پاسخ به پرسش ها و شبهه های وهابیت

پاسخ به پرسش ها و شبهه های وهابیت0%

پاسخ به پرسش ها و شبهه های وهابیت نویسنده:
گروه: کتابخانه عقائد

پاسخ به پرسش ها و شبهه های وهابیت

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: علی باقر شیخانی
گروه: مشاهدات: 14579
دانلود: 4370

توضیحات:

پاسخ به پرسش ها و شبهه های وهابیت
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 203 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 14579 / دانلود: 4370
اندازه اندازه اندازه
پاسخ به پرسش ها و شبهه های وهابیت

پاسخ به پرسش ها و شبهه های وهابیت

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

1-آیا تشیع، ساخته عبدالله بن سبا است که اولین اختلاف را در جهان اسلام پدید آورد؟

وهابیان می گویند اولین کسی که در جهان اسلام اختلاف ایجاد کرد، عبدالله بن سبای یهودی بود که شیعه را به طرف داری از علیعليه‌السلام بنا نهاد و مردم را به دور خود جمع کرد و آنان را علیه عثمان شوراند و زمینه قتل وی را فراهم کرد.

پاسخ

اینکه تأسیس شیعه را به فردی به نام عبدالله بن سبای یهودی نسبت می دهند، ادعایی بی اساس است؛ زیرا عبدالله بن سبا افسانه ای بیش نیست و برخی از بزرگان، تخیلی بودن وجود چنین فردی را به اثبات رسانده اند.(1) بنابر دلایل تاریخی و روایات معتبر در نزد اهل سنت، مؤسس شیعه خود پیامبر بوده است؛ زیرا شیعه به کسانی گفته می شود که خود را پیرو علیعليه‌السلام می دانند و پیروی از آن حضرت، دستور رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله بوده و در کتاب های اهل سنت، روایات متعددی در فضیلت شیعه از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله نقل شده

___________________

1- نک: مرتضی عسکری، عبدالله بن سبا؛ شیخ علی آل محسن، عبدالله بن سبا؛ حقیقه ام خرافه.

است. یکی از روایاتی که مفسران آورده اند، روایت جابر بن عبدالله انصاری است. وی می گوید:

ما نزد رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله بودیم که علیعليه‌السلام به سوی ما آمد. رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: قسم به آنکه جانم در دست اوست. این (علی) و شیعیانش روز قیامت رستگارند. در همین هنگام این آیه نازل شد: همانا کسانی که ایمان آورده و کارهای نیک انجام داده اند. آنها بهترین آفریدگان هستند.

پس از آن اصحاب هرگاه علی را می دیدند، می گفتند: بهترین آفریدگان، آمد.(1)

اینکه وهابیان اولین اختلاف در امت اسلامی را به شیعه نسبت می دهند، تهمت است؛ زیرا عالمان شیعه به پیروی از اهل بیتعليهم‌السلام در طول تاریخ همواره امت اسلامی را به وحدت دعوت کردند و بنابر اعتراف بزرگان اهل سنت، اولین اختلاف توسط غیر شیعه بنا نهاده شد. همچنان که شهرستانی از عالمان اهل سنت درباره اولین اختلاف در اسلام، در کتاب ملل و نحل خود می گوید: «اولین نزاع و اختلاف بنا به نقل ابوعبدالله محمد بن اسماعیل بخاری به هنگام مرض رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله رخ داد».

وی با سند خودش از عبدالله بن عباس نقل می کند:

هنگامی که بیماری پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله شدت یافت همان بیماریی که با آن از دنیا رفت فرمود برایم دوات و قلم بیاورید تا چیزی برایتان بنویسم که بعد از من گمراه نشوید. عمر گفت: بر رسول خدا تب عارض شده (نعوذ بالله) هذیان می گوید کتاب خدا ما را بس است. با این گفته وی، سر و صدا و دعوا زیاد شد. رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله ناراحت شده و فرمود از نزدم برخیزید و بیرون بروید

____________________

1- محمد بن علی شوکانی، فتح القدیر، ج 5، ص582 ؛ الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج 6، ص379. «عن جابر بن عبدالله قال کنا عند النبی9 فاقبل علی فقال النبی9: و الذی نفسی بیده ان هذا و شیعته هم الفائزون یوم القیامه و نزلت إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُوْلَئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّهِ (بینه: 7) فکان أصحاب النبی9 إذا أقبل علی قالوا قد جاء خیر البریه».

شایسته نیست احترام مرا نگه ندارید و در نزدم دعوا کنید به همین جهت ابن عباس می گفت: همه فاجعه از آنجا شروع شد که به خاطر دعوا و اختلاف نگذاشتند آنچه رسول خدا می خواست، نوشته شود.(1)

و همچنین مسلم در صحیح این ماجرا را از سعید بن جبیر چنین نقل می کند:

ابن عباس با گریه شدید می گفت: پنج شنبه چه پنج شنبه ای بود روزی که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: کتاب و دوات بیاورید تا چیزی برای شما بنویسم که پس از آن هرگز گمراه نشوید، اما گفتند رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله هذیان می گوید.(2)

بنابراین، اولین اختلاف توسط دیگران بنا نهاده شد، ولی چرا نگذاشتند رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله آنچه را بنویسد که از گمراهی امت جلوگیری می کند؟ خدا درباره رسول خدا می فرماید:

( وَمَا ینطِقُ عَنِ الْهَوَی .) (نجم: 3)

او هیچگاه از روی هوای نفس سخن نمی گوید.

چگونه دستور خداوند را در اطاعت از رسولش نادیده گرفتند، آنجا که می فرماید:( مَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ .) (حشر: 7)

آنچه را پیامبر خدا به شما (دستور) می دهد بگیرید و آنچه را که نهی می کند، رها کنید و از عدم اطاعت امر خداوند بپرهیزید که خداوند سخت کیفر است.

حال آنکه خداوند می فرماید:

_____________________

1- عبدالکریم شهرستانی، ملل و نحل، ج1، ص29، مقدمه الرابعه؛ صحیح بخاری، کتاب المرضی، باب 17، ج7، ص12، ح5669؛ همان، ج 8، کتاب الاعتصام بالکتاب والسنه، باب کراهیه الخلاف، ج8، ص203، ح7366.

2- صحیح مسلم، آخر کتاب الوصیه، ص811، ح4124.

( فَلاَ وَرَبِّکَ لاَ یؤْمِنُونَ حَتَّیَ یحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَینَهُمْ ثُمَّ لاَ یجِدُواْ فِی أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِّمَّا قَضَیتَ وَیسَلِّمُواْ تَسْلِیمًا .) (نساء: 65)

سوگند به پروردگارت آنها ایمان نمی آورند، مگر آن زمانی که تو را داور اختلافاتشان قرار دهند و بعد از صدور حکم تو هیچ گونه ناراحتی و سنگینی از نتیجه آن در دل نداشته باشند و در ظاهر و باطن تسلیم حق گردند.

وهابیت باید پاسخ این چراها را بدهد و همچنین باید پاسخ گو باشد که چرا بر طبل اختلاف بین مسلمانان می کوبند و دیگر مسلمانان را تکفیر می کنند؟ آیا خدا و رسول به آنان چنین دستوری داده یا آنکه از جای دیگر فرمان می برند.

2-آیا خروج امام حسین عليه‌السلام علیه یزید برای فسادانگیزی بود؟

یکی از کارهای وهابیت به ویژه ابن تیمیه، دفاع از بنی امیه به ویژه معاویه و یزید و زیر سؤال بردن قیام امام حسینعليه‌السلام است. وی کتابی در فضایل معاویه و یزید نگاشت و برای آنها فضایلی دروغین برشمرد. او در کتاب خود درباره امام حسینعليه‌السلام می گوید:

خروج حسین نه مصلحت دنیایی داشت و نه مصلحت آخرتی...، بلکه در خروجش علیه یزید و قتلش فسادی رخ داد که اگر در شهرش می ماند چنین فسادی رخ نمی داد و او در این کار با دستور رسول خدا مخالفت نموده است.(1)

پاسخ

دشمنی ابن تیمیه نسبت به اهل بیت پیامبر اسلام و محبّتی که نسبت به بنی امیه دارد، وی را بر آن داشته که حتی آیات و روایاتی را که در فضایل امام حسینعليه‌السلام در کتب معتبر خودشان آمده، نیز نادیده بگیرد و چنین حکم

___________________

1- منهاج السنه، ج4، ص530.

براند. امام حسینعليه‌السلام از کسانی است که همه مسلمانان به فرمان خداوند مأمور به دوست داشتن اویند. در تفاسیر اهل سنت از ابن عباس نقل شده هنگامی که آیه( قُل لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَیهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبَی .) (شورا: 23) من هیچ مزدی از شما در برابر رسالتم طلب نمی کنم، جز دوستی با خویشاوندان نزدیک من.» بر پیامبر نازل شد، پرسیدند: ای رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله این خویشانی که موّدت آنان بر ما واجب شده، چه کسانی هستند؟ فرمود: علی و فاطمه و دو فرزندشان.(1)

همچنین بنا به نقل مفسران اهل سنت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله درباره دوستی امام حسین و برادر و پدر و مادرش فرمود:

مَنْ ماتَ عَلَی حُبِّ آلِ مُحمَّدٍ ماتَ شَهیدا.

هر کس با دوستداری آل محمد بمیرد، شهید مرده است.

اَلا وَ مَنْ ماتَ عَلَی حُبِّ آلِ مُحمَّدٍ ماتَ مَغفوراً له.

هر کس با دوستداری آل محمد بمیرد، با بخشش گناهان مرده است.

اَلا وَ مَنْ ماتَ عَلَی حُبِّ آلِ محُمدٍ ماتَ تائبا.

هر کس با دوستداری آل محمد بمیرد، توبه کار مرده است.

اَلا وَ مَنْ ماتَ عَلَی حُبّ آلِ مُحمدٍ ماتَ مؤمناً مُستکملَ الاْیمانِ.

هر کس با دوستداری آل محمد بمیرد، با ایمان کامل مرده است.

اَلا وَ مَنْ ماتَ عَلَی حُبِّ آلِ مُحمدٍ یَزفُّ اِلیَ الْجنهِ کَما تَزفُّ الْعَروسُ اِلیَ بَیتِ زوجِها.

____________________

1- فتح القدیر، ج 4، ص 615؛ تفسیر ابن ابی حاتم، ج10، ص3276؛ تفسیر کشاف، ج4، ص220؛ عبدالحق بن عطیه اندلسی، المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز، ج 5، ص24؛ الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، ج 8، ص310؛ تفسیر روح البیان، ج8، ص311؛ عبدالرحمان بن علی بن جوزی، زاد المسیر فی علم التفسیر، ج 4، ص64؛ حسن بن محمد نیشابوری، تفسیر غرائب القرآن و رغائب الفرقان، ج 6، ص74؛ أنوار التنزیل و أسرار التأویل، ج 5، ص 80 ؛ احمد بن محمد بن عجینه، البحر المدید، ج5، ص231؛ عزیز نسفی، تفسیر مدارک التنزیل، ج3، ص253؛ مفاتیح الغیب (تفسیر کبیر)، ج27، ص596 ؛ رشیدالدین احمد میبدی، تفسیر کشف الاسرار، ج9، ص23؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج3، ص47؛ الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج 6، ص7؛ الجامع لأحکام القرآن، ج 16، ص22.

بدانید هر کس با دوستداری آل محمد بمیرد، او را همانند عروس (با احترام) به سوی بهشت می برند.

اَلا وَ مَنْ ماتَ عَلَی حُبّ آلِ مُحمَّدٍ فُتِحَ له فی قَبره بابان اِلی الجَنه.

بدانید هر کس با دوستداری آل محمد بمیرد، از قبرش دو در به سوی بهشت برایش می گشایند.

اَلا وَ مَنْ ماتَ عَلَی حُبِّ آل مُحمَّدٍ جَعلَ اللهُ قَبره مزار ملائِکه الرَّحمهِ.

هر کس با دوستداری آل محمد بمیرد، خداوند قبرش را زیارتگاه فرشتگان رحمت قرار می دهد.

اَلا وَ مَنْ ماتَ عَلَی حُبِّ آلِ مُحَّمدٍ ماتَ عَلَی السُّنهِ وَ الْجَماعهِ.

هر کس با دوستداری آل محمد بمیرد بر سنت (من) و جماعت (مسلمانی) مرده است.

اَلا وَ مَنْ ماتَ عَلَی بُغضِ آلِ مُحمدٍ جاءَ یومَ القیامَهِ مَکتوباً بَینَ عَینَیه آیسٌ مِن رَحمهِ الله.

هر کس با دشمنی آل محمد بمیرد، روز قیامت آورده می شود، درحالی که روی پیشانی اش نوشته شده است که از رحمت خدا نصیبی ندارد.

اَلا وَ مَنْ ماتَ عَلَی بُغضِ آلِ مُحمَّدٍ ماتَ کافراً.

هر کس با دشمنی آل محمد بمیرد بر کفر مرده است.

اَلا وَ مَنْ ماَت علی بُغضِ آلِ مُحمَّد لَم یَشُمَّ رائحهَ الْجَنهِ.(1)

هر کس با دشمنی آل محمد بمیرد، بوی بهشت را نخواهد بویید.

از وهابی مسلکان می پرسیم آیا امکان دارد پیامبری که به فرموده خداوند هرگز از روی هوا و هوس سخن نمی گوید:( مَا ینطِقُ عَنِ الْهَوَی ) ، بی جهت این همه بر حبّ خاندانش تأکید کند، آن هم کسی که بعدها ممکن است علیه اولی الامر خودش قیام کند و در زمین فساد کند.

__________________

1- تفسیر کشاف، ج4، ص220؛ مفاتیح الغیب، ج 27، ص595؛ روح البیان، ج8 ، ص313؛ الجامع الاحکام القرآن قرطبی، ج16، ص23؛ غرائب القرآن نیشابوری، ج6، ص74؛ الکشف والبیان، ج8، ص314؛ تفسیر المحرر الوجیز، ج5، ص34؛ تفسیر ابن عربی، ج2، ص232؛ تفسیر البحر المدید، ج5، ص212.

آیا امام حسین که سلام و صلوات خدا بر او باد، همان کسی نیست که اهل سنت در کتاب های خود از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله درباره او و برادرش نقل کرده اند که فرمود: «اَلحَسنُ وَالحُسینُ سَیّدا شَبابِ اَهلِ الْجنَّهِ؛ حسن و حسین دو سرور جوانان بهشتند».(1) آیا کسی که به بیان پیامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله ، بهشتی است، برای دنیا و تصاحب قدرت دست به شورش و فساد روی زمین می زند، حال آنکه خداوند می فرماید:( تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَهُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا وَالْعَاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ .) (قصص: 83) این سرای آخرت را تنها برای کسانی قرار می دهیم که اراده برتری جویی در زمین و فساد را ندارند و عاقبت نیک برای پرهیزکاران است. آیا رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله کسی را که اهل شورش و فساد است، بهشتی می داند و برخلاف قرآن حرف می زند؟ «آیا امام حسین همان کسی نیست که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله درباره اش فرمود: «حُسینٌ مِنّی وَاَنا مِنْ حُسینٍ اَحبَّ اللهُ مَن أحبَّ حُسیناً؛ حسین از من و من از حسینم خدا دوست دارد کسی را که حسین را دوست بدارد».(2) اگر ابن تیمیه فقط به معنای همین یک حدیث پی برده بود، هرگز درباره قیام حسینعليه‌السلام چنین سخنی نمی گفت؛ زیرا رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله در این کلام حق مطلب را ادا کرده است. از طرفی فرمود: حسینعليه‌السلام از من است تا میزان پیوند او را به خود نشان دهد، وگرنه همه می دانستند او نوه پیامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله است. از سوی دیگر، فرمود: من از حسینم یعنی بقای من و مکتبم به حسینعليه‌السلام است. به همین جهت در ادامه فرمود: خداوند کسی را که حسین را دوست بدارد، دوست می دارد. آیا خداوند قدرت طلبی را که برای کسب

____________________

1- سنن ترمذی، کتاب المناقب عن رسو ل الله، باب30، ص1075، ح3793.

2- سنن ترمذی، کتاب المناقب عن رسو ل الله، باب30، ص1076، ح3800.

قدرت اقدام به شورش می کند دوست دارد و حال آنکه در قرآنش خبر داده که مفسدان را دوست ندارد: «و هرگز فساد در زمین منما که خدا مفسدان را دوست ندارد». (قصص: 77)

آیا رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله برخلاف قرآن سخن می گوید و شورش گر را محبوب خدا می نامد؟

3-آیا بر امام حسینعليه‌السلام لازم نبود که از اولی الامر زمان خود (یزید) اطاعت کند؟

می گویند: بر امام حسینعليه‌السلام لازم بود از اولی الامر خود اطاعت کند؛ زیرا عمر می گوید:

فَاَطِعْ الاِمامَ وَانْ کانَ عَبداً حَبشّیاً اِنْ ضَربَک فَاصْبِر وَ اِن اَمرَک بِاَمرٍ فَاصْبر وَ انْ حَرَمک فَاصْبِر وَ انْ ظَلمَک فَاصْبِر وَاِنْ اَمرَک بِامرٍ یَنْقُص دینَک فَقل: سمَعٍ وَطاعه، دَمی دونَ دِینی.(1)

از امامت اطاعت کن، هر چند غلام حبشی باشد. اگر تو را زد، صبر کن و اگر به تو فرمان به انجام کاری داد، صبر نما (انجام بده). اگر تو را از حقوقت محروم کرد، صبر کن و اگر به تو ظلم کرد، باز صبر کن و اگر تو را به چیزی دستور داد که سبب خدشه در دینت می شود، اطاعت کن و بگو به روی چشم، خونم فدای دینم باد.

پاسخ

اولاً این سخن از خلیفه دوم است، نه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله و بنا بر گفته پیشوایان همه مذاهب اسلامی، سنت پیامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله برای ما حجت است، نه سنت دیگران. ثانیاً این سخن برخلاف دستور خداوند است که می فرماید:

( وَلاَ تَرْکَنُواْ إِلَی الَّذِینَ ظَلَمُواْ فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ .) (هود: 113)

و تکیه بر ظالمان نکنید که موجب می شود آتش، شما را فرو گیرد.

_____________________

1- احمد بن حسین بن علی بیهقی، سنن بیهقی، ج8 ، ص159.

وقتی اعتماد بر ظالمان چنین عقوبتی دارد، آیا ممکن است خداوند اجازه اطاعت از آنان را بدهد؟

امام حسینعليه‌السلام در مخالفت با ظلم ظالم پیرو وصیت پدرش بود که در واپسین روزهای عمرش به فرزندان و شیعیانش دستور داد:

کُونا لِلظّالم خَصْما وَلِلْمَظلومِ عَوْنا اوُصیکُما وَجَمیعَ وُلدی وَمَنْ بَلَغَه کتابی.(1)

به شما دو تن (حسن و حسین) و همه فرزندانم و به کسانی که این نوشته ام به دست او می رسد، وصیت می کنم که دشمن ظالم و یاور مظلوم باشید.

به همین جهت، امام حسینعليه‌السلام هنگامی که خواست علیه یزید قیام کند، در وصیت نامه ای که در مدینه به برادرش، محمد حنفیه داد، نوشت:

من برای خودخواهی و خوش گذرانی و فسادگری و ستم گری از مدینه خارج نشدم، بلکه خروجم برای امر به معروف و نهی از منکر می باشد و می خواهم امت جدم را اصلاح نمایم و به سیره و روش جدم و پدرم رفتار نمایم.(2)

در سخن زیبای دیگری، با استناد به کلام جدش فرمود:

همانا شما می دانید که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله در زمان حیاتش فرمود: کسی که سلطان ستم گری را ببیند که حرام خدا را حلال نموده و عهد خدا را ترک کرده و با سنت رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله به مخالفت برخاسته و در میان مردم به گناه و تجاوز به حقوق آنان روی آورده. آنگاه بر ضد آن سلطان با گفتار و رفتارش به مخالفت برنخیزد، حق خداوند است که او را با همان ستم گر محشور گرداند. آن گاه حضرت فرمود: شما همچنین می دانید که اینان (یعنی بنی امیه) اطاعت شیطان را برگزیده و از اطاعت خدای رحمان روی برگردانده و به فساد و تباهی روی آورده و اجرای حدود الهی را تعطیل نموده اند و بیت المال را تاراج کردند و حلال الهی را حرام و حرام الهی را حلال نمودند

__________________

1- نهج البلاغه، برگردان: محمد دشتی، نامه 47.

2- محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج44، ص329.

و من امروز به جهت خویشاوندی با رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله سزاوار به این اقدام علیه آنانم.(1)

4-آیا یزید به کشته شدن حسین عليه‌السلام راضی نبود؟

یکی دیگر از کارهای سلفیون، به ویژه ابن تیمیه، انکار حقایق مسلّم تاریخی است. وی ستم های یزید و پدرش را منکر است وحتی به اسارت رفتن اهل بیت امام حسینعليه‌السلام را انکار کرده(2) و نوشته است: «یزید به کشتن حسین راضی نبود و حتی از این امر اظهار نارضایتی کرد».(3)

پاسخ

ابن تیمیه در حالی این سخنان را در دفاع از یزید می گوید که وی بنا به نقل مورخین بیش از سه سال حکومت نکرد و در این سه سال سه جنایت بزرگ را مرتکب شد. در سال اول حکومت خود، سرور جوانان بهشت را به شهادت رساند و وقتی خاندان رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله را پیش او به اسارت بردند، با زدن چوب بر دندان های مبارک سر بریده از روی غرور منکر دین شد و کفر خود را ظاهر کرد و گفت:

لَعِبَتْ هاشمُ بِالْمُلکِ فَلاَ خَبَرٌ جاءَ وَ لا وَحْیٌ نَزَل(4)

(بنی) هاشم با فرمانروایی بازی کرد. نه خبری آمد و نه وحیی نازل شد.

در سال دوم، شهر مدینه را به خاک و خون کشید و لشکریانش جنایاتی مرتکب شدند که مسلمان از گفتنش شرم می کند. برای پی بردن به این جنایات می توان به کتاب البدایه و النهایه نوشته ابن کثیر دمشقی، شاگرد ابن

___________________

1- محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج44، ص382.

2- منهاج السنه، ج4، ص472.

3- منهاج السنه، ج4، ص355.

4- محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری، ج10، ص60.

تیمیه که وهابیت به سخنانش اعتماد می کنند، مراجعه کرد. جنایت در شهری که پیامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله بنا به نقل اهل سنت درباره اش فرمود:

مَنْ اَخافَ اَهلَ المدینِه اَخافَهُ اللهُ عزوجلَّ وَعَلَیهِ لَعنه اللهِ وَالملائکهُ وَالنّاسُ اجَمعین.(1)

کسی که مردم مدینه را ترسان سازد، خدا او را بترساند و لعنت خدا و ملائکه و همه مردم بر او خواهد بود.

او در سال سوم حکومت خود، لشکری برای شکست دادن عبدالله بن زبیر فرستاد که به مکه پناهنده شده بود. آنان کعبه را به منجنیق بستند و ویران ساختند.

ابن تیمیه در حالی منکر بدیهیات تاریخی است که در نقطه مقابل او علمای اهل سنت پیش و پس از او نظر دیگری دارند. آنان پس از بر شمردن جنایت یزید بن معاویه درباره امام حسینعليه‌السلام و اهل بیت او و جنایات دیگرش به شدت وی را سرزنش کرده و مستحق لعن دانسته اند. تفتازانی از متکلمان برجسته اهل سنت می گوید:

حق این است که رضایت یزید به قتل حسینعليه‌السلام و خوش حالی او از این امر و اهانت به اهل بیت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله از جمله متواترات است و ما در کفر او شکی نداریم: لعنت خدا بر او و بر انصار و اعوانش باد.(2)

جاحظ می گوید:

جنایت هایی که یزید مرتکب آن شد، از قبیل کشتن حسین، به اسارت بردن اهل بیتش، چوب زدن به دندان ها و سر مبارک حضرت، ترساندن اهل مدینه و خراب کردن کعبه، همگی بر قساوت و غلظت و نفاق و خروج از ایمان او دلالت دارد. پس او فاسق و ملعون است و هر کس که از دشنام دادن ملعون

_____________________

1- مسند احمد بن حنبل، ج4، ص55.

2- شرح العقاید النسفیه، ص187.

جلوگیری کند، خودش ملعون است.(1) آلوسی می گوید: هر کسی بگوید: یزید با این کارش معصیت نکرده است و لعنش جایز نیست، باید در شمار انصار یزید قرار گیرد.(2)

5-آیا معاویه، کاتب وحی بوده است؟

وهابیان لعن کردن معاویه را جایز نمی دانند و می گویند معاویه از اصحاب پیامبر و کاتب وحی بوده است و لعن چنین کسی جایز نیست. خداوند نیز می فرماید:

( وَلاَ تَسُبُّواْ الَّذِینَ یدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ فَیسُبُّواْ اللّهَ عَدْوًا بِغَیرِ عِلْمٍ. ) (انعام: 108) (معبود) کسانی را که غیر خدا را می خوانند (کفار و مشرکان) را دشنام ندهید، مبادا آنها (نیز) از روی ظلم و جهل، خدا را دشنام دهند.

پاسخ

اینکه می گویند معاویه از کاتبان وحی بود، درست نیست؛ زیرا وی کاتب وحی نبود، بلکه بنا بر نقل ذهبی از ابوالحسن کوفی، وی تنها نویسنده برخی نامههای حضرت پیامبر بود.(3) ابن عبدربه اندلسی نیز میگوید معاویه و خالد بن سعید نامه های معمولی را مینوشتند.(4)

معاویه نه تنها کاتب وحی نبود، بلکه هیچ فضیلتی نیز در اسلام برای او ذکر نشده است. ذهبی از اسحاق بن راهویه نقل می کند که هیچ روایتی از پیامبر اسلام درباره فضایل معاویه صحیح نیست.(5)

نسائی، نویسنده کتاب سنن که در نزد اهل سنت معروف و معتبر است، همین عقیده را دارد؛ زیرا وقتی اهل دمشق از نسائی خواستند که در مدح

____________________

1- رسائل جاحظ، ج2، ص14.

2- تفسیر روح المعانی، ج26، ص73.

3- سیر اعلام النبلاء، ج3، ص123.

4- احمد بن محمد بن عبدربه، العقد الفرید، ج4، ص244.

5- سیر اعلام النبلاء، ج3، ص132 و ج14، ص129.

معاویه حدیثی نقل کند، در پاسخ گفت: «من چه چیز در فضیلت او نقل کنم؟ جز اینکه پیامبر اسلام درباره او فرمود: خدا شکمش را سیر نکند».(1)

حسن بصری می گوید:

معاویه چهار خصلت داشت که اگر یکی از آنها را می داشت، برای هلاک و تبه کاری و گناه او کافی بود. او شمشیر بر این امت کشید و کار (خلافت) را بدون مشورت مسلمین ربود و حال اینکه بقیه یاران پیغمبر هنوز زنده و اهل فضل و تقوا میان مردم بودند. دوم اینکه فرزند خود را (یزید) که دائم الخمر بود، به ولایت عهدی و خلافت مسلمین منصوب کرد. یزید هم باده گسار و هم دیباپوش و هم تنبورزن بود. سیم اینکه زیاد (زنازاده) را برادر خود نمود و حال اینکه پیغمبر فرموده فرزند برای فراش (روابط شرعی) است و زناکار جز سنگ بهره ای نخواهد داشت. چهارم قتل حجر و یاران او. اینکه می گویند سبّ و لعن، حرام است، آیا این کار برای همه زشت و ناپسند است یا فقط برای شیعیان. اگر برای همه حرام است، چرا معاویه این سنت حرام را پایه گذاری کرد؟ در کتاب های معتبر اهل سنت آمده که معاویه اولین کسی بود که سب و لعن امیرالمؤمنین علیعليه‌السلام را مرسوم کرد و دستور داد آن حضرت را بر سر منبرها لعن و نفرین کنند. این کار ناپسند او بیش از صد سال رواج داشت. او حتی به اصحابی که این کار را نمیکردند، اعتراض میکرد.

در کتاب صحیح مسلم، در روایتی آمده که معاویه به سعد وقاص گفت:

چه چیز مانع تو از سب علی است؟ وی در پاسخ گفت: به خاطر سه سخن از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله که هرگاه به یاد می آورم، هرگز نمی توانم او را سب نمایم؛ زیرا اگر یکی از آن سخنان درباره من بود، از شتران سرخ موی ارزشش برایم بیشتر بود. اول آنکه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله در یکی از جنگ ها علی را جانشین خود در شهر قرار داد. علی پرسید: ای رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله آیا مرا در

___________________

1- علی بن محمد بن اثیر، کامل ابن اثیر، ج3، ص487.

پیش زن ها و بچه ها به جا می گذاری ؟ شنیدم که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله به او گفت: آیا راضی نمی شوی که برایم همچون هارون نسبت به موسی باشی، الا اینکه بعد از من نبوتی نیست و همچنین از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله در جنگ خیبر شنیدم که فرمود: فردا پرچم جنگ را به کسی می سپارم که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسول نیز او را دوست دارند. ما گردن های خود را دراز کردیم تا ما را ببیند و انتخاب کند، اما او گفت علی را برایم بیاورید. علی را درحالی که چشمانش درد داشت، آوردند. حضرت آب دهانش را بر چشمان علی مالید (و شفاء داد) و آنگاه پرچم را به دست او داد و خداوند او را پیروزی داد و همچنین هنگامی که این آیه: بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را، ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود. (آل عمران: 61) [که درباره مباهله با مسیحیان است] نازل شد، رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله ، علی و فاطمه و حسن و حسین را فرا خواند و گفت: بار پروردگارا اینان اهل منند.(1) (به همین دلیل من علی را سب و لعن نمی کنم).

وهابیان می گویند: معاویه اجتهاد کرد و در اجتهادش در لعن و سب علیعليه‌السلام خطا کرده است. ما در روایات خودمان داریم که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: «کسی که اجتهاد کند و به درستی اجتهاد کند، دو اجر دارد و اگر خطا کند، یک پاداش دارد».(2)

پاسخ

آیا اجتهاد اصول و ضوابطی دارد یا ندارد؟

کتاب و سنت منابعی است که همه مذاهب اسلامی، از جمله حنفی، مالکی، حنبلی و شافعی، روی آن اتفاق دارند که اجتهاد باید بر اساس آن دو باشد.

در کجای قرآن و سنت آمده که سب و لعن بر امیرالمؤمنین، برادر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله جایز است؟ اگر اجتهاد مورد ادعای معاویه را بپذیریم، سب و لعنی

____________________

1- صحیح مسلم، کتاب فضائل الصحابه، باب فضائل علی بن ابی طالب، ص1198، ح6114.

2- فتح الباری، ج1، ص60.

که توسط برخی شیعیان شنیده میشود، بر اساس اجتهاد است؛ چون شیعیان راه اجتهاد را باز میدانند؛ حال اگر مجتهدی، لعن معاویه را جایز بداند، بر مقلدینش چنین چیزی جایز است. این مجتهد بنا بر روایت اهل سنت اگر خطا کرده باشد، اشکالی بر او نیست و او یک پاداش نیز نزد خدا دارد.

از طرفی خداوند ظالمین را لعن می کند و میفرماید:

( أَلاَ لَعْنَهُ اللّهِ عَلَی الظَّالِمِینَ .) (هود: 18)

آگاه باشید که لعنت خداوند بر ستم کاران است.

معاویه، ظالم بود؛ زیرا با آنکه همه مسلمانان در مدینه با علیعليه‌السلام بیعت کرده بودند، فقط معاویه که یکی از استانداران علیعليه‌السلام به شمار می آمد، سر به طغیان برداشت و علیه اولی الامر زمانش، امیرالمؤمنین خروج کرد و دستور خداوند در چنین حالتی جنگ با طغیان گر است؛ زیرا می فرماید: «هرگاه دو طایفه از مسلمانان با هم به جنگ و نزاع بپردازند، بین آنها صلح و آشتی برقرار کنید و اگر یکی از آن دو گروه به دیگری تجاوز کند، با طایفه ظالم مقابله و جنگ کنید تا به امر خداوند تسلیم شود». (حجرات: 9)

پس بر همه لازم بود، علیعليه‌السلام را یاری دهند و ستم گر را نابود سازند؛ زیرا بنا به گفته ابن کثیر در تفسیرش، نصب دو امام یا بیشتر در روی زمین جایز نیست، چون رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: «مَنْ جاءکم و امرکم جمیع یرید ان یفرق بینکم فاقتلوه کائنا من کان»؛ و این عقیده جمهور علماست و بر این مطلب عده ای از جمله امام الحرمین، ادعای اجماع کرده اند.(1)

در صحیح مسلم نیز از ابوسعید خدری نقل شده که گفت:

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: «اِذا بُویعَ لِخلیفَتینِ فَاقْتُلوا الآخَرَ منهما؛ هرگاه برای دو خلیفه بیعت گرفته شود، دومی آنها را بکشید».(2)

____________________

1- تفسیر القرآن العظیم (ابن کثیر)، ج 1، ص130، ذیل آیه 30 بقره.

2- صحیح مسلم، کتاب الاماره، باب اذا بویع لخلیفتین، ص 943، ح4692.

6-آیا شیعیان اصحاب را قبول ندارند و آنان را لعن و نفرین میکنند؟

از جمله تبلیغات وهابیت علیه شیعه در میان دیگر مسلمانان آن است که شیعه را دشمن همه صحابه پیامبر اسلام معرفی می کنند و آنان را سب و لعن کننده به اصحاب کرام می نامند. ازاین رو، قتل شیعه را جایز می دانند.

پاسخ

اینکه میگویند شیعیان، صحابه را قبول ندارند، تهمتی است که بر شیعه می زنند مگر امیرالمؤمنین علیعليه‌السلام و امام حسنعليه‌السلام و امام حسینعليه‌السلام از صحابه نیستند؟ مگر ابوذر، مقداد و سلمان، ابوایوب انصاری، حُجر بن عدی، عمار، ابورافع، جابر بن عبدالله انصاری، بلال حبشی، حذیفه بن یمان، خزیمه بن ثابت، ابن عباس، عَدی بن حاتم، و ده ها تن دیگر از کسانی که در کنار پیامبر اسلام بودند و در زمان حکومت علیعليه‌السلام همراهی اش کردند، جزو صحابه نیستند که شیعه به همه آنان احترام می گذارد و برخلاف نظر وهابیون حتی به زیارت قبر آنان میروند. آری، شیعه همچون مذاهب دیگر همه صحابه را عادل نمی داند، بلکه بر اساس گواهی قرآن و سنت و تاریخ، اصحاب پیامبر را جزو چند گروه می داند:

اول مؤمنانی که در راه مستقیم هدایت استوار ماندند و برخی در دفاع از آرمان اسلامی در کنار پیامبر اسلام جان باختند یا پس از آن حضرت نیز از صراط مستقیم منحرف نشدند.

دوم کسانی که در زمان رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله در کنار آن حضرت بودند، ولی پس از رحلت آن حضرت به دنیاطلبی روی آوردند و از ادامه مسیر حق بازماندند.

سوم گروهی که در زمان رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله منافقانه زیستند و آیات متعدد در وصف آنان نازل شد، پس از پیامبر اسلام نیز به رفتار منافقانه خود ادامه دادند.

چهارم تازه مسلمانانی که از اسلام شناخت چندانی نداشتند. به همین جهت، برخی از آنان پس از رحلت پیامبر اسلام، مرتد و به وسیله سجاح و اسود عنسی گمراه شدند و برخی مانند قریش آزاد شده پیامبر با حفظ ظاهر مسلمانی به قدرت رسیدند و انتقام خود را از اسلام و مسلمانان گرفتند.

بر این اساس، شیعه فقط گروه اول را عادل و صالح می داند و به آنان احترام گذاشته، به زیارت قبر آنان می رود و برای آنان از خداوند طلب مغفرت و علّو درجات می کند. همچنین به عنوان اسوه های شجاعت و دینداری و ایثار و گذشت به آنان می نگرد و نام آنان را روی فرزندان خود می نهد.