شب های پیشاور جلد ۱

شب های پیشاور0%

شب های پیشاور نویسنده:
محقق: مؤسسه جهانى سبطين عليهما السلام
ناشرین: انتشارات مؤسسه سبطین علهیما السلام
گروه: مناظره ها و رديه ها
صفحات: 577

شب های پیشاور

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: سلطان الواعظین شیرازی
محقق: مؤسسه جهانى سبطين عليهما السلام
ناشرین: انتشارات مؤسسه سبطین علهیما السلام
گروه: صفحات: 577
مشاهدات: 367810
دانلود: 10653


توضیحات:

جلد 1 جلد 2
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 577 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 367810 / دانلود: 10653
اندازه اندازه اندازه
شب های پیشاور

شب های پیشاور جلد 1

نویسنده:
ناشرین: انتشارات مؤسسه سبطین علهیما السلام
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

رئیس غلات، عبد اللّه بن سباء ملعون را تا سه روز حبس نمود و امر به توبه فرمود، چون قبول نکرد لاجرم او را بآتش سوزانید.

شما را بخدا خجالت ندارد که علماء شما روی تعصب و عادت و تبعیت از اسلاف، بنویسند مؤسس اساس تشیع این عبد اللّه ملعون بوده که بامر علیعليه‌السلام سوزانیده شده است و حال آنکه علماء شیعه در تمام کتب مربوطه، پیروی از ائمه خود نموده و عبد اللّه را ملعون خوانده اند. پس پیروان عبد اللّه هم ملعونند چه آنکه از غلات اند نه شیعیان خالص الولای آل محمّد و عترت طاهرۀ پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم که از غلو دربارۀ آن خاندان جلیل دور و برکنارند.

اگر مؤسس اساس تشیع، عبد اللّه ملعون بوده و شیعیان پیرو آن بوده اند، چنانچه متعصّبین از علماء شما نوشته و دیگران هم کورکورانه تبعیّت از آنها نموده و در مجالس نقل می نمایند، لا اقل بایستی در یکی از کتب شیعه تمجیدی از او شده باشد.

اگر شما یک کتاب از علماء شیعۀ امامیه نشان دادید که تمجیدی از عبد اللّه ملعون نموده باشند، داعی تسلیم به تمام گفتارهای شما می شوم و اگر نشان ندادید (و هرگز نمی توانید نشان داد) پس بترسید از روز حساب و محکمه عدل الهی و شیعیان موحد پاک را پیروان عبد اللّه ملعون نخوانید و امر را بر عوام بی خبر مشتبه ننمائید.

و نیز از جنابعالی برادرانه تقاضا دارم چون اهل علم هستید، پیوسته روی قاعده علم و منطق و حقیقت صحبت کنید نه روی گفتار بی منطق و حقیقت و شهرتهای بی اساس که اعادی در اطراف شیعیان عناداً و لجاجاً نسبت داده اند.

حافظ : نصایح برادرانه شما مورد قبول و توجه هر عاقلی است، ولی اجازه بفرمائید حقیر هم من باب تذکر جملاتی بعرضتان برسانم.

داعی : بسیار ممنون می شوم، بفرمائید.

حافظ : شما در بیانات، پیوسته می فرمائید ما غلو درباره امامان نمی نمائیم و غلات را مردود و ملعون و اهل آتش می دانید، ولی در این دو شب مکرر کلماتی از شما شنیده می شود درباره امامان که روی قواعدی که خودتان بیان می نمائید، آنها

۱۶۱

راضی باین قبیل امور نیستند. ممکن است شما هم در موقع گفتار با ملاحظه باشید تا مورد طعن واقع نشوید.

داعی : داعی خشک و جامد و متعصّب و جاهل نمی باشم. خیلی ممنون می شوم که اگر لغزشی در گفتارم ظاهر شود یادآور شوید، چون انسان مرکز سهو و نسیان است. تمنی می کنم آنچه در این دو شب ملاحظه فرمودید بر خلاف رضای أئمّه هدی گفته شده که مطابقه با علم و عقل و منطق نمی کند، بیان فرمائید.

حافظ : در این دو شب مکرر از شما شنیدم در موقعی که نام امامان خود را می برید عوض آنکه بفرمائید رضی اللّه عنهم- سلام اللّه علیهم- صلوات اللّه علیهم - فرموده اید، و حال آنکه خود می دانید بحکم آیه شریفه سوره احزاب که می فرماید:( إِنَّ اللّٰهَ وَ مَلاٰئِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ یٰا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً ) (1) ، سلام و صلوات فقط مخصوص رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می باشد و حال آنکه شما در بیانات خود صلوات و سلام را درباره امامان نیز می آورید. بدیهی است این عمل بر خلاف نصّ صریح قرآن مجید است. از جمله ایراداتی که به شما می نمایند همین موضوع است که می گویند: این امر بدعت و اهل بدعت، اهل ضلالت اند.

اشکال در صلوات بر آل محمد و جواب آن

داعی : جامعه شیعه هرگز عملی بر خلاف نصّ ننموده و نمی نمایند، منتها در قرون ماضیه، اعادی آنها از خوارج و نواصب و امویها و اتباع آنها، بهانه جوییها نموده و برای آنکه شیعیان را اهل بدعت معرفی نمایند، دلایل ساختگی اقامه نمودند که بزرگان علمای شیعه جواب تمام آنها را داده و ثابت نموده اند که ما اهل بدعت نیستیم. قلم در دست دشمن که افتاد، تنها قاضی رفته، هرچه می خواهند می نویسند. جواب از همین موضوع هم مفصّلاً داده شده، ولی چون وقت گذشته از جواب مفصّل صرف نظر می نمایم. برای اینکه فرمایش شما بلاجواب نماند و امر

____________________

1- خدا و فرشتگانش بر روان پاک پیغمبر درود می فرستند؛ شما هم ای اهل ایمان، بر او درود بفرستید و سلام گویید (و تسلیم فرمان او شوید)؛ آیه 56 سوره 33 (احزاب).

۱۶۲

هم بر آقایان جلسا و برادران عزیزم مشتبه نگردد، مختصراً عرض می نمایم.

اولاً در این آیه، منع از سلام و صلوات بر دیگری ننموده، فقط امر می فرماید که بر مسلمانان لازم است که بر آن حضرت صلوات بفرستند.

ثانیاً همان خداوند متعال که این آیه را نازل فرموده در آیه 130 سوره 37 (صافات) می فرماید:( سَلَامٌ عَلَىٰ إِلْ يَاسِينَ ) .

یکی از خصایص بزرگ خاندان رسالت همین است که در قرآن همه جا سلام مخصوص بانبیاء عظام می نماید و می فرماید:( سَلاٰمٌ عَلیٰ نُوحٍ فِی الْعٰالَمِینَ ) ،( سَلاٰمٌ عَلیٰ إِبْرٰاهِیمَ ) ،( سَلاٰمٌ عَلیٰ مُوسیٰ وَ هٰارُونَ ) (1)

ولی در هیچ کجای قرآن سلام بر اولاد انبیاء ننمودند، مگر به اولادهای خاتم الانبیاءصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم که می فرماید:( سَلَامٌ عَلَىٰ إِلْ يَاسِينَ ) . (یس)یکی از نام های خاتم الانبیاء است.

در معنای یس و این که س نام مبارک پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می باشد

چون می دانید که در قرآن مجید پنج اسم از دوازده اسم پیغمبر برای مزید بینائی امت ذکر گردیده و آن پنج اسم مقدس، محمد و احمد و عبد الله و نون و یس است و در اول سوره 36 می فرماید:( یس وَ الْقُرْآنِ الْحَکِیمِ إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ ) (4)یا حرف نداء و س نام مبارک آن حضرت و اشاره به حقیقت و سویت اعتدالیه ظاهریه و باطنیه آن حضرت می باشد.

نواب : علّت اینکه میان حروف تهجّی (س) نام مبارک آن حضرت گردیده است چیست؟

داعی : عرض کردم اشاره ایست بعالم معنی و حقیقت اعتدال آن حضرت؛ چه آنکه حائز مقام خاتمیت کسی است که وجودش به حد اعتدال رسیده باشد و آن وقتی است که ظاهر و باطن او یکسان باشد و این مرتبه در وجود اقدس آن حضرت موجود بوده، فلذا با حرف (س) اثبات مقام برای آن حضرت

____________________

1- این آیات در سوره 37 (الصافات) می باشد.(آیات 79، 109، 120).

2- سوگند به قرآن حکیم که تو قطعاٌ از زسولان (خدا) هستی. (سوره یس، آیات 1-3).

۱۶۳

می نماید.

به بیان نزدیک تر به فهم عموم آنکه در میان حروف تهجّی، فقط (س) است که ظاهر و باطن آن مساوی است؛ به این معنی که از برای هر یک از حروف بیست و هشت گانه تهجّی در نزد علمای علم اعداد زبر و بیّنه ایست که در موقع تطبیق زبر و بیّنۀ هر حرفی قطعاً یا زبرش زیادتر است یا بیّنه اش.

نواب : قبله صاحب! ببخشید من جسارت می نمایم، چون که برای فهم مطالب بی طاقتم، مستدعی است در این شبها مطالب را به قسمی ساده و واضح بیان نمائید که مورد توجّه و قابل قبول فهم همه ما باشد، چون معنی زبر و بیّنه را نفهمیدیم، متمنی است با بیان ساده توضیح دهید تا حلّ معمّا گردد.

داعی : اطاعت می شود. زبر عبارت از صورت حرف است که روی کاغذ نوشته می شود، و بیّنه آن زیادتی است که در وقت تلفظ معلوم می آید.

(س) در روی کاغذ یک حرف است، ولی در وقت تلفظ سه حرف می شود: س و ی و ن در تلفظ ی و ن باو زیاد می شود، چون در میان بیست و هشت حرف تهجّی، فقط (س) است که در موقع تطبیق، حساب زبر و بیّنه اش مساوی می باشد.

(س) شصت عدد است بیّنه اش هم که عبارت از ی و ن باشد شصت است ی (10)-ن (50)می شود شصت.

به همین جهت خطاب می کند در قرآن مجید بخاتم الانبیاءصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم یس اشاره به ظاهر و باطن پیغمبر؛ یعنی ای کسی که از حیث ظاهر و باطن واجد اعتدال می باشی.

مراد از آل یاسین آل محمداند

پس چون (س) نام مبارک آن حضرت می باشد در این آیه شریفه می فرماید:( سَلاٰمٌ عَلیٰ إِلْ یٰاسِینَ ) یعنی سلام بر آل محمّدعليهم‌السلام .

حافظ : این بیاناتی است که شما می خواهید با سحر کلام اثبات نمائید و الاّ در میان علماء چنین معنائی نیامده که سلام بر آل یس باشد.

داعی : تمنی می نمایم در منفیّات بطور جزم کلامی نفرمائید، بلکه بطریق تردید بفرمائید که در موقع جواب افسردگی حاصل نگردد. اگر شما از کتب علمای

۱۶۴

خود بی خبرید یا باخبرید و صلاح در تصدیق نمی دانید، ولی ما از کتب شما با خبر و انکار حق هم نمی نمائیم.

در کتب علمای بزرگ شما زیاد اشاره به این معنی شده است؛ از جمله ابن حجر مکّی متعصّب در ذیل آیه سیم از آیاتی که درصواعق محرقه (1) در فضایل اهل بیت نقل نموده، نوشته است که جماعتی از مفسرین از ابن عباس (مفسّر و حبر امت) نقل نموده اند که ان المراد بذلک سلام علی آل محمد؛ یعنی مراد از آل یاسین، آل محمّدند. پس سلام بر آل یس یعنی سلام بر آل محمّد؛ و می نویسد که امام فخر رازی ذکر نموده است:

ان أهل بیتهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ یسارونه فی خمسه اشیاء فی السّلام قال السّلام علیک أیها النبی و قال( سَلَامٌ عَلَىٰ إِلْ يَاسِينَ ) و فی الصلاه علیه و علیهم فی التشهد و فی الطهاره قال تعالی( طه ) یا طاهر و قال( وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا ) و فی تحریم الصدقه و فی المحبه قال تعالی( قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ ) و قال( قُل لَّا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَىٰ ) . (2)

و سیّد ابی بکر بن شهاب الدّین علوی در رشفه الصادی من بحر فضائل بنی النّبی الهادی(3) از جماعتی از مفسرین از ابن عباس و نقاش از کلبی نقل نموده که مراد از آل یس در آیه، آل محمّدند و امام فخر رازیتفسیر کبیر (4) ذیل همین آیه شریفه و جوهی در معنی آیه نقل نموده، در وجه دوم گفته است: مراد از الیاسین، آل محمّد (سلام اللّه علیهم اجمعین) اند.

____________________

1- صواعق المحرقه، ص147.

2-اهل بیت آن حضرت در پنج چیز با آن حضرت برابری می کنند: اول، در سلام فرموده: سلام بر پیغمبر بزرگوار، و نیز فرموده: سلام بر آل یس (یعنی سلام بر آل محمد) و دوم، در صلوات بر آن حضرت و بر ایشان در تشهد نماز. سیم در طهارت. خدای متعال فرموده است: طه؛ یعنی ای طاهر و درباره آنها آیه تطهیر را نازل فرموده، و چهارم، در تحریم صدقه که بر پیغمبر و اهل بیت آن حضرت، صدقه حرام است. پنجم، در محبت که خدای تعالی فرموده: بگو اگر شما دوست می دارید خدا را، پس متابعت نمائید مرا تا دوست بدارد خدا، شما را و درباره اهل بیت آن حضرت فرموده: محمد بگو (بامت)، من اجر و مزدی از شما نمی خواهم، مگر دوستی ذوی القربی و اهل بیت من. ( صواعق المحرقه، ص149).

3- رشفة الصادی من بحر فضائل النبی الهادی، ص56.

4- تفسیر کیبر، ج26، ص162.

۱۶۵

و نیز ابن حجر درصواعق (1) آورده که جماعتی از مفسّرین نقل نموده اند از ابن عباس که گفت:( سَلَامٌ عَلَىٰ إِلْ يَاسِينَ ) ، سلام بر آل محمّد است.

و اما راجع بصلوات بر اهل بیت طهارت، امری است مسلّم بین الفریقین حتّی بخاری(2) و مسلم(3) هم در صحیحین خود تصدیق دارند که پیغمبر فرمود: “بین من و اهل بیت من در صلوات جدائی نیندازید.”

صلوات بر آل محمد(صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم )سنت و در تشهد نماز واجب است

مخصوصاً بخاری درصحیح (4) و مسلم در صحیح(5) و سلیمان بلخی حنفی در ینابیع المودة(6) حتی ابن حجر متعصّب در صواعق(7) و دیگران از علماء بزرگ شما از کعب بن عجزه نقل می کنند که چون آیه( إِنَّ اللّٰهَ وَ مَلاٰئِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ ) الخ نازل گردید، عرض کردیم: “یا رسول اللّه! طریقه سلام کردن بر تو را دانستیم. کیف نصلی علیک؛ چگونه صلوات بر شما بفرستیم.” حضرت فرمودند: “به این طریق صلوات بفرستید اللهم صل علی محمد و آل محمد” و در روایات دیگر کما صلیت علی ابراهیم و آل ابراهیم انک حمید مجید.

و امام فخر رازی درتفسیر کبیر (8) نقل می نماید که از رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم سؤال نمودند: “چگونه صلوات بر شما بفرستیم.” فرمودند بگوئید:

اللهم صل علی محمد و علی آل محمد کما صلیت علی ابراهیم و علی آل ابراهیم و بارک علی محمد و علی آل محمد کما بارکت علی ابراهیم و علی آل ابراهیم انک حمید مجید .

____________________

1- صواعق المحرقه، ص148.

2- صحیح بخاری، ج4، ص106.

3- صحیح مسلم، ج2، ص106.

4- صحیح بخری، ج4، ص118.

5- صحیح مسلم، ج2، ص16.

6- ینابیع المودة، ج3، ص367.

7- صواعق المحرقه، ص147.

8- تفسیر کبیر، ج25، ص227.

۱۶۶

و ابن حجر(1) همین روایت را با مختصر اختلافی در الفاظ از حاکم نقل نموده، آنگاه اظهار عقیده و رأی نموده، گوید:و فیه دلیل ظاهر علی ان الامر بالصلوات علیه الصلوات علی آله ؛ یعنی در حدیث دلیل ظاهر است بر اینکه امر به صلوات بر پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم صلوات بر آل آن حضرت هم هست؛ و نیز روایت نموده است که فرمود:لا تصلوا علیّ الصلاه البترا ؛ یعنی صلوات بترا و بریده بر من نفرستید عرض کردند: “یا رسول اللّه! صلوات ابترا کدام است؟” فرمود: “اینکه بگوئید:اللهم صل علی محمد، بلکه بگوئید: اللهم صل علی محمد و علی آل محمد ”.

و نیز از دیلمی(2) نقل نموده که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: الدعاء محجوب حتی یصلی علی محمد و آله؛ یعنی دعا در حجاب می ماند(و مستجاب نمی شود) تا صلوات بر محمّد و آل محمّد بفرستند.

و از شافعی نقل می کنند که گفت:

یا اهل بیت رسول الله حبکم

فرض من الله فی القرآن انزله

کفاکم من عظیم القدر انکم

من لم یصل علیکم لا صلاه له(3)

نظر به فرموده رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم که:الصلاه عمود الدین ان قبلت قبل ما سواها و ان ردت رد ما سواها ؛(4) قبولی تمام اعمال بسته به نماز است و نظر باخباری که عرض شد، قبولی نماز هم به صلوات بر محمّد و آل محمّد است؛ چنانچه شافعی خود اقرار نموده است.

و سید أبی بکر بن شهاب الدین علوی از کتابرشفه الصّادی من بحر

____________________

1- صواعق المحرقه، ص147.

2- صواعق المحرقه، ص148- ینابیع المودة، ج2، ص343.

3-ای اهل بیت رسول اللّه! دوستی شما را خدا در قرآن مجید واجب نموده. در بزرگی مقام و مرتبه شما همین بس است که هر کسی بر شما صلوات نفرستد، نماز او قبول نمی شود (مراد شافعی، صلوات در تشهد نماز است که اگر عمداً ترک کنند، باعث بطلان و عدم قبولی نماز است) . (صواعق المحرقه، ص148).

4-نماز ستون و نگاهبان دین است؛ اگر نماز قبول شد، ما سوای آن از اعمال قبول می شود و اگر نماز رد شد، ما سوای آن هم رد می شود . (منهاج الصالحین، ج1، ص130).

۱۶۷

فضائل بنی النبی الهادی (1) بیاناتی در وجوب صلوات بر محمّد و آل محمّد دارد و دلائلی از نسائی و دارقطنی و ابن حجر و بیهقی از أبو بکر طرطوسی از أبو اسحاق مروزی و از سمهودی و نو وی در تنقیح و شیخ سراج الدین قصیمی یمنی آورده که صلوات بر آل محمّد بعد از نام مبارک محمّدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در تشهد نماز واجب است که چون وقت گذشته، از بیان مفصّل آن صرفنظر نموده و قضاوت را بضمیر پاک آقایان واگذار می نمایم.

پس آقایان تصدیق می فرمائید که سلام و صلوات بر اهل بیت پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بدعت نیست، بلکه سنّت و عبادتی است که دستور خود پیغمبر است و انکار این معنی را قطعاً نمی کنند، مگر خوارج و نواصب و متعصّبین عنود و مبغضین لجوج خذلهم اللّه که امر را بر برادران اهل سنّت مشتبه نموده و می نمایند.

بدیهی است کسانی که در این حکم، قرین خاتم الانبیاءصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هستند و در ذکر مقدم بر غیرند، قیاس آنان بر دیگران نمودن و دیگران را بر آنها ترجیح دادن از سفاهت و جهالت یا تعصّب و بی خبری است.

در این موقع چون شب از نصف گذشته و آثار کسالت در بعض جلساء ظاهر مجلس را ختم نمودیم؛ پس از صرف چای و قرار اینکه فردا شب زودتر تشریف بیاورند؛ متفرّق گردیدند.

۱۶۸

جلسه سیم لیله یکشنبه 25 رجب 1345

۱۶۹
۱۷۰

جلسه سیم لیله

یکشنبه 25 رجب 1345

(از نماز مغرب فارغ شدیم، آقایان تشریف آوردند. بعد از تعارفات معموله، مشغول صرف چای شدند. داعی هم نماز عشاء را خاتمه داده، با خیال آسوده برای اصغای کلمات آقایان حاضر شدم).

حافظ : قبله صاحب! دیشب که به منزل رفتیم خیلی خود را ملامت کردم که چرا ما دقت بیشتری در باب عقاید ارباب ملل نمی کنیم و فقط ببعض کتب متعصّبین(بقول شما) اکتفا می کنیم که حقیقت از ما پوشیده ماند.

داعی : از آنجایی که خدای تعالی در آیه 149 سوره 6 (انعام)می فرماید:( قُلْ فَلِلّٰهِ الْحُجَّهُ الْبٰالِغَهُ ) ،(1) مجلس دیشب حجّتی از حجج الهی بود که آقایان در ابتدای صحبت قدری از عادت بیرون آمده و با دیدۀ انصاف و علم و عقل بعرایض داعی توجه نمائید و بدانید که آنچه را می گویم، روی موازین علم و عقل و منطق و حقیقت است، و آنچه بسمع مبارک آقایان رسانیده و ذهن شما را مشوب نموده اند، روی عناد و لجاج مردمان متعصّب خود خواه بوده است.

خدا را شاهد می گیرم که در این مجالس هیچ نظری ندارم که در گفتار خود غالب آیم و آقایان را مغلوب نمایم، بلکه مانند همیشه هدف و مقصدم دفاع از حریم تشیّع و ابراز حق و حقیقت است.

حافظ : از جملات بیانات دیشب شما کشف شد که شیعه بر طبقات مختلفه می باشند. آیا کدام طبقه از شیعه را ذیحق و گفتار و عقاید آنها را حق می دانید؟ چنانچه ممکن است طبقات شیعه را برای روشن شدن مطلب بیان فرمائید که ما بدانیم در کدام قسمت وارد بحث شویم.

____________________

1- بگو: دلیل رسا (و قاطع) برای خدا است(دلیلی که برای هیچ کس بهانه ای باقی نمی گذارد).

۱۷۱

داعی : شب گذشته عرض نکردم که شیعه بر طبقات مختلفه هستند، بلکه شیعه بآن معنی که شرح دادم؛ یعنی بندگان مطیع خدا و پیغمبر و پیروان خاندان رسالت به امر آن حضرت، یک طبقه بیشتر نیستند، ولی طبقات بازیگری بنام تشیّع خودنمائی و مردم جاهل بی خبر را بدور خود جمع نمودند و از نام مقدّس شیعه سوء استفاده نموده و عقاید باطل بلکه کفر و زندقه را باین نام میان مردم انتشار دادند، لذا مردمان بی خبر که تحقیق در حقایق نمی نمایند، بنام شیعه در تاریخ از آنها یاد نموده اند و آنها چهار طبقه اصلی هستند که از آن چهار طبقه اصلی هم فقط دو فرقه باقی مانده اند و دو فرقۀ آنها بکلّی از میان رفته اند و از هر طبقۀ آنها طبقات دیگر پیدا شدند.

و آن چهار فرقه عبارتند: از زیدیه و کیسانیّه و قداحیّه و غلات.

عقاید زیدیه

فرقه اول زیدیه می باشند و آنها کسانی هستند که خود را اتباع زید بن علی بن الحسینعليهم‌السلام می دانند و زید را بعد از امام زین العابدینعليه‌السلام امام می دانند و الحال در یمن و اطراف آن زیدیها بسیار می باشند.

عقیده آنها بر آن است که هر علوی فاطمی که عالم و زاهد و شجاع باشد و علاوه خروج به سیف و شمشیر نموده و مردم را دعوت بخود نماید، آن امام است.

و چون جناب زید در زمان خلافت هشام بن عبد الملک اموی بواسطه فشار و ظلم بنی امیه در کوفه خروج کرد و شربت شهادت نوشید (چنانچه پریشب شرح حال آن بزرگوار را بمناسبتی عرض نمودم) او را امام دانسته و پیروی او را بر خود حتم می دانند.

و حال آنکه مقام جناب زید بالاتر از آنست که چنین نسبتی را باو بدهند.

جناب زید از سادات بزرگ بنی هاشم بوده، در زهد و علم و فضل و فهم و دین و ورع و عبادت و شجاعت و سخاوت، برجسته قوم و پیوسته قائم اللیل و صائم النهار بوده. رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم خبر شهادت آن جناب را داده، چنانچه از حضرت سید الشهداء أبا عبد اللّه الحسینعليه‌السلام رسیده که

۱۷۲

فرمود:

وضع رسول الله یده علی صلبی قال یا حسین سیخرج من صلبک رجل یقال له زید یقتل شهیدا فاذا کان یوم القیمه یتخطی هو و اصحابه رقاب الناس و یدخله الجنه (1) .

ولی خود جناب زید ابداً ادعای امامت نداشته و این تهمتی است که بآن حضرت نسبت داده اند و الاّ آن جناب خود را تابع و مطیع امامت برادر بزرگوارش حضرت امام محمّد باقرعليه‌السلام می دانسته، ولی بازیگرانی بعد از آن حضرت قائل باصلی شدند که

لیس الامام من جلس فی بیته و ارخی ستره بل الامام کلّ فاطمی عالم صالح ذو رای یخرج بالسیف. (2)

مردم را دعوت به امامت آن حضرت نموده و تشکیلاتی دادند به اصطلاح، دکانی برای پیشرفت مقاصد خود باز نمودند و آنها پنج فرقه گردیدند: مغیریه، جارودیه، ذکیریه، خشبیه، خلقیه.

عقاید کیسانیه

فرقۀ دوم، کیسانیّه بودند و آنها أصحاب کیسان مولا، و آزاد کرده علیّ بن أبی طالبعليه‌السلام بشمار می رفتند.

آنها قائل بامامت محمّد بن الحنفیّه فرزند بزرگ حضرت أمیر المؤمنین بعد از حسنینعليهما‌السلام بودند.

ولی جناب محمّد خود چنین داعیه ای نداشته، بلکه او را سیّد التابعین می گفتند در علم و زهد و ورع و تقوی و اطاعت امر مولی معروف بوده.

بعضی بازیگرها دستاویز نمودند قضیه مخالفت های او را با حضرت سجاد امام زین العابدینعليه‌السلام و دلیل بر ادعای او قرار دادند. و حال آنکه اصل حقیقت این

____________________

1- رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم دست مبارکش را گذارد بر پشت من و فرمود: “یا حسین، زود است بیرون می آید از صلب تو مردی که او را زید می گویند. کشته می شود در حال شهادت. چون روز قیامت شود خود و اصحابش پا می گذارند بر گردنهای مردم و داخل بهشت می شوند.(بحارالانوار،ج46،ص199- کفایة الاثر، ص308). (بدیهی است مراد، اصحابی هستند که بنام نهضت در مقابل ظلم بنی امیه با آن حضرت قیام نمودند).

2- امام نیست آن کسی که در خانه بنشیند و خود را بپوشاند از مردم، بلکه امام هر فاطمی، عالم، صالح، صاحب رأی است که خروج به شمشیر بنماید.(من لا یحضر الفقیه، ج4، ص34 -مجمع البحرین، ج2، ص308).

۱۷۳

نبود که ادعای امامت داشته، بلکه مقصود جناب محمّد از این مخالفتها اثبات مقام حضرت سجادعليه‌السلام امام چهارم بوده که باین طریق مریدهای جاهل و معتقدین سادۀ خود را متوجه سازند که من واجد این مقام نیستم. کما آن که در همان مسجد الحرام، بعد از ثبوت حق در مقابل حجر الاسود و اقرار حجر به امامت حضرت سجادعليه‌السلام که در کتب اخبار و تواریخ مفصّلاً ثبت گردیده، أبو خالد کابلی که سر سلسلۀ معتقدین به آن جناب بود، با جمعی از معتقدین بامامت محمّد، تبعیت از جناب محمّد نموده و بامامت حضرت سجاد معترف شدند.

ولی یک عده از شیادها، جمعی از عوام بی خرد بی خبر را بر آن عقیده نگاهداشتند باین بهانه که جناب محمّد شکسته نفسی نموده و در مقابل بنی امیه سیاست اقتضای چنین امری را نمود. و الاّ امامت جناب محمّد مسلّم است و بعد از وفات جناب محمّد هم ثابت ماندند و گفتند: جناب محمّد نمرده، بلکه در شعب جبل رضوی پنهان گردیده، زمانی بیرون آید و جهان را پر از عدل و داد کند و ایشان چهار فرقه بوده اند.

مختاریه، کربیه، اسحاقیه، حربیه؛(ولی بر این عقیده امروز کسی باقی نمانده).

عقاید قدّاحیه

طایفه سیم قدّاحیه اند؛ اصل مذهب این طایفه ظاهراً تشیّع، ولی باطناً کفر محض است و اصل تشکیلات این مذهب بدست میمون ابن سالم یا(دیصان)معروف به قدّاح و عیسی چهار لختان در مصر شروع شد و باب تأویلات را در قرآن مجید و اخبار بمیل خود باز نمودند.

و از برای شریعت ظاهر و باطنی قرار دادند و گفتند: باطن شریعت را خداوند بپیغمبر و پیغمبر بعلی و او هم بفرزندان و شیعیان خالص تعلیم داد و گویند: کسانی که باطن شریعت را دانستند از قید طاعت و عبادت ظاهریه آزاد و آسوده شدند.

و ایشان مذهب را بر هفت پایه قرار دادند، به هفت پیغمبر معتقدند و به هفت امام معترفند و امام هفتم را غائب و منتظر ظهور آن هستند و ایشان دو طایفه بودند:

۱۷۴

ناصریه : اصحاب ناصر خسرو علوی که در اشعار و گفتار و کتابهای خود به نام شیعه، بسیار مردم را بکفر و الحاد کشانیده و در طبرستان شیوع بسیار داشتند.

صباحیه : طایفۀ دویم اصحاب حسن صبّاح که اصلاً اهل مصر و بایران آمده و واقعۀ اسفناک و فتنۀ بزرگ الموت را در قزوین برپا کرد و باعث قتلهای فراوان شد که در تاریخ مفصّلاً ثبت است که این مجلس مختصر مقتضی شرح مفصّل حالات تاریخی آن نمی باشد.

عقاید غلات

طایفۀ چهارم غالیه اند که پست ترین اقوام و طوایفی هستند که به نام تشیّع معروف شده اند و تمامی آنها کافر و نجس و فاسد و مفسد می باشند و آنها هفت فرقۀ اصلی هستند:

سبائیه، منصوریه، غرابیه، بزیغیه، یعقوبیه، اسماعیلیه، ازدریه.

شرح حالات و پیدایش آنها را شب گذشته مختصراً به اقتضای مجلس عرض کردم. ما جامعه شیعه امامیۀ اثناعشریه، بلکه تمام مسلمین دنیا از آنها و عقاید آنها بری و آنها را انجس از هر نجس و کافر ملحد بیدین می دانیم.

و هر عقیده ای به نام شیعه روی قاعده کفر و الحاد صراحتاً یا کنایتاً در السنه و افواه مشهور و در بعض کتب عمداً یا سهواً درج گردیده، بیشتر از این طایفه می باشند که خود را شیعه علی می خوانند.

ولی جماعت شیعه امامیۀ اثناعشریه که زائد بر صد ملیون جمعیّت در دنیا هستند، از این عقاید فاسده دور، بلکه اصل دین و مذهب پاک و لبّ و لباب شریعت را که بوسیله باب علم رسول اللّه علیّ بن أبی طالب أمیر المؤمنینعليه‌السلام رسیده، در نزد آنها یافت می شود.

عقاید شیعه امامیه اثناعشریه

طایفه پنجم، شیعه امامیه و فرقۀ حقّۀ اثناعشریه اند که لبّ لباب شریعت را مطابق عقل و نقل دارا هستند و اصل شیعۀ واقعی اینها هستند و آن چهار فرقه شیعۀ قلاّبی اند.

و خلاصه عقیده این شیعیان حقیقی را برای شما به طور فهرست عرض

۱۷۵

می نمایم تا بعدها نسبت های غلط به آنها ندهید.

جامعۀ شیعه امامیه معتقدند بوجود ذات واجب الوجود حضرت احدیت جلّ و علا که اوست واحد و أحد که شبیه و عدیل و نظیر ندارد؛ نه جسم است و نه صورت؛ نه جوهر است و نه عرض؛ و از جمیع صفات امکانیه معرّا و مبرّا می باشد؛ بلکه خالق جمیع اعراض و جواهر است و شریکی در خلق موجودات و افاضه فیوضات بر موجودات ندارد.

بعضی از عرفا صفات سلبیه پروردگار را بشعر آورده و گفته اند:

نه مرکّب بود و جسم نه جوهر نه عرض

بیشریک است ومعانی توغنی دان خالق

و چون ذات واجب الوجود هرگز رؤیت نشود و از طرفی هم بایستی خلق را هدایت و راهنمائی نماید، لذا رسل و فرستادگانی از جنس بشر برگزیده کامل عیار، برای هدایت افراد بشر با دلائل و براهین و معجزات و بیّنات و دستورات کافیه، به اقتضای حال و احتیاجات اهل هر زمان فرستاده که عدد آنها بسی بسیار و بیشمار است و تمامی آنها در تحت اوامر پنج پیغمبر اولو العزم کهنوح شیخ الانبیاء و ابراهیم خلیل الرحمن و موسی کلیم الله و عیسی روح الله -علی نبیّنا و آله وعليهم‌السلام باشند، هادی و راهنمای بشر بودند و پیغمبر آخر وجود اقدس خاتم الانبیاء محمد مصطفیصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می باشد که دین و شریعت او تا روز قیامت باقی و بر قرار است.

جماعت شیعه معتقدند کهحلال محمد حلال الی یوم القیمه و حرامه حرام الی یوم القیمه و شریعته مستمره الی یوم القیمه .(1)

و خداوند متعال از برای جمیع اعمال از نیک و بد سزا و جزائی معین فرموده که در بهشت یا دوزخ بآنها داده می شود.

و روزی که برای سزا و جزای اعمال معین گردیده یوم الجزاء گویند که بعد از تمام شدن عمر دنیا، تمام خلایق را از نیک و بد من الاوّلین و الآخرین همه را زنده می کند با همین بدن عنصر جسمانی(نه بدن لطیف و هورغلیائی)بصحرای محشر می آورد بعد از محاکمه و رسیدگی، هر یک را

____________________

1- حلال محمد حلال است تا روز قیامت،و حرام آن حضرت هم حرام است تا روز قیامت،و شریعت او هم باقی و مستمر است تا روز قیامت. (بصائر الدرجات، ص168).

۱۷۶

به جزای خود می رساند.

چنانچه در کتب آسمانی عموماً بالخصوص تورات و انجیل و قرآن مجید خبر داده است و سند محکم و ثابت و محقق ما همین قرآن کریم است که با سند متّصل دست نخورده و تحریف نگردیده از زمان رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به ما رسیده و ما عامل بدستورات آن هستیم و امیدواریم که عند اللّه مأجور باشیم و به جمیع احکام واجبۀ مندرجه در این کتاب اقدس اعظم از قبیل نماز و روزه و زکاه و خمس و حج و جهاد و غیره معتقدیم.

و همچنین به فروعات و واجبات و مستحبات و دستوراتی که به وسیله رسول خدا به ما رسیده، معترف و عازم و جازم به عمل با توفیقات خداوند متعال هستیم.

و از جمیع معاصی و گناهان کبیره و صغیره از قبیل شراب و قمار و زنا و لواط و ربا و قتل نفس و ظلم و غیر آنها از آنچه در قرآن مجید و اخبار وارده منع از آنها گردیده، اجتناب می نمائیم.

و ما جماعت شیعه معتقدیم همان قسمی که احکام و دساتیر الهیّه، آورنده ای دارد که خداوند متعال او را برگزیده و به آدمیان معرفی نموده، بعد از وفات آورنده که رسول خدا می باشد، بایستی نگاه دارنده ای باشد که حافظ و حارس و نگاهبان آن دین و شریعت باشد؛ همان قسمی که پیغمبر و آورنده دین را خدا بر انگیزد و به مردم معرفی نماید؛ وصیّ و خلیفه و نگاهدار دین را هم بایستی خداوند انتخاب فرماید و به وسیله پیغمبر بامت معرفی نماید؛ چنانچه تمام انبیاء بامر خدای متعال اوصیاء خود را معرفی نمودند، پیغمبر خاتم هم که اکمل و افضل از همه آنها بوده، برای جلوگیری از فساد و اختلاف، امت را به حال خودشان نگذارده و اوصیاء خود را به امر پروردگار روی سنّت جاریه به آنها معرّفی فرموده.

و عدد آن اوصیاء منصوص رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم که از جانب خدای متعال معرفی شدند، دوازده می باشد:

اولهم سید الاوصیاء علی بن أبی طالب فبعده ابنه حسن ثم اخوه الحسین ثم ابنه علی زین العابدین ثم ابنه محمد باقر العلوم ثم ابنه جعفر الصادق ثم ابنه موسی الکاظم ثم ابنه علی الرضا ثم ابنه محمد التقی ثم ابنه علی النقی ثم ابنه حسن العسکری ثم ابنه

۱۷۷

محمد المهدی و هو الحجه القائم الذی غاب عن الانظار لا عن الامصار، یملأ الله الارض به قسطا و عدلا کما ملئت ظلما و جورا.(1)

اعتقاد شیعه امامیه آن است که این دوازده امام بر حق، از جانب خدا بوسیلۀ پیغمبر بما معرفی شدند که دوازدهمی آنها بنا بر اخبار متواتر و مستفیض که از علماء شما هم بسیار رسیده، غیبت اختیار نموده مانند غیبتی که در تمامی ادوار انبیاء و اوصیاء بوده و آن وجود مقدس را خداوند ذخیره قرار داده، برای رفع ظلم و نشر عدل و مصلح کلّ است که تمام اهل عالم انتظار ظهور چنین مصلحی را دارند.

خلاصه جماعت شیعه معتقدند بجمیع احکام خمس که در قرآن مجید و اخبار صحیحه که بوسیله روات معتبره از طرق اهل بیت طهارت و عترت پاک رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و مؤمنین نیک فطرت، از صحابه خاصّ آن حضرت به آنها رسیده، از اول باب طهارت تا آخرین باب دیات شکر می کنم خداوند متعال را که بداعی توفیق عنایت فرمود تا از روی تحقیق و منطق و برهان، نه از راه تقلید آباء و امهات باین عقاید مقدّسه معتقد و افتخار باین دین و مذهب دارم.

و هر کس در این دین و مذهب گفتگوئی دارد یا در شکّ و شبهه باشد، داعی برای حلّ شبهات و اثبات حقایق بحول و قوّه پروردگار حاضرم. (صدای مؤذّن برخاست و موقع نماز شد. پس از فراغت از نماز و صرف چای جناب حافظ افتتاح کلام نمودند).

حافظ : قبله صاحب! خیلی ممنون شدم که شرح حالات فرق شیعه را بیان نمودید. ولی در کتب اخبار و ادعیه شما مطالبی وارد است که ظواهر آنها بر خلاف گفتار شما. کفر و الحاد شیعه اثنی عشریه را مخصوصاً می رساند.

داعی : خوب است آن اخبار و ادعیه و موارد اشکال را بیان فرمایید تا حقّ

____________________

1- ( اولین آن ها سید اوصیاء، علی بن ابی طالب و بعد از او پسرش امام حسن سپس برادرش امام حسین سپس پسر امام حسین علی زینت عالدان، سپس پسرش محمد شکافنده علوم، سپس پسرش جعفر صادق، سپس پسرش موسی کاظم، سپس پسرش علی الرضا، سپس پسرش محمد تقی، سپس پسرش امام علی النقی، سپس پسرش اما حسن عسکری، سپس پسرش محمد مهدی و او حجت قائمی است که از دیدگان نهان است نه از روزگار، که خداوند زمین را به وسیله او پر از عدل و داد می کند، همان طور که پر از ظلم و فساد شده بود.) (ینابیع المودة، ج3، ص284- غایة المرام، ج4، ص119).

۱۷۸

آشکار گردد.

اشکال راجع به خبر معرفت

حافظ : اخبار زیادی دیده ام ولی آنچه الحال در نظر دارم در تفسیر صافی(1) که بقلم یکی از علماء و مفسرین بزرگ شما فیض کاشی می باشد، خبری نقل می کند که روزی حضرت حسین “الشهید بالطف” در مقابل اصحاب ایستاد و گفت:

أیها الناس، ان الله تعالی جل ذکره ما خلق العباد الا لیعرفوه فاذا عرفوه عبدوه و اذا عبدوه استغنوا بعبادته عن عباده من سواه قال رجل من اصحابه بابی انت و امی یا بن رسول الله ( صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم )فما معرفه الله قال عليه‌السلام معرفه اهل کل زمان امامهم الذی تجب علیهم طاعته .(2)

جواب از اشکال

داعی : اولا باید بسلسله سند خبر توجه کرد که آیا این خبر صحیح است یا موثق و معتبر و حسن است یا ضعیف قابل توجه است یا مردود؟ بر فرض صحّت، بخبر واحدی نتوان نصوص صریحۀ در توحید از آیات قرآن مجید و اخبار متواترۀ از طرق آل اطهار و أئمۀ هدی سلام اللّه علیهم اجمعین را از ظواهر خود منصرف ساخت.

شما چرا این همه اخبار و احادیث و گفتار أئمۀ دین را در توحید و مناظراتی را که بزرگان از أئمه اثنی عشر که در مواقع مقتضی با مادّیین و دهریین نموده اند و اثبات توحید خالص فرموده اند نمی بینید و بآنها توجه نمی نمایید؟

در حالی که تمام تفاسیر مهمه شیعه و کتب اخبار از قبیل توحید مفضّل و توحید صدوق و کتاب توحید از بحار الانوار علامۀ مجلسی قدّس اللّه اسرارهم و سایر کتب

____________________

1- تفسیر صافی، ج5، ص75.

2- ای مردم، خداوند جل ذکره خلق نفرموده است بندگان را مگر برای شناختن او؛ پس زمانی که او را شناختند، عبادتش کردند و همین که عبادت کردند مستغنی شوند بعبادت او از عبادت هرچه غیر او است مردی از اصحاب عرض کرد: “پدر و مادرم فدای تو باد پسر پیغمبر! حقیقت معرفت خدا چیست؟” فرمود: “معرفت و شناختن اهل هر زمان است؛ امامی را که اطاعتش بر ایشان لازم است.” (کنز الفوائد، ص151).

۱۷۹

توحیدیه علمای بزرگ شیعه امامیه، مملو از اخبار متواتره از اهل بیت طهارت است.

چرا رساله(النکت الاعتقادیّه) ابو عبد اللّه محمّد بن محمّد بن نعمان معروف به (مفید) که از مفاخر علمای شیعه در قرن چهارم و متوفی سال 413 قمری بوده، و همچنین اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات تألیف آن بزرگوار را مطالعه نمی کنید و نیز مراجعه نمی نمائید به کتاب احتجاج(1) شیخنا الاجلّ ابو منصور احمد بن علی بن أبی طالب الطّبرسی، تا بدانید امام بر حق حضرت رضاعليه‌السلام و السّلام چگونه در مقابل مخالفین و منکرین توحید، اثبات توحید خالص فرموده، که می گردید خبرهای واحد متشابهی را پیدا می کنید و بآنها اتکاء نموده و شیعیان را مورد حمله قرار می دهید؟

چه خوش گوید شاعر عرب:

أ تبصر فی العین منی القذی

و فی عینک الجذع لا تبصر(2)

مثل اینست که آقایان محترم بکتابهای خودتان دقیق نمی شوید تا خرافات و موهومات بلکه کفریات مندرجۀ در آن کتابها را که یضحک به الثکلی است ببینید و از خجالت سر بلند ننمائید، حتّی در صحاح معتبره خودتان بقدری اخبار خنده آور نقل شده که عقل را مبهوت و حیران می نماید.

حافظ : خنده آور گفتار و کلمات شما است که تخطئه می نمائید کتبی را که در عظمت و بزرگی مانند آن نیامده، مخصوصاًصحیحین بخاری و مسلم که عموم علمای ما اتفاق دارند بقطعیّت احادیث مندرجۀ در آنها و اگر کسی انکار این دو کتاب و اخبار مندرجه در آنها را بنماید و در مقام تخطئه آنها برآید، در حقیقت انکار اصل مذهب سنّت و جماعت را نموده؛ زیرا که مدار اعتبار این جامعه بعد از قرآن مجید باین دو کتاب بزرگ است؛ چنانچه ابن حجر مکّی در اوّل صواعق محرقه(3) اگر به نظرتان رسیده باشد نوشته است:الفصل فی بیان کیفیت ها (ای کیفیه خلافه أبی بکر)

____________________

1- احتجاج، باب280-283، ص353-365.

2- آیا می بینی در چشم من ریزه خاشاک را اما در چشم خود چوب خرما را نمی بینی؟ (کنایه از اینکه عیب کوچک مرا می بینی ولی عیب بزرگ خود را نمی بینی؟).

3- صواعق محرقه، ص9-14.

۱۸۰