شب های پیشاور جلد ۲

شب های پیشاور0%

شب های پیشاور نویسنده:
محقق: مؤسسه جهانى سبطين عليهما السلام
ناشرین: انتشارات مؤسسه سبطین علهیما السلام
گروه: مناظره ها و رديه ها
صفحات: 520

شب های پیشاور

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: سلطان الواعظین شیرازی
محقق: مؤسسه جهانى سبطين عليهما السلام
ناشرین: انتشارات مؤسسه سبطین علهیما السلام
گروه: صفحات: 520
مشاهدات: 365142
دانلود: 4921


توضیحات:

جلد 1 جلد 2
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 520 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 365142 / دانلود: 4921
اندازه اندازه اندازه
شب های پیشاور

شب های پیشاور جلد 2

نویسنده:
ناشرین: انتشارات مؤسسه سبطین علهیما السلام
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

قرن ها وقوع یافته و اکابر علمای خودتان خبرها را نقل نموده و تصدیق به آن معانی نموده اند، اشاره نمایم، صبح طالع می گردد؛ در حالتی که به عشری از اعشار نقل حقایق نرسیده ایم، بیش از این مزاحم نمی شوم. «در خانه اگر کس است یک حرف بس است.»

برای نمونه و روشن شدن اذهان، گمان می کنم کافی باشد که آقایان بدانند آنچه ما می گوییم با دلیل و برهان می باشد.

از جمله روزهایی که پرده از علم آن حضرت برداشته شد و امت فهمیدند که آن حضرت عالم به مغیبات است، مثل فردا روزی بود که بنا بر بعض اخبار صحیحه و مشهوره، روز ولادت با سعادت ریحانه رسول اللّه ابا عبد اللّه الحسین -ارواحنا فداه- بوده است.

خبر ولادت امام حسینعليه‌السلام و تهنیت ملائکه و امت به رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم

انّ الناس دخلوا علی النبیّ صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و هیّنوه بمولوده الحسین عليه‌السلام ؛ مردم داخل می شدند برسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و تهنیت می گفتند آن حضرت را به مولود حضرت حسینعليه‌السلام . شخصی از میان جمعیت عرض کرد:

بابی انت و امّی یا رسول اللّه؛ پدر و مادرم فدای تو باد یا رسول اللّه! امروز از علی امر عجیبی مشاهده کردیم.

فرمود: «چه دیدید؟» عرض کرد:

چون ما برای تهنیت آمدیم، ما را از ورود بر شما منع نمود، به عذر اینکه 120 هزار ملک از آسمان جهت تبریک و تهنیت نازل شده اند و حضور رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می باشند. ما تعجب نمودیم که علیعليه‌السلام از کجا شماره نمود و چگونه خبر دار شد. آیا شما به او خبر دادید؟

حضرت تبسمی نمود و به علی فرمود: «از کجا دانستی آن قدر ملک در نزد من آمده اند؟» عرض کرد:

بابی انت و امّی! ملائکه ای که بر شما نازل و سلام می نمودند، هر یک به لغتی با شما حرف می زدند. من شماره کردم دیدم 120 هزار لغت با شما حرف

۴۴۱

زدند، فهمیدم 120 هزار ملک خدمت شما آمده اند.

حضرت فرمودند:زادک اللّه علما و حلما یا ابا الحسن ؛ خداوند علم و حلم تو را زیاد کند یا ابا الحسن (کنیه علیعليه‌السلام بود).

آنگاه رو به امت نموده فرمود:

انا مدینه العلم و علیّ بابها ما لله نبأ اعظم منه و ما لله آیة اکبر منه هو امام البریّة و خیر الخلیفة امین الله و خازن علم الله و هو الراسخ فی العلم و هو اهل الذکر الّذی قال الله تعالی( فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ ) . انا خزانة العلم و علیّ مفتاحها فمن اراد الخزانة فلیأت المفتاح(1) .

قضاوت منصفانه

آقایان محترم! اگر انصاف دهید و قدری از عادت خارج شوید و قضاوت عادلانه نمایید، بدون اراده روی فطرت پاک قلبتان تصدیق می نماید که چنین شخصیت بزرگی که جامع جمیع علوم انبیاء و اسرار غیوب و مرآت کامل رسل و واجد جمیع صفات حمیده و اخلاق پسندیده و صاحب مقام عدالت و تقوی و عصمت بوده رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هم امر فرموده، به در خانه او بروید و اطاعت او را اطاعت خود و مخالفتش را هم مخالفت خود قرار داده و از حیث زهد و ورع و تقوی و نژاد برجسته خلق و اعلای از همه بوده، به قسمی که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم او را امام المتقین و سید المسلمین خوانده که به بعض از آن اخبار در لیالی ماضیه اشاره نمودیم. اولی و احق به مقام خلافت و امامت بوده است از سایر صحابه، و لو صحابه هم هر یک دارای فضایلی بوده اند، ولی صحبت ما در افضل و اکمل است که اولویّت و حق تقدم بر دیگران دارد، اگر شما در میان تمام صحابه و اقارب رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فردی را معرفی نمودید که به فضایل و کمالات و صفات ظاهر و باطن

____________________

1- من شهر علم هستم و علیعليه‌السلام دروازه او است؛ نیست برای خدا خبری و آیتی بزرگتر از علیعليه‌السلام ؛ اوست امام خلق و بهترین مردم؛ امین خدا و نگهدار علم او؛ اوست اهل ذکری که خدا فرموده: سؤال کنید از اهل ذکر، اگر شما علم ندارید. من خزانه علم هستم و علی کلید آن خزانه است. هر کس خزانه را می خواهد پس باید کلید را بیابد. (مناقب ابن ابی طالب، ابن شهر آشوب، ج1، ص331؛ بحار الانوار، ج40، ص171، مدینة المعاجز، ج2، ص123).

۴۴۲

برابری با آن حضرت نماید، ما تسلیم می شویم؛ و اگر همچو فردی را نتوانستید معرفی نمایید (زیرا همچو فرد شاخصی جز آن حضرت در میان صحابه وجود نداشته) حقاً باید تسلیم حقیقت شوید و چشم از خلق پوشیده و با حق پیوند نمایید.

(دست های خود را بسوی آسمان برداشته عرض کردم:) خدایا تو را شاهد و گواه می گیرم ادای حق نمودم و وظیفه دینی را بدون حب و بغض انجام دادم و دفاع از حریم تشیّع نمودم و حقیقت را در مقابل تهمت های دشمنان ظاهر ساختم. عوض و پشتیبانی را از خودت می خواهم و بس!

بیانات نواب در قبول تشیع

نوّاب : قبله صاحب! ده شب است که در حاشیه این مجلس ذکر استضائه از انوار مقدسه و استفاده از مبانی علمیه و مبادی عالیه نموده و دلایل طرفین را استماع نمودیم. چند نفر هستیم که تمام شب ها با عشق تمام در مجلس حاضر و همه روزه در اطراف گفتارهای شبانه صحبت ها نموده و مطالب را حلاّجی کامل نمودیم. شکر می کنم خدای واحد را که اسباب هدایت ما را به وسیله شما فراهم آورده و مستبصر به حق شدیم و دلایل نشنیده شنیدیم. کاملاً صد در صد بر ما ثابت و محقق آمد که طریق شیعه امامیه اثناعشریهعليهم‌السلام مذهب حق و طریقه حقیقت است، بر خلاف تبلیغات سوء مخالفین که آنها را به ما مشرک و غالی و رافضی و منحرف از حق معرفی نمودند، بر ما معلوم آمد که دین حقیقی اسلام را آنها دارا هستند، نه ما عده حاضر.

بلکه بسیاری از مردمان ساده بی غرض که در پی حق و حقیقت اند مانند ما در این شهر از خواندن روزنامه ها و مجلات و پی بردن به دلایل طرفین مستبصر بحق شده اند. منتها بعضیها توانایی تظاهر ندارند، به واسطه اشتغال آنها در مجامع عمومی و مشاغل خصوصی و اختلاط با مخالفین، ولی در نزد ما محرمانه اظهار تشیّع نموده اند؛ چون شما راه ابهامی باقی نگذاردید و با بیان ساده نزدیک به فهم همه ما، کشف حقایق نمودید. ولی ما عدّه حاضر، چون از کسی باک نداریم، با قوت قلب آماده تظاهر هستیم. چند شب است که می خواهیم پرده را برداشته و خود را

۴۴۳

معرفی نماییم، فرصت بدست نیامده و از حسن اتفاق هر شب بر بصیرت ما افزوده و دلایل محکم تری شنیده و بر عقیده خود راسخ و ثابت تر شدیم.

برای آن که وقت از دست نرود اجازه دهید پرده را برداشته أقاریر ما را بشنوید و بما افتخار دهید و نام ما را در دفتر شیعیان مولای عالمیان امیر المؤمنین علی و ائمه هدایت اثنا عشرعليهم‌السلام ثبت و ضبط نمایید و بجامعه شیعیان هم اعلام فرمائید که ما را به برادری خود بپذیرند و در روز قیامت در محکمه عدل الهی و حضور جدّ بزرگوارتان هم شهادت بدهید که ما از روی علم و یقین ایمان به ولایت أئمه اثنا عشرعليهم‌السلام و اوصیا و خلفای رسول خدا دستور آورده ایم.

داعی : بسی خرسندم که می بینم افراد برجسته ای با دیده بصیرت و گوش حقیقت توجه به حقایق نموده حق را به روشنایی نور عقل به دست آورده، به راه راست و صراط مستقیم وارد شدند؛ همان صراطی که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم دستور داده؛ چنانچه اکابر علمای سنت و جماعت از قبیل امام احمد بن حنبل درمسند (1) و ابن ابی الحدید درشرح نهج (2) و محمّد بن طلحه شافعی درمطالب السؤول (3) و ابن مغازلی درفضایل و خوارزمی درمناقب (4) و سلیمان حنفی درینابیع المودة (5) و دیگران نقل نموده اند که آن حضرت فرمود:صراط علیّ عليه‌السلام حقّ نمسکه ؛ یعنی راه علیعليه‌السلام حق است؛ می چسبیم او را.

امیدوارم سایر برادران اسلامی ما هم از عادت و تعصّب خارج گردیده و پرده استتار از مقابل دیدگانشان برداشته، حق و حقیقت بر آنها آشکار گردد.

نواب : قبله صاحب! با تشکر از مراحم و الطافتان که با روی باز و حسن اخلاق جواب مستدعیات ما را دادید، اینک مختصر اشکالی در گوشه دل ما است؛ تمنا داریم آن را هم حل نمایید که باعث مسرت و امتنان و روشنائی دیدگان برادران ما و استحکام عقیده و ایمان ما گردد.

____________________

1- مسند احمد، ج3، ص326.

2- شرح نهج البلاغة، ج2، ص279.

3- مطالب السؤول، ج1، ص118.

4- مناقب خوارزمی، ص104، ح107.

5- ینابیع المودة، ج1، ص173.

۴۴۴

داعی : خواهش می کنم بفرمایید اشکال در چه چیز است تا جواب آن را عرض نمایم؟

نواب : اشکال ما راجع به امامت أئمه اثنا عشرعليهم‌السلام و اسامی آنها می باشد؛ چون در این شبها آنچه مورد بحث قرار گرفته، شخصیت امیر المؤمنین علیعليه‌السلام بود. متمنی است برای ما شرح دهید که:

اولاً در قرآن کریم آیه ای هست که ما را دلالت به امامت أئمه اثنی عشرعليهم‌السلام بنماید یا خیر؟

ثانیاً در کتابهای ما اسامی دوازده امام شیعیان ثبت شده یا خیر؟ چنانچه هست برای اطمینان قلب ما بیان فرمائید.

داعی : فرمایش شما بسیار به جا و سؤال بموقع نمودید و جواب آن هم حاضر است، ولی چون وقت تنگ و نزدیک سحر است و جواب این سؤال هم ممکن است قدری طول بکشد، چنانچه موافقت فرمایید یا فردا شب تشریف می آورید و جواب عرض می نمایم یا فردا صبح بعرض جواب مبادرت ورزم.

چون فردا روز عید سعید میلاد سعادت بنیاد ریحانه رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم حضرت امام ابا عبد اللّه الحسینعليه‌السلام است، از طرف برادران قزلباش ما جشن مفصلی از صبح تا ظهر در امام باره (حسینیه) رسالدار برقرار است، ممکن است در آنجا به عنوان عیدی این جواب را عرض نموده، و حل اشکال نمایم -ان شاء اللّه تعالی.

نواب : با کمال افتخار موافقیم و بیش از این مزاحم وقت شما نمی شویم. پس الحال اجازه فرمایید آقایان محترمی را که از انوار مضیئه این مجلس نورانی استضائه نموده اند، به حضور مبارک معرفی نمایم.

داعی : با یک عالم میل و مسرّت آماده ایم که آقایان عزیز را در آغوش مهر و محبت بپذیریم.

تشیّع اختیار نمودن شش نفر اهل تسنن

نواب : آقایانی که افتخار دارند امشب در تحت لوایلا اله الاّ اللّه محمّد رسول اللّه اقرار به خلافت و امامت علی و یازده نفر امامان از فرزندان آن حضرت بنمایند.

1. حقیر مخلص شماعبد القیّوم ؛ 2.سید احمد علی شاه ؛ 3.غلام امامین

۴۴۵

(از تجار محترم) 4.غلام حیدر خان (از اعیان سرحدی) 5.عبد الاحد خان (از تجار محترم پنجاب)6.عبد الصمد خان (از رجال و ملاکین معروف).

(آقایان رو به داعی آمدند، داعی هم از جا برخاسته، تمام اهل مجلس همه برخاستند هر یک را در آغوش محبت گرفته، بوسیدم. بعد تمام اهل مجلس با آنها معانقه نمودند. چون دیدم برادران اهل تسنن خیلی گرفته شدند، برای دل جویی آنها گفتم: شب عید است؛ مطابق دستورات اسلامی، مسلمین بایستی با یکدیگر مصافحه و معانقه نمایند که موجب ثواب فراوان است، فلذا خوب است همگی با هم مصافحه و معانقه نماییم. اول دست بگردن جناب حافظ و شیخ عبد السّلام و بعد با سایرین معانقه نموده و پیشانی همگی را بوسیده، آنگاه شربت و شیرینی مفصلی بمجلس آوردند و با صحبت های شیرین مجلس را مسرتی تازه دادیم و کدورتهای ظاهری را که در وجنات آنها بود، بر طرف نمودیم).

حافظ : صاحب! ما از دیدار شما در این شبها بهره کافی بردیم که تا آخر عمر لذایذ آن فراموش شدنی نیست. مخصوصاً بر شخص بنده منت بزرگی دارید جد بزرگوارتان به شما عوض بدهد؛ زیرا کشف حقایق بسیاری نمودید. چنانچه شب های قبل هم عرض شد که حقیر را بیدار نمودید، قطعاً من آن آدم شب اول نیستم، یعنی هر انسان عاقل منصفی که دلایل خالی از شائبه شما را بشنود، قطعاً بیدار و هشیار می شود؛ مانند این بنده حقیر که امیدوارم به طریقه ولایت عترت و اهل بیت رسالتعليهم‌السلام از این عالم بروم و در مقابل رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم سفید روی باشم.

خیلی مایل بودم که مدت بیشتری با شما مأنوس باشم، ولی چون وقت ما تنگ گردیده و کارهای شخصی بسیار داریم، ما به خیال دو روزه آمدیم تصادفا خیلی طولانی شده، امشب را با اجازه آقایان لیلة الوداع قرار می دهیم که فردا شب با ریل (راه آهن) حرکت نماییم و از شما دعوت می کنیم که به محل ما تشریف فرما شوید تا از محضرتان بهره های خصوصی برداریم.

داعی : آقایان تصدیق فرمایید از شب اول که بزیارتتان نائل آمدم الی الحال با وداد و صمیمیت بدون عناد و تعصب، سرگرم مهر و محبت بودم و به آقایان انس و علاقه مخصوصی پیدا نمودم. هیچ گاه از طرف داعی مانعی برای حرکت آقایان نبوده، ولی الحال که می شنوم آقایان خیال حرکت دارید تأثیر عجیبی در خود

۴۴۶

مشاهده می نمایم.

یکی از عرفای شامخین گوید: «من با انس و وصال (بر خلاف عموم) مخالفم، برای آنکه در عقب وصال فراق می آید» و در دیوان منسوب به مولانا امیر المؤمنین علیعليه‌السلام است که فرمود:

یقولون انّ الموت صعب علی الفتی

مفارقه الاحباب و اللّه اصعب(1)

الحق در این ده شب از دیدار آقایان عموماً و شخص جنابعالی خصوصاً توشه بسیار برداشتم که هرگز فراموش نخواهم نمود. و لو در این ده شب به مناسبتالکلام یجرّ الکلام ، رشته سخن بسیار طولانی شد و هر شبی بدون اراده زیاده از -شش هفت ساعت و بیشتر وقت آقایان جلسای محترم را گرفتم، ولی چون سراسر مجلس ما ذکر آیات شریفه قرآنیه و نقل احادیث رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بوده و از عناد و لجاج جاهلانه و لهو و لعب بر کنار بودیم، خود عبادتی از عبادات را انجام دادیم.

ولی نظر به آنکه انسان مرکز سهو و نسیان و اشتباه است، چنانچه در طی کلمات از طرف داعی سهواً (نه عمداً)اسائه ادب یا اطاله کلام روی داده یا بنظر آقایان محترم بد آمده، عفو و اغماض فرمایند و در مظان استجابت دعوات، داعی ناچیز محتاج را از دعای خیر فراموش نفرمایند.

حافظ : از حسن بیان و ابراز الطافتان کمال امتنان حاصل است و احدی از ما از شما رنجشی ندارد که پوزش می طلبید؛ چه آنکه حسن اخلاق و ادب جناب عالی به قدری زیاد است که ما را مفتون و مجذوب خود نموده و از طول کلمات هم ابداً افسردگی نداریم، بلکه طلاقت لسان و حسن بیان شما باندازه ای قوی است که گمان نمی کنیم هر قدر طولانی شود ملال آور باشد.

داعی : با تشکر از مراحم آقایان در خاتمه عرایضم می خواهم مطلبی به عرض برسانیم که چون فردا روز عید بزرگ مولود مسعود منجی امت ریحانه رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می باشد و از طرف آقایان محترم قزلباش و برادران شیعی شما مجلس جشن با شکوهی در امام باره (حسینیه) رسالدار بر قرار است، و آقایان محترم از شخص جنابعالی و آقایان حاضر به توسط شما از جمیع برادران اهل تسنّن صمیمانه

____________________

1- می گویند مرگ بر جوان سخت است و حال آنکه مفارقت دوستان به خدا قسم سخت تر است.

۴۴۷

دعوت می نماییم نظر به علاقه مخصوصی که به رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم دارید، برای خرسندی روح پرفتوح آن حضرت، فردا صبح را با اجتماع مهمّی از برادران اهل سنت و جماعت به آن مجلس جشن تشریف فرما شوید که از شرکت خودتان در آن مجلس جشن شیعیان علاوه بر اینکه عموم ما را ممنون و متشکر خواهید نمود، با نظر داعی موافقت خواهید فرمود که با شرکت دو فرقه برادران ایمانی و اسلامی در این جشن عمومی چنان اتحادیه اسلامی تشکیل دهیم که اعادی اسلام را (که خواهان تفرقه و جدایی مسلمانان اند) در حیرت و عبرت بگذاریم.

قد فرغت من الکتابة فی جمادی الثانی 1374 و انا العبد الفانی محمد الموسوی (سلطان الواعظین الشیرازی)

۴۴۸

عید میلاد حسینی

فدت شهر شعبانها الاشهر

فمن بینها یمنه الا شهر

طوی الهمّ عنّا و زال العنا

و بشر الهنا بیننا ینشر

لثالثه فی رقاب الانام

ایاد لعمرک لا تنکر

فصبح الولاء بمیلاد سبط

هادی الانام به مسفر

و باب النجاه الامام الّذی

ذنوب العباد به تغفر

و غصن الامامه فیه سما

جنی هدایتها یثمر

و روض النبوّه من نوره

سنی و من نوره مزهر

لمتهن بمیلاده شیعه

لهم طاب فی حبّه عنصر(1)

صبح روز سیم شعبان المعظم سال 1345 که عید میلاد سعادت بنیاد مولانا و مولی الکونین، امام سیم حضرت ابا عبد اللّه الحسین -علیه و علی جده و أبیه و امه و اخیه و تسعه المعصومین من ذریته الصلاة و السّلام بود طالع- مجلس جشن با شکوهی از طرف آقایان محترم قزلباش در امام باره (حسینیّه) رسالدار منعقد و بر قرار شد. از اول صبح عموم طبقات مختلفه به آن مجلس با شکوه هجوم آورده، چهار ساعت به ظهر مانده داعی باتفاق جمع کثیری از علما و رجال شیعه که به منزل آمده بودند جهت شرکت در جشن به امام باره رفتیم. الحق مجلس با شکوهی

____________________

1- از بین جمیع دوازده ماهه، سال شهر شعبان که مشهور به یمن و خیریت است، صدای خود را به بشارت از میلاد آن حضرت بلند نمود هر گونه هم و غم را از ما زائل و صدای تبریک از هر طرفی برخاست باینکه در سیم ماه شعبان حسین بن علیعليهما‌السلام متولد گردید و لذا صبح ولایت بمیلاد پسر پیغمبر خدا روشن و منور گردید که او کسی است که باب نجات و سبب آمرزش خلایق است. شاخه درخت امامت از او بلند و میوه های درخشنده ولایت نه امام، بعد از او هستند. باغ نبوت از نور او روشن و پر از گل و میوه است. تهنیت بگو بمیلاد آن بزرگوار گروه شیعیان را؛ یعنی آن گروهی که از عیب و ریب به سبب محبت او خالص اند.

۴۴۹

بوده. هزاران نفر جمعیت از طبقات مختلفه شیعه و سنی فضای بسیار وسیع امام باره با آن عظمت و تمام اطاقهای بزرگ دو طبقه اطراف را تا میان معبر عمومی حتی بالای بامها را پر نموده بودند.

آقایان محترمین علمای عامه و اهل تسنن به اتفاق جناب حافظ محمّد رشید و شیخ عبد السّلام هم تشریف فرما بودند. از ورود داعی جوش و خروش عجیبی در مجلس برپا شد. با اینکه برای جلوس داعی جایگاه مجلّلی معین نموده بودند، مع ذلک بپاس احترام علمای بزرگ عامه از جایگاه خود صرف نظر نموده، یک سر خدمت ایشان رفتم. بسیار از این عمل داعی که احترام به مقام آنها و دالّ بر خفض جناح و بی غرضی داعی بود، خوش حال شدند.

بعد از معانقه و جلوس، شربت و شیرینی مفصلی به مجلس آوردند. بعد از صرف شربت و شیرینی، دو نفر مداح، مدیحه سرایی قابل تمجید به لسان اردو و پارسی نمودند. آن گاه جناب سردار عبد الصمد خان که از رجال نامی شیعه پیشاور بودند با جماعتی از محترمین قزلباش آمدند و از داعی درخواست منبر نمودند که چون روز عید است، جماعت حاضرین به انتظار عیدی از شما آماده اند که از بیانات منبری خود به آنها عیدی بدهید.

هرچند داعی امتناع نمودم، بر اصرار آنها افزوده شد. عاقبت جناب حافظ واسطه شدند و گفتند: «چون امروز آخر توقف ما است، میل داریم از منبر شما یادگاری با خود ببریم.» چون به ایشان علاقه پیدا نموده بودم نخواستم تمرد از قول ایشان بنمایم. لذا بپاس احترام ایشان منبر رفتم تا قریب ظهر منبر بودم و بعد از خاتمه منبر و اداء نماز جماعت باتفاق عدّه ای از خواص رجال شیعه و سنی و آقایان مستبصرین عکسی برداشتند (که در صفحات قبل گراور شده و از نظر خوانندگان محترم گذشت) و غذای مفصلی به افتخار ورود شش نفر آقایان محترمین تازه وارد در حوزه شیعیان به عموم داده شد.

اینک متن منبر داعی را هم که مخبرین جراید و مجلات نوشته و در مطبوعات خود انتشار داده بودند چون خالی از فایده نبود، بلکه می توان گفت متمّم و مکمّل بیانات ده شب مناظرات ما بود، لذا برای چاپ باصل کتاب ملحق نمودیم.

۴۵۰

منبر

۴۵۱
۴۵۲

آغاز منبر

بسم الله الرّحمن الرّحیم

( رَبِّ اشْرَحْ لِي *صَدْرِي وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي* وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِي* يَفْقَهُوا قَوْلِي ) .

الحمد لله الاوّل قبل اوّلیّة الاوّلین و الباقی بعد فناء الخلق اجمعین و الصلاة و السّلام علی سرّ الوجود و اوّل کلّ موجود و صاحب لواء الحمد و المقام المحمود الخاتم لما سبق و الفاتح لما انفلق و المعلن الحقّ بالحقّ و الدافع جیشات الاباطیل و الدامغ صولات الاضالیل النبیّ الامّی و الرسول المکّیّ المدنیّ القرشیّ الهاشمیّ الابطحیّ سیّد الاوّلین و الآخرین حبیب اله العالمین ابی القاسم محمّد بن عبد الله خاتم الانبیاء و المرسلین و علی آله الطاهرین و اوصیائه المعصومین شموس سماء العلم و الهدایه و ینابیع الحکمه نوامیس الکبریاء و آیات الله العظمی و لعنه الله علی اعدائهم و مبغضیهم و منکری فضائلهم من الاوّلین و الآخرین من الان الی یوم الدین اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم قال الله الحکیم فی کتابه الکریم( يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَٰلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا ) (1) .

آزادی مجاز و حقیقت

یکی از موضوعات مهمه که سالها است رطب اللسان (نقل هر مجلس) عموم گردیده و هر فرقه و قومی برای پیشرفت مرام و مقصد خود اتکای به آن می نمایند، موضوع حرّیّت و آزادی است که اخیراً دست آویز دسته ای از مردمان قصیر الفکر و کوتاه نظر گردیده که روی همین اصل حریّت و آزادی از زیر فرمان قضای جریان انبیای عظام بیرون رفته و از حوزه متدینین خارج گردیدند و حال آنکه نفهمیدند حریّت و آزادی از عبودیّت پروردگار عالمیان و قیود شرایع حقّه و قوانین مقدسه،

____________________

1- ای اهل ایمان فرمان خدا و رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و فرمان داران (از طرف خدا و رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) را اطاعت کنید و چون در چیزی کارتان به گفت وگو و نزاع کشید، به حکم خدا و رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بازگردید اگر به خدا و روز قیامت ایمان دارید. این کار (رجوع به حکم خدا و رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) برای شما از هرچه تصور کنید بهتر و خوش عاقبت تر خواهد بود. (سوره نساء، آیه 59).

۴۵۳

مخالفت کامل با علم و عقل دارد و چنین حریّت و آزادی، مخلّ آسایش بشر و موجب هرج و مرج و خلاف نظام طبیعی و مردود و مبغوض محقّقین علما و عقلا می باشد.

البته آن حریّت و آزادی که بسیار خوب و ممدوح است عبارت است از: آزادی از عبودیّت مخلوق و تعظیم و پرستش أبنای بشر و اطاعت کورکورانه هم جنسان مانند. خود چنین آزادی از لوازم انسانیّت است؛ چه آنکه انسان فهمیده که به نور عقل منور گردیده و صاحب علم و معرفت می باشد، بایستی از عبودیّت و بندگی مانند خود بر کنار باشد؛ کورکورانه مطیع صرف احدی نگردد که در وادی ضلالت و حیرت سرگردان گردد.

البته باید انسان اشرف مخلوقات سر اطاعت به جایی فرود آورد که قابل و لایق و دلایل عقل و نقل بر او قائم باشد.

بدیهی است ستایش و بندگی منحصراً اختصاص دارد بذات بی زوال حضرت احدیّت -جلّ و علا- که خالق ما و شما و جمیع موجودات عالم است که با دلایل عقلیه، ثابت آمده که مخلوق عاجز در مقابل خالق قادر، آن هم خالقی که ایجاد همه چیز برای او نموده، بایستی خاضع و خاشع و مطیع صرف باشد.

و اطاعت احدی از مخلوقات بر انسان جایز نیست، مگر آن کسی را که خداوند متعال امر باطاعت او نموده باشد و سند محکم ما در اطاعت و فرمانبرداری اشخاص قرآن مجید است. وقتی مراجعه به قرآن مجید و این سند محکم آسمانی می نماییم، می بینیم دستور اطاعت را در آیات چندی کاملاً به ما داده که روی قواعد عقلانی، اطاعت از چه اشخاصی بنماییم و در مقابل چه افرادی سر تعظیم فرود آوریم.

اطاعت خدا و پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و اولی الامر واجب است

از جمله در همین آیه شریفه که مطلع عرایض داعی است صریحاً فرموده:( أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنكُمْ ) ؛ یعنی اطاعت کنید خدا و اطاعت کنید پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و صاحبان امر را.

پس به حکم این آیه شریفه، بعد از اطاعت خداوند متعال، از جنس بشر،

۴۵۴

اطاعت پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و صاحبان امر واجب است. در اطاعت أوامر پیغمبر خاتمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم عموم جامعه مسلمین متّفقند و احدی انکار این معنا ندارد. فقط اختلافی که بین مسلمانان ایجاد نمودند در معنای اولی الامر است که خداوند در این آیه بعد از اطاعت خود و رسولش اطاعت اولی الامر را واجب قرار داده.

عقیده اهل تسنن در معنای اولی الامر

برادران عامه و اهل تسنّن را عقیده بر آن است که مراد از اولی الامر در آیه، امرا و فرمانفرمایان و سران لشکرند که شامل حال سلاطین و صاحبان امر (ظاهری) می باشد. فلذا آقایان اهل تسنّن اطاعت امر سلاطین را بر خود واجب می دانند (هرچند متجاهر بفسق و فجور و ظلم باشند!) به دلیل آنکه آنها مشمول آیه اولی الامرند، پس اطاعتشان واجب است!! و حال آنکه چنین عقیده ای با دلایل عقل و نقل، باطل است که این مجلس مختصر با ضیق وقت اجازه نمی دهد که به تمام دلایل بر بطلان عقیده آنها استشهاد نمایم. اقلاً یک ماه وقت می خواهد تا به تفصیل بپردازیم، ولی من بابما لا یدرک کلّه لا یترک کلّه ؛(1)

آب دریا را اگر نتوان کشید

لیک بهر تشنگی باید چشید

با اجازه آقایان محترم برای اثبات هدف و مقصد خود مختصراً در اطراف این موضوع بحث می نمایم تا اهل انصاف قضاوت عادلانه نموده کشف حقیقت گردد.

صاحبان امر بر سه قسمند

بدیهی است امرا و سلاطین که در جامعه فرمان روایی می نمایند، از سه حال بیرون نیستند: یا منصوب بالاجماع یا غالب بالقدرة یا منصوب من جانب اللّه اند.

اما طریقه اول که اگر مسلمین اجماع بر فردی نموده و او را بامارت بر قرار نمودند اطاعتش مانند اطاعت خدا و پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم واجب باشد، دلیل مثبت عقلانی ندارد که مسلمانان بتوانند عموماً اتّفاق کنند بر یک فرد کامل عیار و پاکی و او را به

____________________

1- تگر نمی توانی تمام چیزی را به دست آوری، همه آن را رها مکن (آن چه را که میتوانی به دست آور).

۴۵۵

امارت بر قرار نمایند؛ برای آنکه مسلمین هر قدر قوی الفهم باشند، به ظواهر حالات می نگرند و از بواطن اشخاص که در چه عقیده هستند، بی خبرند.

بنی اسرائیل منتخب جناب موسیعليه‌السلام فاسد در آمدند

هر قدر مسلمین عاقل و دانا باشند، در امر انتخابات قطعاً روی موازین ظاهریه از حضرت موسی کلیم اللّه -علی نبینا و آله وعليه‌السلام - که از انبیاء اولو العزم است، عالم تر نمی باشند و عقول همه آنها از عقل کامل فرستاده خدا بالاتر نخواهد بود. حضرت موسی از میان هزاران عقلا و دانشمندان بنی اسرائیل، هفتاد نفر را روی حسن ظواهر انتخاب نمود (چون أنبیا مأمور به ظواهر بودند، به بواطن اشخاص نظر نمی کردند. همان حسن ظاهر را مدار اعتبار قرار می دادند) و به طور سینا برد. در موقع امتحان همگی فاسد در آمدند و هلاک شدند معلوم شد از اول صاحبان عقیده صحیح ثابت قلبی نبودند. منتها در موقع امتحان پرده بالا رفت و آنچه در باطن داشتند، آشکار شد؛ چنانچه قرآن مجید اشاره به این معنا نموده در آیه 155 از سوره 7 (اعراف).

بشر قادر نیست انتخاب امیر صالح کامل نماید

پس جایی که منتخبین کلیم الله، پیغمبر خدا، فاسد و کافر از جلد درآیند و به وسیله صاعقه به عذاب حق تعالی معذّب گردند، سایر افراد بشر به طریق اولا قدرت بر انتخاب امرای صالح کامل ندارند؛ چه آنکه ممکن است منتخب ظاهر الصلاح آنها در واقع و باطن کافر یا فاسق باشند و ظاهراً سالوسی نموده بعد از جلوس بر اریکه سلطنت و امارت جلد ظاهر الصّلاحی را انداخته، بی پرده مقاصد سیئه خود را تدریجاً اجرا نمایند، چنانچه در بسیاری از سلاطین و امرا (حتی نمایندگان مجلس شورای ملی) این امر دیده شده است و قطعاً اطاعت چنین امیر و پادشاهی موجب اضمحلال دین و ضیاع حقوق مردم و محو آثار اسلام خواهد بود.

۴۵۶

سلاطین و امرا اولی الامر نمی باشند

هرگز عقل باور نمی کند که خداوند متعال اطاعت امر سلاطین و صاحبان امر ظالم و فاسق فاجری را قرین اطاعت خود و رسولش قرار دهد. پس بطلان این عقیده و رویه بارز و آشکار است.

و علاوه اگر این حق اجماع امت، شرعی باشد، اولی الامر باید در هر زمان با انتخاب حقیقی ملل اسلامی باشد و اختصاص به ملتی دون ملت دیگر نداشته باشد. این حق شرعی تمام افراد جامعه مسلمین است که در هر گوشه و کنار عالم، فردی یا افرادی از مسلمانان در شهر و یا قریه ای سکنا داشته باشند باید در آن انتخاب رأی بدهند و در تعیین صاحب امر شرکت نمایند؛ نه آنکه دسته ای در شهری یا مملکتی رای بدهند رأی آنها اجباراً مطاع باشد و سایر عقلاء و افراد برجسته مسلمین مجبوراً تسلیم گردند و اگر جمعیتی نظر مخالفتی داشته باشد، آنها را رافضی و مشرک خوانند و قتلشان را واجب بدانند.

چنان چه صفحات تاریخ 1300 ساله اسلام را مطالعه نماییم، می بینیم که چنین اجماعی بعد از خاتم الانبیاءصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در هیچ زمانی واقع نشده که تمام مسلمین موجود در عالم یا نمایندگان حقیقی آنها مجتمعاً رأی داده باشند. پس عقیده به اجماع در هیچ دوره ای لباس عمل نپوشیده و نخواهد پوشید؛ مخصوصاً امروزه که بلاد مسلمین قطعه قطعه و ممالک اسلامی متعدّد و هر یک امیر و پادشاهی دارند.

اگر بنا شود اهالی هر مملکتی پادشاه و صاحب امر مستقلی برای خود انتخاب نمایند، گذشته از آنکه در هر زمانی اولی الامر متعدد خواهد بود و هیچ یک از ممالک زیر فرمان پادشاه و اولی الامر مملکت دیگر نخواهند رفت؛ چنانچه بین آنها هم خلاف و اختلافی واقع شود و نائره حرب بینهما مشتعل گردد (چنانچه مکرر در تاریخ اسلام واقع شده) مسلمانان بلاتکلیف خواهند بود؛ چه آنکه هر دو دسته از مسلمانان اطاعةً لامر اولی الامر خود، ناچار بجان هم افتاده و برادران مسلمان خود را بکشند. آیا هر دو دسته از مسلمانان در برادرکشی مثاب، و قاتل و مقتول اهل بهشت خواهند بود؟!

حاشا که اسلام و شارع مقدس چنین دستوری داده! هرگز اسلام دین جامع

۴۵۷

کامل عقل پسند، امر به چیزی نمی کند که مورد انکار عقلا و قابل عمل و اجرا نباشد، به علاوه سبب ایجاد تفرقه و جدایی مسلمانان گردد.

پس اولی الامری که خداوند امر به اطاعت آنها نموده، منسوب به اجماع نخواهند بود؛ چنانچه در لیالی ماضیه، در مجلس بحث خصوصی با حضور علما و دانشمندان فریقین (شیعه و سنی) بطلان اجماع را عقلاً و نقلاً ثابت نمودیم که در صفحات جراید و مجلات درج گردیده؛ لابد به نظر آقایان محترمی که در آن جلسات حاضر نبودند، رسیده است.

هر سلطان و امیر با قدرتی اولی الامر نمی باشد

و اما قسم دوم که منسوب بالقدرة است؛ یعنی هر امیر و سلطان و خلیفه سفاک خونخوار فاجری که بقهر و غلبه و سر نیزه و دسیسه بازی بر مردم مسلّط و صاحب امر نافذ باشد، اطاعتش واجب گردد. چگونه عقل زیر بار رود و تسلیم به این عقیده بی معنا گردد که اطاعت امرا و سلاطین و یا خلفای سفاک بی باک و فاسق فاجر، مانند اطاعت خدا و پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم واجب باشد؟!

اگر امر چنین است، چگونه علما و مورخین و منقدین از اکابر علمای عامه خلفا و امرای سفاک ظالم را در کتب و دفاتر خود تقبیح می نمایند؛ مانند معاویه و یزید پلید سفاک و زیاد بن أبیه و عبید اللّه و حجاج و ابو سلمه و ابو مسلم و غیر آنها.

و اگر فی الواقع کسی از راه لجاج بخواهد بگوید: اطاعت این قبیل أشخاص وقتی آمر و نافذ و سلطان و خلیفه بر مسلمین شدند واجب است (چنانچه بعض از علمای عامه گفته اند) قطعاً چنین اطاعتی بر خلاف نصّ صریح قرآن مجید و کتاب محکم آسمانی می باشد؛ زیرا خداوند متعال در آیات چندی از قرآن مجید، کفّار و فسّاق و ظالمین را مورد لعن قرار داده و مسلمین را منع از اطاعت آنها نموده. پس چگونه در این آیه شریفه امر می کند که اولی الامر (فاسق فاجر ظالم بلکه کافر) را اطاعت کنند!!

بدیهی است نسبت دو قول متضاد بذات اقدس پروردگار، از اقبح قبایح

۴۵۸

می باشد و حال آنکه فخر رازی(1) که از اکابر علمای عامه است، در تفسیر این آیه شریفه صریحاً گوید: «قطعاً بایستی اولی الامر، معصوم از گناه باشد و الاّ خداوند اطاعت او را در ردیف اطاعت خود و پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم خاتم قرار نمی داد.»

پس وقتی با همین مختصر دلایل، بطلان این دو عقیده ثابت شد که ممکن نیست اولی الامر منصوب بالاجماع یا منصوب بالقدرة باشد، ثابت می ماند قسم سیم که حتماً بایستی اولی الامر منصوب و منصوص من جانب الله باشد- فثبت المطلوب.

اولی الامر منصوب و منصوص من جانب الله باشد

همین است عقیده شیعه امامیه اثناعشریه که می گویند: چون اولی الامر بایستی مانند پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مهذب و منزه از جمیع صفات رذیله و اخلاق فاسده، و معصوم از تمام کبایر و صغایر ظاهراً و باطناً باشند و چون علم به بواطن امورهم احدی جز خدای تعالی ذاتاً و استقلالاً ندارد، پس باید خدای تعالی اولی الامر را معین نماید. همان خدایی که رسول را از میان خلق برگزیده و به رسالت می فرستد، اولی الامر را هم بایستی ذات اقدس او -جل و علا- انتخاب نموده و به مردم معرفی نماید.

علاوه بر این قبیل دلایل که از خارج اثبات مرام می نماید، صراحت ظاهر خود آیه حکم می کند که اولی الامر کسی باید باشد که واجد جمیع صفات رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم باشد، الاّ ما خرج بالدّلیل که آن مقام وحی و رسالت است.

و چون عالم به جمیع صفات بشریت جز ذات پروردگار دیگری نیست، پس حق انتخاب مخصوص به ذات او -جل و علا- می باشد. فلذا در آیه شریفه برای فرق بین واجب و ممکن دواطیعوا آورده که می فرماید:( أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ ) ؛ خدا را اطاعت کنید به نحوی که او را واجب الوجود بالذات بدانید که آنچه از هستی صفات دارد، از قبیل حیات و علم و حکمت و قدرت و غیر آنها از خود او و عین ذات او می باشد؛ و اطاعت کنید پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را به نحوی که او را ممکن الوجود و

____________________

1- تفسیر رازی، ج10، ص142.

۴۵۹

عبد صالح و واجد جمیع صفات حمیده و اخلاق پسندیده بدانید که تمام آن صفات از جانب واجب الوجود باو افاضه شده است.

ولی وقتی به معرفی اولی الامر می رسد کلمهاطیعوا نمی آورد، فقط با یک واو عاطفه اولی الامر را معرفی می نماید و در این واو، لطیفه ای است که می خواهد بمردمان منور الفکر روشن ضمیر بفهماند که اولی الامر آن کس است که واجد باشد هرچه را رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم واجد بوده است، مگر آنچه به دلیل فاقد است از قبیل نزول وحی و استقلال در ابلاغ رسالت خلاصه آنچه رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم داشته اولی الامر نیز باید داشته باشد مگر مقام رسالت و نبوت، پس اطاعت اولی الامر از سنخ اطاعت رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می باشد. فقط شأن اولی الامر این است که مجری احکام و نگاهبان دین و قوانین شرع سید المرسلینصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم باشد. فلذا جامعه شیعه امامیه معتقدند که مراد از اولی الامر ائمه اثنی عشرعليهم‌السلام از نسل پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و عترت طاهره آن حضرت می باشند که آنها امیر المؤمنین علیعليه‌السلام از عترت و اهل بیت پیغمبر و یازده فرزند بزرگوار آن حضرت هستند.

و این آیه شریفه بزرگتر دلیل شیعه و جامعه امامیه بر اثبات امامت أئمه اثنی عشرعليهم‌السلام می باشد.

علاوه بر آیات کثیره دیگر که مورد استدلال ما می باشد که هر یک به جهتی از جهات اثبات مرام می نماید، از قبیل آیه 124 سوره 2 (بقره)( قٰالَ إِنِّی جٰاعِلُکَ لِلنّٰاسِ إِمٰاماً قٰالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی قٰالَ لاٰ یَنٰالُ عَهْدِی الظّٰالِمِینَ ) (1) .

و آیه 6 سوره 33 (احزاب)( اَلنَّبِیُّ أَوْلیٰ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْوٰاجُهُ أُمَّهٰاتُهُمْ وَ أُولُوا الْأَرْحٰامِ بَعْضُهُمْ أَوْلیٰ بِبَعْضٍ فِی کِتٰابِ اللّٰهِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُهٰاجِرِینَ ) (2) .

____________________

1- خدای تعالی(به ابراهیمعليه‌السلام )فرمود: «من تو را امام و پیشوای خلق قرار دادم.» ابراهیمعليه‌السلام عرض کرد: این امامت و پیشوایی را به فرزندان من نیز عطا خواهی کرد؟» فرمود: «آری اگر صالح و شایسته آن باشند؛ که عهد من (امامت) هرگز به مردم ستمکار نخواهد رسید.»

2- پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم اولا و سزاوارتر بمؤمنان است از خود آنها، و زنان پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم (در اطاعت و عطوفت و حرمت نکاح) به حکم مادر مؤمنان هستند و خویشاوندان نسبی شخص بعضی بر بعض دیگر در کتاب خدا مقدمند از مؤمنین و مهاجرین.

۴۶۰