‌ها پرداخت و تصریح می‌کنند که شکرگزاری از پریشانی می‌کاهد و بیماری را درمان می‌کند.

شاید شنیدن این جریان برای شما جالب باشد: جوانی مبتلا به بیماری سل شده بود، و برای درمان خود به راه‌های مختلفی متوسّل شد، امّا جواب نگرفت.

این جوان از قدرت شفابخش شکرگزاری آگاه شد و فهمید که آنچه باعث این بیماری او شده، همان انتقادها و بدبینی‌های او بوده است.

برای همین او تصمیم گرفت بر خلاف گذشته همه چیز و همه کس را تحسین کند و شکرگزار همه نعمت‌های خدا باشد.

این جوان بعد از مدّتی سلامتی خود را به طور کامل به دست آورد.39

دوست من! هیچ گاه قدرت شکرگزاری را کم نگیرید. تنها شاه کلید زندگی بانشاط همین شکرگزاری می‌باشد.

شکرگزاری پادزهر همه ناخوشی‌های دنیا است، سعی کنید از صبح تا شام، در لحظه لحظه زندگیتان، شکر گزار و حق شناس باشید.

فقط در این صورت است که شادابی و آرامش از آن شما خواهد بود و همه، حسرت آن نشاط درونی شما را خواهند خورد.

آن خوشبختی و آرامشی که مردم به دنبال آن می‌گردند در مال و ثروت دنیا نیست. آیا شما می‌دانید آن خوشبختی گمشده کجا است؟

من می‌دانم آن خوشبختی را باید کجا پیدا کنیم. خوشبختی واقعی در ذهن من و تو است، وقتی به زندگی خود به گونه‌ای دیگر نگاه کنیم.

بیایید خوبی‌ها و زیبایی‌های زندگی خود را ببینیم و شکرگزار خدای مهربانی باشیم که این زیبایی‌ها را به ما ارزانی داشته است.

شاید برای شما جالب باشد که در معنای کلمه «شکر» این چنین گفته‌اند: شکر این است که انسان نعمتی که خدا به او داده است در ذهن خود تصوّر کند و به یاد آورد.

آری، وقتی تو آن نعمت هایی را که خدا به تو داده است در ذهن خود یادآوری می‌کنی، شکر خدا را بجا آورده‌ای.40

البته بهتر است که در شکر کردن به همین مرحله اکتفا نکنی بلکه با زبان هم شکر خدا بگویی و در عمل هم با کمک کردن به دیگران شکر خود را کامل کنی.