چهل داستان و چهل حدیث از امام علی (علیه السلام)

چهل داستان و چهل حدیث از امام علی (علیه السلام)0%

چهل داستان و چهل حدیث از امام علی (علیه السلام) نویسنده:
گروه: امام علی علیه السلام

چهل داستان و چهل حدیث از امام علی (علیه السلام)

نویسنده: عبد الله صالحی
گروه:

مشاهدات: 4857
دانلود: 2524

توضیحات:

چهل داستان و چهل حدیث از امام علی (علیه السلام)
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 63 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 4857 / دانلود: 2524
اندازه اندازه اندازه
چهل داستان و چهل حدیث از امام علی (علیه السلام)

چهل داستان و چهل حدیث از امام علی (علیه السلام)

نویسنده:
فارسی

تذکراین کتاب توسط مؤسسه فرهنگی - اسلامی شبکة الامامین الحسنین عليهما‌السلام بصورت الکترونیکی برای مخاطبین گرامی منتشر شده است.

لازم به ذکر است تصحیح اشتباهات تایپی احتمالی، روی این کتاب انجام گردیده است.

چهل داستان و چهل حدیث از امیر المؤمنین علی علیه السلام

پیشگفتار

به نام هستی بخش جهان آفرین

شکر و سپاس بی منتها، خدای بزرگ را، که ما را از امّت مرحومه قرار داد؛ و به صراط مستقیم، ولایت مولای متّقیان، امیر مؤمنان، علیّ ابن ابی طالبعليه‌السلام هدایت نمود.

و بهترین تحیّت و درود بر روان پاک پیامبر عالی قدر اسلام؛ و بر اهل بیت عصمت و طهارت، خصوصا اوّلین خلیفه بر حقّش امام امیرالمؤمنین،صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم م.

و لعن و نفرین بر دشمنان و مخالفان اهل بیت رسالتعليهم‌السلام که در حقیقت، دشمنان خدا و قرآن هستند.

نوشتاری که در اختیار شما خواننده محترم قرار دارد، برگرفته شده است از زندگی سراسر آموزنده اوّلین ایمان آورنده به خدا و رسول؛ و اوّلین مظلوم عالم، آن انسان کامل و تمام عیار حقّ و حقیقت، که طبق روایت مخالف و موافق، پیامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در عظمت او فرمود:

«علیّ مع الحقّ، و الحقّ مع علیّ »؛ هر کجا علیّعليه‌السلام باشد، حقّ همان جا است و هر کجا حقّ باشد، علیّ آن جا است یعنی؛ آن دو از یکدیگر جدائی ناپذیرند.

و صدها آیه قرآن، حدیث قدسی و روایت در منقبت و عظمت آن دلیرمردِ ایمان و تقوا، با سندهای بسیار متعدّد، در کتاب های مختلف وارد شده است.

و این مختصر، ذرّه ای از قطره اقیانوس بی کران وجود جامع و کامل آن امام همام می باشد، که برگزیده و گلچینی است از ده ها کتاب معتبر(1) در جهت های مختلف: عقیدتی، سیاسی، عبادی، اقتصادی، اجتماعی، اخلاقی، تربیتی و.... فهرست نام و مشخّصات بعضی از کتاب هائی که مورد استفاده قرار گرفته است، در آخر همین مجموعه پر فیض، موجود می باشد.

باشد که این ذرّه دلنشین و لذّت بخش مورد استفاده و افاده عموم علاقه مندان، خصوصا جوانان عزیز قرار گیرد. و ذخیره ای باشد:«لِیَوْمٍ لایَنْفَعُ مالٌ وَ لابَنُون إِلاّ مَنْ أَتَی اللّه بِقَلْبٍ سَلیم لی وَ لِوالِدَیّ، وَ لِمَنْ لَهُ عَلَیَّ حَقّ» ان شاء اللّه تعالی.

مؤلّف

در مدح و منقبت امام علیعليه‌السلام

تا صورت پیوند جهان بود،علیّ بود

تا نقش زمین بود و زمان بود، علیّ بود

شاهی که ولیّ بود و وصیّ بود،علیّ بود

سلطان سخا و کرم و جود،علیّ بود

آن شیر دلاور که ز بَهر طَمَع نفس

در خوان جهان پنجه نیالود، علیّ بود

آن کاشف قرآن که خدا در همه قرآن

کردش صفت عصمت وبستود، علیّ بود

آن شاه سرافراز که اندر ره اسلام

تا کار نشد راست نیاسود، علیّ بود

آن قلعه گشائی که در از قلعه خیبر

بر کند به یک حمله و بگشود، علیّ بود

دم به دم، دم از ولای مرتضی باید زدن

دست و دل بر دامن آل عبا باید زدن

نقش حبِّ خاندان برلوح دل بایدنگاشت

مُهر مِهر حیدری بر دل چو ما باید زدن

هر درختی کو ندارد میوه حُبّ علیّ

اصل وفرعش چون قلم سرتابه پاباید زدن(1)

* * *

چه شودکه ای شه لافتی نظری به جانب ماکنی

که به کیمیا نظاره ای مس قلب تیره طلا کنی

یمن از عقیق تو آیتی، چمن از رخ تو روایتی

شکرازلب تو حکایتی،اگرش چه غنچه تو واکنی

به نماز لب تو تکلّمی، به نماز غنچه تبسّمی

به تکلّمی و تبسّمی، همه دردها تو دوا کنی

تو شه سریر ولایتی، تو مه منیر هدایتی

چه شودکه گهی به عنایتی،نگهی به سوی گداکنی

تو به شهر علم نبیّ دری، تو ز انبیاء همه برتری

تو غضنفریّ وتو صفدری،چه میان معرکه جاکنی

تو زنی به دوش نبی قدم، فکنی بُتان همه ازحرم

حرم از وجود تو محترم،تو لوای دین به پاکنی(2)

مختصر حالات دوّمین معصوم، اوّلین اختر امامت

آن حضرت بنابر مشهور، روز سیزدهم ماه رجب، سی سال بعد از عام الفیل، در شهر مکّه معظّمه، در میان کعبه الهی دیده به جهان گشود و با نور طلعتش، جهانی تاریک را روشنائی بخشید.

در اوّلین مرحله ای که حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، قنداقه این نوزاد مبارک را از مادرش تحویل گرفت، نوزاد با زبان فصیح خواند:

( بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم، قَدْ اَفْلَحَ الْمُؤمِنُونَ الَّذینَ فی صَلوتِهِمْ خاشِعُونَ ... ) (3) .

یعنی؛ به نام خداوندی که بخشنده و مهربان است، همانا آن مؤمنینی که در هنگام به جا آوردن نماز، خاشع باشند؛ رستگار و سعادتمند خواهند بود.

حضرت محمّدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در مقابل، به او فرمود: یا علیّ! بدان که مؤمنین به وسیله تو رستگار خواهند شد.

نام: علیّ(4) «سَلام اللّهِ علیهِ یَوم وُلِدَ، وَ یَوم استُشهدَ و یَوم یُبعثُ حیّا».

کنیه: ابوتراب، ابوالا ئمّه، ابوالحسن و....

لقب: امیرالمؤمنین، یعسوب الدّین، یعسوب المؤمنین، قائد الغُرّ المحجَّلین، امام المتّقین، سیّد الا وصیاء، اسداللّه، مرتضی، حیدر، أَنزع، قَضْم، وصیّ، ولیّ و....

پدر: عمران عبدمناف معروف به ابوطالب.

مادر: فاطمه بنت اسد، نوه هاشم، اوّلین زن هاشمیّه ای که با مرد هاشمی ابوطالب ازدواج کرد؛ و چون در پرورش حضرت رسول دخالت داشت، حضرت او را به عنوان مادر خطاب، می نمود.

نسبت امام علیّ بن ابی طالب، با سی واسطه همانند رسول گرامی اسلام، به حضرت آدمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم م، می رسد.

نقش انگشتر: حضرت دارای چهار انگشتر بوده است، که بر هر کدام نقش مخصوصی حکّ شده بود.

دربان آن حضرت را سلمان فارسی و قنبر نام برده اند.

اوّلین کسی که به نبوّت حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ایمان آورد، علیّعليه‌السلام بود، که در سنّ هفت سالگی با آن حضرت نماز جماعت خواند.

آن بزرگوار در تمام جنگ های زمان حضرت رسول غیر از جنگ تبوک، مشارکت داشت و بیشترین پیروزی ها به دست برومند و توانای آن حضرت نصیب اسلام و مسلمین گردید.

طبق نقل ابن عساکر: جنگ بدر توسّط امام علیّعليه‌السلام در سنّ 20 سالگی به نفع اسلام و مسلمین به پایان رسید و نیز مکّه توسّط حضرتش در سنّ 28 سالگی فتح گردید.

پس از رحلت حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم جنگ هائی برعليه‌السلام و بر علیه آن حضرت توسّط منافقین و مخالفین به وقوع پیوست، که مهم ترین آن ها سه جنگ به نام های: جمل، صفّین و نهروان می باشد.

جنگ جمل در ماه جماد الثّانی، سال 36 هجری قمری، با ناکثین، به سرکردگی عایشه، طلحه و زبیر، اتّفاق افتاد(5) .

جنگ صفّین در ماه ذی الحجّه، سال 36 هجری قمری، با مارقین، به سرکردگی معاویه، رخ داد(6) .

جنگ نهروان در سال 38 هجری قمری(7) ، با قاسطین، به سرکردگی خوارج واقع شد؛ و ایشان حدود چهل هزار نفر بودند، که با نصایح حضرت دوازده هزار نفر آن ها توبه کردند و فقط 9 نفرشان از معرکه گریختند؛ و ما بقی کشته شدند و از مسلمین نیز تعداد 9 نفر شهید گشت.

و به طور کلیّ آن حضرت هفتاد و دو مرحله جنگ و مبارزه با مخالفان و دشمنان داشته است(8) .

حضرت در مناسبت های مکرّر و مختلف، توسّط پیغمبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به عنوان اوّلین جانشین و خلیفه تعیین و معرّفی گردید.

و در نهایت، پس از حجّة الوداع، روز هیجدهم ذی الحجّة، سال نهم قمری(9) ، حضرت در محلّی به نام غدیر خم بین مکّه و مدینه به طور رسمی مطرح و منصوب به ولایت و خلافت شد.

ولی به علّت هایی، خلافت ظاهری به دست دیگران افتاد، تا آن که در سال 35 هجری، پس از قتل عثمان مردم با حضرت علیّعليه‌السلام بیعت کردند و این بیعت پنج سال به طول انجامید.

امام علیّعليه‌السلام در تمام دوران عمر پربرکتش، بر جمیع علوم و فنون ظاهری و باطنی آشنا و مسلّط بود.

معجزات و کرامات بی شماری از آن امام مظلوم، (چه در زمان حیات و چه پس از آن) واقع و صادر گردید، که اکثر دانشمندان شیعه و سنّی و بلکه دانشمندان دیگر مذاهب در کتاب های مختلف خود ذکر کرده اند.

آن حضرت در اجرای حقّ و عدالت و قانون، و طرفداری و حمایت از مظلومان و محرومان، همچنین مبارزه با بی عدالتی و برخورد با ظالمان و چپاولگران، قاطع و سختگیر بود.

و احادیث بسیاری در شأن و عظمت آن امام مظلوم وارد شده است، که به کتاب های مربوطه ارجاع می شود.

در مدّت عمر شریف حضرت بین محدّثین و مورّخین اختلاف است؛ ولی مشهور 63 سال گفته اند، که 33 سال همزمان با پیغمبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم 10 سال قبل از بعثت، 13 سال در مکّه و 10 سال در مدینه بود و سی سال هم پس از رحلت آن حضرت با تحمّل سختی ها و مصائب جانکاه به سر برد.

مدّت امامت و خلافت واقعی آن امامعليه‌السلام ، که بلافاصله پس از رحلت حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شروع شد، سی سال به طول انجامید؛ و خلافت ظاهری و واقعی که پس از قتل عثمان شروع گردید، تنها پنج سال بوده است.

در تعداد فرزندان آن حضرت نیز بین محدّثین و مورّخین اختلاف است، لیکن سیّد محسن امین(10) تعداد اولاد امام علیّعليه‌السلام را 33 نفر پسر و دختر نام برده است.

شهادت و محلّ دفن: حضرت در سال چهلّم هجری(11) ، صبح جمعه، نوزدهم ماه رمضان، در محراب عبادتِ مسجد کوفه که یکی از چهار مسجد معروف و عظیم القدر است توسّط عبدالرّحمن بن ملجم مرادی؛ و ترغیب زنی به نام قطّامه، به وسیله شمشیر زهراگین ترور شد؛ و شب 21 همان ماه به فیض عُظْمای شهادت نایل گردید.

میسّر نگردد به کَس این سعادت

به کعبه ولادت، به مسجد شهادت

و پیکر مطهّر و مقدّس آن حضرت در نجف اشرف، کنار حضرت آدم و نوحعليهم‌السلام دفن گردید؛ و قبر آن حضرت توسّط حضرت نوحعليه‌السلام تهیّه و آماده شده بود.

نماز آن حضرت چهار رکعت است: در هر رکعت پس از قرائت سوره حمد، پنجاه مرتبه سوره توحید خوانده می شود.

و بعد از سلام نماز، تسبیح حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه علیها، گفته می شود و سپس خواسته های مشروع خود را از درگاه خداوند سبحان تقاضا نماید(12) .

خجسته میلاد اوّلین طلعت امامت

ز پشت پرده تا بی پرده یار من نمایان شد

ز شرم روی او خورشید اندر پرده پنهان شد

ولادت یافت اندر کعبه آن مولود مسعودی

که ذات پاک او مرآت ذات پاک یزدان شد

تجلّی کرد تا نور رخش اندر حریم حق

حرم حرمت گرفت و قبله گاه اهل ایمان شد

همان نوری که موسی دید اندر سینه سینا

مگر بار دگر در کعبه باز آن نور تابان شد

همانا کعبه آمد در شرف بالاتر از سینا

که آن جا نور او این جا وجود او درخشان شد

چه مولودی که اندر مَدرسش ادریس با لقمان

یکی شاگرد أبجد خوان، یکی طفل دبستان شد

معلّم بر تمام انبیاء، از آدم و عیسی

مقوّم بر تمام ماسوا، از جنّ و انسان شد

گروهی ممکنش دانند و جمعی واجب امّا من

میان واجب و ممکن، همه فکرم به پایان شد(13)

درخشش نور در کعبه دل ها

اکثر مُورّخین و محدّثین شیعه و سنّی در روایات و کتاب های خود آورده اند:

چون مدّت حمل فاطمه بنت اسد به سر آمد و هنگام زایمان او فرا رسید، کنار کعبه الهی آمد و دست نیاز به درگاه باریتعالی بلند نمود و اظهار داشت: ای پروردگار! همانا من به تو ایمان آورده ام، و به تمامی آنچه بر پیامبرانت فرستاده ای، معتقد هستم؛ و نیز آنچه را که جدّم ابراهیم خلیل بیان فرموده، تصدیق کرده ام.

پس ای خداوند مهربان! تو را به حقّ آن کسی که این کعبه را بنا نموده است، و به حقّ نوزادی که در شکم دارم، درد زایمان را بر من سهل و آسان گردان.

یکی از راویان به نام یزید بن قَعنب، در ادامه حکایت گوید:

من به همراه عبّاس عموی پیامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و جمعی دیگر در کناری نشسته بودیم و حرکات و سَکَنات فاطمه بنت اسد مادر امیرالمؤمنین علیّ بن ابی طالبعليه‌السلام را مشاهده می کردیم و سخنانش را می شنیدیم.

هنگامی که دعایش پایان یافت، ناگهان دیوار کعبه شکافته شد و فاطمه به درون آن وارد شد و از دید نظاره گران ناپدید گشت و سپس دیوار کعبه همچون حالت اوّل، به هم پیوست.

بعد از آن به سمت کعبه رفتیم و هرچه تلاش کردیم تا شاید بتوانیم درب کعبه را بگشائیم و از وضعیّت فاطمه با خبر شویم، ممکن نشد؛ و با کلید هم نتوانستیم قفل درب کعبه الهی را باز کنیم.

به همین جهت مطمئن شدیم که این جریان از طرف خداوند متعال انجام گرفته است.

پس از گذشت چهار روز، دوباره مشاهده کردیم که همان دیوار شکافته شد و فاطمه بنت اسد در حالی که قنداقه علیّ بن ابی طالبصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را روی دست های خود گرفته بود، از درون کعبه الهی خارج گردید.

سپس راوی در ادامه گوید: پس از گذشت مدّتی، فاطمه بنت اسد اظهار نمود که من بر تمامی زن های گذشته، برتری و فضیلت دارم؛ چون آسیه دختر مُزاحم خداوند را در خفاء و پنهان عبادت می کرد، و مریم دختر عمران با دست خود، درخت خرما را تکان داد تا چند خرما برایش افتاد و او تناول نمود.

ولیکن من به برکت فرزندم داخل کعبه الهی شدم و تا چند روز از میوه ها و غذاهای بهشتی تناول می کردم؛ و چون خواستم از درون خانه خدا بیرون آیم، ندائی را شنیدم که فرمود: ای فاطمه! نام نوزاد را علیّ قرار ده، چون او بر همه عرشیان و فرشیان برتری دارد.

خدای أعلی گوید: من اسم این نوزاد را از نام خود برگرفته ام، و او را بر تمامی علوم و اسرار خود آگاه کرده ام.

او بُت شکن بُت های اطراف کعبه است، او بر بام خانه من اذان گوید و انسان ها را به وحدانیّت دعوت کند.

پس خوشا به حال آن که دوستدار این نوزاد و فرمان بر او باشد، و دوزخ جایگاه دشمنان، و مخالفان او خواهد بود.

همچنین آورده اند:

هنگام ولادت مولای متّقیان علیّعليه‌السلام ، عمر پر برکت پیامبر خداعليه‌السلام حدود سی سال بوده است؛ و آن حضرت دستور داد که گهواره این مولود عزیز را کنار رختخواب ایشان قرار دهند تا شخصا از وی نگه داری و مواظبت نماید.

و حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم این نوزاد گرامی را روی سینه خود می خوابانید و برایش سخن های مناسب مطرح می نمود(14) .

اوّلین نماز در هفت سالگی

یکی از راویان حدیث و اصحاب امیرالمومنین، امام علیّعليه‌السلام حکایت کند:

روزی حضرت امیرالمؤمنینصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را در مسجد دیدم که بر بالای منبر نشسته است و در حالی که مشغول صحبت و سخنرانی بود، تبسّمی نمود به طوری که دندان هایش نمایان گشت، و در ادامه سخنانش فرمود:

من در سنین هفت سالگی، با رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در بیابان مشغول چوپانی بودیم، چون موقع نماز شد، نماز را دو نفری به جماعت خواندیم، ابوطالب وارد شد و اظهار داشت: چه می کنید؟

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در جواب چنین اظهار نمود: خدای سبحان را عبادت و پرستش می کنیم، تو هم اسلام بیاور و با ما نماز بخوان؛ و خداوند متعال را پرستش نما.

سپس حضرت امیرعليه‌السلام در ادامه داستان افزود:

خداوندا! من نمی شناسم بنده ای از امّت پیغمبرت را که قبل از من، همراه پیغمبرت نماز خوانده باشد، چون از سنّ هفت سالگی با او نماز خوانده ام.

و در روایتی دیگر وارد شده است که امام علیّعليه‌السلام فرمود: پیش از آن که کسی با حضرت رسول نماز بخواند، من سه سال همراه آن حضرت نماز می خواندم(15) .

روزی ارزشمند و شخصیّتی عظیم

مرحوم محمّد بن یعقوب کلینی، فرات بن ابراهیم کوفی و علاّمه امینی و دیگر بزرگان از شیعه و سنّی در کتاب های خود مطالب و روایاتی را به سندهای مختلف، پیرامون عید سعید غدیر خم آورده اند، از آن جمله:

حسن بن راشد و در روایتی دیگر فرات بن أحنف حکایت کند:

روزی محضر مبارک امام جعفر صادقصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شرفیاب شدم و عرضه داشتم: یا بن رسول اللّه! فدایت گردم! آیا برای مسلمان ها عیدی با فضیلت تر از عید فطر، قربان، جمعه و روز عرفه وجود دارد؟

فرمود: بلی، روزی است که از همه آن ها در نزد خداوند متعال شریف تر و عظیم تر و بافضیلت تر خواهد بود؛ و آن روزی است که خدای متعال دین مبین اسلام را در روز آن کامل نمود و این آیه قرآن را بر پیغمبر نازل نمود:( اَلْیَوْم أکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أتَمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ الاْ سْلامَ دیناً ) (16) .

یعنی؛ امروز (با معرّفی علیّ بن أبی طالبعليه‌السلام به عنوان امام و خلیفه رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، دین خود را بر شما مسلمان ها کامل نمودم و برای شما دین اسلام را برگزیدم.

از آن حضرت سؤال کردم: آن روز، کدام روزی می باشد که مولای متّقیان، علیّعليه‌السلام به امامت و خلافت منصوب گردید؟

در پاسخش چنین فرمود: هر یک از پیغمبران الهی برای خود وصیّ و جانشین تعیین کرده اند و آن روز معیّن را به عنوان عید برگزیده اند.

و سپس افزود: آن روزی که بر تمامی ایّام شرافت و برتری دارد، روزی است که رسول گرامی اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از طرف خداوند متعال، حضرت علیّعليه‌السلام را به عنوان امام و خلیفه خود به مردم معرّفی نمود.

و در آن روز آیات الهی نازل شد و دین مبین اسلام تکمیل گردید و حجّت خداوند بر همگان ثابت گشت.

سؤال کردم: یا بن رسول اللّه! در آن روز چه اعمال و عباداتی بهتر است، که انجام دهیم؟

حضرت در پاسخ فرمود: خوشحال نمودن مؤمنین، فرستادن صلوات بر حضرت محمّد و اهل بیتش؛ و برائت و بیزاری جستن از دشمنان و ظالمین به آن ها.

و دیگر آن که چون خداوند، این روز یعنی؛ هیجدهم ذی الحجّة را روز تثبیت ولایت بر مؤمنین قرار داد، بهتر است روزه بگیرید و روزه گرفتن در آن موجب کفّاره شصت سال گناه خواهد بود(17) .

به مناسبت عید سعید غدیر خُم

از خُم رسیده مژده که جشن ولایت است

لبریز خم ز باده لطف و عنایت است

خُمِ خانه ولایت مولا گشوده شد

ساقی ز جای خیز که وقت سقایت است

در صحنه غدیر به فرمان کبریا

در اهتراز پرچم شاه ولایت است

آری علیّ، پسر عمّ و داماد مصطفی

شایسته ولایت و امر وصایت است

زان چشمه زلال که جوشید در غدیر

أنهار معرفت همه جا در سرایت است

گفتار او شکوفه باغ فضیلت است

رخسار او طلیعه صبح هدایت است

از زهد و جود و فضل و جوانمردی علیّ

در صفحه وجود هزاران حکایت است

اسلام آبرو ز دم ذوالفقار یافت

دین را نشان نصر درخشان، ولایت است(18)

نماز چرا؟ و مفهوم حقیقی آن

جابر بن عبداللّه انصاری گوید:

روزی به همراه مولای متّقیان، امام علیّعليه‌السلام بودم، شخصی را دیدیم که مشغول نماز است، حضرت به او خطاب کرد و فرمود: آیا معنا و مفهوم نماز را می دانی که چگونه و برای چه می باشد؟

اظهار داشت: آیا برای نماز مفهومی غیر از عبادت هم هست؟

حضرت فرمود: آری، به حقّ آن کسی که محمّدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را به نبوّت مبعوث گردانید، نماز دارای تأویل و مفهومی است که تمام معنای عبودیّت در آن خواهد بود.

آن شخص عرض کرد: پس مرا تعلیم فرما.

امامعليه‌السلام فرمود: معنا و مفهوم اوّلین تکبیر آن است که خداوند، سبحان و منزّه است از این که دارای قیام و قعود باشد.

دوّمین تکبیر یعنی؛ خدای موصوف به حرکت و سکون نمی باشد.

سوّمین تکبیر یعنی؛ این که نمی توان او را به جسمی تشبیه کرد.

چهارمین تکبیر یعنی؛ چیزی بر خداوند عارض نمی شود.

پنجمین تکبیر مفهومش آن است که خداوند، نه محلّ خاصّی دارد و نه چیزی در او حلول می کند.

ششمین تکبیر معنایش این است که زوال و انتقال و نیز تغییر و تحوّل برای خداوند مفهومی ندارد.

و هفتمین تکبیر یعنی؛ بدان که خداوند سبحان همچون دیگر اجسام، دارای أبعاد و جوارح نیست.

سپس در ادامه فرمایش خود فرمود: معنای رکوع آن است که می گوئی: خداوندا! من به تو ایمان آورده ام و از آن دست بر نمی دارم، گرچه گردنم زده شود.

و چون سر از رکوع بر می داری و می گوئی: «سَمِعَ اللّهُ لِمَنْ حَمِدَهُ الحَمْد للّه ربّ العالمین » یعنی؛ خداوندا! تو مرا از عدم به وجود آورده ای و من چیزی نبوده و نیستم، پس هستی مطلق توئی.

و هنگامی که سر بر سجده فرود آوری، گوئی: خداوندا! مرا از خاک آفریده ای؛ و سر بلند کردن از سجده یعنی؛ مرا از خاک خارج گردانده ای.

و همین که دوّمین بار سر بر سجده گذاری یعنی؛ خداوندا! تو مرا در درون خاک بر می گردانی؛ و چون سر بلند کنی گوئی: و مرا از درون همین خاک در روز قیامت برای بررسی اعمال خارج می گردانی.

و مفهوم تشهّد، تجدید عهد و میثاق و اعتقاد به وحدانیّت خداوند؛ و نیز شهادت بر نبوّت حضرت رسول و ولایت اهل بیت او علیهم صلوات اللّه می باشد.

و معنای سلام، ترحّم و سلامتی از طرف خداوند بر بنده نماز گذار است، که در واقع ایمنی از عذاب قیامت باشد(19) .

سخن پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بعد از دفن، در مسجد قبا

روزی ابوبکر و امیرالمؤمنین، علیّعليه‌السلام در محلّی یکدیگر را ملاقات کردند.

ابوبکر گفت: حضرت رسول، پس از جریان غدیر خم چیز خاصّی درباره شما نفرمود، امّا من بر فضل تو شهادت می دهم؛ و در زمان آن حضرت نیز بر تو به عنوان امیرالمؤمنین سلام کرده ام.

و اعتراف می کنم که حضرت رسول درباره تو فرمود: تو وصیّ و وارث و خلیفه او در خانواده اش می باشی، ولی تصریح نفرمود که تو خلیفه بعد از او در امّتش باشی.

امیرالمؤمنین علیّعليه‌السلام اظهار داشت: ای ابوبکر! چنانچه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را به تو نشان دهم و ایشان تو را بر خلافت من در بین امّتش دستور دهد، آیا می پذیری؟

ابوبکر گفت: بلی، اگر رسول خدا با صراحت بگوید، من کنار خواهم رفت.

امام علیّعليه‌السلام فرمود: پس چون نماز مغرب را خواندی، نزد من بیا تا آن حضرت را به تو نشان دهم.

همین که ابوبکر آمد، با یکدیگر به سمت مسجد قبا حرکت کردند و وقتی وارد شدند؛ دیدند که حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم رو به قبله نشسته است؛ و خطاب به ابوبکر کرد و فرمود:

ای ابوبکر! حقّ مولایت، علیّ را غصب کرده ای و جائی نشسته ای که جایگاه انبیاء و اوصیاء آن ها است؛ و کسی غیر از علیّ استحقاق آن مقام را ندارد چون که او خلیفه من در اُمّتم می باشد و من تمام امور خود را به او واگذار کرده ام.

و تو مخالفت کرده ای و خود را در معرض سخط و غضب خداوند قرار داده ای، این لباس خلافت را از تن خود بیرون بیاور و تحویل علیّ ابن ابی طالب ده، که تنها شایسته و حقّ او خواهد بود وگرنه وعده گاه تو آتش دوزخ می باشد.

در این هنگام ابوبکر با وحشت تمام از جای برخاست و به همراه امیرالمؤمنین علیّعليه‌السلام از مسجد خارج گردید و تصمیم گرفت تا خلافت را به آن حضرت واگذار نماید.

ولی در مسیر راه، رفیق خود، عمر را دید و جریان را برایش تعریف کرد، عمر گفت: تو خیلی سُست عقیده و بی اراده هستی، مگر نمی دانی که آن ها ساحر و جادوگر هستند، باید ثابت قدم و پابرجا باشی، به همین جهت ابوبکر از تصمیم خود منصرف شد؛ و با همان حالت از دنیا رفت(20) .

یک خلاف، پنج نوع مجازات

اصبغ بن نباته که یکی از اصحاب حضرت امیرالمؤمنین، علیّعليه‌السلام است حکایت کند:

روزی عمر بن خطّاب نشسته بود که پرونده پنج نفر زِنا کار را نزد او آوردند تا حکم مجازات هریک را صادر نماید.

عمر دستور داد تا بر هریک، حدّ زنا اجراء نمایند.

امام علیّعليه‌السلام که در آن مجلس حضور داشت، خطاب به عمر کرد و فرمود: این حکم به طور مساوی برای چنین افرادی صحیح نیست و قابل اجراء نمی باشد.

عمر گفت: پس خود شما هر حکمی را که صلاح می دانی صادر و اجراء نما.

امام علیّعليه‌السلام اظهار داشت: باید اوّلین نفر اعدام و گردنش زده شود، دوّمین نفر سنگسار گردد، سوّمین نفر صد ضربه شلاّق بخورد، چهارمین نفر پنجاه ضربه شلاّق و پنجمین نفر را تعزیر یعنی، مقداری شکنجه نمایند.

عمر و حاضرین در مجلس، از صدور چنین حکمی بسیار تعجّب کرده؛ و علّت اختلاف مجازات را برای یک معصیت جویا شدند؟

امیرالمؤمنین علیّ بن ابی طالبعليه‌السلام فرمود: شخص اوّل مشرک بود و حکم مرد زناکار مشرک با زن مسلمان اعدام است.

شخص دوّم مسلمان بود ولی چون همسر داشت، زنای او محصنه بوده است و می بایست سنگسار شود.

شخص سوّم نیز مسلمان بود، و چون ازدواج نکرده بود، حدّ آن صد ضربه شلاّق است.

شخص چهارم غلام و عبد بود و حدّ او نصف حدّ افراد آزاد می باشد.

و شخص پنجم دیوانه است و بر دیوانه حدّ جاری نمی گردد؛ بلکه باید او را تعزیر و شکنجه نمایند(21) .

توکّل یا بی عاری

روزی امام علیّ بن ابی طالب، امیرالمؤمنینصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم عبورش به گروهی از مسلمان ها افتاد که در گوشه ای از مسجد را اشغال کرده بودند و به عبادت مشغول بودند.

حضرت علیّعليه‌السلام نزدیک ایشان رفت و فرمود: شما چه کسانی هستید؟ و چه می کنید؟

در پاسخ به حضرت، اظهار داشتند: ما بر خداوند توکّل کرده ایم و عبادت او می کنم.

حضرت فرمود: خیر، چنین نیست؛ بلکه شما بی عار و مُفت خور می باشید، چنانچه راست می گوئید و توکّل بر خداوند متعال دارید، بگوئید که در چه مرحله ای از توکّل قرار دارید؟

گفتند: اگر چیزی به ما برسد، می خوریم و قناعت می کنیم و چنانچه چیزی به ما نرسد، صبر و تحمّل می نمائیم.

سپس امام علیّعليه‌السلام خطاب به ایشان کرد و با صراحت فرمود: سگ های محلّه ما نیز چنین روشی را دارند.

آنان با خون سردی گفتند: پس ما چه کنیم، شما بفرمائید که چه رفتاری داشته باشیم؟

حضرت فرمود: بایستی آنچه را که ما یعنی، پیامبر خدا و اهل بیت عصمت و طهارتعليهم‌السلام انجام می دهیم؛ شما مسلمان ها نیز چنان کنید.

گفتند: شما چه کارهائی را انجام می دهید، تا ما تبعیّت نمائیم؟

امامعليه‌السلام فرمود: ضمن سعی و تلاش و کار و عبادت، آنچه به ما برسد پس از مصرف، اضافه آن را بذل و بخشش می کنیم.

و اگر چیزی درآمدی نیافتیم، خداوند منّان را؛ در هر حال شکر و سپاس می گوئیم(22) .