نقش دوستان در سرنوشت انسان

نقش دوستان در سرنوشت انسان0%

نقش دوستان در سرنوشت انسان نویسنده:
گروه: جوانان و ازدواج

نقش دوستان در سرنوشت انسان

نویسنده: علی اکبر صمدی یزدی
گروه:

مشاهدات: 8827
دانلود: 1927

نقش دوستان در سرنوشت انسان
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 14 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 8827 / دانلود: 1927
اندازه اندازه اندازه
نقش دوستان در سرنوشت انسان

نقش دوستان در سرنوشت انسان

نویسنده:
فارسی

در این کتاب به هر دو جنبه مثبت و منفی آثار و پیامدهای تاثیرپذیری یا تاثیرگذاری دوستان پرداخته شده است.

شخصیت هر انسانی در جهت مثبت یا منفی متأثر از عوامل گوناگونی است، وراثت محیط، آموزش و پرورش و... اموری هستند که نقش بسیار مهم و تعیین کننده ای در تکوّن شخصیت انسان ها ایفا می کنند و هر کدام سهم قابل توجهی در سعادت یا شقاوت، تکامل یا سقوط علمی، اخلاقی، فکری و رفتاری انسان را برعهده دارند، امّا در میان همه عوامل هیچ عاملی به اندازه دوستان در سرنوشت انسان مؤثر نیستند. دوست، همنشین و رفیق بالاترین تأثیر را در ساختار شخصیت انسان می گذارد، زیرا اثر پذیری افراد از دوستان خویش از هر چیز دیگر زیادتر است، براین اساس اگر دوستان انسان، افراد باایمان، مذهبی، خوش رفتار و دارای صفات نیک و اخلاق حسنه نظیر صداقت، امانت، عفت، سخاوت، ایثار، شجاعت، جوانمردی و... باشند، انسان نیز به حکم اثر پذیری به همین صفات متصف خواهد شد، اگر دوستان انسان، اشخاصی بی عقیده، سست مذهب بد رفتار، آلوده و دارای اخلاقی زشت و اوصافی حیوانی باشند، قهراً به حکم اثرگذاری در دوستان، انسان را در همین وادی قرار داده و به ورطه سقوط می کشانند.
بر همین اساس است که آموزه های دینی به ما توصیه می کنند که قبل از ارزیابی دوستان هر فرد، در مورد وی قضاوت مثبت یا منفی نداشته باشید.
اثرگذاری دوستان به اندازه ای است که می تواند سرنوشت انسان را به طور کلی عوض نموده، فرد سعادتمند را دچار شقاوت، یا شخص شقی را سعادتمند نماید.
مکتب اسلام که فوق العاده خواستار سعادت و کمال انسان هاست، توصیه و تأکید فراوان نموده تا انسان ها در انتخاب دوستان خویش حساس باشند، افراد مثبت، شایسته، با عقیده، خوش رفتار، خوش خلق را برای دوستی برگزینند، تا در سایه دوستی با آنان، رفیق راه سعادت داشته، به سعادت دنیا و آخرت دست پیدا کنند.
اسلام پیروان خویش را از رفاقت و دوستی با افراد بی دین، آلوده، بی ادب، جاهل، دنیا پرست، متکبر، خائن و... به شدت برحذر داشته و خطر همنشینی با آنان را گوشزد نموده است.
نوشته ای که پیش رو دارید در همین موضوع تدوین شده که پس از جمع آوری آیات شریفه قرآن کریم و روایات معصومین علیهم السلام و مطالب مربوطه دیگر، در مجالس مذهبی طرح و بیان گردید، و چون مورد استقبال اقشار مختلف به ویژه نسل جوان قرار گرفت به رشته تحریر در آمد، تا در اختیار علاقه مندان قرار گیرد و افراد بیشتری از آن بهره مند گردند.

به دوستان و عزیزانی که علاقمند به مطالعه در زمینه ی مباحث اجتماعی هستند این کتاب پیشنهاد می شود.

امیدواریم تلاش این مجموعه مورد توجه مخاطبین عزیز قرار گیرد. ما را با نظرات و پیشنهادات خویش، در راستای بهبود سطح کیفی مطالب وب سایت کمک نمائید.

نقش دوستان در سرنوشت انسان

مؤلف: علی اکبر صمدی یزدی

این کتاب توسط مؤسسه فرهنگی - اسلامی شبکة الامامین الحسنینعليهما‌السلام بصورت الکترونیکی برای مخاطبین گرامی منتشر شده است.

لازم به ذکر است تصحیح اشتباهات تایپی احتمالی، روی این کتاب انجام نگردیده است.

فهرست مطالب

فهرست مطالب 2

پیشگفتار 5

مقدمه 7

فصل اول: انسان موجود اجتماعی 8

اشاره 8

پیدایش دوستی ها 10

لزوم جهت دهی دوستی 12

داستان عبرت آموز پسر نوح عليه‌السلام 14

هشدار قرآن کریم 15

نکته ها 16

نمونه ای از رفتار رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم با متخلّفان گنه کار 17

فصل دوم: تأثیرپذیری انسان از دوستان 21

توضیح 21

خطر دوستان ناباب 24

داستان زیبای مصعب بن عمیر 25

خودآزمایی 26

رفاقت و دوستی یا ننگ ابدی؟ 28

داستانی عبرت آموز 30

فصل سوم: معیارهای انتخاب دوست شایسته چیست؟ 33

اشاره 33

1 ایمان و باورهای دینی 33

2 صداقت و راستی 35

3 همراهی در سختی 36

اشاره 36

این گونه دوستی زیباست! 37

این هم نمونه دیگر 39

اصحاب امام حسین عليه‌السلام نمونه عملی دوستی پایدار 39

دوست شایسته از منظر رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم 42

فصل چهارم: توصیه های معصومین عليهم‌السلام در مورد دوستی 46

اشاره 46

1. مداومت بر دوستی 46

2. همنشینی با علماء 47

3. همنشینی با فقرا 47

توصیه های امیرالمؤمنین عليه‌السلام 49

معیار دوست از دیدگاه امام صادق عليه‌السلام 51

ارزش دوستان صالح و شایسته 61

فصل پنجم: دوستی ها برای خدا 65

توضیح 65

جایی که دوستی تبدیل به دشمنی می شود 66

شرکت با شهیدان کربلا 67

بهره مندی از ثواب شهادت 68

فصل ششم: حقوق دوستان 70

اشاره 70

حقوق دوستان در بیان امام صادق عليه‌السلام 72

فصل هفتم: آداب دوستی 74

اشاره 74

1 تحمل لغزش 74

2 نصیحت و خیرخواهی 75

3 رعایت ادب و احترام 77

4 اکرام 79

5 قضای حاجت دوستان 80

فصل هشتم: آفات دوستی 86

اشاره 86

1 خیانت 86

2 قبول قول سخن چین 88

اشاره 88

سخن چینی بر ضد امام عليه‌السلام 91

نمونه ای از مفسده سخن چینی 93

3 دوچهرگی 94

4 جدل و مشاجره 95

5 حسادت 97

6 سؤظن و بدگمانی 99

7 مزاح و شوخی 99

کتاب نامه 101

پی نوشت ها 103

پیشگفتار

شخصیت هر انسانی در جهت مثبت یا منفی متأثر از عوامل گوناگونی است، وراثت محیط، آموزش و پرورش و... اموری هستند که نقش بسیار مهم و تعیین کننده ای در تکوّن شخصیت انسان ها ایفا می کنند و هر کدام سهم قابل توجهی در سعادت یا شقاوت، تکامل یا سقوط علمی، اخلاقی، فکری و رفتاری انسان را برعهده دارند، امّا در میان همه عوامل هیچ عاملی به اندازه دوستان در سرنوشت انسان مؤثر نیستند. دوست، همنشین و رفیق بالاترین تأثیر را در ساختار شخصیت انسان می گذارد، زیرا اثر پذیری افراد از دوستان خویش از هر چیز دیگر زیادتر است، براین اساس اگر دوستان انسان، افراد باایمان، مذهبی، خوش رفتار و دارای صفات نیک و اخلاق حسنه نظیر صداقت، امانت، عفت، سخاوت، ایثار، شجاعت، جوانمردی و... باشند، انسان نیز به حکم اثر پذیری به همین صفات متصف خواهد شد، اگر دوستان انسان، اشخاصی بی عقیده، سست مذهب بد رفتار، آلوده و دارای اخلاقی زشت و اوصافی حیوانی باشند، قهراً به حکم اثرگذاری در دوستان، انسان را در همین وادی قرار داده و به ورطه سقوط می کشانند.

بر همین اساس است که آموزه های دینی به ما توصیه می کنند که قبل از ارزیابی دوستان هر فرد، در مورد وی قضاوت مثبت یا منفی نداشته باشید.

اثرگذاری دوستان به اندازه ای است که می تواند سرنوشت انسان را به طور کلی عوض نموده، فرد سعادتمند را دچار شقاوت، یا شخص شقی را سعادتمند نماید.

مکتب اسلام که فوق العاده خواستار سعادت و کمال انسان هاست، توصیه و تأکید فراوان نموده تا انسان ها در انتخاب دوستان خویش حساس باشند، افراد مثبت، شایسته، با عقیده، خوش رفتار، خوش خلق را برای دوستی برگزینند، تا در سایه دوستی با آنان، رفیق راه سعادت داشته، به سعادت دنیا و آخرت دست پیدا کنند.

اسلام پیروان خویش را از رفاقت و دوستی با افراد بی دین، آلوده، بی ادب، جاهل، دنیا پرست، متکبر، خائن و... به شدت برحذر داشته و خطر همنشینی با آنان را گوشزد نموده است.

نوشته ای که پیش رو دارید در همین موضوع تدوین شده که پس از جمع آوری آیات شریفه قرآن کریم و روایات معصومینعليهم‌السلام و مطالب مربوطه دیگر، در مجالس مذهبی طرح و بیان گردید، و چون مورد استقبال اقشار مختلف به ویژه نسل جوان قرار گرفت به رشته تحریر در آمد، تا در اختیار علاقه مندان قرار گیرد و افراد بیشتری از آن بهره مند گردند.

امید است کسانی که این نوشته را مطالعه می کنند نویسنده را از نظرات اصلاحی خویش، خرسند نمایند.

قم المقدسه، علی اکبر صمدی یزدی اسفند 1386

مقدمه

فرازی از سفارشات حضرت امام خمینیرحمه‌الله به فرزند بزرگوارشان مرحوم حاج احمد آقا:

«... از وصیت های من که در آستانه مرگ که نفس های آخر را می کشم، به تو که از نعمت جوانی برخورداری آن است که؛ معاشران خود و دوستان خویش را از اشخاصی وارسته و متعهد و متوجه معنویات و آنانکه که به حبّ دنیا و زخارف آن گرایش ندارند و از مال و منال به اندازه کفایت و حد متعارف پا بیرون نمی گذارند و مجالس و محافلشان آلوده به گناه نیست و از اخلاق کریمه برخوردارند انتخاب کن، که تأثیر معاشرت در دو طرف صلاح و فساد اجتناب ناپذیر است. سعی کن از مجالسی که انسان را از یاد خدا غافل می کند پرهیز نمایی، که با خوگرفتن به این مجالس، ممکن است از انسان سلب توفیق شود که خود مصیبتی است جبران ناپذیر... ».(1)

فصل اول: انسان موجود اجتماعی

اشاره

خمیرمایه و سرشت انسان به گونه ای است که نمی تواند تنها و بدون ارتباط با دیگران زندگی کند، در گوشه عزلت نشسته، بی ارتباط با افراد هم نوع خود به زندگی خویش ادامه دهد.

اگر فردی اراده نماید زندگی تنها و بدون ارتباط با دیگران داشته باشد و با هیچ کس رابطه پیدا نکند، ناچار است غار کوهی را مسکن، گیاه بیابان را پوشش، علف صحرا را خوراک خویش قرار دهد و از آب باران استفاده نماید، تنها زندگی نموده و تنها بمیرد؛ در غیر این صورت زندگی او اجتماعی است، زیرا در همان لقمه نانی که می خورد، دست هزاران، بلکه میلیون ها نفر به صورت پیدا و پنهان وجود دارد که در پدید آمدن یک قرص نان به کار گرفته شده است، این نان را چه کسی پخته است؟ خمیر آن را چه کسی آماده نموده است؟ کدام دست گندم آن را کاشته است؟ و زمین آن را چه کسی شخم زده است؟ دستگاهی که آن زمین را شخم زده، چگونه ساخته شده است؟ چه کسانی در ساخت آن نقش ایفا کرده اند؟ دستگاه نانوایی را کدام کارخانه ساخته است؟ کارخانه را چه دست هایی به وجود آورده است؟ قطعات دستگاه های آن کارخانه را چه افرادی ساخته اند؟ برق و آب کارخانه چگونه به وجود آمده است؟ و...

ابر وباد ومه وخورشید وفلک در کارند

تا تو نانی به کف آری وبه غفلت نخوری

روی این حساب، اجتماعی بودن یک حقیقتی است که در فطرت و طبیعت همه انسان ها نهاده شده است، حتّی بعضی آن را از غرائز بشر شمرده وگفته اند: از غرائز انسان مدنی الطبع واجتماعی بودن اوست.

انسان ذاتا وبه طور طبیعی از تنهایی وعزلت گریزان است، و میل شدید به همزیستی با دیگران دارد.

اجتماعی بودن انسان علاوه بر اینکه غریزی و ذاتی است، مورد سفارش دین مقدس اسلام نیز می باشد، مکتب اسلام خواستار این است که افراد بشر به ویژه مسلمین ومؤمنین در کنار هم بامحبت و دوستی زندگی کنند.

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در بیانی فرمود: «یَدُ اللَّهِ مَعَ الْجَماعَةِ فَاِذَا اشْتَذَّ الشَّاذَّ مِنْهُمْ إِخْتَطَفَهُ الْشَّیْطانُ کُما یَخْتَطِفُ الِذّئْبُ الشَّاةَ الشَّاذَّةِ مِنَ الْغَنَمِ»(2)

«دست خداوند با جماعت و اجتماع است، هرگاه فردی از جماعت جدا شود، شیطان او را می رباید، همانگونه که گرگ، گوسفند جدا شده از رمه را شکار می کند».

در بیان دیگری فرمود: «ألْجَماعَةُ رَحْمَةٌ وَالْفُرْقَةُ عَذابٌ»(3)

«جماعت رحمت و پراکندگی عذاب است».

گروهی و با هم زندگی کردن، مورد عنایت و توجه خداوند تبارک و تعالی است، تا جایی که وقتی جمعی باهم کنار سفره ای بنشینند و غذا بخورند، خداوند بر آنها برکت نازل می کند.

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می فرمایند: «کُلُوا جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا فَاِنَّ البَرَکَةَ مَعَ الْجَماعَةِ»(4)

«دسته جمعی غذا بخورید، متفرق نباشید، زیرا برکت با گروه و جماعت است».

پیدایش دوستی ها

اجتماعی بودن انسان موجب پیدایش آشنایی ها، رفاقت ودوستی ها می شود، زیرا طبیعت انسان به گونه ایست که زود با افراد دیگر آشنا می شود و در مدّتی کوتاه انس و الفت برقرار می کند.

حتّی بعضی گفته اند: کلمه انسان از «أنَسَ» گرفته شده و به معنی انس و الفت آمده است، یعنی انس، الفت، رفاقت، حقیقتی است که ریشه در وجود انسان دارد، وهر انسانی ذاتا خواستار دوست و هم صحبت می باشد.

در مکتب اسلام هم داشتن دوست، بعنوان یک ارزش، مورد سفارش وتأکید قرار گرفته است.

حضرت علیعليه‌السلام فرمود: «مَنْ لا صَدیقَ لَهُ لا ذُخْرَلَهُ»(5)

«کسی که دوستی نداشته باشد، اندوخته و ذخیره ای ندارد». و نیز فرمود: «خالِطُوا النّاسَ مُخالَطَةً إِنْ مِتُّمْ مَعَها بَکَوْا عَلَیْکُمْ وَإِنْ عِشْتُمْ حَنُّوا إِلَیکُمْ»(6) ؛ «با مردم بگونه ای رفاقت کنید، که اگر مردید، بر شما گریه کنند و اگر زندگی می کنید به شما تبریک بگویند».

لقمان حکیم نیز در توصیه به فرزند خود گفت: «یا بُنَّی إِتَّخِذْ اَلْفَ صَدِیقٍ وَ اَلْفٌ قَلیلٌ وَ لا تَتَّخِذ عَدُوّاً واحِداً وَالْواحِدٌ کَثْیرٌ»(7)

«پسرم هزار دوست داشته باش که هزار دوست هم کم است و یک دشمن هم برای خود نداشته باش که یک دشمن هم زیاد است».

امام صادقعليه‌السلام فرمود: «أَکْثِروُا مِنَ الْأَصْدِقاءِ فِی الدُّنْیا فَاِنَّهُمْ یَنْفَعُونَ فِی الدُّنْیا وَالْآخِرَةِ، أَمّا فِی الدُّنْیا فَحَوَائِجُ یَقُومُونَ بِها وَأَمّا فِی الْآخِرَةِ فَاِنَ أَهْلَ جَهَنَّمَ قالُوا فَمالَنا مِنْ شافِعینَ وَلا صَدیقٍ حَمیمٍ»(8)

«دوستان خویش را در دنیا فراوان سازید، زیرا اینان موجب نفع دنیا و آخرتند».

اما در دنیا، حوائجی است که به آنها اقدام می کنند (کارها توسط دوستان انجام می شود.)

و اما در آخرت، هر آینه ساکنان جهنم می گویند: ما شفاعت کننده و دوست خیرخواهی نداشتیم.

در روایات اسلامی نداشتن و از دست دادن دوستان نشانه عجز و ناتوانی انسان شمرده شده است.

حضرت علیعليه‌السلام فرمود: عاجزترین مردم کسی است که نتواند دوستانی برای خود فراهم سازد، و ناتوان تر از او کسی است که دوستانی را که به دست آورده بود از دست بدهد.(9)

از حضرت امام موسی بن جعفرعليه‌السلام سؤال شد: بهترین زندگی دنیا کدام است؟

فرمود: «سِعَةُ الْمَنْزِلِ وَکَثْرَةُ الْمُحِبّیَنَ»(10) «خانه وسیع و دوستان فراوان».

امام صادقعليه‌السلام : «خَمْسٌ مَنْ لَمْ تَکُنْ فِیهِ لَمْ یتَهَنَّ بِالْعَیْشِ: أَلِصّحَةُ وَ الأَمْنُ وَاْلغِنی وَالْقِناعَةُ وَ الْأَنیسُ الْمُوافِقِ»(11)

«پنج چیز است که هرکس دارا نباشد، از زندگی شیرین و گوارا محروم و بی بهره است:

1. سلامت بدن،

2. امنیت،

3. توانگری،

4. قناعت،

5. رفیق همراه و شایسته»؛

لزوم جهت دهی دوستی

گرچه اصل اجتماعی بودن، رفاقت ودوستی با افراد، به صورت غریزی در وجود انسان نهاده شده است وشرع مقدس اسلام نیز بر آن تأکید وسفارش دارد، لکن این غریزه مانند غرائز دیگر باید جهت دهی وراهنمایی شود، زیرا معاشرت و دوستی با دیگران از اموری است که بسیار در سرنوشت انسان مؤثر است، اگر معاشرت مثبت باشد و انسان دوستان خوب و شایسته انتخاب کند، برای زندگی دنیا و آخرت وی خیر و برکت است، و اگر منفی باشد و دوستانش ناباب و ناشایست باشند، ضرر و شرّ آن نیز دامن گیر زندگی دنیا وآخرت می شود.

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در مورد دوستان لایق وشایسته فرمود: «مَا اسْتَفادَ امْرَؤٌ مُسْلِمٌ فائِدَةً بَعْدَ فائدَةِ الْإِسْلامِ مَثْلَ اَخٍ یَسْتَفیدهُ فِی اللَّهِ»(12)

«انسان مسلمان بعد از بهره ای که از اسلام برده است، از هیچ چیز مثل دوستی که در راه خدا از او بهرمند می شود، بهره نبرده است».

علیعليه‌السلام در مورد دوست ناباب فرمود: «مُجالِسَةُ أَهْلِ الْهَوی مَنْسَأَةٌ لِلْإِیِمانِ وَمَحْضَرَةٌٍ لِلشَّیْطانِ»(13)

«همنشینی با افرادی که تابع هوا و هوس نفسانی هستند، ایمان را از کف انسان خارج می کند و زمینه حضور شیطان را در زندگی فراهم می سازد».

و نیز فرمود: «جُمِعَ خَیْرُ الدُّنْیا وَالآخِرَةِ فِی کِتْمانِ السِّرِ وَمُصادِقَةِ الْأَخْیارِ وُجَمِعَ الشَّرُّ فِی الْاِذاعَةِ وَمُواخاةِ الْأَشْرارِ»(14)

«خیر دنیا و آخرت در دو چیز جمع شده است:

1. پنهان داشتن اسرار

2. رفاقت با خوبان،

تمام شر نیز در دو چیز جمع شده است: 1) افشاء اسرار 2) رفاقت با اشرار»

خیر و نفع بسیاری از امور جزئی است و آنچنان قابل توجه نیست، شر و زیان بخشی از امور نیز اندک است و ممکن است قابل تحمل باشد. امّا خیر و شرّ برخی از امور گسترده و فراوان است، در سعادت و شقاوت انسان بی اندازه تاثیر گذار است و انسان را به اوج کمال یا به پرتگاه سقوط می کشاند.

دوستی و رفاقت با افراد از این گونه امور است، اگر مثبت و خیر باشد، نفع و برکت آن قابل حساب و اندازه نیست، و اگر منفی و شر باشد، آن هم ضرر و زیانش فوق العاده زیاد است، و حتّی گاهی دنیا و آخرت انسان را نابود می سازد.

و لذا گفته اند:

تا توانی می گریز از یار بد

یار بد بدتر بود از مار بد

مار بد تنها تو را بر جان زند

یار بد بر جان و بر ایمان زند

بسیار اتفاق افتاده است که انسانی از نظر زشتی باطن رفتارهای ناپسند و کردارهای پلید و شیطانی، بی آبرو شده و تا مرحله دوزخی شدن پیش رفته است، ولی براثر برخورد با یک رفیق و دوست سالم، خیرخواه و مؤمن، تغیر جهت داده و با اثر پذیری از او، راه بهشت و صراط مستقیم را اختیار کرده و در مسیر حق قرار گرفته است، آبروی از دست رفته را باز می یابد و جهنم او به بهشت مبدل می گردد.

فراوان اتفاق افتاده شخصی که دارای رفتار خدا پسندانه، اعمال حسنه و کردار نیک است و در مسیر سلامت دنیا و آخرت به پیش می رود، امّا به خاطر آشنایی و دوستی با یک انسان به ظاهر خوش چهره، امّا در باطن بی عقیده و بی دین، تغییر روش داده و با اثرپذیری از وی قدم در راه باطل گذاشته، گذشته خود را برباد داده و بهشت او تبدیل به جهنم می گردد.

این موضوع از اموری است که نمونه های فراوان داشته و خواهد داشت. بررسی تاریخ گذشتگان روشن می سازد که چگونه برخی افراد در سایه رفاقت و دوستی با افراد بی عقیده و فاسد، دنیا و آخرت خویش را تباه ساخته اند.

داستان عبرت آموز پسر نوحعليه‌السلام

فرزند پیامبری چون حضرت نوحعليه‌السلام که دارای مقام با عظمت اولوالعزمی بود؛ از پدر بزرگوار خود فاصله گرفت و با افراد بی عقیده ومنکر خدا که دنبال کارهای خلاف و آلودگی بودند، رفاقت و دوستی نمود و بر اثر رفاقت چنان از آنان اثر پذیر شد که شخصیت الهی و انسانی او ویران شد و به عذاب الهی گرفتار گشت.

قرآن کریم داستان پسر نوح را بسیار زیبا بیان می فرماید:

( ... وَنادی نُوحٌ ابْنَهُ وَکانَ فِی مَعْزِلٍ یا بُنَی ارْکَبْ مَعَنا وَلا تَکُنْ مَعَ الْکافِرینَ قالَ سَآوِی إِلی جَبَلٍ یَعْصِمُنی مِنَ اْلماءِ قالَ لا عاصِمَ الْیَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إلاَّ ما رَحِمَ وَحالَ بَیْنَهُمَا الْمَوْجُ فَکانَ مِنَ الْمُغْرَقینَ... وَنادی نُوحٌ رَبَّهُ فَقالَ رَبِّ إِنَّ ابْنی مِنْ أَهْلِی وَإِنَّ وَعْدَکَ الْحَقُّ وَ أَنْتَ أَحْکَمُ الْحاکِمینَ قالَ یا نُوحُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صالِحٍ فَلاتَسْأَلْنِ مالَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنّی أَعِظُکَ أَنْ تَکُونَ مِنَ الْجاهِلینَ ) (15)

«و نوح فرزندش را که در کناری بود صدا زد که؛ ای پسرم همراه ما سوار شو و باکافران مباش. گفت: به زودی به کوهی که مرا از آب نگه دارد پناه می برم، نوح گفت: امروز در برابر عذاب خدا هیچ نگه دارنده ای نیست مگر کسی که خدا بر او رحم کند. (در این هنگام) موج میان آن دو حایل شد، پسر نوح از غرق شدگان گردید.

نوح فریاد زد: پروردگارا! براستی که پسرم از خاندان من است و یقیناً وعده تو (برای نجات خاندانم) حق است وتو بهترین داورانی.

خداوند فرمود: ای نوح! به یقین او از خاندان تو نیست، او دارای کرداری ناشایست است، پس چیزی که نسبت به آن آگاهی نداری از من درخواست مکن، همانا من تو را اندرز می دهم که مبادا از جاهلان باشی! »

پسر نوح با بدان بنشست

خاندان نبوتش گم شد

سگ اصحاب کهف روزی چند

پی نیکان گرفت و مردُم شد

این جریان نشان می دهد که انسان دارای هر موقعیتی که باشد و بسترهای مذهبی و معنوی هم برایش فراهم باشد، چنانچه مراقب دوست و هم نشین خویش نباشد، در معرض خطر جدی است؛ بر همین اساس هر فردی، دارای هر موقعیت و شرایطی که باشد، لازم است، دوستان خود را بشناسد، سَره را از ناسَره و صالح را از فاسد تشیخص داده، باخوبان و شایستگان رفاقت و از افراد ناباب و بی ایمان پرهیز نماید.

هشدار قرآن کریم

انسان از طریق دوستی ومعاشرت چه بخواهد وچه نخواهد، اثر پذیر است و هرگز قدرت ندارد اثر پذیری خود، و اثرگذاری دوستان را خنثی نماید، از این رو قرآن کریم که کتاب هدایت و تربیت است و به تمام جهات تربیتی توجه ویژه دارد، در آیاتی نسبت به این موضوع مهم هشدار داده وما را از همنشینی با افراد آلوده، بی ایمان و گنه کار برحذر داشته است ونسبت به دوستی با صالحان وبندگان شایسته خداوند تشویق وسفارش نموده است.

در سوره مبارکه نساء می فرماید:

( وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَیْکُمْ فِی الْکِتابِ أَنْ إِذا سَمِعْتُمْ آیاتِ اللَّهِ یُکْفَرُ بِها وَیُسْتَهزَءُ بِها فَلا تَقْعُدوُا مَعَهُمْ حَتَّی یَخُوضُوا فِی حَدیثٍ غَیْرِهِ إِنَّکُمْ إِذاً مِثْلُهُمْ ْإِنَّ اللَّهَ جامِعُ الْمُنافِقِینَ وَالْکافِرِینَ فِی جَهَنَّمَ جَمِیعاً ) (16)

«خداوند در قرآن (این حکم را) برشما فرستاده که هنگامی که بشنوید افرادی آیات خدا را انکار و استهزاء می نمایند، با آنها ننشینید، تا به سخن دیگری بپردازند، زیرا در این صورت شما هم مثل آنان خواهید بود، هر آینه خداوند منافقان وکافران را در جهنم جمع خواهد کرد».

نظیر این آیه در سوره مبارکه انعام آمده است:( وَاِذا رَأَیْتَ الذَّینَ یخُوضوُنَ فِی آیاتِنا فَاَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّی یَخُوضوُا فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ وَإِمَّا یُنْسِینَّکَ الشَّیْطانُ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّکْرَی مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ ) (17)

«هرگاه کسانی که آیات ما را استهزاء می کنند مشاهده نمایی، از آنان روی بگردان، تا به سخن دیگری بپردازند، و اگر شیطان از یاد تو برد، به محض توجه پیدا کردن، با این جمعیت ستمگر منشین».

نکته ها

از این دو آیه چند نکته استفاده می شود:

1. شرکت در جلسات گناه، به منزله شرکت در گناه است، اگر چه شرکت کننده خودش ساکت باشد، زیرا این گونه سکوت ها رضایت وامضای عملی است.

2. نهی از منکر اگر به صورت «مثبت» امکان پذیر نباشد، لااقل باید به صورت «منفی» انجام گیرد، به این طریق که از محیط گناه و مجلس گناه خارج شویم.

3. کسانی که با سکوت خود و شرکت در این گونه جلسات عملاً گناهکاران را تشویق می کنند مجازاتی همانند گنه کاران دارند.

4. همراهی با گنه کاران نشانه روح نفاق است، زیرا یک مسلمان واقعی هرگز نمی تواند، در مجلسی شرکت کند که در آن نسبت به آیات و احکام الهی توهین شود واعتراض نکند، یا لااقل آن مجلس را به عنوان اعتراض ومخالفت با گناه ترک نکند.

لذا در پایان آیه 140 سوره مبارکه نساء می فرماید:( إِنَّ اللَّهَ جامِعُ الْمُنافِقینَ وَالْکافِریِنَ فِی جَهَنَّمَ جَمیعاً ) ؛ «خداوند منافقان و کافران را در جهنم جمع خواهد کرد».

5. آخرین نکته ای که آیه بدان توجه دارد، این است که براثر این همنشینی و مصاحبت، ایمان و اعتقاد انسان ضعیف و متزلزل می شود، و اگر این جلسات ادامه یابد و یا تکرار شود، بنیان ایمان را درهم می ریزد و لذا قرآن کریم این گونه با شدت از آن نهی نموده می فرماید: «و چنانچه شیطان تو را به فراموشی انداخت بعد از متذکّر شدن (به کلام خدا) دیگر با گروه ستمگران مجالست مکن».

«فَلا تَقْعُدْ بَعدَ الذِّکْری مَعَ الْقَوْمِ الْظَّالِمینَ»

آری اگر مردم همین گونه که قرآن سفارش نموده است از خلافکاران کناره گیری و از رفاقت و دوستی با آنان پرهیز می نمودند و روی خوش نشان نمی دادند و شرط معاشرت با آنان را، تغییر اخلاق و روش آنها قرار می دادند، یقیناً از تعداد بدکاران به اندازه قابل ملاحظه ای کاسته می شد و چه بسا اثری از آنان در جامعه باقی نمی ماند.

نمونه ای از رفتار رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم با متخلّفان گنه کار

یکی از رفتارهای بسیار مؤثّر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم با گنه کاران متخلّف که؛ سخت متخلّفان را متنبّه و از کرده خود پشیمان می ساخت و برای دیگران نیز درس عبرت بزرگی بود، قطع رابطه با متخلّفان بود، برخوردی که قرآن کریم آن را ستوده و بازگو نموده است. به دلیل اهمیت این شیوه رفتاری و تربیتی رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، به ذکر آن می پردازیم:

سه نفر از مسلمانان به نام «کعب بن مالک» و «مرارة بن ربیع» و «هلال بن امیه» از شرکت در جنگ تبوک وحرکت همراه پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم خودداری کردند، البته نه به این دلیل که جزء گروه منافقین باشند، بلکه به خاطر سستی و تنبلی؛ چیزی نگذشت که پشیمان شدند؛ هنگامی که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از تبوک بازگشتند، اینان خدمت حضرت رسیده و عذرخواهی نمودند، امّا رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم حتّی یک کلمه با آنها سخن نگفت، وبه مسلمانان نیز دستور داد که احدی با آنها سخن نگوید.

این سه نفر، در یک محاصره عجیب اجتماعی قرارگرفتند، تا آنجا که حتّی زنان و کودکان آنها نزد پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آمده اجازه خواستند که از آنها جدا شوند، پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم اجازه جدایی نداد ولی دستور داد که به آنها نزدیک نشوند.

این حالت به قدری بر آنها دشوار آمد که فضای مدینه با تمام وسعت برایشان تنگ شد، لذا مجبور شدند برای نجات از این خواری و رسوایی بزرگ، شهر را ترک گویند و به کوه های اطراف مدینه پناه برند. بستگان آنها برای آنان غذا می آوردند امّا یک کلمه با آنان سخن نمی گفتند.

مدّتی بر این صورت گذشت وپیوسته در انتظار این بودند که توبه آنها قبول شود وآیه ای که دلیل بر قبولی توبه باشد نازل شود، امّا خبری نبود.

در این هنگام یکی از آنان به دیگران گفت: اکنون که مردم با ما قطع رابطه کرده اند، چه بهتر که ما هم از یکدیگر قطع رابطه کنیم و با هم سخن نگوییم (درست است ما همه گنه کاریم ولی باید از گنه کار دیگر خشنود نباشیم)

آنها چنین کردند، به طوری که حتّی یک کلمه با یکدیگر سخن نمی گفتند، و دو نفر آنان با هم نبودند، به این ترتیب پس از پنجاه روز توبه و تضرع و زاری به پیشگاه خداوند، توبه آنان قبول شد.

قرآن کریم داستان این سه نفر را اینگونه بیان فرموده است:

( وَعَلی الثَّلاثَة الذَّیِنَ خُلِّفُوا حَتَّی إِذا ضاقَتْ عَلَیْهِمُ الْأَرْضُ بِما رَحُبَتْ و ضاقَتْ عَلَیْهِمْ أَنْفُسُهُمْ وَظَنُّوا أَنْ لا مَلْجَاءَ مِنَ اللَّهِ إِلاَّ إِلَیْهِ ثُمَّ تابَ عَلَیْهِمْ لِیَتُوبُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ ) (18)

«آن سه نفری که (در مدینه) باز ماندند (و از شرکت در جنگ تبوک خودداری کردند و مسلمانان از آنان قطع رابطه کردند) تا آن حد که زمین با آن همه وسعت، بر آنها تنگ شد وحتّی جایی در وجود خویش برای خود نمی یافتند و دانستند که پناهگاهی از خدا جز به سوی او نیست در آن هنگام خدا آنان را مشمول رحمت خود ساخت و خداوند توبه آنها را پذیرفت که خداوند توبه پذیر و مهربان است».

از مسائل مهمی که این آیه شریفه و همچنین سیره و رفتار رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در این جریان به ما می آموزد، این است که مجرمان و مفسدان را باید از طریق محاصره اجتماعی و قطع رابطه و پیوندها مجازات کرد. قطع رابطه با این سه نفر چنان آنان را تحت فشار قرار داد که از هر زندانی برای آنها سخت تر بود، آنچنان که جان آنان از فشار این محاصره اجتماعی به لب رسید و از همه جا قطع امید کردند.

این موضوع چنان اثری در جامعه گذارد که بعد از آن کمتر کسی جرات می کرد مرتکب اینگونه گناهان شود.

این نوع مجازات، نوعی مجازات منفی است که نه درد سر و هزینه زندان را دارد و نه موجب تنبل پروری و بدآموزی دیگران می شود.(19)

اگر مسلمانان در برابر متخلّفان از دستورات دینی، دست به چنین مبارزه ای زنند، مثلاً کسی که دست به رباخواری زده است مردم به عنوان کسی که مرتکب گناه بزرگی می شود با او قطع رابطه کنند. کسی که مثلاً عمل شنیع زنا را مرتکب شده است، مردم کوچه و محله با بی اعتنایی با وی برخورد کنند و کسی با او به عنوان یک مجرم حرف نزد، حتّی در معاملات و خرید و فروش او را در تنگنا قرار دهند، کسی که شراب خواری می کند، کسی که احتکار می کند و... قطعاً جامعه از گناه و آلودگی ها پاک می شود.

ولی با کمال تأسف می بینیم اکثر مردم، گنه کار را با آغوش باز می پذیرند، حتّی گاهی بیشتر مورد محبت قرار می دهند، در نتیجه هم آنان جرأت بیشتری بر گناه پیدا می کنند، و هم دیگران به گناه رغبت پیدا می کنند و قبح گناه نیز در جامعه از بین می رود و افراد فراوانی دچار آلودگی می شوند.