شب های پیشاور جلد ۲

شب های پیشاور0%

شب های پیشاور نویسنده:
محقق: مؤسسه جهانى سبطين عليهما السلام
ناشرین: انتشارات مؤسسه سبطین علهیما السلام
گروه: مناظره ها و رديه ها
صفحات: 520

شب های پیشاور

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: سلطان الواعظین شیرازی
محقق: مؤسسه جهانى سبطين عليهما السلام
ناشرین: انتشارات مؤسسه سبطین علهیما السلام
گروه: صفحات: 520
مشاهدات: 365203
دانلود: 4921


توضیحات:

جلد 1 جلد 2
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 520 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 365203 / دانلود: 4921
اندازه اندازه اندازه
شب های پیشاور

شب های پیشاور جلد 2

نویسنده:
ناشرین: انتشارات مؤسسه سبطین علهیما السلام
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

و ابن حجر عسقلانی دراصابه (1) و ابو یعلی موصلی درسنن (2) و طبرانی درمعجم (3) و حاکم نیشابوری در مستدرک(4) و حافظ ابو نعیم اصفهانی درفضایل الصحابه (5) و حافظ ابن عساکر درتاریخ شام (6) و سبط ابن جوزی درتذکره (7) و محبّ الدین طبری درذخایر (8) و ابن حجر مکّی درصواعق (9) و ابو العرفان الصبّان دراسعاف الراغبین نقل نموده اند که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به دخترش فاطمهعليها‌السلام فرمود:یا فاطمة، انّ اللّه یغضب لغضبک و یرضی لرضاک (1) .

و محمد بن اسماعیل بخاری درصحیح (11) در بابمناقب قرابه رسول اللّه از مسور بن مخرمه نقل نموده که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: فاطمه بضعه منّی فمن اغضبها فقد اغضبنی (12) .

از این قبیل اخبار در کتب معتبره خودتان مانندصحیحین بخاری و مسلم(13) وسنن ابی داود (14) و ترمذی(15) ومسند (16) امام احمد بن حنبل وصواعق (17) ابن حجر و

____________________

1- اصابة، ج8، ص265. 2- مسند ابو یعلی، ج13، ص134.

3- المعجم الکبیر، ج22، ص405. 4- مستدرک، ج3، ص159.

5- فضائل الصحابه، ص78. 6- تاریخ دمشق، ج3، ص156.

7- تذکرة الخواص، ص279. 8- ذخائر العقبی، ص37.

9- صواعق الخواص، ص190.

10- ای فاطمهعليها‌السلام بدرستی که خداوند غضب می کند بغضب تو و راضی می شود برضای تو.

11- صحیح بخاری، ج5، ص28.

12- فاطمه پاره تن من است پس کسی که او را به غضب آورد، مرا بغضب آورده.

13- صحیح مسلم، ج4، ص190، 93.

14- سنن ابی داوود، ج1، ص190، 93.

15- سنن ترمذی، ج5، ص360.

16- مسند احمد، ج4، ص5.

17- صواعق المحرقه، ص190، باب 11، فصل سوم.

۱۶۱

ینابیع المودة (1) شیخ سلیمان بلخی حنفی و دیگران در فضائل فاطمهعليها‌السلام بسیار رسیده است. چگونه این اخبار را جمع می کنید با آن اخباری که فاطمهعليها‌السلام از آنها غضبناک و ناراضی از دنیا رفت؟

شیخ : این اخبار صحیح است، ولی درباره علی -کرم اللّه وجهه- رسیده که چون خواست دختر ابی جهل را به عقد ازدواج گیرد، رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بر او غضبناک شد، فرمود: ((هر کس فاطمهعليها‌السلام را بیازارد مرا آزار داده و کسی که مرا آزار دهد، مغضوب خداست)) و مرادش علیعليها‌السلام بوده است!!!

جواب از خطبه نمودن علیعليه‌السلام دختر ابی جهل را

داعی : فرق بین انسان و انواع حیوانات بسیار است؛ از جمله امتیازات کامله ای که انسان بر حیوانات دارد به دو قوه قویه ایست که در مغز سر و نخاع او قرار داده شده است: یکی عقل و خرد و دیگری فکر است؛ یعنی آن آدمی بر حیوان برتری دارد که در جمیع شئون زندگی تحت راهنمائی فکر و عقل باشد؛ به این معنا که هرچه شنید، فوری مورد قبول قرار ندهد، بلکه ببرد در کارخانه فکر و عقل حلاّجی کند؛ اگر عقل او را پذیرفت، بپذیرد و الاّ رد نماید. لذا در قرآن مجید فرماید:( فَبَشِّرْ عِبٰادِ اَلَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولٰئِکَ اَلَّذِینَ هَدٰاهُمُ اللّٰهُ وَ أُولٰئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبٰابِ ) (2) .

یک خبری را گذشتگان شما نقل نمودند، بدون آنکه در دستگاه با عظمت عقل، جرح و تعدیلش کنند. امشب هم شما روی عادت و تبعیت صرفه از گذشته گان، این جملات را می گویید، بدون تفکر و تعقل! اینک مجبورم مختصرا جوابی عرض کنم.

اولاً علمای خودتان تصدیق نموده اند (چنانچه قبلاً عرض شد) که علیعليه‌السلام مشمول آیه تطهیر است طهارت ذاتی دارد؛ یعنی از هر رجس و کثافت و لهو و

____________________

1- ینابیع المودة، ج2، باب55.

2- بشارت ده (ای رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به حق) آن بندگانی که چون سخن بشنوند، پیروی کنند نیکوتر آن را. آنان هستند که خدا آنها را به لطف خاص خود هدایت فرموده و هم آنان به حقیقت، خردمندان عالم اند. آیه 17-18 سوره 39 (زمر).

۱۶۲

لعب و اخلاق رذیله منزّه و مبرّا می باشد.

و دیگر آنکه در آیه مباهله خداوند او را به منزله نفس پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم خوانده که لیله ماضیه مفصلاً در این باب بحث نمودیم. از طرف دیگر، باب علم رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بوده است که بخوبی از قرآن و احکام و دساتیر آن خبر داشته و می دانسته که خداوند در آیه 53 سوره 33 (احزاب) فرموده:( وَ مٰا کٰانَ لَکُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللّٰهِ ) (1) .

چگونه ممکن است عقل باور کند آن حضرت عملی کند که بواسطه افعال و گفتار او رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آزرده خاطر و غضبناک گردد و چگونه عقل باور کند که مجسمه خلق عظیم، غضب کند بر کسی که محبوب خداست؟ آن هم در یک امر مباحی که خدا در قرآن مجید در آن امر تبعیضی قائل نشده و امر نکاح بحکم آیه 3 سوره 4 (نساء)( فَانْکِحُوا مٰا طٰابَ لَکُمْ مِنَ النِّسٰاءِ مَثْنیٰ وَ ثُلاٰثَ وَ رُبٰاعَ ) ،(2) عمومیت دارد بین انبیا و اوصیا و جمیع امت. و اگر بر فرض امیر المؤمنینعليه‌السلام چنین خیالی می کرد، بر او جایز بود شرعاً و رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم برای یک امر مباحی هرگز غضب نمی نمود و چنین کلماتی نمی فرمود(3) .

پس هر انسان عاقل، بعد از تفکر و تحقیق می فهمد که این حدیث از موضوعات امویها می باشد که اکابر علمای خودتان هم اعتراف به این معنا دارند.

بیان ابی جعفر اسکافی راجع به جعل اخبار زمان معاویه

چنانچه ابن ابی الحدید معتزلی درشرح نهج البلاغه (4) از شیخ و استاد خودش ابی جعفر اسکافی بغدادی در این باب بیانی دارد و گوید:

معاویة بن ابی سفیان جمعی از صحابه و تابعین را معین نموده بود که جعل اخبار قبیحه درباره علیعليه‌السلام بنمایند و آن حضرت را مورد طعن و مذمت قرار دهند تا مردم از آن بزرگوار بیزاری جویند.

____________________

1- و نباید هرگز رسول اللّه را (در حیات) و بعد از (وفات) بیازارید.

2- به نکاح خود از زنان آرید آن کس را که شما را نیکو و مناسب با عدالت است دو یا سه یا چهار.

3- گرچه از اخبار شیعه استفاده می شود که بر امیر المؤمنینعليه‌السلام جایز نبوده در حیاه حضرت زهراعليه‌السلام زنی دیگر اختیار نماید، لکن ذکر این موضوع مناسب با مجلس مناظره نبوده.

4- شرح نهج البلاغة، ج4، ص285-286.

۱۶۳

از جمله آنها ابو هریره و عمرو بن عاص و مغیرة بن شعبه و از تابعین عروة بن زبیر و ببعض از آن اخبار مجعوله هم اشاره نموده تا می رسد به نام ابو هریره گوید: ابو هریره کسیست که روایت نموده حدیثی را که معنای آن اینست که علیعليه‌السلام خواستگاری نمود دختر ابی جهل را در حیات رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، آن حضرت بر او سخط و غضب نمود و بالای منبر فرمود: جمع بین دوست خدا و دشمن خدا نمی شود؛ فاطمهعليه‌السلام پاره تن من است، کسی که او را اذیت نماید، مرا اذیت نموده. کسی که می خواهد دختر ابی جهل را بگیرد باید از دختر من دوری نماید!!

آنگاه ابو جعفر اسکافی گوید:و الحدیث مشهور من روایه الکرابیسی ؛ یعنی این حدیث مشهور است به روایت کرابیسی به این معنی که هر روایت بی اساسی را کرابیسی می خوانند.

و ابن ابی الحدید گوید: «این حدیث درصحیحین بخاری(1) و مسلم(2) از مسور بن محزمة الزهر روایت شده» و سید مرتضی علم الهدی (که از اکابر مفاخر محققین علمای شیعه می باشد) در کتابتنزیه الانبیاء و الائمه گوید:

«این روایت از حسین کرابیسی رسیده و او مشهور است به انحراف از اهل بیت طهارتعليهم‌السلام و از نواصب و دشمنان بزرگ آن خاندان جلیل بوده است و روایت او مورد قبول نمی باشد.»

زیرا بنابر اخبار متکاثره ای که در کتب معتبره خودتان رسیده، مبغض علیعليه‌السلام منافق است. منافق بحکم قرآن مجید اهل آتش می باشد. پس روایت او مردود است.

به علاوه اخبار در مذمت ایذا کنندگان به فاطمهعليها‌السلام فقط اختصاص به نقل از کرابیسی یا ابو هریره در خطبه ساختگی دختر ابی جهل نمی باشد، بلکه اخبار بسیاری در این موضوع وارد است.

از جمله خواجه پارسای بخاری درفصل الخطاب و امام احمد بن حنبل در

____________________

1- صحیح بخاری، ج4، ص47، باب الدعاء النبی.

2- صحیح مسلم، ج7، ص142، باب فضایل حضرت فاطمهعليها‌السلام .

۱۶۴

مسند (1) و میر سید علی همدانی شافعی در مودّت سیزدهم ازمودة القربی (2) حدیثی از سلمان محمّدی نقل می نماید که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:حبّ فاطمة ینفع فی مائة من المواطن ایسر تلک المواطن الموت و القبر و المیزان و الصراط و الحساب؛ فمن رضیت عنه ابنتی فاطمة رضیت عنه و من رضیت عنه رضی اللّه عنه و من غضبت علیه ابنتی فاطمة غضبت علیه. و من غضبت علیه غضب اللّه علیه ویل لمن یظلمها و یظلم بعلها علیّاً و ویل لمن یظلم ذرّیتهما و شیعتهما! (3) .

برای شاهد و نمونه کافیست همین مقدار از اخبار که ذکر شد. اینک آقایان محترم بفرمائید این اخبار صحیحه که در کتب معتبره فریقین بسیار است، با اخباری که قبلاً عرض کردم که اکابر علمای خودتان مانند بخاری و مسلم و دیگران آورده اند که فاطمهعليها‌السلام بر ابی بکر و عمر غضبناک و ناراضی بود تا از دنیا رفت، چگونه باید جمع کرد.

حافظ : این اخبار صحیح است و در کتب معتبره ما بسیار و مفصل تر روایت شده.

اولاً راجع بحدیث کرابیسی راجع بخواستگاری علی کرم اللّه وجهه دختر ابی جهل را، عقده ای بود در دل من و نمی توانستم باور کنم؛ ولی خیلی ممنون شدم که امشب حلّ معمّا فرمودید.

اشکال در اینکه غضب فاطمهعليها‌السلام دینی نبوده و جواب آن

ثانیاً مراد از غضب در این اخبار غضب دینی است نه غضب عادتی و این

____________________

1- مسند احمد، ج2، ص302 و 308.

2- مودة القربی، ص35.

3- دوستی فاطمهعليها‌السلام نفع و فایده می بخشد در صد موضع و مکان که آسان ترین آنها مرگ است و قبر و میزان و صراط و حساب. پس کسی که راضی باشد دختر من فاطمهعليها‌السلام از او، من از او راضی هستم و کسی که من از او راضی باشم، خدا از او راضی می باشد و کسیرا که فاطمهعليها‌السلام بر او غضب نماید، من بر او غضبناک می باشم و بر هر کس من غضبناک باشم، خداوند بر او غضبناک است. وای بر آن کس که ظلم کند به فاطمهعليها‌السلام و وای بر کسی که ظلم کند بر شوهر و همسرش عنی و وای بر کسی که ظلم کند بر ذریه و شیعیان علی و فاطمهعليهما‌السلام .

۱۶۵

غضب فاطمه -رضی اللّه عنها- بر ابی بکر و عمر -رضی اللّه عنهما- که در تمام کتب صحیحه ما رسیده، غضب دینی نبوده؛ یعنی برای یک عمل خلاف مقررات دینی فاطمه -رضی اللّه عنها- بر شیخین -رضی اللّه عنهما- غضب ننموده! و البته هر کس فاطمهعليها‌السلام را به غضب دینی بیاورد، قطعاً مغضوب غضب خدا و پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم خواهد بود. ولی این غضب فاطمه -رضی اللّه عنها- یک نوع تغییر حالتی بوده است که هر انسان حسّاسی وقتی به هدف و مقصد خود نرسید، در او پیدا می شود.

چون فاطمه -رضی اللّه عنها- در خواست فدک نمود و خلیفه موافقت بردّ فدک ننمود، بالطبع متأثر شد و آن ساعت غضبناک گردیده، ولی بعداً همین غضب معمولی هم از دلش بیرون رفت و راضی شد بحکم خلیفه و دلیل بر رضایت آن بی بی مجلّله همانا سکوت آنها بوده است!!

و حتّی علی -کرم اللّه وجهه- وقتی هم به خلافت رسید، با قدرت و نفوذی که داشت فدک را ضبط ننمود و این خود دلیل قاطعی است که بحکم خلفاء قبل راضی بوده است!!

داعی : مطالبی فرمودید که هر یک جواب مفصل دارد. چون از وقت هر شب خیلی گذشته است، و لو کسالتی در آقایان محترم نمی بینم، ولی خوب است موافقت فرمایید جواب ها بماند برای فردا شب.

(تمام اهل مجلس بصدا در آمدند و گفتند: هرگز موافقت نداریم، چون بجای حسّاس رسیده ایم. تا نتیجه این مطلب بزرگ معلوم نشود، نمی رویم).

داعی : اطاعت می نمایم، ولی از جواب مفصل به اقتضای وقت صرف نظر می نمایم، فقط به مختصری می پردازم.

قلب و جوارح فاطمهعليها‌السلام مملوّ از ایمان بود

اولاً اینکه فرمودید: غضب فاطمه صدّیقهعليها‌السلام غضب دینی نبوده بلکه هوایی بوده، اشتباه نمودید و بدون تفکر و تحقیق و تأمل فرمودید؛ برای آنکه در دستورات اخلاقی طبق آیات قرآنی و اخباری که از رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم رسیده، مؤمن کامل هرگز چنین غضبی نمی نماید تا چه رسد بفاطمه ممجّده به آیه تطهیر و آیه مباهله و سوره هل اتی.

۱۶۶

و در کتب معتبره ما و شما بسیار رسیده که فاطمهعليها‌السلام به مقام کمال ایمان رسیده و مخصوصاً رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:ان ابنتی فاطمة ملأ اللّه قلبها و جوارحها ایمانا الی مشاشها (1) .

غضب فاطمةعليها‌السلام دینی بوده

هرگز هیچ مؤمن و مؤمنه ای که علامت ایمانشان تسلیم به اوامر حق است، چنین عملی را نمی نماید که وقتی حاکمی حکم به حق کند، یعنی حکم خدا را جاری نماید، بر او غضب نماید آن هم غضبی که با حقد و کینه توأم باشد و بر آن غضب باقی بماند تا دم مرگ؛ حتی وصیت نماید نگذارید احدی از آن حکم کنندگان بناحق بر جنازه من نماز گذارند.

اولاً فاطمه ایعليها‌السلام که خداوند حکم به طهارت او می نماید، هرگز ادعای دروغ نمی نماید که حاکم حکم، علیه او بنماید.

ثانیاً اگر غضب بی بی فقط تغییر حالت بود، بایستی زود زایل شود، مخصوصاً بعد از عذر خواهی که از او نمودند، بایستی از دلش بیرون برود؛ چون که پیغمبر فرموده است:المؤمن لیس بحقود . یکی از صفات و علائم مؤمن آنست که حقد و کینه روی عادت و هوای نفس در دل نداشته باشد و نیز در خبر دارد که می فرماید: «مؤمن اگر گرفتار خطایی گردد، بیش از سه روز عداوت مؤمن را در دل نگاه نمی دارد» تا چه رسد به فاطمه صدّیقه طاهره ممجّده به آیه تطهیر که سرا پا غرق در ایمان بوده و از هر نوع ارجاس و کثافات اخلاق رذیله، بشهادت خداوند متعال، پاک و مبرّا بوده هرگز حقود و کینه ور نبوده است.

و از طرفی هم، اتفاق فریقین است که فاطمهعليها‌السلام با حالت غضب و نارضایتی از ابی بکر و عمر از دنیا رفت. پس معلوم می شود که غضب بی بی دینی بوده که چون دید حکمی بر خلاف حکم خدا و پدر بزرگوارش خاتم الانبیاءصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم صادر شده، لذا غضب نمود بغضب دینی و این همان غضب است که موجب غضب خدا و پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است.

____________________

1- خداوند متعال پر کرده است قلب و جوارح فاطمهعليها‌السلام دختر مرا از ایمان تا استخوان بالای شانه های او. کنایه از اینکه فاطمهعليها‌السلام غرق در ایمان است.(دلائل الامامة، ص139).

۱۶۷

سکوت فاطمهعليها‌السلام موجب رضا نبوده

ثالثاً فرمودید: سکوت فاطمهعليها‌السلام علامت رضای آن معصومه مظلومه بوده، ایضاً اشتباه فرمودید. هر سکوتی که موجب رضا نمی شود. بعضی مواقع از شدت قدرت ظالم، مظلوم مجبور به سکوت می شود تا حفظ آبروی خود را در مقابل هو و جنجال بنماید و حضرت بی بی مظلومه فاطمهعليها‌السلام راضی که نبوده، به علاوه ناراضی و غضبناک هم از دنیا رفت؛ چنانکه عرض کردم اقوال اکابر علمای خودتان مخصوصاً دو عالم بزرگ موثق شما بخاری و مسلم که نوشتند:فغضبت فاطمة علی ابی بکر فهاجرته و لم تتکلمه حتّی توفّیت (1) .

علیعليها‌السلام در دوره خلافت آزادی در عمل نداشته

رابعاً فرمودید که چون علیعليه‌السلام در دوره تصدی خلافت (ظاهری) فدک را تصرف نکرد و به بچه های فاطمهعليها‌السلام نداد، علامت رضا به حکم بوده، بازهم اشتباه فرمودید؛ چه آنکه آن بزرگوار در دوره خلافت، آزادی در عمل نداشته تا اقدام بهر کاری که می خواست بکند و یا حکم به حقی کند یا بدعتی را از میان بردارد. به مجردی که اقدام به امری می نمود، فریادها بلند می شد. اگر آن حضرت فدک را به اولادهای فاطمهعليها‌السلام بر می گرداند، قطعاً فرصت به دست مخالفین، مخصوصاً معاویه و اتباعش افتاده، گفتارهای قبلی را که گفتند، علیعليها‌السلام برای خود جرّ نفع می نماید، ثابت نموده و خود را تقویت می کردند که علیعليها‌السلام بر خلاف طریقه ابی بکر و عمر رفتار نموده.

علاوه، صدور چنین حکمی از آن حضرت مستلزم قدرت و آزادی در عمل بوده و حال آنکه برای آن حضرت چنین نیرو و قدرتی نگذارده بودند که بر خلاف گفته و کرده سابقین خود بتواند رفتار نماید؛ چنانچه در قضیه منبر و نماز تراویح معلوم شد. چون قبل از آن حضرت خلفای قبلی منبر را از محلّی که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم گذارده بود، برداشتند و جای او را عوض کردند، وقتی آن حضرت

____________________

1- غضب کرد فاطمهعليها‌السلام بر ابی بکر و از او دوری نمود و با او حرف نزد تا وفات نمود.(صحیح بخاری، ج5، ص82- صحیح مسلم، ج5، ص153).

۱۶۸

به مقام خلافت ظاهری مستقر شد، خواست منبر را بجای اوّلی که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم گذارده بود، برگرداند، فریاد مردم برخاست و زیر بار نرفتند که بر خلاف سیره شیخین عمل شود، و لو مطابق عمل رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بود!

و همچنین مردم را از نماز تراویح بجماعت منع نمود، باز فریادها بلند شد که علیعليه‌السلام می خواهد بر خلاف حکم خلیفه عمر رفتار نماید.

نواب : قبله صاحب! نماز تراویح چه بوده که علی -کرّم اللّه وجهه- مردم را از جماعت آن منع نمود؟

در نماز تراویح

داعی : تراویح در لغت جمع ترویحه، در أصل اسم برای جلسه می باشد، بعدها نامیده شده به جلسه و نشستن بعد از چهار رکعت نماز در شبهای ماه مبارک رمضان، برای استراحت مردم و بعدها نام چهار رکعت نماز مستحبی، در لیالی رمضان المبارک شد (یا نام بیست رکعت نماز مستحبی در تمام شبها).

بدیهی است در دیانت مقدسه اسلامیّه، فقط نمازهای فریضه و واجب را به جماعت می توانند بخوانند، ولی نمازهای مستحبّی ممنوع است؛ زیرا خود پیغمبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:انّ الصلاه باللیل فی شهر رمضان من النافله فی جماعه بدعه و صلاه الضحی معصیه الا فلا تجتمعوا شهر رمضان فی النافله و لا تصلّوا صلاه الضحی فانّ قلیلا من السنه خیر من کثیر من بدعه الا و انّ کلّ بدعه ضلاله و کل ضلاله سبیلها الی النار (1) .

شبی عمر در دوره خلافت سال 14 هجری، وارد مسجد شد، دید چراغها روشن و مردم جمعند، پرسید: چه خبر است؟ گفتند: مردم جمع شده اند برای نماز تطوع به جماعت، گفت:بدعة و نعمت البدعة ؛ این عمل بدعت است ولی نیکو بدعتی است!!

____________________

1- (ای گروه مسلمانان) نماز نافله شبهای ماه رمضان بجماعت بدعت است و نماز ضحی بدعت و معصیت می باشد. مردم، نماز نافله شبهای ماه رمضان را بجماعت نخوانید و نیز نماز ضحی نخوانید. پس بدرستی که عمل کمی که مطابق با سنت پیغمبر باشد، بهتر است از عمل بسیاری که بدعت باشد؛ بدانید هر بدعتی ضلالت است و هر ضلالتی راهی است بسوی آتش جهنم.

۱۶۹

بخاری درصحیح (1) از عبد الرحمن بن عبد القاری نقل می نماید که خلیفه چون دید مردم نماز را متفرق می خوانند گفت به جماعت نماز را بخوانند بهتر است، و امر کرد ابیّ بن کعب با آنها نماز را به جماعت گذارد، شب بعد که به مسجد آمد، دید مردم امر او را اجراء نموده و به جماعت می خوانند، گفت:نعمت البدعه هذه ؛ یعنی خوب بدعتی است این بدعت!!

از آن زمان این عمل معمول بود تا زمان خلافت مولانا امیر المؤمنینعليه‌السلام حضرت این عمل را منع نمود که چون در زمان رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم معمول نبوده، بلکه ممنوع بوده نبایستی عمل شود. تا زمانی که به کوفه تشریف آوردند، اهل کوفه از آن حضرت در خواست نمودند که امامی برای ایشان معین فرماید که نافله شبهای رمضان را به جماعت بخوانند. حضرت آنها را منع از آن عمل به جماعت نمود با وجودی که حضرت منع نمود، چون عادت کرده بودند، متنبه نشدند. همین که حضرت تشریف برد، جمع شدند یک نفر را از خودشان به امامت بر قرار نمودند که نماز را به جماعت بخوانند فوری خبر به حضرت رسید فرزند بزرگ خود حضرت امام حسنعليه‌السلام را طلبید فرمود: «تازیانه بردار و این جمعیت را منع نما از آنکه نماز نافله را بجماعت بخوانند!» چون مردم حال را بدان منوال دیدند، ناله و فریادشان بلند شد که ای وای علیعليه‌السلام آمده ما را از نماز منع می نماید!

با آنکه خود می دانستند زمان رسول خدا چنین نمازی معمول نبوده و در زمان عمر معمول شده، زیر فرمان و دستورات مولانا علیعليه‌السلام نرفتند، با اینکه مطابق دستور پیغمبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بود!

پس چگونه آن حضرت می توانست فدک را باولادهای فاطمهعليه‌السلام بدهد؟ اگر این عمل را می کرد و می فرمود: ظلماً غصب شده، باید بوارث مظلومه بر گردد، فوری فریادها بلند می شد که علی بن أبی طالبعليه‌السلام مایل به دنیا است حق مسلمانان را به نفع اولادهای خود ضبط نموده، لذا ناچار صبر را کما فی السابق پیشه نمود. چون صاحب حق هم از دنیا رفته بود، احقاق حق را گذارد تا احقاق کننده حقوق خلایق، امام زمان مهدی آل محمّد -عجل اللّه تعالی فرجه- بیاید و حق آنها

____________________

1- صحیح بخاری، ج2، ص252.

۱۷۰

را بگیرد.

پس سکوت آن حضرت هم دلیل بر رضای بحکم نبوده و اگر آن حضرت عملیات خلفای قبل از خود را در امر فدک حق می دانست، اوّلاً با آنها محاجّه نمی فرمود و ثانیاً درد دل و اظهار نارضایتی نمی کرد و خدای حکیم علی الاطلاق را حکم قرار نمی داد؛ چنانچه درنهج البلاغه است، ضمن نامه ای بعثمان بن حنیف انصاری که عامل آن حضرت و حکمران در بصره بود درد دل می کند می نویسد:

کانت فی ایدینا فدک من کلّ ما اظلته السماء فشحّت علیها نفوس قوم و سخت عنها نفوس قوم آخرین و نعم الحکم اللّه(1) .

و اما اینکه فرمودید: فاطمه مظلومهعليه‌السلام در آخر عمر راضی شد و از آنها گذشت، بازهم خیلی اشتباه فرمودید؛ چه آنکه چنین امری هرگز صورت وقوع پیدا نکرد؛ چنانچه در اخباری که قبلاً عرض شد، ثابت نمودیم که آن بی بی مظلومهعليه‌السلام تا دم مرگ بحال نارضایتی و غضب باقی بود.

عیادت ابی بکر و عمر از فاطمهعليه‌السلام

اینک هم برای خاتمه عرضم، خبر دیگری برای اثبات مطلب بعرضتان می رسانم که ابو محمد عبد اللّه بن مسلم بن قتیبه دینوری، متوفای سال 276 هجری درتاریخ الخلفاء الراشدین معروف بهالامامة و السیاسة (2) و دیگران از علمای شما از قبیل ابن ابی الحدید(3) و غیره در کتب معتبره خود نقل نموده اند که:قال عمر لأبی بکر انطلق بنا الی فاطمه فانّا قد اغضبناها ؛ یعنی عمر به ابی بکر گفت: «بیا با من برویم به سوی فاطمهعليه‌السلام ، زیرا که ما او را به غضب آورده ایم!» (و در بعض اخبار است که ابی بکر بعمر گفت با من بیا برویم و ظاهرا این صحیح است). خلاصه با هم رفتند درب

____________________

1- از تمام آنچه آسمان بر آن سایه افکنده است، (از مال دنیا) فدک در دست ما بود که گروهی (خلفاء قبل) بر آن بخل ورزیدند (و از دست ما گرفتند) و دیگران (فاطمهعليه‌السلام و اولادهایش) بخشش نموده از آن گذشتند و خداوند نیکو حکم و داوری است (که بین حق و باطل حکم خواهد نمود).

2- الامامة و السیاسیة، ج1، ص20.

3- شرح نهج البلاغه، ج16، ص348.

۱۷۱

منزل فاطمه مظلومه، بی بی اجازه ملاقات نداد؛ علیعليه‌السلام را واسطه قرار دادند، بی بی در جواب علیعليه‌السلام سکوت اختیار کرد. آن حضرت به همین مقدار اکتفا کرده اجازه ورود داد وارد شدند سلام کردند. بی بی مظلومهعليه‌السلام رو به دیوار کرد. ابی بکر گفت:

«ای حبیبه رسول خدا، به خدا قسم خویشی رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را دوست تر دارم از خویشی خودم و ترا از دخترم عایشه بیشتر دوست می دارم! ای کاش بعد از رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مرده بودم! من قدر و شرف و فضل تو را از همه بهتر می دانم و اگر تو را از حق ارث منع کردم، از جانب آن حضرت بوده که خودم شنیدم فرمود : نورّث ما ترکنا فهو صدقه.»

حضرت فاطمهعليه‌السلام به امیر المؤمنینعليه‌السلام فرمود: «من حدیثی از رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بیادشان می آورم. شما را به خدا قسم آیا نشنیدید از آن حضرت که فرمود:رضا فاطمه من رضای و سخط فاطمه من سخطی فمن احبّ فاطمه ابنتی فقد احبّنی و من ارضی فاطمه فقد ارضانی و من اسخط فاطمه فقد اسخطنی ؟»(1) .

قالا نعم سمعناه من رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ؛ گفتند: بلی شنیدیم از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم این کلمات را. آنگاه بی بی مظلومهعليها‌السلام فرمودند:فانّی اشهد اللّه و ملائکته انکما اسخطتمانی و ما ارضیتمانی و لئن لقیت النبی لاشکونّکما الیه (2) .

ابی بکر از کلمات و بیانات بی بی دلتنگ و گریان شد و گفت: «به خدا پناه می برم از سخط تو و سخط آن حضرت!» آنگاه فاطمهعليه‌السلام با ناله فرمود:و اللّه لادعون الله علیک فی کلّ صلاة اصلّیها ثم خرج باکیا ؛ یعنی به خدا قسم در هر نمازی بر تو نفرین می نمایم! ابی بکر از شنیدن این کلمات با چشم گریان بیرون رفت. مردم اطرافش را گرفتند، دلداریش می دادند، گفت: «وای بر شما! همه خوش حال بخانه های خود پهلوی عیالاتتان می روید، مرا واگذارید.لا حاجه فی بیعتکم، اقیلونی بیعتی ؛ هیچ

____________________

1- رضای فاطمهعليها‌السلام رضای من است و سخط فاطمهعليها‌السلام از سخط من است. پس هر کس دوست بدارد دختر من فاطمهعليها‌السلام را، مرا دوست داشته و هر کس راضی بدارد فاطمهعليها‌السلام را مرا راضی داشته و هر کس بخشم آورد فاطمهعليها‌السلام را بتحقیق مرا بخشم آورده.

2- خدا و ملائکه را شاهد و گواه می گیرم، شما دو نفر رضای خاطر مرا فراهم ننمودید، بلکه مرا بخشم آوردید. اگر پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را ملاقات نمودم شکایت شما دو نفر را خواهم نمود.(الامامة و السیاسیة، ج1، ص31).

۱۷۲

احتیاجی به بیعت شما ندارم. مرا واگذارید؛ به خدا قسم میل ندارم بیعت من بر گردن مسلمانی باشد بعد از آنچه دیدم و شنیدم از فاطمهعليه‌السلام ! انتهی.

پس از این قبیل اخباری که اکابر علمای خودتان نوشته اند، معلوم می آید که فاطمه مظلومهعليها‌السلام از ابی بکر و عمر تا دم مرگ غضبناک و ناراضی بود و با دل پرغصه از دنیا رفت و ابداً رضایت از آنها پیدا ننمود!

فاطمه را شب دفن نمودند

بالاترین دلیل بر غم و غصّه بی بی مظلومهعليها‌السلام و نارضایتی او از وضیع و شریف امت، آن است که به همسر خود مولانا امیر المؤمنین علیعليه‌السلام وصیت نمود:و ما تشهد احد جنازتی من هؤلاء الذین ظلمونی و اخذوا حقّی فانّهم عدوّی و عدوّ رسول اللّه و لا تترک ان یصلّی علیّ احد منهم و لا من اتباعهم و ادفنّی فی اللیل اذا اوهنت العیون و نامت الابصار (1) .

چنانچه بخاری درصحیح (2) گوید:

وصیت فاطمهعليها‌السلام را علیعليه‌السلام عملی نمود و شبانه او را دفن نمود. هرچند تفحص کردند و جستند، نیافتند که در کجا فاطمهعليه‌السلام را دفن نمودند.

دردهای دل فاطمه تا قیامت تأثرآور است

بالاتفاق این مطلب ثابت است که فاطمه طاهرهعليها‌السلام را حسب الوصیه خودش شبانه دفن نمودند.

آقایان محترم، شما را به خدا انصاف دهید! پیغمبری که برای سعادت و عظمت امت آن همه زحمات طاقت فرسا بکشد و هستی حیات خود را در راه خوشی و راحتی این امت بکار برد، وقت مردن یک دختر از خود بیادگار بگذارد و آن همه سفارشات هم لیلاً و نهاراً سراً و جهراً بنماید که در کتب معتبره اکابر

____________________

1- نباید احدی از این مردمانی که بمن ظلم نمودند و حق مرا گرفتند بر جنازه من حاضر شوند؛ زیرا که آنها دشمن من و دشمن رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هستند و نگذار احدی از این جماعت و نه از اتباع آنها بر من نماز بگذارند و همین که شب شد و دیده ها بخواب رفت مرا دفن بنما.

2- صحیح بخاری، ج4، ص42.

۱۷۳

علمای خودتان هم پر است که فرموده: «فاطمه پاره تن من است؛ ودیعه و امانت من است؛ مانند من از او نگهداری کنید کاری نکنید که از شما ناراضی بشود که اگر او از شما ناراضی شد، من از شما ناراضی خواهم بود»، که میر سید علی همدانی فقیه شافعی درمودة القربی (1) گوید که پیغمبر خاتمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: «من محاکمه سخت می کنم روز قیامت با کسانی که فاطمهعليها‌السلام را آزار نمایند. رضای فاطمهعليها‌السلام رضای من است و غضب فاطمهعليها‌السلام غضب من است. وای بر آن کسی که من از او ناراضی و غضبناک باشم!»

آنگاه این امت هیچ اعتنایی به دستورات و توصیه و سفارشات آن حضرت ننمایند بقدری او را اذیت نمایند و حق ثابت او را ببرند و چنان غصه دار بشود که در عین شباب و ناکامی بنالد و بگوید:

صبّت علیّ مصائب لو انّها

صبّت علی الایّام صرن لیالیا

از فشار مصائب و غم و غصه و اندوه، آن بی بی مظلومه ناکام، عزیز کرده و محبوب رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از درگاه حق تعالی پیوسته تقاضای مرگ می نمود که،اللّهم عجّل وفاتی سریعا ، عاقبت هم وصیت کند جنازه مرا شبانه بخاک بسپارید و احدی از مخالفین مرا نگذارید بر جنازه من حاضر شود و نماز بر من بگذارد.

آقایان محترم! منصفانه قضاوت کنید آیا این قضایا از رضای فاطمه مظلومهعليها‌السلام بوده یا از شدت غیظ و غضب آن بی بی مظلومهعليها‌السلام . آنگاه جمع بین اخبار نموده حقیقت را آشکارا مشاهده نمایید.

اندکی پیش تو گفتم غم دل ترسیدم

که دل آزرده شوی ورنه سخن بسیار است

(در این بیانات، همگی اهل مجلس گریان بودیم. مخصوصاً جناب حافظ که سر بزیر افکنده و پیوسته قطرات اشک بر دامنش جاری و به کلمات استرجاع و استغفار مشغول و از آن شب ببعد دیگر به سخن نیامد. معلوم بود

____________________

1- مودة القربی، ص35.

2- آن قدر مصیبت بر من ریخته شده که اگر بر روزها ریخته می شد، تمام شب تار می گردید.(فصول المهمه، ج1، ص672).

۱۷۴

بسیار متأثر گردیده و دلایل منطقی ما ایشان را که عالمی منصف بودند، منقلب نمود که منعاً با قبول تشیّع در شب، آخر از ما جدا شدند. قریب ربع ساعت مجلس حالت سکوت و بهت و حزن و اندوه به خود گرفت. چای آوردند، احدی نخورد. سه ساعت بعد از نیمه شب مقارن اذان صبح مجلس خاتمه پیدا نمود.)

۱۷۵
۱۷۶

جلسه نهم

لیله شنبه 2 شعبان المعظم 45

۱۷۷

جلسه نهم

لیله شنبه 2 شعبان المعظم 45

(اوّل غروب چند نفر از آقایان بنام نوّاب عبد القیّوم خان، غلام امامین مولا عبد الاحد غلام حیدر خان، سید احمد علی شاه. آمدند پس از تعارفات مرسومه گفتند: در تمام این شبها مخصوصاً شب گذشته حق بر ما کاملاً آشکار شد و آنچه باید بر ما کشف شود شد. چون ما مردمان لجوج و عنود نیستیم حبّ مسند و مقام هم نداریم، فقط عمری بی خبر تحت تأثیر عادت بیراهه می رفتیم، حالا که حق آشکار شد، شرط انصاف نیست که باز تحت تأثیر عادت بمانیم. لذا تصمیم گرفته ایم امشب در حضور همه آقایان حضّار مجلس از طریقه آنها علنی تبرّی جوییم (چنانچه شب آخر تبرّی) جستند و رسماً اظهار تشیّع نمودند.

بعد از قدری استمالت، از آقایان تمنا نمودم تا مادامی که جلسات مناظره برقرار است ساکت و گوش باشند و از ابراز عقیده خودداری نمایند و منتظر باشند که آخر نتایج این جلسات به کجا انجامد. گفتند: نه تنها ما بلکه بر عده بسیاری از مردمان پاک دل در أثر خواندن جرائد و مجلاّت و مطالعه مناظرات و دلایل طرفین، مطلب بارز و حقیقت آشکار گردید و اظهار تشیّع نمودند. منتهی خجالت و گرفتاری های میان مردم مانع است شرفیاب حضور گردند و بعض از آنها بواسطه احتیاجات و ناچار بودن از زندگی و معاشرت با اهل این شهر، مجبورند از تظاهر خودداری نمایند.

بعد از ادای فریضه اول مغرب، آقایان عموماً تشریف آوردند و پذیرایی کامل شد و مجلس که منعقد گردید، طرف صحبت ما رسماً جناب شیخ عبد السّلام شدند. چون جناب حافظ از بیانات شب قبل بسیار متألم و مستمع گفتار طرفین بودند).

شیخ : جناب صاحب! در این جلسات که ما بفیض ملاقات شما مستفیض

۱۷۸

هستیم، علاوه بر علم و منطق زیبا، حسن اخلاق و رفتار و أدب عالی جناب، شما همه را مجذوب نموده، اگر دشمنی هم در مقابل شما قرار گیرد، سر تسلیم فرود آورد، چه رسد به دوستان. شما در همه جا از اعمال و افعال جماعت گله می کنید. ولی توجهی به افعال و اعمال شیعیان نمی نمایید، بلکه پیوسته از آنها دفاع می نمایید، در حالتی که أعمال قبیحه و شنیعه شیعیان بقدری فاسد است که قابل اصلاح نمی باشد.

داعی : عادت داعی دفاع از حق است، هرکجا باشد؛ چه آنکه از وصایای مولای ما امیر المؤمنینعليه‌السلام به فرزندان خود مخصوصاً حسنینعليهما‌السلام است که می فرماید:قولا للحق و اعملا للآخره کونا للظّالم خصما و للمظلوم عونا (1) .

اگر گله از مخالفین خود و یا دفاعی از شیعیان نموده ام، روی حق بوده؛ آنچه داعی گله نمودم، با دلایل عقل و نقل و منطق ثابت نمودم. اینک بر شما است ثابت نمایید که اعمال قبیحه شیعیان کدام است که مورد مذمّت و انتقاد شما بقسمی قرار گرفته که قابل اصلاح نمی باشد؟

اشکال به شیعیان که به عایشه نسبت خبث و فحش می دهند و جواب آن

شیخ : بزرگترین عمل قبیحی که از شیعیان صادر می گردد و مورد تقبیح عقل و نقل است، بعض امور شنیعه و فحاشی است که نسبت می دهند به امّ المؤمنین عایشه -رضی اللّه عنها- و حال آنکه مسلّم است شرف فراش رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را یافته و همسر محبوبه آن حضرت بوده و هیچ ملاحظه نمی کنند که نسبت خبث و فحش و قذف به عایشه دادن به کجا منتهی می شود. نخوانده اند سوره نور را که خداوند می فرماید:( اَلْخَبِیثٰاتُ لِلْخَبِیثِینَ وَ الْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثٰاتِ وَ الطَّیِّبٰاتُ لِلطَّیِّبِینَ وَ الطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّبٰاتِ أُولٰئِکَ مُبَرَّؤُنَ مِمّٰا یَقُولُونَ ) (2) .

____________________

1- کلام به حق گویید و عمل برای آخرت نمایید؛ با ظالم دشمنی نمائید و مظلوم را یاری کنید.(تاریخ طبری، ج4، ص112).

2- زنان بدکار ناپاک شایسته مردانی بدین وصفند و مردان زشتکار ناپاک نیز شایسته زنانی بدین وصفند و بالعکس زنان پاکیزه نیکو، لایق مردانی چنین و مردانی پاکیزه نیکو، لایق زنانی همین گونه اند و این پاکیزگان از سخنان بهتانی که ناپاکان درباره آنان گویند منزه اند. (سوره نور، آیه26).

۱۷۹

داعی : اولاً آنچه درباره ام المؤمنین عایشه از فحش و قذف و خبث نسبت به شیعیان داده اید، دروغ محض و اشتباه بزرگ است - حاشا ثمّ حاشا! هرگز از طرف شیعیان حتی از شیعه عوام هم چنین امری واقع نشده و این فرموده شما تهمتی است واضح که برای تحریک اعصاب، قرنها می گذرد از حلقوم یک عدّه نواصب و خوارج بیرون آمده و آنچه خود می خواهند بگویند، بگردن شیعیان گذارده و از زبان آنها می گویند و بی چاره شیعیان را مورد اهانت ها قرار داده و عدّه ای هم بدون تحقیق، خلفاً عن سلف تهمت ها را قبول نموده و مورد اعتراض قرار می دهند، مانند جنابعالی که ایراد و خورده گیری می نمایید. شما اگر تمام کتب علمای شیعه را ورق بزنید، ابداً نخواهید دید که احدی نسبت خبث و فحش و قذف بام المؤمنین عایشه داده باشد و این ادعا کذب و تهمت محض است.

اشاره به قضیه افک و مبرا بودن عایشه از خبث و فحش و قذف

شما تفاسیر و کتب اخبار شیعه را مطالعه نمایید و ببینید در قضیه افک، چگونه از ام المؤمنین عایشه دفاع نموده اند، در صورتی که اگر شیعیان چنین عقایدی را داشتند، برای نسبت فحش و قذف و خبث دادن، بهترین محل جهت حمله بام المؤمنین عایشه موضوع افک است و حال آنکه این قبیل تهمت ها از حلقوم جماعتی از منافقین صحابه در عهد خود رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بیرون آمده؛ مانند مسطح بن اثاثه و حسّان بن ثابت و عبد اللّه بن ابیّ و دیگران فلذا هفده آیه در قرآن مجید در برائت ذمّه عایشه و کذب منافقان نازل گردید.

برای استحضار خاطر شریف، عرض می کنم که عقیده ما شیعیان بر اینست که هر کس نسبت فحش و قذف بهر یک از زنان رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، و لو عایشه و حفصه باشد بدهد، ملحد و کافر و ملعون است و خون و مالش حلال است؛ چه آنکه چنین نسبتی اهانت بزرگ به مقام مقدّس خود آن حضرت می باشد. علاوه بر اینها، شیعیان می دانند نسبت فحش و خبث و قذف به کافّه مسلمین حرام است، چه رسد بحرم رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و لو عایشه و حفصه باشند.

۱۸۰