نقش دوستان در سرنوشت انسان

نقش دوستان در سرنوشت انسان0%

نقش دوستان در سرنوشت انسان نویسنده:
گروه: جوانان و ازدواج

نقش دوستان در سرنوشت انسان

نویسنده: علی اکبر صمدی یزدی
گروه:

مشاهدات: 8834
دانلود: 1927

نقش دوستان در سرنوشت انسان
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 14 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 8834 / دانلود: 1927
اندازه اندازه اندازه
نقش دوستان در سرنوشت انسان

نقش دوستان در سرنوشت انسان

نویسنده:
فارسی

در این کتاب به هر دو جنبه مثبت و منفی آثار و پیامدهای تاثیرپذیری یا تاثیرگذاری دوستان پرداخته شده است.

شخصیت هر انسانی در جهت مثبت یا منفی متأثر از عوامل گوناگونی است، وراثت محیط، آموزش و پرورش و... اموری هستند که نقش بسیار مهم و تعیین کننده ای در تکوّن شخصیت انسان ها ایفا می کنند و هر کدام سهم قابل توجهی در سعادت یا شقاوت، تکامل یا سقوط علمی، اخلاقی، فکری و رفتاری انسان را برعهده دارند، امّا در میان همه عوامل هیچ عاملی به اندازه دوستان در سرنوشت انسان مؤثر نیستند. دوست، همنشین و رفیق بالاترین تأثیر را در ساختار شخصیت انسان می گذارد، زیرا اثر پذیری افراد از دوستان خویش از هر چیز دیگر زیادتر است، براین اساس اگر دوستان انسان، افراد باایمان، مذهبی، خوش رفتار و دارای صفات نیک و اخلاق حسنه نظیر صداقت، امانت، عفت، سخاوت، ایثار، شجاعت، جوانمردی و... باشند، انسان نیز به حکم اثر پذیری به همین صفات متصف خواهد شد، اگر دوستان انسان، اشخاصی بی عقیده، سست مذهب بد رفتار، آلوده و دارای اخلاقی زشت و اوصافی حیوانی باشند، قهراً به حکم اثرگذاری در دوستان، انسان را در همین وادی قرار داده و به ورطه سقوط می کشانند.
بر همین اساس است که آموزه های دینی به ما توصیه می کنند که قبل از ارزیابی دوستان هر فرد، در مورد وی قضاوت مثبت یا منفی نداشته باشید.
اثرگذاری دوستان به اندازه ای است که می تواند سرنوشت انسان را به طور کلی عوض نموده، فرد سعادتمند را دچار شقاوت، یا شخص شقی را سعادتمند نماید.
مکتب اسلام که فوق العاده خواستار سعادت و کمال انسان هاست، توصیه و تأکید فراوان نموده تا انسان ها در انتخاب دوستان خویش حساس باشند، افراد مثبت، شایسته، با عقیده، خوش رفتار، خوش خلق را برای دوستی برگزینند، تا در سایه دوستی با آنان، رفیق راه سعادت داشته، به سعادت دنیا و آخرت دست پیدا کنند.
اسلام پیروان خویش را از رفاقت و دوستی با افراد بی دین، آلوده، بی ادب، جاهل، دنیا پرست، متکبر، خائن و... به شدت برحذر داشته و خطر همنشینی با آنان را گوشزد نموده است.
نوشته ای که پیش رو دارید در همین موضوع تدوین شده که پس از جمع آوری آیات شریفه قرآن کریم و روایات معصومین علیهم السلام و مطالب مربوطه دیگر، در مجالس مذهبی طرح و بیان گردید، و چون مورد استقبال اقشار مختلف به ویژه نسل جوان قرار گرفت به رشته تحریر در آمد، تا در اختیار علاقه مندان قرار گیرد و افراد بیشتری از آن بهره مند گردند.

به دوستان و عزیزانی که علاقمند به مطالعه در زمینه ی مباحث اجتماعی هستند این کتاب پیشنهاد می شود.

امیدواریم تلاش این مجموعه مورد توجه مخاطبین عزیز قرار گیرد. ما را با نظرات و پیشنهادات خویش، در راستای بهبود سطح کیفی مطالب وب سایت کمک نمائید.

فصل هشتم: آفات دوستی

اشاره

افرادی که با یکدیگر دوست و رفیق می شوند برای متزلزل نشدن پایه های مستحکم و بنیادین دوستی، باید از یک سری امور پرهیز نمایند، و مراقب باشند که آنها را مرتکب نشوند، تا اساس دوستی آنها هرگز دچار سستی نشود، یا خدای ناکرده دوستی، تبدیل به دشمنی نگردد.

اگر از اموری که ما از آن تعبیر به آفات دوستی می کنیم پرهیز نشود، رابطه دوستی را کم رنگ نموده و گاهی آن را مبدل به دشمنی می کند، گرچه رعایت این امور که ذکر خواهد شد بر هر مسلمانی لازم است و ترک آن با مسلمانی سازگار نیست، ولکن در روابط دوستانه بیشتر باید رعایت گردد.

1 خیانت

خیانت گناه بزرگ و زشتی است که در مکتب اسلام بسیار مذمّت شده و برای آن آثار شوم و پیامدهای ناگوار و کیفرهای بزرگی ذکر شده است.

امام موسی بن جعفرعليه‌السلام فرمود: «لَیْسَ مِنَّا مَنْ غَشَّ مُسْلِماً»(116)

«از ما نیست کسی که نسبت به مسلمانی خیانت نماید».

و در بیان دیگری فرمود: «مَنْ غَشَّ مُسْلِماً فِی شِراءٍ أَوْبَیْعٍ فَلَیْسَ مِنَّا وَ یُحشِرَ یَوْمَ الْقِیامَةِ معْ الْیَهُودِ

لِأَنَّهُمْ أَغَشُّ الَخَلْقِ لِلْمُسْلِمینَ»(117)

«کسی که در خرید و فروش به مسلمانی خیانت کند، روز قیامت با یهودیان محشور می شود، زیرا یهودیان بیشترین خیانت را به مسلمان نمودند».

و نیز فرمود: «أَلْمُؤْمِنُ أَخُ الْمُؤْمِن لِأَبِیهِ وَ اُمِّهِ مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنِ اتَّهَمَ أَخاهُ، مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ لَمْ یَنْصَحْ أَخاهُ، مَلْعُونٌ مَنِ احْتَجَبَ عَنْ أَخِیهِ، مَلْعُونٌ مَنِ اغْتابَ أَخاهُ»(118)

«مؤمن برادر پدر و مادری مؤمن است، ملعون است ملعون است کسی که برادر خود را متهم کند». ملعون است ملعون است کسی که خیرخواه برادر خود نباشد. ملعون است ملعون است کسی که برای برادر مؤمن خود حجاب و مانعی قرار دهد. ملعون است ملعون است کسی که از برادر مؤمن خود غیبت نماید».

گناه خیانت آن قدر مهم است که در روایات ما آمده است، که اگر کسی در دل خود، نیّت خیانت داشته باشد (قصد خیانت کند) باز مشمول غضب خداوند است، یعنی خیانت آن قدر زشت و ناپسند است که نباید در فکر انسان هم بیاید.

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: «مَنْ باتَ وَفِی قَلْبِهِ غِشٌّ لِأَخِیهِ الْمُسْلِمِ باتَ فِی سَخَطِ اللَّهِ وَ أَصْبَحَ کَذلِکَ حَتَّی یَتُوبَ»(119)

«کسی که شب را به صبح برساند، در حالی که در دل، قصد خیانت نسبت به برادر مسلمان خود را داشته باشد، شب تا صبح در خشم و سخط خداست و صبح نیز چنین است تا زمانی که توبه کند».

امام صادقعليه‌السلام نیز فرمود: «أَلْمُسْلِمُ أَخُوا الْمُسِلمِ هُوَ عَیْنُهُ وَ مِرْأتُهُ وَ دَلیلُهُ وَ لا یَخْوُنُهُ وَ لا یَظْلِمُهُ وَ لا یَغْتابُهُ»(120)

«مسلمان برادر مسلمان است، چشم اوست، آینه اوست، راهنمای اوست و در حق او خیانت و مکر و ستم نمی کند، به او دروغ نمی گوید و غیب او را نمی نماید».

آنچه ذکر شد نمونه ای از روایاتی بود که پیرامون خیانت به ما رسیده است، نسبت به مسلمان و برادر دینی و ایمانی انسان، حال اگر دو نفر مؤمن و مسلمان با هم دوست و رفیق باشند، اهمیت مسئله دو چندان می شود، یعنی اگر مؤمنین و مسلمین نباید نسبت به هم خیانت کنند، در معاملات و خرید و فروش وظیفه دارند خیرخواه یکدیگر باشند، وقتی با هم دوست و رفیق باشند، تکلیف و وظیفه آنها نسبت به هم سنگین تر می شود، و مسئولیت آنها فزونی می یابد، زیرا علاوه بر حق مسلمان و مؤمن بر مؤمن، که به گردن یکدیگر دارند، حق برادری و دوستی نیز بر عهده آنهاست.

و لذا اگر در این مورد هم خیانت کنند گناهشان نیز افزون می شود.

خیانت نسبت به دوستان هم اثر تکلیفی دارد و هم اثر وضعی.

اثر تکلیفی آن حرمت است و گناهانی که نمونه آن در روایات فوق ذکر شد؛ اثر وضعی آن متزلزل کردن و از بین بردن روابط دوستانه است، زیرا وقتی دوستی متوجه خیانت دوست خود شود، دیگر او را به عنوان دوست نخواهد پذیرفت، بلکه دوستی تبدیل به دشمنی می شود، زیرا انتظار و توقعی که از او دارد با خیانت ناسازگار و غیر قابل تحمل است.

2 قبول قول سخن چین

اشاره

سخن چینی یکی از صفات زشت و مذموم است که در آموزه های دینی ما بسیار مورد نکوهش و مذمت قرار گرفته است. هم آیات شریفه قرآن آن را زشت شمرده و هم روایات معصومینعليهم‌السلام بشدت آن را مذمت کرده است.

سخن چینی گناه بزرگی است که باعث از هم پاشیدگی نظام خانوادگی، بریدن دوستان از یکدیگر، کینه، عداوت و منشأ فتنه های بزرگ و حتّی خونریزی های فراوان می گردد. قرآن کریم در سوره مبارکه قلم پس از آن که رسول خود را به خُلق عظیم، می ستاید، دستور می دهد که از چند گروه پیروی نکند:

( فَلا تُطِعِ الْمُکَذِّبِینَ وَدّوُا لَوْتُدْهِنُ فیُدْهِوُنَ وَ لا تُطِعْ کُلَّ حَلاّفٍ مَهینٍ هَمَّازٍ مَشَّاءٍ بِنَمِیمٍ مَنّاعٍ لِّلْخَیْرِ مُعْتَدٍ أَثِیمٍ عُتُلٍ بَعْدَ ذلِکَ زَنیمٍ أَنْ کانَ ذامالٍ وَ بَنینٍ ) (121)

«از تکذیب کنندگان و دروغگویان اطاعت مکن، آنان دوست دارند نرمش نشان دهی تا آنها (هم) نرمش نشان دهند. (نرمش توأم با انحراف از مسیر حق)

از کسی که بسیار سوگند یاد می کند و پست است کسی که بسیار مانع کار خیر و عیبجوست و به سخن چینی آمد و شد می کند.

متجاوز و گناهکار که علاوه بر اینها کینه توز و پر خور و خشن و بدنام است، مبادا به خاطر اینکه صاحب مال و فرزندان است (از او پیروی کنی) »

در این آیات شریفه اطاعت و گوش کردن حرف سخن چینان در ردیف پیروی از تکذیب کنندگان رسالت، پیروی از افراد پست که زیاد قسم می خورند، افرادی که نه تنها کار خیر نمی کنند، بلکه مانع کار خیر دیگران نیز می شوند، قرار گرفته است.

در اینجا مناسب است قبل از آنکه به ذکر برخی از روایاتی که در این مورد وارد شده است بپردازیم، این نکته را یادآور شویم که سخن چینی که از گناهان بزرگ و زشت است، تنها به گفتار و نقل قول افراد برای دیگران به صورت گفتاری خلاصه نمی شود، بلکه شامل حال نامه، اشاره و رموز نیز می شود.

مرحوم محدث قمی در سفینه البحار چنین می گوید: «إِعْلَمْ أَنَّ النَّمیمةَ نَقْلُ قَوْلِ الْغَیْرِ اِلی الْمَقُولِ فِیهِ کَما تَقُولُ تَکَلَّمَ فُلانٌ فیکَ بِکَذا وَ کَذا سُؤاً نَقَلَ ذلِکَ بِالقَوْلِ أَمْ بِاْلکِتَابِ أَمْ بِالْإِشَارَةِ وَ الرُّمُوزِ فَانْ تَضَمَّنَ ذلِکَ نَقْصاً أَوْعَیْباً فِی الْمَحْکِی عَنْهُ کانَ ذلِکَ راجِعاً اِلَی الْغَیْبَةِ أَیْضاً فَجَمَعَ بَیْنَ مَعْصَیَةٍ الَغَیْبَةِ وَ الَنَّمیَمةِ... »(122)

«بدانکه نمّامی و سخن چینی نقل قول غیر است، برای کسی که درباره او سخن گفته است، بدینگونه که بگویی؛ فلانی در مورد تو چنین و چنان بدگویی کرده است، این کار را با گفتار یا نوشتار یا اشاره و با رموز انجام دهی. اگر این نقل قول همراه با ذکر نقص یا عیبی در مورد آن شخص باشد. به غیبت نیز بر می گردد و در این صورت سخن چنین در گناه خودش دو گناه را مرتکب می شود هم سخن چینی و هم غیبت».

مرحوم محدث قمی سپس می افزاید: هر کسی در برابر سخن چینی، شش وظیفه دارد:

1. او را تصدیق و تأیید نکند، زیرا چنین شخصی فاسق است و شهادت او مردود است. خداوند می فرماید:( إِنْ جائَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَاءٍ فَتَبَیَّنُوا ) (123) «اگر فاسقی برای شما خبری آورد، تحقیق کنید (بدون تحقیق نپذیرید»؛

2. او را از این کار نهی کند، نصیحت نماید و کار او را تقبیح نماید و زشت شمارد، زیرا خداوند می فرماید:( وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ اَنْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ ) (124) ؛ «امر به معروف و نهی از منکر کنید».

3. عمل او را زشت شمارد، زیرا او نزد خدا زشت شمرده می شود.

4. با شنیدن سخن وی نسبت به برادر خود سؤظن پیدا نکند، زیرا خداوند می فرماید:( إِجْتَنِبُوا کَثِیراً مِنَ الظَّنِّ ) (125) ؛ «از سوءِ ظن پرهیز نمایید»

5. به خاطر سخنِ سخن چین، تجسس و کنجکاوی نکند، زیرا خداوند می فرماید:( وَلا تَجَسَّسوُا ) (126) ؛ «تجسس نکنید».

6. حرف سخن چین را جایی نقل نکند، زیرا در این صورت خود وی، سخن چین و غیبت کننده می شود.

انسان مسلمان به خصوص افرادی که با یکدیگر دوستی و رفاقت دارند، علاوه بر اینکه باید از سخن چینی به شدت پرهیز نمایند، باید به سخنِ سخن چینان، و کسانی که با نقل سخن این و آن، که در صدد فتنه هستند، توجه نکنند و آنها را از خود دور نموده و به سخنان آنان گوش ندهند.

سخن چینی بر ضد امامعليه‌السلام

یکی از عوامل ظلم و اذیت و آزار به اهل بیتعليهم‌السلام از ناحیه حاکمان ستمگر، از طریق سخن چینی بود، که از ناحیه برخی افراد که حتّی گاهی از بستگان نزدیک ائمهعليهم‌السلام بودند، صورت می گرفت.

این برنامه برای حضرت امام صادقعليه‌السلام بسیار صورت گرفت که از ناحیه افرادی نسبت به حضرت نزد منصور سخن چینی و سعایت می کردند، و منصور، امامعليه‌السلام را مورد اذیت و آزار قرار می داد، تا جایی که حضرت مجبور شد، منصور دوانیقی را به این جهت توجه دهد و موعظه نماید.

در بیانی فرمود: «لا تَقْبَلْ فِی ذی رَحِمِکَ وَ أَهْلِ الرِّعایَةِ مِنْ أَهْلِ بَیْتِکَ قَوْلَ مَنْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْهِ الْجَنَّةَ وَ مَأْواهُ النّارفَاِنَّ النَّمامَ شاهِدُ زُورٍ وَ شَریکُ إِبْلیسِ فِی الْإِغْراءِ بَیْنَ النّاسِ»(127)

«نسبت به خویشان خود و آنها که تحت سرپرستی تو هستند، گفتار کسانی که خدا بهشت را بر آنان حرام کرده و جایگاه آنان را آتش قرار داده است، نپذیر، زیرا سخن چینان در به هم زدن روابط دوستانه افراد، شاهد زور و شریک شیطانند».

در این حدیث علاوه بر نهی از قبول قول سخن چینان به این نکته تصریح شده است که؛ بهشت بر سخن چینان حرام است و جایگاه آنان آتش است.

امام صادقعليه‌السلام سخن چینی را از سحر، بزرگتر شمرده است و می فرماید: «وإِنَّ مِنْ أَکْبَرِ السّحْرِ النَّمیمةَ یُفَرِّقُ بِها بَیْنَ الْمُتَحابَیْنَ وَ یُجْلَبُ الْعداوَةَ عَلی الْمُتَصافَیِیْنِ وَ یُسْفَکُ بِها الدِّماءُ وَ یُهْدَمُ بِهَا الدُّورُ وَ یُکْشفُ بِها السُّتُورُ وَ النَّمَّامُ أَشَرُّ مَنْ وَطَیَ الْأَرْضَ بِقَدَمٍ»(128)

«از بزرگترین جادوها، سخن چینی است، زیرا بین دوستان، جدایی می اندازد، بین رفقا دشمنی ایجاد می کند، سبب خون ریزی ها می شود، خانه ها را ویران می کند و آبروها می برد. سخن چین بدترین کسی است که بر روی زمین راه می رود».

در روایات اسلامی برای گناه سخن چینی، آثار و عذاب هایی ذکر شده است.

امیرالمؤمنینعليه‌السلام فرمود: «عَذابُ الْقَبْرِ مِنَ النَّمیَمةِ وَ الْبَوْلِ وَ عَزَبِ الرَّجُلِ عَنْ أَهْلِهِ»(129)

«سه چیز است که موجب عذاب قبر می شود:

1. سخن چینی

2. پرهیز نکردن از ترشحات بول

3. کناره گیری مرد از همسر خود».

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: «در سفر معراج زنی را دیدم که سر او سر خوک و بدن او بدن الاغ بود و هزاران نوع بلا بر او مسلط بود. سؤال شد که گناه او چیست؟ گفتند: «نَمَّامَةٌ کَذّابَةٌ»(130) ؛ «سخن چین و دروغگو است».

هر انسان غافلی باید بداند که شخص سخن چین، همان گونه که حرف دیگران را برای او بازگو می کند و از دیگران می گوید، حرف او را نیز برای دیگران می گوید، لذا باید به گفته وی بی توجهی کند، او را تکذیب نماید. مخصوصاً دوستانی که سال ها صداقت و راستی یکدیگر را تجربه کرده اند به حرف این گونه افراد ترتیب اثر ندهند و اصل را بر بی پایه بودن چنین سخنانی قرار دهند.

امام مجتبیعليه‌السلام فرمود: «مَنْ نَمَّ إِلَیْکَ نَمَّ عَلَیْکَ فَیَنْبَغی أَنْ یُبْغِضَ النَمَّامَ وَ لایُوثِقُ بِصِداقَتِهِ وَ کَیْفَ لا یُبْغِضُ وَ هُوَ لا یَنْفَکُّ مِنْ الْکِذْبِ وَ الْغَیْبَةِ وَ الْغَدْرِ وَ الخِیانَةِ وَ الغِلَّ وَ الْحَسَدِ وَ النّفاقِ وَ الْفِسَادِ بَیْنَ النَّاسِ وَ الْخَدیعَةِ وَ هُوَ مِمَّنْ سَعی فِی قَطْعِ ما أَمَرَ اللَّهُ تَعَالی بِهِ أَنْ یُوصَلْ»(131)

«کسی که نزد تو سخن چینی می کند، بر ضد تو نیز چنین خواهد کرد، پس سزاوار است که سخن چین دشمن داشته شود و به صداقت وی اطمینان نشود. چگونه دشمن به شمار نیاید، کسی که هیچگاه از دروغ، غیبت، مکر، خیانت، حسد، نفاق و فساد بین مردم و خدعه جدا نیست؟ او کسی است که تلاش می کند چیزی که خداوند امر به وصل آن نموده است، قطع کند. (سخن چین رابطه دوستان، خانواده و... را از هم می پاشد) »

در این حدیث شریف امامعليه‌السلام می فرماید: سخن چینی، یک گناه نیست، بلکه در حقیقت، علاوه بر سخن چینی، دروغ، غیبت، مکر، خیانت، حسد، نفاق، فساد و قطع رحم نیز هست، لذا باید از این گناه بزرگ بشدت پرهیز نمود و نیز از کسی هم که گرفتار این گناه بزرگ است، پرهیز کرد و به سخن وی توجه ننمود.

نمونه ای از مفسده سخن چینی

در اینجا یک نمونه از مفسده سخن چینی را ذکر می کنیم تا زشتی این گناه بیشتر روشن گردد:

مرحوم محدث قمی در سفینة البحار می نویسد: شخصی برده فروش، هنگام فروش برده ای به خریدار گفت: این برده هیچ عیبی ندارد، جز اینکه سخن چینی می کند. مشتری این عیب را بزرگ ندانست و برده را با همان صفت خریداری کرد.

مدّتی با او زندگی کرد، تا اینکه روزی به همسر مولای خود گفت: شوهر تو، تو را دوست ندارد و قصد دارد همسر دیگری برای خود انتخاب کند، اگر می خواهی تو را دوست بدارد و از گرفتن همسر دیگر منصرف شود، باید تیغی برداری و وقتی که او خواب است، قدری از موی پشت گردن او را بزنی و به من بدهی تا با آن سحر کنم، تا تو را دوست بدارد!!

از طرفی به آن مرد نیز گفت: همسر تو دوستی پیدا کرده است و می خواهد تو را به قتل برساند، تا با دوست خود عیش و نوش کند، برای اینکه به گفته من اطمینان کنی، امشب خود را به خواب بزن تا جریان برای تو روشن گردد.

مرد چنین کرد، ناگهان دید زن با تیغ به سراغ او آمده است. گمان کرد واقعاً می خواهد او را بکشد و لذا از جای خود پرید و او را کشت، بستگان آن زن آمدند و آن مرد را به قتل رساندند و کشتاری بین دو قبیله صورت گرفت و مدّتی ادامه پیدا کرد.(132)

با توجه به آنچه ذکر شد روشن گردید که سخن چینی چه آفتی برای پایداری دوستی است و راه چاره آن این است که به سخن آنان بی توجهی شود.

3 دوچهرگی

یکی دیگر از آفت های دوستی و رفاقت، دورویی است، چیزی که در شرع مقدس اسلام بسیار مورد مذمت و نکوهش قرار گرفته است.

دورویی یعنی پیش رو یک حالت و برخورد و پشت سر برخورد دیگر داشتن. در ظاهر و پیش رو چرب زبان، متملق و حالت چاپلوسی دارد، امّا در باطن یا پشت سر چون شمشیر برنده است. این از صفات زشت و از اموری است که با مسلمانی سازگاری ندارد و در رابطه دوستانه آفت بزرگی است که پایه های دوستی و رفاقت را ویران می سازد.

این صفت، خود نوعی نفاق، بلکه اصل نفاق است، چون نفاق نیز چیزی جز دوچهرگی و دوگانگی ظاهر و باطن نیست.

در روایات معصومینعليهم‌السلام از این صفت و کسی که آن را دارا باشد، به شدت مذمت شده است:

امام باقرعليه‌السلام در بیانی فرمود: «بِئْسَ الْعَبْدَ عَبْدٌ یَکُونُ ذاوَجْهَیْنِ وَ ذا لِسانَیْنِ یُطِْْرِی أَخاهُ شاهِداً وَ یْأکْلُهُ غائِباً إِنْ أَعْطِیَ حَسَدَهُ وَ إِنِ ابْتُلِیَ خَذَلَهُ»(133)

«بد بنده ای است، بنده ای که دو چهره و دارای دو گونه زبان باشد، پیش رو تملق می گوید و چاپلوسی می کند امّا پشت سر با غیبت کردن او را می خورد، اگر چیزی به انسان داده شود، حسادت کند و اگر گرفتار شود، او را ذلیل سازد».

امام صادقعليه‌السلام هم دربیانی فرمود: «مَنْ لَقِیَ الْمُسْلِمینَ بِوَجْهَیْنِ وَ لِسانَیْنِ جاءَ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ لَهُ لِسانانِ مِنَ النّارِ»(134)

«کسی که با دو چهرگی و دو زبانی با مسلمانان برخورد کند، روز قیامت دو زبان، از آتش خواهد داشت».

4 جدل و مشاجره

از امور دیگری که بر روابط دوستانه، تأثیر می گذارد و گرمی دوستی را به سردی می کشاند و موجب می گردد کم کم دوستی جای خود را به دشمنی دهد و محبّت تبدیل به کینه و عداوت شود، مشاجره و گفتگوهای نابجا و بی مورد است. حتّی اگر انسان می داند حق با اوست امّا ادامه بحث موجب رنجش خاطر طرف مقابل می شود، باید از ادامه بحث خودداری نماید.

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در بیان زیبایی به علل برخی از مشکلات جسمی و روحی پرداخته و می فرماید:

«مَنْ کَثُرَ هَمُّهُ سَقِمَ بَدَنُهُ وَ مَنْ ساءَ خُلْقُهُ عَذَّبَ نَفْسَهُ وَ مَنْ لاحَی الرِّجالَ سَقَطَتْ مُرُوَّتُهُ وَ ذَهَبَتْ کِرامَتُهُ، ثُمَّ قالَ رَسُولُ اللَّهِ لَمْ یَزَلْ جِبْرَئیلُ یَنْهانی عَنْ مُلاحاةِ الرِّجالِ کَما یَنْهانی عَنْ شُرْبِ الْخَمْرِ وَ عِبادَةِ الْأُوْثانِ»(135)

«کسی که غم و اندوهش زیاد باشد، جسم او دچار بیماری و کسالت می شود. کسی که بداخلاق باشد، خود را به رنج و سختی می اندازد. کسی که با مردم به مشاجره و جدال بپردازد، جوانمردی او از بین می رود و کرامت و احترام او از دست خواهد رفت».

آنگاه فرمود: جبرئیل پیوسته مرا از بگو مگوی خصمانه نهی می کرد، همان گونه که از شراب خواری و بت پرستی نهی می نمود.

در این حدیث شریف علاوه بر اینکه مشاجره را مذمت نموده و آن را سبب از دست دادن کرامت و حرمت دانسته است، آن را در ردیف شراب خواری و بت پرستی ذکر نموده است و این نهایت زشتی این کار را می رساند، زیرا مشاجره سبب ایجاد دشمنی و کینه و عداوت می شود.

امام هادیعليه‌السلام فرمود: «أَلْمِراءُ یُفْسِدُ الصَّداقَهَ الْقَدیَمةَ وَ یُحَلِّلُّ الْعُقْدَةَ الْوَثیقَةَ وَ أَقَلُّ ما فیهِ أَنْ تَکُونَ فیهِ الْمُغالِبَةَ وَ الْمُغالِبَةُ أُسُّ أَسْبابِ الْقَطیعَةِ»(136)

«بحث و جدل، دوستی دیرینه را فاسد می سازد و گره های اطمینان و اعتماد را می گشاید و کمترین اثر آن این است که شخص بخواهد برطرف مقابل غلبه کند، که غلبه خواهی، اساس قطع دوستی است».

5 حسادت

حسادت نیز یکی دیگر از آفات دوستی است که باید بشدت از آن پرهیز شود و انسان سعی کند صفت زشت حسد در او پیدا نشود و اگر پیدا شد آن را آشکار نسازد وبه مرحله عمل نرساند.

حسد، صفت زشت و ناپسندی است که در فرهنگ اسلام، بسیار مورد مذمت و نکوهش قرار گرفته است. چیزی که زمینه کارهای خلاف و گناهان بزرگ و فتنه های فراوانی بوده و خواهد بود.

اولین قتل نفسی که در این عالم صورت گرفت، توسط قابیل فرزند آدمعليه‌السلام بود که برادر خود هابیل را کشت و عامل آن، چیزی جز حسادت نبود.

این جریان نشان دهنده این است که اگر آتش حسد در دل انسان شعله ور شد، چنان دود آن جلوی چشم انسان را می گیرد که اقدام به برادر کشی می کند.

اگر هیچ دلیلی بر زشتی این صفت جز همین جریان وجود نداشت، کافی بود که ما زشتی آن را درک کنیم.

حسد اگر به بروز و ظهور رسید، به اندازه ای خطر ساز می شود که باید در برابر شر و خطر آن به خدا پناه برد. خداوند نیز به پیامبر خود دستور می دهد که از شر حسودان به خدا پناه ببرید.

( قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ... وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ ) (137)

«بگو پناه می برم به پروردگار سپیده صبح، از شرّ تمام آنچه آفریده و... و از شرّ هر حسودی هنگامی که حسد ورزد».

در روایات معصومینعليهم‌السلام نیز آثار و تبعاتی برای حسد ذکر شده که بسیار قابل توجه است.

در روایتی از امام باقرعليهم‌السلام می خوانیم که فرمود: «إِنَّ الْحَسَدَ لَیَاْکُلُ الاْیمانَ کَما تَأْکُلُ النّارُ الْحَطَبَ»(138)

«حسد، ایمان انسان را می خورد، همان گونه که آتش هیزم را می خورد».

براساس این روایت، حسد، نه تنها با ایمان سازگار نیست، بلکه ایمان انسان را نابود می سازد.

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: خداوند تبارک و تعالی خطاب به موسی بن عمرانعليه‌السلام فرمود: «یَابْنَ عِمْرانَ لا تَحْسُدَنَّ النّاسَ عَلی ما آتَیْتُهُمْ مِنْ فَضْلی وَ لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلی ذلِکَ وَ لاتَتَّبِعْهُ نَفْسَکَ فَاِنَّ الْحاسِدَ ساخِطٌ لِنِعَمی صادُّ لِقِسْمی الذَّی قَسَمْتُ بَیْنَ عِبادی وَ مَنْ یَکُ کَذلُِکَ فَلَسْتُ مِنْهُ وَ لَیْسَ مِنّی»(139)

«ای پسر عمران! هرگز نسبت به چیزی که من از باب فضل خویش به مردم داده ام، حسادت نکن و چشم خویش را دنبال نعمت های مردم نینداز، زیرا حسود بر نعمت من خشمگین است و نسبت به تقسیم من در بین بندگان معترض است و کسی که چنین باشد من از او نیستم و او از من نخواهد بود».

بحث حسد و آثار و تبعات آن بحث بسیار دامنه داری است که در کتاب های مختلف آمده است و حتّی کتاب هایی مستقل در این زمینه نوشته شده است آنچه در اینجا ذکر می شود اشاره به نقش حسد در تخریب بنیان دوستی است.

امیرالمؤمنینعليه‌السلام فرمود: «حَسَدُ الصَّدیقِ مِنْ سُقْمِ الْمَوَّدةِ»(140)

«حسادت دوست، از آفت های دوستی است».

6 سؤظن و بدگمانی

از جمله آفات دوستی، سؤ ظن و بدگمانی به دوستان است.

سؤظن از صفات زشت و اخلاق ناپسندی است که قرآن کریم و احادیث معصومینعليهم‌السلام ما را از آن برحذر داشته اند. مکتب اسلام سفارش نموده است که کار افراد را بر صحت حمل کنیم و جز گمان خیر نسبت به او نداشته باشیم. قرآن کریم در مورد گمان بد می فرماید:( یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِجْتَنِبُوا کَثیراً مِنَ الظَّنِ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ... ) (141)

«ای کسانی که ایمان آورده اید، از گمان های زیاد پرهیز نمایید، زیرا برخی گمان ها، گناه است».

امام باقرعليه‌السلام می فرماید: امیرالمؤمنینعليه‌السلام در دستورالعمل هایی که به فرزند خویش امام حسنعليه‌السلام نوشته است، چنین توصیه فرموده اند: «وَ لا یَغْلِبَنَّ عَلَیْکَ سُؤُ الظَّنِّ فَاِنَّهُ لایَدَعُ بَیْنَکَ وَ بَیْنَ صَدیقٍ صَفْحاً... »(142)

«سؤ ظن بر تو غلبه نکند که در نتیجه آن چیزی بین تو و دوست تو، از رفاقت باقی نمی گذارد».

7 مزاح و شوخی

از اموری که باز برای دوستی آفت به حساب می آید، مزاح و شوخی های زیاد است. کم نبوده اند دوستان صمیمی که به خاطر بعضی از مزاح ها و شوخی ها رشته دوستیشان، گسسته شده و گاهی هم تبدیل به کینه و عداوت شده است.

امام صادقعليه‌السلام می فرماید: «... إِنْ أَرَدْتَ أَنْ یَصْفُولَکَ وَدُّ أَخیکَ فَلا تُمازِحَنَّهُ وَ لا تُمارِیَنَّهُ وَ لا تُباهِیَنَّهُ وَ لاتُشارَنَّهُ وَ لا تُطِلْع صدیقَکَ مِنْ سِرِّکَ إِلّا عَلی ما لَوِ اطَّلَعَ عَلَیْهِ عَدُوَّکَ لَمْ یَضُرَّکَ فَاِنَّ الصَّدیقَ قَدْ یَکُونُ عَدُوَّکَ یَوْماً... »(143)

«اگر می خواهی دوستی تو نسبت به افراد، خالص گردد، با آنها مزاح نکن، ستیزه نداشته باش، فخرفروشی نَنِما و خصومت نداشته باش، دوست خویش را بر مسایل پنهانی خویش آگاه نکن مگر بر اموری که اگر دشمن تو نیز نسبت به آن آگاهی پیدا کندن برای تو ضرر نداشته باشد، زیرا دوست تو ممکن است روزی دشمن تو گردد».

کتاب نامه

1. قرآن کریم

2. کافی، ثقة الاسلام کلینی، دار الکتب الاسلامیه

3. بحارالانوار، علامه مجلسی، موسسه الوفاءبیروت

4. وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، موسسة آل بیت، قم

5. کنز العمال، المتقی الهندی، موسسه الرساله، بیروت، لبنان

6. غررالحکم، عبد الواحد آمدی، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، قم

7. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، کتابخانة آیت اللَّه مرعشی، قم

8. نهج البلاغه، انتشارات دارالهجره، قم

9. مناقب، ابن شهر آشوب، موسسة انتشارات علامة، قم

10. مجموعة ورّام، ورام بن ابی فراس، انتشارات مکتبه الفقیه، قم

11. الارشاد، شیخ مفید، کنگرة شیخ مفید قم، سال انتشار 1413 هجری قمری

12. الاختصاص، شیخ مفید، کنگرة شیخ مفید قم، سال انتشار 1413 هجری قمری

13. عیون اخبار الرضا، شیخ صدوق، انتشارات جهان

14. مستدرک الوسائل، حاجی نوری، موسسة آل بیت، قم

15. عدة الداعی، ابن غهو حلّی، دارالکتب الاسلامی

16. ارشاد القلوب، شیخ ابی محمد الحسن بن محمد الدیلمی، انتشارات الشریف الرضی، قم

17. من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، انتشارات جامعه مدرسین، قم

18. المحاسن، احمد بن محمد بن حالد البرقی، دارالکتب الاسلامیه

19. قرب الاسناد، عبد اللَّه بن جعفر حمیری قمی، انتشارات کتابخانة نینوا، تهران

20. الامالی، شیخ طوسی، انتشارات دارالثقافه، قم

21. تحف العقول، حسن بن شعیة حراتی، انتشارات جامعه مدرسین، قم

22. کنز الفوائد، ابوالفتوح کراجکی، انتشارات دار الذخائر، قم

23. الامالی، شیخ صدوق، انتشارات کتابخانة اسلامیه

24. تفسیر نمونه، آیات اللَّه مکارم شیرازی، دار الکتب السلامیه، تهران

25. البرهان فی تفسیر القرآن، سید هاشم بحرانی، بنیاد بعثت، تهران

26. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، فضل بن حسن طبرسی، انتشارات ناصر خسرو، تهران

27. محجة البیضاء، ملا محسن فیض کاشانی، دفتر انتشارات اسلامی

28. دیوان اشعار ملک الشعرای بهار

29. صحیفة نور، مؤسسه تنظیم و نشر آثار حضرت امامرحمه‌الله

30. میزان الحکمه، محمدی ری شهری، دار الحدیث

31. اولین مقتل سالار شهیدان، سید علی محمد موسوی جزایری، انتشارات بنی الزهرا، قم

32. سفینة البحار، حاج شیخ عباس قمی، دارالاسوة، قم