شب های پیشاور جلد ۲

شب های پیشاور0%

شب های پیشاور نویسنده:
محقق: مؤسسه جهانى سبطين عليهما السلام
ناشرین: انتشارات مؤسسه سبطین علهیما السلام
گروه: مناظره ها و رديه ها
صفحات: 520

شب های پیشاور

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: سلطان الواعظین شیرازی
محقق: مؤسسه جهانى سبطين عليهما السلام
ناشرین: انتشارات مؤسسه سبطین علهیما السلام
گروه: صفحات: 520
مشاهدات: 365219
دانلود: 4921


توضیحات:

جلد 1 جلد 2
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 520 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 365219 / دانلود: 4921
اندازه اندازه اندازه
شب های پیشاور

شب های پیشاور جلد 2

نویسنده:
ناشرین: انتشارات مؤسسه سبطین علهیما السلام
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

(یا شیشه های پر از روغن) با فریاد مقابل شتر پرتاب نمودند که شتر رمیده و آن حضرت را بدرّه عمیق پرتاب نماید، ولی خدای تعالی آن حضرت را حفظ فرمود. آنها هم فرار نموده و در جمعیت، خود را پنهان نمودند.

اینها مگر از اصحاب نبودند؟ پس این عمل آنها نیک و پیروی آنها راه هدایت بوده؟!

آیا سزاوار است خوش بینی آدمی تا آنجا برود که وقتی گفتند اصحاب رسول اللّه یعنی کسانی که پیغمبر را دیده اند یا نقل حدیث از آن حضرت نموده اند، دیگر غمض عین کنند عیوب و بدیهای آنها را نبینند و بگویند همگی اهل روضه رضوان و ناجی بلکه پیروان هر یک از آنها هم ناجی می باشند؟!

پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم امر به پیروی از دروغگویان ننموده

آیا ابو هریره کذّاب که شبهای قبل اشاره بحالات او نمودم که خلیفه عمر او را تازیانه زد و گفت: از پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم زیاد حدیث به دروغ نقل می کند، جزء اصحاب نبوده و ناقل أحادیث بسیار نبوده. همچنین دیگران از اصحاب مانند سمرة بن جندب و غیره که وضع حدیث می نمودند، از اصحاب نبودند؟ آیا رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم امت را امر می نماید پیروی کنید از کذّاب و جعّال تا هدایت شوید؟! اگر این حدیثی که شما مدرک عظمت اصحاب قرار دادید، صحیح است که بهر یک از اصحاب اگر اقتداء نمودند هدایت می یابند، بفرمایید اگر دو تن از اصحاب دو راه مخالف رفتند ما پیروی از کدام یک کنیم تا هدایت شویم؟ اگر دو دسته از اصحاب با هم محارب و یا مخالف در عقیده شدند، ما پیروی از کدام دسته بنمائیم تا رستگار شویم؟

حافظ : اولاً اصحاب پاک رسول اللّه با هم مخالفت و جنگی هرگز نمی نمودند و اگر مخالفت نمودند، غور و دقت نمایید، هر کدام از آنها پاکتر و گفتارشان مستدل تر است، از آنها پیروی کنید.

داعی : بنابراین بیان شما، اگر ما غور کردیم و تحقیق نمودیم و یکی از دو را پاک و اهل حق شناختیم، قطعاً آن دسته دیگر از اصحاب ناپاک و بر باطل خواهند بود. پس این حدیث بخودی خود عقلا از درجه اعتبار ساقط می گردد؛ چه آنکه

۴۱

نمی شود بهر یک از صحابه اقتدا نموده و هدایت یافت.

مخالفت اصحاب در سقیفه

و اگر این حدیث صحیح است، شما چه ایرادی به شیعیان دارید؛ زیرا اینها پیروی نمودند طریقه عدّه ای از اصحاب را مانند سلمان و ابی ذر و مقداد و عمار یاسر و ابو ایوب انصاری و حذیفه نخعی و خزیمه ذو الشهادتین و امثال آنها را که قبلاً در شبهای گذشته اشاره بنام آنها نمودیم که بیعت با ابی بکر ننمودند و بلکه مخالفت و محاجّه هم کردند.

پس این دو دسته از اصحاب که در مقابل هم ایستادند، کدام دسته حق بودند؟ قطعاً یک دسته از آنها بر باطل بودند و حال آنکه در حدیثی که شما نقل نمودید می گوید: به هر یک از اصحاب اقتدا کنید هدایت می شوید!

مخالفت سعد بن عباده با ابی بکر و عمر

مگر سعد بن عباده انصاری از اصحاب نبود که با ابی بکر و عمر بیعت نکرد؟ به اتفاق جمهور مورخین اسلامی از شیعه و سنی، رفت در شام ماند تا اواسط خلافت عمر کشته شد. پس اقتدا باو کردن و مخالفت با ابی بکر و عمر بحکم این حدیث راه هدایت می باشد.

قیام طلحه و زبیر در مقابل علیعليه‌السلام در بصره

آیا طلحه و زبیر از اصحاب و بیعت کنندگان تحت شجره نبودند؟ آیا قیام آنها در مقابل خلیفه حق پیغمبر نبود(و به عقیده شما مسلّما خلیفه چهارم) و سبب ریختن خون بسیاری از مسلمانان نگردیدند؟! آیا این دو دسته از اصحاب که در مقابل هم قرار گرفتند پیروی و اقتداء بکدام یک از آنان سبب هدایت بوده؟! اگر بگویید هر دو دسته چون تابع اصحاب بودند حق بودند راه غلط پیموده اید؛ زیرا جمع بین ضدّین محال است که دو فرقه محارب هر دو اهل هدایت و روضه رضوان منزلگاه آنها باشد.

پس قطعاً آن طرفی که اصحاب علی بن أبی طالبعليه‌السلام بودند، هدایت یافته و

۴۲

طرف مقابل بر باطل و این خود دلیل دیگر است بر ابطال فرموده شما، که اصحاب حاضر در بیعت الرضوان تحت شجره تماماً رستگارند؛ زیرا دو نفر از بیعت کنندگان تحت الشجره طلحه و زبیر بودند که بجنگ امام و خلیفه بر حق برخاستند. آیا آن عملشان که قیام در مقابل خلیفه پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و جنگ با کسی که آن حضرت درباره او فرمود:حربک حربی ننگ بزرگی نبوده و جنگ با رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نبوده؟! پس چطور ممکن است، بفرمایید کلمه اصحاب یا حاضر بودن در بیعت الرضوان رستگاری کامل می آورد؟

معاویه و عمرو بن عاص علیعليه‌السلام را سب می نمودند

آیا معاویه و عمرو بن العاص از اصحاب نبودند که با خلیفه پیغمبر جنگیدند؟ به علاوه در منابر و مجالس حتی در خطبه، نماز جمعه علیعليه‌السلام را سبّ و لعن می نمود، با آنکه اکابر علماء خودتان در کتب معتبره خود نقل نمودند که مکرر رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:من سبّ علیّا فقد سبّنی و من سبّنی فقد سبّ اللّه (1) .

پس روی قاعده این حدیثی که شما مدرک آوردید، اتباع ملعون بن ملعون علی لسان رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و سب کنندگان علیعليه‌السلام که فی الحقیقة سب کنندگان خدا و پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بودند (بنا بر آنچه علمای خودتان نوشتند)، هدایت یافته و اهل بهشت اند.

فاضل تفتازانی درشرح مقاصد مفصلاً در این موضوع بیانی دارد گوید:((چون بین صحابه محاربات سخت و مشاجرات شدید واقع شده معلوم می شود که بعض از آنها از طریق حق منحرف گردیده از روی حقد و حسد و عناد و حب ریاست و میل بلذات شهوانیّه هر نوع ظلم و تعدی نمودند. ))

بدیهی است که چون هر صحابی معصوم نبوده، مرتکب فجایع اعمال گردیدند. ولی بعض از علما از جهت حسن ظن صحابه، اعمال و رفتار زشت آنها را تأویلات بارده نمودند! از این قبیل دلایل محسوسه بر ابطال این حدیث منقوله شما

____________________

1- کسی که دشنام دهد علیعليه‌السلام را پس بتحقیق مرا سب و دشنام داده و کسی که مرا سب و دشنام دهد خدا را سب و دشنام داده.(المستدرک، ج3، ص121).

۴۳

بسیار است که دیگر وقت اجازه بیش از این گفتار نمی دهد.

پس قطعاً این حدیث از موضوعات است؛ چنانچه بسیاری از علماء خودتان در کتابالموضوعات در سلسله اسنادش خدشه نموده اند.

اسناد اصحابی کالنجوم ضعیف است

چنانچه قاضی عیاض درشرح الشفاء (1) این حدیث را نقل نموده و گوید: دارقطنی درفضائل و ابن عبد البرّ از طریق او آورده اند که باسناد این حدیث حجّتی نمی باشد.

و نیز از عبد ابن حمید درمسند خود از عبد اللّه ابن عمر نقل نموده که بزار منکر صحت این حدیث بوده.

و نیز گوید: ((ابن عدی درکامل (2) به اسناد خود از نافع از عبد اللّه ابن عمر نقل نموده که اسناد این حدیث ضعیف است.))

و همچنین گوید: ((بیهقی (3) روایت نموده که متن این حدیث مشهور است، ولی اسانید او ضعیف است))- انتها.

چه آنکه در اسناد این حدیث حارث ابن غضین مجهول الحال و حمزة ابن ابی حمزه نصیری که متهم به کذب و دروغ گویی بوده اند، می باشند لذا ضعف حدیث ثابت است و نیز ابن حزم گفته است. ((این حدیث مکذوب و موضوع و باطل است.))

پس چنین حدیثی با سلسله اسناد ضعیفه قابل اعتماد و اتکاء به استناد به آن نمی باشد، و بر فرض بگوییم این حدیث صحیح است، قطعاً عمومیت آن منظور نظر نبوده، بلکه مراد اقتداء بخوبان و نیکوکاران از اصحاب بوده که بحکم آن حضرت تبعیت از کتاب کریم و عترت طاهرهعليهم‌السلام نمودند.

____________________

1- شرح الشفاء، ج2، ص91.

2- الکامل، ج3، ص200.

3- سنن الکبری، ج8، ص138.

۴۴

صحابه معصوم نبودند

پس با این مقدماتی که عرض شد، اگر نقد و انتقادی از بعض صحابه بشود، مورد مذمت نخواهد بود؛ چه آنکه صحابه عموماً بشری بودند عادی و غیر معصوم. پس وقتی معصوم نبودند جایز الخطا بوده اند.

حافظ : ما هم قائلیم که صحابه معصوم نبودند، ولی مسلّما همگی آنها عدول بودند. معصیتی از آنها صادر نمی شد.

داعی : بی لطفی فرمودید که بطور مسلّم آنها را عادل و مبرّا از معاصی دانستید؛ زیرا که اخبار منقوله در کتب معتبره علمای خودتان بر خلاف این معنی حکم می کند که بسیاری از اکابر صحابه روی عادت دیرینه گاهی مرتکب معاصی می شدند.

حافظ : ما که از چنین اخبار اطلاع نداریم، چنانچه شما دارید بیان فرمایید.

داعی : گذشته از آنچه در جاهلیت می نمودند، در اسلام هم مرتکب بسیاری از معاصی می شدند که داعی من باب نمونه به نقل یکی از آن اخبار اکتفا می نمایم؛ زیرا که بزرگان از علمای خودتان در کتب معتبره خود نقل می نمایند که سال فتح مکه (هشتم هجری) عدّه ای از کبار صحابه، مجلس انسی داشتند که در آن مجلس سرّی شراب صرف نمودند.

حافظ : به طور قطع، این خبر از مجعولات مخالفین است؛ زیرا که صحابه بزرگ در مجلس فساد حاضر نمی شدند تا چه رسد بنوشیدن شراب بعد از حکم به حرمت!

داعی : قطعاً از مجعولات مخالفین نیست، بلکه اگر جعل نمودند علماء خودتان نمودند.

نواب : قبله صاحب! چنین مجلسی اگر بوده، حتماً نام صاحب خانه و مدعوین برده شده است. شما می توانید این مطلب را برای ما باز نمائید.

داعی : بلی این مطلب کاملاً در نزد علماء شما بطور وضوح بیان گردیده.

نواب : متمنی است بیان فرمائید تا حلّ معمّا گردد.

۴۵

شراب خوردن ده نفر از صحابه در مجلس سری

داعی : ابن حجر در فتح الباری(1) می نویسد: ((ابو طلحه زید بن سهل در منزل خود مجلس شرابی تشکیل داد و ده نفر را بآن مجلس دعوت کرد که همگی شراب نوشیدند و ابی بکر اشعاری در مرثیه کفار مشرکین و کشته شدگان بدر سرود !))

نواب : آیا نام های مدعوین را ذکر نموده اند؟ چنانچه نقل نموده اند برای ما بیان فرمائید تا کشف حقیقت شود.

داعی : 1. ابو بکر بن ابی قحافه؛ 2. عمر بن الخطّاب؛ 3. ابو عبیده جراح؛ 4. ابیّ بن کعب؛ 5. سهل بن بیضاء؛ 6. ابو أیوب انصاری؛ 7. ابو طلحه(دعوت کننده و صاحب البیت)؛ 8. ابو دجانه سماک بن خرشه؛ 9. ابو بکر بن شغوب؛ 10. انس بن مالک که در آن وقت هیجده ساله و ساقی مجلس بوده؛ چنانچه بیهقی درسنن از خود انس نقل می نماید که گفت: ((من در آن روز از همه کوچکتر و ساقی مجلس بودم.)) (هم همه شدید در مجلس).

شیخ : (با عصبانیت) به ذات پروردگار این خبر از ساخته های دشمنان ما می باشد.

داعی : (با تبسّم) خیلی تند رفتید و قسم بی جائی یاد نمودید! تقصیر شما هم نیست، مطالعاتتان کم است و اگر زحمت مراجعه به کتب را بخود می دادید، می دیدید که اکابر علماء خودتان نوشته اند؛ پس استغفار کنید.

ناچار شدم برای روشن شدن ذهن آقایان محترم که بدانید ما آنچه می گوییم، نقل قول علمای خودتان را می نماییم، به بعض از اسناد این واقعه که در نظر دارم، اشاره نمایم.

محمد بن اسماعیل بخاری در تفسیر آیه خمر در سوره مائده درصحیح (2) خود و مسلم ابن حجّاج در کتاباشربه باب تحریم الخمرصحیح (3) خود و امام احمد حنبل درمسند (4) و ابن کثیر

____________________

1- فتح البلاری، ج10، ص30.

2- صحیح بخاری، ج5، ص189.

3- صحیح مسلم، ج7، ص126.

4- مسند احمد، ج1، ص186.

۴۶

درتفسیر (1) خود و جلال الدین سیوطی دردرّ المنثور (2) و طبری درتفسیر (3) و ابن حجر عسقلانی دراصابه (4) و درفتح الباری (5) و بدر الدین حنفی درعمدة القاری (6) و بیهقی درسنن (7) و دیگران شرح قضایا را مفصّل و مبسوط نقل نموده اند.

شیخ : شاید قبل از تحریم بوده نه بعد از تحریم.

داعی : روی قواعد مندرجه در کتب تفاسیر و تاریخ معلوم می شود بعد از ورود آیات تحریم بعض از مسلمین و صحابه شراب ممنوع را می خوردند؛ چنانچه محمد بن جریر طبری درتفسیر کبیر خود مسنداً از أبی القموس زید بن علی نقل نموده که گفت: ((خداوند سه مرتبه آیات خمریه نازل فرموده: مرتبه اول آیه 219 سوره(بقره)( یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ قُلْ فِیهِمٰا إِثْمٌ کَبِیرٌ وَ مَنٰافِعُ لِلنّٰاسِ وَ إِثْمُهُمٰا أَکْبَرُ مِنْ نَفْعِهِمٰا ) (8) نازل گردید، ولی مسلمین متنبّه نگردیده و می خوردند شراب را، حتی دو نفر شراب خورده و مست بنماز مشغول شدند و کلمات بی معنی می گفتند. خداوند آیه 43 سوره 4 (نساء)را نازل فرموده که:

( یٰا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاٰ تَقْرَبُوا الصَّلاهَ وَ أَنْتُمْ سُکٰاریٰ حَتّٰی تَعْلَمُوا مٰا تَقُولُونَ ) .(9)

بازهم می خوردند شراب را، ولی در حال مستی به نماز نمی ایستادند تا آنکه روزی مردی شراب خورد (بنا به روایت بزّار و ابن حجر و ابن مردویه، أبو بکر بود) و اشعاری در مرثیه کشته گان بدر گفت، رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شنیدبا حال غضب تشریف آوردبا چیزی که در دست مبارکش بود خواست او رابزند،گفت پناه می برم به خدا از

____________________

1- تفسیر ابن کثیر، ج2، ص94.

2- در المنثور، ج2، ص321.

3- تفسیر طبری، ج2، ص374، ح4148.

4- اصابه، ج6، ص198.

5- فتح الباری، ج10، ص39.

6- عمدة القاری، ج15، ص18.

7- سنن بیهقی، ج8، ص285-321.

8- ای پیغمبر از تو از حکم شراب و قمار می پرسند بگو: این دو کار، گناه بزرگ است و سودهایی برای مردم دارد، ولی زیان گناه آن بیش از منفعت آن است.(تفسیر جامع البیان، ج2، ص374، ح4148).

9- ای اهل ایمان، هرگز در حال مستی بنماز نزدیک نشوید تا بدانید چه می گویید (و چه می کنید).

۴۷

غضب خدا و پیغمبرش! به خدا قسم دیگر نمی خورم. آنگاه نازل گردید آیه 90 سوره 5 (مائده) که( یٰا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَیْسِرُ وَ الْأَنْصٰابُ وَ الْأَزْلاٰمُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیْطٰانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ ) (1) .

ما حصل از آنچه عرض شد، آن بود که آقایان بدانید صحابه هم مانند سایر مؤمنین و مسلمین خوب و بد داشتند؛ یعنی هر کدام از آنها که در اطاعت اوامر خدا و پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم جدّی بودند، به منتها درجه سعادت رسیدند و هر کدام تابع هوای نفس، فریب شیطان خوردند، فاسد شدند.

پس آن کسانی که در مقام طعن و انتقاد به صحابه هستند، دلایل منطقی دارند، می گویند. مطاعن زشت و ناپسند صحابه علاوه بر آنکه در کتب معتبره خودتان ثبت است با شواهد آیات قرآنیه مورد مذمت قرار گرفته، به همین جهت مورد انتقاد شیعیان واقع، چنانچه جواب منطقی در مقابل انتقادات منطقی باشد، مورد قبول است.

یکی از صفات مذمومه این است که آدمی حب و بغض بی جا به کار برد. یعنی روی محبت و علاقه ای که به فردی یا افرادی دارد، اعمال و یا افعال و گفتار آنها را تماماً با چشم خوبی به بیند و بگوید ابداً بدی در عالم وجود ندارد.

حافظ : بسیار خوب، بفرمایید اعمال و افعال زشت و ناپسند اصحاب از چه قبیل بوده، چنانچه منطبق با دلیل و برهان باشد، ما هم قبول می نماییم.

در نقض عهد نمودن صحابه

داعی : عجب است که بعد از این همه صفات مذمومه آنها (که مختصری از مفصل عرض شد) تازه می فرمایید صفات مذمومه آنها چه بوده! اینک برای تأیید عرایضم، به یکی از اعمال زشت و ناپسندی که از آنها صادر گردیده و در تمام کتب فریقین ثبت می باشد، اشاره می نمایم؛ و آن عمل نقض عهد و بیعت آنها بوده که

____________________

1- ای اهل ایمان شراب و قمار و بت پرستی و تیرهای گروبندی(که رسمی بود در جاهلیت) تماما پلید و از عمل شیطان است، البته از آن دوری کنید تا رستگار شوید.

۴۸

خداوند متعال در قرآن مجید ناقضین عهد را مورد انتقاد و لعن قرار داده. علاوه بر آنکه در آیه 91 سوره 16(نحل) وفای به وعده و عهد را واجب نموده که می فرماید:( وَ أَوْفُوا بِعَهْدِ اللّٰهِ إِذٰا عٰاهَدْتُمْ وَ لاٰ تَنْقُضُوا الْأَیْمٰانَ بَعْدَ تَوْکِیدِهٰا ) (1) .

و در آیه 25 سوره 13 (رعد) ناقضین عهد را ملعون خوانده که می فرماید:( وَ الَّذِینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللّٰهِ مِنْ بَعْدِ مِیثٰاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ مٰا أَمَرَ اللّٰهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ أُولٰئِکَ لَهُمُ اللَّعْنَهُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدّٰارِ ) (2) .

پس به حکم آیات قرآن مجید و اخبار بسیاری که در کتب ما و شما وارد است، نقض عهد نمودن گناه بزرگ است، خصوصاً نقض عهد با خدا و به امر خدا و بدستور رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم که قطعاً برای اصحاب و نزدیکان آن حضرت، اقبح قبایح بوده است.

حافظ : کدام عهد و بیعتی بوده که بامر خدا و رسول ابلاغ شده و اصحاب و یاران پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقض عهد نمودند تا بگوئیم مشمول آیات قرآنی واقع شدند. گمان می کنم اگر توجه نمایید خواهید تصدیق نمود که اینها از جعلیّات عوام شیعه می باشد، و إلاّ صحابه رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مبرّای از این اعمال بوده اند.

محمد و علیعليهما‌السلام صادقین در قرآنند

داعی : مکرر عرض کرده ام که شیعیان چون ناچارند پیروی از موالی صادق و مصدّق خود بنمایند، و إلا شیعه نخواهند بود، پس خواص و عوام آنها هرگز جعل خبر نمی نمایند و دروغ نخواهند گفت؛ برای آنکه موالی آنها به تمام معنی صادق و مصدّق بودند که قرآن مجید به صدق آنها شهادت داده، بنا بر آنچه علمای بزرگ

____________________

1- (امر در این آیه برای وجوب است علی الاقوی) چون (با خدا و رسول و بندگانش) عهدی نمودید؛ به آن عهد وفا کنید سوگند پیمان را که مؤکد و استوار گردید، مشکنید.

2- آنان که پس از پیمان بستن (با خدا و رسول) عهد خدا را شکستند و هم آنچه خدا امر به پیوند آن کرده (مانند صله رحم و دوستی و ولایت علیعليه‌السلام ) پاک بگسستند و در روی زمین فتنه و فساد بر انگیختند، مر ایشان راست لعنت دوری از رحمت و ابتلاء بعذاب دوزخ!

۴۹

خودتان از قبیل امام ثعلبی(1) و جلال الدین سیوطی درتفسیر (2) و حافظ ابو نعیم اصفهانی درما نزل من القرآن فی علی عليه‌السلام (3) و خطیب خوارزمی در مناقب(4) و شیخ سلیمان بلخی حنفی در باب 39 ینابیع المودّة(5) از خوارزمی و حافظ ابو نعیم و حموینی و محمد بن یوسف گنجی شافعی در باب 62کفایة الطالب (6) مسندا و نیز ازتاریخ محدث شام (7) همگی نقل نموده اند که مراد از صادقین در آیه 120 سوره 9 (توبه) که می فرماید:( یٰا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّٰهَ وَ کُونُوا مَعَ الصّٰادِقِینَ ) (8) .

محمّد و علیعليهما‌السلام اند و در بعضی از آن روایات مراد از صادقین، پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و أئمّه از اهل بیت آن حضرتند.

پس پیروان آن خاندان جلیل از عارف و عامی، اهل جعل و دروغ نیستند؛ زیرا جعل و دروغ را باید کسی بگوید که دلایل صدق و راستی بر حقّانیّت خود نداشته باشد.

آنچه را شیعیان می گویند، همان است که اکابر علماء و مورخین خودتان ثبت و ضبط نموده اند. اگر ایرادی هست، اول باید به علمای خودتان بگیرید که چرا نوشته اند.

اگر اکابر علمای خودتان نقض عهد صحابه را در کتب معتبر خود ننوشته بودند، هرگز داعی در هم چو مجلسی، تفوّه بچنین کلامی نمی نمودم.

حافظ : کدام یک از علمای جماعت و در کجا نوشته اند که صحابه نقض عهد نمودند و نقض عهد آنها چه بوده؟ به حرف که مطلب درست نمی شود.

____________________

1- تفسیر ثعلبی، ج5، ص109.

2- در المنثور، ج3، ص290.

3- ما نزل القرآن فی علیعليه‌السلام ، ص273.

4- مناقب، ص280.

5- ینابیع المودة، ج1، ص358، ح15.

6- کفایة الطالب، 236، باب 62.

7- تاریخ دمشق، ج42، ص361.

8- ای اهل ایمان خدا ترس باشید و پیرو باشید با مردمان راستگو (که محمد و علی و ائمه از عترت آنها باشند).

۵۰

داعی : حرف نیست، بلکه برهان و منطق و حقیقت است. در بسیاری از جاها صحابه نقض عهد نمودند و بیعتی را که خاتم الانبیاءصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم أمر به آن نمود، شکستند که اهم از همه آنها عهد و بیعت در غدیر خم بوده است.

در حدیث غدیر و چگونگی آن

که جمهور علمای فریقین (شیعه و سنی) معترفند که روز هیجدهم ذی الحجة الحرام در حجة الوداع سال دهم هجرت، زمان برگشتن از مکّه معظمه، تمامی اصحاب را در بیابانی که آنجا را غدیر خم می گفتند، جمع نمود. حتی جلورفته گان قافله را به امر آن حضرت برگرداندند و عقب ماندگان هم رسیدند که به سند شیعه و اکثر علمای و مورخین بزرگ خودتان، هفتاد هزار نفر و به سند بعض از علمای شما از قبیل امام ثعلبی درتفسیرش (1) و سبط ابن جوزی درتذکره خواص الامّه فی معرفه الائمّه (2) و دیگران 120 هزار نفر حاضر در غدیر خم بودند.

رسول اکرم خاتم الانبیاءصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم تشریف برد بالای منبری که برای آن حضرت مرتب نمودند، خطبه بسیار طولانی قرائت فرمود که غالب آن خطبه در مدایح و فضایل مولانا أمیر المؤمنین علیعليه‌السلام بود و غالب آیاتی که درباره علیعليه‌السلام نازل شده، قرائت و تجدید نمودند و جامعه امت را به خوبی متوجه مقام مقدس ولایت امیر المؤمنینعليه‌السلام نموده، آنگاه فرمودند:معاشر الناس الست اولی بکم من انفسکم قالوا بلی قال من کنت مولاه فهذا علیّ مولاه (3) . آنگاه دستها را برداشت و دعا کرد:اللّهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله .(4) سپس امر فرمود خیمه ای برپا کردند و أمیر المؤمنین را امر

____________________

1- تفسیر ثعلبی، ج4، ص92.

2- تذکرة الخواص، ص37.

3- ای جماعت مردم، آیا من اولی بتصرف از شما در نفسهای شما نیستم؟(اشاره به آیه شریفه النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ ) . عرض کردند: چرا. فرمود: ((هر کس را من مولای او هستم (یعنی اولی به تصرف در امر او هستم) پس این علیعليه‌السلام مولای اوست.)) (یعنی اولی بتصرف در امر او می باشد).

4- خداوندا! دوست بدار کسی که علی را دوست بدارد و دشمن بدار کسی که علی را دشمن بدارد؛ یاری کن کسی که علیعليه‌السلام را یاری کند و واگذار کسی که علیعليه‌السلام را واگذارد.

۵۱

فرمود در خیمه بنشیند و بتمام امت که حاضر بودند امر فرمود بروید و با علی بیعت کنید؛ زیرا که من از جانب پروردگار مأمورم که از شما بیعت برای علی بگیرم.اوّل من بایع ذلک الیوم علیّا کان عمر ثمّ ابا بکر ثمّ عثمان ثمّ طلحه ثمّ زبیر و کانوا یبایعون ثلاثه ایام متواتره (1) .

حافظ : آیا می شود باور نمود که امر با این پراهمیتی که شما بیان نمودید، واقع شده باشد و علماء بزرگ آن را نقل ننموده باشند.

داعی : هیچ انتظار نداشتم که شما این قسم بیان نمایید، در حالتی که قضیّه غدیر خمکالشمس فی رایعه النهار ظاهر و هویدا می باشد و کسی انکار این معنی را نمی نماید مگر عنود لجوج که خود را رسوا و مفتضح نماید؛ چه آنکه جمهور علمای ثقات شما این وقعه مهم را در کتب معتبره خود ثبت نموده اند که به بعض آنها که در نظر دارم، برای وضوح مطلب اشاره می نمایم، تا بدانید که مورد قبول و باور جمهور از أکابر علمای خودتان می باشد.

روات معتبره از علماء عامه در نقل حدیث غدیر خم.

1. امام فخر الدین رازی درتفسیر کبیر مفاتیح الغیب ؛(2)

2. امام احمد ثعلبی درتفسیر کشف البیان ؛(3)

3. جلال الدین سیوطی درتفسیر درّ المنثور ؛(4)

4. ابو الحسن علی بن احمد واحدی نیشابوری دراسباب النزول ؛(5)

5. محمّد بن جریر طبری درتفسیر کبیر ؛(6)

____________________

1- اول کسی که آن روز بیعت کرد عمر و پس از آن ابی بکر و عثمان و طلحه و زبیر بودند و این پنج نفر هر سه روز که پیغمبر در آن بیابان توقف فرمود، متوالیاً بیعت نمودند.

2- تفسیر کبیر (رازی)، ج12، ص49.

3- کشف البیان، ج4، ص92.

4- در المنثور، ج5، ص182.

5- اسباب النزول، ص112.

6- تفسیر کبیر (طبری)، ج6، ص112.

۵۲

6. حافظ أبو نعیم اصفهانی درکتاب ما نزل من القرآن فی علی عليه‌السلام ؛(1)

7. درحلیه الاولیاء ؛(2)

8. محمّد بن اسماعیل بخاری درتاریخ خود ؛(3)

9. مسلم بن حجاج نیشابوری درتاریخ خود ؛(4)

10. أبی داود سجستانی درسنن ؛(5)

11. محمد بن عیسی ترمذی درسنن ؛(6)

12. حافظ ابن عقده در کتابالولایة ؛(7)

13. ابن کثیر شافعی دمشقی درتاریخ خود؛(8)

14. امام أئمه الحدیث احمد بن حنبل (رئیس الحنابله) درمسند ؛(9)

15. ابو حامد محمد بن محمد الغزّالی درسرّ العالمین ؛(10)

16. ابن عبد البرّ دراستیعاب ؛(11)

17. محمد بن طلحه شافعی درمطالب السؤول ؛(12)

18. ابن مغازلی فقیه شافعی درمناقب ؛(13)

19. نور الدین بن صبّاغ مالکی درفصول المهمه ؛(14)

____________________

1- ما نزل القرآن فی علیعليه‌السلام ، ص121. 2- حلیة الاولیاء، ج6، ص294.

3- تاریخ الکبیر (بخاری)، ج4، ص193. 4- تاریخ (مسلم)، ج1، ص61.

5- سنن سجستانی (ابی داوود)، ج2، ص229، ح2083. 6- سنن ترمذی، ج5، ص297.

7- کتاب الولایة (حافظ)، ص6. 8- تاریخ (ابن کثیر)، ج5، ص209-210-213.

9- مسند احمد، ج1، ص119-152. 10- سرّ العالمین، ص21.

11- استیعاب، ج3، ص1099. 12- مطالب السؤول، ص95.

13- مناقب (ابن مغازلی)، ص19، ج24. 14- فصول المهمه، ج1، ص42.

۵۳

20. حسین بن مسعود بغوی درمصابیح السنه ؛(1)

21. ابو المؤیّد موفق بن احمد خطیب خوارزمی درمناقب ؛(2)

22. مجد الدین بن اثیر محمد بن محمد شیبانی درجامع الاصول ؛(3)

23. حافظ ابو عبد الرحمن احمد بن علی نسائی درخصائص العلوی و سنن ؛(4)

24. سلیمان بلخی حنفی در باب 4ینابیع المودة ؛(5)

25. شهاب الدین احمد بن حجر مکّی درصواعق محرقه و کتابالمنح الملکیه و مخصوصاً درصواعق با کمال تعصّبی که داشته گوید:انّه حدیث صحیح لا مریه فیه و قد اخرجه جماعه کالترمذی و النسائی و احمد و طرقه کثیره جدّاً (6) .

26. محمد بن یزید حافظ ابن ماجه قزوینی درسنن ؛(7)

27. حافظ ابو عبد اللّه محمد بن عبد اللّه حاکم نیشابوری درمستدرک ؛(8)

28. حافظ سلیمان بن احمد طبرانی دراوسط ؛(9)

29. ابن اثیر جزری دراسد الغابه ؛(10)

30. یوسف سبط ابن جوزی درتذکره خواص الامّة ؛(11)

31. ابو عمر احمد بن عبد ربّه درعقد الفرید ؛(12)

____________________

1- مصابیح السنة، ج2، ص199. 2- مناقب (خوارزمی)، ص80-92.

3- جامع الاصول، ج9، ص470. 4- خصائص العلوی، ص95- سنن نسائی، ج5، ص45.

5- ینابیع المودة، ج1، ص98.

6- این حدیث صحیحی است که شکی در صحت آن نیست. به تحقیق که روایت نموده اند این حدیث را جماعتی مانند ترمذی و نسائی و احمد و طرق آن بسیار می باشد جداً.(صواعق محرقة، ص122).

7- سنن ابن ماجه، ج1، ص43. 8- مستدرک، ج3، ص110.

9- المعجم الاوسط، ج1، ص112. 10- اسد الغابة، ج2، ص233.

11- تذکرة الخواص، ص37. 12- عقد الفرید، ج2، ص115.

۵۴

32. علاّمه سمهودی درجواهر العقدین ؛(1)

33. ابن تیمیّه احمد بن عبد الحلیم درمنهاج السنّه ؛

34. ابن حجر عسقلانی درفتح الباری و تهذیب التهذیب ؛(2)

35. ابو القاسم محمد بن عمر جار اللّه زمخشری درربیع الأبرار ؛(3)

36. ابو سعید سجستانی در کتابالدّرایه فی حدیث الولایه ؛

37. عبید اللّه بن عبد اللّه حسکانی دردعاة الهدی إلی اداء حق الموالات ؛

38. رزین بن معاویه العبد ری درجمع بین الصحاح الستّه ؛

39. امام فخر رازی درکتاب الأربعین گوید: ((اجماع نموده اند تمام امت بر این حدیث شریف))؛

40. مقبلی دراحادیث المتواتره ؛

41. سیوطی درتاریخ الخلفاء ؛(4)

42. میر سید علی همدانی درمودة القربی ؛(5)

43. ابو الفتح نظزی در خصائص العلوی؛(6)

44. خواجه پارسای بخاری درفصل الخطاب ؛

45. جمال الدین شیرازی درکتاب الاربعین ؛(7)

46. عبد الرؤوف المناوی درفیض القدیر فی شرح جامع الصغیر ؛(8)

47. محمد بن یوسف گنجی شافعی در باب 1کفایت الطالب ؛(9)

48. یحیی بن شرف النووی درکتاب تهذیب الاسماء و اللّغات ؛

____________________

1- جواهر العقدین ، ج2، ص167-169. 2- تهذیب التهذیب، ج7، ص296.

3- ربیع الابرار، ج1، ص84. 4- تاریخ الخلفاء، ص169.

5- مودة القربی، ص127. 6- خصائص العلوی، ص115.

7- کتاب الاربعین (شیرازی)، ص137. 8- فیض القدیر فی شرح جامع الصغیر، ج6، ص282.

9- کفایة الطالب، باب1، ص63.

۵۵

49. ابراهیم بن محمّد حموینی درفرائد السمطین ؛(1)

50. قاضی فضل اللّه بن روزبهان درابطال الباطل ؛(2)

51. شمس الدین محمّد بن احمد شربینی درسراج المنیر ؛

52. ابو الفتح شهرستانی شافعی درملل و نحل ؛(3)

53. حافظ ابو بکر خطیب بغدادی درتاریخ خود؛(4)

54. حافظ ابن عساکر ابو القاسم دمشقی درتاریخ کبیر ؛(5)

55. ابن ابی الحدید معتزلی درشرح نهج البلاغه ؛(6)

56. علاء الدین سمنانی درعروة الوثقی ؛

57. ابن خلدون در مقدمهتاریخ خود؛(7)

58. مولی علی متّقی هندی درکنز العمّال ؛(8)

59. شمس الدین ابو الخیر دمشقی درأسنی المطالب ؛(9)

60. سید شریف حنفی جرجانی درشرح مواقف ؛(10)

61. نظام الدین نیشابوری درتفسیر غرائب القرآن ؛(11)

طبری و ابن عقده و ابن حدّاد

خلاصه کلام تا این مقدار که در حافظه ام حاضر بود به عرضتان رسانیدم. و الا زیاده از سیصد نفر از اکابر علماء خودتان بطرق مختلفه حدیث غدیر خم و نزول

____________________

1- فرائد السمطین، ج1، ص77، ح44. 2- ابطال البلاطل، ص158.

3- ملل ونحل (شافعی)، ج1، ص163. 4- تاریخ بغداد، ج8، ص284.

5- تاریخ کبیر، ج1، ص375. 6- شرح نهج البلاغه، ج2، ص37، ح289.

7- تاریخ (ابن خلدون)، ج1، ص197. 8- کنز العمال، ج11، ص609.

9- اسنی المطالب، ص49. 10- شرح مواقف، ج8، ص360.

11- غرائب القرآن، ج6، ص170.

۵۶

آیات تبلیغ و اکمال و مناشده در رحبه و غیره را مسنداً از زیاده از صد نفر از صحابه رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل نموده اند که اگر بخواهم فهرست تمام روات و اسامی آنها را به عرضتان برسانم، خود یک کتاب مستقلّی خواهد شد. برای نمونه گمان می کنم همین مقدار اسامی کافی باشد در اثبات تواتر و بعض از اکابر علمای شما کتاب مستقلّی در این باب نوشته اند، مانند ابو جعفر محمّد بن جریر طبری مفسّر و مورّخ معروف قرن چهارم متوفی سال 310 درکتاب الولایة که استقلالاً در حدیث غدیر نوشته و از 75 طریق روایت نموده.

و حافظ ابو العباس احمد بن محمّد بن سعید بن عبد الرحمن الکوفی معروف بابن عقده متوفی سال 333 قمری درکتاب الولایه (1) این حدیث شریف را به یک 135 طریق از 125 تن از صحابه با تحقیقات بلیغه نقل نموده است.

و ابن حدّاد حافظ ابو القاسم حسکانی متوفی 492 درکتاب الولایة مشروحاً واقعه غدیر را با نزول آیات نقل نموده است.

خلاصه همگی علما و محققین فضلای خودتان (به استثنای عده قلیلی از متعصّبین عنود) با سلسله روات از رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل نموده اند که در آن روز (18 ذیحجه) سال حجة الوداع رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم علیعليه‌السلام را به ولایت نصب نمود تا جایی که خلیفه عمر بن الخطّاب از همه اصحاب بیشتر خوش حالی می نمود! و دست آن حضرت را گرفت و گفت:بخّ بخّ لک یا علیّ اصبحت مولای و مولی کلّ مؤمن و مؤمنة (2) .

از جمله امور مسلّمه است که این حدیث شریف، از متواترات است نزد فریقین.

نصیحت جبرئیل عمر را

و مخصوصاً میر سید علی همدانی فقیه شافعی که از فضلای و موثقین فقها و

____________________

1- کتاب الولایة، ص6.

2- بخ بخ اسم فعل است برای مدح و اظهار رضایت بچیزی گفته می شود و تکرارش برای مبالغه است در رضای بآن چیزی که در نظر است و لذا عمر گفت: ((به به یا علیعليه‌السلام صبح کردی در حالتی که آقای من و آقای هر مؤمن و مؤمنه شدی!))

۵۷

علمای خودتان در قرن هشتم هجری بوده، در مودت پنجم از کتاب موده القربی نوشته است که جمعیت بسیاری از صحابه در مکانهای مختلفی از خلیفه عمر بن الخطّاب رضی اللّه عنه نقل نموده اند که گفت نصب رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم علیّا علما؛ یعنی نصب نمود رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم علی را مهتر و بزرگتر و راهنمای قوم و بعد او را بمولائی بجامعه معرفی نمود و بعد از دعا درباره دوستان و دشمنان آن حضرت، عرض کرد: اللّهم انت شهیدی علیهم ؛خدایا تو گواه منی بر ایشان (یعنی ابلاغ رسالت نمودم).

در آن حال جوان زیبائی با حسن صورت و بوی خوش پهلوی من نشسته بود به من گفت:لقد عقد رسول اللّه عقداً لا یحلّه الاّ المنافق فاحذر أن تحلّه (1) .

من به رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم عرض کردم وقتی شما درباره علی سخن می راندید، پهلوی من جوان خوش رو و خوشبویی نشسته بود و با من چنین گفت: حضرت فرمود:انّه لیس من ولد آدم لکنّه جبرئیل اراد أن یؤکّد علیکم ما قلته فی علیّ عليه‌السلام (2) .

اینک از آقایان محترم انصاف می طلبم! آیا سزاوار بود یک چنین عهد و پیمان محکمی را که رسول خدا با آن مردم بست، به امر خدای تعالی، دو ماه نگذرد، نقض عهد نموده و بیعت را بشکنند و روی هوا و هوس، حق را به پشت سر اندازند و بکنند آنچه را که نباید بکنند؟ آتش بدر خانه اش ببرند و شمشیر برویش بکشند، اهانتها نمایند و باکراه و اجبار و هو و جنجال و اهانت و تهدید برای بیعت دیگری به مسجد ببرند؟

حافظ : ما از شخص شما سید جلیل القدر مؤدّب، انتظار نداریم که نسبت هواپرستی به أصحاب رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بدهید و حال آنکه أصحاب را آن حضرت أسباب هدایت قوم قرار داده که می فرماید:اصحابی کالنجوم بایّهم اقتدیتم اهتدیتم (3) .

____________________

1- عهد بست پیغمبر عهد بستنی محکم که نقض این عهد نمی کند مگر منافق. پس حذر کن عمر که تو ناقض و بازکننده این گره محکم نباشی! (یعنی اگر نقض این عهد نمودی در سلسله منافقین خواهی بود).

2- او از اولاد آدم نبوده، بلکه جبرئیل امین بود که باین صورت جلوه گر شده بود که تأکید نماید بر شما آنچه را که من گفتم درباره علیعليه‌السلام .(ینابیع المودة، ج2، ص284،ح811).

1- به درستی که اصحاب من مانند ستارگانند؛ بهر یک از آنها اقتدا کنید، هدایت شده اید.

۵۸

حدیث اقتداء بأصحاب مخدوش است

داعی : اولاً تمنا می کنم تکرار مطلب نفرمائید، الحال استشهاد باین حدیث جستید و جواب عرض کردم که اصحاب هم مانند سایر خلق جایز الخطاء بودند. پس وقتی ثابت شد معصوم نبودند، تعجبی ندارد اگر روی برهان، نسبت هواپرستی ببعض از آنها داده شود.

ثانیاً برای اینکه فکر شما روشن شود و نیز یادآوری نمایم که بعدها بچنین احادیثی استشهاد نجویید، جواب عرض می کنم. چون تجدید کلام نمودید، داعی هم تکرار می نمایم. بنابر گفتار و تحقیق اکابر علمای خودتان، این حدیث مخدوش است قبلاً هم عرض نمودم. چنانکه قاضی عیاض مالکی از فحول اعلام خودتان نقل نموده که چون در سلسله روات آن، نام حارث بن قضین مجهول الحال و حمزة بن ابی حمزه نصیبی متهم بکذب و دروغ برده شده قابل نقل نمی باشد.

و نیز درشرح شفاء قاضی عیاض و در کتاب بیهقی نقّاد تعدیل احادیث، حکم به موضوعیت این حدیث نموده و سند آن را ضعیف و مردود بشمار آورده اند.

بعض از صحابه تابع هوای نفس و منحرف از حق شدند

ثالثاً داعی خارج از ادب و نزاکت هرگز سخنی نخواهم گفت و نمی گویم، مگر آنچه را که علماء خودتان نوشته اند. خوبست آقایان محترمشرح مقاصد فاضل تفتازانی را مطالعه نمایید، چنانچه قبلاً عرض نمودم، ببینید. صریحاً می نویسد: ((چون بین صحابه غالباً مخالفتها و محاربات و مشاجرات واقع گردید، معلوم می شود که بعض از آنها از طریق حق منحرف و تابع هوای نفس گردیده، بلکه ظالم و فاسق بودند .))

پس نباید هر فردی و یا جمعی را که به مصاحبت رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نایل آمدند، محترم شمرد، بلکه احترام به اعمال و کردار آنها است. اگر اهل نفاق نبودند و مطیع و فرمانبردار رسول اللّه بودند و بر خلاف اوامر و دستورات آن حضرت رفتار ننمودند محترم خواهند بود و خاک قدم آنها توتیای چشم ما خواهد بود.

یا باید آقایان با انصاف بگوئید بسیاری از اخباری که در کتب معتبره خودتان راجع بحرب با امیر المؤمنین علیعليه‌السلام نقل گردیده که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: ((جنگ

۵۹

با علیعليه‌السلام جنگ با من است))، اساس ندارد یا اگر تصدیق نمودید که این نوع از اخبار غایت اعتبار را دارد، چه آنکه با سلسله اسناد صحیحه در کتب معتبره اکابر علمای خودتان رسیده است (علاوه بر تواتر در کتب معتبره علماء شیعه)، ناچار باید تصدیق کنید عدّه ای از اصحاب فاسد و کاسد و اهل باطل بودند، مانند معاویه و عمرو بن عاص و ابو هریره و سمرة بن جندب و طلحه و زبیر و غیره که به جنگ علیعليه‌السلام برخاستند؛ زیرا جنگ با علی جنگ با رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بوده است، پس قطعاً منحرف از حق گردیدند که به جنگ رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم قیام نمودند.

پس اگر ما گفتیم که بعض از صحابه تابع هوی و هوس گردیدند، بیجا نگفته ایم، بلکه با برهان و دلیل گفته ایم. علاوه بر این، ما در گفتار باینکه بعض از صحابه فاسق و ظالم و منحرف از حق گردیدند و در حلقه منافقین وارد بودند، منفرد نیستیم. بلکه اتخاذ سند از اکابر علمای خودتان می نمائیم.

قول غزّالی در نقض عهد صحابه

شما اگر کتابسر العالمین تألیف حجه الاسلام ابو حامد محمد بن محمد غزّالی طوسی را مطالعه نمایید، هرگز بما ایراد نمی نمایید. ناچارم قسمتی از مقاله چهارم آن را برای اثبات حق به عرضتان برسانم که گوید:

اسفرت الحجّه وجه ها و اجمع الجماهیر علی متن الحدیث عن خطبه یوم غدیر خمّ باتّفاق الجمیع و هو یقول من کنت مولاه فعلیّ مولاه فقال عمر بخ بخ لک یا ابا الحسن لقد اصبحت مولای و مولی کلّ مؤمن و مؤمنه؟! هذا تسلیم و رضی و تحکیم-ثمّ بعد هذا غلب الهوی لحبّ الرئاسه و حمل عمود الخلافه و عقود البنود و خفقان الهوی فی قعقعه الرایات و اشتباک ازدحام الخیول و فتح الامصار سقاهم کاس الهوی فعادوا الی الخلاف الاول ( فَنَبَذُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ وَاشْتَرَوْا بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا فَبِئْسَ مَا يَشْتَرُونَ ) !!و لمّا مات رسول اللّه قال قبل وفاته ایتونی بدوات و بیاض(و بیضا نسخه)لازیل عنکم اشکال الامر و اذکر لکم من المستحقّ لها بعدی قال عمر دعوا الرجل فانّه لیهجر!!و قیل یهذو فاذا بطل تعلقکم بتأویل النصوص فعدتم الی الاجماع و هذا منقوض ایضا فانّ العباس و اولاده و علیّا و زوجته و اولاده لم یحضروا حلقه البیعه و خالفکم اصحاب السقیفه فی مبایعه

۶۰