شب های پیشاور جلد ۱

شب های پیشاور0%

شب های پیشاور نویسنده:
محقق: مؤسسه جهانى سبطين عليهما السلام
ناشرین: انتشارات مؤسسه سبطین علهیما السلام
گروه: مناظره ها و رديه ها
صفحات: 577

شب های پیشاور

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: سلطان الواعظین شیرازی
محقق: مؤسسه جهانى سبطين عليهما السلام
ناشرین: انتشارات مؤسسه سبطین علهیما السلام
گروه: صفحات: 577
مشاهدات: 367807
دانلود: 10653


توضیحات:

جلد 1 جلد 2
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 577 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 367807 / دانلود: 10653
اندازه اندازه اندازه
شب های پیشاور

شب های پیشاور جلد 1

نویسنده:
ناشرین: انتشارات مؤسسه سبطین علهیما السلام
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

یا لباسی برای خدا بفلان سید ذریۀ رسول اللّه یا عالم یا یتیم یا فقیری بدهد، عیب ندارد.

ولی اگر نذر کند برای پیغمبر یا امام یا امام زاده یا عالم یا یتیم و بینوا حتماً باطل است و اگر از روی علم و تعمّد باشد، قطعاً شرک است.

وظیفه هر رسول و فقیه و عالم و واعظ و مبلّغ، نوشتن و گفتن است:( وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ ) (1)

و وظیفۀ مردم شنیدن و عمل کردن است.

اگر فردی یا افرادی در پی تعلیم و تعلّم وظایف دینی نروند و بوظایف دینی خود مطابق دستورات عمل ننمایند، نقصی به اصل آن عقیده و طریقه و دستور وارد نیست.

گمان می کنم بهمین مقدار از جواب کشف حقیقت شد تا بعدها آقایان محترم شیعیان را مشرک نخوانید و امر را بر عوام مشتبه نکنید.

شرک خفی

خوب است برگردیم به گفتار اولیه و مطلب را تمام کنیم. قسم دوم، شرک خفی و پنهان است و آن شرک در اعمال و ریا در طاعات و عبادات است.

فرق میان این نوع از شرک و شرک در عبادت که از اقسام شرک جلی، شماره نمودیم، این است که در شرک عبادت برای خدا شریک قرار می دهد و در مقام عبادت او را پرستش می کند. مثلاً در نماز اگر غیر خدا را در نظر بگیرند مثل آنکه باغوای شیاطین صورت مقام ولایت را در نظر آورند یا مرشدی را منظور بدارند، قطعاً آن عمل باطل و شرک محض است.

در عبادت، جز ذات حضرت احدیت، احدی در ذهن و فکر انسانی نباید بیاید و الاّ داخل در شرک جلی می باشد.

و از رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم رسیده که فرمود: یقول الله تعالی من عمل عملا صالحا اشرک فیه غیری فهو له کلّه و انا منه بریء و انا اغنی الاغنیاء عن الشرک .(2)

____________________

1- بر رسول جز ابلاغ رسالت کامل تکلیفی نخواهد بود؛ آیه 54 سوره 24 (نور).

2- خدای تعالی می فرماید: کسی که عملی نماید و در آن عمل غیر مرا شریک قرار دهد، پس آن عمل به تمامی از برای او است و من از آن عمل یا عامل عمل بیزار هستم و من بی نیازتر از همه بی نیازانم از شرک. (جامع اسادات، ج2، ص290.)

۲۰۱

و نیز در خبر است که می فرماید:

کسی که نماز کند یا روزه بگیرد یا حج کند و نظرش آن باشد که مردم برای آن عمل او را مدح کنند، فقد اشرک فی عمله؛ پس بتحقیق شریک قرار داده است از برای خدا در آن عمل.

و نیز از حضرت امام به حق، ناطق، کاشف اسرار حقایق، جعفر بن محمّد الصادقعليهما‌السلام رسیده است که:لو انّ عبدا عمل عملاً یطلب به رحمه اللّه و الدار الآخره ثمّ ادخل فیه رضا احد من الناس کان مشرکا (1)

دامنۀ شرک خفی بسیار وسیع است؛ در هر عملی به مختصر توجّهی که به غیر خدا بنمایند، مشرک می شوند.

شرک در اسباب

یکی از اقسام این شرک، شرک در اسباب است. چنانچه غالب مردم چشم امید و خوف باسباب و خلق دارند؛ این هم شرک است اما شرک مغفور.

مراد از شرک به اسباب، آن است که اثر را در اسباب بدانند؛ مثلاً خورشید، مؤثّر در تربیت اشیاء می باشد. اگر این اثر را از خود خورشید بدانند بدون توجه مؤثّر، شرک است و اگر أثر را از مؤثّر حکیم بدانند و خورشید را وسیلۀ افاضۀ فیض، ابداً شرک نیست. بلکه خود یک نوع از عبادت است؛ زیرا توجه به آیات حق، مقدمه توجه به حق است، کما اینکه در آیات بسیاری از قرآن مجید اشاره و امر به آن شده است که نظر به آیات الهی بنمایید، چون این نظرها خود مقدمه توجه بخدای متعال است.

و همچنین است توجّه به هر سببی از اسباب از قبیل نظر و توجه تاجر به تجارت و زارع به زراعت و فلاّح به فلاحت و کاسب به کسب و اداری به اداره و

____________________

1- “اگر بنده ای عملی بنماید برای طلب رحمت خدا، و جزای آخرت، پس داخل کند دو آن عمل رضای یکی از مردم، را آن عمل کننده مشرک می باشد. ” (وسائل الشیعه، ج1،ص67- مستدرک الوسائل ، ج1، ص105).

۲۰۲

بالاخره شاغل هر شغلی به شغل و عمل خود اگر توجه استقلالی بنماید، مشرک است و اگر نظرش نظر سبب و اسباب باشد باین نیّت که لا مؤثر فی الوجود الا الله؛ یعنی اثر دهنده جز خدای متعال نیست، هیچ مانعی ندارد و شرک هم نمی باشد.

شیعه از هیچ راهی مشرک نیست

با این مختصر مقدّمه که مطلب واضح شد و اصول شرک و معانی و آثار او را بیان نمودیم، اینک اجازه بفرمایید از بیانات خود نتیجه بگیریم.که آیا شما از کدامیک از طرق شرک جلی و خفی که بیان نمودیم شیعیان را مشرک می دانید.

آیا در کجا و از کدام شیعه عارف یا عامی شنیده اید که در ذات و صفات و افعال حضرت باری جلت عظمته شریکی قائل باشند؟ یا در عبادت پروردگار معبود دیگری را در نظر داشته باشند.

یا در کتب اخبار و احادیث شیعه دیده اید که در باب اصول و فروع و عقاید، دستوری از بزرگان دین و ائمه و پیشوایان شیعه راجع به آثار طرق شرکی که عرض نمودم، رسیده باشد؟

اما راجع بشرک خفی و اقسام طرق آن، از قبیل عمل ریائی که برای خوش آیند و جلب نظر مردم عملی را بنمایند یا علاقه و امید باسباب پیدا نمودن، اختصاص به شیعیان تنها ندارد.

بلکه شیعه و سنّی همگی در عالم اجسام گرفتارند که به واسطه عدم معرفت و دانش و تزکیه نفس و توجه کامل، گاهی فریب وساوس شیطانی خورده، عمل ریایی می کنند یا سراپا غرق در اسباب می شوند و از اطاعت حقّ بیرون رفته و در اطاعت شیطان وارد می گردند. اگر چه در معنی، شرک به حق آورده بنابر آن چه عرض شد ولی از نوع شرک مغفور است و البته قابل عفو و اغماض می باشد. به مختصر توجّهی روحیّۀ آنها عوض می شود.

پس از چه راه شما شیعیان را مشرک می دانید و امر را بر عوام مشتبه می نمائید چنانچه الحال اشاره فرمودید.

حافظ : تمام فرمایشات شما صحیح است ولی عرض کردم، خود شما هم اگر دقت فرمائید تصدیق خواهید فرمود که حاجت از امامان خواستن و توسّل بآنها نمودن خود شرک است چون ما احتیاجی به واسطه بشری نداریم هر زمان که

۲۰۳

توجهی بحق نمائیم نتیجه حاصل می گردد.

داعی : خیلی محلّ تعجب است که مثل شما عالم منصف فکور! چرا باید تحت تأثیر عادات اسلاف بدون تحقیق قرار گرفته و چنین بیانی بفرمایید! گویا جناب عالی خواب بودید و یا توجهی بعرایض داعی نداشتید که بعد از ذکر این مقدمات و گفتار که تشریح مطالب نمودم، باز می فرمائید حاجت از امامان خواستن شرک است.

عزیزم مگر مطلق حاجت خواستن از خلق شرک است اگر چنین باشد پس تمام خلایق مشرکند و ابدا موحّدی یافت نگردد. اگر حاجت طلبیدن از خلق و تقاضای کمک نمودن از آنها شرک باشد، پس انبیاء چرا از خلایق کمک می طلبیدند؟ خوب است آقایان قدری در آیات قرآن مجید دقت فرمائید تا کشف حقیقت بر شما بشود.

آوردن آصف تخت بلقیس را نزد سلیمان

مقتضی است به آیات 38 تا 40 سوره 27(نمل)توجه نمائید که می فرماید:( قٰالَ یٰا أَیُّهَا الْمَلَؤُا أَیُّکُمْ یَأْتِینِی بِعَرْشِهٰا قَبْلَ أَنْ یَأْتُونِی مُسْلِمِینَ ( 38 ) قٰالَ عِفْرِیتٌ مِنَ الْجِنِّ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقٰامِکَ وَ إِنِّی عَلَیْهِ لَقَوِیٌّ أَمِینٌ ( 39 ) قٰالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتٰابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ فَلَمّٰا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قٰالَ هٰذٰا مِنْ فَضْلِ رَبِّی ) (1)

بدیهی است تخت بلقیس با آن عظمت را از منازل طولانی قبل از چشم برهم زدن نزد سلیمان آوردن، کار مخلوق عاجز نیست و مسلّم است که این امریست بر خلاف عادت و جناب سلیمان با علم باینکه این عمل قدرت خدایی می خواهد، از خداوند درخواست آوردن تخت را ننمود. بلکه از مخلوق عاجز

____________________

1- جناب سلیمان به حضار مجلس گفت: “کدامیک از شما تخت بلقیس را پیش از آنکه نزد من آید و تسلیم امر من شود خواهید آورد؟” از آن میان عفریت جن گفت: “من چنان در آوردن تخت او قادر و امینم که پیش از آنکه تو از جایگاه(قضاوت)خود برخیزی، آن را به حضور آورم.” و آن کس که به بعض از علم کتاب الهی دانا بود(یعنی آصف بن برخیا که دارای اسم اعظم بود)گفت که من پیش از آنکه چشم بر هم زنی، تخت را بدینجا آورم! چون سلیمان سریر را نزد خود مشاهده کرد، گفت: “این توانائی از فضل خدای من است.”

۲۰۴

تقاضای حاجت و کمک نمود.و از حاضرین مجلس خود خواست که آن تخت با عظمت را برای او حاضر نمایند. پس خود این تقاضا نمودن جناب سلیمان از مخلوق عاجز که “کدامیک از شما می توانید با قوه خدا داده بشما این امر را عملی نمائید و تخت بلقیس را قبل از آمدن خودش نزد من حاضر نمایید؟” می رساند مطلق حاجت خواستن از خلق، شرک نمی باشد. خداوند دنیا را دار اسباب قرار داده، شرک هم امر قلبی است؛ اگر کسی را که حاجت از او می طلبد خدا و یا شریک خدا نداند، ابداً مانعی ندارد تقاضای حاجت از او بنماید. چنانکه این عمل نزد عموم متداول است که پیوسته بدر خانۀ زید و بکر و عمرو می روند و تقاضای کمک می کنند بدون آنکه اسم خدا را بر زبان آورند.

پس اگر مریضی درب منزل طبیب و دکتر برود و بگوید: آقای دکتر بدادم برس. درد و مرض مرا کشت. آیا این مریض مشرک است؟ اگر غریقی در میان دریا فریاد بزند مردم بدادم برسید نجاتم بدهید، بدون اینکه نام خدا را ببرد مشرک است؟ یا اگر ظالمی، مظلوم بی گناهی را تعقیب نمود، مظلوم رفت در خانه وزیر اعظم گفت: آقای وزیر بدادم برس دستم، به دامنت، من جز تو امیدی ندارم؛ مرا از دست این ظالم نجات بده مشرک است؟ اگر دزدی بخانۀ کسی بقصد جان یا مال یا ناموس او برود و او در بالای بام از همسایگان خود طلب کمک نماید و رسماً بگوید: ای مردم بدادم برسید، نجاتم بدهید و ابداً اسم خدا را در آن ساعت بزبان جاری نکند، مشرک است؟

قطعاً جواب منفی است و احدی از عقلا این نوع از مردم را مشرک نمی خوانند و اگر مشرک بخوانند یا نادانند و یا غرض ورزی نموده اند!

آقایان محترم! انصاف دهید؛ مغلطه کاری ننمائید! جامعه شیعه عموماً متفقند اگر کسی آل محمّد را خدایان خود بداند یا آنها را شریک در ذات و صفات و افعال خدایی بداند، قطعاً مشرک است و ما از آنها بیزاری می جوییم.

اگر شما شنیده اید شیعیان در گرفتاریها می گویند: یا علی ادرکنی؛ یا حسین ادرکنی؛ معنای آن این نیست که یا علی الله ادرکنی-یا حسین الله ادرکنی بلکه چون دنیا

۲۰۵

دار اسباب است کهابی الله ان یجری الامور الاّ باسبابها (1) آن خاندان جلیل را وسیله و اسباب نجات می دانند و به وسیله آنها توجّه بخدای متعال می جویند.

حافظ : چرا مستقلاً از خدا طلب حاجت نمی نمایند که بدنبال وسیله و واسطه می گردند؟

داعی : توجّه استقلالی ما در طلب حوائج و دفع هموم و غموم نسبت بذات یگانه پروردگار محفوظ است. ولی قرآن مجید که سند محکم آسمانی است ما را هدایت می نماید که با وسیله باید بدرگاه با عظمت او رفت چنانچه در آیه 35 سوره 5(مائده)می فرماید:( یٰا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّٰهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَهَ ) .(2)

آل محمد وسایط فیض حق اند

ما شیعیان، آل محمّد سلام اللّه علیهم اجمعین را مستقل در حلّ و عقد امور نمی دانیم، بلکه آنها را عباد صالحین و واسطۀ فیض از مبدأ فیّاض می دانیم و توسّل ما بآن خاندان جلیل بر حسب دستور رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می باشد.

حافظ : در کجا نبی مکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم دستور توسّل بآنها را داده و از کجا معلوم شده که مراد از وسیله، در آیه آل محمّدند؟

داعی : در بسیاری از اخبار امر فرموده که برای نجات از مهالک، متوسّل بعترت و اهل بیت من شوید.

حافظ : ممکن است از آن اخبار اگر در نظر دارید برای ما بیان فرمایید!

داعی : اما اینکه فرمودید از کجا معلومست که مراد از وسیله، عترت و اهل بیت پیغمبرند، اکابر علماء شما از قبیل حافظ ابو نعیم اصفهانی درنزول القرآن فی علیّ (3) و حافظ أبو بکر شیرازی در ما نزل من القرآن فی علیّ و امام احمد ثعلبی درتفسیر (4) خود نقل می نمایند که مراد از وسیله در آیه شریفه، عترت و اهل بیت

____________________

1- خداوند واقع شدن امور را نمیپذیرد مگر اینکه اسباب آن امور واقع شود.

2- ای اهل ایمان از خدا بترسید (و بوسیلۀ اولیاء حق) توسل جوئید به خدای متعال. یعنی با وسیله بدرگاه با عظمت او بروید تا بنتیجۀ کامل برسید.

3- نزول القرآن فی علیعليه‌السلام ، ص228.

4- تفسیر ثعلبی، ج4، ص59.

۲۰۶

پیغمبرند؛ چنانچه اخبار بسیاری از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در این باب رسیده.

و ابن أبی الحدید معتزلی که از اشراف علماء شما می باشد درشرح نهج البلاغه (1) خطبه حضرت صدیقه کبری فاطمه زهراعليها‌السلام سلام اللّه علیها را در قضیّۀ غصب فدک در حضور مهاجر و انصار، نقل نموده که در اول خطبه بی بی مظلومه اشاره به معنای این آیه می فرماید به این عبارت:

و احمد الله الذی لعظمته و نوره یبتغی من فی السماوات و الارض الیه الوسیله و نحن وسیلته فی خلقه (2)

حدیث ثقلین

از جمله دلایل متقنه بر جواز تمسّک و توسّل و پیروی آل محمّد و عترت طاهره از اهل بیت رسالت، حدیث شریف ثقلین است که با اسناد صحیحه عند الفریقین (شیعه و سنّی) به حد تواتر رسیده که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

ان تمسّکتم به لن تضلّوا بعدی (3)

حافظ : گمان می کنم اشتباه فرمودید که این حدیث را صحیح الاسناد و متواتر خواندید، برای آنکه این مطلب در نزد اکابر علمای ما غیر معلوم است و دلیل بر این معنی آنکه شیخ بزرگوار ما قبله و کعبۀ سنّت و جماعت محمّد بن اسماعیل بخاری در صحیح معتبر خود که بعد از قرآن کریم، اصح کتب می باشد، ذکر ننموده!

داعی : اوّلا آنکه داعی اشتباه ننمودم بلکه صحّت اعتبار این حدیث شریف در نزد علمای خودتان مسلّم است حتّی ابن حجر مکّی با کمال تعصّبی که دارد، اعتراف به صحّت این حدیث نموده. مقتضی است برای روشن شدن فکرتان مراجعه نمائید به آخر فصل دومصواعق محرقه (4) ذیل آیه چهارم از باب 11 پس از اینکه نقل اخبار از ترمذی(5)

____________________

1- شرح نهج البلاغه،ج16، ص345.

2- حمد می کنم خدای را که از پرتو نور عظمتش بندگی می کنند اهل آسمانها و زمینها و هدف تمام وسائل ذات اقدس او است و مائیم وسیله در میان خلق.

3- اگر تمسک بآن جوئید هرگز گمراه نشوید بعد از من.

4- صواعق محرقه، ص149-150.

5- سنن ترمذی، ج5، ص329.

۲۰۷

و امام أحمد بن حنبل(1) و طبرانی(2) و مسلم(3) نموده گوید:اعلم انّ لحدیث التمسّک بالثقلین طرقا کثیره وردت عن نیّف و عشرین صحابیا (4)

آنگاه گوید اختلافی در طرق حدیث است؛ در بعض طرق گویند: در حجّه الوداع در عرفات.و در بعض طرق گویند: در مدینه در مرض موت در وقتی که حجره پر بود از صحابه و در بعض آنها است در غدیر خم و در بعض آنها بعد از برگشتن از طائف بوده. پس از آن خود اظهار نظر نموده، گوید: “منافاتی در این اختلافات نمی باشد و مانعی ندارد که در تمام این امکنه (که ذکر گردیده) رسول اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم این حدیث را تکرار نموده باشد برای اثبات عظمت شأن قرآن کریم و عترت طاهره .”

دقت نظر خالی از تعصب موجب سعادت است

و اما اینکه فرمودید: “چون بخاری در صحیح خود نقل ننموده دلیل بر عدم صحّت این حدیث شریف می باشد!”از جهات بسیاری این بیان مردود و عند العلماء منفور است؛ چه آنکه این حدیث را اگر بخاری نقل ننموده، ولی عموم اکابر علمای شما نقل نموده اند حتّی عدل بخاری، مسلم بن حجاج و تمام ارباب صحاح ستّه مبسوطاً در کتب معتبره خود ذکر نموده اند. یا باید آقایان محترم تمام صحاح و کتب معتبره علماء خود را شسته و بدور اندازید و مشخص نمایید عقاید خودتان را به صحیح بخاری و اگر معترفید به عدالت و علم و دانش سایر علماء خود که هر یک در زمان خود میان اهل سنّت نابغه علم و دانش و تقوی بوده اند، مخصوصاً ارباب صحاح ستّه، مقتضی است که اگر خبری را به جهاتی بخاری نقل ننموده و دیگران نقل نموده اند، قبول نمائید.

حافظ : جهاتی نداشته فقط بخاری بسیار محتاط بوده و در نقل اخبار دقت بسیار می نموده هر خبری که سنداً یا متناً مخدوش، و قابل قبول عقل نبوده، نقل ننموده.

____________________

1- مسند احمد، ج3، ص59.

2- المعجم الکبیر، ج3، ص65، ح2678.

3- صحیح مسلم،ج7، ص123.

4- بدانید برای حدیث تمسک بثقلین(عترت طاهره و قرآن مجید)طرق بسیاری می باشد که نقل گردید از زیاده از بیست نفر از اصحاب.

۲۰۸

داعی : اشتباه آقایان اهل سنّت روی قاعدۀ حب الشیء یعمی و یصم(1) .

همین جا است؛ چون درباره او غلو دارید، گمان می کنید که آقای بخاری بسیار دقیق بوده و هر خبری را که در صحیح خود آورده، بسیار معتبر و مانند وحی منزل است و حال آنکه چنین نیست. در سلسله اسناد بخاری بسیاری اشخاص مردود منفور کذّاب جعّال موجود است.

حافظ : این بیان شما مردود و منفور است برای اینکه اهانت بمقام علم و دانش بخاری نموده اید (یعنی اهانت بتمام اهل سنّت و جماعت نموده اید).

داعی : اگر انتقاد علمی اهانت است، پس تمام بزرگان از علمای شما که دقیقاً به اخبار رسیدگی نموده و بسیاری از اخبار مندرجه در صحاح معتبره شما مخصوصا صحیحین بخاری و مسلم را از جهت وجود اشخاص مردود کذّاب جعّال در سلسله اسناد آنها رد نموده اند همگی اهانت کننده به مقام علم و دانش و مردود بوده اند.

خوب است آقایان قدری دقیق شوید در کتب اخبار و در موقع مطالعه، به حالت غلو ننگرید که چون بخاری یا مسلم است، پس آنچه نقل نموده بتمام معنی صحیح و مقطوع الصدور است.

لازم است جناب عالی و سایر علماء اعلام که به صحاح ستّه مخصوصاً به صحیحین بخاری و مسلم نظر غلو دارید، قبلاً به کتبی که در جرح و تعدیل اخبار نوشته اند، مراجعه نمایید تا قدر و عظمت آقای بخاری و شدت امعان نظر ایشان را در نقل احادیث بدانید.

اگر شما اللآلی المصنوعه فی احادیث الموضوعه سیوطی و میزان الاعتدال و تلخیص المستدرک ذهبی و تذکره الموضوعات ابن جوزی و تاریخ بغداد تألیف أبو بکر أحمد ابن علی خطیب بغداد و بالاخره کتب رجالیۀ علمای بزرگ خود را بخوانید، بداعی ایراد نمی گیرید و نمی فرمائید که بآقای بخاری اهانت نموده ایم.

____________________

1- دوستی هر چیزی آدمی را کور و کر می نماید (مسند گاحمد،ج3، ص59).

۲۰۹

بخاری و مسلم از رجال مردود و جعال نقل خبر نموده اند

مگر داعی، چه عرض کردم که جنابعالی عصبانی شدید؟ عرض داعی جز این بود که گفتم اخبار موضوعه از رجال مردوده کذّابین در صحاح شما حتی در صحیحین بخاری و مسلم موجود است؟

شما اخبار صحیح بخاری را با مراجعه به کتب رجال، دقیقانه اگر مطالعه نمایید، می بینید از بسیاری از رجال جعّال وضّاع مردود نقل خبر نموده؛ از قبیل أبو هریره کذّاب و عکرمه خارجی محمّد بن عبد سمرقندی و محمّد بن بیان و ابراهیم بن مهدی ابلّی و بنوس بن احمد واسطی و محمّد بن خالد حبلی و احمد بن محمّد یمانی و عبد اللّه بن واقد حرّانی و أبو داود سلیمان بن عمرو کذّاب و عمران بن حطّان و دیگران از روات مردوده نقل خبر نموده اند که وقت مجلس و حافظه داعی اقتضای نقل تمام آنها را ندارد، چنانچه به کتب رجالیه مراجعه نمایید، حقیقت امر بر شما آشکار گردد که آقای بخاری، آن قسمی که در نظر شما جلوه گر است، نمی باشد؛ یعنی فوق العاده دقیق و محتاط نبوده و در نقل اخبار به ظواهر اشخاص توجه داشته و باصطلاح خودمانی خیلی خوش بین بوده و خوش باور؛ هر خبری از هر کس شنیده که ظاهر الصلاح بوده، ضبط نموده.

دلیل بر این معنی، کتب رجالیه علمای خودتان است که ببعض از آنها اشاره نمودیم که اخبار موضوعه مردوده را جدا نموده و در سلسله روات بخاری و مسلم امعان نظر دقیقانه نموده و پرده بسیاری از آنها را دریده تا امروز مورد توجه ما و شما باشد و با توجه به آن کتب، امشب نفرمایید حدیث ثقلین و تمسّک به عترت طاهره را که بخاری نقل ننموده، از جهت احتیاطکاری او بوده! آیا عقل باور می کند که عالم دقیق محتاط، اخبار موضوعه از روات غیر موثق کذّاب وضّاع را نقل نماید تا مورد تمسخر اهل علم و عقل و دانش قرار گیرد؟ آیا حدیث سیلی زدن کلیم اللّه بر صورت عزرائیل و کور نمودن او و یا برهنه و بدون ساتر عورت رفتن موسی در میان بنی اسرائیل را که قبلاً عرض نمودم، از خرافات و موهومات نمی باشد؟(1) .

آیا احادیث رؤیت پروردگار در روز قیامت با پای مجروح و ظاهر ساختن ساق

____________________

1- در (جلسه سوم) همین کتاب ذکر گردیده است.

۲۱۰

پای خود که در صحیح نقل نموده و ببعضی از آنها اشاره نمودیم، از کفریات نمی باشد(1) .

خبر مضحک و اهانت برسول الله در صحیحین بخاری و مسلم

آیا از شدت احتیاط علم و عمل بخاری است که در صحیح(2) خود باب(اللهو بالحراب)و همچنین مسلم در صحیح(3) در باب الرخصه فی اللعب الذی لا معصیه فیه فی ایام العید از ابو هریره نقل می نمایند که روز عیدی جمعی از سیاحان سودانی در مسجد رسول خدا جمع شده بودند و با اسباب لهو و لعب، مردم را سرگرم می نمودند. رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به عایشه فرمود: “میل داری تماشا کنی؟” عرض کرد: “بلی یا رسول اللّه”. حضرت او را پشت خود سوار نمود به قسمی که سرش را از روی کتف آن حضرت کشیده و صورت بصورت مبارکش گذارد. حضرت برای لذت بردن عایشه، آنها را ترغیب می نمود که خوب تر بازی کنند تا زمانی که عایشه خسته شد آنگاه او را بر زمین گذارد!

شما را به خدا انصاف دهید که اگر چنین نسبتی بیک نفر از شماها بدهند عصبانی نمی شوید و آن را اهانت بخود نمی دانید؟

اگر جناب حافظ بگوید که گویندۀ گفته است دیشب پشت منزل آقای حافظ دسته ای بازیگر مشغول سازندگی و بازیگری بودند؛ دیدم آقای حافظ عالم جلیل القدر عیالش را بر پشت خود بلند نموده و تماشا می کند؛ حتی به بازیگرها می گوید: خوب بازی کنید تا عیال من لذت ببرد. شما را به خدا آقای حافظ از شنیدن این حرف خجالت نمی کشد و متأثر نمی گردد؟ و اگر بنده مخلص شما چنین حرفی را از گوینده ای و لو ظاهر الصلاح باشد شنیدم، آیا سزاوار است نقل کنم؟ و اگر نقل کردم عقلا نمی گویند، فلانی جاهلی، حرفی را زد شما که عاقل هستید چرا نقل نمودید؟

____________________

1- در (جلسه سوم) همین کتاب ذکر گردیده است.

2- صحیح بخاری،ج1، ص169-170، باب فی العیدیدن و التجمل فیه.

3- صحیح مسلم، ج3،ص 22.

۲۱۱

آنگاه قضاوت کنید به منقولات بخاری که اگر واقعاً دقیق و حلاج اخبار بود، بر فرض چنین خبری شنید، سزاوار بود در کتاب خود نقل نماید و آقایان هم آن کتاب را اصحّ الکتب بعد القرآن بخوانید. ولی حدیث ثقلین را که رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم امر می فرماید امت خود را که بعد از من تمسّک به قرآن مجید و عترت معصومین از اهل بیت من بجویید (چون نام عترت در میان است) نقل ننماید! و لکن اخبار مجعوله موهومه که وقت مجلس اجازه نقل تمام آنها را نمی دهد، در ابواب کتب خود نقل نماید!

ولی از یک جهت داعی تصدیق می نمایم بیان شما را که آقای بخاری در میان علماء سنّت و جماعت بسیار محتاط بوده؛ به این معنی که بهر خبری برخورده که راهی به اثبات ولایت علیعليه‌السلام و حرمت اهل بیت طهارت به عنوان مقام ولایت داشته احتیاطاً نقل ننموده که مبادا روزی حربه دست دانشمندان گردد و حقّ و حقیقت را ظاهر نمایند.

چنانچه مجلدات صحاح را با صحیح بخاری مقابله می نماییم، باین موضوع روشن برمیخوریم که هر خبری و لو متواتر و ضروری و مؤیّد به قرآن و آیات الهیه بوده ایشان نقل ننمودند؛ مانند احادیث بسیار در سبب نزول آیات شریفه( یٰا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مٰا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ الخ ) (1) ( و إِنَّمٰا وَلِیُّکُمُ اللّٰهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاٰهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکٰاهَ وَ هُمْ رٰاکِعُونَ ) (2) ( وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ ) (3) -الخ

و حدیث الولایه، یوم الغدیر و حدیث الانذار، یوم الدار، و حدیث المواخات و حدیث السّفینه و حدیث باب الحطّه و غیر اینها؛ آنچه نسبتی به اثبات مقام ولایت و حرمت اهل بیت طهارت داشته ایشان احتیاطا نقل ننمودند. ولی هر حدیثی (و لو از هر جعّال کذّاب وضّاع بوده) که در اهانت به مقامات مقدسۀ انبیای

____________________

1- ای پیامبر! آن چه از پروردگارت بر تو نازل شده است، کاملاً (به مردم) برسان و اگر نکنی، رسالت او را انجام ندادی؛ خداوند تو را از (خطرات احتمالی) مردم نگاه می دارد؛ و خداوند، جمعیت کافران (لجوج) را هدایت نمی کند.(سوره مائده، آیه67).

2- سرپرست و ولی شما تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آورده اند؛ همانها که نماز بر پا می دارند و در حال رکوع زکات می دهند.(سوره مائده،آیه 55).

3- و خویشاوندان نزدیکت را انذار کن. (سوره شعراء، آیه214).

۲۱۲

عظام و بالاخصّ وجود مقدّس خاتم الانبیاءصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و عترت طاهرۀ آن حضرت راهی داشته، بدون احتیاطاً نقل ننموده. که ببعض از آنها اشاره نمودیم.

در اسناد حدیث ثقلین

اینک ناچارم ببعض از کتب معتبرۀ شما اشاره نمایم تا بدانید که اگر حدیث شریف ثقلین را آقای بخاری نقل ننموده، دیگران از اکابر و موثقین علمای شما حتی عدل بخاری (در صحّت بیان نزد شما) مسلم بن حجّاج نقل نموده اند.

مسلم بن حجّاج درصحیح (1) و أبی داود درصحیح (2) و ترمذی درسنن (3) و نسائی درخصائص (4) و امام احمد بن حنبل(5) و حاکم درمستدرک (6) و حافظ ابو نعیم اصفهانی درحلیه الاولیاء (7) و سبط ابن جوزی درتذکرة (8) و ابن اثیر جزری دراسد الغابه (9) و حمیدی درجمع بین الصّحیحین (10) و رزین درجمع بین الصّحاح الستّه و طبرانی درکبیر (11) و ذهبی درتلخیص مستدرک (12) و ابن عبد ربه درعقد الفرید (13) و محمّد بن طلحه شافعی درمطالب السؤول (14) و خطیب خوارزمی درمناقب (15) و سلیمان بلخی حنفی در باب 4

____________________

1- صحیح مسلم، ج7، ص3.

2- سنن ابی داوود، ج2، ص185.

3- سنن ترمذی، ج5، ص329، ح3876.

4- خژصائص امیرالمؤمنین، ص112،ح78.

5- مسند احمد،ج3، ص21،17 و ج4، ص317.

6- مستدرک، ج3، ص110.

7- حلیة الاولیاء، ج1، ص255 و ج99، ص64.

8- تذکرة الخواص،ص38.

9- اسدالغابة؛ ج6، ص225، ج99،ص64.

10- جمع بین الصحیحین، ج3، ص109.

11- المعجم الکبیرج3، ص154.

12- تلخیص مستدرک، ج3، ص130.

13- عقد الفرید، ج4،ص 126.

14- مطالب السؤول، ص23؛ مقدمة المؤلف.

15- مناقب خوارزمی، ص177، ح214.

۲۱۳

ینابیع المودة (1) و میر سید علی همدانی در موده دوم ازمودة القربی (2) و ابن ابی الحدید درشرح نهج البلاغه (3) و شبلنجی درنور الابصار (4) و نور الدّین بن صبّاغ مالکی درفصول المهمّه (5) و حموینی درفرائد السمطین (6) و امام ثعلبی در تفسیرکشف البیان (7) و سمعانی و ابن مغازلیشافعی در مناقب (8) و محمّد بن یوسف گنجی شافعی در باب اول در بیان صحت خطبه غدیر خم و درکفایت الطالب (9) ضمن باب 62 و محمد بن سعد کاتب درطبقات (9) و فخر رازی درتفسیر (11) ، ضمن آیه اعتصام و ابن کثیر دمشقی درتفسیر (12) ضمن آیه مودّت و ابن عبد ربه درعقد الفرید (13) و ابن ابی الحدید درشرح نهج البلاغه (14) و سلیمان حنفی درینابیع المودة (15) به عبارات مختلفه و ابن حجر مکی درصواعق (16) بعبارات مختلفه و دیگران از اکابر علمای شما که نقل اقوال تمام آنها مقتضی وقت این مختصر مجلس ما نیست، به مختصر اختلافی در الفاظ و عبارات این حدیث شریف را که بنقل اقوال خاصّه و عامّه بحدّ تواتر رسیده از رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل نموده اند که فرمودانی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی اهل بیتی لن

____________________

1- ینابیع المودة،ج1،ص103،ح22.

2- مودة القربی، ص13.

3- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج6، ص375.

4- نور الابصار، ص96.

5- فصول المهمه،ج2، ص717.

6- فرائد السمطین، ج2، ص423.

7- کشف البیان، ج9، ص186.

8- مناقب ابن مغازلی، ص234،ح281.

9- کفایة الطالب، ص260-259، باب62.

10- طبقات ابن سعود، ص194.

11- تفسیر رازی، ج8، ص173.

12- تفسیر ابن کثیر، ج3، ص494.

13- عقد الفرید، ج4، ص126.

14- شرح نهج البلاغه،ج6، ص375.

15- ینابیع المودة، ج2، ص269، ح766.

16- صواعق المحرقه، ص149.

۲۱۴

یفترقا حتی یردا علیّ الحوض من توسّل(تمسک)بهما فقد نجی و من تخلّف عنهما فقد هلک-ما ان تمسکتم بهما لن تضلّوا ابدا (1)

این دلیل محکم ماست که ناچار بامر رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، بایستی تمسّک و توسّل بجوئیم بقرآن کریم و اهل بیت طهارت سلام اللّه علیهم اجمعین.

شیخ : این حدیث را صالح بن موسی بن عبد اللّه بن اسحاق بن طلحه بن عبد اللّه القرشی التیمی الطلحی بسند خود از ابو هریره باین طریق نقل نموده که انی قد خلفت فیکم ثنتین کتاب الله و سنتی(2) الخ-

داعی : باز با نقل حدیث یک طرفه از یک فرد طالح، متروک، ضعیف، و مردود ارباب جرح و تعدیل (از قبیل ذهبی و یحیی و امام نسائی و بخاری و ابن عدی و غیرهم) وقت مجلس را گرفتید. آقای من، نقل این همه اخبار معتبره از اکابر علماء خودتان شما را قانع ننموده که بچنین حدیث غیر قابل قبول نزد جهابذۀ علماء خودتان استناد جستید و حال آنکه اتفاقی فریقین (شیعه و سنّی) است که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:کتاب الله و عترتی نه سنتی؛ چه آنکه کتاب و سنّت هر دو مبیّن می خواهند؛ سنّتی که خود محتاج به مبیّن است نمی تواند مبیّن قرآن باشد. پس عترت، عدیل القرآن است که هم مبیّن قرآن و هم ظاهرکننده سنّت رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می باشد.

حدیث سفینه

و دیگر از دلائل ما در توسّل باهلبیت رسالت حدیث معتبرۀ سفینه است که بسیاری از علماء بزرگ شما تقریباً بحدّ تواتر نقل نموده اند.

و آنچه در نظر دارم زیاده از صد نفر از اکابر علماء خودتان در کتب معتبره

____________________

1-به درستی که می گذارم در میان شما دو چیز بزرگ را که کتاب خدا(قرآن مجید)و عترت و اهل بیت من اند و این هر دو هرگز از هم جدا نمی شوند تا در کنار حوض(کوثر)بر من وارد شوند هر کس توسل و تمسک بآن دو بنماید، پس بتحقیق نجات یافته است و هر کس از آن دو دوری نماید، پس به تحقیق هلاک شده است؛ کسی که تمسک بآن دو نماید هرگز گمراه نخواهد شد .

2- سنن کبری،ج1، 114.

۲۱۵

خود ثبت نموده اند از قبیل مسلم بن حجّاج درصحیح (1) خود و امام احمد بن حنبل درمسند (2) و حافظ ابو نعیم اصفهانی درحلیة (3) و ابن عبد البر در استیعاب و ابو بکر خطیب بغدادی درتاریخ بغداد (4) و محمّد بن طلحه شافعی درمطالب السؤول (5) و ابن اثیر درنهایه (6) و سبط ابن جوزی درتذکره (7) و ابن صبّاغ مالکی درفصول المهمّه (8) و علاّمه نور الدین سمهودی درتاریخ المدینه (9) و سید مؤمن شبلنجی درنور الابصار (10) و امام فخر رازی در تفسیرمفاتیح الغیب (11) و جلال الدین سیوطی دردرّ المنثور (12) و امام ثعلبی در تفسیر کشف البیان و طبرانی دراوسط (13) و حاکممستدرک (14) و سلیمان بلخی حنفی در باب 4 ینابیع الموده و میر سید علی همدانی در مودت دوم ازمودة القربی (15) و ابن حجر مکّی در ذیل آیۀ هشتم ازصواعق (16) و طبری درتفسیر (17) وتاریخ (18) خود و محمّد بن یوسف گنجی درکفایة الطالب (19) و دیگران از اعاظم علماء شما نقل

____________________

1- صحیح مسلم، ج2، ص450.

2- مسند احمد، ج5، ص92.

3- حلیة الاولیاء، ج4، ص306.

4- تاریخ بغداد،ج12،ص91.

5- مطالب السؤول، ص20.

6- نهایة، ج2، ص298.

7- تذکرة الخواص، ص122-323.

8- فصول المهمه، ص26.

9- تاریخ المدینه، ج14، ص9.

10- نور الابصار، ص105.

11- مفاتیح الغیب، ج27، ص167.

12- درّ المنثور، ج3، ص334.

13- اوسط، ج4، ص10.

14- مستدرک، ج2، ص343.

15- مودة القربی، مودة2.

16- صواعق، ص186.

17- تفسیر طبری، ج27، ص126.

18- تاریخ طبری، ج8، ص184.

19- کفایة الطالب، ص379، باب100، ح1051.

۲۱۶

نموده اند که رسول اکرم خاتم الانبیاءصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:انّما مثل اهل بیتی فیکم کمثل سفینه نوح من رکبها نجا و من تخلّف عنها هلک (1) .

و نیز امام محمّد بن ادریس شافعی(2) در ابیات خود بصحت این حدیث اشاره نموده؛ چنانچه علاّمه فاضل عجیلی در ذخیره المآل آن ابیات را باین طریق نقل نموده:

و لما رایت الناس قد ذهبت بهم

مذاهبهم فی ابحر الغی و الجهل

رکبت علی اسم الله فی سفن النجا

و هم اهل بیت المصطفی خاتم الرسل

و امسکت حبل الله و هو ولاؤهم

کما قد امرنا بالتمسک بالحبل

اذا افترقت فی الدین سبعون فرقه

و نیفا علی ما جاء فی واضح النقل

و لم یک ناج منهم غیر فرقه

فقل لی بها یا ذا الرجاحه و العقل

أ فی الفرقه الهلاک آل محمد

ام الفرقه اللاتی نجت منهم قل لی

فان قلت فی الناجین فالقول واحد

و ان قلت فی الهلاک حفت عن العدل

اذا کان مولی القوم منهم فاننی

رضیت بهم لا زال فی ظلّهم ظلّ

رضیت علیا لی اماما و نسله

و انت من الباقین فی اوسع الحل(3)

اگر خوب توجه بنمائید باین اشعار واضحه و آن هم از امام شافعی پیشوای

____________________

1- جز این نیست که مثل اهل بیت من در میان شما، مثل کشتی نوح است؛ کسی که سوار بر او شد، نجات یافت و کسی که دوری از او نمود، هلاک گردید. (رشفة الصادی، ص25).

2- چون مردم را غرق دریای جهل و گمراهی دیدم، به نام خداوند متعال در کشتیهای نجات که آنها خاندان رسالت و اهل بیت خاتم الانبیاءصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بودند، تمسک جستم و بحبل اللّه که دوستی آن خاندان جلیل است، چسبیدم؛ همچنان که به ما امر شده که به آن حبل اللّه تمسک جوئیم. زمانی که دین را به هفتاد و سه فرقه متلاشی نمودند، چنانکه در اخبار واضحاً نقل گردیده؛ فقط یکی از آنها حق و باقی بر باطل اند بگو: به من ای کسی که اهل خرد و دانشی، آیا خاندان رسالت آل محمد سلام اللّه علیهم اجمعین در فرقه های باطل می باشند یا با فرقه حق اند؟ اگر بگویی با فرقه حق هستند، پس کلام ما و شما یکی است و اگر بگویی با فرق باطله و هلاک شده اند، قطعاً از راه مستقیم منحرف شده ای و در نتیجه بدان که آن خاندان جلیل قطعا برحق و با حق و در طریق مستقیم اند، منهم راضی شدم به آنها و اختیارا طریقه ایشان را قبول کردم که خداوند سایه ایشان را بر سر من پاینده و جاوید بدارد. من راضی شدم بامامت علی و اولادهای او(عليهم‌السلام )که برحق اند و تو باش در آن فرق باطله تا روزی که کشف حقیقت شود.

۲۱۷

بزرگ سنّت و جماعت، می بینید چگونه اقرار می نماید که رکوب باین سفینه و تمسک و توسل باین خانواده طاهره، اسباب نجات است؛ زیرا فرقۀ ناجیه از هفتاد فرقه امت مرحومه، فقط متمسّکین و متوسّلین بذیل عنای آل محمّدند و بس.

پس شیعیان حسب الامر خود رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ،توسل می جویند باین خاندان جلیل بسوی خدای متعال.

مطلب دیگر یادم آمد که اگر بنا به فرموده شما، بشر احتیاج بواسطه و وسیله ندارد و اگر با وسیله بسوی خدا بنالد و استغاثه کند، کار غلطی نموده و مشرک می باشد، پس خلیفه ثانی عمر بن الخطاب چرا در موقع احتیاج و اضطرار با واسطه بسوی خدا می رفت و استغاثه می کرد تا نتیجه می گرفت؟

حافظ : هرگز خلیفه عمر رضی اللّه عنه با واسطه عملی انجام نداده و این اول مرتبه ایست که چنین حرفی را می شنوم. متمنی است موردش را بیان فرمابید؟

داعی : خلیفه مکرر در مواقع احتیاج، توسل باهلبیت رسالت و عترت طاهره آن حضرت می جست و به وسیله آنها بسوی خدا می رفت تا نتیجه می گرفت. باقتضای مجلس بدو مورد از آن موارد برای نمونه اشاره می نمایم.

1- ابن حجر مکّی بعد از آیه 14 درصواعق محرقه (1) از تاریخ دمشق نقل می نماید که در سال 17 هجری، مکرر مردم برای استسقا رفتند و نتیجه نگرفتند؛ همگی متأثر و پریشان شدند؛ عمر بن الخطاب گفت: “هرآینه فردا طلب آب می کنم بوسیله کسی که حتما خدا بواسطۀ او به ما آب خواهد داد.” صبح فردا که شد، خلیفه عمر نزد عباس عمّ اکرم رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم رفت و گفت: اخرج بنا حتی نستسقی الله بک؛ بیرون بیا با ما تا به وسیله تو طلب آب نمائیم از خداوند متعال. جناب عباس فرمود: “عمر قدری بنشین تا وسیله فراهم نمایم.” آن گاه فرستاد بنی هاشم را خبر کردند؛ لباس پاک پوشیده، بوی خوش استعمال نموده، در آن حال جناب عباس بیرون آمد در حالتی که علیعليه‌السلام در جلو او و امام حسنعليه‌السلام طرف راست و امام حسینعليه‌السلام طرف چپ و بنی هاشم در عقب سرش؛ آنگاه فرمود: “یا عمر احدی را با ما مخلوط منما!” پس به همین حال رفتند تا به مصلّی. جناب عباس دست به مناجات برداشت،

____________________

1- صواعق محرقه، ص178- تاریخ دمشق، ج26،ص362.

۲۱۸

عرض کرد: “پروردگارا تو ما را خلق فرمودی و دانا بودی به آنچه ما عمل به آن می نماییم آنگاه عرض کرد؛اللهم کما تفضلت علینا فی اوله فتفضل علینا فی آخره.(1)

جابر می گوید: “هنوز دعایش تمام نشده بود که ابرها حرکت و باران بنای باریدن را گذارد؛ هنوز ما به منزلهامان نرسیده بودیم، مگر از باران تر شدیم.”

و نیز از بخاری نقل می نماید که در زمان قحطی، عمر بن الخطاب به وسیله عباس بن عبد المطلب طلب آب از درگاه حق تعالی می نمود و عرض می کرداللهم انا نتوسل الیک بعمّ نبینا فاسقنا فیسقون .(2)

2- ابن ابی الحدید معتزلی شرح نهج البلاغه نقل می نماید، خلیفه عمر با جناب عباس عمّ اکرم رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به استسقاء رفتند؛ خلیفه عمر در محل استسقا عرض کرد:

اللهم انا نتقرب الیک بعم نبیک و بقیه آبائه و کبر رجاله فاحفظ اللهم نبیک فی عمه فقد دلونا به الیک مستشفعین و مستغفرین.(3)

حکایات آقایان سنی ها و اتباع خلیفه عمر، همان مثل معروف کاسۀ گرم تر از آش است, زیرا که خلیفه عمر در وقت دعا و احتیاج و اضطرار، عترت و اهل بیت پیغمبر را شفیع قرار می داد بوسیله آنها از خداوند طلب حاجت می نمود، مورد اعتراض هم قرار نمی گرفت؛ ولی وقتی ما شیعیان، آن خاندان طهارت را شفیع قرار می دهیم و به آنها توسل می جوییم، بما اعتراض نموده، کافر و مشرک می خوانند!

اگر شفیع بردن آل محمّد و عترت طاهره به سوی خدای متعال شرک است، پس قطعاً طبق روایات علمای خودتان خلیفه عمر بن الخطاب اول مشرک بوده و

____________________

1- “پروردگارا هم چنانکه تفضل فرمودی بر ما در اول امر، پس تفضل نما بر ما در آخر آن.” (صواعق المحرقه، ص178).

2- “پروردگارا ما توسل می جوییم به تو به عموی پیغمبرت که به ما باران دهی.” پس باران بآن ها عطا شد.(صحیح البخاری، ج2، ص16- تاریخ مدینه، ج26، ص355).

3- “پروردگارا! ما توسل می جوئیم بسوی تو بعم پیغمبرت و باقیمانده از پدرانش و بزرگان از رجال بنی هاشم. پس حفظ فرما مقام پیغمبرت را در عموی او، زیرا که او ما را دلالت نموده بسوی تو که طلب شفاعت و استغفار نمائیم از درگاه با عظمت تو.” (شرح نهج البلاغه، ج7، ص187و ج14، ص252).

۲۱۹

اگر آن عمل خلیفه شرک نبوده، بلکه احسن اعمال بوده (چون خلیفه انتخاب نموده) پس حتماً اعمال شیعیان و توسل آنها به آل محمّد سلام اللّه علیهم اجمعین نیز هرگز شرک نخواهد بود.

پس حتماً باید آقایان از این گفتار خودتان بر گردید، بلکه استغفار نمایید (که چنین نسبتی را به شیعیان پاک موحّد دادید) تا مغضوب غضب حق واقع نشوید؛ زیرا جایی که خلیفه عمر با بودن کبار صحابه هرچه دعا کنند، نتیجه نگیرند، مگر به وسیله اهل بیت پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، شما چگونه انتظار دارید که ما بی واسطه و مستقل دعا کنیم و نتیجه بگیریم؟

پس آل محمّد سلام اللّه علیهم اجمعین در تمام ادوار، از زمان پیغمبر الی زماننا هذا، وسایل عباد بسوی خدا بودند و ما هم برای آنها استقلالی در قضاء حوائج قائل نیستیم، مگر آنکه آنها را عباد صالحین و امامان بر حق و مقرّبین درگاه حق تعالی دانسته، لذا واسطه بین خود و خدا قرار می دهیم.

و بزرگترین دلیل بر این معنی کتب ادعیۀ ما می باشد که در تمام ادعیۀ مأثوره از أئمه معصومین غیر از آن چه عرض کردم، به ما دستور داده نشده و ما هم غیر از این طریق عملی ننموده و نخواهیم نمود.

حافظ : این بیانات شما بر خلاف مسموعات ما است.

داعی : مسموعاتتان را بگذارید، از مشهودات صحبت بفرمایید، آیا هیچ کتب معتبرۀ ادعیۀ علماء بزرگ شیعه را ملاحظه و مطالعه فرموده اید.

حافظ : دست رسی نداشته ام.

داعی : مقتضی آن بود که اول این قبیل کتب را مطالعه فرموده، آن گاه ایراد می فرمودید؛ اینک دو جلد کتاب دعا و زیارت همراه دارم؛ یکی زاد المعاد تألیف علامۀ مجلسی قدّس سرّه القدّوسی و دیگر هدیّه الزّائرین تألیف فاضل محدّث متبحّر معاصر آقای حاج شیخ عباس قمی دامت برکاته(1) برای مطالعه حاضر است(هر دو را خدمت) آقایان گذاردم، مورد مطالعه قرار دادند؛ ادعیه توسل را خواندند و دیدند

____________________

1- در 23 ذی حجه 1359 قمری برحمت ایزدی پیوست و در طرف راست درب قبله نجف اشرف مدفون گردید رحمه اللّه علیه.

۲۲۰