شب های پیشاور جلد ۱

شب های پیشاور0%

شب های پیشاور نویسنده:
محقق: مؤسسه جهانى سبطين عليهما السلام
ناشرین: انتشارات مؤسسه سبطین علهیما السلام
گروه: مناظره ها و رديه ها
صفحات: 577

شب های پیشاور

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: سلطان الواعظین شیرازی
محقق: مؤسسه جهانى سبطين عليهما السلام
ناشرین: انتشارات مؤسسه سبطین علهیما السلام
گروه: صفحات: 577
مشاهدات: 369656
دانلود: 10699


توضیحات:

جلد 1 جلد 2
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 577 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 369656 / دانلود: 10699
اندازه اندازه اندازه
شب های پیشاور

شب های پیشاور جلد 1

نویسنده:
ناشرین: انتشارات مؤسسه سبطین علهیما السلام
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

برای خاتمه مطلب، خبری نثار روح احمد امین و کسروی و مردوخ (مردود) و منکرین ظهور حضرت مهدی عجل اللّه تعالی فرجه می نمائیم و این خبری است که شیخ الاسلام حموینی در فرائد السمطین(1) از محدث فقیه شافعی ابراهیم بن یعقوب کلابادی بخاری و خواجه کلان شیخ سلیمان بلخی حنفی در ینابیع الموده(2) از جابر بن عبد اللّه انصاری نقل می نماید که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

من أنکر خروج المهدی فقد کفر بما انزل علی محمد صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم

حملات کسروی بدین مقدس اسلام و جواب آن

نه، گمان رود که این مرد دیوانۀ مرموز فقط حملاتی بعالم تشیّع داشته بلکه در (پیرامون اسلام و) سایر مؤلفاتش حملات شدیدی باصل دین مقدس اسلام و تمام قوانین مقدسه آن دارد تا آنجا که می نویسد دین اسلام امروز مردود است و طریقۀ منحوسۀ خود را (پاک دینی) نام نهاده و پیروی از آن را امر حیاتی و لازم می داند.

مثلاً نوشته چون جمعی از مسلمانان، عامل بقوانین دین اسلام نیستند یا تابع قوانین اروپائی شدند، معلوم می شود که این دین ارزش خود را از دست داده باید

____________________

=آن ها کسانی هستند که لعنت می کند آنها را خدا و هر لعنت کننده! پس گریه کرد پیغمبر و فرمود که جبرئیل مرا خبر داده است که آنها ظلم می کنند بعلی و اهل بیت من و این ظلم باقی می ماند تا آنکه قیام نماید قائم آل محمد و بلند شود سخن آنها و اجتماع نمایند امت من بر دوستی آنها و دشمن) آنها کم باشند و کاره و بی میل بآنها ذلیل باشند و زیاد شود مدح کنندگان آنها و آن در زمانی خواهد بود که شهرها تغییر پیدا می نماید و مردم ضعیف گردند و از فرج ظهور مأیوس شوند. پس در آن وقت ظاهر می گردد قائم مهدی از فرزندان من و قیام می نماید و ظاهر می کند خداوند بآل محمد حق را و بشمشیرهای آنها باطل را از میان می برد و مردم چه با کمال رغبت و میل و چه با خوف و ترس تبعیت می نمایند آنها را پس از آن فرمود: “ای گروه مردم بشارت باد شما را بفرج پس بدرستی که وعده خداوند حق است و رد نمی شود قضاء او و اوست حکیم و دانای آگاه بدرستی که فتح خداوند نزدیک است.” (ینابع المودة، ج3، ص297).

1- فرائد السمطین، ج4، ص332،ح562.

2- کسی که منکر خروج حضرت مهدی باشد، محققاً کافر است بآنچه نازل گردیده بر محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم (ینابیع المودة، ج3، ص295).

۸۱

عوض شود و واجب است مردم اسلام را بگذارند، (پاک دینی) مرا بپذیرند چه آنکه من برانگیخته و برای سعادت این ملت آمدم!!

مغز و کلّۀ این مرد مرموز آن قدر خالی و گندیده بود و نمی فهمید (یا می فهمید و عمداً سهو می کرد؛ یعنی مأموریت داشت که مردم را گمراه و ایجاد اختلاف نماید) که اگر مرضی و بیماران به دستورات دکتر و طبیب حاذق عمل نکنند، دلیل بر آن نیست که دستورات طبیب فاسد و از کار افتاده و ارزش خود را از دست داده باید طبیب و دکتر را عوض نمود، بلکه باید بوسائل مختلفه، مرضی و بیماران را وادار نمایند که دستورات طبیب حاذق را عملی کنند و اگر عمل نمودند و در پی تمام دستورات رفتند و نتیجه نگرفتند، آنگاه باید طبیب را عوض نمایند.

این مرد مرموز حیّال، خیال می کرد که اگر مردم قانون مقدّس اسلام را گذاردند و پیرو قانون اروپائی شدند، دلیل بر نقص قانون مقدّس اسلام است و حال آنکه این طور نیست.

اگر مریضی دستورات طبیب حاذق و دکتر بزرگ را عملی نکند و پیرو دستورات زنان همسایه گردد، دلیل بر نقص دستور دکتر و عملی نبودن آن دستورات است، قطعاً نه چنین است. بلکه این نقص باولیای امور برمی گردد نه باصل دستور زیرا اولیای امور بیمارستان باید مراقبت نماید بحال بیماران که دستورات دکتر از دوا و غذا و پرهیز و غیره هر یک به موقع خود عملی گردد و الا بیماران خود متوجه بدستورات نیستند از روی جهل و نادانی پیش خود خیال می کنند هرچند روزی باید رجوع بدکتر جدیدی بکنند بخیال آنکه شاید مفید واقع شود فلذا همیشه حیران و سرگردانند و غالباً گرفتار شیادها شده، جان خود را از دست می دهند.

نوشته است: “ قانون اسلام در هزار سال قبل می توانست اصلاح امور کند و مملمت داری نماید ولی امروز با قانون اسلام نمی شود مملمت داری نمود!”

برای اثبات نادانی و وارو نشان دادن و سفسطه بازی و مغلطه کاری این مردم مرموز، پسندیده است، نظر کردن بخاک حجاز که دولت سعودی با اینکه با تمام ممالک خارجه ارتباط دارد و برای استخراج معادن، خارجیها در مملکت او بسیارند، ابداً توجهی بقوانین اروپائی ندارد و بلکه در سرتاسر مملکت حجاز

۸۲

قانون قرآن مجید حکم فرماست(1) . به همین جهت در میان آن مردمان بی سواد و برهنه و عریان (از جمیع شؤون تمدن امروزی چنان امنیت قابل توجهی موجود است که در اروپا حتی در مملکت سوئیس که معروف بعدالت و صحت عمل می باشند) هم وجود ندارد.

نوشته است: “ یکی از دلائلی که می رساند قانون اسلام و دستورات آن امروزه در دنیا عملی نیست آنست که در دنیای کنونی دست دزد را نمی برند و حال آنکه در قانون اسلام حکم به قطع ید سارق نموده است.”

آن بیچاره بدبخت مانند صدها هزار مردم بی فکر و مقلّد غلط گمان کرده و می کنند که هر عملی که مورد پسند اروپایی ها قرار گرفت، تمام روی قواعد علم و عقل است و حال آنکه چنین نیست. بسیاری از قوانین در اروپا مورد عمل قرار گرفته که جز ضرر از آن چیزی نمی بینند از جمله همین حکم سارق و دزد را که محل استشهاد این مرد مرموز عجیب است، مورد دقت قرار دهیم، می بینیم از زمانی که این حکم را تغییر دادند، امنیت از مملکت ما رخت بر بسته، دزدی های کوچک و بزرگ بقدری فراوان شده که شب و روز خفیه و آشکار مردم امنیت ندارند.

اولاً ایمان که اصل و پایه هر چیزیست از میان مردم برداشته شده که هر بشری با توجه به مبدأ و معاد و ترس از روز حساب، دست بعمل زشت و خیانت بمال مردم و دزدی نزنند.

ثانیاً دزدها مطمئنّند اگر برشوه و دادن حق و حساب از مجازات در نرفتند، چند ماهی بیشتر در زندان نخواهند ماند؛ آن هم زندانی که برای آنها بمنزله مدرسه کار است؛ چون دزدها را که در حبس مجرد، نمی برند بلکه عدّه بسیاری از دزدها در یک سالن زندگانی می کنند، در تمام مدت حبس بیکارانه ننشسته، رموز

____________________

1- روشن است که منظور مؤلف محترم از قانون های حاکم بر کشور عربستان همان برداشت های صرف علمای آن ها از قرآن، بدون بهره گیری از تعالیم ارزشمند اهل بیتعليهم‌السلام است و آن ها بر خلاف کلام گوهربار رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در حدیث ثقلین که قرآن و اهل بیت را در امانت آن حضرت شمرده شده است که مسلمانان با تمسک به هر دوی آن ها به سعادت خواهند رسید، لیکن وهابیان فقط با تمسک به ظاهر قرآن در پی تبیین مسائل اسلام و قوانین آن هستند!

۸۳

و اسرار دزدی را بیکدیگر آموخته، وقتی از زندان خلاص شدند، دزد هنرمند و ورزیده ای گردیده، باز بجان ملت می افتند.

بر فرض در تهران بواسطه مراقبت پلیس نتوانند به مانند به سایر بلاد می روند. ایران نتوانستند عملی کنند، بسایر ممالک می روند؛ تغییر صورت و لباس می دهند و باعث بدبختی ملت ها می شوند. چنانچه دزدهای بین المللی بسیارند که تمام ممالک دنیا از دست آنها عاجز و در پی آنها هستند و از گرفتن آنها عاجزند. ولی اگر به حکم آیه 38 سوره 5 (مائده)( وَ السّٰارِقُ وَ السّٰارِقَهُ فَاقْطَعُوا أَیْدِیَهُمٰا جَزٰاءً بِمٰا کَسَبٰا نَکٰالاً مِنَ اللّٰهِ ) (1) قطع ید عملی می شد دست دزد را می بریدند، مانند سابق امنیت مالی برقرار می شد.

بریدن دست دزد اقلاً دو اثر نیکو در جامعه دارد:

یکی آنکه دزد بی دست در هر کجای دنیا برود، چون نشانی دارد بدست بریده او نگاه کرده، او را می شناسند و لو بهر صورت و لباس درآید، از او اجتناب می نمایند و دیگر احتیاجی بپلیس و پاسبان نیست که او را تحت نظر بگیرند، بلکه تمام عملیاتش تحت نظر افراد مردم است و از او کاملاً دوری می نمایند؛ بهمین جهت زندگانی اجتماعی او در همه جا در خطر می افتد. اثر دیگری که دارد آنکه اگر افراد دیگری خیال چنین عمل زشتی داشته باشند چون می دانند دست عزیزشان حتماً قطع می شود و بعد از دو مرتبه تکرار عمل، حیاتشان در معرض خطر و حکم اعدام درباره آنها جاری می گردد، قطعاً بدنبال چنین عمل شنیع ننگینی نمی روند. بالنتیجه مردم راحت و امنیت اجتماعی حاصل می شود، چنان که در مملکت حجاز که امروز این حکم عملی می شود دزدی ابدا وجود ندارد. ولی در سراسر ممالک اروپا و آمریکا و غیره که دست دزد را نمی برند، دزدی های علمی و غیر علمی بسیار رواج دارد. پس احکام اسلام عملی است، اجراء بنمایند تا نتیجه بگیرند. عمل نکردن بقوانین اسلام مایه بدبختی و بیچارگی است.

____________________

1- دست مرد و زن را بکیفر اعمالشان (که آن خیانت بمال مردم است) ببرید این عقوبتی است که خدا بر آنان مقرر داشته.

۸۴

اسلام بذات خود ندارد عیبی

هرعیب که هست در مسلمانی ماست

اگر مسلمانان مانند بیماران خود سر، تنبل و تن پرور و جاهل شدند، چه ربطی باصل دین دارد؟ قرآن مجید مردم را امر به کار نموده، امر به تدبر و تفکر و تعقل نموده. سعی و عمل یکی از دستورات مهمه دین مقدس اسلام است. قانون مجری می خواهد. در ازمنه سالفه اجرای قانون می کردند، عملی می شد، امروز هم بکنند عملی خواهد شد. چنانچه حجازی ها عمل می نمایند و نتیجه می گیرند. این خود حجّتی است برای تخطئه کنندگان دین که بدانند قوانین دینی در هر دوره ای اجرا شود، عملی می باشد. بدیهی است قانون برای مردم است نه مردم برای قانون. پس قانون را باید عملی نمود و روی هوای نفس نباید وضع قانون نمود، بلکه روی صلاح ظاهر و باطن مردم باید قانون وضع شود و قانون گذاری که بتواند به ظاهر و باطن و صورت و معنای مردم احاطه داشته باشد، جز ذات اقدس پروردگار نمی باشد. پس قوانین الهی را که روی صلاح مردم وضع شده اجراء نمایند تا اثرات صالحۀ آن را ببینند. مثلاً یکی از احکام مهمه اجتماعیه اسلامیه حلیت بیع و شراء و حرمت ربا است چنانچه در آیات چندی این معنی را واضح می نماید و صریحاً می فرماید:( أحل اللّه البیع و حرّم الربا ) (1) چون ربا ایجاد تنبلی می نماید و باعث تمرکز سرمایه ها در افراد معدود و سبب بیچارگی عامه مردم می باشد، حرام گردیده است. آیا اگر دنیای جهل و نادانی مادیّت معاملات ربوی را معمول داشتند و بنگاه ها و مؤسسه های ربوی ایجاد نمودند، مسلمانان هم کورکورانه باید تقلید نمایند، به دلیل آنکه مردم هواپرست سرمایه دار پیروی از آنها نمودند؟ آیا عملیات یک دسته از مردمان مادی سرمایه دار باید سبب بر طرف شدن حکم مسلّم الهی و حلّیت ربا گردد، دولت ها و ملت ها عمل بنمایند تا نتیجه حاصل گردد؟(2)

____________________

1- حلال نموده خداوند بیع را و حرام نموده ربا را.

2- در این موقع که چاپ دوم کتاب را مشغولیم بمناسبت مطلب فوق لازم دانستم پیش آمد جدیدی را یادآور شوم-که چند ماه قبل ملک سعود پادشاه حجاز بمناسبت دعوت رئیس جمهور آمریکا رسما مسافرتی به آن مملکت نمود.=

۸۵

مثلاً یکی از احکام حافظ اجتماع در اسلام، حکم حرمت مشروبات الکلی و منع مسکرات است که مورد قبول عقل و نقل و طب و دانش است.

ولی چون اروپا آزادی مسکرات داده و مسلمانان شهوتران هم پیروی نمودند (به عقیده و میل آقای کسروی) باید اصل این حکم عقلانی از میان برود تا فساد اخلاق در جامعه زیاد گردد دولت و ملت در زحمت جبران ناپذیر افتند (چنانچه افتاده اند) بدیهی است عند العقلاء جواب منفی است. ولی برانگیخته ای که خود معتاد باین عمل بوده و مغز سرش فاسد و گندیده گردیده هر اندازه دانا هم باشد نمی تواند پی به مضراتش ببرد.

و از همین قبیل است جمیع احکام اسلام که روی قواعد عقلیه برقرار گردیده بدیهی است قواعد عقلانی بر خلاف هواهای نفسانی است و البته مردمان حیوان صفت که دم از عقل و خرد می زنند و از آثار آن بی خبرند نمی توانند زیر بار قواعد عقلانی و احکام الهی بروند لذا آنها را عملی نمی دانند. و حال آنکه یگانه قانونی که روی قواعد عقل و خرد اسباب سعادت بشر است، قانون مقدس اسلام است و بس.

قطعاً اگر احکام اسلام مجری داشت و اولیاء امور محو ظواهر نمی گردیدند و تحت تأثیر غربیها قرار نمی گرفتند و قوانین اسلام را طابق النعل بالنعل عملی می نمودند، مخصوصاً باب قصاص را در همه جا مورد عمل قرار می دادند، می دیدند چگونه امنیت قضائی و حیات اجتماعی برقرار می شد؛ چنانچه در آیه 175 سوره 2 (بقره) می فرماید:( وَ لَکُمْ فِی الْقِصٰاصِ حَیٰاهٌ یٰا أُولِی الْأَلْبٰابِ ) (1) چنانچه هشتصد سال تمام اولیاء امور قوانین مقدسه اسلامی را مورد عمل قرار دادند گوی سبقت را از همگنان، ربوده سیادت بالاستقلال جهان از آن آنها بود و از

____________________

=تمام جرائد دنیا نوشتند و رادیوها گفتند که رئیس جمهور آمریکا پیشنهاد کرد که دولت آمریکا بشما وام می دهد و در مدت طولانی با سودش مستهلک می نماید-ملک سعود گفت از قبول این وام معذورم چون معاملات ربوی در دین مقدس اسلام حرامست. این عمل و گفتار پادشاه حجاز سبب شد وام دادند بدون سود-فاعتبروا یا اولی الابصار- پس قوانین اسلام قابل عمل و اجراء می باشد.

1- ای صاحبان عقل و خرد حکم قصاص برای حیات شما است.

۸۶

زمانی که تمدن غربی ها آنها را تحت نفوذ خود قرار داد و محو زرق و برق ظاهر فریبنده گردیدند، سیادت و سعادت را از دست دادند.

آن چه گفتم من بقدر فهم تو است

مردم اندر حسرت فهم درست

در این جا حرف بسیار است؛ بگذارم و بگذرم. می ترسم، چنانچه جلو قلم را رها کنم و وارد مباحث علمی و عملی و اجتماعی اسلام گردم مانند مقدمه ابن خلدون، طولانی و کتاب علی حده گردد و از وضع مقدمه نویسی خارج. به همین مقدار که طولانی شد ناچار و بی اختیار بودم و از ارباب ذوق و خرد معذرت می خواهم. ولی در خاتمه ببرادران جوان عزیزم توصیه می نمایم خودتان را زود تسلیم اشخاص ننمائید و هر کلامی را باور نکنید و بدنبال هر صدا به خیال صدا نروید. هر کس راجع بدین مقدس اسلام و مذهب حقّۀ تشیّع حرفی زد و شبهه و اشکالی نمود، بروید از اهلش که علماء و مبلغین پاک می باشند، سؤال کنید تا در چاه ضلالت نیفتید.

بازی گران و دین سازان شما را فریب ندهند؛ زیرا آنها اشخاصی هستند که می خواهند استقلال شما را متزلزل و در استعمار، بلکه استحمار بیگانگان وارد کنند.

لذا سعی می کنند با جملات فریبنده، اباطیلی را به صورت حق جلوه دهند و شما را بدین و مذهب و علماء و مبلغین و متدینین، بدبین نمایند، سنگ تفرقه در شما بیندازند و بنام اصلاح در دین و جلوگیری از خرافات، شما را از اصل دین و مذهب دور نمایند و نتیجه خود را که تفرقه و جدائی و بدبینی بیکدیگر است، بگیرند اسباب حکومت و آقایی بیگانگان را فراهم نمایند.

زیرا یگانه چیزی که ما را از هر قوم و ملت بدور خود جمع می کند و دست اتحادمان را بهم می دهد، دین و مذهب است. این قبیل اشخاص می خواهند از همین راه بنام دین و مذهب و اصلاح در دین و اتحاد مسلمین، مسلمانان را از هم جدا و سیاست بیگانگان را بر گردن بیچارگان وارد نمایند.

ای بسا ابلیس آدم روی هست

پس بهر دستی نباید داد دست

آن قدر بدانید که ارباب اباطیل پیوسته بر اباطیل خود لباس حق می پوشانند تا جامعه را فریب داده، در دام بدبختی انداخته و زمینه را برای سیاست مداران باطل، آماده ساخته و از سعادت و سیادت ابدی بازدارند. مردمان فهمیده و بیدار باید با حربه عقل و علم و منطق، پرده اباطیل را پاره نموده و خود را از منجلاب ضلالت و

۸۷

گمراهی نجات بدهند.

من آنچه شرط بلاغست باتومی گویم

تو خواه ازسخنم پندگیر و خواه ملال

در خاتمه بمقتضای کلام معجز نظام رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم که فرمود من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق، (1) بر داعی مسکین علم و عمل فرض و واجب بود که از آقایان دوستان و فضلاء و دانشمندان و محبّین خاندان رسالت و اهل بیت طهارت و موالی خود که در تهیۀ وسائل مادی این کتاب(ولایت)سعی بلیغ و کمک شایانی نمودند، یاد نموده و هر یک را بفراخور حال و لیاقت و استعداد، مدح و ثنا نمایم تا اقلّ شکرانۀ عمل را به جای آورده باشم، ولی متأسفانه چون اشخاصی پاک و بی آلایش و مایل به خود نمائی نبودند، و مخصوصا از داعی درخواست نمودند، بلکه جدّاً امر فرمودند که نام آن بزرگواران برده نشود چه آنکه معامله با مقام ارجمند صاحب ولایت نمودند فلذا تقاضای عوض جز از ذات ذو الجلال حق توسط مولانا و مولی الکونین صلوات اللّه علیه نداشتند.

ناچار دست نیاز بدرگاه خالق بی نیاز برداشته و از کرم بلا انتهای کریم علیم مسئلت می نمایم که توفیق سعادت جاودانی به آنان عنایت و باعطای خیر و برکت و عوض در دنیا، به توفیقات و تأییدات شایسته و کرامت ازلی خود موفق و مؤید و در آخرت با خاندان رسالت و اهل بیت طهارت محشور و نام نیکشان را الی الابد باقی و پایدار و بر این شیوۀ مرضیه مستدام بدارد و این عمل را از آنان قبول و ذخیره و سرمایۀ ابدی اخروی قرار دهد-یرحم الله عبدا قال آمینا

و انا العبد الفانی محمد الموسوی سلطان الواعظین الشیرازی

____________________

1- کسی که شکرانه (محبتهای) مخلوق را به جای نیاورد، شکرانه حق را به جای نیاورده (اعیان الشیعه،ج4،ص440).

۸۸

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

آغاز سفر

در ربیع الاول سال 1345 هجری قمری در حالی که مرحله سی ام عمر خود را طی می نمودم، پس از تشرف بعتبات عالیات و فراغت از زیارت قبور ائمه طاهرین سلام اللّه علیهم أجمعین از طریق هندوستان عازم عتبه بوسی امام هشتم مولانا أبو الحسن الرّضا حضرت علی بن موسی علیه و علی آبائه و اولاده أئمّه الهدی آلاف التحیّه و الثناء گردیده.

پس از ورود به کراچی(1) و بمبئی که دو شهر مهم بندری هندوستان بود بر خلاف انتظار، خبر ورود داعی را جراید مهمّه نشر دادند. دوستان قدیمی و احباب صمیمی و ایمانی از أقصی بلاد هند مطّلع داعی را دعوت بدان صوب نمودند. به حکم اجبار، اجابت دعوات نموده، به دهلی و آگره و لاهور پنجاب و سیالکوت و کشمیر و حیدرآباد بهار و لپور و کویته و سایر شهرها رفته و در هرکجا که وارد می شدم، با تجلیلات بی سابقۀ ملّی مورد استقبال واقع و در غالب این شهرهای مهم از طرف علمای أدبان و مذاهب باب مناظرات باز.

از جمله مجالس مهم، مناظره ای بود که با علمای هنود و براهمه در شهر دهلی با حضور گاندی پیشوای ملّی هند واقع شد که در جراید مفصلاً درج گردیده، بحول و قوۀ پروردگار متعال و توجهات خاصّه حضرت خاتم الانبیاءصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم موفقیت با داعی و حقانیت دین مقدّس اسلام و مذهب حقّه جعفریّه را ثابت نمودم.

آنگاه از طرف انجمن اثناعشریه شهر (سیالکوت) بریاست جناب ابو البشیر سید عنایت علیشاه نقوی، مدیر محترم نامۀ هفتگی (درّ نجف) دعوت شده بدان صوب حرکت نمودم.

از حسن اتفاق، دوست قدیمی صمیمی داعی جناب سردار محمّد سرور خان رسالدار شکل (1)فرزند مرحوم رسالدار محمّد اکرم خان و برادر کلنل محمّد افضل خان که از سرداران نامی خاندان قزلباش هندوستان در پنجاب می باشند که در

____________________

1- کراچی در این تاریخ مرکز حکومت اسلامی پاکستان و بمبئی شهر بندری هندوستان می باشد.

۸۹

سال های 1339 و 1340 قمری در کربلا و کاظمین و بغداد حکومت داشتند و از مردان شریف با نام و مؤمنین متعصب پاک دامن خاندان قزلباش در شهر سیالکوت رئیس اداره عدلیّه و مورد احترام عموم اهالی بودند با جمعیت بسیاری از طبقات مختلفه استقبال شایان از داعی نمودند و در منزل جناب ایشان وارد گردیدم(1) .

چون خبر ورود داعی به پنجاب بوسیله جرائد منتشر شد، با جدّیت و اصراری که برای حرکت به سمت ایران داشتم، از اطراف و اکناف پیوسته نامه های دعوت می رسید، مخصوصاً از طرف حجّه الاسلام جناب آقای سید علی رضوی لاهوری مفسّر سی جلد تفسیر معروف (لوامع التنزیل) از شهر لاهور که از مفاخر علمای شیعه در پنجاب ساکن لاهور می باشند، داعی را وادار که پیوسته در حرکت و بزیارت اخوان مؤمنین نائل می گردیدم.

از جمله از طرف مؤمنین و برادران خاندان محترم قزلباش که از رجال مهم شیعه در پنجاب هندوستان هستند، بپیشاور که آخرین شهر مهم سر حدّی پنجاب به افغانستان می باشد، دعوت شدم.

به اصرار جناب محمّد سرور خان پذیرفته و در چهاردهم رجب بدان صوب حرکت. پس از ورود و احترامات فوق التصور تقاضای منبر نمودند(چون زبان هندی را کاملاً نمی دانستم در هیچ یک از بلاد هند منبر نرفتم، ولی چون اهالی پیشاور عموما زبان پارسی را بخوبی می دانند)اجابت نموده، عصرها در امام باره(حسینیّه)مرحوم عادل بیک رسالدار مجلس مهمّی تشکیل و با حضور جمعی کثیر از صاحبان ادیان و مذاهب مختلفه اداء وظیفه می نمودم.

چون اکثریت اهالی پیشاور مسلمان و از برادران اهل تسنّن هستند، لذا در مدت سه ساعت که منبر بودم، روی سخن با آنها و در اثبات امامت بیشتر دقّت و صرف وقت می نمودم.

لذا محترمین علمای آنها که حاضر مجلس تبلیغ می شدند، تقاضای مجلس خصوصی نمودند، چند شبی تشریف می آوردند در منزل و ساعاتی بمباحثات می گذشت.

یک روز که از منبر فرود آمدم، خبر دادند که دو نفر از اکابر علماء کابل از ضلع ملتان بنام حافظ محمد رشید و شیخ عبد السّلام وارد و تقاضای ملاقات

____________________

1- 1) در تاریخ نشر این کتاب برحمت ایزدی پیوستند رحمه اللّه علیه.

۹۰

نمودند. وقت دادیم، ده شب پی درپی بعد از نماز مغرب می آمدند و در هر شبی ساعات ممتد که غالباً به 6 و 7 ساعت می کشید (و بعضی شبها تا مقارن طلوع فجر مشغول بودیم) وقتمان بمباحثات و مناظرات می گذشت و در پایان شب آخر، شش نفر از رجال و ملاّکین و اصناف محترم اهل تسنّن مذهب حقّۀ تشیّع را اختیار نمودند.

و چون چهار نفر از مخبرین جرائد و مجلاّت مهمّه با حضور قریب دویست نفر از رجال محترمین فریقین (شیعه و سنّی) مناظرات و مقالات طرفین را می نوشتند و روز بعد در جراید و مجلاّت نشر می دادند، داعی از روی جرائد و مجلاّت و مقالات، و گفتارهای شبانه را یادداشت نموده، اینک آن مقالات و مناظرات است به نظر قارئین محترم، می رسد فلذا این کتاب را موسوم نمودم به شبهای پیشاور.

آنچه به نظر محترم اهل ادب می رسد، خورده بداعی نگیرند، چه آنکه در موقع مناظره احدی توجه بالفاظ و زیبایی گفتار ندارد، بلکه تمام توجه به معانی و حقایق است. تغییری در رونوشت جراید نداده بلکه عین آنچه نوشته شده به نظر محترمتان می رسد:

و آنچه در این مناظرات مورد بحث و گفتگو است، مستنبط از آیات قرآن مجید و اخبار معتبره و بیانات مهمّه محقّقین و اساتید سخن و دانشمندان بزرگ و رؤسای دین و افاضات غیبی بوده است.

من بسر منزل عنقا نه بخود بردم راه

قطع این مرحله با مرغ سلیمان کردم

۹۱

(مجلس مناظره)

دولت منزل جناب آقای میرزا یعقوب علی خان قزلباش(1) که از رجال مهم پیشاور و میزبان داعی بودند چون وسعت کامل داشت بعلاوه برای پذیرائی جمعیّت بسیار همه نوع وسائل موجود بود مخصوص مجلس مناظره قرار داده شد که تمام ده شب مجلس در آنجا برقرار و از آن همه جمعیت با کمال صمیمیت پذیرائی شایان نمودند.

____________________

1- قزلباش عبارت از دو کلمه می باشد (قزل) به معنی سرخ، (باش) به معنای سر است؛ یعنی سرخ سر؛ و آنها فوج خاصه صفویه بودند که به همراهی نادر شاه افشار فتح افغانستان نمودند و در موقع حرکت نادر جمعی از آنها را در آنجا گذارد و فی الحقیقه در آنجا متوطن شدند و نژاد آنها بسیار معروف گردید در زمان امارت امیر عبد الرحمن خان و امیر حبیب اللّه خان در اثر ظلمهای بسیار و کشتارهای دسته جمعی که از شیعیان نمودند، خاندان محترم قزلباش فرارا به هندوستان رفتند و در آن سامان از آنها پذیرائی کامل نمودند تا الی الحال جمعیت کثیری از آنها در تمام بلاد هند مخصوصاً در پنجاب موجود می باشند؛ بسیار مردان قوی و شیعیان با ایمان و غیور و با حرارتی هستند.

۹۲

(جلسه اول) لیله جمعه 23 رجب 1345

۹۳
۹۴

آقای حافظ(1) محمد رشید و شیخ عبد السّلام و سید عبد الحیّ و عدّه ای دیگر از علما و بزرگان آنها از طبقات مختلفه در ساعت اول شب وارد شدند. زیاده از حد با آنها گرم گرفته و با روی خوش و خندان از واردین محترم پذیرائی نمودیم. گرچه آنها خیلی گرفته و ملول بودند ولی چون داعی نظر خصوصی و تعصّب و عناد جاهلانه، نداشتم بوظیفۀ اخلاقی خود عمل می نمودم در حضور جمع کثیری از محترمین فریقین (شیعه و سنّی)مذاکرات شروع شد طرف صحبت رسما جناب حافظ محمد رشید بودند، گاهی هم دیگران با اجازه وارد صحبت می شدند و در جرائد از داعی بنام (قبله کعبه)که از القاب مهمّه مرسومۀ روحانیت در هندوستان است تعبیر نموده، ولی در این صفحات یاد داشت این کلمه را تغییر داده از خود بداعی و از جناب حافظ محمد رشید بحافظ تعبیر می کنیم».

حافظ: قبله صاحب، از زمان تشریف فرمائی شما بپیشاور و بیانات منبری شما مجالس بحث و گفتگو و اختلاف بسیار شده، چون بر ما لازم است که برای رفع اختلاف قیام نمائیم اینست که طی طریق نموده، برای رفع شبهات به پیشاور آمده و امروز را در امام باره کاملا مستمع کلمات و بیانات شما بودیم. سحر بیانات شما را بیش از آنچه شنیده بودیم، دیدیم امشب هم بفیض ملاقات نائل آمدیم؛ چنانچه میل داشته باشید، وارد صحبت شویم و قدری با شما

____________________

1- از برای معنای حافظ در اصطلاح اهل حدیث اطلاقاتی است؛ از جمله حافظ کسی را گویند که احاطه علمی بر صد هزار حدیث متناً و اسناداً داشته باشد و دیگر حافظ کسی را گویند که حافظ کتاب خدا و سنه رسول باشد. به همین جهت بسیاری از علماء شیعه و سنی را حافظ می خوانند و به همین اطلاق معروف می باشند.

۹۵

صحبت اساسی نمائیم.

داعی : با کمال میل برای اصغای کلمات و فرمایشاتتان حاضرم ولی بیک شرط که آقایان لطفاً دیده تعصّب و عادت را بسته و با نظر انصاف و علم و منطق مانند دو برادر برای حلّ شبهات صحبت کنیم. مجادلات و تعصّبات قومی را بکنار بگذاریم.

حافظ : فرمایش شما بسیار بجا است. بنده هم یک شرط دارم، امید است که مورد قبول واقع شود که در مکالمات فیما بین از دلائل قرآنیه تجاوز ننمائیم.

داعی : این تقاضای شما مورد قبول عقلاء و علماء نمی باشد؛ یعنی علما و عقلا مردود است؛ برای آنکه قرآن مجید کتاب مقدّسی است موجز و مجمل و مختصر که معانی عالیه آن محتاج ببیان مبیّن است و ما ناچاریم در اطراف کلّیّات قرآن مجید باخبار و احادیث معتبره استشهاد نمائیم.

حافظ : صحیح است فرمایشی است متین، ولی در مواقع لزوم تقاضا دارم باخبار و احادیث مجمع علیه استشهاد نمائیم و از کلمات و مسموعات عوام اجتناب نمائیم و نیز برای آنکه ملعبه دیگران واقع نشویم، از تندی و عصبانیت خودداری نمائیم.

داعی : اطاعت می شود، بسیار کلام بجائی فرمودید از اهل علم و دانش مخصوصا مثل داعی که افتخار سیادت و انتساب به رسول اللّه را دارم، سزاوار نیست که بر خلاف سیره و سنّت جدّ بزرگوارم رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم که واجد تمامی حسن اخلاق و مخاطب به آیۀ( شریفه و انک لعلی خلق عظیم ) (1) بوده، و بر خلاف دستور قرآن مجید عمل نموده، که می فرماید:( ادع الی سبیل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتی هی أحسن ) (2)

حافظ : ببخشید ! چون انتساب خود را برسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ضمن گفتارتان بیان نمودید و همین طور هم معلوم و مشهور است، ممکن است تقاضای بنده

____________________

1- به درستی که تو صاحب خلق عظیم می باشی.

2- (ای رسول ما)خلق را بحکمت برهان و موعظۀ نیکو براه خدا دعوت نما و مجادله کن با آنها با بهترین طریق بنحو احسن؛ آیه 126 سوره 16(نحل).

۹۶

را بپذیرید. برای مزید بینائی ما، شجرۀ نسب خود را بیان فرمائید که بدانیم نسب شما از چه طریق به پیغمبر منتهی می شود.

تعیین نسبت خانوادگی

داعی : نسب خاندان ما از طریق امام همام حضرت موسی الکاظمعليه‌السلام برسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منتهی می شود، بدین طریق: محمد بن علی اکبر (أشرف الواعظین) بن قاسم (بحر العلوم) بن حسن بن اسماعیل المجتهد الواعظ بن ابراهیم بن صالح بن ابی علی محمد بن علی (المعروف بالمردان) بن ابی القاسم محمد تقی بن (مقبول الدین) حسین بن ابی علی حسن بن محمد بن فتح اللّه بن اسحاق بن هاشم بن ابی محمد بن ابراهیم بن ابی الفتیان بن عبد اللّه بن الحسن بن احمد (ابی الطیّب) بن ابی علی حسن بن ابی جعفر محمد الحائری (نزدیل کرمان) بن ابراهیم الضریر المعروف بالمجاب بن امیر محمد العابدین امام موسی الکاظم بن امام جعفر الصادق بن امام محمد الباقر بن امام علی زین العابدین بن امام أبی عبد اللّه الحسین (سید الشهداء) الشهید بالطف بن امیر المؤمنین علی بن أبی طالبعليهم‌السلام .

حافظ : این شجره ای که بیان نمودید، منتهی می گردد بأمیر المؤمنین علی -کرّم اللّه وجهه- در حالتی که شما خود را منتسب برسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم خواندید. حقاً با این سلسلۀ نسب می بایستی خود را از اقرباء رسول اللّه بخوانید نه اولاد آن حضرت؛ زیرا اولاد کسی است که از ذریّه و نسل رسول اللّه باشد.

داعی : نسب ما برسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از طرف حضرت زهراء صدّیقۀ کبری فاطمه سلام اللّه علیها می باشد که والدۀ ماجدۀ حضرت ابا عبد اللّه الحسینعليه‌السلام است.

حافظ : عجب است از شما که اهل علم و اطلاع هستید، این قسم تفوّه بنمائید؛ چون خود می دانید که عقب و نسل آدمی از طرف اولاد ذکور است نه اناث و حضرت رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را عقب از ذکور نبوده است، پس شما نوه و از دخترزادگان رسول خدا هستید، نه اولاد آن حضرت.

داعی : گمان نداشتم آقایان محترم لجاج در کلام نمائید و الاّ در مقام جواب بر نمی آمدم.

۹۷

حافظ : بر صاحب اشتباه شده. لجاجی در گفتارم نبوده، بلکه واقعا نظرم همین است. چنانچه بسیاری از علماء هم با حقیر هم عقیده هستند که عقب و نسل از اولاد ذکور است نه اناث چنانچه شاعر گفته است:

بنونا بنو ابنائنا و بناتنا

بنوهنّ ابناء الرجال الاباعد(1)

اگر شما دلیلی بر خلاف دارید که دخترزادگان رسول اکرم در شمار اولاد آن حضرت اند بیان فرمایید؛ چنانچه دلیل شما کامل باشد البته قبول خواهیم نمود، بلکه ممنون هم خواهیم شد.

داعی : دلایل از قرآن مجید و اخبار معتبره فریقین بسیار قوی است.

حافظ : متمنی است بیان فرمائید تا مستفیض شویم.

داعی : در ضمن گفتار شما یادم آمد مناظره ای که در همین موضوع بین هارون الرشید خلیفۀ عباسی و حضرت امام همام أبی ابراهیم موسی بن جعفرعليهما‌السلام واقع شد و حضرت جواب کافی به هارون دادند که خودش تصدیق نمود.

حافظ : آن مناظره چگونه بوده است متمنی است بیان فرمائید.

سؤال و جواب هارون و موسی بن جعفر در باب ذریه رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم

داعی: ابو جعفر محمّد بن علی بن الحسین بن موسی بن بابویه قمّی ملقّب بصدوق که از اکابر علماء و فقهاء شیعه در قرن چهارم هجری بود نقّاد در علم حدیث و بصیر به حال رجال، و در میان علماء قم و خراسان مانند او کسی در حفظ و کثرت علم پیدا نشد، صاحب سیصد تصنیف بوده که از جمله آنها کتابمن لا یحضره الفقیه است که از کتب اربعه شیعه می باشد که بر آنها است مدار در اعصار و در سال 381 قمری در ری نزدیک طهران پایتخت حالیه ایران وفات نموده و قبر شریفش الی الآن مزار اهالی طهران و واردین است. در کتاب معتبرشعیون اخبار الرّضا (2) و نیز ابو منصور احمد بن علیّ بن أبی طالب الطبرسی در کتاباحتجاج ،(3)

____________________

1- پسران و پسران پسران و دختران من از من اند-ولی پسران دختران از مردان دورند (بعضی از من نیستند).

2.عیون اخبار الرضاعليه‌السلام ،ج1،ص81، ح9.

3- احتجاج، ج1،ص335-340،ح271.

۹۸

شرح مناظره را مفصلا نوشته اند که حضرت امام موسی الکاظمعليه‌السلام فرمود: روزی در مجلس خلیفه هارون الرّشید عبّاسی وارد شدم، از من سؤالاتی نمود و جواب هایی شنید از جمله سؤالاتش همین سؤال شما بود که گفت: کیف قلتم انا ذریه النبیصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و النبی لم یعقب و انما العقب للذکر لا للانثی و انتم ولد البنت و لا یکون له عقب؟(1) حضرت در جواب او قرائت فرمودند آیه 84 از سوره 6 (انعام) را( وَ مِنْ ذُرِّیَّتِهِ دٰاوُدَ وَ سُلَیْمٰانَ وَ أَیُّوبَ وَ یُوسُفَ وَ مُوسیٰ وَ هٰارُونَ وَ کَذٰلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ وَ زَکَرِیّٰا وَ یَحْییٰ وَ عِیسیٰ وَ إِلْیٰاسَ کُلٌّ مِنَ الصّٰالِحِینَ ) (2) آنگاه حضرت بمحل استشهاد از آیه عنایت نموده و فرمود به هارون من ابو عیسی یا امیر المؤمنین؟ یعنی کیست پدر عیسی هارون در جواب گفتلیس لعیسی اب ؛ یعنی برای عیسی پدری نبوده. حضرت فرمودند:انما الحقه الله بذراری الانبیاء عليهم‌السلام من طریق مریم و لذلک الحقنا بذراری النبی من قبل أمّنا فاطمه ؛ یعنی جز این نیست که خدای تعالی ملحق گردانید او را بذراری انبیاء از طریق مریم و همچنین ملحق گردانیده است ما را بذریه پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از قبل مادرمان فاطمهعليها‌السلام .

و امام فخر رازی درتفسیر کبیر (3) ذیل همین آیه شریفه در مسأله پنجم گوید: “این آیه دلالت دارد بر اینکه حسن و حسین ذریۀ رسول اللّه می باشند؛ برای آنکه خداوند در این آیه عیسی را از ذریۀ ابراهیم قرار داده (و پدری برای عیسی نبوده) این انتساب از طرف مادر است”. همچنین حسنین از طرف مادر ذریۀ رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می باشند، کما اینکه حضرت باقر العلوم (امام پنجم) در نزد حجّاج به همین آیه

____________________

1- چگونه شما می گوئید ما ذریه پیغمبریم و حال آنکه پیغمبر عقبی نداشت و جز آن نیست که عقب از برای پسر است نه از برای دختر و شما اولاد دخترید و نبود برای آن حضرت عقبی (یعنی از اولاد ذکور).

2- هدایت نمودیم از ذریه نوح یا ابراهیم(نظر باختلاف تفاسیر)داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون و زکریا و یحیی و عیسی و الیاس رای که همه از صالحین بودند.

3- تفسیر کبیر، ج3، ص85.

۹۹

استدلال نمود.(1)

آنگاه فرمود: “آیا زیاد بکنم دلیل از برای تو هارون”. عرض کرد بیان کن. حضرت قرائت فرمودند آیه شریفه مباهله را که آیه 61 از سوره 3 (آل عمران است)( فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ مٰا جٰاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعٰالَوْا نَدْعُ أَبْنٰاءَنٰا وَ أَبْنٰاءَکُمْ وَ نِسٰاءَنٰا وَ نِسٰاءَکُمْ وَ أَنْفُسَنٰا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللّٰهِ عَلَی الْکٰاذِبِینَ ) .(2) آنگاه فرمود:

“ احدی ادعا ننموده است که در موقع مباهله بامر پروردگار در مقابل نصاری داخل نموده باشد پیغمبر در زیر کساء(3) مگر علیّ بن أبی طالب و فاطمه و حسن و حسینعليهم‌السلام را پس چنین مستفاد می شود که مراد از انفسنا، علیّ بن أبی طالب است و مراد از نسائنا، فاطمه زهراء و مراد از ابنائنا، حسن و حسین اند که خداوند آنها را پسران رسول خود خوانده است.”

همین که هارون این دلیل واضح را شنید بی اختیار گفت: احسنت یا ابا الحسن. پس از این استدلال حضرت امام موسی الکاظمعليه‌السلام جهه هارون که حسن و حسینعليهما‌السلام فرزندان رسول خدا هستند، ثابت می شود که جمیع سادات فاطمی الی انقراض العالم به این افتخار جلیل مفتخرند و تماماً ذراری و اولادهای رسول اللّه اند.

دلائل کافی بر اینکه اولادهای فاطمه اولادهای پیغمبرند

چنانچه ابن ابی الحدید معتزلی که از اعیان علماء شما است، در شرح نهج البلاغه(4) و ابو بکر رازی در تفسیر(5) خود به همین آیه و جمله( ابنائنا) استدلال

____________________

1- احتجاج، ج2،ص175،ح204.

2- هر کس با تو در مقام مجادله برآید درباره عیسی بعد از آنکه بوحی خدا باحوال او آگاهی یافتی بگو بیائید ما و شما با فرزندان و زنان و کسانی که بمنزله نفس ما هستند با هم بمباهله برخیزیم(یعنی در حق یکدیگر نفرین کرده و در دعا و التجاء بدرگاه خدا اصرار کنیم)تا دروغگویان و کافران را بلعن و عذاب خدا گرفتار سازیم

3- منظور از (کساء) عبا یا چیزی شبیه عبا است.

4- شرح نهج البلاغه، ج11، ص20.

5- تفسیر رازی، ج8، ص86.

۱۰۰