نهج البلاغه

نهج البلاغه6%

نهج البلاغه نویسنده:
مترجم: محمد دشتى
ناشرین: مؤسسه تحقیقاتی امیرالمؤمنین علیه السلام
گروه: امام علی علیه السلام
صفحات: 648

نهج البلاغه
  • شروع
  • قبلی
  • 648 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 457228 / دانلود: 31320
اندازه اندازه اندازه
نهج البلاغه

نهج البلاغه

نویسنده:
ناشرین: مؤسسه تحقیقاتی امیرالمؤمنین علیه السلام
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.


1

2

3

4

5

6

7

8

9

10

11

12

13

14

15

16

17

18

19

20

21

22

23

24

25

26

27

28

29

30

31

32

33

34

35

36

37

38

39

40

41

42

43

44

45

46

47

48

49

50

51

52

53

54

55

56

57

58

59

60

61

62

63

64

65

66

67

68

69

70

71

72

73

74

75

76

77

78

79

80

81

82

83

84

85

86

87

88

89

90

91

92

93

94

95

96

97

98

99

100

101

102

103

104

105

106

107

108

109

110

111

112

113

114

115

116

117

118

119

120

121

122

123

124

125

126

127

128

129

130

131

132

133

134

135

136

137

138

139

140

141

142

143

144

145

146

147

148

149

150

151

152

153

154

155

156

157

158

159

160

161

162

163

164

165

166

167

168

169

170

171

172

173

174

175

176

177

178

179

180

181

182

183

184

185

186

187

188

189

190

191

192

193

194

195

196

197

198

199

200

201

202

203

204

205

206

207

208

209

210

211

212

213

214

215

216

217

218

219

220

221

222

223

224

225

226

227

228

229

230

231

232

233

234

235

236

237

238

239

240

241

242

243

244

245

246

247

248

249

250

251

252

253

254

255

256

257

258

259

260

261

262

263

264

265

266

267

268

269

270

271

272

273

274

275

276

277

278

279

280

281

282

283

284

285

286

287

288

289

290

291

292

293

294

295

296

297

298

299

300

301

302

303

304

305

306

307

308

309

310

311

312

313

314

315

316

317

318

319

320

321

322

323

324

325

326

327

328

329

330

331

332

333

334

335

336

337

338

339

340

341

342

343

344

345

346

347

348

349

350

351

352

353

354

355

356

357

358

359

360

361

362

363

364

365

366

367

368

369

370

371

372

373

374

375

376

377

378

379

380

381

382

383

384

385

386

387

388

389

390

391

392

393

394

395

396

397

398

399

400

401

402

403

404

405

406

407

408

409

410

411

412

413

414

415

416

417

418

419

420

چهارم- هشدار از شتابزدگى

مبادا هرگز! در كارى كه وقت آن فرا نرسيده شتاب كنى، يا كارى كه وقت آن رسيده سستى ورزى، و يا در چيزى كه روشن نيست ستيزه جويى نمايى و يا در كارهاى روشن كوتاهى كنى، تلاش كن تا هر كارى را در جاى خود، و در زمان مخصوص به خود، انجام دهى.

پنجم- هشدار از امتيازخواهى

مبادا هرگز! در آنچه كه با مردم مساوى هستى امتيازى خواهى، و از امورى كه بر همه روشن است، غفلت نداشته باش، زيرا به هر حال نسبت به آن در برابر مردم مسئولى، و به زودى پرده از كارها يك سو رود، و انتقام ستمديده از تو باز مى گيرند، باد غرورت، جوشش خشمت، تجاوز دستت، تندى زبانت، را در اختيار خود گير، و با پرهيز از شتابزدگى، و فروخوردن خشم، خود را آرامش ده تا خشم فرونشيند و اختيار نفس در دست تو باشد. و تو بر نفس مسلط نخواهى شد مگر با ياد فراوان قيامت، و بازگشت به سوى خدا.

آنچه بر تو لازم است آن كه، حكومتهاى دادگستر پيشين، سنتهاى باارزش گذشتگان، روشهاى پسنديده رفتگان، و آثار پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و واجباتى كه در كتاب خداست، را همواره به ياد آورى، و به آنچه ما عمل كرده ايم پيروى كنى، و براى پيروى از فرامين اين عهدنامه اى كه براى تو نوشته ام، و با آن حجت را بر تو تمام كرده ام، تلاش كن، زيرا اگر نفس سركشى كرد و بر تو چيره شد عذرى نزد من نداشته باشى. از خداوند بزرگ با رحمت گسترده، و قدرت برترش در انجام تمام خواسته ها، درخواست مى كنيم كه به آنچه موجب خشنودى اوست ما و تو را موفق فرمايد، كه نزد او و خلق او، داراى عذرى روشن باشيم، برخوردار از ستايش بندگان، يادگار نيك در شهرها، رسيدن به همه نعمتها، و كرامتها بوده، و اينكه پايان عمر من و تو را به شهادت و رستگارى ختم فرمايد، كه همانا به سوى او باز مى گرديم، با درود به پيامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و اهل بيت پاكيزه و پاك او، درودى فراوان و پيوسته. با درود.

ترجمه نامه ۵۴

(نامه به طلحه و زبیر که ابو جعفر اسکافی(۱) آن را در کتاب مقامات در بخش فضائل امیر المؤمنینعليه‌السلام آورد که در سال ۳۶ هجری نوشته و توسّط عمران بن حصین فرستاد).

پاسخ به ادعاهاى سران جمل

پس از ياد خدا و درود! شما مى دانيد -گرچه پنهان مى داريد- كه من براى حكومت در پى مردم نرفته، آنان به سوى من آمدند، و من قول بيعت نداده تا آنكه آنان با من بيعت كردند، و شما دو نفر از كسانى بوديد كه مرا خواستيد و بيعت كرديد. همانا بيعت عموم مردم با من نه از ترس قدرتى مسلط بود، و نه براى به دست آوردن متاع دنيا، اگر شما دو نفر از روى ميل و انتخاب بيعت كرديد تا ديرنشده باز گرديد، و در پيشگاه خدا توبه كنيد، و اگر در دل با اكراه بيعت كرديد خود دانيد، زيرا اين شما بوديد كه مرا در حكومت بر خويش راه داديد، اطاعت از من را ظاهر، و نافرمانى را پنهان داشتيد.

به جان خودم سوگند! شما از ساير مهاجران سزاوارتر به پنهان داشتن عقيده و پنهان كارى نيستيد، اگر در آغاز بيعت كنار مى رفتيد آسان تر بود كه بيعت كنيد و سپس به بهانه سر باز زنيد. شما پنداشته ايد كه من كشنده عثمان مى باشم، بياييد تا مردم مدينه بين من و شما داورى كنند، آنان كه نه به طرفدارى من برخاستند نه شما، سپس هر كدام به اندازه جرمى كه در آن حادثه داشته، مسووليت آنرا پذيرا باشد.

اى دو پيرمرد! از آن چه در انديشه داريد باز گرديد، هم اكن ون بزرگترين مسئله شما عار است، پيش از آنكه عار و آتش خشم پروردگار دامنگيرتان گردد. با درود.

_____________________

۱. اسکافی از دانشمندان و متکلّمان معتزلی بود که در سال ۲۴۰ هجری در بغداد درگذشت.

۴۲۱

۵۵- و من كتاب لهعليه‌السلام

اخلاقی، سیاسی

(إلى مُعاوِيَةَ)

نصح العدّو

أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ اللَّهَسُبْحَانَهُ قَدْ جَعَلَ الدُّنْيَا لِمَا بَعْدَهَا، وَ ابْتَلَى فِيهَا أَهْلَهَا، لِيَعْلَمَ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً، وَلَسْنَا لِلدُّنْيَا خُلِقْنَا، وَلاَ بِالسَّعْيِ فِيهَا أُمِرْنَا، وَإِنَّمَا وُضِعْنَا فِيهَا لِنُبْتَلَي بِهَا. وَ قَدِ ابْتَلاَنِي اللَّهُ بِكَ وَابْتَلاَكَ بِي: فَجَعَلَ أَحَدَنَا حُجَّةً عَلَى الْآخَرِ، فَعَدَوْتَ عَلَى طَلَبْ الدُّنْيَا بِتَأْوِيلِ الْقُرْآنِ، وَطَلَبْتَنِي بِمَا لَمْ تَجْنِ يَدِي وَلاَ لِسَانِي، وَعَصَيْتَهُ أَنْتَ وَأَهْلُ الشَّامِ بِي، وَأَلَّبَ عَالِمُكُمْ جَاهِلَكُمْ، وَ قَائِمُكُمْ قَاعِدَكُمْ. فَاتَّقِ اللَّهَ فِي نَفْسِكَ، وَ نَازِعِ الشَّيْطَانَ قِيَادَكَ، وَ اصْرِفْ إِلَى الْآخِرَةِ وَجْهَكَ، فَهِيَ طَرِيقُنَا وَ طَرِيقُكَ، وَ احْذَرْ أَنْ يُصِيبَكَ اللَّهُ مِنْهُ بِعَاجِلِ قَارِعَةٍ تَمَسُّ الْأَصْلَ، وَ تَقْطَعُ الدَّابِرَ، فَإِنِّي أُولِي لَكَ بِاللَّهِ أَلِيَّهً غَيْرَ فَاجِرَةٍ، لَئِنْ جَمَعَتْنِي وَ إِيَّاكَ جَوَامِعُ الْأَقْدَارِ لاَ أَزَالُ بِبَاحَتِكَ( حَتّى يَحْكُمَ اللّهُ بَيْنَنا وَ هُوَ خَيْرُ الْحاكِمِينَ ) .(۱)

۵۶- و من وصية لهعليه‌السلام

وَصَى بِهِ شُرَيْحَ بْنَ هانِئ، لَمَا جَعَلَهُ عَلى مُقَدَّمتِهِ إلَى الشَامِ

اخلاقی

اخلاق القائد

اتَّقِ اللَّهَ فِي كُلِّ صَبَاحٍ وَ مَسَاءٍ، وَ خَفْ عَلَى نَفْسِكَ الدُّنْيَا الْغَرُورَ، وَ لاَ تَأْمَنْهَا عَلَى حَالٍ، وَ اعْلَمْ أَنَّكَ إِنْ لَمْ تَرْدَعْ نَفْسَكَ عَنْ كَثِيرٍ مِمَّا تُحِبُّ، مَخَافَةَ مَكْرُوهٍ؛ سَمَتْ بِكَ الْأَهْوَأُ إِلَى كَثِيرٍ مِنَ الضَّرَرِ. فَكُنْ لِنَفْسِكَ مَانِعاً رَادِعاً، وَلِنَزْوَتِكَ عِنْدَ الْحَفِيظَةِ وَاقِماً قَامِعاً.

۵۷- و من كتاب لهعليه‌السلام

إلى أَهْلِ الْكُوفَةِ، عِنْدَ مَسيِرِه مِنَ الْمَدِينَةِ إلَى الْبَصْرَةِ

سیاسی

أسلوب تشجیع النّاس للجهاد

أَمَّا بَعْدُ، فَإِنِّي خَرَجْتُ مِنْ حَيِّي هَذَا: إِمَّا ظَالِماً، وَإِمَّا مَظْلُوماً؛ وَإِمَّا بَاغِياً، وَإِمَّا مَبْغِيّا عَلَيْهِ. وَ أَنَاٍّ أُذَكِّرُ اللَّهَ مَنْ بَلَغَهُ كِتَابِي هَذَا لَمَّا نَفَرَ إِلَيَّ، فَإِنْ كُنْتُ مُحْسِنا أَعَانَنِي، وَ إِنْ كُنْتُ مُسِيئاً اسْتَعْتَبَنِي.

۵۸- و من كتاب لهعليه‌السلام

إلى أَهْلِ الا مْصارِ يَقْتَصُّ فِيهِ ما جَرى بَيْنَهُ وَ بَيْنَ أَهْلِ صِفَّينَ

سیاسی

فضح حوادث صفّین

_____________________

۱- اعراف ۸۷

۴۲۲

ترجمه نامه ۵۵

(نامه به معاویه که در سال ۳۷ هجری پیش از نبرد صفّین نوشته شد)

اندرز دادن به دشمن

پس از ياد خدا و درود! همانا خداوند سبحان دنيا را براى آخرت قرار داده، و مردم را در دنيا به آزمايش گذاشت، تا روشن شود كدام يك نيكوكارتر است.

ما را براى دنيا نيافريده اند، و تنها براى دنيا به تلاش فرمان داده نشديم، به دنيا آمديم تا در آن آزمايش گرديم. و همانا خداوند مرا به تو، و تو را با من آزموده، و يكى از ما را بر ديگرى حجت قرار داد. تو با تفسير دروغين قرآن به دنيا روى آوردى، و چيزى از من درخواست مى كنى كه دست و زبانم هرگز به آن نيالود (قتل عثمان).

تو و مردم شام، آن دروغ را ساختيد و به من تهمت زديد تا آگاهان شما مردم ناآگاه را، و ايستادگان شما زمينگيرشدگان را بر ضد من تحريك مى كنند.

معاويه! از خدا بترس! و با شيطانى كه مهار تو را مى كشد، درآويز، و به سوى آخرت كه راه من و تو است باز گرد، و بترس از خدا كه بزودى با بلايى كوبنده ريشه ات را بركند، و نسل تو را براندازد.

همانا براى تو به خدا سوگند مى خورم، سوگندى كه بر آن وفا دارم، اگر روزگار من و تو را در يكجا گرد آورد، هم چنان بر سر راه تو خواهم ماند: «تا خدا ميان ما داورى كند و او بهترين داوران است.»

ترجمه نامه ۵۶

(نامه به فرمانده سپاه، شریح بن هانی که او را در سال ۳۶ هجری به سوی شام حرکت داد.)

اخلاق فرماندهى

در هر صبح و شام از خدا بترس، و از فريبكارى دنيا بر نفس خويش بيمناك باش، و هيچگاه از دنيا ايمن مباش، بدان اگر براى چيزهايى كه دوست مى دارى، يا آنچه را كه خوشايند تو نيست، خود را باز ندارى، هوسها تو را به زيانهاى فراوانى خواهند كشيد، سپس نفس خود را باز دار و از آن نگهبانى كن، و به هنگام خشم، بر نفس خويش شكننده و حاكم باش.

ترجمه نامه ۵۷

(نامه به مردم کوفه در سال ۳۶ هجری هنگام حرکت از مدینه به سوی بصره)

روش بسيج كردن مردم براى جهاد

پس از ياد خدا و درود! من از جايگاه خود مدينه بيرون آمدم، يا ستمكارم يا ستم ديده، يا سركشى كردم يا از فرمانم سر باز زدند.

همانا من خدا را به ياد كسى مى آورم كه اين نامه به دست او رسد، تا به سوى من كوچ كند. اگر مرا نيكوكار يافت يارى كند، و اگر گناهكار بودم مرا به حق باز گرداند.

ترجمه نامه ۵۷

(نامه به شهرهای دور برای روشن ساختن حوادث صفّین)

افشاى حوادث جنگ صفين

۴۲۳

وَ كَانَ بَدْءُ أَمْرِنَا أَنَّا الْتَقَيْنَا وَ الْقَوْمُ مِنْ أَهْلِ الشَّامِ، وَ الظَّاهِرُ أَنَّ رَبَّنَا وَاحِدٌ، وَ نَبِيَّنَا وَاحِدٌ وَ دَعْوَتَنَا فِي الْإِسْلاَمِ وَاحِدَةٌ، وَ لاَ نَسْتَزِيدُ هُمْ فِي الْإِيمَانِ بِاللَّهِ وَ التَّصْدِيقِ لِرَسُولِهِ وَ لاَ يَسْتَزِيدُونَنَا: الْأَمْرُ وَاحِدٌ إِلا مَا اخْتَلَفْنَا فِيهِ مِنْ دَمِ عُثْمَانَ، وَ نَحْنُ مِنْهُ بَرَاءٌ! فَقُلْنَا: تَعَالَوْا نُدَاوِى مَا لاَ يُدْرَكُ الْيَوْمَ بِإِطْفَأِ النَّائِرَةِ، وَ تَسْكِينِ الْعَامَّةِ، حَتَّى يَشْتَدَّ الْأَمْرُ وَ يَسْتَجْمِعَ، فَنَقْوَى عَلَى وَضْعِ الْحَقِّ مَوَاضِعَهُ. فَقَالُوا:بَلْ نُدَاوِيهِ بِالْمُكَابَرَةِ ! فَأَبَوْا حَتَّى جَنَحَتِ الْحَرْبُ وَ رَكَدَتْ، وَ وَقَدَتْ نِيرَانُهَا وَ حَمِشَتْ. فَلَمَّا ضَرَّسَتْنَا وَ إِيَّاهُمْ، وَ وَضَعَتْ مَخَالِبَهَا فِينَا وَ فِيهِمْ، أَجَابُوا عِنْدَ ذَلِكَ إِلَى الَّذِي دَعَوْنَاهُمْ إِلَيْهِ، فَأَجَبْنَاهُمْ إِلَى مَا دَعَوْا، وَ سَارَعْنَاهُمْ إِلَى مَا طَلَبُوا، حَتَّى اسْتَبَانَتْ عَلَيْهِمُ الْحُجَّةُ، وَ انْقَطَعَتْ مِنْهُمُ الْمَعْذِرَةُ. فَمَنْ تَمَّ عَلَى ذَلِكَ مِنْهُمْ فَهُوَ الَّذِي أَنْقَذَهُ اللَّهُ مِنَ الْهَلَكَةِ، وَ مَنْ لَجَّ وَ تَمَادَى فَهُوَ الرَّاكِسُ الَّذِي رَانَ اللَّهُ عَلَى قَلْبِهِ، وَ صَارَتْ دَائِرَةُ السَّوْءِ عَلَى رَأْسِهِ.

۵۹- و من كتاب لهعليه‌السلام

إلَى الاْ سْوَدِ بْنِ قُطْبَةَ صاحِبِ جُندِ حُلْوانَ

اخلاقی، سیاسی

مسؤولیّات القیادة

أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ الْوَالِيَ إِذَا اخْتَلَفَ هَوَاهُ مَنَعَهُ ذَلِكَ كَثِيرا مِنَ الْعَدْلِ، فَلْيَكُنْ أَمْرُ النَّاسِ عِنْدَكَ فِي الْحَقِّ سَوَاءً؛ فَإِنَّهُ لَيْسَ فِي الْجَوْرِ عِوَضٌ مِنَ الْعَدْلِ، فَاجْتَنِبْ مَا تُنْكِرُ أَمْثَالَهُ، وَ ابْتَذِلْ نَفْسَكَ فِيمَا افْتَرَضَ اللَّهُ عَلَيْكَ، رَاجِياً ثَوَابَهُ، وَ مُتَخَوِّفا عِقَابَهُ. وَ اعْلَمْ أَنَّ الدُّنْيَا دَارُ بَلِيَّةٍ لَمْ يَفْرُغْ صَاحِبُهَا فِيهَا قَطُّ سَاعَةً إِلا كَانَتْ فَرْغَتُهُ عَلَيْهِ حَسْرَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ، وَ أَنَّهُ لَنْ يُغْنِيَكَ عَنِ الْحَقِّ شَيْءٌ أَبَداً. وَ مِنَ الْحَقِّ عَلَيْكَ حِفْظُ نَفْسِكَ، وَ الاِحْتِسَابُ عَلَى الرَّعِيَّةِ بِجُهْدِكَ، فَإِنَّ الَّذِي يَصِلُ إِلَيْكَ مِنْ ذَلِكَ أَفْضَلُ مِنَ الَّذِي يَصِلُ بِكَ،وَالسَّلاَمُ .

۶۰- و من كتاب لهعليه‌السلام

نظامی، اجتماعی

إلى العُمَالِ الذينَ يَطأُ الجَيْشُ عَمَلَهُم

التعویض عن الخسائر فی المناورات العسکرّیة

مِنْ عَبْدِ اللَّهِ عَلِيِّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ إِلَى مَنْ مَرَّ بِهِ الْجَيْشُ مِنْ جُبَاةِ الْخَرَاجِ وَ عُمَّالِ الْبِلاَدِ. أَمَّا بَعْدُ، فَإِنِّي قَدْ سَيَّرْتُ جُنُودا هِيَ مَارَّةٌ بِكُمْ إِنْ شَأَ اللَّهُ، وَ قَدْ أَوْصَيْتُهُمْ بِمَا يَجِبُ لِلَّهِ عَلَيْهِمْ مِنْ كَفِّ الْأَذَى، وَ صَرْفِ الشَّذى، وَ أَنَا أَبْرَأُ إِلَيْكُمْ وَ إِلَى ذِمَّتِكُمْ مِنْ مَعَرَّةِ الْجَيْشِ، إِلا مِنْ جَوْعَةِ الْمُضْطَرِّ، لاَ يَجِدُ عَنْهَا مَذْهَبا إِلَى شِبَعِهِ. فَنَكِّلُوا مَنْ تَنَاوَلَ مِنْهُمْ ظُلْماً عَنْ ظُلْمِهِمْ، وَ كُفُّوا أَيْدِيَ سُفَهَائِكُمْ عَنْ مُضَارَّتِهِمْ، وَ التَّعَرُّضِ لَهُمْ فِيمَا اسْتَثْنَيْنَاهُ مِنْهُمْ. وَ أَنَا بَيْنَ أَظْهُرِ الْجَيْشِ، فَارْفَعُوا

۴۲۴

آغاز كار چنين بود ما با مردم شام ديدار كرديم، كه در ظاهر پروردگار ما يكى، و پيامبر ما يكى، و دعوت ما در اسلام يكى بود، و در ايمان به خدا و تصديق كردن پيامبرش، هيچ كدام از ما بر ديگرى برترى نداشتيم، و با هم وحدت داشتيم جز در خون عثمان كه ما از آن بركناريم، پس به آنان گفتيم: بياييد با خاموش ساختن آتش جنگ، و آرام كردن مردم، به چاره جويى و درمان بپردازيم، تا كار مسلمانان استوار شود، و به وحدت برسند، و ما براى اجراى عدالت نيرومند شويم، اما شاميان پاسخ دادند: «چاره اى جز جنگ نداريم.»

پس سر باز زدند، و جنگ درگرفت، و تداوم يافت، و آتش آن زبانه كشيد.

پس آنگاه كه دندان جنگ در ما و آنان فرو رفت، و چنگال آن سخت كارگر افتاد، به دعوت ما گردن نهادند، و بر آنچه آنان را خوانديم، پاسخ دادند. ما هم به درخواست آنان پاسخ داديم، و آنچه را خواستند زود پذيرفتيم، تا حجت را بر آنان تمام كنيم، و راه عذرخواهى را ببنديم. آنگاه آنكه بر پيمان خود استوار ماند، از هلاكت نجات يافت، و آن كس كه در لجاجت خود پا فشرد، خدا پرده ناآگاهى بر جان او كشيد، و بلاى تيره روزى گرد سرش گردانيد.

ترجمه نامه ۵۹

(نامه به أسود بن قطبه فرمانده لشکر حلوان(۱) در جنوب شهر سر پل ذهاب امروزی)

مسووليت هاى فرماندهى

پس از ياد خدا و درود! اگر راى و انديشه زمامدار دچار دگرگونى شود، او را از اجراى عدالت بسيار باز مى دارد. پس كار مردم در آنچه حق است نزد تو يكسان باشد، زيرا در ستمكارى بهايى براى عدالت يافت نمى شود. از آنچه كه همانند آن را بر ديگران نمى پسندى پرهيز كن، و نفس خود را در حالى كه اميدوار به پاداش الهى بوده و از كيفر او هراسناك باشى. آنچه خداوند بر تو واجب گردانیده است، وادار سازد.

و بدان كه دنيا سراى آزمايش است، و دنياپرست ساعتى در آن نمى آسايد جز آنكه در روز قيامت از آن افسوس مى خورد، و هرگز چيزى تو را از حق بى نياز نمى گرداند. و از جمله حقى كه بر توست آن كه، نفس خويش را نگهبان باشى، و به اندازه توان در امور رعيت تلاش كنى، زيرا آنچه در اين راه نصيب تو مى شود، برتر از آن است كه از نيروى بدنى خود از دست مى دهى، با درود.

ترجمه نامه ۶۰

(نامه به فرماندارانی که لشکر از شهرهای آنان عبور می کند)

جبران خسارتها در مانورهاى نظامى

از بنده خدا، على امير مومنان به گردآوران ماليات و فرمانداران شهرهايى كه لشكريان از سرزمين آنان مى گذرند. پس از ياد خدا و درود! همانا من سپاهيانى فرستادم كه به خواست خدا بر شما خواهند گذشت، و آنچه خدا بر آنان واجب كرده به ايشان سفارش كردم، و بر آزار نرساندن به ديگران، و پرهيز از هرگونه شرارتى تاكيد كرده ام، و من نزد شما و پيمانى كه با شما دارم از آزار رساندن سپاهيان به مردم بيزارم، مگر آنكه گرسنگى سربازى را ناچار گرداند، و براى رفع گرسنگى چاره اى جز آن نداشته باشد. پس كسى را كه دست به ستمكارى زند كيفر كنيد، و دست افراد سبك مغز خود را از زيان رساندن به لشكريان، و زحمت دادن آنها جز در آنچه استثنا كردم باز داريد. من پشت سر سپاه در حركتم، شكايتهاى خود را به من رسانيد،

_____________________

۱. حلوان: شهر قدیمی کوچکی از ایران، در اطراف عراق بود که اعراب آن را در ۶۴۰ میلادی فتح کردند و سلجوقیان در سال ۱۰۶۶ میلادی آن را به آتش کشیدند.

۴۲۵

إِلَيَّ مَظَالِمَكُمْ، وَ مَا عَرَاكُمْ مِمَّا يَغْلِبُكُمْ مِنْ أَمْرِهِمْ، وَ مَا لاَ تُطِيقُونَ دَفْعَهُ إِلا بِاللَّهِ وَ بِي، فَأَنَا أُغَيِّرُهُ بِمَعُونَةِ اللَّهِ،إِنْ شَاءَ اللَّهُ .

۶۱- و من كتاب لهعليه‌السلام

إلى كُمَيْلِ بْنِ زِيادٍ النَّخَعِىٍَّّ وَ هُوَ عامِلُهُ عَلى هِيتٍ، يُنْكِرُ عَلَيْهِ تَرْكَهُ دَفْعَ مَنْ يَجْتازُ بِه مِنْ جَينْشِ الْعَدُوَّ طالِبا لِلْغارَةِ.

سیاسی

ذمّ القائد غیر اللأدق

أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ تَضْيِيعَ الْمَرْءِ مَا وُلِّيَ، وَ تَكَلُّفَهُ مَا كُفِيَ، لَعَجْزٌ حَاضِرٌ وَ رَأْيٌ مُتَبَّرٌ. وَ إِنَّ تَعَاطِيَكَ الْغَارَةَ عَلَى أَهْلِ قِرْقِيسِيَا، وَ تَعْطِيلَكَ مَسَالِحَكَ الَّتِي وَلَّيْنَاكَ-لَيْسَ لَهَا مَنْ يَمْنَعُهَا وَ لاَ يَرُدُّ الْجَيْشَ عَنْهَا- لَرَأْيٌ شَعَاعٌ. فَقَدْ صِرْتَ جِسْرا لِمَنْ أَرَادَ الْغَارَةَ مِنْ أَعْدَائِكَ عَلَى أَوْلِيَائِكَ، غَيْرَ شَدِيدِ الْمَنْكِبِ، وَ لاَ مَهِيبِ الْجَانِبِ، وَ لاَ سَادِّ ثُغْرَةً، وَ لاَ كَاسِرٍ لِعَدُوِّ شَوْكَةً، وَ لاَ مُغْنٍ عَنْ أَهْلِ مِصْرِهِ، وَ لاَ مُجْزٍ عَنْ أَمِيرِهِ.

۶۲- و من كتاب لهعليه‌السلام

إلى أَهْلِ مِصْرَ، مَعَ مالِكِ الا شْتَرِ لَمَا وَلاهُ إمارَتَها

سیاسی، اعتقادی

مظلومیّة الامام فی الخلافة

أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ اللَّهَسُبْحَانَهُ بَعَثَ مُحَمَّداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نَذِيرا لِلْعَالَمِينَ، وَ مُهَيْمِنا عَلَى الْمُرْسَلِينَ. فَلَمَّا مَضَىعليه‌السلام تَنَازَعَ الْمُسْلِمُونَ الْأَمْرَ مِنْ بَعْدِهِ. فَوَاللَّهِ مَا كَانَ يُلْقَى فِي رُوعِي، وَ لاَ يَخْطُرُ بِبَالِي، أَنَّ الْعَرَبَ تُزْعِجُ هَذَا الْأَمْرَ مِنْ بَعْدِهِصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم عَنْ أَهْلِ بَيْتِهِ، وَ لاَ أَنَّهُمْ مُنَحُّوهُ عَنِّي مِنْ بَعْدِهِ! فَمَا رَاعَنِي إِلا انْثِيَالُ النَّاسِ عَلَى فُلاَنٍ يُبَايِعُونَهُ. فَأَمْسَكْتُ يَدِي حَتَّى رَأَيْتُ رَاجِعَةَ النَّاسِ قَدْ رَجَعَتْ عَنِ الْإِسْلاَمِ، يَدْعُونَ إِلَى مَحْقِ دَيْنِ مُحَمَّدٍصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم . فَخَشِيتُ إِنْ لَمْ أَنْصُرِ الْإِسْلاَمَ وَ أَهْلَهُ أَنْ أَرَى فِيهِ ثَلْما أَوْ هَدْماً، تَكُونُ الْمُصِيبَةُ بِهِ عَلَيَّ أَعْظَمَ مِنْ فَوْتِ وِلاَيَتِكُمُ الَّتِي إِنَّمَا هِيَ مَتَاعُ أَيَّامٍ قَلاَئِلَ، يَزُولُ مِنْهَا مَا كَانَ كَمَا يَزُولُ السَّرَابُ، أَوْ كَمَا يَتَقَشَّعُ السَّحَابُ؛ فَنَهَضْتُ فِي تِلْكَ الْأَحْدَاثِ حَتَّى زَاحَ الْبَاطِلُ وَ زَهَقَ، وَاطْمَأَنَّ الدِّينُ وَ تَنَهْنَهَ.

شجاعة الامامعليه‌السلام

منه: إِنِّي وَاللَّهِ لَوْ لَقِيتُهُمْ وَاحِدا وَ هُمْ طِلاَعُ الْأَرْضِ كُلِّهَا مَا بَالَيْتُ وَ لاَ اسْتَوْحَشْتُ، وَ إِنِّي مِنْ ضَلاَلِهِمُ الَّذِي هُمْ فِيهِ وَالْهُدَى الَّذِي أَنَا عَلَيْهِ لَعَلَى بَصِيرَةٍ مِنْ نَفْسِي وَ يَقِينٍ مِنْ رَبِّي. وَ إِنِّي إِلَى لِقَأِ اللَّهِ لَمُشْتَاقٌ، وَ لِحُسْنِ ثَوَابِهِ لَمُنْتَظِرٌ رَاجٍ. وَ لَكِنَّنِي آسَى أَنْ يَلِيَ أَمْرَ هَذِهِ الْأُمَّةِ سُفَهَاؤُهَا وَ فُجَّارُهَا، فَيَتَّخِذُوا مَالَ اللَّهِ دُوَلاً، وَ عِبَادَهُ خَوَلاً، وَالصَّالِحِينَ حَرْبا، وَالْفَاسِقِينَ حِزْبا، فَإِنَّ مِنْهُمُ الَّذِي شَرِبَ فِيكُمُ الْحَرَامَ وَ جُلِدَ حَدّا فِي الْإِسْلاَمِ، وَ إِنَّ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ يُسْلِمْ حَتَّى رُضِخَتْ

۴۲۶

و در امورى كه لشكريان بر شما چيره شده اند كه قدرت دفع آن را جز با كمك خدا و من نداريد، به من مراجعه كنيد، كه با كمك خداوند آن را برطرف خواهم كرد. ان شأ الله.

ترجمه نامه ۶۱

(نامه به کمیل بن زیاد نخعی(۱) ، فرماندار «هیت»(۲) و نکوهش او در ترک مقابله با لشکریان مهاجم شام که در سال ۳۸ هجری نوشته شد)

نكوهش از فرمانده شكست خورده

پس از ياد خدا و درود! سستى انسان در انجام كارهايى كه بر عهده اوست، و پافشارى در كارى كه از مسوليت او خارج است، نشانه ناتوانى آشكار، و انديشه ويرانگر است. اقدام تو به تاراج مردم «قرقيسا»(۳) در مقابل رها كردن پاسدارى از مرزهايى كه تو را بر آن گمارده بوديم -و كسى در آنجا نيست تا آنجا را حفظ كند، و سپاه دشمن را از آن مرزها دور سازد- انديشه اى باطل است. تو در آنجا پلى شده اى كه دشمنان تو از آن بگذرند و بر دوستانت تهاجم آورند، نه قدرتى دارى كه با تو نبرد كنند، و نه هيبتى دارى از تو بترسند و بگريزند، نه مرزى را مى توانى حفظ كنى، و نه شوكت دشمن را مى توانى درهم بشكنى، نه نيازهاى مردم ديارت را كفايت مى كنى، و نه امام خود را راضى نگه مى دارى.

ترجمه نامه ۶۲

(نامه به مردم مصر، که همراه مالک اشتر در سال ۳۸ هجری فرستاد)

مظلوميت امام در خلافت

پس از ياد خدا و درود! خداوند سبحان محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را فرستاد تا بيم دهنده جهانيان، و گواه پيامبران پيش از خود باشد. آنگاه كه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به سوى خدا رفت، مسلمانان پس از وى در كار حكومت با يكديگر درگير شدند، سوگند به خدا! نه در فكرم مى گذشت، و نه در خاطرم مى آمد(۴) كه عرب خلافت را پس از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از اهل بيت او بگرداند، يا مرا پس از وى از عهده دار شدن حكومت باز دارند، تنها چيزى كه نگرانم كرد شتافتن مردم به سوى فلان شخص بود كه با او بيعت كردند.

من دست باز كشيدم، تا آنجا كه ديدم گروهى از اسلام باز گشته، مى خواهند دين محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را نابود سازند، پس ترسيدم كه اگر اسلام و طرفدارانش را يارى نكنم، رخنه اى در آن بينم يا شاهد نابودى آن باشم، كه مصيبت آن بر من سخت تر از رها كردن حكومت بر شماست، كه كالاى چند روزه دنياست، به زودى ايام آن مى گذرد چنانكه سراب ناپديد شود، يا چونان پاره هاى ابر كه زود پراكنده مى گردد. پس در ميان آن آشوب و غوغا بپا خواستم تا آنكه باطل از ميان رفت، و دين استقرار يافته، آرام شد.

(بخشى از همين نامه است)

شجاعت و دشمن شناسى امامعليه‌السلام

به خدا سوگند! اگر تنها با دشمنان روبرو شوم، در حالى كه آنان تمام روى زمين را پر كرده باشند، نه باكى داشته، و نه مى هراسم، من گمراهى آنان و هدايت خود را كه بر آن استوارم، آگاهم، و از طرف پروردگارم به يقين رسيده ام، و همانا من براى ملاقات پروردگار مشتاق، و به پاداش او اميدوارم. لكن از اين اندوهناكم كه بيخردان، و تبهكاران اين امت حكومت را به دست آورند، آنگاه مال خدا را دست به دست بگردانند، و بندگان او را به بردگى كشند، با نيكوكاران در جنگ، و با فاسقان همراه باشند، زيرا از آنان كسى در ميان شماست كه شراب نوشيد و حد بر او جارى شد،(۵) و كسى كه اسلام را نپذيرفت،

_____________________

۱. کمیل بن زیاد از یاران برگزیده امام علیعليه‌السلام و از بزرگان تابعین بود، و در خلوت امام راه داشت که در سال ۸۲ هجری به دستور حجّاج بن یوسف ثقفی شهید شد و از عبرتهای تاریخ آن است که برادر او حارث بن زیاد شخصی آلوده و سفّاک بود که دو فرزندان مسلم را در کوفه سر برید.

۲. یکی از شهرهای مرزی بین عراق و شام در کنار فرات که امروزه جزء ایالت زمادی است که کاروان ها از آنجا به حلب می رفتند.

۳. قرقیسا: شهری است در منطقه بین النهرین در انتهای نهر خابور و فرات سر راه بازرگانی عراق و شام.

۴. بدون استفاده از علم غیب.

۵. منظور امام، ولید بن عقبه است که فرماندار عثمان در کوفه بود. وی شراب خورد و نماز صبح را چهار رکعت خواند و گفت اگر می خواهید بیشتر بخوانم! با گواهی مالک اشتر و جمعی از بزرگان کوفه به مدینه احضار شد و امام علیعليه‌السلام علی رغم مخالفت عثمان حد شراب را بر او جاری ساخت.

۴۲۷

لَهُ عَلَى الْإِسْلاَمِ الرَّضَائِخُ. فَلَوْ لاَ ذَلِكَ مَا أَكْثَرْتُ تَأْلِيبَكُمْ وَ تَأْنِيبَكُمْ، وَ جَمْعَكُمْ وَ تَحْرِيضَكُمْ، وَ لَتَرَكْتُكُمْ إِذْ أَبَيْتُمْ وَ وَنَيْتُمْ. أَ لاَ تَرَوْنَ إِلَى أَطْرَافِكُمْ قَدِ انْتَقَصَتْ، وَ إِلَى أَمْصَارِكُمْ قَدِافْتُتِحَتْ، وَ إِلَى مَمَالِكِكُمْ تُزْوَى، وَ إِلَى بِلاَدِكُمْ تُغْزَى! انْفِرُوا-رَحِمَكُمُ اللَّهُ- إِلَى قِتَالِ عَدُوِّكُمْ، وَ لاَ تَثَّاقَلُوا إِلَى الْأَرْضِ فَتُقِرُّوا بِالْخَسْفِ، وَ تَبُؤُوا بِالذُّلِّ، وَ يَكُونَ نَصِيبُكُمُ الْأَخَسَّ، وَ إِنَّ أَخَا الْحَرْبِ الْأَرِقُ، وَ مَنْ نَامَ لَمْ يُنَمْ عَنْهُ،وَالسَّلاَمُ .

۶۳- و من كتاب لهعليه‌السلام

إلى أَبِي مُوسَى الا شْعَرِىٍِّّ، وَ هُوَ عامِلُهُ عَلَى الْكُوفَةِ، وَ قَدْ بَلَغَهُ عَنْهُ تَثْبيطُهُ الناسَ عَنِ الْخُرُوج إلَيهِ لَمَا نَدَبَهُمْ لِحَرْبِ أَصْحابِ الْجَمَلِ.

سیاسی

ردع أبی موسی عن الفنة

مِنْعَبْدِ اللَّهِ عَلِيِّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ إِلَى عَبْدِاللَّهِ بْنِ قَيْسٍ. أَمَّا بَعْدُ، فَقَدْ بَلَغَنِي عَنْكَ قَوْلٌ هُوَلَكَ وَ عَلَيْكَ، فَإِذَا قَدِمَ عَلَيْكَ رَسُولِي فَارْفَعْ ذَيْلَكَ، وَاشْدُدْ مِئْزَرَكَ، وَاخْرُجْ مِنْ جُحْرِكَ، وَانْدُبْ مَنْ مَعَكَ؛ فَإِنْ حَقَّقْتَ فَانْفُذْ، وَ إِنْ تَفَشَّلْتَ فَابْعُدْ! وَايْمُ اللَّهِ لَتُؤْتَيَنَّ حَيْثُ أَنْتَ، وَ لاَ تُتْرَكُ حَتَّى يُخْلَطَ زُبْدُكَ بِخَاثِرِكَ، وَ ذَائِبُكَ بِجَامِدِكَ، وَ حَتَّى تُعْجَلُ عَنْ قِعْدَتِكَ، وَ تَحْذَرَ مِنْ أَمَامِكَ، كَحَذَرِكَ مِنْ خَلْفِكَ، وَ مَا هِيَ بِالْهُوَيْنَا الَّتِي تَرْجُو، وَلَكِنَّهَا الدَّاهِيَةُ الْكُبْرَى يُرْكَبُ جَمَلُهَا. وَ يُذَلَّلُّ صَعْبُهَا، وَ يُسَهَّلُ جَبَلُهَا. فَاعْقِلْ عَقْلَكَ، وَامْلِكْ أَمْرَكَ، وَ خُذْ نَصِيبَكَ وَ حَظَّكَ. فَإِنْ كَرِهْتَ فَتَنَحَّ إِلَى غَيْرِ رَحْبٍ وَ لاَ فِي نَجَاةٍ، فَبِالْحَرِيِّ لَتُكْفَيَنَّ وَ أَنْتَ نَائِمٌ، حَتَّى لاَ يُقَالَ: أَيْنَ فُلاَنٌ؟ وَاللَّهِ إِنَّهُ لَحَقُّ مَعَ مُحِقِّ، وَ مَا أُبَالِي مَا صَنَعَ الْمُلْحِدُونَ، وَالسَّلاَمُ .

۶۴- و من كتاب لهعليه‌السلام

سیاسی، نظامی

(إلى مُعاوِيَةَ، جَواباً)

الردّ علی تهدیدات معاویة العسکریة

أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّا كُنَّا نَحْنُ وَ أَنْتُمْ عَلَى مَا ذَكَرْتَ مِنَ الْأُلْفَةِ وَالْجَمَاعَةِ، فَفَرَّقَ بَيْنَنَا وَ بَيْنَكُمْ أَمْسِ أَنَّا آمَنَّا وَ كَفَرْتُمْ، وَالْيَوْمَ أَنَّا اسْتَقَمْنَا وَ فُتِنْتُمْ، وَ مَا أَسْلَمَ مُسْلِمُكُمْ إِلا كَرْها، وَ بَعْدَ أَنْ كَانَ أَنْفُ الْإِسْلاَمِ كُلُّهُ لِرَسُولِ اللَّهِصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم حِزْباً(حرباً) . وَ ذَكَرْتَ أَنِّي قَتَلْتُ طَلْحَةَ وَالزُّبَيْرَ، وَ شَرَّدْتُ بِعَائِشَةَ، وَ نَزَلْتُ بَيْنَ الْمِصْرَيْنِ! وَ ذَلِكَ أَمْرٌ غِبْتَ عَنْهُ فَلاَ عَلَيْكَ، وَ لاَ الْعُذْرُ فِيهِ إِلَيْكَ. وَ ذَكَرْتَ أَنَّكَ زَائِرِي فِي الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ، وَ قَدِ انْقَطَعَتِ الْهِجْرَةُ يَوْمَ أُسِرَ أَخُوكَ(ابوک) ، فَإِنْ كَانَ فِيهِ عَجَلٌ فَاسْتَرْفِهْ، فَإِنِّي إِنْ أَزُرْكَ فَذَلِكَ جَدِيرٌ أَنْ يَكُونَ اللَّهُ إِنَّمَا بَعَثَنِي إِلَيْكَ لِلنِّقْمَةِ مِنْكَ! وَ إِنْ تَزُرْنِي فَكَمَا قَالَ أَخُو بَنِي أَسَدٍ:

۴۲۸

اما به ناحق بخششهايى به او عطا گرديد(۱) . اگر اينگونه حوادث نبود شما را برنمى انگيختم، و سرزنشتان نمى كردم، و شما را به گردآورى تشويق نمى نمودم، و آنگاه كه سر باز مى زديد، رهایتان مى كردم. آيا نمى بينيد كه مرزهاى شما را تصرف كردند و شهرها را گشودند و دستاوردهاى شما را غارت كردند و در ميان شهرهاى شما آتش جنگ را برافروختند؟ براى جهاد با دشمنان كوچ كنيد، خدا شما را رحمت كند، در خانه هاى خود نمانيد، كه به ستم گرفتار، و به خوارى دچار خواهيد شد، و بهره زندگى شما از همه پست تر خواهد بود، و همانا برادر جنگ، بيدارى و هوشيارى است هر آن كس كه به خواب رود، دشمن او نخواهد خوابيد! با درود.

ترجمه نامه ۶۳

(در آستانه جنگ جمل، در سال ۳۶ هجری به امام گزارش رسید که ابو موسی اشعری، فرماندار کوفه مردم را برای پیوستن به امام باز می دارد، امامعليه‌السلام این نامه را به او نوشت)

بازداشتن ابوموسى از فتنه انگيزى

از بنده خدا على امير مومنان به عبدالله بن قيس (ابوموسى اشعرى) پس از ستايش پروردگار و درود! سخنى از تو به من رسيد كه هم به سود، و هم به زيان تو است، چون فرستاده من پيش تو آيد. دامن همت كمر زن، كمرت را براى جنگ محكم ببند، و از سوراخ بيرون آى، و مردم را براى جنگ بسيج كن، اگر حق را در من ديدى بپذير، و اگر دودل ماندى كناره گير. به خدا سوگند! هر جا كه باشى تو را بياورند و بحال خويش رها نكنند، تا گوشت و استخوان و تر و خشكت درهم ريزد، و در كنار زدنت از حكومت شتاب كنند، چنانكه از پيش روى خود همانگونه بترسى كه از پشت سرت هراسناكى.(۲)

حوادث جارى كشور آنچنان آسان نيست كه تو فكر مى كنى، بلكه حادثه بسيار بزرگى است كه بايد بر مركبش سوار شد، و سختى هاى آن را هموار كرد، و پيمودن راه هاى سخت و كوهستانى آن را آسان نمود، پس فكرت را بكار گير، و مالك كار خويش باش، و سهم و بهره ات را بردار، اگر همراهى با ما را خوش ندارى كناره گير، بى آنكه مورد ستايش قرارگيرى يا رستگار شوى، كه سزاوار است تو در خواب باشى و ديگران مسووليتهاى تو را برآورند، و از تو نپرسند كه كجا هستى و به كجا رفته اى! به خدا سوگند! اين راه حق است و به دست مرد حق انجام مى گيرد، و باكى ندارم كه خداشناسان چه مى كنند، با درود.

ترجمه نامه ۶۴

(نامه ای در جواب معاویه)

پاسخ تهديدات نظامى معاويه:

پس از ياد خدا و درود! چنانكه يادآور شدى، ما و شما دوست بوديم و هم خويشاوند، اما ديروز ميان ما و شما بدان جهت جدايى افتاد كه ما ايمان آورديم و شما كافر شديد، و امروز ما در اسلام استوار مانديم و شما آزمايش شدید. اسلام آوردگان شما با ناخشنودى، آن هم زمانى به اسلام روى آوردند كه بزرگان عرب تسليم رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شدند، و در گروه او قرار گرفتند.

در نامه ات نوشتى كه طلحه و زبير را كشته،(۴) و عايشه را تبعيد كرده ام، و در كوفه و بصره منزل گزيدم، اين امور ربطى به تو ندارد، و لازم نيست از تو عذر بخواهم. و نوشتى كه با گروهى از مهاجران و انصار به نبرد من مى آيى، هجرت از روزى كه برادرت «يزيد» در فتح مكه اسير شد(۵) پايان يافت، پس اگر در ملاقات با من شتاب دارى، دست نگهدار، زيرا اگر من به ديدار تو بيايم سزاوارتر است، كه خدا مرا به سوى تو فرستاده تا از تو انتقام گيرم، و اگر تو با من ديدار كنى چنان است كه شاعر اسدى گفت:

_____________________

۱. عمرو عاص است که برای اسلام آوردن، پول و عطایا می خواست.

۲. ابو موسی اشعری نام او عبد اللّه بن قیس که در فتح خیبر، مسلمان شد و از طرف عمر فرماندار بصره و در زمان عثمان فرماندار کوفه شد، در آستانه جنگ جمل، عائشه نامه ای برای او فرستاد و او را به سوی گروه خود جذب کرد. وقتی نامه امام به کوفه رسید مردم را بر ضد امام تحریک می کرد و در میان کوفیان اختلاف ایجاد کرد که امام این نامه را به او نوشت. آنگاه مالک اشتر و امام حسنعليه‌السلام به کوفه رفتند، برای مردم سخنرانی کردند، ابو موسی با حضرت امام حسنعليه‌السلام نزاع و مجادله می کرد که مالک بر سر او فریاد زد و گفت از دار الاماره خارج شو! او یک شب مهلت خواست و بیرون رفت. از آن پس کوفیان متّحد شده و ۱۲ هزار نفر به یاری امام شتافتند.

۳. منظور، ابو سفیان است که روز فتح مکّه به ظاهر تسلیم شد.

۴. طلحه را در میدان جمل، مروان بن حکم با تیری از پای در آورد، و زبیر را در بین راه، پس از کناره گیری از میدان جنگ، عمرو بن جرموز، کشت.

۵. برادر معاویه، یزید بن ابو سفیان در روز فتح مکّه با جمعی از قریش در «باب الخندمه» سنگر گرفت که مانع ورود مسلمانان به مکّه شود، امّا خالد بن ولید او را اسیر گرفت، سپس ابو سفیان خدمت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم رسید و آزادی او را خواست، آنگاه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

۴۲۹

مُسْتَقْبِلِينَ رِيَاحَ الصَّيْفِ تَضْرِبُهُمْ

بِحَاصِبٍ بَيْنَ أَغْوَارٍ وَ جُلْمُودِ

ذکر شجاعته السابقة

وَ عِنْدِي السَّيْفُ الَّذِي أَعْضَضْتُهُ بِجَدِّكَ وَ خَالِكَ وَ أَخِيكَ فِي مَقَامٍ وَاحِدٍ. وَ إِنَّكَ وَاللَّهِ مَا عَلِمْتُ: الْأَغْلَفُ الْقَلْبِ، الْمُقَارِبُ الْعَقْلِ؛ وَالْأَوْلَى أَنْ يُقَالَ لَكَ: إِنَّكَ رَقِيتَ سُلَّما أَطْلَعَكَ مَطْلَعَ سُوءٍ عَلَيْكَ لاَ لَكَ، لِأَنَّكَ نَشَدْتَ غَيْرَ ضَالَّتِكَ، وَ رَعَيْتَ غَيْرَ سَائِمَتِكَ. وَ طَلَبْتَ أَمْرا لَسْتَ مِنْ أَهْلِهِ وَ لاَ فِي مَعْدِنِهِ، فَمَا أَبْعَدَ قَوْلَكَ مِنْ فِعْلِكَ!! وَ قَرِيبٌ مَا أَشْبَهْتَ مِنْ أَعْمَامٍ وَ أَخْوَالٍ! حَمَلَتْهُمُ الشَّقَاوَةُ، وَ تَمَنِّي الْبَاطِلِ، عَلَى الْجُحُودِ بِمُحَمَّدٍصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فَصُرِعُوا مَصَارِعَهُمْ حَيْثُ عَلِمْتَ، لَمْ يَدْفَعُوا عَظِيماً، وَ لَمْ يَمْنَعُوا حَرِيماً، بِوَقْعِ سُيُوفٍ مَا خَلاَ مِنْهَا الْوَغَى، وَ لَمْ تُمَاشِهَا الْهُوَيْنَی. وَ قَدْ أَكْثَرْتَ فِي قَتَلَةِ عُثْمَانَ، فَادْخُلْ فِيمَا دَخَلَ فِيهِ النَّاسُ، ثُمَّ حَاكِمِ الْقَوْمَ إِلَيَّ، أَحْمِلْكَ وَ إِيَّاهُمْ عَلَى كِتَابِ اللَّهِ تَعَالَى؛ وَ أَمَّا تِلْكَ الَّتِي تُرِيدُ فَإِنَّهَا خُدْعَةُ الصَّبِيِّ عَنِ اللَّبَنِ فِي أَوَّلِ الْفِصَالِ،وَالسَّلاَمُ لِأَهْلِهِ .

۶۵- و من كتاب لهعليه‌السلام

سیاسی، اخلاقی

(إلَيهِ أيْضاً)

فضح معاویة

أَمَّا بَعْدُ، فَقَدْ آنَ لَكَ أَنْ تَنْتَفِعَ بِاللَّمْحِ الْبَاصِرِ مِنْ عِيَانِ الْأُمُورِ، فَلَقَدْ سَلَكْتَ مَدَارِجَ أَسْلاَفِكَ بِادِّعَائِكَ الْأَبَاطِيلَ، وَاقْتِحَامِكَ غُرُورَ الْمَيْنِ وَالْأَكَاذِيبِ، وَ بِانْتِحَالِكَ مَا قَدْ عَلاَ عَنْكَ، وَابْتِزَازِكَ لِمَا قَدِ اخْتُزِنَ دُونَكَ، فِرَاراً مِنَ الْحَقِّ، وَ جُحُوداً لِمَا هُوَ أَلْزَمُ لَكَ مِنْ لَحْمِكَ وَ دَمِكَ؛ مِمَّا قَدْ وَعَاهُ سَمْعُكَ، وَ مُلِئَ بِهِ صَدْرُكَ. فَمَا ذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلا الضَّلاَلُ المُبِینُ، وَ بَعْدَ الْبَيَانِ إِلا اللَّبْسُ؟ فَاحْذَرِ الشُّبْهَةَ وَاشْتِمَالَهَا عَلَى لُبْسَتِهَا، فَإِنَّ الْفِتْنَةَ طَالَمَا أَغْدَفَتْ جَلاَبِيبَهَا، وَ أَغْشَتِ الْأَبْصَارَ ظُلْمَتُهَا.

الرّد علی ادعاءات معاویة

وَ قَدْ أَتَانِي كِتَابٌ مِنْكَ ذُو أَفَانِينَ مِنَ الْقَوْلِ ضَعُفَتْ قُوَاهَا عَنِ السِّلْمِ، وَ أَسَاطِيرَ لَمْ يَحُكْهَا مِنْكَ عِلْمٌ وَ لاَ حِلْمٌ؛ أَصْبَحْتَ مِنْهَا كَالْخَائِضِ فِي الدَّهَاسِ، وَالْخَابِطِ فِي الدِّيمَاسِ، وَ تَرَقَّيْتَ إِلَى مَرْقَبَةٍ بَعِيدَةِ الْمَرَامِ، نَازِحَةِ الْأَعْلاَمِ، تَقْصُرُ دُونَهَا الْأَنُوقُ، وَ يُحَاذَى بِهَا الْعَيُّوقُ. وَ حَاشَ لِلَّهِ أَنْ تَلِيَ لِلْمُسْلِمِينَ بَعْدِي صَدْرا أَوْ وِرْداً، أَوْ أُجْرِيَ لَكَ عَلَى أَحَدٍ مِنْهُمْ عَقْدا أَوْ عَهْداً!! فَمِنَ الْآنَ فَتَدَارَكْ نَفْسَكَ، وَانْظُرْ لَهَا، فَإِنَّكَ إِنْ فَرَّطْتَ حَتَّى يَنْهَدَ إِلَيْكَ عِبَادُ اللَّهِ أُرْتِجَتْ عَلَيْكَ الْأُمُورُ، وَ مُنِعْتَ أَمْراً هُوَ مِنْكَ الْيَوْمَ مَقْبُولٌ،وَالسَّلاَمُ .

۶۶- و من كتاب لهعليه‌السلام

إلی عبدالله بن العباس، و قد تقدم ذکره بخلاف هذه الروایة

۴۳۰

(تندباد تابستانى سخت مى وزد و آنها را با سنگ ريزه ها، و در ميان غبار و تخته سنگها، درهم مى كوبد.)

يادآورى سوابق نظامى در پيروزي ها

و در نزد من همان شمشيرى است كه در جنگ بدر بر پيكر جد و دايى و برادرت زدم. به خدا سوگند! مى دانم تو مردى بى خرد و دل تاريك هستى! بهتر است درباره تو گفته شود از نردبانى بالا رفته اى كه تو را به پرتگاه خطرناكى كشانده، و سودى براى تو نداشته، زيانبار است، زيرا تو غير گمشده خود را مى جويى، و غير گله خود را مى چرانى.

منصبى را مى خواهى كه سزاوار آن نبوده، و در شان تو نيست، چقدر گفتار تو با كردارت فاصله دارد؟ چقدر به عموها و دايى هايت شباهت دارى، شقاوت و آرزوى باطل آنها را به انكار نبوت محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم واداشت، و چنانكه مى دانى در گورهاى خود غلطيدند، نه برابر مرگ توانستند دفاع كنند، و نه آنگونه كه سزاوار بود از حريمى حمايت، و نه در برابر زخم شمشيرها خود را حفظ كردند، كه شمشيرها در ميدان جنگ فراوان، و سستى در برابر آن شايسته نيست. تو درباره كشندگان عثمان فراوان حرف زدى، ابتدا چون ديگر مسلمانان با من بيعت كن، سپس درباره آنان از من داورى بطلب، كه شما و مسلمانان را به پذيرفتن دستورات قرآن وا دارم، اما آنچه را كه تو مى خواهى، چنان است كه به هنگام گرفتن كودك از شير، او را بفريبند، سلام بر آنان كه سزاوار سلامند.

ترجمه نامه ۶۵

(نامه دیگری به معاویه پس از جنگ نهروان در سال ۳۸ هجری)

افشاى علل گمراهى معاويه

پس از ياد خدا و درود! معاويه! وقت آن رسيده است كه از حقائق آشكار پند گيرى، تو با ادعاهاى باطل همان راه پدرانت را مى پيمايى، خود را در دروغ و فريب افكندى، و خود را به آنچه برتر از شان تواست نسبت مى دهى، و به چيزى دست دراز مى كنى كه از تو باز داشته اند، و به تو نخواهد رسيد.

اين همه را براى فرار كردن از حق،(۱) و انكار آنچه را كه از گوشت و خون تو لازم تر است، انجام مى دهى، حقائقى كه گوش تو آنها را شنيده و از آنها آگاهى دارى.

آيا پس از روشن شدن راه حق، جز گمراهى آشكار چيز ديگرى يافت خواهد شد؟ و آيا پس از بيان حق، جز اشتباه كارى وجود خواهد داشت؟ از شبهه و حق پوشى بپرهيز، فتنه ها دير زمانى است كه پرده هاى سياه خود را گسترانده، و ديده هايى را كور كرده است.

پاسخ به ادعاهاى دروغين معاويه

نامه اى از تو به دستم رسيد كه در سخن پردازى از هر جهت آراسته، اما از صلح و دوستى نشانه اى نداشت، و آكنده از افسانه هايى بود كه هيچ نشانى از دانش و بردبارى در آن به چشم نمى خورد. در نوشتن اين نامه كسى را مانى كه پاى در گل فرو رفته، و در بيغوله ها سرگردان است، مقامى را مى طلبى كه از قدر و ارزش تو والاتر است، و هيچ عقابى را توان پرواز بر فراز آن نيست و چون ستاره دوردست «عيوق» از تو دور است.

پناه بر خدا كه پس از من ولايت مسلمانان را بر عهده گيرى، و سود و زيان آن را بپذيرى، يا براى تو با يكى از مسلمانان پيمانى يا قراردادى را امضا كنم. از هم اكنون خود را درياب، و چاره اى بينديش، كه اگر كوتاهى كنى، و براى درهم كوبيدنت بندگان خدا برخيزند، درهاى نجات بروى تو بسته خواهد شد، و آنچه را كه امروز از تو مى پذيرند فردا نخواهند پذيرفت، با درود.

ترجمه نامه ۶۶

(نامه به عبد الله بن عباس، این نامه به گونه دیگری نیز آمده است)

_____________________

۱- بیعت با امیر المؤمنینعليه‌السلام

۴۳۱

اخلاقی

ضرورة النظرة الواقعیة الی الامور

أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ الْعَبْدَ لَيَفْرَحُ بِالشَّيْءِ الَّذِي لَمْ يَكُنْ لِيَفُوتَهُ، وَ يَحْزَنُ عَلَى الشَّيْءِ الَّذِي لَمْ يَكُنْ لِيُصِيبَهُ، فَلاَ يَكُنْ أَفْضَلَ مَا نِلْتَ فِي نَفْسِكَ مِنْ دُنْيَاكَ بُلُوغُ لَذَّةٍ أَوْ شِفَأُ غَيْظٍ، وَ لَكِنْ إِطْفَأُ بَاطِلٍ وَ إِحْيَأُ حَقِّ. وَ لْيَكُنْ سُرُورُكَ بِمَا قَدَّمْتَ، وَ أَسَفُكَ عَلَى مَا خَلَّفْتَ، وَ هَمُّكَ فِيمَا بَعْدَ الْمَوْتِ.

۶۷- و من كتاب لهعليه‌السلام

اخلاقی، سیاسی

إلى قُثَم بْنِ الْعَبَاسِ، وَ هُوَ عامِلُهُ عَلَى مَكَّةَ

خدمة الحجاج فی ایّام الحج

أَمَّا بَعْدُ، فَأَقِمْ لِلنَّاسِ الْحَجَّ، وَ ذَكِّرْهُمْ بِأَيّامِ اللّهِ، وَاجْلِسْ لَهُمُ الْعَصْرَيْنِ، فَأَفْتِ الْمُسْتَفْتِيَ، وَ عَلِّمِ الْجَاهِلَ، وَ ذَاكِرِ الْعَالِمَ، وَ لاَ يَكُنْ لَكَ إِلَى النَّاسِ سَفِيرٌ إِلا لِسَانُكَ، وَ لاَ حَاجِبٌ إِلا وَجْهُكَ. وَ لاَ تَحْجُبَنَّ ذَا حَاجَةٍ عَنْ لِقَائِكَ بِهَا، فَإِنَّهَا إِنْ ذِيدَتْ عَنْ أَبْوَابِكَ فِي أَوَّلِ وِرْدِهَا لَمْ تُحْمَدْ فِيمَا بَعْدُ عَلَى قَضَائِهَا. وَانْظُرْ إِلَى مَا اجْتَمَعَ عِنْدَكَ مِنْ مَالِ اللَّهِ فَاصْرِفْهُ إِلَى مَنْ قِبَلَكَ مِنْ ذَوِي الْعِيَالِ وَالْمَجَاعَةِ، مُصِيباً بِهِ مَوَاضِعَ الْمَفاقِرِ وَالْخَلَّاتِ، وَ مَا فَضَلَ عَنْ ذَلِكَ فَاحْمِلْهُ إِلَيْنَا لِنَقْسِمَهُ فِيمَنْ قِبَلَنَا.

الوصیة بقضاء حوائج الحجّاج

وَ مُرْ أَهْلَ مَكَّةَ أَنْ لا يَأْخُذُوا مِنْ سَاكِنٍ أَجْراً، فَإِنَّ اللَّهَسُبْحَانَهُ يَقُولُ:( سَوأً الْعاكِفُ فِيهِ وَالْبادِ ) (۱) فَالْعَاكِفُ: الْمُقِيمُ بِهِ، وَالْبَادِي: الَّذِي يَحُجُّ إِلَيْهِ مِنْ غَيْرِ أَهْلِهِ. وَفَّقَنَا اللَّهُ وَ إِيَّاكُمْ لِمَحَائِّهِ،وَالسَّلاَمُ .

۶۸- و من كتاب لهعليه‌السلام

إلی سلمان الفارسی رحمه الله قبل أیام خلافته

اخلاقی

أسلوب مواجهة للدّنیا

أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّمَا مَثَلُ الدُّنْيَا مَثَلُ الْحَيَّةِ: لَيِّنٌ مَسُّهَا، قَاتِلٌ سَمُّهَا: فَأَعْرِضْ عَمَّا يُعْجِبُكَ فِيهَا، لِقِلَّةِ مَا يَصْحَبُكَ مِنْهَا؛ وَ ضَعْ عَنْكَ هُمُومَهَا، لِمَا أَيْقَنْتَ بِهِ مِنْ فِرَاقِهَا، وَ تَصَرُّفِ حَالاَتِهَا؛ وَ كُنْ آنَسَ مَا تَكُونُ بِهَا أَحْذَرَ مَا تَكُونُ مِنْهَا؛ فَإِنَّ صَاحِبَهَا كُلَّمَا اطْمَأَنَّ فِيهَا إِلَى سُرُورٍ أَشْخَصَتْهُ عَنْهُ إِلَى مَحْذُورٍ، أَوْ إِلَى إِينَاسٍ أَزَالَتْهُ عَنْهُ إِلَى إِيحَاشٍ!وَالسَّلاَمُ .

_____________________

۱- حج ۲۵

۴۳۲

ضرورت واقع بينى

پس از ياد خدا و درود! همانا انسان از به دست آوردن چيزى خشنود مى شود كه هرگز آن را از دست نخواهد داد، و براى چيزى اندوهناك است كه هرگز به دست نخواهد آورد، پس بهترين چيز در نزد تو در دنيا، رسيدن به لذتها، يا انتقام گرفتن نباشد، بلكه بايد خاموش كردن باطل، يا زنده كردن حق باشد، تنها به توشه اى كه از پيش فرستادى خشنود باش، و بر آنچه بيهوده مى گذارى حسرت خور، و همت و تلاش خود را براى پس از مرگ قرار ده.

ترجمه نامه ۶۷

(نامه به قثم بن عباس، فرماندار شهر مکّه)

رسيدگى به امور حاجيان در مراسم حج

پس از ياد خدا و درود! براى مردم حج را به پاى دار، و روزهاى خدا را به يادشان آور، در بامداد و شامگاه در يك مجلس عمومى با مردم بنشين، آنان كه پرسشهاى دينى دارند با فتواها آشنايشان بگردان، و ناآگاه را آموزش ده، و با دانشمندان به گفتگو بپرداز.

جز زبانت چيز ديگرى پيام رسانت با مردم، و جز چهره ات دربانى وجود نداشته باشد،(۲) و هيچ نيازمندى را از ديدار خود محروم مگردان، زيرا اگر در آغاز از درگاه تو رانده شود، ديگر تو را نستايد. گرچه در پايان حاجت او برآورده شود. در مصرف بيت المالى كه در دست تو جمع شده است انديشه كن، و آن را به عيالمندان و گرسنگان پيرامونت ببخش، و به مستمندان و نيازمندانى كه سخت به كمك مالى تو احتياج دارند برسان، و مازاد را نزد ما بفرست، تا در ميان مردم نيازمندى كه در اين سامان هستند تقسيم گردد.

سفارش به رفع نيازهاى حجاج

به مردم مكه فرمان ده تا از هيچ زائرى در ايام حج در مكه اجرت مسكن نگيرند، كه خداى سبحان فرمود: (عاكف و بادى در مكه يكسانند.)

عاكف، يعنى اهل مكه، و بادى، يعنى زائرانى كه از ديگر شهرها به حج مى آيند، خدا ما و شما را به آنچه دوست دارد توفيق ع نايت فرمايد، با درود.

ترجمه نامه ۶۸

(نامه به سلمان فارسی، قبل از ایّام خلافت)(۳)

روش برخورد با دنيا

پس از ياد خدا و درود! دنياى حرام چونان مار است، كه پوستى نرم، و زهرى كشنده دارد، پس از جاذبه هاى فريبنده آن روى گردان، زيرا زمان كوتاهى در آن خواهى ماند، و اندوه آن را از سر بيرون كن، زيرا كه يقين به جدايى آن، و دگرگونى حالات آن دارى، و آنگاه كه به دنيا خو گرفته اى بيشتر بترس، زيرا كه دنياپرست تا به خوشگذرانى در دنيا اطمينان كرد او را به تلخ كامى كشاند، و هرگاه كه به دنيا انس گرفت و آسوده شد، ناگاه به وحشت دچار مى گردد.

_____________________

۱. برای شناسایی قثم بن عباس به پاورقی نامه ۳۳ مراجعه فرمایید.

۲. نفی شیوه های: بوروکراسی BUREACRACY (تشریفات اداری بحدّ افراط)

۳. سلمان، نام اصلی او روزبه است از سرزمین فارس ایران که آتش پرست بودند متولّد شد و چون عاشق حق بود از خانه و خانواده فاصله گرفت و مسیحی شد، سپس به عربستان و مدینه آمد و در نخلستان مدینه پیامبر خدا را دید و مسلمان شد و از یاران آن حضرت شد، نقشه حفر خندق را او کشید و مدینه را حفظ کرد، هر کدام از مهاجر و انصار تلاش داشتند او را به گروه خود نسبت دهند که رسول خدا فرمود: «سلمان منّا اهل البیت» سلمان از اهل بیت ماست» پس از رسول خدا از مخالفان سر سخت ابا بکر بود و سر انجام در سال ۳۵ هجری وفات کرد.

۴۳۳

۶۹- و من كتاب لهعليه‌السلام

اخلاقی

(إلَى الْحارِثِ الْهَمَداني)

اخلاق المسؤولین المحکومیین

وَ تَمَسَّكْ بِحَبْلِ الْقُرْآنِ وَاسْتَنْصِحْهُ، وَ أَحِلَّ حَلاَلَهُ، وَ حَرِّمْ حَرَامَهُ، وَ صَدِّقْ بِمَا سَلَفَ مِنَ الْحَقِّ، وَاعْتَبِرْ بِمَا مَضَى مِنَ الدُّنْيَا مَا بَقِيَ مِنْهَا، فَإِنَّ بَعْضَهَا يُشْبِهُ بَعْضاً، وَ آخِرَهَا لاَحِقٌ بِأَوَّلِهَا، وَ كُلُّهَا حَائِلٌ مُفَارِقٌ. وَ عَظِّمِ اسْمَ اللَّهِ أَنْ تَذْكُرَهُ إِلا عَلَى حَقٍّ، وَ أَكْثِرْ ذِكْرَ الْمَوْتِ وَ مَا بَعْدَ الْمَوْتِ، وَ لاَ تَتَمَنَّ الْمَوْتَ إِلا بِشَرْطٍ وَثِيقٍ. وَاحْذَرْ كُلَّ عَمَلٍ يَرْضَاهُ صَاحِبُهُ لِنَفْسِهِ، وَ يُكْرَهُ لِعَامَّةِ الْمُسْلِمِينَ. وَاحْذَرْ كُلَّ عَمَلٍ يُعْمَلُ بِهِ فِي السِّرِّ، وَ يُسْتَحَى مِنْهُ فِي الْعَلاَنِيَةِ، وَاحْذَرْ كُلَّ عَمَلٍ إِذَا سُئِلَ عَنْهُ صَاحِبُهُ أَنْكَرَهُ أَوْ اعْتَذَرَ مِنْهُ، وَ لاَ تَجْعَلْ عِرْضَكَ غَرَضا لِنِبَالِ الْقَوْلِ، وَ لاَ تُحَدِّثِ النَّاسَ بِكُلِّ مَا سَمِعْتَ فَكَفَى بِذَلِكَ كَذِباً. وَ لاَ تَرُدَّ عَلَى النَّاسِ كُلَّ مَا حَدَّثُوكَ بِهِ فَكَفَى بِذَلِكَ جَهْلاً، وَاكْظِمِ الْغَيْظَ، وَ تَجَاوَزْ عِنْدَ القُدْرَةِ، وَاحْلُمْ عِنْدَ الْغَضَبِ، وَاصْفَحْ مَعَ الدَّوْلَةِ تَكُنْ لَكَ الْعَاقِبَةُ. وَاسْتَصْلِحْ كُلَّ نِعْمَةٍ أَنْعَمَهَا اللَّهُ عَلَيْكَ، وَ لاَ تُضَيِّعَنَّ نِعْمَةً مِنْ نِعَمِ اللَّهِ عِنْدَكَ، وَ لْيُرَ عَلَيْكَ أَثَرُ مَا أَنْعَمَ اللَّهُ بِهِ عَلَيْكَ.

صفات المؤمنین

وَاعْلَمْ أَنَّ أَفْضَلَ الْمُؤْمِنِينَ أَفْضَلُهُمْ تَقْدِمَةً مِنْ نَفْسِهِ وَ أَهْلِهِ وَ مَالِهِ، وَ إِنَّكَ مَا تُقَدِّمْ مِنْ خَيْرٍ يَبْقَ لَكَ ذُخْرُهُ، وَ مَا تُؤَخِّرْهُ يَكُنْ لِغَيْرِكَ خَيْرُهُ. وَاحْذَرْ صَحَابَةَ(مصاحبة) مَنْ يَفِيلُ رَأْيُهُ، وَ يُنْكَرُ عَمَلُهُ، فَإِنَّ الصَّاحِبَ مُعْتَبَرٌ بِصَاحِبِهِ. وَاسْكُنِ الْأَمْصَارَ الْعِظَامَ فَإِنَّهَا جِمَاعُ الْمُسْلِمِينَ، وَاحْذَرْ مَنَازِلَ الْغَفْلَةِ وَالْجَفَأِ وَ قِلَّةَ الْأَعْوَانِ عَلَى طَاعَةِ اللَّهِ. وَاقْصُرْ رَأْيَكَ عَلَى مَا يَعْنِيكَ، وَ إِيَّاكَ وَ مَقَاعِدَ الْأَسْوَاقِ، فَإِنَّهَا مَحَاضِرُ الشَّيْطَانِ، وَ مَعَارِيضُ الْفِتَنِ. وَ أَكْثِرْ أَنْ تَنْظُرَ إِلَى مَنْ فُضِّلْتَ عَلَيْهِ، فَإِنَّ ذَلِكَ مِنْ أَبْوَابِ الشُّكْرِ، وَ لاَ تُسَافِرْ فِي يَوْمِ جُمُعَةٍ حَتَّى تَشْهَدَ الصَّلاَةَ إِلا فَاصِلاً فِي سَبِيلِ اللَّهِ، أَوْ فِي أَمْرٍ تُعْذَرُ بِهِ. وَ أَطِعِ اللَّهَ فِي جَمِيعِ أُمُورِكَ، فَإِنَّ طَاعَةَ اللَّهِ فَاضِلَةٌ عَلَى مَا سِوَاهَا.

أسلوب استخدام النّفس فی سبیل الخیرات

وَ خَادِعْ نَفْسَكَ فِي الْعِبَادَةِ، وَارْفُقْ بِهَا وَ لاَ تَقْهَرْهَا، وَ خُذْ عَفْوَهَا وَ نَشَاطَهَا، إِلا مَا كَانَ مَكْتُوباً عَلَيْكَ مِنَ الْفَرِيضَةِ، فَإِنَّهُ لاَبُدَّ مِنْ قَضَائِهَا وَ تَعَاهُدِهَا عِنْدَ مَحَلِّهَا. وَ إِيَّاكَ أَنْ يَنْزِلَ بِكَ الْمَوْتُ وَ أَنْتَ آبِقٌ مِنْ رَبِّكَ فِي طَلَبِ الدُّنْيَا. وَ إِيَّاكَ وَ مُصَاحَبَةَ الْفُسَّاقِ، فَإِنَّ الشَّرَّ بِالشَّرِّ مُلْحَقٌ. وَ وَقِّرِ اللَّهَ، وَ أَحْبِبْ أَحِبَّاءَهُ. وَاحْذَرِ الْغَضَبَ، فَإِنَّهُ جُنْدٌ عَظِيمٌ مِنْ جُنُودِ إِبْلِيسَ،وَالسَّلاَمُ .

۴۳۴

ترجمه نامه ۶۹

(نامه به حارث همدانی)(۱)

اخلاق كارگزاران حكومتى

به ريسمان قرآن چنگ زن، و از آن نصيحت پذير، حلالش را حلال، و حرامش را حرام بشمار(۲) ، و حقى را كه در زندگى گذشتگان بود تصديق كن، و از حوادث گذشته تاريخ براى آينده عبرت گير، كه حوادث روزگار با يكديگر همانند بوده، و پايان دنيا به آغازش مى پيوندد، و همه آن رفتنى است. نام خدا را بزرگ دار، و جز به حق بر زبان نياور؛ مرگ و جهان پس از مرگ را فراوان به ياد آور، هرگز آرزوى مرگ مكن جز آنكه بدانى از نجات يافتگانى؛ از كارى كه تو را خشنود، و عموم مسلمانان را ناخوشايند است، بپرهيز.

از هر كار پنهانى كه در آشكار شدنش شرم دارى پرهيز كن، از هر كارى كه از كننده آن پرسش كنند، نپذيرد يا عذرخواهى كند، دورى كن، آبروى خود را آماج تير گفتار ديگران قرار نده، و هر چه شنيدى بازگو مكن، كه نشانه دروغگويى است و هر خبرى را دروغ مپندار، كه نشانه نادانى است.

خشم را فرونشان، و به هنگام قدرت ببخش، و به هنگام خشم فروتن باش، و در حكومت مدارا كن تا آينده خوبى داشته باشى، نعمتهايى كه خدا به تو بخشيده نيكو دار، و نعمتهايى كه در اختيار دارى تباه مكن، و چنان باش كه خدا آثار نعمتهاى خود را در تو آشكارا بنگرد.

اوصاف مومنان

و بدان، بهترين مومنان، آنكه جان و خاندان و مال خود را در راه خدا پيشاپيش تقديم كند، چه آن را كه پيش فرستى براى تو اندوخته گردد، و آنچه را كه باقى گذارى سودش به ديگران مى رسد.

از دوستى با بيخردان، و خلافكاران بپرهيز، زيرا هر كس را از آنكه دوست اوست مى شناسند؛ و در شهرهاى بزرگ سكونت كن زيرا مركز اجتماع مسلمانان است، و از جاهايى كه مردم آن از ياد خدا غافلند، و به يكديگر ستم روا مى دارند، و بر اطاعت از خدا به يكديگر كمك نمى كنند، بپرهيز.

در چيزى انديشه كن كه ياريت دهد، از نشستن در گذرگاههاى عمومى، و بازار پرهيز كن كه جاى حاضر شدن شيطان، و برانگيخته شدن فتنه هاست، و به افراد پايين تر از خود توجه داشته باش، كه راه شكرگزارى تو در برترى است. در روز جمعه پيش از نماز مسافرت مكن، جز براى جهاد در راه خدا، و يا كارى كه از انجام آن ناچارى، در همه كارهايت خدا را اطاعت كن، كه اطاعت خدا از همه چيز برتر است.

روش به كارگيرى نفس در خوبي ها

نفس خود را در واداشتن به عبادت فريب ده، و با آن مدارا كن، و به زور و اكراه بر چيزى مجبورش نساز، و در وقت فراغت و نشاط بكارش گير، جز در آنچه كه بر تو واجب است، و بايد آن را در وقت خاص خودش بجا آورى.

بپرهيز از آنكه مرگ تو فرا رسد در حالى كه از پروردگارت گريزان باشى، و در دنياپرستى غرق باشى، از همنشينى با فاسقان بپرهيز كه شر به شر مى پيوندد، خدا را گرامى دار، و دوستان خدا را دوست شمار، و از خشم بپرهيز كه لشكر بزرگ شيطان است. با درود.

_____________________

۱. حارث همدانی از یاران مخلص امام علیعليه‌السلام و از فقهای بزرگ بود و شعر معروف:

یا حارث همدان من یمت یرنی من مؤمن او منافق قبلا خطاب به او سروده شد و به او بشارت داد که پیروان و علاقمندان پس از مرگ مرا مشاهده خواهند کرد.

۲. نقد تفکّر: اومانیسم HUMANISM (اصالت انسان) و اگزیستانسیالیسم EXISTENTIALISM (اصالت انتخاب، وجود گرایی).

۴۳۵

۷۰- و من كتاب لهعليه‌السلام

إلى سَهْلِ بْنِ حُنَيفٍ الا نصاري، وَ هُوَ عامِلُهُ، عَلَى الْمَدينَةِ، فِي مَعْنى قَوْمٍ مِنْ أَهْلِها لَحِقوا بِمُعاويَةَ

سیاسی

اسلوب مواجهة الفرار

أَمَّا بَعْدُ، فَقَدْ بَلَغَنِي أَنَّ رِجَالاً مِمَّنْ قِبَلَكَ يَتَسَلَّلُونَ إِلَى مُعَاوِيَةَ، فَلاَ تَأْسَفْ عَلَى مَا يَفُوتُكَ مِنْ عَدَدِهِمْ، وَ يَذْهَبُ عَنْكَ مِنْ مَدَدِهِمْ، فَكَفَى لَهُمْ غَيّاً، وَ لَكَ مِنْهُمْ شَافِياً، فِرَارُهُمْ مِنَ الْهُدَى وَالْحَقِّ، وَ إِيضَاعُهُمْ إِلَى الْعَمَى وَالْجَهْلِ. وَإِنَّمَا هُمْ أَهْلُ دُنْيَا مُقْبِلُونَ عَلَيْهَا، وَ مُهْطِعُونَ إِلَيْهَا، وَ قَدْ عَرَفُوا الْعَدْلَ وَ رَأَوْهُ، وَ سَمِعُوهُ وَ وَعَوْهُ، وَ عَلِمُوا أَنَّ النَّاسَ عِنْدَنَا فِي الْحَقِّ أُسْوَةٌ، فَهَرَبُوا إِلَى الْأَثَرَةِ، فَبُعْدا لَهُمْ وَ سُحْقاً!! إِنَّهُمْ- وَاللَّهِ - لَمْ يَنْفِرُوا مِنْ جَوْرٍ، وَ لَمْ يَلْحَقُوا بِعَدْلٍ، وَ إِنَّا لَنَطْمَعُ فِي هَذَا الْأَمْرِ أَنْ يُذَلِّلَ اللَّهُ لَنَا صَعْبَهُ، وَ يُسَهِّلَ لَنَا حَزْنَهُ،إِنْ شَأَ اللَّهُ، وَالسَّلاَمُ عَلَيْكَ.

۷۰- و من كتاب لهعليه‌السلام

إلَى الْمُنْذِرِ بْنِ الْجارُودِ الْعَبْدي، وَ قَدْ خانَ فِى بَعْضِ ما وَلاهُ مِنْ أَعْمالِهِ

اخلاقی

ذمّ الخیانة الاقتصادّیة

أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ صَلاَحَ أَبِيكَ غَرَّنِي مِنْكَ، وَ ظَنَنْتُ أَنَّكَ تَتَّبِعُ هَدْيَهُ، وَ تَسْلُكُ سَبِيلَهُ، فَإِذَا أَنْتَ فِيمَا رُقِّيَ إِلَيَّ عَنْكَ لاَ تَدَعُ لِهَوَاكَ انْقِيَاداً، وَ لاَ تُبْقِي لِآخِرَتِكَ عَتَاداً. تَعْمُرُ دُنْيَاكَ بِخَرَابِ آخِرَتِكَ، وَ تَصِلُ عَشِيرَتَكَ بِقَطِيعَةِ دِينِكَ. وَلَئِنْ كَانَ مَا بَلَغَنِي عَنْكَ حَقّاً، لَجَمَلُ أَهْلِكَ وَ شِسْعُ نَعْلِكَ خَيْرٌ مِنْكَ، وَ مَنْ كَانَ بِصِفَتِكَ فَلَيْسَ بِأَهْلٍ أَنْ يُسَدَّ بِهِ ثَغْرٌ، أَوْ يُنْفَذَ بِهِ أَمْرٌ، أَوْ يُعْلَى لَهُ قَدْرٌ، أَوْ يُشْرَكَ فِي أَمَانَةٍ، أَوْ يُؤْمَنَ عَلَى جِبایَةٍ(خِيانَةٍ) . فَأَقْبِلْ إِلَيَّ حِينَ يَصِلُ إِلَيْكَ كِتَابِي هَذَا،إِنْ شَاءَ اللَّهُ .

وَ الْمُنْذِرُ هذا هُوَ الَّذِي قالَ فِيهِ أَمِيرُ الْمؤ مِنِينعليه‌السلام : إنَّهُ لَنَظَارُ فِي عِطْفَيْهِ، مُخْتالْ فِي بُرْدَيْهِ، تَفَالْ فِي شِراكَيْهِ.

۷۲- و من كتاب لهعليه‌السلام

إلى عَبْدِ اللَه بْنِ الْعَبَاسِ

اخلاقی

الانسان و القوانین الإلهیّة

أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّكَ لَسْتَ بِسَابِقٍ أَجَلَكَ، وَ لاَ مَرْزُوقٍ مَا لَيْسَ لَكَ؛ وَ اعْلَمْ بِأَنَّ الدَّهْرَ يَوْمَانِ: يَوْمٌ لَكَ وَ يَوْمٌ عَلَيْكَ، وَ أَنَّ الدُّنْيَا دَارُ دُوَلٍ، فَمَا كَانَ مِنْهَا لَكَ أَتَاكَ عَلَى ضَعْفِكَ، وَ مَا كَانَ مِنْهَا عَلَيْكَ لَمْ تَدْفَعْهُ بِقُوَّتِكَ.

۷۳- و من كتاب لهعليه‌السلام

إلى مُعاوِيَةَ

اخلاقی

کشف القناع عن واقع معاویة

۴۳۶

ترجمه نامه ۷۰

(نامه به سهل بن حنیف انصاری فرماندار مدینه، در سال ۳۷ هجری آنگاه که گروهی از مدینه گریخته به معاویه پیوستند(۱) )

روش برخورد با پديده فرار

پس از ياد خدا و درود! به من خبر رسيده كه گروهى از مردم مدينه به سوى معاويه گريختند، مبادا براى از دست دادن آنان، و قطع شدن كمك و ياريشان افسوس بخورى! كه اين فرار براى گمراهيشان، و نجات تو از رنج آنان كافى است، آنان از حق و هدايت گريختند، و به سوى كوردلى و جهالت شتافتند. آنان دنياپرستانى هستند كه به آن روى آوردند، و شتابان در پى آن گرفتند، عدالت را شناختند و ديدند و شنيدند و به خاطر سپردند، و دانستند كه همه مردم در نزد ما، در حق يكسانند، پس به سوى انحصارطلبى گريختند دور باشند از رحمت حق، و لعنت بر آنان باد.

سوگند به خدا! آنان از ستم نگريختند، و به عدالت نپيوستند، همانا آرزومنديم تا در اين جريان، خدا سختى ها را بر ما آسان، و مشكلات را هموار فرمايد. ان شأ الله، با درود.

ترجمه نامه ۷۱

(نامه به منذر بن جارود عبدی، که در فرمانداری خود خیانتی مرتکب شد)

سرزنش از خيانت اقتصادى

پس از ياد خدا و درود! همانا، شايستگى پدرت مرا نسبت به تو خوشبين، و گمان كردم همانند پدرت مى باشى،(۲) و راه او را مى روى، ناگهان به من خبر دادند، كه در هواپرستى چيزى فرو گذار نكرده، و توشه اى براى آخرت خود باقى نگذاشته اى، دنياى خود را با تباه كردن آخرت آبادان مى كنى، و براى پيوستن با خويشاوندانت از دين خدا بريده اى.

اگر آنچه به من گزارش رسيده، درست باشد، شتر خانه ات، و بند كفش تو از تو باارزش تر است، و كسى كه همانند تو باشد، نه لياقت پاسدارى از مرزهاى كشور را دارد، و نه مى تواند كارى را به انجام رساند، يا ارزش او بالا رود، يا شريك در امانت باشد. يا از خيانتى دور ماند پس چون اين نامه به دست تو رسد، نزد من بيا. ان شأ الله.

(منذر کسی است که امیر مؤمنان در باره او فرمود: آدم متکبّری است، به دو جانب خود می نگرد، و در دو جامه که بر تن دارد می خرامد، و پیوسته بر بند کفش خود می دمد که گردی بر آن ننشیند).

ترجمه نامه ۷۲

(نامه به عبدالله بن عباس)

انسان و مقدرات الهى

پس از ياد خدا و درود! تو از أجَل خود پيشى نخواهى گرفت، و آنچه كه روزى تو نيست به تو نخواهد رسيد، و بدان كه روزگار دو روز است: روزى به سود، و روزى به زيان تو مى باشد؛ و همانا دنيا خانه دگرگوني هاست، و آنچه كه به سود تو است هر چند ناتوان باشى خود را به تو خواهد رساند، و آنچه كه به زيان تو است هر چند توانا باشى دفع آن نخواهى كرد.

ترجمه نامه ۷۳

(نامه به معاویه)

_____________________

۱. سهل بن حنیف در تمام جنگ ها یاور پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بود و هرگز فرار نکرد. از طرف امامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، فرماندار مدینه شد، و در جنگ صفّین هم شرکت داشت، سپس فرماندار فارس ایران شد و در سال ۳۸ هجری در کوفه وفات کرد.

۲. جارود پدر منذر در سال نهم هجرت خدمت پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آمد و مسلمان شد، و فردی صالح و شایسته بود امامعليه‌السلام او را والی استخر فارس کرد که در سال ۲۱ در جنگ های فارس شهید شد.

۴۳۷

أَمَّا بَعْدُ، فَإِنِّي عَلَى التَّرَدُّدِ فِي جَوَابِكَ، وَ الاِسْتِمَاعِ إِلَى كِتَابِكَ، لَمُوَهِّنٌ(مُوهن) رَأْيِي، وَ مُخَطِّئٌ فِرَاسَتِي. وَ إِنَّكَ إِذْ تُحَاوِلُنِي الْأُمُورَ وَ تُرَاجِعُنِي السُّطُورَ، كَالْمُسْتَثْقِلِ النَّائِمِ تَكْذِبُهُ أَحْلاَمُهُ، وَ الْمُتَحَيِّرِ الْقَائِمِ يَبْهَظُهُ مَقَامُهُ، لاَ يَدْرِي: أَ لَهُ مَا يَأْتِي أَمْ عَلَيْهِ، وَ لَسْتَ بِهِ غَيْرَ أَنَّهُ بِكَ شَبِيهٌ. وَ أُقْسِمُ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَوْ لاَ بَعْضُ الاِسْتِبْقَاءِ لَوَصَلَتْ إِلَيْكَ مِنِّي قَوَارِعُ(نوازع) ، تَقْرَعُ الْعَظْمَ، وَ تَهْلِسُ اللَّحْمَ! وَ اعْلَمْ أَنَّ الشَّيْطَانَ قَدْ ثَبَّطَكَ عَنْ أَنْ تُرَاجِعَ أَحْسَنَ أُمُورِكَ، وَ تَأْذَنَ لِمَقَالِ نَصِيحَتِكَ،وَ السَّلاَمُ لِأَهْلِهِ .

۷۴- و من حلف لهعليه‌السلام

كَتَبَهُ بَيْنَ رَبِيعَةَ وَ الْيَمنِ، وَ نُقِلَ مِنْ خَطَّ هِشامِ بْنِ الْكَلْبِىٍَّّ

تاریخی

بنود الصلّح

هَذَا مَا اجْتَمَعَ عَلَيْهِ أَهْلُ الْيَمَنِ حَاضِرُهَا وَ بَادِيهَا، وَ رَبِيعَةُ حَاضِرُهَا وَ بَادِيهَا، أَنَّهُمْ عَلَى كِتَابِ اللَّهِ يَدْعُونَ إِلَيْهِ، وَ يَأْمُرُونَ بِهِ، وَ يُجِيبُونَ مَنْ دَعَا إِلَيْهِ وَ أَمَرَ بِهِ، لاَ يَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَنا، وَ لاَ يَرْضَوْنَ بِهِ بَدَلاً، وَ أَنَّهُمْ يَدٌ وَاحِدَةٌ عَلَى مَنْ خَالَفَ ذَلِكَ وَ تَرَكَهُ، أَنْصَارٌ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ: دَعْوَتُهُمْ وَاحِدَةٌ، لاَ يَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ لِمَعْتَبَةِ عَاتِبٍ، وَ لاَ لِغَضَبِ غَاضِبٍ، وَ لاَ لاِسْتِذْلاَلِ قَوْمٍ قَوْماً، وَ لاَ لِمَسَبَّةِ قَوْمٍ قَوْماً! عَلَى ذَلِكَ شَاهِدُهُمْ وَ غَائِبُهُمْ، وَ سَفِيهُهُمْ وَ عَالِمُهُمْ، وَ حَلِيمُهُمْ وَ جَاهِلُهُمْ. ثُمَّ إِنَّ عَلَيْهِمْ بِذَلِكَ عَهْدَ اللَّهِ وَ مِيثَاقَهُ( إِنَّ عَهْدَ اللَّهِ كَانَ مَسْئُولاً ) . وَ كَتَبَ: عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ.

۷۵- و من كتاب لهعليه‌السلام

إلى مُعاوِيَةَ فِي أَوَّلِ ما بُويِعَ لَهُ ذَكَرَهُ الْواقِدِىٍُّّ فِي كِتابِ «الْجَمَلِ»

سیاسی

نُصح العدوّ

مِنْ عَبْدِ اللَّهِ عَلِيِّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ إِلَى مُعَاوِيَةَ بْنِ أَبِي سُفْيَانَ: أَمَّا بَعْدُ، فَقَدْ عَلِمْتَ إِعْذَارِي فِيكُمْ، وَ إِعْرَاضِي عَنْكُمْ، حَتَّى كَانَ مَا لاَ بُدَّ مِنْهُ وَ لاَ دَفْعَ لَهُ؛ وَ الْحَدِيثُ طَوِيلٌ، وَ الْكَلاَمُ كَثِيرٌ، وَ قَدْ أَدْبَرَ مَا أَدْبَرَ، وَ أَقْبَلَ مَا أَقْبَلَ. فَبَايِعْ مَنْ قِبَلَكَ وَ أَقْبِلْ إِلَيَّ فِي وَفْدٍ مِنْ أَصْحَابِكَ، وَالسَّلاَمُ.

۷۶- و من وصية لهعليه‌السلام

لَعَبْدِ اللَه بْنِ الْعَبَاسِ، عِنْدَ اسْتِخْلافِهِ إ يَاهُ عَلَى الْبَصرَةِ

سیاسی، اخلاقی

اخلاق القائد

سَعِ(مَنِّعَ) النَّاسَ بِوَجْهِكَ وَ مَجْلِسِكَ وَ حُكْمِكَ، وَ إِيَّاكَ وَ الْغَضَبَ فَإِنَّهُ طَيْرَةٌ مِنَ الشَّيْطَانِ، وَ اعْلَمْ أَنَّ مَا قَرَّبَكَ مِنَ اللَّهِ يُبَاعِدُكَ مِنَ النَّارِ، وَ مَا بَاعَدَكَ مِنَ اللَّهِ يُقَرِّبُكَ مِنَ النَّارِ.

_____________________

۱- اسراء ۳۴

۴۳۸

افشاى سيماى دروغين معاويه

پس از ياد خدا و درود! من با پاسخ هاى پياپى به نامه هايت، و شنيدن مطالب نوشته هايت، راى خود را سست، و زيركى خود را به خطا نسبت مى دهم؛ و همانا تو كه مدام خواسته هايى از من دارى و نامه هاى فراوان مى نويسى، به كسى مانى كه خواب سنگينى فرو رفته، و خوابهاى دروغينش او را تكذيب مى كند؛ يا چون سرگردانى كه ايستادن طولانى بر او دشوار مى باشد، و نمى داند. آيا آينده به سود او يا به زيانش خواهد بود؟

گرچه تو آن كس نيستى اما به تو شباهت دارد. بخدا سوگند! اگر پرهيز از خونريزى در مهلت تعيين شده نبود، ضربه كوبنده اى دريافت مى كردى كه استخوان را خرد، و گوشت را بريزاند، معاويه! بدان، كه شيطان تو را نمى گذارد تا به نيكوترين كارت(۱) بپردازى، و اندرزى كه به سود تو است بشنوى. (درود بر آنان كه سزاوار درودند).

ترجمه نامه ۷۴

(عهد نامه ای که با خط هشام بن کلبی(۲) برای صلح میان قبیله «ربیعه» و «یمن» تنظیم فرمود)

مبانى صلح و سازش مسلمين

اين پيمان نامه اى است كه مردم (يمن) و (ربيعه) آن را پذيرفته اند، چه آنان كه در شهر حضور دارند يا آنان كه در بيابان زندگى مى كنند، آنان پيرو قرآنند، و به كتاب خدا دعوت مى كنند، و به انجام دستورات آن فرمان مى دهند، و هر كس كه آنان را به كتاب خدا بخواند پاسخ مى دهند، نه برابر آن مزدى خواهند، و نه به جاى آن چيز ديگرى بپذيرند، و در برابر كسى كه خلاف اين پيمان خواهد، يا آن را واگذارد، ايستادگى خواهند كرد.

گروهی گروه ديگر را يارى مى دهند، همه متحد بوده و به خاطر سرزنش سرزنش كننده اى، يا خشم خشم گيرنده اى، يا خوار كردن بعضى، يا دشنام دادن قومى، اين پيمان را نمى شكنند. بر اين پيمان، حاضران و آنها كه غايبند، دانايان و ناآگاهان، بردباران و جاهلان، همه استوارند، و عهد و پيمان الهى نيز بر آنان واجب گرديده است كه (همانا از پيمان خدا پرسش خواهد شد) و على بن ابيطالب آن را نوشت.

ترجمه نامه ۷۵

(نامه به معاویه در روزهای آغازین بیعت، در سال ۳۶ هجری که واقدی در کتاب الجمل آن را آورد)

فرمان اطاعت به معاويه

از بنده خدا على امير مومنان، به معاوية بن ابى سفيان، پس از ياد خداو درود! مى دانى كه من درباره شما معذور، و از آنچه در مدينه گذشت(۳) رويگردانم، تا شد آنچه كه بايد مى شد، و بازداشتن آن ممكن نبود. داستان طولانى و سخن فراوان است. و گذشته ها گذشت، و آينده روى كرده است، تو و همراهانت بيعت كنيد، و با گروهى از يارانت نزد من بيا، با درود.

ترجمه نامه ۷۶

(نامه به عبد اللّه بن عباس، هنگامی که او را در سال ۳۶ هجری به فرمانداری بصره نصب فرمود)

اخلاق مدیریّتی

با مردم، به هنگام ديدار، و در مجالس رسمى، و در مقام داورى، گشاده رو باش، و از خشم بپرهيز، كه سبك مغزى، به تحريك شيطان است، و بدان! آن چه تو را به خدا نزديك مى سازد، از آتش جهنم دور مى كند، و آنچه تو را از خدا دور مى سازد، به آتش جهنم نزديك مى كند.

_____________________

۱. نیکوترین کار، همان اطاعت از اهل بیت پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و امام بحق حضرت امیر المؤمنینعليه‌السلام است.

۲. از شیعیان امامعليه‌السلام و مورّخ و مفسّر قرآن و دارای علم انساب بود.

۳. یعنی ما جرای شورش مجاهدان و قتل عثمان.

۴۳۹

۷۷- و من وصية لهعليه‌السلام

لِعَبْدِ اللَه بْنِ الْعَباسِ لَمَا بَعَثَهُ لِلاْحْتِجاجَ عَلَى الْخَوارِج

سیاسی، علمی

أسلوب المناظرة مع الخوارج

لاَ تُخَاصِمْهُمْ بِالْقُرْآنِ، فَإِنَّ الْقُرْآنَ حَمَّالٌ ذُو وُجُوهٍ، تَقُولُ وَ يَقُولُونَ، وَ لَكِنْ حاصِمْهُمْ(خاصهم) لابِالسُّنَّةِ، فَإِنَّهُمْ لَنْ يَجِدُوا عَنْهَا مَحِيصاً.

۷۸- و من كتاب لهعليه‌السلام

إلی أبَی مُوسَى الأ شْعَرِىَّ جواباً فِيِ أمر لِلْحُكُمینِ، وَ ذَكَرِه سَعِيدُ بْنُ يَحْيَى الا مَوِىٍُّّ فِي كِتابِ «الْمَغازِي»

سیاسی، اخلاقی

أسباب انحطاط المجتمع

فَإِنَّ النَّاسَ قَدْ تَغَيَّرَ كَثِيرٌ مِنْهُمْ عَنْ كَثِيرٍ مِنْ حَظِّهِمْ، فَمَالُوا مَعَ الدُّنْيَا وَ نَطَقُوا بِالْهَوَى. وَ إِنِّي نَزَلْتُ مِنْ هَذَا الْأَمْرِ مَنْزِلاً مُعْجِباً، اجْتَمَعَ بِهِ أَقْوَامٌ أَعْجَبَتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ، وَ اِنّا أُدَاوِي(أداری) مِنْهُمْ قَرْحاً أَخَافُ أَنْ يَعُودَ عَلَقاً.

محاولة الامامعليه‌السلام لتحقیق الوحدة

وَ لَيْسَ رَجُلٌ- فَاعْلَمْ - أَحْرَصَ عَلَى جَمَاعَةِ أُمَّةِ مُحَمَّدٍصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم وَ أُلْفَتِهَا مِنِّي، أَبْتَغِي بِذَلِكَ حُسْنَ الثَّوَابِ، وَ كَرَم الْمَآبِ. وَ سَأَفِي بِالَّذِي وَأَيْتُ عَلَى نَفْسِي، وَ إِنْ تَغَيَّرْتَ عَنْ صَالِحِ مَا فَارَقْتَنِي عَلَيْهِ، فَإِنَّ الشَّقِيَّ مَنْ حُرِمَ نَفْعَ مَا أُوتِيَ مِنَ الْعَقْلِ، وَ التَّجْرِبَةِ، وَ إِنِّي لَأَعْبَدُ أَنْ يَقُولَ قَائِلٌ بِبَاطِلٍ، وَ أَنْ أُفْسِدَ أَمْرا قَدْ أَصْلَحَهُ اللَّهُ، فَدَعْ مَا لاَ تَعْرِفُ، فَإِنَّ شِرَارَ النَّاسِ طَائِرُونَ إِلَيْكَ بِأَقَاوِيلِ السُّوءِ،وَالسَّلاَمُ .

۷۹- و من كتاب كتبهعليه‌السلام

نظامی، اخلاقی

لَمَّا اسْتُخِلفَ، إلى أُمَرأِ الا جْنادِ

أسباب هلاک الأمم

أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّمَا أَهْلَكَ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ أَنَّهُمْ مَنَعُوا النَّاسَ الْحَقَّ فَاشْتَرَوْهُ، وَ أَخَذُوهُمْ بِالْبَاطِلِ فَا قْتَدوْهُ.

۴۴۰

ترجمه نامه ۷۷

(نامه به عبد اللّه بن عبّاس آن هنگام که او را در سال ۳۸ هجری برای گفتگو با خوارج فرستاد)

روش مناظره با دشمن مسلمان

به قرآن با خوارج به جدل مپرداز، زيرا قرآن داراى ديدگاه كلى بوده، و تفسيرهاى گوناگونى دارد، تو چيزى مى گويى، و آنها چيز ديگر، لكن با سنت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم با آنان به بحث و گفتگو بپرداز، كه در برابر آن راهى جز پذيرش ندارند.

ترجمه نامه ۷۸

(جواب نامه ابو موسی اشعری، پیرامون حکمیّت که سعید بن یحیی اموی در کتاب المغازی آن را آورده)

علل سقوط جامعه

همانا بسيارى از مردم دگرگون شدند، و از سعادت و رستگارى بى بهره ماندند، به دنياپرستى روى آورده، و از روى هواى نفس سخن گفتند، كردار اهل عراق مرا به شگفتى واداشته است، كه مردمى خودپسند در چيزى گرد آمدند، مى خواستم زخم درون آنها را مدارا كنم، پيش از آنكه غير قابل علاج گردد.

تلاش امام در تحقق وحدت

پس بدان در امت اسلام، هيچ كس همانند من وجود ندارد كه به وحدت امت محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از من حريص تر، و انس او از من بيشتر باشد، من در اين كار پاداش نيك و سرانجام شايسته را از خدا مى طلبم، و به آنچه پيمان بستم وفا دارم، هر چند تو دگرگون شده، و همانند روزى كه از من جدا شدى نباشى.

همانا بدبخت كسى است كه از عقل و تجربه اى كه نصيب او شده است محروم ماند،(۱) و من از آن كس كه به باطل سخن گويد يا كارى را كه خدا اصلاح كرده برهم زند، بيزارم. آنچه را نمى دانى واگذار، زيرا مردان بدكردار، با سخنانى نادرست به سوى تو خواهند شتافت، با درود.

ترجمه نامه ۷۹

(نامه به فرماندهان لشکر، پس از به دست گرفتن خلافت)

علل نابودى ملت ها

پس از ياد خدا و درود! همانا ملتهاى پيش از شما به هلاكت رسيدند، بدان جهت كه حق مردم را نپرداختند، پس دنيا را با رشوه دادن به دست آوردند، و به راه باطلشان بردند و آنان اطاعت كردند.

_____________________

۱. ردّ تفکّر: ایرسیونالیسم IRRATIONALISM (فلسفه غیر عقلی، خرد گریزی) یا یورش بر ضد عقل که در قرن ۱۹ از طرف شوپنهاور و ینچه و گریسون، رواج پیدا کرد.

۴۴۱

۴۴۲

بخش شوم

حکمت های نهج البلاغه

(در این پاسخ به پرسش ها، و گفتارهای کوتاه آمده است.)

حکمت ۱ تا ۴۸۰

۴۴۳

الحكمة: ۱

اسلوب مواجهة الفتن

وَ قَالَ عليه‌السلام : كُنْ فِي الْفِتْنَةِ كَابْنِ اللَّبُونِ، لاَ ظَهْرٌ فَيُرْكَبَ، وَ لاَ ضَرْعٌ فَيُحْلَبَ(فیحتلب) .

الحكمة: ۲

معرفة الرذائل الاخلاقیة

وَ قَالَ عليه‌السلام : أَزْرَى بِنَفْسِهِ مَنِ اسْتَشْعَرَ الطَّمَعَ، وَ رَضِيَ بِالذُّلِّ مَنْ كَشَفَ عَنْ ضُرِّهِ، وَ هَانَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ مَنْ أَمَّرَ عَلَيْهَا لِسَانَهُ.

الحكمة: ۳

معرفة الرذائل الاخلاقیة

وَ قَالَ عليه‌السلام : الْبُخْلُ عَارٌ، وَ الْجُبْنُ مَنْقَصَةٌ، وَ الْفَقْرُ يُخْرِسُ الْفَطِنَ عَنْ حُجَّتِهِ، وَ الْمُقِلُّ غَرِيبٌ فِي بَلْدَتِه.

الحكمة: ۴

معرفة الرذائل و الفضائل الاخلاقیة

وَ قَالَ عليه‌السلام : الْعَجْزُ آفَةٌ، وَ الصَّبْرُ شَجَاعَةٌ، وَ الزُّهْدُ ثَرْوَةٌ، وَ الْوَرَعُ جُنَّةٌ نِعْمَ الْقَرِينُ الرِّضَى.

الحكمة: ۵

معرفة الفضائل الاخلاقیة

وَ قَالَ عليه‌السلام : وَ الْعِلْمُ وِرَاثَةٌ كَرِيمَةٌ، وَ الْآدَابُ حُلَلٌ مُجَدَّدَةٌ، وَ الْفِكْرُ مِرْآةٌ صَافِيَةٌ.

الحكمة: ۶

فضل التواضّع و حفظ السرّ

وَ قَالَ عليه‌السلام : صَدْرُ الْعَاقِلِ صُنْدُوقُ سِرِّهِ، وَ الْبَشَاشَةُ حِبَالَةُ الْمَوَدَّةِ، وَ الاِحْتِمَالُ قَبْرُ الْعُيُوبِ.وَ رُوِيَ أَنَّهُ قَالَ فِي الْعِبَارَةِ عَنْ هَذَا الْمَعْنَى أَيْضا : الْمَسْأَلَةُ خَبْءُ الْعُيُوبِ، مَنْ رَضِيَ عَنْ نَفْسِهِ كَثُرَ السَّاخِطُ عَلَيْهِ.

الحكمة: ۷

فضل الإنفاق و ذکر القیامة

وَ قَالَ عليه‌السلام : وَ الصَّدَقَةُ دَوَأٌ مُنْجِحٌ، وَ أَعْمَالُ الْعِبَادِ فِي عَاجِلِهِمْ، نُصْبُ أَعْيُنِهِمْ فِي آجَالِهِمْ .

الحكمة: ۸

عجائب فی خلقة الانسان

وَ قَالَ عليه‌السلام : أعْجَبُوا لِهَذَا الْإِنْسَانِ؛ يَنْظُرُ بِشَحْمٍ، وَ يَتَكَلَّمُ بِلَحْمٍ، وَ يَسْمَعُ بِعَظْمٍ وَ يَتَنَفَّسُ مِنْ خَرْمٍ!.

الحكمة: ۹

نتائج اقبال الدّنیا و إدبارها

وَ قَالَ عليه‌السلام : إِذَا أَقْبَلَتِ الدُّنْيَا عَلَى قَوْمٍ أَعَارَتْهُمْ مَحَاسِنَ غَيْرِهِ، وَ إِذَا أَدْبَرَتْ عَنْهُمْ سَلَبَتْهُ مَحَاسِنَ نَفسِهِ(اَنْفُسِهِمْ) .

الحكمة: ۱۰

أسلوب مواجهة النّاس

وَ قَالَ عليه‌السلام : خَالِطُوا النَّاسَ مُخَالَطَةً إِنْ مِتُّمْ مَعَهَا بَكَوْا عَلَيْكُمْ، وَ إِنْ عِشْتُمْ(غبتم) حَنُّوا إِلَيْكُمْ.

الحكمة: ۱۱

أسلوب مواجهة العدوّ

وَ قَالَ عليه‌السلام : إِذَا قَدَرْتَ عَلَى عَدُوِّكَ فَاجْعَلِ الْعَفْوَ عَنْهُ شُكْرا لِلْقُدْرَةِ عَلَيْهِ.

الحكمة: ۱۲

طرُق المودة

وَ قَالَ عليه‌السلام : أَعْجَزُ النَّاسِ مَنْ عَجَزَ عَنِ اكْتِسَابِ الْإِخْوَانِ، وَ أَعْجَزُ مِنْهُ مَنْ ضَيَّعَ مَنْ ظَفِرَ بِهِ مِنْهُمْ.

الحكمة: ۱۳

أسلوب مواجهة النّعم الالهیه

وَ قَالَ عليه‌السلام : إِذَا وَصَلَتْ إِلَيْكُمْ أَطْرَافُ النِّعَمِ فَلاَ تُنَفِّرُوا أَقْصَاهَا بِقِلَّةِ الشُّكْرِ.

۴۴۴

حکمت ۱

روش برخورد با فتنه ها

(اخلاقی، سیاسی)

درود خدا بر او، فرمود: در فتنه ها، چونان شتر دوساله باش، نه پشتى دارد كه سوارى دهد، و نه پستانى تا او را بدوشند.

حکمت ۲

شناخت ضدّ ارزش ها

(اخلاقی)

و درود خدا بر او، فرمود: آنكه جان را با طمع ورزى بپوشاند خود را پست كرده، و آنكه راز سختى هاى خود را آشكار سازد خود را خوار كرده، و آن كه زبان را بر خود حاكم كند خود را بى ارزش كرده است.

حکمت ۳

شناخت ضدّ ارزش ها

(اخلاقی)

و درود خدا بر او، فرمود: بخل ننگ، و ترس نقصان است. و تهي دستى، مرد زيرك را در برهان كند مى سازد، و انسان تهي دست در شهر خويش نيز بيگانه است.

حکمت ۴

ارزش های اخلاقی و ضد ارزش ها

(اخلاقی، تربیتی)

و درود خدا بر او، فرمود: ناتوانى، آفت، و شكيبايى، شجاعت، و زهد، ثروت است و پرهيزكارى، سپر نگهدارنده است و چه همنشين خوبى است، راضى بودن و خرسندى.

حکمت ۵

شناخت ارزش های اخلاقی

(اخلاقی، سیاسی، اجتماعی)

و درود خدا بر او، فرمود: ميراثى گرانبها، و آداب، زيورهاى هميشه تازه، و انديشه، آيينه اى شفاف است.

حکمت ۶

ارزش رازداری و خوشرویی

(اخلاقی، سیاسی، اجتماعی)

و درود خدا بر او، فرمود: سينه خردمند صندوق راز اوست، و خوشرويى وسيله دوست يابى، و شكيبايى، گورستان پوشاننده عيبهاست. و يا فرمود: پرسش كردن وسيله پوشاندن عيبهاست، و انسان از خود راضى، دشمنان او فراوانند.

حکمت ۷

ایثار اقتصادی و آخرت گرایی

(اخلاقی، اجتماعی)

و درود خدا بر او، فرمود: صدقه دادن دارويى ثمربخش است، و كردار بندگان در دنيا، فردا در پيش روى آنان جلوه گر است.

حکمت ۸

شگفتی های تن آدمی

(علمی، فیزیولوژی انسانی)

و درود خدا بر او، فرمود: از ويژگيهاى انسان در شگفتى مانيد، كه با پاره اى «پى»مى نگرد، و با «گوشت» سخن مى گويد، و با «استخوان» مى شنود، و از «شكافى» نفس مى كشد!!(۱)

حکمت ۹

شناخت ره آورد اقبال و ادبار دنیا

(اجتماعی، سیاسی)

و درود خدا بر او، فرمود: چون دنيا به كسى روى آورد، نيكيهاى ديگران را به او عاريت دهد، و چون از او روى برگرداند خوبيهاى او را نيز بربايد.

حکمت ۱۰

روش زندگی با مردم

(اخلاقی، اجتماعی)

و درود خدا بر او، فرمود: با مردم آنگونه معاشرت كنيد، كه اگر مرديد بر شما اشك ريزند، و اگر زنده مانديد، با اشتياق سوى شما آيند.

حکمت ۱۱

روش برخورد باب دشمن

(سیاسی، اخلاقی)

و درود خدا بر او، فرمود: اگر بر دشمنت دست يافتى، بخشيدن او را شكرانه پيروزى قرار ده.

حکمت ۱۲

آیین دوست یابی

(اخلاقی، اجتماع، تربیتی)

و درود خدا بر او، فرمود: ناتوان ترين مردم كسى است كه در دوست يابى ناتوان است، و از او ناتوان تر آنكه دوستان خود را از دست بدهد.

حکمت ۱۳

روش استفاده از نعمت ها

(اخلاقی، معنوی)

و درود خدا بر او فرمود: چون نشانه هاى نعمت پروردگار آشكار شد، با ناسپاسى نعمتها را از خود دور نسازيد.

_____________________

۱. اشاره به: اومانیسم HUMANIAM (انسان شناسی در تمام ابعاد) که از نظر بیولوژی، فیزیولوژی و روانی انسان را مورد ارزیابی قرار می دهند.

۴۴۵

الحكمة: ۱۵

أسلوب التعامل مع الفتون

وَ قَالَ عليه‌السلام : مَا كُلُّ مَفْتُونٍ يُعَاتَبُ.

الحكمة: ۱۴

أسلوب التعامل مع الأقرباء

وَ قَالَ عليه‌السلام : مَنْ ضَيَّعَهُ الْأَقْرَبُ أُتِيحَ لَهُ الْأَبْعَدُ.

الحكمة: ۱۶

معرفة منزلة التقدیر و التّدبیر

وَ قَالَ عليه‌السلام : تَذِلُّ الْأُمُورُ لِلْمَقَادِيرِ، حَتَّى يَكُونَ الْحَتْفُ فِي التَّدْبِيرِ.

الحكمة: ۱۷

علة تغییر الشیّب

وَ سُئِلَ عليه‌السلام عَنْ قَوْلِ الرَّسُولِ صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : «غَيِّرُوا الشَّيْبَ وَ لاَ تَشَبَّهُوا بِالْيَهُودِ» فَقَالَ عليه‌السلام : إِنَّمَا قَالَصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ذَلِكَ وَ الدِّينُ قُلُّ، فَأَمَّا الْآنَ وَ قَدِ اتَّسَعَ نِطَاقُهُ وَ ضَرَبَ بِجِرَانِهِ، فَامْرُؤٌ وَ مَا اخْتَارَ.

الحكمة: ۱۸

النتائج الذمیمة للفرار

وَ قَالَ عليه‌السلام فی الَّذِینَ اعتَزَلُوا القِتالَ مَعَهُ: خَذَلُوا الْحَقَّ،وَ لَمْ يَنْصُرُوا الْباطِلَ

الحكمة: ۱۹

النتائج الذمیمة لا تّباع الهوی

وَ قَالَ عليه‌السلام : مَنْ جَرَى فِي عِنَان أَمَلِهِ عَثَرَ بِأَجَلِهِ.

الحكمة: ۲۰

أسلوب التعامل مع الکرام

         

وَ قَالَ عليه‌السلام : أَقِيلُوا ذَوِي الْمُرُوءَاتِ عَثَرَاتِهِمْ، فَمَا يَعْثُرُ مِنْهُمْ عَاثِرٌ إِلا وَ يَدُ اللَّهِ بِيَدِهِ يَرْفَعُهُ.

الحكمة: ۲۱

الفضائل و الرّذائل الاخلاقیة

وَ قَالَ عليه‌السلام : قُرِنَتِ الْهَيْبَةُ بِالْخَيْبَةِ، وَالْحَيَأُ بِالْحِرْمَانِ، وَالْفُرْصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ، فَانْتَهِزُوا فُرَصَ الْخَيْرِ.

الحكمة: ۲۲

طرق أخذ الحق

وَ قَالَ عليه‌السلام : لَنَا حَقُّ، فَإِنْ أُعْطِينَاهُ، وَ إِلا رَكِبْنَا أَعْجَازَ الْإِبِلِ، وَ إِنْ طَالَ السُّرَى.

وَ هذَا مِنْ لَطِيفِ الْكَلامِ وَ فَصيحِهِ، وَ مَعْناهُ، أَنا إ ن لَمْ نُعْطَ حَقِّنا أَذِلأ. وَ ذلِكَ أَنَّ الرَّديفَ يَرْكَبُ عَجُزَ الْبَعيرِ، كالْعَبْدِ وَالا سِيرِ وَ مَنْ يَجرِي مَجراهُما.

الحكمة: ۲۳

فضل العمل

وَ قَالَ عليه‌السلام : مَنْ أَبْطَأَ بِهِ عَمَلُهُ لَمْ يُسْرِعْ بِهِ نَسَبُهُ(حَسْبَهُ)

الحكمة: ۲۴

أسلوب خدمة النّاس

       

وَ قَالَ عليه‌السلام : مِنْ كَفَّاراتِ الذُّنُوبِ الْعِظامِ إِغاثَةُ الْمَلْهُوفِ، وَالتَّنْفِيسُ عَنِ الْمَكْرُوبِ.

الحكمة: ۲۵

الخوف من الله عند النّعم

وَ قَالَ عليه‌السلام : يَا ابْنَ آدَمَ، إِذا رَأَيْتَ رَبَّكَسُبْحانَهُ يُتابِعُ عَلَيْكَ نِعَمَهُ وَ أَنْتَ تَعْصِيهِ فَاحْذَرْهُ.

الحكمة: ۲۶

العلاقة بین الرّوح و البدن

وَ قَالَ عليه‌السلام : مَا أَضْمَرَ أَحَدٌ شَيْئا إِلا ظَهَرَ فِي فَلَتَاتِ(لفنات) لِسانِهِ، وَ صَفَحاتِ وَجْهِهِ.

الحكمة: ۲۷

أسلوب علاج المرض

وَ قَالَ عليه‌السلام : امْشِ بِدائِكَ ما مَشَى بِكَ.

۴۴۶

حکمت ۱۴

روش برخورد با خویشاوندان

(اخلاقی، اجتماعی)

و درود خدا بر او، فرمود: كسى را كه نزديكانش واگذارند، بيگانه او را پذيرا باشد.

حکمت ۱۵

روش برخورد با فریب خورده گان

(اخلاقی، اجتماعی)

و درود خدا بر او، فرمود: هر فريب خورده اى را نمى شود سرزنش كرد.(۱)

حکمت ۱۶

شناخت جایگاه جبر و اختیار

(اعتقادی، معنوی)

               

و درود خدا بر او، فرمود: كارها چنان رام تقدير است كه چاره انديشى به مرگ مى انجامد.(۲)

حکمت ۱۷

ضرورت رنگ کردن مو

(بهداشتی، تجمّل و زیبایی)

و درود خدا بر او، فرمود: (از امام پرسيدند كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: موها را رنگ كنيد، و خود را شبيه يهود نسازيد يعنى چه؟ فرمود:) پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم اين سخن را در روزگارى فرمود كه پيروان اسلام اندك بودند، اما امروز كه اسلام گسترش يافته، و نظام اسلامى استوارشده، هر كس آنچه را دوست دارد انجام دهد.

حکمت ۱۸

ره آورد شوم فرار از جنگ

(سیاسی، اخلاق نظامی)

و درود خدا بر او، (درباره آنان که از جنگ کناره گرفتند) فرمود: حق را خوار کرده، باطل را نیز یاری نکردند.(۳)

حکمت ۱۹

ره آورد شوم هواپرستی

(اخلاقی)

و درود خدا بر او، فرمود: آن كس كه در پى آرزوى خويش تازد، مرگ او را از پاى درآورد.

حکمت ۲۰

روش برخورد با جوان مردان

(اخلاقی، اجتماعی)

و درود خدا بر او، فرمود: از لغزش جوانمردان درگذريد، زيرا جوانمردى نمى لغزد جز آنكه دست خدا او را بلندمرتبه مى سازد.

حکمت ۲۱

ارزش ها و ضد ارزش ها

(اخلاقی)

و درود خدا بر او، فرمود: ترس با نااميدى، و شرم با محروميت همراه است، و فرصتها چون ابرها مى گذرند، پس فرصتهاى نيك را غنيمت شماريد.

حکمت ۲۲

روش گرفتن حق

(اخلاقی، سیاسی)

و درود خدا بر او، فرمود: ما را حقى است اگر به ما داده شود، وگرنه بر پشت شتران سوار شويم و براى گرفتن آن برانيم هر چند شب روى بطول انجامند.(۴)

(اين از سخنان لطيف و فصيح است، يعنى اگر حق ما را ندادند، خوار خواهيم شد و بايد بر ترك شتر چون بنده بنشينيم.)

حکمت ۲۳

ضرورت عمل گرایی

(اخلاقی، اجتماعی)

و درود خدا بر او، فرمود: كسى كه كردارش او را بجايى نرساند، افتخارات خاندانش او را به جايى نخواهد رسانيد.

حکمت ۲۴

روش یاری کردن مردم

(اخلاقی، اجتماعی)

و درود خدا بر او، فرمود: از كفاره گناهان بزرگ، به فرياد مردم رسيدن، و آرام كردن مصيبت ديدگان است.

حکمت ۲۵

ترس از خدا در فزونی نعمت ها

(اخلاقی)

و درود خدا بر او، فرمود: اى فرزند آدم! زمانى كه خدا را مى بينى انواع نعمتها را به تو مى رساند و تو معصيت كارى، بترس.

حکمت ۲۶

رفتار شناسی(نقش روحیّات در تن آدمی)

(علمی، اخلاقی)

و درود خدا بر او، فرمود: كسى چيزى را در دل پنهان نكند جز آنكه در لغزشهاى زبان، و رنگ رخسار، آشكار خواهد شد.(۵)

حکمت ۲۷

روش درمان درد ها

(بهداشتی، درمانی)

و درود خدا بر او، فرمود: با درد خود بساز، چندان كه با تو سازگار است.

_____________________

۱. به هنگام حرکت امامعليه‌السلام جهت سرکوب شورشیان بصره، سعد وقّاص و محمّد بن مسلمه، و اسامه بن زید و عبد اللّه بن عمر آماده حرکت نشدند. امام از آنها پرسید چرا آماده جهاد نمی شوید؟ گفتند از اینکه مسلمانی را بکشیم ناراحتیم! امام فرمود: بر بیعت من وفا دارید؟ گفتند آری، امام فرمود به خانه های تان بروید. آن گاه حکمت ۱۵ را زمزمه کرد. ۲. نقد مکتب ولونتاریسم VOLUNTARISM (مکتب اصالت اراده و اختیار) که هر گونه جبری را نفی می کند، زیرا در اسلام انسان با کمک خدا عمل می کند. ۳. حارث ابن حوط هم مخالف جنگ جمل بود و به امام عليه‌السلام گفت منهم مانند سعد وقّاص و عبد اللّه عمر شرکت نمی کنم. ۴. این کلمات را امامعليه‌السلام در روز عاشورا مطرح فرمود، که مردم داشتند با عثمان بیعت می کردند. ۵. اشاره به علم: پسی کوفیسیکس PSYCHOPHYSICS (رابطه تن با روان) و پسیکوسوماتیکس PSYCHOSOMATICS که از دو واژه PSYCHO یعنی روان و روح و SOMA به معنی بدن گرفته شده است، یعنی اشتراک روح و بدن و اشاره به علم: بی هیوریسم BEHAVIORISM (رفتار شناسی)

۴۴۷

الحكمة: ۲۸

افضل الزّهد

وَ قَالَ عليه‌السلام : أَفْضَلُ الزُّهْدِ إِخْفأُ الزُّهْدِ.

الحكمة: ۲۹

ضرورة ذکر الموت

         

وَ قَالَ عليه‌السلام : إِذا كُنْتَ فِي إِدْبارٍ، وَالْمَوْتُ فِي إِقْبالٍ، فَما أَسْرَعَ الْمُلْتَقَى!

الحكمة: ۳۰

التحذیر من الغفلة

وَ قَالَ عليه‌السلام : الْحَذَرَ الْحَذَرَ! فَوَاللَّهِ لَقَدْ سَتَرَ، حَتّى كَأَنَّهُ قَدْ غَفَرَ.

الحكمة: ۳۱

معرفة اقسام الایمان

       

وَ سُئِلَ عليه‌السلام عَنِ الْإِيمَانِ فَقَالَ: الْإِيمَانُ عَلى أَرْبَعِ دَعائِمَ(شعب) : عَلَى الصَّبْرِ، وَالْيَقِينِ وَالْعَدْلِ، وَالْجِهادِ. فَالصَّبْرُ مِنْها عَلى أَرْبَعِ شُعَبٍ: عَلَى الشَّوْقِ، وَالشَّفَقِ، وَالزُّهْدِ، وَالتَّرَقُّبِ: فَمَنِ اشْتاقَ إِلَى الْجَنَّةِ سَلا عَنِ الشَّهَواتِ؛ وَ مَنْ أَشْفَقَ مِنَ النَّارِ اجْتَنَبَ الْمُحَرَّماتِ؛ وَ مَنْ زَهِدَ فِي الدُّنْيَا اسْتَهانَ بِالْمُصِيباتِ؛ وَ مَنِ ارْتَقَبَ الْمَوْتَ سارَعَ فِى الْخَيْراتِ. وَالْيَقِينُ مِنْهَا عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ: عَلَى تَبْصِرَةِ الْفِطْنَةِ، وَ تَأَوُّلِ الْحِكْمَةِ، وَ مَوْعِظَةِ الْعِبْرَةِ، وَ سُنَّةِ الْأَوَّلِينَ. فَمَنْ تَبَصَّرَ فِي الْفِطْنَةِ تَبَيَّنَتْ لَهُ الْحِكْمَةُ؛ وَ مَنْ تَبَيَّنَتْ لَهُ الْحِكْمَةُ عَرَفَ الْعِبْرَةَ؛ وَ مَنْ عَرَفَ الْعِبْرَةَ فَكَأَنَّمَا كَانَ فِى الْأَوَّلِينَ.وَالْعَدْلُ مِنْهَا عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ: عَلَى غَائِصِ الْفَهْمِ، وَ غَوْرِ الْعِلْمِ؛ وَ زُهْرَةِ الْحُكْمِ، وَ رَسَاخَةِ الْحِلْمِ، فَمَنْ فَهِمَ عَلِمَ غَوْرَ الْعِلْمِ وَ مَنْ عَلِمَ غَوْرَ الْعِلْمِ صَدَرَ عَنْ شَرَائِعِ الْحُكْمِ؛ وَ مَنْ حَلُمَ لَمْ يُفَرِّطْ فِي أَمْرِهِ وَ عَاشَ فِي النَّاسِ حَمِيدا. وَالْجِهَادُ مِنْهَا عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ: عَلَى الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ، وَالنَّهْيِ عَنِ الْمُنْكَرِ، وَالصِّدْقِ فِي الْمَوَاطِنِ وَ شَنَآنِ الْفَاسِقِينَ، فَمَنْ أَمَرَ بِالْمَعْرُوفِ شَدَّ ظُهُورَ الْمُؤْمِنِينَ، وَ مَنْ نَهَى عَنِ الْمُنْكَرِ أَرْغَمَ أُنُوفَ الْمُنافِقِينَ، وَ مَنْ صَدَقَ فِي الْمَوَاطِنِ قَضَى مَا عَلَيْهِ، وَ مَنْ شَنِئَ الْفَاسِقِينَ وَ غَضِبَ لِلَّهِ، غَضِبَ اللَّهُ لَهُ وَ أَرْضَاهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ.وَالْكُفْرُ عَلَى أَرْبَعِ دَعَائِمَ: عَلَى التَّعَمُّقِ، وَالتَّنَازُعِ، وَالزَّيْغِ، وَالشِّقَاقِ: فَمَنْ تَعَمَّقَ لَمْ يُنِبْ إِلَى الْحَقِّ؛ وَ مَنْ كَثُرَ نِزَاعُهُ بِالْجَهْلِ دَامَ عَمَاهُ عَنِ الْحَقِّ؛ وَ مَنْ زَاغَ سَاءَتْ عِنْدَهُ الْحَسَنَةُ، وَ حَسُنَتْ عِنْدَهُ السَّيِّئَةُ، وَ سَكِرَ سُكْرَ الضَّلاَلَةِ، وَ مَنْ شَاقَّ وَعُرَتْ عَلَيْهِ طُرُقُهُ، وَ أَعْضَلَ عَلَيْهِ أَمْرُهُ، وَ ضَاقَ عَلَيْهِ مَخْرَجُهُ. وَالشَّكُّ عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ: عَلَى التَّمَارِي، وَالْهَوْلِ، وَالتَّرَدُّدِ، وَالاِسْتِسْلاَمِ: فَمَنْ جَعَلَ الْمِرَأَ دَيْدَناً(دیناً) لَمْ يُصْبِحْ لَيْلُهُ؛ وَ مَنْ هَالَهُ مَا بَيْنَ يَدَيْهِ نَكَصَ عَلَى عَقِبَيْهِ؛ وَ مَنْ تَرَدَّدَ فِي الرَّيْبِ وَطِئَتْهُ سَنَابِكُ الشَّيَاطِينِ؛ وَ مَنِ اسْتَسْلَمَ لِهَلَكَةِ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ هَلَكَ فِيهِمَا.

وَ بَعْدَ هذا كَلام تَرَكْنا ذِكْرَهُ خَوفَ الا طالَة والْخُرُوجِ عَنِ الْغَرَضِ الْمَقْصُودِ فِي هذا الْكِتابِ.

الحكمة: ۳۲

فضل فاعل الخیر

وَ قَالَ عليه‌السلام : فَاعِلُ الْخَيْرِ خَيْرٌ مِنْهُ، وَ فَاعِلُ الشَّرِّ شَرُّ مِنْهُ.

الحكمة: ۳۳

رعایة العدل فی البذل و المحاسبة

       

وَ قَالَ عليه‌السلام : كُنْ سَمْحاً وَ لاَ تَكُنْ مُبَذِّراً، وَ كُنْ مُقَدِّراً وَ لاَ تَكُنْ مُقَتِّراً.

الحكمة: ۳۴

طریق الغنی

وَ قَالَ عليه‌السلام : أَشْرَفُ الْغِنَى تَرْكُ الْمُنَى.

الحكمة: ۳۵

ضرورة معرفة الزمان

وَ قَالَ عليه‌السلام : مَنْ أَسْرَعَ إِلَى النَّاسِ بِمَا يَكْرَهُونَ، قَالُوا فِيهِ مَا لاَ يَعْلَمُونَ.

الحكمة: ۳۶

طول الأمل و سوء العمل

وَ قَالَ عليه‌السلام : مَنْ أَطَالَ الْأَمَلَ أَسَاءَ الْعَمَلَ.

الحكمة: ۳۷

التحذیر من سنن الجاهلیّة

         

وَ قَالَ عليه‌السلام : وَ قَدْ لَقِيَهُ عِنْدَ مَسِيرِهِ إِلَى الشَّامِ دَهَاقِينُ الْأَنْبَارِ فَتَرَجَّلُوا لَهُ وَ اشْتَدُّوا بَيْنَ يَدَيْهِ، فقال: مَا هَذَا الَّذِي صَنَعْتُمُوهُ؟ فَقَالُوا: خُلُقٌ مِنَّا نُعَظِّمُ بِهِ أُمَرَأَنَا، فَقَالَ: وَاللَّهِ مَا يَنْتَفِعُ بِهَذَا أُمَرَاؤُكُمْ! وَ إِنَّكُمْ لَتَشُقُّونَ

۴۴۸

حکمت ۲۸

برترین پارسایی

(اخلاقی، معنوی)

و درود خدا بر او، فرمود: برترين زهد، پنهان داشتن زهد است!

حکمت ۲۹

ضرورت یاد مرگ

(اخلاقی)

و درود خدا بر او، فرمود: هنگامى كه تو زندگى را پشت سر مى گذارى و مرگ به تو روى مى آورد، پس ديدار با مرگ چه زود خواهد بود

حکمت ۳۰

پرهیز از غفلت زدگی

(اخلاقی، سیاسی)

و درود خدا بر او، فرمود: هشدار! هشدار! به خدا سوگند چنان پرده پوشى كرده كه پندارى تو را بخشيده است!

حکمت ۳۱

(اخلاقی، سیاسی)

و درود خدا بر او، فرمود: (از ایمان پرسیدند، جواب داد: )

           

۱- شناخت پایه های ايمان:

ايمان بر چهار پايه استوار است، صبر، يقين، عدل و جهاد.صبر نيز بر چهار پايه قرار دارد. شوق، هراس، زهد، انتظار. آن كس كه اشتياق بهشت دارد، شهوتهايش كاستى گيرد، و آن كس كه از آتش جهنم مى ترسد، از حرام دورى مى گزيند، و آن كس كه كه در دنيا زهد مى ورزد، مصيبتها را ساده پندارد، و آن كس كه مرگ را انتظار مى كشد در نيكيها شتاب مى كند.يقين نيز بر چهار پايه استوار است، بينش زيركانه، دريافت حكيمانه واقعيتها، پند گرفتن از حوادث روزگار، و پيمودن راه درست پيشينيان.

پس آن كس كه هوشمندانه به واقعيتها نگريست، حكمت را آشكارا بيند، و آنكه حكمت را آشكارا ديد، عبرت آموزى را شناسد، و آنكه عبرت آموزى شناخت گويا چنان است كه با گذشتگان مى زيسته است. وعدل نيز بر چهار پايه برقرار است، فكرى ژرف انديش، دانشى عميق و به حقيقت رسيده، نيكو داورى كردن، استوار بودن در شكيبايى. پس كسى كه درست انديشيد به ژرفاى دانش رسيده، و آن كس كه به حقيقت دانش رسد، از چشمه زلال شريعت نوشد، و كسى كه شكيبا باشد در كارش زياده روى نكرده با نيكنامى در ميان مردم زندگى خواهد كرد. وجهاد نيز بر چهار پايه استوار است، امر به معروف، نهى از منكر، راستگويى در هر حال، و دشمنى با فاسقان، پس هر كس به معروف امر كرد، پشتوانه نيرومند مومنان است، و آن كس كه از زشتى ها نهى كرد، بينى منافقان را به خاك ماليد، و آن كس كه در ميدان نبرد صادقانه پايدارى كند حقى را كه بر گردن او بوده ادا كرده است، و كسى كه با فاسقان دشمنى كند و براى خدا خشم گيرد، خدا هم براى او خشم آورد، و روز قيامت او را خشنود سازد.

۲- شناخت اقسام كفر و ترديد

وكفر بر چهار ستون پايدار است، كنجكاوى دروغين،(۱) ستيزه جويى و جدل، انحراف از حق، و دشمنى كردن، پس آن كس كه دنبال وهم و كنجكاوى دروغين رفت به حق نرسيد.(۲) و آن كس كه به ستيزه جويى و نزاع پرداخت از ديدن حق نابيناست، و آن كس كه از راه حق منحرف گرديد، نيكويى را زشت، و زشتى را نيكويى پندارد و سرمست گمراهى هاست، و آن كس كه دشمنى ورزيد پيمودن راه حق بر او دشوار و كارش سخت، و نجات از مشكلات دشوار است. وشك چهار بخش دارد، جدال در گفتار، ترسيدن، دودل بودن، و تسليم حوادث روزگار شدن. پس آن كس كه جدال و نزاع را عادت خود قرار داد از تاريكى شبهات بيرون نخواهد آمد، و آن كس كه از هر چيزى ترسيد همواره در حال عقب گرد است، و آن كس كه در ترديد و دودلى باشد زير پاى شيطان كوبيده خواهد شد، و آن كس كه تسليم حوادث شد و به تباهى دنيا و آخرت گردن نهاد، هر دو جهان را از كف خواهد داد. (سخن امام طولانى است چون در اين فصل، حكمتهاى كوتاه را جمع آورى مى كنم از آوردن دنباله سخن خودددارى كردم)

حکمت ۳۲

ارزش و والایی انجام دهنده کار های خیر

(اخلاقی)

و درود خدا بر او، فرمود: نيكوكار، از كار نيك بهتر و بدكار از كار بد بدتر است.

حکمت ۳۳

اعتدال در بخشش و حسابرسی

(اخلاقی اجتماعی، اقتصادی)

و درود خدا بر او، فرمود: بخشنده باش اما زياده روى نكن، در زندگى حسابگر باش اما، سختگير مباش.

حکمت ۳۴

راه بی نیازی

(اخلاقی)

و درود خدا بر او، فرمود: بهترين بى نيازى ترك آرزوهاست.

حکمت ۳۶

آرزو های طولانی و بزهکار

(اخلاقی)

و درود خدا بر او، فرمود: كسى كه آرزوهايش طولانى، كردارش نيز ناپسند است.

حکمت ۳۷

ضرورت ترک آداب جاهلی

(اخلاقی، سیاسی، تربیتی)

                 

و درود خدا بر او، فرمود: (در سر راه صفين دهقانان شهر انبار(۳) تا امام را ديدند پياده شدند، و پيشاپيش آن حضرت مى دويدند. فرمود چرا چنين مى كنيد؟. گفتند: عادتى است كه پادشاهان خود را احترام مى كرديم، فرمود:) بخدا سوگند! كه اميران شما از اين كار سودى نبردند، و شما در دنيا با آن خود را

_____________________

۱. عمق و عمق، در بیابانی بی آب و علف، پیشروی کردن و سرگردان شدن و به هلاکت رسیدن است. کسی که با توهّم پیش رود نیز دچار همین سرنوشت خواهد بود. ۲. نقد تفکّر: ایده آلیسم IIDEALISM (خیال پرستی، ذهن گرایی) در برابر رئالیسم REALISM (واقع گرایی)

۳. شهر انبار یکی از شهرهای شام، در شصت کیلو متری بغداد قرار داشت که در سال دوازدهم هجری به دست مسلمانان افتاد.

۴۴۹

عَلَى أَنْفُسِكُمْ فِي دُنْيَاكُمْ وَ تَشْقَوْنَ بِهِ فِي آخِرَتِكُمْ. وَ مَا أَخْسَرَ الْمَشَقَّةَ وَرَأَهَا الْعِقَابُ، وَ أَرْبَحَ الدَّعَةَ مَعَهَا الْأَمَانُ مِنَ النَّارِ!.

الحکمة ۳۸

آداب المعاشرة

وَ قَالَ عليه‌السلام : لاِبْنِهِ الْحَسَنِ: يَا بُنَيَّ، احْفَظْ عَنِّي أَرْبَعاً وَ أَرْبَعاً، لاَ يَضُرُّكَ مَا عَمِلْتَ مَعَهُنَّ: إِنَّ أَغْنَى الْغِنَى الْعَقْلُ، وَ أَكْبَرَ الْفَقْرِ الْحُمْقُ، وَ أَوْحَشَ الْوَحْشَةِ الْعُجْبُ، وَ أَكْرَمَ الْحَسَبِ حُسْنُ الْخُلُقِ. يَا بُنَيَّ،إِيَّاكَ وَ مُصَادَقَةَ الْأَحْمَقِ، فَإِنَّهُ يُرِيدُ أَنْ يَنْفَعَكَ فَيَضُرَّكَ؛وَ إِيَّاكَ وَ مُصَادَقَةَ الْبَخِيلِ، فَإِنَّهُ يَقْعُدُ عَنْكَ أَحْوَجَ مَا تَكُونُ إِلَيْهِ؛وَ إِيَّاكَ وَ مُصَادَقَةَ الْفَاجِرِ، فَإِنَّهُ يَبِيعُكَ بِالتَّافِهِ؛وَ إِيَّاكَ وَ مُصَادَقَةَ الْكَذَّابِ، فَإِنَّهُ كَالسَّرَابِ: يُقَرِّبُ عَلَيْكَ الْبَعِيدَ، وَ يُبَعِّدُ عَلَيْكَ الْقَرِيبَ.

الحکمة ۳۹

منزلة الجوابات و المستحبّات

وَ قَالَ عليه‌السلام : لاَ قُرْبَةَ بِالنَّوَافِلِ إِذَا أَضَرَّتْ بِالْفَرَائِضِ.

الحکمة ۴۰

طرق معرفة العاقل و الأحمق

       

وَ قَالَ عليه‌السلام : لِسَانُ الْعَاقِلِ وَرَأَ قَلْبِهِ، وَ قَلْبُ الْأَحْمَقِ وَرَأَ لِسَانِهِ.

وَ هذا مِنَ الْمَعانِي الْعَجِيبَةِ الشَّريفَةِ، وَالْمُرادُ بِهِ أِنَّ الْعاقِلَ لا يُطْلِقُ لِسانَهُ، إلا بَعْدَ مُشاوَرَةِ الرَّويةِ وَ مُؤ امَرَةِ الْفِكْرَةِ. والا حْمَقُ تَسْبِقُ حَذَفاتُ لِسانِهِ وَ فَلَتاتُ كَلامِهِ مُراجَعَةَ فِكْرِهِ، وَ مُماخَضَةَ رَأيِهِ. فَكَأَنَّ لِسانَ الْعاقِلِ تابِعٌ لِقَلْبِهِ، وَ كَأَنَّ قَلْبَ الا حْمَقِ تابِعٌ لِلِسانِهِ.

الحکمة ۴۱

طریق معرفة العاقل و الأحمق

وَ قَدْ رُوِىَّ عَنْهُعليه‌السلام هذَا الْمَعْنى بِلَفْظٍ آخَرَ وَ هُوَ قَوْلُهُ: قَلْبُ الْأَحْمَقِ فِي فِيهِ، وَ لِسَانُ الْعَاقِلِ فِي قَلْبِهِ.وَ مَعْناهُما واحِدُ .

الحکمة ۴۲

المرض و حطّ السّیئات

وَ قالَ لِبَعضِ أصحابِهِ فی عِلَّةٍ اعتَلَّها: جَعَلَ اللَّهُ مَا كَانَ مِنْ شَكْوَاكَ حَطّا لِسَيِّئَاتِكَ، فَإِنَّ الْمَرَضَ لاَ أَجْرَ فِيهِ، وَ لَكِنَّهُ يَحُطُّ السَّيِّئاتِ وَ يَحُتُّها حَتَّ الْأَوْراقِ، وَ إِنَّمَا الْأَجْرُ فِي الْقَوْلِ بِاللِّسانِ، وَالْعَمَلِ بِالْأَيْدِي وَالْأَقْدامِ، وَ إِنَّ اللَّهَ سُبْحانَهُ يُدْخِلُ بِصِدْقِ النِّيَّةِ وَالسَّرِيرَةِ الصّالِحَةِ مَنْ يَشأُ مِنْ عِبادِهِ الْجَنَّةَ.

و أقول: صَدَقَعليه‌السلام إن الْمَرَضَ لا أجْرَ فِيهِ، لا نَّهُ مِنْ قَبِيلِ ما يُسْتَحَقُّ عَلَيْهِ الْعِوَض؛ لا نَّ الْعِوَضَ يُسْتَحِقُّ عَلى ما كانَ فِي مُقابَلَةِ فِعْلِ اللّه تَعالى بِالعَبْدِ مِنَ الآلامِ وَالا مْراضِ وَ ما يَجْرِي مَجْرى ذلِكَ. والا جْرُ والثَّوابُ يُسْتَحَقّانِ عَلى ما كانَ فِي مُقابَلَةِ فَعْلَ الْعَبْدِ، فَبَيْنَهُما فَرْقُ قَدْ بَيِّنَهُ ع كَما يَقْتَضِيهِ عِلْمُهُ الثّاقِبُ، وَ رَأيُهُ الصّائِبُ.

الحکمة ۴۳

خصائص خبّاب بن الأرت

وَ قَالَ عليه‌السلام : فِي ذِكْرِ خَبّابِ بْنِ الْأَرَتِّ: يَرْحَمُ اللَّهُ خَبَّابا فَلَقَدْ أَسْلَمَ راغِباً، وَ هاجَرَ طائِعاً، وَ قَنِعَ بِالْكَفافِ، وَ رَضِيَ عَنِ اللَّهِ وَ عاشَ مُجاهِداً.

الحکمة ۴۴

فضل ذکر المعاد

وَ قَالَ عليه‌السلام : طُوبى لِمَنْ ذَكَرَ الْمَعادَ، وَ عَمِلَ لِلْحِسابِ، وَ قَنِعَ بِالْكَفافِ، وَ رَضِيَ عَنِ اللَّهِ.

الحکمة ۴۵

طریق معرفة المؤمن و المنافق

وَ قَالَ عليه‌السلام : لَوْ ضَرَبْتُ خَيْشُومَ الْمُؤْمِنِ بِسَيْفِي هَذا عَلى أَنْ يُبْغِضَنِي ما أَبْغَضَنِي؛ وَ لَوْ صَبَبْتُ الدُّنْيا بِجَمَّاتِها عَلَى الْمُنافِقِ عَلى أَنْ يُحِبَّنِي ما أَحَبَّنِي. وَ ذلِكَ أَنَّهُ قُضِيَ فَانْقَضى عَلى لِسانِ النَّبِيِّ الْأُمِّيِّصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ؛

۴۵۰

به زحمت مى افكنيد، و در آخرت دچار رنج و زحمت مى گرديد، و چه زيانبار است رنجى كه عذاب در پى آن باشد، و چه سودمند است آسايشى كه با آن امان از آتش جهنم باشد.

حکمت ۳۸

ارزش ها و آداب معاشرت با مردم

(اخلاقی، اجتماعی، تربیتی)

به فرزندش امام حسنعليه‌السلام فرمود: پسرم! چهار چيز از من يادگير (در خوبيها)، و چهار چيز به خاطر بسپار (هشدارها)، كه تا به آنها عمل كنى زيان نبينى:الف: خوبي ها

۱- همانا ارزشمندترين بى نيازى عقل است، ۲- و بزرگ ترين ترس بى خردى است، ۳- ترسناك ترين تنهايى خودپسندى است ۴- و گرامى ترين ارزش خانوادگى، اخلاق نيكوست.

ب: هشدارها

۱- پسرم! از دوستى با احمق بپرهيز، همانا مى خواهد به تو نفعى رساند اما دچار زيان مى كند.

۲- از دوستى با بخيل بپرهيز، زيرا از آنچه كه سخت به آن نيازى دارى از تو دريغ مى دارد.

۳- و از دوستى با بدكار بپرهيز، كه با اندك بهايى تو را مى فروشد.

۴- و از دوستى با دروغگو بپرهيز، كه او به سراب ماند، دور را به تو نزديك، و نزديك را دور مى نماياند.

حکمت ۳۹

جایگاه واجبات و مستحبّات

(عبادی، معنوی)

و درود خدا بر او، فرمود: عمل مستحب(۱) انسان را به خدا نزديك نمى گرداند، اگر به واجبات زيان رساند.

حکمت ۴۰

راه شناخت عاقل و احمق

(اخلاقی)

و درود خدا بر او، فرمود: زبان عاقل در پشت قلب اوست، و قلب احمق در پشت زبانش قرار دارد.(۲)

(اين از سخنان ارزشمند و شگفتى آور است، كه عاقل زبانش را بدون مشورت و فكر و سنجش رها نمى ساز، اما احمق هرچه بر زبانش آيد مى گويد بدون فكر و دقت، پس زبان عاقل از قلب او و قلب احمق از زبان او فرمان مى گيرد). (حكمت ۴۰ بگونه ديگرى نيز نقل شد)

حکمت ۴۱

راه شناخت عاقل و احمق

(اخلاقی)

و درود خدا بر او، فرمود: قلب احمق در دهان او، و زبان عاقل در قلب او قرار دارد.

حکمت ۴۲

بیماری و پاک شدن گناهان

(اخلاقی، معنوی)

و به يكى از يارانش كه بيمار بود، فرمود: خدا! آنچه را كه از درد بيمارى شكايت دارى موجب كاستن گناهانت قرار داد، در بيمارى پاداشى نيست اما گناهان را از بين مى برد، و آنها را چونان برگ پاييزى مى ريزاند، و همانا پاداش در گفتار به زبان، و كردار با دستها و قدمهاست، و خداى سبحان به خاطر نيت راست، و درون پاك، هر كس از بندگانش را كه بخواهد وارد بهشت خواهد كرد.

می گویم : (راست گفت امام علیعليه‌السلام «درود خدا بر او باد» که بیماری پاداشی ندارد، بیماری از چیزهائی است که استحقاق عوض دارد، و عوض در برابر رفتار خداوند بزرگ است نسبت به بنده خود، در ناملایمات زندگی و بیماری ها و همانند آنها ، امّا اجر و پاداش در برابر کاری است که بنده انجام می دهد. پس بین این دو تفاوت است که امامعليه‌السلام آن را با علم نافذ و رأی رسای خود، بیان فرمود.)

حکمت ۴۳

الگو های انسانی (فضایل اخلاقی یکی از یاران)

(اخلاقی، معنوی)

در ياد يكى از ياران، «خباب بن ارت» فرمود: خدا خباب بن أرت(۳) را رحمت كند، با رغبت مسلمان شد، و از روى فرمانبردارى هجرت كرد، و با قناعت زندگى گذراند، و از خدا راضى بود، و مجاهد زندگى كرد.

حکمت ۴۴

ارزش آخرت گرایی

(اخلاقی)

و درود خدا بر او، فرمود: خوشا به حال كسى كه به ياد معاد باشد، براى حسابرسى قيامت كار كند، با قناعت زندگى كند، و از خدا راضى باشد.

حکمت ۴۵

راه شناخت مؤمن و منافق

(اخلاقی، انسان شناسی، سیاسی)

         

و درود خدا بر او، فرمود: اگر با شمشيرم بر بينى مومن بزنم، كه دشمن من باشد، با من دشمنى نخواهد كرد، و اگر تمام دنيا را بر منافق به خشم تا مرا دوست بدارد، دوست من نخواهد شد، و اين بدان جهت است كه قضاى الهى جارى شد، و بر زبان پيامبر امىصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم گذشت كه فرمود:

_____________________

۱. نافله: یعنی مستحب، و فریضه یعنی واجب. ۲. بقول سعدی: اوّل اندیشه وانگهی گفتار.

۳. خبّاب پسر أرت، از مسلمانان صدر اسلام است که در مکّه آسیب فراوان دید تا آنجا که مشرکین پشت او را داغ کردند، در جنگ صفّین در رکاب امیر المؤمنینعليه‌السلام بود و در سال ۳۷ هجری در کوفه در گذشت.

۴۵۱

أَنَّهُ قالَ: يا عَلِيُّ لا يُبْغِضُكَ مُؤْمِنٌ، وَ لا يُحِبُّكَ مُنافِقٌ.

الحکمة ۴۶

فضل الندامة

وَ قَالَ عليه‌السلام : سَيِّئَةٌ تَسُوءُكَ خَيْرٌ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ حَسَنَةٍ تُعْجِبُكَ.

الحکمة ۴۷

معرفة الفضائل

       

وَ قَالَ عليه‌السلام : قَدْرُ الرَّجُلِ عَلى قَدْرِ هِمَّتِهِ، وَ صِدْقُهُ عَلى قَدْرِ مُرُوْءَتِهِ، وَ شَجاعَتُهُ عَلى قَدْرِ أَنَفَتِهِ، وَ عِفَّتُهُ عَلَى قَدْرِ غَيْرَتِهِ.

الحکمة ۴۸

حفظ السرّ و الظّفر

وَ قَالَ عليه‌السلام : الظَّفَرُ بِالْحَزْمِ، وَالْحَزْمُ بِإِجالَةِ الرَّأْيِ، وَالرَّأْيُ بِتَحْصِينِ الْأَسْرَارِ.

الحکمة ۴۹

أسلوب التعامل مع الکریم و اللّئیم

وَ قَالَ عليه‌السلام : احْذَرُوا صَوْلَةَ الْكَرِيمِ إِذا جاعَ، وَاللَّئِيمِ إِذا شَبِعَ.

الحکمة ۵۰

الطریق الی تألیف القلوب

وَ قَالَ عليه‌السلام : قُلُوبُ الرِّجالِ وَحْشِيَّةٌ، فَمَنْ تَأَلَّفَها أَقْبَلَتْ عَلَيْهِ.

الحکمة ۵۱

القدرة: ستر العیوب

وَ قَالَ عليه‌السلام : عَيْبُكَ مَسْتُورٌ ما أَسْعَدَكَ جَدُّكَ.

الحکمة ۵۲

التعامل مع الغلوب

وَ قَالَ عليه‌السلام : أَوْلَى النَّاسِ بِالْعَفْوِ أَقْدَرُهُمْ عَلَى الْعُقُوبَةِ.

الحکمة ۵۳

السخاء

وَ قَالَ عليه‌السلام : السَّخأُ ما كانَ ابْتِداءً، فَأَمّا ما كانَ عَنْ مَسْأَلَةٍ فَحَيأٌ وَ تَذَمُّمٌ.

الحکمة ۵۴

الفضائل الاخلاقیة

         

وَ قَالَ عليه‌السلام : لا غِنى كَالْعَقْلِ، وَ لا فَقْرَ كَالْجَهْلِ؛ وَ لا مِيراثَ كَالْأَدَبِ؛ وَ لا ظَهِيرَ كَالْمُشَاوَرَةِ.

الحکمة ۵۵

اقسام الصّبر

وَ قَالَ عليه‌السلام : الصَّبْرُ صَبْرانِ: صَبْرٌ عَلى ما تَكْرَهُ، وَ صَبْرٌ عَمّا تُحِبُّ.

الحکمة ۵۶

الفقر الغربة

وَ قَالَ عليه‌السلام : الْغِنى فِي الْغُرْبَةِ وَطَنٌ، وَالْفَقْرُ فِي الْوَطَنِ غُرْبَةٌ.

الحکمة ۵۷

فضل القناعة

وَ قَالَ عليه‌السلام : الْقَناعَةُ مالٌ لا يَنْفَدُ.(وَ قَدْ رُوِىَّ هذَا الْكَلامُ عَنِ النَّبىِّ صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم .)

الحکمة ۵۸

المال و الشهّوات

وَ قَالَ عليه‌السلام : الْمَالُ مَادَّةُ الشَّهَواتِ.

الحکمة ۵۹

فضل التّحذیر

وَ قَالَ عليه‌السلام : مَنْ حَذَّرَكَ كَمَنْ بَشَّرَكَ.

الحکمة ۶۰

ضرورة تربیة اللِّسان

وَ قَالَ عليه‌السلام : اللِّسانُ سَبُعٌ إِنْ خُلِّيَ عَنْهُ عَقَرَ.

الحکمة ۶۱

حلاوة أذی النساء

وَ قَالَ عليه‌السلام : الْمَرْأَةُ عَقْرَبٌ حُلْوَةُ اللَّسْبَةِ.

الحکمة ۶۲

کیفیة مقابلة احسان المحسنین

           

وَ قَالَ عليه‌السلام : إِذا حُيِّيتَ بِتَحِيَّةٍ فَحَيِّ بِأَحْسَنَ مِنْها، وَ إِذا أُسْدِيَتْ إِلَيْكَ يَدٌ فَكافِئْها بِما يُرْبِي عَلَيْها، وَ الْفَضْلُ مَعَ ذلِكَ لِلْبادِئ.

۴۵۲

«اى على! مومن تو را دشمن نگيرد، و منافق تو را دوست نخواهد داشت.»

حکمت ۴۶

ارزش پشیمانی و زشتی غرورزدگی

(اخلاقی)

و درود خدا بر او، فرمود: گناهى كه تو را پشيمان كند بهتر از كار نيكى است كه تو رابه خودپسندى وادارد.

حکمت ۴۷

شناخت ارزش ها

(اخلاقی)

و درود خدا بر او، فرمود: ارزش مرد به اندازه همت اوست، و راستگويى او به ميزان جوانمرديش، و شجاعت او به قدر ننگى است كه احساس مى كند، و پاكدامنى او به اندازه غيرت اوست.

حکمت ۴۸

راز داری و پیروزی

(اخلاقی، سیاسی)

و درود خدا بر او، فرمود: پيروزى در دورانديشى، و دورانديشى در بكارگيرى صحيح انديشه، و انديشه صحيح به رازدارى است.

حکمت ۴۹

شناخت بزرگوار و پست فطرت

(اخلاقی، اجتماعی)

و درود خدا بر او، فرمود: از يورش بزرگوار به هنگام گرسنگى، و از تهاجم انسان پست به هنگام سيرى، بپرهيز.

حکمت ۵۰

راه جذب دل

(اخلاقی، اجتماعی)

و درود خدا بر او، فرمود: دلهاى مردم وحشى است، به كسى روى آوردند كه خوشرويى كند.

حکمت ۵۱

قدرت و عیب پوشی

(اخلاقی، سیاسی)

و درود خدا بر او فرمود: عيب تو تا آنجا كه روزگار با تو هماهنگ باشد، پنهان است.

حکمت ۵۲

روش برخورد با شکست خوردگان

(اخلاقی، سیاسی)

و درود خدا بر او فرمود:سزاوارترين مردم به عفو كردن، تواناترينشان در كيفر دادن است.

حکمت ۵۳

شناخت جایگاه سخاوت و ایثارگری

(اخلاقی، اقتصادی، اجتماعی)

و درود خدا بر او فرمود: سخاوت آن است كه تو آغاز كنى، زيرا آن چه با درخواست داده مى شود يا از روى شرم، و يا از بيم سخن ناپسند شنيدن است.

حکمت ۵۴

ارزش های اخلاقی

(اخلاقی، اجتماعی)

و درود خدا بر او فرمود: هيچ بى نيازى چون عقل، و هيچ فقرى چون نادانى نيست، هيچ ارثى چون ادب، و هيچ پشتيبانى چون مشورت نيست.

حکمت ۵۵

اقسام بردباری

(اخلاقی)

و درود خدا بر او فرمود: شكيبايى دو گونه است، شكيبايى بر آنچه خوش نمى دارى، و شكيبايى از آنچه دوست مى دارى.

حکمت ۵۶

تهیدستی و تنهایی

(اخلاقی، اجتماعی)

و درود خدا بر او فرمود: ثروتمندی در غربت، مانند در وطن بودن است و تهيدستى در وطن، غربت است.

حکمت ۵۷

ارزش قناعت و خودکفایی

(اخلاقی)

                         

و درود خدا بر او فرمود: قناعت، ثروتی است پایان ناپذیر. (این سخن از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نیز نقل شده است.)

حکمت ۵۸

توانگری و شهوات

(اخلاقی)

و درود خدا بر او فرمود: ثروت، ريشه شهوت هاست.

حکمت ۵۹

ارزش تذکّر دادن اشتباهات

(اخلاق اجتماعی)

و درود خدا بر او فرمود: آنكه تو را هشدار داد، چون كسى است كه مژده داد.

حکمت ۶۰

ضرورت کنترل زبان

(اخلاقی، تربیتی)

و درود خدا بر او فرمود: زبان تربيت نشده، درنده اى است كه اگر رهايش كنى مى گزد!

حکمت ۶۱

شیرینی آزار زن

(اخلاقی)

و درود خدا بر او فرمود: نيش زن شيرين است.

حکمت ۶۲

روش پاسخ دادن به ستایش ها و نیکی ها

(اخلاق اجتماعی)

               

و درود خدا بر او فرمود: چون تو را ستودند، بهتر از آنان ستايش كن، و چون به تو احسان كردند، بيشتر از آن ببخش، به هر حال پاداش بيشتر از آن كسى است كه آغاز كرد.

_____________________

۱. اشاره به علم: پداگوژی PEDAGOGY (علم تربیت)

۴۵۳

الحکمة ۶۳

فضل الشفاعة

وَ قَالَ عليه‌السلام : الشَّفِيعُ جَناحُ الطّالِبِ.

الحکمة ۶۴

التحذیر من الغفلة

وَ قَالَ عليه‌السلام : أَهْلُ الدُّنْيا كَرَكْبٍ يُسارُ بِهِمْ وَ هُمْ نِيامٌ.

الحکمة ۶۵

عاقبة ترک الأحبّة

وَ قَالَ عليه‌السلام : فَقْدُ الْأَحِبَّةِ غُرْبَةٌ.

الحکمة ۶۶

الطلّب الصحیح

وَ قَالَ عليه‌السلام : فَوْتُ الْحاجَةِ أَهْوَنُ مِنْ طَلَبِها إِلى غَيْرِ أَهْلِها.

الحکمة ۶۷

فضل الإنفاق

وَ قَالَ عليه‌السلام : لا تَسْتَحِ مِنْ إِعْطأِ الْقَلِيلِ، فَإِنَّ الْحِرْمانَ أَقَلُّ مِنْهُ.

الحکمة ۶۸

نتائج العِفَّة و الشکر

وَ قَالَ عليه‌السلام : الْعَفافُ زِينَةُ الْفَقْرِ، وَ الشُّكْرُ زِينَةُ الْغِنَى.

الحکمة ۶۹

حفظ الرجّاء

وَ قَالَ عليه‌السلام : إِذا لَمْ يَكُنْ ما تُرِيدُ فَلا تُبَلْ كَيْفَ كُنْتَ.

الحکمة ۷۰

علامة الجاهل؟

وَ قَالَ عليه‌السلام : لا تَرَى الْجاهِلُ إِلا مُفْرِطاً أَوْ مُفَرِّطاً.

الحکمة ۷۱

علامة کمال العقل

وَ قَالَ عليه‌السلام : إِذا تَمَّ الْعَقْلُ نَقَصَ الْكَلامُ.

الحکمة ۷۲

الانسان و الدّنیا

وَ قَالَ عليه‌السلام : الدَّهْرُ يُخْلِقُ الْأَبْدانَ، وَ يُجَدِّدُ الْآمالَ(الأعمال) ، وَ يُقَرِّبُ الْمَنِيَّةَ، وَ يُباعِدُ الْأُمْنِيَّةَ، مَنْ ظَفِرَ بِهِ نَصِبَ، وَ مَنْ فاتَهُ تَعِبَ.

الحکمة ۷۳

علامة کمال العقل

وَ قَالَ عليه‌السلام : مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَامَاً فَعَلَيْهِ أَنْ يَبْدَأَ بِتَعْلِيمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِيمِ غَيْرِهِ، وَ لْيَكُنْ تَأْدِيبُهُ بِسِيرَتِهِ قَبْلَ تَأْدِيبِهِ بِلِسانِهِ؛ وَ مُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَ مُؤَدِّبُها أَحَقُّ بِالْإِجْلالِ مِنْ مُعَلِّمِ النّاسِ وَ مُؤَدِّبِهِمْ.

         

الحکمة ۷۴

ضرورة ذکر الموت

وَ قَالَ عليه‌السلام : نَفَسُ الْمَرْءِ خُطاهُ إِلى أَجَلِهِ.

الحکمة ۷۵

ضرورة ذکر فناء الدنیا

وَ قَالَ عليه‌السلام : كُلُّ مَعْدُودٍ مُنْقَضٍ(منقص) ، وَ كُلُّ مُتَوَقَّعٍ آتٍ.

الحکمة ۷۶

الطریق إلی الإعتبار بالأمور

وَ قَالَ عليه‌السلام : إِنَّ الْأُمُورَ إِذَا اشْتَبَهَتِ اعْتُبِرَ آخِرُها بِأَوَّلِها.

الحکمة ۷۷

معرفة الدنیا

       

ومن خبر ضرار بن حمزة الضبائی عند دخوله علی معاویة ومسألته له ْعن أمیرمُؤْمِنِينَ، وَ قالَ: فَأَشْهَدُ لَقَدْ رَأَيْتُهُ فِي بَعْضِ مَواقِفِهِ وَ قَدْ أَرْخَى اللَّيْلُ سُدُولَهُ وَ هُوَ قائِمٌ فِي مِحْرابِهِ، قابِضٌ عَلى لِحْيَتِهِ، يَتَمَلْمَلُ تَمَلْمُلَ السَّلِيمِ، وَ يَبْكِي بُكأَ الْحَزِينِ، وَ يَقُولُ:

يا دُنْيا يا دُنْيا، إِلَيْكِ عَنِّي، أَبِي تَعَرَّضْتِ؟ أَمْ إِلَيَّ تَشَوَّقْتِ؟ لا حانَ حِينُكِ، هَيْهاتَ! غُرِّي غَيْرِي، لا حاجَةَ لِي فِيكِ، قَدْ طَلَّقْتُكِ ثَلاثا لا رَجْعَةَ فِيها! فَعَيْشُكِ قَصِيرٌ، وَ خَطَرُكِ يَسِيرٌ، وَ أَمَلُكِ حَقِيرٌ. آهِ مِنْ قِلَّةِ الزّادِ، وَ طُولِ الطَّرِيقِ، وَ بُعْدِ السَّفَرِ، وَ عَظِيمِ الْمَوْرِدِ!

الحکمة ۷۸

منزلة القضاء و القدر

وَ مِنْ كَلاَمٍ لَهُعليه‌السلام لِلسَّائِلِ الشّامِيِّ لَمّا سَأَلَهُ: أَكانَ مَسِيرُنا إِلَى الشّامِ بِقَضأٍ مِنَ اللَّهِ وَقَدَرٍ؟ بَعْدَ كَلامٍ طَوِيلٍ هَذا مُخْتارُهُ:

وَيْحَكَ! لَعَلَّكَ ظَنَنْتَ قَضأً لازِماً، وَ قَدَراً حاتِماً! لَوْ كانَ ذلِكَ كَذلِكَ لَبَطَلَ الثَّوابُ وَ الْعِقابُ، وَ سَقَطَ الْوَعْدُ وَ الْوَعِيدُ. إِنَّ اللَّهَ سُبْحانَهُ أَمَرَ عِبادَهُ تَخْيِيراً، وَ نَهاهُمْ تَحْذِيراً، وَ كَلَّفَ يَسِيراً، وَ لَمْ يُكَلِّفْ عَسِيراً، وَ أَعْطَى عَلَى الْقَلِيلِ كَثِيراً، وَ لَمْ يُعْصَ مَغْلُوباً، وَ لَمْ يُطَعْ مُكْرِهاً، وَ لَمْ يُرْسِلِ الْأَنْبِيأَ لَعِباً، وَ لَمْ يُنْزِلِ الْكُتُبَ لِلْعِبادِ عَبَثاً، وَ لا خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَيْنَهُما بَاطِلاً:

۴۵۴

حکمت ۶۳

ارزش شفاعت

(اخلاقی، اجتماعی)

و درود خدا بر او فرمود: شفاعت كننده چونان بال و پر درخواست كننده است.

حکمت ۶۴

غفلت دنیا پرستان

(اخلاقی)

و درود خدا بر او فرمود: اهل دنيا سوارانى در خواب مانده اند كه آنان را مى رانند.

حکمت ۶۵

ترک دوستان و تنهایی

(اخلاقی، اجتماعی، تربیتی)

و درود خدا بر او فرمود: از دست دادن دوستان غربت است.

حکمت ۶۶

روش خواستن

(اخلاقی، اجتماعی)

و درود خدا بر او، فرمود: از دست دادن حاجت بهتر از درخواست كردن از نااهل است.

حکمت ۶۷

ارزش ایثار اقتصادی

(اخلاقی، اجتماعی)

و درود خدا بر او، فرمود: از بخشش اندك شرم مدار كه محروم كردن از آن كمتر است.

حکمت ۶۸

ره آورد عفّت و شکر گذاری

(اخلاقی، اجتماعی)

و درود خدا بر او، فرمود: عفت ورزيدن زينت فقر، و شكرگزارى زينت بى نيازى است.

حکمت ۶۹

حفظ روح امیدواری

(اخلاقی)

و درود خدا بر او، فرمود: اگر آنچه را كه مى خواستى به دست نيامد، از آنچه هستى نگران مباش.

حکمت ۷۰

روانشناسی جاهل

(اخلاقی، علمی)

و درود خدا بر او، فرمود: نادان را يا تندرو يا كندرو مى بينى.

حکمت ۷۱

نشانه کمال عقل

(اخلاقی)

و درود خدا بر او، فرمود: چون عقل كامل گردد سخن اندك باشد.

حکمت ۷۲

رابظه دنیا و انسان

(اخلاقی، علمی)

                                             

و درود خدا بر او، فرمود: دنيا بدنها را فرسوده، و آرزوها را تازه مى نمايد، مرگ را نزديك و خواسته ها را دور و دراز مى سازد، كسى كه به آن دست يافت خسته مى شود، و آنكه به دنيا نرسيد رنج مى برد.

حکمت ۷۳

ضرورت خود سازی رهبران و مدیران

(اخلاقی، تربیتی، مدیریتّی)

و درود خدا بر او، فرمود: كسى كه خود را رهبر مردم ساخته، بايد پيش از آنكه به تعليم ديگران پردازد، خود را بسازد، و پيش از آنكه به گفتار تربيت كند، با كردار تعليم دهد، زيرا آن كس كه خود را تعليم دهد و ادب كند سزاوارتر از به تعظيم است از آنكه ديگرى را تعليم دهد و ادب آموزد.

حکمت ۷۴

ضرورت یاد مرگ

(اخلاقی)

و درود خدا بر او، فرمود: انسان با نفسى كه مى كشد، قدمى به سوى مرگ مى رود.

حکمت ۷۵

توجّه به فنا ناپذیر دنیا

(اخلاقی، علمی، سیاسی)

و درود خدا بر او، فرمود: هر چيز كه شمردنى است پايان مى پذيرد، و هرچه را كه انتظار مى كشيدى، خواهد رسيد..

حکمت ۷۶

روش تحلیل رویداد ها

(اخلاقی)

و درود خدا بر او، فرمود: حوادث اگر همانند يكديگر بودند، آخرين را با آغازين مقايسه و ارزيابى مى كنند.(۱)

حکمت ۷۷

دنیا شناسی (امام و ترک دنیای حرام)

(اخلاقی)

                     

و درود خدا بر او، فرمود: (ضرار بن حمزه ضبابى،(۲) از ياران امام به شام رفت بر معاويه وارد شد، معاويه از او خواست از حالات امام بگويد، گفت علىعليه‌السلام را در حالى ديدم كه شب پرده هاى خود را افكنده بود، و او در محراب ايستاده، محاسن را به دست گرفته، چون مارگزيده به خود مى پيچيد، و محزون مى گريست و مى گفت:)

اى دنيا!! اى دنياى حرام! از من دور شو، آيا براى من خودنمايى مى كنى؟ يا شيفته من شده اى؟ چنانكه روزى در دل من جاى گيرى؟ هرگز مبادا! غير مرا بفريب، كه مرا در تو هيچ نيازى نيست، تو را سه طلاقه كرده ام، تا بازگشتى نباشد، دوران زندگانى تو كوتاه، ارزش تو اندك، و آرزوى تو پست است. آه از توشه اندك، و درازى راه، و دورى منزل، و عظمت روز قيامت!

حکمت ۷۸

شناخت جایگاه جبر و اختیار

(اعتقادی)

و در جواب مردى شامى فرمود: (مرد شامى پرسيد آيا رفتن ما به شام، به قضا و قدر الهى است؟ امامعليه‌السلام با كلمات طولانى پاسخ او را داد كه برخى از آن را برگزيديم) واى بر تو! شايد قضأ لازم، و قدر حتمى را گمان كرده اى؟ اگر چنين بود، پاداش و كيفر، بشارت و تهديد الهى، بيهوده مى بود. خداوند سبحان! بندگان خود را فرمان داد در حالى كه اختيار دارند، و نهى فرمود تا بترسند، احكام آسانى را واجب كرد،

_____________________

۱- سالی که نکوست از بهارش پیداست. ۲. به نقل قاموس الرجال ج ۵ ص ۱۴۹- و در مروج الذّهب ضرار بن حمزه و در شرح ابن ابی الحدید ضرار بن ضمره الضّابی، ثبت شد.

۴۵۵

( ذلِكَ ظَنُّ الَّذِينَ كَفَرُوا، فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مِنَ النّارِ ) . (۱)

الحکمة ۷۹

فضل الحکمة

وَ قَالَ عليه‌السلام : خُذِ الْحِكْمَةَ أَنّى كانَتْ، فَإِنَّ الْحِكْمَةَ تَكُونُ فِي صَدْرِ الْمُنافِقِ فَتَلَجْلَجُ فِي صَدْرِهِ حَتَّى تَخْرُجَ فَتَسْكُنَ إِلَى صَواحِبِها فِي صَدْرِ الْمُؤْمِنِ.

الحکمة ۸۰

المؤمن و معرفة فضل الحکمة

وَ قَالَ عليه‌السلام : الْحِكْمَةُ ضالَّةُ الْمُؤْمِنِ، فَخُذِ الْحِكْمَةَ وَ لَوْ مِنْ أَهْلِ النِّفاقِ.

الحکمة ۸۱

فضل العلم

وَ قَالَ عليه‌السلام : قِيمَةُ كُلِّ امْرِئٍ ما يُحْسِنُهُ.

(و هذه الْكَلِمَةُ الَّتِي لا تُصابُ لَها قِيمَةُ، وَ لا تُوزَنُ بِها حِكْمَةُ وَ لا تُقْرَنُ إلَيْها كَلِمَةُ.)

الحکمة ۸۲

نصائح خالدة

وَ قَالَ عليه‌السلام : أُوصِيكُمْ بِخَمْسٍ لَوْ ضَرَبْتُمْ إِلَيْها آباطَ الْإِبِلِ لَكانَتْ لِذلِكَ أَهْلاً: لا يَرْجُوَنَّ أَحَدٌ مِنْكُمْ إِلا رَبَّهُ، وَ لا يَخافَنَّ إِلا ذَنْبَهُ، وَ لا يَسْتَحِيَنَّ أَحَدٌ مِنْكُمْ إِذا سُئِلَ عَمّا لا يَعْلَمُ أَنْ يَقُولَ: لا أَعْلَمُ، وَ لا يَسْتَحِيَنَّ أَحَدٌ إِذا لَمْ يَعْلَمِ الشَّيْءَ أَنْ يَتَعَلَّمَهُ، وَ عَلَيْكُمْ بِالصَّبْرِ فَإِنَّ الصَّبْرَ مِنَ الْإِيمانِ كَالرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ، وَ لا خَيْرَ فِي جَسَدٍ لا رَأْسَ مَعَهُ، وَ لا فِي إِيمانٍ لا صَبْرَ مَعَهُ.

الحکمة ۸۳

التحذیر من الإفراط فی الثناء

وَ قَالَ عليه‌السلام : لِرَجُلٍ أَفْرَطَ فِي الثَّنأِ عَلَيْهِ، وَ كانَ لَهُ مُتَّهِما: أَنَا دُونَ ما تَقُولُ وَ فَوْقَ ما فِي نَفْسِكَ.

الحکمة ۸۴

النّاس بعد الحرب

وَ قَالَ عليه‌السلام : بَقِيَّةُ السَّيْفِ أَبْقَى عَدَداً، وَ أَكْثَرُ وَلَداً.

الحکمة ۸۵

قول الاأدری

وَ قَالَ عليه‌السلام : مَنْ تَرَكَ قَوْلَ«لا أَدْرِي» أُصِيبَتْ مَقاتِلُهُ.

الحکمة ۸۶

منزلة رأی الشیخ

       

وَ قَالَ عليه‌السلام : رَأْيُ الشَّيْخِ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ جَلَدِ الْغُلامِ. وَرُوِيَ«مِنْ مَشْهَدِ الْغُلامِ» .

الحکمة ۸۷

فضل الاستغفار

وَ قَالَ عليه‌السلام : عَجِبْتُ لِمَنْ يَقْنَطُ وَ مَعَهُ الاِسْتِغْفارُ.

الحکمة ۸۸

أمانان فی الارض

       

وَ حَكى عنْهُ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ الْباقِرِ عليهما‌السلام ، أَنَّهُ قَالَ: كانَ فِي الْأَرْضِ أَمانانِ مِنْ عَذابِ اللَّهِ وَ قَدْ رُفِعَ أَحَدُهُما فَدُونَكُمُ الْآخَرَ فَتَمَسَّكُوا بِهِ: أَمَّا الْأَمانُ الَّذِي رُفِعَ فَهُوَ رَسُولُ اللَّهِصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم وَ أَمّا الْأَمانُ الْباقِي فَالاسْتِغْفَارُ. قالَ اللَّهُ تَعالَى:( وَ ما كانَ اللّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ وَ ما كانَ اللّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ ) .(۲) و هذا من محاسن الاستخراج و لطائف الاستنباط .

الحکمة ۸۹

طریق اصلاح الدنیا و الآخرة

وَ قَالَ عليه‌السلام : مَنْ أَصْلَحَ ما بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ أَصْلَحَ اللَّهُ ما بَيْنَهُ وَ بَيْنَ النَّاسِ، وَ مَنْ أَصْلَحَ أَمْرَ آخِرَتِهِ

_____________________

۱- ص۲۷ ۲- انفال ۳۳

۴۵۶

و چيز دشوارى را تكليف نفرمود، و پاداش اعمال اندك را فراوان قرار داد، با نافرمانى بندگان مغلوب نخواهد شد، و با اكراه و اجبار اطاعت نمى شود، و پيامبران را به شوخى نفرستاد، و فرو فرستادن كتب آسمانى براى بندگان بيهوده نبود،(۱) و آسمان و زمين و آنچه را در ميانشان است بى هدف نيافريد. اين پندار كسانى است كه كافر شدند و واى از آتشى كه بر كافران است.

حکمت ۷۹

ارزش حکمت و بی لیاقتی منافق

(علمی، معنوی)

و درود خدا بر او، فرمود: حكمت را هر كجا كه باشد، فراگير، گاهى حكمت در سينه منافق است و بى تابى كند تا بيرون آمده و با همدمانش در سينه مومن آرام گيرد.

حکمت ۸۰

مؤمن و ارزش حکمت

(علمی، معنوی)

و درود خدا بر او، فرمود: حكمت گمشده مومن است، حكمت را فراگير هر چند از منافقان باشد.

حکمت ۸۱

میزان ارزش انسان ها (ارزش تخصّص و تجربه)

(اخلاقی، معنوی)

و درود خدا بر او، فرمود: ارزش هر كس به مقدار دانايى و تخصص اوست.

(اين كلماتى است كه قيمتى براى آن تصور نمى شود، و هيچ حكمتى هم سنگ آن نبوده و هيچ سخنى والايى آن را ندارد)(۲)

حکمت ۸۲

ارزش های والای انسان

(اخلاقی)

و درود خدا بر او، فرمود: شما را به پنج چيز سفارش مى كنم كه اگر براى آنها شتران را پرشتاب برانيد و رنج سفر را تحمل كنيد سزاوار است: كسى از شما جز به پروردگار خود اميدوار نباشد، و جز از گناه خود نترسد، و اگر از يكى سوال كردند و نمى داند، شرم نكند، و بگويد، نمى دانم، و كسى شرم نكند در آنچه نمى داند بياموزد، و بر شما باد به شكيبايى، كه شكيبايى، ايمان را، چون سر است بر بدن، كه ايمان بدون شكيبايى چونان بدن بى سر ارزشى ندارد.

حکمت ۸۳

روش برخورد با چاپلوسان

(اخلاقی، تربیتی)

و درود خدا بر او فرمود: (به شخصى كه در ستايش امام افراط كرد، و آن چه در دل داشت نگفت:) من كمتر از آنم كه بر زبان آوردى، و برتر از آنم كه در دل دارى.

حکمت ۸۴

مردم پس از جنگ

(سیاسی، نظامی)

و درود خدا بر او، فرمود: باقيماندگان شمشير و جنگ، شماره شان بادوامتر، و فرزندانشان بيشتر است.

حکمت ۸۵

پرهیز ار ادّعاهای علمی

(علمی، اخلاقی)

و درود خدا بر او، فرمود: كسى كه از گفتن نمى دانم روى گردان است، به هلاكت و نابودى مى رسد.

حکمت ۸۶

برتری تجربه پیران از قدرتمندی جوانان

(اخلاقی، تجربی)

و درود خدا بر او، فرمود: انديشه پير در نزد من از تلاش جوان خوشايندتر است. (و نقل شد كه از آمادگى رزمى جوان)

حکمت ۸۷

ارزش استغفار (طلب بخشش از خدا)

(اخلاقی، معنوی)

و درود خدا بر او، فرمود: در شگفتم از كسى كه مى تواند استغفار كند و نااميد است.

حکمت ۸۸

دو عامل أیمنی مسلمین

(اخلاقی، معنوی)

و درود خدا بر او، فرمود: (امام باقرعليه‌السلام از حضرت اميرالمومنينعليه‌السلام نقل فرمود:) دو چيز در زمين مايه امان از عذاب خدا بود، يكى از آن دو برداشته شد، پس ديگرى را دريابيد و بدان چنگ زنيد، اما امانى كه برداشته شد رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بود، و امان باقيمانده، استغفار كردن است، خداى بزرگ به رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: «خدا آنان را عذاب نمى كند در حالى كه تو در ميان آنانى، و عذابشان نمى كند تا آن هنگام كه استغفار مى كنند.»

(اين روش استخراج نيكوترين لطايف معنى، و ظرافت سخن از آيات قرآن است)

حکمت ۸۹

راه اصلاح دنیا و آخرت

(اخلاقی، تربیتی، اجتماعی)

و درود خدا بر او، فرمود: کسی که میان خود و خدا اصلاح کند، خداوند میان او و مردم را اصلاح خواهد کرد، و کسی که امور آخرت را اصلاح کند،

_____________________

۱. نقد مکتب ولونتاریسم VOLUNTARISM (مکتب اصالت اراده و اختیار) که هر گونه جبری را نفی می کند، زیرا در اسلام انسان با کمک خدا عمل می کند.

۲. جاحظ، یکی از دانشمندان اهل سنّت می گوید، اگر نداشتیم جز همین رهنمود، امّت اسلامی را شافی و کافی و بی نیاز کننده بود. «البیان و التبیین ج ۱، ص ۸۳».

۴۵۷

أَصْلَحَ اللَّهُ لَهُ أَمْرَ دُنْياهُ، وَ مَنْ كانَ لَهُ مِنْ نَفْسِهِ واعِظٌ كانَ عَلَيْهِ مِنَ اللَّهِ حافِظٌ.

الحکمة ۹۰

من هو الفقیه

وَ قَالَ عليه‌السلام : الْفَقِيهُ كُلُّ الْفَقِيهِ مَنْ لَمْ يُقَنِّطِ النّاسَ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ، وَ لَمْ يُؤْيِسْهُمْ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ، وَ لَمْ يُؤْمِنْهُمْ مِنْ مَكْرِ اللَّهِ.

الحکمة ۹۱

الطریق الی شفاء القلوب

وَ قَالَ عليه‌السلام : أوْضَعُ الْعِلْمِ ما وَقَفَ عَلَى اللَّسانِ وَ أَرْفَعُهُ ما ظَهَرَ فِى الْجَوارِحِ و الْأَرْكانِ.

الحکمة ۹۲

انواع العلم

وَ قَالَ عليه‌السلام : إِنَّ هذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ كَما تَمَلُّ الْأَبْدانُ، فَابْتَغُوا لَها طَرائِفَ الْحِكْمَةِ.

الحکمة ۹۳

معرفة الفتن

وَ قَالَ عليه‌السلام : لا يَقُولَنَّ أَحَدُكُمْ:«اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْفِتْنَةِ» لِأَنَّهُ لَيْسَ أَحَدٌ إِلا وَ هُوَ مُشْتَمِلٌ عَلَى فِتْنَةٍ، وَ لَكِنْ مَنِ اسْتَعَاذَ فَلْيَسْتَعِذْ مِنْ مُضِلَّاتِ الْفِتَنِ، فَإِنَّ اللَّهَسُبْحانَهُ يَقُولُ:( وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُكُمْ وَ أَوْلادُكُمْ فِتْنَةٌ ) .(۱) وَ مَعْنَى ذلِكَ أَنَّهُ يَخْتَبِرُهُمْ بِالْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ لِيَتَبَيَّنَ السَّاخِطَ لِرِزْقِهِ، وَ الرَّاضِيَ بِقِسْمِهِ، وَ إِنْ كانَسُبْحانَهُ أَعْلَمَ بِهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ، وَ لَكِنْ لِتَظْهَرَ الْأَفْعالُ الَّتِي بِها يُسْتَحَقُّ الثَّوابُ وَ الْعِقابُ؛ لِأَنَّ بَعْضَهُمْ يُحِبُّ الذُّكُورَ وَ يَكْرَهُ الْإِناثَ، وَ بَعْضَهُمْ يُحِبُّ تَثْمِيرَ الْمالِ وَ يَكْرَهُ انْثِلامَ الْحالِ.وَ هذا مِنْ غَرِيبِ ما سُمِعَ مِنْهُ فِي التَّفْسِيرِ .

الحکمة ۹۴

معرفة الخیر

وَ سُئِلَ عَنِ الْخَيْرِ ما هُوَ؟ فَقالَ: لَيْسَ الْخَيْرُ أَنْ يَكْثُرَ مالُكَ وَ وَلَدُكَ، وَ لَكِنَّ الْخَيْرَ أَنْ يَكْثُرَ عِلْمُكَ. وَ أَنْ يَعْظُمَ حِلْمُكَ، وَ أَنْ تُباهِيَ النّاسَ بِعِبادَةِ رَبِّكَ؛ فَإِنْ أَحْسَنْتَ حَمِدْتَ اللَّهَ، وَ إِنْ أَسَأْتَ اسْتَغْفَرْتَ اللَّهَ. وَ لا خَيْرَ فِي الدُّنْيا إِلا لِرَجُلَيْنِ، رَجُلٍ أَذْنَبَ ذُنُوبا فَهُوَ يَتَدارَكُها بِالتَّوْبَةِ؛ وَ رَجُلٍ يُسارِعُ فِي الْخَيْراتِ.

الحکمة ۹۵

فضل العمل مع التقوی

وَ قَالَ عليه‌السلام : لا يَقِلُّ عَمَلٌ مَعَ التَّقْوَى، وَ كَيْفَ يَقِلُّ مَا يُتَقَبَّلُ؟.

الحکمة ۹۶

فضل العلم و الطاعة

       

وَ قَالَ عليه‌السلام : إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِالْأَنْبِيَأِ أَعْلَمُهُمْ بِمَا جَؤُوا بِهِ،ثُمَّ تَلاَ عليه‌السلام :( إِنَّ أَوْلَى النّ اسِ بِإِبْر اهِيمَ لَلَّذِينَ اَّتبَعُوهُ وَ ه ذَا النَّبِيُّ وَ الَّذِينَ آمَنُوا ) الآیَةَ(۲) ،ثُمَّ قَالَ : إِنَّ وَلِيَّ مُحَمَّدٍ مَنْ أَطَاعَ اللَّهَ وَ إِنْ بَعُدَتْ لُحْمَتُهُ، وَ إِنَّ عَدُوَّ مُحَمَّدٍ مَنْ عَصَى اللَّهَ وَ إِنْ قَرُبَتْ قَرَابَتُهُ!

الحکمة ۹۷

فضل الیقین

وَ قَدْ سَمِعَ عليه‌السلام رَجُلاً مِنَ الْحَرُورِيَّةِ يَتَهَجَّدُ وَ يَقْرَأُ، فَقَالَ: نَوْمٌ عَلَى يَقِينٍ خَيْرٌ مِنْ صَلاَةٍ فِي شَكِّ.

_____________________

۱- انفال ۲۸ ۲- آل عمران ۶۸

۴۵۸

خدا امور دنیای او را اصلاح خواهد کرد، و کسی که از درون جان واعظی دارد، خدا را بر او حافظی است.

حکمت ۹۰

شناخت عالم آگاه

(علمی، اعتقادی)

و درود خدا بر او، فرمود: فقيه كامل كسى است كه مردم را از آمرزش خدا مايوس نكند، و از مهربانى او نوميد، و از عذاب ناگهانى خدا ايمن نسازد.

حکمت ۹۱

راه درمان روان (روانکاوی، روانشناسی بالینی)

(علمی، اخلاقی)

و درود خدا بر او فرمود: همانا اين دلها همانند بدنها افسرده مى شوند، پس براى شادابى دلها، سخنان زيباى حكمت آميز را بجوييد.(۱)

حکمت ۹۲

والاترین دانش

(علمی، تربیتی)

و درود خدا بر او، فرمود: بى ارزشترين دانش، آنچه كه بر سر زبان است، و برترين علم، آنچه در اعضا و جوارح آشكار است.

حکمت ۹۳

فلسفه آزمایش ها

(اخلاقی، اجتماعی)

و درود خدا بر او، فرمود: كسى از شما نگويد: «خدايا از فتنه به تو پناه مى برم»، زيرا كسى نيست كه در فتنه اى نباشد، لكن كسى كه مى خواهد به خدا پناه برد، از آزمايشات گمراه كننده پناه ببرد؛ همانا خداى سبحان مى فرمايد. «بدانيد كه اموال و فرزندان شما فتنه شمايند.»

معنى اين آيه آن است كه خدا انسانها را با اموال و فرزندانشان مى آزمايد، تا آن كس كه از روزى خود ناخشنود، و آنكه خرسند است، شناخته شوند، گرچه خداوند به احوالاتشان از خودشان آگاه تر است، تا كردارى كه استحقاق پاداش يا كيفر دارد آشكار نمايد، چه آنكه بعضى مردم فرزند پسر را دوست دارند و فرزند دختر را نمى پسندند، و بعضى ديگر فراوانى اموال را دوست دارند و از كاهش سرمايه نگرانند.

میگویم : و اين تفاسير عمیق و پیچیده ای است كه از آن حضرت شنيده شده است.»

حکمت ۹۴

شناخت نیکی ها و خوبی ها

(اخلاقی، تربیتی)

از امام پرسيدند: «خير» چيست؟. فرمود: ) خوبى آن نيست كه مال و فرزندت بسيار شود، بلكه خير آن است كه دانش تو فراوان، و بردبارى تو بزرگ و گران مقدار باشد، و در پرستش پروردگار در ميان مردم سرفراز باشى، پس اگر كار نيكى انجام دهى شكر خدا بجا آورى، و اگر بد كردى از خدا آمرزش خواهى. در دنيا جز براى هر دو كس خير نيست؛ يكى گناهكارى كه با توبه جبران كند، و ديگر نيكوكارى كه در كارهاى نيكو شتاب ورزد.

حکمت ۹۵

تقوی و ارزش أعمال

(اخلاقی)

و درود خدا بر او، فرمود: هيچ كارى با تقوى اندك نيست، و چگونه اندك است آنچه كه پذيرفته شود؟

حکمت ۹۶

ارزش علم و بندگی

(اخلاقی، علمی)

و درود خدا بر او، فرمود: نزديكترين مردم به پيامبران، داناترين آنان است به آنچه که آورده اند.

سپس اين آيه را تلاوت فرمود: «همانا نزديكترين مردم به ابراهيم آنانند كه پيرو او گرديدند، و مومنانى كه به اين پيامبر خاتم پیوستن.» (سپس فرمود:) دوست محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم كسى است كه خدا را اطاعت كند هر چند پيوند خويشاوندى او دور باشد، و دشمن محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم كسى است كه خدا را نافرمانى كند، هر چند خويشاوند نزديك او باشد.

حکمت ۹۷

ارزش یقین

(اخلاقی، اعتقادی)

و درود خدا بر او، (صدای مردی از اهالی حروراء(۲) را شنید كه نماز شب مى خواند و قرآن تلاوت مى كند؛) خوابيدن با يقين برتر از نمازگزاردن با شك و ترديد است.

_____________________

۱. اشاره به علم: پسی کیاتری PSYCHIATRY (شناخت امراض روانی)

۲. حروراء، دهکده ای نزدیک کوفه که گروه منحرف خوارج آنجا را برای پیکار با امامعليه‌السلام انتخاب کرده بودند و آن شخص «غروه ابن ادنه» بود که در جنگ نهروان کشته شد.

۴۵۹

الحکمة ۹۸

لزوم العمل علیم

وَ قَالَ عليه‌السلام : اعْقِلُوا الْخَبَرَ إِذَا سَمِعْتُمُوهُ عَقْلَ رِعَايَةٍ لاَ عَقْلَ رِوَايَةٍ، فَإِنَّ رُوَاةَ الْعِلْمِ كَثِيرٌ، وَ رُعَاتَهُ قَلِيلٌ.

الحکمة ۹۹

معنی انّا الله

وَ قَدْ سَمِعَ رَجُلاً يَقُولُ: «إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَيْهِ ر اجِعُونَ» فَقَالَعليه‌السلام : إِنَّ قَوْلَنَا؛«إِنّا لِلّهِ» إِقْرَارٌ عَلَى أَنْفُسِنَا بِالْمُلْكِ؛ وَ قَوْلَنَا:«وَ إِنّا إِلَيْهِ ر اجِعُونَ» إِقْرَارٌ عَلَى أَنْفُسِنَا بِالْهُلْكِ.

الحکمة ۱۰۰

دعاء الامامعليه‌السلام

وَ قَالَ عليه‌السلام : وَ قَدْ مَدَحَهُ قَوْمٌ فِي وَجْهِهِ، فقال: اللَّهُمَّ إِنَّكَ أَعْلَمُ بِي مِنْ نَفْسِي، وَ أَنَا أَعْلَمُ بِنَفْسِي مِنْهُمْ، اللَّهُمَّ اجْعَلْنَا خَيْراً مِمَّا يَظُنُّونَ وَ اغْفِرْ لَنَا مَا لاَ يَعْلَمُونَ.

الحکمة ۱۰۱

الطریق الی رفع الحوائج

وَ قَالَ عليه‌السلام : لاَ يَسْتَقِيمُ قَضَأُ الْحَوَائِجِ إِلا بِثَلاَثٍ: بِاسْتِصْغَارِهَا لِتَعْظُمَ، وَ بِاسْتِكْتَامِهَا لِتَظْهَرَ، وَ بِتَعْجِيلِهَا لِتَهْنَأَ.

الحکمة ۱۰۲

المستقبل الممسوخ

وَ قَالَ عليه‌السلام : يَأْتِي عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ لاَ يُقَرَّبُ فِيهِ إِلا الْمَاحِلُ(الاجن) وَ لاَ يُظَرَّفُ فِيهِ إِلا الْفَاجِرُ، وَ لاَ يُضَعَّفُ فِيهِ إِلا الْمُنْصِفُ؛ يَعُدُّونَ الصَّدَقَةَ فِيهِ غُرْماً، وَ صِلَةَ الرَّحِمِ مَنّاً، وَ الْعِبَادَةَ اسْتِطَالَةً عَلَى النَّاسِ! فَعِنْدَ ذَلِكَ يَكُونُ السُّلْطَانُ بِمَشُورَةِ الالنِّساءِ، وَ إِمَارَةِ الصِّبْيَانِ، وَ تَدْبِيرِ الْخِصْيَانِ!.

الحکمة ۱۰۳

أسلوب مواجهة الدّنیا

ورُئِيَ عَلَيْهِ إِزَارٌ خَلَقٌ مَرْقُوعٌ فَقِيلَ لَهُ فِي ذَلِكَ، فَقَالَ: يَخْشَعُ لَهُ الْقَلْبُ، وَ تَذِلُّ بِهِ النَّفْسُ، وَ يَقْتَدِي بِهِ الْمُؤْمِنُونَ. إِنَّ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةَ عَدُوَّانِ مُتَفَاوِتَانِ، وَ سَبِيلاَنِ مُخْتَلِفَانِ؛ فَمَنْ أَحَبَّ الدُّنْيَا وَ تَوَلا هَا أَبْغَضَ الْآخِرَةَ وَ عَادَاهَا، وَ هُمَا بِمَنْزِلَةِ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ، وَ مَاشٍ بَيْنَهُمَا؛ كُلَّمَا قَرُبَ مِنْ وَاحِدٍ بَعُدَ مِنَ الْآخَرِ وَ هُمَا بَعْدُ ضَرَّتَانِ!.

الحکمة ۱۰۴

وصف الزّاهدین

وَ عَنْ نَوْفٍ الْبَكَالِيِّ، قَالَ: رَأَيْتُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَعليه‌السلام ذَاتَ لَيْلَةٍ، وَ قَدْ خَرَجَ مِنْ فِرَاشِهِ، فَنَظَرَالَى النُّجُومِ فَقَالَ لی: يَا نَوْفُ، أَرَاقِدٌ أَنْتَ أَمْ رَامِقٌ؟ فَقُلْتُ: بَلْ رَامِقٌ؛ فقَالَ:

يَا نَوْفُ، طُوبَى لِلزَّاهِدِينَ فِي الدُّنْيَا، الرَّاغِبِينَ فِي الْآخِرَةِ، أُولَئِكَ قَوْمٌ اتَّخَذُوا الْأَرْضَ بِسَاطاً، وَ تُرَابَهَا فِرَاشاً، وَ مَأَهَا طِيباً، وَ الْقُرْآنَ شِعَاراً، وَ الدُّعَأَ دِثَاراً، ثُمَّ قَرَضُوا الدُّنْيَا قَرْضاً عَلَى مِنْهَاجِ الْمَسِيحِ.

مکاسب الأسحار

يَا نَوْفُ، إِنَّ دَاوُدَعليه‌السلام قَامَ فِي مِثْلِ هَذِهِ السَّاعَةِ مِنَ اللَّيْلِ فَقَالَ: إِنَّهَا سَاعَةٌ لاَ يَدْعُو فِيهَا عَبْدٌ إِلا اسْتُجِيبَ لَهُ، إِلا أَنْ يَكُونَ عَشَّاراً أَوْ عَرِيفاً أَوْ شُرْطِيّاً، أَوْ صَاحِبَ عَرْطَبَةٍ(وَ هِيَ الطُّنْبُورُ) أَوْ صَاحِبَ كَوْبَةٍ(وَ هِيَ الطَّبْلُ وَ قَدْ قِيلَ أَيْضاً: إِنَّ الْعَرْطَبَةَ الطَّبْلُ وَ الْكَوْبَةَ الطُّنْبُورُ) .

الحکمة ۱۰۵

ضرورة العمل بالواجبات

وَ قَالَ عليه‌السلام : إِنَّ اللَّهَ افْتَرَضَ عَلَيْكُمْ فَرَائِضَ، فَلاَ تُضَيِّعُوهَا؛ وَ حَدَّ لَكُمْ حُدُوداً، فَلاَ تَعْتَدُوهَا؛ وَ نَهَاكُمْ عَنْ أَشْيَاء،َ فَلاَ تَنْتَهِكُوهَا؛ وَ سَكَتَ لَكُمْ عَنْ أَشْيَاءَ

۴۶۰

461

462

463

464

465

466

467

468

469

470

471

472

473

474

475

476

477

478

479

480

481

482

483

484

485

486

487

488

489

490

491

492

493

494

495

496

497

498

499

500

501

502

503

504

505

506

507

508

509

510

511

512

513

514

515

516

517

518

519

520

521

522

523

524

525

526

527

528

529

530

531

532

533

534

535

536

537

538

539

540

541

542

543

544

545

546

547

548

549

550

551

552

553

554

555

556

557

558

559

560

561

562

563

564

565

566

567

568

569

570

571

572

573

574

575

576

577

578

579

580

581

582

583

584

585

586

587

588

589

590

591

592

593

594

595

596

597

598

599

600

601

602

603

604

605

606

607

608

609

610

611

612

613

614

615

616

617

618

619

620

621

622

623

624

625

626

627

628

629

630

631

632

633

634

635

636

637

638

639

640

641

642

643

644

645

646

647

648