عوامل ظهور تشیع
عوامل ظهور و بروز تشیع و یا به تعبیری دیگر: جدایی شیعه از عامه را می توان در امور ذیل خلاصه کرد:
اول: وجود آیات فراوان بر امامت و ولایت امام علیعليهالسلام
.
دوم: وجود آیات فراوان بر امامت و ولایت اهل بیتعليهمالسلام
.
سوم: وجود آیات فراوان درباره مرجعیت دینی اهل بیتعليهمالسلام
.
چهارم: وجود آیات فراوان در مورد فضایل و مناقب اهل بیتعليهمالسلام
.
پنجم: وجود روایات فراوان بر امامت و ولایت اهل بیتعليهمالسلام
.
ششم: وجود روایات فراوان درباره مرجعیت دینی اهل بیتعليهمالسلام
.
هفتم: وجود روایات فراوان درباره فضایل و مناقب اهل بیتعليهمالسلام
.
هشتم: وجود روایات فراوان در مدح شیعه و پیروان اهل بیتعليهمالسلام
.
ما سعی کرده ایم در این بحث برای هر یک از امور فوق به طور فهرست وار ادله و شواهدی آقامه نماییم:
عامل اول: آیات امامت و ولایت امام علیعليهالسلام
با مراجعه به قرآن کریم پی به وجود آیاتی خواهیم برد که بر امامت و ولایت امام علیعليهالسلام
یا مجموعه اهل بیتعليهمالسلام
دلالت می کنند که در ذیل به برخی از آن ها اشاره خواهیم کرد:
1 - آیه ولایت
خداوند متعال می فرماید:(
انَّما ولِیکمُ اللَّه ورسُولُه والَّذِینَ امَنُوا الَّذِینَ یقِیمُونَ الصَّلَواةَ ویؤْتُونَ الزکواةَ وهمْ راکعُونَ
)
؛
«ولی امر شما تنها خدا و رسول خدا و مؤمنانی هستند که نماز را به پا داشته و فقیران را در حال رکوع زکات می دهند. »
داستان نزول آیه شریفه بنابر آنچه در کتاب های تاریخی، تفسیری و روایی آمده، چنین است: روزی مرد فقیری در مسجد از مردم تقاضای کمک کرد ولی کسی به او توجه ننمود، حضرت علیعليهالسلام
که در حال رکوع بود، انگشتر خود را به عنوان صدقه به او داد. آنگاه این آیه توسط جبرئیل بر پیامبر - که در منزل بود - نازل شد.
ابن کثیر به سند صحیح از سلمة بن کهیل نقل کرده که گفت: حضرت علیعليهالسلام
انگشتر خود را در حال رکوع صدقه داد و در این هنگام بود که این آیه نازل شد:(
انَّما ولِیکمُ...
)
.
و نیز حاکم نیشابوری به سند صحیح از امام علیعليهالسلام
نقل کرده که این آیه(
انَّما ولِیکمُ اللَّه...
)
بر رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
نازل شد حضرت از خانه خارج شده و به مسجد آمدند. مردم در حال رکوع و قیام نماز بودند. حضرت نماز به جای آورد، در آن هنگام سائلی پیدا شد، حضرت به او فرمود: ای سائل آیا کسی به تو چیزی داد؟ او عرض کرد: کسی به جز این رکوع کننده یعنی حضرت علیعليهالسلام
انگشتر خود را به من عطا نفرمود.
همین مضمون را نیز ابن عساکر به سند صحیح از امام علیعليهالسلام
نقل کرده است.
وانگهی می توان از این آیه ولایت و امامت حضرت علیعليهالسلام
را از راه دیگری استفاده کرد و آن این که مقصود از ولایت رسول خدا همان اولویت به تصرف و امامت است آنجا که قرآن می فرماید:(
النَّبِی اولَی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ انفُسِهمْ
)
و در روز غدیر پیامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود: «الست اولی بکم من انفسکم؟»؛ «آیا من اولی به شما از خود شما نیستم؟ » عرض کردند: اری. آنگاه فرمود: «فمن کنت مولاه فعلی مولاه»؛ «هرکه من مولای اویم پس علی مولای اوست».
مضمون این حدیث توسط ده نفر از صحابه نقل گردیده و بیش از پنجاه نفر از علمای اهل سنت آن را در کتب خود آورده اند؛ مثل طبرانی،
ابوبکر جصّاص،
واحدی،
زمخشری
و....
2 - آیه تبلیغ
خداوند می فرماید:(
یا آیها الرسُولُ بَلِّغْ ما انْزلَ الَیک مِنْ ربِّک و آن لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رسالَتَه و اللَّه یعْصِمُک مِنَ النَّاسِ
)
؛
«ای رسول! ابلاغ نما آنچه را که پروردگارت بر تو نازل کرده و اگر ابلاغ نکنی رسالتت را ابلاغ ننموده ای و خداوند تو را از مردم محافظت می نماید. »
ابونعیم اصفهانی به سند صحیح از ابوسعید خدری نقل کرده که آیه فوق در شأن علی بن ابی طالب نازل شده است.
و نیز ابن عساکر به سند صحیح از ابوسعید خدری نقل می کند که این آیه شریفه در روز غدیر خم بر رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
در شأن امام علیعليهالسلام
نازل شد.
این حدیث را هشت نفر از صحابه و چهارده نفر از علمای اهل سنت نقل کرده اند.
3 - آیه اکمال
خداوند متعال می فرماید:(
الْیومَ اکمَلْتُ لَکمْ دینَکمْ واتْمَمْتُ عَلَیکمْ نِعْمَتِی ورضِیتُ لَکمُ الْاسْلامَ دینا
)
؛
«امروز دینتان را بر شما کامل نموده و نعمتم را بر شما تمام کردم و راضی شدم که اسلام دین شما باشد. »
خطیب بغدادی به سند صحیح از ابوهریره نقل می کند که گفت: «من صام یوم ثمان عشر من ذی الحجّة کتب له صیام ستین شهرا. وهو یوم غدیر خم، لمّا اخذ النبیصلىاللهعليهوآلهوسلم
بید علی بن ابی طالب، فقال: الست ولی المؤمنین؟ قالوا: بلی یا رسول اللَّهصلىاللهعليهوآلهوسلم
قال: من کنت مولاه فعلی مولاه. فقال عمر بن الخطّاب: بخّ بخّ یابن ابی طالب، اصبحت مولای ومولی کلّ مسلم. فانزل اللَّه: «الْیومَ اکمَلْتُ لَکمْ دینَکمْ»... »؛
«هر کس روز هجدهم ذی حجه [روز غدیر خم را روزه بگیرد خداوند ثواب شصت ماه روزه را به او عطا می کند. روز غدیر روزی است که پیامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
دست علی را گرفت و فرمود: آیا من ولی مؤمنین نیستم؟ گفتند: اری ای رسول خدا! آنگاه فرمود: هر که من مولای او هستم این علی مولای اوست. در این حال عمر بن خطّاب دو بار به علی تبریک گفت و عرض کرد: ای پسر ابی طالب تو مولای من و مولای تمام مسلمانان گشتی، در این هنگام آیه فوق نازل شد. »
همین مضمون را ابن عساکر با چند سند صحیح دیگر
و همچنین بیش از پانزده
نفر از علمای اهل سنت نیز نقل کرده اند.
عامل دوم: آیات امامت اهل بیتعليهمالسلام
از جمله این آیات می توان به آیه «اولی الامر» اشاره کرد:
خداوند متعال می فرماید:(
اطِیعُوا اللَّه واطِیعُوا الرسُولَ واولِی الْامْر مِنْکمْ
)
؛
«خدا و رسول و صاحبان امر از خود را اطاعت کنید. »
مقصود از اولی الامر معصومینی هستند که اطاعت آنان به طور مطلق همانند اطاعت خدا و رسول خدا واجب است. البته در حقّ کسانی غیر از این دوازده امام، ادعای عصمت نشده است.
به بیان دیگر: اولی الامر همان دوازده امیری هستند که پیامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
در احادیث دوازده خلیفه به آن ها اشاره کرده و به نصّ حدیث غدیر اول آنان حضرت علیعليهالسلام
است و نیز به نصّ حدیث ثقلین همگی آن ها از عترت و اهل بیت پیامبرند.
پیامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود: «من اطاعنی فقد اطاع اللَّه و من عصانی فقد عصی اللَّه، و من اطاع علیا فقد اطاعنی و من عصی علیا فقد عصانی»؛
«هر کسی مرا اطاعت کند خدا را اطاعت کرده و هر کسی مرا نافرمانی کند خدا را نافرمانی کرده است و هر کسی علی را اطاعت کند مرا اطاعت کرده و هر کسی علی را نافرمانی کند مرا نافرمانی کرده است».
عامل سوم: آیات مرجعیت دینی اهل بیتعليهمالسلام
برخی از آیات دلالت بر عصمت و مرجعیت دینی اهل بیتعليهمالسلام
دارند که عبارت اند از:
1 - آیه تطهیر
خداوند متعال می فرماید:(
انَّما یرید اللَّه لِیذْهبَ عَنْکمُ الرجْسَ اهلَ الْبَیتِ ویطَهرکمْ تَطْهیرا
)
؛
«همانا خداوند اراده کرده تا هرگونه رجس و پلیدی را از شما اهل بیتعليهمالسلام
دور کرده و شما را کاملا پاک نماید. »
شکی نیست که این آیه - که دلالت بر عصمت دارد - در شأن اهل بیت پیامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
وارد شده است.
این شأن نزول را سیزده نفر از صحابه و ده ها نفر از علمای اهل سنت در کتب خود ذکر کرده اند.
ترمذی در صحیحش از عمر بن ابی سلمه نقل می کند که گفت: «نزلت هذه الایة علی النبیصلىاللهعليهوآلهوسلم
:(
انَّما یرید اللَّه...
)
فی بیت امّ سلمه، فدعا النبیصلىاللهعليهوآلهوسلم
فاطمة و حسنا و حسینا فجلّلهم بکساء وعلی خلف ظهره ثم قال: اللّهمّ هؤلاء اهل بیتی فاذهب عنهم الرجس وطهرهم تطهیرا»؛
«هنگامی که آیه تطهیر بر پیامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
در خانه ام سلمه نازل شد، پیامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
علی، فاطمه، حسن و حسینعليهمالسلام
را دعوت کرد و سپس کساء را بر روی آنان کشید و عرض کرد: بار خدایا! اینان اهل بیت من هستند. پس رجس و پلیدی را از آنان دور کن و آنان را پاک فرما».
2 - آیه هدایت
خداوند متعال می فرماید:(
انَّما انْتَ مُنْذِر و لِکلِّ قَومٍ هاد
)
؛
«همانا تو بیم دهنده ای و برای هر قومی هدایت گری می باشد. »
طبری به سند صحیح از رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
روایت کرده اند که فرمود: «انا المنذر وعلی الهادی وبک یهتدی المهتدون بعدی»؛
«من منذر و علی هادی است و با تو ای علی! هدایت شوندگان هدایت یابند. »
عبداللَّه بن احمد بن حنبل به سند صحیح از امام علیعليهالسلام
در تفسیر آیه فوق نقل کرده که فرمود: «رسول اللَّه المنذر والهادی رجل من بنی هاشم»؛
«رسول خدا بیم دهنده است و هادی مردی از بنی هاشم می باشد. »
و نیز حبری به سند صحیح از ابن عبّاس نقل کرده که گفت: «انَّما انْتَ مُنْذِر»، مقصود رسول اللَّه است.(
ولِکلِّ قَومٍ هاد
)
مقصود علی است.
و نیز حاکم نیشابوری به سند صحیح از امام علیعليهالسلام
در تفسیر آیه فوق نقل کرده که حضرت فرمود: «رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
بیم دهنده و من هدایت گرم».
مضمون این حدیث را نه نفر از صحابه و بیست و چهار نفر از علمای اهل سنت نقل کرده اند.
عامل چهارم: آیات فضایل
در ذیل به برخی از این آیات اشاره می کنیم:
1 - سوره دهر
خداوند متعال می فرماید:(
ویطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّه مِسْکینا ویتِیما واسِیرا انَّما نُطْعِمُکمْ لِوجْه اللَّه لَا نُرید مِنْکمْ جَزاءً ولَا شُکورا
)
؛
«و هم به دوستی خدا به فقیر و طفل یتیم و اسیر طعام می دهند [و گویند] فقط برای رضای خدا به شما طعام می دهیم و از شما هیچ پاداش و سپاسی هم نمی طلبیم. »
سی و شش نفر از علمای اهل سنت تصریح نموده اند که این آیه در شأن اهل بیت پیامبرعليهمالسلام
نازل شده است: فخر رازی در التفسیر الکبیر، ذیل همین آیه، قاضی بیضاوی در انوار التنزیل، سیوطی در الدر المنثور، ابوالفداء در تاریخش،
بغدادی در تاریخش
و غیره.
2 - آیه شراء
خداوند متعال می فرماید:(
ومِنَ النّاسِ مَنْ یشْری نَفْسَه ابْتِغاءَ مَرضاتِ اللَّه واللَّه رءُوفٌ بِالْعِباد
)
؛
«برخی مردانند که از جان خود در طلب رضایت خداوند درگذرند و خداوند دوست دار چنین بندگانی است. »
ابن عباس می گوید: «نزلت الایة فی علی حین هرب رسول اللَّهصلىاللهعليهوآلهوسلم
من المشرکین الی الغار مع ابی بکر ونام علی فراش النبیصلىاللهعليهوآلهوسلم
»؛
«این آیه در شأن علیعليهالسلام
نازل شد، هنگامی که رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
از دست مشرکین فرار کرده و با ابوبکر به غاری پناه برد، علیعليهالسلام
در رخت خواب پیامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
خوابید. »
ابن ابی الحدید می گوید: «و قد روی المفسرون کلهم آن قول اللَّه تعالی: «ومِنَ النّاسِ... » انزلت فی علی لیلة المبیت علی الفراش»؛
«تمام مفسرین، روایت کرده اند که آیه فوق در شأن علیعليهالسلام
نازل شد، آن هم در شبی که آن حضرت در رخت خواب پیامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
ارمید. »
چهارده نفر از علمای اهل سنت بر نزول آیه شریفه در شأن امام علیعليهالسلام
تصریح نموده اند که عبارتند از: زینی دحلان،
فخر رازی،
ابن اثیر،
دیار بکری
و غیره.
سیزده نفر نیز تصریح نموده اند که این آیه در «لیلة المبیت» بر پیامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
نازل شده است که عبارتند از: احمد بن حنبل،
طبری،
ابن سعد،
ابن هشام،
ابن اثیر،
ابن کثیر
و غیره.
3 - آیه مباهله
خداوند متعال می فرماید:(
فَمَنْ حَاجَّک فِیه مِنْ بَعْد ما جَاءَک مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوا نَدعُ ابْنَاءَنا وابْنَاءَکمْ ونِسَاءَنا ونِسَاءَکمْ وانفُسَنا وانفُسَکمْ ثُمَّ نَبْتَهلْ فَنَجْعَل لَّعْنَتَ اللَّه عَلَی الْکاذِبِینَ
)
؛
«پس هر کس با تو در مقام مجادله (درباره عیسی) براید پس از آن که به وحی خدا بر احوال او اگاه شدی بگو که بیایید ما و شما با فرزندان و زنان خود با هم به مباهله برخیزیم تا دروغ گو و کافران را به لعن عذاب خدا گرفتار سازیم. »
مفسرین، اجماع دارند بر این که مراد از «انفسنا» در این آیه علی بن ابی طالبعليهالسلام
است که در این جا از علیعليهالسلام
به نفس پیامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
تعبیر شده است.
احمد بن حنبل نقل می کند: «... و لمّا نزلت هذه الایة «نَدعُ ابْناءَنا وابْناءَکمْ» دعا رسول اللَّهصلىاللهعليهوآلهوسلم
علیا وفاطمة وحسنا وحسینا رضوان اللَّه علیهم اجمعین، فقال: اللّهمّ هؤلاء اهلی»؛
«هنگامی که این آیه نازل شد پیامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
علی، فاطمه، حسن و حسین را خواست، آنگاه عرض کرد: بار خدایا اینان اهل بیت من هستند. »
مسلم نقل کرده که معاویة بن ابوسفیان سعد بن ابی وقّاص را خواست و به او گفت: «ما منعک آن تسبَّ اباتراب؟ فقال: امّا ما ذکرت ثلاثا قالهنّ له رسول اللَّهصلىاللهعليهوآلهوسلم
فلن اسبّه، لان تکون لی واحدة منهنّ احبُّ الی من حمر النّعم... ولمّا نزلت هذه الایة:(
فَقُلْ تَعالَوا نَدعُ ابْناءَنا وابْناءَکمْ
)
دعا رسول اللَّهصلىاللهعليهوآلهوسلم
علیا وفاطمة وحسنا وحسینا فقال: اللّهمّ هؤلاء اهلی»؛
«چه چیز تو را مانع شده که ابوتراب را سب کنی؟ گفت: سه فضیلت را رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
درباره علیعليهالسلام
بیان داشته که با وجود آن ها هرگز او را سب نخواهم کرد، و اگر یکی از آن ها برای من بود از شترهای قرمز [گران قیمت نزد من ارزشمندتر بود... هنگامی که این آیه نازل شد(
فَقُلْ تَعالَوا...
)
رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
علی و فاطمه و حسن و حسینعليهمالسلام
را خواست و عرض کرد: بار خدایا! اینان اهل من هستند.»
بیست و چهار نفر از صحابه و تابعین این مضمون را نقل کرده و آیه را در شأن اهل بیتعليهمالسلام
می دانند. از قرن سوم تا سیزدهم نیز بیش از پنجاه نفر از علمای اهل سنت این مضمون را نقل کرده اند.
4 - آیه مودت
خداوند متعال می فرماید:(
قُلْ لَا اسَْلُکمْ عَلَیه اجْرا الَّا الْمَودةَ فِی الْقُربَی
)
؛
«بگو من از اجر رسالت جز این نمی خواهم که مودت مرا در حقّ خویشاوندان من منظور دارید. »
جمهور عامه روایت کرده اند که بعد از نزول آیه فوق، سؤال کردند: ای رسول خدا! نزدیکان تو که مودت آنان بر ما واجب است کیانند؟ فرمود: «علی، فاطمه، حسن و حسین».
حاکم نیشابوری به سند خود از علی بن الحسین نقل کرده که فرمود: «خطب الحسن بن علی حین قتل علی، فحمد اللَّه واثنی علیه، ثمّ قال: لقد قبض فی هذه اللیلة رجل لا یسبقه الاولون بعمل ولا یدرکه الاخرون، وقد کان رسول اللَّهصلىاللهعليهوآلهوسلم
یؤتیه رایته فیقاتل وجبرئیل عن یمینه ومیکائیل عن یساره، فما یرجع حتّی یفتح اللَّه علیه. و ما ترک علی اهل الارض صفراء ولا بیضاء الّا سبعمائة درهم فضلت من عطایاه اراد آن یبتاع بها خآدما لاهله... ثمّ قال: آیها النّاس! من عرفنی فقد عرفنی، ومن لم یعرفنی فانا الحسن بن علی، وانا بن النبی وانا بن الوصی، وانا بن البشیر، وانا بن النذیر، وانا بن الداعی الی اللَّه باذنه، وانا بن السّراج المنیر، وانا من اهل البیت الّذی کان جبرئیل ینزل الینا ویسعد من عندنا، وانا من اهل البیت الّذی اذهب اللَّه عنهم الرجس وطهرهم تطهیرا. وانا من اهل البیت الّذی افترض اللَّه مودتهم علی کلّ مسلم، فقال تبارک وتعالی لنبیهصلىاللهعليهوآلهوسلم
: (قل لا اسالکم علیه اجرا الّا المودة فی القربی ومن یقترف حسنة نزد له فیها حسنا» فاقتراف الحسنة مودتنا اهل البیت»
؛ «حسن بن علیعليهالسلام
بعد از شهادت علیعليهالسلام
خطبه ای ایراد فرمود. در آن خطبه حمد و ستایش خدا کرده. آنگاه فرمود: در این شب کسی از دنیا رحلت نمود که هیچ یک از اولین، در عمل بر او پیشی نمی گیرد و هیچ یک از اخرین او را درک نخواهد نمود. پیامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
پرچم را به دست علیعليهالسلام
می داد و جنگ می نمود در حالی که جبرئیل طرف راستش و میکائیل طرف چپ او بودند، و باز نمی گشت تا این که خداوند به دست او فتح و پیروزی قرار می داد. و بر اهل زمین، هیچ زرد و سفیدی (طلا و نقره) نگذاشت، جز ششصد درهم از زیادی عطاهایش، که می خواست با آن خآدمی را برای اهلش تهیه کند... آنگاه فرمود: ای مردم! هر کس مرا می شناسد که می شناسد، و هر کس که مرا نمی شناسد، پس من حسن بن علی هستم. من پسر پیامبرم، من پسر وصی ام، من پسر بشارت دهنده ام، من پسر بیم دهنده هستم. و من پسر دعوت کننده به سوی خدا به اذن اویم. من پسر چراغ نور دهنده ام. من از اهل بیتی هستم که جبرئیل بر ما نازل می شد و از نزد ما بالا می رفت. من از اهل بیتی هستم که خداوند پلیدی را از آنان دور کرده و آن ها را کاملا پاک نموده است. و من از اهل بیتی هستم که خداوند دوستی و مودت آن ها را بر هر مسلمان واجب کرده است. خداوند تبارک و تعالی فرموده است: «قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودةَ فی القربی و من یقترف حسنة نزد له فیها حسنا»، به دست آوردن حسنه مودت ما اهل بیت است».
این جریان را بیست و چهار نفر از صحابه و تابعین و حدود شصت نفر از علمای اهل سنت نقل کرده اند؛ امثال: سیوطی،
طبری،
احمد بن حنبل و دیگران.
عده ای نیز مانند: ابن حبّان در تفسیرش حدیث را از مسلّمات دانسته است.
عامل پنجم: روایات امامت و ولایت
یکی دیگر از عوامل ظهور و بروز شیعه، روایاتی است که دلالت بر امامت و ولایت اهل بیتعليهمالسلام
و در راس آنان علی بن ابی طالبعليهالسلام
دارد؛ مانند:
1 - حدیث غدیر
پیامبر اکرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
در غدیر خم فرمود: «من کنت مولاه فعلی مولاه»؛
«هر که من مولای اویم این علی مولای اوست. »
2 - حدیث دوازده خلیفه
پیامبر اکرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود: «یکون بعدی اثنا عشر امیرا کلّهم من قریش»؛
«بعد از من دوازده خلیفه و امیر خواهد بود که همه آنان از قریش هستند. »
3 - حدیث ولایت
پیامبر اکرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
خطاب به علیعليهالسلام
فرمود: «انت ولی کلّ مؤمن بعدی؛
«تو ولی و سرپرست هر مؤمنی بعد از من هستی. »
4 - حدیث وصایت
پیامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود: «انّ لکلّ نبی وصیا ووارثا وانّ علیا وصیی و وارثی»؛
«همانا برای هر پیامبری، وصی و وارثی است و همانا علی وصی و وارث من است. »
5 - حدیث منزلت
پیامبر اکرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود: «انت منّی بمنزلة هارون من موسی الا انّه لا نبی بعدی»؛
«تو نزد من مانند هارون نزد موسایی، مگر آن که بعد از من پیامبری نیست. »
6 - حدیث خلافت
پیامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
خطاب به علیعليهالسلام
فرمود: «انت اخی ووصیی وخلیفتی فیکم فاسمعوا له واطیعوا»؛
«تو برادر، وصی و جانشین من در میان قومت می باشی، پس به سخنان او گوش داده و او را اطاعت کنید. »
عامل ششم: وجود روایات فراوان بر مرجعیت دینی اهل بیتعليهمالسلام
از روایات نیز می توان مرجعیت دینی اهل بیتعليهمالسلام
را استفاده نمود که در ذیل به برخی از آن ها اشاره می کنیم:
1 - حدیث ثقلین
ترمذی از جابربن عبداللَّه انصاری نقل می کند که گفت: «رایت رسول اللَّهصلىاللهعليهوآلهوسلم
فی حجته یوم عرفة وهو علی ناقته القصواء یخطب، فسمعته یقول: یا آیها الناس! قد ترکت فیکم ما آن اخذتم به لن تضلّوا: کتاب اللَّه وعترتی اهل بیتی»؛
«در حجة الوداع روز عرفه رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
را دیدم در حالی که بر شتر خود «قصواء» سوار بود و خطبه می خواند. شنیدم که فرمود: ای مردم! من در میان شما دو چیز گرانبها می گذارم که اگر به آن دو چنگ زنید هرگز گمراه نخواهید شد: کتاب خدا و عترتم».
مضمون این حدیث را سی و چهار نفر از صحابه نقل کرده اند و نیز دویست و شصت و شش نفر از علمای اهل سنت در کتب خود به آن اشاره نموده اند.
2 - حدیث «انا مدینة العلم»
حاکم نیشابوری به سند خود از جابر نقل می کند که رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود: «انا مدینة العلم وعلی بابها فمن اراد العلم فلیاتها من بابها»؛
«من شهر علمم و علی دروازه آن است، هر کس که اراده کرده است شهر علم را دریابد باید از درب آن وارد شود. »
و نیز رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود: «انا دار الحکمة وعلی بابها»، «من خانه حکمت هستم و علی درب آن است».
مضمون این حدیث را ده نفر از صحابه، پانزده نفر از تابعین و ده ها نفر از علمای اهل سنت نقل کرده اند.
3 - حدیث سفینه
پیامبر اکرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود: «مثل اهل بیتی کسفینة نوح، من تخلف عنها زخّ فی النّار»؛
«مثل اهل بیت من مثل کشتی نوح است، هرکس از آن تخلف کند درآتش قرار خواهد گرفت. »
این حدیث را هشت نفر از صحابه؛ هفت نفر از تابعین و صد و پنجاه نفر از علمای اهل سنت نقل کرده اند.
4 - حدیث امان
حاکم نیشابوری از ابن عباس نقل می کند که پیامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود: «النجوم امان لاهل السماء من الغرق واهل بیتی امان لامتی من الاختلاف، فاذا خالفتها قبیلة من العرب اختلفوا فصاروا حزب ابلیس»؛
«ستارگان، امان بر اهل زمینند از غرق شدن. و اهل بیت من امان این امت از اختلافند، اگر قبیله ای از عرب با اهل بیتم مخالفت نمایند بین خودشان اختلاف شده و از گروه شیطان محسوب خواهند شد».
این حدیث را گروه زیادی از علمای اهل سنت نقل کرده اند.
5 - حدیث «علی مع الحقّ»
رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود: «رحم اللَّه علیا، اللّهمّ ادر الحق معه حیثما دار»؛
«خدا رحمت کند علی را، بار خدایا! هرجا علی است حق را با او قرار بده».
حاکم نیشابوری از ام سلمه نقل می کند که رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود: «علی مع القرآن والقرآن مع علی، لن یفترقا حتّی یردا عَلَی الحوض»؛
«علی با قرآن و قرآن باعلی است، این دو از یکدیگر جدا نمی شوند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند».
این حدیث را بیست و سه نفر از صحابه و ده ها نفر از علمای اهل سنت نقل کرده اند.
آیات و روایاتی که در شأن اهل بیتعليهمالسلام
ذکر شد، نه تنها فضیلتی برای آنان محسوب می شود بلکه از آنجا که این فضایل انحصاری آنان است دلالت بر افضلیت و برتری آنان بر دیگران دارد، وطبق نصّ عده ای از اهل سنت؛ همچون ابن تیمیه امامت حقّ افضل امت است.
عامل هفتم: روایات فضایل
در ذیل به برخی از این روایات اشاره می کنیم:
1 - حدیث نور
پیامبر اکرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود: «کنت انا وعلی بن ابی طالبعليهالسلام
نورا بین یدی اللَّه قبل آن یخلق آدم باربعة الاف عام، فلمّا خلق آدم قسّم ذلک النور جزئین. فجزء انا وجزء علی»؛
«من و علی بن ابی طالب نوری واحد نزد خداوند متعال بودیم، چهار هزار سال قبل از آن که خداوند حضرت آدم را خلق کند، بعد از خلقت آدم آن نور را به دو جزء تقسیم نمود: جزئی من و جزء دیگر آن علی است. »
این حدیث را هشت نفر از صحابه، هشت نفر از تابعین و بیش از چهل نفر از علمای اهل سنت نقل کرده اند.
2 - حدیث «احبّ الخلق»
امام علیعليهالسلام
کسی است که طبق نصّ نبوی: «احبّ الخلق الی اللَّه» است.
ترمذی به سند خود از انس بن مالک نقل می کند: «کان عند النبیصلىاللهعليهوآلهوسلم
طیر فقال: اللّهمّ ائتنی باحبّ خلقک الیک یاکل معی من هذا الطیر. فجاء علی فاکل معه»؛
«مرغ بریانی نزد پیامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
بود. عرض کرد: خدایا! محبوب ترین خلق نزد خودت را نزد من بفرست تا با من در این غذا شرکت کند. در این هنگام علیعليهالسلام
وارد شد و با او در غذا شرکت کرد».
این حدیث صحیح را نُه نفر از صحابه، نود و یک نفر از تابعین و پنجاه نفر از علمای اهل سنت نقل کرده اند. هفت نفر از آنان نیز درباره این حدیث کتاب تالیف نموده اند و گروهی از آنان نیز حدیث را از مسلّمات دانسته اند؛ مانند: مسعودی در «مروج الذهب»،
ابن عبد البر در «الاستیعاب»، محمّد بن طلحه شافعی در «مطالب السؤول»،
صفوری در «نزهة المجالس» و فضل بن روزبهان در «ابطال الباطل».
3 - امام علیعليهالسلام
میزان ایمان و نفاق
رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود: «لا یحبّ علیا الا مؤمن ولا یبغض علیا الا منافق»؛ «دوست ندارد علی را مگر مؤمن و مبغوض ندارد علی را مگر منافق. »
این مضمون را هشت نفر از صحابه و حدود چهل نفر از علمای اهل سنت نقل کرده اند، مانند مسلم در «صحیح»،
ترمذی در «صحیح»،
احمد در «مسند»
و ابن ماجه در «سنن».
4 - امام علیعليهالسلام
برادر معنوی پیامبر
صلىاللهعليهوآلهوسلم
جابر بن عبداللَّه و سعید بن مسیب می گویند: «انّ رسول اللَّهصلىاللهعليهوآلهوسلم
اخی بین اصحابه، فبقی رسول اللَّهصلىاللهعليهوآلهوسلم
وابوبکر وعمر وعلیعليهالسلام
، فاخی بین ابی بکر وعمر وقال لعلی: انت اخی وانا اخوک»؛ «رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
بین اصحابش عقد اخوت بست و تنها رسول خدا، ابوبکر، عمر و علی باقی ماندند، آنگاه بین ابوبکر و عمر عقد اخوت بست و سپس به علیعليهالسلام
فرمود: «تو برادر من و من برادر تو ام. »
این حدیث را چهارده نفر از صحابه و حدود چهل نفر از علمای اهل سنت نقل کرده اند؛ امثال: ترمذی در صحیح
و حاکم در مستدرک.
5 - امام علیعليهالسلام
و باز بودن درب خانه او به مسجد
احمد بن حنبل از زید بن ارقم نقل می کند: «کان لنفر من الصحابه ابواب شارعة فی المسجد، فقال رسول اللَّهصلىاللهعليهوآلهوسلم
: سدوا هذه الابواب الّا باب علی. فقال بعضهم فیه. فقالصلىاللهعليهوآلهوسلم
: و اللَّه ما سددت شیئا و لافتحته و لکن امرت بشی ء فاتبعته»؛
«گروهی از اصحاب، درهایی را ازمنزلشان به مسجد باز نموده بودند، پیامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود: همه درها بسته شود، غیر از درب خانه علی. برخی از مردم سخنانی گفتند، آنگاه فرمود: من درب ها را از جانب خود نبستم و باز نگذاشتم، بلکه مامور شدم و به ماموریتم عمل نمودم. »
ترمذی نقل می کند که رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود: «سدوا الابواب کلها الّا باب علی»؛
«همه درب ها را به مسجد، ببندید، جز درب خانه علی».
این حدیث را حدود دوازده نفر از صحابه و سی نفر از علمای عامه نقل کرده اند.
6 - امام علیعليهالسلام
و رد شمس
ابوهریره می گوید: «نام رسول اللَّهصلىاللهعليهوآلهوسلم
وراسه فی حجر علی، ولم یکن صلّی العصر حتی غربت الشمس، فلما قام النبیصلىاللهعليهوآلهوسلم
دعا له فردت علیه الشمس حتی صلّی، ثم غابت ثانیة»؛
«رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
در حالی که سرش در دامان علیعليهالسلام
بود خوابید، و ایشان نماز عصر را نخوانده بود که خورشید غروب کرد. پیامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
که بیدار شد برای او دعا کرد، خورشید بازگشت، علیعليهالسلام
نماز عصر را در وقت خود به جای آورد، آنگاه خورشید بازگشت».
این حدیث را نُه نفر از صحابه و چهل نفر از علمای عامه نقل کرده اند که ده نفر از آن ها درباره این حدیث کتاب تالیف نموده، حدود سیزده نفر نیز آن را تصحیح کرده اند؛ امثال: ابوجعفر طحاوی،
طبرانی،
بیهقی،
هیثمی
و قسطلانی.
7 - امام علیعليهالسلام
و ابلاغ سوره برائت
ابو رافع می گوید: «بعث رسول اللَّهصلىاللهعليهوآلهوسلم
ابابکر بسورة «برائة» الی الموسم، فاتی جبرئیل فقال: انّه لن یؤدیها عنک الا انت او رجل منک. فبعث علیا فی اثره حتّی لحقه بین مکة والمدینة، فاخذها وقراها علی الناس فی الموسم»؛
«رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
ابوبکر را برای ابلاغ سوره برائت به مکه فرستاد. جبرئیل بر پیامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
نازل شد و گفت: سوره را یا باید خودت ابلاغ کنی یا کسی که از توست. پیامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
علیعليهالسلام
را به دنبال او فرستاد. علیعليهالسلام
بین مکه و مدینه به ابوبکر رسید، سوره را از او گرفته و بر مردم قرائت نمود».
این حدیث را هفتاد و سه نفر از علمای اهل سنت نقل کرده اند که برخی از آنان عبارت اند از: احمد بن حنبل در مسند،
ابن ماجه در سنن
و ترمذی در صحیح.
8 - امام علیعليهالسلام
مولود کعبه
حاکم نیشابوری می گوید: «قد تواترت الاخبار آن فاطمة بنت اسد ولدت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب - کرم اللَّه وجهه - فی جوف الکعبه»؛
«در اخبار متواتر آمده است که فاطمه دختر اسد، امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب - کرم اللَّه وجهه - را داخل کعبه زایید».
این حدیث را هفده نفر از علمای اهل سنت نقل کرده، دوازده نفر به تواتر یا شهرت آن تصریح نموده و نه نفر نیز به اختصاص این فضیلت به امام علیعليهالسلام
تصریح کرده اند.
9 - امام علیعليهالسلام
و گرفتن لواء
بریده اسلمی از رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
نقل می کند که فرمود: «لاعطین اللّواء غدا رجلا یحبّ اللَّه ورسوله و یحبّه اللَّه ورسوله. فلمّا کان من الغد تطاول لها ابوبکر وعمر، فدعا علیاعليهالسلام
وهو ارمد فتفل فی عینیه واعطاه اللواء، ونهض معه من الناس ما نهض»؛
«فردا پرچم را به دست کسی خواهم داد که خدا و رسول او را دوست دارد و خدا و رسول نیز او را دوست دارند. روز بعد ابوبکر و عمر منتظر بودند که آن ها را صدا زند، ولی پیامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
علیعليهالسلام
را در حالی که درد چشم داشت صدا زد و اب دهان در چشم او مالید، آنگاه پرچم را به دست او داد و عده ای نیز با او حرکت کردند. »
10 - امام علیعليهالسلام
اولین مسلمان و مؤمن
پیامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
به فاطمهعليهاالسلام
فرمود: «انّه لاول اصحابی اسلاما»؛
«علی اولین نفر از اصحاب من است که اسلام آورد».
11 - امام علیعليهالسلام
اولین نمازگزار با پیامبر
صلىاللهعليهوآلهوسلم
حاکم نیشابوری به سندش از امام علیعليهالسلام
نقل می کند که فرمود: «عبدت اللَّه مع رسول اللَّهصلىاللهعليهوآلهوسلم
سبع سنین قبل آن یعبده احد من هذه الامّه»؛
«با رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
هفت سال قبل از دیگران عبادت کردم».
عامل هشتم: وجود روایات فراوان در مدح شیعه
در مصادر حدیثی اهل سنت روایات بسیاری می یابیم که پیامبر اکرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
پیروان اهل بیتعليهمالسلام
را تحت عنوان شیعیان علیعليهالسلام
مورد مدح و ستایش قرار داده است، اینک به برخی از آن ها اشاره می کنیم:
جابر بن عبداللَّه انصاری می گوید: «کنّا عند النبیصلىاللهعليهوآلهوسلم
فاقبل علیعليهالسلام
فقال النبیصلىاللهعليهوآلهوسلم
: و الذی نفسی بیده آن هذا و شیعته لهم الفائزون یوم القیامة. و نزلت: «انّ الّذِین امَنُوا... »؛
«نزد رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
بودیم که علیعليهالسلام
وارد شد، پیامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود: «قسم به کسی که جانم به دست اوست همانا این (علی) و شیعیان او قطعا کسانی هستند که روز قیامت به فوز بهشت و سعادت نایل خواهند شد. »
امام علیعليهالسلام
فرمود: «قال لی رسول اللَّهصلىاللهعليهوآلهوسلم
: انت و شیعتک فی الجنة»؛
«رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
به من فرمود: تو و شیعیانت در بهشت خواهید بود».
این مضمون را حدود سی و چهار نفر از علمای اهل سنت نقل کرده اند که برخی از آن ها عبارتند از: ابن عساکر، ابن حجر، ابن اثیر، طبرانی، هیثمی، حاکم نیشابوری، سیوطی، ابن حجر، بلاذری، طبری، خطیب بغدادی، علامه مناوی، متقی هندی، الوسی و شوکانی.
مفهوم شیعه در لغت
واژه شیعه از نظر لغت در دو معنا به کار رفته است.
1 - موافقت و هماهنگی دو فرد یا دو گروه در عقیده یا عمل، بدون این که یکی تابع دیگری باشد؛ چنان که در لسان العرب
آمده: «شیعه جماعتی را گویند که بر امری اجتماع کنند. پس هر قومی که بر امری اجتماع کنند را شیعه نامند. »
این معنا در قرآن کریم نیز به کار رفته است؛ چنان که از حضرت ابراهیمعليهالسلام
به عنوان شیعه حضرت نوحعليهالسلام
یاد شده است: «وانَّ مِنْ شِیعَتِه لَابْراهیمَ».
حضرت ابراهیمعليهالسلام
از پیامبران اولوا العزم و صاحب شریعت بود و پیرو شریعت نوح نبود، ولی از آن جا که روش او در توحید هماهنگ با روش نوح بود، شیعه نوح (هماهنگ با نوح) نامیده شده است.
در این معنا تقدم و تاخّر زمانی شرط نیست، یعنی همان گونه که فرد متاخر را می توان شیعه فرد متقدم دانست، عکس آن نیز پذیرفته است.
چنان که در قرآن کریم آمده است: «ولَقَد اهلَکنا اشْیاعَکمْ»،
مقصود از «اشیاع» مشرکان و کافران امت های پیشینند که در مخالفت با پیامبرانشان همانند مشرکان و کافران عصر رسالت بوده اند.
2 - متابعت و پیروی از دیگری: در «قاموس المحیط» آمده است: «شیعه رجل، اتباع و انصار اوست».
پیروی از عقیده و راه و رسم دیگری معمولا با محبت و دوستی همراه است. در کاربرد واژه شیعه نیز این معنا مراد است؛ چنان که قرآن کریم در مورد فردی قبطی که از هواداران و پیروان حضرت موسیعليهالسلام
بود فرموده است:(
فَاسْتَغاثَه الَّذِی مِنْ شِیعَتِه عَلَی الَّذِی مِنْ عَدوه
)
؛
«در آن حال آن شخص که شیعه موسی بود، دادخواهی و یاری علیه دشمن خواست. »
از دو معنای یادشده معنای دوم شناخته شده تر و معروف تر است و هرگاه قرینه ای در میان نباشد، همین معنا اراده خواهد شد؛ چنان که در کتب لغت و تفسیر نیز این معنا بیشتر مورد توجه واقع شده است.
مفهوم شیعه در اصطلاح
مورخان و محقّقان در ملل و نحل، عنوان شیعه را به طور مطلق بر شیعه دوازده امامی اطلاق می کنند که در ذیل به برخی از این کلمات اشاره می کنیم:
1 - شهرستانی می گوید: «الشیعة هم الّذین شایعوا علیا علی الخصوص وقالوا بامامته وخلافته نصا ووصیة»؛
«به کسانی که فقط از علیعليهالسلام
پیروی نموده و امامت و خلافت او را به سبب نصّ و وصیت پذیرفته اند، شیعه اطلاق می شود. »
2 - ابن خلدون می نویسد: «الشیعة لغة هم الصحب و الاتباع و یطلق فی عرف الفقهاء و المتکلمین من الخلف و السلف علی اتباع علی و بنیه»؛
«شیعه در لغت به معنای همراه و پیرو است، امّا در عرف فقیهان و متکلّمان به پیروان علی و اولاد اوعليهمالسلام
اطلاق می شود».
3 - میر سید شریف جرجانی می نویسد: «الشیعة هم الذین شایعوا علیا وقالوا انّه الامام بعد رسول اللَّهصلىاللهعليهوآلهوسلم
واعتقدوا آن الامامة لاتخرج عنه وعن اولاده»؛
«شیعه به کسانی گفته می شود که از علیعليهالسلام
پیروی نموده و امامت او را پس از رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
پذیرفته اند و معتقدند که امامت از او و فرزندانش خارج نمی شود».
4 - محمّد فرید وجدی می نویسد: «و الشیعة هم الذین شایعوا علیا فی امامته و اعتقدوا آن الامامة لاتخرج عن اولاده و قالوا لیست الامامة قضیة مصلحیة تناط باختیار العامة بل هی قضیة اصولیة هی رکن الدین. و لابد آن یکون الرسولصلىاللهعليهوآلهوسلم
قد نصّ علی ذلک صریحا. و الشیعة یقولون بعصمة الائمة من الکبائر و الصغائر و القول بالتولی و التبری قولا وفعلا الّا فی حال التقیة اذا خافوا بطش ظالم»؛
«به کسانی که علیعليهالسلام
را امام دانسته و از او پیروی کرده اند و امامت را خارج از اولاد او نمی دانند، شیعه اطلاق می شود. اینان معتقدند که امامت قضیه ای مصلحتی نیست تا امّت به اختیار خود کسی را به عنوان امام معرفی کنند، بلکه رکن و پایه ای از ارکان دین می باشد. به همین جهت باید رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
به صراحت، امام پس از خود را معرفی نماید. از معتقدات دیگر شیعه این است که آنان امامان را از گناهان کبیره و صغیره معصوم دانسته و می گویند: انسان در گفتار و رفتار باید تولّی و تبری را رعایت کند، مگر این که از دشمن ظالم بترسد که در آن حال می تواند تقیه نماید. »
5 - فیروز ابادی می گوید: «و قد غلب هذا الاسم علی کل من یتولّی علیا واهل بیته حتی صار اسما لهم خاصا»؛
«این اسم (شیعه) بر هر کسی که ولایت علی و اهل بیتعليهمالسلام
را قبول نموده است، غلبه پیدا کرده، تا جایی که اسمّ خاصّ آن ها قرار گرفته است. »
6 - ابن اثیر می گوید: «وقد غلب هذا الاسم علی کل من یزعم انّه یتولّی علیا -رض واهل بیته حتی صار لهم اسما خاصا. فاذا قیل فلان من الشیعة عرف انّه منهم»؛
«این اسم - شیعه - بر هر کسی که ولایت علی - رضی الله عنه - و اهل بیتش را بپذیرد به حیثی که اسم خاص او شود، غلبه پیدا کرده است. پس هرگاه گفته شود: فلان شخص از شیعه است به این معنا شناخته می گردد».
این تعبیر از ابن منظور نیز رسیده است.
7 - ازهری می گوید: «والشیعة قوم یهوون هوی عترة النبی محمّدصلىاللهعليهوآلهوسلم
ویوالونهم»؛
«شیعه قومی است که هوای عترت پیامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
را در دل دارد و ولایت او را پذیرفته است».
در «معجم الوسیط» آمده است: «شیعه فرقه بزرگی از مسلمانان است که بر محبّت علی و ال او و سزاوارتر بودن آنان به امامت اجتماع کرده اند»
8 - ابوالحسن اشعری می گوید: «وانّما قیل لهم الشیعة؛ لانّهم شایعوا علیا و یقدمونه علی سائر اصحاب رسول اللَّهصلىاللهعليهوآلهوسلم
»؛
«به شیعیان، به این جهت شیعه اطلاق می شود که از علیعليهالسلام
پیروی نموده و او را بر سایر اصحاب پیامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
مقدم می دارند. »
9 - پطرس بستانی می گوید: «الشیعة فرقة من کبار فرق الاسلام بایعوا علیا وقالوا انّه الامام بعد رسول اللَّهصلىاللهعليهوآلهوسلم
بالنص الجلی او الخفی واعتقدوا آن الامامة لاتخرج عنه وعن اولاده»؛
«شیعه یکی از گروه های بزرگ اسلامی است که با علی بیعت کرده اند. آنان کسانی اند که معتقدند به این که امامت پس از رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
به نصّ جلّی یا خفّی به علیعليهالسلام
رسیده است و این منصب از او و اولادش خارج نمی شود. »
10 - دکتر ناصر بن علی عائض حسن الشیخ - از نویسندگان وهابی - می گوید: «کلمة الشیعة اتخذت معنی اصطلاحیا مستقلا حیث اطلقت علی جماعة اعتقدوا آن الامامة لیست الی نظر الامة یتعین القائم بها بتعیینهم، بل انّها رکن الدین وقاعدة الاسلام ولایجوز لنبی اغفالها ولاتفویضها الی الامة بل یجب علیه آن یعین الامام للامّة»؛
«کلمه شیعه، معنای اصطلاحی خاصّی به خود گرفته و به کسانی اطلاق می شود که امامت را از مصالح عمومی نمی دانند تا نظر امّت در آن معتبر باشد، بلکه آن را رکنی از ارکان دین دانسته و معتقدند که جایز نیست پیامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
از تعیین امام پس از خود غفلت نموده و یا آن را به امّت واگذار نماید، بلکه بر او واجب است تا چنین شخصی را معرفی نماید. »
11 - شیخ مفیدرحمهالله
نیز می گوید: «الشیعة من شایع علیا وقدمة علی اصحاب رسول اللَّهصلىاللهعليهوآلهوسلم
اعتقد انّه الامام بوصیة من رسول اللَّهصلىاللهعليهوآلهوسلم
وبارادة من اللَّه تعالی ایضا»؛
«به کسانی که از امام علیعليهالسلام
پیروی نموده و او را بر دیگر صحابه مقدم داشته اند، شیعه گفته می شود. آن ها معتقدند که امام علیعليهالسلام
پس از رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
به اراده خداوند متعال و وصیت پیامبر اکرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
به عنوان امام معرفی شده است. »
پیامبر و دعوت به تشیع
1 - ابن حجر و دیگران از ابن عباس نقل کرده اند: «لمّا انزل اللَّه تعالی:(
انَّ الَّذِینَ امَنُوا وعَمِلُوا الصّالِحاتِ اولَئِک همْ خَیر الْبَریةِ
)
قال رسول اللَّهصلىاللهعليهوآلهوسلم
لعلی: هو انت وشیعتک... »؛
«هنگامی که خداوند آیه(
انَّ الَّذِینَ امَنُوا وعَمِلُوا الصّالِحاتِ اولَئِک همْ خَیر الْبَریةِ
)
را نازل کرد رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
خطاب به حضرت علیعليهالسلام
فرمود: «مقصود از آن تو و شیعیان تو است... ».
2 - حاکم حسکانی نیز از ابن عباس نقل کرده که «نزلت هذه الایة(
انَّ الَّذِینَ امَنُوا وعَمِلُوا الصّالِحاتِ اولَئِک همْ خَیر الْبَریةِ
)
فی علی و اهل البیت»؛
این آیه(
انَّ الَّذِینَ امَنُوا وعَمِلُوا الصّالِحاتِ...
)
در شأن علی و اهل بیتعليهمالسلام
نازل شد.
3 - و نیز به سندش از امام علیعليهالسلام
نقل کرده که فرمود: «قبض رسول اللَّهصلىاللهعليهوآلهوسلم
وانا مسنده الی صدری فقال: یا علی! الم تسمع قول اللَّه:(
انَّ الَّذِینَ امَنُوا...
)
هم شیعتک وموعدی و موعدکم الحوض... »؛
«رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
در حالی که من او را به سینه چسبانده بودم از دنیا رحلت نمود، حضرت فرمود: ای علی! آیا قول خداوند تعالی:(
انَّ الَّذِینَ امَنُوا وعَمِلُوا الصّالِحاتِ اولَئِک همْ خَیر الْبَریةِ
)
را نشنیده ای؟ آن ها شیعیان تو هستند و موعد من و موعد شما در کنار حوض (کوثر) است... ».
4 - ابن مردویه از عایشه نقل کرده که گفت: قلت لرسول اللَّه: من اکرم الخلق الی اللَّه؟ قال: یا عائشة! امّا تقر این(
انَّ الَّذِینَ امَنُوا...
)
؛
به رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
عرض کردم چه کسی کریم ترین خلق بر خداوند است. پیامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود: آیا نخوانده ای این آیه را(
انَّ الَّذِینَ امَنُوا وعَمِلُوا الصّالِحاتِ اولَئِک همْ خَیر الْبَریةِ...
)
.
5 - ابن عساکر به سندش از جابر بن عبداللَّه انصاری نقل می کند که فرمود: «کنّا عند النبیصلىاللهعليهوآلهوسلم
فاقبل علی، فقال النبیصلىاللهعليهوآلهوسلم
: والذی نفسی بیده آن هذا وشیعته لهم الفائزون یوم القیمة. ونزلت:(
انَّ الَّذِینَ امَنُوا...
)
فکان اصحاب النبی اذا اقبل علی قالوا: جاء خیر البریة»؛
«ما نزد پیامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
بودیم که علیعليهالسلام
وارد شد. پیامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود: قسم به کسی که جانم به دست اوست همانا این (علی) و پیروان و شیعیان او به طور حتم در روز قیامت به فوز خواهند رسید. در این هنگام بود که این آیه نازل شد:(
انَّ الَّذِینَ امَنُوا وعَمِلُوا الصّالِحاتِ اولَئِک همْ خَیر الْبَریةِ
)
. لذا هرگاه اصحاب پیامبر مشاهده می کردند که علیعليهالسلام
می آید می گفتند: خیر البریه آمد».
6 - ابن مردویه از امام علیعليهالسلام
نقل کرده که رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
به من فرمود: «الم تسمع قول اللَّه(
انَّ الَّذِینَ امَنُوا...
)
انت و شیعتک... »؛
آیا قول خدا را نشنیده ای(
انَّ الَّذِینَ امَنُوا...
)
، مقصود تو و شیعیان تو است... ».
7 - طبری در تفسیر خود به سندش از ابی الجارود از امام باقرعليهالسلام
در تفسیر آیه(
اولَئِک همْ خَیر الْبَریةِ
)
نقل کرده که پیامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود: «انت یا علی و شیعتک»؛
«مقصود تو هستی ای علی و شیعیان تو».
روایات هم مضمون
روایات دیگری به همین مضمون در مصادر حدیثی اهل سنت یافت می شود که به برخی از آن ها اشاره ای می کنیم:
1 - ابن حجر از امّ سلمه نقل کرده: «کانت لیلتی وکان النبیصلىاللهعليهوآلهوسلم
عندی فاتته فاطمة فتبعها علی - رض - فقال النبیصلىاللهعليهوآلهوسلم
: یا علی! انت واصحابک فی الجنة، انت وشیعتک فی الجنة»؛
«نوبت من بود که رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
نزد من باشد، فاطمهعليهاالسلام
به سراغ حضرت آمد و به دنبال او علیعليهالسلام
آمد. پیامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود: ای علی! تو و اصحاب تو در بهشت می باشید، تو و شیعیان تو در بهشت خواهید بود.
2 - حاکم حسکانی در ذیل آیه(
ومِمَّنْ خَلَقْنا امَّةٌ یهدونَ بِالْحَقِ وبِه یعْدلُونَ
)
از امام علیعليهالسلام
نقل کرده که فرمود: «هم انا وشیعتی»؛
«مقصود از آن ها من و شیعیان من می باشند».
3 - ابن مغازلی به سندش از انس بن مالک نقل کرده که رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود: «یدخلون من امّتی الجنّة سبعون الفا لاحساب علیهم. ثمّ التفت الی علی فقال: هم شیعتک وانت امامهم»؛
«از امّتم هفتاد هزار نفر بدون حساب وارد بهشت می شوند. آنگاه به علیعليهالسلام
التفات کرده و فرمود: اینان شیعیان تواند و تو امام انانی.
4 - گنجی شافعی به سندش از ابوسعید خدری نقل می کند که رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
به علیعليهالسلام
نظر کرده و فرمود: «هذا وشیعته هم الفائزون یوم القیمة»؛
«این (علی) و شیعیان او در روز قیامت بهشتید».
5 - خوارزمی از پیامبر اکرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
نقل کرده که خطاب به علیعليهالسلام
فرمود: «وانّ شیعتک علی منابر من نور، وانّ الحق علی لسانک... »؛ «و همانا شیعیان تو بر منبرهایی از نورند، و همانا حقّ بر زبان تو است... ».
6 - ابن عساکر به سندش از امام علیعليهالسلام
نقل کرده که رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
به او فرمود: «انت و شیعتک فی الجنّة»؛
«تو و شیعیان تو در بهشتید».
7 - سمهودی به سندش از امام علیعليهالسلام
نقل کرده که رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود: «السابقون الی ظلّ العرش یوم القیمة طوبی لهم. قیل یا رسول اللَّه! ومن هم؟ قال: شیعتک یا علی ومحبّوک»؛
«خوشا به حال سبقت گیرندگان بر سایه عرش الهی در روز قیامت. عرض شد: ای رسول خدا! آنان کیانند؟ فرمود: شیعیان تو ای علی و محبّین تو.
8 - خطیب بغدادی به سند خود از رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
نقل کرده که خطاب به علیعليهالسلام
فرمود: «انت وشیعتک فی الجنّة»؛
«تو و شیعیان تو در بهشتند. »
9 - هیثمی از رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
نقل کرده که خطاب به علیعليهالسلام
فرمود: «انت اول داخل الجنّة من امّتی، وانّ شیعتک علی منابر من نور... »؛
«تو اول کسی هستی که از امت من داخل بهشت می شود. و همانا شیعیان تو بر منبرهایی از نورند... ».
10 - علامه مناوی از ام سلمه - رضی اللَّه عنها - نقل کرده که رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود: «علی وشیعته هم الفائزون یوم القیامة»؛
«علی و شیعیان او همان فائزان و نجات یافتگان در روز قیامتند. »
مفاد احادیث
این گونه احادیث به دو نکته مهم اشاره دارد:
1 - دعوت مردم به تشیع و متابعت و پیروی از حضرت علیعليهالسلام
و در نتیجه بازکردن راه برای پیدایش خط فکری خاص بین صحابه که همان تشیع باشد. و این دعوت از ناحیه شخص رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
است.
2 - به تبع نکته اول به این نتیجه می رسیم که تشیع و دنباله روی از امام علیعليهالسلام
بعد از رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
امری غیر از اسلام نخواهد بود، بلکه سبب امتداد و بقای آن خواهد شد.
این مطلب با احادیث دیگری که در مصادر حدیثی اهل سنت آمده نیز تایید می شود:
پیامبر اکرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود: «من اطاعنی فقد اطاع اللَّه، ومن عصانی فقد عصی اللَّه، ومن اطاع علیا فقد اطاعنی، ومن عصی علیا فقد عصانی»؛
«هرکس مرا اطاعت کند خدا را اطاعت کرده، و هرکسی مرا نافرمانی کند خدا را نافرمانی کرده است. و هرکس علی را اطاعت کند مرا اطاعت کرده، و هرکس علی را نافرمانی کند مرا نافرمانی کرده است».
این حدیثی است که حاکم نیشابوری تصریح به صحت آن بنابر شرط شیخین کرده و ذهبی نیز در «تلخیص المستدرک» راویان آن را توثیق نموده است.
راویان احادیث از علمای اهل سنت
این گونه احادیث را گروه زیادی از علمای اهل سنت در کتاب های خود ذکر کرده اند که برخی از آن ها عبارتند از:
1 - ابن عساکر.
2 - ابن حجر هیتمی.
3 - ابونعیم اصفهانی.
4 - ابن اثیر.
5 - حاکم حسکانی حنفی.
6 - دیلمی.
7 - طبرانی.
8 - هیثمی.
9 - سیوطی.
10 - قندوزی.
11 - ابن مغازلی شافعی.
12 - گنجی شافعی.
13 - حمّوئی.
14 - خوارزمی.
15 - ابن حجر.
16 - بلاذری.
17 - سمهودی.
18 - طبری.
19 - ابن صباغ مالکی.
20 - خطیب بغدادی.
21 - مسعودی.
22 - میر سید علی همدانی.
23 - مناوی.
24 - ذهبی.
25 - ابو الفرج اصفهانی.
26 - شبلنجی.
27 - متقی هندی.
28 - الوسی.
29 - شوکانی.
تصحیح احادیث
این احادیث را از طرق مختلف می توان تصحیح نمود:
1 - سندی
این روایات در کتب فریقین به حدی فراوان است که انسان می تواند به مضمون آن اطمینان حاصل کند، خصوصا آن که این رویات را اهل سنت نقل کرده اند که موافق اعتقاد آن ها نبوده است، و این به نوبه خود بر این دلالت دارد که این روایات قابل انکار نبوده و نمی توان آن ها را جعلی دانست. و لذا ابن حجر هیتمی بعد از نقل برخی از این احادیث بدون آن که در سند آن ها ایرادی وارد کند درصدد توجیه دلالی برآمده است.
2 - مضمونی
در این روایات به این مطلب تصریح شده که امام علیعليهالسلام
و شیعیان و پیروان او از اهل نجاتند و مصداق واقعی «خیر البریة» می باشند. پس در حقیقت مضمون این احادیث اشاره به الگو بودن و رهبری امام علیعليهالسلام
در جامعه بعد از رسول اکرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
دارد و این که هر یک از مسلمانان وظیفه دارند تا بعد از رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
او را الگو قرار داده و از او پیروی کنند. این مضمون را می توان با احادیث متواتر و صحیح السند دیگر مورد تایید و تاکید قرار داد؛ مثل حدیث ثقلین، حدیث غدیر و دیگر احادیثی که پیامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
در آن ها حضرت علیعليهالسلام
را امام بعد از خود معرفی کرده و مردم را نیز به متابعت از او دعوت کرده است.
ارتباط آیه با امامت
بین شیعه و اهل سنت اختلاف است که آیا امامت انتصابی است که امام باید از جانب خداوند تعیین شود یا این که به انتخاب مردم واگذار شده است؟ در هر دو صورت از این آیه و روایاتی که در ذیل آن آمده است به دست می آید که امام علیعليهالسلام
بهترین مردم است. و از آن جا که این اصل کلّی مورد موافقت حتّی ابن تیمیه است که بهترین ها باید رهبر و امام باشند، نتیجه می گیریم که امام علیعليهالسلام
از آن جهت که بهترین است باید امام و رهبر جامعه اسلامی بعد از رسول اکرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
باشد، خواه که خلافت به انتصاب باشد و یا انتخاب.
به بیان دیگر: بعد از آیه «خیر البریه» چنین آمده است:(
رضِی اللَّه عَنْهمْ ورضُوا عَنْه
)
خدا از آنان راضی است و آنان نیز از خدا راضی می باشند. و مطابق روایاتی که ذکر شد این، صفت امام علیعليهالسلام
و شیعیان او می باشد. و هنگامی که این آیه را با آیه «اکمال» یعنی «...ورضِیتُ لَکمُ الْاسْلامَ دینا
)
ضمیمه کنیم، به دست می آید که «خیر البریه» کسانی هستند که ایمان و عمل صالح را از کانال امام علیعليهالسلام
به دست آورده باشند؛ زیرا مطابق روایات صحیح السند، آیه اکمال بعد از واقعه غدیرخم بر پیامبر اکرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
نازل شده است.
بررسی شبهات
از آن جا که این روایات نصّ بر حقانیت امام علیعليهالسلام
و شیعیان آن حضرت است لذا اهل سنت درصدد برآمده اند که از هر طریق ممکن در آن ها خدشه وارد کنند، اینک به بررسی هر یک از آن ها پرداخته و پاسخ می دهیم:
1 - برتری امام علیعليهالسلام
از پیامبر
صلىاللهعليهوآلهوسلم
!!
الوسی می گوید: «اگر منظور از(
خیر البریة
)
علی بن ابی طالبعليهالسلام
است، لازم می آید که او از پیامبر اکرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
بالاتر باشد، چون به طور مطلق آمده و شامل پیامبر نیز می شود».
پاسخ
اولا: آیه اشاره به بهترین مردم بعد از رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
دارد. و لذا رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
تخصّصا خارج است.
ثانیا: مطابق برخی از ادله؛ همچون آیه «مباهله» و حدیث «طیر» و حدیث «نور» امام علیعليهالسلام
نفس پیامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
در جمیع فضایل است، و بین آن دو جدایی نیست تا دلالت بر برتری امام علیعليهالسلام
بر پیامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
داشته باشد.
ثالثا: برای(
خیر البریة
)
شدن، قرآن چند صفت ذکر کرده است که یکی از آن ها ایمان به خدا و رسول گرامی اسلام است. پس امام علیعليهالسلام
به جهت ایمان به رسالت پیامبر اسلام به مقام «خیر البریة» بودن رسیده است.
رابعا: پیامبر اکرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
خطاب به امت خود کرده و آن ها را به پیروی از خیر البریه یعنی حضرت علیعليهالسلام
دعوت می کند. واضح است که مردم را دعوت می کند که بعد از وفآتش حضرت علیعليهالسلام
را که بهترین فرد روی زمین است متابعت کنند.
2 - شیعه یعنی محبّ!!
ابن حجر مکی در «الصواعق المحرقة» بعد از نقل برخی از این احادیث می گوید: «شیعیان علیعليهالسلام
همان اهل سنتند؛ زیرا آن ها هستند که علی را آن طور که خدا و رسول فرمان داده دوست دارند، و اما غیر از اهل سنت همه دشمن علی می باشند؛ زیرا محبّتی که خارج از شرع بوده و از راه هدایت انحراف دارد در حقیقت بزرگ ترین دشمنی است، و به همین جهت است که سبب هلاکت آن ها می شود... ».
پاسخ
اولا: ایشان کلمه «شیعه» را به محبّ معنا کرده است، در حالی که این معنا با کلمه شیعه سازگاری ندارد، شیعه در لغت به معنای پیرو است.
ثانیا: این معنا با معنای اصطلاحی «شیعه» نیز سازگاری ندارد؛ زیرا شیعه در اصطلاح به گروهی اطلاق می شود که از اهل بیت عصمت و طهارت پیروی کرده و قائل به امامت و وصایت آن ها می باشند.
شهرستانی می گوید: «شیعه کسانی هستند که به طور خصوص از علیعليهالسلام
پیروی کرده و به امامت و خلافت او به نص و وصیت قائل شده اند».
میر سید شریف جرجانی می گوید: «شیعه کسانی هستند که علیعليهالسلام
را مشایعت کرده و معتقدند که او امام بعد از رسول خداست و امامت از او و اولادش خارج نمی شود».
ثالثا: به ابن حجر می گوییم: اگر شیعیان امیر المؤمنینعليهالسلام
همان اهل سنتند که محبّ او هستند آن گونه که در کتاب و سنت آمده، پس چرا در مدح دشمنان او کتاب تالیف کرده و آن ها را می ستایند؟ مگر خود ابن حجر نیست که رساله مستقلّی در دفاع از معاویه به نام «تطهیر الجنان» تالیف کرده است؟ آیا دشمنی معاویه نسبت به امام علیعليهالسلام
برای ابن حجر معلوم نبوده است؟
رابعا: به چه دلیل محبّت غیر از اهل سنّت به امیرالمؤمنین خارج از حد شرع است؟ مگر محبّت آن ها در حد خدایی است؟ هرگز چنین نیست. این محبّت شماست - بر فرض اگر باشد - که در حد تقصیر و کوتاهی است، نه این که محبّت ما در حقّ آن حضرت افراط باشد، ما اگر او را دوست داریم زیرا مطابق حدیث «رایه» خداوند متعال او را دوست دارد.
خامسا: شما چگونه اهل بیت عصمت و طهارت را دوست دارید در حالی که بزرگانتان؛ امثال بخاری از نواصب و دشمنان امیرالمؤمنینعليهالسلام
امثال عمران بن حطّان روایت نقل می کنند ولی نسبت به اهل بیتعليهمالسلام
یا بی توجهی کرده و یا اصلا روایتی نمی کنند؟
سید شرف الدین می گوید: «همانا شیعه علی و اهل بیتعليهمالسلام
مسلمانانی هستند که در دین متابع آن ها بوده و از آنان پیروی کرده اند. و ما - بحمد اللَّه تمام توجه خود را در فروع دین و عقاید ان، و اصول فقه و قواعد ان، و علوم سنت و کتاب، و فنون اخلاق و سلوک و اداب، به آن ها معطوف داشته و با اقرار به امامت و خضوع نسبت به ولایت آن ها، این امور را به توسط آن ها اخذ نمودیم... و از این طریق شیعیان آن ها به حساب آمده ایم و آنان نیز وسیله ما شده اند. و خدا را سپاس می گوییم بر این که ما را به دین خود هدایت فرمود، و توفیق داد تا به دو گوهر گرانبها و دو ریسمانش که رسولش ما را به آن دعوت کرده بود تمسک کنیم. و وارد مدینه علم پیامبرش از دروازه آن شویم، دروازه ای که باب امرزش گناهان و ایمنی اهل زمین و کشتی نجات این امّت است... ».
3 - عدم اطلاق لفظ شیعه بر فرقه امامیه!!
دکتر ناصر بن عبداللَّه بن علی قفاری وهابی درکتاب خود «اصول مذهب الشیعة» می گوید: «با مراجعه به معاجم اهل سنت نیافتم که لفظ «شیعه» بر فرقه ای اطلاق شود که الان به این اسم معروفند مگر در برخی از اخبار ضعیف یا موضوع، اخباری که در آن ها لفظ شیعه به کار رفته و از آن ها به عنوان شیعه علیعليهالسلام
تمجید شده است. مثل حدیثی که می گوید: استغفرت لعلّی وشیعته، و حدیث: مثلی مثل شجرة انا اصلها وعلی فرعها... والشیعة ورقها، و حدیث: انت وشیعتک فی الجنة».
پاسخ
اولا: به چه دلیل که این گونه روایات ضعیف یا جعلی است؟ آیا به مجرد این که مضمون حدیثی با عقاید شما سازگاری ندارد جعلی یا ضعیف است؟ آیا نباید بر ادعای خود آقامه دلیل کرد؟
ثانیا: روایات به حدی زیاد است که می توان ادعای تواتر یا شهرت آن ها را نمود که در این صورت احتیاج به بررسی سندی ندارد؛ زیرا از راه تراکم احتمالات مفید یقین است.
ثالثا: می توان مضمون این روایات را با احادیث دیگر صحیح السند؛ همچون حدیث غدیر و ثقلین تایید نمود.
4 - اطلاق شیعه بر هر گروه و حزب!!
او همچنین می گوید: «اسم شیعه لقبی است که بر هر مجموعه ای اطلاق می شود که دور رهبرش گرد آمده است، گرچه برخی از شیعیان قصد دارند که با چشم پوشی از حقایق تاریخی ادعا کنند عنوان شیعه اولین بار بر آنان اطلاق شده است. اینان فراموش کرده اند که معاویه نیز این کلمه را بر اتباع خود اطلاق کرده است. ولی وقایع تاریخی گواهی می دهد که این لقب اختصاص بر اتباع علی پیدا نکرد مگر بعد از کشته شدن علیعليهالسلام
همان گونه که برخی می گویند، یا بعد از مقتل حسین همان گونه که رای برخی دیگر است».
پاسخ
اولا: اطلاق لقب شیعه بر هر گروهی که به دور رهبرش گرد آمده، از باب اطلاق معنای لغوی این کلمه است؛ مثل این که گفته می شود: شیعه ال ابی سفیان، شیعه معاویه و... و لذا هر گاه در غیر از مورد اتباع حضرت علیعليهالسلام
به کار می رود با اضافه به آن افراد استعمال می شود، بر خلاف اتباع آن حضرت که به طور مطلق بر آنان اطلاق می شود. یعنی هر گاه به طور مطلق و بدون اضافه کلمه «شیعه» به کار رفت، مقصود از آن شیعیان حضرت علیعليهالسلام
است. این مطلبی است که مورخین و صاحبان ملل و نحل از علمای اهل سنت به آن اشاره کرده اند:
شهرستانی می گوید: «شیعه کسانی هستند که به طور خصوص از علی پیروی کرده و قائل به امامت و خلافت او به عنوان نص و وصیتند».
ابن خلدون می گوید: «شیعه در لغت به معنای مصاحبان و پیروان است و در عرف فقها و متکلّمین از خلف و سلف بر پیروان علی و فرزندان او اطلاق می شود».
میر سید شریف جرجانی می گوید: «شیعه کسانی هستند که از علیعليهالسلام
پیروی کرده و قائل به امامت او بعد از رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
هستند و معتقدند که امامت از او و اولادش خارج نمی شود».
فرید وجدی می گوید: «شیعه کسانی هستند که علی را در امامت پیروی کرده و معتقدند که امامت از اولاد او خارج نمی گردد. و نیز معتقد به عصمت امامان از گناهان کبیره و صغیره اند و قائل به تولّی و تبری در قول و فعل اند، مگر در حال تقیه، در صورتی که از شدت ظالم بترسند».
ثانیا: مطابق روایاتی که ذکر کردیم کلمه شیعه اولین بار در کلمات رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
بر پیروان حضرت علیعليهالسلام
اطلاق شد. و نیز مطابق رای برخی از علمای اهل سنت برای اولین بار به عده ای از صحابه در عصر پیامبر اطلاق گردید:
ابوحاتم رازی می گوید: «انّ اول اسم ظهر فی الاسلام علی عهد رسول اللَّه هو الشیعة وکان هذا لقب اربعة من الصحابة هم: ابوذر و سلمان والمقداد وعمّار»؛
«اولین لقب و کلمه ای که در عهد رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
ظهور و بروز کرد کلمه «شیعه» بود. این کلمه لقب چهار نفر از صحابه یعنی ابوذر، سلمان، مقداد و عمّار بوده است».
ابن خلدون می نویسد: «کان جماعة من الصحابة یتشیعون لعلی ویرون استحقاقه علی غیره»؛
«جماعتی ازصحابه شیعه علیعليهالسلام
بودند و او را سزاوارتر ازدیگران به خلافت می دانستند».
استاد محمّد کرد علی می گوید: «عرف جماعة من کبار الصحابة بموالاة علی فی عصر رسول اللَّهصلىاللهعليهوآلهوسلم
، مثل سلمان الفارسی القائل: بایعنا رسول اللّهصلىاللهعليهوآلهوسلم
علی النصح للمسلمین و الائتمام بعلی بن ابی طالب و الموالات له، و مثل ابی سعید الخدری الذی یقول: امر الناس بخمس فعملوا باربع و ترکوا واحدة، و لمّا سئل عن الاربع قال: الصلاة و الزکاة و صوم شهر رمضان و الحج. و قیل: ما الواحدة التی ترکوها؟ قال: ولایة علی بن ابی طالب. قیل له: و انّها لمفروضة معهنّ؟ قال: نعم هی مفروضة معهنّ. و مثل ابی ذر الغفاری و عمار بن یاسر و حذیفة بن الیمان و ذی الشهادتین خزیمة بن ثابت وابی ایوب الانصاری وخالد بن سعید بن العاص وقیس بن سعد»؛
«گروهی از بزرگان صحابه، معروف به موالیان علیعليهالسلام
در عصر رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
بودند؛ از آن جمله سلمان فارسی است که می گفت: ما با رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
بیعت کردیم بر خیر خواهی مسلمانان و اقتدا به علی بن ابی طالبعليهالسلام
و موالیان او. و ابوسعید خدری که می گفت: مردم به پنج عمل امر شدند چهار تا را آنجام داده و یکی را ترک نمودند. از او سؤال شد: آنچه را ترک نمودند چه بود؟ او در جواب گفت: ولایت علی بن ابی طالبعليهالسلام
. از او سؤال شد: آیا ولایت با چهار عمل دیگر واجب است؟ پاسخ داد اری. و ابوذر غفاری و عمار بن یاسر و حذیفة بن یمان ذوالشهادین و خزیمة بن ثابت و ابوایوب انصاری و خالد بن سعید بن عاص و قیس بن سعد».
دکتر صبحی صالح می نویسد: «کان بین الصحابة حتی فی عهد النبیصلىاللهعليهوآلهوسلم
شیعة لربیبه علی، منهم ابوذر الغفاری و المقداد بن الاسود و جابر بن عبداللَّه وابی بن کعب وابو الطفیل عامر بن واثلة و العباس بن عبدالمطلب و جمیع بنیه و عمار بن یاسر و ابو ایوب الانصاری»؛
«در میان صحابه حتّی در عصر پیامبر اکرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
برای علیعليهالسلام
پیروان و شیعیانی بوده است، از آن جمله می توان به ابوذر غفاری، مقداد بن اسود، جابر بن عبداللَّه، ابی بن کعب، ابوالطفیل عامر بن واثله، عباس بن عبدالمطلّب و تمام فرزندان او، عمار بن یاسر و ابو ایوب انصاری اشاره کرد».
5 - دعوت اسلام به اجتماع نه تفرقه!!
او همچنین می گوید: «برخی از روافض در قدیم و جدید می گویند: پیامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
اولین کسی است که بذر تشیع را غرس کرده است و شیعه نیز در عصر او ظهور و بروز پیدا کرده است، و لذا برخی از صحابه در آن عصر شیعه علی بوده و از موالیان او به حساب می آمدند....
این رایی است بی اساس در کتاب و سنّت و هیچ سند تاریخی ثابتی ندارد، بلکه رایی است که از اصول اسلام تهی بوده و با حقایق تاریخی ثابت تنافی دارد. اسلام برای اجتماع امّت بر یک کلمه آمده است نه آن که آن ها را دسته دسته و حزب حزب نماید. نزد رسول خدا شیعه و سنّی وجود نداشت؛ زیرا خداوند می فرماید(
انَّ الدینَ عِنْد اللَّه الْاسْلامُ
)
... ».
پاسخ
اولا: در جای خود به اثبات رساندیم که رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
اولین کسی است که بذر تشیع را غرس کرده، بلکه می توان ادعا کرد که خداوند متعال در قرآن کریم این کار را کرده است. مگر نه این است که آیه «ولایت» و آیه «اکمال» و آیه «تبلیغ» و آیه «انذار» و آیات دیگر در شأن حضرت علیعليهالسلام
و امامت و خلافت و پیروی از آن حضرت نازل شده است؟ و در مرحله بعد پیامبر اکرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
به دستور خداوند متعال امر خلافت و امامت حضرت علیعليهالسلام
را به مردم ابلاغ کرد. در سال سوم بعثت بعد از نزول آیه(
وانْذِر عَشِیرتَک الْاقْربِینَ
)
حضرت علیعليهالسلام
را به امامت و خلافت و وصایت خود نصب نمود.
او تا سال اخر عمر خود در مواضع مختلف و مناسبت های گوناگون به این مساله مهم اشاره می کرد، تا آن که سال اخر رسالتش در روز هجدهم ذی حجّه حضرت علیعليهالسلام
را در سرزمین غدیر خم به امارت و خلافت منصوب نمود. آیا این ها دلالت بر این ندارد که تشیع یعنی اعتقاد به امامت و خلافت حضرت علیعليهالسلام
و اولاد معصوم او ریشه های قرآنی و حدیثی دارد؟ و به تعبیر دیگر مؤسس این مذهب خدا و رسول است؟
ثانیا: همان گونه که در پاسخ به سؤال قبل اشاره شد، شیعه در عصر رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
ظهور پیدا کرده و مطابق رای عده ای از علمای اهل سنت برخی از صحابه، معروف به تشیع بوده اند.
ثالثا: اعتقاد به تشیع و نسبت به برخی از صحابه و این که پیامبر اکرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
مؤسس و مؤید و مروج آن بوده است، هیچ منافاتی با اصول اسلام و حقایق تاریخی ثابت ندارد. اری اسلام برای تالیف و وحدت و اجتماع امّت اسلامی آمد و اعتقاد برخی از صحابه به وصایت حضرت علیعليهالسلام
و به تعبیری دیگر شیعه او بودن در عصر پیامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
به معنای دو دستگی در عصر رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
نبوده است، بلکه معنای آن این است که در عصر رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
به جهت روایاتی که از آن حضرت درباره امامت و خلافت حضرت علیعليهالسلام
رسیده بود، لذا در همان عصر عده ای به حضرتعليهالسلام
ارادت داشته و او را به عنوان وصی و خلیفه رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
می شناختند و به وصایت او اعتقاد داشتند.
رابعا: اری، ما نیز معتقدیم که اسلام برای اجتماع امت بر یک کلمه و یک گفتار آمده است ولی این بدان معنان نیست که آن یک کلمه هر کلمه ای می خواهد باشد، بلکه اسلام برای اجتماع امّت بر حقّ و حقیقت آمده است. اسلام مردم را به چنگ زدن به ریسمانی دعوت می کند که همگی را به خداوند رهنمون می سازد و او غیر از معصوم شخص دیگری نیست. و اگر رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
مردم را به پیروی و مشایعت از حضرت علیعليهالسلام
دعوت می کند در حقیقت امت بعد از خود را به اسلام نابی دعوت می کند که تنها از کانال ائمه عصمت و طهارت به دست می آید. مگر پیامبر اکرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
از تفرق امت بعد از خود به 73 فرقه خبر نداده است؟
حضرتصلىاللهعليهوآلهوسلم
در حقیقت این مطلب را گوشزد می کند که فرقه ناجیه و اهل نجات بعد از من فرقه ای هستند که از حضرت علیعليهالسلام
پیروی کرده و سنت من و دین خدا را از کانال او و اهل بیت معصومشعليهمالسلام
اخذ نمایند. پس در حقیقت پیامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
با دعوتش به اقتدا و پیروی از حضرت علیعليهالسلام
مسلمانان بعد از خودش را به وحدت و توحید کلمه بر محور حقّ و حقیقت دعوت می کند که همان خطّ امامت و ولایت حضرت علیعليهالسلام
و اولاد معصوم اوست.
خامسا: دعوت مسلمانان به پیروی از حضرت علیعليهالسلام
هیچ گونه منافاتی با آیه(
انَّ الدینَ عِنْد اللَّه الْاسْلامُ
)
ندارد؛ زیرا ولایت، امامت و وصایت حضرت امیرعليهالسلام
ادامه و امتداد حیات اسلام است. تشیع روح اسلام اصیل و دین محمدی است. با ابلاغ ولایت حضرت امیرعليهالسلام
بود که دین کامل و نعمت خداوند تمام شد. و نیز خداوند دینی را که با ولایت حضرت امیرعليهالسلام
باشد مورد رضایت خود قرار داده است.
6 - اثبات تشیع با روایات جعلی!!
او همچنین می گوید: «شیعه درصدد مشروعیت بخشیدن به عقیده خود یعنی تشیع است. آنان برای رد ادعای دشمنانشان که تشیع را به اصل اجنبی باز می گرداند این ادعا را نموده و درصدد تایید و اثبات مذهب خود به هر وسیله برآمده اند، لذا روایاتی را در این زمینه جعل کرده و به رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
نسبت داده اند و گمان کرده اند که از طرق اهل سنت روایت شده است در حالی که آن ها روایاتی است که بزرگان سنت و ناقلین شریعت به آن ها معرفت ندارند بلکه اکثر آن ها جعلی یا در طریق آن طعن وجود داشته یا از تاویلاتِ فاسد بعید است... ».
پاسخ
هدف ما از تالیف این کتاب اثبات این مطلب است که روایاتی را که شیعه برای اثبات حقانیت تشیع، امامت، خلافت و وصایت حضرت علیعليهالسلام
و اولاد معصوم او دارد، همگی صحیح بوده و از میزان معتبر نزد اهل سنت برخوردار است.
ما درصدد اثبات این مطلب هستیم که آیاتی از قبیل آیه ولایت و آیه تطهیر و آیه اکمال و تبلیغ و انذار و... و نیز احادیثی از قبیل حدیث غدیر، ولایت، ثقلین، دوازده خلیفه، سفینه و امان و ده ها حدیث دیگر همگی مطابق موازین رجالی و حدیثی اهل سنت صحیح بوده و لذا اهل سنت باید به معنا و مضمون آن ها التزام داشته باشند. و این معنا را در طول مباحث خود در این کتاب دنبال کرده و به اثبات رسانده ایم.
7 - هرگز صحابه عقیده شیعه را نداشتند!!
او همچنین می گوید: «انان گمان کرده اند که شیعه از عمّار و ابوذر و مقداد تشکیل شده است. آیا آنان به عقیده ای از عقاید شیعه؛ از قبیل ادعای نصّ، تکفیر شیخین: ابوبکر و عمر و بیشتر صحابه و اظهار برائت و سبّ و کراهت از آن ها معتقد بودند؟ هرگز، هیچ یک از این امور درباره آنان واقعیت ندارد... ».
پاسخ
اولا: همان گونه که اشاره کردیم نص از جانب خداوند و رسول او برای امامت حضرت علیعليهالسلام
است و با وجود این دو احتیاج به تایید دیگران نیست.
ثانیا: ما اهل سبّ و فحش نسبت به هیچ یک از صحابه نیستیم.
ثالثا: همان گونه که اشاره شد مورخان تصریح دارند که اول لقبی که به عنوان یک مذهب در زمان رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
ظاهر شد لقب شیعه بود. این کلمه لقب چهار نفر از صحابه به نام ابوذر، سلمان، مقداد و عمار بوده است.
مورخین نقل کرده اند که جماعتی از صحابه از بیعت ابوبکر سرباز زده و به دفاع از حضرت علیعليهالسلام
در خانه او تحصّن نمودند؛ از قبیل: عباس بن عبدالمطّلب، فضل بن عباس، عتبة بن ابولهب، سلمان فارسی، ابوذر غفاری، عمّار یاسر، مقداد بن اسود، براء بن عازب، ابی بن کعب، سعد بن ابی وقّاص، طلحة بن عبیداللَّه، زبیر بن عوام، خزیمة بن ثابت، فروة بن انصاری، خالد بن سعید بن عاص اموی و سعد بن عباده انصاری.
رابعا: با مراجعه به منابع حدیثی پی می بریم که در میان صحابه افرادی از قبیل ابوذر و مقداد و سلمان و... معتقد به نصّ و وصایت حضرت علیعليهالسلام
بوده اند. اینک به برخی از این نصوص اشاره می کنیم:
1 - از ابوذر نقل شده که می فرمود: «انّه ستکون فتنة، فان ادرکتموه فعلیکم بکتاب اللَّه وعلی بن ابی طالب»؛
«همانا فتنه ای در پیش است، اگر آن را درک کردید بر شما باد به کتاب خدا و علی بن ابی طالبعليهالسلام
».
2 - سلمان از بیعت نکردن مردم با حضرت امیرعليهالسلام
و عدم تمسک به هدایت او اظهار تأسف و ناراحتی کرد، می گوید: «اری علیا بین ظهرانیکم فلاتقومون فتاخذون بحجزته، فوالذی نفسی بیده لایخبرکم احد بسر نبیکم بعده»؛
«علی را می بینم که بین شما حرکت می کند ولی شما اقدامی نکرده و به دامان او چنگ نمی زنید! قسم به کسی که جانم به دست اوست بعد از او کسی شما را از سر پیامبرتان اگاه نمی سازد».
3 - مقداد از رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
نقل کرده که فرمود: «معرفة ال محمد برائة من النار، وحبّ ال محمد جواز علی الصراط، والولاء لال محمّد امان من العذاب»؛
«شناخت ال محمّد برائت از آتش است. و حبّ ال محمّد گذر بر صراط. و ولاء ال محمّد امانی از عذاب است».
4 - ابو ایوب انصاری از رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
نقل کرده که به دخترش فاطمهعليهاالسلام
فرمود: «اما علمت آن اللَّه عزوجل اطلع علی اهل الارض فاختار منکم اباک فبعثه نبیا، ثمّ اطلع الثانیة فاختار بعلک فاوحی الی فانکحته واتخذته وصیا»؛
«آیا نمی دانی که خداوند عزوجلّ توجّهی بر اهل زمین کرد، از میان آنان پدرت را انتخاب نمود و او را به نبوت مبعوث کرد. آنگاه توجه دیگری نمود و شوهر تو را انتخاب کرد و به من وحی رساند که دخترم را به نکاح او در آورده و او را وصی خود گردانم».
5 - ابوسعید خدری از رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
نقل کرده که فرمود: «همانا وصی و موضع سر و بهترین کسی که بعد از خود می گذارم، کسی که وعده های مرا آنجام داده و دین مرا بر پا خواهد نمود، علی بن ابی طالب است».
6 - انس بن مالک می گوید: رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
وضو گرفت و دو رکعت نماز به جای آورد، آنگاه فرمود: «اول من یدخل علیک من هذا الباب امام المتقین وسید المسلمین ویعسوب الدین وخاتم الوصیین... فجاء علی... »؛ «اول کسی که بر تو از این در وارد می شود امام متّقین و سید مرسلین و رهبر دین و خاتم اوصیا است... ». ناگهان علیعليهالسلام
وارد شد. پیامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود: چه کسی آمد ای انس؟ انس می گوید: عرض کردم: علی. آنگاه حضرتصلىاللهعليهوآلهوسلم
در حالی که خوشحال بود نزد او آمد و او را در بغل گرفت....
7 - بریده می گوید: پیامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود: «برای هر پیامبری وصیی و وارثی است و همانا علی وصی و وارث من است».
8 - ابوذر روزی در عهد عثمان بر در مسجد رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
ایستاده و در ضمن خطبه ای گفت: «... و محمّد وارث علم آدم و آنچه به آن پیامبران تفضیل داده شده اند می باشد، و علی بن ابی طالب وصی محمّد و وارث علم او است...».
9 - مالک بن حارث اشتر هنگام بیعت با علی بن ابی طالبعليهالسلام
فرمود: «ای مردم! این، وصی اوصیا و وارث علم انبیا است... ».
10 - هنگامی که حضرت امیرعليهالسلام
مردم را در کوفه جمع کرد و در رابطه حرکت به سوی صفین برای جنگ با معاویه با آنان سخن گفت، عمرو بن حمق از جا بلند شد و خطاب به امامعليهالسلام
عرض کرد: ای امیرمؤمنان! من به جهت قرابتی که بین من و توست، یا مالی که به من عطا کنی، یا مقام و پستی که مرا با آن بالا بری، تو را دوست ندارم، بلکه به جهت پنج خصلت است که تو را دوست دارم: تو پسر عموی رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
و وصی او و پدر ذریه آن حضرت هستی که در میان ما از رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
باقی مانده است. و تو سابق ترین مردم به اسلام و دارای عظیم ترین مهاجرین در سهم جهاد هستی».
11 - محمّد بن ابوبکر در نامه خود به معاویه چنین می نویسد: «... وای بر تو! چگونه خودت را با علیعليهالسلام
مقایسه می کنی در حالی که او وارث رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
و وصی و پدر اولاد او است... ».
با مراجعه به تاریخ جنگ جمل و صفین و نیز موضوع غدیر خم پی می بریم که بسیاری از صحابه و تابعین در این معرکه ها به ولایت و امامت و وصایت حضرت علیعليهالسلام
اقرار کرده و آن را در اشعار خود آورده اند؛ از قبیل:
- قیس بن سعد
- حسّان بن ثابت
- نعمان بن عجلان
- عبداللَّه بن ابوسفیان بن حرث بن عبدالمطّلب
- عبدالرحمن بن حنبل
- ابوالهیثم بن تیهان
- مردی از قبیله ازد
- غلامی از قبیله بنی ضبّه
- زیاد بن لبید انصاری
- حجر بن عدی کندی
- زحر بن قیس جعفی
- اشعث بن قیس
- مغیرة بن حارث بن عبدالمطّلب
- خزیمة بن ثابت (ذوالشهادتین)
و... برای مراجعه به اشعار آنان به شرح ابن ابی الحدید بر نهج البلاغه جلد اول از صفحه 147 به بعد مراجعه کنید.
8 - تغییر در تشیع!!
او می گوید: «عقاید شیعه و افکار آنان در تغیر و پیشرفت دائم است.
تشیع در عصر اول غیر از تشیع در عصرهای بعد از آن است. و لذا در صدر اول شیعه را بر کسانی اطلاق می کردند که علی را بر عثمان مقدم می داشتند...».
پاسخ
اولا: همان گونه که اشاره شد عقیده شیعه به امامت اهل بیتعليهمالسلام
از ابتدا از قرآن و سنت نبوی برگرفته شد، و گروهی از صحابه به آن اعتقاد داشتند. این عقیده در طول تاریخ و قرن ها ادامه پیدا کرد و تا کنون باقی است. این تعداد شیعیان است که دائما در پیشرفت و گسترش است.
ثانیا: اری، به یک معنا عقیده شیعه در تطور و پیشرفت است، و آن این که بزرگان شیعه در طول تاریخ درصدد تهذیب و تبیین و گسترش مفاهیم شیعی بوده و ادله خود را بر مدعای خود بر امامت اهل بیت گسترش داده و فقه و عقاید و اخلاقیات و مسائل گوناگون را به روز تفسیر کرده و با حفظ مبانی و اصول، آن ها را در بین جوامع بشری و اسلامی تبیین کرده است.
ثالثا: در جای خود اشاره کرده ایم که تشیع بر سه معنی به کار رفته است:
الف) تشیع حبّی: یعنی اعتقاد به این که اهل بیتعليهمالسلام
دارای فضایلی بی کران هستند و لذا باید آن ها را دوست داشت. اهل سنت عموما این نوع تشیع را با شدت و ضعف دارا هستند. لذا به جهت شدت محبت شافعی به اهل بیتعليهمالسلام
عده ای او را شیعه معرفی کرده اند.
ب) تشیع سیاسی: این عنوان در اصطلاح بر کسانی اطلاق می شد که حضرت علیعليهالسلام
را بر سایر صحابه خصوصا عثمان مقدم می داشتند. کوفیان در عصر امام علی و امام حسن و امام حسینعليهمالسلام
را به طور عموم می توان از این دسته به حساب آورد.
ج) تشیع عقیدتی و ولایی: این دسته کسانی هستند که معتقد به ولایت و امامت و وصایت بلا فصل حضرت علیعليهالسلام
می باشند و نیز یازده اولاد معصوم او را امامان به حقّ بر عموم مسلمانان می دانند. این دسته از افراد از عصر رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
وجود داشته و تا کنون در رشد و گسترش هستند.
9 - تبری حضرت علیعليهالسلام
از عقاید شیعه!!
او نیز می گوید: «شیعیان خود را پیروان علی می دانند، و درصدد وانمود کردن این مطلب هستند که علی نیز هم عقیده با آنان است، در حالی که او از عقاید شیعه در حقّ خود و فرزندانش متبری است. لذا باید قیدی را برای رفع ابهام آورد و آن این که: شیعه گمان می کند که از پیروان علی است؛ زیرا آنان در حقیقت پیرو او نیستند و امیرالمؤمنین بر اعتقادات آنان نیست... ».
پاسخ
اولا: تمام حرف های او ادعاهایی بدون دلیل و مدرک است، به چه دلیل حضرت علیعليهالسلام
از عقاید شیعه در حقّ خود و فرزندانش متبری است؟ چرا آن حضرت این عقاید را قبول ندارد؟ انسان با صرف ادعا و به مجرد این که یک عقیده ای با عقاید اباء و اجدادش سازگاری ندارد نمی تواند آن را انکار کند.
ثانیا: اعتقاد شیعه همان وصایت و خلافت و امامت بلا فصل حضرت علیعليهالسلام
و امامان معصوم بعد از او است. عقیده ای که می گوید: پیامبر اکرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
برای بعد از خود جانشین معین کرده و مردم را در تمام امور به آن ها ارجاع داده است. این عقیده ای است که شیعه از قرآن و روایات نبوی استفاده کرده و بر آن آقامه برهان نموده است. چرا و چگونه حضرت علیعليهالسلام
از آن متبری است؟ آیه ولایت و حدیث غدیر و حدیث ثقلین و ده ها دلیل دیگر چه می گویند؟ آیا بر مدعای شیعه دلالت ندارد؟
مگر نبود که حضرت علیعليهالسلام
واقعه غدیر را به شعر درآورد و در آن به مفاد امامت و ولایت خود اشاره کرده است؟ آن جا که فرمود:
فاوجب لی ولایته علیکم
رسول اللَّه یوم غدیر خم
مگر نه این است که حضرت علیعليهالسلام
در طول 25 سال خانه نشینی از زمان سقیفه و بعد از فوت رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
تا اخر خلافت عثمان و نیز در عصر حکومتش تا هنگام به شهادت رسیدنش هر گاه موقعیت مناسبی می دید به امامت و وصایت خود تذکر می داد و حدیث غدیر و ثقلین و سایر ادله را بر مردم می خواند و دیگران را نیز بر آن ها گواه می گرفت؟
این امور را در مباحث مربوطه اشاره کرده ایم.
امام علیعليهالسلام
مساله ولایت خود را حتّی به معاویه نیز گوشزد می کند و در نامه ای که به او می نویسد به مقام امامت و ولایت خود اشاره می نماید.
و نیز امام علیعليهالسلام
در احادیثی دیگر اشاره به وصایت و علم و حکمت و طهارت و عصمت خود نموده و بر مردم احتجاج می کند.
حضرت در نامه ای که به عامل خود برای گرفتن صدقات و زکوات می دهد، در کیفیت معاشرت و تعامل با قبایل می نویسد: به مردم خطاب کرده بگویید: «عباد اللَّه! ارسلنی الیکم ولی اللَّه وخلیفته لاخذ منکم حقّ اللَّه فی اموالکم»؛
«ای بندگان خدا! ولی خدا و جانشین او مرا به سوی شما فرستاده تا حقّ خداوند در اموالتان را از شما بگیرم. »
در این جمله حضرتعليهالسلام
اشاره به مقام ولایت و خلافت خود نموده است.
بعد از شهادت امام حسنعليهالسلام
، شیعیان حضرت با امام حسینعليهالسلام
به عنوان امام به حق و خلیفه رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
بیعت کردند. نافع بن هلال در روز عاشورا خود را به عنوان شیعه حضرت علیعليهالسلام
معرفی کرده و می گوید: «انا الجملی، انا علی دین علی»؛ من جملی و بر دین علی هستم. »، در مقابل دشمنان حضرت که خود را بر دین عثمان معرفی می کردند.
امام سجّادعليهالسلام
نیز عقیده تشیع؛ یعنی همین عقیده ای که شیعیان در طول تاریخ اسلام تا کنون به آن اعتقاد دارند را در ادعیه خود اشاره می کند، آن جا که می فرماید: «ربّ صلّ علی اطائب اهل بیته، الذین اخترتهم لامرک، وجعلتهم خزنة علمک، وحفظة دینک، وخلفاءک فی ارضک، وحججک علی عبادک وطهرتهم من الرجس والدنس تطهیرا بارادتک، وجعلتهم الوسیلة الیک، والمسلک الی جنّتک»؛
«پروردگارا بر پاکان از اهل بیت پیامبر درود فرست، همان ها که برای امر خودت انتخابشان کردی و آن ها را خزانه علم و نگاهبانان دین خود قرار دادی و به عنوان جانشینان خود در زمین و حجت های خود بر بندگانت برگزیدی و با اراده خود آنان را از پلیدی و ناپاکی، پاک ساختی و آنان را به عنوان وسیله ای به سوی خود و راهی به سوی بهشتت برگزیدی. »
منشا این اعتقادات از شیعه تعلیمات امامان به شیعیانشان است. آنان بودند که خطوط اساسی را برای شیعیان خود ترسیم می کردند و آنان را بر اعتقاد به این خطوط و عقاید تشویق می نمودند. امام باقرعليهالسلام
مردم را در موارد مختلف دعوت به خود کرده و از آنان می خواهد تا علم و معارف دینی را از اهل بیتعليهمالسلام
اخذ کنند. حضرتعليهالسلام
در حدیث صحیح السندی به سلمة بن کهیل و حَکم بن عیینه می فرماید: «شرقا او غربا فلا تجدان علما صحیحا الّا شیئا خرج من عندنا»؛
«اگر به شرق و غرب عالم سفر کنید علم صحیح را به جز علمی که از خاندان ما خارج می شود نخواهید یافت. »
و نیز در روایتی دیگر فرمود: «فلیذهب الناس حیث شاؤوا فواللَّه لیس الامر الّا من هنا»؛
«مردم هر کجا می خواهند بروند پس به خدا سوگند! امر غیر از اینجا نخواهد بود. - اشاره به خانه خود نمود -».
10 - خروج از روش اسلام!!
و نیز می نویسد: «شیخ شیعه نجاشی در تعریف شیعه می گوید: (شیعه کسانی هستند که هر گاه در علومی که از رسول خداعليهالسلام
اخذ کرده اند اختلاف نمودند از قول علیعليهالسلام
اخذ می کنند. و هر گاه در علومی که از علیعليهالسلام
اخذ کرده اند اختلاف کردند، از قول جعفر بن محمّد اخذ می کنند). حال اگر در علومی که از جعفر بن محمّد نقل کرده اند اختلاف شد از چه کسی اخذ می کنند؟ در این تعریف، جوابی نمی بینیم... ».
آنگاه می گوید: «این تعریف خروج از منهج و روش اسلام است؛ زیرا هنگام اختلاف در نقل از رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
باید به مقیاس های ترجیح اخبار صحیح از غیر صحیح مراجعه کرد، نه این که به قول علی و جعفر مراجعه نمود....
دیگر این که: چگونه اختلاف در نقل از رسول خدا و علی هست ولی اختلاف در نقل از جعفر نیست...؟ آیا جعفر از آن دو افضل است؟! ».
پاسخ
اولا: این تعریف از نجاشی نیست بلکه نجاشی به سندش از ابان بن تغلب نقل می کند. و این کار خلاف امانت داری است که مغرضانه آنجام گرفته است، و اهل فن این غرض ورزی را به خوبی درک می کند.
ثانیا: مقصود ابان بن تغلب از این تعریف برای شیعه این است که مردم بعد از رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
به طور حتم در علومی که از حضرتصلىاللهعليهوآلهوسلم
به جای مانده اختلاف کرده اند و برای رسیدن به قول حق وظیفه دارند به سراغ کسی بروند که هرگز اشتباه نکرده و نمی کند و حق را بر مردم اشکار می سازد، این چنین شخصی به نصّ نبوی کسی به جز امام علی بن ابی طالبعليهالسلام
نیست. و از آن جا که ابان بن تغلب معاصر امام صادقعليهالسلام
بوده در اخر اشاره می کند که هر گاه در علومی که از حضرت علیعليهالسلام
رسیده اختلاف در تفسیر و تبیین پدید آمد باید به معصوم دیگر که در آن عصر امام صادقعليهالسلام
است مراجعه کنند.
مگر نه این است که پیامبر در شأن حضرت علیعليهالسلام
فرمود: «یا علی! انت تبین لامّتی ما اختلفوا فیه من بعدی»؛
«ای علی! تو کسی هستی که برای امتم مسائلی را که در آن اختلاف نمایند تبیین و واضح می کنی. »
پیامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود: «علی العلم»؛
«علی عَلَم [هدایت است. »
و نیز فرمود: «علی رایة الهدی»؛
«علیعليهالسلام
پرچم هدایت است. »
و نیز فرمود: «علی منّی بمنزلتی من ربّی»؛
«علیعليهالسلام
نزد من به منزله من نزد پروردگار من است. »
قرآن منزلت رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
را بیان کرده است، آن جا که می فرماید:(
وما انْزلْنا عَلَیک الْکتابَ الا لِتُبَینَ لَهمُ الَّذِی اخْتَلَفُوا فِیه...
)
؛
«و ما کتاب [قرآن را بر تو نازل نکردیم جز برای آن که برای مردم آن چه را که در آن اختلاف و نزاع کرده اند تبیین نمایی. »
این مقام و منزلت را به عینه رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
از جانب خداوند به حضرت علیعليهالسلام
اعطا نمود، تا برای بعد از خودش هر گاه در مساله ای اختلاف شد به او مراجعه کنند. بلکه مطابق برخی از نصوص صحیح السند، این مقام و منزلت را برای یازده امام معصوم از اهل بیت خود نیز قرار داد، آن جا که فرمود: «انّی تارک فیکم الثقلین کتاب اللَّه وعترتی ما آن تمسّکتم بهما لن تضلّوا بعدی ابدا»؛
«همانا من در میان شما دو چیز گرانبها می گذارم: کتاب خدا و عترتم، اگر به آن دو تمسک کنید هرگز بعد از من گمراه نخواهید شد. »
در نتیجه این که رجوع به امام علیعليهالسلام
در مسائل اختلافی و نیز امام صادقعليهالسلام
خروج از مقیاس های علمی برای ترجیح احادیث اختلافی نیست.
از این بیان نیز استفاده می شود که این تعریف دلالت بر برتری امام صادقعليهالسلام
از پیامبر و حضرت علیعليهماالسلام
ندارد؛ زیرا ابان بن تغلب معاصر امام صادقعليهالسلام
است و امامان بعد از او را درک نکرده است. یعنی کسانی که بعد از آن زمان می ایند اگر در سخنان امام صادقعليهالسلام
اختلاف کردند باید به امام بعدی مراجعه کنند.
در اخر جواب به این مطلب اشاره می کنیم که اهل بیتعليهمالسلام
به نصّی که از آن ها رسیده، هر چه می گویند همان سنّت واقعی رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
و قول خداوند متعال است.
امام صادقعليهالسلام
فرمود: «حدیثی حدیث ابی، وحدیث ابی حدیث جدی، وحدیث جدی حدیث الحسین، وحدیث الحسین حدیث الحسن، وحدیث الحسن حدیث امیرالمؤمنین، وحدیث امیرالمؤمنین حدیث رسول اللَّه، وحدیث رسول اللَّه قول اللَّه عزوجلّ»؛
«حدیث من حدیث پدرم، حدیث پدرم حدیث جدم، و حدیث جدم حدیث حسین، و حدیث حسین حدیث حسن، و حدیث حسن حدیث امیرالمؤمنین، و حدیث امیرالمؤمنین حدیث رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
و حدیث رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
گفتار خداوند عزوجلّ است. »
11 - تمسک به تعریف شیخ مفیدرحمهالله
!!
قفاری همچنین در ضمن کلمآتش به تعریف شیخ مفیدرحمهالله
اشاره کرده که فرمود: «شیعه پیروان امیرالمؤمنین - صلوات اللَّه علیه - بر سبیل ولاء و اعتقاد به امامت حضرت بعد از رسول صلوات اللَّه علیه بلا فصل می باشند... ».
بر این تعریف تمسک کرده می گوید: «در این تعریف شیخ مفید ذکری از ایمان به امامت اولاد علی نمی یابیم با این که نزد شیعه هرکس چنین اعتقادی نداشته باشد شیعه نیست. همان گونه که او از برخی جوانب اساسی در تشیع و آن چه که سنگ اساسی برای تشیع است غافل شده است مثل مساله نصّ و عصمت و دیگر اصول امامت».
پاسخ
قفاری در این مورد همانند بقیه موارد امانت داری نکرده و دیگر عبارات شیخ مفیدرحمهالله
را نقل نکرده است. شیخرحمهالله
در ادامه کلمآتش می فرماید: «فهو عَلَم علی من دان بوجوب الامامة و وجودها فی کل زمان، و اوجب النص الجلی و العصمة و الکمال لکلّ امام، ثم حصر الامام فی ولد الحسین بن علیعليهالسلام
و ساقها الی الرضا علی بن موسیعليهالسلام
... »؛
«نشانه مذهب امامیه و شیعه بر کسی عَلَم شده که متدین و معتقد به وجوب امامت و وجود آن در هر زمان است. کسی که نصّ جلی و عصمت و کمال را برای هر امامی واجب می داند. و نیز امامت را در اولاد حسین بن علیعليهماالسلام
تا امام رضاعليهالسلام
قرار می دهد... ».
مقصود ایشان از محدود کردن به امام رضاعليهالسلام
این است که امام رضاعليهالسلام
را نیز بعد از حضرت موسی بن جعفرعليهماالسلام
قبول داشته باشد؛ زیرا واقفیه بر آن حضرت توقف کرده و قائل به امامت امام رضاعليهالسلام
نشده اند. لذا هر کس امام رضاعليهالسلام
را قبول کند دیگر امامان تا امام مهدیعليهالسلام
را نیز قبول کرده است.
شیخ مفیدرحمهالله
این بیانات را به طور وفور در لابه لای این کتاب و کتاب های دیگر اشاره کرده است.
او در جایی دیگر می گوید: «اتفقت الامامیة علی ان امام الدین لایکون الا معصوما من الخلاف للَّه تعالی، عالما بجمیع العلوم، کاملا فی الفضل... »؛
«امامیه اتفاق کرده اند بر این که امام دین باید معصوم از مخالفت خداوند متعال باشد و نیز عالم به جمیع علوم دین و کامل در فضیلت و... باشد».
او نیز می گوید: «اتفقت الامامیة علی ان من انکر امامة احد الائمة و جحد ما اوجبه اللَّه تعالی من فرض الطاعة فهو کافر ضالّ مستحق للخلود فی النار»؛
«امامیه اتفاق دارند بر این که هر کس امامت یکی از امامان را انکار کرده و منکر وجوب اطاعت آن ها شود که خداوند متعال آن را واجب کرده، او کافر، گمراه و مستحقّ خلود در آتش دوزخ است».
12 - اشکالی بر تعریف شیخ مفیدرحمهالله
!!
دکتر قفاری در ادامه اعتراضآتش می گوید: «مطابق نظر مفید، وصف تشیع تنها بر کسی صدق می کند که اعتقاد به خلافت علی بن ابی طالبعليهالسلام
از زمان وفات رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
تا هنگام وفات علی دارد و معتقد است که خلافت سه خلیفه دیگر صحیح نبوده است. بنابر این تعریف وصف تشیع بعد از رسول خدا تنها بر سه نفر از صحابه صادق است و باقی صحابه در نظر شیعه کافر بوده و همانند مشرکان در عصر رسول اند، و حکومت آنان نیز حکومت کفر است که علی در بین آنان با پوشش تقیه و نفاق به سر می برده است!! چه جسارتی به علیعليهالسلام
و به اصحاب رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
و به اسلام از این بالاتر؟! ».
پاسخ
اولا: شیعه در اعتقادش به امامت و ولایت و خلافت بلافصل حضرت علیعليهالسلام
به ادله ای از قرآن و سنت نبوی تمسک کرده و کیفیت دلالت آن ها را نیز به طور وضوح تبیین کرده است. و لذا آن حضرت را ولی و امام و خلیفه رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
بعد از وفآتش تا هنگام وفات حضرت علیعليهالسلام
می داند.
ثانیا: اگر کسی با دلیل و برهان قطعی اثبات کرد که امام به حقّ از جانب خداوند متعال و ابلاغ رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
امام علیعليهالسلام
است، به طور طبیعی معتقد می شود که هر کس خلافت او را که از جانب خدا است بگیرد غاصب حقّ الهی او بوده و در نتیجه با خداوند عناد داشته است. و حکم کسی که با خداوند معاند است پر واضح است.
ثالثا: در جای خود به اثبات رساندیم که امامت، اصلی از اصول دین به حساب می آید و لذا در ردیف دیگر اصول دین شمرده شده است. حال اگر کسی منکر این اصل شود همانند آن است که اصل دیگری از اصول دین را انکار کرده باشد.
رابعا: کفر مراتبی دارد، که برخی از مراتب آن تنها در مرتبه قلب انسان خلاصه شده و به جهت مصالحی، به مرحله بروز و ظهور نمی رسد.
خامسا: این که در برخی روایات آمده که مردم بعد از رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
به جز سه نفر از صحابه، بقیه مرتد شدند، این ارتداد را می توان بر توجیهاتی از قبیل ارتداد از اهل بیتعليهمالسلام
یا مراتب ارتداد در شدت و ضعف حمل نمود.
سادسا: قفاری تقیه را حمل بر نفاق کرده، در حالی که در جای خود به وضوح اثبات شده که «تقیه» یکی از موضوعات مسلّم قرآنی و حدیثی است که برای حفظ جان و ابرو و اموال خود می توان از کفار و حتّی از مسلمانانی که مخالف عقیده بر حقّ ما هستند، اعمال نمود.
سابعا: حضرت علیعليهالسلام
گرچه مشاهده می کرد که حقّ او گرفته شده و عده ای مردم را به بی راهه می کشانند، و لذا در مواقع حسّاس و هر جایی که مصلحت می دید مردم را به حقانیت خود گوشزد می کرد، ولی به جهت حفظ اصل اسلام که مصلحت اهمّ است سکوت نسبی اختیار کرده و چندان با دستگاه خلافت درگیر نمی شد. مقصود ما از تقیه حضرتعليهالسلام
در عصر خلافت آن سه نفر، این معنا است.