سیری در الغدیر

سیری در الغدیر0%

سیری در الغدیر نویسنده:
گروه: کتابخانه حدیث و علوم حدیث

سیری در الغدیر

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: محمد امینی نجفی
گروه: مشاهدات: 18829
دانلود: 5006

توضیحات:

سیری در الغدیر
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 119 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 18829 / دانلود: 5006
اندازه اندازه اندازه
سیری در الغدیر

سیری در الغدیر

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

۴ - پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: «اگر در امت موسی و عیسی فردی مانند ابو حنیفه بود دیگر امتشان یهودی و مسیحی نمی شدند.» عجلونی حدیث فوق را از جمله احادیث مجعول شناخته است.(۱)

بطلان احادیثی که درباره ابو حنیفه از زبان پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله جعل گردیده، امری بین و آشکار است. احمد بن حنبل (امام حنابله) می گوید: «خود ابو حنیفه هم دروغ می گفت(۲) ... و سزاوار نیست که روایتی از طریق اصحاب ابو حنیفه نقل شود.»(۳) همچنین از قول احمد بن حنبل آورده اند که می گفت: «در نظر من حرفهای ابو حنیفه فرقی با پشکل ندارد.»(۴)

مالک بن انس (امام مالکیه) می گوید: «ابو حنیفه در دین خدعه و نیرنگ نمود و کسی که در دین خدعه نماید (اعتقادی به) دین ندارد.»(۵) ولید بن مسلم می گوید: «روزی مالک بن انس به من گفت: آیا در شهر شما از ابو حنیفه هم یاد می کنند؟ گفتم: بلی. مالک گفت: پس شهر شما سزاوار سکونت کردن نیست.»(۶) اوزاعی حافظ مشهور می گوید: «ابو حنیفه به سوی ریسمان اسلام شتافت و آن را پاره پاره کرد و در حقیقت زیانباتر از ابو حنیفه مولودی در اسلام متولد نشده است.»(۷)

____________________

۱. کشف الخفاء ج ۱ / ۳۴.

۲. تاریخ بغداد ج ۱۳ / ۴۱۸، حلیه الاولیاء ج ۶ / ۳۲۵.

۳. تاریخ بغداد ج ۷ / ۱۷، حلیه الاولیاء ج ۶ / ۳۲۵.

۴. ما قول أبی حنیفه والبعر عندی إلا سواء. تاریخ بغداد ج ۱۳ / ۴۱۱.

۵. تاریخ بغداد ج ۱۳ / ۴۰۰.

۶. حلیه الاولیاء ج ۶ / ۳۲۵ تاریخ بغداد ج ۱۳ / ۴۰۰.

۷. تاریخ بغداد ج ۱۳ / ۳۹۸، ۳۹۹.

جعل اکاذیب در مدح شافعی

طرفداران شافعی نیز احادیث مجعول زیادی را از زبان پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله در مدح و ثنای شافعی نقل کرده اند. مقدار زیادی از این اکاذیب به خواب های این طرفداران مربوط می شود. احمد بن حسن ترمذی می گوید: «رسول خدا را در خواب دیدم. به او گفتم: ای رسول خدا، آیا نمی بینی که میان مردم چه اختلافی بروز کرده است؟ پیامبر گفت: در چه موضوعی؟! گفتم درباره ابو حنیفه و مالک وشافعی. پیامبر گفت: ابو حنیفه را که من نمی شناسم، ولی مالک دانش را فرا گرفته است، و اما شافعی، او از من است و به سوی من می آید.»(۱)

همانطوری که در حکایت فوق می بینیم طرفداران شافعی نخست از زبان پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله ابوحنیفه را کوبیده اند و سپس به تجلیل از شافعی پرداخته اند. دقیقا همین عمل را طرفداران ابوحنیفه با شافعی انجام داده اند. مخالفین شافعی روایت می کنند که: «پیامبر فرموده: مردی در میان امت من به نام ابوحنیفه خواهد آمد که چراغ امت من است، و مردی در میان امت من به نام محمد بن ادریس (شافعی) خواهد آمد که فتنه او بر امت من زیانبارتر از فتنه ابلیس است.»(۲)

روایت اخیر را نیز محمد بن سعید بورقی (متوفی ۳۱۸) که از کذاب های مشهور می باشد ساخته است.(۳) فیروزآبادی وعجلونی می گویند: «حقیقت این است که درباره ابوحنیفه و شافعی هیچ حدیث صحیحی - چه در مذمتشان و چه در مدحشان - وجود ندارد و آنچه که موجود است همگی دروغ وافتراست.»(۴) جعل مدح و ثنا درباره مالک و احمد بن حنبل کتب طرفداران مالک بن انس نیز انباشته از مناقب دروغین مالک است.

____________________

۱. تاریخ بغداد ج ۴ / ۲۳۰، ۲۳۱.

۲. کشف الخفاء ج ۱ / ۳۴، تاریخ بغداد ج ۵ / ۳۰۹.

۳. تاریخ بغداد ج ۵ / ۳۰۹.

۴. کشف الخفاء ج ۲ / ۴۲۰، سفر السعاده ج ۲ / ۲۴۸.

مقداری از آنها را در کتاب حلیه الاولیاء می توان یافت.(۱) درباره احمد بن حنبل نیز جعلیات زیاد است. احمد بن محمد یازودی می گوید: «پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله را در خواب دیدم که در خانه خدا به کعبه تکیه داده وشافعی و احمد بن حنبل - در حالی که پیامبر به آنها تبسم می کند - سمت راست وی نشسته اند.... پس پیامبر به شافعی و احمد بن حنبل اشاره کرد و گفت: «اولئک الذین اتیناهم الکتاب والحکمه والنبوه ؛ اینها کسانی هستند که ما کتاب خدا و حکمت و نبوت را به آنان دادیم».(۲)

نتیجه جعل مناقب درباره ائمه

مذاهب اربعه روایات و حکایاتی که درباره مناقب ابوحنیفه وشافعی و مالک و احمد بن حنبل ساخته شده موجب سرگردانی و اغفال بسیاری از افراد گردیده است. ابن درویش الحوت می گوید: «در حقیقت هیچ نصی - چه صحیح و چه ضعیف - درباره این چهار امام مذاهب وارد نشده است.»(۳) به عبارت دیگر همه آنها دستاورد تخیل آن کسانی است که جز بافتن دروغ و ساختن افتراء غرض دیگری نداشته اند.

در دنیای اسلام خطر این جعلیات کمتر از خطر دروغ هایی که در خصوص موضوع خلافت و یا احکام جعل نموده اند نبوده و نیست. حدیث سازی چه حکمی دارد؟ بسیاری از علما، محدثین کذاب را کافر دانسته اند. شیخ ابو محمد جوینی (پدر امام الحرمین ابو المعالی) می گوید: «هر کس به عمد دروغی را به پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله نسبت دهد کافر است و از امت اسلام خارج می باشد.» ناصر الدین بن منیر نیز که از ائمه مالکیه است می گوید: «گناهان کبیره در نزد اهل سنت موجب کفر نمی شود و لذا اینکه گفته اند هر کس دروغی به پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله نسبت بدهد کافر است، ثابت می کند که این گناه بزرگتر از گناهان کبیره است».(۴)

____________________

۱. حلیه الاولیاء ج ۶ / ۳۱۶. ۲. تاریخ ابن عساکر ج ۱ / ۴۵۴.

۳. اسنی المطالب (تألیف ابن درویش الحوت) ص ۱۴. ۴. تحذیر الخواص ص ۲۱.

حدیث سازان در جلد پنجم الغدیر نام ۷۰۰ راوی از بزرگان عامه برده شده است که همگی آنها - به تصریح علمای جرح و تعدیل اهل سنت - کذاب بوده اند. روایات و احادیثی که این ۷۰۰ نفر ساخته اند در تمامی کتب اهل سنت پراکنده است. تنها ۴۳ نفر از این ۷۰۰ راوی، تعداد چهار صد و هشت هزار و ششصد و هشتاد و چهار (۴۰۸۶۸۴) حدیث ساخته اند.

این ۷۰۰ نفر غیر از آن کذاب هایی هستند که در کتب معتبر عامه از آنها به عنوان افراد موثق یاد شده است. شمار این کذاب های موثق! نیز کم نیست. در کتب اهل سنت افرادی به عنوان ثقه و مورد اعتماد معرفی شده اند که در جنایت و تبهکاری ضرب المثل تاریخ هستند. ما در این جا به معرفی چند چهره برجسته در میان این روات می پردازیم:آدمکشان مورد اعتماد!

۱-زیاد بن ابیه . وی کسی است که مردم را در مسجد کوفه گرد می آورد و از آنها می خواست که بن علیعليه‌السلام دشنام بدهند.(۱) آورده اند که در یک روز دست و پای هشتاد نفر را در این مسجد قطع نمود.(۲) با این وجود خلیفه بن خیاط، زیاد بن ابیه را از جمله زهاد دانسته و احمد بن صالح گفته است: «زیاد بن ابیه متهم به دروغگویی نیست.»(۳)

____________________

۱. المحاسن والمساوی ج ۱ / ۳۹، مروج الذهب ج ۲ / ۶۹، کامل ابن اثیر ج ۳ / ۱۸۳، شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج ۱ / ۲۸۶ ط قدیم [= ج ۳ / ۱۹۹ ط جدید].

۲. کامل ابن اثیر ج ۳ / ۱۸۳، شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج ۱ / ۲۸۶ ط قدیم [= ج ۳ / ۱۹۹ ط جدید]. ما در باره زیاد بن ابیه و جنایات او باز هم سخنی ذیل معرفی مطالب جلد یازدهم الغدیر خواهیم داشت.

۳. تاریخ ابن عساکر ج ۵ / ۴۰۶، ۴۱۴.

۲-عمر بن سعد . مسلمانی بر روی زمین نیست که خباثت ها و کشتارهای عمر سعد را نشنیده باشد. وی قاتل سید الشهداء امام حسین سلام الله علیه است. او همان کسی است که به سپاهیان خود دستور داد تا با اسب های خود بر بدن مطهر فرزند پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله تاخت کنند و آن را زیر سم ستورهای خود له نمایند.(۱) با این حال عجلی می گوید: «عمر بن سعد فرد موثق و قابل اعتمادی است.»(۲)

۳-اسماعیل بن اوسط بجلی (متوفی ۱۱۷). وی از یاران حجاج بن یوسف سفاک بود و امارت کوفه را در دست داشت. اسماعیل بجلی از عاملین قتل سعید بن جبیر است، با این وجود ابن معین وابن حبان وی را توثیق کرده اند.(۳)

۴-عمران بن حطان کسی است که اشعار معروفی در مدح ابن ملجم سروده و وی را به دلیل کشتن امیر المؤمنین علیعليه‌السلام ستوده است. عمران بن حطان از رؤسای خوارج می باشد، با این وجود عجلی می گوید وی موثق است و بخاری نیز در کتاب «صحیح» از او روایت نقل می کند.

سخنی درباره زیارت ابو بکر انزویه می گوید: «پیامبر را با احمد بن حنبل در خواب دیدم. به او گفتم: ای رسول خدا، این فرد کیست؟ پیامبر گفت: این احمد (بن حنبل)، ولی خدا و ولی رسول خداست... هر کس به زیارت قبر وی برود خداوند او را می آمرزد، و هر کس او را به غضب در آورد مرا به غضب در آورده و هر کس مرا به غضب در آورد خدای را به غضب در آورده است.»(۴)

____________________

۱. اسد الغابه ج ۲ / ۲۱، تاریخ طبری ج ۶ / ۲۶۱، الخطط المقریزیه ج ۲ / ۲۸۸، کامل ابن اثیر ج ۴ / ۳۳، البدایه والنهایه ج ۸ / ۱۸۹، تاریخ الخمیس ج ۲ / ۳۳۲، ۳۳۳، روضه المناظر ج ۱۱ / ۱۳۷.

۲. خلاصه التهذیب ص ۲۴۰.

۳. میزان الاعتدال ج ۱ / ۱۰۳، لسان المیزان ج ۱ / ۳۹۵.

۴. تاریخ ابن عساکر ج ۲ / ۴۶.

از طرفی برای زیارت قبر احمد بن حنبل چنین قصه هایی را می سازد و از طرف دیگر فردی چون ابن تیمیه حنبلی درباره زیارت قبر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله می گوید: «اگر کسی به قصد زیارت قبر پیامبر به مدینه مسافرت نماید معصیت کرده و کار حرامی انجام داده است.» در دوره اخیر نیز محمد بن عبد الوهاب نجدی حنبلی (مؤسس فرقه وهابیه) بدعت ها و ضلالت های ابن تیمیه را احیاء نمود. بسیاری از علمای بزرگ اهل سنت - که در قرون مختلفه می زیسته اند - ابن تیمیه را به دلیل چنین نظریاتی تکفیر نموده اند.

برخی از معاصرین ابن تیمیه، وی را کافر خوانده اند و برخی فتوا به حبس او داده اند. همچنین کتب بسیاری در رد نظرات ابن تیمیه نوشته شد که از میان آنها کتاب های «کشف السقام فی زیاره خیر الانام»، « الدره المضیه فی الرد علی ابن تیمیه» (تألیفات سبکی)، «المقاله المرضیه» (تألیف قاضی اختائی) و « دفع الشبه» (تألیف حصنی) را می توان نام برد. صاحبان صحاح سته و همچنین دیگر محدثین اهل سنت احادیث صحیحه بسیاری در فضیلت زیارت قبر پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله نقل نموده اند(۱) که نمونه ای از آنها را در اینجا می خوانید: پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله می فرماید: «مَنْ زَارَ قَبْرِي وَجَبَتْ لَهُ شَفَاعَتِي ؛ هر کس قبر مرا زیارت کند شفاعت من برایش واجب می شود».(۲) پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله می فرماید: «من حج فزار قبری بعد وفاتی کان کمن زارنی فی حیاتی ؛ هر کس به حج برود و به زیارت قبر من پس از وفاتم بیاید مانند کسی است که مرا در زمان حیاتم ملاقات نموده است.»(۳)

____________________

۱. رجوع بفرمایید به الغدیر ج ۵ / ۹۳ - ۱۰۸.

۲. الکنی والاسماء ج ۲ / ۶۴، الاحکام السلطانیه ص ۹۵، المدخل (تألیف عبدری) ج ۱ / ۲۱۶، شفاء السقام ص ۳ - ۱۱، وفاء الوفاء ج ۲ / ۳۹۴، کنوز الحقائق ص ۱۲۸، تاریخ الخمیس ج ۲ / ۱۹۴، شرح المواهب اللدنیه ج ۸ / ۲۹۸، کشف الخفاء ج ۲ / ۲۵۰.

۳. سنن بیهقی ج ۵ / ۲۴۶، شفاء السقام ص ۱۶ - ۲۱، وفاء الوفاء ج ۲ / ۳۹۷. همچنین رجوع شود به تاریخ الخمیس ج ۲ / ۱۹۴.

پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله فرموده است: «مَنْ‌ حَجَ‌ وَ لَمْ‌ يَزُرْنِي‌ فَقَدْ جَفَانِي‌ ؛ هر کس به حج برود و به زیارت من نیاید به من جفا نموده است».(۱) پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله می فرماید: «من لم یزر قبری فقد جفانی ؛ کسی که قبر مرا زیارت نکند به من جفا کرده است».(۲)

استحباب زیارت قبر پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله بقدری مؤکد است که برخی از فقهای عامه گفته اند: «کسانی که به حج می روند بهتر است ابتدا به مدینه رفته و قبر پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله را زیارت کنند و پس از آن عازم خانه خدا گردند.»(۳) همچنین شایان ذکر است که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله در زمان حیات خویش همواره مسلمانان را به زیارت اهل قبور سفارش می نمودند تا بدین طریق در این دنیا عبرت گیرند و در آخرت خویش اندیشه نمایند.(۴)

تحقیقی گسترده پیرامون زیارت مسأله زیارت حدود ۱۵۰ صفحه از جلد پنجم الغدیر را به خود اختصاص داده است. مباحثی که در ذیل عنوان زیارت مورد تفحص ومداقه قرار گرفته است عبارتند از:

* بررسی احادیثی که درباره زیارت قبر شریف پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله مأثور است.

* نظرات ۴۲ تن از ائمه مذاهب اربعه در خصوص استحباب زیارت قبر مطهر پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله .

* تحقیقی پیرامون نظرات علمای عامه درباره نحوه زیارت اهل قبور خصوصا زیارت قبر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله و آدابی که زائر موظف به مراعات آن است.

* استحباب نماز گزاردن و دعا خواندن در کنار مزار پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله .

____________________

۱. شفاء السقام ص ۲۱، ۲۲، وفاء الوفاء ج ۲ / ۳۹۸، کشف الخفاء ج ۲ / ۲۷۸، تاج العروس ج ۱۰ / ۷۴، ۷۵، کنوز الحقائق ص ۱۲۶.

۲. شفاء السقام ص ۲۹، ۳۰، وفاء الوفاء ج ۲ / ۴۰۱.

۳. شفاء السقام ص ۴۲.

۴. سنن ابن ماجه ج ۸ / ۴۷۶، مستدرک الصحیحین ج ۱ / ۳۷۵، سنن بیهقی ج ۴ / ۷۷.

* نحوه توسل و تبرک جستن به قبر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله .

* نظر فقهای عامه در خصوص زیارت مزار ائمه بقیع و قبرهای دیگر. * احادیث پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله درباره زیارت اهل قبور.

* قبرهائی که نزد علمای عامه زیارت آنها مستحب است، و موضوعات دیگر

بحث هایی از جلد ششم الغدیر

غدیریه های قرن هشتم

غدیریه های هفت تن از غدیریه سرایان سده هشتم هجری در جلد ششم الغدیر نقل گردیده است.

شمس الدین مالکی

ابوعبد الله شمس الدین مالکی (ف ۷۸۰) یکی از غدیریه سرایان این دوره است. وی در علوم ادبی از حظی وافر برخوردار بوده و شعرهای زیبائی سروده است. شمس الدین مالکی قصیده ای در ۴۹ بیت سروده که در آن نام تمامی سوره های قرآن را تضمین کرده است. دو بیت نخست این شعر چنین می باشد:

فی کل فاتحه للقول معتبره

حق الثناء علی المبعوث بالبقره

فی کل آل عمران قدما شاع مبعثه

رجالهم والنساء استوضحوا خبره

ابیات زیر را شمس الدین مالکی در مدح امیر المؤمنینعليه‌السلام و حسنینعليه‌السلام سروده است:

و ما زال صواما منیبا لربه

علی الحق قواما کثیر التعبد قنوعا

من الدنیا بما نال معرضا

عن المال مهما جاءه المال یزهد

لقد طلق الدنیا ثلاثا وکلما

راها وقد جاءت یقول لها: ابعدی

وبالحسنین السیدین توسلی

بجدهما فی الحشر عند تفردی هما

قرتا عین الرسول و سیدا

شباب الوری فی جنه وتخلد

وقال: هما ریحانتای أحب من

احبهما فاصد فهما الحب تسعد

- علی پیوسته روزه داشت و به یاد خدایش بود. قائم به حق بود و همواره در حال عبادت به سر می برد. - او به بهره خویش از این دنیا قناعت می کرد و آنگاه که مال دنیا به سویش سرازیر می شد از آن احتراز می جست. - علی دنیا را سه طلاقه کرده بود و هرگاه می دید که دنیا به سوی او می آید، ندا می کرد که: ای دنیا (از علی) دور شو. - من در روز قیامت آنگاه که تنها شوم، به سرورانم حسنین وهمچنین به جد آن دو بزرگوار توسل می جویم. - حسنین نور چشمان رسول خدا و سروران جوانان فردوس جاودانه اند. - پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله می فرمود: «حسن و حسین ریاحین زندگانی من هستند، من کسی که این دو را دوست بدارد دوست دارم.» لذا حب و دوستی آنان را بپذیرید تا به سعادت نائل گردید.

ولادت امیر المؤمنین علیعليه‌السلام سی سال پس از عام الفیل در روز ۱۳ رجب، فاطمه بنت اسد علی بن ابی طالبعليه‌السلام را در درون کعبه به دنیا آورد. تاریخ چنین فضیلتی را برای احدی به جز امیر المؤمنینعليه‌السلام ثبت ننموده است. ولادت علی در خانه خدا از جمله مطالبی است که عامه(۱) و خاصه(۲) بر آن اتفاق نظر دارند. حفاظ عامه نقل نموده اند هنگامی که امیر المؤمنین علیعليه‌السلام در خانه خدا به دنیا آمد، ابوطالب وارد کعبه شد و گفت:

یا رب هذا الغسق الدجی

والقمر المنبلج المضی بین لنا

من امرک الخفی

ماذا تری فی اسم ذا الصبی

- ای پروردگار این تاریکی ظلمانی، و ای آفریننده ماه نورانی و تابان!

- از راز نهانی خود برای ما آشکار ساز که برای این طفل چه نامی برمی گزینی. پس از این سخن، ابو طالب صدای هاتفی را شنید که می گوید:

یا اهل بیت المصطفی النبی

خصصتم بالولد الزکی

إن اسمه من شامخ العلی

علی اشتق من العلی

- ای اهل بیت پیامبر مصطفی! شما به فرزندی پاک (از دیگران) ممتاز شده اید. - نام او از جانب خدای بزرگ علی تعیین شده، و این نام از لفظ علی (که یکی از صفات الهی است) مشتق گردیده است.(۳)

____________________

۱. مستدرک الصحیحین ج ۳ / ۴۸۳، مروج الذهب ج ۲ / ۲، تذکره خواص الأمه ص ۱۳، الفصول المهمه ص ۱۲، محاضره الأوائل ص ۷۹، مطالب السؤول ص ۱۱، و دیگر مصادر اهل تسنن.

۲. مناقب ابن شهر آشوب ج ۱ / ۳۵۹، ج ۲ / ۵۰، کنز الفوائد ص ۱۱۵....

۳. کفایه الطالب (تألیف گنجی شافعی) ص ۲۶۱، مناقب ابن شهر آشوب ج ۱ / ۳۵۹.

حال که سخن از منقبت علیعليه‌السلام پیش آمد لازم است به تذکر نکته ای بپردازیم. در ذیل مطالب جلد پنجم گفتیم روات کذاب در مقابل احادیثی که درباره خلافت امیر المؤمنینعليه‌السلام موجود است روایاتی را در خصوص خلافت خلفای غاصب جعل نموده اند.

با مناقب حضرت امیر نیز همین کار را کرده اند. یکی از فضایل مسلم مولا علیعليه‌السلام ، اعلمیت اوست. در اینجا سخنی در مورد علم امیر المؤمنینعليه‌السلام خواهیم داشت و پس از آن به بررسی مطالبی که در مقابل آن جعل کرده اند می پردازیم:

علم علیعليه‌السلام

روایات بسیاری از پیامبر درباره فرد اعلم نقل شده است. این روایات در حد تواتر هستند. برخی از عباراتی که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله بارها فرموده اند عبارت است از: علی پس از من اعلم امت من است. علی مخزن علم من است. علی خازن علم من است. حکمت ده قسمت شده است، نه قسمت آن به علی تعلق دارد و یک قسمت آن به مرد. همچنین تمامی صحابه پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله یقین داشتند که علیعليه‌السلام در میان آنها اعلم است. حتی آن کسانی که علیه امیر المؤمنین وارد جنگ شدند به این موضوع اقرار نموده اند:

عایشه می گوید: «علیعليه‌السلام اعلم مردم به سنت پیامبر است.» معاویه می گوید: « وقتی عمر به مسأله مشکلی برخورد می کرد از علی (جواب را) می پرسید.» حتی زمانی که خبر شهادت علیعليه‌السلام را به معاویه دادند وی گفت: «با مرگ پسر ابو طالب فقه و علم نیز رخت بر بست.»(۴) علاوه بر این، حدیث متواتر و معروف «أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا » (من شهر علم هستم وعلی دروازه آن است) از جمله احادیثی است که حفاظی نظیر صاحبان صحاح آن را نقل کرده اند و بسیاری به « صحیح بودن» آن تصریح نموده اند. در جلد ششم الغدیر نام ۱۴۳ نفر از علمائی که این حدیث را نقل کرده اند آمده است.

____________________

۱. روایاتی که از پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله و صحابه در خصوص اعلمیت علی وارد شده است. به همراه مصادر مربوطه در الغدیر ج ۳ / ۹۵ - ۱۰۱ درج شده است.

روات کذاب در مقابل حدیث «انا مدینه العلم...»

احادیثی جعل کرده اند که دو نمونه آن را در ذیل می خوانیم: ابن حجر هیتمی در کتاب «الصواعق المحرقه» صفحه ۲۰ این حدیث را اینطور تحریف کرده است: «انا مدینه العلم وابو بکر اساسها وعمر حیطانها وعثمان سقفها وعلی بابها » (من شهر علم هستم وابو بکر اساس آن، و عمر دیوار آن، و عثمان سقف آن وعلی در آن). ابن حجر این روایت را از فردوس الاخبار دیلمی نقل می کند.(۱)

این حدیث در فردوس الاخبار و «صواعق» بدون سند ذکر شده است. در فردوس الاخبار این حدیث مجعول به نحو دیگری هم نقل شده، به این ترتیب که در آخر حدیث، معاویه را هم اضافه کرده اند و گفته اند: «ومعاویه حلقتها ؛ ومعاویه حلقه (در) آن».(۲) خود ابن حجر با اینکه روایت را در «صواعق» آورده در کتاب دیگرش «الفتاوی الحدیثیه» صفحه ۱۹۷ آن را ضعیف دانسته است. سید محمد درویش الحوت در اسنی المطالب صفحه ۷۳ می گوید: شایسته نیست حدیث «أنا مدینه العلم وأبو بکر أساسها وعمر حیطانها » در کتب علمی ذکر شود و نقل این حدیث برای امثال ابن حجر هیتمی - که آنرا در «صواعق» و «زواجر» نقل نموده مناسب نیست. عجلونی نیز در کشف الخفاء این حدیث را ضعیف دانسته و می گوید اکثر الفاظ آن سخیف وقبیح است.(۳) ما طی معرفی مجلدات بعدی از علم و سیره ابو بکر و عثمان و معاویه سخن خواهیم گفت، ولی از آن جائی که درباره اعلمیت عمر جعلیات زیاد است شایسته است در اینجا به وضعیت علمی عمر بن خطاب اشاره ای داشته باشیم.

____________________

۱. فردوس الاخبار ج ۱ / ۷۶.

۲. فردوس الاخبار ج ۱ / ۷۷.

۳. کشف الخفاء ج ۱ / ۲۰۴.

حدیث سازان حدیثی با این عبارت جعل کرده اند که پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله فرموده: «لو وضع علم عمر فی کفه وعلم اهل الأرض فی کفه لرحج علم عمر ؛ اگر علم عمر در یک کفه [ترازو] قرار گیرد و علم تمامی مردم روی زمین در کفه دیگر، علم عمر سنگین تر خواهد بود». بطور کلی جعل اعلمیت عمر بن خطاب (و یا ابو بکر) جهت توجیه غصب خلافت آنها صورت گرفت است، چرا که تقدیم مفضول بر افضل عقلا قبیح است و معقول نیست خلیفه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله اعلم نباشد. ابن حزم در کتاب الفصل کسانی را که قائل به اعلمیت علیعليه‌السلام هستند دروغگو خوانده و می گوید: «علمی که عمر بن خطاب داشت چندین برابر علم علی بود... ولذا قول این جاهلان وقیح (که قائل به اعلمیت علی می باشد) باطل است و کسی که در این مسأله با ما مخالفت کند یا جاهل است یا بیحیائی است که دروغگویی وجهلش آشکار می باشد.»(۱) همچنین قبیصه بن جابر می گوید: «من در دین خدا فقیهی مانند عمر ندیده ام.»(۲) از متأخرین نیز موسی جار الله در «الوشیعه» می گوید: «همه متفقند که عمر افقه و اعلم صحابه زمانش بوده، و در سنت پیامبر و قرآن کریم از همه فقها داناتر است. عمر بن خطاب در تمام عمرش در کلیه امور به قرآن و سنت عمل می کرد و او بود که سنت پیامبر را می دانست و معانی قرآن را می فهمید».(۳)

آنچه که پس از این می خوانید نشان می دهد که تا چه حد گفته های فوق بی پایه است:

شاهکارهای علمی عمر!

۱- عمر بن خطاب بن سوید می گوید: ای ابا امیه! شاید تو پس از من زنده باشی، پس امام (خود) را اطاعت کن اگر چه برده ای حبشی باشد. اگر تو را زد، صبرکن و اگر انجام کاری را به تو دستور داد که دینت را از بین می برد، بگو فرمان را می شنوم و اطاعت می کنم، خونم را می دهم ولی دینم را نمی دهم!(۴)

____________________

۱.الفصل ج ۴ / ۱۳۸. ۲. تاریخ ابن عساکر ج ۵ / ۴۱۴.

۳. الوشیعه صفحه ن ط. ۴. سنن بیهقی ج ۸ / ۱۵۹.

۲- فردی نزد عمر آمد و گفت: ای امیر المؤمنین، اگر من جنب شوم و برای یک یا دو ماه به آب دسترسی نداشته باشم چه کنم؟ عمر گفت: اگر من باشم نماز نمی خوانم تا آب پیدا کنم. عمار یاسر در آن جا حاضر بود و به عمر تذکر داد که پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله در چنین موضوعی امر به تیمم کرده اند... سپس عمار نحوه تیمم کردن را از زبان پیامبر نقل نمود. عمر گفت: ای عمار بترس از خدا! عمار یاسر گفت: اگر بخواهی دیگر این حدیث را از پیامبر نقل نمی کنم....(۱)

۳- عمر روزی بر منبر پیامبر رفت و مردم را از این که مهریه زنانشان را بیش از چهارصد درهم قرار دهند نهی کرد. پس از آن که از منبر پایین آمد زنی (از او سؤال کرد: ما کتاب خدا را تبعیت کنیم یا حرف های تو را؟ عمر گفت: کتاب خدا را).(۲) زن به او گفت: تو مگر آنچه را که در قرآن است نشنیده ای، خدا می فرماید:( وَآتَيْتُمْ إِحْدَاهُنَّ قِنْطَارًا ...) «اگر مال بسیاری مهریه زنان خود قرار دادید چیزی از آن باز نگیرید - سوره نساءآیه ۲۰»، عمر وقتی این سخن را شنید گفت:کل الناس افقه من عمر ؛ تمامی مردم از عمر فقیه - ترند.(۳)

آخرین عباراتی که از عمر نقل گردید، بارها با الفاظ گوناگون از عمر شنیده شده است، که عبارات ذیل نمونه ای از آنها است: «کل احد افقه من عمر ».(۴) «کل احد اعلم من عمر »(۵) «کل الناس افقه من عمر »(۶) «کل الناس افقه من عمر حتی ربات الحجال ».(۷) «کل الناس افقه منک یا عمر ».(۸)

____________________

۱. مسند احمد بن حنبل ج ۴ / ۳۱۹، سنن ابی داود ۱ / ۵۳....

۲. حاشیه سنن ابن ماجه (تألیف سندی) ج ۱ / ۵۳۸.

۳. سیره عمر (تألیف ابن جوزی) ص ۱۰۸، ۱۰۹، تفسیر ابن کثیر ج ۱ / ۴۶۷، سنن بیهقی ج ۷ / ۲۳۳، حاشیه سنن ابن ماجه ج ۱ / ۵۸۳. در کتاب الغدیر ج ۶ / ۹۵ - ۹۹ مصادر این واقعه به تفصیل درج شده است.

۴. سنن بیهقی ج ۷ / ۲۳۳، کنزل العمال ج ۸ / ۲۹۸، حاشیه سنن ابن ماجه ج ۱ / ۵۸۳.

۵. تفسیر کشاف ج ۱ / ۳۵۷، تفسیر نسفی ج ۱ / ۱۶۱، ارشاد الساری ج ۸ / ۶۰.

۶. تفسیر ابن کثیر ج ۱ / ۴۶۷....

۷. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج ۱ / ۶۱ ط قدیم [= ج ۱ / ۱۸۲ ط جدید)، الامام علی ج۱ / ۲۲۵.

۸. تفسیر قرطبی ج ۵ / ۹۹، التمهید ص ۱۹۹، کشف الخفاء ج ۱ / ۳۸۸.

«کل الناس افقه منک یا عمر حتی النساء ».(۱) «کل الناس افقه من عمر حتی المخدرات فی البیوت ».(۲) «کل إنسان افقه من عمر ».(۳) «کل احد افقه منک حتی العجائز یا عمر ».(۴)

۴- یک بار عمر بن خطاب هنگام نماز مغرب، در رکعت اول، حمد و سوره نخواند و در رکعت دوم دو بار حمد و سوره خواند و پس از اتمام نماز دو سجده سهو بجا آورد. به او گفتند: چرا در رکعت اول، حمد و سوره نخواندی؟ عمر گفت: رکوع و سجود نماز من چطور بود؟ گفتند: رکوع و سجودت خوب بود. عمر گفت: پس اشکالی ندارد.(۵)

۵- روزی عمر این آیات را - بر فراز منبر - خواند:( فَأَنْبَتْنا فِيها حَبًّا * وَ عِنَباً وَ قَضْباً * وَ زَيْتُوناً وَ نَخْلًا * وَ حَدائِقَ غُلْباً * وَ فاكِهَةً وَ أَبًّا ) .(۶)

سپس گفت: ما معنی تمامی آیه را بجز کلمه ابا (چراگاه) می دانیم. بعد (با عصبانیت) عصای خود را از فراز منبر پرت کرد و گفت: به خدا قسم این (کلمه) مشکل است، مگر چه می شود که معنی «أبا» را هم ندانیم. سپس گفت: ای مردم! آنچه را که از قرآن برای شما معلوم است به آن عمل کنید، و آنچه را که نفهمیدید (به حال خود) رها سازید.(۷)

____________________

۱. الفتوحات الاسلامیه ج ۲ / ۳۱۲.

۲. الاربعین (تألیف فخر رازی) ص ۴۶۷.

۳. سیره عمر (تألیف ابن جوزی) ص ۱۰۸، ۱۰۹.

۴. اعلام الناس ص ۳.

۵. سنن بیهقی ج ۲ / ۳۸۱، فتح الباری ج ۳ / ۶۹، کنز العمال ج ۴ / ۲۱۳....

۶. سوره عبس آیات ۲۷ - ۳۱. یعنی ما در زمین دانه و انگور و نباتات روینده وزیتون و نخل و باغهای پر درخت و میوه و چراگاه رویانیدیم.

۷. فتح الباری ج ۱۳ / ۲۳۰، الدر المنثور ج ۶ / ۳۱۷، تفسیر ابی السعود ج ۱ / ۴۷۶ همچنین مراجعه بفرمایید به شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج ۳ / ۱۰۱ ط قدیم [= ج ۱۲ / ۳۳ ط جدید].

۶- «مردی را به جرم دزدی نزد عمر آوردند. سارق قبلا دستها و یکی از پاهایش قطع شده بود. عمر دستور داد که پای دیگر آن مرد را نیز قطع کنند. علیعليه‌السلام گفت: خدا می فرماید:( إِنَّما جَزاءُ الَّذِينَ يُحارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ ...) ؛ این فقط جزای کسانی که با خدا و رسول او جنگ می کنند...»،(۱) این مرد دست ها و یکی از پاهایش قطع شده و سزاوار نیست که پای دیگرش را قطع کنی چون در این صورت دیگر نمی تواند به پا خیزد، یا تعزیرش کن یا او را به زندان بیفکن. عمر نیز وی را به زندان انداخت.(۲)

۷- شبی عمر در کوچه ها مشغول تجسس از کارهای مردم بود که صدایی از خانه ای شنید. از دیوار خانه بالا رفت و دید مردی با زنی نشسته و در حال شراب خوردن است. عمر گفت: ای دشمن خدا فکر کردی اگر معصیت کنی خدا معصیت تو را می پوشاند. آن مرد گفت: ای امیر المؤمنین (در مجازات من) عجله نکن، اگر من یک خطا کردم تو سه خطا کردی، خدا در قرآن می فرماید:( وَلَا تَجَسَّسُوا ) ؛ تجسس نکنید(۳) و تو تجسس کردی، خدا می فرماید:( وَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا ) ؛ از در منازل وارد خانه ها بشوید(۴) و تو از دیوار آمدی، خداوند می فرماید:( فَإِذَا دَخَلْتُمْ بُيُوتًا فَسَلِّمُوا ) ؛ هنگامی که داخل خانه ای می شوید سلام کنید(۵) و تو سلام نکردی. عمر وقتی این جواب را شنید از مجازات آن مرد منصرف شد.(۶)

____________________

۱. سوره المائده ۳۳.

۲. سنن بیهقی ج ۸ / ۲۷۴، کنز العمال ج ۳ / ۱۱۸.

۳. سوره الحجرات ۱۲.

۴. سوره البقره ۱۸۹.

۵. سوره النور ۶۱.

۶. الدر المنثور ج ۶ / ۹۳، الفتوحات الاسلامیه ج ۲ / ۳۱۱، شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج ۱ / ۶۱، ج ۳ / ۹۶ ط قدیم [= ج ۱ / ۱۸۲، ج ۱۲ / ۱۷، ۱۸ ط جدید]. همچنین رجوع بفرمایید به سنن بیهقی ج ۸ / ۳۳۳، ۳۳۴.