سیری در الغدیر

سیری در الغدیر0%

سیری در الغدیر نویسنده:
گروه: کتابخانه حدیث و علوم حدیث

سیری در الغدیر

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: محمد امینی نجفی
گروه: مشاهدات: 18831
دانلود: 5006

توضیحات:

سیری در الغدیر
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 119 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 18831 / دانلود: 5006
اندازه اندازه اندازه
سیری در الغدیر

سیری در الغدیر

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

تبعید مالک اشتر و اصحابش

عثمان پس از چندی سعید بن عاص را به امارت کوفه گمارد. وی نیز به بهانه های مختلف کوفیان را مورد ضرب و شتم قرار می داد. سعید بن عاص، هاشم بن عتبه (همان یاور صدیق پیامبر) را فقط به دلیل اینکه زودتر از دیگران هلال عید فطر را دیده به باد کتک گرفت و خانه وی را آتش زد.(۱) آنهایی که با سعید بن عاص مخالفت می کردند عاقبتشان به تبعید می کشید، آنها یا سر و کارشان با عثمان در مدینه می افتاد و یا با معاویه در شام.

سعید بن عاص در نامه ای به عثمان نوشت: «من با وجود مالک اشتر و دوستان سفیه وابلهش - که به قراء قرآن معروفند - نمی توانم در کوفه امارت کنم.» عثمان یک نامه به سعید نوشت و یک نامه به مالک اشتر. به سعید بن عاص نوشت: «مالک و اصحابش را به شام تبعید کن.» و به مالک نوشت: «... من فکر می کنم تا صدمه مرگباری به تو نرسد دست از کارهایت بر نخواهی داشت. به محض اینکه نامه ام به دست تو رسید به طرف شام حرکت کن چون تو اهالی کوفه را فاسد کرده ای.» سعید بن عاص، به دنبال این دستور، مالک و نه تن دیگر را - که در میان آنها کمیل بن زیاد نخعی نیز دیده می شد - به شام تبعید نمود.(۲)

____________________

۱. طبقات ابن سعد ج ۵ / ۲۱.

۲. انساب الاشراف ج ۵ / ۳۹ - ۴۵. همچنین رجوع بفرمایید به تاریخ طبری ج ۵ / ۸۸ - ۹۰، تاریخ ابی الفدا ج ۱ / ۱۶۸، شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج ۱ / ۱۵۸ - ۱۶۰ ط قدیم [= ج ۲ / ۱۲۹ - ۱۳۴ طی جدید]. برای اطلاع از ماجرای تبعید های دیگر رجوع شود به الغدیر ج ۹ / ۴۵ - ۶۰.

این استبداد در پایتخت حکومت (مدینه) بیشتر به چشم می خورد. در آنجا یا کسی جرأت اعتراض نداشت و یا در صورت اعتراض کردن به سرنوشت عمار وابوذر دچار می گردید. عمار یاسر کسی است که خدا و پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله بارها وی را ستوده اند.(۱)

یک بار عمار یاسر به عثمان گفت که: چرا جواهرات بیت المال را در میان خانواده ات تقسیم می کنی؟ در پی این اعتراض به دستور عثمان آنقدر عمار را زدند تا وی بیهوش شد و به عارضه فتق مبتلا گردید.(۲) در این واقعه نیز یکی از دنده های عمار شکست.(۳) در جلد نهم الغدیر به اقوال صحابه علیه عثمان و همچنین به ماجرای کشته شدن او اشاره شده است. بحث مبسوط دیگری که در این جلد عنوان شده است مناقب و فضائلی است که راویان کذاب برای عثمان جعل کرده اند.(۴)

عثمان در نظر صحابه

۱ - امیر المؤمنین علیعليه‌السلام درباره عثمان می فرماید: «قام نافجا حضنیه، بین نثیله ومعتلفه، وقام معه بنو ابیه یخضمون مال الله خضمه الإبل نبته الربیع؛ عثمان پهلوهایش را - که میان محل خوردن و بیرون دادنش قرار داشت - باد کرده، به پا خاست و فرزندان نیاکانش (بنی امیه) نیز با وی بپاخاستند و مال خدا را چنان خوردند که شتر گیاه بهاری را».(۵)

آیاتی که عمار را مشمول آنها دانسته اند عبارتند از: *( أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاءَ اللَّيْلِ سَاجِدًا وَقَائِمًا يَحْذَرُ الْآخِرَةَ ...) ؛ کسی که اوقات شب را در عبادت خدا به سجده و قیام می پردازد و از عذاب الهی بیمناک است...» الزمر ۹. *( وَلَا تَطْرُدِ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ مَا عَلَيْكَ مِنْ حِسَابِهِمْ مِنْ شَيْءٍ ) ؛ کسانی را که شبانه روز پروردگار خود را می خوانند و (رضای) خدا را طلب می کنند از نزد خود مران که چیزی از حسان آنان بر تو نیست...» الانعام ۵۲.

____________________

۱. رجوع بفرمایید به الغدیر ج ۹ / ۲۰ - ۲۸.

۲. انساب الاشرف ج ۵ / ۴۸، ۴۸، ۴۹، الامامه والسیاسه ج ۱ / ۳۳، طبقات ابن سعد ج ۳ / قسمت اول / ۱۸۵، شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج ۱ / ۲۳۹ ط قدیم [= ج ۳ / ۴۷ - ۵۲ ط جدید]، الاستیعاب ج ۲ / ۴۲۲.

۳. الاستیعاب ج ۲ / ۴۲۲. ۴. الغدیر ج ۹ / ۲۶۴ - ۳۷۷.

۵. نهج البلاغه، خطبه شقشقیه. برای اطلاع از مصادر دیگر خطبه شقشقیه رجوع بفرمایید به الغدیر ج ۷ / ۸۲ - ۸۵.

( إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمانِ ) ؛ جز آن کسی که مجبور شود ولی دلش در ایمان ثابت باشد» النحل ۱۰۶.( أَ فَمَنْ وَعَدْناهُ وَعْداً حَسَناً فَهُوَ لاقِيهِ كَمَنْ مَتَّعْناهُ مَتاعَ الْحَياةِ الدُّنْيا ...) ؛ آیا کسی که وعده نیکوی (فردوس جاودان) را به او داده ایم - و او نیز به آن وعده خواهد رسید - به مانند کسی است که متاع زندگی دنیوی را به او بخشیده ایم» القصص ۶۱. *( أَوَمَنْ كَانَ مَيْتًا فَأَحْيَيْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ ...) ؛ او (در دنیای جاهلیت) مرده بود. پس ما او را زنده کردیم و به او نوری ارزانی داشتیم تا بوسیله آن در میان مردم (سرافراز) برود...» الانعام ۱۲۲.

۲- عایشه درباره عثمان می گوید: «بکشید این احمق را، خداوند مرگش دهد.»(۱) در جای دیگر می گوید: «بکشید این احمق را، او فاجر شده است.»(۲)

۳- عبد الله بن مسعود درباره کارهای عثمان وولید می گوید: «بدترین کارها نوآوری (در دین) است، و هر نوآوری بدعت می باشد. هر بدعتی ضلالت است، و (جایگاه) هر ضلالتی در آتش.»(۳)

۴- مقداد بن اسود (رزم آور بدر) درباره کسانی که عثمان را خلیفه کردند می گوید: «به خدا قسم، آنان صلاح امت و درستی در دین را نخواستند، آنها دنیا را بر آخرت ترجیح دادند.»(۴)

۵- عمار بن یاسر. باقلانی می گوید: «روایت شده که عمار، عثمان را کافر می دانسته است.»(۵)

____________________

۱. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج ۲ / ۷۷ ط قدیم [= ج ۶ / ۲۱۵ ط جدید].

۲. الامامه والسیاسه ج ۱ / ۵۲.

۳. الفتنه الکبری ج ۱ / ۱۷۱.

۴. تاریخ یعقوبی ج ۲ / ۱۴۰.

۵. التمهید ص ۲۲۰.

آنچه را که درباره مطالب این چهار جلد (۶، ۷، ۸، ۹) خواندید مختصر سخنی درباره سیره ابو بکر و عمر و عثمان بود. ما در اینجا قصد جمع بندی مطالب گفته شده را نداریم فقط بی مناسبت نیست اکنون روایتی را از کتاب صحیح بخاری نقل نماییم. روایت دروغی که به حدیث مفاضله مشهور گشته است:

بخاری نقل می کند که: محمد بن حنفیه از پدرش (علی بن ابی طالب) پرسید: بهترین فرد پس از رسول خدا کیست؟

علی گفت: ابوبکر. پرسید: پس از او کیست؟ علی گفت: عمر. محمد بن حنفیه ترسید از اینکه علی بگوید بعد از عمر، عثمان بهتر از همه است، لذا گفت: بعد از عمر تو افضلی؟ علی گفت: نه، من تنها یک فرد (عادی) از مسلمانان هستم.(۱) بخاری در کتاب خود از این روایت های جعلی زیاد دارد. آنان که نظر علیعليه‌السلام را درباره سه خلیفه می دانند تردیدی برایشان نمی ماند که این روایت ساختگی است. سخن در این نیست که علی را بهترین ندانستند، بلکه حقیقت درد آور این است که با علیعليه‌السلام حتی به مانند یک مسلمان عادی نیز رفتار نکردند.

ای کاش لا اقل حرمت یک مسلمان را برای او قائل می شدند:

- اگر علی مسلمان است، چرا در نماز جمعه ها همه موظفند به علی فحاشی کرده و او را لعن نمایند؟

- کار امارت مروان (والی عثمان) با ناسزا گفتن به کدام مسلمان سوای علیعليه‌السلام استوار گردید؟(۲)

- مگر میشود خلیفه مسلمین (معاویه) بیزاری از یک مسلمان را شرط بیعت خود قرار دهد!(۳)

- کدام مسلمان بی گناهی مانند علیعليه‌السلام کشته شده که علمای اسلامی برای قاتلش اجر اخروی در نظر گرفته باشند.(۴)

- اگر دشنام دهندگان به صحابه پیامبر دجال و ملعونند.(۵) چرا بخاری از دشنام دهندگان به علیعليه‌السلام (نظیر حریز بن عثمان وعمران بن حطان و ۶۰ ناصبی دیگر) روایت نقل می کند؟

____________________

۱. صحیح بخاری - کتاب المناقب - ج ۵ / ۲۴۹. ۲. صواعق المحرقه ص ۳۳.

۳. معاویه در خلافت خود بیزاری از علی عليه‌السلامرا شرط بیعت قرار داده بود. البیان والتبیین ج ۲ / ۸۵.

۴. المحلی ج ۱۰ / ۴۸۴، (الغدیر ج ۱ / ۳۲۳). ۵. تهذیب التهذیب ج ۱ / ۵۰۹.

بحث هایی از جلد دهم الغدیر

عبد الله بن عمر

بخاری روایت مفاضله را از طریق عبد الله (پسر عمر بن خطاب) نقل نموده است. عبد الله بن عمر از دشمنان قسم خورده علی بن ابی طالبعليه‌السلام است. وی می گوید: «خلفای این امت - که صالحانی بی نظیرند - ۱۲ نفر هستند: ابو بکر، عمر، عثمان، معاویه، یزید، سفاح، منصور، جابر، مهدی، امین، سلام وامیر العصب».(۱) عبد الله بن عمر برای بیعت با یزید ۱۰۰ هزار درهم از معاویه گرفت.(۲) وی همچنین با عبد الملک بن مروان نیز بیعت کرد.(۳) حجاج بن یوسف امیر عبد الملک بود و در طول امارتش ۱۲۰ هزار نفر را کشت(۴) و ۸۰ هزار نفر را - که ۳۰ هزار نفر از آنها زن بودند - به زندان انداخت.(۵) هنگامی که حجاج بن یوسف در مکه نماز جماعت می خواند، عبد الله بن عمر نیز به نماز او حاضر می شد و به وی اقتدا می کرد.(۶)

____________________

۱. تاریخ الخلفاء ج ۲۱۰، کنز العمال ج ۶ / ۶۷.

۲. سنن بیهقی ج ۸ / ۱۵۹، حلیه الاولیاء ج ۱ / ۲۹۶، البدایه والنهایه ج ۹ / ۵.

۳. فتح الباری ج ۵ / ۱۹.

۴. صحیح ترمذی ج ۹ / ۶۴، تاریخ ابن عساکر ج ۴ / ۸۰، تیسیر الوصول ج ۴ / ۳۶.

۵. تاریخ ابن عساکر ج ۴ / ۸۰، المستطرف ج ۱ / ۶۶.

۶. طبقات ابن سعد ج ۴ / قسمت اول / ۱۱، بدائع الصنائع ج ۱ / ۱۵۶، المحلی ج ۴ / ۲۱۳

معاویه

هر چند همه با روحیات و جنایات وحشتناک معاویه کاملا آشنائی داشته و نیازی به معرفی او و خاندان معلوم الحالش نیست، لیکن از آن جائی که راویان کذاب حد و مرزی در حرفه جعل حدیث قائل نیستند، برای معاویه نیز مناقب و فضایل بسیاری ساخته اند.(۷)

یکی از آنها این است که پیامبر فرمود: «خداوند در وحی خود، جبرئیل و من و معاویه را امین دانسته است، و معاویه - به دلیل اینکه علم بسیاری دارد و در خصوص کلام پروردگار امین است - نزدیک بود (به جای من) به نبوت مبعوث گردد...».(۸)

فیروز آبادی وعجلونی می گویند: « در باب فضایل معاویه حتی یک حدیث صحیح هم وجود ندارد.»(۹) ابن تیمیه نیز می گوید: «گروهی به جعل فضایل معاویه پرداختند و در این باره احادیثی را از قول پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله نقل نمودند که تمامی آنها دروغ است »(۱۰) فرمایشات پیامبر درباره معاویه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله - با آگاهی از ضمیر نا پاک معاویه - می فرمایند: «خدایا! معاویه وعمرو بن عاص را به آتش دوزخ در انداز»(۱۱) طبری ونصر بن مزاحم نیز نقل کرده اند که پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله ابو سفیان و معاویه ویزید را لعن فرموده اند.(۱۲) همچنین حدیث معروفی از پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله ذکر شده که حفاظ عامه آن را در کتب خویش نقل نموده اند. پیامبر می فرماید: «هنگامی که معاویه را بالای منبر من دیدید او را بکشید»(۱۳)

____________________

۱. در جلد یازدهم الغدیر بحثی تحت عنوان مناقب مجعول معاویه آمده است.

۲. تاریخ ابن عساکر ۷ / ۳۲۲.

۳. کشف الخفاء ج ۲ / ۴۲۰، سفر السعاده ج ۲ / ۲۴۸.

۴. منهاج السنه ج ۲ / ۲۰۷.

۵. کتاب صفین ص ۲۱۹، مسند احمد بن حنبل ج ۴ / ۴۲۱. در مسند احمد بجای نام معاویه وعمرو عاص، فلان و فلان آمده است. با کتاب صفین مقابله بفرمایید.

۶. تاریخ طبری ج ۱۱ / ۳۵۷، تذکره الخواص ص ۲۰۹، کتاب صفین ص ۲۲۰.

۷. تاریخ بغداد ج ۱۲ / ۱۸۱، تاریخ طبری ج ۱۱ / ۳۵۷، شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج ۱ / ۳۴۸ ط قدیم [= ج ۴ / ۳۳ ط جدید]، کتاب صفین ص ۲۱۶، ۲۲۱، کنوز الحقائق ص ۹، تهذیب التهذیب ج ۲ / ۴۲۸.

صحابه پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله نیز سخنان تندی علیه معاویه گفته اند که بسیاری از آنها در کتاب الغدیر درج شده است.(۱) ذکر کشتارها و جنایاتی که معاویه در طول سلطنت خویش نمود از حوصله این ارواق خارج است. علت اصلی دشمنی معاویه با علی این بود که علیعليه‌السلام وی را مانند عثمان والی شام ننمود.

علیعليه‌السلام در اوایل خلافت خود جریر را نزد معاویه فرستاد تا او موضع معاویه درباره خلافت خودش آگاه شود. معاویه به جریر گفت: «من نظری دارم... (و آن اینکه) به علی بنویسی که خراج شام و مصر را از آن من سازد و هنگام مرگش بیعت (با کسی را) بر گردن من تحمیل ننماید. (در این صورت) من خلافت را به او تسلیم می کنم و به او خواهم نوشت که خلیفه است...».(۲) اما امیر المؤمنین علیعليه‌السلام فردی نبود که زمام امورش را به دست فرد تبهکاری چون معاویه بدهد. هنگامی که معاویه از جواب مثبت علیعليه‌السلام مأیوس شد، پیراهن عثمان را علم نمود و به معاندت با علیعليه‌السلام پرداخت. وی همه جا می گفت علیعليه‌السلام در قتل عثمان دست داشته است و حال آنکه در زمان کشته شدن عثمان، علیعليه‌السلام در خارج از مدینه بود.(۳)

معاویه در ستیز به علیعليه‌السلام ، جنایاتی مرتکب شد که قلم از بیان آن عاجز است. طبری و دیگران می گویند: «بنی امیه هنگامی که می شنیدند بر نوزادی نام «علی» را گذارده اند، آن نوزاد را بی درنگ می کشتند.»(۴) معاویه همیشه در آخر خطبه نماز جمعه می گفت: «خدایا! ابوتراب (علی) در دین تو ملحد شده است و (مردم را) از راه تو باز داشته. خدایا! او را به شدت لعن نما و به عذابی دردناک عذابش کن؛اللهم إن ابا تراب الحد فی دینک وصد عن سبیلک، فالعنه لعنا وبیلا وعذبه عذابا الیما ».

____________________

۱. الغدیر ج ۱۰ / ۱۳۹ - ۱۷۷.

۲. الامامه والسیاسه ج ۱ / ۵۹، کتاب صفین ص ۵۲، شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج ۱ / ۲۵۰ ط قدیم [= ج ۳ / ۸۴ ط جدید].

۳. مجمع الزوائد ج ۷ / ۲۳۰.

۴. تهذیب التهذیب ج ۷ / ۳۱۹.

معاویه برای تمامی عمالش نوشته بود که این جملات را بالای منبرها بگویند.(۱) سپاهیان معاویه در جنگ صفین ۲۵ هزار نفر از اصحاب علیعليه‌السلام را کشتند.(۲) جمعی از این کشته شدگان، از صحابه باوفای پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله بودند.

یک بار یکی از سپاهیان معاویه به هاشم مرقال گفت: «... جنگ ما با شما به این دلیل است که دوست شما (علی) نماز نمی خواند! خود شما هم نماز نمی خوانید. خلیفه ما را (عثمان را) همین رفیق شما کشت و خود شما هم او را کمک کردید...»(۳)

نحوه تهدید نمودن معاویه در خصوص مخالفینش، به خوبی نمایانگر شدت جنون بی پروای اوست. وی درباره عمیر بن قره (که از صحابه پیامبر است) می گوید: «آنگاه که دستم به عمیر رسید باید در گوش هایش سرب گداخته ریخته شود.»(۴) و بالاخره همین عمیر مانند هزاران تن دیگر به دست عمال معاویه مظلومانه کشته شد. عمرو بن حمق خزاعی نیز از کسانی است که فقط به جرم شیعه بودن سر از بدنش جدا شد. معاویه دستور داد سر عمرو بن حمق را در بازار شهر نصب کنند تا مایه عبرت دیگران باشد.(۵) معاویه ویزید مجتهد هستند! ابن حجر هیتمی در دفاع از جنایات و خلافت معاویه می گوید: «معاویه مجتهد بوده و به اجتهاد خود عمل کرده است.»(۶) بلی، لفظ اجتهاد را بدین گونه مبرری برای تبهکاریها کرده اند. ابن حزم نیز می گوید: «قاتل علیعليه‌السلام مجتهد است(۷) وعمار نیز به دست یک مجتهد به قتل رسید.»(۸) ابن کثیر نقل کرده که: «یزید امامی است مجتهد.»(۹)

____________________

۱.شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج ۱ / ۳۵۶ ط قدیم [= ج ۴ / ۵۶، ۵۷ ط جدید].

۲. کتاب صفین ص ۵۵۸، البدایه والنهایه ج ۷ / ۲۷۵، تاریخ الخمیس ج ۲ / ۳۰۹، روضه المناظر ج ۱۱ / ۱۲۹.

۳. تاریخ طبری ج ۶ / ۲۴، کتاب الصفین ص ۳۵۴، شرح نهج لبلاغه ابن ابی الحدید ج ۲ / ۲۷۸ ط قدیم [= ج ۸ / ۳۶ ط جدید].

۴. الاصابه ج ۳ / ۳۵. ۵. المحبر ص ۴۹۰.

۶. الصواعق المحرقه ص ۱۲۹ - ۱۳۱. ۷. المحلی ج ۱ / ۴۸۴ مسأله ۲۰۷۹، (الغدیر ج ۱ / ۳۲۳).

۸. الفصل ج ۴ / ۱۶۱، (الغدیر ج ۱ / ۳۲۸). ۹. البدایه والنهایه ج ۸ / ۲۲۳، ج ۱۳ / ۱۰.

قتل عام های معاویه

معاویه در تحکیم سلطنت خویش به اخذ اموال مردم بی گناه و کشتن بی پروای آنان پرداخت. حتی زنان و کودکان نیز او وحشی گریهای معاویه در امان نبودند. جنایات او به گونه ای است که ذکر هر نمونه اش قلب عالم انسانیت را جریحه دار می سازد. معاویه پس از اتمام جنگ صفین و پس از قضیه حکمین عمال خویش را برای کشتن طرفداران علی در تمامی بلاد بسیج نمود. وی «بسر بن ارطات» را به سوی مدینه روانه کرد. «بسر» جماعت بسیاری را در مدینه قتل عام کرده، منازل آنان را با خاک یکسان نمود. پس از آن به سوی مکه وسرات ونجران روانه شد و بسیاری از مردم بی گناه را در این شهرها به قتل رسانید. سپس آهنگ یمن و در آن دیار نیز کشتاری دست جمعی نمود. حتی سرهای دو کودک خردسال عبید الله بن عباس را - که والی علی در یمن بود - از تن جدا کرد. مادر این دو کودک (= ام حکیم) چنان از کشته شدن فرزندانش متأثر شده بود که حیران در میان مردم می گردید و می گفت: ای کسانی که دو فرزند مرا دیده اید، بچه های من چون دو مروارید از صدف در آمده اند... آنها قلب من بودند، امروز دلم برایشان تنک شده است... امروز بچه های مرا از من گرفته اند... چیزهایی را که «بسر» می گویند باور نمی کنم... چه کسی من دلداده را به کودکانم می رساند...(۱)

هنگامی که خبر کشتار مردم و کشتن اطفال معصوم را به امیر المؤمنین علیعليه‌السلام دادند، سخت گریست و «بسر» را نفرین نمود.(۲) همچنین سفیان بن عوف به ۶ هزار سپاهی، ضحاک بن قیس با ۳ هزار وعبدالله بن سعد به ۱۷۰۰ نفر، از طرف معاویه مأمور شدند که در تمامی بلاد بگردند وموالیان علیعليه‌السلام را به فجیع ترین شکل به قتل برسانند.(۳)

____________________

۱. الاغانی ج ۱۵ / ۴۴ - ۴۷، تاریخ ابن عساکر ج ۳ / ۲۲۳، النزاع والتخاصم ص ۱۳، الاستیعاب ج ۱ / ۶۵، التهذیب ج ۱ / ۴۳۵، ۴۳۶.

۲. الاغانی ج ۱۵ / ۴۶ / ۴۷، تهذیب التهذیب ج ۱ / ۴۳۵، ۴۳۶.

۳. تاریخ طبری ج ۶ / ۷۷ - ۸۱، کامل ابن اثیر ج ۳ / ۱۶۲ - ۱۶۷، تاریخ ابن عساکر ج ۳ / ۲۲۲، وفاء الوفاء ج ۱ / ۳۱، ۳۲، الاستیعاب ج ۱ / ۶۵، ۶۶، البدایه والنهایه ج ۷ / ۳۲۰ - ۳۲۲.

صلح امام حسنعليه‌السلام

هنگامی که مولای متقیان علیعليه‌السلام به شهادت رسید، معاویه کشتارهای خود را تشدید کرد. امام حسنعليه‌السلام برای آنکه خون مردم بی گناه پیش از این ریخته نشود معاهده ای را با معاویه امضاء نمود. در این معاهده معاویه تعهد کرده بود که مال و جان شیعیان علی و همچنین زنان و کودکان آنها را محترم بدارد و علیه امام حسن امام حسین و خاندان پیامبر توطئه ای - آشکارا یا پنهانی - نداشته باشد. معاویه التزام نمود که مردم در شام، عراق، حجاز و سایر بلاد در امنیت بسر برند، کشتار موالیان علی متوقف شود و بر منابر پس از آن به علیعليه‌السلام ناسزا نگویند.(۱) در ارتباط به معاهده فوق، معاویه برای امام حسنعليه‌السلام نوشت: «پس از من تو خلیفه خواهی بود و تو برای خلیفه شدن بهتر از همه مردم هستی؛ثم الخلافه لک من بعدی وانت اولی الناس بها ». معاویه تعهد نمود که کسی را برای بعد از خود به عنوان جانشین منصوب نکند.(۲)

____________________

۱. الصواعق المحرقه ص ۸۱.

۲. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج ۴ / ۱۳ ط قدیم [= ج ۱۶ / ۳۷ ط جدید].

وفای معاویه

معاویه پس از امضای معاهده در کوفه به منبر رفت و چنین گفت: ای اهل کوفه! شما پنداشتید من به خاطر نماز و زکات و حج با شما جنگیدم؟ من خودم می دانستم که شما مراقب نماز و زکات و حج خود هستید، من با شما به این دلیل جنگیدم که خلیفه شما بشوم... (و الآن هم بدانید که) تمام شرطهائی را (که در معاهده) پذیرفتم، زیر پا خواهم گذارد.(۱)

معاویه «زیاد بن ابیه» را - که فرزند سمیه روسپی بود -(۲) به امارت کوفه گمارد. از آنجا که پدر زیاد مشخص نبود که چه کسی است، وی را زیاد بن ابیه (زیاد پسر پدرش) می خواندند. برخی را هم گمان بر این بود که «زیاد» پسر یک غلام رومی به نام عبید ثقفی است.(۳) معاویه بر خلاف فرمایشات پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله ادعا کرد که: پدر « زیاد»، ابو سفیان است(۴) و «زیاد» برادر خود او می باشد.(۵) زمانی که زیاد بن ابیه وارد کوفه شد و در دار الاماره مستقر گردید، معاویه برایش چنین نوشته: (ای زیاد) کسانی را که دینشان مانند دین علی است نخست به قتل برسان و سپس آنها را مثله کن!(۶)

____________________

۱. البدایه والنهایه ج ۸ / ۱۳۱، شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج ۴ / ۶ ط قدیم [= ج ۱۶ / ۱۴، ۱۵ ط جدید].

۲. تاریخ ابن عساکر ج ۵ / ۴۰۹، کامل ابن اثیر ج ۳ / ۱۷۶، الاتحاف ص ۲۲، شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج ۴ / ۷۰ ط قدیم [= ج ۱۶ / ۱۸۷ ط جدید].

۳. الاستیعاب ج ۱ / ۱۹۵.

۴. ابو سفیان قبلا ادعا کرده بود که " زیاد " پسر اوست. تاریخ ابن عساکر ج ۵ / ۴۱۰، الاستیعاب ج ۱ / ۱۹۵، العقد الفرید ج ۳ / ۳.

۵. المجتنی ص ۴۷. همچنین رجوع شود به رسائل جاحظ ص ۲۹۴، تاریخ ابن عساکر ج ۵ / ۴۰۶، ۴۰۹، ۴۱۰ العبر ج ۱ / ۴۱.

۶. المحبر ص ۴۷۹.

چقدر دلخراش است که اسلام از طرفی مثله نمودن سگ هار را حرام بداند(۱) و پیامبرش مثله کننده حیوانات را لعنت کند،(۲) و از طرف دیگر خلیفه مسلمین! دستور مثله کردن شیعیان سید اوصیاء علی مرتضیعليه‌السلام را صادر نماید.

زیاد بن ابیه کوفیان را در مسجد جمع می کرد و از آنان می خواست به علیعليه‌السلام لعن کنند.(۳) هر کس که از این کار خودداری می کرد گردنش زده می شد،(۴) و خانه اش ویران می گردید.(۵) یک بار «زیاد بن ابیه» دست های ۸۰ نفر را در مسجد قطع نمود.(۶) نقل کرده اند که زیاد بن ابیه بن دنبال کسی به نام سعد به سرح می گشت تا وی را به قتل برساند. امام حسنعليه‌السلام طی نامه به زید نوشت که «... سعد بن سرح مسلمانی است بی گناه...». زیاد بن ابیه در پاسخ به امام حسنعليه‌السلام نوشت: «... من بالاخره دستم به سعد خواهد رسید... و او را به دلیل اینکه پدر فاسق تو را دوست داشته خواهم کشت...».(۷)

از جنایات دیگر زیاد بن ابیه این است که سمره بن جندب را جانشین خود در کوفه وبصره کرده بود و پس از مرگ زیاد بن ابیه، معاویه نیز «سمره» را در امارت کوفه ابقاء کرد. سمره در یکی از قتل عام های خویش ۸۰ هزار نفر را با خونخواری تمام به قتل رسانید.(۸) ابو سوار عدوی می گوید «سمره یک روز صبح، ۴۷ تن از قوم مرا - که همه از حافظان قرآن بودند - بی رحمانه کشت».(۹)

____________________

۱. نصب الرایه ج ۳ / ۱۲۰، شرح السیر الکبیر (تألیف سرخسی) ج ۱ / ۱۱۰.

۲. صحیح بخاری - کتاب الذبائح والصید، باب ما یکره من المثله - ج ۸ / ۱۸۸.

۲. المحاسن والمساوی ۱ / ۳۹، مروج الذهب ج ۲ / ۶۹، کامل ابن اثیر ج ۳ / ۱۸۳، شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج ۱ / ۲۸۶ ط قدیم [= ج ۳ / ۱۹۹ ط جدید].

۳. مروج الذهب ج ۲ / ۶۹.

۴. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج ۱ / ۱۸۶ ط قدیم [= ج ۳ / ۱۹۹ ط جدید].

۵. کامل ابن اثیر ج ۳ / ۱۸۳، شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج ۱ / ۲۸۶ ط قدیم [= ج ۳ / ۱۹۹ ط جدید].

۶. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج ۴ / ۷۲ ط قدیم [= ج ۱۶ / ۱۹۴ ط جدید]. همچنین رجوع بفرمایید به تاریخ ابن عساکر ج ۵ / ۴۱۸، ۴۱۹.

۷ و ۸ و ۹. تاریخ طبری ج ۶ / ۱۳۲، کامل ابن اثیر ج ۳ / ۱۸۳.

شهادت امام حسن عليه‌السلام

معاویه همیشه مترصد بود که به آرزویش جامه تحقق بپوشاند ویزید را برای پس از خود خلیفه گرداند، ولی دست خود را از دو ناحیه بسته می دید. یکی آنکه به موجب معاهده نمی توانست یزید را جانشین خود کند و دیگری آنکه می دید بسیاری از مردم جذب جلالت و شایستگی امام حسنعليه‌السلام شده اند.

لذا معاویه بر آن شد که هر طور شده امام را به قتل برساند. معاویه چندین بار به امامحسن عليه‌السلام زهر خورانید ولی در این کار موفق نبود.(۱) عاقبت به وسیله جعده، حضرت را به شهادت رسانید.(۲) معاویه به جعده (همسر امام حسن) قول داد که اگر شوهر خود را با زهر بکشد ۱۰۰ هزار درهم به او داده و وی را به ازدواج پسرش یزید در آورد.(۳)

زهری که آخرین بار به امام دادند آن چنان مهلک بود که امام سلام الله علیه، ۴۰ بار لخته های خون را بالا آورد و در حالی که آن را در طشت می ریخت(۴) فرمود: «بارها به من زهر دادند ولی در هیچ کدام مثل این بار صدمه ندیدم (دیگر) جگرم پاره پاره شده است.»(۵) حسین بن علی - در حالی که می گریست(۶) - به برادر می گفت: «برادر جان، من قاتل تو را قبل از دفن تو خواهم کشت و اگر نتوانم به سرزمین او بروم کسانی را برای کشتنش خواهم فرستاد.»

____________________

۱. تاریخ ابن عساکر ج ۴ / ۲۲۵، ۲۲۶، البدایه والنهایه ج ۸ / ۴۳.

۲. تاریخ ابن عساکر ج ۴ / ۲۲۵، ۲۲۶، الاستیعاب ج ۱ / ۱۴۱.

۳. مقاتل الطالبین ص ۲۹، تذکره الخواص ص ۲۲۱، نزل الابرار ص ۸۳، شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج ۴ / ۴، ۱۱، ۱۷، ط قدیم [= ج ۱۶ / ۱۱، ۲۹، ۴۹ ط جدید].

۴. حیاه الحیوان ج ۱ / ۷۳، تاریخ ابن عساکر ج ۴ / ۲۲۶، البدایه والنهایه ج ۸ / ۴۳، ربیع الابرار ج ۴ / ۲۰۸.

۵. السیره الحلبیه ج ۳ / ۳۲۴، ربیع الابرار ج ۴ / ۲۰۸، ۲۰۹. همچنین مراجعه شود به تاریخ ابن عساکر ج ۴ / ۲۲۶.

۶. تاریخ ابن عساکر ج ۴ / ۲۲۶.

امام حسن گفت: «ای برادر من، این دنیا شبهئی است که از بین می رود، قاتل مرا (به حال خود) بگذار تا روزی که من و او در مقابل خدا قرار گیریم...»(۲۷) پس از شهادت امام حسنعليه‌السلام ، معاویه ۱۰۰ درهم به جعده داد ولی او را به ازدواج یزید در نیاورد. معاویه به جعده گفت: می ترسم همان بلائی که بر سر فرزند رسول خدا آوردی بر سر فرزند من نیز بیاوری!(۲۸)

هنگامی که خبر شهادت آن امام مظلوم را به معاویه دادند، وی ازخوشحالی سجده شکری نمود(۲۹) و گفت: (اکنون) دلم آرام گرفت.(۳۰) در جلد ۱۱ الغدیر به طور مبسوط از کشتارها و جنایات معاویه سخن رفته، و جریان قتل بزرگانی چون حجر بن عدی، عمرو بن حمق، مالک اشتر، محمد بن ابی بکر و... مفصلا ذکر شده است. موضوع دیگری که در این جلد مورد بررسی دقیق قرار گرفته عبارت است از طرح یکصد نمونه از غلوها و قصه های خرافی که در طول تاریخ اسلام برای برخی از صحابه، تابعین، ائمه مذاهب، علما وعرفا جعل شده است.

____________________

۱. البدایه والنهایه ج ۸ / ۴۳.

۲. این عبارت معاویه به نقل از ابو الحسن مدائنی است. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج ۴ / ۴ ط قدیم [= ج ۱۶ / ۱۱ ط جدید]. همچنین مراجعه شود به مقاتل الطالبیین ص ۲۹، تذکره الخواص ص ۱۹۵، نزل الابرار ص ۸۳.

۳. محاضرات راغب اصفهانی ج ۲ / ۲۲۴، العقد الفرید ج ۲ / ۳۰۳، ربیع الابرار ج ۴ / ۲۰۹.

۴. تاریخ الخمیس ج ۲ / ۳۲۸، نزل الابرار ص ۸۵، ربیع الابرار ج ۴ / ۲۰۹.

سخنی درباره ترجمه های فارسی الغدیر

یازده جلد عربی الغدیر، در بیست و دو جلد فارسی ترجمه شده و توسط کتابخانه بزرگ اسلامی و بنیاد بعثت چاپ و پخش گردیده است. مهمترین موضوعی که در امر ترجمه باید مد نظر قرار بگیرد عدم تحریف در ترجمه و تطابق آن با متن اصلی است. متأسفانه در ترجمه فارسی بسیاری از مجلدات الغدیر (جلدهای ۵، ۶ و ۹ تا ۲۲)، مترجمین محترم یا رعایت امانتداری را ننموده اند و یا دقت لازم را مبذول نداشته اند. گذشته از این، ناشر در ابتدای ترجمه جلد یازدهم الغدیر [ترجمه جلد ششم عربی] چنین نوشته است: متأسفانه به جهت تعجیل در فراهم آوردن این اثر، زمینه های ویرایشی و نشانه گذاری و تصحیح مطبعی این کتاب هنوز تکمیل نیست و برای ما هم، پس از دریافت کتاب، به دلیل زینگ بودن آن، امکان اصلاح نبود. امید است که توفیق رفیق شده، امور فنی فوق، در چاپهای بعدی آن با فرصت باز، تکمیل شود و استفاده خوانندگان سهل تر گردد - واحد تحقیقات بنیاد بعثت -.

گویا برای ناشر ترجمه ها، تحمل لطمه مالی خیلی دشوارتر از این بوده است که شاهد بر باد رفتن زحمات علمی مؤلف کتاب الغدیر باشد. ایشان علی رغم وعده های خود، مجددا کتاب را به همان صورت و با همان صورت و با همان اعتذار به چاپ رسانده اند. گذشته از اینکه جلدهای یازدهم و دوازدهم بیش از حد متعارف غلط چاپی دارد، نثر فارسی آن نیز بسیار ناپخته وخام است. مجلدات اول و دوم و سوم ترجمه ها [ترجمه جلد اول و نیمه نخست جلد دوم عربی] تحت نظارت خود مرحوم علامه امینی انجام شده، ولی از جلد چهارم [ترجمه نیمه دوم جلد دوم عربی] به بعد، این ناشر بوده که مترجمین هر جلد را انتخاب نموده است.

برخی از مترجمین عبارات مشکل متن - خصوصا برخی از اشعار - را ترجمه نکرده اند [مانند ترجمه های جلد ۱۶ تا ۲۰]، برخی دیگر از آن جائی که به اصطلاحات مذهبی آشنا نبوده اند ترجمه ای ناقض را ارائه داده اند [مانند ترجمه های جلد ۲۱ و ۲۲]، برخی هم مانند مترجم جلد ۱۳ تا ۱۶ که به قول خود در ترجمه الغدیر گاهی به استاد خود مراجعه می کرده، میدان را از این فراختر دیده - ضمن توهین و جسارت به مؤلف کتاب - به اظهار نظرهای بیجای خود پرداخته اند. ایشان از طرفی عبارتهای عربی الغدیر را نفهمیده اند و از طرف دیگر به قول خودشان به لغزشهای علامه امینی اشاره کرده اند. ناگفته نماند که جواب بسیاری از اشکالات ایشان در مجلدات دیگر الغدیر موجود است.

در خاتمه لازم به تذکر است که ترجمه جدید بسیاری از مجلدات الغدیر بطور شایسته انجام گرفته است که امیدواریم پس از تکمیل، به زیور طبع نیز آراسته گردد.