گناه و تاثیر آن بر جسم و جان

گناه و تاثیر آن بر جسم و جان0%

گناه و تاثیر آن بر جسم و جان نویسنده:
گروه: مجموعه عقایدی

گناه و تاثیر آن بر جسم و جان

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: محمدحسین طغیانی.
گروه: مشاهدات: 4518
دانلود: 2548

توضیحات:

جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 27 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 4518 / دانلود: 2548
اندازه اندازه اندازه
گناه و تاثیر آن بر جسم و جان

گناه و تاثیر آن بر جسم و جان

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

یک لحظه چشم چرانی یک عمر پشیمانی‌

نگاه به نامحرم، تیری از تیرهای شیطان میباشد و مقدمه ارتکاب گناهان بزرگی چون عمل منافی عفت، قتل و دزدی و است لذا در قرآن و روایات از این عمل نهی شده و عقلای عالم نیز این عمل را منفور می دانند.

خداوند متعال می فرماید: «ای رسول ما؛ مردان مؤمن را بگو تا چشمهایشان را فرو بندند و فروج و اندامشان را (از حرام) محفوظ دارند، این برای ایشان پاکیزه تر است و البته خدا به هر چه کنید کاملاً آگاه است»(99)

خداوند در آیه فوق صراحتاً مردان مؤمن را از نگاه به نامحرم نهی می‌کند و این را عامل پاکیزگی مؤمنان بیان میکند. ولی این حکم تنها مخصوص مردان نیست بلکه زنان مؤمن نیز بایدچشم های خود را از نگاه به مردان نامحرم حفظ کنند چرا که خداوند حکیم می فرماید: «ای رسول خدا؛ زنان مؤمن را بگو تا چشم هایشان را از نگاه ناروا بپوشند و فروج و اندامشان را (از عمل زشت) محفوظ دارند؛ زینت و آرایش خود را جز آن چه ظاهر می شود بر بیگانگان آشکار نسازند.»(100)

این چند آیه مربوط به نگاه های حرام بود. اما در کنارآیات، روایاتی‌وجود دارد که به آنها هم اشاره می کنیم. رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمودند: «غضب شدید و طاقت فرسای خداوند، دامنگیر زن شوهرداری است که چشم های ناپاکش از نگاه های آلوده و شهوت بار به مردان اجنبی پر شده است. اگر زنی به چنین انحرافی دچار شود خداوند تمام اعمال خیر و پسندیده اش را به هدر خواهد داد و اگر از نگاه تجاوز کند و با داشتن شوهر، زنا بدهد، بر خداست که چنین زن بی پروا و خیانتکاری را به آتش قهر خویش بسوزاند پس از آن که در قبر، عذابش کرده است.»(101)

هم چنین امام محمد باقرعليه‌السلام فرمودند: «هیچ کس از زنا بی بهره نیست. زنای چشم؛ نگاه (به نامحرم) است و زنای دهان؛ بوسه (حرام) است و زنای دست؛ تماس با بدن (نامحرم) می باشد»(102)

حضرت زهراعليها‌السلام در این رابطه فرمودند: «آن چه برای‌زنان نیکوست اینست که مردان نامحرم را نبینند و نامحرمان نیز آنها را نبینند»(103)

امیرالمؤمنینعليه‌السلام در این باره میفرمایند: «هر کس چشم چرانی کند، خاطر خود را آزرده و کسی که پیوسته عادتش این باشد در حسرت به سر می برد»

با توجه به احادیث مربوط به نگاه حرام، مشخص شد که این عمل نتیجه ای جز زیان و حسرت ندارد. شخصی که به این عمل عادت کند، خود را به تباهی می کشاند چنان چه خود این افراد به آن اقرار می کنند. از جمله اقرار کنندگان زن 18 ساله ای است که از خانه فرار کرده بود و بوسیله مأمورین پاسگاه نعمت آباد دستگیر شد. وی در پاسگاه گفت؛ سه سال پیش به عقد شخصی در آمدم ولی به تدریج احساس کردم که او را دوست ندارم، چهره شوهرم را با قیافه بعضی از مردها مقایسه میکردم و افسوس می خوردم که چرا زن این مرد شدم.(104)

با توجه به داستان بالا مشخص می شود که علت بسیاری از طلاق ها و اختلافات و خیانت ها نگاه حرام می باشد. نگاهی که امام صادقعليه‌السلام درباره اش فرمودند: «نگاه دوم، نگاهی که بعد از نگاه اول صورت گیرد، در قلب انسان تخم شهوت را می پاشد و کافی است که صاحب نگاه را به فتنه بزرگی دچار نماید.»(105)

این نگاه، همان نگاهی است که سبب قتل 20 نفر شده و نگاهی که سبب جدایی زن از شوهر می شود.

یکی از بزرگان حکایت میکند؛ که گفت سالی به سفر حج می رفتم، زنی در بیابان دیدم عصایی به دست و با سرعت هر چه بیشتر راه می‌رفت. علتش را سئوال کردم که با این سرعت کجا می روی؟ پاسخ داد: نذر کرده ام بیست سفر حج پیاده انجام دهم، تا کنون چهارده بار مشرف شده ام و شش حج دیگر مانده! علت نذر را سئوال کردم؟ زن گفت: علت آن طولانی است و وقت بیان آن را ندارم. تا آن که به موقوف رسیدیم. اتفاقاً دوباره به آن زن برخورد کردم، نزد او رفتم و علت نذرش را مجدداً سئوال کردم. گفت: اگر بدانم که مرا رسوا نخواهی کرد و آزاری هم به من نمی رسانی، برایت نقل خواهم کرد. او را اطمینان دادم و خاطرش از جانب من جمع شد، چنین گفت: من تنها فرزند یک خانواده بزرگ بودم از طبقات مختلف مردم به خواستگاری من می‌آمدند ولی به هیچ کدام رضایت نمی دادم تا این که روزی پدرم از منزل بیرون رفته بود و من برای تماشای کوچه به در خانه آمدم. در این هنگام چشمم به جوان رعنای خوش خط و خالی‌افتاد. شمایل موزونش مرا به خود جلب کرد. در این حال او هم به من اظهار علاقه نمود. از جوان خواستم تا ساعتی را با هم به سر بریم. داخل خانه شد. سپس با یکدیگر در آویخته و به هم مشغول شدیم. در این احوال صدای زنگ در به گوش رسید و این صدا ما را مضطرب کرد. در پی جایی می گشتم تا جوان را پنهان کنم. در خانه ما خمره ای بود که قبلاً در آن آذوقه می گذاشتیم ولی آن وقت خالی بود. جوان را به داخل خمره کردم و در خمره را بستم. برای باز کردن در منزل، به طرف حیاط روانه شدم. هنگام باز کردن در با پدرم مواجه شدم که برای کاری به منزل آمده بود چون پدرم از خانه بیرون رفت و خانه بار دیگر خلوت شد، شادمان به سوی خمره رفتم، درش را گشودم و جوان را مرده یافتم! جوان در اثر بوی تعفن داخل خمره خفه شده بود. مضطرب به فکر چاره شدم به هر صورتی بود، نعش جوان را از آن محل بیرون کشید. و در جایی از منزل پنهان کردم به فکر آن بودم تا چگونه بدون رسوایی به خاکش بسپارم. گیج و بی تصمیم بالای بام رفتم. چشمم به غلام سیاه رنگی افتاد. با اشاره ای او را به کنار بام منزلمان طلبیدم و آهسته بدون اطلاع پدر و مادرم، راز قضیه را به او گفتم که اگر نگذاری کسی از قضیه مطلع شود، از دادن زر و زیور به تو هیچ فرو گذار نخواهم بود. غلام قبول کرد و سوگند یاد کرد که خواسته مرا به طور محرمانه انجام دهد. من هم با اعتماد به غلام ماجرا را تماماً برایش نقل کردم و نعش جوان را به او تحویل دادم. چون غلام از جریان با خبر شد، فریاد کشید. من که دیدم رسوا می‌شوم خود را به دست و پای او انداختم و تذلّل کردم که هر چه زودتر نعش جوان را به بیرون از منزل منتقل کند و آبروی مرا نریزد. غلام گفت: به شرطی به گفته ات عمل خواهم نمود که خود را در اختیار من بگذاری، والا رسوایت می کنم. من هم به حکم اجبار، تسلیم غلام شدم و از او تمکین نمودم. پس از این ماجرا خود را آلوده یافتم. آن گاه غلام برخواست، نعش را به دوش کشید و جوان مرده را از خانه بیرون برد. من هم چنان در فکر کار خود بودم و این گونه شب را به پایان رساندم که صدایی مرا به خود جلب کرد، متوجه ریگ هایی‌شدم که به شیشه زده می شد. بلند شدم و حیران از این امر بی‌درنگ به بام رفته و از آن جا کوچه را نگریستم. غلام مذکور را دیدم از او علت سنگ زدنش را سئوال کردم؟ گفت: رفقای من هر یک با یاران خود به میگساری مشغولند و من بی یار هستم لذا از من خواست که با او همکاری کنم و شادی بخش مجلس او باشم از او خواهش کردم که اجازه دهد تا پدر و مادرم به خواب بروند. آنگاه که آنها به خواب عمیق فرو رفتند از خانه بیرون شدم و به اتفاق غلام به محلی که بزمگاهشان بود رفتم. یک عده از متصدیان امور حیوانات به دور یکدیگر جمع بودند و هر کدام یاری در آغوش گرفته بود و با او مأنوس بودند. بعضی از آن زنان مرا شناختند و تعجب نمودند که چرا من به این مجلس آمده ام، آنگاه زنان شروع به طعن ولعن من نمودند و مذمتم کردند از این که دامن عفت خانواده ام را ننگین نموده ام. پاسخ دادم: ای خواهران من! هر کس در معرض وقایع ناگوار است و سزاوار نیست که شما پرده راز کسی را پاره کنید و رسوایش نمایید. آن ها مرا به خوردن شراب دعوت کردند و من از آنها تقاضا کردم تا امشب ساقی آن ها باشم و در شب های بعد در شراب خواری با آنان شرکت کنم، قبول کردند. من که ساقی شده بودم به قدری به آنها شراب دادم که مست و بیهوش نقش زمین شدند سپس کاردی از کمر یکی از آنها کشیدم و از اول تا آخر آنها را سر بریدم و با سرعت هر چه تمام تر خود را به خانه رساندم و در بقیه شب، خود را به خواب زدم. روز بعد، خبر این فاجعه در شهر پیچید که در فلان خرابه نوزده زن و مرد به علت نامعلومی به قتل رسیده اند و از قاتل یا قاتلین اطلاعی در دست نیست. طبیعی است هیچ فردی به من که دختر معروف شهر بودم ظنّ بد نمی برد و تا کنون هم کسی از این کار با خبر نشده بود، این ماجرا گذشت و پس از مدتی پدر و مادرم مرا به عقد یکی از خویشانم در آوردند و من که قبلاً بکارت خود را از دست داده بودم در فاصله بین عقد و عروسی به فکر چاره ای افتادم که آبرویم را حفظ کنم برای این کار چنین اندیشیدم که کنیزی را که از جهت قیافه، سن و سال شباهتی‌به من داشته باشد بخرم. همین کار را هم کردم و او هم نسبت به من اظهار علاقه و وفاداری نمود تا این که شب عروسی فرا رسید. کنیز را به خلوتی بردم و راز خود را برایش بازگو نمودم. سپس لباس عروسی ام را به او پوشاندم و پس از انواع زینت ها و آرایش ها او را به جای خود به نزد شوهر فرستادم تا این که شوهرم از راز و جریان کار من با آن غلام آگاه نشود و مرا رسوا نسازد. در آن شب همسرم مست شراب بود و این امر به عملی شدن نقشه ی من کمک زیادی کرد و خوشبختانه همسرم از باکره نبودن من با خبر نشد و کنیزک را با من اشتباه گرفت. شب با موفقیت سپری شد و صبحگاهان به سراغ کنیزک رفتم به مجرد این که کنیزک مرا دید، فریاد زد که شوهرم با او همبستر شده و شوهر تو، شوهر من است! من که وضع را خراب تر از پیش دیدم به سرعت با دو انگشت گلوی او را فشار دادم و بر نوزده کشته پیش، نفری افزودم. این بار با مسأله جدیدی روبرو شدم که با نعش او چه کنم؟ حیران از این موضوع، فکری به نظرم رسید. او را به داخل هیزم انداختم و برای این که هر گونه آثار جرمی را محو کرده باشم، هیزم ها را آتش زدم و وانمود کردم که آن جا آتش گرفته است تا آن که تمام هیزم ها با جسد کنیزک سوخت و من از این بابت آسوده خاطر شدم اما با وجدانی ناراحت آن جا را ترک کردم!! از این به بعد زندگی ما به طور عادی میگذشت و من به خاطر کشتن بیست انسان و چندین گناه بزرگ و خیانت به همسرم وجدانم ناراحت بود. پیوسته در ناراحتی فکری به سر می بردم.ناگزیر تصمیم به ترک دنیا گرفتم و به همین علت از شوهرم تقاضای طلاق نمودم و بالاخره او را به این مسأله راضی نمودم و بعد نذر کردم تا بیست سفر حج پیاده به جا آورم و برای هر یک از مقتولین یک حج پیاده انجام دهم و از خدای‌بزرگ نیز طلب مغفرت و امید عفو دارم که او بخشنده و مهربان است.(106)

یک نگاه نابجا باعث این همه مشکلات و گرفتاریها می شود. لذا به هر مرد و زنی واجب است که چشم های خود را از نگاه به نامحرم بپوشانند چرا که امام صادقعليه‌السلام فرمودند: «نگاه دوم، نگاهی که بعد از نگاه اول صورت گیرد در قلب انسان تخم شهوت را می پاشد و کافی‌است که صاحب نگاه را به فتنه بزرگی دچار نماید».(107)

آیا تا کنون درباره زیان نگاه ها فکر کرده بودید؟ پس از این به بعد بیشتر مراقب نگاههایمان باشیم.

خود ارضایی عامل بیش از پنجاه بیماری‌

خود ارضایی، دفع شهوت بواسطه بازی های جنسی با خود که در پسران و مردان به نام استمناء و در دختران و زنان به نام استشهاء است. عملی است منفور و زیان آور. اگر کسی به این کار مبتلا شود خود را در مسیر خطرناکی قرار داده است که به آنها اشاره خواهد شد اما ابتدا بشنوید احادیثی را که در باب مذمت این عمل بیان شده است.

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمودند: «هان! لعنت خدا و فرشتگان و همگی مردم، بر کسی که چیزی از حق مرا پایمال کند و بر کسی که با حیوانی نزدیکی‌کند و بر کسی که خود ارضائی (استمناء و استشهاد) کند.»(108)

و هم چنین امام صادقعليه‌السلام فرمودند: «سه کس اند که خداوند در روز قیامت با آنها نه سخن می گوید نه به آنان نگاه می کند و نه پاکشان می‌خواند و عذاب دردناک دارد. کسی که موی سپیده خود را بکند، کسی که خود ارضایی کنند و کسیکه لواط دهد.»(109)

امام صادقعليه‌السلام در رابطه با سئوال استمناء فرمودند:

«گناه بزرگی است که خدای متعال در کتاب خود از آن نهی فرموده است. کننده این کار مانند کسی است که با خودش ازدواج کند. اگر بدانم کسی این کار را میکند هرگز با او غذا نمی خورم. سئوال کننده پرسید: یابن رسول الله، در کجای کتاب خدا از این عمل نهی شده است؟ حضرت فرمود: این سخن خداوند که می فرماید: «پس هر که فراتر از این جوید، آنان از حد گذرندگانند» و این عمل از مصادیق «فراتر از این است.»(110)

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نیز میفرمایند: فردی که با دست خود دفع شهوت کند، ملعون است.»(111)

اینها گوشه ای از احادیث مربوط به خود ارضایی بود اما اینک بشنوید مطالب مربوط به خود ارضایی و زیان های مرتبط به آن را که در سخنان دانشمندان و پزشکان تراز اول ایران و کشورهای خارجی به آن اشاره شده است.

دکتر هوچین سون مینویسد: نخستین ننتیجه عادت به این کار شنیع این است که قوت و شفافیت چشم ها زایل می گردد، صورت رنگ اصلی خود را از دست می دهد و پژمرده می شود، در نگاه های‌مبتلایان بدین کار هوش و ذکاوت اولی دیده نشده حالت گرفتگی در سیمای آنها ظاهر می گردد، چشمهایشان با حلقه های کبود رنگی احاطه می شود. بعد از آن سستی و تنبلی در اعضای مختلف مشاهده می شود. نقصان حافظه، خرابی اشتها، مشکل شدن هضم، تنگی نفس، تغییر اخلاق و مزاج به طور غیر قابل توضیح، حسادت، غم و کدورت، افکار مالیخولیایی، تمایل به گوشه گیری و تنهایی از نتایج شوم ابتلا به این انحراف جنسی است.(112)

بیماری هایی که گربیان گیر شخص استمناء کننده می شود.

1- قوای شهوانی را ضعیف میکند واحتمال میرود که از لذات جنسی تا ابد محروم شود.

2- دچار ضعف روحی و جسمی خواهد شد.

3- حس شنوایی را تا حدی از کار می اندازد.

4- بی حال و ترسو بار می آید.

5- شهامت و درستی را از دست می دهد.

6- دید چشم را ضعیف می کند.

7- خون انسان را کم می کند.

8- بدن انسان لاغر می شود.

9- موجب بد خلقی می شود.

10- رنگ صورت زرد می گردد.

11- قوای حافظه را مختل می کند

12- استخوان را نحیف می نماید.

13- گاهی موجب فلج شدن می شود.

14- غذای خورده شده بدون هضم شدن از معده خارج می شود.

15- موجب عصبانیت می شود.

16- موجب اختلال حواس می گردد.

17- دم و بازدم به سختی صورت می گیرد.

18- باعث بی اشتهایی می شود.

19- موجب دوران سر می شود.

20- موجب سیاهی رفتن چشم ها و سرگیجه می شود.

21- قوای عضلانی را می کاهد.

22- گاهی موجب جنون می شود.

23- سرعت انزل را کند می کند.

24- موجب عدم نعوظ می شود.

25- اگر این عمل زیاد صورت گیرد، موجب میشود به جای ادرار خون جاری شود.

26- انسان بی اراده می شود.

27- مطالب را به خوبی فرا نمی گیرد.

28- انسان را فراموش کار می کند.

29- باعث می شود که فرد، دوستدار گوشه گیری شود

30- خوابش آشفته و ناراحت کننده است.

31- جهاز هاضمه اش دچار اختلال میگردد.

32- همیشه خسته و خواب آلود به نظر می آید

33- غدد مترشحه داخلی بدن را از کار می اندازد

34- گاهی موجب سیلان منی می شود.

35- در فهم شنیده ها عاجز است.

36- دستگاه گوارش را مختل می کند.

37- لرزش دست ایجاد می کند.

38- عمر انسان را کوتاه می کند.

39- موجب بیماری سل می شود.

40- استفراغ غیر قابل درمان پیدا می کند.

41- ناراحتی قلبی بوجود می آورد.

42- از نظر روحی از زندگی رنج می برد.

43- چشمان او در حالی که از آنهاآب می ریزد، خیره می ماند.

44- موجب سستی کمر می شود.

45- موجب آبله می گردد.

46- ادرار به صورت قطره قطره خارج می شود.

47- شکم درد می آورد.

48- ترسو و بی اراده می شود.(113)

اما اینک بشنوید راه های مبارزه با عمل خانمانسوز استمناء و استشهاء

1- اجتناب از هر گونه تحریک مصنوعی از قبیل دیدن فیلم ها سکسی و خواندن رمانهای عشقی و عکسهای شهوت انگیز

2- تهیه برنامه فشرده و تمام وقت که مانع از بیکاری شود

3- توجه به ورزش؛ زیرا ورزش مقدار فراوانی از انرژی های بدنی و فکری را به خود اختصاص می دهد و طبعاً از مسائل دیگر کم می‌کند.

4- جانشینی عادتی به جای عادت به خود ارضایی یعنی همان ساعتی که احتمال انجام این عمل می رود، انسان خود را مشغول به کاری کند.

5- پرهیز مطلق از تنهایی که سبب تحریک قوه شهوت می شود.

6- ازدواج در نخستین فرصت.

7- تلقین و تقویت اراده به این معنا که به خود بفهمانیم که قدرت مقابله با این عادت را داریم.

8- پرهیز از همنشینی با افراد منحرف و مبتلا به این عادت.

9- تقویت عمومی و رژیم غذایی مناسب، زیرا این عمل از ضعف اعصاب سرچشمه می گیرد.

10- استمداد از نیروی ایمانی و عقاید مذهبی.(114)

اینها مطالبی بود که در مورد مضرات استمناء و استشهاء بیان شد اما در آخر بشنوید نامه ای را که یکی از جوانان در مورد ضرر این عمل نوشته است.

«چندی قبل از خیابان ثریای «یزد» می گذشتم، ناگهان چشمم به جوانی افتاد که سن او در حدود 25 سال بود، بدنی بی حس و چشمانی نابینا داشت در حالی که دست او در دست برادر کوچکش بود از خیابان می گذشت. من از چرخ پیاده شدم و از برادرش که با هم آشنا بودیم، پرسدیم این کیست؟ گفت برادرم است. مات و مبهوت انگشت بر دهان گذاشتم. پرسیدم چرا برادرت به این روز افتاده؟ گفت تا 20 سالگی هیچ عیبی نداشت ولی بر اثر اعتیاد به «یک نوع انحراف جنسی» چند سال است که چشمش نابینا شده بدبختانه باز دست بردار نیست. تقاضا می کنم هر چه زودتر زیان های این جنایت و راه علاج آن را برای ما جوانان تشریح کنید، چه کنیم که ما هم آلوده این کارها نشویم؟

این بود نامه ی جوانی دل سوز که طالب راه حلی برای نجات جوانان از این گناه است و ما شناخت گناه و اثراتش را و عذاب های آن را برای فرار از این کار به آنها پیشنهاد می دهیم.

شطرنج عامل اختلال حواس‌

در قرآن کریم کلمه شطرنج صراحتاًَ به کار نرفته است، اما به مناسبت‌های مختلف، مفسران با آوردن روایاتی بحث شطرنج را مطرح نموده اند که به آن اشاره می کنیم.

«ای پیغمبر درباره شراب و قمار از تو سئوال می کنند، بگو در آن ها گناه بزرگی است و منافعی برای مردم در بردارند، ولی گناه آنها از نفعشان بیشتر است»(115)

هم چنین می فرماید: «ای کسانی که ایمان آورده اید، همانا شراب و قمار و بت ها و ازلام پلیدند و از عمل شیطانند، پس از آن ها دوری‌کنید تا رستگار شوید»(116)

و درباره ایجاد تفرقه و عداوت چنین می فرماید: «همانا شیطان می‌خواهد در میان شما بوسیله شراب و قمار، عداوت و کینه ایجاد کند و شما را از یاد خدا و نماز باز دارد، پس آیا شما از آن دست بر می دارید؟»(117)

این چند آیه به طور غیر مستقیم شطرنج که یکی از اسباب قمار می‌باشد را رد میکند و نزدیک شدن به این وسیله سرگرمی را گناهی‌بزرگ می شمرد اما در تفسیر این چند آیه باید به احادیث اهل بیت رجوع کرد تا معنی قمار و میسر که در آیه به آن اشاره کرده اند را متوجه شویم.

امام صادقعليه‌السلام در ذیل آیه اول فرمودند: «نرد و شطرنج از میسر و قمار است»(118)

هم چنین امام رضاعليه‌السلام می فرمایند: «به راستی که شطرنج و نرد و اربعه عشر یک نوع از آلات قمار و هر چیزی که بوسیله آن قمار زده می‌شود، میسر است»(119)

در مرحله سوم بشنوید نظر مراجع معظم تقلید را درباره شطرنج، آیا هیچ کدام یک از مراجع این عمل را حلال کرده اند ...؟!

بر خلاف گفته ی مردم هیچ کدام از مراجع معظم تقلید مطلقا شطرنج را حرام نفرموده اند بلکه با قرار داد دو شرط اساسی استفاده از آن را جایز دانسته اند.

امام خمینی رحمه الله علیه در جواب سوالی که پرسیده بودند، حکم بازی های سرگرم کننده ولی بدون شرط بندی مانند شطرنج و تخته نرد و غیره چگونه است؟ جواب فرمودند: بازی با آلات قمار، مطلقاً حرام است.(120)

هم چنین در جواب سوالی که پرسیده بودند: اگر شطرنج، آلت قمار بودن خود را به کلی از دست داده باشد، و چون امروزه تنها به عنوان یک ورزش فکری از آن استفاده می شود، بازی با آن چه حکمی دارد؟ ایشان فرمودند: برفرض مذکور اگر برد و باختی در بین نباشد، اشکال ندارد.(121)

پس نظر حضرت امام خمینی رحمه الله علیه نیز درباره شطرنج، نظر تأییدی نیست و آنجا که ایشان می فرمایند (به فرض این که) می‌خواهد تفهیم کنند، که تا زمانی که آلت قمار باشد بازی شطرنج حرام است. اما بقیه مراجع نیز نظرشان بر حرمت شطرنج است.

حضرت آیه الله العظمی خوئی رحمه الله علیه در این رابطه مینویسند:

بازی با آلات قمار مثل شطرنج و امثال آن، آلاتی که برای قمار مهیا گردیده، حرام است با شرط بندی، گرفتن پولی که از راه شرط بندی به دست آمده نیز حرام است و شخص برنده مالک آن نمی شود وهم چنین بازی با آن، اگر شرط بندی هم نباشد حرام است.(122)

حضرت آیت الله العظمی خامنه‌ای درا ین باره نظرشنان این گونه است:

بازی با آلات قمار بدون برد و باخت هم حرام است و بازی شطرنج اگر (در سطح جهانی) آلت قمار نباشد، بدون برد و باخت اشکال ندارد.(123)

حضرت آیت الله العظمی تبریزی رحمه الله علیه این گونه به این مسأله اشاره میکنند:

بازی با آلات قمار چه برد و باخت مالی باشد یا بدون آن، جایز نیست و شطرنج تا وقتی که محرز نشود از آلت قمار بودن خارج شده به طوری که در هیچ مجتمعی قمار با آن متعارف نباشد، بازی با آن چه برد و باخت باشد یا بدون آن، جایز نبوده و حرام است.(124)

حضرت آیت الله العظمی بهجت رحمه الله علیه در این باره نظر می‌دهند:

با برد و باخت حرام قطعی است و بدون برد و باخت بر احتیاط شدید حرام است.(125)

آیت الله العظمی سیستانی فتوا داده‌اند:

شطرنج مطلقا حرام است و پاسور اگر هم چنان در عرف قمار باشد، بازی با آن بدون برد و باخت بر احتیاط واجب جایز نیست.(126)

آیت الله العظمی وحید خراسانی استفتاء داده‌اند:

بازی کردن با آلات قمار مثل شطرنج، نرد، پاسور با برد و باخت حرام قطعی است، و بدون برد و باخت بنابر احتیاط واجب جایز نبوده و حرام است.(127)

حضرت آیت الله العظمی فاضل لنکرانی (رحمه الله علیه) فتوا داده‌اند:

بازی با آلات قمار مطلقاً حرام است.(128)

حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی آورده‌اند:

هر گاه آلات مذکور از آلت قمار خارج شده باشد و در نزد توده مردم محل به عنوان یک وسیله ورزشی یا تفریحی شناخته شود نه ابزار قمار، بازی با آن بدون برد و باخت مالی اشکال ندارد.(129)

اما بد نیست بدانید سرگرمی بیهوده یا به اصطلاح ورزش فکری، حتی توسط قهرمانان این رشته مورد انتقاد قرار گرفته است تا جایی که «شانتال شوده دوسیلال» که کارشناس شطرنج و دارای شهرت جهانی می باشد میگوید:

همین قدر کافی است برای اثبات این که شطرنج ورزشی است بسیار خسته کننده، که پس از انتهای حرکت چهلم اگر نتیجه به دست نیامد بازی به تعویض می افتد،چنان که در «ریکیا ویک» اتفاق افتاد. در واقع بیش از پنج ساعت نمی توان بر اعصاب خود مسلط شد و قدرت خود را حفظ کرد.(130)

هم چنین وی میگوید: می خواستم همین را بگویم! این خطر واقعی‌شطرنج است، پرداختن به شطرنج سایر منابع ذهنی را از کار می اندازد و دیگر فعالیت های ذهنی بیهوده و پوچ میشود. شطرنج میتواند به مفهوم لغت «پاسکال» اختلال حواس ایجاد کند.(131)

جالب است بدانید که شطرنج سبب زیادی حافظه نمیشود و نیازی به هوش و فکر قوی هم ندارد. چرا که «کلیولند» روانشناس معروف آمریکایی پس از سال ها بررسی ثابت کرده است که افراد کودن و کم هوش که درسایر رشته های فکری کمبود و نارسایی دارند، به خوبی‌می توانند شطرنج بازی کنند و به درجه استادی برسند.(132)

اما اینها دلایلی بود جهت اثبات مضرات شطرنج و این که اگر دین مبین اسلام میگوید به این عمل نزدیک نشوید به عمق عمل می نگرد نه به ظاهر عمل، و در پایان لازم است به عاقبت کار آلفین نابغه بزرگ جهانی شطرنج که بر روی مجسمه ای که بر بالای قبر او ساخته شد، جمله «آلکساندر آلفین قهرمان شطرنج جهان» دیده میشود، اشاره کنیم.

او که در 16 سالگی موفق به اخذ درجه استادی در عرصه شطرنج گردید در اثر افراط در بازی شطرنج، خصوصاً بازی های چشم بسته، به ضعف جسمانی و خستگی بیش از حد مغز و اعصاب و روان مبتلا گشت به طوری که به تدریج بر مشروبات الکلی و سیگار متوسل شد و سلامت خود را از دست داد. بعد هم در سال 1946 تنها و بدون دوست در حالی که حتی پول کافی برای خرید سیگار نداشت از دنیا رفت و در نقلی دیگر مرگ او در شبی که مشغول مسابقات قهرمانی‌بود، به خاطر سکته قلبی بوده است.(133)

این است نتیجه بازی شطرنج که بعضی ها آن را برای انسان مفید می‌دانند!!!

سگ بازی عامل انتقال سل و هاری‌

سگ که یکی از موارد نجس در احکام دینی ما محسوب میشود به مانند خوک دارای مضرّاتی می باشد و همنشینی با آن سبب دوری‌ملائکه و امراض مختلف میگردد.

امام صادقعليه‌السلام فرمودند: «هیچ کس نیست که سگی در خانه نگاه دارد، مگر آن که هر روز از ثواب اعمالش یک قیراط کم می شود.»(134)

هم چنین امام صادقعليه‌السلام فرمودند: «مکروه است در خانه مرد مسلمان سگ باشد .»(135)

و باز امام در این باب فرمود: «نگاه مدار سگ شکاری را در خانه، مگر آن که میان تو و او دری باشد که بر روی آن سگ بسته شود.»(136)

حضرت رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نیز فرموده اند: «چون صدای سگ و فریاد خر را بشنوید، پناه ببرید به خدا از شرّشیطان رجیم، زیرا آنها می بینند چیزی را که شما نمیبینید.»(137)

امام حسینعليه‌السلام فرمودند: «چون سگ فریاد می کند میگوید، بس است معصیت های خدا برای خواری»(138)

هم چنین رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمودند: «سگ ها از ضعیفان اجنّه‌اند هر گاه طعام خوردید و سگی حاضر بود یا طعامش بدهید یا دورش کنید که نفس های بد دارند»(139)

امام باقرعليه‌السلام در این رابطه فرمودند: «جبرئیل گفت یا رسول الله من در خانه ای که سگ در آن باشد، وارد نمی شوم»(140)

اینها گوشه ای از احادیث مربوط به سگ و نگهداری از سگ بود که به آن اشاره کردیم اما افسوس که افراد به اصطلاح متمدن هیچ توجهی‌به این احادیث ندارند و با سگ ها معاشرت می کنند، حتی با سگ ها به حمام می روند و زیر یک پتو میخوابند و این در حالتی است که خود دانشمندان غربی هم نشینی با سگ را عامل بیماری های‌مختلف می دانند که بدانها اشاره میشود.

بشنوید مطالب علمی، راجع به همنشینی و همراهی سگ‌

یکی از اولین بیماری هایی که بواسطه همراهی سگ برای افراد ایجاد میشود، بیماری پوستی است. در این رابطه باید گفت؛ جرب و کچلی‌و سایر امراض پوستی و نیز انواع شپش و پشه در سگ فراوان است، سگ بدن خود را که مملو از انگل است با دهان می لیسد و میکروب های مختلف روی زبانش جمع می شود سپس زبان خود را به کاسه و کوزه، پرده و فرش میزند یا دست ارباب خود را با زبان میلیسد و بدین وسیله میکروب ها را منتقل می کند.(141)

هم چنین همنشینی و همراهی با سگ سبب مبتلا شدن افراد به بیماری هایی میشود، این بیماری بر خلاف تصور همه که راه انتقال آن را از طریق گاز گرفتن سگ می دانند از راه تماس بدن( تماس بزاق با زخم و یا مخاط بدن فرد) میباشد،حتی لیسیدن پوست فردی که دچار زخم شده می تواند هاری را منتقل کند. این بیماری در صورت بروز، صد در صد کشنده است زیرا عامل بیماری موجب عفونت مغز شده و فرد را به سرعت از پا در می آورد.(142)

بعضی ها گمان میکنند؛ سگی که مبتلا به هاری باشد بسیار وحشی‌است و سگ آرام و تمیز خانه‌شان مبتلا به هاری نمی باشد اما این طور نیست؛ زیرا طبق گزارش خبرگزاری فرانسه، دانشمندان با مطالعه 102 رأس سگ به منظور بررسی 18 نوع بیماری خاص، دریافتند 58 درصد از سگ ها درحالی که به نظر میرسند سالمند، می‌توانند حامل باکتری «کلوستردیوم دیفسیل» باشند و بقیه آنها نیز ناقل عفونت های دیگری شامل «سالمونلا وای کلای» مقاوم به درمان و «پاسترلااس پی پی» هستند.(143)

سگ وسیله انتقال بیماری سل و کرم کدوی سگی می باشد، اگر سگی‌در خانه یک نفر مبتلا به سل باشد، برای تمام آن محله، بلکه تمام آن شهر خطرناک است.(144)

در باب شدت آلودگی و نجاست سگ باید گفت؛ طبق نظر مراجع معظم تقلید اگر ظرفی بواسطه لیسیدن سگ یا خوردن چیز روان از آن ظرف نجس شود، باید اول با خاک پاک، خاک مال کرد و بعد بنابر احتیاط واجب دو مرتبه در آب کر یا جاری یا با آب قلیل شست، هم چنین ظرفی را که آب دهان سگ در آن ریخته بنابر احتیاط واجب باید پیش از شستن خاک مال کرد.

اینها همه نشان دهنده شدت آلودگی سگ می باشد و آن آفریدگاری که سگ را خلق کرد او نیز دستور به دفع میکروب می دهد و می فرماید: میکروب سگ را فقط خاک پاک، می تواند نابود کند. اما متأسفانه بعضی ها که فریاد داشتن تمدن و فرهنگشان بلند است، خلاف قول خدا و رسول او و قول عقلای عالم با سگ ها همنشین می‌شوند و خود را مبتلا به امراض مختلف میکنند، بیماریهای گوناگون و میکروب های مختلفی که بر خلاف نظر این افراد با آب و مایع شستشو از بین نمیرود و طبق نظر دانشمند فرانسوی تنها چاره نابودی این میکروب، خاک است و باید ظرفی را که سگ از آن غذا خورده است، با خاک آغشته کرد.(145)