قطره ای از دریای فضائل اهل البیت علیهما السلام جلد ۱

قطره ای از دریای فضائل اهل البیت علیهما السلام0%

قطره ای از دریای فضائل اهل البیت علیهما السلام نویسنده:
مترجم: محمد ظریف
ناشرین: نشر حاذق
گروه: کتابخانه پیامبر و اهل بیت
صفحات: 912

قطره ای از دریای فضائل اهل البیت علیهما السلام

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: آیت الله سید احمد مستبط
مترجم: محمد ظریف
ناشرین: نشر حاذق
گروه: صفحات: 912
مشاهدات: 44511
دانلود: 6235


توضیحات:

جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 912 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 44511 / دانلود: 6235
اندازه اندازه اندازه
قطره ای از دریای فضائل اهل البیت علیهما السلام

قطره ای از دریای فضائل اهل البیت علیهما السلام جلد 1

نویسنده:
ناشرین: نشر حاذق
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

تو آرزوی من و نهایت آمال و امید من هستی، از تو درخواست می کنم که دوستان من و دوستان خاندان مرا به آتش سوزنده خود عذاب نکنی.

دوباره از درگاه ربوبی ندا رسد:

یا فاطمه، وعزّتی وجلالی وارتفاع مکانی لقد آلیت علی نفسی من قبل أن أخلق السماوات والأرض بألفی عام أن لا اُعذّب محبّیک ومحبّی عترتک بالنار .

ای فاطمه! به عزّت و جلالم و بلندی مقام و مرتبه ام دو هزار سال پیش از آفرینش آسمان ها و زمین سوگند یاد کرده ام که دوستان تو و دوستان خاندان تو را در آتش عذاب نکنم.(1)

277/26. فرات در کتاب تفسیر خود از ابوذر و ابن عبّاس و از امام صادق و حضرت رضاعليهما‌السلام در ذیل آیه شریفه( مَرَجَ البَحْرَیْن یَلْتَقیان ) (2) «دو دریا را در هم آمیخت تا به هم پیوستند و در یک جا جمع شدند»، فرموده اند: مراد از این دو دریا حضرت علی و فاطمهعليهما‌السلام است و مراد از برزخ - که به معنی فاصله بین دو چیز است - در آیه( بَیْنَهما بَرْزَخ ) (3) رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است.

و مقصود از لؤلؤ و مرجان - که به معنای مروارید است و از آن دو دریا خارج می شود - در آیه شریفه( یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُؤْلُؤُ وَالمَرْجان ) (4) امام حسن و امام حسینعليهما‌السلام هستند (که دو گوهر گرانبهای عالم وجودند و ثمره پیوند نبوّت با امامت می باشند).(5)

و شیخ صدوق در کتاب «خصال » از امام صادقعليه‌السلام نقل کرده است که فرمود:

إنّ علیّاً وفاطمه بحران من العلم عمیقان .(6)

____________________

1- تأویل الآیات: 2/483 ح 12، بحار الأنوار: 27/139 ح 144.

2- سوره الرحمن، آیه 20 19 و 22.

3- سوره الرحمن، آیه 20 19 و 22.

4- سوره الرحمن، آیه 20 19 و 22.

5- تفسیر فرات: 459 ح 602 - 599.

6- الخصال: 1/65 ح 96، تفسیر برهان: 4/265 ح2، بحار الأنوار: 24/98 ح5.

۴۲۱

همانا علی و فاطمهعليهما‌السلام دو دریای عمیق و بیکران علم و دانش اند.

و درروایت دیگری از ابن عبّاس نقل شده است که گفت:

علیعليه‌السلام دریای دانش و فاطمهعليها‌السلام دریای نبوّت است، و پیغمبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فاصله بازدارنده بین آن دو می باشد، علیعليه‌السلام را باز می دارد از اینکه برای مصائب دنیا محزون گردد.( 1 )

278/27. جابر از امام باقرعليه‌السلام در تأویل این آیه شریفه( وَذلک دینُ القَیِّمَه ) ( 2 ) «این است دین استوار»، نقل کرده است که فرمود: مراد فاطمهعليها‌السلام است.( 3 )

279/28. امام صادقعليه‌السلام فرمود: جبرئیل به رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم عرض کرد:

إنّ فاطمهعليها‌السلام مسمّاه فی السماء بمنصوره.

همانا فاطمهعليها‌السلام را در آسمان «منصوره» می نامند.

و آیه شریفه( وَیَوْمَئذٍ یَفْرَح المُؤْمِنُون بنَصْر اللَّه ) ( 4 ) «و در آن روز مؤمنان به یاری خداوند شاد می شوند» مقصود یاری خداوند نسبت به دوستان فاطمهعليها‌السلام است.( 5 )

280/29. شیخ صدوقرحمه‌الله در کتاب «عیون اخبار الرضاعليه‌السلام » از امیرالمؤمنینعليه‌السلام و آن حضرت از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل کرده است که فرمود:

____________________

1- مناقب ابن شهراشوب: 3/319، تفسیر برهان: 4/216 ح 10.

2- سوره بیّنه، آیه 5.

3- تأویل الآیات: 2/829 ح1، تفسیر برهان: 4/489 ح1. در کتاب «تأویل الآیات» ذیل این حدیث می نویسد: «دین قیّمه» مقصود فاطمهعليها‌السلام است یعنی آن حضرت دارای دین محکم و استوار است.

4- سوره روم، آیه 4.

5- معانی الأخبار: 377 ذیل ح 53، تفسیر برهان: 3/258 ح 6، تفسیر فرات: 321 ح 435، بحار الأنوار: 43/18 ح 17.

۴۲۲

پروردگار سبحان به من فرمود:

لو لم أخلق علیّاً لما کان لفاطمه ابنتک کفو علی وجه الأرض من آدم فمن دونه .

اگر علیعليه‌السلام را نیافریده بودم برای دخترت فاطمهعليها‌السلام از اوّلین و آخرین نظیر و همتا و همشأنی نبود.(1)

طبریرحمه‌الله در کتاب «دلائل الإمامه » نظیر این روایت را با اضافه ای در اوّل آن از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل کرده است که فرمود:

إنّ فاطمه عليها‌السلام خلقت حوریّه فی صوره انسیّه وإنّ بنات الأنبیاء لایحضن، ولولا علیّ لما کان لفاطمه عليها‌السلام کفو علی وجه الأرض من آدم فمن دونه .(2)

به راستی فاطمهعليها‌السلام فرشته ای است که به صورت آدمیان آفریده شده است، و همانا دختران پیامبران حیض نمی بینند و اگر علیعليه‌السلام نبود فاطمهعليها‌السلام مشابه و همتائی بر روی زمین نداشت، از حضرت آدم ابوالبشر گرفته تا انقراض عالم هیچ کس هم شأن او نبود.

281/30. علاّمه مجلسیرحمه‌الله در کتاب گرانقدر «بحار الأنوار » نقل کرده است:

روزی رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در سرزمین ریگزار ابطح نشسته بودند عموی بزرگوارش حمزه و عموی دیگرش عبّاس و پسرعمویش علیّ بن ابی طالبعليه‌السلام با جمع دیگری که عمّار بن یاسر و منذر بن ضحضاح و ابوبکر و عمر بودند در خدمت آن حضرت حضور داشتند ناگهان جبرئیل امین در آن صورت عظیم خود و در حالیکه بالهایش را گسترده و مشرق تا مغرب را گرفته بود فرود آمد، و عرض کرد:

____________________

1- عیون اخبار الرضاعليه‌السلام : 1/177 ح3 و4، بحار الأنوار: 43/92 ح3.

1- دلائل الإمامه: 146 ح 52، بحار الأنوار: 81/112 ح 37 و ج: 43/7 ذیل ح 8 به نقل از کشف الغمّه: 1/463. از این روایت و روایات دیگری که نظیر آن است استفاده می شود که آن حضرت مقامی برتر از همه آفریدگان حتّی پیامبران اولوا العزم غیر از خاتم انبیاء حضرت محمّدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم دارد.

۴۲۳

ای محمّد! خداوند بلند مرتبه برایت سلام می رساند و می فرماید: باید چهل شبانه روز از خدیجه دوری اختیار کنی.

این مطلب بر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم دشوار و گران آمد، زیرا به همسرش خدیجهعليها‌السلام دوستی و علاقه فراوانی داشت.

بعد از این فرمان الهی رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم چهل شبانه روز از خدیجه دوری گزید، روزها را روزه می گرفت و شبها به عبادت و شب زنده داری می پرداخت، و در ضمن توسّط عمّار برای حضرت خدیجهعليها‌السلام پیغام فرستاد که:

ای خدیجه! گمان مبری که این کناره گیری من از تو بخاطر بی اعتنائی یا کدورتی باشد، بلکه پروردگارم چنین فرمانی داده تا آنچه ارده فرموده محقّق گردد، و تو هرگز گمانی جز خیر و خوبی به من نداشته باش.

فإنّ اللَّه عزّوجلّ لیباهی بک کرام ملائکته کلّ یوم مراراً .

و همانا خداوند تبارک و تعالی روزی چند مرتبه به وجود تو بر فرشتگان بزرگوار خود مباهات می کند، و هنگامی که شب فرا می رسد درِ خانه را ببند و بستر خود را گسترده و با فکری آسوده استراحت کن، و من در منزل فاطمه بنت اسد این ایّام را سپری می کنم تا مدّت تعیین شده پایان پذیرد.

ولی با این سفارش رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و دلداری او، خدیجه هر روز چند مرتبه به خاطر جدائی و دوری از آن حضرت دچار غم و اندوه می شد تا آنکه چهل روز کامل گردید، در این هنگام امین وحی خدا جبرئیل محضر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شرفیاب گردید و عرض کرد:

ای محمّد! خداوند بلند مرتبه برایت سلام می رساند و می فرماید: برای پذیرفتن هدیه و تحفه ما آماده باش.

پیغمبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

ای جبرئیل! تحفه پروردگار جهانیان و هدیه او چیست؟

عرض کرد: نمی دانم. در همین حال ناگهان میکائیل فرود آمد و به

۴۲۴

همراه خود طبقی را که بر روی آن دستمالی ابریشمی یا دیبا(1) کشیده شده بود آورد و آن را در مقابل رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بر زمین نهاد.

جبرئیل جلو آمد و به پیغمبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم عرض کرد:

ای محمّد! پروردگارت فرموده است که امشب با این غذا افطار کن.

امیرالمؤمنینعليه‌السلام فرموده است: روش پیغمبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم این بود که هنگام افطار به من دستور می داد در را باز کنم تا اگر کسی می خواست غذا بخورد وارد شود، ولی در آن شب به من فرمود: کنار در بنشین و کسی را راه نده، زیرا خوردن این طعام بر غیر من حرام است.

علیعليه‌السلام می فرماید: من کنار در نشستم، و پیغمبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم با آن طعام تنها ماند، سرپوش را از روی طبق برداشت، در آن خوشه ای خرمای تازه و خوشه ای انگور بود، رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از آنها میل فرمود، و بعد از آن آب نوشید تا سیراب شد، سپس اراده فرمود که دستهای مبارک خود را بشوید، جبرئیل بر دستهایش آب ریخت، میکائیل آن را شتشو داد و اسرافیل با دستمالی خشک کرد، آنگاه اضافه غذا را با ظرف آن به طرف آسمان بردند.

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم برخاستند تا نماز بخوانند، جبرئیل پیش آمد و عرض کرد: اکنون وقت نماز خواندن نیست، بلکه باید به خانه خدیجه روی و با او همبستر گردی، خداوند تبارک و تعالی اراده فرموده است امشب از صلب شما فرزندی پاک بیافریند.

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به دنبال این فرمان فوراً به طرف خانه خدیجهعليها‌السلام روان گردید.

خدیجهعليها‌السلام می گوید: من در این مدّت به تنهائی خو گرفته بودم، همینکه شب فرا می رسید سر خود را می پوشاندم، و پرده را می انداختم، و درب خانه را می بستم، نماز و دعای خود را می خواندم، آنگاه چراغ را خاموش و در بستر آرام

____________________

1- به پارچه ای که از حریر بافته شده و تارهای زر در آن به کار رفته است، دیبا گویند.

۴۲۵

می گرفتم.

در آن شب هنوز بین خواب و بیداری بودم که صدای کوبه در را شنیدم، صدا زدم کیست که در را می کوبد، دری را که جز محمّدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم کسی حقّ کوبیدن آن را ندارد. رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم با کلام دلنشین و لهجه شیرین خود فرمود:

ای خدیجه! در را باز کن، من محمّد هستم.

خدیجه گوید: با خوشحالی و شادمانی فراوان برخاستم و در را باز کردم، رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم وارد منزل گردید، برنامه آن حضرت این بود که وقتی وارد منزل می شد ظرف آبی را طلب می کرد، با آن وضو می گرفت و دو رکعت نماز مختصر می خواند، سپس در بستر خود قرار می گرفت، ولی در آن شب ظرف آبی طلب نکرد و آماده برای نماز خواندن نشد، بلکه مرا طلب کرد و با من همبستر گردید، پس سوگند به آنکه آسمان را برافراشت و آب را از چشمه ها جاری ساخت، رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در آن شب از من دور نگردید مگر اینکه سنگینی حمل فاطمهعليها‌السلام را در وجود خود احساس کردم.(1)

مؤلّف رحمه‌الله گوید : آنچه مرا نسبت به جلالت و بزرگواری فاطمهعليها‌السلام به شگفتی واداشته دو چیز است:

1. همانطور که در حدیث فوق بیان گردید نطفه آن حضرت بعد از آنکه چهل شبانه روز پیغمبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم حتّی از خدیجه کناره گیری کرد منعقد گشته است و این کناره گیری و آن افطارش با میوه های بهشتی به جهت آماده شدن برای تحفه و هدیه پروردگار جهانیان یعنی فاطمهعليها‌السلام بوده است، همان طور که در زیارتش به آن اشاره شده است:

فاطمه بنت رسول اللَّه وبضعه لحمه وصمیم قلبه وفلذه کبده والتحیّه منک له والتحفه .(2)

____________________

1- بحار الأنوار: 16/78.

2- بحار الأنوار: 100/200 سطر 15.

۴۲۶

فاطمه دختر رسول خدا، پاره تن او و قوام قلب، و پاره جگرش و آنکه هدیه و تحفه پروردگار برای پیغمبر بود.

و این کناره گیری رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم دلیل مقام والا و عظمت فاطمهعليها‌السلام سرور زنان است، عظمتی که قلم از تحریر بیان آن عاجز است.

2. خداوند تبارک و تعالی راضی نگردید که تا زمان زمامداری ظاهری همسرش علیّ بن ابی طالبعليه‌السلام باقی بماند بخاطر شرافتی که آن حضرت بعد از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و علیعليه‌السلام دارد، همانطور که فرمایش امام حسینعليه‌السلام به خواهرش حضرت زینبعليها‌السلام در روز عاشورا شاهد این مطلب است، آن حضرت در ضمن جملاتی برای دلداری خواهر فرمود:

واُمّی کانت خیراً منّی .

مادرم که از من بهتر بود از دنیا رفت.

و شاعر گفته است:

ولها جلال لیس فوق جلاله

إلّا جلال اللَّه جلّ جلاله

ولها نوال لیس فوق نواله

إلّا نوال اللَّه عمّ نواله

برای آن حضرت مقام والا و عظمتی است که برتر از آن نیست، مگر عظمت خداوندی که بلندمرتبه است.

و برای آن حضرت عطا و بخششی است که بالاتر از آن نیست، مگر عطا و بخشش خداوندی که بخشش او همگانی است.

282/31. شیخ طوسیرحمه‌الله در کتاب «امالی » از عایشه نقل کرده است که گفت: «ما رأیت من الناس أحداً أشبه کلاماً وحدیثاً برسول اللَّه من فاطمهعليها‌السلام ». «در میان مردم از نظر تکلّم کردن و گفتگو کسی را شبیه تر از فاطمهعليها‌السلام به پیغمبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ندیدم».

وقتی فاطمهعليها‌السلام بر آن حضرت وارد می شد به او خوش آمد می گفت، دستهای مبارک او را می بوسید و او را در جای خود می نشانید، و هنگامی

۴۲۷

که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بر فاطمهعليها‌السلام وارد می شد، او از جای بر می خاست و به پیغمبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم خوش آمد می گفت، و دستهای نازنین او را می بوسید.(1)

283/32. امام صادقعليه‌السلام فرموده است:

کان النبیّ صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم لاینام لیله حتّی یضع وجهه بین ثدیی فاطمه عليها‌السلام .

پیغمبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شبی به خواب نمی رفت تا آنکه صورت مبارک خود را بین دو سینه فاطمه اش (همان محلّی که بوی بهشت را از آن استشمام می کرد) می نهاد.(2)

284/33. محدّث نوریرحمه‌الله در کتاب «مستدرک » می گوید:

روایت شده است که از امام صادقعليه‌السلام سؤال شد: معنای «حیّ علی خیر العمل» «به بهترین اعمال روی آورید» چیست و کدام عمل است؟ فرمود:

خیر العمل: الولایه .

بهترین عمل ولایت ما اهل بیت است.

و در روایت دیگری فرموده اند:

برّ فاطمه وولدها عليهم‌السلام .

بهترین عمل، نیکی و احسان به حضرت فاطمهعليها‌السلام و فرزندان اوعليهم‌السلام است.(3)

285/34. کلینیرحمه‌الله در کتاب شریف «کافی » از موسی بن قاسم نقل می کند که گفت: به حضرت جوادالأئمّهعليه‌السلام عرض کردم: خواستم از طرف شما و پدر بزرگوارتان طواف کنم، به من گفتند: از طرف اوصیاء نباید طواف کرد.

____________________

1- امالی طوسی: 400 ح 40 مجلس 14، بحار الأنوار: 43/25 ح 22، وص 40 ضمن ح 41 به نقل از مناقب.

2- مناقب ابن شهراشوب: 3/334، بحار الأنوار: 43/42، و ص 78 ضمن ح 64 به نقل از مصباح الأنوار.

3- مستدرک: 4/70 سطر 4 به نقل از معانی الأخبار: 38 ح1، التوحید: 241 ح2، مناقب ابن شهراشوب: 3/326، بحار الأنوار: 43/44 ح 44.

۴۲۸

امامعليه‌السلام فرمود: هر قدر که می توانی طواف کن، و آن جایز است.

سپس بعد از سه سال به آن حضرت عرض کردم: من از شما قبلاً اجازه گرفتم که از طرف شما و پدرتان طواف کنم، به من اجازه فرمودید، و من آن قدری که خدا می داند طواف کردم، سپس در دلم چیزی خطور کرد و به آن عمل کردم.

امامعليه‌السلام فرمود: چه چیزی در دلت خطور کرد؟

عرض کردم: به این فکر افتادم که یک روز از طرف رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم - آن حضرت سه مرتبه فرمودند: درود خداوند بر رسول خدا باد - روز دوّم از طرف امیرالمؤمنینعليه‌السلام ، و روز سوّم از طرف امام حسنعليه‌السلام ، و روز چهارم از طرف امام حسینعليه‌السلام ، و روز پنجم از طرف امام سجّادعليه‌السلام ، و روز ششم از طرف حضرت ابوجعفر محمّد بن علیعليهما‌السلام ، و روز هفتم از طرف جعفر بن محمّدعليهما‌السلام و روز هشتم از طرف پدربزرگ شما حضرت موسی بن جعفرعليهما‌السلام ، و روز نهم از طرف پدرت حضرت رضاعليه‌السلام و بالأخره روز دهم را از طرف شما سرور و مولای خودم طواف کنم، و این بزرگوارانی را که نام بردم کسانی هستند که به ولایت آنها خدا را پرستش می کنم.

حضرت جوادالأئمّهعليه‌السلام فرمود:

إذاً واللَّه تدین اللَّه بالدین الّذی لایقبل من العباد غیره .

بخدا قسم به دینی خدا را پرستش می کنی که خداوند غیر از آن را از بندگانش قبول نمی کند.

راوی می گوید: بعد عرض کردم: و گاهی از طرف مادرت حضرت فاطمهعليها‌السلام طواف کرده ام و گاهی طواف نکرده ام.

۴۲۹

امامعليه‌السلام فرمود:

استکثر من هذا، فإنّه أفضل ما أنت عامله إن شاء اللَّه .

این طواف را زیادتر بجا آور، زیرا در این کاری که انجام داده ای فضیلت آن بیشتر از بقیّه است.(1)

____________________

1- الکافی: 4/314، بحار الأنوار: 50/101 ح 15.

۴۳۰

بخش چهارم: مناقب امام حسن مجتبیعليهما‌السلام

قطره ای از دریای کمالات و افتخارات پرورش یافته دامان وحی و قرآن و کامل شده علم و شرافت حضرت امام حسن مجتبی صلوات اللَّه علیه

۴۳۱
۴۳۲

286/1. برسیرحمه‌الله در کتاب «مشارق » از حذیفه بن یمان نقل کرده است که گفت: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را دیدم که دست امام حسن مجتبیعليه‌السلام را گرفته بود و می فرمود:

أیّها النّاس هذا ابن علیّ فاعرفوه، والّذی نفس محمّد بیده إنّه لفی الجنّه، ومحبّه فی الجنّه، ومحبّ محبّیه فی الجنّه .

ای مردم! این فرزند علیّ بن ابی طالب است، او را بشناسید، سوگند به آن کسی که جان محمّد در قبضه قدرت او است، او در بهشت است، دوستان او و دوستان دوستانش نیز در بهشت خواهند بود.(1)

287/2. طریحیرحمه‌الله در کتاب «مجمع البحرین » می گوید:

از طریق شیعه و سنّی روایت شده است که پیغمبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و امیرالمؤمنینعليه‌السلام هر کدام به امام حسن و امام حسینعليهما‌السلام می فرمودند:

بأبی أنت واُمّی .(2)

پدر و مادرم فدای شما.

____________________

1- مشارق الأنوار: 53.

2- مجمع البحرین: 1/44.

۴۳۳

288/3.محمّد بن جریر طبری رحمه‌الله در کتاب «نوادر المعجزات» از زید بن ارقم نقل کرده است که گفت: در مکّه مکرّمه با عدّه ای بودیم و امام حسن مجتبیعليه‌السلام آنجا حضور داشتند، از آن حضرت درخواست کردیم که معجزه ای به ما نشان دهد که آن را در شهر کوفه برای دوستان خود نقل کنیم، وقتی چنین گفتیم دیدم امام حسنعليه‌السلام کلماتی فرمود.

ناگهان خانه کعبه بالا رفت تا اینکه در هوا قرار گرفت، اهل مکّه در آن هنگام از این جریان غافل و به کار خود مشغول بودند، آنها که شاهد قضیّه بودند بعضی گفتند: این سحر است، و بعضی گفتند: این کار عجیب و خارق العاده است، عدّه زیادی از زیر آن خانه عبور کردند و آن در هوا معلّق بود، سپس امامعليه‌السلام آن را به جای خود برگردانید.(1)

289/4. در کتاب «فضائل امیرالمؤمنین عليه‌السلام » از حمید بن علی بجلی نقل کرده است که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

هنگامی که اهل بهشت به طرف بهشت رانده می شوند، بهشت عرض می کند:

یا ربّ ألیس قد وعدتنی أن تزیّننی برکنین ؟

خداوندا! آیا به من وعده ندادی که مرا به دو پایه اساسی زینت بخشی؟

ندا رسد:ألیس قد زیّنتک بالحسن والحسین عليهما‌السلام ؟

آیا تو را به حسن و حسینعليهما‌السلام زینت ندادم؟

بهشت با شنیدن آن به خود ناز کند همانطور که عروس ناز می کند.(2)

290/5.محمّد بن جریر طبری رحمه‌الله از جابر نقل می کند که گفت:

امام حسن مجتبیعليه‌السلام را دیدم که در هوا بالا رفت و در آسمان ناپدید گردید، و سه روز در آنجا ماند، و بعد از آنکه فرود آمد آرامش و وقار

____________________

1- نوادر المعجزات: 104 ح 10، دلائل الإمامه: 169 ح 15، مدینه المعاجز: 4/238 ح 21.

2- بحار الأنوار: 43/276 و293 و304 (با کمی اختلاف).

۴۳۴

خاصّی یافته بود و فرمود:

بروح آبائی نلتُ ما نلتُ .

به روح پدرانم قسم به آنچه خواستم دست یافتم.(1)

مؤلّف رحمه‌الله گوید : اگر گفته شود: چگونه ممکن است کسی با جسم خود بالا رود و در حدیث سوّم چگونه ممکن است خانه کعبه بالا رود؟

در پاسخ می گوئیم: جواب این اشکال در حدیث 27 از بخش اوّل ذکر شد، به آنجا مراجعه کنید.

291/6.سیّد هاشم بحرانی قدس‌سره در کتاب «مدینه المعاجز » از ابن جریر نقل می کند که گفت: به امام حسن مجتبیعليه‌السلام عرض کردم: به من معجزه ویژه ای نشان دهید تا من آن را برای دیگران نقل کنم.

چون این درخواست را نمودم امامعليه‌السلام را دیدم که از جایگاه نماز خود به درون زمین رفت و ناپدید گردید سپس برگشت در حالی که ماهی بزرگی به همراه داشت و فرمود:

جئتک به من البحور السبع .

آن را از دریاهای هفتگانه آورده ام.

ابن جریر می گوید: ماهی را از امامعليه‌السلام گرفتم و با خود بردم و جمعی از دوستان را با آن طعام دادم.(2)

292/7. محمّد بن جریر طبریرحمه‌الله از محمّد بن حجاره نقل می کند که گفت:

امام حسن مجتبیعليه‌السلام را دیدم در حالی که عدّه ای آهو از کنار او می گذشتند. امامعليه‌السلام آنها را صدا زد، همگی جواب دادند و در مقابل او

____________________

1- نوادر المعجزات: 100 ح3، دلائل الامامه: 166 ح7، مدینه المعاجز: 4/233 ح 13.

2- مدینه المعاجز: 4/237 ح 20.

۴۳۵

حاضر شدند.

عرض کردیم: ای فرزند رسول خدا! اینها حیوانات وحشی هستند، معجزه ای آسمانی به ما نشان بده.

امامعليه‌السلام به آسمان نگاه کرد، گویا درهای آن باز شد، نوری فرود آمد و همه خانه های مدینه را احاطه کرد، آنگاه خانه ها شروع به لرزیدن کرد که نزدیک بود خراب شود.

عرض کردیم: ای فرزند رسول خدا! آن را برگردان.

امامعليه‌السلام فرمود:نحن الأوّلون والآخرون، ونحن الآمرون، ونحن النور، ننوّر الروحانیّین، ننوّر بنور اللَّه ونروّح برَوحه، فینا مسکنه وإلینا معدنه، الآخر منّا کالأوّل، والأوّل منّا کالآخر .

ما اوّل هستیم که آفرینش با ما آغاز شده، و ما آخر هستیم که هستی با ما پایان می پذیرد، و ما فرمانروایانی هستیم که امر ما را همه موجودات تکویناً اطاعت می کنند، ما نوری هستیم که فرشتگان را روشنی می بخشیم، به نور خداوند آنها را منوّر و به بشارت الهی آنها را مسرور می گردانیم، جایگاه نور خداوندی در ما و معدن آن به سوی ما است. اوّل ما مانند آخر ما، و آخر ما همانند اوّل ما است(1) .(2)

293/8. و نیزطبری رحمه‌الله از سعد بن منقذ نقل کرده است که گفت:

امام حسن مجتبیعليه‌السلام را در مکّه دیدم که کلماتی بر زبان جاری کرد و خانه کعبه را بالا برد - یا آن را از جای خود به جای دیگر منتقل کرد - و از مشاهده آن تعجّب کردیم.

____________________

1- یعنی امامانی که قبل از ما آمده اند از نظر علم و قدرت و سایر صفات مانند آنهائی هستند که بعد از ما می آیند، و بالعکس. و شاید بتوان عبارت را اینگونه معنی کرد که: ما از نظر علم و قدرت و سایر صفات در آخر عمر همانند هنگام ولادت، و نیز در هنگام ولادت علم و قدرت ما همانند آخر عمر ما است.

2- نوادر المعجزات: 103 ح 8، دلائل الامامه: 168 ح 13، مدینه المعاجز: 4/236 ح 19.

۴۳۶

این معجزه را برای دیگران نقل می کردیم و ما را تصدیق نمی کردند تا اینکه آن حضرت را در مسجد اعظم شهر کوفه ملاقات کردیم و در محضر آن بزرگوار عرض کردیم: ای فرزند رسول خدا! آیا شما چنین و چنان نکردید؟

فرمود:لو شئت لحوّلت مسجدکم إلی فم بقّه (1) وهو ملتقی النهرین: نهر الفرات ونهر الأعلی .

اگر بخواهم همین مسجد شما را به محلّ برخورد دو نهر یعنی نهر فرات و نهر اعلی منتقل می کنم.

وقتی امامعليه‌السلام چنین فرمود، از او درخواست کردیم که این کار را انجام دهد و او انجام داد و سپس آن را به جای خود برگردانید، و ما بعد از آن معجزات آن حضرت را در کوفه تصدیق می کردیم.(2)

294/9. در کتاب های «جامع ترمذی »، «فضائل احمد »، «شرف المصطفی »، «فضائل سمعانی »، «امالی ابن شریح » و «امالی إبانه بن بطّه » نقل شده است:

پیغمبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم دست امام حسن و امام حسینعليهما‌السلام را گرفت و فرمود:

من أحبّنی وأحبّ هذین وأباهما واُمّهما کان معی فی درجتی فی الجنّه یوم القیامه .(3)

هر کس مرا و این دو فرزند و پدر و مادر این دو را دوست داشته باشد فردای قیامت در بهشت با من و در درجه من است.

ابوالحسین در کتاب «نظم الأخبار» این حدیث را به نظم درآورده و گفته است:

____________________

1- بقّه؛ مدینه علی شاطی ء الفرات.

2- نوادر المعجزات: 104 ح 11، دلائل الامامه: 169 ح 16، مدینه المعاجز: 4/238 ح 22.

3- جامع الترمذی: 5/641 ح 3733، مسند احمد: 1/77، شرف المصطفی: 267 باب 27 )طبع فارسی(، العمده: 395، میزان الإعتدال: 3/117، تهذیب الکمال: 2/270، تهذیب التهذیب: 2/297، الإحقاق: 9/175.

۴۳۷

أخذ النبیّ ید الحسین وصِنوه

یوماً وقال وصحبُه فی مجمع

من ودّنی یا قوم أو هذین أو

أبویهما فالخلد مسکنه معی(1)

پیغمبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم روزی دست حسین و برادرش را گرفت و در حالیکه در جمعی از یارانش بود فرمود:

ای مردم! هر کس مرا و این دو را و پدر و مادرشان را دوست داشته باشد بهشت جایگاه او است، و او در بهشت با من است.

295/10. روایت شده است که آن حضرتعليه‌السلام در مجلس رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم حاضر می گشت در حالی که هفت سال بیشتر از سنّ شریف او نگذشته بود، وحی الهی را از لب های مبارک پیغمبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می شنید و آن را حفظ می کرد، و وقتی به خانه برمی گشت آنچه را حفظ کرده بود برای مادرش صدّیقه کبریعليها‌السلام بازگو می کرد. و هرگاه علیعليه‌السلام نزد حضرت زهراعليها‌السلام می آمد کلمات تازه ای از قرآن و وحی را از او می شنید، از آن حضرت سؤال می فرمود که: اینها را از کجا نقل می کنی؟

عرض می کرد: از فرزندت حسنعليه‌السلام .

روزی علیعليه‌السلام در خانه پنهان گشت تا اینکه امام حسنعليه‌السلام وارد خانه شد، و می خواست کلمات نورانی وحی الهی را که شنیده بود بازگو کند ولی نتوانست مثل گذشته صحبت کند، بلکه به لرزه افتاد و کلماتش درهم شد.

مادرش حضرت زهراعليها‌السلام تعجّب کرد، امام حسنعليه‌السلام عرض کرد:

لاتعجبین یا اُمّاه، فإنّ کبیراً یسمعنی واستماعه قد أوقفنی .

ای مادر! تعجّب نکن، گویا امروز شخص بزرگی به گفتار من گوش می دهد و شنیدن او مرا از تکلّم باز داشته است.

____________________

1- مناقب ابن شهراشوب: 3/382، سفینه البحار: 1/611.

۴۳۸

آنگاه علیعليه‌السلام از محلّ خود خارج شد، و فرزند دلبندش را بوسید.

و در روایت دیگری نقل شده است که فرمود:

یا اُمّاه قلّ بیانی وکلّ لسانی، لعلّ سیّداً یرعانی .

ای مادر! بیانم نارسا و زبانم ناتوان گردیده است گویا آقای بزرگواری مراقب من است.(1)

296/11. شیخ صدوققدس‌سره در کتاب «معانی الأخبار » از امام صادقعليه‌السلام و آن حضرت از پدر بزرگوارش روایت کرده است که:

جبرئیل نام مبارک امام حسن مجتبیعليه‌السلام را در حالیکه میان پارچه ای ابریشمی از پارچه های بهشتی بود به رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هدیه کرد، و نام حسین برگرفته از نام حسن است.(2)

و از روایت عروه بارقی از پیغمبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ظاهر می شود که حسن و حسین اسم دو درخت در بهشتند که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در شب معراج از میوه آن دو درخت خورده اند.

و حکایت شده است که خداوند تبارک و تعالی این دو اسم را از مردم پنهان کرد تا آنکه دو فرزند فاطمهعليهم‌السلام به آن نامگذاری شوند.(3)

297/12. ابن شهراشوب در کتاب «مناقب » می گوید: امام حسنعليه‌السلام چنین بود که هرگاه وضو می گرفت بندهای بدنش می لرزید، و رنگ مبارکش زرد می شد، وقتی علّتش را از آن حضرت سؤال کردند، فرمود:

حقّ علی کلّ من وقف بین یدی ربّ العرش أن یصفرّ لونه وترتعد مفاصله .

____________________

1- مناقب ابن شهراشوب: 4/8، بحار الأنوار: 43/338 ذیل ح 11، معالی السبطین: 9.

2- معانی الأخبار: 55 ح8، علل الشرائع: 1/139 ح9، بحار الأنوار: 43/241 ح 11.

3- بحار الأنوار: 43/314 ضمن ح 73، تهذیب الأسماء: 1/158، الإحقاق: 10/488، منتخب طریحی: 351. و ظاهراً مؤلّفرحمه‌الله این حدیث را از «سفینه البحار: 1/601» نقل کرده است.

۴۳۹

سزاوار است هر کس که در پیشگاه الهی حضور پیدا می کند لرزه بر اندامش افتد، و رنگش زرد گردد.

و هنگامی که کنار در مسجد می رسید سر خود را به سوی آسمان بلند می کرد و می گفت:

إلهی ضَیْفُکَ بِبابِکَ، یا مُحسنُ قَدْ أَتاکَ الْمُسی ءُ، فَتَجاوَز عَن قَبیح ما عِندی بِجَمیلِ ما عِنْدَک یا کریم .(1)

پروردگارا! میهمان تو درِ خانه ات ایستاده است، ای نیکوکار بنده گنهکاری نزد تو آمده است، به خوبی های خودت از بدیها و زشتیهای من درگذر، ای بزرگوار بخشنده.

298/13. شیخ صدوقرحمه‌الله در کتاب «امالی » می گوید:

امام حسنعليه‌السلام هنگامی که عازم سفر حجّ می شد پیاده و گاهی با پای برهنه می رفت، هنگامی که یاد مرگ می کرد اشک می ریخت، و وقتی به یاد قبر می افتاد، یا بیرون آمدن از قبر و صحرای محشر و یا گذشتن از صراط را به خاطر می آورد؛ گریه می کرد، و چون از صحنه حضور در پیشگاه الهی و بررسی اعمال یاد می کرد فریادی می کشید و بیهوش می گشت.

و چون به نماز می ایستاد در پیشگاه پروردگار لرزه بر اندامش و بندهای بدنش می افتاد.

و هنگامی که یاد بهشت و دوزخ می کرد آشفته و پریشان می شد و مانند مار گزیده به خود می پیچید، از خداوند درخواست بهشت می نمود، و از آتش دوزخ به او پناه می برد.(2)

و روایت شده است که تمام اموال خود را دو بار - و طبق روایتی سه

____________________

1 - مناقب ابن شهراشوب: 4/14، المستدرک: 1/354 ح 4، بحار الأنوار: 43/339 ح 13.

2- امالی صدوق: 224 ح10 مجلس33، بحارالأنوار: 43/331 ح1، حلیه الأبرار: 3/53 ح1، معالی السبطین: 12.

۴۴۰