( 11 ) ( توسل به قرآن )
ثقه عدل جناب ( حاج محمد حسن ایمانی ) سلمه الله تعالی فرمودند :
زمانی امر تجارت پدرم مختل شد وگرفتار بدهکاری های زیاد ونبودن قدرت اداء آنها شد در آن هنگام مرحوم ( حاج شیخ جواد بیدآبادی ) از اصفهان به قصد شیراز حرکت نمود وچون آن بزرگوار مورد علاقه شدید پدرم بود در شیراز به منزل ما وارد میشدند به والد خبر رسید که آقا به قصد شیراز حرکت کرده اند وبه آباده رسیده اند
مرحوم پدرم گفتند : در این هنگام شدّت گرفتاری ما ، آمدن ایشان مناسب نبود چون ایشان به زرقان می رسند پنج تومان به کرایه مرکب اضافه می نمایند ومرکب تندرویی کرایه می کنند که بلکه قبل از ظهر روز جمعه به شیراز برسند وغسل جمعه را قبل از ظهر بجا بیاورند که قضا نگردد ( چون آن بزرگوار سخت مواظب مستحبات بودند خصوصاً غسل جمعه که از سنن اکیده است )
خلاصه پیش از ظهر جمعه وارد منزل شدند در حین ملاقات پدرم فرمودند : بی موقع وبی مناسب نیامده ام شما از امشب باتمام اهل خانه شروع کنید به خواندن سوره مبارکه انعام به این تفصیل که بین الطلوعین مشغول قرائت سوره شوید وآیه( وربک الْغَنّیَّ ذُوالرحمة )
را تا آخر دویست و دو مرتبه تکرار کنید ( به عدد اسماء مبارکه ربِّ ومحمّدصلىاللهعليهوآلهوسلم
وعلیعليهالسلام )
پس حمّام رفتند وغسل جمعه کردند وبه منزل مراجعت فرمودند وما از همان شب شروع کردیم به قرائت ، پس از دو هفته فرج شد و از هر جهت رفع گرفتاری ها گردید وتا آخر عمر مرحوم پدرم در کمال رفاه بودند
( 12 ) ( میرزای شیرازی وزائر خراسانی )
جناب ( آقای سید عبدالله توسّلی ) نقل کرد که :
زائری از اهل خراسان دو الاغ خرید وبا عیال واطفالش به قصد تشرف به کربلای معلّی حرکت کرد به یعقوبیّه که رسید ، یک الاغ با خورجینش را دزد برد ، مخارج سفرش در میان آن خورجین بود ، این بیچاره اطفال را سوار الاغ کرد وخودش با عیالش پیاده مشرّف شدند به سامراء
بعد از زیارت عسکریینعليهالسلام
به خدمت مرحوم ( آیت الله حاج میرزا حسن شیرازی ) رحمه الله علیه مشرّف شد درب منزل ، ( آخوند ملا عبدالکریم ) ملازم مرحوم میرزا به او گفت : تو فلان کس خراسانی هستی که الاغت را دزد برده ؟
گفت : بلی او را آورد خدمت میرزا در حالی که جمعیّت زیادی در خدمت میرزا بودند میرزا تا آن مرد را دید او را نزدیک طلبید وبیست وپنج قرآن به او داد و فرمود : پسرت به مکّه مشرّف شده وشنیده که تو با عیال واطفال به کربلا مشرّف شده ای ، جهت مخارج تو صد تومان بدست یک حاجی خراسانی داده به کربلای معلّی مشرف می شوی و در ایوان ( حضرت سیدالشهداء ) آن شخص خراسانی را ملاقات خواهی کرد وصد تومان را به تو خواهد داد و این بیست و پنج قران به جهت مخارجت از اینجا تا کربلااست آن شخص خراسانی متعجبانه از خدمت مرحوم میرزا بیرون شد و به کربلا رفت ، میان ایوان شخصی از اهل خراسان را دید ، بعد از گفتگو به او گفت : الا ن میان حرم مطهّر یکی از حاجی های خراسانی که از مکه مراجعت نموده سراغ تو را می گیرد هنوز حرفش تمام نشده بود که آن حاجی از حرم بیرون آمد ودر ایوان این شخص را دید و شناخت وصد تومان را که پسرش فرستاده بود به او داد آن مرد خراسانی نزدیک بود که از کثرت تحیّر دیوانه شود