فصل چهارم: در کوشش و مواظبت و ملازمت طالب علم نسبت به تحصیل آن
متن:
الفصل الرّابع: فی الجدّ و المواظبه و الملازمه ثمّ لا بدّ لطالب العلم من الجدّ و المواظبه و الملازمه.
قیل: من طلب شیئا و جدّ وجد و من قرع بابا و لجّ ولج.
و قیل: بقدر ما یسعی ینال ما یتمنّی.
قیل: یحتاج فی التّعلّم الی جدّ الثّلاثه: المتعلّم و الاستاد و الاب
انکان فی الحیوه. و لا بدّ لطالب العلم من المواظبه علی الدّرس و التّکرار فی اوّل اللّیل و آخره و مابین العشائین و وقت السّحر و وقت مبارک.
قیل: من اسهر نفسه باللّیل فقد فرح قلبه بالنّهار و یغتنم ایّام الحداثه و
عنفوان الشّباب و لا یجتهد نفسه جهدا یضعف النّفس ینقطع عن العمل، بل یستعمل الرّفق فی ذلک. و الرّفق فی ذلک اصل عظیم فی جمیع الاشیاء.
ترجمه:
بر طالب علم لازمست در راه تحصیل علم سعی و کوشش کرده و بر بدست
آوردنش مواظبت جمیل نموده و با هرچه سبب رسیدن به آن است ملازم و همراه باشد لذا دراین باره چنین گفته شده:
کسیکه چیزی را طلب کند و برای تحصیلش جدّ و جهد نماید آنرا می یابد وکسیکه دربی را بکوبد و از خود اصرار نشان دهد بالاخره درب باز شده و وی بدرون داخل میشود. و نیز گفته شده:
بمقداری که شخص سعی و کوشش کند به آرزو و آنچه تمنّا دارد میرسد. و همچنین گفته شده:
در تعلّم و فراگرفتن علم به سعی و کوشش سه نفر نیاز است: 1- طالب علم و فراگیرنده آن. 2- استاد. 3- پدر در صورتیکه در حیات باشد.
طالب علم باید بر درس و تکرار آن در ابتداء و انتهای شب و بین مغرب و
عشاء و وقت سحر و زمانیکه مبارک است مواظبت داشته
باشد. در این باره گفته شده:
کسیکه در شب بیداری بکشد در روز قلبش شاد میباشد، طالب علم بایدایّام نوجوانی و شباب را غنیمت شمارد، خود را به مشقّتی که نفسش را ضعیف و از انجام اعمال وی را بازدارد نیاندازد بلکه در این راه طریق مرافقت را به پیماید چه آنکه مدارا و مرافقت اصل عظیمی است در جمیع اشیاء.
متن:
و لا بدّ لطالب العلم من الهمّه العالیه فی العلم، فانّ المرء یطیر بهمّته کالطّیر یطیر بجناحیه، فلا بدّ ان یکون همّته علی حفظ جمیع الکتب حتّی یحصل
البعض. فامّا اذا کان له همّه عالیه و لم یکن له جدّ او کان له جدّ و لم یکن
له همّه عالیه لا یحصل له الّا قلیلا من العلم و ینبغی ان یتعّب نفسه علی الجدّ والتّحصیل و المواظبه بالتّأمّل فی فضائل العلوم و دقایقها، فانّ العلم یبقی و غیره
یفنی، فانّه حیوه ابدیّه.
ترجمه:
طالب علم شایسته است که در تحصیل علم همّتی عالی و بلند داشته باشد
چه آنکه شخص همچون پرنده ای که با دو بالش پرواز میکند با همّت خود میتواند طیران نماید، ازاین رو می باید همّتش بر حفظ تمام کتب بوده تا بر بعض آن نائل آید.
و امّا وقتی همّتی عالی داشت ولی جدّ و جهد ننمود یا جدّ و جهد داشت و فاقد همّتی عالی بود از علم قلیلی را تحصیل میکند و از دانش نفع کثیری نمی برد.
سزاوار است نفس خود را در سعی و تحصیل و مواظبت بر آن بواسطه دقّت درفضائل علوم و نکات برجسته و باریک آنها به مشقّت و تعب بیاندازد و این رنج و مشقّت
بجا و ارزشمند است چه آنکه علم باقی مانده و غیر آن فانی میشود زیرا علم زندگانی جاودانی است.
متن:
قیل: العالمون احیاء و ان ماتوا.
و کفی بلذّه العلم داعیا الی التّحصیل للعاقل و قد یتولّد الکسل من
کثره البلغم و الرّطوبات. و طریق تقلیله، تقلیل الطّعام و ذلک، لانّ النّسیان من کثره البلغم وکثره البلغم من کثره شرب الماء و کثره شرب الماء من کثره الاکل و الخبز الیابس یقطع البلغم و الرّطوبه و کذا اکل الزّبیب.
و لا یکثر الاکل منه حتّی لا یحتاج الی شرب الماء، فیزید البلغم.
ترجمه:
گفته شده: دانشمندان زنده اند اگرچه بحسب ظاهر از دنیا رخت بربسته باشند. و لذّت علم و دانش خود کافی است که عاقل را به تحصیل آن دعوت نماید. و گاه باشد که کسالت و خمودگی از کثرت بلغم و ازدیاد رطوبات متولّدشود و راه کاهش دادن آن کم خوردن است زیرا فراموشی از بلغم زیادی پدید آمده وزیادی بلغم از کثرت شرب آب بوجود می آید و زیاد نوشیدن آب از پرخوری حاصل میشود ونان خشک بلغم و رطوبت را از بدن قطع و ریشه کن مینماید چنانچه خوردن کشمش نیز واجدهمین خصوصیّت است.
لازم بتذکّر است خوردن زیاد کشمش را نیز ترک کند تا احتیاج به نوشیدن آب زیاد نشده و در نتیجه بلغم زیاد گردد.
متن:
و السّواک یقلّل البلغم و یزید فی الحفظ و الفصاحه.
و کذا القئ یقلّل البلغم و الرّطوبات و طریق تقلیل الاکل التّأمّل فی
منافع قلّه الاکل و هی الصّحّه و العفّه و غیرهما و التّأمّل فی مضارّ کثره الاکل
و هی الامراض و کلاله الطبع.
و قیل: البطنه تذهب الفطنه. و ینبغی ان لا یأکل الاطعمه الدّسمه و یقدّم فی الاکل الالطف و الاشهی و ان لا یسعی فی الاکل و النّوم الّا لغرض الطّاعات کالصّلوه و الصّوم وغیرهما.
ترجمه:
و مسواک نمودن موجب کم شدن بلغم و زیادی حافظه و پیدا شدن فصاحت
میگردد و نیز قئ کردن و استفراغ نمودن بلغم و رطوبات بدن را کم میکند. و طریق کاهش دادن خوردن اینست که شخص در منافع آن از قبیل صحّت و
تندرستی و عفّت نفس بیاندیشد و از طرفی در مضارّ و مفاسد پرخوری که امراض وبیماریهای ناشی از آن و وامانده گی طبع و غیر متعادل شدن آن است تأمّل نماید.
گفته اند: پرخوری و شکم پرستی زیرکی و فطانت را از بین میبرد.
شایسته است اغذیه چرب نخورند، در وقت تناول ابتداء غذاهای نرم و لذیذ را بخورند به خوردن غذا و خوابیدن روی نیاورده مگر به منظور پیدا شدن قوّه و نشاط جهت طاعات همچون نماز و روزه و غیر ایندو.