قطره ای از دریای فضائل اهل البیت علیهما السلام جلد ۱

قطره ای از دریای فضائل اهل البیت علیهما السلام0%

قطره ای از دریای فضائل اهل البیت علیهما السلام نویسنده:
مترجم: محمد ظریف
ناشرین: نشر حاذق
گروه: کتابخانه پیامبر و اهل بیت
صفحات: 912

قطره ای از دریای فضائل اهل البیت علیهما السلام

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: آیت الله سید احمد مستبط
مترجم: محمد ظریف
ناشرین: نشر حاذق
گروه: صفحات: 912
مشاهدات: 44514
دانلود: 6235


توضیحات:

جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 912 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 44514 / دانلود: 6235
اندازه اندازه اندازه
قطره ای از دریای فضائل اهل البیت علیهما السلام

قطره ای از دریای فضائل اهل البیت علیهما السلام جلد 1

نویسنده:
ناشرین: نشر حاذق
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

فرزندم؛ از ایشان اجتناب کن و دوری گزین، همانا هر گاه دو نفر از ایشان یکی از بستگان تو را تنها پیدا کنند به کشتن او اقدام می کنند.(1)

مؤلّف رحمه‌الله گوید : مذمّت شهرهای ری، موصل و سجستان که ذکر شد و شهر اصفهان که در روایتی فرموده اند: در میان اهل آن پنج خصلت نیست و یکی ازآنها را دوستی اهل بیتعليهم‌السلام شمرده اند،(2) و نیز شهرهای دیگری که در روایات ازآنها مذمّت شده به اعتبار آن است که وقتی این فرمایش را فرموده اند اهل آنها اینگونه بوده اند، و یا بخاطر غلبه است که اهل آن شهرها غالباً این چنین اند، لذا کلّیت ندارد و همه را شامل نمی شود تا اینکه به وجود افراد صالحی که در میان آنها هستند مطلب را نقض کنی.

و در مورد صفات غیر اختیاری مثل زیادی خلقت و کمی آن این اشکال به ذهنت خطور نکند که چگونه این صفات علامت عداوت و دشمنی و باعث آن است تا شخص بخاطر آن مذمّت شود، بخاطر اینکه در جواب می گوئیم:

خداوند تبارک و تعالی که صورتها را تصویر نموده هر صورتی را به مقتضای استعداد و قابلیّت آن ترسیم کرده است.

بعضی از اساتید ما در جواب این اشکال فرموده اند: ماهیّت ها که در علم ازلی موجود بودند با زبان حال تقاضای وارد شدن در عالم وجود را داشتند، پروردگار عالم که ذات مقدّسش بی نیاز مطلق و بخشنده و کارش فیض رساندن است بر خود لازم دید بر مبنای فیض اینها را وجود دهد، و

____________________

1- الخصال: 2/506 ح 4، بحار الأنوار: 5/278 ح 8.

2- رجوع کنید به کتاب شریف «بحار الأنوار: 60/201» باب شهرهایی که درباره آن مدح یا سرزنش شده است.

۴۱

چون جود و بخشش به مقدار قابلیّت درخواست کننده و مطابق حال او است فیض رسانی پروردگار کاملاً عادلانه و صحیح بوده است و هر نقصی که هست از ناحیه درخواست کننده است، زیرا هر چیزی طبق مقتضای حال خود عمل می کند.

مؤلّف رحمه‌الله گوید : بهتر آن است که گفته شود: قابلیّت های فعلی ناشی از آن است که کمال اختیاری بعدی از آن شخص واقع نمی شود، در این هنگام اشکالی نیست در صورت هایی که عطا شده اند و مقتضی بعضی از آثار است، زیرا مطابق آن چیزی است که بعداً اختیار می کنند و آن را قبول می نمایند، از آن گذشته اقتضاء علّت تامّه و کامله نیست و اگر مانعی سر راهش ایجاد شود عمل نمی کند، و لذا جبر و اجباری لازم نمی آید.

به عبارت دیگر: چون خداوند از ارواح آنها می دانست که اینها محمّد و آل محمّدعليهم‌السلام را دوست ندارند و در میثاق یعنی عالم ذر به ولایت آن بزرگواران اقرار نکردند صورتهای آنها را اینگونه قرار داد.

2.قسم دوّم از انواع محبّت ،اکتسابی است ، و راه تحصیل آن به اموری است که ذکر می شود:

1. اندیشیدن در صفات نیکو و پسندیده اهل بیتعليهم‌السلام که خود بخود آدمی به آن صفات متمایل است و به طرف آنها کشیده می شود. مانند: علم، بردباری، پرهیزکاری، بزرگواری، زهد، عبادت، شجاعت، رأفت و قدرت، و همانا فطرت بشری طبیعتاً هر چیزی را که در او صفت نیکویی یا کمالی باشد دوست دارد.

2. اندیشیدن در نعمت های بی شماری که خداوند به واسطه آن ذوات مقدّسه و به سبب ایشان - دنیوی یا اخروی، بخششی یا اکتسابی - عنایت کرده است.

نوع اوّل که به شکل بخشش است مانند دمیدن روح و سایر قوای

۴۲

روحی، ومانند خلق بدن.

نوع دوّم که اکتسابی است مانند پاک کردن نفس از بدیها و زشتی ها و آراسته کردن آن به مکارم اخلاق، و مانند بدست آوردن مال و مقام.

امّا عنایت اخروی که بواسطه اهل بیت نصیب ما شده ایمان است.(1)

و امّا مهمترین نعمت دنیوی که اصل وجود و هستی است به برکت آنها است، زیرا ایشان علّت غائی خلقت و سبب آفرینش عالمند، چون زمین و آنچه درآن است فقط به خاطر آنها آفریده شده است، همان طور که پیغمبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرموده اند:لولا أنا وأنت یا علی، ما خلق اللَّه الخلق .

یا علی؛ اگر من و تو نبودیم خداوند خلق را نمی آفرید.(2)

و سرّش این است که خداوند موجود برتر را در عالم علّت غائی و سبب آفرینش موجود پست تر قرار داده است، زمین را خلق کرده برای روئیدن نباتات، و نباتات را خلق کرده برای حیوانات، و حیوانات را آفریده برای انسانها، همانطور که خداوند تبارک و تعالی به انسانها خطاب کرده و فرموده است:

( وَخَلق لَکُم ما فِی الأرْضِ جَمیعاً ) .(3)

آنچه در زمین است تمامش را برای شما آفریده است.

انسان های کامل که جانشین خدا بر روی زمین اند و هدف نهائی آفرینش می باشند محمّد و آل محمّدعليهم‌السلام هستند، و لذا فرموده اند:

____________________

1- در حدیثی از ابوذررحمه‌الله نقل شده است که گفت:

از رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شنیدم که فرمود: اگر من و علی نبودیم خدا شناخته نمی شد، و اگر من و علی نبودیم خدا هرگز عبادت و بندگی نمی شد، و اگر من و علی نبودیم پاداش و کیفری نبود . «بحار الأنوار: 40/96».

2- همان طور که خداوند تبارک و تعالی توسّط جبرئیل در ضمن حدیث کساء فرموده است: آسمان برافراشته و زمین گسترده و... را نیافریدم مگر به خاطر شما که اینجا جمع شده اید.

3- سوره بقره، آیه 29.

۴۳

لو بقیت الأرض بغیر امام لساخت .(1)

اگر زمین بدون امام و حجّت خدا باقی بماند از هم می پاشد.

به خاطر آنکه زمین بخاطر او خلق شده و هرگاه چیزی بخاطر چیز دیگری آفریده شده باشد وقتی او نباشد آن دیگری هم نخواهد بود. پس واضح شد که آنها اصل و اساس هر نعمت و سبب هر لطف و احسانی هستند. و رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرموده است:

جُبلت القلوب علی حبّ من أحسن إلیها وبغض من أساء إلیها .(2)

دل ها بر محبّت کسی که به آنها نیکی و احسان کنند و دشمنی کسانی که به آنها بدی کنند سرشته شده اند.

در قرآن و روایات شواهد بسیاری است که ائمّهعليهم‌السلام واسطه نعمت و سبب وسرچشمه و منبع آن هستند. همان طور که در زیارت حضرت حجّت ارواحنا فداه سابقاً به آن اشاره شد:

فما شی ء منه إلّا وأنتم له السبب وإلیه السبیل .(3)

هیچ چیز نیست مگر اینکه شما سبب آن و راه رسیدن به آن هستید.

کراجکیرحمه‌الله در کتاب «کنز الفوائد» از امام صادقعليه‌السلام نقل کرده است که: ابو حنیفه همراه آن حضرت غذا می خورد، وقتی حضرت دست از خوردن کشیدند فرمودند:

الحمد للَّه ربّ العالمین، اللّهمّ إنّ هذا منک ومن رسولک صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم .

سپاس و ستایش سزاوار خداوندی است که پروردگار جهانیان است، خداوندا؛ این نعمت از تو و از رسول تو است.

____________________

1- امام باقرعليه‌السلام فرموده است:اگر زمین روزی بدون امام و پیشوایی که از ما اهل بیت است بماند اهل خود را فرو می برد و خداوند آنان را به سخت ترین مشکل عذاب خواهد کرد . «بحار الأنوار: 23/37 ح 64».

2- تحف العقول: 37، بحار الأنوار: 77/142 ح 18.

3- بحار الأنوار: 94/37 سطر 6.

۴۴

ابوحنیفه گفت: آیا برای خدا شریک قرار می دهی؟

حضرت فرمود: وای بر تو، خدای تبارک و تعالی فرموده است:

( وَما نَقَمُوا إلّا أنْ أغْناهُمُ اللَّه وَرَسُولُهُ مِنْ فَضْلِه ) (1) .

«در مقام انتقام جوئی برنیامدند مگر بعد از آنکه خدا و رسول ایشان را از فضل وبخشش خود بی نیاز کردند».

( وَلَو أنَّهُم رَضُوا ما آتاهُمُ اللَّه وَرسُولُه وَقالُوا حَسْبُنا اللَّه سَیُؤْتینا اللَّهُ مِنْ فَضْلِه وَرَسُولُه ) (2) .

«و چقدر خوب بود اگر ایشان به آنچه خدا و رسول او به آنها مرحمت کرده راضی و خشنود بودند و می گفتند: خدا ما را کفایت می کند، و به زودی خدا و رسولش از بزرگواری و فضل خود به ما عطا خواهد کرد».

ابوحنیفه گفت: گویا این دو آیه را از کتاب خدا تاکنون نخوانده و آن را نشنیده بودم. حضرت فرمود:

این دو آیه را خوانده ای و شنیده ای، و لکن درباره تو و امثال تو این آیه نازل شده:

( أمْ عَلی قُلُوب أقْفالُها ) (3) ؛

«یا بر دل هایشان قفل زده شده» که در نتیجه چیزی در آن وارد نمی شود.

و این آیه که فرموده است:

( کَلّا بَلْ رانَ عَلی قُلُوبِهم ما کانُوا یَکْسِبُون ) (4)

«این طور نیست، بلکه بر دل های آنها به خاطر اعمالی که انجام داده اند پرده کشیده شده است».(5)

و در هر حال انسان مشمول احسانی از طرف آنها یا دفع بلایی به سبب آنهاست، زیرا تیرهای حوادث روزگار پیاپی پرتاب می شوند و بدی های

____________________

1- سوره توبه، آیه 74 و59.

2- سوره توبه، آیه 74 و59.

3- سوره محمّدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، آیه 24.

4- سوره مطفّفین، آیه 14.

5- کنز الفوائد: 2/36، بحار الأنوار: 10/216 ح 47/240 216 ح 25، و 66/384 ح 52، وسائل الشیعه: 16/482ح 9.

۴۵

دوران همواره فرود می آیند و به عنایت اهل بیتعليهم‌السلام است که از او دفع شده و برطرف می گردد، و اگر کسی این نعمت ها و لطف ها که درباره اش به واسطه آنها می شود بیاد داشته باشد و فراموش نکند به روشنی درک می کند که آنها نزد او از خودش محبوبتر و دوست داشتنی تر هستند.

3. متابعت کردن از دستورات و برنامه های ایشان و عمل کردن به آنچه مورد محبّت آنهاست و پیروی کردن از سیره و روش آنها، و شباهت پیدا کردن به آنها در حرکات و سکنات، و خودداری کردن از آنچه نهی کرده اند، و اینها همگی غالباً ناشی از مرتبه ای از محبّت و سبب حصول مرتبه دیگری از محبّت می باشند، بلکه در روایات زیادی - همان گونه که ذکر خواهد شد - وارد شده که به ولایت اهل بیتعليهم‌السلام نمی توان رسید مگر با داشتن ورع که همان انجام واجبات و ترک محرّمات است، بنابر آنکه ولایت را در روایت به فتح واو بخوانیم و آن مقصود باشد.

طریحی در «مجمع البحرین» ذیل این حدیث شریف «بنی الإسلام علی الخمس » «اسلام بر پنج پایه استوار است» که یکی از آنها را ولایت شمرده اند، تصریح کرده که ولایت به فتح واو به معنای محبّت است.(1)

و امّا شناختن حقوق این بزرگواران، و اعتقاد داشتن به امامت ایشان از اصول دین است و از فروع احکام و عبادات عملی نیست.

مقدّمه دوّم :

در آثار و علامت هائی که به آن، محبّ شناخته می شود و از غیر آن امتیاز داده می شود، در بعضی روایات به این علامتها تصریح شده است.

از آن جمله روایتی است که شیخ صدوققدس‌سره در کتاب «خصال» از پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل کرده است که آن حضرت فرمود:

____________________

1- مجمع البحرین: 13/981 مادّه ولی، بحار الأنوار: 68/329 ح 332 1 ح 8، و 376 ح 21.

۴۶

من رزقه اللَّه حبّ الأئمّه من أهل بیتی، فقد أصاب خیر الدنیا والآخره، فلایشکّنّ أحد أ نّه فی الجنّه، فإنّ فی حبّ أهل بیتی عشرین خصله، عشر منها فی الدنیا، وعشر فی الآخره .

کسی که دوستی ائمّه اطهار نصیب او شده خیر دنیا و آخرت شامل حال او گشته است، و کسی شکّ نکند که او اهل بهشت خواهد بود، همانا دوستی اهل بیت من بیست اثر به همراه دارد که نیمی از آن مربوط به دنیا و نیم دیگر آثار اُخروی ومربوط به آخرت است:

آثار دنیوی آن عبارتند از: بی رغبتی به دنیا، حریص بودن بر عمل، ورع داشتن در دین، میل و رغبت در عبادت، توبه کردن قبل از مرگ، شوق و نشاط درشب زنده داری، ناامیدی از آنچه در دست مردم است، رعایت کردن اوامر ونواهی پروردگار، دشمنی دنیا، و دهم سخاوتمندی است.

و امّا آثار اُخروی: برای او پرونده عمل باز نمی شود، ترازوی سنجش اعمال نصب نمی گردد، کتاب او را بدست راستش می دهند، رهائی از آتش دوزخ برایش می نویسند، روی او سفید و نورانی خواهد بود، از لباسهای بهشتی به او بپوشانند، درباره صد نفر از بستگانش شفاعت کند، خدا به او نظر رحمت کند، از تاج های بهشتیان بر سر او بگذارند، و بدون حساب داخل بهشت شود، پس خوشا به حال آنها که اهل بیت مرا دوست دارند.(1)

مؤلّف رحمه‌الله گوید : دوستی دنیا دو قسم است:

قسم اوّل آن که: کسی دنیا را به خاطر دنیا بخواهد و دنیا خودش هدف ومقصود باشد، محبّت چنین دنیائی مذمّت شده است.

قسم دوّم آن است که: دنیا راه تحصیل آخرت و وسیله جلب خشنودی پروردگار باشد و آن را در آنچه خدا دستور داده بکار گیرد.

روشن است که محبّت چنین دنیائی مذمّت و سرزنش ندارد بلکه مورد

____________________

1- الخصال: 2/515 ح 1، بحار الأنوار: 27/78 ح 12.

۴۷

ستایش است، و به این ترتیب و با این تقسیم بندی، بین روایاتی که در آن مدح دنیا شده و روایاتی که از دنیا سرزنش شده می توان جمع کرد.

و از روایاتی که در آن نشانه و علامت محبّت ذکر شده روایتی است که صاحب کتاب «بشاره المصطفی» از حنش بن معتمر و او از امیرالمؤمنینعليه‌السلام نقل کرده است که فرمود:

یا حنش؛ من سرّه أن یعلم أمحبّ لنا هو أم مبغض، فلیمتحن قلبه، فإن کان یحبّ ولیّاً لنا، فلیس بمبغض [لنا]، وإن کان یبغض ولیّاً لنا، فلیس بمحبّ لنا .(1)

ای حنش؛ هر کس دوست دارد بداند از دوستان ما و یا از دشمنان ما است به قلب خود مراجعه کند اگر دلش دوست ما را دوست دارد از دشمنان ما نیست، ولی اگر در دل خود دوست ما را دشمن دارد از دوستان ما نیست.

در همان کتاب از امام صادقعليه‌السلام روایت می کند که فرمود:

إنّکم لن تنالوا ولایتنا إلّا بالورع، والإجتهاد، وصدق الحدیث، وأداء الأمانه وحسن الجوار، وحسن الخلق، والوفاء بالعهد، وصله الرحم، وأعینونا بطول السجود. ولو أنّ قاتل علیّ عليه‌السلام ائتمننی علی أمانه لأدیّتها إلیه .(2)

ولایت ما نصیب شما نخواهد شد مگر با داشتن ورع، و تلاش و کوشش، و راستگویی و امانت داری، و خوب همسایه داری کردن، و داشتن اخلاق نیکو، و وفاء کردن به عهد و پیمان، و خوبی کردن به اقوام و خویشان، و ما را به طولانی کردن سجده های خود یاری دهید، و اگر کشنده حضرت امیر المؤمنینعليه‌السلام مرا بر امانتی امین قرار داد آن را به او بر می گردانم.

و از آن روایات؛ روایتی است که در کتاب «علل الشرایع» از رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل کرده که حضرت فرمود:

____________________

1- بشاره المصطفی: 46، امالی طوسی: 113 ح 172، امالی مفید: 334 ح 4، بحار الأنوار: 27/53 ح 6.

2- بشارة المصطفی: 260.

۴۸

لایؤمن عبد حتّی أکون أحبّ إلیه من نفسه، وتکون عترتی أحبّ إلیه من عترته، وتکون أهلی أحبّ إلیه من أهله، وتکون ذاتی أحبّ إلیه من ذاته .(1)

ایمان نیاورده کسی به خداوند تا اینکه مرا از خودش بیشتر دوست داشته باشد، ونسل مرا از نسل خودش، و خاندان مرا از خاندان خودش، و آنچه وابسته به من است از وابستگان خودش بیشتر دوست داشته باشد.

و از آن جمله؛ حدیثی است که از امام باقرعليه‌السلام در ذیل فرمایش پروردگار:( ماجَعَلَ اللَّهُ لِرَجُل مِن قَلْبَیْن فی جَوْفِه ) (2) روایت شده است:

«خداوند در باطن آدمی دو تا قلب قرار نداده است»، پس با یکی از آنها دوستی وبا دیگری دشمنی کند. دوستان ما دوستی خود را برای ما خالص می کنند همان طور که طلا وقتی در بوته آتش قرار گرفت ناخالصی های آن برطرف شده وخالص می گردد.

من أراد أن یعلم حبّنا فلیمتحن قلبه؛ فإن شارک فی حبّنا حبّ عدوّنا فلیس منّا ولسنا منه، واللَّه عدوّه وجبرئیل ومیکائیل، واللَّه عدوّ للکافرین .

هر که بخواهد بداند ما را دوست دارد یا نه؟ می تواند قلب خود را آزمایش کند، اگربا دوستی ما دوستی دشمن ما هم شرکت دارد پس از ما نیست و ما از او نیستیم و خدا و جبرئیل و میکائیل دشمن او هستند و خداوند دشمن کافران است.(3)

شیخ صدوقرحمه‌الله در کتاب «امالی» از امام صادقعليه‌السلام نقل کرده است که فرمود:

____________________

1- علل الشرایع: 1/140 ح 3، بحار الأنوار: 27/86 ح 30، و ص 112 ح 85، بشاره المصطفی: 52 و 168 (با اندکی اختلاف).

2- سوره احزاب، آیه 4.

3- تأویل الآیات: 2/447 ح 1، بحار الأنوار: 24/317 ح 23. و نیز این روایت (با اندکی اختلاف) در کتاب بشاره المصطفی: 87، امالی طوسی: 1/147 ح 56، و بحار الأنوار: 27/83 ح 24 از امیر مؤمنان علیعليه‌السلام نقل شده است. وحدیث طولانی است مؤلّفرحمه‌الله آن را به طور مختصر ذکر کرده است.

۴۹

من جالس لنا عائباً، أو مدح لنا والیاً، أو واصل لنا قاطعاً، أو قطع لنا واصلاً، أو والی لنا عدوّاً، أو عادی لنا ولیّاً، فقد کفر بالّذی أنزل السبع المثانی والقرآن العظیم .(1)

هر که با کسی که از ما عیب گوئی می کند همنشینی کند، یا از کسی که به ما پشت کرده مدح و ستایش کند، یا با کسی که با ما قطع رابطه کرده رابطه برقرار کند، یا با کسی که به ما مربوط است قطع رابطه کند، یا با دشمن ما دوستی کند، و یا با کسی که ما را دوست دارد دشمنی کند همانا به خداوندی که قرآن و سوره حمدش را نازل کرده کافر گشته است.

در کتاب «اختصاص» و «بصائر الدرجات» از امام باقرعليه‌السلام روایتی نقل کرده که فرمود:

روزی امیرالمؤمنینعليه‌السلام در مسجد نشسته و اصحاب آن حضرت در اطراف اوبودند، شخصی از شیعیان وارد شد و عرض کرد: ای امیر مؤمنان؛ خدا می داند که او را به محبّت تو در نهان پرستش می کنم همان طور که در عیان و آشکار می پرستم، و دوستی می کنم با تو در پنهانی همان طور که در آشکارا نیز با تو دوستی دارم.

امیرالمؤمنینعليه‌السلام فرمود:

صدقت، أما فاتّخذ للفقر جلباباً، فإنّ الفقر أسرع إلی شیعتنا من السیل إلی قرار الوادی .

راست گفتی، برای فقر لباسی آماده کن (که فقرِ تو را بپوشاند، و این کنایه از صبر است)، همانا فقر و تنگدستی به طرف شیعیان ما سرعتش بیشتر از سرعت سیل است که به طرف پائین و محلّ جمع شدن آب سرازیر می گردد.

آن شخص در حالی که از خوشحالی به خاطر فرمایش امیرالمؤمنینعليه‌السلام گریه می کرد برگشت.(2)

روایت دیگر فرمایش امام باقرعليه‌السلام در ضمن وصایای آن حضرت به

____________________

1- امالی صدوق: 111 ح 7 مجلس 13، بحار الأنوار: 27/52 ح 4، مشکاه الأنوار: 84.

2- الإختصاص: 305، بصائر الدرجات: 391 ح 3، بحار الأنوار: 41/294 ح 17 و 72/43 ح 51، مدینه المعاجز:2/198 ح 503.

۵۰

جابر جعفی - که سفارشات جامع و نافعی است - می باشد که فرمود:

بدان تو ولیّ ما و دوست دار ما نخواهی بود تا اینکه اگر همه مردم شهر گفتند توآدم بدی هستی ترا محزون و غمناک نکند، و اگر همه به اتّفاق گفتند تو آدم خوب و صالحی هستی تو را خشنود نکند، و لکن خودت را بر قرآن عرضه کن؛

اگر راه قرآن را می پوئی و در آنچه تو را امر به بی اعتنائی می کند بی اعتنا هستی، و در مواردی که تو را ترغیب می کند راغبی و مایلی، و در آنچه تو را می ترساند ترسناکی؛ پس ثابت و استوار باش و ترا بشارت باد، و همانا آنچه درباره ات گفته شده تو را ضرر و زیانی نمی رساند، و اگر روش تو مخالف با قرآن است به گفته دیگران مغرور نشو.

إنّ المؤمن معنی بمجاهده نفسه لیغلبها علی هواها، فمرّه یقیم أَوَدَها ویخالف هواها فی محبّه اللَّه، ومرّه تصرعه نفسه فیتّبع هواها فینعشه اللَّه فینتعش، ویقیل اللَّه عثرته فیتذکّر.

مؤمن اهتمامش در مجاهده با نفس است تا بر هواها و خواهشهای آن غالب آید،گاهی کجی های آن را درست می کند و با هوای نفس در راه محبّت خدا مخالفت می کند، و گاهی هوای نفس او را از پای درمی آورد و از آن پیروی می کند، خداونداو را کمک می کند و او را که زمین خورده بلند می کند و لغزش های او را می بخشد، دوباره به خود آمده و بیدار می شود.(1)

و از جابر نقل شده که گفت: سرور عالمیان امام باقرعليه‌السلام را هجده سال خدمت کردم، وقتی خواستم از خدمتش مرخص شوم او را وداع کرده و عرض کردم: مرا مطلبی بفرما تا استفاده کنم. حضرت فرمود:

ای جابر؛ بعد از هجده سال که در خدمت ما بوده ای؟

عرض کردم: بله، شما دریای بیکرانی هستید که هرگز به انتهای آن نمی توان رسید. فرمود:

یا جابر؛ بلّغ شیعتی عنّی السلام، وأعلمهم أنّه لا قرابه بیننا وبین اللَّه عزّوجلّ، ولایتقرّب إلیه إلّا بالطاعه له.

____________________

1- تحف العقول: 284، بحار الأنوار: 78/162 ح 1.

۵۱

یا جابر؛ من أطاع اللَّه وأحبّنا فهو ولیّنا.

ای جابر؛ شیعیانم را از جانب من سلام برسان، و به آنها خبر بده که بین خدا و ما قرابتی نیست، تقرّب یافتن به پروردگار جز از راه اطاعت کردن دستوراتش ممکن نیست. ای جابر؛ کسی که اطاعت خدا کند و ما را دوست بدارد او اهل ولایت ما است.(1)

و در کتاب «کافی» از معلّی بن خنیس روایت می کند که گفت: از امام صادقعليه‌السلام درباره حقوق مؤمن سؤال کردم فرمود: او را هفتاد حق است فقط هفت حق آن را به تو خبر می دهم، زیرا نسبت به تو دلسوزم و می ترسم به آنها عمل نکنی یا آنها را قبول ننمایی.

عرض کردم: بفرمائید انشاء اللَّه عمل خواهم کرد. فرمود:

لاتشبع ویجوع، ولاتکتسی ویعری، وتکون دلیله، وقمیصه الّذی یلبسه، ولسانه الّذی یتکلّم به، وتحبّ له ما تحبّ لنفسک، وإن کانت لک جاریه بعثتها لتمهّد فراشه وتسعی فی حوائجه باللیل والنهار، فإذا فعلت ذلک وصلت ولایتک بولایتنا، وولایتنا بولایه اللَّه عزّوجلّ.

تو سیر نباشی در حالی که او گرسنه است، تو پوشیده نباشی در حالی که او عریان و برهنه است، راهنمای او باشی، لباس او باشی که او را می پوشاند، زبان او باشی که با آن تکلّم می کند، دوست داشته باشی برای او آنچه برای خودت دوست داری، اگر کنیز داری برای او بفرستی تا رختخواب او را آماده کند، و شب و روز در برآوردن حوائجش تلاش کنی، اگر چنین کردی رشته ولایت تو به ولایت ما، و ولایت ما به ولایت الهی متّصل می گردد.(2)

و در کتاب «بلد الأمین» امام صادقعليه‌السلام فرموده است:

لیس من شیعتنا من لم یصلّ صلاه اللیل .(3)

____________________

1- امالی طوسی: 296 ح 29 مجلس 11، بحار الأنوار: 78/182 ح 8، بشاره المصطفی: 189.

2- الکافی: 2/174 ح 14، بحار الأنوار: 74/255 ح 52 و در آن زیادتر از آنچه ذکر شد می باشد.

3- البلد الأمین: 47 هامش، روضه الواعظین: 321، بحار الأنوار: 87/162 ذیل حدیث 53، الدعوات: 272 ح 778، المقنعه: 19 سطر 16، وسائل الشیعه: 5/280 ح 10.

۵۲

از شیعیان ما نیست کسی که نماز شب نخواند.

و نیز فرموده است:

أبغض الخلق إلی اللَّه جیفه باللیل وبطّال بالنهار .(2)

خدا نسبت به کسی که شب همچون مردار است و روزش را به بطالت می گذراند دشمنی شدیدی دارد.

مقدّمه سوّم :

در بیان این مطلب است که مردم از نظر شناختی که نسبت به ائمّه طاهرینعليهم‌السلام دارند متفاوتند، و گاهی دچار افراط و تفریطند.

گروهی در معرفت کوتاهی کرده و مقام ائمّهعليهم‌السلام را از جایگاه حقیقی اش تنزّل داده اند و بسیاری از روایاتی که در فضائل و کمالات آنها وارد شده انکار کرده اند، در حالیکه جز از راه خود ایشان با داشتن فهم سالم و ادراک صحیح نمی توان آنها را شناخت، چه بسیارند که در مورد موضوعی غیر خود را تکفیر کرده و غیر آنها ایشان را کافر دانسته اند.

عدّه کمی از مردمند که بر مسائل دقیق امامت مطّلعند و حقایق احوال ائمّه طاهرینعليهم‌السلام را بگونه ای که حق باشد از خود ایشان گرفته اند و بر طریق متعادل که در آن افراط و تفریط نیست استقامت ورزیده اند و در آن مواضعی که دیگران دچار لغزش شده اند نلغزیده اند.

و به خاطر همین پیشوایان ما صلوات اللَّه علیهم اجمعین حالات پنهانی و مقامات باطنی خود را برای هر کسی اظهار نمی کردند بلکه فقط برای بعضی از خواصّ که در معرفت کامل بودند بعضی از خصائص خود را ذکر کرده و با آنها شرط می کردند که از اشخاص فرومایه و نادان آن را پنهان کنند. و فرموده اند:

____________________

1- بحار الأنوار: 87/158 ح 46 به نقل از کتاب «الغایات».

۵۳

إنّ أمرنا مستصعب لایحتمله إلّا ملک مقرّب، أو نبیّ مرسل، أو عبد مؤمن امتحن اللَّه قلبه للإیمان .(1)

امر ما - یعنی مسائل مربوط به امامت و ولایت - سخت و دشوار است، قبول نمی کند آن را مگر فرشته مقّرب پروردگار یا پیامبر مرسل و یا بنده ای که خدا در مورد ایمان، قلب او را امتحان کرده است.

از کسانی که دچار تفریطند آنهایی هستند که خیال می کنند اهل بیتعليهم‌السلام چیزی از احکام را نمی دانند تا اینکه در دلهای ایشان القاء شود.

دیگر از این گروه کسانی هستند که خیال می کنند ائمّهعليهم‌السلام به رأی خود و گمان خویش تکیه می کنند، و کسانی که برتری آنها را بر پیامبران - غیر از پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم - و بر فرشتگان انکار می کنند.

سیّد شرف الدین نجفیقدس‌سره در ذیل آیه شریفه( وَإنَّ مِنْ شیعَتِهِ لَإبْراهیم ) (2) یعنی از شیعیان او همانا ابراهیم است، می گوید: از امام صادقعليه‌السلام روایت شده که ابراهیم از شیعیان حضرت علیعليه‌السلام است.(3)

و گفته است: این مطلب را تأیید می کند روایت جابر بن یزید جعفی که از امام صادقعليه‌السلام از تفسیر این آیه سؤال کرد، آن حضرت فرمود: خداوند تبارک و تعالی وقتی ابراهیمعليه‌السلام را خلق کرد پرده از مقابل چشمان او کنار زد و نوری را در کنار عرش مشاهده کرد. عرض کرد: پروردگارا؛ این چه نوری است که می بینم؟

گفته شد: این نور محمّدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم برگزیده من از میان خلقم می باشد، و نور دیگری در کنار آن مشاهده کرد، سؤال کرد: خدایا این چه نوری است؟ گفته شد: این نور علیعليه‌السلام یاری کننده دین من است.

____________________

1- بصائر الدرجات: 26 باب 12 در اینکه امر امامان از آل محمّدعليهم‌السلام سخت و دشوار است، در این باب دو حدیث و درتتمّه این باب نه حدیث به این معنا آورده است.

2- سوره صافّات، آیه 83.

3- تأویل الآیات: 2/495 ح 8.

۵۴

و سه نور دیگر کنار این دو نور مشاهده کرد و از آنها سؤال کرد، گفته شد: اینها یکی نور فاطمهعليها‌السلام است که دوستانش را از آتش دوزخ رهانیده ام، وآن دو نور دو فرزند فاطمه، حسن و حسینعليهما‌السلام هستند.

عرض کرد: خدایا نه نور دیگر را مشاهده می کنم که اینها را احاطه کرده اند، گفته شد: ای ابراهیم؛ آن ها نور ائمّهعليهم‌السلام است که همگی از فرزندان فاطمه و علی هستند، سپس حضرت ابراهیمعليه‌السلام عرض کرد: خدایا به حقّ این پنج نور مقدّس این نه نور را به من بشناسان. گفته شد:

یا إبراهیم؛ أوّلهم علیّ بن الحسین، وابنه محمّد، وابنه جعفر،وابنه موسی، وابنه علیّ وابنه محمّد، وابنه علیّ، وابنه الحسن، والحجّه القائم عليه‌السلام ابنه .

ای ابراهیم؛ اوّل ایشان نامش علیّ بن الحسین است و بعد از او به ترتیب فرزندش محمّد، فرزند او جعفر، فرزند او موسی، فرزند او علی، فرزند او محمّد، فرزند او علی، فرزند او حسن، و آخرین آنها فرزند حسن است که حجّت قیام کننده من است.

ابراهیمعليه‌السلام عرض کرد: نورهای زیادی در اطراف آن انوار می بینم که عددش را غیر از تو کسی نمی داند.

گفته شد: ای ابراهیم؛ اینها نور شیعیان آنهاست که شیعه امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب اند.

ابراهیمعليه‌السلام سؤال کرد: علامت آنها چیست و به چه چیزی شناخته می شوند؟ جواب داده شد:

بصلاه إحدی وخمسین، والجهر ببسم اللَّه الرحمن الرحیم، والقنوت قبل الرکوع، والتختّم بالیمین.

در شبانه روز 51 رکعت نماز خواندن، «بسم اللَّه الرحمن الرحیم» را بلند گفتن، قنوت را قبل از رکوع انجام دادن، و انگشتر را در دست راست نمودن است.

در این هنگام حضرت ابراهیمعليه‌السلام عرض کرد: «اللهمّ اجعلنی من شیعه أمیرالمؤمنین »، بار پروردگارا؛ مرا از شیعیان امیرالمؤمنینعليه‌السلام قرار بده، وخداوند در کتابش آن را خبر داده و فرموده است:( وَإنَّ مِنْ شیعَتِهِ لَإبْراهیم ) یعنی ابراهیم از شیعیان علیعليه‌السلام می باشد.(1)

____________________

1- تأویل الآیات: 2/496 ح 9، بحار الأنوار: 36/151 ح 131 و 85/80 ح 20، تفسیر برهان: 4/20 ح 2.

۵۵

تأیید دیگر، روایتی است که از امام صادقعليه‌السلام نقل شده است، آن حضرت فرمود:

لیس إلّا اللَّه ورسوله ونحن وشیعتنا والباقی فی النار .(2)

غیر از خدا و رسول و ما و شیعیان ما همگی در آتشند. (یعنی انبیاء که در آتش نیستند از شیعیان ما هستند).

مؤلّفرحمه‌الله گوید: تعجّبی در آن نیست، آیا ابراهیم خلیل الرحمان نفرموده است:( رَبِّ أرِنی کَیْف تُحْیِی المَوْتی... لِیَطْمَئِنَّ قَلْبی ) (1) ؛ «پروردگارا؛ به من نشان بده چگونه مرده ها را زنده می کنی؟... تا قلب من اطمینان پیدا کند»، ولی حضرت امیرالمؤمنینعليه‌السلام فرموده است:

لو کشف الغطاء ما ازددت یقیناً (2) .(3)

اگر پرده ها کنار زده شود به یقین من چیزی افزوده نمی شود.

____________________

1- تأویل الآیات: 2/497 ح 10، تفسیر برهان: 4/20 ح 3.

2- سوره بقره، آیه 260.

3- علّامه مجلسیرحمه‌الله در «بحار الأنوار: 70/142» فرموده است:یقین سه مرتبه دارد، علم الیقین، عین الیقین و حقّ الیقین. و فرق میان اینها با یک مثال روشن می شود، مثلاً کسی که علم الیقین نسبت به آتش دارد دیدنی ها را توسّط روشنائی آتش مشاهده می کند، مرتبه عین الیقین دیدن جرم و مادّه آتش است، و مرتبه حقّ الیقین سوختن در آتش و از بین بردن خودیّت و آتش شدن است، و بالاتر از این مرحله ای نیست و قابل افزودن نمی باشد .

4- بحار الأنوار: 69/209 سطر 8. علّامه مجلسیرحمه‌الله در «بحار الأنوار: 46/134 ح 25» داستان حرّه دختر حلیمه سعدیّه را هنگامی که بر حجّاج ثقفی وارد شد نقل کرده و در قسمتی از آن آورده است: حجّاج از او سؤال کرد: چگونه علیعليه‌السلام را بر پدر انبیاء یعنی ابراهیم خلیل اللَّه برتری و فضیلت دادی؟ جواب داد: خداوند تبارک و تعالی او را برتری داده است آنجا که فرموده است:( وإذ قال إبراهیم رَبّ أرِنی کَیف تُحیی المَوْتی قال أوَلَم تُؤمن قال بَلی وَلکن لِیَطمئنّ قَلبی ) ؛ «وقتی ابراهیم عرض کرد: خدایا؛ به من نشان بده که چگونه مردگان را زنده می کنی؟ خطاب شد: آیا به آن اعتقاد و ایمان نداری؟ عرض کرد: ایمان دارم ولی می خواهم دلم اطمینان و آرامش پیدا کند»، ولی مولای من امیرالمؤمنینعليه‌السلام فرموده است: «اگر پرده ها کنار زده شود به یقین من چیزی افزوده نمی شود»، و همه مسلمانان بدون اختلاف اقرار دارند که این فرمایش امیرالمؤمنینعليه‌السلام است و هیچ کس پیش از آن حضرت و نیز بعد از ایشان این مقام را برای خود قائل نشده و درباره خودش نگفته است.

۵۶

پس جلالت، عظمت، بزرگواری و شرافت را ببین، حضرت ابراهیمعليه‌السلام که بعد از پیغمبر ما اشرف پیغمبران است قلبش اطمینان پیدا نمی کند تا اینکه واقع را ببیند، امّا این نور درخشنده و این روشنایی تابنده نزد او ظاهر و باطن مساوی است.

و از اینجا فهمیده می شود که تمامی انبیاء مرسلین و اوصیاء و بندگان صالح از شیعیان امیرالمؤمنینعليه‌السلام هستند، و او به خاطر فضل و برتری و ولایت کلیّه ای که دارد بر همگان غیر از پیغمبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم امام است، و با آن حضرت از جهت ولایت متّحدند، و در محلّ خودش تحقیق شده و ثابت گشته است که ولایت کلیّه روح نبوّت است، و بنابر این شیعه ممکن است به معنای پیرو (از شایع به معنای پیروی کرد) و یا به معنای شعاع باشد.

بعضی از مردم خیال می کنند منزّه دانستن ائمّهعليهم‌السلام را از سهو و نسیان یا قائل شدن به اینکه آنها آنچه را که واقع شده و خواهد شد می دانند غلوّ است، و چه بسا اینها از روی جهالت چنین می پندارند، و سزاوار نیست که شخص آنچه راکه نمی داند تکذیب کند.

علّامه مجلسیقدس‌سره فرموده است: ردّ کردن اخباری که متون آنها شهادت به صحیح بودن آن می دهد بخاطر گمان یا وهم، کوتاهی در شأن ائمّه اطهارعليهم‌السلام است، زیرا می بینیم وقتی اخباری که مشتمل بر معجزات عجیب است به آنها می رسد یا طعن در متن اخبار می زنند و یا طعن در راوی آن، بلکه جرم بیشتر آنهائی که مورد طعن واقع شده اند نقل چنین اخباری است.(1)

در کتاب «منتخب البصائر» و غیر آن از امام باقرعليه‌السلام نقل می کند که پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

إنّ حدیث آل محمّد عليهم‌السلام عظیم صعب مستصعب، لایؤمن به إلّا

____________________

1- برای اطّلاع بیشتر رجوع کنید به بحار الأنوار: 25/347، و مقدمّه تفسیر مرآه الأنوار: 61.

۵۷

ملک مقرّب، أو نبیّ مرسل، أو عبد [مؤمن] إمتحن اللَّه قلبه للإیمان .

همانا گفتار و احادیث آل محمّدعليهم‌السلام بزرگ، سخت و دشوار است، به آن ایمان نمی آورد مگر فرشته مقرّب پروردگار یا پیغمبر مرسل و یا بنده مؤمنی که خداوند قلبش را برای ایمان آزمایش کرده است.

پس آنچه از احادیث آل محمّدعليهم‌السلام به شما می رسد و دل های شما می پذیرد و آن را می فهمید قبول کنید، و آنچه دل های شما آن را نمی پذیرد و انکار می کند آن را به خدا و رسول و عالم آل محمّدعليهم‌السلام ارجاع دهید.

و هلاک شونده آن کسی است که حدیثی از ما اهل بیت برای او گفته شود که نمی تواند آن را قبول کند پس بگوید: به خدا قسم؛ این چنین نیست، زیرا انکار فضائل اهل بیتعليهم‌السلام و فرمایشات ایشان کفر است.(1)

و امّا اهل افراط (تندروها): کسانی هستند که قائل به الوهیّت و خدائی اهل بیت اند، یا می گویند: اینها با خدا در عبادت و پرستش شریکند، یا قائلند به خالق بودن و رازق بودن آنها مستقلاًّ و بدون واسطه و اذن پروردگار، یا می گویند: خدا در آنها حلول کرده و یکی شده اند، یا می گویند: غیب می دانند بدون اینکه خدا آنها را تعلیم داده باشد، یا معتقدند به تناسخ بعضی از ارواح به بعض دیگر، یا می گویند: معرفت و شناخت آنها انسان را از انجام واجبات وترک محرّمات بی نیاز می کند، و یا عقیده دارند که آنها کشته نشده اند بلکه مردم اینگونه خیال کرده اند، و یا قائلند به برتری یکی از ائمّهعليهم‌السلام بر نبیّ اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و از این طائفه حلّاجیّه اند که نوعی صوفی گری است و قائل به حلول و اباحه اند.

شیخ مفیدقدس‌سره (2) فرموده است: حلّاج(3) اظهار تشیّع می کرد گرچه کارهای

____________________

1- مختصر بصائر الدرجات: 123، بحار الأنوار: 25/366 ح 7.

2- شیخ مفید که نامش محمّد بن محمّد بن نعمان و کنیه اش ابوعبداللَّه است در فقه، کلام و روایت مشهورتر از آن است که بخواهیم او را توصیف کنیم، او از همه اهل زمانش مطمئن تر و دانشمندتر بوده است، همه دانشمندانی که بعد از اوآمده اند از دانش او استفاده کرده اند. شیخ طوسیرحمه‌الله شاگرد بزرگوار او درباره اش می گوید: از متکلّمان طائفه امامیّه است و در زمان او ریاست شیعه به او منتهی گشت، در فقه و کلام بر هر کس مقدّم بود، فکرش عالی، ذهنش دقیق و حاضر جواب بود.=

۵۸

او صوفی گری بود و پیروانش گروهی زندیق و کافرند که با هر فرقه ای بدین آنها تظاهر می کنند و مطالب باطلی را برای حلّاج ادّعا می کنند، مانند معجزاتی که مجوس برای زردشت ادّعا می کردند.

و شیخ صدوققدس‌سره فرموده است: حلّاجیّه از غلاه اند و علامت ایشان این است که ادّعا می کنند باید برای عبادت فارغ بود در حالی که نماز و جمیع واجبات را ترک می کنند، و ادّعا می کنند اسم اعظم الهی را می دانند و حقّ با آنها هماهنگی دارد، از نشانه های دیگر آنها این است که ادّعا می کنند علم کیمیا را می دانند درحالی که جز نیرنگ و فریب دادن چیزی از آن نمی دانند.(4)

در «تفسیر امام حسن عسکریعليه‌السلام » و کتاب «احتجاج» از حضرت رضاعليه‌السلام روایتی نقل شده که خلاصه اش اینست:

آن حضرت در تفسیر( المَغْضُوب عَلَیْهم وَلا الضّالّین ) فرمود:

مراد از کسانی که بر آنها غضب شده و کسانی که گمراهند آنهایی هستند

____________________

= ولادتش در روز یازدهم ذیقعده سال 336 ه و وفاتش در شب جمعه سوم ماه رمضان سال 413 ه اتّفاق افتاد، در روز وفات او هشتاد هزار نفر از شیعیان او را تشییع نمودند، سیّد مرتضیرحمه‌الله بر پیکر شریف او نماز گذارد و در حرم امام جوادعليه‌السلام پایین پای آن حضرت نزدیک قبر استادش ابن قولویهرحمه‌الله مدفون گردید. مشهور است که حضرت ولیّ عصر ارواحنا فداه در رثای آن بزرگوار اشعاری را سرودند که به خطّ خود آن حضرت بر روی قبر این عالم بزرگوار دیده شده است، لذا محدّث قمیرحمه‌الله گفته است: کسی را که امام عصر ارواحنا فداه بستاید و مدح گوید آن مدح امام همه مدح هاست، و هر کس پس از ستایش امام از کسی، او را ستایش کند در حقیقت مقام او را پایین آورده است.

3- حسین بن منصور حلّاج از جمله اشخاصی است که مذّمت شده اند. او ادّعای بابیّت کرده و از جمله لعنت شدگان است که توقیع از ناحیه امام زمان ارواحنا فداه به دست ابوالقاسم حسین بن روحقدس‌سره در لعن او و امثالش رسیده است. برای اطّلاع بیشتر به کتاب «غیبت شیخ بزرگوار طوسی: 246» مراجعه کنید.

4- بحار الأنوار: 25/345، مقدّمه تفسیر مرآه الأنوار: 63.

۵۹

که امیرالمؤمنینعليه‌السلام را از مرتبه عبودیّت فراتر می دانند.

پس شخصی برخاست و عرض کرد: پروردگارت را برای ما توصیف کن، گذشتگان ما با ما در توصیف او اختلاف کرده اند.

حضرت رضاعليه‌السلام صفات باری تعالی را ذکر کرد.

راوی عرض کرد: پدر و مادرم فدای شما، کسی را می شناسم که ادّعای ولایت شما را دارد و خیال می کند آنچه را که شما فرمودید همه اوصاف علیعليه‌السلام است، و او است که پروردگار جهانیان است.

چون این مطلب را امامعليه‌السلام شنید رعشه بر اندام مبارک او افتاد و فرمود:

سبحان اللَّه عمّا یقول الظالمون والکافرون علوّاً کبیراً، أولیس کان علیّ عليه‌السلام آکلاً فی الآکلین، وناکحاً فی الناکحین، وکان مع ذلک مصلیّاً خاضعاً بین یدی اللَّه؟ أفمن کان هذه صفاته یکون إلهاً؛ فإن کان هذا إلهاً فلیس منکم أحد إلّا وهو إله لمشارکته له فی هذه الصفات الدالّات علی حدوث کلّ موصوف بها .

خدا پاک و منزّه است از آنچه ستمگران و کافران درباره او می گویند، آیا علیعليه‌السلام این طور نبود که غذا می خورد، و مثل بقیّه مردم ازدواج می کرد، و با این وصف نماز می گزارد و در پیشگاه ربوبی خاضعانه عبادت می کرد؟ کسی که چنین صفاتی دارد آیا می تواند خدا باشد؟ اگر او خدا بوده است هر یک از شما هم می تواند خدا باشد، زیرا در این صفاتی که دلالت بر حدوث دارد با او شریک است.

آن شخص عرض کرد: اینها خیال می کنند وقتی علیعليه‌السلام از خود معجزاتی اظهار کرد که دیگران از انجام آن عاجز بودند این دلالت می کند که او خداست و چون صفات ممکنات عاجز را از خود نشان می داد با این کار امر را بر آنها مشتبه می کرد، و آنها را امتحان می کرد تا او را بشناسند و ایمان آنها به او از روی اختیار باشد.

حضرت رضاعليه‌السلام فرمودند: اینها در این گفتار مطلب را وارونه برداشت کرده اند وصحیح آن است که بگویند: چون از او عجز و نیاز ظاهر گردید و دیدیم که با اشخاص ضعیف و محتاج در صفات آنها شرکت دارد، وقتی معجزاتی از خود ظاهر کرد بگوییم: معجزات کار او نیست بلکه کار

۶۰