فصل چهارم: توصیه های معصومینعليهمالسلام
در مورد دوستی
اشاره
امیرالمؤمنینعليهالسلام
در کلمات نورانی خویش در مورد دوستی و رفاقت توصیه های ارزشمندی دارد که برخی از آنها را در اینجا ذکر می کنیم.
1. مداومت بر دوستی
یکی از توصیه های حضرت علیعليهالسلام
مداومت بر دوستی است، رعایت حق دوستان با سابقه و قدیمی، دوستانی که سال ها با انسان بوده اند و با آنها انس داشته است و در شرایط مختلف و فراز و نشیب زندگی آنان را آزموده است. چنین نباشد تا یک دوست جدید را پیدا کرد، و با کسی آشنا شد، دوستان قدیمی و چندین ساله خویش را از یاد ببرد و فراموش نماید.
فرمود: «إِخْتَرْ مِنْ کُلِّ شَیْ ءٍ جَدیدَهُ وَ مِنَ الإِخْوانِ أَقْدَمُهُمْ»
«از هر چیزی جدید و تازه آن را، امّا از برادران و دوستان، قدیمی ترین آنها را انتخاب»؛
رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
نیز همین توصیه را نموده و می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ تَعالی یُحِبُّ الْمُداوِمَةَ عَلَی الْإِخاءِ الْقَدیمِ فَداوِمُوهُ عَلَیْهِ»
«خداوند مداومت با دوستان قدیمی را دوست دارد، پس آن را دوام بخشید و پایدار سازید».
پس مداومت بر دوستی هم مورد سفارش امیرالمؤمنینعليهالسلام
هم مورد سفارش رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
و هم مورد رضایت خداوند تبارک و تعالی است.
2. همنشینی با علماء
توصیه دیگر امیرالمؤمنینعليهالسلام
در مورد دوستی و همنشینی با علماء و دانشمندان است ایشان در بیانی فرمود: «جالِسِ الْعُلَماءَ یَزْدَدْکَ عِلْمُکَ وَ یَحْسُنُ أَدَبُکَ وَ تَزْکُ نَفْسُکَ»
«با دانشمندان و علماء بنشین، تا بر دانش تو افزوده گردد، تربیت و ادب تو نیکو شود و از نظر نفس و اخلاق پاک گردی».
همنشینی با دانشمندان چیزی است که در روایات ما بسیار مورد سفارش و تأکید قرار گرفته است.
قبلاً اشاره شد که لقمان حکیم نیز به فرزند خود سفارش کرد و گفت: با دانشمندان نشست و برخاست کن، زانو به زانوی آنها بنشین، زیرا خداوند دل را به نور حکمت زنده می سازد همانگونه که زمین را به وسیله باران زنده می کند. رسول خدا نیز همین توصیه را داشت که در فصل قبلی اشاره شد.
3. همنشینی با فقرا
سوّمین موردی که امیرالمؤمنینعليهالسلام
توصیه می کند، دوستی، رفاقت و همنشینی با فقرا است. حشر و نشر با فقرا و تهیدستان است که سبب می شود، انسان به زندگی خود راضی شود و خدا را بر نعمت هایی که به او داده است شکر کند، زیرا وقتی انسان زندگی فقیرانه فقرا را دید، زندگی برای او شیرین و گوارا می شود و نعمت های الهی را که به او ارزانی داشته است بزرگ می شمارد، در نتیجه شکرگذار خداوند می شود.
برعکس اگر با اغنیاء سر و کار داشته باشد و با کسانی که زندگی های تشریفاتی و پرتجمّل دارند رفت و آمد و رفاقت داشته باشد، در این صورت زندگی برای او تلخ و ناگوار می شود و خود را طلب کار خدا می بیند، و به جای شکر خداوند، شکوه نموده و ناشکری می کند.
علیعليهالسلام
فرمود: «جالِسِ الْفُقَرا تَزْدُدْ شُکْراً»
«با فقرا هم نشین باش، زیرا موجب افزایش شکر تو می شود».
رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
نیز فرمود: «ثَلاثَةٌ مُجالِسَتهُمْ تُمیتُ الْقَلْبَ: مُجالِسَةَ الأَنذال وَ الْحَدیثُ مَعَ النِّساءِ وَ مُجالِسَةُ الْأَغْنِیاءِ»
«نشست و برخاست با سه گروه، موجب دل مردگی می شود:
1. نشست و برخاست افراد پست و فرومایه
2. سخن گفتن و گفت و شنود با برخی زنان (زیرا اکثر آنها نیز از زخارف و زرق و برق دنیا می گویند)
3. هم نشینی با ثرتمندان و توانگران».
و در بیان دیگری فرمود: «تَمَسْکَنُوا وَ أَحِبِّوُا الْمَساکینَ وَ جالِسُوهُمْ وَ أَعینُوهُمْ تَجافُوا صُحبةَ الْأَغْنِیاءِ وَ ارْحَمُوهُمْ وَ عَفُّوا عَنْ أَمْوالِهِمْ»
«مسکین نشین باشید و فقراء را دوست بدارید، با آنان همنشین باشید و آنان را کمک کنید و از رفاقت با توانگران پرهیز نمایید، بر آنان رحم کنید و از اموالشان چشم بپوشید».
سلمان هم می گوید: رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
به من سفارشاتی داشتند، یکی از آن سفارشات این بود: «أُحِبَّ الْفُقَراءَ وَ أَدْنُوَمِنْهُمْ»؛ «فقیران را دوست بدار و با آنان نزدیک باش».
خداوند تبارک و تعالی نیز به پیامبر سفارش کرده می فرماید:(
وَ اصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الّذِینَ یَدْعوُنَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشیِّ یُریدُونَ وَجْهَهُ
)
؛
«با کسانی باش که پروردگار خود را صبح و عصر می خوانند و تنها رضای او را می طلبند».
توصیه های امیرالمؤمنینعليهالسلام
امیرالمؤمنینعليهالسلام
که با بیان بسیار شیوا و تأثیر گذار سخنان ارزشمندی را در هر زمینه برای پیروان مکتب اسلام، بلکه برای همه انسان های سعادت طلب به یادگار گذاشته است و در هر موضوعی ارزنده ترین سخن را با منطق همراه بالطافت و زیبایی بی نظیر ارائه نموده است در این مورد نیز کلمات بسیار سازنده و راه گشایی بیان فرموده است؛ که مناسب است نمونه ای از آن در اینجا ذکر گردد:
کانَ أَمیرٌ الْمُؤْمْنینَعليهالسلام
إِذا صَعَدَ الْمِنْبَرَ قالَ: «یَنبغی لِلْمُسلمِ أَنْ یَجْتَنِبَ ثَلاثَةٍ: أَلْمْاجِنُ: وَ الْأَحْمَقُ وَ الْکَذَّابُ أَمَّا الْماجِنُ فَیُزُیِّنُ لَکَ فِعْلُهُ وَ یُحِبُّ أَنْ تَکُونَ مِثْلُهُ وَ لایُعینُُکَ عَلی أَمْرِ دینِکَ وَ مَعادِکَ وَ مُقارنَتُهُ جَفاءٌ وَ قَسْوَةٌ وَ مَدْخَلُهُ وَ مَخْرَجُهُ عَلَیْکَ عارٌ
وَ أَمَّا الْأَحْمَقُ فِاِنَّهُ لایُشیرٌ عَلَیْکَ بِخَیْرٍ وَ لایُرجی لِصَرْفِ السُّوءِ عَنْکَ وَلَوْأَجْهَدَ نَفْسَهُ وَ رُبَّما أَرادَ مَنْفِعَتُکَ فَضَرَّکَ فَمَوتُهُ خَیْرٌ مِنْ حَیاتِهِ وَ سُکُوتُهُ خَیْرٌ مِن نُطْقِهِ وَ بُعْدُهُ خَیْرٌ مِنْ قُربِهِ
وَ أَمَّا الْکَذَّابُ فَاِنَّهُ لایَهْنِؤُکَ مَعَهُ عَیْشٌ یَنْقُلُ حَدیثَکَ وَ یَنْقُلُ إِلَیْکَ الْحَدیثَ کُلَّما أَفْنی أُحْدُوثَةً مَطََّها بِاُخْری حَتّی إِنَّهُ یُحَّدِثُ بِالصَّدْقِ فَما یُصَدَّقُ وَ یُغْری بَیْنَ النَّاسِ بِالْعَداوَةِ فُیُنْبِتُ السَّخائِمَ فِی الصُّدُورِ فَاتَّقُواللَّهَ وَ انْظُرُوا لِأَنْفُسِکُمْ»
امیرالمؤمنینعليهالسلام
این سخن را به دلیل اهمیت فوق العاده و تأثیر آن در سرنوشت انسان ها بارها روی منبر می فرمود: سزاوار نیست که مسلمان با سه طایفه رفاقت، دوستی و برادری داشته باشد:
1) ماجن
2) احمق
3) کذاب
آنگاه فرمود: ماجن کسی است که کار (زشت) خود را برای تو زینت می دهد و دوست دارد تو نیز مانند او باشی او هرگز تو را در امر آخرت و معاد کمک و یاری نمی کند، رفاقت و دوستی با او جفاست و سبب قساوت قلب می گردد، رفت و آمد او با تو مایه ننگ و عار است.
امّا احمق: تو را به خیر و نیکی راهنمایی نمی کند، امید اینکه ضرری از تو دفع کند نیست، گرچه در این باره تلاش و کوشش نیز نماید (اما چون احمق و نادان است نمی داند چه کند) چه بسا می خواهد به تو سودی برساند ولی زیان می رساند، برای چنین کسی مرگ بهتر از زندگی و سکوت بهتر از گفتار، و دوری بهتر از نزدیک بودن است.
امّا دروغگو: زندگی با او گوارا نخواهد بود، سخن زندگی تو را برای دیگران می گوید و سخن زندگی دیگران را با تو بازگو می کند، هرگاه رشته سخن او از چیزی تمام شود، رشته دیگری برای سخن باز می کند (پرحرف است) تا جائی که سخن راست هم می گوید (اما چون دروغگو است) سخن وی تصدیق نمی شود، بین مردم دشمنی می اندازد، در سینه ها تخم کینه می کارد. پس از خدا بترسید و مواظب خویش باشید و دقت کنید».
واقعاً اگر کسی در انتخاب دوست و رفیق، سفارشات امیرالمؤمنینعليهالسلام
را رعایت کند، و این اموری که حضرت فرموده است را، معیاری برای انتخاب دوست بداند و با چنین افرادی رفاقت ننماید، مشکلاتش کم می شود!
اگر این سه گروه نیز ببینند به خاطر این صفات زشت و رذیله ای که دارند کسی آنها را نمی پذیرد و دست دوستی به آنان نمی دهد، یقیناً برای خروج از انزوای خویش مجبور می شوند دست از راه و روش خویش بردارند، و در رفتار خود تجدید نظر نمایند.
اما اگر مردم آنها را با آغوش باز بپذیرند و با آنها دوستی و رفاقت نمایند، به کار زشت خود ادامه می دهند و عدّه زیادی را مثل خود آلوده نموده وسبب بروز مشکلات برای جامعه می شوند.
معیار دوست از دیدگاه امام صادقعليهالسلام
حضرت امام صادقعليهالسلام
برای دوست خوب و شایسته معیارهایی را بیان فرموده است که بسیار ارزشمند و راهگشاست:
1. در بیانی می فرماید: «لایَکُونُ الصّداقَهُ إِلاَّ بِحُدودِها فَمَنْ کانَتْ فیهِ هذِهِ الْحُدُودُ أَوْشَیْ ءٌ مِنْها فَانْسِبْه إلِیَ الصِ داقَه وَ مَنْ لَمْ یَکُنْ فیهِ لشْیٌ مِنْها فَلا تَنْسِبْهُ اِلی شَیْ ءٍ مِنَ الصِّداقَةِ:
فَأَوَّلُها أَنْ تَکُونَ سَریَرتُهُ وَ عَلانِیَتُهُ لَکَ واحِدَةٌ
وَ الثَّانی أَنْ یَری زَیْنَکَ زَیْنَهُ وَ شَیْنَکَ شَیْنَهُ
وَ الثَّالِثَةَ أَنْ لاتَغَیَّرَ عَلَیْکَ وَ لایَةٌ و لامالٌ وَ الَّرِابَعَةُ أَنْ لایَمْنَعَکَ شَیْئَاً تَنالُهُ مَقْدِرَتُهُ.
وَ الْخامِسَةُ وَ هِیَ تَجْمَعُ هذِهِ الْخِصالُ أَنْ لایَسْلِمَکَ عِنْدَ النَّکِباتِ»
«دوستی و صداقت مرز و حدودی دارند که هرکسی همه آنها یا برخی از آنها را داشته باشد دوست است و گرنه اصلاً او را دوست مشمار:
اول: آبروی تو را آبروی خود و عیب تو را عیب خود بداند.
دوّم: زینت و عیب تو را زینت و عیب خویش بداند.
سوّم: منصب و مال، حالت او را نسبت به تو تغییر ندهد
چهارم: هر کمکی از دست او بر می آید از تو دریغ نکند
پنچم: در هنگام گرفتاری ها تو را تنها نگذارد».
واقعاً اگر هر کسی در انتخاب دوست این اموری، که امام صادقعليهالسلام
ذکر فرموده است را ملاک قرار دهد، بسیاری از مشکلات حل می شود، زیرا اولاً با هر کسی نمی تواند رفاقت و دوستی کند زیرا دوستی که این ملاک ها و معیارها را داشته باشد کم یاب است ولی اگر یافت شد بسیار پر قیمت و با ارزش است.
ثانیاً کسی که این ملاک ها را دارا باشد، نه تنها برای انسان مشکلی ایجاد نمی کند، بلکه دوستیش مایه سعادت و خوشبختی است.
امام صادقعليهالسلام
اولین ملاک را همسانی ظاهر و باطن دانسته است. کم هستند افرادی که ظاهر و باطنشان یکی باشد، برخی افراد، ظاهری فریبنده، جذاب دارند، خوش زبان، خوش برخورد و خیرخواه هستند، امّا در باطن جز به منافع و سود و زیان خود نمی اندیشند، اگر با کسی طرح دوستی می ریزند، برای استفاده و بهره کشی است، برای رسیدن به اهداف و منافع خودشان است، لذا وقتی به خواسته خود رسیدند، یا متوجه شدند که از این فرد نمی توانند در جهت منافع و خواسته های خود استفاده کنند، او را رها کرده به همه چیز پشت پا می زنند.
دومین ملاکی که در بیان امام صادقعليهالسلام
آمده است، این است که دوست باید کسی باشد که زینت و عیب تو را زینت و عیب خویش بداند.
این هم ملاک بسیار مهم و ارزشمندی است، یعنی دوست باید دوست را وجود دوّم خود بداند، آبروی او را آبروی خود و عیب او را عیب خویش بداند، اگر دوست خود را دارای خانه، مرکب، علم، کمال، آبرو و... دید، به گونه ای شادمان و مسرور گردد که گویا خود دارای همه این امور است و کمترین حسادت در وجود او پیدا نشود و اگر امری در وجود دوست خود دید که موجب کم آبرویی و یا سرشکستگی است، محزون و غمناک گردد و آن را سرشکستگی خود بداند و در برابر آن بی تفاوت نباشد، تا چه رسد به اینکه خدای ناکرده در درون خود احساس شادمانی کند.
سوّمین ملاک اینکه، منصب و مال در او تغییری ایجاد نکند.
این نیز ملاک بسیار خوبی برای شناسایی دوستان واقعی است، زیرا کم هستند افرادی که پست، مقام و ثروت آنها را تغییر ندهد و حالتشان یکسان باقی بماند. و بسیاری از افراد در شرایط عادی اظهار دوستی، رفاقت و علاقه می کنند، امّا همینکه به پستی رسیدند و دارای مقام و منصبی شدند، آنچنان دچار تکبر و غرور می شوند که جواب سلام دوستان خود را به سختی می دهند و به دوستان چندین ساله خود توجهی نمی کنند.
امّا بعضی از افراد وقتی دستشان از مال دنیا تهی است و دارای مال و ثروتی نیستند با بسیاری از افراد اظهار دوستی و رفاقت می کنند، امّا وقتی به مال و ثروت می رسند، خانه شان وسیع، مرکبشان راهوار، لباسشان زیبا می شود، تغییر حالت می دهند، دوستان خود را فراموش می کنند؛ بنابراین اگر کسی پیدا شد که پست و مقام، مال و ثروت تغییری در روحیه و رفتار او ایجاد نکرد، معلوم می شود، شخصی است با ظرفیت و دارای قابلیت که برای دوستی مناسب است.
ملاک چهارم اینکه از هر کمکی که از دستش می آید، دریغ نکند.
هر انسانی در زندگی با اموری مواجه می شود که نیاز به کمک دیگران (کمک فکری، مالی، حیثیتی، مشورتی و...) دارد. امام صادقعليهالسلام
در این حدیث شریف می فرماید:
از ملاک ها و حدود دوستی این است که آنچه از دست دوست برمی آید نسبت به دوست خود کوتاهی نکند، اگر کمک مالی می خواهد کمک کند، اگر نیاز به کمک فکری دارد او را مساعدت نماید، اگر در جایی باید در مورد او سفارش نماید، دریغ ننماید و...
بالاخره ملاک پنجم اینکه دوست خود را در گرفتاری ها، فقر، بیماری، ورشکستگی، مشکلات اجتماعی، اقتصادی، از دست دادن عزیزان، بلاها و مصیبت های طبیعی رها نکند و در همه این امور همراه و همراز دوست خویش باشد.
اگر کسی همه این ملاک ها پنج گانه را دارا باشد، تمام شرایط دوستی را دارد و می تواند دوستی تمام عیار و ارزشمند باشد، دوستی که نمی شود برای آن قیمت قائل شد، وجود چنین افرادی مثل کبریت احمر است، کم یاب امّا بسیار با ارزش و پر قیمت!
2. در بیان دیگری فرمود: «لا تُسَمَّ الرَّجُلَ صَدیقاً سِمَةَ مَعْروفَةً حَتَّی تَخْتَبِرَهُ بِثَلاثٍ: تُغْضِبُهُ فَتَنْظُر غَضَبَهُ یُخْرِجُهُ مِنَ الْحَقِّ إِلَیَ الْباطِلِ وَ عِنْدَ الدینَّارِ وَالدِّرْهَمِ وَ حَتّی تُسافِرَ مَعَهُ»
«کسی را دوست خود مشمار، مگر اینکه او را به سه چیز مورد آزمایش قرار دهی:
اول. او را به خشم آور، ببین که آیا خشم، او را از حق بیرون می کند و به باطل می کشاند یا خیر؟ دوم. با درهم و دینار او را آزمایش کن. سوم. همراه او مسافرت نما».
همانگونه که امام صادقعليهالسلام
در این حدیث شریف فرموده است، افراد در این گونه موارد خوب شناخته می شوند. تجربه نیز این مطلب را به اثبات رسانده است که در این امور گوهر باطنی افراد بر ملا می شود.
افرادی که تودار هستند و زود نمی شود آنها را شناخت، در این موارد که امام صادقعليهالسلام
فرموده است شناخته می شوند و صفات باطنی آنها آشکار می گردد.
الف) خشم وغضب
بسیارند افرادی که در هنگام سرور و شادمانی، حتّی در شرایط عادی وضعیت خوبی دارند و با انسان رفیق هستند، احترام می کنند و ادب دارند امّا خدا نکند، جایی ناراحت و عصبانی شوند، همه چیز را نادیده گرفته، تمام معادلات و محاسبات را به هم می ریزند و کارهایی که اصلاً انتظار نمی رود را مرتکب می شوند، دشنام می دهند، بهتان می زنند، تهدید می کنند، قهر می کنند، ضرر می زنند، نقشه می کشند، آبرو می برند و...، گویا هیچ سابقه دوستی و رفاقت نداشته اند!
روی همین حساب است که امام صادقعليهالسلام
می فرماید: چنانچه خواستی کسی را دوست خود بدانی اول او را از این طریق مورد آزمایش قرار ده، اگر او را به خشم آوردی، ببین آیا از گردونه حق خارج می شود یا نه؟ چنانچه در عصبانیت نیز پا را از حق فراتر نگذاشت و حدود را رعایت نمود و زبان خود را کنترل کرد، معلوم می شود بر عقل خود تسلط دارد و شایسته دوستی است وگرنه دوست ارزشمندی نخواهد بود.
ب) درهم و دینار
درهم و دینار، پول و زرق و برق های دنیا، آزمایش دیگری است که می شود افراد را با آن مورد ارزیابی و سنجش قرار داد. وقتی پای درهم و دینار به میان می آید، کم هستند افرادی که بتوانند خود را حفظ کنند.
جریانات تاریخی نشان می دهد که بسیاری از افراد که دارای حسن سابقه و شهرت بوده اند، در مقطعی از زندگی خویش در برابر درهم و دینار دچار خود باختگی شده و نتوانستند خود را حفظ کند و دین و آخرت خویش را فدای پول و دنیا کردند، نمونه آن «علی بن ابی حمزه بطائنی» است که در اینجا ذکر می کنیم.
داستان عبرت آموز علی بن ابی حمزه
علی ابن ابی حمزه بطائنی از اصحاب امام موسی بن جعفرعليهالسلام
و از شاگردان ابو بصیر بود
و کسی است که بسیاری از معجزات امام موسی بن جعفرعليهالسلام
و دلائل امامت آن حضرت را نقل کرده است.
علی بن أبی حمزه سابقه درخشانی داشت و حتّی وکیل مالی امام موسی بن جعفرعليهالسلام
بود امّا پس از شهادت امام موسی بن جعفرعليهالسلام
به دلیل اینکه اموالی از حق امامعليهالسلام
نزد وی جمع شده بود. او نتوانست از این اموال بگذرد و برای اینکه این اموال را تصاحب کند و به امام بعد از موسی بن جعفرعليهالسلام
یعنی امام علی بن موسی الرضاعليهالسلام
تحویل ندهد قایل شد که امام موسی بن جعفرعليهالسلام
از دنیا نرفته است و همان امام مهدی حیّ است و بعد از او امامی نیست.
مرحوم شیخ طوسی می نویسد: اولین کسانی که این اعتقاد را اظهار داشتند علی ابن أبی حمزه بطائنی و زیاد بن مروان قندی و عثمان بن عیسی الرواسی بودند که به سبب طمع در مال، رحلت امام هفتمعليهالسلام
را انکار کردند و پایه گذار «مکتب واقفیه» گردیدند.
در نزد علی ابن ابی حمزه سی هزار دینار، در نزد زیاد بن مروان هفتاد هزار دینار و نزد عثمان ابن عیسی سی هزار دینار بود که برای اینکه این اموال را به امام علی بن موسی الرضاعليهالسلام
ندهند، منکر امامت آن حضرت شدند.
حسن ابن علی الوشّاء می گوید: روزی امام علی بن موسی الرضاعليهالسلام
در مرو، مرا احضار کردند و فرمودند: امروز علی بن أبی حمزه مرد و الآن او را وارد قبر نمودند، دو فرشته سؤال آمدند و از او در مورد خدا، پیغمبر و امام او پرسیدند و او همه را جواب داد، امّا وقتی از امام بعد از موسی بن جعفرعليهالسلام
از او سؤال کردند زبانش به لکنت افتاد و نتوانست جواب دهد! از او پرسیدند: آیا موسی بن جعفر به تو گفته است پس از او امامی نیست؟
آنگاه چنان گرز آتشین بر سر او زدند که قبر او پر از آتش شد، و تا قیامت در آتش شعله ور است.
حسن بن علی الوشاء می گوید: من از نزد امام هشتمعليهالسلام
بیرون آمدم و تاریخ آن روز را یادداشت کردم، چند روزی نگذشت که نامه ای از طرف کوفیان به مرو رسید که در آن خبر موت علی بن أبی حمزه و به خاک سپاری او نوشته بود، دیدم دقیقاً همان تاریخی است که امام هشتمعليهالسلام
فرموده بود.
آری درست به همین دلیل است که امام صادقعليهالسلام
می فرماید: دوستان خود را در مورد درهم و دینار آزمایش کنید.
ج) مسافرت
مسافرت نیز فرصت خوبی برای شناخت افراد است. در مسافرت اخلاق، رفتار، مردانگی، وفا، ایثار، رفاقت و... شناخته می شود، این است که اگر انسان با کسی مسافرت نمود، و در مسافرت او را پسندید معلوم می شود انسانی شایسته و سزاور دوستی است.
3. و در بیانی دیگر فرمود: «إِخْتَبِروُا إِخْوانَکُمْ بِخِصْلَتَیْنِ فَاِنْ کانَتا فِیهِمْ وَ إِلاَّ فَأَعْزُبْ ثُمَّ أَعْزُب ثُمَّ أعْرُبْ أَلْمُحافِظَةُ عَلَیَ الصَّلَواةِ فی مَواقیتِها وَ الْبَرُّ بِالْإِخْوانِ فِی الْعُسْرِ وَ الْیُسْرِ»
«دوستان خود را به دو خصلت بیازمایید، اگر در آنها وجود دارد با آنها دوستی کنید، و گرنه از آنها دوری کنید:
اول. محافظت بر نماز در وقت خود
دوم. نیکی کردن به برادران در روزگار سختی و آسایش»
از این حدیث و حدیث قبل استفاده می شود که نباید بدون امتحان کسی را به عنوان دوست انتخاب کرد. انسان یک لباس می خواهد بخرد، اندازه آن، تنگ و گشاد بودن آن و جنس پارچه آن را امتحان می کند، ماشین می خرد امتحان می کند، چگونه یک دوست که یک عمر با انسان است بدون آزمایش انتخاب می کند؟
بسیاری از جوانان امروز قربانی دوستان ناسالم هستند، اعتیادها، آلودگی های اخلاقی همه از طریق دوستان ناسالم به انسان منتقل می شود، جوان پاک است هر کس دست دوستی دراز کرد، دستش را می فشارد. در صورتی که این درست نیست.
ای بسا ابلیس آدم رو که هست
|
|
پس به هر دستی نباید داد دست
|
طبق این حدیث امام صادقعليهالسلام
دوستان را باید به دو خصلت امتحان کرد:
1. رابطه با خدا
ارتباط با خدا، نماز اول وقت است، آنهم محافظت بر نماز، نه خواندن نماز. بعضی، آداب نماز را حفظ می کنند یعنی در وقت می خوانند، رکوع، سجود، قرائت، حضور قلب و... همه را رعایت می کنند، محافظت همه اینها را شامل می شود.
بعضی نمازشان از نظر ظاهر، شکسته است، نه رکوع، نه سجود و نه قرائت صحیحی و.... بعضی نمازشان درست است، امّا باطن ندارد، حضور قلب نیست و فکر همه جا غیر از نماز است.
اینکه حضرت فرمود: دوستان را به این نماز امتحان کنید برای این است که «إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهی عَنِ الْفَحشاءِ وَ الْمُنْکَرِ»؛
«نماز از فحشاء و منکر نهی می کند». دوستی که به نماز اهمیّت می دهد؛ دروغ نمی گوید، خیانت نمی کند، عهد شکن نیست، بی وفایی نمی کند.
در روایات ما نماز به چشمه آب زلالی تشبیه شده است که انسان، شبانه روز، پنچ مرتبه خود را در آن شستشو می دهد و روح انسان تمیز می شود و کسی شایسته دوستی است که در مکتب نماز تربیت شده باشد. در غیر این صورت سزاوار دوستی نیست، زیرا کسی که وظیفه خود را در برابر خداوند درست انجام ندهد، حق خدا را ادا نکند و حدود تکلیف الهی را رعایت ننماید، قطعاً نسبت به امور دیگر نمی شود به او اعتماد کرد و حق دیگران را رعایت نخواهد نمود.
2. رابطه با خلق خدا
رابطه با خلق خدا، نیکی و احسان به برادران و دوستان، در سختی و آسایش است، این نیز شرط بسیار مهمی برای دوستی است، زیرا اولاً کسانی که اهل خدمت به خلق هستند انسان های درستی هستند. ثانیاً کسی که در سختی و دشواری خدمت می کند، نشانه جوانمردی و بزرگواری اوست؛ در شرایط عادی و غیر دشوار، خیلی مهم نیست، مهم این است که کسی در شرایط سخت و بحرانی نیازمندان را فراموش نکند.
جریان جالب از امام خمینیرحمهالله
یکی از نزدیکان امامعليهالسلام
نقل می کند که روز قبل از شهادت مرحوم حاج آقا مصطفی، امام فرموده بودند فردا ساعت 9 صبح مرا یادآوری کنید تا مقداری پول، برای فلان شخص که مریض است بفرستم. وقتی حاج آقا مصطفی از دنیا رفت، اوضاع تغییر کرد و خانه امامعليهالسلام
پر از جمعیّت شد، علماء، بزرگان، طلاب و مردم برای تسلیت می آمدند. نزدیکان امام با خود می گویند دیگر زمینه نیست که مسئله کمک به آن شخص را یادآوری کنیم.
ناگهان ساعت 9 و چند دقیقه امام نگاه تندی به یکی از اطرافیان می کنند و می فرمایند: مگر بنا نبود مرا یادآوری کنید و بلند می شوند می روند داخل اطاق و پولی می آورند و می گویند ببر به فلانی که مریض است بده! این شخص می گوید وقتی به منزل آن فرد رفتم و گفتم از بیت آیت اللَّه خمینی آمده ام زن به صورت خود زد و گفت امروز هم خمینی به فکر ماست؟ من وقتی فهمیدم فرزند امام از دنیا رفته است گفتم معلوم نیست دیگر کسی به یاد ما بیفتد و به ما کمکی نماید!!
3. مسئله دوستی و رفاقت به اندازه ای اهمیّت دارد که نه تنها باید از دوستانی که انسان را از راه خدا باز می دارند و در دین، اعتقادات و اخلاق انسان خلل وارد می کنند پرهیز نمود، بلکه حتّی اگر دوستی آسیب رسان نیست و امّا نفعی نیز در امور دینی به انسان نمی رساند، باز لازم است از دوستی با او پرهیز کرد و او را به عنوان دوست و رفیق اختیار نکرد.
امام صادقعليهالسلام
فرمود: «أُنْظُرْ إلی مَنْ لا یُفیدُکَ مَنْفَعَةً فِی دینِکَ فَلا تَعْتدَّنَّ بِهِ وَ لا تَرْغَبَنَّ فِی صُحْبَتةٍ فَإِنَّ کُلَّ ما سویَ اللَّهِ تَبارَکَ وَ تَعالی مُضْمَحِلٌّ وَ خیمٌ عاقِبَتُةُ»
«عاقلانه بنگر! به کسی که در دینت به تو سودی نمی رساند اعتماد مکن و در دوستی او رغبت نشان نده، زیرا هر چه غیر از خدای تبارک و تعالی باشد، نابود می شود و عاقبت خوشی نخواهد داشت».
مطابق این حدیث شریف باید با کسانی دوستی نمود که نه تنها آسیبی به دین و اعتقادات انسان نمی رسانند، بلکه موجب تقویت پایه های دینی و بنیه های اعتقادی انسان می باشند.
ارزش دوستان صالح و شایسته
داشتن دوست صالح و خوب نعمتی بزرگ؛ بلکه باید گفت عنایت و لطف خداوند است که نصیب انسان می شود و اگر خداوند سعادت، کمال و خیر انسانی را بخواهد، اسباب و ابزار سعادت را نیز در اختیار او می گذارد و درهای سعادت را به روی او می گشاید. بهترین ابزار سعادت، دوست شایسته ای است که خداوند نصیب انسان می گرداند، دوستی که بال پرواز برای انسان می شود، تا او را به قلّه کمال و سعادت پرواز دهد.
رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود: «مَنْ أَرادَ اللَّهُ بِهِ خَیْرٌ رَزَقَهُ خَلیلاً صالِحاً إِنْ یَنسیَ ذَکَّرَهُ وَإِنْ ذَکَرَ أَعانَهُ»
«کسی که خداوند خیر و صلاحش را بخواهد، دوست شایسته ای را روزی و نصیب او می کند، تا اگر (مسائل اعتقادی، معنوی، کیفر و پاداش، حلال و حرام بهشت و جهنم، اخلاق و آداب و...) را فراموش کرد، به یاد او آورد و به او تذّکر دهد و اگر به آنها توجه داشت، برای انجام آن او را کمک و یاری کند». یقیناً چنین دوستانی برای انسان نعمت بزرگی هستند و موجب سعادت دنیا و آخرت انسان می شوند و انسان را به کارهای نیک و حسنات تشویق می نمایند، در نتیجه انسان را سزاور بهشت می گرانند.
روی این جهت است که پیشوایان ما تشویق به انتخاب چنین دوستانی نموده و آن را سبب ترقی و تعالی دانسته اند.
پیامبر اکرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود: «مَنْ آخی أَخاً فِی اللَّهِ رَفَعَ اللَّهُ لَهُ دَرَجَةً فِی الْجَنَّةٍ لا یَنالُها بِشَیْ ءٍ مِنْ عَمَلِهِ»
«کسی که برای خدا با برادر مؤمن خود دوستی و رفاقت کند، خداوند درجه بالایی در بهشت برای او قرار می دهد که با هیچ عملی به آن درجه و مقام نمی رسد».
آیا داشتن چنین دوست و رفیقی برای انسان بهتر است یا آن دوستی که انسان را به پرتگاه سقوط و جهنم می کشاند؟ و کمالات انسان را از انسان می گیرد، اخلاق انسان را فاسد نموده بین انسان و معنویات جدایی می افکند و انسان را در جامعه منفور می سازد؟ و لذا رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود: «أَلْمَرْءُ عَلی دینِ خلیله فَلْیَنْظُرْ أَحَدُ کُمْ مَنْ یُخالِلْ»
«انسان بر دین، روش و طریق دوست خود می باشد، پس هر یک از شما باید دقت کند و ببیند چه کسی را دوست و رفیق خود قرار می دهد».
امام موسی بن جعفرعليهالسلام
نیز از حضرت عیسیعليهالسلام
روایت می کند که فرمود: «إِنَّ صاحبَ الشَّرِّ یُعْدی وَ قَرینَ السّوُءِ یُردی فَانْظُرْ مَنْ تَقارِنْ»
«بدون شک رفیق شر و ناباب از حدود خود تجاوز می کند و آزار می رساند و همنشین بد آدمی را به هلاکت می کشاند و از حیثیت و آبروی انسان می کاهد پس بنگر! با چه کسی همنشین و رفیق می شوی و به عنوان دوست انتخاب می کنی».
امیرالمؤمنینعليهالسلام
نیز می فرمایند: «جُمِعَ خَیْرُ الدُّنْیا وَالآخِرَةِ فِی کِتْمانِ السِّرِّ وَمُصادِقَةِ الْأَخْیارِ وَجُمِعَ الشَّرُّ فِی الْإِذاعَةِ وَمُواخاةُ الْأَشْرار»
«تمام خیر و خوبی در دو چیز جمع است:
1. حفظ و نگه داری اسرار
2. داشتن دوست خوب
و همه شر و بدی ها در دو چیز جمع است:
1. فاش نمودن اسرار
2. داشتن دوستان ناباب»
حضرت امام سجادعليهالسلام
فرمود: «مَجَالِسُ الصَّالِحینَ داعِیَةٌ إِلَی الصَّلاحِ»
«نشست ها وجلسات افراد صالح دعوت به سوی ساختاری سالم است».
شبی در محفلی با آه و سوزی
|
|
شنیدستم که مرد پاره دوزی
|
چنین می گفت با پیر عجوزی
|
|
گلی خوش بوی در حمام روزی
|
رسید از دست محبوبی به دستم
|
|
گرفتم آن گِل و کردم خمیری
|
خمیری نرم و تازه چون حریری
|
|
معطر بود و خوب و دلپذیری
|
به او گفتم که مشکی یا عبیری؟
|
|
که از بوی دلاویز تو مستم
|
همه گل های عالم آزمودم
|
|
ندیدم چون تو و عبرت نمودم
|
چو گل بشنفت این گفت و شنودم
|
|
بگفتا من گِلی ناچیز بودم
|
و لیکن مدّتی با گُل نشستم
|
|
گُل اندر زیر خود گسترده پر کرد
|
مرا با همنشینی مفتخر کرد
|
|
چو عمرم مدّتی با گُل گذر کرد
|
کمال همنشین در من اثر کرد
|
|
و گرنه من همان خاکم که هستم
|