قطره ای از دریای فضائل اهل البیت علیهما السلام جلد ۱

قطره ای از دریای فضائل اهل البیت علیهما السلام0%

قطره ای از دریای فضائل اهل البیت علیهما السلام نویسنده:
مترجم: محمد ظریف
ناشرین: نشر حاذق
گروه: کتابخانه پیامبر و اهل بیت
صفحات: 912

قطره ای از دریای فضائل اهل البیت علیهما السلام

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: آیت الله سید احمد مستبط
مترجم: محمد ظریف
ناشرین: نشر حاذق
گروه: صفحات: 912
مشاهدات: 44506
دانلود: 6235


توضیحات:

جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 912 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 44506 / دانلود: 6235
اندازه اندازه اندازه
قطره ای از دریای فضائل اهل البیت علیهما السلام

قطره ای از دریای فضائل اهل البیت علیهما السلام جلد 1

نویسنده:
ناشرین: نشر حاذق
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

قدرتمندی است که شبیه مخلوقات نیست (و او قدرت پروردگار را ظاهر کرده و فعل پروردگار بدست او جاری گشته است).

سپس حضرت رضاعليه‌السلام فرمود: این اشخاص کافر گمراه بخاطر جهالتی که به موقعیّت خود داشتند به هلاکت افتادند تا آنکه عجب و غرور آنها را گرفت و به نظرات فاسد و عقول ناقص خود اکتفا کرده غیر راه خدا را پیمودند، بطوری که قدرت پروردگار را کوچک و امر او را ناچیز شمرده و به شأن عظیم و والای او اهانت کردند، زیرا ندانسته اند که خداوند قدرتمند و توانایی است که قدرت او ازخودش بوده و دیگری نزد او عاریه نگذاشته و در بی نیازیش از دیگری بهره نگرفته است.(1)

مؤلّف رحمه‌الله گوید : حق این است که آنهائی که درباره ائمّه طاهرینعليهم‌السلام غلوّ کرده اند(2) مقام پروردگار را محدود دانسته و خیال کرده اند که با عقل خود می توانند او را درک کنند، اینها در حقیقت ائمّه معصومینعليهم‌السلام را بزرگ ندانسته وتعظیم نکرده اند، زیرا مقام امامعليه‌السلام والاتر و برتر از آن است که عقل آنها بتواند به آنها احاطه پیدا کند، بلکه خالق متعال را کوچک شمرده اند، چون او را با مخلوقاتش قیاس کرده اند خداوند شأنش فوق آن چیزی است که ستمگران وکافران گفته اند.(3)

____________________

1- تفسیر امام حسن عسکریعليه‌السلام : 56 - 50، الإحتجاج: 2/439، بحار الأنوار: 25/274 ضمن ح 20.

2- شیخ مفیدقدس‌سره فرموده است: غلوّ در لغت به معنای گذشتن از حدّ و خارج شدن از اعتدال و راه مستقیم است. خداوند تبارک و تعالی (در سوره نساء، آیه 171) فرموده است:( یا أهْلَ الکِتاب لاتَغْلوا فی دینِکم وَلاتَقُولوا عَلَی اللَّه إلّاالحَقّ ) ؛ «ای اهل کتاب در دین خود غلوّ نکنید و بر خداوند جز آنچه حق است نسبت ندهید». در این آیه شریفه خداوند نهی فرموده است که درباره مسیح افراط کنند و از حدّ صحیح بگذرند و از اعتدال خارج شوند، و آنچه را که نصاری درباره مسیح ادّعا کرده اند غلوّ دانسته بخاطر اینکه طبق آنچه بیان کردیم گذشتن از حدّ است. و نیز فرموده است: اهل غلوّ تظاهر به اسلام می کنند، و آنها کسانی هستند که نسبت الوهیّت و نبوّت به امیر المؤمنینعليه‌السلام و امامان بعد از آن حضرت می دهند. برای اطّلاع بیشتر به «بحارالأنوار: 25/344» مراجعه کنید.

3- در حدیثی امام صادقعليه‌السلام فرموده است:اهل غلوّ بدترین آفریده خداوندند، آنها عظمت خداوند را پایین آورده وکوچک شمرده اند و برای بندگان خدا ادّعای خدایی نموده اند، بخدا قسم آنها بدتر از یهود و نصاری و مجوس و مشرکین هستند . «بحار الأنوار: 25/284 ح 33».

۶۱

و امّا مذهب حقّ که بزرگان ما از گذشته و حال بر آن عقیده اند اینست که خداوند تبارک و تعالی پروردگار عالمیان و خالق و رازق موجودات است، شریکی و شبیهی برای او نیست، فرستاده او محمّدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و ائمّه طاهرینعليهم‌السلام بندگان او هستند، خلق شده اند و پرورش یافته اند و به لوازم بندگی مکلّفند - یعنی آنچه لازمه بندگی و عبودیّت است باید به آن عمل کنند - در ائمّهعليهم‌السلام احتمال نبوّت نیست و از آن نصیبی ندارند، و برای پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در آنچه شأن الوهیّت است بهره ای نیست، بلکه این بزرگواران را خدا از نور عظمت خود آفریده و تمام کارهای پسندیده و حالات عجیبه را به آنها مرحمت نموده، اسرار خود و اسم اعظم خویش را در اختیار آنها قرار داده، و متابعت خودش را بدون پیروی کردن از ایشان مخالفت به حساب آورده، و چگونگی رفتار با ایشان را رفتار با خودش می داند.

همان طور که در زیارت جامعه صغیره به آن تصریح شده است:

من والاهم فقد والی اللَّه، ومن عاداهم فقد عادی اللَّه، ومن عرفهم فقد عرف اللَّه ومن جهلهم فقد جهل اللَّه، ومن اعتصم بهم فقد اعتصم باللَّه، ومن تخلّی منهم فقد تخلّی من اللَّه عزّوجلّ .(1)

کسی که آنها را دوست بدارد خدا را دوست داشته و کسی که با آنها دشمنی کند با خدا دشمنی نموده، و هر کس آنها را بشناسد خدا را شاخته، و کسی که آنها را نشناسد خدا را نشناخته است هر کس به آنها پناه ببرد بخدا پناه برده و هر که از آنها روی بگرداند از خدا روی گردانیده است.

و تدبیر امور را به آنها واگذار نموده - غیر از امر خلق کردن و روزی دادن ومیراندن و زنده کردن بصورت مستقلّ و بدون واسطه و خواست

____________________

1- من لایحضره الفقیه: 2/608 ح 3212، عیون اخبار الرضاعليه‌السلام : 2/276 ح 1، التهذیب: 6/83 ح2 و 102 ح 2، الکافی:4/578 ح 1، وسائل الشیعه: 10/431 ح 2، کامل الزیارات: 522 ح 1 باب 104، بحار الأنوار: 102/126 ح 1، مستدرک الوسائل: 10/353 ح 1.

۶۲

پروردگار - و نه اینکه به آراء خود و بدون وحی یا الهام آنچه را می خواهند حلال کنند،( وَمایَنْطِق عَنِ الهَوی ( 3 ) إنْ هُو إلّا وَحْی یُوحی ) (1) ؛ «و آنها از روی هوای نفس کلامی نمی گویند بلکه گفتارشان متّکی به وحی الهی است».

به این معنا که چون خداوند پیغمبر خود را کامل گردانید بوجهی که اختیار نکند مگر آنچه را که موافق حق و صواب باشد و خطور نکند به فکر او آنچه مخالف با خواست الهی باشد تعیین بعضی از امور را به او واگذار کرد.

مانند: زیاد کردن رکعات بعضی از نمازها، و تعیین نمازهای نافله وروزه های مستحبّی، و مثل ارث بردن جدّ سدس را(2) و حرام کردن تمام مسکرات، و این بخاطر آن است که کرامت و شرافت او را که نزد خداوند دارد ظاهر کند، و در این موارد اصل تعیین جز به وحی یا الهام نیست.(3)

همان طور که صفّاررحمه‌الله در کتاب «بصائر» از امام صادقعليه‌السلام نقل کرده است که فرمود:

خداوند پیامبرش را به تعلیم و تربیت خود پرورش داد تا او را همان طور که خواست و اراده اش بود استوار و پابرجا ساخت، سپس امر تشریع را به او واگذار نمود و فرمود:( ما آتاکُمُ الرَسُول فَخُذُوه وَما نَهاکُم عَنْهُ فَانْتَهوا ) (4) ؛ «آنچه رسول و فرستاده ما شما را به آن دستور می دهد عمل کنید و از آنچه نهی می کند اجتناب نمائید».

____________________

1- سوره نجم، آیه 3 و 4.

2- سدس، یعنی یک ششم آنچه را که میّت از خود بر جای گذاشته است.

3- بحار الأنوار: 25/348. در حدیثی امام باقرعليه‌السلام فرموده است: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مقدار دیه چشم و دیه جان آدمی را معیّن و مقرّر فرمود، شراب وهر مست کننده ای را حرام نمود، شخصی به آن حضرت عرض کرد: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آنها را بدون اینکه وحی به اورسیده باشد تعیین کرد؟ امامعليه‌السلام فرمود: بلی، تا فهمیده شود چه کسانی اطاعت از رسول و فرستاده او می کنند و چه کسانی نافرمانی می نمایند. «الکافی: 1/267 ح 7».

4- سوره حشر، آیه 7.

۶۳

فما فوّض اللَّه إلی رسوله فقد فوّضه إلینا ، و آنچه را که خداوند به رسولش واگذار نموده به ما نیز اختیارش را مرحمت کرده است.(1)

عیّاشیرحمه‌الله در کتاب تفسیر خود از جابر نقل کرده است که نزد امام باقرعليه‌السلام این آیه را تلاوت کردم:( لَیْس لَک مِن الأمْر (2) شی ء ) (3) یعنی اختیار امور به دست تو نیست، حضرت فرمود:

به خدا قسم؛ اختیار کار به دست او است - تا اینکه فرمود - :

وکیف لایکون له من الأمر شی ء، وقد فوّض اللَّه إلیه أن جعل ما أحلّ فهو حلال، وما حرّم فهو حرام.

چگونه حقّ تصرف در امور را ندارد در حالی که خدا امر دینش را به او واگذار کرده و آنچه را حلال کند حلال و آنچه را حرام کند حرام قرار داده است.(4)

و در توقیع شریف که از ناحیه مقدّسه توسّط شیخ بزرگوار ابوجعفر محمّد بن عثمان بن سعیدقدس‌سره به ما رسیده دعائی است که فرموده اند: آن را در هر روز از ایّام ماه رجب بخوان:

«اللّهمّ إنّی أسألک بمعانی جمیع ما یدعوک به ولاه أمرک المأمونون علی سرّک، المستبشرون بأمرک، الواصفون لقدرتک، المعلنون لعظمتک، أسألک بما نطق فیهم من مشیّتک، فجعلتهم معادن لکلماتک، وأرکاناً لتوحیدک وآیاتک، ومقاماتک الّتی لا تعطیل لها فی کلّ مکان، یعرفک بهامن عرفک.

____________________

1- بصائر الدرجات: 383 ح 1، بحار الأنوار: 25/332 ح 9، اصول کافی: 1/286 ح 9، الوافی: 3/619 ح 9.

2- مقصود از امر در اینجا امارت و فرمانروائی علیعليه‌السلام است، هنگامی که به پیامبرش دستور داد که ولایت علیعليه‌السلام را ظاهر کند در دشمنی و حسادت قوم اندیشید، این مطلب برایش مشکل آمد، خداوند تبارک و تعالی خبر داد که او اختیاری در این کار ندارد، و این امر مربوط به خدا است که علیعليه‌السلام را جانشین او گرداند و سرپرست امور بعد از آن حضرت قرار دهد.

3- سوره آل عمران، آیه 128.

4- تفسیر عیّاشی: 1/139، بحار الأنوار: 25/337 ح 17، تفسیر برهان: 1/314 ح 2، الإختصاص: 326.

۶۴

لا فرق بینک وبینها إلاّ أنّهم عبادک وخلقک، فتقها ورتقها بیدک، بدؤها منک وعودها إلیک أعضاد وأشهاد، فبهم ملأتَ سماءک وأرضک حتّی ظهر أن لا إله إلاّ أنت ...».

«پروردگارا؛ از تو درخواست می کنم به معانی تمام آنچه را که صاحبان امرت تو را به آن خواندند، آنان که بر سرّ تو امین و به امر تو بشارت دهنده اند، آنها که قدرت ترا توصیف و عظمت ترا بیان می کنند، درخواست می کنم به آنچه مشیّت تو درباره آنها ناطق است پس آنها را معدن کلماتت و ارکان یکتائی خود و نشانه هایت قرارشان دادی، و آنها را جانشینان خود در هر مکانی نشاندی، هر که ترا شناخت به آن آیات و نشانه ها شناخت.

میان تو و آنان فرقی نیست (از نظر علم و قدرت و سایر صفات ) جز آنکه آنها بندگان تو و مخلوق تو هستند، باز و بسته شدن امور آنها در دست تو است، ابتدا وانتهای آنها از تو و برگشت ایشان بسوی تو است، پشتیبان و یاور تو و گواه برخلقند، از وجود ایشان آسمان و زمینت را پر کردی تا آشکار شود که خدائی جز تودر عالم نیست...».

تمام این دعا در کتاب مصباح شیخ طوسی و سایر کتب ادعیه ذکر شده(1) و درآن اسراری است که مجال گفتن آن نیست از جهت اختصار و ترس آنکه ممکن است برای کسی که اهل آن نیست افشاء شود. خداوند تبارک و تعالی فهمیدن امثال این فرمایشات را بما نصیب و روزی فرماید. و در کتاب «کافی» در ضمن حدیثی فرموده اند:

وإنّ عندنا سرّاً من سرّ اللَّه، وعلماً من علم اللَّه .(2)

نزد ما سرّی است از اسرار الهی، و دانشی است از دانش پروردگار.

کشّیرحمه‌الله در رجال خود از جابر نقل می کند:

____________________

1- مصباح المتهجّد: 559، البلد الأمین: 179، المصباح: 529، إقبال الأعمال: 646، بحار الأنوار: 98/393.

2- الکافی: 1/402 ح 5، الوافی: 3/645 ح 5، بحار الأنوار: 25/385 ح 44 به نقل از کتاب محتضر: 154.

۶۵

به امام باقرعليه‌السلام عرض کردم: فدای شما شوم؛ مطالبی از اسرار به من فرموده اید که نمی توانم به دیگری حدیث کنم، و بر دوش من بسیار سنگینی می کند و گاهی در سینه ام طوفانی بپا می کند که شبه جنون به من دست می دهد.حضرت فرمود:

یا جابر؛ فإذا کان ذلک فاخرج إلی الجبّانه فاحفر حفیره ودلّ رأسک فیها ثمّ قل: حدّثنی محمّد بن علیّ (عليهما‌السلام ) بکذا وکذا.(1)

ای جابر؛ وقتی چنین حالی پیدا کردی به صحرا برو، گودالی حفر کن و سرت را داخل آن قرار ده سپس بگو: امام باقر (عليه‌السلام ) چنین و چنان گفت.

مؤلّف رحمه‌الله گوید : سرّ به معنای پنهان کردن و ضدّ افشا نمودن است و آن، دوگونه است: گاهی به مطلبی که قابل افشا کردن است ولی جز عدّه بسیار کمی تحمّل شنیدن آن را ندارند سرّ گفته می شود و گاهی آن مطلب قابل افشا کردن نیست؛ زیرا با خبر دادن آن از حقیقت سرّ خارج می شود. قسم اوّل را سرّ نسبی و قسم دوّم را سرّ حقیقی می گویند.

از قسم اوّل اسراری است که آن را به بعضی از خاصّان و برگزیدگان فرموده اند بخلاف قسم دوّم که آن، حقیقت سرّ است و لذا در کلماتی که از آن بزرگواران رسیده به اموری که محدود و معیّن نیست تعریف شده از آن جمله این عباراتی است که سابقاً ذکر شد:

«به مقامات تو، آن مقاماتی که برای آن در هر مکان تعطیلی نیست. به معانی آنچه صاحبان امرت تو را به آن خواندند. شما درهای رحمت و کلمات کامله ای هستید که فکر و عقل و درک عمیق از فهم آن عاجز است».

و شرح و بسط این مقام امکان ندارد، بخاطر اینکه از لغزشگاههای

____________________

1- رجال کشّی: 194 ح 343، بحار الأنوار: 2/69 ح 22، و 46/340 ح 30 به نقل از الإختصاص: 61، الوافی: 5/704 ح17 به نقل از کافی: 8/157 ح 149.

۶۶

قدمها است. و در باب مناقب امام صادقعليه‌السلام حدیثی ذکر خواهیم کرد که این جمله را«فبهم ملأت سماءَک وأرضک» «آسمان و زمینت را بوجود ایشان پر کردی» تفسیر خواهد نمود.

مؤلّفرحمه‌الله مطلب سابق را ادامه داده و می فرماید: همچنین اشکالی نیست در اینکه کسی قائل شود امور اجتماعی مردم مثل سیاست آنها و تکمیل ایشان به آنان واگذار شده است.

علّامه مجلسیقدس‌سره در ذیل آیه شریفه( وَما آتاکُمُ الرسُول... ) (1) فرموده است: این فرمایش امام صادقعليه‌السلام که ما حلال خدا را حلال می کنیم و حرامش را حرام می کنیم بر این نوع از تفویض حمل می شود یعنی ما آنها را برای مردم بیان می کنیم.(2)

و همچنین اشکالی نیست در اینکه کسی بگوید: بیان علوم و احکام بشکلی که مصلحت بدانند به آنها واگذار شده است، زیرا عقول مردم یکسان نیست، ونسبت به بعضی از آنها باید در جواب تقیّه کرد، لذا در روایات زیادی فرموده اند:

علیکم المسأله ولیس علینا الجواب .(3)

شما باید از ما سؤال کنید، ولی وظیفه ما در همه موارد جواب دادن نیست.

و همچنین امر عطا و بخشش و کیفیّت آن به آنان واگذار شده است.

در کتاب «بصائر» از امام صادقعليه‌السلام نقل کرده است که فرمود:

____________________

1- سوره حشر، آیه 7.

2- بحار الأنوار: 25/349.

3- همان طور که حدیثی زراره از اما باقرعليه‌السلام نقل کرده است که آیا شما وظیفه دارید جواب پرسش های ما را بدهید؟ امامعليه‌السلام فرمود: آن به اختیار ما است، اگر خواستیم جواب می دهیم، و اگر نخواستیم جواب نمی دهیم.

و در ذیل حدیث دیگری فرمود: بر شما واجب است که سؤال کنید و به سوی ما مراجعه کنید ولی بر ما واجب نیست که هر سؤال شما را جواب دهیم. «بحار الأنوار:23/174».

۶۷

إذا رأیت القا ئم (صلوات اللَّه علیه) أعطی رجلاً مائه ألف، وأعطی آخراً درهماً، فلایکبر فی صدرک، فإنّ الأمر مفوّض إلیه .(1)

هنگامی که حضرت قائم (صلوات اللَّه علیه) را دیدی به شخصی صد هزار و به دیگری یک درهم بخشید در نظرت بزرگ نیاید، زیرا اختیارش به او واگذار شده است.

و معلوم است که آنها جز آنچه را که خدا اختیار کند اختیار نخواهند کرد، همان طور که در کتاب بصائر از حضرت موسی بن جعفرعليهما‌السلام روایت کرده که فرمود:

إنّ اللَّه جعل قلوب الأئمّه مورداً لإرادته، فإذا شاء اللَّه شیئاً شاؤوه، وهو قول اللَّه عزّوجلّ ( وَما تَشاؤُون إلّا أنْ یَشاءَ اللَّه ) (2) .

خداوند قلوب ائمّهعليهم‌السلام را محلّ اراده خودش قرار داده است، هر گاه چیزی را اوبخواهد ایشان نیز آن را می خواهند، و همین است مضمون فرمایش پروردگار: «وآنها (یعنی اولیاء پروردگار) چیزی نمی خواهند مگر آنچه را که خداوند بخواهد».(3)

و در بعضی از روایات فرموده اند:

إنّ الإمام عليه‌السلام وکر لإراده اللَّه عزّ وجلّ، لایشاءُ إلّا أن یشاء اللَّه .(4)

همانا امامعليه‌السلام جایگاه و تجلّیگاه اراده و خواست پروردگار عظیم الشأن است ونمی خواهد امامعليه‌السلام مگر آنچه را که خداوند بخواهد.

و سابقاً ذکر شد که در زیارت امام حسینعليه‌السلام عرض می کنیم:

____________________

1- بصائر الدرجات: 386 ح 10، بحار الأنوار: 25/336 ح 15، مختصر البصائر: 95 ح 27، الإختصاص: 326، الکافی:1/265 ح 26.

2- سوره الإنسان، آیه 30؛ سوره تکویر، آیه 29.

3- بصائر الدرجات: 512، بحار الأنوار: 25/372 ح 23، تفسیر قمی: 2/409، بحار الأنوار: 5/114 ح 44 و 24/305ح 4، تفسیر برهان: 4/435 ح 3، ینابیع المعاجز: 44، اللوامع: 458.

4- بحار الأنوار: 25/385 ح 41. و در حدیث دیگری فرموده اند:همانا خداوند قلب ولیّ خود را آشیانه اراده و خواست خودش قرار داده، بخاطر همین هر گاه خدا بخواهد ما می خواهیم . «بحار الأنوار: 26/256 ح 31».

۶۸

وإراده الربّ فی مقادیر اُموره تهبط إلیکم، وتصدر من بیوتکم .(1)

اراده پروردگار در مقدّرات امورش بسوی شما فرود می آید و از خانه های شما خارج می گردد.

همچنین در زیارت جامعه کبیره می خوانیم:

لایوازیها خطر، ولایسموا إلی سمائها النظر، ولایقع علی کنهها الفکر، ولایطمح إلی أرضها البصر، ولایقادر سکّانها البشر.(2)

نمی تواند قدر و مرتبه ای در ردیف آن قرار گیرد، و توجّه و نظر به آسمان آن بالا رود، و فکر و اندیشه بر کنه و حقیقت آن واقع شود، و بینش و بصیرت در آن سرزمین سیر کند، و بشری قدرت ندارد در آنجا ساکن گردد.

و در زیارت امام منتظر حضرت حجّت صلوات اللَّه علیه که سیّد بن طاووسرحمه‌الله آن را نقل کرده - و این زیارت به ندبه معروف است و آن، بعد از بجا آوردن دوازده رکعت نماز که در هر رکعتی( قل هو اللَّه أحد ) را باید قرائت کرد، خوانده می شود، و ابتداء آن «سلام علی آل یس، ذلک هو الفضل المبین...»(3) است - نکات دقیق و جالبی است که به بعضی از اسرار آن اشاره می کنیم: از آن جمله این فرمایشات است:

«فما شی ء منه إلّا وأنتم له السبب وإلیه السبیل ».

چیزی از آن نیست جز آنکه شما سبب آن و راه رسیدن بسوی آن هستید.

«ودلیل إرادته ».

شما دلیل اراده پروردگار هستید (یعنی از اراده شما می توان به اراده پروردگار پی برد).

____________________

1- الکافی: 4/575 ح 2، الفقیه: 2/594 ح 3199، التهذیب: 6/54 ح 1، وسائل الشیعه: 10/382 ح 1، کامل الزیارات:366 ضمن ح 2، بحار الأنوار: 101/153 ضمن ح 3.

2- بحار الأنوار: 102/151 سطر آخر (با اختلاف کمی در الفاظ).

3- بحار الأنوار: 94/37 ضمن ح 23، صحیفه مهدیّه: 133.

۶۹

«وأنتم جاهنا أوقات صلاتنا وعصمتنا بکم ».

شما مقابل ما هستید در هنگام نماز، و نگهداری و حفظ ما بسبب شماست.

«والقضاء المثبت ما استأثرت به مشیّتکم، والممحوّ ما استأثرت به سنّتکم ».

قضاء آنگاه ثابت و غیر قابل تغییر است که مشیّت شما آن را اختیار کند، و آنچه سنّت شما آن را اختیار کند قابل تغییر و محو شدن است.

و از آنچه دلالت می کند بر واگذار نشدن امور به آنها بنا بر بعضی از معانی آن، روایتی است که طبرسیرحمه‌الله در کتاب «احتجاج» آن را نقل کرده است:

جمعی از شیعیان در اینکه خدا امر آفریدن و روزی دادن را به ائمّهعليهم‌السلام واگذار نموده، اختلاف کردند؛ عدّه ای می گفتند: خداوند این قدرت را به آنها مرحمت کرده و به ایشان واگذار کرده در نتیجه آنها خلق می کنند و روزی می دهند، عدّه ای دیگر گفتند: این محال است.

دو گروه موافقت کردند که برای حلّ اختلاف به محمّد بن عثمان که نایب خاصّ آن حضرت و واسطه بین او و مردم بود مراجعه کنند، نامه ای نوشته خدمت او ارسال داشتند، از ناحیه مقدّسه توقیعی در جواب صادر گردید:

خداوند تبارک و تعالی است که اجسام را آفریده و روزیها را تقسیم کرده است، بخاطر اینکه او نه جسم است و نه در جسمی حلول کرده است،( لَیْسَ کَمِثْلِه شَی ء وَهُو السمیعُ البَصیر ) (1) .

«مثل و مانند او هیچ موجودی نیست و او شنوا و بینا است».

فأمّا الأئمّه عليهم‌السلام فإنّهم یسألون اللَّه تعالی فیخلق، ویسألونه فیرزق، إیجاباً لمسألتهم وإعظاماً لحقّهم .

امّا ائمّهعليهم‌السلام از درگاه ربوبی تقاضا می کنند و او خلق می کند،

____________________

1- سوره شوری، آیه 11.

۷۰

و از او تقاضا می کنند واو روزی می دهد، از جهت جواب دادن به تقاضای ایشان و بزرگ شمردن حقّ آنان.(1)

و در کتاب «روضه الواعظین» از کامل بن ابراهیم نقل می کند: بر امام عسکریعليه‌السلام وارد شدم تا از او درباره تفویض سؤال کنم، خدمت آن حضرت سلام کرده و نشستم، ناگهان ماه پاره ای را که گویا در سنین چهار سالگی بود مشاهده کردم به من فرمود:

یا کامل؛ جئت إلی ولیّ اللَّه وحجّته، تسأله عن مقاله المفوّضه، کذبوا بل قلوبنا أوعیه لمشیّه اللَّه [فإذا شاء شئنا] واللَّه یقول: ( وَما تَشاؤُون إلّا أنْ یَشاءَ اللَّه ) (2) .

ای کامل؛ نزد ولیّ خدا و حجّت او رسیده ای تا از گفتار گروه مفوّضه سؤال کنی؟ آنها دروغ گفته اند، مطلب آنطوری که آنها می گویند نیست، بلکه قلوب ما ظرف وجایگاه مشیّت پروردگار است، هر گاه او بخواهد ما می خواهیم، و او فرموده است: «و نمی خواهند جز آنچه را که خداوند بخواهد».(3)

در کتاب «خصال» در ضمن حدیث أربعمائه - که چهارصد گفتار در آن جمع شده - از امیرالمؤمنینعليه‌السلام نقل کرده است که فرمود:

إیّاکم والغلوّ فینا، قولوا: إنّا عبید مربوبون، وقولوا فی فضلنا ما شئتم .(4)

پرهیز کنید و اجتناب کنید از اینکه درباره ما غلوّ کنید،

____________________

1- الإحتجاج: 2/284، بحار الأنوار: 25/329 ح 4، غیبه طوسی: 178.

2- سوره دهر (الإنسان)، آیه 30؛ سوره تکویر، آیه 29.

3- آن را در کتاب «روضه الواعظین» نیافتم ولی شیخ طوسی در کتاب غیبه: 148 نقل کرده است. بحار الأنوار: 52/50 ضمن ح 70/117 35 ح72/163 5 ح 20 و 79/302 ح 12، تبصره الولی: 60، الخرائج: 1/458 ح 4، کشف الغمّه:2/499، ینابیع المودّه: 461 (با اختصار)، إلزام الناصب: 1/341 ح3، منتخب الأثر: 348 ح1، انوار المضیئه: 139،اثبات الوصیّه: 252.

4- الخصال: 2/614 سطر 8، بحار الأنوار: 25/270 ح 15.

۷۱

بگویید ما بندگان پرورش یافته پروردگار هستیم و آنگاه درباره فضائل ما آنچه می خواهید بگویید.

و در «تفسیر امام عسکریعليه‌السلام » از آن حضرت نقل شده است که فرمود:

لاتتجاوزوا بنا العبودیّه ثمّ قولوا ما شئتم ولن تبلغوا، وإیّاکم والغلوّ کغلوّ النصاری، فإنّی بری ء من الغالین ...(1)

ما را از مرحله عبودیّت فراتر ندانید آنگاه آنچه می خواهید بگوئید و نمی توانید به کنه عظمت ما برسید، و بپرهیزید که همانند نصاری درباره ما غلوّ کنید، زیرا من از غلوکنندگان بیزارم...

و در روایت دیگری فرموده اند:

لاترفع البناء فوق طاقته فینهدم، إجعلونا مخلوقین وقولوا فینا ما شئتم فلن تبلغوا .(2)

بنا و ساختمان را بیشتر از تحمّل و طاقت آن بالا نبرید که باعث انهدام و ویرانی آن می گردد، ما را مخلوق پروردگار قرار دهید آنگاه درباره کمالات ما آنچه می خواهید بگوئید و بدانید که به نهایت آن نمی رسید.

و در کتاب «بصائر» از کامل تمّار نقل کرده است که امام صادقعليه‌السلام فرمود:

یا کامل؛ إجعلوا لنا ربّاً نؤوب إلیه، وقولوا فینا ما شئتم.

ثمّ قال: وما عسی أن تقولوا وعسی أن نقول: ما خرج إلیکم من علمنا إلاّ ألفاً غیر معطوفه.(3)

ای کامل؛ برای ما پروردگاری قرار دهید که رجوع ما بسوی او است آنگاه آنچه می خواهید در فضل ما بگویید.

____________________

1- تفسیر امام حسن عسکریعليه‌السلام : 50 ح 24، بحار الأنوار: 25/274 ضمن ح 20.

2- بصائر الدرجات: 241 ح 21، بحار الأنوار: 25/279 ح 47،22/468 2ح 15 و 47/107 ح 136، الخرائج: 2/638 ح38 (به سند دیگری با کمی اختلاف).

3- بصائر الدرجات: 507 ح 8، بحار الأنوار: 25/283 ح 30.

۷۲

سپس فرمود: و ممکن نیست بتوانید حقّ آن را اداء کنید، و از علوم و معارف ما به شما نرسیده است مگر الفی که به چیز دیگری عطف نشده(1) - و این کنایه از کمی وقلّت آن است -.

و در کتاب «علل الشرایع»، «عیون الأخبار»، «کمال الدین» و «امالی» ازحضرت رضاعليه‌السلام حدیثی طولانی درباره صفات و عظمت شأن امام نقل شده ودر ضمن آن فرموده است:

امامت از جهت قدر و ارزش والاتر، و از حیث شأن و موقعیّت عظیم تر و از جهت مکان و منزلت برتر از آن است که مردم با عقول خود آن را درک کنند و با آراء ونظرات خود به آن برسند، و یا امام و پیشوایی را به اختیار خود نصب کنند، امامت را به حضرت ابراهیم بعد از مقام نبوّت و خلّت (خلیل پروردگار بودن) به عنوان مرتبه سوّم اختصاص داد، و فضیلت شریفی است که او را به آن مشرّف نمود - تا اینکه فرمود: -

هیهات، هیهات، ضلّت العقول، وتاهت الحلوم، وحارت الألباب، وحسرت العیون، وتصاغرت العظماء، وتحیّرت الحکماء، وحسرت الخطباء، وجهلت الألبّاء، وعجزت الأرباء، وکلّت الشعراء، وعییت البلغاء عن وصف شأن من شأنه، أو فضیله من فضائله، فأقرّت بالعجز والتقصیر، وکیف یوصف أو ینعت بکنهه؟ أو یفهم شی ء من أمره، أو یوجد من یقوم مقامه، أو یغنی غناءه، لا کیف وأنّی؟!...

هیهات، هیهات، در وادی امامت عقول دچار سرگردانی، فهم ها و شعورها دچار تحیّر، و فکرها در حیرت، دیده ها ضعیف، بزرگان کوچک، حکماء متحیّر، خطباء گنگ، اندیشمندان در جهالت، زیرکان و باهوشان عاجز، و شعراء و بلیغان ضعیف تر از آن هستند که بتوانند شأنی از شئون امامت یا فضیلتی از فضائل ایشان را وصف کنند و همگی اقرار به ناتوانی و تقصیر خود نموده اند.

____________________

1- مؤلّفرحمه‌الله در بیان آن فرموده است: یعنی الف که بعد از آن چیزی نیست و این کنایه کمی است بلکه از بعضی روایات ظاهر میشود که احاطه پیدا کردن به قضائل و مناقب آنها در توان نیست و عقل و اندیشه ما به آن راه پیدا نمی کند.

۷۳

و چگونه ممکن است وصف شود یا کنه و حقیقت او شناخته شود، یا امری از امور آن فهمیده شود یا کسی یافت شود که بتواند جایگزین او گردد، و مردم را بی نیاز کند...(1)

و در کتاب شریف «بحار الأنوار» از مفضّل نقل می کند که امام صادقعليه‌السلام فرموده است:

لو اُذن لنا أن نعلم الناس حالنا عند اللَّه ومنزلتنا منه، لما احتملتم. فقال له: فی العلم؟ فقال: العلم أیسر من ذلک. إنّ الإمام وکر لإراده اللَّه عزّوجلّ، لایشاء إلّا ما شاء اللَّه .(2)

اگر اجازه داشتیم حال خود و موقعیّت و جایگاه خویش را نزد پروردگار به مردم خبر دهیم، شما نمی توانستید تحمّل کنید و آن را بپذیرید.

عرض کرد: موقعیّت علمی منظور شما است؟

فرمود: علم کمترین و آسان ترین آنها است، همانا امام آشیانه و جایگاه اراده خداوند است، اراده نمی کند مگر آنچه را که خدا بخواهد.

در همان کتاب و در کتاب «نوادر الحکمه» از اسحاق قمی نقل می کند که امام صادقعليه‌السلام به یکی از اصحابش به نام حمران بن اعین فرمود:

یا حمران؛ إنِ الدنیا عند الإمام والسماوات والأرضین إلّا هکذا - وأشاربیده الی راحته - یعرف ظاهرها وباطنها وداخلها وخارجها ورطبها ویابسها .(3)

ای حمران؛ نیست دنیا با تمامی وجودش و آسمان ها و زمین نزد امامعليه‌السلام مگر این چنین - و اشاره به کف دست مبارکش کرد - ظاهر و باطن آن را، داخل و خارجش را، و خشک و تر آن را می داند.

____________________

1- کمال الدین: 2/67 ح 31، عیون الأخبار: 1/171 ح1، معانی الأخبار: 96 ح 2، امالی صدوق: 536 ح 1 مجلس 97، بحار الأنوار: 25/124 ضمن ح4.

2- المحتضر: 128، بحار الأنوار: 25/385 ح 41.

3- المحتضر: 143، بحار الأنوار: 25/385 ح 42.

۷۴

امام صادقعليه‌السلام از پدران خودعليهم‌السلام روایت فرموده است که:

سلمان بعد از آنکه سه روز از دفن پیغمبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم گذشت خطبه ای برای مردم خواند و در ضمن آن فرمود:

ای مردم؛ به گفتار من گوش فرا دهید و سپس درباره آن بیندیشید، علم و دانش فراوانی به من عنایت شده است اگر همه آنچه را که درباره فضائل امیرالمؤمنینعليه‌السلام می دانم به شما خبر دهم گروهی از شما خواهد گفت: او دیوانه است، و گروه دیگری می گویند: خداوند قاتل سلمان را بیامرزد.

إنّ لکم منایا تتبعها بلایا، ألا وإنّ عند علیّ بن أبی طالب عليه‌السلام المنایا والبلایا، ومیراث الوصایا، وفصل الخطاب .

برای شما مرگ و میرهاست که به دنبال آن بلاها است، بدانید و آگاه باشید که نزد امیر مؤمنان علیعليه‌السلام علم به مرگ و میرها و بلاهائی که در پیش دارید می باشد، او به آنچه بازماندگان ارث می برند عالم است، و آنچه حق را از باطل جدا می کند خبردارد...(1)

و در ضمن روایتی مفضّل می گوید: به امام صادقعليه‌السلام عرض کردم: فدای شما شوم؛ آیا امام می تواند آنچه را که در بغداد است با دست خود بردارد. حضرت فرمود:

نعم؛ وما دون العرش.

بلی؛ نه تنها بغداد بلکه آنچه را خدا تا زیر عرش الهی آفریده همه در اختیار امام است.(2)

خلاصه این مقدّمه این است که بر هر شخصی واجب است اجمالاً به آنچه امامان معصومعليهم‌السلام مناقب و فضائل دارند اعتراف کند، چه به او رسیده باشد و یا اینکه نرسیده باشد.

____________________

1- بحار الأنوار: 32/387.

2- بحار الأنوار: 25/58 ضمن ح 25.

۷۵

و بر این مطلب روایتی که در کتاب «کافی» از یحیی بن زکریّا نقل شده، دلالت می کند. می گوید: از امام صادقعليه‌السلام شنیدم که فرمود:

من سرّه أن یستکمل الإیمان کلّه فلیقل: القول منّی فی جمیع الأشیاء قول آل محمّد فیما اسرّوا وما أعلنوا وفیما بلغنی عنهم وفیما لم یبلغنی .(1)

کسی که دوست دارد ایمان او کامل گردد باید بگوید: گفته من درباره همه چیز همان فرمایش آل محمّدعليهم‌السلام است در آنچه پنهان کرده اند و آنچه اظهار نموده اند، و درآنچه از ایشان به من رسیده یا نرسیده است.

و بعد از این مقدّمات اکنون شروع می کنم در ذکر قطره ای از فضیلت دوستی این بزرگواران، و فضیلت آنان که این ذوات مقدّسه را دوست دارند و از شیعیان آنها هستند، تا باعث روشنی چشمان شما گردد و دل هایتان را در محبّت ودوستی آنها استحکام بخشد و ثابت نگه دارد.

و آن را در ضمن چند باب به ترتیب از پیغمبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم تا امام حاضری که از دیده ها پنهان و انتظار او را باید کشید یعنی حضرت حجّه بن الحسن صلوات اللَّه علیه وعلی آبائه الطاهرین می آورم، در حالی که چشم به لطف و عنایت آنها دوخته ام به مقداری که توفیق الهی مرا مساعدت کند، و این توفیق بهترین رفیق است وخداوند تبارک وتعالی است که توفیق مرحمت می کند.

____________________

1- الکافی: 1/391 ح 6، بحار الأنوار: 25/364 ح 2، به نقل از کتاب مختصر بصائر الدرجات: 93.

۷۶

بخش اوّل: مناقب حضرت محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم

روایاتی که درباره

پیامبر اکرم حضرت محمّدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم

وارد شده است

۷۷

۷۸

1. در کتاب «امالی » از امام صادقعليه‌السلام نقل کرده است:

عربی بادیه نشین به پیغمبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم عرض کرد: قیمت بهشت چیست؟

فرمود:لا إله إلّا اللَّه یقولها العبد مخلصاً .

گفتن «لا إله إلّا اللَّه» است که شخص آن را خالصانه بگوید.

عرض کرد: اخلاص آن چیست؟

فرمود:العمل بما بعثت به، وحبّ أهل بیتی وإنّه لمن أعظم حقّها .

عمل کردن به آنچه به آن برانگیخته شده ام و دوستی اهل بیت من، و دوستی ایشان از بزرگترین حقّ آن است.(1)

مؤلّف رحمه‌الله گوید : در حقیقت اخلاص فرموده اند: حقیقت آن این است که بگویی پروردگار من خداست سپس استقامت ورزی، و اینکه عمل را

____________________

1- امالی طوسی: 583 ح 12 مجلس 24، بحار الأنوار: 3/13 ح 30 و 27/133 ح 129. مؤلّفرحمه‌الله این حدیث را به طور اختصار ذکر کرده است ودر مصدر چنین نقل شده است: معتّب غلام حضرت صادقعليه‌السلام از آن حضرت و ایشان از پدر بزرگوارش نقل کرده اند که فرمود: عربی بیابان نشین محضر پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شرفیاب شد و عرض کرد: ای رسول خدا؛ آیا برای بهشت بهائی هست که آن را بپردازند؟ فرمود: بلی، عرض کرد: بهای آن چیست؟ فرمود: گفتن «لا إله إلاّ اللَّه» یعنی اعتراف به یکتائی خداوند است که آن را بنده با اخلاص بگوید، عرض کرد: اخلاص آن چیست؟ فرمود: عمل کردن به آنچه به آن برانگیخته شده ام و دوستی اهل بیت من. عرض کرد: پدر و مادرم فدای شما شوند، آیا دوستی اهل بیت هم از حقوق آن است؟ فرمود: دوستی ایشان از بزرگترین حقّ آن است.

۷۹

برای خدا انجام دهی و دوست نداشته باشی که بر آن ستایش شوی.(1)

و در تفسیر اخلاص، پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرموده است:

المخلص الّذی لایسأل الناس شیئاً حتّی یجد، وإذا وجد رضی، وإذا بقی عنده شی ء أعطاه فی اللَّه، فإن لم یسأل المخلوق فقد أقرّ للَّه عزّوجلّ بالعبودیّه، وإذا وجد فرضی فهو عن اللَّه راض واللَّه تبارک وتعالی عنه راض، وإذا أعطی للَّه عزّوجلّ فهو علی حدّ الثقه بربّه عزّوجلّ .

مخلص؛ کسی است که چیزی از مردم درخواست نمی کند تا اینکه آن را بیابد، و وقتی آن را دریافت خشنود گردد و هنگامی که چیزی نزد او باقی ماند در راه خدا بخشش کند.

اگر از مخلوق چیزی درخواست نکرد برای خداوند عظیم الشأن به عبودیّت اقرار کرده، و وقتی یافت و خشنود شد از خدا خشنود گشته، و خداوند تبارک و تعالی از او خشنود شده است، و چون در راه خدا چیزی بخشش کرد علامت اطمینان او به پروردگار است.(2)

2. در کتاب «عیون اخبار الرضا عليه‌السلام » از اباصلت هروی، از حضرت رضاعليه‌السلام و آن حضرت از پدرانش:، از امیرالمؤمنینعليه‌السلام نقل کرده اند که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

خداوند برتر از من کسی را نیافریده، و گرامی تر از من نزد او کسی نیست.

امیرالمؤمنینعليه‌السلام فرمود: عرض کردم یا رسول اللَّه، شما برتر هستید یا جبرئیل؟

فرمود:یا علیّ؛ إنّ اللَّه تبارک وتعالی فضّل أنبیاءَه المرسلین علی ملائکته المقرّبین، وفضّلنی علی جمیع النبیّین والمرسلین، والفضل بعدی لک یا علیّ، وللأئمّه من بعدک، وإنّ الملائکه

____________________

1- بحار الأنوار: 72/294 و 301.

2- معانی الأخبار: 260 ح 1، بحار الأنوار: 69/374 ضمن ح 19.

۸۰