سیری در الغدیر

سیری در الغدیر0%

سیری در الغدیر نویسنده:
گروه: کتابخانه حدیث و علوم حدیث

سیری در الغدیر

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: محمد امینی نجفی
گروه: مشاهدات: 18832
دانلود: 5006

توضیحات:

سیری در الغدیر
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 119 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 18832 / دانلود: 5006
اندازه اندازه اندازه
سیری در الغدیر

سیری در الغدیر

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

- مرا فرصتی ده تا بامدادان را با «بکر» بسر آورم، چرا که دیدم مرگ به تعقیب هشام برخاست (و او را از چنگ ما در ربود). - فرزندان مغیره (و بستگان او) آرزو می کردند که ای کاش می شد با دادن هزاران نفر از مردان و یا چهار پایان (با ارزش خود) جان مغیر را بخرند. - (اما افسوس)! چه بسیار می بینم (اشرافی را که دارنده) ظروف پر از گوشتهای لذیذ (شتران) بودند و اینک (جسدشان) در چاه بدر افتاده است. - چه بسیار می بینم جوانانی را که با جامه های فاخر خود در چاه بدر سرنگون گشته اند.(۱)

مفسرین ومحدثین هر یک به نحوی در نقل واقعه شرب خمر ابوبکر تحریف کرده اند که در «الغدیر» بطور کامل به آنها اشاره شده است.(۲) درباره معلومات ابوبکر نیز کافی است بدانیم که هیچ مطلب قابل توجهی از وی در کتاب های تفسیر وحدیث نقل نشده است. برخی از مفسرین (نظیر قرطبی) دلیل این نکته را احتیاط بیش از حد ابوبکر در تفسیر قرآن ذکر کرده اند،(۳) و حال آنکه ابوبکر گاهی با آنکه معنی کلمات قرآن را نمی دانسته اظهار نظر می کرده است.

کلمات «اب»(۴) و «کلاله»(۵) از جمله آنها می باشد. همانطور که قبلا اشاره شد: کلمه «اب» به معنی «چراگاه» است و معنی آن را هر عرب رگ و ریشه داری می داند. مفسرین نوشته اند که ابوبکر نیز مانند عمر از معنی کلمه «أب» بی اطلاع بوده است.(۶)

____________________

۱. تفسیر طبری ج ۲ / ۲۳۰. ترجمه فارسی این اشعار موافق با توضیح " زبیدی " ارائه شده است. رجوع بفرمایید به تاج العروس ج ۴ / ۴۴، ۴۵.

۲. الغدیر ج ۷ / ۹۵ - ۱۰۲. همچنین رجوع بفرمایید به مجمع الزوائد ۵ / ۵۱، فتح الباری ج ۱۰ / ۳۰.

۳. تفسیر قطبی ج ۱ / ۲۹ ط اول [= ج ۱ / ۳۴ ط سوم]

۴. سوره عبس آیه ۲۷ - ۲۳( فَأَنْبَتْنا فيها حَبًّا * وَ عِنَباً وَ قَضْباً * وَ زَيْتُوناً وَ نَخْلاً * وَ حَدائِقَ غُلْباً * وَ فاکِهَةً وَ أَبًّا * مَتاعاً لَکُمْ وَ لِأَنْعامِکُمْ ) (ما در زمین دانه وانگور ونباتات روینده وزیتون ونخل وباغهای پر درخت ومیوه و چراگاه را برای (بهره برداری) شما و حیوانات شما رویانیدیم).

۵. سوره نساء آیه ۱۷۶:( يَسْتَفْتُونَكَ قُلِ اللَّهُ يُفْتِيكُمْ فِي الْكَلَالَةِ إِنِ امْرُؤٌ هَلَكَ لَيْسَ لَهُ وَلَدٌ وَلَهُ أُخْتٌ فَلَهَا نِصْفُ مَا تَرَكَ ...) (ای پیامبر از تو درباره کلاله (یعنی برادر و خواهر تنی یا برادر و خواهر پدری) استفتا می کنند. اگر کسی بمیرد و فرزندی نداشته و او را خواهری باشد وی را نصف ترکه است...).

۶. فتح الباری ج ۱۳ / ۲۳۰، تفسیر ابی السعود ج ۸ / ۴۷۶، در المنثور ج ۶ / ۳۱۷.

ابن حجر می گوید: « کلمه اب (چراگاه)، یک واژه عربی نیست، و این که ابوبکر و عمر معنی آن را نمی دانسته اند مؤید آن است.»(۱)

پاسخ ابن حجر این است که تمامی اهل لغت کله اب (چراگاه) را در فرهنگ های لغت آورده اند و هیچ اشاره ای به این ادعای ابن حجر ننموده اند. همچنین هنگامی که از ابوبکر معنی کلمه کلاله (برادر و خواهر تنی یا برادر و خواهر پدری) را پرسیدند، گفت: «... من به رأی خودم سخن می گویم، اگر درست بود که از خداست، و اگر اشتباه بود از من و از شیطان است و خدواند و رسول او از شیطان بیزارند، به گمانم به «بستگان هر شخص به جز پدر و مادر او» کلاله می گویند.»(۲)

مفسرین و محدثین نوشته اند که عمر وقتی به حکومت رسید درباره کلمه کلاله گفت: «من شرم دارم چیزی را که ابوبکر گفته رد کنم.»(۳) از مطالبی که فوقا به آنها اشاره شد به خوبی می توان دریافت که ابوبکر به چه میزان در تفسیر قرآن احتیاط بخرج می داده است! چهارمین مشخصه بارز ابوبکر ترسو بودن اوست. ابو بکر با آنکه در بسیاری از غزوات شرکت داشته، ولی تاریخ هیچ داستانی از شهامت و دلاوری وی سراغ ندارد، در این جنگ ها حتی یک بار هم نشده که وی شخصا کوچکترین جراحتی به دشمنان وارد سازد. میادین نبرد نه تنها شجاعتی از وی به خاصر ندارد بلکه فرار او را در جنگ از یاد نبرده است. بلی، در جنگ خیبر او بود که - از میدان کارزار - گریخت.(۴) آنچه را که فوقا به اختصار مطرح نمودیم چهار مورد از ملکات نفسانی ابو بکر بود. در جلد هفتم الغدیر (صفحه ۹۵ - ۲۳۶) بطور مفصل در این باره تحقیق شده است.(۵)

____________________

۱. فتح الباری ج ۱۳ / ۲۳۱.

۲. سنن دارمی ج ۲ / ۳۶۵، ۳۶۶ تفسیر طبری ج ۶ / ۲۵، سنن بیهقی ج ۶ / ۲۲۳، تفسیر ابن کثیر ج ۱ / ۴۶۰، اعلام الموقعین ج ۱ / ۸۲.

۳. رجوع بفرمایید به مآخذ

۴. مجمع الزوائد ج ۹ / ۱۲۴، شرح المواقف ج ۳ / ۲۷۶.

۵. الغدیر ج ۷ / ۹۵ - ۲۳۶.

بحث هایی از جلد هشتم الغدیر

مناقب جعلی خلفاء

راویانی که به حدیث سازی و نشر اکاذیب اشتغال داشته اند مناقب بسیاری برای ابوبکر جعل کرده اند. به شهادت تاریخ، کلیه مناقب و فضائلی که به ابوبکر نسبت داده اند دروغ محض است. در جلد هفتم الغدیر به ۲۸ نمونه از این مناقب جعلی اشاره شده،(۱) و در جلد هشتم نیز ۴۲ نمونه دیگر از فضائل دروغین ابوبکر و ۱۱ نمونه از مناقب مجعول عمر - که زاییده تخیل طرفداران آنها می باشد - مورد بررسی قرار گرفته است. در این جلد پیرامون حکومت و سیاست مالی عثمان، نحوه برخورد وی با مخالفین و همچنین بدعت های او به تفصیل سخن رفته است. این مختصر گنجایش آن را ندارد که درباره عثمان در دوره قبل از خلافتش بحثی داشته باشیم، فقط همین کافی است که بدانیم وی با اینکه همسر ام کلثوم بود، پیامبر او را حتی از دفن دخت خود (ام کلثوم) محروم کرد. عثمان در طول خلافت خویش بدعت های بسیاری در احکام الهی نمود که شرح آن در جلد هشتم الغدیر آمده است. آنچه که می خوانید چهار نمونه از این بدعت هاست:

____________________

۱ - الغدیر ج ۷ / ۲۳۷ - ۳۲۹. ۲ - صحیح بخاری - باب یعذب المیت ببکاء أهله، وباب یدخل قبر المرأه - ج ۱ / ۳۳۱، ۳۴۶، مسند احمد بن حنبل ج ۳ / ۱۲۶، ۲۲۸، ۲۲۹، ۲۷۰، مستدرک الصحیحین ج ۴ /۴۷، سنن بیهقی ج ۴ / ۵۳...

قضاوت ها و بدعت های عثمان

۱- عبید الله بن عمر، هرمزان و دختر خرد سال او را بدون هیچ گناهی به قتل رساند.(۱) عثمان بجای اینکه وی را به مجازات برساند، بر فراز منبر رفت و گفت: «قضای الهی چنین بوده که عبید الله (فرزند عمر بن خطاب) هرمزان را بکشد. با اینکه هرمزان مسلمان بوده، و لیکن اکنون دیگر وارث ندارد و وارث او شما مسلمین هستید و من نیز امام شما هستم و او را عفو می کنم...»(۲)

۲- مردی با زنی از قبیله جهینه ازدواج کرد. زن پس از شش ماه بچه ای به دنیا آورد. شوهرش نزد عثمان رفت وقضیه را به او گفت. عثمان امر کرد که زن را سنگسار کنند. علیعليه‌السلام پس از با خبر شدن از ماجرا نزد عثمان آمد و به وی گفت: تو چه می کنی؟ حکم این زن سنگسار نیست، خدای تبارک و تعالی می فرماید:( وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا ) و جای دیگر می فرماید:( وَالْوَالِدَاتُ يُرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كَامِلَيْنِ ) ، پس دوره شیردا د ن ۲۴ ماه است و دوره بارداری شش ماه. عثمان گفت: به این مطلب پی نبرده بودم. سپس دستور داد زن را برگردانند. ولی کار از کار گذشته بود، چرا که زن نگون بخت را سنگسار کرده بودند....(۳) در این واقعه حکم جاهلانه عثمان منجر به مرگ اندوهبار زن بیگناه گردید.(۴)

۳- پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله هنگامی که از مدینه خارج می شدند نماز خود را شکسته می خواندند (یعنی نمازهای چهار رکعتی را، دو رکعت می خواندند).(۵) حتی خلفای قبل از

____________________

۱ - تاریخ طبری ج ۵ / ۴۲، انساب الاشراف ج ۵ / ۲۴، تاریخ یعقوبی ج ۲ / ۱۴۱، الریاض النضره ج ۲ / ۱۹۸، الاصابه ج ۳ / ۶۱۹، العبر ج ۱ / ۲۰ ۴ - انساب الاشراف ۵ / ۲۴.

۲- انساب الاشراف ۵ / ۲۴

۳- الموطأ - کتاب حدود / ح ۱۱ - ج ۲ / ۸۲۵، سنن بیهقی ج ۷ / ۴۴۲، ۴۴۳، تفسیر ابن کثیر ج ۴ / ۱۵۷، در المنثور ج ۶ / ۴۰، تاریخ یعقوبی ج ۲ / ۱۵...

۴- تاریخ یعقوبی ج ۲ / ۱۵۰.

۵- مسند احمد بن حنبل ج ۲ / ۴۴، سنن ابن ماجه ج ۱ / ۳۳۰، احکام القرآن (تألیف جصاص) ج ۲ / ۳۱۰، زاد المعاد ج ۲ / ۲۹. همچنین مراجعه شود به صحیح بخاری - باب الصلاه بمنی - ج ۱ / ۲۸۱، صحیح مسلم ج ۲ / ۱۴۵، ۱۴۶... درباره نماز مسافر در الغدیر ج ۸ / ۹۸ - ۱۱۹ به طور مبسوط تحقیق شده ومصادر مربوطه به تفصیل درج گردیده است

عثمان نیز (ابوبکر وعمر) در مسافرت نماز خود را شکسته بجای می آوردند، ولی عثمان این سنت پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله را تغییر داد و در مسافرت نماز را کامل بجا آورد.(۱) عبد الله بن عمر در این خصوص می گوید: نماز مسافر دو رکعتی است و هر کس که سنت پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله را ترک کند [و یا با آن مخالفت نماید] کافر است.(۲)

۴ - یک بار عثمان در نماز عشاء، - در رکعت اول و دوم - حمد و سوره نخواند و قضای آن را در رکعت سوم و چهارم بجای آورد.(۳) عثمان و پایه گذاری حکومت اموی به عبارتی می توان حکومت عثمان را سر آغاز حکومت بنی امیه نام گذارد. در قرآن از بنی امیه به عنوان «شجره ملعونه» یاد شده است.(۴) پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله نیز می فرمود: «بنی امیه وبنی حنیفه وبنی ثقیف، شر عرب هستند».(۵) عثمان فرزندان امیه وابوسفیان را بر جان و مال و ناموس مسلمانان مسلط نمود(۶) و بیت المال مسلمین را در اختیار آنان قرار داد. عثمان خود می گوید: «اگر کلیدهای بهشت در دست من بود، آنها را به بنی امیه می دادم تا اینکه آخرین نفر آنها نیز وارد بهشت گردد»،(۷) گویا عثمان سوگند خورده بود که کاملا به وصایای ابوسفیان عمل نماید. یک بار ابوسفیان به عثمان گفت: «... حال که خلافت به دست تو رسیده، همچون گوی (توپ) با آن بازی کن وبنی امیه را میخ ها

____________________

۱ - صحیح بخاری - باب الصلاه بمنی - ج ۱ / ۲۸۱، صحیح مسلم ج ۲ / ۱۴۵، ۱۴۶، مسند احمد بن حنبل ج ۲ / ۱۴۸، سنن بیهقی ج ۳ / ۱۲۶، احکام القرآن (تألیف جصاص) ج ۲ / ۳۱۰.

۲ - احکام القرآن ج ۲ / ۳۱۰، المحلی ج ۴ / ۲۶۶، ۲۷۰. عبد الله بن عمر علی رغم گفته خود - برای آنکه رضایت عثمان را جلب نماید - نماز را در سفر، هنگام جماعت تمام می خواند و وقتی به منزل می رفت آن را به صورت دو رکعتی اعاده می کرد [الموطأ ج ۱ / ۱۴۹، المحلی ج ۴ / ۲۷۰].

۳ - البدایع الصنایع ج ۱ / ۱۱۱.

۴ - تاریخ طبری ج ۱۱ / ۳۵۵، ۳۵۶، تفسیر قرطبی ج ۱۰ / ۲۸۶، تفسیر نیسابوری ج ۱۵ / ۵۱، ۵۵، در المنثور ج ۴ / ۱۹۱....

۵ - تطهیر الجنان ص ۱۴۳.

۶ - انساب الاشراف ج ۵ / ۲۵، ۲۶.

۷ - مسند احمد بن حنبل ج ۱ / ۶۲.

(ستون های استوار) خلافت گردان، این خلافت چیزی جز پادشاهی نیست ومن چیزی از بهشت و دوزخ نمی دانم...».(۱) ابو سفیان در اواخر عمر خود کور شده بود، در آن ایام نیز نزد عثمان آمد و از وی پرسید: آیا کسی (به جز من و تو) در اینجا هست؟ عثمان گفت: نه. ابو سفیان گفت: «خدایا کار را به همان وضع جاهلیت برگردان...»،(۲) و عثمان در حکومت خود چنان کرد که از اسلام چیزی جز نام آن باقی نماند.

چپاول بیت المال، ضرب و شتم مخالفین، اعطای امارت بلاد به بنی امیه و بدعت های او کار را به جائی رساند که برادرش ولید - در محراب نماز مسجد کوفه - شراب استفراغ می کرد.(۳) عثمان داماد خود مروان بن حکم را امیر مدینه نمود. مروان اذیت و آزار مردم را از حد گذراند. هم او بود که سنت فحاشی به امیر المومنین علی بن ابی طالبصلى‌الله‌عليه‌وآله را بر منابر سنت کرد.(۴) پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله وقتی حکم (پدر مروان) را می دید می فرمود: «وای بر امت من از آنچه که در صلب این (مرد) است»،(۵) مروان فردی بود بد دهن، فحاشی(۶) وقسی القلب. دقیقا یک چنین فردی مورد احتیاج عثمان بود تا پایتخت حکومت خود (مدینه) را کنترل کند! عثمان چنان مروان را به خود نزدیک کرده بود که در حقیقت مروان پس از عثمان، شخص اول حکومت محسوب می شد.

صلحای کوفه نیز گرفتار دست سعید بن عاص شده بودند. عاص بن سعید یکی از مشرکینی است که در جنگ بدر کشته شده است.(۷)

____________________

۱- الاستیعاب ج ۲ / ۶۹۰. همچنین مراجع بفرمایید به: مروج الذهب ج ۱ / ۴۴۰.

۲- تاریخ ابن عساکر ج ۶ / ۴۰۷.

۳- الأغانی ج ۴ / ۱۷۶، تاریخ یعقوبی ج ۲ / ۱۴۲، اسد الغابه ج ۵ / ۹۱، ۹۲.

۴- تطهیر الجنان ص ۱۴۲.

۵- اسد الغابه ج ۲ / ۳۴، الاصابه ج ۱ / ۳۴۶، کنز العمال ج ۶ / ۴۰.

۶- الاستیعاب - ذیل ترجمه اسامه - ج ۱ / ۳۰.

۷- طبقات ابن سعد ج ۲ / قسمت اول / ۱۱، اسد الغابه ج ۲ / ۳۱۰.

عثمان اینک فرزند وی (سعید بن عاص) را - برای انتقام گرفتن از مسلمین - امیر کوفه نموده است. امارت سعید بن عاص یعنی زدن افراد و تبعید آنها. عبد الله بن ابی سرح نیز بر امارت مصر گمارده شده است. وی برادر رضاعی (شیری) عثمان می باشد. فریاد مصریان از دست ظلمهای او بلند شده بود.(۱)

یک بار مردم نامه ای به عثمان نوشتند و از تعدیات وی شکایت کردند، ولی عثمان به شکایت آنها توجهی ننمود، در عوض عبد الله بن ابی سرح یکی از شکایت کنندگان را آنقدر زد تا وی را کشت.(۲)

____________________

۱- انساب الاشراف ج ۵ / ۲۶.

۲- انساب الاشراف ج ۵ / ۲۶.

سیاست مالی عثمان

پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله بنی شمس وبنی نوفل را سزاوار خمس نمی دانست و حتی هنگامی که عثمان بن عفان وجبیر بن مطعم اندکی از خمس را مطالبه نمودند پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله چیزی به آنها نداد.(۱) زمانی که عثمان به حکومت رسید نه تنها خمس را بلکه بیشتر بیت المال را در آباد کردن املاک و خانه های خود به مصرف رسانید و اموال مسلمین را میان بنی امیه و خاندان خودش تقسیم نمود.(۲) اقلام زیر نمونه ای از بذل و بخششهای خلیفه از بیت المال مسلمین است:

۱- عثمان ۲۰۰ هزار درهم به ابو سفیان بخشید.(۳)

۲- ۱۰۰ هزار درهم به عموی خود (حکم بن ابی العاص) داد(۴) و تمامی صدقات قبیله قضاعه را از آن وی ساخت.(۵)

۳- عثمان خمس غنائم آفریقا را - که بالغ بر ۵۰۰ هزار دینار بود -(۶) به داماد خود (مروان بن حکم) داد.(۷)

____________________

۱ - صحیح بخاری - باب ما من النبی علی الأساری من غیر أن یخمس - ج ۵ / ۲۸، سنن بیهقی ج ۶ / ۳۴۰، ۳۴۱، سنن ابی داود ج ۲ / ۳۱، مسند احمد بن حنبل ج ۴ / ۸۱، المحلی ج ۷ / ۳۲۸، الاموال (تألیف بو عبید) ص ۳۳۱، النزاع والتخاصم ص ۳۴.

۲ - تاریخ یعقوبی ج ۲ / ۱۵۰.

۳ - شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج ۱ / ۶۷ ط قدیم [= ج ۱ / ۱۹۹ ط جدید].

۴ - المعارف (تألیف ابن قتیبه) ص ۱۹۴، مرآه الجنان ج ۱ / ۸۵، محاضرات راغب ج ۲ / ۲۱۲، العقد الفرید ج ۲ / ۲۶۵، العبر ج ۱ / ۲۳.

۵ - انساب الاشراف ج ۵ / ۲۸، تاریخ یعقوبی ج ۲ / ۱۴۵.

۶ - تاریخ ابی الفدا ج ۱ / ۱۶۹، تاریخ طبری ج ۵ / ۵۰، تاریخ یعقوبی ج ۲ / ۱۴۳، البدایه والنهایه ج ۷ / ۱۵۲.

۷ - علاوه بر مآخذ شماره پیشین رجوع بفرمایید به: انساب الاشراف ج ۵ / ۲۵، ۲۷، ۲۸، طبقات ابن سعد ج ۳ / قسمت اول / ۴۴، الامامه والسیاسه ج ۱ / ۳۲، شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج ۱ / ۶۷ ط قدیم [= ج ۱ / ۱۹۹ ط جدید]، المعارف ص ۱۹۵، تاریخ الخلفاء ص ۱۵۶، صواعق المحرقه ص ۶۸.

همچنین هنگامی که دختر خود را به ازدواج مروان در آورد ۱۰۰ هزار دینار به وی بخشید.(۱)

۴- حارث بن حکم نیز پسر عمو و داماد عثمان بود. وی برادر مروان می باشد. عثمان ۳۰۰ هزار درهم به حارث بخشید، شترانی را که بابت صدقه بودند به وی داد(۲) و بازاری را که پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله صدقه جاریه قرار داده بود به تیول حارث در آورد.(۳)

۵- عثمان ۱۰۰ هزار درهم به سعید بن عاص داد، وقتی به وی اعتراض شد که چرا این کار را کردی، او گفت: من با سعید بن عاص خویشاوندی دارم.(۴)

۶- عثمان به برادر مادری خود (ولید بن عقبه) ۱۰۰ هزار درهم از بیت المال کوفه داد.(۵)

۷- عثمان کلیه غنائمی مرا که در مغرب آفریقا [از طرابلس غرب تا طنجه] گرفته شده بود به عبد الله بن ابی سرح بخشید و حتی یک مسلمان را در آن شریک نکرد.(۶) همچنین در جنگ اول آفریقا نیز غنیمت هنگفتی نصیب مسلمانان شد که عثمان خمس خمس آن را (۱ / ۲۵) که ۱۰۰ هزار دینار بود به وی داد.(۷)

۸- عبد الله بن خالد از نوادگان امیه می باشد. او داماد دیگر عثمان است، عثمان ۳۰۰ هزار (و به قولی ۴۰۰ هزار) درهم به وی داد و همچنین به هر یک از خویشاوندان او ۱۰ هزار درهم (یا به قول بلاذری ۱۰۰ هزار درهم) بخشید(۸)

____________________

۱ - شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج ۱ / ۶۷ ط قدیم [ج ۱ / ۱۹۹ جدید].

۲ - انساب الاشراف ج ۵ / ۵۲.

۳ - المعارف ص ۱۹۵، شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج ۱ / ۶۷ ط قدیم [= ج ۱ / ۱۹۸ ط جدید]، محاضرات راغب ج ۲ / ۲۱۲، العقد الفرید ج ۲ / ۲۶۵.

۴ - انساب الاشراف ج ۵ / ۲۸.

۵ - انساب الاشراف ج ۵ / ۳۰، العقد الفرید ج ۲ / ۲۷۶.

۶ - شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج ۱ / ۶۷ ط قدیم [= ج ۱ / ۱۹۹ ط جدید].

۷ - اسد الغابه ج ۳ / ۱۷۳، البدایه والنهایه ج ۷ / ۱۵۱، ۱۵۲.

۸ - المعارف ص ۱۹۵، شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج ۱ / ۶۶ ط قدیم [= ج ۱ / ۱۹۸ ط جدید]، انساب الاشراف ج ۵ / ۵۸.

همچنین هنگامی که عثمان دختر خود را به ازدواج عبد الله بن خالد در آورد دستور داد که ۶۰۰ هزار درهم از بیت المال بصره به وی بدهند.(۱)

۹- در بیت المال صندوقی پر از جواهرات وجود داشت که عثمان مقداری از آن را برداشت و به نزدیکانش داد. مردم به عثمان اعتراض کردند. عثمان گفت: این (جواهرات) مال خداست و من به هر کس که بخواهم آن را می دهم و به هر کس که بخواهم نمی دهم «...هذا مال الله أعطیه من شئت وأمنعه من شئت ».(۲)

۱۰ - یک بار ابو موسی پیمانه ای از طلا و نقره نزد عثمان آورد، عثمان تمامی آنها را در میان زنان و دختران خود تقسیم نمود.(۳) برخی از خزانه داران بیت المال - که نمی توانستند چپاول های عثمان را تحمل کنند - یکی پس از دیگری از شغل های خود کناره می گرفتند. عبد الله بن مسعود خزانه دار بیت المال در کوفه بود. یک روز کلیدهای بیت المال را به زمین انداخت و به مردم گفت: «من تا امروز فکر می کردم خزانه دار مسلمین هستم، اگر قرار باشد خزانه دار عثمان و خاندانش باشم حاجتی به این شغل ندارم.»(۴)

در یکی از روزهای جمعه در حالی که عثمان نماز جمعه را می خواند، مسئول صدقات بازار مدینه با کلیدهای خزانه آمد و فریاد زد: «ای مسلمانان! عثمان گمان کرده که من خزانه دار او و خویشاوندان او هستم، ولی من خزانه دار مسلمین بودم. بگیرید این هم کلیدهای بیت المال شما»، سپس کلیدها را به طرف عثمان انداخت.(۵)

____________________

۱- تاریخ یعقوبی ج ۲ / ۱۴۵.

۲. انساب الاشراف ج ۵ / ۸۸.

۳. الصواعق المحرقه ص ۶۸.

۴. انساب الاشراف ج ۵ / ۳۰.

۵. تاریخ یعقوبی ج ۲ / ۱۴۵، ۱۴۶.

همچنین پس از آنکه عثمان ۱۰۰ هزار درهم از بیت المال به مروان داد، زید بن ارقم با کلیدهای بیت المال نزد عثمان آمد و گفت:... اگر ۱۰ درهم به مروان می دادی زیاد بود چه برسد به ۱۰۰ هزار درهم. عثمان گفت: ای «ابن ارقم» کلیدهای بیت المال را (همین جا) بگذار، ما کس دیگری را (برای خزانه داری) پیدا خواهیم کرد.(۱)

____________________

۱. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج ۱ / ۶۷ ط قدیم [= ج ۱ / ۱۹۹ جدید].

دارائی های خلیفه و نزدیکان

او بررسی میزان دارائی افرادی که از برکت وجود عثمان به ثروتهای هنگفت رسیدند(۱) از حوصله این نوشتار خارج است و ما در اینجا اجمالا به ثروت چند تن از آنها و سپس خود عثمان اشاره می نماییم:

۱- اموال زبیر بن عوام: بخاری می گوید: «زبیر یازده خانه در مدینه، دو خانه در بصره، یک خانه در کوفه و یک خانه در مصر داشت. نقدینه زبیر هنگام مرگش ۵۹ میلیون درهم بود.»(۲) علاوه بر این زبیر هزار اسب، هزار بنده و هزار کنیز داشت.(۳)

۲- اموال طلحه بن عبید الله: املاک وی ۳۰ میلیون درهم ارزش داشت. هنگام مرگ نقدینه او ۲۰۰ هزار دینار طلا و ۰۰۰ / ۲۰۰ / ۲ درهم ود. علاوه بر این ۳۰۰ بار شترطلا (یا به قول بعضی ۳۰۰ پوست گاو پر از طلا) از وی به جا ماند.(۴) بلاذری می گوید: «عثمان یک بار در زمان حکومتش ۲۰۰ هزار دینار به طلحه بخشید.»(۵)

____________________

۱. مروج الذهب ج ۱ / ۴۳۴.

۲. صحیح بخاری - کتاب جهاد، باب برکه الغازی فی ماله - ج ۵ / ۲۱. در صحیح بخاری نقدینه زبیر - در هنگام مرگ - ۵۲ میلیون درهم ذکر شده است که بنا به گفته های قبلی بخاری، اشتباهی در جمع زدن صورت گرفته است. این اشتباه در تمامی شروح صحیح بخاری تذکر داده اند.

۳. مروج الذهب ج ۱ / ۴۳۴.

۴.طبقات ابن سعد ج ۳/ قسمت اول / ۱۵۸، دول الاسلام ج ۱ / ۱۷، خلاصه التهذیب ص ۱۵۲، مروج الذهب ج ۱ / ۴۳۴، العقد الفرید ج ۲ / ۲۸۳، الریاض النضره ج ۲ / ۳۴۴ - ۳۴۶.

۵. انساب الاشراف ج ۵ / ۷.

۳- اموال عبد الرحمن بن عوف: در میان دارائی وی قطعه طلای بسیار بزرگی وجود داشت که دست تمامی مردانی که این طلا را با تبرهای خود می شکستند تاول زد. ثروت وی هنگام مرگ عبارت بود از: یکصد اسب، هزار شتر، ۱۰ هزار گوسفند و ۰۰۰ / ۵۶۰ / ۲ درهم. وی چهار زن داشت که به هر زن ربع ثمن (۱ / ۳۲) اموال عبد الرحمن رسید، که عبارت بود از ۸۰ هزار دینار (و به قولی ۱۰۰ هزار دینار). اگر بخواهیم قول دوم را بپذیریم نقدینه وی در هنگام مرگ ۰۰۰ / ۲۰۰ / ۳ دینار طلا بوده است.(۱)

۴- اموال سعد بن ابی وقاص: وی قصر مجللی در وادی عقیق برای خود بنا کرده بود که در همان قصر درگذشت. سعد بن ابی وقاص هنگام مرگ ۲۵۰ هزار درهم از خود باقی گذاشت.(۲)

۵- یعلی بن امیه. نقدینه وی ۵۰۰ هزار دینار طلا و اموال غیر نقدی وی ۱۰۰ هزار دینار بود.(۳)

۶- زید بن ثابت (مدافع نمونه عثمان). وی آنقدر طلا و نقره از خود به جای گذارد که آنها را با تبر می شکستند. قیمت زمینها و اموال دیگر وی ۱۰۰ هزار دینار بود.(۴) بلاذری می گوید: عثمان یک بار ۱۰۰ هزار درهم به زید بن ثابت بخشید.(۵) لازم به تذکر است که زبیر وطلحه وعبد الرحمن بن عوف وسعد بن ابی وقاص کسانی بودند که عثمان را به خلافت رسانیدند. اموال عثمان: ابن سعد در کتاب طبقات می گوید: دارائی عثمان هنگام مرگ عبارت بود از: ۰۰۰ / ۵۰۰ / ۳۰ درهم، ۱۵۰ هزار دینار طلا، هزار شتر، صدقاتی در خیبر و برادیس ووادی القری به ارزش ۲۰۰ هزار دینار.(۶) ذهبی می گوید: «عثمان هزار بنده داشت».(۷)

____________________

۱. طبقات ابن سعد ج ۳ / قسمت اول / ۹۶، مروج الذهب ج ۱ / ۴۳۴، تاریخ یعقوبی ج ۲ / ۱۴۶، صفه الصفوه ج ۱ / ۱۳۸ الریاض النضره ج ۲ / ۳۸۵.

۲. طبقات ابن سعد ج ۳ / قسمت اول / ۱۰۵، مروج الذهب ج ۱ / ۴۳۴.

۳. مروج الذهب ج ۱ / ۴۳۴.

۴. مأخذ شماره پیشین.

۵. انساب الاشراف ج ۵ / ۵۲.

۶. طبقات ابن سعد ج ۳ / قسمت اول / ۵۳.

۷. دول الاسلام ج ۱ / ۱۲.

مسعودی نیز می گوید: «عثمان ساختمانی در مدینه برای خود بنا نمود که دیوارهای آن از سنگ وساروج و درهای آن از درخت ساج وسرو ساخته شده بود، عثمان وقتی کشته شد تعداد بسیاری اسب و شتر از خود به جای گذارد.»(۵۷)

فهرست برخی از بذل و بخشش های عثمان و همچنین بعضی از ذخیره های مالی که به برکت وجود او انباشته گردید: نام دینار مروان ۰۰۰ / ۵۰۰ عد الله بن ابی سرح ۰۰۰ / ۱۰۰ طلحه ۰۰۰ / ۲۰۰ عبد الرحمن بن ابی عوف ۰۰۰ / ۵۶۰ / ۲ یعلی بن امیه ۰۰۰ / ۵۰۰ زید بن ثابت ۰۰۰ / ۱۰۰ عثمان (خلیفه) ۰۰۰ / ۱۵۰ عثمان (خلیفه) ۰۰۰ / ۲۰۰ - جمع دینار ۰۰۰ / ۳۱۰ / ۴ نام درهم حکم بن ابی العاص ۰۰۰ / ۳۰۰ خاندان حکم ۰۰۰ / ۰۲۰ / ۲ حارث بن حکم ۰۰۰ / ۳۰۰ سعید بن عاص ۰۰۰ / ۱۰۰ ولید بن عقبه ۰۰۰ / ۱۰۰ عبد الله بن خالد ۰۰۰ / ۳۰۰ عبد الله بن خالد ۰۰۰ / ۶۰۰ ابو سفیان ۰۰۰ / ۲۰۰ مروان بن حکم ۰۰۰ / ۱۰۰ طلحه ۰۰۰ / ۲۰۰ / ۲ طلحه ۰۰۰ / ۰۰۰ / ۳۰ زبیر ۰۰۰ / ۸۰۰ / ۵۹ سعد بن ابی وقاص ۰۰۰ / ۲۵۰ عثمان (خلیفه) ۰۰۰ / ۵۰۰ / ۳۰

- جمع درهم ۰۰۰/۷۷۰/۱۲۶

____________________

۱. مروج الذهب ج ۱ / ۴۳۳، ۴۳۴.

بحث هائی از جلد نهم الغدیر

حاکمیت ستم

ابن قتیبه می گوید: « عثمان نخستین کسی است که برای زدن مردم از تازیانه استفاده کرده است. قبل از او، ابو بکر و عمر این کار را با چوبدستی و یا خیزران انجام می دادند.»(۱) در حقیقت ضرب و شتم مردم، زندانی کردن آنها و تبعید ناراضیان از عمده ترین جلوه های حکومت پلیسی و نامشروع عثمان است.

تبعید ابوذر

ابوذر که می دید عثمان اموال بیت المال را یا خود برداشته و یا میان خانواده اش تقسیم می کند. پیوسته به این رویه اعتراض می کرد. عاقبت عثمان تصمیم خود را گرفت و ابوذر را به شام تبعید نمود. ولی او در شام نیز ساکت ننشست. ابوذر در شام به معاویه می گفت: این کاخ سبزی که تو برای خویش ساخته ای یا از پولهای بیت المال است، که در آن صورت خیانت کرده ای، و یا از پولهای خودت، که این کار نیز اسراف است. معاویه که دید نمی تواند ابوذر را ساکت کند وی را به زندان انداخته،(۲) نامه ای برای عثمان نوشت و در آن به وی یاد آور شد که: «ابوذر مردم شام را علیه تو می شوراند.» عثمان در جواب معاویه نوشت: «ابوذر را بر بدترین مرکب سوار کن و به مدینه بازگردان.» معاویه نیز ابوذر را - که مردی سالخورده بود - بر شتری بدون جهاز (یا شتری که پالانش خشک بود) سوار کرد و به افرادش دستور داد که شتر وی را شب و روز پی کنند تا به مدینه برسد. وقتی ابوذر به مدینه رسید پوستهای ران پایش کنده شده بود و نزدیک بود تلف گردد.

____________________

۱. الامامه والسیاسه ج ۱ / ۳۲.

۲. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج ۲ / ۳۵۶ ط قدیم [= ج۸ / ۲۵۸ ط جدید].

عثمان ابوذر را به اتفاق همسر (و دخترش) به بیابان خشک ربذه تبعید نمود و ابوذر همان جا بود تا از دنیا رفت.(۱) عثمان ۴۰ تازیانه به ابن مسعود جهت دفن ابوذر زد.(۲)

تبعید عبدالله بن مسعود از کوفه به مدینه

چه بسیار کسانی که در زمان عثمان به ذلت و خواری افتادند و حال آنکه در زمان پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله عزیز مسلمین بودند. حامیان صدیق پیامبر اکنون گرفتار دست آزارهای عثمان و عمال او شده اند. عثمان کار را به جایی رسانید که کوفه را در اختیار فرد زناکار وشارب الخمری(۳) چون ولید بن عقبه قرار داد. ولید بن عقبه (یا برادر مادری عثمان) امام جمعه مسجد کوفه شده بود. یک بار آنقدر مست کرد که نماز صبح را عوض دو رکعت، چهار رکعت خواند.(۴) ولید در نماز فریاد می کشید:

علق القلب الربابا * بعد ما شابت وشابا

قلب من به رباب (خانم) دل بسته است، هر چند که هر دو پیر شده ایم.(۵)

ولید هنگام رکوع و سجود نعره می زد: إشرب واسقنی [می را بنوش و به ما نیز بنوشان].(۶)

____________________

۱. صحیح بخاری - کتاب زکات و تفسیر - ج ۳ / ۷، ج ۷ / ۹۴، ۹۵، انساب الاشراف ج ۵ / ۵۲ - ۵۴، فتح الباری ج ۳ / ۲۱۳، طبقات ابن سعد ج ۴ / قسمت اول / ۱۶۶، ۱۶۷، مروج الذهب ج ۱ / ۴۳۸، ۴۴۰، تاریخ یعقوبی ج ۲ / ۱۴۸ - ۱۵۰، فتح الباری ج ۳ / ۲۱۲، ۲۱۳، شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج ۱ / ۲۴۰ - ۲۴۲ ط قدیم [= ج ۳ / ۲۵ - ۵۹ ط جدید]، کامل ابن اثیر ج ۳ / ۴۳... ماجرای تبعید ابوذر بطور مبسوط در جلد هشتم الغدیر ص ۲۹۲ - ۳۳۰ درج گردیده است که ما آن را به جهت تبویب موضوعی در ذیل جلد نهم آوردیم.

۲. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج ۱ / ۲۳۷ ط قدیم [= ج ۳ / ۴۴ ط جدید].

۳. الاغانی ج ۴ / ۱۷۸، اسد الغابه ج ۵ / ۹۱، مروج الذهب ج ۱ / ۴۳۵.

۴. مسند احمد بن حنبل ج ۱ / ۱۴۴، سنن بیهقی ج ۸ / ۳۱۸، تاریخ یعقوبی ج ۲ / ۱۴۲، کامل ابن اثیر ج ۳ / ۴۰، اسد الغابه ج ۵ / ۹۱، ۹۲، الامامه والسیاسه ج ۱ / ۳۲، الاصابه ج ۳ / ۶۳۸.

۵. الاغانی ج ۳ / ۱۷۶، ۱۷۷.

۶. مروج الذهب ج ۱ / ۴۳۵.

پس از اتمام چهار رکعت نماز، با تمسخر به مردم گفت: اگر می خواهید باز هم برایتان بخوانم؟(۱)

در آخر هم تمامی شرابهائی را که خورده بود در محراب مسجد کوفه بالا آورد.(۲)

بعدها هنگامی که سعید بن عاص والی کوفه شد دستور داد منبر ومحراب مسجد کوفه را بشویند.(۳) عثمان امر کرد که ۱۰۰ هزار درهم از بیت المال کوفه به ولید بدهند. عبد الله بن مسعود که در کوفه بود اعتراض کرد و گفت: عثمان سنت پیامبر را تغییر داده است. ولید طی نامه ای سخنان عبد الله بن مسعود را به اطلاع عثمان رسانید.

به دنبال این نامه عثمان دستور داد ابن مسعود را از کوفه به مدینه تبعید کنند. زمانی که وی را از کوفه خارج می کردند، کوفیان به مشایعت او آمدند. ابن مسعود به آنها گفت: «تقوا پیشه کنید و از قرآن جدا مشوید.» کوفیان گفتند: «ای ابن مسعود! خدا تو را جزای خیر بدهد، تو جاهلان ما را علم آموختی و عالمان ما را استوار ساختی، این تو بودی که ما را با قرآن و دین خدا آشنا کردی، تو برادر و دوست مسلمان خوب ما بودی.» هنگامی که ابن مسعود به مدینه رسید عثمان بر فراز منبر بود و خطبه می کرد. وی به مجرد اینکه چشمش به ابن مسعود افتاد از همان بالای منبر به او ناسزا گفت. سپس دستور داد او را بزنند. گماشتگان عثمان چنان عبد الله بن مسعود را زدند که دنده های او خرد شد.(۴) وی هنگام مردن می گفت: «از خدا می خواهم که حق مرا از عثمان بگیرد.» همچنین وصیت کرد که عثمان بر او نماز نخواند و لذا وقتی عمار یاسر، ابن مسعود را در بقیع دفن کرد عثمان از آن بی اطلاع بود.(۵)

____________________

۱. الامامه والسیاسه ج ۱ / ۳۲، اسد الغابه ج ۵ / ۹۱، ۹۲، تاریخ یعقوبی ج ۲ / ۱۴۲، العقد الفرید ج ۲ / ۲۷۷.

۲. اسد الغابه ج ۵ / ۹۱، تاریخ یعقوبی ج ۲ / ۱۴۲، الاغانی ج ۴ / ۱۷۶.

۳. انساب الاشراف ج ۵ / ۳۵، مروج الذهب ج ۱ / ۴۳۶.

۴. انساب الاشراف ج ۵ / ۳۶، شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج ۱ / ۲۳۵ - ۲۳۷ ط قدیم [= ج ۳ / ۴۰ - ۴۴ ط جدید].

۵. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج ۱ / ۲۳۶ ط قدیم [= ج ۳ / ۴۲].