پاسخ به پرسش ها و شبهه های وهابیت

پاسخ به پرسش ها و شبهه های وهابیت0%

پاسخ به پرسش ها و شبهه های وهابیت نویسنده:
گروه: کتابخانه عقائد

پاسخ به پرسش ها و شبهه های وهابیت

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: علی باقر شیخانی
گروه: مشاهدات: 14569
دانلود: 4370

توضیحات:

پاسخ به پرسش ها و شبهه های وهابیت
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 203 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 14569 / دانلود: 4370
اندازه اندازه اندازه
پاسخ به پرسش ها و شبهه های وهابیت

پاسخ به پرسش ها و شبهه های وهابیت

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

4. رأی چهارم، حرمت و مبطلیت این کار برای نماز است که رأی مشهور امامیه (شیعه) در مسئله است و حتی سید مرتضی از علمای برجسته شیعه در آن ادعای اجماع کرده است.(1)

ازاین رو، از نظر مذاهب چهارگانه این کار مجاز است، ولی از نظر شیعه این کار نه تنها مجاز نیست، بلکه مبطل نماز است.

دلیل اول بر رد تکتّف این است که رسول گرامی اسلام این کار را در نماز انجام نمی داد. ابن رشد قرطبی از علمای اهل سنت می گوید:

درباره دست روی دست گذاشتن در نماز میان علما اختلاف شده است، مالک آن را در نمازهای واجب، مکروه ولی در نمازهای مستحب اجازه داده اما بعضی دیگر جزو آداب و سنن نماز دانسته اند و این نظر جمهور اهل سنت است. سبب این اختلاف نظر این است که روایاتی صحیح به ما رسیده است که نماز خواندن پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله را توصیف می کند و در آن نقل نشده است که پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله دست راست را روی دست چپ می گذاشت و از طرف دیگر به مردم امر می شود که در نماز دست روی دست بگذارند.(2)

دلیل دوم، ضعف ادله اهل سنت است. مهم ترین دلیل آنان چند روایت است که همه آنها از نظر سندی ضعیف هستند. از این رو، قابل اعتماد نیستند. برای نمونه، در روایت بخاری آمده است:

ابوحازم از سهل بن سعد نقل می کند که مردم مأمور می شدند مردان در نماز، دست راست خود را بر ذراع چپ قرار دهند. ابوحازم می گوید: این مطلب را صحیح نمی دانیم، مگر اینکه امر کننده آن پیامبر باشد.(3)

____________________

1- سید مرتضی علم الهدی، الانتصار، ص142.

2- بدایه المجتهد، ج1، ص140: «اختلف العلماء فی وضع الیدین احدهما علی الاخری فی الصلاه فَکَرِهَ ذلک مالک فی الفرض و اجازه فی النفل و رای قوم ان هذا من سنن الصلاه و هم الجمهور و السبب فی اختلافهم انه قدجاءت آثار ثابته نقلت فیها صفه صلاته علیه الصلاه و السلام و لم ینقل فیها انه کان یضع یده الیمنی علی الیسری و ثبت ایضا انّ الناس کانوا یومرون بذلک».

3- صحیح بخاری، کتاب الاذان، باب 87، باب وضع الیمنی علی الیسری، ج1، ص203، ح740.

نکته مهم در این روایت این پرسش است که چه کسی مردم را امر به این عمل می کرد؟ آیا پیامبر اسلام بود یا کسی دیگر؟ معلوم نیست. فقط ابوحازم چنین احتمالی را داده که گوینده رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله بوده است. ازاین رو، قابل استناد برای ثبوت چنین حکمی نیست. به همین جهت، دو تن از علمای اهل سنت، یعنی «عینی» شارح بخاری می گوید: «این روایت مرسل است.»(1) سیوطی نیز همین نظر را دارد.(2)

همچنین در روایت مسلم آمده است:

وائل می گوید: پیامبر اسلام را دیدم که هنگام خواندن نماز، دست هایش را بالا برد و تکبیر گفت. آنگاه پیراهنش را به خود پیچیده و دست راست را روی دست چپ گذاشت و هنگامی که خواست به رکوع رود، دو دستش را از میان پیراهن بیرون آورد و تکبیر گفت و رکوع کرد.(3)

این حدیث را علقمه بن وائل از پدرش روایت می کند که اهل سنت آن را مرسل می دانند.(4)

به این روایت نمی توان استدلال کرد؛ زیرا وجه این کار پیامبر معلوم نیست که چرا چنین کرد؟ آیا به جهت سرما پیراهن را به خود پیچید و دست ها را روی هم گذارد یا به عنوان امری مستحب چنین کرد. با وجود چنین احتمال هایی نمی توان به آن استدلال کرد.

در منابع اهل سنت از امام علیعليه‌السلام نقل شده است:

مِنَ السُّنهِ فی الصّلاهَ وَضعُ الکَفِّ عَلَی الاَکُفِّ تَحتَ السَّره.

در حال نماز، قرار دادن کف دست در کف دست دیگر زیر ناف از سنت است.

______________________

1- عمده القاری، ج5، ص278.

2- التواشیح علی الجامع الصحیح، ج1، ص463.

3- 11صحیح مسلم، کتاب الصلاه، باب 15، ص199، ح782.

4- «ابن حجر از ابن معین نقل می کند: «علقمه بن وائل عن ابیه مرسل» (تهذیب التهذیب، ج7، ص247).

نووی شافعی پس از نقل روایت می گوید:

دارقطنی و بیهقی و دیگران این روایت را نقل کرده اند و بر ضعیف بودن آن اتفاق کرده اند؛ زیرا راوی آن عبدالرحمان بن اسحاق واسطی است که به اتفاق امامان جرح و تعدیل، ضعیف است.(1)

روایت دیگری از عایشه نقل شده است:

ثَلاثَهٌ مِنَ النُّبوهِ... وَضعُ الْیَدِ الْیمُنی عَلَی الیُسری فی الصَّلاه.(2)

سه چیز از نبوت است... قرار دادن دست راست بر دست چپ.

این روایت نیز ضعیف است؛ زیرا نووی می گوید:

راوی این حدیث محمد بن ابان انصاری است و مجهول می باشد؛ زیرا بخاری درباره اش گفته در بین راویان از عایشه چنین کسی شناخته نشده است.(3)

دلیل سوم بر رد تکتف، اختلاف مذاهب چهارگانه اهل سنت در چگونگی قرار دادن دست ها و محل آن است. برخی می گویند باید دست ها را بالای ناف قرار داد و برخی می گویند زیر ناف؛ برخی می گویند برای مردان زیر ناف و برای زنان روی سینه مستحب است و... در چگونگی قرار دادن دو دست نیز چنین اختلافی وجود دارد.(4) این اختلافات به این جهت است که روایت معتبری که بیانگر انجام چنین کاری توسط پیامبر باشد، وجود ندارد.

دلیل چهارم برای رد تکتف این است که اهل بیت پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله از آن نهی می کردند. برای مثال، محمد بن مسلم از امام صادقعليه‌السلام یا امام باقرعليه‌السلام نقل می کند که به آن حضرت عرض کردم: شخصی دست راستش را در حال

____________________

1- المجموع، ج3 ص312.

2- سنن الکبری، ج2، ص28.

3- المجموع، ج3 ص313.

4- الفقه علی المذاهب الاربعه، ج1، ص217.

نماز روی دست چپ خود می گذارد؟ حضرت فرمود: این همان تکفیر است که نباید انجام شود.(1)

زراره هم از امام باقرعليه‌السلام نقل می کند که فرمود: «بر تو باد به اقبال در نماز. از قرار دادن دست راست روی دست چپ پرهیز کن؛ زیرا این عمل از کارهای مجوس است».(2)

بنا بر بعضی نقل ها، دست روی دست گذاشتن کار اسیران عجم بود که خلیفه دوم، این کار را پسندید و دستور داد مسلمانان در نماز چنین کنند.(3)

با وجود روایات صحیحی که از اهل بیتعليهم‌السلام به ما رسیده است، تکتف بر سر دو راهی سنت و بدعت قرار دارد. بی شک، ترک تکتف به جهت احتمال بدعت آن، بهتر است؛ زیرا بر اساس قاعده مشهور نزد عقلا و اصولیین، «دفع مفسده اولی از جلب منفعت» است.

رد ادله استحسانی برای اثبات تکتف

برخی علمای اهل سنت پس از آنکه نتواستند دلیل شرعی معتبر و قانع کننده ای برای استحباب تکتف بیابند، به برخی وجوه ذوقی و استحسانی تمسک کرده اند. نووی در کتاب المجموع می نویسد:

اصحاب می گویند: قرار دادن دست روی دست، بهتر از بیهوده کاری در نماز بوده و به تواضع و تضرع نزدیک تر است.(4)

در پاسخ این استدلال باید گفت اگر قرار باشد که شریعت از طریق ذوقیات و استحسانات ثابت شود، دین ضایع می شود. وظیفه انسان در مقابل شریعت، تعبد محض است. از طرفی به غیر از خلیفه دوم، کدام صحابی قائل به چنین چیزی بوده است؟

__________________ _____

1- وسائل الشیعه، کتاب الصلاه، باب15 از ابواب قواطع الصلاه، ج7، ص266، ح9295.

2- وسائل الشیعه، کتاب الصلاه، باب15 از ابواب قواطع الصلاه، ج7، ص266، ح9296.

3- محمدحسن نجفی، جواهر الکلام، ج11، ص19.

4- المجموع، ج3، ص313.

9-چرا شیعیان بعد از سوره حمد، آمین نمی گویند؟

از جمله مواردی که در نماز اهل سنت به ویژه در مسجدالحرام دیده می شود، گفتن آمین توسط نمازگزاران بعد از تمام شدن سوره حمد است. حتی گاهی به نمازگزاران شیعه به همین جهت اعتراض می کنند که چرا آمین نمی گویید؟

پاسخ

یکی از اموری که نزد فقهای همه مذاهب از مسلّمات است، این است که عبادات توقیفی است؛(1) یعنی باید مقدار و کیفیت آن به اذن شارع باشد و خروج از آن اندازه، بدعت و تشریع مُحرَّم به شمار می آید.

در حاشیه مغنی ابن قدامه آمده است: «عبادات توقیفی است و هیچ جزء یا شرطی از آن با قیاس یا علت تراشی ثابت نمی شود به ویژه نماز».(2) رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله نیز فرمود: «این نماز صلاحیت ندارد که چیزی از کلام انسان ها به آن افزوده شود».(3)

بنابراین، اهل سنت که جزو اضافی (یعنی تأمین و آمین گفتن پس از حمد) را مستحب می شمرند، باید دلیلی برای آن اقامه کنند. اهل بیتعليهم‌السلام که نزدیک ترین افراد به پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله هستند، به چنین سنتی فرمان نداده، بلکه آن را نفی کرده اند. جمیل بن دراج از امام صادقعليه‌السلام نقل می کند:

هرگاه پشت سر امام جماعت مشغول نماز بودی، هنگامی که امام از خواندن حمد فارغ شد، بگو: الحمدلله رب العالمین و آمین مگو.(4)

در روایت دیگری از محمد حلبی نقل شده است: از امام صادقعليه‌السلام پرسیدم: «هنگامی که از فاتحه الکتاب فارغ شوم، آمین بگویم؟ حضرت فرمود: نه».(5)

______________________

1- سیدجواد حسینی عاملی، مفتاح الکرامه،ج8، ص238.

2- مغنی ابن قدامه، ج1، ص506.

3- صحیح مسلم، کتاب المساجد و مواضع الصلاه، باب تحریم الکلام فی الصلاه، ص252، ح1086.

4- وسائل الشیعه، کتاب الصلاه باب عدم جواز التامین، ج7، ص 67، ح7362.

5- وسائل الشیعه، کتاب الصلاه باب عدم جواز التامین، ج7، ص 67، ح1084.

امام باقرعليه‌السلام نیز به گونه ای دیگر به ترک این سنت ناپسند فرمان می دهد. زراره از امام باقرعليه‌السلام نقل می کند که فرمود: «هرگز هنگامی که از خواندن [حمد] فارغ شدی، آمین مگو و اگر خواستی بگو: الحمدلله رب العالمین».(1)

بر اساس نظر اهل بیتعليهم‌السلام ، آمین گفتن پس از خواندن سوره حمد، موجب بطلان نماز می شود؛ زیرا آمین گفتن، کلام آدمی است و دلیلی بر استحباب آن در نماز وجود ندارد. به همین جهت فقهای شیعه درباره آن چنین گفته اند:

شیخ مفید: پس از خواندن حمد نباید آمین گفت.(2)

شیخ طوسی: گفتن آمین موجب بطلان نماز می شود، چه پنهانی و چه آشکار، چه قبل از پایان حمد و چه بعد از آن، برای ماموم و امام در هر حال.(3)

علامه حلی: آمین در آخر حمد نزد امامیه، حرام است و با گفتن آن، نماز باطل می شود.(4)

از دیگر مذاهب فقهی، درباره آن اختلاف دارند. نووی د راین باره می گوید: «رأی ابوحنیفه آن است که امام «آمین» را بلند و مأموم آهسته بگوید».

از مالک بن انس پیشوای مالکی ها دو روایت است. یکی مثل رأی ابوحنیفه است و دیگر آنکه اصلاً در نماز گفته نشود. رأی شافعی آن است که مأموم به حدی بگوید که تنها خودش بشنود، ولی کلام دیگری از او نقل شده است که باید بلند بگوید. رأی احمد بن حنبل آن است که برای نمازگزاران مستحب است آمین به جهر (بلند) بگویند.(5)

____________________

1- وسائل الشیعه، کتاب الصلاه باب عدم جواز التامین، ج7، ص 67، ح1085.

2- شیخ مفید، المقنعه، ص105.

3- محمد بن حسن طوسی، الخلاف، ج1، ص332.

4- حسن بن مطهر حلی، تذکره الفقهاء، ج3، ص162، مسئله265.

5- المجموع، ج3، ص373.

اهل سنت برای اثبات مدعای خود، به روایاتی متوسل شده اند که همگی خدشه پذیرند و نمی توانند چنین عمل مستحب مؤکدی را که با این شدت در صفوف جماعت خود اجرا می کنند، اثبات کنند.

دلیل اصلی برای چنین کاری روایاتی است که از ابوهریره نقل شده است. وی می گوید که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: «هرگاه امام به «ولا الضالین»، رسید، بگویید: آمین».(1)

همچنین روایات دیگری از وی به همین مضمون نقل شده است. ابوهریره را متهم ترین راویان حدیث است. ذهبی نقل می کند:

عمر بن خطاب، ابوهریره را از نقل حدیث منع کرد، حتی او را با تازیانه زد و به او گفت: زیاد از پیامبر نقل حدیث کردی... اگر دست از نقل حدیث از پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله برنداری، تو را به قبیله ات (دوس) تبعید خواهم کرد یا به سرزمین قرده خواهم فرستاد.(2)

ابوحنیفه می گوید:

تمام اصحاب پیامبر نزد من ثقه و عادلند و حدیثی که از طریق آنان به من رسیده، صحیح و پذیرفتنی است، مگر احادیثی که از طریق ابوهریره، انس بن مالک رسیده است که مورد قبول من نیست، بلکه همه آنها نزد من مردود است.(3)

اهل سنت در روایاتی دیگر، آمین گفتن را از امام علیعليه‌السلام نقل می کنند، چنانکه ابن ماجه به سند خود از علیعليه‌السلام نقل می کند که فرمود: «از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله شنیدم که بعد از «ولا الضالین»، آمین گفت».(4)

باید دانست در سند این، روایت محمد بن ابی عبدالرحمان بن ابی لیلی وجود دارد که حافظه اش جداً ضعیف است.(5) شعبه هم می گوید: «من کسی

____________________

1- سنن کبری، ج2، ص55.

2- سیراعلام النبلاء، ج2، ص433.

3- شرح نهج البلاغه، ج4، ص68.

4- سنن ابن ماجه، ج1، ص278.

5- سنن ابن ماجه، ج1، ص278.

بدحافظه تر از ابن ابی لیلی ندیدم».(1) همچنین در سند این حدیث، ابن عدی هست که ابوحاتم در حق او می گوید: «او شخصی است که به حدیثش احتجاج نمی شود.»(2) به راستی با این ضعف سند چگونه می توان آن را مستند یک حکم فقهی قرار داد؟

اهل سنت از ابی داوود روایتی نقل کرده اند که از ابی زهیر نقل می کند که پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: «دعای خود را به آمین ختم کنید؛ زیرا در این صورت، به اجابت نزدیک تر است».(3) در سند این حدیث هم ابومصبح مقرایی قرار دارد که مجهول است. پس سند حدیث، ناتمام است.(4) همچنین از نظر دلالت هم اضطراب دارد؛ زیرا مربوط به آمین گفتن بعد از فاتحه الکتاب در نماز نیست و اصلاً ذکری از نماز در این روایت نشده است. تنها مطلبی که این روایت دارد، آمین گفتن پس از دعاست. بدین ترتیب می بینیم که روایات وارد شده در این مسئله که در آنها ذکری از آمین گفتن آمده است، اشکال سندی دارند.

10-چرا شیعیان نماز تراویح نمی خوانند؟

یکی از مستحباتی که در بین پیروان مذاهب اسلامی در ماه رمضان رعایت می شود و آنان توجه خاصی بدان نشان می دهند، نماز تراویح است که در شب های ماه مبارک رمضان خوانده می شود. آنان به پایبند نبودن شیعه به این سنت اشکال می کنند و می پرسند چرا شیعه به این سنت عمل نمی کند و نماز تراویح نمی خواند؟

_____________________

1- علل الدار قطنی، ج3، ص186.

2- تهذیب التهذیب، ج2، ص190.

3- سنن ابی داوود، کتاب الصلاه بان التأمین، ص180، ح938.

4- محمد عظیم آبادی، عون المعبود، ج3، ص151.

«تراویح»، جمع «ترویحه» و در اصل، اسم برای مطلق نشستن است و در اصطلاح، به معنای نشستن برای استراحت پس از خواندن چهار رکعت از نمازهای مستحبی در شب های ماه رمضان است.(1) اهل سنت نماز تراویح را با آنکه مستحب است، به جماعت به جا می آورند. اصل نوافل شب های ماه رمضان علاوه بر نوافل نماز شب، بیست رکعت (در بیست شب اول) یا سی رکعت (در ده شب دیگر) است که آن را همه قبول دارند، ولی به جماعت خواندن آن محل اختلاف است.

شیعه امامیه آن را جزو شریعت نمی داند، بلکه از بدعت های برخی صحابه می شمارد؛ زیرا آنچه مسلّم است این است که پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله از به جای آوردن نماز مستحبی در مسجد دوری می کرد. عبدالله بن سعد از پیامبر اعظمصلى‌الله‌عليه‌وآله پرسید:

نماز مستحبی را در خانه به جای آوردن بهتر است یا در مسجد؟ حضرت فرمود: آیا نمی بینی که خانه من چقدر به مسجد نزدیک است؟ با این وصف، من دوست دارم که نمازهایم را در خانه ام به جای آورم، مگر اینکه نمازهای واجب باشد.(2)

همچنین آن بزرگوار فرمود: «بر شما باد به نماز در خانه هایتان؛ زیرا بهترین نماز انسان، نمازی است که در خانه خوانده شود، مگر نمازهای واجب».(3)

از جانب دیگر، پیامبر این نوع از نمازهای مستحبی را به جماعت به جا نیاورده است و حتی در زمان ابی بکر هم سابقه نداشته است. دلیل بر این ادعا روایتی است که بخاری از ابوهریره نقل می کند. وی می گوید:

____________________

1- فتح الباری، ج4، ص217.

2- مسند احمد بن حنبل، ج4، ص342.

3- مسند احمد بن حنبل، ج5، ص184.

اِنَّ رَسولَ اللَّه صَلَّی اللَّه علیه (و آله) و سلّم قال: مَن قامَ شَهَر رَمضانَ إیماناً و احْتساباً غُفِر لَه مَا تَقدَّم مِنْ ذَنبهِ، قال: ابنُ شهابٍ: فَتوُفّی رَسولُ اللَّهصلى‌الله‌عليه‌وآله و سلّم وَ الأمرُ عَلَی ذلک، ثُمّ کان الأمرُ عَلَی ذلک فی خِلافَهِ أبی بکرٍ وَ صَدْرا مِنْ خِلافَه عُمرَ.(1) رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: هر کس در ماه رمضان از روی ایمان و اخلاص به نماز برخیزد گناهان گذشته او بخشیده خواهد شد. ابن شهاب می گوید: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله در حالی از جهان رفت که مردم این چنین نماز می خواندند حتی در حکومت ابوبکر و اوایل حکومت عمر چنین بود. شارحین در شرح این حدیث می گویند: «مراد از والامر علی ذلک، این است که تا زمان عمر نیز نماز تراویح به جماعت خوانده نمی شد، بلکه مردم آن را فرادی و در خانه خود به جا می آوردند.»(2) روایت دیگر بخاری به صراحت بیان می کند که اقامه آن به جماعت از بدعت های خلیفه دوم بوده است. وی از ابن شهاب و او از عبدالرحمان بن عبدالقاری نقل می کند: خَرَجتُ مَعَ عُمرَ بنِ الخَطابِ لَیلهً فی رَمضانَ إلَی المْسَجد فَإذا النّاسُ أوزاعٌ مُتفرِّقون یُصلّی الرَّجل لِنَفسِه وَ یُصلّی الرَّجل فَیُصلّی بصَلاتِه الرَهْط فَقالَ عُمرُ: إنّی أرْی لَو جُمعتْ هؤلاءُ عَلَی قارئ واحدٍ لَکَان أمثلَ، ثُمّ عَزمَ فَجَمَعَهم عَلَی أبی بنِ کَعبٍ، ثُمّ خَرجتُ مَعَه لَیلهً أخری وَ النّاسَ یُصلّون بِصَلاهِ قَارِئِهم، قالَ عُمرُ: نِعمَ الْبِدعَهُ هَذِه.(3) در یکی از شب های رمضان با عمر به مسجد رفتیم، دیدم مردم دسته دسته پراکنده هستند و هر کسی برای خود یا با گروه خود نماز می خواند. عمر گفت: به نظر من، اگر اینان به یک امام اقتدا کنند، بهتر است پس دستور داد ابی بن کعب پیش نماز همه باشد، شبی دیگر با وی به مسجد رفتیم و دیدیم

____________________

1- صحیح بخاری، کتاب صلاه التراویح، ج2، ص308، ح2009.

2- نووی، شرح صحیح مسلم، ج6، ص40؛ فتح الباری، ج4، ص218؛ عون المعبود، ج4، ص171.

3- صحیح بخاری، کتاب صلاه التراویح، ج2، ص308، ح2010.

مردم نمازهای مستحبی شب های رمضان را به جماعت می خوانند. آنگاه عمر گفت: این بدعت خوبی است.

از این رو، مسلمانان همواره این نماز را فرادا به جای می آوردند تا اینکه عمر جماعت را بدعت نهاد، ولی این سخن که گفته شود بدعتِ نیکو و حسنی است، با ادله شرعی که تمام بدعت ها را نکوهش می کند، ناسازگار است. رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرموده: «هر بدعتی، گمراهی است».(1)

عینی می گوید: «عمر تعبیر «بدعت» آورد؛ چون پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله جماعت را برای اینان تشریع نکرد و در زمان ابوبکر هم نبود».(2)

با این حال، اهل سنت به این بدعت گذاری تصریح نیز می کنند، چنانکه قلقشندی می گوید:

عمر اولین کسی است که جماعت رمضان را تشریع کرد و آن در سال چهارده هجری بود.(3)

ابن اثیر در کتاب اسد الغابه می گوید:

هو أوّل من جمع الناس علی قیام رمضان.(4)

عمر، نخستین کسی بود که مردم را برای اقامه نماز مستحبی در ماه رمضان جمع نمود (تا آن را به جماعت بخوانند).

ابن عبدالبر در الاستیعاب می گوید:

اوست که ماه رمضان را با نماز مستحبی دسته جمعی نورانی کرد.(5)

آیا اینان پنداشته اند که خدا و رسولش از حکمت جماعت در نوافل غافل بوده اند و شخصی دیگر توانسته است آن را احیا کند؟!

_____________________

1- صحیح مسلم، کتاب الجمعه، باب تخفیف الصلاه والخطبه، ص393، ح1889.

2- عمده القاری، ج11، ص126.

3- ماثر الانافه فی معالم الخلافه، ج2، ص337.

4- أسدالغابه، ج 3، ص678.

5- ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج3، ص1145.

در این زمینه، نه تنها دلیلی وجود ندارد، بلکه به جماعت خواندن نماز تراویح از دیدگاه پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله و اهل بیتعليهم‌السلام ، پذیرفته نیست. برای نمونه، امام صادقعليه‌السلام می فرماید: «به پا داشتن تراویح به جماعت جایز نیست».(1)

در روایتی دیگر آمده است:

زمانی که امیرمؤمنان علیعليه‌السلام در کوفه بود، مردم کوفه به خدمت حضرت آمدند و امام جماعت برای نماز تراویح درخواست کردند. حضرت جواب منفی داد و آنان را از اقامه نوافل شب های ماه رمضان به جماعت نهی کرد. چون شب هنگام فرا رسید، مردم به همدیگر می گفتند: بر رمضان گریه کنید. وای بر رمضان.(2)

سلیم بن قیس هم از علیعليه‌السلام نقل می کند که فرمود:

به خدا سوگند! دستور دادم که مردم در ماه رمضان جز بر نمازهای واجب، جماعتی را برپا نسازند و به ایشان گفتم که ادای نافله ها به جماعت، بدعت است. برخی از لشکریانم فریاد برآوردند که ای اهل اسلام! سنت عمر تغییر کرد. او ما را از نمازهای نافله ماه رمضان باز می دارد تا آنجا که ترسیدم در لشکرگاه سر به شورش نهند.(3)

11-چرا اذان شیعیان با اذان اهل سنت متفاوت است؟

از جمله موارد اختلافی بین شیعه و اهل سنت فقراتی از اذان است. آنان در اذان خود «حی علی خیر العمل» را نمی گویند، ولی شیعه خود را ملزم به گفتن این ذکر می داند و در مقابل، آنان هنگام اذان صبح می گویند: «الصلاهُ خَیر مِنَ النَوم»، ولی شیعه آن را ترک می کند. حال این پرسش مطرح است که آنچه در شریعت از جانب خدا آمده، چیست و چه کسی تارک سنت است؟

___________________

1- بحارالانوار، ج10، ص363.

2- وسائل الشیعه، ج8، ص47، ح10066.

3- وسائل الشیعه، ج8، ص46، ح10065.

پاسخ

یکی از مسلّمات همان گونه که در پاسخ پرسش پیشین گفته شد، آن است که عبادات توقیفی است. بدین معنا که باید آنها را همان گونه که خدای تعالی بیان کرده و دستور داده است، به جای آورد و از پیش خود چیزی بر آن نیفزود و از آن نکاست. اذان یکی از همین اعمال عبادی است که اهل بیتعليهم‌السلام اتفاق نظر دارند که خدای متعال، تشریع کننده اذان است که جبرییل آن را بر پیامبر نازل کرده و آن حضرت به بلال آموخته و کسی در تشریع آن دخالت نداشته است.

امام صادقعليه‌السلام در روایتی می فرماید:

هنگامی که جبرییل بر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله وارد شد، سر مبارکش در دامان علیعليه‌السلام بود، جبرییل اذان و اقامه گفت هنگامی که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله بیدار شد، فرمود: ای علی! آیا شنیدی؟ عرض کرد: آری، سپس فرمود: آیا حفظ کردی؟ عرض کرد: آری آنگاه فرمود: بلال را صدا زنید. علیعليه‌السلام ، بلال را خواست و اذان و اقامه را به او یاد داد.(1)

روایات اهل سنت نیز بر این تشریع الهی صحه گذاشته اند، چنان که حاکم نیشابوری از سفیان نقل می کند:

من بعد از ورود حسن بن علیعليه‌السلام به مدینه، بر حضرتش وارد شدم، از او درباره اذان پرسیده شد. برخی گفتند: شروع آن با خوابی بوده که دیده شده است. حضرت در جواب او فرمود: شأن اذان بالاتر از آن است، بلکه جبرییل در آسمان دو تا دو تا اذان گفت و آنگاه به رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله یاد داد.(2)

در کتب حدیثی اهل سنت نقل شده است: «همانا اذان به وحی الهی بوده است».(3)

____________________

1- کافی، ج3، ص302.

2- مستدرک حاکم، ج3، ص171.

3- المنصف، ج 1، ص456، ح1775.

در روایات اهل سنت، اذان را به خواب امثال عبدالله بن زید یا عمر بن الخطاب یا ابوبکر منتسب می سازند که این امر با عبادی بودن اذان نمی سازد که تشریع آن به واسطه خواب غیر معصوم باشد. بنابراین، تمامی روایاتی که تشریع اذان را به خواب و رؤیا مستند می کنند که عبدالله بن زید یا دیگری دیده و بر پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله نقل شده و ایشان هم به بلال آموخته است، نادرست است؛ زیرا این روایات با یکدیگر تعارض دارند و خواب بیننده را حدود چهارده نفر می نامند. از جانب دیگر، سند این روایات، ضعیف و از نظر متن روایات نیز مورد مناقشه است.(1)

علاوه بر اصل تشریع اذان، مسلمانان در اینکه در اذان و اقامه «حی علی خیر العمل» گفته شود و همچنین در گفتن جمله «الصلوه خیر من النوم» به جای آن اختلاف دارند. اهل سنت گفتن جمله اول را در اذان و اقامه جایز نمی دانند و برخی آن را مکروه می شمارند، ولی گفتن جمله دوم را در نماز صبح به جای آن مشروع می دانند.

شیعه «حی علی خیر العمل» را جزو اذان و اقامه می داند که بدون آن، اذان باطل است و گفتن «الصلوه خیر من النوم» را بدعت می شمارد و برای این نظر خود چند دلیل دارد:

اول آنکه مسلمانان بر اصل مشروعیت «حی علی خیر العمل» اتفاق داشتند و شکی نیست که این فقره در اذان عهد رسول الله وجود داشته و تا هنگام وفات آن حضرت نیز نسخ نشده است.

از برخی روایات استفاده می شود که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله به بلال دستور داد تا «حی علی خیر العمل» را در اذان بیاورد. در کنز العمال آمده ا

___________________

1- جعفر سبحانی، الإنصاف فی مسائل دام فیها الخلاف، ج 1، صص 135140.

بلال همیشه در اذان صبح «حی علی خیر العمل» می گفت.(1)

در سنن بیهقی آمده است که علی بن الحسینعليه‌السلام در اذان خود «حی علی خیر العمل» می گفت و می فرمود اذان در اول (در عصر پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله ) چنین بود. وی همچنین نقل می کند که عبدالله پسر عمر در نماز این جمله را می گفت.(2)

شوکانی هم در نیل الاوطار به نقل از محب طبری در کتاب احکام الاحکام می گوید که زید بن ارقم در اذان خود «حی علی خیر العمل» را می خواند.(3)

وی همچنین از آن کتاب نقل می کند که این جمله در زمان رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله گفته می شد و عمر آن را تغییر داد.(4)

همچنین نقل شده است که هرگاه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله در اذان به «حی علی خیر العمل» می رسید. «لا حول و لا قوه الابالله» می گفت.(5)

از انس بن مالک چنین نقل شده است که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله می فرمود: «آنگاه جبرییل بلند شد و انگشت سبابه خود را در گوش راست خود قرار داد و فقرات اذان را دو تا دو تا خواند در یکی از فقرات آن گفت: «حی علی خیر العمل».(6)

شیخ صدوق نیز از ابن ابی عمیر نقل کرده است:

از امام رضاعليه‌السلام از حی علی خیر العمل پرسیدم که چرا عامه آن را از اذان حذف کردند؟ حضرت فرمود: علت ظاهری آن را می پرسی یا علت باطنی آن را؟ عرض کردم: هر دو را می پرسم. حضرت فرمود: علت ظاهری آن بود که مردم با توجه بسیار به نماز ، جهاد را رها نکنند. علت باطنی آن این است

___________________

1- کنز العمال، ج8، ص342، ح23174.

2- سنن بیهقی، باب ما روی بحی علی خیر العمل، ج1، ص425.

3- شوکانی، نیل الاوطار، ج2، ص18.

4- شوکانی، نیل الاوطار، ج2، ص19.

5- محمد سالم غزان، حی علی خیر العمل بین الشریعه و البدعه، ص24.

6- اسدالغابه، ج1، ص244.

که بهترین عمل، ولایت است و قصد کسی که «حی علی خیر العمل» را از اذان حذف نمود، دور کردن مردم از ولایت بود.(1)

از مجموعه این روایات بر می آید که بنابر آموزه های اهل بیتعليهم‌السلام «حی علی خیر العمل» جزو اذان و اقامه بوده است. شوکانی در نیل الاوطار می گوید: «از عترت «حی علی خیر العمل» بعد حی علی الفلاح به اثبات رسیده است».(2) دیگران هم بر این امر صحه گذاشته اند. حافظ علوی از امام باقرعليه‌السلام نقل می کند که فرمود: «اذان من و پدرانم، رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله و علی بن ابی طالب و حسن و حسین و علی بن الحسینعليهم‌السلام گفتن «حی علی غیر العمل» در اذان است».(3)

پرسشی که در اینجا مطرح است اینکه چه کسی «حی علی خیر العمل» را از اذان و اقامه حذف کرد؟

بر اساس گفته قوشجی حنفی در شرح تجرید، عمر بن خطاب در خطبه ای خطاب به مردم گفت:

ای مردم! سه چیز در عهد رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله بوده، ولی من از آنها باز می دارم و حرام می کنم و هر کس انجام دهد، او را مجازات می کنم: متعه زنان، حج تمتع و گفتن حی علی خیر العمل.(4)

علمای زیدیه هم اتفاق نظر دارند جز عمر بن خطاب کسی از «حی علی خیر العمل» منع نکرد.(5)

شوکانی هم از قول نویسنده الاحکام می گوید «حی علی خیر العمل» در عهد رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله جزو اذان بود و در مأذنه ها خوانده می شد تا زمان عمر که از آن منع شد.(6)

_____________________

1- علل الشرایع، ج2، ص368.

2- نیل الاوطار، ج2، ص19.

3- الاذان بحی علی خیر العمل، صص 60 و69.

4- قوشجی، شرح تجرید، ص374.

5- یحیی بن حسین، الاحکام فی الحلال و الحرام، ج1، ص84

6- نیل الاوطار، ج2، ص19.

برخی در توجیه حذف این فقره از اذان گفته اند عمر مردم را به جهت اینکه بیش از اندازه به نماز نپردازند و از جهاد باز نمانند، از گفتن «حی علی خیر العمل» نهی کرد.(1) این در حالی است که ضرورت جهاد و دفاع در زمان رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله بیشتر احساس می شد، پس چرا رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله از آن نهی نفرمود؟

اگر عمر در شرایط اضطراری و هنگام جهاد و دفاع آن را حذف کرد، باید گفت این حکم، حکم ثابت و دایمی برای همیشه نیست، زیرا مسلمانان همیشه درگیر جهاد نیستند. پس چرا اهل سنت، به طور کلی، چه در حال جهاد و چه در زمان صلح، «حی علی خیر العمل» را از اذان برداشتند؟

بدعت اضافه شدن الصلوه خیر من النوم

عمر بعد از برداشتن این فقره از اذان و اقامه، جمله ای با عنوان «الصلوه خیر من النوم» در اذان اضافه کرد که اهل سنت گفتن این جمله را در فصل های اذان در نماز صبح، مستحب می دانند. در مقابل، شیعیان به پیروی از ائمه هدیعليهم‌السلام آن را جزو اذان نمی دانند، بلکه آن را مبطل اذان و بدعت می شمارند.

شیخ کلینی نقل کرده است:

معاویه بن وهب می گوید: که از امام صادقعليه‌السلام درباره تثویب پرسیدم که بین اذان و اقامه گفته می شود؟ حضرت فرمود: ما آن را نمی شناسیم.(2)

تثویب یا دوبار گفتن «الصلاه خیر من النوم» در اذان فجر بر اساس فتوای علمای امامیه، حرام و بدعت است. سید مرتضی می گوید:

__________________

1- الاذان بحی علی خیر العمل، ص25.

2- فروع کافی، ج3، ص303.