اخلاق نبوی: آشنایی با سیره اخلاقی پیامبر اعظم (صلی الله علیه وآله)

اخلاق نبوی: آشنایی با سیره اخلاقی پیامبر اعظم (صلی الله علیه وآله)0%

اخلاق نبوی: آشنایی با سیره اخلاقی پیامبر اعظم (صلی الله علیه وآله) نویسنده:
گروه: پیامبر اکرم

اخلاق نبوی: آشنایی با سیره اخلاقی پیامبر اعظم (صلی الله علیه وآله)

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: جواد محدثی
گروه: مشاهدات: 5776
دانلود: 2923

توضیحات:

اخلاق نبوی: آشنایی با سیره اخلاقی پیامبر اعظم (صلی الله علیه وآله)
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 91 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 5776 / دانلود: 2923
اندازه اندازه اندازه
اخلاق نبوی: آشنایی با سیره اخلاقی پیامبر اعظم (صلی الله علیه وآله)

اخلاق نبوی: آشنایی با سیره اخلاقی پیامبر اعظم (صلی الله علیه وآله)

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

به مخاطب، نکند.(1) ابوذر غفاری نقل می کند:

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم میان اصحاب می نشست، و گاهی که فردی غریب و ناشناس می آمد و آن حضرت را نمی شناخت، از جمع می پرسید که پیامبر کدام یک از شماست؟ این بود که از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم درخواست کردیم اجازه فرماید جایگاهی برایش بسازیم که آنجا بنشیند تا افراد غریب، او را بشناسند.

با موافقت پیامبر، دکّه و سکو مانندی از گِل برایش بنا کردیم، آن حضرت روی آن می نشست و ما هم در دو طرف پیامبر می نشستیم.(2) انس بن مالک نقل می کند:

هرگاه نزد پیامبر می آمدیم، حلقه وار می نشستیم.(3) و این گونه حلقه وار و دور هم نشستن، نشانه بی تکلّفی در جلسات، و پرهیز از تشریفات و در قید و بند «جای خاص» نبودن است.

3 - جلوس مؤدّبانه

نحوه نشستن در حضور دیگران، فرهنگ و تربیت انسان را نشان می دهد. پیامبر اعظمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بیش از همه ادب

____________________

1- مکارم الاخلاق، ص 14.

2- همان، ص 16.

3- بحارالانوار، ج 16، ص 236.

اجتماعی را مراعات می کرد. هرگز دیده نشد که پای خود را در حضور دیگران، دراز کند:

«وَ ما رُئِیَ مُقدِّماً رِجْلَهُ بَیْنَ یَدَیْ جَلیسٍ لَهُ قَطٌّ».(1)

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم اغلب رو به قبله می نشست، و به کسانی هم که خدمتش می رسیدند، احترام و تکریم می کرد و گاهی زیرانداز یا عبای خود را برای آنان می گسترد تا روی آن بنشینند، با آنکه هیچ گونه قرابت و خویشاوندی میانشان نبود، ولی دیگران را روی جایگاه خود می نشاند.(2) پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم تا آنجا ادب مجلس را رعایت می کرد که زانوهای خویش را در برابر چشم دیگران، قرار نمی داد، رفتاری که گاهی عربها داشته و دامن لباس را بالا می زدند و ساقها و زانوان لختشان دیده می شد، اما آن حضرت، همواره پاها و زانوهای خویش را می پوشاند:

«ما اخْرَجُ رُکْبَتَیْهِ بَیْنَ یَدَیْ جَلیسٍ لَهُ قَطُّ».(3)

وقتی برای غذا، سر سفره می نشست، زانوان و قدم های خویش را جمع می کرد و مثل نمازگزار و حالت تشهد می نشست، لیکن یکی از دو زانو روی دیگر متمایل می شد و می فرمود: من بنده ام، مثل بندگان می خورم و مثل

____________________

1- بحارالانوار، ج 16، ص 236.

2- المحجه البیضاء، ج 4، ص 131؛ بحارالانوار، ج 16، ص 240.

3- مکارم الاخلاق، ص 17.

بندگان می نشینم.(1) مردی وارد مسجد شد و به حضور پیامبر رسید. حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم تنها نشسته بود، اما در عین حال، جا به جا شد و برای مرد تازه وارد، جا باز کرد. آن مرد گفت: یا رسول اللَّه! جا که وسیع است! حضرت فرمود: حق مسلمان بر مسلمان دیگر آن است که وقتی دید می خواهد نزدیک او بنشیند، برایش جا باز کند و جا به جا شود.(2)

4 - حفظ حریم ها

گاهی بیان کاستی ها و زشتی ها و عیوب دیگران نُقل مجالس است و به انتقاد از این و آن سپری می شود و حریم ها مراعات نمی گردد.

به روایت امیر المؤمنینعليه‌السلام : مجلس پیامبر، مجلس بردباری، شرم و حیا، صدق و امانت بود، سر و صدا و فریاد در آن مجلس شنیده نمی شد، حرمت افراد مورد هتک قرار نمی گرفت، و در پی لغزش دیگران و عیب جویی از آنان نبودند، همه اهل پیوند و صفا و ارتباط بر محور تقوا بودند، بزرگان و سال خوردگان مورد تکریم و احترام قرار می گرفتند، به خردسالان، ترحّم و شفقت می شد و افراد نیازمند و مراجعانی را که کار داشتند، مراعات می کردند و

____________________

1- المحجه البیضاء، ج 4، ص 135.

2- بحارالانوار، ج 16، ص 240.

پناهگاه و مأمنی برای غریبان بودند:

«مَجْلِسُهُ مَجْلِسُ حِلْمٍ وَ حَیاءٍ و صِدْقٍ و امانَهٍ، وَ لا تُرْفَعُ فیهِ الأصواتُ ...».(1)

چنین مجلسی، زمینه ساز تربیت روحی و ادب اجتماعی است. این فرهنگ را از پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آموخته بودند.

در محضر آن حضرت، وقتی سخن گفته می شد، همه گوش می کردند، سخن یکدیگر را قطع نمی کردند، پای سخنرانی رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، سراپا گوش بودند، آن چنان که گویی پرنده بر سرشان نشسته است. چون کلام پیامبر تمام می شد، آنان آغاز به سخن می کردند. هنگام سخن گفتن دیگری نیز تا پایان کلامش صبر می کردند و وارد سخنان او نمی شدند.(2) در حضور آن حضرت، اگر سخنی هم درباره دیگران گفته می شد، سخن از نیازها و حاجت هایشان بود تا به تأمین و رفع آنها اقدام شود. خود آن حضرت سفارش فرموده بود که حاجت و نیاز کسانی را که دسترسی به من ندارند، به من اطلاع دهید، چرا که خداوند در قیامت، قدم های کسانی را بر صراط، استوار می دارد که حاجتِ حاجتمندان و گرفتاریِ درماندگان را به افراد توانگر و مسؤولان و زمامداران برسانند. این بود که در خدمت آن حضرت، سخن از این گونه

_____________________

1- سنن النبی علامه طباطبایی، ص 17.

2- همان.

نیازها بود و مجالی نمی داد که از عیوب و لغزش های دیگران صحبت شود:

«... لا یُذْکَرُ عِندَهُ الّا ذلِکَ وَ لا یُقبَلُ مِنْ احدٍ عَثْرَهٌ».(1)

5 - رسیدگی به مشکلات

محضر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم جلسه طرح نیازها از سوی مردم و پاسخگویی و اجابت از سوی آن حضرت بود. از این رو از با برکت ترین مجالس محسوب می شد. وقتی کسی در خدمت پیامبر بود و نیاز و کار را مطرح می کرد، آن حضرت آن قدر تحمّل می کرد و گوش می داد تا سخن او به پایان برسد. اگر در توانش بود، حاجت او را برمی آورد، وگرنه با گفتاری دلنشین او را خرسند می ساخت. آن قدر تحمّل نشان می داد که طرف برخیزد و برود، نه اینکه پیامبر، کلام او را نیمه کاره رها کند و در پی کار خویش رود.(2) حضرت می فرمود: حق مجالس را ادا کنید.

می پرسیدند: حقّ مجالس چیست؟

می فرمود: چشم هایتان رااز ناروا بپوشید، پاسخ سلام را بدهید، نابینا را راهنمایی کنید، امر به معروف و نهی از منکر کنید.(3)

____________________

1- بحارالانوار، ج 16، ص 151.

2- مکارم الاخلاق، ص 17.

3- همان، ص 26.

در محضر پیامبر، کسانی قرب و منزلت بیشتری داشتند و از یاران ویژه وی به شمار می رفتند که خیرخواهی شان نسبت به مسلمانان بیشتر و مواسات، کمک رسانی و ایثارشان نسبت به مردم افزون تر باشد.(1) به روایت علیعليه‌السلام کسانی که با آن حضرت کار داشتند و برای رفع حاجت در خانه خدمتش می رسیدند، بعضی یک حاجت داشتند، برخی دو حاجت و بعضی دارای نیازهای متعدّد. پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم اوقات خویش را صرف آنان می کرد و مشکلاتشان را برطرف می کرد و وقت خویش را به تناسب کار و حاجت آنان تقسیم می کرد و در اختیار آنان می گذاشت.(2) محضر رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم همواره پربار بود، هم از جهت شناختِ معارف دینی و هم الهام گیری از اخلاق و سلوک اجتماعی و گرایش و عنایت به عبادات و تکالیف. آنان که شرفیاب خدمتش می شدند، بی بهره و دست خالی برنمی گشتند، یا فهم دینی آنان افزوده می شد، یا در درجات معنوی رشد می کردند، و حتی بهره مادی هم می بردند.

به این گزارش علویعليه‌السلام دقت کنید:

____________________

1- بحارالانوار، ج 16، ص 151.

2- سنن النبی، ص 15.

و«یَدْخُلُونَ رُوّاداً وَ لا یَفْتَرِقُونَ الّا عَنْ ذَواقٍ َیَخْرُجُونَ ادِلَّهً».(1)

افراد، برای درک فیض و طلب علم، شرفیاب حضورش می شدند و بی اینکه چیزی بچشند، متفرّق نمی شدند و چون برمی گشتند، راهنمایانی بودند!) هم بهره مندی مادی و هم تغذیه روحی و معنوی.

6 - احترام به دیگران

پیامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم سعی می کرد در حضور او حرمت اشخاص حفظ شود و احساس کرامت و عزّت کنند.

یکی از نمادهای این حرمت گذاری، مراعات حال تازه واردین و جا دادن به آنان است. مردی وارد مسجد شد، در حالی که پیامبر تنها نشسته بود. حضرت کمی جابه جا شد و برای او جا باز کرد. آن مرد گفت: یا رسول اللَّه! جا وسیع است. فرمود: حق مسلمان بر مسلمان دیگر آن است که چون دید می خواهد کنار او بنشیند، برایش جا باز کند.(2) از توصیه های آن حضرت این بود که هر گاه بزرگ یک قوم نزد شما آمد، به او اکرام و احترام کنید:

«اذا أتاکُم کَریمُ قَوْمٍ فَاکرِموهُ»؛(3)

و خود نیز در عمل چنین رفتاری داشت.

____________________

1- سنن النبی، ص 15.

2- بحار الانوار، ج 16، 240

3- مکارم الاخلاق، ص 24

5 - سخن گفتن

اشاره

«کیفیت سخن گفتن» با دیگران، نشانه میزان خردمندی و حدّ و حدود شعور و ادب انسان است، در این بخش، اشارتی به سیره حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در مورد سخن گفتن داریم، تا در این موضوع که مورد ابتلای همگان است به آن حضرت اقتدا و تأسی کنیم:

1 - کلام مفید و مربوط

بسیاری از سخنان که بر زبان جاری می شود، کم فایده و بیهوده است، سزاوار است که انسان خود ساخته، بر زبان و گفتار خود، کنترل و مراقبت داشته باشد. پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم زبان خویش را نگه می داشت و به کار نمی انداخت، مگر در اموری که به آن حضرت مربوط باشد، یا سودمند باشد، وقتی هم سخنی می فرمود، الفت بخش و وحدت آفرین بود، نه عامل تفرقه و موجب بد دلی و کدورت افراد، نسبت به یکدیگر:

«کانَصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم یَخْزِنُ لِسانَه الّا عَمّا یَعْنیهِ وَیُؤَلِّفُهُمْ وَلا یُنَفِّرُهِمْ».(1)

2 - در سطح مخاطبین

خردمند در سخن گفتن، سطح فکر و میزان کشش و معلومات طرف را حساب می کند. زیرا سخنان نامناسب با عقل و فکر مخاطبین، هم سبب خستگی و ملامت آنان از گوش دادن می شود، و هم آنان را به برداشت های غلط یا اندیشه های انحرافی می کشاند. پیامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم با آنکه عقل کلّ بود و دانای همه اسرار و معارف والا، اما در سخن گفتن، سطح شعور و ظرفیّت طرف را می سنجید.

امام صادقعليه‌السلام فرموده است که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هرگز با مردم، با عمق عقل و درک خود سخن نگفت و می فرمود: ما پیامبران، مأموریم که با مردم به اندازه عقل آنان حرف بزنیم، نه به قدر فهم خودمان:

«ما کَلَّمَ رَسُولُ اللَّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم العِبادَ بِکُنْهِ عَقْلِهِ قَطُّ، قالَ رسولُ اللَّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم انّا مَعْشَرُ الأنبیاءِ امِرْنا انْ نُکَلِّمَ النّاسَ عَلی قَدْرِ عُقُولِهِمْ».(2)

_____________________

1- بحار الانوار، ج 16، ص 151.

2- همان، ص 280.

این شیوه، برای همه کسانی که با سخنرانی، تدریس و تألیف با مردم مرتبطند، درس و الگوست، تا از این طریق، یعنی سخن و نوشتاری روشن، مفهوم و مردمی استفاده کنند، تا به راحتی با مخاطبین، ارتباط برقرار کنند. سخنان پیامبر، روشن، گویا، واضح بود، چنانکه هر شنونده ای آن را می فهمید:

«کانَ کَلامُهُ فَصلًا یَتَبَیَّنُهُ کُلُّ مَنْ سَمِعَهُ».(1)

3 - هنر گوش دادن

صبوری و تحمل گاهی هم در بعد گوش دادن به سخنان دیگران تبلور پیدا می کند. افراد عجول و کم ظرفیّت تنها دوست دارند حرف بزنند. نه تحمّل گوش دادن دارند، نه حوصله اینکه تا پایان یافتن سخنان طرف، تحمل و سکوت کنند.

حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هم اصحاب را چنان عادت داده و تربیت کرده بود که حرف گوینده را تا پایان گوش می دادند و ساکت بودند تا از سخن گفتن فراغت یابد، و هم خود آن حضرت هرگز کلام کسی را قطع نمی کرد:

«مَنْ تَکَلَّمَ انْصَتُوا لَهُ حتّی یَفْرَغ». «وَلا یَقْطَعُ عَلی احَدٍ کلامَهُ».(2)

_____________________

1- مکارم الاخلاق، طبرسی، ص 23.

2- بحارالانوار، ج 16، 153.

4 - سخن با تبسّم

از نمودهای حسن خلق، آمیختن سخن با لبخند است.

هم جاذبه می آفریند، هم سخن را دلنشین تر می سازد.

سخن گفتن پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آمیخته به تبسمی ملیح و دلنشین بود:

«کانَ رَسُولُ اللَّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم اذا حَدَّثَ بِحَدیثٍ تَبَسَّمَ فی حَدیثِهِ».(1)

گاهی هم با دیگران، با گفتار خویش، مزاح و شوخی می کرد، با این هدف و قصد که آنان را مسرور و خرسند سازد.(2)

5 - خلاصه گویی

پر حرفی، آزار دهنده شنونده است و او را خسته می کند. سخنرانی های طولانی موجب گریز افراد از جلسات مذهبی، یا نماز جمعه و مجالس وعظ می گردد. رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم که همه کلماتش نور و حکمت و آموزنده بود، رعایت می کرد که خطبه هایش کوتاه باشد:

«کانَ اقْصَرَ النّاسِ خُطبهً وَاقَلَّهُ هَذَراً».(3)

______________________

1- سنن النبی، علامه طباطبایی، ص 48.

2- همان.

3- بحار الانوار، ج 16، ص 237، مکارم الاخلاق، ص 23.

در عین کمال نماز، خطبه هایش کوتاه ترین بود و کمترین سخن بیهوده و غیر لازم نداشت.

این رعایت حال مردم و «مردم داری» او را نشان می داد.

6 - همدلی و همزبانی با مردم

از جلوه های دیگر مردم داری و مردمی زیستن آن حضرت آن بود که در جلسات با مردم به سخن می پرداخت و از همان سخنان می گفت که آنان می گفتند، در طرح مشکلات اجتماعی و مسائل روز مرّه و گرفتاری های زندگی، یا طرح موضوعات دینی و دنیوی و اخروی با آنان هم آوا و هم سخن می شد، نه آنکه خویش را جدا از مردم به حساب آورد و در گفتگوها با مردم محشور و مخلوط نشود.

زید بن ثابت نقل می کند:

«هر گاه نزد پیامبر می نشستیم، اگر سخنی در یاد آخرت می گفتیم با ما هم سخن می شد.»(1) گاهی برای آنکه سخنش کاملًا برای طرف مقابل مفهوم و بی ابهام باشد، آن را سه بار تکرار می فرمود:

«کانَ رَسُول اللَّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم اذا حَدَّثَ الحدیثَ او سَأَلَ عَنِ الأمرِ کَرَّرهُ ثلاثاً لِیَفْهَمَ ویُفهَمَ عَنْهُ».(2)

____________________

1- بحار الانوار، ج 16، ص 235.

2- مکارم الاخلاق، ص 20.

7 - کنترل زبان در حال خشم

حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم دیرتر از همه خشمگین و عصبانی می شد و زودتر از همه هم عفو می کرد و در می گذشت. و در حال خشم و رضا یکسان سخن می گفت. یعنی نه رضا و خرسندی، او را به گزافه گویی و تملّق می کشاند و نه عصبانیت او را از مرز حق بیرون می برد. این میزان تقوا و اراده قوی است که انسان در حال غضب، حق و باطل را به هم نیامیزد. پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در حال رضا و غضب، چیزی جز حق نمی گفت:

«وَ کانَ فِی الرِّضا وَالغَضَبِ لایَقُولُ الّا حَقّاً».(1)

این ها گوشه هایی از «اخلاق کریمه» پیامبر خاتم است که از سوی خداوند به «خلق عظیم» ستوده شده است و بجاست که پیروان او در رفتار و گفتار از مولا و مقتدایشان پیروی کنند و سخن گفتنشان براساس، حق رضای الهی، مردم داری، روشنگری، صبوری، و تحمل، کوتاه و جذاب باشد و «ادب در گفتار» شاخصه ادب اجتماعی امّت محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم محسوب گردد.

____________________

1- سنن النبی، ص 76.

6 - راه رفتن

اشاره

حالات ظاهری انسان گاهی آینه درون نمای اوست. نحوه «راه رفتن» نیز به نوبه خود گویای خصلت های شخصیتی افراد است. حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در کیفیت راه رفتن هم شیوه خاصی داشت که به آن اشاره می کنیم:

1 - مشْیِ استوار

محکم و استوار راه رفتن، نشانه صلابت روحی و قدرت درونی است. البته در حدّی که به شکل غرور و تکبر در نیاید. نحوه راه رفتن حضرت رسول، استوار و متین و با قدرت و استواری بود. به نقل ابن عباس:

«کانَ رَسُولُ اللَّهِ اذا مَشی، مَشی مَشیاً یُعْرَفُ انَّهُ لَیسَ بِمَشیِ عاجزٍ وِلابِکَسْلانَ».(1)

مشی محکم نشانه عاجز و سست و کسل نبودن حضرت بود.

در نقل دیگر از حضرت علیعليه‌السلام آمده است که چنان راه می رفت که گویی در سراشیبی گام برمی دارد، شیوه ای که پیش از آن و بعد از آن دیده نشده است.(2) به نقل جابربن عبداللَّه انصاری:

«کانَ رسُولُ اللَّهِصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فی اخْرَیاتِ النّاسِ یُزجِی الضَّعیفَ وَ یُرْدِفُهُ وَیَدُلُّهُمْ».(3)

پیامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در اواخر مردم راه می رفت، ناتوانان را کمک می کرد و بر مرکب خویش سوار می نمود و آنان را راهنمایی می کرد.

2 - تند، اما باوقار

رعایت اعتدال در رفتار، سیره پیامبرانه است. گاهی تند رفتن، به سبُکی و خفّت می انجامد، گاهی هم آرام و سنگین راه رفتن سر از تکبر و غرور در می آورد. ایجاد موازنه در راه رفتن، به حالتی که نه مغرورانه باشد، نه سبک و نه عاجزانه

_____________________

1- بحار الانوار، ج 16، ص 236.

2- همان، نیز: سنن النبی، ص 46.

3- مکارم الاخلاق، ص 22، سنن النبی، ص 71.

چیزی است که در رفتار آن حضرت مشهود بود.

به نقل هند بن ابی هاله تمیمی:

«یَمشی هَوْناً، سریعَ المَشْیَهِ ....»(1)

آن حضرت با آرامش و وقار راه می رفت، در عین حال، تند و چابک بود.

3 - مراعات افراد پیاده

گاهی سواره از حال پیاده بی خبر است. سوار بر مرکب پیش می تازد و افراد بی وسیله و مرکب را پشت سر می گذارد، یا با بی اعتنایی از کنار آنها می گذرد. بی توجهی به پیادگان نوعی غرور را همراه دارد و سوار نکردن بر وسیله نقلیه خویش، نوعی عمل غیر انسانی و دور از عواطف بشری است.

پیامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم اگر گاهی سواره بود، اجازه نمی داد که کسی یا کسانی پیاده همراه وی و ملازم رکاب، مسیر را طی کنند و او سواره باشد. یا پیاده را هم سوار می کرد، یا می فرمود که: برو و فلان جا منتظر من باش:

«انَّ رَسُولَ اللَّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم لایَدَعُ احداً یَمشی مَعَهُ اذا کانَ راکِباً حتّی یَحْمِلَهُ مَعَهُ، فَانْ ابی قال: تَقَدَّمْ امامی وَادْرِکْنی فِی المَکانِ الّذی تُریدُ».(2)

_____________________

1- مکارم الاخلاق، ص 12.

2- بحار الانوار، ج 16، ص 236. مکارم الاخلاق، ص 22.

4 - وابسته نبودن به مرکب

برخی از روی تنبلی و بی حالی، حاضر به پیاده روی نیستند. برخی هم اگر سواره رفت و آمد می کنند، نوع وسیله نقلیه برایشان مهم است و اگر مدتی بر وسیله عالی سوار می شده اند، عوض کردن آن و استفاده از مرکب ساده تر برایشان دشوار است. این نشانه نوعی وابستگی به «دنیا» است و تبدیل شدن «وسیله» به «هدف»!

پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم گاهی سوار اسب یا استر می شد. گاهی سوار بر الاغ و گاهی هم سوار بر درازگوش بی پالان و کسی را هم همراه خود سوار می کرد و اگر هم وسیله ای نبود، پیاده و یا بدون عبا و عمامه راه می رفت. در تشییع جنازه شرکت می کرد و گاهی برای عیادت مریض به دورترین نقطه شهر می رفت.(1) این نشان از حرّیت و وارستگی و زندگی مردمی و بی تکلّفی او دارد.

تکلّف گر نباشد خوش توان زیست

تعلّق گر نباشد خوش توان مرد

___________________

1- سنن النبی، ص 74.

5 - عوض کردن مسیر

حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم گاهی از راهی که می رفت در بازگشت از راه دیگری بر می گشت نه همان راه اولیه این کار، یا یک اقدام امنیتی بود تا از خطرهای احتمالی و کمین دشمنان مصون بماند یا همچنانکه در حدیثی از حضرت رضاعليه‌السلام نقل شده است، زمینه افزایش رزق و روزی بوده است. به این معنی که در تنوع راه عبور، هم انسان های بیشتری را می بیند و تقویت روابط اجتماعی انجام می گیرد، هم مردم و شهر و تلاش ها را می بیند و خوداین معاشرت با طیف وسیع تری از مردم، سبب رونق کار اجتماعی انسان و در نتیجه افزایش رزق اوست.

گرچه راه رفتن و عبور و مرور، چه سواره و چه پیاده چیز ساده و پیش پا افتاده ای جلوه می کند، ولی همین مسأله می تواند با الهام از اسوه های مکتب و شیوه رفتاری اولیای دین، وضعیّت مطلوب و به سامانی داشته باشد.

امروز «فرهنگ ترافیک» و آداب رفت و آمد در جاده ها (چه داخل شهر و چه بیرون) و نحوه تردّد انسان ها در معابر و گذرگاه، از مسائل مهم اجتماعی است.

غرور و خیره سری و بی مبالاتی در مشی و رفت و آمد، امروز در شکل های جدیدتری بروز می کند. امید است که شیوه رسول اللَّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم سرمشق امت او باشد و راه رفتنی متواضعانه را پیش گیرند.

7 - آراستگی

اشاره

خدا زیباست و زیبایی را دوست دارد. این نکته که مضمون احادیث مکرر است.(1) در شکل ظاهری و هیئت آشکار انسان های مسلمان هم تجلّی می یابد و خداوند زیبایی و آراستگی را برای بندگان و در مؤمنان هم می پسندند و ژولیدگی و در هم ریختگی را برآنان روا نمی دارد.

به فرموده امیرالمؤمنینعليه‌السلام

«التَّجَمُّلُ مِن اخلاقِ المُؤمِنین».(2)

آراستگی از اخلاق مؤمنان است.

رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نیز فرموده است: «انَّ اللَّهَ یُبْغِضُ الوَسَخَ وَالشَّعَثَ».(3)

______________________

1- «انَّ اللَّه جمیلٌ یُحِبُ الجمالَ»، علیعليه‌السلام وسائل الشیعه، ج 3، ص 340.

2- غرر الحکم، آمدی.

3- نهج الفصاحه، حدیث شماره 741.

پروردگار، چرکی و ژولیدگی را دشمن می دارد.

با توجه به مطلوب بودن تجمّل و آراستگی از دید اسلام به بررسی گوشه هایی از این شیوه رفتاری، در سیره پیامبر خدا می پردازیم:

1 - آینه و شانه

آراستگی سر و صورت و وضعیت موی چهره و سر، نشان اهمیّت دادن به این سنّت اسلامی است. رسول خدا در آینه نگاه می کرد، موی سر خود را شانه می زد، گاهی هم به جای آینه، در ظرف آب نگاه می کرد و موی سر خود رامرتب می ساخت و علاوه بر اینکه خود را برای خانواده آراسته و مهیا می کرد، برای برادران دینی هم خود را می آراست:

«وَ کانَصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم یَنْظُرُ فِی المِرآهِ وَیُرَجِّلُ وَیَمْتَشِطُ وَرُبّما نَظَرَ فِی الماءِ وَسَوّی جَمَّتَهُ فیهِ و لقد کانَ یَتجَمَّلُ لَاصْحابِهِ فَضلًا عَلی تَجَمُّلِهِ لَاهْلِهِ».(1)

همسرش عایشه، دید که آن حضرت در ظرف آبی نگاه می کند که در اتاق اوست و خود را می آراید، گفت: پدر و مادرم فدایت! تو پیامبری و بهترین آفریدگان، چرا چنین می کنی؟ فرمود:

_____________________

1- بحار الانوار، ج 16، ص 249.

«انَّ اللَّهَ تعالی یُحِبُّ مِنْ عَبْدِهِ اذا خَرَجَ الی اخْوانِهِ انْ یَتَهَیَّأَ لَهُمْ وَیَتَجَمَّلَ».(1)

خداوند از بنده اش این را دوست دارد که هر گاه نزد برادران دینی اش بیرون می رود، خود را برای آنان آماده و آراسته سازد.

این شیوه سبب جذب و جلب دیگران می شود و نفوذ دعوت تبلیغی یک پیشوا را افزایش می دهد.

آن حضرت با شانه، سر خود را شانه می کرد. همسرانش مراقب و منتظر بودند که وقتی از موهای سر و صورت او می ریخت، آنها را جمع می کردند. تار موهایی که گاهی نزد مردم به عنوان تبرک مانده بود از همان موها بود. وی گاهی روزی دوبار محاسن خود را شانه می زد و پس از شانه زدن شانه را در جای مخصوص خود می گذاشت.(2)

2 - خوشبویی

از نشانه های دیگر آراستگی، استفاده از عطریات و مواد خوشبو کننده است، که هم عامل نشاط و روحیه خود شخص معطر است و هم به دیگران نشاط و مسرّت می بخشد.

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آن قدر عطر و و مواد خوشبو کننده بر سر و صورت خود می زد، که گاهی جلوه و براقی آن در موهای

____________________

1- بحار الانوار، ج 16، ص 249.

2- مکارم الاخلاق، طبرسی، ص 33.

سرش دیده می شد، با مشک و عنبر خود را خوشبو می ساخت، گاهی هم با «عود» و «غالیه» خود را معطر می کرد.(1) خرج کردن در این راه بسیار پسندیده است و اسراف هم به حساب نمی آید. به روایت امام صادقعليه‌السلام :

«کانَ رَسُولُ اللَّهِ یُنْفِقُ عَلَی الطّیبِ اکثَرَ مِمّا یُنْفِقُ عَلَی الطَّعامِ».(2)

پیامبر خدا، بیش از آنچه که برای خوراکی و طعام خرج کند، در راه عطریات خرج می کرد.

این است اخلاق پیامبرانه! چه عیب دارد که بخشی از مخارج روزانه مسلمانان را، هزینه های بهداشتی و تمیزی و آراستگی و خوشبویی آنان تشکیل دهد؟! امام صادقعليه‌السلام می فرماید:

«ما انْفَقْتَ فِی الطّیبِ فَلَیسَ بِسَرَفٍ».(3)

آنچه در راه عطریات خرج کنی، اسراف نیست.

پیامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هر گاه از کوچه و گذرگاهی می گذشت، پس از عبورش، آنان که از آن مسیر می گذشتند، از رایحه خوش بر جای مانده می دانستند که پیامبر از این کوچه گذشته است! هر گاه عطری به او عرضه می شد، از آن استفاده

_____________________

1- مکارم الاخلاق، طبرسی، ص 34.

2- بحار الانوار، ج 16، ص 248.

3- مکارم الاخلاق، ص 41.

می کرد و می فرمود: بوی آن خوش است، سنگینی هم ندارد! و استفاده از بوی خوش را همیشه دوست داشت و از آن لذّت می برد.(1) به فرموده امام صادقعليه‌السلام رسول خدا هر جمعه عطر می زد و خود را خوشبو می ساخت و اگر عطریاتی هم در اختیار نداشت روسری بعضی از همسرانش را آب پاشیده بر سر و روی خود می کشید تا خوشبو گردد.

«کانَ رَسولُ اللَّهِ یَتَطَیّبُ فی کُلِّ جُمْعَهٍ فَاذا لَم یَجِد اخَذَ بَعْضَ خُمُرِ نِسائِهِ فَرَشَّهُ بِالماءِ وَیمَسَحُ بِهِ».(2)

3 - بهداشت بدن

استحمام کردن، شستشو، نظافت بدن و زدودن موهای آن از عوامل تأمین سلامتی و نظافت و از نشانه های آراستگی است. گرفتن ناخن، چیدن موی شارب، زدودن موهای زیر بغل نیز از همین نمونه هاست.

پیامبر اکرم جمعه به جمعه موهای زائد بدن را می زدود، ناخن هایش را می گرفت شاربش را کوتاه می کرد.(3) به روایت امام صادقعليه‌السلام :

_____________________

1- بحار الانوار، ج 16، ص 249.

2- مکارم الاخلاق، ص 41.

3- سنن النبی، علامه طباطبایی، ص 94.

«و کانصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم یُقَلِّمُ اظفارَهُ وَیَقُصُّ شارِبَهُ یَومَ الجمعَهِ قبلَ انْ یَخْرُجَ الی الصَّلاهِ».(1)

آن حضرت روز جمعه پیش از آنکه برای برپایی نماز جمعه از خانه بیرون رود، ناخن هایش رامی چید و شارب خود را کوتاه می کرد.

چیدن ناخن و کوتاه کردن مو به بهداشت آن کمک می کند. پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به این نظافت حتی در مسافرت ها هم توجّه داشت و هر گاه به سفر می رفت پیوسته پنج چیز را با خود داشت: آینه، سرمه دان، شانه، مسواک، و قیچی.(2) هر گاه سر و صورت خود را می شست. موهای خویش را با «سدر» شستشو می داد.(3) آن حضرت علاقه داشت که بر موی سر و صورت خود روغن های خوشبو کننده بزند، حتی به ابروها و شارب هم می زد. در سفره ها هیچگاه شیشه روغن و سرمه دان و قیچی و مسواک و شانه را از خود دور نمی ساخت.(4)

4 - مسواک

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم اهمیت فراوانی به مسواک می داد.

_____________________

1- سنن النبی، علامه طباطبایی، ص 106.

2- همان، ص 109.

3- بحار الانوار، ج 16، ص 247.

4- مکارم الاخلاق، ص 35.

دندان هایش پیوسته برّاق و سفید بود و امت خویش را هم به مسواک زدن دستور می داد. هر گاه می خوابید، مسواک را بالای سر خود می گذاشت. قبل از خواب مسواک می زد.

وقتی از خواب بیدار می شد مسواک می زد.(1) این نکته بهداشتی توصیه خدا به آن حضرت بود.

می فرمود: آن قدر (از سوی خداوند) به مسواک فرمان داده شدم که ترسیدم بر من واجب شود.(2) نسبت به امت خویش نیزفرموده است که: اگر نبود که بر امتم دشوار سازم آنان را امر می کردم که با هر نماز مسواک بزنند. می فرمود:(3) مسواک هم پاکیزه کننده دهان، هم موجب رضای الهی است و از سنت های مؤکدی است که خداوند قرار داده است.(4) مجموعه آن چه در چهره و موی سر و صورت و لباس و دهان و دندان و بوی بدن و زیبایی ظاهری مطرح شد، سنت «تجمل» و آراستگی است که در زندگی نامه حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم دیده می شود.

امت محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نیز چه در مقابل امت ها و ملت ها و پیروان ادیان دیگر و چه به عنوان الگوی تأثیرگذار بر

____________________

1- بحار الانوار، ج 16، ص 253.

2- همان.

3- سفینه البحار، محدّث قمی، ج 1، ص 674.

4- همان، ص 675.

دیگران، به اسوه ای همچون پیامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می نگرند که رفتار اجتماعی اش با مردم و نحوه معاشرت او در جامعه، به نحوی بود که محبوب دل ها شده بود و مردم از مصاحبت و هم سخنی و انس با آن حضرت لذت می بردند.

نظم و بهداشت و پاکیزگی ره آورد غرب و اروپائیان نیست، بلکه متن دستورهای دینی و سنت های اسلامی است و بالاترین آن در وجود نازنین رسول مکرم تجلی یافته بود، آن هم با شرایط آن روزگار و کمبود آب و وسایل و امکانات.