شب های پیشاور جلد ۱

شب های پیشاور0%

شب های پیشاور نویسنده:
محقق: مؤسسه جهانى سبطين عليهما السلام
ناشرین: انتشارات مؤسسه سبطین علهیما السلام
گروه: مناظره ها و رديه ها
صفحات: 577

شب های پیشاور

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: سلطان الواعظین شیرازی
محقق: مؤسسه جهانى سبطين عليهما السلام
ناشرین: انتشارات مؤسسه سبطین علهیما السلام
گروه: صفحات: 577
مشاهدات: 367800
دانلود: 10653


توضیحات:

جلد 1 جلد 2
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 577 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 367800 / دانلود: 10653
اندازه اندازه اندازه
شب های پیشاور

شب های پیشاور جلد 1

نویسنده:
ناشرین: انتشارات مؤسسه سبطین علهیما السلام
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

در کوفه مرکز خلافت علیعليه‌السلام ، فرستاد او را آوردند اکرامش نمود جائزه اش داد و او را والی مدینه گردانید - انتهی.

آیا این اعمال دلیل بر مردودیت او نمی باشد و سزاوار است چنین آدمی را که برای خوش آیند معاویه با یکی از خلفای راشدین بلکه اکمل و افضل و اشرف آنها، آن قسم رفتار نموده چون که روزی از صحابه رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بوده نیک و ممدوح بدانید؟!

شیخ : چه دلیلی بر ملعونیت او در دست شیعیان است که او را مردود و ملعون بخوانند؟

داعی : دلائل بسیاری در دست می باشد یکی از دلائل آنکه سبّ کنندۀ پیغمبر باتفاق فریقین حتما ملعون و مردود و اهل آتش می باشد.

و بنابر اخباری که قبلا عرض نمودم اکابر علمای خودتان نقل نموده اند که رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

هر کس علی را سبّ نماید، مرا سبّ نموده و کسی که مرا سبّ نماید خدا را سبّ نموده.

چون ابو هریره از جمله کسانی بوده که علاوۀ بر سبّ و لعن نمودن مولانا و مولی الموحدین امیر المؤمنین علی بن أبی طالبعليه‌السلام ، بواسطه جعل و وضع حدیث چنانچه عرض شد مردم را وادار بسبّ آن حضرت می نمود!!

شرکت ابو هریره با بسر بن ارطاه در ظلم و کشتار مسلمین

از جمله دلایل آن که اکابر مورخین خودتان چون طبری و ابن أثیر و ابن أبی الحدید و علاّمۀ سمهودی و ابن خلدون و ابن خلّکان و دیگران نوشته اند: موقعی که معاویه بن ابی سفیان، بسر بن ارطاه سفّاک، خونخوار، قسیّ القلب شقیّ النفس را برای سرکوبی اهل یمن و شیعیان مولانا امیر المؤمنینعليه‌السلام با چهار هزار مرد جنگی شامی از طریق مدینه روانه نمود، در مدینه و مکه و طائف و تباله (که شهری است در تهامه) و نجران و قبیلۀ ارحب (که از قبایل همدان بود) و صنعا و حضرموت و اطراف آنها منتها درجۀ اهانت و سفّاکی و قتل عام و ظلم و تعدی را اعمال نمودند به پیر و جوان بنی هاشم و شیعیان امیر المؤمنین اکتفا ننمودند؛ حتّی دو طفل صغیر از عبید اللّه بن عباس، ابن عم اکرم رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را که والی یمن

۳۴۱

بود از طرف امیر المؤمنینعليه‌السلام سر برید، تا آنجا که شماره کشته شدگان بامر آن ملعون را در آن سفر زیاده از سی هزار نفر آورده اند!

از آنها تعجّبی نیست، چه آنکه از امویها و اتباع آنها بیش از اینها دیده شده، ولی عجب از آقای ابو هریره مطلوب شما است که در این مسافرت بمعیّت و معاونت بسر سفّاک خونخوار، حاضر و ناظر عملیات فجیع او بود. مخصوصاً در ظلم و ستمی که باهل مدینه منوره وارد آوردند و آن مردم بی گناه بلادفاع، مانند جابر بن عبد اللّه انصاری و ابو ایوب انصاری و دیگران، همگی ترسان و لرزان، بعضی فراری و برخی در خانه ها پنهان و خانه های آنها را مانند خانه ابو ایوب انصاری که از صحابه خاص رسول اللّه بود، آتش زد، أبو هریره می دید و حرفی نمی زد، بلکه معاون و کمک یار او بود. مخصوصاً بعد از حرکت آن لشکر نکبت اثر به سمت مکّه معظّمه، أبو هریره بهمان عنوان نیابت، در آنجا ماند و بعد هم از طرف معاویه، به جبران این خدمتگزاری و مساعدت با بسر بن ارطاط، والی مدینه گردید.

شما را به خدا انصاف دهید! آیا این مرد دنیاپرست که در مدت سه سال(1) که مشرف به زیارت و مصاحبت رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بوده و زیاده از پنج هزار حدیث از آن حضرت نقل نموده،آیا احادیث معروف را که تمام علمای فریقین از قبیل علامه سمهودی درتاریخ المدینه (2) و احمد حنبل درمسند (3) و سبط ابن جوزی درتذکره (4) و دیگران با سلسله اسناد از رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل نموده اند، نشنیده بود که مکرر می فرمود:من اخاف اهل المدینه ظلما اخافه اللّه و علیه لعنه اللّه و الملئکه و الناس اجمعین

____________________

1- در طبقات ابن سعد و اصابه ابن حجر و سایر کتب معتبره اکابر علمای اهل تسنن وارد است که ابو هریره در فتح خیبر مسلمان شد و بروایت بخاری در باب علامات النبوه فی الاسلام بیش از سه سال موفق بملاقات رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نبوده و بروایت ابن حجر در اصابه و حاکم در مستدرک و ابن عبد البر در استیعاب و دیگران در سن هفتاد و هشت سالگی و در سال 57 قمری در وادی عقیق مرد جنازه اش را بمدینه حمل نموده و در بقیع دفن نمودند.

2- تاریخ المدینه، ج58، ص110.

3- مسند احمد، ج4، ص55.

4- تذکرة الخواص، ص258.

۳۴۲

لا یقبل اللّه منه یوم القیمه صرفا و لا عدلا-لعن اللّه من اخاف مدینتی-لا یرید اهل المدینه احد بسوء الاّ اذابه اللّه فی النار ذوب الرصاص (1) .

پس در این صورت چگونه شرکت نمود در لشکری که آن همه ظلم و تعدّی و ایجاد خوف و ترس در اهل مدینه نمودند؟ بعلاوه مخالفت با خلیفۀ حق و وصی رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و عترت طاهره آن حضرت، به جعل احادیث و وادار نمودن مردم را به سبّ کسی که پیغمبر سبّ او را سبّ بر خود قرار داده؟ شما را بخدا انصاف دهید چنین کسی که از قول رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بوضع و جعل احادیث مشغول بوده، مردود خدا و رسول نمی باشد؟!

شیخ : بی لطفی می فرمایید که موثق ترین اصحاب پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را بی دین و وضّاع و جعّال می خوانید.

مردود بودن ابو هریره و تازیانه زدن عمر او را

داعی : داعی تنها نسبت به ابو هریره بی لطفی ننمودم؛ بلکه اول کسی که این نوع بی لطفی را نسبت به او عنایت نموده، خلیفه ثانی، عمر بن الخطّاب بود که ارباب تاریخ مانند ابن اثیر در حوادث سال 23 و ابن ابی الحدید درشرح نهج البلاغه (2) چاپ مصر و دیگران نقل نموده اند که چون خلیفه عمر در سال 21 ابو هریره را والی بحرین نمود، به او خبر دادند مال بسیاری جمع نموده و اسبهای زیادی خریده، و لذا در سال 23 او را معزول نموده همین که خدمت خلیفه رسید خلیفه گفت:یا عدوّ اللّه و عدوّ کتابه اسرقت مال اللّه ؛ یعنی ای دشمن خدا و دشمن کتاب خدا آیا دزدی نمودی مال خدا را گفت: “هرگز دزدی نکردم بلکه عطایائی مردم به من دادند.”

و نیز ابن سعد درطبقات (3) و ابن حجر عسقلانی دراصابه (4) و ابن عبد ربّه

____________________

1- “هر کس اهل مدینه را بترساند از روی ظلم، خداوند او را بترساند و بر او لعنت خدا و ملائکه و تمام مردم! و قبول نمی نماید خداوند از او روز قیامت هیچ چیزی را. لعنت خدا بر کسی که بترساند اهل مدینه را! احدی اراده بدی به اهل مدینه نمی نماید. مگر آن که خداوند او را مانند سرب در آتش خواهد نمود.

2- شرح نهج البلاغة، ج4، ص286.

3- طبقات، ج4، ص355.

4- اضابه، ج1، ص75.

۳۴۳

درعقد الفرید (1) می نویسد خلیفه گفت: “ای دشمن خدا، وقتی تو را والی بحرین نمودم کفش و نعلینی به پا نداشتی، اینک شنیده ام اسبهائی به هزار و ششصد دینار خریداری نمودی، از کجا آوردی؟” گفت: “عطایای مردم است که نتایج آن بسیار گردیده!” خلیفه متغیر گردید؛ از جا برخاست آن قدر تازیانه بر پشت او زد تا خون آلود شد. آنگاه امر کرد ده هزار دینار که در بحرین ذخیره نموده بود، از او گرفته و تحویل بیت المال دادند. نه تنها در زمان خلافت او را زد بلکه مسلم درصحیح (2) می نویسد که در زمان رسول خدا عمر بن الخطّاب ابو هریره را آن قدر زد تا به پشت بر زمین خورد. ابن ابی الحدید در اوایلشرح نهج البلاغه (3) گوید:

قال ابو جعفر(الاسکافی)و ابو هریره مدخول عند شیوخنا غیر مرضیّ الروایه ضربه عمر بالدّره و قال قد اکثرت من الروایه احری بک ان تکون کاذبا علی رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم (4) .

ابن عساکر درتاریخ کبیر (5) و متقی درکنز العمّال (6) نقل می نمایند: خلیفه عمر او را با تازیانه زد و زجرش نمود و منع از نقل حدیث از رسول اللّه نمود و گفت:

“چون روایت زیاد نقل می نمائی از پیغمبر و تو سزاوارتری از اینکه دروغ بگوئی از طرف آن حضرت (یعنی مثل تو ناجنسی باید از قول آن حضرت دروغ بگوید)، لذا باید ترک کنی نقل حدیث را از قول آن حضرت و الاّ تو را می فرستم بزمین دوس (که قبیله ای است در یمن که ابو هریره از آنجا بوده) و یا بزمین بوزینگان؛ یعنی کوهستانی که بوزینگان در آنجا زیاد هستند.”

و نیز ابن ابی الحدید درشرح نهج البلاغه (7) از استاد خود امام ابو جعفر اسکافی

____________________

1- عقد القرید، ج1، ص34.

2- صحیح مسلم، ج1، ص60.

3- شرح نهج البلاغه، ج4، ص286.

4- ابو جعفر اسکافی (شیخ معتزله) گفته است: “ابو هریره در نزد شیوخ ما مدخول است (یعنی از حیث عقل) و روایت او مورد رضا و قبول ما نمی باشد و عمر او را تازیانه زد و گفت: زیاده روی در روایت نموده ای و تو سزاوار تری از آنکه دروغ نسبت بدهی برسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم .”

5- تاریخ کبیر، ج50، ص172.

6- کنز العمال، ج2، ص383.

7- شرح نهج البلاغه، ج4، ص286.

۳۴۴

نقل نموده که حضرت مولی الموحدین امیر المؤمنین سلام اللّه علیه فرمود:الا انّ اکذب الناس او قال اکذب الاحیاء علی رسول اللّه( صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم )ابو هریره الدوسی (1) .

ابن قتیبه درتأویل مختلف الحدیث (2) و حاکم درمستدرک (3) و ذهبی درتلخیص المستدرک (4) و مسلم درصحیح (5) در فضایل ابو هریره همگی نقل می نمایند که مکرر عایشه او را رد نموده و می گفت” ابو هریره کذاب است و از قول رسول خدا بسیار جعل حدیث می نماید.”

بالاخره ابو هریره را ما تنها مردود نخوانده ایم، بلکه در نزد خلیفه عمر و مولانا امیر المؤمنین و ام المؤمنین عایشه و صحابه و تابعین مردود بوده است؛

چنانچه شیوخ معتزله و علماء آنها و حنفها عموماً أحادیث أبو هریره را مردود می دانند و هر حکمی که سندش منتهی به أبو هریره می شود، باطل می دانند؛ چنانچه نووی در شرح صحیح مسلم مخصوصاً جلد چهارم مبسوطاً متعرّض است.

و امام اعظم أبو حنیفه، پیشوای بزرگ جماعت شما می گفت: “صحابه رسول اللّه عموما ثقه و عادل بودند. من از هر کدام و بهر سند باشد حدیث می گیرم، مگر حدیثی که سندش منتهی گردد به ابو هریره و انس بن مالک و سمره بن جندب که از آنها نمی پذیرم .”

پس آقایان بما اعتراض ننمائید که چرا ابو هریره صحابی را انتقاد می نمایید. ما آن ابو هریره ای را انتقاد می نمائیم که خلیفه ثانی، عمر او را تازیانه زده و سارق بیت المال و کذابش خوانده؛ ما آن ابو هریره ای را انتقاد می نمائیم که امّ المؤمنین عایشه و امام اعظم ابو حنیفه و کبار از صحابه و تابعین و أکابر از شیوخ و علماء معتزله و حنفیها او را انتقاد نموده و مردود خوانده اند؛ خلاصه، ما آن ابو هریره ای را انتقاد می نمائیم که مولانا و مولی الموحدین امیر المؤمنین و ائمه طاهرین از عترت رسول اللّه سلام اللّه علیهم اجمعین که عدیل القرآن اند او را کذّاب و مردود خوانده اند؛ ما آن ابو هریره ای را

____________________

1- (بدانید که دروغگوترین مردم یا فرمود: دروغگوترین زندگان برسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ابو هریره دوسی می باشد.) (دوس قبیله ایست در یمن).

2- تأویل مختلف الحدیث، ص28.

3- مستردک، ج2ف ص229.

4- تخلیص المستدرک، ج3، ص509.

5- صحیح مسلمف ج4، ص1939، ح129.

۳۴۵

انتقاد می نمائیم که شکم پرست بوده و با علم به افضلیّت امیر المؤمنین، از آن حضرت صرفنظر نموده حاشیه نشین سفره چرب و نرم معاویه ملعون گردیده که با تقویت جعل احادیث او، امام المتقین و خلیفه المسلمین را (که خود شما قبول دارید یکی از خلفای راشدین است) سبّ و لعن نمایند.

بس است؛ بیش از این وقت مجلس را نگیرم. خیلی هم معذرت می خواهم که قدری وقت شما را گرفتم، چون فرمودید ما بی لطفی می نماییم، خواستم ثابت کنم که ما تنها نیستیم، بلکه خلفاء و صحابه و اکابر علماء خودتان مقر و معترف بمردودیت او می باشند.

پس وقتی چنین افراد جعّال و وضّاعی برای رسیدن بجاه و مقام و معمور شدن دنیای آنها از قول رسول خدا جعل حدیث کرده و با احادیث صحیحه مخلوط نمودند، به هر حدیثی نتوان اعتماد نمود، به همین جهت آن حضرت فرمود:کلّما حدثتم بحدیث منی فاعرضوه علی کتاب اللّه .(1)

(چون در موضوع مهمی سر گرم بحث بودیم از موقع نماز آقایان قدری گذشت) (صحبت که باینجا رسید برخاستند برای نماز بعد از اداء نماز عشاء و صرف چای مجلس) (رسمیت پیدا نمود)

داعی : نظر به بیانات قبل، اینک ما و شما ناچاریم بهر حدیثی از أحادیث منقوله از رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم برخوردیم اول رجوع به قرآن مجید نماییم، اگر مطابقت با اصل در قرآن نمود، بپذیریم و الا رد نماییم.

در جواب حدیث مجعولی که خدا فرموده: من از ابی بکر راضیم، آیا او هم از من راضی هست یا نه

این حدیثی را هم که شما نقل نمودید(و لو یک طرفه می باشد)، ناچار باید مطابقه با قرآن مجید نماییم؛ چنانچه مانعی از قبول نباشد، قطعاً می پذیریم. فلذا جمعی در جواب گفته اند: خدای متعال در آیه 16 سوره 50 (ق)می فرماید:

____________________

1- کشف الخفاء، ج1، ص86.{هر وقت از من حدیثی به شما گفتند، پس او را عرض کنید به قرآن مجید، (یعنی اگر مطابقت با قرآن نمود بپذیرید والا رد نمایید).}

۳۴۶

( وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسٰانَ وَ نَعْلَمُ مٰا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ ) .(1) آقایان! می دانید حبل الورید مثلی معروف است که مستعمل در فرط قرب است و اضافه آن بیانیست و ممکن است که اضافه لامی باشد.

و حقیقت معنی این آیه شریفه، راجع است باینکه علم خداوند متعال بر وجهی محیط است باحوال انسان که هیچ چیزی از خفایای صدور و سرائر قلوب بر ذات اقدس او جلّ و علا مخفی و پوشیده نمی باشد.

و در آیه 61 سوره 10(یونس)می فرماید:( وَ مٰا تَکُونُ فِی شَأْنٍ وَ مٰا تَتْلُوا مِنْهُ مِنْ قُرْآنٍ وَ لاٰ تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلاّٰ کُنّٰا عَلَیْکُمْ شُهُوداً إِذْ تُفِیضُونَ فِیهِ وَ مٰا یَعْزُبُ عَنْ رَبِّکَ مِنْ مِثْقٰالِ ذَرَّهٍ فِی الْأَرْضِ وَ لاٰ فِی السَّمٰاءِ وَ لاٰ أَصْغَرَ مِنْ ذٰلِکَ وَ لاٰ أَکْبَرَ إِلاّٰ فِی کِتٰابٍ مُبِینٍ ) .(2)

به حکم این آیات شریفه و تأیید دلایل عقلیه، هیچ فعل و قولی از خدا پوشیده نمی باشد و پروردگار عالمیان به علم حضوری، عالم به جمیع افعال و اعمال و اقوال عباد است. اینک ملاحظه فرمائید این حدیثی را که بیان نمودید با این دو آیه و سایر آیات شریفه چگونه تطبیق نمائیم و بچه نحو ممکن است رضا و عدم رضای ابی بکر بر خدا مخفی باشد که محتاج بسؤال از خود او باشد.

علاوه بر آنکه رضای حق تعالی مربوط بهرضای خلق است. قطعاً تابنده به مقام رضا نرسد، محبوب خدا نخواهد شد، پس چگونه خداوند اظهار رضایت از أبی بکر می کند و حال آنکه هنوز نمی داند أبی بکر بمقام رضا رسیده و از خدا راضی هست یا نه؟

اخبار در فضیلت ابی بکر و عمر و رد آنها

شیخ : دیگر تردیدی نیست که رسول خدا فرمود: ان الله یتجلی للناس عامة

____________________

1- ما انسان رای خلق کرده ایم و از وساوس و اندیشه های نفس او کاملاً آگاهیم و از رگ گردن باو نزدیک تریم.

2- (ای رسول ما) در هیچ حال نباشی و هیچ آیه از قرآن تلاوت نکنی و به هیچ عملی تو و امت وارد نشوید، جز آنکه همان لحظه شما را مشاهده می کنیم و هیچ ذره ای در همه زمین و آسمان از خدای تو پنهان نیست و کوچکتر از ذره و بزرگتر از آن هرچه هست، همه در کتاب مبین (و لوح علم الهی) مسطور است.

۳۴۷

و یتجلی لأبی بکر خاصه؛(1) و نیز فرموده است: ما صب الله فی صدری شیئا إلاّ صبّه فی صدر ابی بکر؛(2) و نیز فرمود: انا و أبو بکر کفرسی رهان؛(3) (4) و نیز فرمود: ان فی السماء الدنیا ثمانین الف ملک یستغفرون لمن احب ابا بکر و عمر و فی السماء الثانیه ثمانین الف ملک یلعنون من ابغض ابا بکر و عمر؛(5) (6) و نیز فرمود: ابو بکر و عمر خیر الاولین و الآخرین.(7)

و عظمت مقام ابی بکر و عمر رضی اللّه عنهما از این خبر بهتر معلوم می گردد که فرمود: خلقنی الله من نوره و خلق ابا بکر من نوری و خلق عمر من نور ابی بکر و خلق امتی من نور عمر و عمر سراج اهل الجنه(8)

از این قبیل اخبار در کتب معتبرۀ ما بسیار رسیده که من باب نمونه ببعض از آنها إشاره نمودم تا حقیقت مقام خلفاء بر شما واضح و روشن گردد.

داعی : اولاً مضامین ظواهر این اخبار خود دلالت کامله بر فساد و کفر آنها دارد که می رساند از لسان مبارک رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم چنین مضامین صادر نگردیده؛ زیرا حدیث اول دلیل بر تجسّم است و قطعاً عقیده بر جسمیت حضرت باری تعالی کفر محض است؛ و حدیث دوم می رساند که ابی بکر شریک رسول اللّه بوده در آنچه بر آن حضرت نازل می شده و حدیث سیم می رساند که خاتم الانبیاءصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هیچ گونه تفوّقی بر ابی بکر نداشته؛ چه هر دو با هم مساوی بودند و دو خبر دیگر

____________________

1- بدرستی که خداوند تجلی فرماید از برای همه مردم عمومی و برای ابی بکر خصوصی. (کنزالعمال،ج11، ص558).

2- نریخت خداوند در سینه من چیزی را، مگر آنکه ریخت در سینه ابی بکر.(تفسیر رازی، ج12، ص23).

3- کشف الخفاء، ج2، ص419.

4- من و ابی بکر هر دو با هم مساوی هستیم مانند دو اسب که در مسابقه با هم برابر باشند.

5- تاریخ بغداد، ج7، ص349.

6- در آسمان دنیا هشتاد هزار ملک استغفار می نمایند برای کسی که دوست بدارد ابی بکر و عمر را و در آسمان دوم هشتاد هزار ملک لعن می نمایند دشمنان ابی بکر و عمر را.

7- ابو بکر و عمر بهترین اولین و آخرین اند.(تاریخ مدینه، ج44، ص195- لسان المیزان، ج2، ص94).

8- خلق نموده خدای تعالی مرا از نور خودش و خلق نموده ابی بکر را از نور من و خلق نموده عمر را از نور ابی بکر و خلق نموده است امت مرا از نور عمر و عمر چراغ اهل بهشت است.(خلاصه عقبات الانوار، ج1، ص90).

۳۴۸

مخالف است با اخبار کثیره ای که مجمع علیه فریقین است که بهترین اهل عالم محمّد و آل محمّد سلام اللّه علیهم اجمعین اند.

و خبر آخری، مخالف با قرآن مجید است؛ چه آنکه در آیه 13 سوره 76(دهر) می فرماید:( لاٰ یَرَوْنَ فِیهٰا شَمْساً وَ لا زَمْهَرِیراً ) بهشت جای آفتاب و ماه نمی باشد؛ حجر و شجر و مدر و در و دیوار بهشت تماماً روشن و نورانی می باشد؛ اهل دنیا هستند که احتیاج بچراغ دارند و الا اهل بهشت احتیاج به چراغ ندارند.

علاوه بر این ظواهر، اکابر علماء درایت و رجال خودتان از قبیل عالم جلیل مقدسی درتذکره الموضوعات (1) و فیروزآبادی شافعی در کتابسفر السّعادات (2) و حسن بن کثیر ذهبی درمیزان الاعتدال (3) و ابو بکر احمد بن علی خطیب بغدادی درتاریخ (4) خود و ابو الفرج ابن جوزی درکتاب الموضوعات (5) و جلال الدین سیوطی دراللآلی المصنوعه فی الاحادیث الموضوعه ،(6) حکم بر موضوعیت و مجعولیت این احادیث نموده اند و صریحاً درباره هر یک از آنها گویند که از جهه سلسله روات و اسناد این احادیث از موضوعات و مفتریات است؛ چه آنکه علاوه بر افراد نااهل و جعّال و کذّابی که در سلسله روات موجود است، بطلان آنها با قواعد عقلیه و آیات قرآنیه ظاهر و آشکار است.

شیخ : دیگر در این حدیث خلافی نیست که رسول خدا فرمود:

ابو بکر و عمر سیدا کهول اهل الجنه(7)

در جواب خبری که ابو بکر و عمر دو سید پیران اهل بهشتند

داعی : در این حدیث هم اگر قدری فکر و تأمل کنیم، گذشته از آنکه اکابر علماء

____________________

1- تذکرة الموضوعات، ج2، ص98.

2- سفر السعادات، ص141.

3- میزان الاعتدال، ج1، ص166.

4- تاریخ بغداد، ج7، ص394.

5- الموضوعات، ج1، ص398.

6- الاّلی المصنوعه فی احادیث الموضوعه، ج1، ص286.

7- أبی بکر و عمر دو سید پیران اهل بهشت اند.

۳۴۹

درایت و رجال خودتان آن را از موضوعات می دانند، ظاهر عبارت آن می رساند که این عبارت از رسول خدا نمی باشد؛ چه آنکه از مسلّمات است که بهشت مرکز شیوخ و پیران نمی باشد و در آنجا مانند دنیا سیر تکاملی وجود ندارد که آدمی از جوانی بسن پیری برسد تا بکمال سیادت نائل آید.

و در روایات ما و شما اخبار بسیاری مصدّق این معنی است که از جمله قضیه اشجعیّه است که زن پیری بود آمد خدمت رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم حضرت در ضمن صحبت فرمود:ان الجنه لا تدخلها العجائز ؛(1) یعنی عجایز و پیران داخل بهشت نمی شوند. آن زن متأثر شد. ناله کنان عرض کرد: “یا رسول اللّه، پس من وارد بهشت نمی شوم.” این را گفت و از خدمت حضرت بیرون رفت. حضرت فرمودند:اخبروها انها لیست یومئذ بعجوز .(2) یعنی خبر دهید او را که در آن روز پیر نخواهد بود. بلکه همه پیران را خلعت جوانی بپوشند و داخل بهشت نمایند. آنگاه آیه 35-38 سوره 56 (واقعه) را قرائت فرمود که خداوند فرماید:( إِنّٰا أَنْشَأْنٰاهُنَّ إِنْشٰاءً فَجَعَلْنٰاهُنَّ أَبْکٰاراً عُرُباً أَتْرٰاباً لِأَصْحٰابِ الْیَمِینِ ) (3)

و در حدیث از طرق ما و شما وارد است که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:یدخل اهل الجنه الجنه جردا مردا بیضا جعادا مکحّلین ابناء ثلاث و ثلثین (4)

شیخ : این بیانات شما بجای خود صحیح است و لکن این حدیث مخصصی است برای اهل بهشت.

داعی : معنای این فرمایش جنابعالی را نفهمیدم این حدیث مخصّص چه چیز است؛ یعنی خداوند جمعی را پیر وارد بهشت می نماید تا ابی بکر و عمر را سید آنها قرار دهد! و حال آنکه اگر بنا شود ابی بکر و عمر داخل بهشت گردند،

____________________

1- الدر المنثور، ج6، ص158.

2- همان.

3- انشاء بر صیغه ماضی بجهه تحقق وقوع است یعنی بیافریده ایم زنان بهشتی را (در کمال حسن و زیبایی) و همیشه آنان را باکره و دوشیزه گردانیده ایم دوستان و عاشقان شوهران خود با غنج و ناز و شیرین سخن جوان، همسالان هم مخصوص اصحاب یمین.

4- “اهل بهشت که در بهشت آیند، همه جرد و مرد و بی مو و سفید اندام، مجعد موی، چشمهای سرمه کشیده و در سن سی و سه سالگی باشند.” (مسند احمد، ج2، ص295).

۳۵۰

خداوند آنها را هم جوان خواهد نمود نه آنکه دیگران را پیر نماید تا سیادت آنها ثابت شود.

علاوه، عرض کردم اکابر علماء خودتان این حدیث را از موضوعات بشمار آوردند و رسول اکرم برای راهنمایی، ما اصلی معین فرموده تا خیال ما راحت گردد چنانچه قبلاً عرض کردم هر حدیثی که مطابقه با قرآن مجید ننماید، مردود است. فلذا علماء رجال ما و اهل درایت هم بسیاری از اخبار را که بنام رسول و أئمۀ طاهرین صلوات اللّه علیهم اجمعین از طریق خودمان رسیده، به دستور خودشان که فرمودند:اذا روی لکم عنی حدیث فاعرضوه علی کتاب الله فان وافقه فاقبلوه و الا فردوه ؛(1) رد می نمایند و مورد قبول قرار نمی دهند.

و قبلاً عرض کردم که بسیاری از اکابر علماء ارباب جرح و تعدیل خودتان هم کتب مبسوطه، تألیف و تصنیف نموده اند در ردّ احادیث موضوعه؛ مانند شیخ مجد الدین محمد بن یعقوب فیروزآبادی(صاحب قاموس در کتابسفر السعادة (2) و جلال الدین سیوطی در کتاباللآلی (3) و ابن جوزی درموضوعات (4) و مقدسی درتذکره الموضوعات (5) و شیخ محمّد بن درویش مشهور به حوت بیروتی در کتاباسنی المطالب (6) المطالب آورده اند که در سند حدیث:ابو بکر و عمر سیدا کهول اهل الجنة یحیی بن عنبسه می باشد و ذهبی گوید: “یحیی از جمله ضعفا است.” و ابن جان دجال گفته: “یحیی وضع حدیث می نموده.”

پس علاوه بر دلایلی که ما ذکر نمودیم، به بیان نقّادین علماء خودتان هم که ارباب جرح و تعدیلند، این حدیث از موضوعات است.

واقعاً احتمال قوی می رود که از مجعولات بکریون یا بنی امیه باشد؛ چه آنکه

____________________

1- زمانی که حدیثی از من برای شما روایت نمایند آن را بقرآن مجید عرض نمائید اگر موافق با قرآن بود قبول نمائید و الا او را رد نمائید.

2- سفر السعادة، ص142.

3- اللآلی المنصوعه، ج1، ص380.

4- الموضوعات، ج1، ص89.

5- تذکرة الموضوعات، ص28.

6- اسنی المطالب، ص159.

۳۵۱

برای ردّ و تضعیف بنی هاشم و عترت طاهره و اهل بیت رسول اللّه در مقابل هر حدیثی از احادیث ثابتۀ عند الفریقین در مدح و عظمت خاندان رسالت، حدیثی جعل می نمودند و مردمانی مانند ابو هریره و أمثال آنها هم برای قرب دستگاه فاسد بنی امیه پیوسته در این کار جدّیت می نمودند؛ زیرا از کینه و عداوتی که با آل محمّد داشتند، در مقابل حدیث شریف ثابتی که علاوه بر اجماع علماء شیعه اکابر علماء شما نیز نقل نموده اند این حدیث را جعل نمودند.

نوّاب : آن حدیث مسلّم کدام است که در مقابلش جعل حدیث نمودند.

در حدیث حسن و حسین دو سید جوانان اهل بهشت اند

داعی : آن حدیث شریف ثابت مسلّم آنست که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: الحسن و الحسین سیدا شباب اهل الجنه و ابوهما خیر منهما و بسیاری از علمای شما نقل نموده اند این حدیث را از قبیل خطیب خوارزمی درمناقب (1) و میر سید علی همدانی در مودت هشتم ازمودة القربی (2) و امام ابو عبد الرحمن نسائی سه حدیث درخصائص العلوی (3) و ابن صباغ مالکی درفصول المهمّه (4) و سلیمان بلخی حنفی در باب 54ینابیع المودة (5) از ترمذی و ابن ماجه و امام احمد بن حنبل و سبط ابن جوزی درتذکرة (6) و امام احمد بن حنبل درمسند (7) و ترمذی درسنن (8) و محمد بن یوسف گنجی شافعی در باب 97کفایت الطالب (9) ، بعد از نقل این حدیث گوید: امام اهل حدیث ابو القاسم طبرانی در

____________________

1- مناقب، ص284، ح279.

2- مودة القربی، ص34.

3- خصائص العلوی، ص117.

4- فصول المهمه، ج1، ص662.

5- ینابیع المودة، ج2، ص38، ح20.

6- تذکرة الخواص، ص211.

7- مسند احمد، ج5، ص319.

8- سنن ترمذی، ج5، ص326.

9- کفایت الطالب، ص422.

۳۵۲

معجم الکبیر (1) در شرح حال امام حسنعليه‌السلام جمع نموده است جمیع طرق این حدیث شریف را از بسیاری از صحابه پیغمبر از قبیل امیر المؤمنین علی بن ابی طالب و خلیفه ثانی عمر بن الخطّاب و حذیفۀ یمانی و أبو سعید خدری و جابر ابن عبد اللّه انصاری و أبو هریره و اسامه بن زید و عبد اللّه بن عمر،آنگاه محمد بن یوسف اظهار نظر نموده گوید:

این حدیثی است حسن که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:الحسن و الحسین سیدا شباب أهل الجنه و أبوهما خیر منهما(و در بعض از اخبار) افضل منهما(2) و انضمام اسناد این حدیث بیکدیگر دلیل بر صحت این حدیث می باشد انتهی.

و نیز حافظ أبو نعیم اصفهانی در حلیه و ابن عساکر درتاریخ کبیر (3) و حاکم در مستدرک و ابن حجر مکی درصواعق (4) و بالاخره اتفاقی أکابر علماء شما می باشد که این حدیث از لسان درر بار رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم جاری شده است.

شیخ : دیگر منکر این خبر احدی نمی شود که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:ما ینبغی لقوم فیهم ابو بکر ان یتقدم علیه غیره .(5) این خبر خود دلیل حق تقدم ابی بکر است بر عموم امت برای آنکه می فرماید: سزاوار نیست برای قومی که أبی بکر در میان آنها باشد و دیگری را بر او مقدّم دارند.

داعی : متأسفم که آقایان محترم چرا بدون فکر بهر خبری توجه می نمائید! اگر این خبر فرموده رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بوده، چرا خود عمل بآن نمی نمود که با بود أبی بکر، علیعليه‌السلام را مقدّم می داشت. در قضیّۀ مباهله مگر أبی بکر حاضر نبود که علی را مقدّم بر او داشت؟ در غزوه تبوک با بود ابی بکر کاردان پیر مرد، چرا علیعليه‌السلام را خلیفه خود قرار داد؟! در سفر مکه چرا ابی بکر را معزول و علی را منسوب برای ابلاغ رسالت و قرائت سوره برائت نمود؟! در مکه با بود ابی بکر چرا علی را با خود برای بت شکنی برد حتّی بروی شانۀ خود سوار کرد و امر به شکستن بت

____________________

1- المعجم الکبیر، ج19، ص292.

2- حسن و حسین دو سید جوانان اهل بهشت اند و پدر آنها بهتر و افضل از آنها می باشد.

3- تاریخ کبیر، ج13، ص209.

4- مسترک، ج3، ص167.

5- صواعق المحرقه، ص137-138.

۳۵۳

هبل نمود؟ با بود ابی بکر چرا علیعليه‌السلام را برای حکومت و دعوت مردم یمن فرستاد و علاوه بر همه، با بود ابی بکر علی را چرا وصی خود قرار داد؟!

شیخ : حدیث بسیار ثابتی از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم رسیده که ابداً مورد انکار نیست که عمرو بن عاص گفت: روزی به پیغمبر عرض کردم: یا نبی اللّه، أحب زنان عالم بسوی شما کیست؟ فرمودند: عایشه، عرض کردم: أحب مردان بسوی شما کیست؟ فرمودند: پدر عایشه ابی بکر. پس به همین جهت که محبوب پیغمبرند حق تقدم دارند بر تمام امّت و این خود یک دلیل قاطع است بر خلافت أبی بکر رضی اللّه عنه.

در جواب خبری که أبی بکر و عایشه محبوب پیغمبر بودند

داعی : این حدیث علاوه بر آنکه از موضوعات و مجعولات بکریون است با احادیث ثابتۀ مسلّمۀ عند الفریقین معارض است. فلذا مردودیت آن ثابت می باشد.

در این حدیث از دو جهت باید امعان نظر نمود: اول، از جهت ام المؤمنین عایشه و دوم، از جهت خلیفه أبی بکر.

امّا در محبوبیّت عایشه بطریقی که أحب زنان باشد، نزد رسول خدا اشکال است؛ چون که عرض کردم معارض است این قول با احادیث صحیحه ثابته ای که در کتب معتبره فریقین (شیعه و سنّی) ثبت گردیده.

شیخ : با کدام أخبار معارض است؟ ممکن است بیان نمائید تا مطابقه نموده قضاوت عادلانه نمائیم.

داعی : احادیث بسیاری از طرق علماء و روات شما، بر خلاف گفتۀ شما دربارۀ حضرت صدیقۀ کبری امّ الائمّه النجباء فاطمه الزهراء سلام اللّه علیها وارد است.

فاطمه بهترین زنان عالم است

از جمله حافظ ابو بکر بیهقی در تاریخ و حافظ ابن عبد البر دراستیعاب (1) و

____________________

1- استیعاب، ج3، ص1893.

۳۵۴

میر سید علی همدانی درمودة القربی (1) و دیگران از علمای شما نقل نموده اند که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مکرر می فرمود: فاطمه خیر نساء امتی؛ یعنی فاطمهعليه‌السلام بهترین زنان امت من است.

امام احمد بن حنبل درمسند (2) و حافظ ابو بکر شیرازی در نزول القرآن فی علی نقل می نمایند از محمّد بن حنفیّه از امیر المؤمنینعليه‌السلام و ابن عبد البر دراستیعاب (3) ضمن نقل حالات فاطمه سلام اللّه علیها و خدیجه ام المؤمنین از عبد الوارث بن سفیان و ابو هریره، و ضمن حالات خدیجه ام المؤمنین از ابو داود نقلاً از ابو هریره و انس بن مالک و شیخ سلیمان بلخی حنفی در باب 55ینابیع المودة (4) و میر سید علی همدانی در مودة سیزدهم ازمودة القربی از انس بن مالک و نیز بسیاری از ثقات محدثین به طرق خود از انس بن مالک روایت نموده اند که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:خیر نساء العالمین اربع مریم بنت عمران و آسیه بنت مزاحم و خدیجه بنت خویلد و فاطمه بنت محمد عليهم‌السلام (5)

خطیب درتاریخ بغداد (6) نقل می نماید که رسول خدا این چهار زن را بهترین زنان عالم بحساب آورده آنگاه فاطمه را در دنیا و آخرت بر آنها تفضیل داده.

محمد بن اسماعیل بخاری درصحیح (7) و امام أحمد بن حنبل درمسند (8) از عایشه بنت ابی بکر نقل می نمایند که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به فاطمه فرمود:یا فاطمه ابشری فان الله اصطفیک و طهرک علی نساء العالمین و علی نساء الاسلام و هو خیر دین .(9)

____________________

1- مودة القربی، ص13.

2- مسند احمد، ج1، ص322.

3- استیعاب، ج4، ص1821.

4- ینابیع المودة،ج2، ص54.

5-بهترین زنان عالمین چهارند: مریم دختر عمران، آسیه دختر مزاحم، خدیجه دختر خویلد، فاطمه دختر محمد صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم .

6- تاریخ بغداد، ج7، ص194.

7- صحیح بخاری، ج6، ص194.

8- مسند احمد، ج1، ص322.

9-ای فاطمه مژده و بشارت باد تو را که خداوند برگزیده تو را و پاکیزه گردانیده است بر زنان عالمیان عموماً و بر زنان اسلام خصوصاً و اسلام از همه دینی بهتر است .

۳۵۵

و نیز بخاری درصحیح (1) و مسلم در باب فضائل فاطمه درصحیح (2) و حمیدی درجمع بین الصحیحین (3) و عبدی در جمع بین الصّحاح الستّه و ابن عبد البر دراستیعاب (4) ضمن حالات حضرت فاطمهعليها‌السلام و امام احمد درمسند (5) و محمّد بن سعد کاتب در جلد دومطبقات (6) ضمن فرموده های رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در مرض و بستر و بیماری و در جلد هشتم در نقل حالات بی بی فاطمه(عليها‌السلام )، ضمن حدیث طولانی (که وقت مجلس اجازه نقل آن را نمی دهد) مسنداً از عایشه ام المؤمنین نقل نموده اند که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: یا فاطمه ألا ترضین ان تکونی سیده نساء العالمین؛ یعنی آیا تو راضی نیستی که سیدۀ زنان عالمین باشی؟

و ابن حجر عسقلانی این عبارت را ضمن حالات بی بی دراصابه (7) نقل نموده است؛ یعنی تو بهترین زنان عالمین هستی.

و نیز بخاری و مسلم درصحیحین خود و امام ثعلبی درتفسیر (8) و امام احمد حنبل درمسند (9) و طبرانی درمعجم الکبیر (10) و سلیمان بلخی حنفی در باب 32ینابیع المودّة (11) ازتفسیر (12) ابن ابی حاتم ومناقب (13) وحاکم (14) و وسیط و واحدی

____________________

1- صحیح بخاری، ج5، ص53.

2- صحیح مسلم، ج7، ص143.

3- جمع بین الصحیحین، ج7، ص145.

4- استیعاب، ج4، ص1849.

5- مسند احمد، ج6، ص282.

6- طبقات الکبری، ج2، ص284، ج8، ص27.

7- الاصابه، ج8، ص266.

8- تفسیر ثعلبی، ج8، ص37، 310.

9- مسند احمد، ج1، ص229.

10- المعجم الکبیر، ج11، ص325.

11- ینابیع المودة، ج2، ص325.

12- تفسیر ابن ابی حاتم، ج100، ص276.

13- مناقب، ص200.

14- مستدرک، ج3، ص188-189.

۳۵۶

وحلیه الاولیاء (1) حافظ ابو نعیم اصفهانی وفرائد حموینی(2) و ابن حجر مکّی در ذیل آیه چهاردهمصواعق (3) از احمد و محمد بن طلحه شافعی درمطالب السئول (4) و طبری درتفسیر (5) و واحدی دراسباب النزول (6) و ابن مغازلی شافعی درمناقب (7) و محب الدین طبری درریاض (8) و مؤمن شبلنجی درنور الابصار (9) و زمخشری درتفسیر (10) و سیوطی دردر المنثور (11) و ابن عساکر درتاریخ (12) و علامۀ سمهودی درتاریخ المدینه (13) و فاضل نیشابوری درتفسیر (14) و قاضی بیضاوی درتفسیر (15) و امام فخر درتفسیر کبیر (16) و سید ابی بکر شهاب الدین علوی در ص 22 تا 23 باب اول رشفه الصادی من بحر فضائلبنی النبی الهادی (17) ازتفسیر بغوی (18) و ثعلبی وسیرۀ ملا ومناقب احمد (19) و کبیر واوسط (20) طبرانی و سدی و شیخ

____________________

1- حلیة الولیاء، ج3،ص 201.

2- فرائد حموینی، ج1، ص42.

3- صواعق المحرقه، ص169-170.

4- مطالب السؤول، ص43.

5- تفسیر طبری، ج24، ص16-17.

6- اسباب نزول، ص251.

7- مناقب( ابن مغازلی)، ص315،ح359.

8- ریاض النضرة، ص180.

9- نور الابصار، ص112.

10- تفسیر کشاف، ج3، ص467.

11- در المنثور، ج6، ص7.

12- تاریخ (ابن عساکر)، ج2، ص218، ح721.

13- تاریخ المدینه، ج42، ص661.

14- تفسیر( نیشابوری)، ج5، ص27.

15- تفسیر بیضاوی، ج5، ص27.

16- تفسیر رازی، ج27، ص166.

17- رشفة الصادی، ص22.

18- تفسیر بغوی، ج4، ص124.

19- مناقب احمد، ص316.

20- معجم اوسط، ج6، ص49.

۳۵۷

عبد اللّه بن محمد بن عامر شبراوی شافعی در کتابالاتحاف (1) از حاکم و طبرانی و احمد و جلال الدین سیوطی دراحیاء المیت (2) از تفاسیر ابن منذر و ابن ابی حاتم و ابن مردویه ومعجم الکبیر طبرانی و ابن ابی حاتم و حاکم، بالاخره عموم اکابر علماء شما (به استثناء عدّۀ قلیلی از متعصّبین و پیروان امویها و دشمنان اهل بیت) از ابن عباس (حبر امت) و دیگران نقل نموده اند که وقتی نازل شد آیه 23 سوره 42(شوری):( قُلْ لاٰ أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبیٰ وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَهً نَزِدْ لَهُ فِیهٰا حُسْناً ) (3) جمعی از اصحاب عرض کردند:یا رسول اللّه، من قرابتک الذین فرض اللّه علینا مودّتهم؟ قال(صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم)علیّ و فاطمه و الحسن و الحسین ؛ یعنی نزدیکان شما کیانند که خدا واجب گردانیده است مودت و دوستی آنها را بر ما (یعنی در این آیه شریفه)؟ فرمود: “آنها علی و فاطمه و حسن و حسین اند.”و در بعضی از اخبار دارد و ابناهما؛ یعنی پسران آنها.

از این قبیل اخبار در کتب معتبرۀ شما بسیار رسیده که وقت مجال نقل همه آنها را نمی دهد و در نزد علمای شما این معنی به حدّ شیاع رسیده.

اقرار شافعی بوجوب حب اهل البیت

تا آنجا که ابن حجر متعصّب هم درصواعق (4) و حافظ جمال الدّین زرندی درمعراج الوصول (5) و شیخ عبد اللّه شبراوی در کتابالاتحاف (6) و محمّد بن علی صبان مصری دراسعاف الراغبین (7) و دیگران از امام محمّد بن ادریس شافعی که از أئمه أربعه شما و رئیس و پیشوای شافعیها می باشد نقل نموده اند که می گفت:

____________________

1- الاتحاف، ص239.

2- احیاء المیت، ص25.

3- بگو(بامت)من از شما اجر رسالت جز این نخواهم که مودت و محبت مرا در حق خویشاوندان من منظور دارید-و هر که کار نیکو انجام دهد ما بر نیکوئیش بیفزائیم.

4- صواعق المحرقه، ص175.

5- معراج الاصول، ص25.

6- الاتحاف، ص833.

7- اسعاف الراغبین، ص121.

۳۵۸

یا اهل بیت رسول الله حبّکم

فرض من اللّه فی القرآن انزله

کفاکم من عظیم القدر انّکم

من لم یصلّ علیکم لا صلاه له(1)

اینک از آقایان محترم با انصاف سؤال می کنم، آیا خبر یک طرفه ای را که شما نقل نمودید، با این همه اخبار صحیحۀ صریحه متفق علیه فریقین(شیعه و سنی)که از حد احصاء خارج است مقابله می کند؟!

آیا عقل قبول می کند که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم کسی را که خداوند در قرآن.

مجید مودت و محبت او را بر مردم فریضه قرار داده، بگذارد و دیگران را بر او ترجیح دهد؟!

آیا تصور هوا و هوس در آن حضرت می رود که بگوییم روی هوای دل، عایشه را که هیچ دلیلی بر افضلیت او نیست (جز آنکه همسر رسول خدا و امّ المؤمنین بوده مانند سایر زنان پیغمبر) از فاطمه ای که در قرآن مجید، خدای متعال مودّت و محبّت او را فریضه و واجب قرار داده و آیۀ تطهیر در شأن او نازل و افتخار ورود در مباهله را به حکم قرآن به او داده، بیشتر دوست دارد؟!

شما خود می دانید که انبیاء و اولیاء در پی هوای نفس نمی رفتند و جز خدا کسی را نمی دیدند؛ مخصوصاً رسول خدا خاتم الانبیاءصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم که حقیقت حبّ فی اللّه و بغض فی اللّه بوده است و قطعاً دوست نمی داشته، مگر کسی را که خدا دوست داشته و دشمن نمی داشته، مگر کسی را که خدا دشمن داشته.

چگونه فاطمه ای که خدا محبّت و مودّت او را فریضه قرار داده، می گذارد و دیگری را بر او ترجیح می دهد؟ پس قطعاً اگر فاطمه سلام اللّه علیها را دوست داشته، برای آن بوده که محبوبیّت الهی داشته.

آیا عقل باور می کند که آن حضرت ترجیح دهد در محبت فردی، از افراد زنان خود را بر کسی که خود می فرمود، خدا او را برگزیده و محبّتش را بر مردم فریضه قرار داده؟!

____________________

1- ای اهل بیت رسول خدا محبت و دوستی شما واجب گردیده از جانب خدا که در قرآن نازل شده(اشاره بآیه فوق می باشد). کفایت می کند در عظمت قدر شما (آل محمد) آنکه هر کس بر شما صلوات نفرستد، نماز او قبول نخواهد شد.

۳۵۹

یا باید این همه اخبار صحیحه صریحه را که مورد قبول اکابر علماء فریقین می باشد و با آیات قرآن مجید تأیید گردیده، رد بنمایید یا این خبری را که بیان نمودید، از موضوعات مسلّمه بدانید تا تناقض از بین برداشته شود.

و اما دربارۀ خلیفه ابی بکر که فرمودید آن حضرت فرموده: احبّ مردان در نزد من ابی بکر می باشد مغایرت دارد با اخبار بسیار معتبری که از طریق روات ثقات و علماء بزرگ خودتان نقل گردیده که محبوب ترین مردان امت نزد پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم علیعليه‌السلام بوده است.

علی(عليه‌السلام )محبوبترین مردان نزد پیغمبر بوده

چنانچه شیخ سلیمان بلخی حنفی در باب 55ینابیع المودة از ترمذی نقل می کند از بریده که گفت: کان احبّ النساء الی رسول الله( صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم )فاطمه و من الرجال علی عليه‌السلام (1)

و نیز محمّد بن یوسف گنجی شافعی در باب 91 کفایت الطالب مسنداً از امّ المؤمنین عایشه نقل نموده که گفت:ما خلق الله خلقا کان احبّ الی رسول اللّه( صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم )من علیّ بن أبی طالب( عليه‌السلام ) (2) آنگاه گوید: “این حدیثی است که روایت نموده او را ابن جریر در مناقب خود و ابن عساکر دمشقی در ترجمه حالات علیعليه‌السلام .”

و نیز محی الدین و امام الحرم احمد بن عبد اللّه شافعی در ذخایر العقبی(3) از ترمذی نقل می نماید که از عایشه سؤال نمودند که “کدام یک از مردم نزد رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم محبوب تر بودند؟” گفت: “فاطمه”. گفتند: “از مردها چه کس محبوبتر بود نزد آن حضرت؟” گفت:زوجها علی بن أبی طالب ؛ یعنی هم سرش علی ابن أبی طالب.

و نیز از مخلص ذهبی و حافظ ابو القاسم دمشقی از عایشه نقل می نماید که گفت:ما رأیت رجلا احبّ الی النبی صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم من علیّ و لا احبّ الیه من

____________________

1- محبوب ترین زنان نزد پیغمبر فاطمه و از مردان علیعليه‌السلام بود.(ینابیع المودة، ج2، ص54، ح27).

2- خلق نفرموده خداوند خلقی را که محبوب تر باشد بسوی رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از علی ابن أبی طالب(عليه‌السلام ).(کفایة الطالب، باب 91، ص324، ح961).

3- ذخائر العقبی، ص35.

۳۶۰