شب های پیشاور جلد ۱

شب های پیشاور0%

شب های پیشاور نویسنده:
محقق: مؤسسه جهانى سبطين عليهما السلام
ناشرین: انتشارات مؤسسه سبطین علهیما السلام
گروه: مناظره ها و رديه ها
صفحات: 577

شب های پیشاور

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: سلطان الواعظین شیرازی
محقق: مؤسسه جهانى سبطين عليهما السلام
ناشرین: انتشارات مؤسسه سبطین علهیما السلام
گروه: صفحات: 577
مشاهدات: 367844
دانلود: 10653


توضیحات:

جلد 1 جلد 2
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 577 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 367844 / دانلود: 10653
اندازه اندازه اندازه
شب های پیشاور

شب های پیشاور جلد 1

نویسنده:
ناشرین: انتشارات مؤسسه سبطین علهیما السلام
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

امیر المؤمنینعليه‌السلام (چاپ سال 1313 قمری) ضمن فصل نوزدهم به اسناد خود از رسول اللّه خاتم الانبیاءصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل نموده که فرمود:

“در معراج وقتی رسیدم به سدره المنتهی، خطاب رسید، ای محمّد خلق را آزمودی، کدام کس را فرمانبردارتر دیدی نسبت به خود؟ عرض کردم علی را.”

قال صدقت یا محمد؛ راست گفتی، آنگاه فرمود:فهل اتّخذت لنفسک خلیفه یؤدّی عنک و یعلم عبادی من کتابی ما لا یعلمون قال قلت یا رب اختر لی فان خیرتک خیرتی قال اخترت لک علیا(عليه‌السلام)فاتّخذه لنفسک خلیفه و وصیّا و نحلته علمی و حلمی و هو امیر المؤمنین حقا لم ینالها احد قبله و لیست لاحد بعده (1) .

از این قبیل اخبار در کتب معتبرۀ شما بسیار است، ولی آنچه در حافظه داشتم بعرضتان رسانیدم تا جناب حافظ بدانند که ما شاخ و برگ نمی دهیم، بلکه عین واقع و حقیقت را می گوئیم؛ فلذا بعضی از اکابر علماء منصف خودتان تصدیق این معنی را نموده اند، مانند نظّام بصری - چنانچه صلاح الدین صفدی در وافی بالوفیات، ضمن حرف الف، ذیل حالات ابراهیم بن سیار بن هانی بصری معروف به نظّام معتزلی گفته است:نص النبی صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم علی انّ الامام علیّ - و عیّنه - و عرفت الصحابه ذلک و لکن کتمه عمر لاجل ابی بکر رضی الله عنهما (2) .

متأسفانه ما درک زمان خاتم الانبیاءصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را ننموده ایم، ولی امروز که می خواهیم راه حق را پیدا کنیم، ناچاریم با توجه به آیات قرآنیه و اخبار صحیحه صریحه متفق علیه فریقین قضاوت کنیم.

و قطعاً هر کس محبوب خداوند بوده و با دلائل آیات قرآن مجید و اخبار

____________________

1- آیا انتخاب خلیفه برای خود نموده ای تا مقاصد تو را بمردم برساند و تعلیم بدهد بندگان مرا از کتاب من آنچه نمی دانند. عرض کردم: “پروردگارا، هر کس را تو اختیار نمائی من آن را اختیار می نمایم.” خطاب آمد: “من اختیار نمودم برای تو علی را خلیفه و وصی و او را مفتخر بعلم و حلم خود نمودم و او است امیر مؤمنان بحق که نه در گذشته و نه در آینده احدی بمقام او نخواهد آمد.” (فضایل امیر المؤمنین، ج2، ص610، ح1042).

2- نص نموده است رسول اکرم (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) بر امامت علی (عليه‌السلام ) و تعیین نمود آن حضرت را به امامت و می شناختند صحابه این معنی را، و لکن عمر بن الخطاب کتمان نمود امامت و خلافت علی را برای خاطر ابی بکر (الوافی بالوفیات، ج2، ص17).

۳۲۱

متکاثره متواتره ای که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در زمان خود تقدّم علمی و فضلی به او داده و او را افضل و برتر از همه امت معرفی فرموده، ما هم حقّا پیروی و اطاعت از او نمائیم.

صراحت در لفظ خلافت و ولایت و وصایت در اخبار مندرجه در کتب معتبرۀ خودتان بسیار آمده. علاوه از آنها، چون علیعليه‌السلام مجموعه خصایص و فضایل است که در شبهای گذشته اشاراتی نمودیم که با پیغمبر خاتم در تمام خصایص به استثناء نبوت خاصه، شرکت داشته و افضل از تمام امت بوده و طبق آیات قرآنیه و اخبار متکاثره متواتره احدی از آحاد بشر بعشری از اعشار بلکه هزار یک از فضائل و کمالات آن بزرگوار نمی رسد؛ چنانچه خطیب خوارزمی درمناقب (1) از جمهور، نقلاً از ابن عباس و محمّد بن یوسف گنجی شافعی درکفایت الطالب (2) و سبط ابن جوزی درتذکره (3) و ابن صبّاغ مالکی درفصول المهمّه (4) و سلیمان بلخی حنفی درینابیع المودّة (5) و میر سید علی همدانی در مودّت پنجم ازمودّه القربی (6) از خلیفۀ ثانی عمر بن الخطّاب نقل نموده که همگی از رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به مختصر پس و پیشی در الفاظ که فرمود:لو انّ الریاض اقلام و البحر مداد و الجنّ حسّاب و الانس کتّاب ما احصوا فضایل علی ابن أبی طالب (7) .

فلذا آن حضرت اولی و احق بمقام خلافت و جانشینی رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بوده است.

____________________

1- مناقب خوارزمی، ص328، ح341.

2- کفایة الطالب، ص251، باب62.

3- تذکرة الخواص، ص23.

4- فصول المهمه، ج1، ص573.

5- ینابیع المودة، ج2، ص254.

6- مودة القربی، ص18-55.

7- اگر درختان قلم گردند و دریا مرکب و جنیان حساب کننده و آدمیان نویسنده، نمی توانند شماره کنند فضایل علی بن أبی طالب را چه خوش گوید شاعر پارسی:

کتاب فضل تو را آب بحر کافی نیست

که تر کنی سر انگشت و صفحه بشماری

۳۲۲

شیخ بازهم بصدا آمد

شیخ عبد السلام (رو به حافظ محمد رشید نموده گفت): اجازه بدهید مختصری هم حقیر عرایضی بنمایم. شما هم قدری تنفس و استراحت بنمایید. آنگاه رو بداعی نموده گفتند: “صاحب، هرگز ما منکر فضائل مولانا علی کرّم اللّه وجهه نیستیم و لکن انحصار دادن بآن جناب غیر معقول است؛ چون که خلفای راشدین رضی اللّه عنهم صحابۀ خاصّ پیغمبر هر یک صاحب فضائل و همگی با هم برابر بودند. شما تمام یک طرفه صحبت می نمایید. ممکن است امر بر آقایان حاضرین و غائبین مشتبه شود و گمان نمایند امر چنانست که شما می فرمائید چنانچه اجازه می دهید قدری از آن احادیث که در فضائل آنها است ذکر نمائیم تا حق زیر پرده نماند.

داعی : ما نظر خاص باشخاص نداریم فقط تابع عقل و علم و منطقیم. ما یک طرفه صحبت نمی نمائیم. آیات قرآنیه و اخبار صحیحۀ صریحۀ متفق علیه فریقین یک طرفه به ما نشان می دهند و اما در موضوع صحابه هم خدا شاهد است. حبّ و بغض جاهلانه در کار نیست؛ تعصّب یک طرفه هرگز به کار نبرده و نخواهم برد و از آقایان حاضرین محترم نیز تقاضا می کنم، هرکجا تعصّبی از داعی دیدند یا کلامی که توام با عقل و برهان و منطق نبود، شنیدند، ابراز لطف نموده یادآور شوند، ممنون خواهم شد.

احدی منکر فضل صحابه نیست ولی باید انتخاب افضل نمود

و البته خیلی بجاست که احادیث مجمع علیه و مقبول الطرفین را بیان نمائید بجان و دل می پذیرم زیرا داعی منکر فضل صحابه پاک نیستم. قطعاً هر یک در محل خود فضیلتی داشته اند ولی باید افضل امت را که مورد قبول فریقین (شیعه و سنی) هستند، به دست آورد؛ چون صحبت ما در فاضل نیست چه آنکه فضلا بسیارند. بلکه باید فهمید چه کس افضل امت بوده بعد از رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم تا بحکم عقل و نقل او را مقدّم بدانیم و پیروی از او بنمائیم.

شیخ : پس مقصود شما طفره می باشد؛ چون که در کتابهای شما حتّی یک حدیث هم در فضائل خلفاء وجود ندارد. چگونه باخبار متفق علیه استشهاد

۳۲۳

نماییم؟

داعی : اوّلاً این ایراد بخود شما برمی گردد که چرا شب اول بی مطالعه صحبت نمودید؟! اگر نظرتان باشد این پیشنهادی بود که شب اول جناب حافظ سلمه اللّه نمودند که طیّ مذاکرات، استشهاد ما به آیات قرآن مجید و اخبار مجمع علیه فریقین باشد. دعاگو هم از جهت مطالعات بسیاری که در کتب معتبره شماها داشتم قبول نمودم و به شهادت خودتان و تمام اهل مجلس، از شب اول تاکنون از میزان قرار داد خارج نشدم و آنچه استشهاد نمودم، به آیات قرآن مجید و اخبار صحیحه صریحه مندرجه در کتب معتبره موثقین از علمای خودتان بوده و تا هر زمانی هم که این مجلس منعقد باشد و بفیض ملاقات آقایان نایل باشم، ان شاء اللّه از این قرار داد تجاوز نمی نمایم.

ثانیاً شما وقتی این قرارداد را نمودید، فکر ننمودید که خود زمانی دچار این محظور خواهید شد، ولی دعاگو، قرار داد را بهانه سخت گیری نمی کنم؛ حاضرم اخبار صحیحه صریحه یک طرفه شما را که مجعول نباشد و با دلائل عقل و نقل موافقت نماید استماع نموده، آنگاه ما و شما منصفانه قضاوت عادلانه نماییم؛ چنانچه مقابله با کثرت فضائل علیعليه‌السلام بنماید مورد قبول قرار دهیم.

شیخ : راجع به نصوص خلافت نقل احادیث نمودید، ولی غافل بودید که از این قبیل احادیث در باب خلیفه ابو بکر رضی اللّه عنه بسیار رسیده.

داعی : با توجه باینکه اکابر علمای خودتان چون ذهبی و سیوطی و ابن أبی الحدید و غیره نقل نموده اند که امویها و بکریون احادیث بسیاری در فضائل أبی بکر وضع نموده اند؛ من باب نمونه از آن بسیاری که فرمودید، حدیثی نقل نمایید تا مورد قضاوت قضات منصف غیر متعصّب قرار گیرد؟

نقل خبر در فضیلت ابی بکر و جواب آن که مجعول است

شیخ : حدیث معتبری از عمر بن ابراهیم بن خالد از عیسی بن علی بن عبد اللّه بن عباس از پدرش از جدش عباس نقل نموده اند که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به آن بزرگ مرد

۳۲۴

فرمود:یا عمّ انّ اللّه جعل ابا بکر خلیفتی علی دین اللّه فاسمعوا له و اطیعوا تفلحوا (1) .

داعی : گذشته از آنکه این حدیث یک طرفه است و قرار ما نبود که به احادیث یک طرفه استشهاد نماییم، مع ذلک همین حدیث یک طرفه هم اگر مردود نبود در اطراف آن بحث می نمودیم

شیخ : چگونه مردود است! شما همه مطالب را می خواهید به حرف درست کنید.

داعی : اشتباه فرمودید! ما اهل حرف نیستیم بلکه اهل عملیم. این حدیث را ما رد ننموده ایم بلکه اکابر علماء خودتان رد نموده اند؛ چه آنکه روات این حدیث در نظر آنها کذّاب و جعّال می باشند به همین جهت آن را باطل و از درجه اعتبار ساقط می دانند؛ چنانچه ذهبی درمیزان الاعتدال (2) ضمن ترجمه حال ابراهیم بن خالد و خطیب بغداد(3) ضمن ترجمه حال عمر بن ابراهیم درتاریخ خود می نویسد: انه کذّاب. پس قطعاً حدیث شخص کذّاب و دروغگو باطل و مردود و غیر قابل قبول می باشد.

شیخ : در اخبار صحیحه از صحابی ثقه ابو هریره رضی اللّه عنه رسیده است که جبرئیل بر پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نازل شد و عرض کرد:

خداوند سلامت می رساند می فرماید: من از ابی بکر راضی هستم از او سؤال بنما آیا او هم از من راضی هست یا نه؟

داعی : البته لازم است مقدمتاً این جمله را بدانیم که در نقل اخبار باید خیلی دقیق شویم تا مورد ایراد عقلاً واقع نشویم و ضمناً من باب تذکر شما را یادآور می شوم به نقل حدیثی که اکابر علماء شما مانند ابن حجر دراصابه (4) و ابن عبد البر

____________________

1- ای عمو بدرستی که خدای تعالی قرار داد ابی بکر را خلیفه من بر دین خدا؛ پس بشنوید از او و اطاعت نمائید او را تا رستگار شوید ( میزان الاعتدال، ج3، ص180).

2- میزان الاعتدال، ج1، ص29.

3- تاریخ بغداد، ج11، ص202.

4- اصابه، ج4، ص367.

۳۲۵

دراستیعاب (1) از خود ابو هریره نقل نموده اند که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:کثرت علیّ الکذابه و من کذب علیّ متعمّدا فقد تبوأ مقعده من النار و کلّما حدّثتم بحدیث منّی فاعرضوه علی کتاب اللّه (2) .

و نیز حدیث متّفق علیه فریقین است؛ چنانچه امام فخر رازی هم در آخر تفسیر کبیرش از آن حضرت نقل نمود که فرموده:اذا روی لکم عنّی حدیث فاعرضوه علی کتاب اللّه تعالی فان وافقه فاقبلوه و الاّ فردّوه (3) .

چنان چه در کتب اکابر علماء شما وارد است، از جمله جعل کنندگان حدیث از قول رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم همین أبو هریره مردود بوده که شما این خبر را از او نقل نمودید و بی جهت او را ثقه خواندید.

شیخ : از مثال شما عالم و مبلّغ جلیل فرزند رسول خدا انتظار نمی رود که نسبت باصحاب رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم طعن ورد نمائید.

داعی : اوّلاً با کلمه صحابی بودن می خواهید داعی را مرعوب نمائید و حال آنکه اشتباه می فرمائید که فقط صحابی بودن را اسباب شرف و فضل می دانید. قطعاً مصاحبت رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مؤثر و موجب شرف و فضل است، به شرط آنکه مصاحب مطیع و فرمانبردار آن حضرت باشد. ولی اگر بر خلاف اوامر و دساتیر آن حضرت عمل نماید و تابع هوی و هوس گردد، حتماً مردود و گاهی ملعون و مستحق نار و عذاب الیم خواهد بود. مگر منافقینی که آیات قرآن مجید شهادت بفساد احوال و خبر از دخول نار آنها می دهد از مصاحبین رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نبودند که ملعون و اهل آتش گردیدند؟

پس تعجب نکنید که ابو هریره هم یکی از همان مردودین و ملاعین مستحق نار

____________________

1- استیعاب، ج1، ص54.

2- “زیاد گردیدند بر من دروغ گویان، کسی که بر من عمداً دروغ ببندد، نشیمن گاه او آتش جهنم می باشد. هر وقت از من حدیثی به شما گفتند، پس او را عرض کنید به قرآن مجید” (یعنی اگر مطابقه با قرآن نمود، بپذیرند والا رد نمایید). (تفسیر کبیر، ج1، ص32).

3- “هرگاه برای شما حدیثی از من روایت نمایند، عرض نمائید او را به کتاب خدا (قرآن مجید)، پس اگر موافقت با کتاب دارد، قبول نمایید و الا او را رد نمایید.(تفسیر کبیر، ج10، ص42).

۳۲۶

می باشد.

شیخ : اولاً مردود بودن او معلوم نیست. بر فرض که در نزد بعضی مردود باشد، دلیل بر اهل آتش بودن او چیست؟ مگر هر مردودی ملعون و اهل آتش می باشد. ملعون کسی است که بنصّ صریح قرآن کریم یا گفتار پیغمبر ملعون باشد.

شرح حال ابو هریره و مذمت آن

داعی : دلایل بر مردودیت أبو هریره بسیار و اظهر من الشّمس است که اکابر علماء خودتان هم تصدیق نموده اند. از جمله دلایل بر مردودیت او، آنکه از موافقین ملعون بن ملعون علی لسان رسول اللّه، معاویه بن ابی سفیان و در سلک منافقین و مردمان دو رو بوده؛ زیرا در صفّین بعضی از روزها نماز را اقتداء بامیر المؤمنین علیعليه‌السلام می نموده، ولی حاشیه نشین سفرۀ چرب و نرم معاویه بوده؛ چنانچه زمخشری درربیع الابرار (1) و ابن ابی الحدید در شرح نهج و دیگران نقل نموده اند که وقتی از این دو حالت از او سؤال می نمودند، می گفت: مضیره معاویه ادسم و الصلاه خلف علیّ افضل.(2) تا آنکه معروف گردید به شیخ المضیرة.

علی از حق و قرآن جدا نمی باشد

و حال آنکه علماء خودتان (علاوه بر اجماع علماء شیعه) از قبیل شیخ الاسلام حموینی درفرائد (3) و خوارزمی درمناقب (4) و طبرانی دراوسط (5) و گنجی شافعی درکفایت الطالب (6) و ابن قتیبه درالامامه و السیاسة (7) و امام احمد حنبل

____________________

1- ربیع الابرار: ج1، ص254.

2- (مضیره) طعامی است که با شیر عمل می آورند و غذائی بود مخصوص معاویه. ابو هریره گفت: “مضیره و طعام معاویه چرب تر و نماز در عقب علی افضل است.” (جلیة الابرار: ص382)

3- فرائد السمطین ( حموینی)، ج1، ص176.

4- مناقب، ص104، ح107 تا 110.

5- اوسط، ج6، ص95.

6- کفایة الطالب، ص188.

7- الامامة و السیاسة، ج1، ص73.

۳۲۷

درمسند (1) و سلیمان بلخی درینابیع المودة (2) و ابو یعلی درمسند (3) و متّقی هندی درکنز العمّال (4) و سعید بن منصور در سنن و خطیب بغداد درتاریخ (5) خود و حافظ ابن مردویه درمناقب (6) و سمعانی درفضایل الصّحابه (7) و امام فخر رازی درتفسیر (8) و ابو القاسم حسین بن محمد (راغب اصفهانی) درمحاضرات الادباء (9) و دیگران از همین ابی هریره و غیره نقل نموده اند که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:علیّ مع الحق و الحق مع علیّ یدور معه کیف دار (10) .

آنگاه علیعليه‌السلام را بگذارد و اطراف معاویه بگردد، مردود نیست!!

کسی که افعال شنیعه و ظلم و ستم معاویه را به بیند و ساکت بماند، به علاوه برای جلب منافع دنیا و پر کردن شکم و رسیدن به مقام، حاشیه نشین مجلس آن ملعون و کمک یار او باشد، مردود نیست؟!

ابو هریره ای که خود نقل می کند بنابر آنچه اکابر علماء خودتان مانند حاکم نیشابوری درمستدرک (11) و امام احمد حنبل درمسند (12) و طبرانی دراوسط (13) و ابن مغازلی فقیه شافعی درمناقب (14) و متّقی هندی درکنز العمّال (15) و شیخ الاسلام

____________________

1- مسند احمد، ج4، ص164، ج6، ص323.

2- ینابیع المودة، ج1، ص173.

3- مسند (ابویعلی)، ج1، ص419.

4- کنز العمال، ج11، ص643.

5- تاریخ بغداد، ج14، ص322.

6- مناقب(حافظ)، ص113.

7- فضایل الصحابة، ج2، ص570.

8- تفسیر کبیر، ج1، ص205.

9- محاضرات الادباء، ج4، ص479.

10- (علی با حق است و حق با علی می گردد .)

11- مستدرک، ج3، ص453-454؛ ج6، ص323.

12- مسند احمد، ج1، ص453-787؛ ج6، ص323.

13- اوسط، ج5، ص135.

14- مناقب ابن مغازلی، ص178.

15- کنز العمال، ج11، ص603؛ ج11ف ص602.

۳۲۸

حموینی درفرائد (1) و ابن حجر مکّی درصواعق (2) و سلیمان بلخی حنفی درینابیع المودة (3) و جلال الدین سیوطی درتاریخ الخلفاء (4) و امام ابو عبد الرحمن نسائی درخصائص العلوی (5) و دیگران آورده اند که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

علیّ مع القرآن و القرآن مع علی لن یفترقا حتی یردا علیّ الحوض - علیّ منّی و انا من علیّ من سبّه فقد سبّنی و من سبّنی فقد سبّ اللّه (6) .

مع ذلک خود ناظر باشد که معاویه علیه الهاویه علنی و بر ملا، حتی بالای منبر و خطبه نماز جمعه، علی و حسن و حسینعليهم‌السلام را لعن نماید و نیز امر دهد در تمام منابر و مجالس، آن حضرت را لعن نمایند. آنگاه با چنین ملاعینی مباشر و بعمل آنها مسرور باشد مردود نیست؟!

علاوه بر معاشرت با آنها، با جعل احادیث، کمک یار آنها باشد و مردم را تهییج و وادار بلعن آن حضرت نماید؟

شیخ : آیا معقول است که ما این تهمتها را قبول نمائیم که صحابی پاک دل مردم را با جعل احادیث وادار بلعن و سبّ علی کرم اللّه وجهه بنماید، آیا این نوع از تهمت ها از ساخته های شیعیان نمی باشد؟

داعی : قطعاً معقول نیست که صحابی پاک دل چنین عملی را بنماید و اگر فردی از صحابه چنین عملی را نمود، دلیل قطعی بر عدم پاکی دل او می باشد و حتما منافق و مردود و ملعون خواهد بود؛ چه آنکه سبّ کنندۀ خدا و پیغمبر قطعاً مردود و ملعون و اهل آتش است، به نصّ اخبار بسیاری که علاوه بر اجماع علمای شیعه، اکابر علماء خودتان نقل نموده اند که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: “هر کس علی

____________________

1- فرائد السمطین، ج1، ص177.

2- صواعق المحرقه، ص123-124.

3- ینابیع المودة، ج1، ص269؛ ج2، ص102.

4- تاریخ الخلفاء، ص276.

5- خصائص العلوی، ص110.

6-علی با قرآن و قرآن با علی می باشد و هرگز از هم جدا نمی شوند تا در کنار حوض(کوثر) بر من وارد شوند. علی از من و من از علی هستم کسی که علی را ستم نماید، مرا ستم نموده و کسی که مرا ستم نماید خدا را ستم نموده .

۳۲۹

را سبّ نماید، مرا و خدای مرا سبّ نموده است.

و اما اینکه فرمودید: این نوع از تهمت ها از جعلیات شیعیان است، اشتباه فرمودید و تصور نمودید روی سخن با بعض از علمای خودتان دارید که برای رسیدن به هدف و مقصود، خود دروغها می سازند و تهمت ها بشیعیان پاک دل می زنند و عوام بی خبر را گمراه می سازند و باکی از قیامت و محاکمۀ عند اللّه ندارند.

شیخ : البته وقتی جناب عالی به اصحاب رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم تهمت جعل اخبار بدهید ما چگونه انتظار ببریم که نسبت به مفاخر اسلامیان جهابذۀ از علمای سنّت و جماعت نسبت بد ندهید شما شیعیان منتها درجه از هنرنمایی تان نسبت بد و تهمت و دشنام دادن بزرگان است.

داعی : خیلی بی لطفی نمودید که چنین نسبت هایی به ما دادید. کتب تواریخ چهارده قرن اسلام (از سنّی و شیعه) شهادت بر خلاف گفتار شما می دهد.

مظلومیت شیعیان در مقابل مخالفین

از صدر اوّل اسلام و قدرت ظهور اموی ها تاکنون پیوسته فحش دادن و لعن و سبّ نمودن و تهمت زدن به اعاظم از ائمۀ معصومین از عترت طاهره و شیعیان مظلوم آنها مخصوص بازیگران سیاسی مسلمانان (به نام سنّی یعنی پیرو سنّت و جماعت امویها) بوده که تاکنون برجسته ترین افراد از علمای شما در کتب معتبره خود برای اغوای عوام بی خبر و ایجاد تفرقه و جدائی میان مسلمانان، صدها تهمت ها و دروغهای شاخدار به شیعیان مظلوم نسبت داده و آنها را رافضی و کافر و مشرک و غالی نامیده و به سبّ و لعن مانند رهبران اولیه خود آنها را در نظر برادران پاک دل سنّی بی خبر، منفور می نمایند.

شیخ : کدام عالم سنی در کتاب خود نسبت بشیعیان تهمت زده و دروغ بسته اگر شما نتوانید این امر را ثابت نمائید، قطعاً محکوم به سقوط می باشید؛ زیرا علمای ما آنچه گفته و نوشته اند عین حقیقت است. شیعیان اعمال و عقاید فاسده را بگذارند تا راحت باشند و انتقاد از آنها ننمایند.

۳۳۰

نسبتهای دروغ و تهمتهای علمای سنی به شیعیان

داعی : دعاگو را مجبور نمودید ببعض از آنچه در حافظه حاضر دارم نمونه ای از هزاران اکاذیب و جعلیات و تهمت هایی که اکابر علمای شما بشیعیان داده اند در این مجلس محترم برای روشن شدن افکار مردم بی خبر بیان و قضاوت را بروح پاک مسلمانان روشن ضمیر واگذار نمایم.

تهمت های ابن عبد ربه به شیعیان

یکی از مفاخر علمای ادبی شما شهاب الدین ابو عمر احمد بن محمّد بن عبد ربه قرطبی آندلسی مالکی متوفی سال 328 قمری در قرطبه بوده که درعقد الفرید (1) شیعیان موحد پاکدل را که لبّ لباب اسلام و ایمان را دارا هستند یهود این امت معرفی نموده و نوشته همان قسمی که یهودیها نصاری را دشمن می دارند شیعیان هم اسلام را دشمن می دارند آنگاه به این عنوان، تهمت های بسیار بشیعیان زده است! از جمله گوید: “شیعیان مانند یهود بسه طلاق عقیده ندارند؟و نیز قائل بعدّۀ بعد از طلاق نیستند!”

الحال آقایان محترم شیعیان حاضر در مجلس، بلکه خود شما و تمام سنّیهائی که معاشر با شیعیان هستند، به این تهمت های آقای ابن عبد ربه نمی خندید؟ چه آنکه تمام کتب فقهیه و رسائل عملیه ما مشحون از دستورات سه طلاق و طریقه عده نگاه داشتن بعد از طلاق است. به علاوه عملیات شیعیان در طلاق و عدّه نگاه داشتن بعد از طلاق بزرگتر برهان بر کذب این ادیب دور از ادب می باشد.

و نیز گوید:

“شیعیان مانند یهود جبرئیل را دشمن می دارند به علّت آنکه چرا وحی را عوضی برای پیغمبر آورده در حالتی که بایستی بر علی وحی آورده باشد!”

(شیعیان مجلس همگی خندیدند)

ملاحظه بفرمایید که آقایان شیعیان از شنیدن این حرف خندیدند تا چه رسد به آنکه معتقد به چنین عقیده سخیفی باشند.

____________________

1- عقد الفرید، ج2، ص222.

۳۳۱

اگر این مرد از گوشۀ افریقا قدمی پیش می گذارد یا زحمت تهیّه و مطالعه کتب شیعیان را به خود می داد، خجالت می کشید چنین را از هم جدا تهمتی را نمی زد؛ شاید هم عمداً زده تا امر را بر بی خبران مشتبه نماید و مسلمانان کند.ما شیعیان، حضرت محمّد مصطفی خاتم الانبیاءصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را پیغمبر ثابت بر حق می دانیم که ابدا اشتباهی در نزول وحی بآن حضرت بکار نرفته و مقام جبرئیل امین را بالاتر از آن می دانیم که آن مرد بی حقیقت نسبت داده و بآن علی بن أبی طالب معتقدیم که جبرئیل (امین وحی الهی)او را از جانب خدای متعال بوصایت و خلافت خاتم الانبیاءصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم معرفی نموده است(1) .

____________________

1- در یکی از سالها که از کاظمین به وسیله راه آهن، با جمعی از زوار شیعه عازم سامراء بودیم در اطاق ما جمعی از اهل موصل بودند باتفاق دو نفر از قضات و علماء اهل سنت.پیوسته بر ما خورده می گرفتند و مسخره می نمودند و تهمت ها می زدند. غافل از اینکه حقیر با لسان عربی آشنائی دارم ما همه را به سکوت گذرانیدیم. تا آنکه یکی از آن قضات گفت: “این رافضیها عادات و اخلاق فاسد بسیار دارند. تماماً اهل بدعت و مشرک هستند؛ مثلاً یکی از بدعت های عجیب آنها این است که سلام نماز را که می دهند، دستها را بلند می نمایند و سه مرتبه می گویند: خان الامین؛ یعنی امین خیانت کرد.” آنها پرسیدند: “امین که بوده و خیانت او چه بوده؟” شیخ گفت: “شیعه ها می گویند، پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و علی و جعفر در کوه حرا خوابیده بودند. جبرئیل امین مأمور شد از جانب خدا، وحی نبوت را بعلی بدهد خیانت کرد و عوضی بخاتم الانبیاء(ص)داده! اینست که تمام شیعیان با جبرئیل دشمن اند بعد از هر نماز سه مرتبه می گویند جبرئیل خیانت کرد یعنی وحی را عوض علی بخاتم الانبیاء داد-حقیر بی طاقت شدم گفتم: “جناب شیخ، دروغ و تهمت از گناهان کبیره است یا صغیره”. گفت: “کبیره است.” گفتم: “پس جنابعالی با این محاسن سفید، چرا دو گناه بزرگ نمودید و این نسبت غلط را به شیعیان دادی.” با کمال پررویی گفت: “مطلب همین است”. از آن آقایان موصلی سؤال کردم فارسی می دانید دو سه نفر از آنها گفتند بلی من ده دوازده نفر از پیر و جوان زائرین را که از موضوع خبر نداشتند یکی یکی صدا کردم و پرسیدم شما بعد از سلام نماز که دستها را بر می دارید تا مقابل گوش چه می گوئید گفتند برای قبولی نماز سه مرتبه می گوئیم اللّه اکبر. گفتم جناب شیخ خجالت کشیدید یا نه-گفت شما یادشان دادید گفتم از خدا بترسید من که پهلوی شما نشسته ام و از جا برنخاستم و حرفی نزدم. رو کردم بآن آقایان موصلی گفتم خواهش می کنم برخیزید بروید باطاقهای دیگر و از زائرین شیعه که در اطاقهای راه آهن هستند سؤال کنید چند نفر جوان فهمیده که زبان هم می دانستند رفتند و بعد برگشتند برافروخته حمله کردند بجناب شیخ که شما چه منظور از این دروغ داشتید ما از همه زوارهای دهاتی و شهری سؤال کردیم عموما گفتند اللّه اکبر می گوئیم حتی ما سؤال از کلمۀ خان الامین کردیم گفتند ما هم چه کلمه ای را نمی شناسیم. شیخ گفت منهم در کتابها خوانده ام که شیعه ها این طور می گویند. جوانها چون تحصیل کرده بودند بنا کردند شیخ را تقبیح نمودن که انسان عالم تا چیزی را تحقیق ننماید نباید بگوید. این عملیات نمونه ای از تهمتهائی است که بعض از علمای سنی بشیعیان می زنند تا جامعۀ برادران اهل تسنن را به ما بدبین نمایند!

۳۳۲

و نیز گوید:

شیعیان مانند یهودانند بسنّت پیغمبر عمل نمی کنند وقتی بهم می رسند عوض سلام می گویند السام علیکم، یعنی مرگ بر شما باد!

(شیعیان شدیدا خندیدند)

طرز عمل و معاشرت شیعیان با یکدیگر و با شما برادران اهل تسنّن بزرگتر دلیل بر کذب گفتار او می باشد.

و عجب تر گوید:

شیعیان مانند یهود خون تمام مسلمانان را حلال می دانند و همچنین خوردن مال مسلمانان را حلال می دانند!

و حال آنکه شما خود شاهد اعمال شیعیان هستید و می بینید که ما جان و مال کفّار را حلال نمی دانیم تا چه رسد که تصرف در جان و مال برادران مسلمان خود بنمائیم و در مذهب شیعه، حقّ الناس بزرگتر گناه به شمار آمده و قتل نفس از گناهان کبیره می باشد.

اینها بعضی از اقوال یکی از علمای بزرگ شما می باشد که وقت مجلس بیش از این اجازه نمی دهد به هزلیات گفتار او بپردازم.

تهمت های ابن حزم

یکی از اکابر علمای شما ابو محمّد علی بن احمد بن سعید بن حزم اندلسی متوفی سال 456 قمری در بادیه لبله می باشد که در کتاب معروف خود(الفصل

۳۳۳

فی الملل و النحل)(1) جسارت های بسیار توأم با دروغ ها و تهمت های عجیب به شیعیان زده است؛ مخصوصاً جلد اول آن کتاب را مطالعه کنید، ببینید چه هزلیاتی گفت؛ از جمله، صریحاً گوید: “شیعیان مسلمان نیستند، بلکه کفّار و دروغ گویانی هستند که سرچشمه از یهود و نصاری گرفته اند؟”

و در ص 182 جلد چهارم گوید: “شیعیان نکاح نه زن را جائز می دانند!”

بزرگتر دلیل بر کذب گفتار و تهمت عجیب این مرد کذّاب، کتب فقهیّۀ استدلالیّه و رسائل عملیۀ قرون متمادیه شیعیان است که در همه جا دستور است بیش از چهار زن به نکاح دائم حرام است که گذشته از فقهاء و دانشمندان اهل عرفان تمام شیعیان جاهل بیابانی هم می دانند که چنین دستوری ابداً وجود خارجی نداشته.

و اگر شما جزوات آن کتاب را ببینید از نقل اقوال دروغ و تهمت ها و فحش ها و نسبت های بدی که به شیعیان می دهد، واقعاً خجالت می کشید. برای نمونه بهمین مقدار کفایت است.

تهمت های ابن تیمیّه

از همه علمای شما وقیح تر بلکه بی دین تر، احمد بن عبد الحلیم حنبلی معروف بابن تیمیّه متوفی سال 728 قمری است که نسبت بشیعیان بلکه مولانا امیر المؤمنین و عترت طاهره رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بغض و کینۀ عجیبی داشته و اگر کسی مجلدات کتابمنهاج السنّه این مرد را بخواند، مبهوت می شود از شدت عداوت او که روی همین اصل، گذشته از آنکه تمام نصوص صریحه و فضائل عالیه مولانا امیر المؤمنین و اهل بیت طاهرین را رد و تکذیب می نماید، دروغ ها و تهمت های عجیبی بشیعیان مظلوم نسبت داده که عقل هر شنونده مات و حیران می گردد که اگر بخواهم بهر یک از آنها جواب بدهم، رشته سخن به مجالس کثیره خواهد کشید ولی برای نمونه که جناب شیخ بدانند تهمت و دروغ از خصائص بعض علماء آنها می باشد نه علماء شیعه، به بعضی از آنها اشاره می نمایم و عجب آنکه

____________________

1- الفصل فی الملل و النحل، ج1، ص38.

۳۳۴

با آن همه دروغهایی که خود نسبت به شیعیان می دهد، برای اغوای عوام بی خبر در ص 15 جلد اول می نویسد:

احدی از طوایف اهل قبله مانند شیعیان دروغ نگفته اند، فلذا اصحاب صحاح روایات آنها را نقل ننموده اند!

و در ص 23 جلد 10 گوید: “شیعیان اصول دین را چهار می دانند: توحید، عدل، نبوت، امامت!”و حال آنکه کتب کلامیّه امامیّه در دسترس عموم است و همه جا نوشته اند؛ چنانچه ما هم در شبهای قبل اشاره نمودیم(1) که شیعیان معتقدند که اصول دین 3 می باشد: توحید، نبوت، معاد، عدل را جزء توحید و امامت را جزء نبوت می دانند.

و در ص 131 جلد اول گوید:

شیعیان به مساجد اعتنایی ندارند. مساجد آنها خالی از جمعیت می باشد؛ نه جمعه و نه جماعت در مساجد برپا نمی کنند و اگر گاهی نماز بگذارند، فرادا می خوانند!

(خنده شدید شیعیان)

آقای شیخ، خود شما و تمام برادران حاضر و غائب اهل سنّت، مساجد شیعیان را پر از جمعیت ندیده اید و جماعتهای منعقده در مساجد را مشاهده ننموده اید. در عراق و ایران ما که عاصمه تشیّع می باشد، گذشته از آنکه در هر شهری مساجد عالیه ای پر از جمعیت آماده و مهیّای عبادت می باشد، در هر قریه و دهکده ای که وارد شوید، می بینید مسجدی دارند که گذشته از ماه مبارک رمضان تمام ایام و لیالی، نمازها را بجماعت در آنجا برگذار می نمایند. (برای نمونه سه قطعه عکس از نماز جماعت سه نفر از مراجع بزرگ تقلید مرحوم حجه الاسلام آیه اللّه حاج میرزا محمّد حسن شیرازی در سامراء-و مرحوم آیه اللّه آقا سید ابو الحسن اصفهانی در نجف اشرف-و مرحوم آیه اللّه حاج شیخ عبد الکریم حائری قدّس اللّه اسرارهم را در قم با جامعۀ شیعیان بنظر شما می رساند).

شما آقایان اهل علم کتب فقه استدلالی علماء را ببینید و همچنین برادران عزیز (اهل سنّت و جماعت) رسائل عملیۀ فقهاء را مطالعه کنید ببینید چقدر

____________________

1- مراجعه شود به (جلسه سوم) همین کتاب.(منهاج السنة، ج1، ص15، 31).

۳۳۵

ثواب برای نماز جماعت و رفتن بمساجد نقل نموده اند تا آنجا که ثواب نماز در مساجد را نسبت بمنازل باضعاف مضاعف ذکر نموده اند. فلذا شیعیان تا آنجا که قدرت دارند، اصرار دارند که نمازها را در مساجد و به جماعت اداء نمایند. آنگاه پی ببرید که این مرد هتّاک کذّاب چه نسبت دروغی بشیعیان می دهد!

و نیز در همان صفحه گوید:

شیعیان مانند مسلمانان بحجّ بیت اللّه نمی روند بلکه حجّ آنها زیارت قبور می باشد. ثواب حجّ قبور را از حجّ خانۀ خدا بالاتر می دانند بلکه سبّ و لعن می نمایند کسانی را که بحجّ قبور نمی روند!

(خنده شیعیان).

و حال آنکه اگر کتب و رسائل عبادات شیعیان را باز کنید، می بینید که فصل مخصوصی راجع باین عبادت قرار داده اند به نام (کتاب الحج - باب الحج). گذشته از آنکه هر فقیهی کتاب مناسک حج دارد که در آنها دستورات عالیه برای شیعیان در تشرف به حج داده اند تا آنجا که اخباری از ائمّۀ معصومین نقل نموده اند که مسلمان (شیعه یا سنی) اگر مستغنی شد و حج بیت اللّه را ترک نمود، از ربقۀ اسلام خارج است و هنگام مرگیقال له مت ایّ میته ان شئت یهودیّا و ان شئت نصرانیّا و ان شئت مجوسیّا (1) .

آیا عقل باور می کند با چنین دستوراتی شیعیان ترک حج بیت اللّه نمایند؟! شما از یک شیعه عامی دهاتی که تشرف بعتبات عالیات و زیارت قبور ائمه اطهار می نماید، سؤال کنید که عمل حجّ را کجا باید بجای آورد جز مکّه معظمه بشما جواب نخواهد داد.

آنگاه این مرد از خدا بی خبر بیکی از مفاخر علماء شیعه شیخ اجلّ اعظم محمّد بن محمّد بن نعمان مفید نسبت دروغ می دهد که کتابی دارد به نام (مناسک الحج المشاهد ) و حال آنکه کتاب شیخ بنام منسک الزیارات در دست عموم است که در آن کتاب، دستورات زیارت و تشرف با عتاب مقدسه ائمه طاهرین سلام

____________________

1- به آن تارک حج (از غیب عالم) گفته می شود: بچه طریق میل داری بمیری؟ بدین یهود یا نصرانیت و یا مجوسیت.( من لا یحضره الفقیه، ج3، ص574).

۳۳۶

اللّه علیهم اجمعین را مانند سایر مزارات داده.

و اگر شما کتب مزار را مطالعه نمائید، خواهید دید که در اول آنها نوشته است:

از عبادات مندوبه (نه واجبه) زیارت قبور عالیه پیغمبر اکرم و أئمه طاهرین از عترت آن حضرتعليهم‌السلام می باشد.

و بزرگترین دلیل بر کذب گفتار این مرد از خدا بی خبر، عمل شیعیان است که در هر سالی هزاران نفر افتخار تشرف به بیت اللّه نصیب آنها می گردد و بعد از مراجعت، افتخار می نمایند که آنها را حاجی بنامند. آنگاه به دروغ پردازیهای این مرد کذّاب پی ببرید!!

و در ص 11 جلد اول گوید:

شیعیان سگهای خود را بنام ابی بکر و عمر می نامند و پیوسته آنها را لعن می کنند، یعنی ابی بکر و عمر را لعن نموده اند!

(خنده شیعیان با تعجّب).

واقعاً انسان تعجب می کند از عناد و تعصّب و نداشتن دین این مرد که تا این اندازه نسبت کذب و دروغ و تهمت بشیعیان مظلوم بدهد!!

و حال آنکه در تمام کتب احکام و اخبار شیعه، بر خلاف عقیدۀ ایشان سگ را نجس العین معرفی نموده اند و در همه جا آورده اند که اگر در خانۀ مسلمانی سگ باشد رحمت خدا باهل آن خانه نازل نمی گردد. مسلمانان شیعه ممنوع از نگاهداری سگ هستند، مگر در چند جا (برای شکار و پاسبانی خانه و کلّه بانی) با شرایط مخصوصی که ثبت نموده اند. یک علّت مخالفت حضرت سید الشهداء سبط شهید پیغمبر اکرم أبا عبد اللّه الحسینعليه‌السلام با یزید برای آن بود که یزید سگ بازی می نمود و در خانه بدون جهات مذکوره سگ نگهداری می نمود.

و اگر مسلمانی از شیعه و سنی را ببینیم که در خانه سگ نگهداری می نماید (بدون جهات مذکوره که مستثنا شده)ما آنها را متّهم در دین نموده و عقیده بآنها نداریم.

آنگاه چگونه ممکن است شیعه با این تأکیدات بلیغه (که سگ در هر خانه آزاد باشد، آن خانه نجس است) در خانه سگ نگهداری نماید. به علاوه نام صحابه

۳۳۷

محترم رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را بر آنها بگذارد؟!یا آنها را سبّ و لعن نمایند؟

اف بر این نوع مسلمان! پناه به خدا می بریم از تعصّب و عناد و لجاج!

اگر شما یک شیعه و لو عامی جاهل نشان دادید که چنین عملی کرده باشد، ما تسلیم به تمام گفته های این مرد می شویم و اگر نتوانستید (و هرگز نخواهید توانست) پس لعن کنید بر مردمان عنود لجوج متعصّب که به لباس اهل علم، باعث اغوای مردم بی خبر شده و ایجاد اختلاف و عداوت در میان مسلمانان می نمایند.

و نیز در جلد دوم می نویسد: “شیعیان چون منتظر امام منتظر می باشند، لذا در بسیاری از جاها مانند سرداب در سامراء روزها مرکبی از اسب یا قاطر یا غیر آن حاضر می کنند و فریاد می زنند بامام خود مرکب حاضر است همه مسلّح، آماده خدمت هستیم. خروج نما و در اواخر ماه مبارک رمضان رو بمشرق ایستاده آن حضرت را صدا می زند تا خروج نماید و میان آنها اشخاصی ترک نماز می کنند که مبادا آن حضرت ظاهر شود و او در نماز باشد و از خدمتگزاری آن حضرت محروم گردد !”

(خنده شدید حضّار از سنّی و شیعه).

عجب از گفتارهای ناهنجار و تهمت های بی حساب و خنده آور آن مردی که در گوشه بیابانهای دور افتاده، چنین هزلیاتی گفته نداریم، بلکه تعجب از علمای امروز مصری و دمشقی و غیره داریم که در تمام بلاد با شیعیان محشورند و مخصوصاً در سامرّاء که تمام اهالی آن از برادران اهل تسنّن می باشند و حتی خدّام سرداب مقدس هم همگی سنّی هستند، از آنها تحقیق نکرده و از علماء بزرگ نشنیده، تبعیّت از هزلیّات امثال ابن تیمیّه ها نموده و این قبیل خرافات و ترّهات در کتابهای خود درج می نمایند!(1)

اینها بودند نمونه ای از تهمتها و دروغهای شاخدار و اهانتهائی که اکابر علماء اهل تسنّن بجامعه شیعیان نسبت داده اند و اگر می خواستم به فهرست اقوال تمامی آنها از قبیل ابن حجر مکی و جاحظ و قاضی روزبهان و امثالهم بپردازم،

____________________

1- مانند عبد اللّه قصیمی مصری در الصراع بین الاسلام و الوثنیه و محمد ثابت مصری در الجوله فی ربوع شرق الادنی و موسی جار اللّه ترکستانی در الوشیعه فی نقد عقاید الشیعه و احمد امین مصری در فجر الاسلام و ضحی الاسلام و غیره هم.

۳۳۸

بایستی شبهای بسیار وقت شما را بگیرم و عمر شماها را ضایع نمایم باستماع گفتار و هزلیّات این قبیل از علماء که می خواستند راهنمای دیگران گردند.

غلطکاری های شهرستانی

چه بسا از کتب آنها که بسیار معروفیت جهانی پیدا نموده در صورتی که تحقیقاً قدر و قیمتی از جهت علم و اطلاع مؤلف آن ندارد، مانند ملل و نحل محمّد بن عبد الکریم شهرستانی متوفی سال 548 قمری که در نزد ارباب تحقیق به قدر پشیزی قدر و قیمت ندارد.

صفحات آن کتاب را که آدمی باز می نماید، می بیند چه نسبتهای ناروا و تهمتهای بی جا که به شیعیان داده. گذشته از نسبت علی پرستی و عقیده بتناسخ و تشبیه و خرافاتی که عقل و شرع از آنها دور و روح شیعیان از آنها بر کنار است، به آنها داده است و معلوم است که قوه تشخیص و تعمّق در حقایق نداشته. به علاوه، واضح است علم و اطلاع کافی هم بر وقایع تاریخ نداشته. گوشه دنیا نشسته، هر کس هرچه گفته، بدون تحقیق کافی روی خیال نگاشته نامش را کتاب ملل و نحل گذارده، وقتی انسان عاقل به گفته های کذب و دروغ در قسمتی از کتاب بر خورد می نماید، بقیه کتاب در نظر او از اعتبار افتاده می شود که از کجا در سایر قسمتهای کتاب هم همین قسم روی خیال قلم اندازی ننموده باشد.

برای نمونه به یک وقعۀ سادۀ تاریخی اشاره می نمایم که خوانندگان محترم از همین امر جزئی پی بمطالب کلّی کتاب برده و مؤلف بی بندوبار را بشناسند:

ضمن وقایع و حالات اثنی عشریه می نویسد:

بعد از حضرت امام محمد تقی حضرت امام علی بن محمد النقی و مشهد مکرمش در قم است.

و حال آنکه هر عارف و عامی، حتی دشمنان و اطفال هم می دانند که قبر مبارک حضرت هادی امام علی النقی سلام اللّه علیه در سامراء پهلوی قبر فرزند والاتبارش امام حسن عسکریعليه‌السلام می باشد دارای حرم و گنبد طلای بسیار عالی است که مرحوم ناصر الدین شاه قاجار افتخار مذهّب نمودن آن را داشته است.

۳۳۹

بس است بیش از این طول کلام ندهم. برای نمونه از هزار، یک را اشاره نمودم تا جناب شیخ نفرمایند شیعیان دروغ می گویند و تهمت می زنند، بلکه اکابر علمای خودشان این کاره هستند.

و برای اینکه بدانند داعی، تنها به آقای أبو هریره جسارت ننمودم و تهمت نزدم بلکه اکابر علمای اهل سنّت هم وقایع حالات او را ضبط نموده اند، به نحو اختصار ببعض از آن اشاره می نمایم:

اخبار در مذمت ابو هریره و حالات آن

ابن ابی الحدید معتزلی درشرح نهج البلاغه (1) از شیخ و استاد خود امام ابو جعفر اسکافی نقل می نماید که معاویه بن ابی سفیان جمعی از صحابه و تابعین را مأمور نمود که اخبار قبیحه در طعن و بیزاری جستن از علیعليه‌السلام جعل نمایند و میان مردم انتشار دهند. فلذا آنها پیوسته مشغول این امر بودند و انتشار قبایح می دادند. از جملۀ آن اشخاص (که جعل احادیث قبیحه در طعن و مذمت علیعليه‌السلام می نمودند)، ابو هریره و عمرو بن عاص و مغیره بن شعبه بودند.

شرح مفصّل قضایا را می دهد تا از اعمش روایت نموده که وقتی أبو هریره با معاویه وارد مسجد کوفه شد، کثرت استقبال کنندگان را دید، بر دو پای خود برخاست در حالتی که دو دستی بر سر می زد(برای جلب توجه مردم). آنگاه گفت:

ای مردم عراق! آیا گمان می برید من دروغ بر خدا و پیغمبر بگویم و آتش جهنم را بر خودم بخرم. بشنوید از من آنچه را که من از پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شنیدم که فرمود: انّ لکلّ نبیّ حرما و المدینه حرمی فمن احدث فیها حدثا فعلیه لعنه اللّه و الملائکه و الناس اجمعین-قال و اشهد باللّه انّ علیّا احدث فیها حدثا(2) .

وقتی این خبر به معاویه رسید که ابو هریره همچو خدمتی به او نموده، آن هم

____________________

1- شرح نهج البلاغه، ج4، ص63.

2- “برای هر پیغمبری حرمی است و حرم من مدینه است. هر کس احداث حادثه ای در مدینه بنماید بر او باد لعنت خدا و ملائکه و تمام مردم!”آنگاه ابو هریره گفت: “خدا را گواه می گیرم که علی در مدینه احداث حادثه نمود!” (یعنی مردم را تحریک نمود که بفرمودۀ پیغمبر باید علی را لعن نمود).(شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج4، ص288-289).

۳۴۰