اندیشه‌های حسینی و شصت مجلس مصیبت از تذكره الشهداء. شریف كاشانی

اندیشه‌های حسینی و شصت مجلس مصیبت از تذكره الشهداء. شریف كاشانی0%

اندیشه‌های حسینی و شصت مجلس مصیبت از تذكره الشهداء. شریف كاشانی نویسنده:
گروه: امام حسین علیه السلام

اندیشه‌های حسینی و شصت مجلس مصیبت از تذكره الشهداء. شریف كاشانی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: احسان زاهری
گروه: مشاهدات: 10992
دانلود: 3190

توضیحات:

اندیشه‌های حسینی و شصت مجلس مصیبت از تذكره الشهداء. شریف كاشانی
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 106 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 10992 / دانلود: 3190
اندازه اندازه اندازه
اندیشه‌های حسینی و شصت مجلس مصیبت از تذكره الشهداء. شریف كاشانی

اندیشه‌های حسینی و شصت مجلس مصیبت از تذكره الشهداء. شریف كاشانی

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

امام حسینعليه‌السلام و اموال دنیا

اشاره

امام حسینعليه‌السلام فرمود: «مالُكَ اِن لم یكُنْ لَكَ، كُنْتَ لَهُ مُنْفِقاً فَلا تُبْقِهِ بَعْدَكَ فَیكُنْ ذَخیرَةً لِغَیرِكْ وُ تَكوُنَ اَنْتَ الْمُطالَبُ بِهِ‌الْمَاخوُذُ بِحِسابِهِ وَاعْلَمْ اَنَّكَ لا تَبْقی لَهُ وَ لا یبْقی عَلَیكَ، فَكُلْهُ قَبْلَ اَنْ یاْكُلَكَ؛[144] اگر اموال و ثروت برای تو نیست، آن را انفاق نما، اموال را برای بعد از خودت باقی نگذار، پس برای غیر تو ذخیره می‌گردد، و تو نسبت به اموال مورد سؤال و حساب قرار می‌گیری، و بدان به درستی كه تو برای اموال باقی نمی‌مانی، پس آن ثروت را بخور قبل از اینكه آن اموال ترا بخورد».امامعليه‌السلام در اندیشه خویش بیان می‌كند، ای انسان! اموال و امكانات مادی و معنوی دنیا را هدف خویش قرار نده، بلكه آن‌ها را وسیله تعالی، رشد، بالندگی معنوی و آخرتی خود قرار بده، بلكه باید ثروت‌ها خدمتگزار تو باشند. چنان كه قرآن شریف می‌فرماید: تمام نظام وجود را برای شما مسخر و رام نمودیم كه در خدمت شما باشند.حضرت علیعليه‌السلام خطاب به كمیل فرمود: «یا كُمِیلُ، هَلَكَ خُزَّانُ الاَموالِ وَ هُمْ اَحْیاءٌ وَ العُلَماءُ باقُون؛[145] ای كمیل جمع كنندگان ثروت‌ها نابود می‌گردند، در حالی كه دانشمندان زنده و جاوید هستند».ثروت‌های دنیا از جلوه‌های زیبا و جاذبه دار جهان است. لذا اموال دنیا هر مقداری كه باشد، باید دقت در حلال و حرام آن بشود. حلالش حساب دارد، حرامش عذاب الهی را در دنیا و آخرت در پی دارد.( فَمَن یعْمَلْ مِثقالَ ذَرَّةٍ خَیراً یرَه وَ مَنْ یعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَراً یرَهْ ) [146] پس كسی كه ذره‌ائی خوبی و بدی نماید، آن را می‌بیند.این‌ها تجسّم اعمال است. ذره آن قدر كوچك است، كه قوّه جاذبه زمین آن را جذب نمی‌نماید، اما در دادگاه الهی حساب دارد.( حاسِبُوا قَبْلَ اَن تُحاسِبُوا ) قبل از این كه به حساب شما رسیدگی كنند، خودتان به حساب خویش برسید.اصل دنیا بقائی ندارد، چه رسد اموال آن، قرآن می‌فرماید( كُلُّ مَن عَلَیها فانٍ وَ یبْقی وَجْهُ رَبِّكَ ذُوالجَلالِ وَ الاِكْرام ) [147] همه آن چه در دنیاست نابود شدنی است. و روی پروردگارت كه صاحب زندگی و بزرگواری است باقی می‌ماند. مگر جمال جمیل حق كه پاینده و باقی است.اموال باید وسیله رشد معنوی انسان و ابزاری جهت خدمت به دین و مردم باشد. ثروت‌ها باید راهگشای مشكلات جامعه گردد. چون ثروت حضرت خدیجهعليها‌السلام كه موجب رشد و زنده شدن اسلام گردید. خمس و زكات، اتفاق و قرض الحسنه همه از نظام ارزشی اسلام است، لذا دارندگان اموال زمانی كه حقوق واجب الهی را ادا نمایند و جهات مستحبی آن را مراعات نمایند، ثروت عاملی برای رسیدن به كمالات چون سخاوت و ایثار و گذشت می‌گردد.

داستان

حضرت عیسیعليه‌السلام را گذر بر سر قبری افتاد، از خداوند در خواست كرد، كه صاحب قبر را زنده فرماید. همین كه زنده شد از او سؤال كرد: حال و وضع تو چگونه است؟عرض كرد: من حمّال و باربر بودم روزی هیمه‌ای برای كسی می‌بردم، چوب كوچكی از آن جدا كردم تا دندان خود را با آن خلال كنم. از آن زمان كه مرده‌ام عذاب همان یك خِلال را می‌كشم[148]

.هر كه آمد به جهان اهل فنا خواهد بود

آنكه پاینده و باقی است خدا خواهد بود

پیام‌ها

1. انفاق یعنی پر كردن كمبودهای اقتصادی جامعه و مردم.2. انفاق سرمایه‌های معنوی و مادی در راه خدا، از اوصاف مؤمنین و متقین در قرآن شریف بیان گردیده است.3. سخاوت انسان را از عذاب الهی حفظ می‌نماید( السّخُّی لا یدخُل النَّارَ وَ لَوْ كانَ فاسِقاً ) سخاوتمند داخل جهنم نمی‌شود، اگرچه فاسق باشد.4. ثروت باید در خدمت بشر باشد، نه این كه انسان خدمتگزار اموال فانی دنیا گردد.5. انسان نباید ثمره تلاش اقتصادی خود را جهت رفاه دیگران بگذارد.6. اموال بعد از حیات انسان زمانی ارزش دارد، كه وارثان آن را در راه خدا مصرف نمایند. و اگر در طریق گناه بكار گیرند، عقوبتی برای صاحب مال هم خواهد بود.

امام حسینعليه‌السلام و تكلیف به اندازه قدرت

اشاره

خداوند حكیم عادل هر موجودی را در نظام آفرینش به گونه‌ایی و اهدافی آفریده است، به ویژه انسان را مكلف به وظایفی نموده، كه باید آن‌ها را به شكل مطلوب انجام دهد، در این سرا لازمه تكلیف، قدرت و امكان عمل به آن، برای انسان از شرطهای اولیه تحقق دستورات خداوند می‌باشد. لذا او بر مقتضای عدالت و حكمتش از هر فردی به اندازه عقل و فهم و درك و توانایی‌اش تكلیف و انجام وظیفه می‌خواهد، این مطلب در روایات و آیات جایگاه خاص خود را دارد، كه به آن اشاره می‌نماییم. امام حسینعليه‌السلام فرمود:«ما أَخَذَ اللَّهُ طاقَةَ اَحَدٍ اِلاَّ وَضَعَ عَنهُ طاعَتَهُ وَ لا اَخَذَ قُدرَتَهُ اِلاَّ وَضَعَ عَنْهُ كُلْفَتَهُ؛[149] خداوند توانائی‌های انسان‌ها را نمی‌گیرد، مگر این كه وظیفه اطاعتش را از او بر می‌دارد. و قدرت انسان را نمی‌گیرد، مگر این كه تكلیفی را از او ساقط می‌كند».

داستان

قصه‌ای نقل می‌كنند، از شخصی كه مقداری از جهت عقلی دارای كمبود شده بود، به او گفتند: چرا نماز نمی‌خوانی؟ جواب داد: اَخَذَ مَا اَعْطی سَقَطَ ما وَجَبَ؛ آن چه داده بود گرفت، پس آن چه واجب بود، ساقط شد. كنایه از این كه عقل كه نعمت خداوندی بود، از من گرفته شد، پس تكلیف از من ساقط گردید.خداوند در قرآن می‌فرماید:( لا یكَلِّفُ اللَّهُ نَفساً اِلا وُسعَهَا لَهَا مَا كَسَبَتْ وَ عَلَیها ما اكتَسَبَتْ ) [150] خداوند از انسان جز به اندازه قدرتش انجام وظیفه و عمل نمی‌خواهد، برای اوست، آن چه به دست می‌آورد و علیه اوست، آن چه عمل می‌كند.لذا خداوند انسان را در تمام روزهای زندگی، از جوانی گرفته، تا میان سالی و پیری و سالخوردگی و درماندگی، عالم و جاهل، ناسی و مقصر و...، هر یك را به اندازه توانایی و شعور تكلیف می‌نماید. مثل مریض و پیر كه عذر دارند و روزه از آنها برداشته شده و از مسكین و فقیر، خمس و زكات و حج برداشته شده است.

پیام‌ها

1. هر كس به اندازه قدرت و عقل، فهم و شعورش نسبت به احكام الهی وظیفه دارد.2. تمام انسان‌ها در هر جایی به اندازه توانایی خود، وظیفه انجام مسئولیت‌ها و كارها را عهده‌دار می‌باشند. خواه امور دینی باشد، یا اخلاقی و معاشرتی، سیاسی و اجتماعی، بلكه انسان در هر بعدی از ابعاد زندگی وظایفی بر عهده دارد.3. اگر انسان استعداد تكلیف را نداشت؛ خداوند از او انتظار انجام وظیفه نمی‌نمود. مثل مریضی كه روزه از او ساقط و انسان كه از خدمت سربازی معاف می‌گردد.4. انسان در این عالم، هر عمل خوب و بدی را از جهات كمی و كیفی انجام دهد، به نفع او یا به ضررش خواهد بود. پس انسان! آن چه كاشت نماید؛ برداشت خواهد نمود.

امام حسینعليه‌السلام و رهبران بهشت و جهنم

اشاره

در هر زمان و مكانی، در هر كار و تلاشی، در هر مسیر و طریقی سیاسی و اقتصادی، فرهنگی و دینی رهبری و راهبری جز اصول زیربنای امور است. لذا بهشت و جهنم هم راهبرانی دارد.امام حسینعليه‌السلام فرمود: «اِمامٌ دَعا اِلَی اللَّهِ فَاَجابُوهُ اِلَیهِ، وَ اِمامٌ دَعا اِلَی الضَّلالَةِ فَاَجابُوهُ اِلَیها، هؤُلآء فِی الْجَنَّةِ، وَ هؤُلاءِ فِی النَّارِ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّوَجَلْ؛ «فَریقٌ فی الْجَنَّةِ وَ فَریقٌ فی السَّعیرِ؛[151] رهبری كه دعوت به سوی خدا می‌نماید، پس او را در همان جهت اطاعت می‌نمایند. و راهبری كه دعوت به گمراهی می‌نماید، پس او را به سوی گمراهی اجابت می‌نمایند، آنان (گروه اول) در بهشت هستند و آن‌ها (گروه دوم) در جهنم می‌باشند، و این تفسیر گفتار خداوند عزیز و بزرگ است؛ كه فرمود: گروهی در بهشت و گروهی در جهنم هستند». حال مردم و جامعه همه باید هوشیار باشیم؛ كه راهبران با كلام و سخن، كتاب و نوشتار، سیاست و بزرگی و حكومت، ما را به كدامین جهت می‌برند، آنان دعوت كنندگان به حق و عدل، خدا و رسول و اهل‌بیت هستند، كه منتهی به محضر الهی و بهشت برین می‌گردد. یا منادیان باطل و شیطان با چهره نفاق و شرك، كفر و استكبار، مردم را كه سرانجام به جهنم، عذاب و قهر الهی می‌كشانند.ملاك‌های تشخیص امامان نور و ظلمت را باید از جهت فرهنگی و سیاسی، اجتماعی و اخلاقی، قلم و بیان شناسائی نمود، تا انسان از دام‌های گسترده رهبران باطل فریب نخورد و بوسیله آن ظالمین اعتقادی و دینی در آن طریق گمراه نگردند.

پیام‌ها

1. در طول تاریخ رهبران الهی، بشریت را در جهت نجاتش رهبری نموده‌اند تا او را به بهشت و محضر الهی برسانند.2. حاكمان ظالم و رهبران فاسد و مفسد در طول تاریخ بشر سعی بر انحراف كردن انسان از واقعیات و بهره‌گیری از تمام امكانات در جهت منافع خویش بوده‌اند، اگر چه این سیاست منتهی به كشته شدن و نابودی جان‌ها و اموال انسان‌های مظلوم گردیده است.3. انسان باید رهبران دل سوخته خویش را در جهت نجات خود بشناسد و در مسیر آن‌ها حركت نماید.

امام حسینعليه‌السلام و ترس از خدا

اشاره

از سیره معصومین و انبیاءعليهم‌السلام و اولیاء الهی نقل شده، كه اشك و ترس و لرزه بر اندام وجودشان تا آن جا تحقق می‌یافته، كه از حالت عادی خارج شده، غش كرده و از خود بی‌خود می‌شدند، قالب تهی و جان به جان آفرین تسلیم می‌نمودند، البته باید توجه كرد، كه خداوند سبحان؛ كه در بی‌نهایت متصف به كمالات و پاك از عیوب می‌باشد و وجودی بی انتها از رحمت و مغفرت است، ترس از او چه معنا و مفهومی دارد؟ج: حكمت و عدالت او، دقت در حساب و محاكمه‌اش، در مقام عذاب و تنبیه «اَشَدُّ المُعاقِبینَ فی مَوْضِعِ النِّكالِ وَ النقَمَة؛[152] او شدیدترین عذاب و مجازات كننده در جایگاه عقوبت و تنبیه می‌باشد». «وَ لا اَخْشی اِلاَّ عَذلَه؛ نمی‌ترسم مگر از عدالت او». انسان هر چه از جهت شناخت و شعور بالاتر می‌رود. حیا و شرم، تواضع و ترس و لرزش بر اندام او بیشتر می‌گردد. مثال: زمانی كه شما رهبر یا رئیس جمهور یا مقام بالاتری را نمی‌شناسی، اگر به او برسی و سخن را آغاز كنی، صحبت كردن برای شما عادی خواهد بود، اما وقتی كه با شناخت برای دیدار او رفتی، ملاقات شما با او بصورت معمول محقق نخواهد گشت.لذا در بحث‌های عرفانی و اخلاقی ترس در محضر خداوند سبحان از كمالات انسانی شمرده شده، زیرا هر چه شناخت بشر به خداوند بالاتر می‌رود، حیا و شرم، ترس و خوف از مقام عالی الهی بیشتر می‌گردد. آیات و روایات در این موضوع بسیار است، كه به گزیده‌ای از آن‌ها اشاره می‌گردد.امام حسینعليه‌السلام فرمود: «لا تَاْمَنْ اِلاَّ مَن خافَ اللّهَ تَعالی؛[153] در امان نیست، مگر كسی كه از خداوند متعال بترسد».امام حسینعليه‌السلام فرمود: «لا تَأمَنْ مِن یومِ القِیامَةِ، اِلاَّ مَن قَدْ خافَ اللّهَ فِی الدُّنیا؛[154] امنیت از (عذاب و عقاب) روز قیامت ندارد، مگر كسی كه در دنیا از خدا بترسد». ترس و حیا عامل دور شدن از گناهان بوده و موجب امنیت و آرامش در آخرت می‌گردد.امام حسینعليه‌السلام فرمود: «اَلْعُدْوَةُ تُذهِبُ الحَفیظَةَ، اَلْمَرْءُ اَعْلَمُ بِشَاْنِهِ[155] دشمنی، امنیت و حفاظت را از میان می‌برد، انسان به مقام و منزلت خویش (از دیگران) آگاهتر است».لذا انسان برای رسیدن به امنیت دنیایی و آخرتی باید از دشمنی با حق و عدل و كینه‌توزی بی جهت اجتناب نماید.

داستان

«اویس قرنی» از مجذوبان مطلق بود، كه بعضی از شبها را به ركوع صبح می‌كرد، پس می‌فرمود: امشب شب سجده است و در حال سجده شب را به صبح می‌آورد.گفتند: این چه زحمتی است، كه برخود تحمیل می‌كنی؟می‌فرمود: كاش از ازل تا ابد یك شب بود و به یك سجده آن را پایان می‌دادم.«ربیع بن خثیم» (معروف به خواجه ربیع مدفون در مشهد) گوید: در كوفه بودم و تمام همت من آن بود، كه اویس قرن را ببینم. وقتی او را در كنار آب فرات دیدم به نماز مشغول است، گفتم: صبر می‌كنم تا نمازش خاتمه پذیرد. همین كه نماز ظهر را خواند، دست به دعا برداشت، تا وقت نماز مغرب و عشاء، آن دو را به همان شیوه انجام داد، سپس مشغول نمازهای مستحبی شد. گاهی در ركوع و گاهی در سجده بود تا شب را به پایان رساند.پس از نماز صبح مشغول دعا گردید، تا آفتاب دمید، و ساعتی به استراحت پرداخت و بعد از خواب، تجدید وضو نمود و خواست مشغول عبادت شود، پیش رفتم و گفتم: چه بسیار رنج به خود می‌دهی؟فرمود: در طلب آسایش این زحمت را می‌كشم..!گفتم: ندیدم چیزی بخوری، مخارج خود را از كجا به دست می‌آوری؟فرمود: خدا روزی بندگان را ضامن است، دیگر از این گونه صحبت نكن، این بگفت و رفت[156]

پیام‌ها

1. در میان عرف عمومی عقلاء و مردم، قانونی شهرت یافته است، كه پاك باش، بی‌باك باش، وحشت و ترس به خود راه مده.2. انسان متخلف همیشه در رهگذر زندگی خویش می‌ترسد و می‌لرزد. اما كسانی كه خیانت و تخلف نكرده‌اند، غم و غصه‌ای ندارند. در این سرا با آرامش و امنیت زندگی خویش را می‌گذرانند. افرادی كه از محضر الهی حیا و شرم می‌نمایند، از مقام عالی او حساب می‌برند، همیشه خود را شرمنده نعمت‌های او می‌دانند و در رفتار، و كردار و اعمال، خویشتن را مقصر می‌دانند و در حال اعتراف به خطا و گناه هستند. این حالت انسانی در مقابل خالق و معبود خویش آنها را به سوی سازندگی، بالندگی و تكامل انسانی رهنمون می‌نماید.3. امنیت دنیا و آخرت در گرو ترس از محضر حضرت رب‌العالمین است.4. دشمنی با افراد، انسان را در معرض خطرات از جانب دیگران قرار می‌دهد.5. آبرو و شخصیت افراد در گرو حفظ موقعیت و منزلت انسان است.

امام حسینعليه‌السلام و در خواست از مردم

اشاره

مردی از انصار خدمت امام حسینعليه‌السلام حاجتی را سؤال نمود. امام فرمود: ای برادر انصار آبروی خویش را از درخواست حضوری حفظ كن [گویا حضرت می‌فرماید، حیا و شرم انسان موجب خجالت او می‌شود] و خواسته‌ات را در نامه‌ای بنویس، من آن چه موجب خوشحالی تو شود، اگر خدا بخواهد، انجام می‌دهم. آن مرد نوشت: یا اباعبداللَّه به درستی كه به فلانی پانصد دینار بدهكارم و اصرار دارد، پولش را بگیرد. پس شما با فلانی صحبت كن، تا زمانی كه گشایشی حاصل شود، به من مهلت دهد. وقتی امام حسینعليه‌السلام نامه را خواند و به منزل خویش وارد شد، كیسه‌ایی را كه در آن هزار دینار بود، خارج كرد و فرمود: «اَمَّا خَمْسمَائَةَ فَاقْضِ بِهَا دَینَك، وَ امّا خَمسَمائَةِ فَاستَعِنْ بِهَا عَلَی دَهْرِك؛[157] اما با پانصد دینار بدهی خویش را ادا نما و با پانصد دینار دیگر روزگارت را اداره نما، [كار و كسب و زندگی خویش را آباد كن]».سپس حضرت، قانون كلی را در حوائج بیان نمود: «وَ لاَ تَرفَعُ حَاجَتَكَ اِلا الی اَحَدٍ ثَلاثَةٍ: اِلَی ذِی دَینٍ، اَو مُرُوَّةٍ اَوْ حَسَبٍ:[158] خواسته‌های خویش را جز به یكی از این سه نفر عرضه نكن؛ دینداران، صاحب مردانگی و مروت، مردم اصیل كه صاحب حسب و نسب بزرگی هستند». یعنی: كسانی كه جایگاه ویژه و آبرومندی در جامعه دارند. حضرت در ادامه فرمود: «فَاَمَّا ذُوالدَّینِ فَیصُونَ دِینَهُ وَ اَمّا ذُوالمُروَّةِ فَانَّهُ یسْتَحیی لِمُرُوَّتِهِ وَ اَمَّا ذُو الحَسِبِ فَیعْلَمَ اَنَّكَ لَمْ تَكْرِم وَجْهَكَ اَن تَبْذَلَهُ لَهُ حَاجَتَكَ فَهُوَ یصُونُ وَجْهَكَ اَن یرُدَّكَ بِغَیر قَضَاء حَاِجَتِك؛[159] اما دینداران، دین خویش را حفظ نمایند. [برای حفظ دین خود، حاجت تو را بر آورده می‌نمایند، چون تكلیف الهی خویش می‌دانند.]اما صاحبان مردانگی، به خاطر مروت خویش حیا و شرم می‌نمایند. [لذا حاجت، نیازمند را برآورده می‌كنند] اما خانواده‌های اصیل، می‌دانند، كه آبروی خویش را در جهت نیاز خود فدا نكرده‌ایی. پس، آبروی تو را حفظ می‌نماید، از این كه ترا بدون بر آوردن حاجت بر گردانند».

پیام‌ها

1. بشریت باید اندیشه و رفتار عملی حضرت امام حسینعليه‌السلام را سرلوحه زندگی رفتاری خویش قرار دهند.2. از دیدگاه امام حسینعليه‌السلام سه گروه لایق ارائه حوائج مردم هستند. 3. كسانی كه خواستار رسیدگی و حلّ مشكلات مردم هستند، باید موارد بسیار دقیق اخلاقی و آبروئی را مراعات كرده، تا شایستگی مرجع و پناه مردم را كسب نمایند. كه این از كمالات بزرگ انسان محسوب می‌گردد.3. انسان باید حیا و شرم را در همه احوال حفظ كند، آبرو و شخصیت ایمانی، اسلامی و عرفی خویش را از دست ندهد و به هركس رجوع و درد دل ننماید.4. عرضه حوائج برای حفظ حیا و شرم باید به وسیله نامه تحقق یابد.5. حوائج و مشكلات مردم را باید درمان و پیش‌گیری نمود، زیرا امامعليه‌السلام بدهكاری او را حل كرد و به وسیله سرمایه‌گذاری، بیكاری‌اش را به عنوان مشكل زیر بنایی رفع نمود.

داستان

شاگردان و یاران امام صادقعليه‌السلام بر گرد او حلقه زده بودند. امام از یكی از یارانش پرسید: به چه كسی فتی (جوانمرد) می‌گویند؟او در پاسخ عرض كرد: آن كسی كه در سنین جوانی است.حضرت فرمود: اصحاب كهف در سنین پیری بودند، خداوند آنها را به خاطر ایمانی كه داشتند، در قرآن با عنوان «جوان» یاد كرده و می‌فرماید:( إذْ أَوَی الْفِتْیةُ إِلَی الكَهْفِ فَقالُوا رَبَّنآ ءَاتِنا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً وَ هَیی لَنَا مِنْ أَمْرِنا رَشَداً ) [161] یادنما؛ زمانی را كه این گروه جوان به غار پناه بردند. پس گفتند: پروردگارا! رحمت خویش را از نزد خود به ما عنایت فرما.آنگاه در پایان حضرت فرمود: «هركس به خدا ایمان داشته باشد و تقوا پیشه كند، جوان (مرد) است.»چنانچه حضرت علیعليه‌السلام نیز در كلامی فرموده‌اند؛ «یا اَشْباهُ الرِّجالَ وَ لارِجَال؛ ای شبیه مردها! در حالی كه مرد نیستید». چرا كه آن‌ها پیمان شكن بودند و از یاری حضرت سرباز زدند.

امام حسینعليه‌السلام و جوانمردی و ایمان

اشاره

جوانی و مردانگی و ایمان، با یكدیگر ارتباط مستقیم دارند، انسان اگر ایمان و تقوای الهی را دارا باشد، در هر سن و موقعیتی قرار گیرد، او جوانمرد و غیرتمند است.نهضت حسینی، قیام خونین، عاشورا و كرببلا، محرم و نینوا، تمام سطرهای آن و لحظات و ساعاتش سرچشمه مردانگی و شجاعت، مروت و آزادی می‌باشد.لذا علمدار كرببلا، سقای طفلان حسینی، پاسدار خیام اهل بیت، برادر با وفای حسینعليه‌السلام كه مردانگی و شهامت، شجاعت و ایثار، فداكاری و شهادت در تمام وجودش را فرا گرفته است، الگوی و اسوه این كمالات می‌باشد. در رجز خوانی خویش روز عاشورا این گونه می‌فرماید: یا نَفْسُ لا تَخْشی مِن الكُفَّارِ وَ اَبْشِری بِرَحْمَةِ الجَبَّارِ؛ای جان، از كافران نترس، در حالی كه من تو را به رحمت خداوند قدرتمند بشارت می‌دهم.وَ اللّهِ اِنْ قَطَعْتُمُ یمینی اِنّی اُحامی اَبَداً عَن دینی؛به خدا قسم، اگر دست راستم را قطع نمائید،بدرستی كه از دینم برای همیشه حمایت می‌نمایم.روح فتوت و مردانگی در بیانات قمر بنی هاشم برای همیشه تاریخ می‌درخشد، آزاد مردان، باید او را الگوی تمام نمای خویش در حمایت و دفاع، از شرف و دیانت خود قرار دهند، تا سربلند و با افتخار زندگی نمایند.حضرت علیعليه‌السلام خطاب به كسانی كه در شهر انبار نشستند و جهاد را رها كرده، تا دشمن وارد شهر شد، خلخال از پای زن یهودی خارج نمود،فرمود:«یا اَشباهَ الرِّجالِ وَ لا رِجالِ! حُلُومُ الاَطْفالِ؛[160] ای شبیه مردان ای كسانی كه مرد نیستید! عقل و اندیشه بچه گانه دارید».لذا انسان گاهی از جهت سن و ظاهر بزرگ است، اما از جهت عقل و ایمان بچه می‌باشد، بعضی‌ها ظاهراً قیافه مرد دارند، اما نامردانی هستند، كه غیرت و تعصب مردانگی را فاقد می‌باشند.

داستان

برای ایمان ده درجه است و سلمان فارسی در درجه دهم ایمان قرار داشت؛ و عالم به غیب، منایا (تعبیر خواب)، بلایا و علم انساب بوده و از تحفه‌های بهشتی در دنیا میل كرده بود. پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: هر وقت جبرئیل نازل می‌شد، از جانب خداوند می‌فرمود: سلام مرا به سلمان برسان.برای ذكر نمونه از مقام ایمانی و كمالات او باید از دیداری كه ابوذر از سلمان نمود،نقل كنیم: وقتی جناب ابوذر بر سلمان وارد شد، در حالی كه دیگی روی آتش گذاشته بود، ساعتی با هم نشستند و حدیث می‌كردند؛ ناگاه دیگ از روی سه پایه غلطید و سرنگون شد و چیزی از آن نریخت. سلمان آن را برداشت و به جای خود گذاشت، باز زمانی نگذشت، كه دوباره سرنگون شد و چیزی از آن نریخت، دیگر بار سلمان آن را برداشت و به جای خود گذاشت.ابوذر وحشت زده از نزد سلمان بیرون شد و به فكر بود، كه در راه امیرالمؤمنینعليه‌السلام را ملاقات كرد و حكایت را نقل كرد.حضرت فرمود: ای ابوذر اگر سلمان خبر دهد، تو را به آن چه می‌داند، هر آینه خواهی گفت: «رَحَمَ اللَّهُ قاتَلَ سَلمان؛ خدا قاتل سلمان را رحمت كند». ای ابوذر! سلمان باب اللَّه در زمین است، هركه معرفت به حال او داشته باشد، مؤمن است و هركه او را انكار كند، كافر است. «سلمان مِنَّا اهل البیت؛ سلمان از ما اهل بیتعليهم‌السلام است.[162] مردی، به

زور بازو و اندام و چهره نیست

مرد آن بود كه درد كسی را دوا كند

پیام‌ها

1. دل و روح، عقل و جان انسان باید با طراوت ایمان به مبدأ و معاد و عشق و شور به اهداف عالی زندگی در راه خدا جوان گردد.2. پیری و جوانی به ظواهر پوست و صورت و سن نیست. بلكه باید دل‌ها اندیشه‌ها و عقل‌ها جوان گردد.3. زیبائی و عزت، مردانگی و غیرت در دلهایی است، كه زنده و جاوید به نور الهی می‌باشد. سؤالات

پادشاه روم از امام حسینعليه‌السلام

اشاره

پادشاه روم از امام حسینعليه‌السلام در مورد كهكشان و هفت چیز كه خداوند آنها را در رحم نیافریده سؤال كرد. امام خندید!پس پادشاه عرض كرد: چه چیز شما را خنداند.امام فرمود: «لِاَنَّكَ سَألتَنی عَن أَشیاءٍ ما هِی مِن مُنتَهَی العِلمِ اِلاَّ كَالقَذی فی عَرضِ البحر، اما الَمجَرَّةُ فَهِی قَوسُ اللَّهِ وَ سَبَعةُ اَشیاءٍ لَمْ تَخْلُقْ فی رَحمٍ فَاَوَّلها آدم ثُمَّ حوّا و الغُراب وَ كَبْشُ ابراهیمعليه‌السلام و ناقَةُ اللَّهِ وَ عَصا موسیعليه‌السلام و الطَّیرُ الذی خَلَقَهُ عیسی ابن مریمعليهما‌السلام ؛[163] (علت خنده)برای این كه چیزهایی از من سؤال كردی، كه آن‌ها انتهای علم نیستند، مگر این كه كاهی در دریای پهناور علوم هستند. اما كهكشان كمان الهی است. هفت چیز كه در رحم نیافریده، اولین آنها حضرت آدمعليه‌السلام ، سپس حوا و كلاغ و قوچ ابراهیمعليه‌السلام [كه در منی به جای اسماعیلعليه‌السلام برای ذبح آماده شد.] و ناقه خدا [شتری كه معجزه رسالت حضرت صالحعليه‌السلام بوده است.] و عصای موسیعليه‌السلام و پرنده‌ای كه حضرت عیسی بن مریمعليه‌السلام آن را آفرید.بعد، پادشاه روم از روزی بندگان سؤال كرد،امام فرمود: «اَرزَاقُ العِبادِ فِی السَّماءِ الرَّابِعَةِ ینَرِّلُهَا بِقَدَرٍ وَ یبْسُطُهَا بِقَدَرٍ؛[164] روزی بندگان در آسمان چهارم است؛ خداوند آنها را به اندازه فرو می‌فرستد و به اندازه معین گسترش می‌دهد».

داستان

مردی از اهل ری گفت: یكی از نویسندگان (یحیی بن خالد) فرماندار شهر شد. مقداری مالیات بدهكار بودم، كه اگر می‌گرفتند؛ فقیر می‌شدم. هنگامی كه او فرماندار شد، ترسیدم مرا بخواهد و مالیات از من بگیرد.بعضی از دوستان گفتند: او پیرو امامان است. لكن هراس داشتم، شیعه نباشد و مرا به زندان بیاندازد.به قصد انجام حج، خدمت امام كاظمعليه‌السلام رسیدم، از حال خویش شكایت كردم و جریان را گفتم. حضرت امام نامه‌ای برای فرماندار به این مضمون نوشت:( بسم اللَّه الرحمن الرحیم ) بدان! كه خداوند را زیر عرش، سایه رحمتی است، كه در آن سایه جا نمی‌گیرد، مگر كسی كه نیكی و احسان به برادر دینی خویش كند و او را از اندوه برهاند و وسایل شادمانیش را فراهم كند، اینك آورنده نامه از برادران تو است. والسلام.چون از مسافرت حج بازگشتم، شبی به منزل فرماندار رفتم و به دربان او گفتم: بگو شخصی از طرف امام كاظمعليه‌السلام پیامی برای شما آورده است.همین كه به او خبر دادند، با پای برهنه از خوشحالی تا در خانه آمد، درب را باز كرد و مرا در آغوش گرفت و شروع به بوسیدن نمود و مكرر پیشانیم را می‌بوسید و از حالم می‌پرسید.هر چه پول و پوشاك داشت، با من تقسیم كرد، و هر مالی كه قابل قسمت نبود، معادل نصف آن پول به من داد؛ بعد از هر تقسیم می‌گفت: آیا مسرورت كردم؟می‌گفتم: به خدا سوگند زیاد خوشحال شدم. دفتر مطالبات را گرفت و آن چه به نام من بود محو كرد، و نوشته‌ای داد، كه در آن گواهی كرده بود،كه از من مالیات نگیرند.از خدمتش مرخص شدم و با خود گفتم: این مرد بسیار به من نیكی كرد، هرگز قدرت جبران آن را ندارم، بهتر آن است، كه حجی بگزارم و در موسم حج برایش دعا كنم و برای امام نیكی او را شرح دهم.آن سال به مكه رفتم و خدمت امام رسیدم و شرح حال او را عرض كردم. پیوسته صورت آن جناب از شادمانی افروخته می‌شد. گفتم: مگر كارهای او شما را مسرور كرده است؟حضرت فرمود: آری به خدا قسم كارهایش مرا شاد نمود، او خدا و پیامبر و امیرالمؤمنین را شاد نموده است».

پیام

1. بله، پادشاهان كه در حكومت‌های خویش در بستر عیاشی وخوشگزرانی روزگار را می‌گذرانند و گاهی اندیشه، عقل و وجدان از آن‌ها سلب گشته، تابع خواسته‌های نفسانی خویش بوده و چون با علم و دانش، حقیقت و وحی و نبوت بیگانه بودند، درك این مطالب برای این گونه افراد بسیار مشكل است. اما كسانی كه معدن و مركز علوم الهی هستند و همه دانش‌های گذشته، حال و آینده در نزد آن‌ها مشهود است، هیچ گونه حجابی بین آن‌ها و واقع وجود ندارد، در نزد اینان شبهات و معادلات علمی، همراه با واقعیت‌های آن‌ها چون روزِ روشن است و نیاز به مقدمه و برهان ندارد.