پرتو عنایات در بیان احکام حدود، قصاص، دیات

پرتو عنایات در بیان احکام حدود، قصاص، دیات0%

پرتو عنایات در بیان احکام حدود، قصاص، دیات نویسنده:
گروه: کتابخانه فقه و اصول

پرتو عنایات در بیان احکام حدود، قصاص، دیات

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: آیت اللّه حاج شیخ محمّد رحمتی
گروه: مشاهدات: 17731
دانلود: 3912

توضیحات:

پرتو عنایات در بیان احکام حدود، قصاص، دیات
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 130 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 17731 / دانلود: 3912
اندازه اندازه اندازه
پرتو عنایات در بیان احکام حدود، قصاص، دیات

پرتو عنایات در بیان احکام حدود، قصاص، دیات

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نسبت بریده شده با کل شفر

( مسئله 1040 ) : در بریدن شفر مستحشف ( شل ، سست ) و یا شل یک سوم خون بهای آن است

( مسئله 1041 ) : در بریدن گوشت عانه ( بالای آلت مرد و قدری از دو طرف ) و هم چنین زن حکومت است

خون بهای لنبرها

( مسئله 1042 ) : بریدن هر دو لنبر تمام و بریدن هر یک نصف خون بها دارد ، و آیا در بریدن پاره ای از آن رعایت مساحت و نسبت با کل لنبر شده و خون بها گرفته می شود ، یا حکومت در آن است ؟ حکومت انسب است

خون بهای افضاء

( مسئله 1043 ) : مرد بیگانه ( که شوهر زن یا مالک او نباشد ) چنانچه زنی یا دختر نابالغی را افضاء کند ، تمام خون بهای زن لازم است ( معنی افضاء در مسئله 1064 بیان شده )

( مسئله 1044 ) : اگر شوهر ، زن بالغ خود را به سبب جماع افضاء کرد ، خون بها ندارد ، ولی اگر قبل از بلوغ زن ، وی را به جماع افضاء نمود ، یا عیب و آسیب دیگری پیدا کرد مرد ضامن است

( مسئله 1045 ) : در افضاء کنیز از ناحیه اجنبی قیمتش خون بها است ، مادام که از خون بهای زن آزاد تجاوز نکند

( مسئله 1046 ) : مرد اگر زن صغیره ( نابالغ ) خود را وطی کرد ، تمام مهر بر وی واجب می شود

( مسئله 1047 ) : مردی که زن خود را افضاء نموده تا زن زنده است خرج او را باید بپردازد ، حتی اگر وی را طلاق داده و زن با دیگری تزویج کند

( مسئله 1048 ) : مشهور علماء حکم مسئله بالا را مخصوص به دختر نابالغ ( که شوهرش وی را افضا کند ) دانسته اند ، ولی اختصاص اشکال دارد ، و احوط اگر اقوی نباشد حکم در باره زن کبیره ( بالغه ) نیز جاری است

( مسئله 1049 ) : مشهور علماء دختر نابالغ را به سبب افضاء بر شوهر حرام دانسته اند ، ولی بعید نیست حرام نشود ، خصوصاً نسبت به شوهری که در حال افضاء جاهل به حکم یا موضوع بوده یا صغیر یا دیوانه باشد

( مسئله 1050 ) : در احکام افضاء فرقی بین عقد دائم و انقطاعی نیست ، زن آزاد باشد یا کنیز مملوک ، بلی اگر افضاء به جماع نبوده و با دست باشد غیر از خون بها چیزی دیگر لازم نمی آید

( مسئله 1051 ) : اگر زن را به سبب افضاء بر شوهرش حرام دائمی دانستیم ، این حکم شامل زنی که در حال افضاء بالغ بوده نمی شود ، و هم چنین اگر زن بیگانه ای را افضاء کرد ، یا به وطی شبهه بود ، یا با زنی که زنا کرده وی را افضاء نمود ، یا زن کنیز بود و هم چنین در هیچ یک از این موارد به جز زن ، خرجی تا حال مرگ بر مرد واجب نمی شود

( مسئله 1052 ) : چنانچه به زنا با زنی خواه به خواست وی و یا با اکراه و زور وی را افضاء نمود ، دیه واجب می شود

( مسئله 1053 ) : اگر بکارت دختری بکر را که کنیز مملوک نبوده آزاد باشد ، ازاله نماید خواه به جماع یا بدون آن ، مهر المثل واجب می شود ازاله کننده زن باشد یا مرد و اگر کنیز مملوک باشد یک دهم قیمتش را به مولا ( مالکش ) باید بپردازد

( مسئله 1054 ) : چنانچه با زن بیگانه ای از روی اکراه اجماع کرده ، مهر المثل وی را باید بپردازد

( مسئله 1055 ) : بر اکراه کننده بر زنان به دختر بکر که بکارت وی را ازاله کند آیا علاوه از مهر المثل ، خون بهای بکارت نیز لازم است ؟ دو قول است ، و ظاهر کفایت مهر المثل است ، ولی اگر با خواست و میل خود تن به جماع داد ، در این فرض و فرض مسئله ( 1053 ) نسبت به زن آزاد بکر باشد یا ثیب ، چیزی بر عهده مرد نیست

( مسئله 1056 ) : چنانچه کسی بدون اکراه با کنیز دیگری زنا کند ، یا آنکه بدون اجازه مالک خود تن به تزویج داد و مرد نمی دانست ، آیا غرامت بر زناکار و یا مرد جاهل در مورد اخیر لازم است ؟ محل اشکال است

( مسئله 1057 ) : همانگونه که خون بهای کامل به سبب افضاء در موارد گذشته واجب می شود ، مهر المثل بر مرد که با زنی از روی شبهه جماع کرده لازم می آید

( مسئله 1058 ) : معنای وطی شبهه ( جماع از روی اشتباه ) در مسئله 3 گذشت )

( مسئله 1059 ) : اگر کسی که زن را افضاء کرد صغیر یا دیوانه باشد ، خون بهای افضاء بر عاقله اش لازم است

( مسئله 1060 ) : چنانچه با افضاء عیبی دیگر در دختر صغیر ( نابالغ ) پیدا شد ، افضاء کننده ضامن است ، ولی ضمان در دختر بالغه محل اشکال است ، و احوط ضمان است

( مسئله 1061 ) : اگر شک دارد که آیا نه سال زن کامل شده ؟ جماع با وی جائز نیست

( مسئله 1062 ) : دختر نابالغی که به سبب جماع شوهر افضاء شده از زوجیت خارج نمی شود ، بنابراین مرد نمی تواند با این دختر و سه زن دیگر اگر داشت و دائمی بودند زن پنجم بگیرد ، یا با خواهر این دختر مطلقاً خواه تزویج با این دختر دائمی باشد یا موقت تزویج نماید ، یا بدون اجازه وی با دختر برادر یا دختر خواهرش تزویج کند

( مسئله 1063 ) : اشاره شد که حتی بعد از طلاق زن افضاء شده ( به سبب جماع شوهر ) یا تزویج با دیگری بعد از عده ، بر مرد افضاء کننده نفقه این زن واجب است ، و در موردی که طلاق داده نشده ، این نفقه به سبب نشوز زن و مانع شدن از استمتاعات ( غیر جماع ) ساقط نمی گردد

( مسئله 1064 ) : در حقیقت افضاء سه قول است : 1 مخرج بول و مدخل آلت جماع را یکی کردن 2 مخرج غائط و حیض را یکی نمودن که حاجز ( مانع بین قبل و دبر برداشته شود 3 مخرج بول و غائط زن را یکی ساختن و آن مستلزم اتّحاد مخرج بول و حیض و غائط می شود ، و صحیح معنای اول است

( مسئله 1065 ) : اگر بکری را ازاله بکارت نمود ( بدون جماع ، با انگشت مثلاً ) و مثانه وی را پاره کرد و نمی تواند بول خود را کنترل ( ضبط ) کند ، یک سوم خون بها و تمام مهر المثل او را باید بدهد ، و بعضی به جای ثلث خون بها تمام آن را واجب کرده اند ، و آن اولی است

خون بهای شکستن یا آسیب رساندن به استخوانها

( مسئله 1066 ) : مشهور علماء در شکستن هر استخوان از هر عضوی که خون بهای معین دارد 51 خون بهای آن را واجب دانسته اند ، ولی مطلقاً ممنوع است ، بلکه باید به تفاصیلی که در مسائل آینده گفته می شود توجه کرد

( مسئله 1067 ) : خون بهای شکستن هر یک از دوش و آرنج و بازو ( عضد ) و بیخ ران و ران و زانوا و ساق و قدم ( پا ) اگر منجبر شده بدون کجی و عیبی التیام پذیرفت 51 خون بهای دست 100 دینار است ، و خون بهای ترک خوردن اعضاء که بالا ذکر شد ( به جز بازو و قدم ( پا ) هر یک 80 دینار است ، و چنانچه زخم موضحه به یکی از آنها وارد آورد 25 دینار و هم چنین است اگر یکی از آنها ( به جز بیخ ران ) ( نقب ) پیدا کرد ( سوراخ شد ) ، به جز ساق که در آن 5/12 دینار است ، و اگر جنایت باعث جابجا شدن استخوانها شد ، در هر یک غیر از ساق 50 دینار و در ساق 25 دینار دیه ( خون بها ) ثابت است

( مسئله 1068 ) : دیه رض ( کوبیدن ) هر یک از دوش و آرنج و ران و بیخ ران و زانو و ساق اگر ( عثم ) عیبی پیدا کرد 31 خون بهای انسان 31333 دینار است ، و احتمال قوی دارد که خون بهای عثم برای هر دو ران و هر دو ساق باشد ، و در جدا شدن دوش و آرنج و بیخ ران و زانو 30 دینار و در قرحه ( زخمی مانند دمل ) که خوب نمی شود ، در هر یک از ران و ساق پا 31 خون بهای شکستن آنها3133 دینار است

( مسئله 1069 ) : خون بهای شکستن بند دست در صورت انجبار و التیام بدون کجی و عیب 50 دینار ، و در هر دو بند 100 دینار است ، و اگر جنایت سبب جابجا شدن استخوانها شد دیه آن نصف دیه شکستن 50 دینار است و ظاهراً جابجا شدن یکی 25 دینار می باشد ، و اگر یکی از آنها کوبیده شد و بدون کجی و عیب منجبر شده التیام پذیرفت 31 خون بهای دست دیه آن است 32166 دینار

( مسئله 1070 ) : خون بهای شکستن ساعد ( از بند دست تا آرنج ) در صورت انجبار و التیام بدون کجی و عیب 31 خون بهای کامل انسان 31333 دینار است و در شکستن یکی از 2 قصبه آن و التیام بدون کجی وعیب 100 دینار ، و در ترک خوردن آن 80 دینار ، و در زخم موضحه 25 دینار ، و جنایتی که باعث جابجا شدن استخوانها شود 100 دینار ، و در سوراخ شدن آن 5/12 دینار ، و در زخم نافذه که از طرف دیگر بیرون آید 50 دینار است ، و در قرحه ( زخمی مانند دمل ) که خوب نشود 3133 دینار خون بها ثابت می باشد

( مسئله 1071 ) : دیه شکستن کف ( به دست از بند کف گفته می شود و تنها باطن آن نیست ) که بدون کجی و عیب التیام پذیرد 40 دینار ، و در ترک خوردن آن به سبب جنایت ) 32 دینار ، و زخم موضحه آن 25 دینار ، و در جابجا شدن استخوانهایش 5/20 دینار ، و در سوراخ شدن 41 خون بهای شکستن 10 دینار و در قرحه ( زخمی مانند دمل ) که خوب نشود3113 دینار لازم است

( مسئله 1072 ) : دیه شکستن قصیه ابهام ( شست ) دست در صورت انجبار

و التیام بدون کجی و عیب 3133 دینار است ، و در ترک خوردن آن 3226 دینار و در هر یک از زخم موضحه و سوراخ شدن 318 دینار ، و در جابجا شدن استخوان 3216 دینار و دیه جدا شدن آن 10 دینار است

( مسئله 1073 ) : دیه شکستن قصبه ابهام ( شست که به کف پا متصل است و ترک خوردن و زخم موضحه و سوراخ شدن و جدا شدن آن همانند دیه ابهام دست است و در جابجا شدن استخوانهای ابهام پا 3226 دینار واجب می شود

( مسئله 1074 ) : دیه شکستن هر قصبه ای از انگشتان چهارگانه دست غیر از ابهام ( شست ) در صورت انجبار و التیام بدون کجی و عیب 3220 دینار ، و در زخم موضحه هر قصبه ای از آن 614 دینار و در جابجا شدن هر یک 318 دینار می باشد

( مسئله 1075 ) : دیه شکستن هر قصبه ای از انگشتان پا غیر از ابهام ( شست )3216 دینار ، و در زخم موضحه و جابجا شدن استخوان مانند دست ،614 و 318 می باشد ، و خون بهای ترک برداشتن 3213 دینار است ، و خون بهای سوراخ شدن هر قصبه ای از آنها 614 دینار ، و دیه قرحه ( زخمی مانند دمل ) که در قدم بوده خوب نشود 3133 دینار است

( مسئله 1076 ) : دیه شکستن مفصل بالای ابهام ( شست ) دست که شامل ناخن است با انجبار و التیام بدون کجی و عیب 3216 دینار ، و در زخم موضحه و سوراخ شدن آن هر یک 614 دینار ، و در ترک برداشتن آن 3113 دینار و در جابجا شدن استخوانها 5 دینار است ، و دیه شکستن مفصل بالای شست پا نیز و زخم موضحه و سوراخ شدن و ترک خوردن آن مانند مفصل بالای دست

است ، و در جابجا شدن استخوانها 318 دینار و در جدا شدن آن 5 دینار می باشد

( مسئله 1077 ) : دیه شکستن هر مفصلی از انگشتان چهارگانه دست ، به جز ابهام ( شست ) 3216 دینار ، و در ترک برداشتن هر قصبه ای از آنها 3113 دینار ، و در جابجا شدن استخوانها 318 دینار ، و در زخم موضحه و هم چنین سوراخ شدن هر یک 614 دینار ، و در جدا شدن آن 5 دینار و هم چنین خون بهای مفصلهای انگشتان چهارگانه پا چنین است به جز شکستن که در آن 3116 دینار می باشد

( مسئله 1078 ) : دیه شکستن مفصل اوسط هر یک از انگشتان چهارگانه دست3111 دینار ، و در ترک خوردن آن 218 دینار ، و در زخم موضحه آن 322 دینار ، و هم چنین سوراخ شدن ، و در جابجا شدن استخوانها 315 دینار و در جدا شدن آن 323 دینار است ، و دیه شکستن مفصل اوسط از انگشتان چهارگانه پا ( غیر از ابهام ) 3211 دینار ، و در ترک خوردن آن 548 ، و در زخم موضحه 2 دینار و در جابجا شدن استخوانها 325 دینار ، و سوراخ شدن آن 322 دینار ، و خون بهای جدا شدن استخوان 8 دینار یا 323 دینار است

( مسئله 1079 ) : دیه شکستن مفصل بالای هر یک از انگشتان چهارگانه دست به جز ابهام 545 دینار ، و در ترک برداشتن آن 514 دینار ، و در زخم موضحه 312 دینار ، و در جابجا شدن استخوانها 315 دینار ، و در سوراخ شدن آن 322 دینار و دیه جدا شدن آن 323 دینار است ، و دیه شکستن مفصل بالا از هر یک از چهار انگشت پا ( به جز ابهام ) که در آن ناخن است و خون بهای ترک برداشتن آن همانند

مفصل انگشتان دست است ، و در زخم موضحه یا سوراخ شدن هر یک311 دینار و خون بهای جابجا شدن استخوانها 512 دینار و دیه جدا شدن 452 دینار می باشد

( مسئله 1080 ) : دیه رض ( کوبیدن ) کعب که بدون کجی و عیب انجبار و التیام باید 61 خون بهای کامل انسان است و در هر دو کعب ثلث آن 31333 دینار می باشد

( مسئله 1081 ) : اگر کسی نیزه ، حنجر ، شمشیر ، یا چیز برنده دیگر را در اطراف بدن دیگری ، ( به غیر از صورت و بینی و امثال آنها که خون بهای معین دارند ) وارد کرد ، خون بهای آن 100 دینار است

( مسئله 1082 ) : دیه هر قرحه ( زخم مانند دمل ) که به جنایت در عضوی واقع شده خوب نگردد یک سوم خون بهای آن عضو است

( مسئله 1083 ) : خون بهای زخم موضحه که در پشت ( کمر ) یا شانه ها یا سینه وارد آید 25 دینار است و دیه زخم ( قرحه مانند دمل ) کمر اگر خوب نشد 31 خون بهای شکستن آن 3133 دینار می باشد که در مسئله 1012 اشاره شد

( مسئله 1084 ) : دیه کوبیدن سینه و تا شدن هر دو شق آن 500 دینار است و یکی 250 دینار ، و چنانچه تا شدن در سینه و دو شانه صورت گرفت 1000 دینار دیه دارد ، و دیه تا شدن یکی از 2 شق سینه و یکی از 2 شانه 500 دینار است

( مسئله 1085 ) : خون بهای شکستن هر دنده از دندهائی که با قلب آمیخته اند 25 دینار است ، و در شکستن هر دنده از دندهایی که به سمت بازو هستند 10 دینار ، و در ترک خوردن قسم اول 5/12 دینار ، و هر یک از زخم موضحه

و سوراخ شدن 41 خون بهای شکستن است ، و در جابجا شدن استخوانهای قسم اول 5/7 دینار ، و در ترک برداشتن قسم دوم از دنده ها 7 دینار ، و دیه هر یک از زخم موضحه و یا سوراخ شدن آنها 5/2 دینار است ، و در جابجا شدن استخوانها 5 دینار ثابت است

( مسئله 1086 ) : در تفسیر قسم اول ( دنده آمیخته به قلب ) 3 احتمال است : 1 هر دنده در قسمت چپ سینه دور قلب باشد ، و دو دنده یقینی است ، و احتمال 4 تا 8 9 می رود 2 همان تفسیر اول به اضافه هر دنده ای که همسوی او به سمت راست باشد ، و بنابر این 2 تفسیر این قسم از دنده در پشت سر قرار ندارد 3 هر دنده که متصل به نزدیک قلب باشد ، گرچه به پشت سر نیز به پیچید و به فقرات منتهی گردد

و در تفسیر قسم دوم چند احتمال است : 1 آنچه از دنده های انسان اضافه از دنده های قسم اول بوده ، و مقابل قسم اول به دو گونه تفسیر 2 و 3 باشند ( که در هر طرف 9 عدد و یا سمت چپ مرد 8 عدد می باشد ) 2 تعمیم به دنده های همسوی قسم اول در سمت راست سینه دارد بنابراین در مقابل تفسیر اول دنده های قسم اول است 3 تعمیم منحصر است به دنده های همسوی دنده هایی در سمت راست به سمت بازو ، پس دنده های بالای سمت راست سینه از آنها نیست ، و در موارد شک راه ، حکومت است

( مسئله 1087 ) : هر عضو یا دو عضوی از مرد که در آن خون بهای کامل است ، در زن نیز آن عضو یا دو عضو خون بهای کامل زن را دارد ( که نصف خون بهای مرد می باشد ) و در هر عضوی از مرد که نصف خون بها ثابت است ، دیه آن عضو

در زن نیز نصف خون بهای زن را دارد ، و هم چنین است ، دیه منافع ، مانند عقل قوه بویایی و دیدن

( مسئله 1088 ) : هر یک عضو یا دو عضوی از مرد مسلم که تمام خون بها را دارد در مرد ذمی ( یهودی ، نصرانی ، مجوسی ) خون بهای آن 800 درهم و در زن ذمیه ، نصف آن 400 درهم است ، و هر عضوی از اعضاء مرد مسلم که خون بهای آن نصف است در مرد ذمی 400 و در زن ذمیه 200 درهم خون بها دارد ، و هم چنین است خون بهای ولدالزنا، ولی قبلاً اشاره شد که زنی که ولدالزنا باشد آیا خون بهای وی 800 درهم است یا نصف 400 درهم ؟ دو احتمال است

( مسئله 1089 ) : زن و مرد در خون بهای جنایت اعضاء و زخمها و منافع تا ثلث با هم مساوی هستند و اگر به ثلث برسد ، در زن به نصف برمی گردد ، حتی اگر از ثلث تجاوز نکند

خون بهای عقل

( مسئله 1090 ) : اگر کسی عقل دیگری را ولو به سبب داد زدن و ترساندن از بین ببرد ، و تا یک سال عقل برنگردد در آن خون بهای کامل است ، و مشهور علماء گفته اند اگر در خلال سال هم برگردد ، خون بها کامل است ، ولی محل اشکال است و انسب در آن حکومت می باشد

( مسئله 1091 ) : در جنایت عمدی که عقل را از بین ببرد یا کم کند ، قصاص

نگفته اند و آن قوی است ، بنابراین باید خون بها داده شود

( مسئله 1092 ) : اگر ولی ادعاء کند کسی عقل مجنی علیه را با جنایت زائل کرده و مدعی علیه منکر باشد ، گفته اند ، باید آزمایشی کرد ، و حال مجنی علیه را در خلوت و هنگام غفلت بررسی نمود ، چنانچه دیوانگی وی ثابت شد ، احتیاجی به قسم ندارد ، لکن این حکم بحث دارد

( مسئله 1093 ) : چنانچه زخمی در سر ، صورت یا جایی از بدن به کسی وارد آورد ، یا عضوی را از وی قطع نمود و موجب زوال عقلش شد اظهر این است که باید بین یک ضربه و ضربه های متعدد تفصیل داد ، در یک ضربه تنها خون بهای عقل و در ضربه متعدد ، به تعداد ضربات دیه جنایت ضربه تعلق می گیرد ، ( دیه ضربه ، زخم ، خون بهای عقل )

خون بهای قوه شنوایی

( مسئله 1094 ) : دیه ازاله قوه شنوایی به سبب جنایت از هر دو گوش کامل است ، و ازاله قوه از یکی از گوشها نصف خون بها دارد ، خواه گوش دیگر شنوایی دارد یا ندارد ، و از بین رفتن گوش ناشنوا به سبب جنایت باشد یا آفت ، و انتظار برگشتن قوه ظرف یک سال اعتبار ندارد ، گرچه بهتر و احوط رعایت آن است

( مسئله 1095 ) : اگر ادعاء کرد کسی قوه شنوایی وی را از بین برده و لوث نباشد ( تفسیر آن در مسئله 649 گذشت ) و آن کس منکر است ، گفته اند : نمی توان از راه قسامه دعوی را اثبات کرد ، ولی دور نیست ، در غیر مورد تلف جان ، لوث

در قسامه معتبر نباشد ، و بتوان بدون لوث با قسامه دعوی را ثابت کرد و قسامه از 6 جزء است ، دعوی اگر 61 باشد ، خود مدعی قسم خورده 61 خون بها واجب می شود ، و در دعوی 31 مدعی با مردی دیگر قسم می خورد ، و هم چنین ، و اگر دیگری نیست قسم بخورد ، خود مدعی تمام قسمها را خورده ، ادعایش ثابت و خون بها دریافت می کند

( مسئله 1096 ) : چنانچه ادعای نقص قوه سامعه به سبب جنایت در یک گوش را دارد ، گوش ناقص را بسته به و گوش سالم باز می ماند و با داد زدن یا کوبیدن زنگ آزمایش می گردد ، و از مدعی دور شده یا وی را دور می نمایند تا به مسافتی که نه داد و نه آوای زنگ را بشنود ، سپس گوش ناقص باز و گوش سالم بسته می گردد و به همین گونه گوش ناقص آزمایش می شود ؛ و بین دو مسافت سنجیده شده با اطمینان به تفاوت ، به همان میزان نصف یا ثلث و هم چنین ، با قسامه خون بها داده می شود و گرنه آزمایش تا حد اطمینان تکرار می گردد ، و احتیاط ضمیمه قسم خوردن مدّعی نیز هست

( مسئله 1097 ) : اگر ادعای نقص شنوایی هر دو گوش را به سبب جنایت کرد ، و دو شاهد عادل مرد ( بینه ) داشت ، ادعاء ثابت ، وگرنه آزمایش با قسامه در این فرض مورد ندارد ، و هم چنین آزمایش صدا از چهار سو و سنجیدن با همسال های خود بلکه قوی است با قسامه تنها ، دعوی ثابت و خون بها داده شود و دور نیست با وسایل و ابزار روز چنانچه موجب علم باشد ، صحت و عدم صحت دعوی را ثابت کرد

( مسئله 1098 ) : چنانچه جانی دو گوش کسی را برید و موجب از بین رفتن قوه شنوایی شد ، دو خون بها ( یکی برای بریدن گوشها و دیگری برای زوال قوه شنوایی ) لازم است ، و با بریدن یکی و از همان بریده شده قوه شنوایی زائل شد ، یک خون بهای کامل واجب می شود ، مگر آنکه با بریدن یک گوش شنوایی از هر دو برطرف شود ، که یک خون بهای کامل و نصف باید داده شود

( مسئله 1099 ) : اگر گوش بریده در بین سال مرد ، بنابر اعتبار گذشت یک سال ( در برنگشتن قوه شنوایی ) در لزوم خون بها فقط ارش ( حکومت ) لازم است ، و هم چنین بنابر فتوی اصحاب در زوال قوه شنوایی که گذشت سال را لازم ندانسته ، اگر اطمینان به برگشت قوه داشتیم

خون بهای بینایی

( مسئله 1100 ) : چنانچه به سبب جنایت غیر عمدی قوه بینایی کسی را زائل کرد ، خون بهای کامل ثابت است ، و فرقی بین اقسام چشمها از نظر بینایی و کم و زیاد و شب و روز و شبکور و غیر آن نمی باشد ، و هم چنین در ثبوت خون بهای کامل ، برابر بودن دید چشمها لازم نیست ، و در زوال قوه بینایی یک چشم ، نصف خون بها واجب می آید

( مسئله 1101 ) : اگر ضربتی به چشم کسی وارد آورد و شبکور شد ، یا روزکور ، در آن حکومت است

( مسئله 1102 ) : در صورت سالم بودن حدقه ، چنانچه ادعای زوال نور یکی یا هر دو چشم را به سبب جنایت کرد ، چند راه برای اثبات دعوی است ، 1 اقرار جانی 2 شهادت بینه ( دو شاهد عادل مرد ) و در این دو مورد با شرایط دیگر ،

قصاص ثابت است ، کافور را در چشم جانی ریخته یا آن را در مقابل چشمه خورشید قرار داده به آینه داغ نگاه کند ، ولی اگر قصاص موجب آسیبی به جای دیگر جانی شود ، قصاص ساقط و دیه ثابت است ، و هم چنین است اگر یک مرد عال و دو زن عادل شهادت به وقوع جنایت دادند 3 قرار دادن چشم در مقابل خورشید یا در مقابل نور قوی و باز بماند ) یا با ابزار و وسائل روز و در این صورت با قسم خوردن مدعی دعوی ثابت می گردد و تنها خون بها واجب می شود 4 با قسامه نیز دعوی ثابت می گردد ، و احوط اعتبار لوث است ، گرچه عدم اعتبار آن قوی است

( مسئله 1103 ) : مشهور در مورد جنایت بر چشم قائل به خون بها شده اند چنانچه دو شاهد از اهل خبره حکم به برنگشتن بینایی بکنند ، یا مطلقاً و یا تا مدتی نامعلوم و یا معلوم ، ولی بعد از انقضاء آن مدت بینایی برنگشت ، یا قبل از برگشتن بمیرد یا دیگری چشمش را قبل از گذشتن مدتی که برای برگشتن نور چشم معین نموده اند درآورد ، ولی در پاره ای از این موارد ارش ثابت است

( مسئله 1104 ) : اگر ادعاء کرد به سبب جنایت نور یکی از دو چشم کم شد و جنایت محقق باشد. می توان آن را با دیگری قیاس و به اندازه کم بودن نور ارش گرفت ، یکی از آن دو را بسته و تخم مرغی را در جایی نهاده و بهتر است تخم شترمرغ باشد ، کم کم از مقابل آن دور شده یا تخم مرغ را کم کم دور می کنند ، تا اندازه ای که تخم مرغ را نبیند ، و علامت گذارده و از سه طرف دیگر به همین ترتیب سنجیده می شود چنانچه برابر بود ، وگرنه دروغ گفته و آزمایش تا حد اطمینان به درستی و راستی ادامه پیدا می کند ، و سپس آن را

بسته چشم بسته را باز و به همان ترتیب از مقابل تخم مرغ دور شده ، تا اندازه ای که آن را نبیند ، و به مقدار فاصله بین دو مسافت ارش تعیین و دریافت می شود و امکان تشخیص با وسائل و ابزار جدید نیز که موجب اطمینان و علم شود محقق است ، ولی باید قسم را نیز به آن ضمیمه کرد

( مسئله 1105 ) : چنانچه ادعای کم شدن نور هر دو چشم را به سبب جنایت کسی کرد ، و جنایت ثابت شد باید با نور چشمان همسالان خود ، سنجیده و به مقدار تفاوت ، خون بها با قسم خوردن دریافت شود و در صورت اختلاف دید همسالان قدر مشترک مسلم بین آنان میزان است

( مسئله 1106 ) : اظهر این است که تعداد قسامه ( قسم خوردن ) در زائل شدن نور هر دو چشم 6 است گرچه مراعات 50 در عمد و 25 در غیر آن احوط است

( مسئله 1107 ) : بعید نیست قسامه در دعوی کمی نور چشم نیز لازم باشد ، و هم چنین اگر با آزمایش با نشانه ، استناد نقصان به جنایت معلوم نشد با قسامه ثابت می شود

( مسئله 1108 ) : اگر کسی با جنایت نور چشم کسی را از بین برد و دیگری چشم را در زمانی که اهل خبره نظر به برگشت آن داده اند ، درآورد ، بر جانی اول حکومت ، و بر جانی دوم با شرایط دیگر ، قصاص و گرنه خون بها ثابت است ، و در موردی که اهل خبره اتفاق به برنگشتن نور چشم دارند ، بر جانی دوم حکومت و قویاً ثلث خون بها لازم ، و بر اولی با شرایط دیگر قصاص وگرنه خون بها ثابت است ، و اگر اختلاف در برگشت و برنگشت نور داشتند و مدعی

برگشت بینه ( دو شاهد عادل مرد ) دارد ، مانند صورت اول بر اولی ارش و بر دومی با شرایط ، قصاص و گرنه خون بها واجب است

( مسئله 1109 ) : چنانچه جانی که چشم کسی را درآورده ، ادعاء دارد که چشم ایستاده بوده و حرکت و نوری نداشته ، ولی مجنی علیه ( صاحب چشم ) ادعای صحت و سلامت آن را در حال جنایت دارد ، و شاهدی نیست ، اگر جانی اعتراف دارد که قبل از جنایت بینا بوده ، گفته صاحب چشم پذیرفته می شود ، و اگر جانی اعتراف به بینایی صاحب چشم ( در حال جنایت ) ندارد ، جمعی گفته جانی منکر را با قسم پذیرفته اند ، ولی این گفته ، خالی از اشکال نیست و بعید نیست ، گفته مجنی علیه با قسمش مورد قبول باشد ، و بعض بزرگان برای پذیرفتن گفته مجنی علیه شرط دانسته که اهل خبره و متخصصین فن بر خلاف شهادت ندهند ، مگر آنکه همسایگان و اهل معاشرت با مجنی علیه شهادت به سلامتی سابق چشمش ندهند که در این مورد گفته جانی با قسم مقدم است و این گفته رو به راه است

( مسئله 1110 ) : سنجیدن نور چشم در روز ابری و هم چنین در زمینی که جلگه و هموار نباشد و جهاتش مختلف بوده ، صورت نمی گیرد ( این مسئله مخصوص به غیر آزمایش با وسایل روز است )

خون بهای قوه بوئیدن

( مسئله 1111 ) : در زوال قدرت و قوت بویایی به سبب جنایت خون بهای کامل است ، و اگر قوت و قدرت از یکی از دو سوراخ بینی رفت ، نصف خون بها ثابت می باشد

( مسئله 1112 ) : در مورد ادعای ازاله قدرت بویایی به سبب جنایت که مدعی بینه ( دو شاهد عادل مرد ) ندارد و جانی هم اعتراف نمی کند ، در فرض ثبوت جنایت می توان با آزمایش با بوهای تند ، ( خوب و بد ) یا سوزاندن چیزی تندبو نزدیک بینی ، و اثر نداشتن آن ، دعوی را ثابت کرد ( همانگونه که در چشم گذشت ) و قسامه نیز به مقدار ادعاء لازم و از مأخذ 6 عدد برای کل قوه بویایی مراعات می شود

( مسئله 1113 ) : اگر ادعای کمی بویایی یکی یا هر دو سوراخ بینی را در اثر جنایت کسی نمود ، و بینه برای اثبات ندارد ، سازگار با ادله است که با قسامه دعوی خود را به همان گونه که در چشم و گوش گذشت ثابت نماید ، وگرنه مدعی علیه ، یک قسم خورده بری می شود

( مسئله 1114 ) : چنانچه بعد از گرفتن خون بهای قوه بویایی ، قوه برگشت ، آیا لازم است خون بها به جانی برگردانده شود ؟ اشکال دارد ، و انسب برگرداندن زائد از قدر حکومت ( ارش ) است ، ولی این در صورتی است که برگشتن قوه بویایی کشف از بین رفتن آن را نکند

( مسئله 1115 ) : اگر مجنی علیه قبل از پایان زمانی که اهل خبره نظر به برگشتن قوه دادند ، مرد انسب حکومت و قوی ثبوت خون بها است

( مسئله 1116 ) : چنانچه بینی کسی را برید و بویایی زائل شد ، برای هر کدام خون بهای جدا لازم است ، ( خون بهای بریدن بینی و خون بهای زوال قدرت بویایی )

خون بهای قدرت سخن گفتن

( مسئله 1117 ) : اگر به سبب جنایت توانایی سخن گفتن کسی را از بین ببرد ، خون بهای کامل واجب است گرچه زبان سالم باشد ، و چنانچه بعض کلمات را نمی تواند بگوید ، خون بها به نسبت آنها با همه حروف 28 یا 29 گانه لازم است و تفصیل آن در مسئله 975 و بعد آن گذشت

( مسئله 1118 ) : چنانچه ادعای از بین رفتن قدرت سخن گفتن را به سبب جنایت کسی دارد و بینه ( دو شاهد عادل مرد ) ندارد ، و جنایت ثابت است ، آزمایش درستی و نادرستی ادعاء به این گونه است که سوزنی به زبانش فرو برند ، اگر خون سیاه درآمد ، راست می گوید ، و اگر خون سرخ باشد ، در ادعای خود دروغ گفته است ، و در فرض راست بودن ادعاء خون بها با قسم خوردن بر میزان 6 عدد همانگونه که در سایر موارد ( چشم ، گوش ، بینی ) گذشت ، داده می شود ، و شبهات اهل خبره و متخصصین فن نیز در مقام اعتبار دارد

( مسئله 1119 ) : اگر بعد از زائل شدن قدرت سخن و گرفتن خون بهای آن قدرت برگشت ، آیا خون بها برگردانده می شود و فقط حکومت در آن ثابت می باشد ؟ محل اشکال است ، و اقرب آنچه است که در مورد برگشت قدرت بویایی گفته شد ( مسئله 1114 )

( مسئله 1120 ) : چنانچه توانایی گفتن بعض حروف به سبب جنایت زائل شد ، و به جنایت جانی دیگری توانایی گفتن بعض یا باقی حروف نیز از بین رفت ، بر هر کدام به قدر جنایت خود ، خون بها ثابت است و اگر یکی از آنان یا دیگری بعد از زائل شدن توانایی سخن گفتن زبانش را برید ، بر هر یک از آنان که

جنایتش قدری از توانایی را زائل نموده ، خون بهای همان مقدار ، و بر آنکه زبان را بریده یک سوم خون بهای کامل واجب است

( مسئله 1121 ) : اگر بر کسی که به سبب خلل در زبانش نمی تواند همه حروف را ابراز کند ولی سخنش فهمیده می شود ، جنایت وارد آورد که قدرت تکلم وی را سلب نموده ، خون بهای کامل بر وی واجب می شود ، و کسی که بعض حروف را به حرفی دیگر تبدیل می کند ، مانند تمتام(1) فأفاء(2) اگر دیگری قدرت سخن وی را زائل نمود ، دور نیست که تمام خون بها به وی تعلق بگیرد ، بلی اگر به جنایت جانی دیگری فأفاء ، یا تمتام شده ، بر آن جانی ، حکومت ثابت است

خون بهای صدا

( مسئله 1122 ) : چنانچه به جنایت ، صدا را از کسی زائل کرد ، و تنها صوتی غنه دار ( از بینی ) بیرون می آید ، یا مانند بحح دار ( کسی که سینه اش گرفته است ) حرف می زند ، بر جانی خون بهای کامل انسان واجب است گرچه ( زبان مجنی علیه سالم باشد و بتواند سخن بگوید ، و اظهر آن است که در استحقاق خون بها قسامه از مأخذ 6 لازم است

خون بها در سایر قوای زائل شده انسان

( مسئله 1123 ) : در اینکه به سبب جنایت اگر 1 قدرت جویدن طعام

1- گوینده سخن تاناک و میم ناک

2- سخن پر از فاء گوید

2 توانایی آبستن کردن 3 شیر دادن 4 توانایی بیرون ریختن منی 5 لذت بردن از جماع 6 لذت غدا خوردن را از کسی زائل نماید و یا به سبب جنایت قدرت فرو بردن غذا یا قدرت چشیدن زائل گشت ، خون بها در اینها ثابت است ، یا نه اشکال ؟ بلکه منع است ، و اظهر حکومت است ، گرچه در هر یک از اینها خون بهای کامل گفته اند ، بلی در زوال قدرت جماع خون بهای کامل است

( مسئله 1124 ) : چنانچه ضربه ای به شکم زنی وارد آورد ( شوهر باشد یا دیگری ) که موجب نازایی شده حیض زن را از بین ببرد و تا یک سال برنگشت ، با قسم خوردن مجنی علیها جانی باید ثلث خون بهای زن را بپردازد