پاسخ به پرسش ها و شبهه های وهابیت

پاسخ به پرسش ها و شبهه های وهابیت0%

پاسخ به پرسش ها و شبهه های وهابیت نویسنده:
گروه: کتابخانه عقائد

پاسخ به پرسش ها و شبهه های وهابیت

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: علی باقر شیخانی
گروه: مشاهدات: 14575
دانلود: 4370

توضیحات:

پاسخ به پرسش ها و شبهه های وهابیت
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 203 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 14575 / دانلود: 4370
اندازه اندازه اندازه
پاسخ به پرسش ها و شبهه های وهابیت

پاسخ به پرسش ها و شبهه های وهابیت

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

11-آیا سوگند خوردن به غیر خدا شرک است؟

بن باز، مفتی سابق وهابیان می گوید:

سوگند و قسم خوردن به هیچ کدام از مخلوقات، اعم از پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله و کعبه و شرافت و غیره در نظر اکثریت علما جایز نیست، بلکه عده ای عدم جواز آن را به صورت اجماع نقل کرده اند.(2)

وی همچنین مدعی است: «قسم خوردن به غیر خدا از محرمات شرکیه می باشد.»(3) بالاتر آنکه وهابیون قسم به غیر خدا را شرک می دانند.

پاسخ

همه می دانیم که آموزه های قرآنی و رفتار رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله ، از ارزنده ترین معیارهای شناخت حق از باطل و توحید از شرک هستند. ازاین رو، شایسته

_________________

1- خیرالدین زرکلی، الأعلام، ج 3، ص130.

2- پناهگاه توحید، ص110.

3- پناهگاه توحید، ص114.

است تا هر اندیشه و رفتاری را بی هیچ تعصبی با محک منطق وحی و سیره نبی اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله بسنجیم و آنگاه داوری و حکم کنیم.

در قرآن مجید می بینیم که به آفریده های خداوند، چون «جان پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله »، روان انسان، قلم، خورشید، ماه، ستاره، روز و شب، آسمان و زمین و زمان سوگند یاد شده است و اینها همه مخلوقات خدا هستند. اگر این عمل منکر و بد بود، خداوند آن را انجام نمی داد.

خداوند می فرماید:

( لَعَمْرُکَ إِنَّهُمْ لَفِی سَکْرَتِهِمْ یعْمَهُونَ .) (حجر: 72)

(ای پیامبر) به جانت سوگند، آنان در مستی (تمایلات نفسانی) خویش سرگردانند.

خداوند تنها در سوره الشمس، به هفت مورد سوگند خورده است که خورشید، ماه، روز، شب، آسمان، زمین، نفس انسان از آن جمله اند.

( وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا )

سوگند به خورشید و نور عالم تاب آن.

( وَالْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا )

و سوگند به ماه که به دنبال خورشید ظاهر می شود.

( وَالنَّهَارِ إِذَا جَلَّاهَا )

و سوگند به روز که نور خورشید را جلوه گر می سازد.

( وَاللَّیلِ إِذَا یغْشَاهَا )

و سوگند به شب هنگامی که [تاریکی آن] روز را می پوشاند.

( وَالسَّمَاء وَمَا بَنَاهَا )

و سوگند به آسمان و ذات اقدسی که آن را بنا فرمود.

( وَالْأَرْضِ وَمَا طَحَاهَا )

و سوگند به زمین و آن آفریننده ای که آن را گسترانید.

( وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا )

و سوگند به روح و آن خدایی که آن را آفرید و نظام و کمال بخشید.

( فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا )

خداوند در آیه های 1 تا 3 سوره نازعات، به سه مورد و در سوره مرسلات، به 1 تا 3 مورد قسم خورده است. همچنین در سوره های طارق، قلم، عصر، بلد، تین، لیل، فجر و طور به غیر خود سوگند یاد کرده است.

بدین ترتیب، آیا قرآن مجید را که منادی توحید و یکتاپرستی است، می توان مروج دوگانه پرستی دانست؟

در روایات فراوانی هم که از طریق شیعه و سنی رسیده است، قسم خوردن به غیر خداوند فراوان مشاهده می شود. احمد بن حنبل، پیشوای حنبلیان که وهابی ها، خود را به او منتسب می دانند، در کتاب مسند خود از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله چنین روایت می کند:

فَلَعَمری لَاِنْ تَکلَّمَ بِمعرُوفٍ وَ تَنهی عَن مُنْکرٍ خَیْرٌ مِنْ اَنْ تَسکُتَ.(1)

به جانم سوگند، اگر امر به معروف و نهی از منکر کنی، بهتر از آن است که ساکت باشی.

در صحیح مسلم هم آمده است:

مردی از نجد خدمت رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله رسید و درباره اسلام و انجام تکالیف پرسش هایی کرد. وی پس از شنیدن دستورهای پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله گفت: به خدا سوگند، بر این تکالیف زیاد نمی کنم و از آن کم نمی کنم. آنگاه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: قسم به پدرش، رستگار شد، اگر راست می گوید یا فرمود: به پدرش قسم، داخل بهشت شود، اگر راست می گوید.(2)

این روایات نشان دهنده سیره رفتاری رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله بر صحت قسم به غیرخدا است. این سیره در بین صحابه رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله نیز مشهود است. به گونه ای که یار و برادر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله ، حضرت علیعليه‌السلام ، در نامه ای به معاویه چنین می نویسد:

___________________

1- مسند، ج 5، ص 225.

2- صحیح مسلم، کتاب الایمان، باب الصلوات التی هی احد ارکان الاسلام، ص32، ح10.

به جان خودم سوگند، اگر به عقل خود نظر کنی، نه هوای نفست، هر آینه مرا مبراترین مردم از خون عثمان خواهی دید.(1)

علی ابن ابی طالبعليه‌السلام در بسیاری از فرازهای سخنان خویش به جان خود سوگند یاد کرده است. برای نمونه، ایشان فرموده است:

وَلَعَمری لَیضعُفنَّ لَکم التیهُ مِنْ بَعدی أضعافاً.(2)

به جانم سوگند، پس از من، سرگردانی شما، چند برابر خواهد شد.

ابن عباس نیز درباره جواز متعه می گوید:

فَلَعَمری لَقدْ کَانتْ المتعهٌ تُفعلُ عَلی عَهد اِمام الْمتقین یُریدُ رَسولَ اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله .(3)

به جانم قسم همانا در زمان امام متقین یعنی رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله متعه انجام می شد.

عایشه در پاسخ به پرسشی درباره طواف می گوید:

فَلَعَمری مَا اَتمَّ اللهُ حَجَّ مَنْ لَم یَطُف بَینَ الصَّفا وَالْمرَوهِ.(4)

به جانم قسم که خداوند حج کسی را تمام نکرده که طواف بین صفا و مروه نکند.

با توجه به روایات پیش گفته، کسانی که بخش عظیمی از مسلمانان جهان را به خاطر جایز دانستن سوگند به غیر خدا، مشرک می پندارند، نظرشان درباره قسم رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله ، علیعليه‌السلام ، ابن عباس و عایشه چیست ؟ چگونه آن را توجیه می کنند؟ آیا آنان نیز مشرک بوده اند؟ مگر آنها در کنار آیات و روایات، به سیره صحابه و یاران نزدیک رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله نمی نگرند که خود، دلیل و گواه روشن دیگری بر جایز بودن قسم به غیر خداوند است؟

_________________

1- عبدالحمید ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج3، ص76.

2- عبدالحمید ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج9، ص284.

3- صحیح مسلم،کتاب النکاح، باب نکاح المتعه، ص656، ح3319.

4- صحیح مسلم،کتاب الحج، باب4، ح2969.

روشن است که در برابر این همه روایت و نص، هیچ اجتهاد و استحسانی نمی تواند عرض اندام کند و هیچ دلیل دیگری نمی تواند، بیان خداوند در قرآن، شیوه پیامبر گرامی و سیره صحابه را زیر سؤال ببرد و آنان را به شرک و دوگانه پرستی متهم سازد.

بنابراین، اگر احیاناً ظاهر روایتی با آنچه در دلایل قطعی به ثبوت رسیده، مخالف باشد، باید به گونه ای توجیه و تأویل شود.

فصل سوم: شبهه های عقیدتی

مقصود از شبهه های عقیدتی شبهه هایی است که ابن تیمیه و پیروانش (وهابیان) درباره عقیده شیعه مطرح کرده اند.

1-آیا پیروی از اکثریت معیار حق و حق گرایی است؟

یکی از شبهاتی که وهابیان مطرح می کنند این است که چرا شما شیعیان بر اساس سنت پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله رفتار نکردید و همچون بیشتر مسلمانان، پیرو یکی از مذاهب چهارگانه حنبلی، مالکی، شافعی یا حنفی نیستید. اندک بودن شیعیان، دلیل بر بطلان راه و عقیده آنان است.

پاسخ

اکثریت نمیتواند معیار حقگرایی یا بطلان باشد، بلکه در امور سیاسی و اجتماعی، تنها یک راهکار برای رفع مخاصمه ها و امثال آن است. به همین جهت، خداوند پیروی از اکثریت را باطل دانسته و آن را محکوم کرده است:

( أَکْثَرَ النَّاسِ لاَ یشْکُرُونَ ) اکثر مردم سپاس گزار نیستند. (بقره: 243)

( أَکْثَرَ النَّاسِ لاَ یعْلَمُونَ ) اکثر مردم نمی دانند. (اعراف: 187)

( أَکْثَرَ النَّاسِ لاَ یؤْمِنُونَ ) اکثر مردم ایمان نمی آورند. (هود: 17)

در این آیات خداوند می فرماید که اکثر مردم ناسپاس و نادان و بی ایمانند، بلکه از این مهم تر، در خطاب به رسولش می گوید:

( وَإِن تُطِعْ أَکْثَرَ مَن فِی الأَرْضِ یضِلُّوکَ عَن سَبِیلِ اللّهِ إِن یتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلاَّ یخْرُصُونَ. ) (انعام: 116)

و اگر اکثر کسانی را که در روی زمین هستند اطاعت کنی تو را از راه خدا گمراه می کنند، آنها تنها از گمان و از تخمین و حدس (واهی) پیروی می کنند.

اگر اکثریت معیار حقگرایی باشد، پس همه مسلمانان باید دست از عقیده خود بردارند، زیرا اکثریت مردم جهان، دینی غیر از اسلام دارند.

آنچه معیار حق گرایی برای هر مسلمانی است و هر مسلمانی وظیفه دارد که به آن پای بند باشد، همان چیزی است که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله به آن امر کرده است، یعنی پیروی توأمان از کتاب و عترت که این دستور حضرت در کتاب های شیعه و اهل سنت به روایات متواتر ثقلین و خلیفتین مشهور است و در یکی از معتبرترین کتاب حدیثی اهل سنت، یعنی صحیح مسلم نیز آمده است و حدیثی است که بیش از سی تن از صحابه آن را نقل کرده اند.(1)

مسلم در کتاب صحیح خود از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله آورده است که فرمود:

اَنا تارِکٌ فِیکُم ثَقَلینِ اَولهِّما کِتابُ الله فیه الهْدُی وَالنّورُ فَخُذوا بکتابِ اللهِ وَاسْتَمسِکوا بِه... وَ اهلَ بیتی اُذکِّرکُم الله فی اَهل بَیتی اذُکِّرکُم اللهَ فی اهل بِیَتی اُذْکِّرکُم اللهَ فی اهل بیتی.(2)

ای مردم همانا من بشرم چه بسا که فرستاده پروردگارم (عزرائیل) به سویم آید و من اجابت نمایم، (ولی من شما را رها نکرده) در بین شما دو چیز گران بها به جای می گذارم، اولین آن کتاب خداست که در آن نور و هدایت

_________________

1- سید علی میلانی، حدیث الثقلین، ص17.

2- صحیح مسلم، کتاب فضائل الصحابه ،باب من فضائل علی بن ابی طالب، ص1200، ح6119.

است، پس کتاب خدا را بگیرید و به آن تمسک کنید و دیگری اهل بیت من است. خدا را درباره اهل بیتم یادآورتان می شوم (که درباره آنان خدا را در نظر بگیرید).

در سنن ترمذی این روایت از زیدبن ارقم نقل شده است که می گوید رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود:

اِنّی تارِکٌ فِیکُم مَا اِنْ تَمسَّکتُم به لَنْ تَضِلوا بَعدی، احدَهما اعظمُ مِنَ الآخَر، کتابَ اللهِ حَبلٌ ممدودٌ مِنَ السَّماءِ اِلی اَلْارضِ وَ عِترتی اهلَ بیتی وَ لَن یَتفرِقا حَتّی یَردا علی الْحوضَ، فَانظُروا کَیف تَخلُفونی فِیهما.(1)

من در بین شما چیزی می گذارم که اگر به آن تمسک کنید، هرگز گمراه نخواهید شد. کتاب خدا ریسمان آویزان از آسمان به سوی زمین و عترتم است که همان اهل بیتم است و آن دو هرگز از یکدیگر جدا نمی گردند تا آنکه در کنار حوض(کوثر) نزد من آیند. پس نیک بنگرید که چگونه درباره آن دو انجام وظیفه می کنید.

این روایت، در پیروی از اهل بیتعليهم‌السلام در کنار قرآن صراحت دارد و می گوید که تنها راه نجات، پیروی از قرآن و اهل بیت است و از جانب دیگر این روایت نیز مربوط به حوض کوثر است، همان که پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود که عده ای از اصحاب را از آن دور می سازند،(2) ولی در اینجا می فرماید اهل بیت به من ملحق می شوند و ما به دستور رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله از اهل بیت او پیروی می کنیم تا همچون آنان به سوی بهشت هدایت شویم.

سند این حدیث نیز معتبر است و حدیثی صحیح، بلکه متواتر است. و در کتاب مسند احمد بن حنبل، پیشوای حنابله و وهابیان، در چندین جا این حدیث آمده و در آن موارد هیچ اشاره ای به ضعف این روایت نشده است،(3)

___________________

1- محمد بن عیسی ترمذی، سنن ترمذی، کتاب المناقب عن رسول الله9، باب مناقب اهل البیت:، ص1078، ح3813.

2- در پرسش 12 به روایات آن پرداخته شد.

3- احمد بن حنبل، مسند، ج 3، صص 14،17،26و59 ، ج 4، ص 367.

بلکه هیثمی در مجمع الزوائد می گوید: «احمد این روایت را نقل کرده و سندش نیکو است».(1)

جلال الدین سیوطی شافعی نیز در تفسیرش از معجم طبرانی از ابوسعید خدری از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله نقل می کند که فرمود:

ای مردم همانا بین شما دو چیز به جای میگذارم که اگر بعد از من به آن دو تمسک کنید، گمراه نمیگردید؛ یکی از آن دو بزرگ تر از دیگری است، یکی کتاب خداست که ریسمان کشیده شده ما بین آسمان و زمین است و دیگری عترتم است که همان اهل بیتم میباشند و آن دو از هم جدا نگردند تا اینکه سر حوض (کوثر) بر من وارد گردند.(2)

وی همچنین از زید بن ارقم نقل می کند که:

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: «من پیش از شما می روم و شما بر سر حوض (کوثر) بر من وارد می شوید، اما نیک بنگرید که چگونه با دو ثقلم برخورد می کنید. پرسیدند: مراد از دو ثقل چیست؟ فرمود: ثقل بزرگ کتاب خداوند عزیز و جلیل است که یک طرف آن در دستان خداست و طرف دیگر آن در دستان شماست، پس به آن تمسک نمایید تا نلغزید وگمراه نشوید و اما ثقل کوچک عترت من است وآن دو ثقل از هم جدا نمی گردند تا آنکه بر سر حوض بر من وارد گردند؛ زیرا من این را برای آنان از خدا خواسته ام. پس شما از کتاب و عترتم پیشی نگیرید؛ زیرا هلاک می گردید و به آنان چیزی نیاموزید؛ زیرا آنان از شما داناترند.(3)

ابن کثیر دمشقی، شاگرد ابن تیمیه و ذهبی درباره حدیث ثقلین میگوید:

در روایات صحیح به ثبت رسیده که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله در خطبه غدیرخم فرمود: همانا من دو چیز گران بها بین شما به جای میگذارم، کتاب خدا و عترتم و آن دو از هم جدا نگردند تا در حوض بر من وارد شوند.(4)

__________________

1- مجمع الزوائد، ج9 ، ص 163.

2- جلال الدین سیوطی، الدر المنثور، ج 2، ص 60.

3- جلال الدین سیوطی، الدر المنثور، ج 2، ص 60.

4- اسماعیل بن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج 7، ص185.

بنابراین، شیعه از کسانی پیروی می کند که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله به دستور خداوند به پیروی از آنان امر کرده است. ازاین رو، همه معارف دین از اصول اعتقادات تا فروع فقهی را از آنان گرفته است، حال آنکه دیگر مذاهب اسلامی اصول دین خود را از امثال واصل بن عطا(1) و ابوالحسن اشعری(2) و ابوعلی ماتریدی(3) یا از کسی مانند ابن تیمیه گرفته اند و در فروع فقهی از کسانی پیروی می کنند که نه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله را دیدهاند و نه روایتی از آن حضرت شنیده اند، زیرا ابوحنیفه پیشوای مذهب حنفی در سال 80 هجری در کوفه از خانواده ای ایرانی و اجدادی مجوسی به دنیا آمد و در سال 150، در زندان بغداد مرد.(4) مالک بن انس، پیشوای مذهب مالکی، در سال 95 در مدینه به دنیا آمد و در سال 179 در همان شهر جان سپرد.(5) محمد بن ادریس شافعی در سال 150 در غزه به دنیا آمد و در سال 204 در مصر از دنیا رفت.(6) احمد بن حنبل، پیشوای حنابله در 164 در بغداد به دنیا آمد و در سال 241 در همان جا مرد.(7)

___________________

1- مؤسس فرقه کلامی معتزله که در سال 80 ه ق در مدینه متولد شد و در سال 131 ه .ق در کوفه از دنیا رفت. معتزله در ابتدا پیروان زیادی داشت، اما از دوران متوکل عباسی با این فرقه مبارزه شد و امروزه پیروان شناخته شده ای در میان اهل سنت ندارد.

2- ابوالحسن علی بن اسماعیل اشعری، مؤسس فرقه کلامی اشعری در سال 260 ه .ق در بصره به دنیا آمد و در سال 324 در بغداد درگذشت. امروزه شافعی مذهبان اهل سنت در عقاید خود، پیرو وی هستند.

3- ابوالحسن محمد بن محمد ماتریدی، متولد در ماترید سمرقند، مؤسس فرقه کلامی ماتریدی بود که در سال 333 ه .ق در همان شهر فوت کرد. وی در برخی اصول با اشعری اختلاف عقیده داشت. امروزه بیشتر حنفی ها در عقیده، پیرو وی هستند.

4- 13بغدادی در تاریخ خود می گوید: «زوطی جدّ ابوحنیفه از کابل بوده است (و کابل در گذشته جزو قلمرو ساسانیان بود)»، تاریخ بغداد، ج 13، ص 326. صبحی محمصانی، فلسفه قانون گذاری در اسلام، برگردان: گلستانی، ص 37.

5- صبحی محمصانی، فلسفه قانون گذاری در اسلام، برگردان: گلستانی، ص 45.

6- صبحی محمصانی، فلسفه قانون گذاری در اسلام، برگردان: گلستانی، ص 49.

7- صبحی محمصانی، فلسفه قانون گذاری در اسلام، برگردان: گلستانی، ص 54.

ازاین رو، هیچ یک از آنان نه تنها پیامبر؛ بلکه اصحاب را نیز ندیده و حدیثی از آنان نشنیده اند. به همین جهت، امامان چهارگانه فقهی اهل سنت نیز در اصول عقاید و در احکام فقهی و منابع اصولی با یکدیگر اختلاف دارند. برخی قیاس را یکی از منابع احکام می دانند و برخی نمی دانند. برخی استحسان را از ادله می دانند و برخی نمی دانند. برخی مصالح مرسله را از دلایل احکام می دانند و برخی نمی دانند.(1) برخی، قرآن را مخلوق می دانستند و برخی نه، برخی عقیده به جبر دارند و برخی عقیده به اختیار و... به همین جهت فرقه های کلامی اشعری، ماتریدی، معتزلی، وهابی ودیوبندی و بریلوی و مذاهب فقهی با گرایش حنفی، مالکی و شافعی و حنبلی و ظاهری و دهها فرقه دیگر پدید آوردند(2) و به بیان رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله ، بیش از هفتاد و دو فرقه و گروه شدند.(3)

به راستی کدام یک از این دو گروه شایسته پیروی هستند؟ کسانی که پرورش یافته رسول خدایند و از اول با دینداری و طهارت و پاکی رشد یافتند و آنگاه اصول و فروع دین را به دیگران آموختند یا کسانی که نه پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله را دیده و نه از نزدیک معارف دین را از او فراگرفته اند؟

اگر معیار حق گرایی، پیروی از مذاهب چهارگانه باشد، حکم مسلمانانی که پیش از پیشوایان چهارگانه می زیستند و مقلد اینها نبودند، چیست؟ آیا همه آنها به مرگ جاهلیت مرده اند؟

اشکال بعدی این است که در کدام آیه یا روایت، نام این چهار نفر آمده و گفته شده همه مسلمانان می باید از اینان تقلید کنند و پس از اینها راه اجتهاد

__________________

1- صبحی محمصانی، فلسفه قانون گذاری در اسلام، برگردان: گلستانی، صص 156 161.

2- برای آشنایی با فِرَق، نک: صالح الوردانی، فرق اهل السنه.

3- سنن ترمذی، کتاب الایمان، باب ما جاء فی افتراق الامه، ص759، ح 2639.

بسته شده است. اینها که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله را ندیده بودند، چگونه به فهم و تفسیر قرآن و احکام الهی دست یافتند؟

اگر بگویند آنان تفسیر و فهم آیات را از تابعین تابعین و تابعین از اصحاب فرا گرفته اند و اصحاب حافظ شریعت و ناقلان سنت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله به تابعین بودند، می گوییم چگونه اصحاب، حافظان سنت و ناقل روایات رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله در تفسیر آیات و بیان احکام بودند و حال آنکه در بین اهل سنت، بیش از صد سال نوشتن حدیث ممنوع بوده است تا آنکه مالک بن انس، به دستور منصور دوانیقی به جمع آوری حدیث پرداخت؟(1)

از طرفی عقیده به اینکه اصحاب حافظ شریعت و ناقلان آن بودند، خلاف آن چیزی است که بخاری در کتاب صحیح خود می گوید؛ زیرا بخاری در کتابش از ام درداء نقل می کند که روزی ابو درداء با خشم و ناراحتی وارد منزل شد. از وی پرسیدم: چرا عصبانی هستی؟ گفت: به خدا قسم از امت محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله چیزی از شریعت نمی شناسم که باقی مانده باشد، غیر از نمازی که به جماعت می خوانند.(2) ابن حجر عسقلانی در شرح این کلام می گوید: «ظاهراً این حرف ابودرداء مربوط به آخر عمر وی و اواخر خلافت عثمان است».(3)

پس از گذشت اندک زمانی، نماز جماعت نیز تباه می شود، همان طور که بخاری از زهری نقل می کند:

در شهر دمشق نزد انس بن مالک (صحابی معروف) رفتم. دیدم گریه می کند. پرسیدم: چه چیزی تو را به گریه انداخته است؟ انس گفت: از چیزهایی که می شناختم، جز نماز باقی نمانده بود. این هم تباه گردیده است.(4)

__________________

1- قاضی عیاض، ترتیب المدارک، ج2، ص37.

2- محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح بخاری، ج1، ص180، کتاب الاذان، باب31، ح650.

3- احمد بن حجر عسقلانی، فتح الباری، شرح صحیح بخاری، ج2، ص116.

4- صحیح بخاری، کتاب مواقیت الصلاه، ج1، باب 9، ص152، ح530.

اگر اصحاب، حافظ شریعت و نقل کنندگان آن تابعین بودند، چرا وضعیت احکام به اینجا رسید؟ یا باید بگویید بخاری دروغ گفته است که چنین نسبتی را به آنان داده است یا آنکه راست گفته و اوضاع دینی مردم پس از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله چنین بوده است. در این صورت احکام صحیح چگونه به دست پیشوایان چهارگانه شما رسیده است و چه اطمینانی وجود دارد که آنچه آنان فهمیده و بیان کرده اند، همان چیزی است که خدا و رسولش گفته اند.

شیعه چنین مشکلی ندارد؛ زیرا به گفته رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله همه معارف دین خود را از اصول اعتقادی تا مبانی عرفان و اخلاق و همچنین قواعد و اصول استنباط احکام و فروع آن را از طریق اهل بیتعليهم‌السلام از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله و از کسانی دریافت کرده است که در دامن رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله پرورش یافته و به طور مستقیم آن علوم را از آن حضرت گرفته اند.

اولین کسی که در عالم اسلام به نوشتن احادیث پیامبر اقدام کرد، حضرت علیعليه‌السلام بود که با املای پیامبر، به تدوین حدیث پرداخت(1) و آن حضرت چنان اشتیاقی به دیدار پیامبر و کسب علوم از آن حضرت داشت که سر از پا نمیشناخت، چنانکه ایشان فرمود من روزی دو بار بر حضرت وارد می شدم. هرگاه سؤال مینمودم، پاسخ میشنیدم و هرگاه من سکوت می نمودم، رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله شروع به گفتن مینمودند.(2)

این بدان جهت بود که حضرت علیعليه‌السلام ظرفیت بالای علمی را داشت و پیامبر از خدا خواسته بود که ظرفیت آن حضرت را بالا ببرد. چنانکه مکحول در ذیل آیه( تَعِیهَا أُذُنٌ وَاعِیهٌ ) . (الحاقه: 11) می گوید:

__________________

1- شیخ آقا بزرگ تهرانی، الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج2، ص306.

2- محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج1، ص64.

هنگامی که این آیه نازل شد، رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: «سَألتُ رَبیّ أن یَجعلَها أذنَ علیِّ. فکان عَلیٌ یقولُ: ما سَمعتُ مِن رسولِ اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله شَیئا قَطُّ فَنسیتُه.(1)

من از خدا خواستم که گوش علی را از این گوش های شنوا و نگه دارنده حقایق قرار دهد و به دنبال آن علیعليه‌السلام می فرمود: من هیچ سخنی بعد از آن از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله نشنیدم که آن را فراموش کنم، بلکه همیشه آن را به خاطر داشتم».

همچنین رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله به علی فرمود:

اِنَّ اللّهَ اَمرَنی اَنْ اَدنیک و لَا اَقصیک وَ اَن اُعلّمَک وَ اَنْ تَعیَ وَ حَقٌّ عَلَی اللّه اَنْ تَعیَ.(2)

خدای سبحان مرا فرمان داد، تو را به خویشتن نزدیک سازم و به تو علم و دانش بیاموزم تا شنوا گردی و خداوند بر خود مقرر فرمود که گوش تو را شنوا قرار دهد.

به سبب همین شوق و اشتیاق بود که حضرت از روی افتخار میگفت:

در قرآن آیه ای است که کسی جز من بدان عمل نکرد و آن آیه( إِذَا نَاجَیتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَینَ یدَی نَجْوَاکُمْ صَدَقَهً ) چون خواهید که با رسول راز گویید، پیش از آن راز گفتن صدقه دهید (مجادله: 12) بود. چهار دینار داشتم. آن را به ده درهم فروختم و با آن با حضرت، نجوا و گفتگو کردم و ده پرسش از آن حضرت نمودم و برای هر پرسش درهمی را صدقه دادم.(3)

____________________

1- محمد بن احمد قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ج 18، ص264؛ عبدالرحمان بن محمد بن ابی حاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج 10، ص3369.

2- تفسیر القرآن العظیم (ابن أبی حاتم)، ج 10، ص3370؛ ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج8، ص228؛ محمد بن جریر طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج 29، ص36؛ محمد شوکانی، فتح القدیر، ج5، ص228؛ محمود آلوسی، روح المعانی، ج14، ص225؛ سیوطی، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج 6، ص260؛ احمد بن ابراهیم ثعلبی، الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، ج 10، ص28 (با اندکی تفاوت).

3- علی بن احمد واحدی، أسباب نزول القرآن، ص432؛ قاضی عبدالله بیضاوی، أنوار التنزیل و أسرار التأویل، ج 5، ص195؛ اسماعیل برسوی، تفسیر روح البیان، ج 9، ص 405؛ حسن بن محمد نیشابوری، تفسیر غرائب القرآن و رغائب الفرقان، ج 6، ص275؛ قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ج 18، ص301؛ حسین بغوی، معالم التنزیل فی تفسیر القرآن، ج 5، ص48؛ جارالله زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج 4، ص494؛ محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج 29، ص495.

این خلوت نشینی ها جز برای آن حضرت رخ نداد و علوم پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله جز نزد او جمع نشده است. به همین جهت، رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود:

انَا مدینهُ اْلعلِم وَ علیٌّ بابُها فَمَنَ اَرادَ الْمَدینهَ (العلم) فَلْیأتِها مِن بابِها.(1)

من شهر علمم و علی در ورودی آن شهر است هر کسی طالب علم است از در آن شهر (علی) باید وارد شود.

حضرت آنچه از پیامبر می آموخت، در صحیفه ای یادداشت می کرد که بعدها به صحیفه علیعليه‌السلام یا کتاب علیعليه‌السلام معروف شد و نزد امامان ما بود و عترت آن را به هر کس که مایل بودند، نشان میدادند و گاه میگفتند در کتاب علیعليه‌السلام چنین است و با آن کتاب برای بعضی از یاران احتجاج می کردند.(2)

2-آیا شیعه پیرو اهل بیتعليهم‌السلام است؟ اگر چنین است، چرا مذهب خود را مذهب جعفری نام نهاده و آن را مذهب اهل بیت ندانسته است؟

پاسخ

در زمان پدید آمدن مذاهب مختلف فقهی و پایه گذاری مذاهب چهارگانه اهل سنت، از اهل بیت پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله ، امام جعفر صادقعليه‌السلام هم عصر آنان بود و مکتب فقهی اهل بیت را مطرح و عده ای را بر این اساس تربیت کرد. برای جداسازی مکتب فقهی اهل بیتعليهم‌السلام از دیگر مذاهب، آن را مذهب جعفری در مقابل مذهب حنفی، مالکی و... نام نهادند، وگرنه امام جعفر بن محمدعليه‌السلام بارها می فرمود:

هر آنچه من می گویم، از پدرم، از پدرش، علی بن الحسین، از جدّم، حسین و او از حسن و او از پدرش امیرالمؤمنینعليه‌السلام و او از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله نقل می کند و حدیث رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله ، گفته خدا تعالی است.(3)

___________________

1- محمد عبدالرئوف مناوی، فیض القدیر، ج1 ص49؛ المستدرک، ج3، ص127؛ جلال الدین سیوطی، جامع الصغیر، ج1، ص415.

2- اصول کافی، ج 1، صص41 و 407.و ج2، صص 71، 136، 259 و 278.

3- محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الارشاد، ج2، ص186؛ محمد بن حرعاملی، وسائل الشیعه، ج27، ص83 ، ح33271.