نهج البلاغه

نهج البلاغه9%

نهج البلاغه نویسنده:
مترجم: محمد دشتى
ناشرین: مؤسسه تحقیقاتی امیرالمؤمنین علیه السلام
گروه: امام علی علیه السلام
صفحات: 648

نهج البلاغه
  • شروع
  • قبلی
  • 648 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 457226 / دانلود: 31320
اندازه اندازه اندازه
نهج البلاغه

نهج البلاغه

نویسنده:
ناشرین: مؤسسه تحقیقاتی امیرالمؤمنین علیه السلام
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.


1

2

3

4

5

6

7

8

9

10

11

12

13

14

15

16

17

18

19

20

21

22

23

24

25

26

27

28

29

30

31

32

33

34

35

36

37

38

39

40

مى گويم : «كلمات امام عليه‌السلام پيرامون حق و باطل، از سخنان نيكويى است كه كلام كسى از سخن سرايان به آن نخواهد رسيد، و بيش از آن چه كه ما در شگفت شويم، شگفتى، برابر آن فرو مانده است، در اين كلمات امام عليه‌السلام ريزه كاريهايى از فصاحت است كه نه زبان قدرت شرح آن را دارد، و نه انسانى مى تواند از درّه هاى عميق آن بگذرد، اين اعتراف مرا كسانى كه در فصاحت پيشگامند و با سابقه، درك مى كنند

سرگردانى مردم، و ضرورت تقوا

آن كس كه بهشت و دوزخ را پيش روى خود دارد، در تلاش است. برخى از مردم به سرعت به سوى حق پيش مى روند، كه اهل نجاتند؛ و بعضى به كندى مى روند و اميدوارند؛ و ديگرى كوتاهى مى كند و در آتش جهنّم گرفتار است. چپ و راست گمراهى، و راه ميانه، جادّه مستقيم الهى است كه قرآن و آثار نبوّت، آن را سفارش مى كند، و گذرگاه سنّت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است و سرانجام، بازگشت همه بدان سو مى باشد.(۱) ادّعا كننده باطل نابود شد، و دروغگو زيان كرد، هر كس با حق در افتاد هلاك گرديد. نادانى انسان همين بس كه قدر خويش نشناسد. آن چه بر أساس تقوا پايه گذارى شود، نابود نگردد. كشتزارى كه با تقوا آبيارى شود، تشنگى ندارد. مردم! به خانه هاى خود روى آوريد، مسائل ميان خود را اصلاح كنيد، توبه و بازگشت پس از زشتى ها ميسّر است. جز پروردگار خود، ديگرى را ستايش نكنيد و جز خويشتن خويش ديگرى را سرزنش ننماييد.

ترجمه خطبه ۱۷

(در اين خطبه مدّعيان قضاوت را مى شناساند كه عهده دار قضاوت هستند و شايسته آن نيستند)

شناخت بدترين انسانها

دشمن ترين آفريده ها نزد خدا دو نفرند: مردى كه خدا او را به حال خود گذاشته، و از راه راست دور افتاده است، دل او شيفته بدعت است و مردم را گمراه كرده، به فتنه انگيزى مى كشاند و راه رستگارى گذشتگان را گم كرده و طرفداران خود و آيندگان را گمراه ساخته است. بار گناه ديگران را بر دوش كشيده و گرفتار زشتى هاى خود نيز مى باشد.

و مردى كه مجهولاتى به هم بافته، و در ميان انسان هاى نادان امّت، جايگاهى پيدا كرده است، در تاريكى هاى فتنه فرو رفته، و از مشاهده صلح و صفا كور است. آدم نماها او را عالم ناميدند كه نيست، چيزى را بسيار جمع آورى مى كند كه اندك آن به از بسيار است، تا آن كه از آب گنديده سيراب شود، و دانش و اطّلاعات بيهوده فراهم آورد.

روانشناسى مدّعيان دروغين قضاوت

در ميان مردم، با نام قاضى به داورى مى نشيند، و حلّ مشكلات ديگرى را به عهده مى گيرد، پس اگر مشكلى پيش آيد، با حرف هاى پوچ و تو خالى و رأى و نظر دروغين، آماده رفع آن مى شود.

سپس اظهارات پوچ خود را باور مى كند، عنكبوتى را مى ماند كه در شبهات و بافته هاى تار خود چسبيده، نمى داند كه درست حكم كرده يا بر خطاست؟ اگر بر صواب باشد مى ترسد كه خطا كرده، و اگر بر خطاست، اميد دارد كه رأى او درست باشد!.

نادانى است، كه راه جهالت مى پويد؛ كورى است كه در تاريكى، گمشده خود را مى جويد، از روى علم و يقين سخن نمى گويد، روايات را بدون آگاهى نقل مى كند، چون تند بادى كه گياهان خشك را بر باد دهد، روايات را زير و رو مى كند، كه بى حاصل است.

به خدا سوگند! نه راه صدور حكم مشكلات را مى داند، و نه براى منصب قضاوت أهليّت دارد! آنچه را كه نپذيرد علم به حساب نمى آورد، و جز راه و رسم خويش، مذهبى را حق نمى داند؛

_____________________

۱. راه حقّ و باطل، صحیح و غلط، روا و ناروا وجود دارد که نقد تفکّر پلورالیسم PLURALISM )کثرت گرایی) است، پس نمی شود ادّعا کرد که هر تفکّری صحیح و حقّ است.

۴۱

لِغَيْرِهِ، وَ إنْ أَظْلَمَ عَلَيْهِ أَمْرٌ اكْتَتَمَ بِهِ لِمَا يَعْلَمُ مِنْ جَهْلِ نَفْسِهِ، تَصْرُخُ مِنْ جَوْرِ قَضَائِهِ الدِّمأُ، وَ تَعَجُّ مِنْهُ الْمَوارِيثُ. إلَى اللَّهِ أَشْكُو مِنْ مَعْشَرٍ يَعِيشُونَ جُهَّالاً، وَ يَمُوتُونَ ضُلّالاً، لَيْسَ فِيهِمْ سِلْعَةٌ أَبْوَرُ مِنَ الْكِتَابِ إذَا تُلِيَ حَقَّ تِلاوَتِهِ، وَ لاَ سِلْعَةٌ أَنْفَقُ بَيْعاً وَ لا أَغْلى ثَمَناً مِنَ الْكِتَابِ إذَا حُرِّفَ عَنْ مَوَاضِعِهِ، وَ لاَ عِنْدَهُمْ أَنْكَرُ مِنَ الْمَعْرُوفِ، وَ لا أَعْرَفُ مِنَ الْمُنْكَرِ!.

۱۸- و من كلام لهعليه‌السلام

سیاسی، قضایی، اعتقادی

في ذَمٍّ اختِلافِ العُلَمأِ فِي الفُتْيا، و ذمّ أهل الرأی

نقد مسلک اهل الرأی

تَرِدُ عَلى أَحَدِهِمُ الْقَضِيَّةُ فِي حُكْمٍ مِنَ الْأَحْكَامِ فَيَحْكُمُ فِيهَا بِرَأْيِهِ، ثُمَّ تَرِدُ تِلْكَ الْقَضِيَّةُ بِعَيْنِهَا عَلَى غَيْرِهِ فَيَحْكُمُ فِيها بِخِلاَفِهِ، ثُمَّ يَجْتَمِعُ الْقُضَاةُ بِذَلِكَ عِنْدَ إمَامِهِمُ الَّذِي اسْتَقْضَاهُمْ فَيُصَوِّبُ آرأَهُمْ جَمِيعا، وَ إلَهُهُمْ واحِدٌ! وَ نَبِيُّهُمْ وَاحِدٌ، وَ كِتَابُهُمْ، وَاحِدٌ! أَفَأَمَرَهُمُ اللَّهُسبحانه بِالاِخْتِلاَفِ فَأَطَاعُوهُ! أَمْ نَهَاهُمْ عَنْهُ فَعَصَوْهُ!

أَمْ أَنْزَلَ اللَّهُسُبْحَانَهُ دِيناً نَاقِصاً فَاسْتَعانَ بِهِمْ عَلَى إتْمَامِهِ! أَمْ كَانُوا شُرَكَأَ لَهُ فَلَهُمْ أَنْ يَقُولُوا وَ عَلَيْهِ أَنْ يَرْضَى؟ أَمْ أَنْزَلَ اللَّهُسُبْحانَهُ دِيناً تَامّاً فَقَصَّرَ الرَّسُولُصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم عَنْ تَبْلِيغِهِ وَ أَدَائِهِ.

وَ اللَّهُسُبْحَانَهُ يَقُولُ:(ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَي ءٍ) (۱) فِيهِ تِبْيَانٌ لِكُلِّ شَي ءٍ. وَ ذَكَرَ أَنَّ الْكِتَابَ يُصَدِّقُ بَعْضُهُ بَعْضاً ، وَ أَنَّهُ لَا اخْتِلافَ فِيهِ، فَقالَسُبْحانَهُ: (وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلافا كَثِيرا) . (۲) وَ إنَّ الْقُرْآنَ ظَاهِرُهُ أَنِيقٌ، وَ بَاطِنُهُ عَمِيقٌ، لا تَفْنى عَجَائِبُهُ، وَ لا تَنْقَضِي غَرَائِبُهُ، وَ لا تُكْشَفُ الظُّلُمَاتُ إلا بِهِ.

۱۹- و من كلام لهعليه‌السلام

سیاسی، تاریخی

قالَهُ لِلا شْعَثِ بْنِ قَيْسٍ وَ هُوَ عَلى مِنْبَرِ الْكُوفَةِ يَخْطُبُ، فَمَضى فِي بَعْضِ كَلامِهِ شَي ء اعْتَرَضَهُ الا شْعَثُ فَقالَ: يا أَميرَالمؤ منينَ، هذِهِ عَلَيْكَ لا لَكَ، فَخَفَضَعليها‌السلام إلَيْهِ بَصَرَهُ ثُمّز قالَ:

سوابق الأشعث بن قیس

مَا يُدْريكَ مَا عَلَيَّ مِمَّا لِي، عَلَيْكَ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ لَعْنَةُ اللَّاعِنِينَ! حَائِكٌ ابْنُ حَائِكٍ! مُنَافِقٌ ابْنُ كَافِرٍ وَ اللَّهِ لَقَدْ أَسَرَكَ الْكُفْرُ مَرَّةً وَ الْإِسْلاَمُ أُخْرى(مرة) ! فَما فَدَاكَ مِنْ وَاحِدَةٍ مِنْهُما مَالُكَ وَ لاَ حَسَبُكَ!

_____________________

۱- انعام ۳۸ ۲- نساء ۸۲

۴۲

اگر حكمى را نداند آن را مى پوشاند تا نادانى او آشكار نشود، خون بى گناهان از حكم ظالمانه او در جوشش و فرياد ميراث بر باد رفتگان بلند است. به خدا شكايت مى كنم از مردمى كه در جهالت زندگى مى كنند و با گمراهى مى ميرند، در ميان آنها، كالايى خوارتر از قرآن نيست اگر آن را آنگونه كه بايد بخوانند، و متاعى سود آورتر و گرانبهاتر از قرآن نيست اگر آن را تحريف كنند، و در نزد آنان، چيزى زشت تر از معروف، و نيكوتر از منكر نمى باشد.

ترجمه خطبه۱۸

(نكوهش از اختلاف رأى عالمان در احكام قطعى اسلام)

نكوهش اهل رأى(خودمحورى در قضاوت)

دعوايى نسبت به يكى از احكام اجتماعى نزد عالمى مى برند كه با رأى خود حكمى صادر مى كند.(۱) پس همان دعوا را نزد ديگرى مى برند كه او درست بر خلاف رأى اوّلى حكم مى دهد. سپس همه قضات نزد رييس خود كه آنان را به قضاوت منصوب كرده، جمع مى گردند. او رأى همه را بر حق مى شمارد!(۲) در صورتى كه خدايشان يكى، پيغمبرشان يكى، و كتابشان يكى است، آيا خداى سبحان، آنها را به اختلاف، امر فرمود، كه اطاعت كردند؟ يا آنها را از اختلاف پرهيز داد و معصيت خدا نمودند؟.

مبانى وحدت امّت اسلامى

آيا خداى سبحان، دين ناقصى فرستاد و در تكميل آن از آنها استمداد كرده است؟ آيا آنها شركاءِ خدايند كه هر چه مى خواهند در احكام دين بگويند و خدا رضايت دهد؟(۳)

آيا خداى سبحان، دين كاملى فرستاد پس پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در ابلاغ آن كوتاهى ورزيد در حالى كه خداى سبحان مى فرمايد: «ما در قرآن چيزى را فروگذار نكرديم».

و فرمود: «در قرآن بيان هر چيزى است». و ياد آور شديم كه: بعض قرآن گواه بعض ديگر است و اختلافى در آن نيست. پس خداى سبحان فرمود: «اگر قرآن از طرف غير خدا نازل مى شد اختلافات زيادى در آن مى يافتند» همانا قرآن داراى ظاهرى زيبا و باطنى ژرف و ناپيداست، مطالب شگفت آور آن تمام نمى شود، و اسرار نهفته آن پايان نمى پذيرد و تاريكى ها بدون قرآن بر طرف نخواهد شد.

ترجمه خطبه ۱۹

(امام در مسجد كوفه در سال ۳۷.هجرى سخنرانى مى كرد، اشعث بن قيس به يكى از مطالب آن اعتراض كرد و گفت اين سخن به زيان شما، نه به سود تو است، امام نگاه خود را به او دوخت و فرمود):

سوابق تاريخى نكوهيده أشعث بن قيس

چه كسى تو را آگاهاند كه چه چيزى به سود، يا زيان من است؟ لعنت خدا و لعنت لعنت كنندگان، بر تو باد اى متكبّر متكبّر زاده،(۴) منافق پسر كافر!. سوگند به خدا!، تو يك بار در زمان كفر و بار ديگر در حكومت اسلام، اسير شدى، و مال و خويشاوندى تو، هر دو بار نتوانست به فريادت برسد.

_____________________

۱. اشاره به علم: نس NESS (علم فتوی)

۲. آنها که پس از پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از عترت فاصله گرفتند، حلال را حرام و حرام را حلال می کردند، و به خود اجازه می دادند که با قیاس و رأی خود احکام دین را به دلخواه تغییر دهند. تنها عمر در حکومت ده ساله خود ۹۴ حلال را حرام اعلام کرد، و نسبت به حجّ تمتّع و متعه گفت: تا دیروز حلال بود، من امروز آن را حرام اعلام می کنم. (انا احرّمهما)! «تفسیر مفاتیح الغیب، فخر رازی، ج ۱۰، ص ۵۴»

۳. در نفی تفکّر «اصلاح و باز سازی دین» یا «قبض و بسط تئوریک شریعت» یا اینکه می گویند، (دین تفکّر بشری است) می باشد.

۴. حائک: یعنی بافنده، کسی که بر خدا و رسول خدا دروغ می بافد، یا پارچه باف، چون دور از مردم در انزوای کامل به پارچه بافی مشغول بودند تبدیل به انسانهای متکبّر و مغرور می شدند که پیام ضرب المثل در ترجمه آمد و علّت تندی امامعليه‌السلام این بود که، هر فتنه و توطئه ای در حکومت امام پدید می آمد، ریشه های آن به اشعث بر می گشت (کلّ فساد کان فی خلافه علیعليه‌السلام فأصله الأشعث) او مردی کافر بود که پس از اسارت و اسلام ظاهری با خواهر ابا بکر «ام فروه» ازدواج کرد.

۴۳

وَ إنَّ امْرَأً دَلَّ عَلى قَوْمِهِ السَّيْفَ، وَ ساقَ إلَيْهِمُ الْحَتْفَ، لَحَرِيُّ أَنْ يَمْقُتَهُ الْأَقْرَبُ، وَ لا يَأْمَنَهُ الْأَبْعَدُ!

يُرِيدُ عليه‌السلام أَنَّهُ أُسِرَ فِي الْكُفْرِ مَرَةً، وَ فِي الا سْلامِ مَرَّةً. وَ أَمَا قَوْلُهُ: دَلَّ عَلى قَوْمِهِ السَّيْفَ: فَأَرادَ بِهِ حَديثا كانَ لِلا شْعَثِ مَعَ خالِدِ بْنِ الْوَليدِ بِاليَمامَةِ، غَرَّ فِيهِ قَوْمَهُ، وَ مَكَرَ بِهِمْ حَتَى أَوْقَعَ بِهِمْ خالِدْ، وَ كانَ قَوْمُهُ بَعْدَ ذلِكَ يُسَمُّونَهُ «عُرْفَ النارِ» وَ هُوَ اسْمٌ لِلغادِرِ عِنْدَهُمْ.

۲۰- و من خطبة لهعليه‌السلام

اعتقادی، اخلاقی

عالم ما بعد الموت و علة الجهل به

فَإنَّكُمْ لَوْ عَايَنْتُمْ مَا قَدْ عَايَنَ مَنْ ماتَ مِنْكُمْ لَجَزِعْتُمْ وَ وَهِلْتُمْ، وَ سَمِعْتُمْ وَ أَطَعْتُمْ، وَ لَكِنْ مَحْجُوبٌ عَنْكُمْ مَا قَدْ عَايَنُوا، وَ قَرِيبٌ ما يُطْرَحُ الْحِجَابُ، وَ لَقَدْ بُصِّرْتُمْ إنْ أَبْصَرْتُمْ، وَ أُسْمِعْتُمْ، إنْ سَمِعْتُمْ، وَ هُدِيتُمْ إنِ اهْتَدَيْتُمْ، بِحَقِّ أَقُولُ لَكُمْ؛ لَقَدْ جَاهَرَتْكُمُ الْعِبَرُ. وَ زُجِرْتُمْ بِمَا فِيهِ مُزْدَجَرٌ. وَ مَا يُبَلِّغُ عَنِ اللَّهِ بَعْدَ رُسُلِ السَّمَأِ إلا الْبَشَرُ.

۲۱- و من خطبة لهعليه‌السلام

اعتقادی، اخلاقی، تاریخی

طریق الفلاح

فَإنَّ الْغَايَةَ أَمَامَكُمْ، وَ إنَّ وَرَأَكُمُ السَّاعَةَ تَحْدُوكُمْ، تَخَفَّفُوا تَلْحَقُوا، فَإنَّما يُنْتَظَرُ بِأَوَّلِكُمْ آخِرُكُمْ.

أَقُولُ: إنَّ هذَا الْكَلامَ لَوْ وُزِنَ بَعْدَ كَلامِ اللّهِ سُبْحانَهُ، وَ بَعْدَ كَلامِ رَسُولِ اللّه ص بِكُلٍ كَلامٍ لَمالَ بِهِ راجحا وَ بَرَّزَ عَلَيْهِ سابِقا. فَأَمَا قَوْلُهُ ع تَخَفَّفُوا تَلْحَقُوا فما سُمِعَ كَلامُ أَقَلُّ مِنْهُ مَسْمُوعا وَ لا أَكْثَرُ مَحْصُولا، وَ ما أَبْعَدَ غَوْرَها مِنْ كَلِمَةٍ! وَأَنْقَعَ نُطْفَتَها مِنْ حِكْمَةٍ! وَ قَدْ نَبَّهْنا فِي كِتابِ الْخَصائِصِ عَلى عِظَمِ قَدْرِها وَ شَرَفِ جَوْهَرِها.

۲۲- و من خطبة لهعليه‌السلام

سیاسی، اعتقادی، تاریخی

الامام و التعریف بالنکثین

أَلا وَ إنَّ الشَّيْطَانَ قَدْ ذَمَّرَ حِزْبَهُ، وَ اسْتَجْلَبَ جَلَبَهُ، لِيَعُودَ الْجَوْرُ إلى أَوْطَانِهِ، وَ يَرْجِعَ الْبَاطِلُ إِلَى نِصَابِهِ، وَ اللَّهِ مَا أَنْكَرُوا عَلَيَّ مُنْكَرا، وَ لا جَعَلُوا بَيْنِي وَ بَيْنَهُمْ نَصِفا، وَ إنَّهُمْ لَيَطْلُبُونَ حَقَّا هُمْ تَرَكُوهُ، وَ دَما هُمْ سَفَكُوهُ، فَلَئِنْ كُنْتُ شَرِيكَهُمْ فِيهِ فَإنَّ لَهُمْ لَنَصِيبَهُمْ مِنْهُ، وَ لَئِن كَانُوا وَلُوهُ دُونِي فَمَا التَّبِعَةُ إلا عِنْدَهُمْ، وَ إنَّ أَعْظَمَ حُجَّتِهِمْ لَعَلَى أَنْفُسِهِمْ، يَرْتَضِعُونَ أُمّا قَدْ فَطَمَتْ، وَ يُحْيُونَ بِدْعَةً قَدْ أُمِيتَتْ. يا خَيْبَةَ الدَّاعِي! مَنْ دَعا! وَ إلاَمَ أُجِيبَ! وَ إ نِّي لَرَاضٍ بِحُجَّةِ اللَّهِ عَلَيْهِمْ وَ عِلْمِهِ فِيهِمْ. التهديد بالحرب فَإنْ أَبَوْا أَعْطَيْتُهُمْ حَدَّ السَّيْفِ وَ كَفَى بِهِ شَافِياً مِنَ الْبَاطِلِ، وَ نَاصِرا لِلْحَقِّ! وَ مِنَ الْعَجَبِ بَعْثُهُمْ إلَيَّ أَنْ أَبْرُزَ لِلطِّعَانِ! وَ أَنْ أَصْبِرَ لِلْجِلاَدِ! هَبِلَتْهُمُ الْهَبُولُ! لَقَدْ كُنْتُ وَ مَا أُهَدَّدُ

۴۴

آن كس كه خويشان خود را به دم شمشير سپارد، و مرگ و نابودى را به سوى آنها كشاند، سزاوار است كه بستگان او بر وى خشم گيرند و بيگانگان به او اطمينان نداشته باشند.

مى گويم :(منظور امام عليه‌السلام اين است كه اشعث ابن قيس يك بار وقتى كه كافر بود اسير شد و بار ديگر آنگاه كه مسلمان شد و شمشيرها را به سوى قبيله اش راهنمايى كرد، مربوط به جريانى است كه اشعث قبيله خود را فريب داد تا خالد بن وليد، آنها را غافلگير كند و از دم شمشير بگذراند كه پس از آن خيانت او را با لقب «عرف النّار» (چيزى كه آتش را بپوشاند)، مى ناميدند و اين لقبى بود كه به نيرنگ باز مى دادند.)

ترجمه خطبه ۲۰

علل پنهان بودن اسرار پس از مرگ

آنچه را كه مردگان ديدند اگر شما مى ديديد، ناشكيبا بوديد و مى ترسيديد؛ و مى شنيديد و فرمان مى برديد. ولى آنچه آنها مشاهده كردند بر شما پوشيده است، و نزديك است كه پرده ها فرو افتد. اگر چه حقيقت را به شما نيز نشان دادند، اگر بدرستى بنگريد، و نداى حق را به شما شنواندند، اگر خوب بشنويد! و به راه راست هدايتتان كردند اگر هدايت بپذيريد راست مى گويم، مطالب عبرت آموز اندرز دهنده را آشكارا ديديد، و از حرام الهى نهى شديد؛ و پس از فرشتگان آسمانى، هيچ كس جز انسان، فرمان خداوند را ابلاغ نمى كند.

ترجمه خطبه ۲۱

(اين خطبه بخشى از خطبه ۱۶۷.است كه در سال ۳۵.هجرى در آغاز خلافت ايراد فرمود)

راه رستگاری

قيامت پيش روى شما و مرگ در پشت سر، شما را مى راند.(۱) سبكبار شويد تا برسيد. همانا آنان كه رفتند در انتظار رسيدن شمايند.

مى گويم :(اين سخن امام عليه‌السلام پس از سخن خدا و پيامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم با هر سخنى سنجيده شود بر آن برترى دارد و از آن پيشى مى گيرد و از جمله «سبكبار شويد تا برسيد» كلامى كوتاهتر و پر معنى تر از آن شنيده نشده! چه كلمه ژرف و بلندى چه جمله پر معنى و حكمت آميزى است كه تشنگى را با آب حكمت مى زدايد!. ما عظمت و شرافت اين جمله را در كتاب خود به نام «الخصائص» بيان كرده ايم) .

ترجمه خطبه ۲۲

(در سال ۳۶ هجرى پس از بازگشت فرستادگان امامعليه‌السلام از جانب طلحه و زبير، در سرزمين «ذى قار» اين سخنرانى را ايراد كرد)

امامعليه‌السلام و شناساندن ناكثين«اصحاب جمل»

آگاه باشيد!، كه همانا شيطان حزب و يارانش را بسيج كرده و سپاه خود را از هر سو فراهم آورده است، تا بار ديگر ستم را به جاى خود نشاند و باطل به جايگاه خويش پايدار شود. سوگند به خدا! ناكثين هيچ گناهى از من سراغ ندارند، و انصاف را بين من و خودشان رعايت نكردند آنها حقّى را مى طلبند كه خود ترك كردند، و انتقام خونى را مى خواهند كه خود ريختند! اگر شريك آنها بودم، پس آنها نيز در اين خونريزى سهم دارند، و اگر تنها خودشان خون عثمان را ريختند پس كيفر مخصوص آنهاست.

مهم ترين دليل آنها به زيان خودشان است.

مى خواهند از پستان مادرى شير بدوشند كه خشكيده؛ بدعتى را زنده مى كنند كه مدّت ها است مرده، و چه دعوت كننده اى!؟(۲) و چه اجابت كنندگانى همانا من به كتاب خدا و فرمانش در باره ناكثين خشنودم. امّا اگر از آن سرباز زدند با شمشير تيز پاسخ آنها را خواهم داد، كه براى درمان باطل و يارى دادن حق كافى است.

شگفتا! از من خواستند به ميدان نبرد آيم و برابر نيزه هاى آنان قرار گيرم و ضربت هاى شمشير آنها را تحمّل كنم گريه كنندگان بر آنها بگريند! تا كنون كسى مرا از جنگ نترسانده،

_____________________

۱. تحدوکم، از حدی الإبل: یعنی با آواز و سرود خواندن، شتر را راندن.

۲. دعوت کنندگان، طلحه و زبیر و عائشه می باشند.

۴۵

بِالْحَرْبِ، وَ لا أُرْهَبُ بِالضَّرْبِ، وَ إ نِّي لَعَلى يَقِينٍ مِنْ رَبِّي، وَ غَيْرِ شُبْهَةٍ مِنْ دِينِي.

۲۳- و من خطبة لهعليه‌السلام

اخلاقی، اعتقادی، اجتماعی، سیاسی

تناسب النعم مع القابلیات

أَمَّا بَعْدُ فَإ نَّ الْأَمْرَ يَنْزِلُ مِنَ السَّمَأِ إ لَى الْأَرْضِ كَقَطَرَ الْمَطَرِ إ لى كُلِّ نَفْسٍ بِما قُسِمَ لَها مِنْ زِيادَةٍ أَوْ نُقْصَانٍ، فَإ ذا رَأَى أَحَدُكُمْ لِأَخِيهِ غَفِيرَةً فِي أَهْلٍ أَوْ مَالٍ أَوْ نَفْسٍ فَلا تَكُونَنَّ لَهُ فِتْنَةً، فَإ نَّ الْمَرْءَ الْمُسْلِمَ مَا لَمْ يَغْشَ دَنَأَةً تَظْهَرُ فَيَخْشَعُ لَها إ ذا ذُكِرَتْ وَ يُغْرى بِهَا لِئَامُ النَّاسِ كَانَ كَالْفالِجِ الْياسِرِ، الَّذِي يَنْتَظِرُ أَوَّلَ فَوْزَةٍ مِنْ قِداحِهِ تُوجِبُ لَهُ الْمَغْنَمَ، وَ يُرْفَعُ عَنْهُ بِها الْمَغْرَمُ، وَ كَذلِكَ الْمَرْءُ الْمُسْلِمُ الْبَرِي ءُ مِنَ الْخِيَانَةِ يَنْتَظِرُ مِنَ اللَّهِ إ حْدَى الْحُسْنَيَيْنِ: إ مَّا داعِيَ اللَّهِ فَما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ لَهُ، وَ إ مَّا رِزْقَ اللَّهِ فَإ ذا هُوَ ذُو أَهْلٍ وَ مَالٍ وَ مَعَهُ دِينُهُ وَ حَسَبُهُ، إ نَّ الْمَالَ وَ الْبَنِينَ حَرْثُ الدُّنْيَا وَ الْعَمَلَ الصَّالِحَ حَرْثُ الْآخِرَةِ، وَ قَدْ يَجْمَعُهُمَا اللَّهُ تَعَالَى لِأَقْوَامٍ، فاحْذَروا مِنَ اللَّهِ مَا حَذَّرَكُمْ مِنْ نَفْسِهِ، وَ اخْشَوْهُ خَشْيَةً لَيْسَتْ بِتَعْذِيرٍ، وَ اعْمَلُوا فِي غَيْرِ رِيَأٍ وَ لا سُمْعَةٍ، فَإ نَّهُ مَنْ يَعْمَلْ لِغَيْرِ اللَّهِ يَكِلْهُ اللَّهُ إ لى مَنْ عَمِلَ لَهُ، نَسْأَلُ اللَّهَ مَنَازِلَ الشُّهَدَأِ، وَ مُعَايَشَةَ السُّعَدَأِ، وَ مُرَافَقَةَ الْأَنْبِيَأِ.

ضرورة التعاون بین الأقربا:

أَيُّهَا النَّاسُ، إنَّهُ لا يَسْتَغْنِي الرَّجُلُ وَ إنْ كَانَ ذا مَالٍ عَنْ عَشِيرَتِهِ وَ دِفَاعِهِمْ عَنْهُ بِأَيْدِيهِمْ وَ أَلْسِنَتِهِمْ، وَ هُمْ أَعْظَمُ النَّاسِ حَيْطَةً مِنْ وَرَائِهِ، وَ أَلَمُّهُمْ لِشَعَثِهِ، وَ أَعْطَفُهُمْ عَلَيْهِ عِنْدَ نَازِلَةٍ إ ذا نَزَلَتْ بِهِ، وَ لِسانُ الصِّدْقِ يَجْعَلُهُ اللَّهُ لِلْمَرْءِ فِي النَّاسِ خَيْرٌ لَهُ مِنَ الْمَالِ يَورِّثُهُ غَيْرُهُ.

وَ مِنْهَا :أَلا لا يَعْدِلَنَّ أَحَدُكُمْ عَنِ الْقَرابَةِ يَرى بِهَا الْخَصَاصَةَ أَنْ يَسُدَّها بِالَّذِي لا يَزِيدُهُ إ نْ أَمْسَكَهُ وَ لاَ يَنْقُصُهُ إ نْ أَهْلَكَهُ، وَ مَنْ يَقْبِضْ يَدَهُ عَنْ عَشِيرَتِهِ فَإ نَّمَا تُقْبَضُ مِنْهُ عَنْهُمْ يَدٌ واحِدَةٌ وَ تُقْبَضُ مِنْهُمْ عَنْهُ أَيْدٍ كَثِيرَةٌ، وَ مَنْ تَلِنْ حَاشِيَتُهُ يَسْتَدِمْ مِنْ قَوْمِهِ الْمَوَدَّةَ.

أقُولُ: الْغَفِيرَةُ هاهُنا الزِّيادِةُ وَالْكَثْرَةُ مِنْ قَوْلِهِمْ لِلْجَمْعِ الْكَثيرِ: ألْجَمُ الْغَفيرُ، وَالْجَمأُ الْغَفيرُ، وَ يُرْوى عَفْوَةٌ مِنْ أَهْلٍ أَوْ مالٍ، والْعَفْوَةُ الخِيارُ مِنَ الشَّي ء، يُقالُ: أكَلُْت عَفْوَة الطّعامِ أَي: خِيارَهُ. وَ ما أَحْسَنَ الْمَعْنى الّذي أَرادَهُ ع بِقَوْلِهِ ((وَ مَنْ يَقْبِضْ يَدَهُ عَنْ عَشيرَتِهِ إلى تَمامِ الْكَلامِ)) فَإنَّ الْمُمْسِكْ خَيْرَهُ عَنْ عَشيرَتِهِ إنّما يُمْسِكُ نَفْعَ يَدٍ واحِدَةٍ فَإ ذَا احْتاجَ إلى نُصْرَتِهِمْ واضْطَرَّ إ لى مُرافَدَتِهِمْ قَعَدُوا عَنْ نَصْرِهِ، وَ تَثاقَلُوا عَنْ صَوْتِهِ، فَمُنِعَ تَرافُدَ الا يْدِي الْكَثِيْرَةِ وَ تَناهُضَ الا قْدامِ الْجَمَّةِ.

۲۴- و من خطبة لهعليه‌السلام

فیها تسویغ قتال المخالف، و الدعوة إلی طاعة الله

سیاسی، اخلاقی، اعتقادی

الاستعداد للجهاد

۴۶

و از ضربت شمشير نهراسانده است، من به پروردگار خويش يقين داشته و در دين خود شك و ترديدى ندارم.

ترجمه خطبه ۲۳

تناسب نعمت ها با استعدادهاى گوناگون

پس از ستايش پروردگار ، بدانيد كه تقديرهاى الهى چون قطرات باران از آسمان به سوى انسانها فرود مى آيد، و بهره هر كسى، كم يا زياد به او مى رسد پس اگر يكى از شما براى برادر خود، برترى در مال و همسر و نيروى بدنى مشاهده كند، مبادا فريب خورد و حسادت كند؛ زيرا مسلمان(تا زمانى كه دست به عمل پستى نزده كه از آشكار شدنش شرمنده باشد و مورد سرزنش مردم پست قرار گيرد) .

به مسابقه دهنده اى(۱) مى ماند كه دوست دارد در همان آغاز مسابقه پيروز گردد تا سودى به دست آورد و ضررى متوجّه او نگردد. هم چنين مسلمانى كه از خيانت پاك است انتظار دارد و يكى از دو خوبى نصيب او گردد: يا دعوت حق را لبيك گفته عمر او پايان پذيرد«كه آنچه در نزد خداست براى او بهتر است» ؛ و يا خداوند روزى فراوان به او دهد و صاحب همسر و فرزند و ثروت گردد، و هم چنان دين و شخصيّت خود را نگاه دارد.

همانا ثروت و فرزندان، محصول دنيا و فانى شدنى، و عمل صالح زراعت آخرت است، گر چه گاهى خداوند، هر دوى آن را به ملّت هايى خواهد بخشيد. از خدا در آن چه اعلام خطر كرده است بر حذر باشيد از خدا آنگونه بترسيد كه نيازى به عذر خواهى نداشته باشيد عمل نيك انجام دهيد بدون آن كه به ريا و خود نمايى مبتلا شويد، زيرا هر كس، كارى براى غير خدا انجام دهد، خدا او را به همان غير واگذارد. از خدا، درجات شهيدان، و زندگى سعادتمندان، و هم نشينى با پيامبران را درخواست مى كنيم.

ضرورت تعاون با خويشاوندان

اى مردم!، انسان هر مقدار كه ثروتمند باشد، باز از خويشاوندان خود بى نياز نيست كه از او با زبان و دست دفاع كنند. خويشاوندان انسان، بزرگ ترين گروهى هستند كه از او حمايت مى كنند و اضطراب و ناراحتى او را مى زدايند، و در هنگام مصيبت ها نسبت به او، پر عاطفه ترين مردم مى باشند. نام نيكى كه خدا از شخصى در ميان مردم رواج دهد بهتر از ميراثى است كه ديگرى بردارد

(قسمت ديگرى از همين خطبه)

آگاه باشيد! مبادا از بستگان تهيدست خود رو برگردانيد، و از آنان چيزى را دريغ داريد، كه نگاه داشتن مال دنيا، زيادى نياورد و از بين رفتنش كمبودى ايجاد نكند. آن كس كه دست دهنده خود را از بستگانش باز دارد، تنها يك دست را از آنها گرفته امّا دست هاى فراوانى را از خويش دور كرده است، و كسى كه پر و بال محبّت را بگستراند، دوستى خويشاوندانش تداوم خواهد داشت.

مى گويم : (غفيره، در اينجا به معناى فراوانى اموال است، چنانكه جمعيّت فراوان را نيز «الجم الغفير» مى گويند، و نقل شد كه بجاى «الغفيره»، «عفوة من اهل او مال»، به كار مى بردند، و «عفوة» به معناى نمونه خوب از ميان يك جنس است، چنان كه گفته مى شود، «اكلت عفوة الطعام» يعنى قسمت هاى خوب غذا را خوردم. و چه زيباست معنايى كه امامعليه‌السلام از جمله «و من يقبض يده عن عشيرته»تا آخر كلام اراده فرمود، زيرا كسى كه خير و نيكى هاى خود را از خويشاوندان خود قطع كند، تنها سود يك تن را از آنها باز داشته، امّا به هنگام احتياج شديد، يارى تمام آنها را از خود دور كرده كه آنها به نداى او پاسخ نمى گويند در اين صورت خود را از سود فراوان خويشاوندان محروم ساخته و گروهى را از يارى خود باز داشته است).

ترجمه خطبه ۲۴

(از خطبه هاى امام كه در شهر كوفه ايراد فرمود).

ضرورت آمادگی برای جهاد

_____________________

۱. فالج یاسر: در دوران جاهلیّت شتری را می کشتند و برای تقسیم گوشت آن به مسابقه تیر اندازی متوسّل می شدند، ده تیر بود که هفت عدد آن علامتی مخصوص داشت و سه تای آن بدون نشان بود هر کس که تیر او به هدف می خورد سهم بیشتری از گوشت شتر داشت. از این رو هر کسی دوست داشت که همان آغازین تیری را که رها می کند به هدف زده برنده مسابقه باشد.

۴۷

وَ لَعَمْرِي ما عَلَيَّ مِنْ قِتَالِ مَنْ خَالَفَ الْحَقّ ، َ وَ خَابَطَ الْغَيَّ، مِنْ إدْهَانٍ وَ لا إِيهَانٍ. فَاتَّقُوا اللَّهَ عِبَادَ اللَّهِ، وَ فِرُّوا إلَى اللَّهِ مِنَ اللَّهِ، وَ امْضُوا فِي الَّذِي نَهَجَهُ لَكُمْ، وَ قُومُوا بِمَا عَصَبَهُ بِكُمْ، فَعَلِيُّ ضَامِنٌ لِفَلْجِكُمْ آجِلاً إ نْ لَمْ تُمْنَحُوهُ عَاجِلاً.

۲۵- و من خطبة لهعليه‌السلام

سیاسی، تاریخی، علمی، اجتماعی

وَ قَدْ تَواتَرَتْ عَلَيْهِ الا خْبارُ بِاستِيلأِ أَصْحابِ مُعاوِيَةَ عَلَى الْبِلادِ، وَ قَدِمَ عَلَيْهِ عامِلاهُ عَلَى الْيَمَنِ وَ هُما عُبَيْدُاللّهِ بْنُ عَباسٍ وَ سَعيدُ بْنُ نَمْرانُ لَمَا غَلَبَ عَلَيْها بُسْرُ بْنُ أَبِي أَرْطاةَ، فَقام ع عَلَى الْمِنْبَرِ ضَجِرا بِتَثاقُلِ أَصْحابِهِ عَنِ الْجِهادِ وَ مُخالَفَتِهِمْ لَهُ فِي الرَّأي، فَقالَ:

اسباب هزیمة اهل الکوفة

ما هِيَ إلا الْكُوفَةُ أَقْبِضُهَا وَ أَبْسُطُهَا، إنْ لَمْ تَكُونِي إلا أَنْتِ تَهُبُّ أَعاصِيرُكِ فَقَبَّحَكِ اللَّهُ!

وَ تَمَثَّلَ بِقَوْلِ الشَّاعِرِ:

لَعَمْرُ أَبِيكَ الْخَيْرِ يَا عَمْرُو إِنَّنِي

عَلَى وَضَرٍ مِنْ ذَا الْإِنَأِ قَلِيلِ

ثُمَّ قَالَعليه‌السلام :أُنْبِئْتُ بُسْرا قَدِ اطَّلَعَ الْيَمَنَ وَ إ نِّي وَ اللَّهِ لَأَظُنُّ أَنَّ هَؤُلأِ الْقَوْمَ سَيُدَالُونَ مِنْكُمْ بِاجْتِمَاعِهِمْ عَلى باطِلِهِمْ وَ تَفَرُّقِكُمْ عَنْ حَقِّكُمْ، وَ بِمَعْصِيَتِكُمْ إ مامَكُمْ فِي الْحَقِّ وَ طَاعَتِهِمْ إ مامَهُمْ فِي الْباطِلِ، وَ بِأَدَائِهِمُ الْأَمَانَةَ إ لى صاحِبِهِمْ وَ خِيانَتِكُمْ وَ بِصَلاحِهِمْ فِي بِلادِهِمْ وَ فَسادِكُمْ. فَلَوِ ائْتَمَنْتُ أَحَدَكُمْ عَلَى قَعْبٍ لَخَشِيتُ أَنْ يَذْهَبَ بِعِلاَقَتِهِ .

سحقأ للامة الغادرة

اللَّهُمَّ إ نِّي قَدْ مَلِلْتُهُمْ وَ مَلُّونِي وَ سَئِمْتُهُمْ وَ سَئِمُونِي، فَأَبْدِلْنِي بِهِمْ خَيْرا مِنْهُمْ وَ أَبْدِلْهُمْ بِي شَرّا مِنِّي، اللَّهُمَّ مُثْ قُلُوبَهُمْ كَمَا يُمَاثُ الْمِلْحُ فِي الْمَأِ، أَما وَ اللَّهِ لَوَدِدْتُ أَنَّ لِي بِكُمْ أَلْفَ فَارِسٍ مِنْ بَنِي فِرَاسِ بْنِ غَنْمٍ :

هُنَالِكَ لَوْ دَعَوْتَ أَتاكَ مِنْهُمْ

فَوارِسُ مِثْلُ أَرْمِيَةِ الْحَمِيمِ

ثُمَّ نَزَلَ ع مِنَ الْمِنْبَرِ. أَقُولُ: الا رْمِيِةُ جَمْعُ رَمِىٍَّّ وَ هُوَ السَّحابُ، والْحَميمُ هاهُنا وَقْتُ الصَّيْفِ، و إ نَّما خَصَّ الشاعِرُ سَحابَ الصَيْفِ بِالذِّكْرِ لا نَّهُ أشَدُ جُفُولا وَ أَسْرَعُ خُفُوفا، لا نَّهُ لا مأ فِيهِ، و إ نَّما يَكُونَ السَحابُ ثَقيلَ الْسَيْرِ لامْتِلائِهِ بِالمأِ، وَ ذَلِكَ لا يَكُونَ فِي الا كْثَرِ إ لا زَمانَ الشتأِ، و إ نَّما أرادَ الشاعِرُ وَصْفَهُمْ بالسُرْعَةِ إ ذا دُعُوا والا غاثَةِ إ ذا استُغِيثُوا، والْدَّلِيلُ عَلى ذلِكَ قَوْلُهُ: هُنالِكَ لَوْ دَعَوْتَ أَتاك مِنْهُمْ

۲۶- و من خطبة لهعليه‌السلام

سیاسی، تاریخ، اعتقادی، اجتماعی

الوضع الجاهلی

إِنَّ اللَّهَ بَعَثَ مُحَمَّداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نَذِيرا لِلْعَالَمِينَ وَ أَمِينا عَلَى التَّنْزِيلِ وَ أَنْتُمْ مَعْشَرَ الْعَرَبِ عَلَى شَرِّ دِينٍ وَ فِي شَرِّ دَارٍ مُنِيخُونَ بَيْنَ حِجَارَةٍ خُشْنٍ وَ حَيَّاتٍ صُمِّ تَشْرَبُونَ الْكَدِرَ وَ تَأْكُلُونَ الْجَشِبَ،

۴۸

سوگند به جان خودم، در مبارزه با مخالفان حق، و آنان كه در گمراهى و فساد غوطه ورند، يك لحظه مدارا و سستى نمى كنم. پس اى بندگان خدا از خدا بترسيد و از خدا، به سوى خدا فرار كنيد، و از راهى كه براى شما گشوده برويد، و وظايف و مقرّراتى كه براى شما تعيين كرده به پا داريد اگر چنين باشيد، علىعليه‌السلام ضامن پيروزى شما در آينده مى باشد، گرچه هم اكنون به دست نياوريد.

ترجمه خطبه ۲۵

(اين خطبه را در سال ۴۰ هجرى زمانى ايراد فرمود كه گزارش هاى پياپى از شكست ياران امامعليه‌السلام به كوفه مى رسيد و عبيد اللّه بن عباس و سعيد بن نمران، فرمانداران امام در يمن از بسر بن ابى ارطاة، شكست خورده به كوفه برگشتند. امامعليه‌السلام براى سرزنش ياران جهت كندى و ركود در جهاد، و مخالفت از دستورهاى رهبرى، خطبه را ايراد فرمود كه آخرين سخنرانى امام است)

علل شكست ملّت ها

(علل شكست كوفيان، و پيروزى شاميان): اكنون جز شهر كوفه در دست من باقى نمانده است، كه آن را بگشايم يا ببندم. اى كوفه! اگر فقط تو براى من باشى، آن هم برابر اين همه مصيبت ها و طوفان ها چهره ات زشت باد!.آنگاه به گفته شاعر مثال آور د: (به جان پدرت سوگند اى عمرو(۱) كه سهم اندكى از ظرف و پيمانه داشتم). سپس ادامه داد: به من خبر رسيده كه بسر بن ارطاة(۲) بر يمن تسلّط يافته، سوگند به خدا مى دانستم كه مردم شام به زودى بر شما غلبه خواهند كرد.(۳) زيرا آنها در يارى كردن باطل خود، وحدت دارند، و شما در دفاع از حق متفرّقيد! شما امام خود را در حق نافرمانى كرده و آنها امام خود را در باطل فرمانبردارند!. آنها نسبت به رهبر خود امانت دار و شما خيانتكاريد؛ آنها در شهرهاى خود به اصلاح و آبادانى مشغولند و شما به فساد و خرابى؛ (آنقدر فرومايه ايد) اگر من كاسه چوبى آب را به يكى از شماها امانت دهم مى ترسم كه بند آن را بدزديد.

نفرين به امّت خيانتكار

خدايا! من اين مردم را با پند و تذكّرهاى مداوم خسته كردم و آنها نيز مرا خسته نمودند، آنها از من به ستوه آمده، و من از آنان به ستوه آمده، دل شكسته ام، به جاى آنان افرادى بهتر به من مرحمت فرما، و به جاى من بدتر از من بر آنها مسلّط كن. خدايا! دل هاى آنان را، آنچنان كه نمك در آب حل مى شود، آب كن!. به خدا سوگند! دوست داشتم، به جاى شما كوفيان، هزار سوار از بنى فراس بن غنم(۴) مى داشتم كه: «اگر آنان را مى خواندى، سوارانى از ايشان نزد تو مى آمدند مبارز و تازنده چون ابر تابستانى » آنگاه امام از منبر فرود آمد.

مى گويم : «آرميه» جمع «رمىّ» به معناى ابر است، و «حميم» گرماى تابستان، كه شاعر ابر تابستانى را ياد كرده است از آن رو كه سبكبار و زود گذر است، و بارانى ندارد زيرا ابرهاى سنگين به جهت تراكم بخار و پر آب بودنشان به كندى حركت مى كنند كه چنين ابرهايى بيشتر در فصل زمستان يافت مى شود. در اينجا شاعر، سواران قبيله را به جهت شتاب آنان در پذيرفتن دعوت به هنگام فرياد رسى، به ابر تابستانى تشبيه كرده است كه گفت:«هنا لك لو دعوت، أتاك منهم »

ترجمه خطبه ۲۶

(پس از كشته شدن محمّد بن ابى بكر در مصر در سال ۳۷ هجرى امام اين سخنرانى را در كوفه ايراد كرد كه سيّد رضى قسمت هايى از آن را آورده).

شناخت فرهنگ جاهليّت

خداوند، پيامبر اسلام، حضرت محمّدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را هشدار دهنده جهانيان مبعوث فرمود، تا امين و پاسدار وحى الهى باشد، آنگاه كه شما ملّت عرب، بدترين دين را داشته، و در بدترين خانه زندگى مى كرديد؛ ميان غارها، سنگهاى خشن و مارهاى سمّى خطرناك فاقد شنوايى، به سر مى برديد؛ آب هاى آلوده مى نوشيديد و غذاهاى ناگوار مى خورديد؛

_____________________

۱. شخص مورد نظر شاعر ابو جندب هذلی است.

۲. بسر بن ارطاه از فرماندهان خون ریز و سفّاک معاویه بود که به کسی رحم نمی کرد، به کاروان حاجیان خانه خدا حمله کرد، هر جا شیعیان امام علیعليه‌السلام را می یافت می کشت، به شهر یمن حمله برد و کودکان ابن عبّاس را سر برید و سر انجام دیوانه شد و مرد.

۳. اشاره به: پاتولوژی PATHOLOCGY (آسیب شناسی اجتماعی) که چگونه جامعه ای به کمال می رسد یا سقوط می کند.

۴. قبیله بنی فراس به دلاوری و جرأت مشهور بوده اند.

۴۹

وَ تَسْفِكُونَ دِمَاءَكُمْ وَ تَقْطَعُونَ أَرْحَامَكُمْ. الْأَصْنَامُ فِيكُمْ مَنْصُوبَةٌ، وَ الْآثَامُ بِكُمْ مَعْصُوبَةٌ.

مظلومیة الامام علی عليه‌السلام

فَنَظَرْتُ فَإِذَا لَيْسَ لِي مُعِينٌ إِلا أَهْلُ بَيْتِي، فَضَنِنْتُ بِهِمْ عَنِ الْمَوْتِ، وَ أَغْضَيْتُ عَلَى الْقَذَى، وَ شَرِبْتُ عَلَى الشَّجَا، وَ صَبَرْتُ عَلَى أَخْذِ الْكَظَمِ، وَ عَلَى أَمَرَّ مِنْ طَعْمِ(الحزن) الْعَلْقَمِ.

التعریف بعمرو بن العاص

و منها: وَ لَمْ يُبَايِعْ حَتَّى شَرَطَ أَنْ يُؤْتِيَهُ عَلَى الْبَيْعَةِ ثَمَنا، فَلاَ ظَفِرَتْ يَدُ الْبَائِعِ، وَ خَزِيَتْ أَمَانَةُ الْمُبْتَاعِ، فَخُذُوا لِلْحَرْبِ أُهْبَتَهَا، وَ أَعِدُّوا لَهَا عُدَّتَهَا، فَقَدْ شَبَّ لَظَاهَا، وَ عَلاَ سَنَاهَا، وَ اسْتَشْعِرُوا الصَّبْرَ، فَإِنَّهُ أَدْعَى إِلَى النَّصْرِ.

۲۷- و من خطبة لهعليه‌السلام

سیاسی، اجتماعی، اعتقادی

فضل الجهاد

أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ الْجِهَادَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ، فَتَحَهُ اللَّهُ لِخَاصَّةِ أَوْلِيَائِهِ. وَ هُوَ لِبَاسُ التَّقْوَى وَ دِرْعُ اللَّهِ الْحَصِينَةُ، وَ جُنَّتُهُ الْوَثِيقَةُ فَمَنْ تَرَكَهُ رَغْبَةً عَنْهُ أَلْبَسَهُ اللَّهُ ثَوْبَ الذُّلِّ، وَ شَمِلَهُ الْبَلاَءُ، وَ دُيِّثَ بِالصَّغَارِ وَ اَلْقَماءَةِ، وَ ضُرِبَ عَلَى قَلْبِهِ بِالْإِسْهَابِ(الأسداد) ، وَ أُدِيلَ الْحَقُّ مِنْهُ بِتَضْيِيعِ الْجِهَادِ وَ سِيمَ الْخَسْفَ، وَ مُنِعَ النَّصَفَ.

الدعوة علی الجهاد

أَلا وَ إِنِّي قَدْ دَعَوْتُكُمْ إِلَى قِتَالِ(حرب) هَؤُلاَءِ الْقَوْمِ لَيْلاً وَ نَهَاراً، وَ سِرّاً وَ إِعْلاَناً، وَ قُلْتُ لَكُمُ: اغْزُوهُمْ قَبْلَ أَنْ يَغْزُوكُمْ، فَوَاللَّهِ مَا غُزِيَ قَوْمٌ قَطُّ فِي عُقْرِ دَارِهِمْ إِلَّا ذَلُّوا. فَتَوَاكَلْتُمْ وَ تَخَاذَلْتُمْ حَتَّى شُنَّتْ عَلَيْكُمُ الْغَارَاتُ، وَ مُلِكَتْ عَلَيْكُمُ الْأَوْطَانُ. وَ هَذَا أَخُو غَامِدٍ قَدْ وَرَدَتْ خَيْلُهُ الْأَنْبَارَ، وَ قَدْ قَتَلَ حَسَّانَ بْنَ حَسَّانَ الْبَكْرِيَّ، وَ أَزَالَ خَيْلَكُمْ عَنْ مَسَالِحِهَا. وَ لَقَدْ بَلَغَنِي أَنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ كَانَ يَدْخُلُ عَلَى الْمَرْأَةِ الْمُسْلِمَةِ، وَ الْأُخْرَى الْمُعَاهِدَةِ، فَيَنْتَزِعُ حِجْلَهَا وَ قُلُبَهَا وَ قَلاَئِدَهَا وَ رُعُثَهَا مَا تَمْتَنِعُ(تمنع) مِنْهُ إِلا بِالاِسْتِرْجَاعِ وَ الاِسْتِرْحَامِ. ثُمَّ انْصَرَفُوا وَافِرِينَ مَا نَالَ رَجُلاً مِنْهُمْ كَلْمٌ وَ لاَ أُرِيقَ لَهُمْ دَمٌ؛ فَلَوْ أَنَّ امْرَأً مُسْلِماً مَاتَ مِنْ بَعْدِ هَذَا أَسَفاً مَا كَانَ بِهِ مَلُوماً، بَلْ كَانَ بِهِ عِنْدِي جَدِيراً. فَيَا عَجَباً! عَجَباً وَ اللَّهِ يُمِيتُ الْقَلْبَ وَ يَجْلِبُ الْهَمَّ مِنَ اجْتِمَاعِ هَؤُلاَءِ الْقَوْمِ عَلَى بَاطِلِهِمْ، وَ تَفَرُّقُكُمْ عَنْ حَقِّكُمْ! فَقُبْحاً لَكُمْ وَ تَرَحاً، حِينَ صِرْتُمْ غَرَضاً يُرْمَى!

يُغَارُ عَلَيْكُمْ وَ لاَ تُغِيرُونَ؟ وَ تُغْزَوْنَ وَ لاَ تَغْزُونَ؟ وَ يُعْصَى اللَّهُ وَ تَرْضَوْنَ؟ فَإِذَا أَمَرْتُكُمْ بِالسَّيْرِ

۵۰

خون يكديگر را به ناحق مى ريختيد، و پيوند خويشاوندى را مى برديد، بت ها ميان شما پرستش مى شد، و مفاسد و گناهان، شما را فرا گرفته بود.

مظلوميّت و تنهايى علىعليه‌السلام

پس از وفات پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و بى وفايى ياران، به اطراف خود نگاه كرده ياورى جز اهل بيت خود نديدم، «كه اگر مرا يارى كنند، كشته خواهند شد» پس به مرگ آنان رضايت ندادم. چشم پر از خار و خاشاك را ناچار فرو به ستم، و با گلويى كه استخوان شكسته در آن گير كرده بود جام تلخ حوادث را نوشيدم و خشم خويش فرو خوردم و بر نوشيدن جام تلخ تر از گياه حنظل، شكيبايى نمودم. (قسمت ديگرى از همين خطبه)

معرّفى عمرو عاص و ضرورت آمادگى نظامى

عمرو عاص با معاويه بيعت نكرد مگر آن كه شرط كرد تا براى بيعت، بهايى(حكومت مصر) دريافت دارد، كه در اين معامله شوم، دست فروشنده هرگز به پيروزى نرسد و سرمايه خريدار به رسوايى كشانده شود. اى مردم كوفه! آماده پيكار شويد و ساز و برگ جنگ فراهم آوريد؛ زيرا كه آتش جنگ زبانه كشيده و شعله هاى آن بالا گرفته است، صبر و استقامت را شعار خويش سازيد كه پيروزى مى آورد.

ترجمه خطبه ۲۷

(وقتى خبر تهاجم سربازان معاويه به شهر انبار در سال ۳۷.هجرى، و سستى مردم به امام ابلاغ شد فرمود)(۱)

ارزش جهاد در راه خدا

پس از ستايش پروردگار، جهاد در راه خدا، درى از درهاى بهشت است، كه خدا آن را به روى دوستان مخصوص خود گشوده است. جهاد، لباس تقوا، و زره محكم، و سپر مطمئن خداوند است، كسى كه جهاد را ناخوشايند دانسته و ترك كند، خدا لباس ذلّت و خوارى بر او مى پوشاند، و دچار بلا و مصيبت مى شود و كوچك و ذليل مى گردد، دل او در پرده گمراهى مانده و حق از او روى مى گرداند، به جهت ترك جهاد، به خوارى محكوم و از عدالت محروم است.

دعوت به مبارزه و نكوهش از نافرمانى كوفيان

آگاه باشيد! من شب و روز، پنهان و آشكار، شما را به مبارزه با شاميان دعوت كردم و گفتم پيش از آن كه آنها با شما بجنگند با آنان نبرد كنيد. به خدا سوگند! هر ملّتى كه درون خانه خود مورد هجوم قرار گيرد، ذليل خواهد شد. امّا شما سستى به خرج داديد، و خوارى و ذلّت پذيرفتيد، تا آنجا كه دشمن پى در پى به شما حمله كرد و سر زمين هاى شما را تصرّف نمود. و اينك، فرمانده معاويه، (مرد غامدى)(۲) با لشكرش وارد شهر انبار شده و فرماندار من،«حسّان بن حسّان بكرى» را كشته و سربازان شما را از مواضع مرزى بيرون رانده است. به من خبر رسيده كه مردى از لشكر شام به خانه زنى مسلمان و زنى غير مسلمان كه در پناه حكومت اسلام بوده وارد شده، و خلخال و دستبند و گردن بند و گوشواره هاى آنها را به غارت برده، در حالى كه هيچ وسيله اى براى دفاع، جز گريه و التماس كردن، نداشته اند.

لشكريان شام با غنيمت فراوان رفتند بدون اين كه حتّى يك نفر آنان، زخمى بردارد، و يا قطره خونى از او ريخته شود، اگر براى اين حادثه تلخ، مسلمانى از روى تأسّف بميرد، ملامت نخواهد شد، و از نظر من سزاوار است.! شگفتا! شگفتا! به خدا سوگند، اين واقعيّت قلب انسان را مى ميراند و دچار غم و اندوه مى كند كه شاميان در باطل خود وحدت دارند، و شما در حق خود متفرّقيد. زشت باد روى شما و از اندوه رهايى نيابيد كه آماج تير بلا شديد!.

به شما حمله مى كنند، شما حمله نمى كنيد؟! با شما مى جنگند، شما نمى جنگيد؟! اين گونه معصيت خدا مى شود و شما رضايت مى دهيد؟ وقتى در تابستان فرمان حركت به سوى دشمن مى دهم،

_____________________

۱. انبار، شهری مرزی بین عراق و شام در ۷۲ کیلو متری بغداد، در کرانه شرقی فرات، مقابل شهر (هیت) بود.

۲. سفیان بن عوف غامدی، از سرداران معاویه و اهل یمن بود، غامد نام قبیله ای در یمن است.

۵۱

إِلَيْهِمْ فِي أَيَّامِ الْحَرِّ (الصَیف) قُلْتُمْ: هَذِهِ حَمَارَّةُ الْقَيْظِ، أَمْهِلْنَا يُسَبَّخْ عَنَّا الْحَرُّ، وَ إِذَا أَمَرْتُكُمْ بِالسَّيْرِ إِلَيْهِمْ فِي الشِّتَاءِقُلْتُمْ: هَذِهِ صَبَارَّةُ الْقُرِّ، أَمْهِلْنَا يَنْسَلِخْ عَنَّا الْبَرْدُ؛ كُلُّ هَذَا فِرَارا مِنَ الْحَرِّ وَ الْقُرِّ؛ فَإِذَا كُنْتُمْ مِنَ الْحَرِّ وَ الْقُرِّ تَفِرُّونَ، فَأَنْتُمْ وَ اللَّهِ مِنَ السَّيْفِ أَفَرُّ!

مطلومیتة الامام و أسباب هزمیة الکوفیّین

يَا أَشْبَاهَ الرِّجَالِ وَ لاَ رِجَالَ! حُلُومُ الْأَطْفَالِ، وَ عُقُولُ رَبَّاتِ الْحِجَالِ، لَوَدِدْتُ أَنِّي لَمْ أَرَكُمْ وَ لَمْ أَعْرِفْكُمْ مَعْرِفَةً وَ اللَّهِ جَرَّتْ نَدَماً، وَ أَعْقَبَتْ سَدَماً(ذمّا) . قَاتَلَكُمُ اللَّهُ! لَقَدْ مَلا تُمْ قَلْبِي قَيْحا، وَ شَحَنْتُمْ صَدْرِي غَيْظاً، وَ جَرَّعْتُمُونِي نُغَبَ التَّهْمامِ أَنْفاساً، وَ أَفْسَدْتُمْ عَلَيَّ رَأْيِي بِالْعِصْيَانِ وَ الْخِذْلاَنِ؛ حَتَّى قَالَتْ قُرَيْشٌ: إِنَّ ابْنَ أَبِي طَالِبٍ رَجُلٌ شُجَاعٌ، وَ لَكِنْ لاَ عِلْمَ لَهُ بِالْحَرْبِ. لِلَّهِ أَبُوهُمْ! وَ هَلْ أَحَدٌ مِنْهُمْ أَشَدُّ لَهَا مِرَاساً(مقاما) ، وَ أَقْدَمُ فِيهَا مَقَاما مِنِّى! لَقَدْ نَهَضْتُ فِيهَا وَ مَا بَلَغْتُ الْعِشْرِينَ، وَ ها أَنا ذَا قَدْ ذَرَّفْتُ عَلَى السِّتِّينَ! وَ لَكِنْ لاَ رَأْيَ لِمَنْ لاَ يُطَاعُ!

۲۸- و من خطبة لهعليه‌السلام

اخلاقی، اجتماعی، اعتقادی

معرفة الدنیا

أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ الدُّنْيَا أَدْبَرَتْ، وَ آذَنَتْ بِوَدَاعٍ، وَ إِنَّ الْآخِرَةَ قَدْ أَقْبَلَتْ وَ أَشْرَفَتْ بِاطِّلاَعٍ. أَلاَ وَ إِنَّ الْيَوْمَ الْمِضْمَارَ، وَ غَدا السِّبَاقَ، وَ السَّبَقَةُ الْجَنَّةُ، وَ الْغَايَةُ النَّارُ؛ أَ فَلاَ تَائِبٌ مِنْ خَطِيئَتِهِ قَبْلَ مَنِيَّتِهِ! أَلاَ عَامِلٌ لِنَفْسِهِ قَبْلَ يَوْمِ بُؤْسِهِ! أَلاَ وَ إِنَّكُمْ فِي أَيَّامِ أَمَلٍ مِنْ وَرَائِهِ أَجَلٌ؛ فَمَنْ عَمِلَ فِي أَيَّامِ أَمَلِهِ قَبْلَ حُضُورِ أَجَلِهِ، فَقَدْ نَفَعَهُ عَمَلُهُ وَ لَمْ يَضْرُرْهُ أَجَلُهُ، وَ مَنْ قَصَّرَ فِي أَيَّامِ أَمَلِهِ قَبْلَ حُضُورِ أَجَلِهِ فَقَدْ خَسِرَ عَمَلُهُ، وَ ضَرَّهُ أَجَلُهُ. أَلاَ فَاعْمَلُوا فِي الرَّغْبَةِ كَمَا تَعْمَلُونَ فِي الرَّهْبَةِ. أَلاَ وَ إِنِّي لَمْ أَرَ كَالْجَنَّةِ نَامَ طَالِبُهَا، وَ لاَ كَالنَّارِ نَامَ هَارِبُهَا، أَلاَ وَ إِنَّهُ مَنْ لاَ يَنْفَعُهُ الْحَقُّ يَضُرُّهُ الْبَاطِلُ، وَ مَنْ لاَ يَسْتَقِيمُ(یستقم) بِهِ الْهُدَى، يَجُرُّ(یجره) بِهِ الضَّلاَلُ إِلَى الرَّدَى. أَلاَ وَ إِنَّكُمْ قَدْ أُمِرْتُمْ بِالظَّعْنِ، وَ دُلِلْتُمْ عَلَى الزَّادِ؛ وَ إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَيْكُمُ اثْنَتَانِ: اتِّبَاعُ الْهَوَى، وَ طُولُ الْأَمَلِ، فَتَزَوَّدُوا فِى الدُّنْيَا مِنَ الدُّنْيَا مَا تَحْرُزُونَ (تحوزون) بِهِ أَنْفُسَكُمْ غَداً.

أَقُولُ:إنَّه لَوْ كانَ كَلامُ يَأخُذُ بِالا عْناقِ إ لى الزُّهْدِ فِي الْدُنْيا وَ يَضْطَرُّ إلى عَمَلِ الا خِرَةِ لَكانَ هذَا الْكَلامَ، وَ كَفى بِهِ قاطِعا لِعَلائِقِ الا مالِ، وَ قادِحا زِنادَ الاتَّعاظِ والازْدِجارِ، وَ مِنْ أعْجَبِهِ قَوْلُهُعليه‌السلام : «ألا وَ إنَّ الْيَومَ الْمِضْمارَ وَ غَدَا السِّباقَ، والسَّبْقَةُ الْجَنَّةُ وَالْغايَةُ النارُ» فإنَّ فيهِ مَعَ فَخامَةِ اللَّفْظِ وَ عَظِمَ قَدْرِ الْمَعنى وَ صادِقِ التَّمْثِيلِ وَ واقِع التَّشْبِيهِ سِرا عَجِيبا وَ مَعْنى لَطيفا وَ هُوَ قَوْلُهُعليه‌السلام «والسَّبْقَةُ الْجَنَّةُ، والغايَةُ النارُ» فَخالَفَ بَيْنَ اللَّفْظَيْنِ لاختلافِ الْمَعْنَيَيْنِ، وَ لَمْ يَقُل: وَالسَّبْقَةُ النارُ، كَما قالَ وَالسَّبْقَةُ الجَنَّةُ، لا نَّ الاسْتِباقَ إنّما يَكُونُ إلى أَمْرٍ مَحْبُوبٍ وَ غَرَضٍ مَطْلوبٍ، وَ هذِهِ صِفَةُ الْجَنَّةِ، وَ لَيْسَ هذا الْمَعْنى مَوْجودا فِي النارِ نَعوذُ بِاللّهِ مِنْها! فَلَمْ يَجُزْ أَنْ يَقُولَ والسَّبْقَةُ النارُ، بلْ قالَ: والْغايَةُ النارُ، لا نَّ الْغايَةَ قَدْ يَنْتَهي إلَيها مَنْ لا يَسُرُه الانتهأُ إ ليها، وَ مَنْ يَسُرُهُ ذلِكَ فَصَلَحَ أَنْ يُعَبَّرَ بِها عَنِ الا مْرَيْنَ مَعا فَهِىٍَّ فِي هذَا الْمَوْضِعِ كِالْمَصيرِ وَالْمالِ، قالَ اللهُ تَعالى: «قُلْ تَمَتَّعُوا فَإِنَّ مَصِيرَكُمْ إِلَى النّارِ» وَ لا يَجوزُ فِي هذَا الْمَوْضِعِ أَنْ يُقالَ سَبْقَتِكُمْ إلى النَارِ، فَتَأَمَّلْ ذلِكَ فَباطِنُهُ عَجيبُ وَ غَوْرُهُ بَعيدٌ لَطِيفٌ،

۵۲

مى گوييد هوا گرم است، مهلت ده تا سوز گرما بگذرد، و آنگاه كه در زمستان فرمان جنگ مى دهم، مى گوييد: هوا خيلى سرد است بگذار سرما برود. همه اين بهانه ها براى فرار از سرما و گرما بود وقتى شما از گرما و سرما فرار مى كنيد، به خدا سوگند كه از شمشير بيشتر گريزانيد!.

مظلوميّت امامعليه‌السلام ، و علل شكست كوفيان

اى مرد نمايان نامرد! اى كودك صفتان بى خرد كه عقل هاى شما به عروسان پرده نشين شباهت دارد! چقدر دوست داشتم كه شما را هرگز نمى ديدم و هرگز نمى شناختم! شناسايى شما-سوگند به خدا - كه جز پشيمانى حاصلى نداشت، و اندوهى غم بار سر انجام آن شد. خدا شما را بكشد كه دل من از دست شما پر خون، و سينه ام از خشم شما مالامال است! كاسه هاى غم و اندوه را، جرعه جرعه به من نوشانديد، و با نافرمانى و ذلّت پذيرى، رأى و تدبير مرا تباه كرديد، تا آنجا كه قريش در حق من گفت:«بى ترديد پسر ابى طالب مردى دلير است ولى دانش نظامى ندارد» .

خدا پدرشان را مزد دهد،(۱) آيا يكى از آنها تجربه هاى جنگى سخت و دشوار مرا دارد؟ يا در پيكار توانست از من پيشى بگيرد؟ هنوز بيست سال نداشتم، كه در ميدان نبرد حاضر بودم، هم اكنون كه از شصت سال گذشته ام. امّا دريغ، آن كس كه فرمانش را اجرا نكنند، رأيى نخواهد داشت.

ترجمه خطبه ۲۸

(اين خطبه را در يكى از روزهاى عيد فطر ايراد فرمود.)

دنیا شناسی

پس از حمد و ستايش الهى، همانا دنيا روى گردانيده، و وداع خويش را اعلام داشته است، و آخرت به ما روى آورده، و پيشروان لشكرش نمايان شده. آگاه باشيد! امروز، روز تمرين و آمادگى، و فردا روز مسابقه است، پاداش برندگان، بهشت، و كيفر عقب ماندگان آتش است. آيا كسى هست كه پيش از مرگ، از اشتباهات خود، توبه كند آيا كسى هست كه قبل از فرا رسيدن روز دشوار قيامت، اعمال نيكى انجام دهد؟.

آگاه باشيد! هم اكنون در روزگار آرزوهاييد، كه مرگ را در پى دارد؛ پس هر كس در ايّام آرزوها، پيش از فرا رسيدن مرگ، عمل نيكو انجام دهد، بهرمند خواهد شد، و مرگ او را زيانى نمى رساند، و آن كس كه در روزهاى آرزوها، پيش از فرارسيدن مرگ كوتاهى كند، زيانكار و مرگ او زيانبار است، همانگونه كه به هنگام ترس و ناراحتى براى خدا عمل مى كنيد، در روزگار خوشى و كاميابى نيز عمل كنيد.

آگاه باشيد! هرگز چيزى مانند بهشت نديدم كه خواستاران آن در خواب غفلت باشند، و نه چيزى مانند آتش جهنّم، كه فراريان آن چنين در خواب فرو رفته باشند!.

آگاه باشيد! آن كس را كه حق منفعت نرساند، باطل به او زيان خواهد رساند، و آن كس كه هدايت راهنماى او نباشد، گمراهى او را به هلاكت خواهد افكند. آگاه باشيد! به كوچ كردن فرمان يافتيد و براى جمع آورى توشه آخرت راهنمايى شديد.همانا، وحشتناك ترين چيزى كه بر شما مى ترسم، هواپرستى، و آرزوهاى دراز است. پس، از اين دنيا توشه برگيريد تا فردا خود را با آن حفظ نماييد.

مى گويم :(اگر سخنى باشد كه مردم را به سوى زهد بكشاند و به عمل آخرت وادار سازد همين سخن است، كه مى تواند علاقه انسان را از آرزوها قطع كند، و نور بيدارى و تنفّر از اعمال زشت را در قلب ايجاد كند، و از شگفت آورترين جمله هاى مزبور اين جمله است كه فرمود :«الا و انّ اليوم المضمار و غدّا السّباق و السبقة الجنة و الغاية النار» .«آگاه باشيد امروز روز تمرين و آمادگى، و فردا روز مسابقه است و جايزه برندگان بهشت، و سرانجام عقب ماندگى، آتش خواهد بود» .

زيرا با اينكه در اين كلام الفاظ بلند و معانى گران قدر و تمثيل صحيح، و تشبيه واقعى مى باشد سرّى عجيب و معنايى لطيف در آن نهفته شده است و آن جمله «و السبقة الجنة و الغاية النار» است، امام بين اين دو لفظ «السبقة» و «الغاية» بخاطر اختلاف معنا جدائى افكنده است، نگفته «السّبقة النار» چنانكه «السّبقة الجنّة» گفته است، زيرا سبقت جستن در مورد امرى دوست داشتنى است، و اين از صفات بهشت است و اين معنا در آتش «كه از آن بخدا پناه مى بريم» وجود ندارد ،

امام جائز ندانسته كه بگويد: «السبقة النار» بلكه فرموده است الغاية النّار، زيرا مفهوم غايت (پايان) مفهوم وسيعى است كه در موضوعات مسرّت بخش و غير مسرّت بخش به كار مى رود و در حقيقت مرادف «مصير» و «مآل» است كه به معنى سر انجام مى آيد چنانكه خداوند مى فرمايد: وَ جَعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً لِيُضِلُّوا عَنْ «به كافران بگو بهره بگيريد كه سرانجام شما به سوى آتش است». در اين خطبه دقّت كنيد كه باطنى شگفت آور و عمقى زياد دارد.

_____________________

۱. جمله دعائیّه است که گاه در نکوهش و کنایه زدن بکار می رود.

۵۳

وَ كَذلِكَ أَكْثَرُ كَلامِهِعليه‌السلام : وَفِي بَعْضِ النُّسَخِ وَ قَدْ جأَ فِي روايَةٍ أُخْرى: والسُّبْقَةُ الْجَنَّةُ بِضَمِّ السِّينِ، والسُّبْقَةُ عِنْدَهُم اسْمُ لِما يُجْعَلُ لِلْسابِق إ ذا سَبَقَ مِنْ مالٍ أَوْ عَرَضٍ، والْمَعْنيانِ مُتَقارِبانِ، لا نَّ ذلِكَ لا يَكُونُ جَزأ عَلى فِعْلِ الا مْرِ المَذْمومِ، وَ إ نَّما يَكونُ جَزأ عَلى فِعْل الا مرِ الْمَحمُودِ.

۲۹- و من خطبة لهعليه‌السلام

سیاسی، اخلاقی، تاریخی

بعد غارة الضحاک بن قیس صاحب معاویة علی الحاجّ بعد قصة الحکمین

أسباب هزمیة اله الکوفیین

أَيُّهَا النَّاسُ، الْمُجْتَمِعَةُ أَبْدَانُهُمْ، الْمُخْتَلِفَةُ أَهْوَاؤُهُمْ، كَلاَمُكُمْ يُوهِي الصُّمَّ الصِّلاَبَ، وَ فِعْلُكُمْ يُطْمِعُ فِيكُمُ الْأَعْدَاءً! تَقُولُونَ فِى الْمَجَالِسِ(مجالسکم) : كَيْتَ وَ كَيْتَ، فَإِذَا جَأَ الْقِتَالُ قُلْتُمْ: حِيدِى حَيَادِ! مَا عَزَّتْ دَعْوَةُ مَنْ دَعَاكُمْ، وَ لاَ اسْتَرَاحَ قَلْبُ مَنْ قَاسَاكُمْ، أَعَالِيلُ بِأَضَالِيلَ، وَ سَأَلْتُمُونِي التَّطْوِيلَ، دِفَاعَ ذِي الدَّيْنِ الْمَطُولِ. لاَ يَمْنَعُ الضَّيْمَ الذَّلِيلُ! وَ لاَ يُدْرَكُ الْحَقُّ إِلا بِالْجِدِّ! أَيَّ دَارٍ بَعْدَ دَارِكُمْ تَمْنَعُونَ، وَ مَعَ أَيِّ إِمَامٍ بَعْدِي تُقَاتِلُونَ؟ الْمَغْرُورُ وَ اللَّهِ مَنْ غَرَرْتُمُوهُ، وَ مَنْ فَازَ بِكُمْ فَازَ بِالسَّهْمِ الْأَخْيَبِ، وَ مَنْ رَمَى بِكُمْ فَقَدْ رَمَى بِأَفْوَقَ نَاصِلٍ. أَصْبَحْتُ وَ اللَّهِ لاَ أُصَدِّقُ قَوْلَكُمْ، وَ لاَ أَطْمَعُ فِي نَصْرِكُمْ، وَ لاَ أُوعِدُ الْعَدُوَّ بِكُمْ. مَا بَالُكُمْ؟ مَا دَوَاؤُكُمْ؟ مَا طِبُّكُمْ؟ الْقَوْمُ رِجَالٌ أَمْثَالُكُمْ. أَ قَوْلاً بِغَيْرِ عِلْمٍ(عمل) ! وَ غَفْلةً(عِفّةٍ) مِنْ غَيْرِ وَرَعٍ! وَ طَمَعا فِي غَيْرِ حَقِّ؟!

۳۰- و من كلام لهعليه‌السلام

فِي مَعْنى قَتْلِ عثُمْانَ

سیاسی

الرّد علی اشاعات الخصوم

لَوْ أَمَرْتُ بِهِ لَكُنْتُ قَاتِلاً، أَوْ نَهَيْتُ عَنْهُ لَكُنْتُ نَاصِراً، غَيْرَ أَنَّ مَنْ نَصَرَهُ لاَ يَسْتَطِيعُ أَنْ يَقُولَ: خَذَلَهُ مَنْ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ، وَ مَنْ خَذَلَهُ لاَ يَسْتَطِيعُ أَنْ يَقُولَ: نَصَرَهُ مَنْ هُوَ خَيْرٌ مِنِّي. وَ أَنَا جَامِعٌ لَكُمْ أَمْرَهُ، اسْتَأْثَرَ فَأَسَأَ الْأَثَرَةَ، وَ جَزِعْتُمْ فَأَسَأْتُمُ الْجَزَعَ وَ لِلَّهِ حُكْمٌ وَاقِعٌ فِي الْمُسْتَأْثِرِ وَ الْجَازِعِ.

۳۱- و من كلام لهعليه‌السلام

سیاسی، اخلاقی

لَما أَنْفَذَ عَبْدَ اللّهِ بْنَ عَبَاسٍ إلَى الزُّبَيْرِ يَسْتَفِيئهُ إلى طاعَتِهِ قبل الْحَرْبِ الْجَمَلْ

نفسیة طلحه و الزّبیر

لاَ تَلْقَيَنَّ طَلْحَةَ، فَإِنَّكَ إِنْ تَلْقَهُ تَجِدْهُ كَالثَّوْرِ عَاقِصاً قَرْنَهُ، يَرْكَبُ الصَّعْبَ وَ يَقُولُ:هُوَ الذَّلُولُ .

۵۴

و چنين است ديگر سخنان امامعليه‌السلام . و در بعضى نسخه هاى اين خطبه چنين آمده است «و السّبقة الجنة» (به ضم سين) به جایزه اى گفته مى شود كه به پيشتازان و برندگان مسابقه داده مى شود خواه وجه نقد باشد يا جنس ديگرى و معنى هر دو كلمه به هم نزديك است؛ زيرا پاداش را برابر كار نيك مى پردازند نه بد).

ترجمه خطبه ۲۹

(پس از آن كه ضحّاك بن قيس از طرف معاويه در سال ۳۷ هجرى به كاروان حجّاج بيت اللّه، حمله كرد و اموال آنان را به غارت برد، فرمود)

علل شکست کوفیان

اى مردم كوفه! بدن هاى شما در كنار هم، امّا افكار و خواسته هاى شما پراكنده است؛ سخنان ادّعايى شما، سنگ هاى سخت را مى شكند، ولى رفتار سست شما دشمنان را اميدوار مى سازد؛ در خانه هايتان كه نشسته ايد، ادّعاها و شعارهاى تند سر مى دهيد، امّا در روز نبرد، مى گوييد: اى جنگ! از ما دور شو، و فرار مى كنيد. آن كس كه از شما يارى خواهد، ذليل و خوار است، و قلب رها كننده شما آسايش ندارد. بهانه هاى نابخردانه مى آوريد، چون بدهكاران خواهان مهلت، از من مهلت مى طلبيد و براى مبارزه سستى مى كنيد.

بدانيد كه افراد ضعيف و ناتوان هرگز نمى توانند ظلم و ستم را دور كنند، و حق جز با تلاش و كوشش به دست نمى آيد، شما كه از خانه خود دفاع نمى كنيد چگونه از خانه ديگران دفاع مى نماييد؟ و با كدام امام پس از من به مبارزه خواهيد رفت؟.

به خدا سوگند! فريب خورده، آن كس كه به گفتار شما مغرور شود. كسى كه به اميد شما به سوى پيروزى رود، با كندترين پيكان به ميدان آمده است، و كسى كه بخواهد دشمن را به وسيله شما هدف قرار دهد، با تيرى شكسته، تيراندازى كرده است. به خدا سوگند! صبح كردم در حالى كه گفتار شما را باور ندارم، و به يارى شما اميدوار نيستم، و دشمنان را به وسيله شما تهديد نمى كنم. راستى شما را چه مى شود؟ دارويتان چيست؟ و روش درمانتان كدام است؟ مردم شام نيز همانند؟ شمايند آيا سزاوار است شعار دهيد و عمل نكنيد؟ و فراموش كارى بدون پرهيزكارى داشته، به غير خدا اميدوار باشيد؟.

ترجمه خطبه ۳۰

(پس از پخش شايعات دخالت امام در قتل عثمان در سال ۳۵ هجرى اين خطبه افشاگرانه را ايراد كرد).

پاسخ به شایعات دشمن

اگر به كشتن او(عثمان) فرمان داده بودم، قاتل بودم، و اگر از آن باز مى داشتم از ياوران او به شمار مى آمدم، با اين همه، كسى كه او را يارى كرد، نمى تواند بگويد كه از كسانى كه دست از يارى اش برداشتند بهترم،(۱) و كسانى كه دست از يارى اش برداشتند نمى توانند بگويند، ياورانش از ما بهترند. من جريان عثمان را برايتان خلاصه مى كنم: عثمان استبداد و خودكامگى پيشه كرد، و شما بى تابى كرديد و از حد گذرانديد، و خدا در خود كامگى و ستمكارى، و در بى تابى و تندروى، حكمى دارد(۲) كه تحقّق خواهد يافت.

ترجمه خطبه ۳۱

(در آغاز جنگ جَمَل در سال ۳۶ هجری، ابن عباس(۳) را برای پند دادن به سوی زبیر فرستاد و فرمود: )

روانشناسى طلحه و زبير

(۴) : با طلحه، ديدار مكن، زيرا در برخورد با طلحه، او را چون گاو وحشى يابى كه شاخش را تابيده و آماده نبرد است، سوار بر مركب سركش مى شود و مى گويد، رام است.

_____________________

۱. آن شخص (مروان) است که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم او را تبعید کرد امّا عثمان او را به مدینه آورد و داماد او شد و در انحراف و کشته شدن او نقش داشت.

۲. در سال ۳۵ هجری مخالفان عثمان با یکدیگر مکاتبه کردند، و بر عزل عثمان هم داستان شدند. از مصر دو هزار نفر به فرماندهی ابو حرب غافقی، و از کوفه دو هزار نفر به رهبری مالک اشتر و زید بن صوحان، و از بصره گروه زیادی به فرماندهی حرقوص بن زهیر، به طرف مدینه آمدند ابتداء در اطراف شهر جمع شدند و سپس در مسجد مدینه و آنگاه منزل عثمان را محاصره کردند، و پس از دروغ و عهد شکنی او را کشتند.

۳. عبد اللّه بن عبّاس بن عبد المطّلب است که خلفای عبّاسی به او منسوبند.

۴. زبیر بن عوام پسر عمّه امامعليه‌السلام بود زیرا مادرش صفیّه، عمّه امام علیعليه‌السلام بود، و از خویشاوندان نسبی امام به شمار می آمد.

۵۵

وَلكِنِ الْقَ الزُّبَيْرَ، فَاِنَّهُ اَلْيَنُ عَريكَةً، فَقُلْ لَهُ: يَقُولُ لَكَ ابْنُ خالِكَ: عَرَفْتَنى بِالْحِجازِ وَ اَنْكَرْتَنى بِالْعِراقِ! فَما عَدا مِمّا بَدا.اَقُولُ: هُوَ عليه‌السلام اَوَّلُ مَنْ سُمِعَتْ مِنْهُ هذِهِ الْكَلِمَةُ، اَعْنى: «فَما عَدا مِمّا بَدا» .

۳۲- و من خطبة لهعليه‌السلام

تاریخی، اجتماعی، اخلاقی، سیاسی

العذ التنازلی للامّة الاسلامیة

اَيُّهَا النّاسُ، اِنّا قَدْ اَصْبَحْنا فى دَهْر عَنُود، وَ زَمَن كَنُود، يُعَدُّ فيهِ الْمُحْسِنُ مُسيئاً، وَ يَزْدادُ الظّالِمُ فيهِ عُتُوّاً، لانَنْتَفِعُ بِما عَلِمْنا، وَ لانَسْأَلُ عَمّا جَهِلْنا، وَلا نَتَخَوَّفُ قارِعَةً حَتّى تَحِلَّ بِنا.

طبقات الناس بعد رحلة النبیصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم

فَالنّاسُ عَلى اَرْبَعَةِ اَصْنافٍ: مِنْهُمْ مَنْ لايَمْنَعُهُ الْفَسادَ فِى الاْرْضِ اِلاّ مَهانَةُ نَفْسِهِ، وَ كَلالَةُ حَدِّهِ، وَ نَضيضُ وَفْرِهِ. وَ مِنْهُمُ الْمُصْلِتُ لِسَيْفِهِ، وَالْمُعْلِنُ بِشَرِّهِ، وَالْمُجْلِبُ بِخَيْلِهِ وَ رَجِلِهِ، قَدْ اَشْرَطَ نَفْسَهُ، وَ اَوْبَقَ دينَهُ لِحُطام يَنْتَهِزُهُ، اَوْ مِقْنَب يَقُودُهُ، اَوْ مِنْبَر يَفْرَعُهُ. وَ لَبِئْسَ الْمَتْجَرُ اَنْ تَرَى الدُّنْيا لِنَفْسِكَ ثَمَناً، وَ مِمّا لَكَ عِنْدَاللّهِ عِوَضاً! وَ مِنْهُمْ مَنْ يَطْلُبُ الدُّنْيا بِعَمَلِ الاْخِرَةِ، وَلا يَطْلُبُ الاْخِرَةَ بِعَمَلِ الدُّنْيا. قَدْ طَأْمَنَ مِنْ شَخْصِهِ، وَ قارَبَ مِنْ خَطْوِهِ، وَ شَمَّرَ مِنْ ثَوْبِهِ، وَ زَخْرَفَ مِنْ نَفْسِهِ لِلاْمانَةِ، وَ اتَّخَذَ سِتْرَاللّهِ ذَريعَةً اِلَى الْمَعْصِيَةِ! وَ مِنْهُمْ مَنْ اَقْعَدَهُ عَنْ طَلَبِ الْمُلْكِ ضُؤُولَةُ نَفْسِهِ، وَ انْقِطاعُ سَبَبِهِ. فَقَصَرَتْهُ الْحالُ عَلى حالِهِ فَتَحَلّى بِاسْمِ القَناعَةِ، وَ تَزَيَّنَ بِلِباسِ اَهْلِ الزَّهادَةِ، وَ لَيْسَ مِنْ ذلِكَ فى مَراح وَلاَ مَغْدًى.

حالة الاتقیاء فی مجتمع ممسوخ

وَ بَقِىَ رِجالٌ غَضَّ اَبْصارَهُمْ ذِكْرُ الْمَرْجِعِ، وَ اَراقَ دُمُوعَهُمْ خَوْفُ الْمَحْشَرِ. فَهُمْ بَيْنَ شَريد نادٍّ، وَ خائِف مَقْمُوع، وَ ساكِت مَكْعُوم، وَ داع مُخْلِص، وَ ثَكْلانَ مُوجَع، قَدْ اَخْمَلَتْهُمُ(أحملتهم) التَّقِيَّةُ، وَ شَمَلَتْهُمُ الذِّلَّةُ، فَهُمْ فى بَحْر اُجاج، اَفْواهُهُمْ ضامِزَةٌ، وَ قُلُوبُهُمْ قَرِحَةٌ. قَدْ وَعَظُوا حَتّى مَلُّوا، وَ قُهِرُوا حَتّى ذَلُّوا، وَ قُتِلُوا حَتّى قَلُّوا.

أسلوب المواجهة مع الدنیا

فَلْتَكُنِ الدُّنْيا فى اَعْيُنِكُمْ اَصْغَرَ مِنْ حُثالَةِ الْقَرَظِ وَ قُراضَةِ الْجَلَمِ. وَ اتَّعِظُوا بِمَنْ كانَ قَبْلَكُمْ، قَبْلَ أنْ يَتَّعِظَ بِكُمْ مَنْ بَعْدَكُمْ، وَ ارْفُضُوها ذَميمَةً، فَاِنَّها قَدْ رَفَضَتْ مَنْ كانَ اَشْغَفَ بِها مِنْكُمْ.

اَقولُ: هذِهِ الْخُطْبَةُ رُبَّما نَسَبَها مَنْ لا عِلْمَ لَهُ اِلى مُعاوِيَةَ، وَ هِىَ مِنْ كَلامِ اَميرِالْمُؤْمِنينَعليه‌السلام الَّذى لايُشَكُّ فيهِ. وَ اَيْنَ الذَّهَبُ مِنَ الرَّغامِ؟! وَالْعَذْبُ مِنَ الاُْجاجِ! وَ قَدْ دَلَّ عَلى ذلِكَ الدَّليلُ الْخِرِّيتُ، وَ نَقَدَهُ النّاقِدُ الْبَصيرُ عَمرُو بْنُ بَحْر الْجاحِظُ، فَاِنَّهُ ذَكَرَ هذِهِ الْخُطْبَةَ فى كِتابِ الْبَيانِ وَالتَّبْيينِ، وَ ذَكَرَ مَنْ نَسَبَها اِلى مُعاوِيَةَ، ثُمَّ قالَ: هِىَ بِكَلامِ عَلىٍّعليه‌السلام اَشْبَهُ، وَ بِمَذْهَبِهِ فى تَصْنيفِ النّاسِ، وَ بِالاِْخْبارِ عَمّا هُمْ عَلَيْهِ مِنَ الْقَهْرِ وَالاِْذْلالِ وَ مِنَ التَّقِيَّةِ وَالْخَوْفِ اَلْيَقُ. قالَ: وَ مَتى وَجَدْنا مُعاوِيَةَ فى حال مِنَ الاَْحْوالِ يَسْلُكُ فى كَلامِهِ مَسْلَكَ الزُّهّادِ؟ وَ مَذاهِبَ الْعُبّــادِ!

۵۶

بلكه با زبير ديدار كن كه نرمتر است. به او بگو، پسردايى تو مى گويد: در حجاز مرا شناختى، و در عراق مرا نمى شناسى؟! چه شد كه از پيمان خود باز گشتى؟!(جمله كوتاه (فما عدا مما بدا) براى نخستين بار از امام على عليه‌السلام شنيده شد و پيش از امام از كسى نقل نگرديد)

ترجمه خطبه ۳۲

(در سال ۳۷ هجری در مسجد کوفه در شناخت مردم و روزگاران پس از پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ایراد کرد)

سير ارتجاعى امت اسلامى

اى مردم! در روزگارى كينه توز، و پر از ناسپاسى و كفران نعمت ها، صبح كرده ايم، كه نيكوكار، بدكار به شمار مى آيد، و ستمگر بر تجاوز و سركشى خود مى افزايد، نه از آنچه مى دانيم بهره مى گيريم، و نه از آنچه نمى دانيم، مى پرسيم، و نه از هيچ حادثه مهمى تا به ما فرود نيايد، مى ترسيم!.

اقسام مردم(روانشناسى اجتماعى مسلمين، پس از پيامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم )

در اين روزگاران، مردم چهار گروهند: گروهى اگر دست به فساد نمى زنند، براى اين است كه، روحشان ناتوان، و شمشيرشان كند، و امكانات مالى، در اختيار ندارند. گروه ديگر، آنان كه شمشير كشيده، و شر و فسادشان را آشكار كرده اند. لشگرهاى پياده و سواره خود را گرد آورده، و خود آماده كشتار ديگرانند. دين را براى به دست آوردن مال دنيا تباه كردند كه يا رئيس و فرمانده گروهى شوند، يا به منبرى فرا رفته، خطبه بخوانند، چه بد تجارتى، كه دنيا را بهاى جان خود بدانى، و با آنچه كه در نزد خداست معاوضه نمايى. گروهى ديگر، با اعمال آخرت، دنيا مى طلبند، و با اعمال دنيا در پى كسب مقامهاى معنوى آخرت نيستند، خود را كوچك و متواضع جلوه مى دهند.

گامها را رياكارانه كوتاه برمى دارند، دامن خود را جمع كرده، خود را همانند مومنان واقعى مى آرايند، و پوششى الهى را وسيله نفاق و دورويى و دنياطلبى خود قرار مى دهند. و برخى ديگر، با پستى و ذلت و فقدان امكانات، از به دست آوردن قدرت محروم مانده اند، كه خود را به زيور قناعت آراسته، و لباس زاهدان را پوشيده اند. اينان هرگز، در هيچ زمانى از شب و روز، از زاهدان راستين نبوده اند.

وصف پاكان در جامعه مسخ شده

در اين ميان گروه اندكى باقى مانده اند كه ياد قيامت، چشمهايشان را بر همه چيز فرو بسته، و ترس رستاخيز، اشكهايشان را جارى ساخته است، برخى از آنها از جامعه رانده شده، و تنها زندگى مى كنند، و برخى ديگر ترسان و سركوب شده يا لب فرو بسته و سكوت اختيار كرده اند، بعضى مخلصانه همچنان مردم را به سوى خدا دعوت مى كنند، و بعضى ديگر گريان و دردناكند كه تقيه و خويشتن دارى، آنان را از چشم مردم انداخته است، و ناتوانى وجودشان را فرا گرفته گويا در درياى نمك فرو رفته اند، دهنهايشان بسته، و قلبهايشان مجروح است، آنقدر نصيحت كردند كه خسته شدند، از بس سركوب شدند، ناتوانند و چندان كه كشته دادند، انگشت شمارند.

روش برخورد با دنيا

اى مردم! بايد دنياى حرام در چشمانتان از پر كاه خشكيده،(۱) و تفا له هاى قيچى شده دامداران، بى ارزشتر باشد. از پيشينيان خود پند گيريد، پيش از آنكه آيندگان از شما پند گيرند، اين دنياى فاسد نكوهش شده را رها كنيد، زيرا مشتاقان شيفته تر از شما را رها كرد.

می گویم: بعضی از نادانان این خطبه را به معاویه نسبت داده اند، ولی بدون تردید این خطبه از سخنان امیر مؤمنانعليه‌السلام است. «طلا کجا و خاک کجا؟! آب گوارا و شیرین کجا و آب نمک کجا؟!» دلیل بر این مطلب سخن «عمرو بن بحر، جاحظ» است که ماهر در ادب و نقّاد بصیر سخن می باشد، او این خطبه را در کتاب «البیان و التبیین» آورده و گفته است: آن را به معاویه نسبت داده اند.

سپس اضافه کرده که این خطبه به سخن امامعليه‌السلام و به روش او در تقسیم مردم شبیه تر است. و اوست که به بین حال مردم، از غلبه، ذلّت، تقیّه، و ترس واردتر است، سپس می گوید: «تا کنون چه موقع دیده ایم که معاویه در یکی از سخنانش مسیر زهد پیش گیرد و راه و رسم بندگان خدا را انتخاب کند؟!»

_____________________

۱. قرظ، درختی است که برگ آن را خشک کرده با آن پوست را دبّاغی می کردند.

۵۷

۳۳- و من خطبة لهعليه‌السلام

عِند خُروجه لِقتال أهل البصرة

اعتقادی، سیاسی

قال عبدالله بْنِ العباس: دَخَلَتْ عَلى أمير المؤ منينعليه‌السلام (بِذى قار وَ هُوَ) يخصف نَعله، فَقالَ لى: مَا قِيمَةُ هَذَا النَّعْلِ؟

فَقُلْتُ: لا قِيمَةَ لَها! فقالَعليه‌السلام : وَ اللَّهِ لَهِيَ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ إِمْرَتِكُمْ إلا أَنْ أُقِيمَ حَقّا أَوْ أَدْفَعَ بَاطِلاً. ثُمَّ خَرَجَ فَخَطَبَ النَّاسَ فَقَالَ:

الغایة من ارسال النبیصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم

إنَّ اللَّهَ سُبْحانَهُ بَعَثَ مُحَمَّداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، وَ لَيْسَ أَحَدٌ مِنَ الْعَرَبِ يَقْرَأُ كِتَاباً، وَ لاَ يَدَّعِي نُبُوَّةً، فَسَاقَ النَّاسَ حَتَّى بَوَّأَهُمْ مَحَلَّتَهُمْ، وَ بَلَّغَهُمْ مَنْجاتَهُمْ، فَاسْتَقَامَتْ قَناتُهُمْ، وَ اطْمَأَنَّتْ صَفَاتُهُمْ.

خصائص الامام علیعليه‌السلام العسکریّة

أَما وَ اللَّهِ إنْ كُنْتُ لَفِي ساقَتِهَا حَتَّى تَوَلَّتْ بِحَذَافِيرِها: مَا عَجَزْتُ (ضعفت) وَ لا جَبُنْتُ(وهنت) ، وَ إنَّ مَسِيرِي هَذَا لِمِثْلِهَا؛ فَلَأَنْقُبَنَّ(فَلَاثقبنّ) الْبَاطِلَ حَتَّى يَخْرُجَ الْحَقُّ مِنْ جَنْبِهِ.

الشکوی من قریش

مَا لِي وَ لِقُرَيْشٍ! وَ اللَّهِ لَقَدْ قَاتَلْتُهُمْ كَافِرِينَ، وَ لَأُقَاتِلَنَّهُمْ مَفْتُونِينَ، وَ إنّي لَصاحِبُهُمْ بِالْأَمْسِ، كَما أَنا صَاحِبُهُمُ الْيَوْمَ! وَاللّهِ ما تَنْقِمُ مِنّا قُرَيْشٌ اِلاّ اَنَّ اللّه اَخْتارَنا عَلَيْهِمْ، فَاَدْخَلْناهُمْ فى حَيِّزِنا، فَكانُوا كَما قالَ الاْوَّلُ:

اَدَمْتَ لَعَمْرى شُرْبَكَ الْمَحْضَ صابِحاً

وَ اَكْلَكَ بِالزُّبْدِ الْمُقَشَّرَةَ الْبُجْرا

وَ نَحْنُ وَهَبْناكَ الْعَلاءَ وَ لَمْ تَكُنْ

عَلِيّاً، وَ حُطْنا حَوْلَكَ الْجُرْدَ وَالسُّمْرا

۳۴- و من خطبة لهعليه‌السلام

سیاسی، اجتماعی، حقوقی، اخلاقی

فی اِسْتنفارُ الناس إلى أهلِ الشامْ بعد فراغه من أمر خوارج

توبیخ اهل الکوفة

أُفٍّ لَكُمْ! لَقَدْ سَئِمْتُ عِتَابَكُمْ! أَرَضِيتُمْ بِالْحَى اةِ الدُّنْيا مِنَ الْآخِرَةِ عِوَضا؟ وَ بِالذُّلِّ مِنَ الْعِزِّ خَلَفا؟ إذا دَعَوْتُكُمْ إلى جِهَادِ عَدُوِّكُمْ دارَتْ أَعْيُنُكُمْ كَأَنَّكُمْ مِنَ الْمَوْتِ فِي غَمْرَةٍ، وَ مِنَ الذُّهُولِ فِي سَكْرَةٍ، يُرْتَجُ عَلَيْكُمْ حَوارِي فَتَعْمَهُونَ، وَ كَأَنَّ قُلُوبَكُمْ مَأْلُوسَةٌ، فَأَنْتُمْ لاَ تَعْقِلُونَ، ما أَنْتُمْ لِي بِثِقَةٍ سَجِيسَ اللَّيالِي، وَ ما أَنْتُمْ بِرُكْنٍ يُمَالُ بِكُمْ، وَ لا زَوافِرُ عِزِّ يُفْتَقَرُ إِلَيْكُمْ، ما أَنْتُمْ إلا كَإِبِلٍ ضَلَّ رُعَاتُهَا، فَكُلَّمَا جُمِعَتْ(اجتمعت) مِنْ جَانِبٍ انْتَشَرَتْ مِنْ آخَرَ.

علل سقوط الکوفیین

لَبِئْسَ لَعَمْرُ اللَّهِ سُعْرُ نارِ الْحَرْبِ أَنْتُمْ! تُكَادُونَ وَ لاَ تَكِيدُونَ، وَ تُنْتَقَصُ أَطْرافُكُمْ فَلا تَمْتَعِضُونَ؛

۵۸

ترجمه خطبه ۳۳

(در سال ۳۶ هجری به هنگام عزيمت به شهر بصره، جهت جنگ با ناكثين فرمود در سرزمین ذی قار، خطبه را ایراد فرمود.)

«ابن عباس مى گويد: در سرزمين «ذى قار»(۱) ، خدمت امامعليه‌السلام رفتم كه داشت كفش خود را پينه مى زد، تا مرا ديد، فرمود: قيمت اين كفش چقدر است؟ گفتم بهايى ندارد. فرمود: به خدا سوگند، همين كفش بى ارزش نزد من از حكومت بر شما محبوب تر است، مگر اينكه حقّى را با آن بپا دارم، يا باطلى را دفع نمايم. آنگاه از خيمه بيرون آمد و براى مردم خطبه خواند.»

آثار بعثت پيامبر اسلام

همانا خداوند هنگامى محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را مبعوث فرمود كه هيچ كس از عرب، كتاب آسمانى نداشت،(۲) و ادعاى پيامبرى نمى كرد، پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مردم جاهلى را به جايگاه كرامت انسانى پيش برد و به رستگارى رساند، كه سرنيزه هايشان كندى نپذيرفت و پيروز شدند و جامعه آنان استحكام گرفت.

ويژگيهاى نظامى و اخلاقى امام علىعليه‌السلام

به خدا سوگند! من از پيشتازان لشگر اسلام بودم تا آنجا كه صفوف كفر و شرك تار و مار شد. هرگز ناتوان نشدم، و نترسيدم، هم اكنون نيز همان راه را مى روم، پرده باطل را مى شكافم تا حق را از پهلوى آن بيرون آورم.

شكوه از فتنه گرى قريش

مرا با قريش چه كار. به خدا سوگند! آن روز كه كافر بودند با آنها جنگيدم، و هم اكنون كه فريب خورد ه اند، با آنها مبارزه مى كنم، ديروز با آنها زندگى مى كردم و امروز نيز گرفتار آنها مى باشم. به خدا سوگند! قريش از ما انتقام نمى گيرد جز به آن علت كه خداوند ما را از ميان آنان برگزيده و گرامى داشت، ما هم آنان را در زندگى خود پذيرفتيم، پس چنان بودند كه شاعر گفته است:

«به جان خودم سوگند، هر صبح از شير صاف نوشيدى. و سرشير و خرماى بى هسته خوردى. ما اين مقام و عظمت را به تو بخشيديم در حالى كه بلند مرتبت نبودى و در اطراف تو با سواران خود تا صبح نگهبانى داديم و تو را حفظ كرديم»

ترجمه خطبه ۳۴

(این خطبه را پس از شکست شورشیان خوارج، در سال ۳۸ هجری برای بسیج کردن مردم جهت مبارزه با شامیان در «نخیله کوفه» ایراد فرمود)

نكوهش از سستى و نافرمانى كوفيان

نفرين بر شما كوفيان! كه از فراوانى سرزنش شما خسته شدم. آيا به جاى زندگى جاويدان قيامت به زندگى زودگذر دنيا رضايت داديد؟ و بجاى عزت و سربلندى، بدبختى و ذلت را انتخاب كرديد؟ شما را به جهاد با دشمنتان دعوت مى كنم، چشمتان از ترس در كاسه مى گردد، گويا ترس از مرگ عقل شما را ربوده و چون انسانهاى مست از خود بيگانه شده، حيران و سرگردانيد، گويا عقلهاى خود را از دست داده و درك نمى كنيد.

من ديگر هيچگاه به شما اطمينان ندارم، و شما را پشتوانه خود نمى پندارم، شما ياران شرافتمندى نيستيد كه كسى به سوى شما دست دراز كند. به شتران بى ساربان مى مانيد كه هرگاه از يك طرف جمع آورى گرديد، از سوى ديگر پراكنده مى شويد.

علل عقب ماندگى مردم كوفه

به خدا سوگند! شما بد وسيله اى براى افروختن آتش جنگ هستيد؛ شما را فريب مى دهند اما فريب دادن نمى دانيد، سرزمين شما را پياپى مى گيرند و شما پروا نداريد.

_____________________

۱. ذی قار، محلّی است در نزدیکی شهر بصره، میان کوفه، و واسط که در گذشته جنگ مسلمانان با ایران نیز آنجا صورت گرفت. ابن عبّاس می گوید ۱۵ روز در آنجا ماندیم و امام به ما خبر داد که از کوفه ۶۵۶۰ نفر به کمک ما می آیند. وقتی سپاه کوفه رسید آنها را شمارش کردم دیدم درست است. بی اختیار گفتم: «اللّه اکبر صدق اللّه و رسوله» «شرح ابن ابی الحدید ج ۲ ص ۱۸۷»

۲. یا «سواد خواندن کتابی را نداشت» کنایه از آنکه عرب جاهلی بی فرهنگ بود.

۵۹

لا يُنامُ عَنْكُمْ وَ أَنْتُمْ فِي غَفْلَةٍ ساهُونَ، غُلِبَ وَ اللَّهِ الْمُتَخاذِلُونَ! وَ ايْمُ اللَّهِ إِنِّي لَأَظُنُّ بِكُمْ أَنْ لَوْ حَمِسَ(حمش) الْوَغَى، وَ اسْتَحَرَّ الْمَوْتُ، قَدِ انْفَرَجْتُمْ عَنِ ابْنِ أَبِي طَالِبٍ انْفِراجَ الرَّأْسِ.

وَ اللَّهِ إنَّ امْرَأً يُمَكِّنُ عَدُوَّهُ مِنْ نَفْسِهِ يَعْرُقُ لَحْمَهُ، وَ يَهْشِمُ عَظْمَهُ، وَ يَفْرِي جِلْدَهُ، لَعَظِيمٌ عَجْزُهُ، ضَعِيفٌ مَا ضُمَّتْ عَلَيْهِ جَوَانِحُ صَدْرِهِ.

أَنْتَ فَكُنْ ذاكَ إنْ شِئْتَ؛ فَأَمّا أَنا فَوَاللَّهِ دُونَ أَنْ أُعْطِيَ ذَلِكَ ضَرْبٌ بِالْمَشْرَفِيَّةِ تَطِيرُ مِنْهُ فَرَاشُ الْهَامِ، وَ تَطِيحُ السَّوَاعِدُ وَ الْأَقْدامُ، وَ يَفْعَلُ اللّهُ بَعْدَ ذَلِكَ ما يَشاءُ.

أَيُّهَا النَّاسُ، إنَّ لِي عَلَيْكُمْ حَقّاً، وَ لَكُمْ عَلَيَّ حَقُّ؛ فَأَمّا حَقُّكُمْ عَلَيَّ فَالنَّصِيحَةُ لَكُمْ، وَ تَوْفِيرُ فَيْئِكُمْ عَلَيْكُمْ، وَ تَعْلِيمُكُمْ كَيْلا تَجْهَلُوا، وَ تَأْدِيبُكُمْ كَيْما تَعْلَمُوا. وَ أَمّا حَقِّي عَلَيْكُمْ فَالْوَفَاءُ بِالْبَيْعَةِ، وَ النَّصِيحَةُ فِي الْمَشْهَدِ وَ الْمَغِيبِ، وَ الْإِجَابَةُ حِينَ أَدْعُوكُمْ وَ الطَّاعَةُ حِينَ آمُرُكُمْ.

۳۵- و من خطبة لهعليه‌السلام

بَعْدُ التَحْكيم

سیاسی، اخلاقی، تاریخی

ضرورة الحمد

الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ إِنْ أَتَى الدَّهْرُ بِالْخَطْبِ الْفَادِحِ، وَ الْحَدَثِ الْجَلِيلِ، وَ أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ، لَيْسَ مَعَهُ إِلَهٌ غَيْرُهُ، وَ أَنَّ مُحَمَّدا عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم .

أسباب هزیمة الکوفیین

أَمّا بَعْدُ، فَإنَّ مَعْصِيَةَ النَّاصِحِ الشَّفِيقِ الْعَالِمِ الْمُجَرِّبِ تُورِثُ الْحَسْرَةَ، وَ تُعْقِبُ النَّدَامَةَ. وَ قَدْ كُنْتُ أَمَرْتُكُمْ فِي هَذِهِ الْحُكُومَةِ أَمْرِي، وَ نَخَلْتُ لَكُمْ مَخْزُونَ رَأْيِي.لَوْ كَانَ يُطَاعُ لِقَصِيرٍ أَمْرٌ ! فَأَبَيْتُمْ عَلَيَّ إِبَأَ الْمُخَالِفِينَ الْجُفَاةِ، وَ الْمُنَابِذِينَ الْعُصَاةِ، حَتَّى ارْتَابَ النَّاصِحُ بِنُصْحِهِ، وَ ضَنَّ الزَّنْدُ بِقَدْحِهِ، فَكُنْتُ أَنَا وَ إِيَّاكُمْ كَمَا قَالَ أَخُو هَوَازِنَ:

أَمَرْتُكُمْ أَمْرِي بِمُنْعَرَجِ اللِّوَى

فَلَمْ تَسْتَبِينُوا النُّصْحَ إِلا ضُحَى الْغَدِ

۳۶- و من خطبة لهعليه‌السلام

سیاسی، تاریخی، اخلاقی

الاجتهاد فی هدایة الاعدا:

۶۰

61

62

63

64

65

66

67

68

69

70

71

72

73

74

75

76

77

78

79

80

81

82

83

84

85

86

87

88

89

90

91

92

93

94

95

96

97

98

99

100

101

102

103

104

105

106

107

108

109

110

111

112

113

114

115

116

117

118

119

120

121

122

123

124

125

126

127

128

129

130

131

132

133

134

135

136

137

138

139

140

141

142

143

144

145

146

147

148

149

150

151

152

153

154

155

156

157

158

159

160

161

162

163

164

165

166

167

168

169

170

171

172

173

174

175

176

177

178

179

180

181

182

183

184

185

186

187

188

189

190

191

192

193

194

195

196

197

198

199

200

در قرآن بركات و خيرات چونان سرزمينهاى پرگياه در اول بهاران، فراوان است، و چراغهاى روشنى بخش تاريكيها فراوان دارد، كه در نيكيها جز با كليدهاى قرآن باز نشود، و تاريكيها را جز با چراغهاى آن روشنايى نمى توان بخشيد، مرزهايش محفوظ، و چراگاههايش را خود نگهبان است. هر درمان خواهى را درمان، و هر بى نيازى طلبى را كافى است.

ترجمه خطبه ۱۵۳

(درسال ۳۶ هجرى درمدينه وقتى مردم را براى جنگ با شورشيان بصره آماده مى‏كرد ايراد فرمود)

وصف گمراهان و غفلت زدگان

چند روز از طرف خدا به گمراه، مهلت داده شده، و او با غافلان و بى خبران در راه هلاكت قدم مى نهد، و تمام روزها را با گناهكاران سپرى مى كند، بى آنكه از راهى برود تا به حق رسد و يا پيشوايى برگزيند كه راهنماى او باشد. و تا آن زمان كه خداوند كيفر گناهان را مى نمايد، و آنان را از پرده غفلت بيرون مى آورد به استقبال چيزى مى روند كه بدان پشت كرده و پشت مى كنند بدانچه روى آورده بودند، پس نه از آنچه آرزو مى كردند و بدان رسيدند سودى بردند، و نه از آنچه حاجت خويش بدان روا كردند بهره اى به دست آوردند، من، شما و خود را از اينگونه غفلت زدگى مى ترسانم.

درمان غفلت زدگي ها

هر كس بايد از كار خويش بهره گيرد، و انسان بينا كسى است كه به درستى شنيد و انديشه نمود، پس به درستى نگريست و آگاه شد، و از عبرتها پند گرفت، سپس راه روشنى را پيمود، و از افتادن در پرتگاهها، و گم شدن در كوره راهها، دورى كرد، و كوشيد تا عدالت را پاس دارد و براى گمراهان جاى اعتراض باقى نگذارد، كه در حق سختگيرى كند، يا در سخن حق تحريف روا دارد، يا در گفتن سخن راست بترسد. پس بهوش باش اى شنونده! و از خواب غفلت بيدار شو، و از شتاب خود كم كن، و در آنچه از زبان پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بر تو رسيده انديشه كن، كه ناچار به انجام آن مى باشى و راه فرارى وجود ندارد، و با كسى كه رهنمودهاى پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را بكار نمى بندد و به جانب ديگرى تمايل دارد مخالفت كن و او را با آنچه براى خود پسنديده ر ها كن.

فخرفروشى را واگذار، و از مركب تكبر فرود آى. به ياد قبر باش كه گذرگاه تو به سوى عالم آخرت است، كه همانگونه به ديگران پاداش دادى به تو پاداش مى دهند، و آنگونه كه كاشتى، درو مى كنى؛ آنچه امروز، پيش مى فرستى، فردا بر آن وارد مى شوى، پس براى خود در سراى آخرت جايى آماده كن، و چيزى پيش فرست. اى شنونده! هشدار، هشدار،اى غفلت زده! بكوش، بكوش! «هيچ كس جز خداى آگاه تو را باخبر نمى سازد.»

صفات ناپسند نابودكننده

از واجبات قطعى خدا در قرآن حكيم كه بر آن پاداش و كيفر مى دهد و به خاطر آن خشنودشده يا خشم مى گيرد، اين است كه اگر انسان يكى از صفات ناپسند را داشته و بدون توبه خدا را ملاقات كند، هر چند خود را به زحمت اندازد، يا عملش را خالص گرداند فايده اى نخواهد داشت.(۱) و آن صفات ناپسند اينكه: شريكى براى خداوند در عبادات واجب برگزيند، يا خشم خويش را با كشتن بى گناهى فرو نشاند، يا بر بيگناهى به خاطر كارى كه ديگرى انجام داده عيبجويى كند، يا به خاطر حاجتى كه به مردم دارد بدعتى در دين خدا بگذارد، يا با مردم به دو چهره ملاقات كند، و يا در ميان آنان با دو زبان سخن بگويد، در آنچه گفتم نيك بينديش كه هر مثال را همانند فراوان است.

روانشناسی

_____________________

۱. اشاره به علم: کاراکترولوژی CARACTROLOGY (خصلت شناسی)

۲۰۱

إِنَّ الْبَهائِمَ هَمُّها بُطُونُها؛ وَ إِنَّ السِّباعَ هَمُّهَا الْعُدْوانُ عَلَى غَيْرِهَا؛ وَ إِنَّ النِّسأَ هَمُّهُنَّ زِينَةُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَالْفَسادُ فِيها؛ إِنَّ الْمُؤْمِنِينَ مُسْتَكِينُونَ. إِنَّ الْمُؤْمِنِينَ مُشْفِقُونَ. إِنَّ الْمُؤْمِنِينَ خَائِفُونَ.

۱۵۴- و من خطبة لهعليه‌السلام

اعتقادی، اخلاقی

الطاعة عن أهل البيتعليه‌السلام

وَ ناظِرُ قَلْبِ اللَّبِيبِ بِهِ يُبْصِرُ أَمَدَهُ، وَ يَعْرِفُ غَوْرَهُ وَ نَجْدَهُ. داعٍ دَعا، وَ راعٍ رَعى، فَاسْتَجِيبُوا لِلدَّاعِى، وَاتَّبِعُوا الرَّاعِي. قَدْ خاضُوا بِحارَ الْفِتَنِ، وَأَخَذُوا بِالْبِدَع دُونَ السُّنَنِ. وَ أَرَزَ الْمُؤْمِنُونَ، وَ نَطَقَ الضَّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ. نَحْنُ الشِّعارُ وَالْأَصْحابُ، وَالْخَزَنَةُ وَالْأَبْوابُ؛ وَ لا تُؤ تَى الْبُيُوتُ إِلا مِنْ أَبْوابِها، فَمَنْ أَتاها مِنْ غَيْرِ أَبْوابِها، سُمِّيَ سارِقاً.مِنْها: فِيهِمْ كَرائِمُ الايمانِ، وَ هُمْ كُنُوزُ الرَّحْمَنِ، إِنْ نَطَقُوا صَدَقُوا، وَ إِنْ صَمَتُوا لَمْ يُسْبَقُوا.

شروط الامامة

فَلْيَصْدُقْ رائِدٌ أَهْلَهُ، وَ لْيُحْضِرْ عَقْلَهُ، وَلْيَكُنْ مِنْ أَبْنأِ الْآخِرَةِ، فَإِنَّهُ مِنْها قَدِمَ وَ إِلَيْها يَنْقَلِبُ، فَالنَّاظِرُ بِالْقَلْبِ الْعامِلُ بِالْبَصَرِ يَكُونُ مُبْتَدَأُ عَمَلِهِ أَنْ يَعْلَمَ: أَعَمَلُهُ عَلَيْهِ أَمْ لَهُ! فَإِنْ كانَ لَهُ مَضى فِيهِ، وَ إِنْ كانَ عَلَيْهِ وَقَفَ عَنْهُ. فَإِنَّ الْعامِلَ بِغَيْرِ عِلْمٍ كَالسَّائِرِ عَلَى غَيْرِ طَرِيقٍ. فَلا يَزِيدُهُ بُعْدُهُ عَنِ الطَّرِيقِ الْوَاضِحِ إِلا بُعْدا مِنْ حاجَتِهِ. وَالْعامِلُ بِالْعِلْمِ كَالسَّائِرِ عَلَى الطَّرِيقِ الْواضِحِ. فَلْيَنْظُرْ ناظِرٌ: أَسائِرٌ هُوَ أَمْ راجِعٌ!.

تقابل الروح و الجسد

وَاعْلَمْ أَنَّ لِكُلِّ ظاهِرٍ باطِناً عَلَى مِثالِهِ، فَما طابَ ظاهِرُهُ طابَ باطِنُهُ، وَ ما خَبُثَ ظاهِرُهُ خَبُثَ باطِنُهُ، وَ قَدْ قالَ الرَّسُولُ الصَّادِقُصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْعَبْدَ وَ يُبْغِضُ عَمَلَهُ، وَ يُحِبُّ الْعَمَلَ وَ يُبْغِضُ بَدَنَهُ». وَاعْلَمْ أَنَّ لِكُلِّ عَمَلٍ نَباتاً، وَ كُلُّ نَباتٍ لا غِنَى بِهِ عَنِ الْماءِ، وَالْمِياهُ مُخْتَلِفَةٌ؛ فَما طابَ سَقْيُهُ طابَ غَرْسُهُ وَ حَلَتْ ثَمَرَتُهُ، وَ ما خَبُثَ سَقْيُهُ خَبُثَ غَرْسُهُ وَ أَمَرَّتْ ثَمَرَتُهُ.

۱۵۵- و من خطبة لهعليه‌السلام

اعتقادی، علمی

(يَذْكُرُ فِيها بَدِيعَ خِلْقَةِ الْخُفَاشِ)

صفات الخالق تعالی

الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِى انْحَسَرَتِ الْأَوْصافُ عَنْ كُنْهِ مَعْرِفَتِهِ، وَرَدَعَتْ عَظَمَتُهُ الْعُقُولَ فَلَمْ تَجِدْ مَساغا إِلى بُلُوغِ غايَةِ مَلَكُوتِهِ! هُوَاللَّهُ الْحَقُّ الْمُبِينُ، أَحَقُّ وَ أَبْيَنُ مِمَّا تَرَى الْعُيُونُ، لَمْ تَبْلُغْهُ الْعُقُولُ

۲۰۲

همانا تمام حيوانات در تلاش پر كردن شكمند، و درندگان در پى تجاوز كردن به ديگران، و زنان بى ايمان تمام همتشان آرايش زندگى و فسادانگيزى در آن است، اما مومنان فروتنند. همانا مومنان مهربانند، همانا مومنان از آينده ترسانند.

ترجمه خطبه ۱۵۴

(برخی از شارحان گفتند این سخنرانی در شهر مدینه ایراد شد)

ضرورت پيروى از امامان دوازده گانه

عاقل با چشم دل سرانجام كار را مى نگرد، و پستى و بلندى آن را تشخيص مى دهد، دعوت كننده حق، (پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) دعوت خويش را به پايان رسانيد، و رهبر امت به سرپرستى قيام نمود، پس دعوت كننده حق را پاسخ دهيد و از رهبرتان اطاعت كنيد. گروهى در درياى فتنه ها فرو رفته، بدعت را پذيرفته، و سنتهاى پسنديده را واگذاردند، مومنان كناره گيرى كرده و گمراهان و دروغگويان به سخن آمدند. مردم! ما اهل بيت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم چونان پيراهن تن او، و ياران راستين او، و خزانه داران علوم و معارف وحى، و درهاى ورود به آن معارف، مى باشيم، كه جز از در،(۱) هيچ كس به خانه ها وارد نخواهد شد، و هر كس از غير در وارد شود، دزد ناميده مى شود.

مردم! درباره اهل بيت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آيات كريمه قرآن نازل شد، آنان گنجينه هاى علوم خداوند رحمانند، اگر سخن گويند، راست گويند، و اگر سكوت كنند بر آنان پيشى نجويند.

شرايط امامت و رهبرى

پس بايد امام و راهنماى مردم به مردم راست بگويد، و راه خرد پيمايد و از فرزندان آخرت باشد كه از آنجا آمده و بدانجا خواهد رفت، پس آن كه با چشم دل بنگرد، و با ديده درون كار كند، آغاز كارش آن است كه بينديشد آيا عمل او به سود او باشد يا زيان او؟ اگر به سود است ادامه دهد، و اگر زيانبار است توقف كند، زيرا عمل كننده بدون آگاهى چون رونده اى است كه بيراهه مى رود، پس هر چه شتاب كند از هدفش دورتر مى ماند، و عمل كننده از روى آگاهى، چون رونده اى بر راه راست است، پس بيننده بايد به درستى بنگرد آيا رونده راه است يا واپس گرا؟

روانشناسى انسانى(تاثير جسم و روح در يكديگر)

و بدان كه هر ظاهرى باطنى متناسب با خود دارد، آنچه ظاهرش پاكيزه، باطن آن نيز پاك و پاكيزه است، و آنچه ظاهرش پليد، باطن آن نيز پليد است، و پيامبر راستگوصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:(۲) «همانا خداوند بنده اى را دوست اما كردار او را دشمن مى دارد، و كردار بنده اى را دوست اما شخص را ناخوش مى دارد.»

آگاه باش! هر عملى رويش دارد، و هر روينده اى از آب بى نياز نيست، و آبها نيز گوناگون مى باشند. پس هر درختى كه آبياريش به اندازه و نيكو باشد شاخ و برگش نيكو و ميوه اش شيرين است، و آنچه آبياريش پاكيزه نباشد درختش عيب دار و ميوه اش تلخ است.

ترجمه خطبه ۱۵۵

(در این خطبه شگفتی های آفرینش خفّاش را بیان می فرماید)

وصف پروردگار

ستايش خداوندى را سزاست كه تمامى صفتها از بيان حقيقت ذاتش درمانده، و بزرگى او عقلها را طرد كرده است، چنانكه راهى براى رسيدن به نهايت ملكوتش نيابد. او خداى حق و آشكار، سزاوارتر و آشكارتر از آن است كه ديده ها مى نگرد. عقلها نمى توانند براى

_____________________

۱. اشاره است به حدیث معروف نبوی که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: «انا مدینه العلم و علیّ بابها فمن اراد المدینه فلیأت الباب » «من شهر علم و علی در آن است پس هر کس آهنگ شهر دارد باید از در آن وارد شود» یا «فلیأتها من بابها». (ینابیع المودّه ج ۱ ص ۶۲- و- ارشاد مفید ص ۳۲- و تذکره الخواص ص ۴۸- و صواعق ابن حجر ص ۱۲۲).

۲. اشاره به علم: پاتولوژی PATHOLOGY (آسیب شناسی) نسبت به جسم و بیماریهای بدن

۲۰۳

بِتَحْدِيدٍ فَيَكُونَ مُشَبَّهاً، وَ لَمْ تَقَعْ عَلَيْهِ الْأَوْهامُ بِتَقْدِيرٍ فَيَكُونَ مُمَثَّلاً. خَلَقَ الْخَلْقَ عَلى غَيْرِ تَمْثِيلٍ وَ لا مَشُورَةِ مُشِيرٍ وَ لا مَعُونَةِ مُعِينٍ، فَتَمَّ خَلْقُهُ بِأَمْرِهِ، وَ أَذْعَنَ لِطاعَتِهِ، فَأَجابَ وَ لَمْ يُدافِعْ، وَانْقَادَ وَ لَمْ يُنازِعْ.

بدیع الخلقة الخفاش

وَ مِنْ لَطائِفِ صَنْعَتِهِ، وَ عَجائِبِ خِلْقَتِهِ، ما أَرانا مِنْ غَوامِضِ الْحِكْمَةِ فِى هَذِهِ الْخَفافِيش الَّتِى يَقْبِضُهَا الضِّيأُ الْباسِطُ لِكُلِّ شَىْءٍ، وَ يَبْسُطُهَا الظَّلامُ الْقابِضُ لِكُلِّ حَي، وَ كَيْفَ عَشِيَتْ أَعْيُنُها عَنْ أَنْ تَسْتَمِدَّ مِنَ الشَّمْسِ الْمُضِيئَةِ نُورا تَهْتَدِى بِهِ فِى مَذاهِبِها، وَ تَتَّصِلُ بِعَلانِيَةِ بُرْهانِ الشَّمْسِ إِلى مَعارِفِها. وَرَدَعَها بِتَلَأْلُؤِ ضِيائِها عَنِ الْمُضِىِّ فِى سُبُحاتِ إِشْراقِها، وَ أَكَنَّها فِى مَكامِنِها عَنِ الذَّهابِ فِى بُلَجِ ائْتِلاقِها، فَهِىَ مُسْدَلَةُ الْجُفُونِ بِالنَّهارِ عَلى أَحْداقِها، وَ جاعِلَةُ اللَّيْلِ سِراجا تَسْتَدِلُّ بِهِ فِى الْتِمَاسِ أَرْزاقِها، فَلا يَرُدُّ أَبْصارَها إِسْدافُ ظُلْمَتِهِ، وَ لا تَمْتَنِعُ مِنَ الْمُضِىِّ فِيهِ لِغَسَقِ دُجْنَتِهِ، فَإِذا أَلْقَتِ الشَّمْسُ قِناعَها، وَبَدَتْ أَوْضاحُ نَهارِها، وَ دَخَلَ مِنْ إِشْراقِ نُورِها عَلَى الضِّبابِ فِى وِجارِها، أَطْبَقَتِ الْأَجْفانَ عَلَى مَآقِيها، وَ تَبَلَّغَتْ بِما اكْتَسَبَتْهُ مِنَ الْمَعاشِ فِى ظُلَمِ لَيالِيها. فَسُبْحانَ مَنْ جَعَلَ اللَّيْلَ لَها نَهارا وَ مَعاشا، وَالنَّهارَ سَكَنا وَ قَرارا، وَ جَعَلَ لَها أَجْنِحَةً مِنْ لَحْمِها تَعْرُجُ بِها عِنْدَ الْحاجَةِ إِلى الطَّيَرانِ كَأَنَّها شَظايَا الْآذانِ، غَيْرَ ذَواتِ رِيشٍ وَ لا قَصَبٍ، إِلا أَنَّكَ تَرى مَواضِعَ الْعُرُوقِ بَيِّنَةً أَعْلاماً. لَها جَناحانِ لَمْ يَرِقّا فَيَنْشَقّا، وَ لَمْ يَغْلُظا فَيَثْقُلا. تَطِيرُ وَ وَلَدُها لاصِقٌ بِها، لاجِئٌ إِلَيْها، يَقَعُ إِذا وَقَعَتْ، وَ يَرْتَفِعُ إِذا ارْتَفَعَتْ، لا يُفارِقُها حَتّى تَشْتَدَّ أَرْكانُهُ، وَ يَحْمِلَهُ لِلنُّهُوضِ جَناحُهُ، وَيَعْرِفَ مَذاهِبَ عَيْشِهِ، وَ مَصالِحَ نَفْسِهِ. فَسُبْحانَ الْبارِئُ لِكُلِّ شَىْءٍ، عَلى غَيْرِ مِثالٍ خَلا مِنْ غَيْرِهِ!.

۱۵۶- و من كلام لهعليه‌السلام

اعتقادی، سیاسی، اخلاقی

(خاطَبَ بِهِ أَهْلَ الْبَصرَةِ)

وجوب طاعة القیادة

فَمَنِ اسْتَطاعَ عِنْدَ ذلِكَ أَنْ يَعْتَقِلَ نَفْسَهُ، عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، فَلْيَفْعَلْ. فَإِنْ أَعْتُمُونِى فَإِنِّى حامِلُكُمْ - إِنْ شأَ اللَّهُ - عَلَى سَبِيلِ الْجَنَّةِ، وَ إِنْ كانَ ذا مَشَقَّةٍ شَدِيدَةٍ، وَ مَذاقَةٍ مَرِيرَةٍ. وَ أَمّا فُلانَةُ فَأَدْرَكَها رَأْىُ النِّسأِ، وَ ضِغْنٌ غَلا فِى صَدْرِها كَمِرْجَلِ الْقَيْنِ، وَ لَوْ دُعِيَتْ لِتَنالَ مِنْ غَيْرِى مَا أَتَتْ إِلَىَّ لَمْ تَفْعَلْ. وَ لَها بَعْدُ حُرْمَتُها الْأُولى، وَ الْحِسابُ عَلَى اللَّهِ تَعَالَى.

ثمرات الیمان

۲۰۴

او حدى تعيين نمايند، تا همانندى داشته باشد، و انديشه ها و اوهام نمى توانند براى او اندازه اى مشخص كنند تا در شكل و صورتى پنداشته شود، پديده ها را بى آنكه نمونه اى موجود باشد يا با مشاورى مشورت نمايد، و يا از قدرتى كمك و مدد بگيرد آفريد، پس با فرمان او خلقت آن به كمال رسيد، و اطاعت پروردگار را پذيرفت و پاسخ مثبت داد و به خدمت شتافت، گردن به فرمان او نهاد و سرپيچى نكرد.

شگفتيهاى خفاش

از زيباييهاى صنعت پروردگارى، و شگفتيهاى آفرينش او، همان اسرار پيچيده حكمت در آفريدن خفاشان است. روشنى روز كه همه چيز را مى گشايد چشمانشان را مى بندد، و تاريكى شب كه هر چيز را به خواب فرو مى برد، چشمان آنها را باز مى كند.

چگونه چشمان خفاش كم بين است كه نتواند از نور آفتاب درخشنده روشنى گيرد؟ نورى كه با آن راههاى زندگى خود را بيابد، و در پرتو آشكار خورشيد خود را به جاهايى رساند كه مى خواهد، و روشنى آفتاب خفاش را از رفتن در تراكم نورهاى تابنده اش باز مى دارد، و در خلوتگاههاى تاريك پنهان مى سازد، كه از حركت در نور درخشان ناتوان است، پس خفاش در روز پلكها را بر سياهى ديده ها اندازد، و شب را چونان چراغى برمى گزيند، كه در پرتو تاريكى آن روزى خود را جستجو، و سياهى شب ديده هاى او را نمى بندد، و به خاطر تاريكى زياد، از حركت و تلاش باز نمى ماند. پس آنگاه كه خورشيد پرده از رخ بيفكند، و سپيده صبحگاهان بدمد، و لانه تنگ سوسمارها از روشنى آن روشن گردد، شب پره، پلكها برهم نهد، و بر آنچه در تاريكى شب به دست آورده قناعت كند.

پس پاك و منزه است خدايى كه شب را براى خفاشان چونان روز روشن و مايه به دست آوردن روزى قرار دارد، و روز را چونان شب تار مايه آرامش و استراحت آنها انتخاب فرمود، و بالهايى از گوشت براى پرواز آنها آفريد، تا به هنگام نياز به پرواز از آن استفاده كنند، اين بالها، چونان لاله هاى گوشند(۱) بى پر و رگهاى اصلى، اما جاى رگها و نشانه هاى آن را به خوبى مشاهده خواهى كرد. براى شب پره ها دو بال قرار داد، نه آنقدر نازك كه درهم بشكند، و نه چندان محكم كه سنگينى كند؛ پرواز مى كنند در حالى كه فرزندانشان به آنها چسبيده و به مادر پناه برده اند، اگر فرود آيند با مادر فرود مى آيند، و اگر بالا روند با مادر اوج مى گيرند.

از مادرانشان جدا نمى شوند تا آن هنگام كه اندام جوجه نيرومند و بالها قدرت پرواز كردن پيدا كند، و بداند كه راه زندگى كردن كدام است؟ و مصالح خويش را بشناسد. پس پاك و منزه است پديدآورنده هر چيزى كه بدون هيچ الگويى باقيمانده از ديگرى، همه چيز را آفريد.

ترجمه خطبه ۱۵۶

(برای مردم بصره پس از پیروزی در جنگ جمل در سال ۳۶ هجری ایراد فرمود)

ضرورت اطاعت از رهبرى (و نكوهش از نافرمانى عايشه)

مردم بصره! در پيدايش فتنه ها هر كس كه مى تواند خود را به اطاعت پروردگار عزيز و برتر، مشغول دارد چنان كند، اگر از من پيروى كنيد، به خواست خدا شما را به راه بهشت خواهم برد، هر چند سخت و دشوار و پر از تلخي ها باشد.

اما عايشه، پس افكار و خيالات زنانه بر او چيره شد، و كينه ها در سينه اش چون كوره آهنگرى شعله ور گرديد، اگر از او مى خواستند آنچه را كه بر ضد من انجام داد نسبت به ديگرى روا دارد سر باز مى زد، به هر حال احترام نخست او برقرار است و حسابرسى اعمال او با خداى بزرگ است.

ره آوردن ایمان

_____________________

۱. خفّاش در پروازها و شکار کردن ها از چشم خود استفاده نمی کند بلکه به وسیله فرستادن امواج و دریافت آن، موانع را تشخیص می دهد درست مانند یک دستگاه رادار عمل می کند که امواج «ما ورای صوت» را بوسیله یک فرستنده قوی به فضا می فرستد، امواج همه جا به پیش می رود، وقتی به مانعی برخورد، منعکس می گردد به این ترتیب وجود هواپیمای دشمن را تشخیص می دهند، خفّاش در حال پرواز در هر ثانیه ۳۰ الی ۶۰ بار امواج ما ورای صوت از خود بیرون فرستاده که پس از بازگشت امواج، راه ها، موانع و غذا را به خوبی تشخیص می دهد.

۲۰۵

مِنْهُ: سَبِيلٌ أَبْلَجُ الْمِنْهاجِ، أَنْوَرُ السِّراجِ، فَبِالْإِيمانِ يُسْتَدَلُّ عَلَى الصّالِحاتِ، وَ بِالصّالِحاتِ يُسْتَدَلُّ عَلَى الْإِيمانِ، وَ بِالْإِيمَانِ يُعْمَرُ الْعِلْمُ، وَ بِالْعِلْمِ يُرْهَبُ الْمَوْتُ، وَ بِالْمَوْتِ تُخْتَمُ الدُّنْيا، وَ بِالدُّنْيا تُحْرَزُ الْآخِرَةُ، وَ بِالْقِيامَةِ تُزْلَفُ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِينَ،«وَ تُبَرَّزُ الْجَحِيمُ لِلْغاوِينَ» . وَ إِنَّ الْخَلْقَ لا مَقْصَرَ لَهُمْ عَنِ الْقِيامَةِ، مُرْقِلِينَ فِى مِضْمارِها إِلَى الْغايَةِ الْقُصْوى.

القیّم الاخلاقیّة و خصائص القرآن

وَ مِنْهُ: قَدْ شَخَصُوا مِنْ مُسْتَقَرِّ الْأَجْداثِ، وَ صارُوا إِلى مَصائرِ الْغاياتِ. لِكُلِّ دارٍ أَهْلُها، لا يَسْتَبْدِلُونَ بِها وَ لا يُنْقَلُونَ عَنْها. وَ إِنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ، وَ النَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ لَخُلُقانِ مِنْ خُلُقِ اللَّهِسُبْحانَهُ ، وَ إِنَّهُما لا يُقَرِّبانِ مِنْ أَجَلٍ، وَ لا يَنْقُصانِ مِنْ رِزْقٍ. وَ عَلَيْكُمْ بِكِتابِ اللَّهِ،«فَإِنَّهُ الْحَبْلُ الْمَتِينُ، وَ النُّورُ الْمُبِينُ »، وَ الشِّفأُ النّافِعُ، وَ الرِّىُّ النّاقِعُ، وَ الْعِصْمَةُ لِلْمُتَمَسِّكِ، وَ النَّجاةُ لِلْمُتَعَلِّقِ. لا يَعْوَجُّ فَيُقامَ، وَ لا يَزِيغُ فَيُسْتَعْتَبَ،«وَ لا يُخْلِقُهُ كَثْرَةُ الرَّدِّ» ، وَ وُلُوجُ السَّمْعِ.«مَنْ قالَ بِهِ صَدَقَ، وَ مَنْ عَمِلَ بِهِ سَبَقَ» .

وَ قامَ إلَيهِ رَجُلْ وَ قالَ: یا أمیر المؤمنین، أخْبِرْنا عَنِ الْفِتْنَةِ، وَ هَلْ سَأَلْتَ رَسُولَ اللّهِصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ؟ فَقالَعليه‌السلام :

الإخبار عن القتن و عن الاستشهاد الدّمی

إِنَّهُ لَمَّا أَنْزَلَ اللَّهُسُبْحانَهُ قَوْلَهُ:( الم (۱) أَحَسِبَ النّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ ) (۱) عَلِمْتُ أَنَّ الْفِتْنَةَ لا تَنْزِلُ بِنا وَ رَسُولُ اللَّهِصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بَيْنَ أَظْهُرِنا. فَقُلْتُ: يا رَسُولَ اللَّهِ، ما هَذِهِ الْفِتْنَةُ الَّتِى أَخْبَرَكَ اللَّهُ تعالی بِها؟ فَقالَ:«يا عَلِىُّ، إِنَّ أُمَّتِى سَيُفْتَنُونَ مِنْ بَعْدِى» فَقُلْتُ: يا رَسُولُ اللَّهِ أَوَ لَيْسَ قَدْ قُلْتَ لِى يَوْمَ أُحُدٍ حَيْثُ اسْتُشْهِدَ مَنِ اسْتُشْهِدَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ وَ حِيزَتْ عَنِّى الشَّهادَةُ، فَشَقَّ ذلِكَ عَلَىَّ، فَقُلْتَ لِى:«أَبْشِرْ فَإِنَّ الشَّهادَةَ مِنْ وَرائِكَ؟» فَقالَ لِى:«إِنَّ ذلِكَ لَكَذلِكَ فَكَيْفَ صَبْرُكَ إِذن؟ » فَقُلْتُ: يا رَسُولَ اللَّهِ، لَيْسَ هَذا مِنْ مَواطِنِ الصَّبْرِ، وَ لكِنْ مِنْ مَواطِنِ الْبُشْرى وَ الشُّكْرِ، وَ قالَ:«يا عَلِىُّ إِنَّ الْقَوْمَ سَيُفْتَنُونَ بَعْدِى بِأَمْوالِهِمْ، وَ يَمُنُّونَ بِدِينِهِمْ عَلَى رَبِّهِمْ، وَ يَتَمَنَّوْنَ رَحْمَتَهُ، وَ يَأْمَنُونَ سَطْوَتَهُ، وَ قيَسْتَحِلُّونَ حَرامَهُ بِالشُّبُهاتِ الْكاذِبَةِ وَ الْأَهْوأِ السّاهِيَةِ، فَيَسْتَحِلُّونَ الْخَمْرَ بِالنَّبِيذِ، وَ السُّحْتَ بِالْهَدِيَّةِ، وَ الرِّبا بِالْبَيْعِ» قُلْتُ: يا رَسُولَ اللَّهِ، فَبِأَىِّ الْمَنازِلِ أُنْزِلُهُمْ عِنْدَ ذَلِكَ؟ أَبِمَنْزِلَةِ رِدَّةٍ أَمْ بِمَنْزِلَةِ فِتْنَةٍ؟ فَقالَ«بِمَنْزِلَةِ فِتْنَةٍ» .

۱۵۷- و من خطبة لهعليه‌السلام

اخلاقی، اعتقادی

الاعتبار بالمضامین

_____________________

۱- عنکبوت ۲

۲۰۶

ايمان، روشنترين راهها و نورانى ترين چراغ هاست. با ايمان به اعمال صالح مى توان راه برد، و با اعمال نيكو به ايمان مى توان دسترسى پيدا كرد؛ با ايمان، علم و دانش آبادان است،(۱) و با آگاهى لازم، انسان از مرگ مى هراسد، و با مرگ دنيا پايان مى پذيرد، و با دنيا، توشه آخرت فراهم مى شود، و با قيامت بهشت نزديك مى شود، و جهنم براى بدكاران آشكار مى گردد، و مردم جز قيامت قرارگاهى ندارند، و شتابان به سوى ميدان مسابقه مى روند تا به منزلگاه آخرين رسند.

يادآورى برخى از ارزشهاى اخلاقى و ويژگي هاى قرآن

گويا مى نگرم، همه از قبرها خارج شده به سوى منزلگاههاى آخرين در حركتند، هر خانه اى در بهشت به شخصى تعلق دارد كه نه ديگرى را مى پذيرند و نه از آنجا به جاى ديگرى انتقال مى يابند. همانا «امر به معروف» و «نهى از منكر» دو صفت از اوصاف پروردگارند كه نه اجل را نزديك مى كنند و نه روزى را كاهش مى دهند.

بر شما باد عمل كردن به قرآن، كه ريسمان محكم الهى، و نور آشكار و درمانى سودمند است، كه تشنگى را فرو نشاند، نگهدارنده كسى است كه به آن تمسك جويد و نجات دهنده آن كس است كه به آن چنگ آويزد، كجى ندارد تا راست شود، و گرايش به باطل ندارد تا از آن باز گردانده شود، و تكرار و شنيدن پياپى آيات كهنه اش نمى سازد، و گوش از شنيدن آن خسته نمى شود.

كسى كه با قرآن سخن بگويد راست گفته و هر كس بدان عمل كند پيشتاز است. (در اين جا مردى بلند شد و گفت: اى اميرالمومنين! ما را از فتنه آگاه كن، آيا نسبت به فتنه، از پيامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم سوالى نفرموده اى؟ پاسخ داد: )

خبر از فتنه ها و شهادت خويش

آنگاه كه خداوند آيه ۱ و ۲ سوره عنكبوت را نازل كرد كه: (آيا مردم خيال مى كنند چونكه گفتند ايمان آورديم، بدون آزمايش رها مى شوند؟)

دانستم كه تا پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در ميان ماست آزمايش نمى گرديم.

پرسيدم اى رسول خدا! اين فتنه و آزمايش كدام است كه خدا شما را بدان آگاهى داده است؟

فرمود: اى على! پس از من امت اسلامى به فتنه و آزمون دچار مى گردند.

گفتم: اى رسول خدا! مگر جز اين است كه در روز «احد» كه گروهى از مسلمانان به شهادت رسيدند. و شهادت نصيب من نشد و سخت بر من گران آمد، تو به من فرمودى، اى على! مژده باد تو را كه شهادت در پى تو خواهد آمد.

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به من فرمود: «همانا اين بشارت تحقق مى پذيرد، در آن هنگام صبر تو چگونه است؟»

گفتم اى رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم چنين موردى جاى صبر و شكيبايى نيست بلكه جاى مژده شنيدن و شكرگزارى است. و پيامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: «اى على! همانا اين مردم به زودى با اموالشان دچار فتنه و آزمايش مى شوند، و در ديندارى بر خدا منت مى گذارند. با اين حال انتظار رحمت او را دارند، و از قدرت و خشم خدا، خود را ايمن مى پندارند. حرام خدا را با شبهات دروغين، و هوسهاى غفلت زا، حلال مى كنند، شراب را به بهانه اينكه (آب انگور) است و رشوه را كه (هديه) است و ربا را كه (نوعى معامله) است حلال مى شمارند!».

گفتم: اى رسول خدا! در آن زمان مردم را در چه پايه اى بدانم؟ آيا در پايه ارتداد؟ يا فتنه و آزمايش؟ پاسخ فرمود: (در پايه اى از فتنه و آزمايش)

ترجمه خطبه ۱۵۷

عبرت از گذشتگان

_____________________

۱. این سخن ارزشمند امامعليه‌السلام ، نقد است بر: ساینتیسم SCIENTISM (اصالت علم) و علم زدگی و علم گرایی را نقد می کند که تنها با علم نمی شود به سعادت و رستگاری رسید، بلکه باید با ایمان، علم را هدفدار کرد.

۲۰۷

الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَ الْحَمْدَ مِفْتَاحاً لِذِكْرِهِ، وَ سَبَباً لِلْمَزِيدِ مِنْ فَضْلِهِ، وَ دَلِيلاً عَلَى آلاَئِهِ وَ عَظَمَتِهِ. عِبَادَ اللَّهِ إِنَّ الدَّهْرَ يَجْرِي بِالْبَاقِينَ كَجَرْيِهِ بِالْمَاضِينَ؛ لاَ يَعُودُ مَا قَدْ وَلَّى مِنْهُ، وَ لاَ يَبْقَى سَرْمَدا مَا فِيهِ، آخِرُ فَعَالِهِ كَأَوَّلِهِ. مُتَشَابِهَةٌ أُمُورُهُ، مُتَظَاهِرَةٌ أَعْلاَمُهُ. فَكَأَنَّكُمْ بِالسَّاعَةِ تَحْدُوكُمْ حَدْوَالزَّاجِرِ بِشَوْلِهِ: فَمَنْ شَغَلَ نَفْسَهُ بِغَيْرِ نَفْسِهِ تَحَيَّرَ فِي الظُّلُمَاتِ وَ ارْتَبَكَ فِي الْهَلَكَاتِ، وَ مَدَّتْ بِهِ شَيَاطِينُهُ فِي طُغْيَانِهِ، وَ زَيَّنَتْ لَهُ سَيِّئَ أَعْمَالِهِ. فَالْجَنَّةُ غَايَةُ السَّابِقِينَ، وَ النَّارُ غَايَةُ الْمُفَرِّطِينَ.

ضرورة التقوی

اعْلَمُوا، عِبَادَ اللَّهِ، أَنَّ التَّقْوَى دَارُ حِصْنٍ عَزِيزٍ، وَ الْفُجُورَ دَارُ حِصْنٍ ذَلِيلٍ، لاَ يَمْنَعُ أَهْلَهُ وَ لاَ يُحْرِزُ مَنْ لَجَأَ إِلَيْهِ. أَلاَ وَ بِالتَّقْوَى تُقْطَعُ حُمَةُ الْخَطَايَا، وَ بِالْيَقِينِ تُدْرَكُ الْغَايَةُ الْقُصْوَى. عِبَادَ اللَّهِ، اللَّهَ اللَّهَ فِي أَعَزِّ الْأَنْفُسِ عَلَيْكُمْ، وَ أَحَبِّهَا إِلَيْكُمْ: فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ أَوْضَحَ لَكُمْ سَبِيلَ الْحَقِّ وَ أَنَارَ طُرُقَهُ. فَشِقْوَةٌ لاَزِمَةٌ، أَوْ سَعَادَةٌ دَائِمَةٌ فَتَزَوَّدُوا فِي أَيَّامِ الْفَنَأِ لِأَيَّامِ الْبَقَأِ. قَدْ دُلِلْتُمْ عَلَى الزَّادِ وَ أُمِرْتُمْ بِالظَّعْنِ، وَ حُثِثْتُمْ عَلَى الْمَسِيرِ. فَإِنَّمَا أَنْتُمْ كَرَكْبٍ وُقُوفٍ، لاَ يَدْرُونَ مَتَى يُؤْمَرُونَ بِالسَّيْرِ. أَلاَ فَمَا يَصْنَعُ بِالدُّنْيَا مَنْ خُلِقَ لِلاْخِرَةِ! وَ مَا يَصْنَعُ بِالْمَالِ مَنْ عَمَّا قَلِيلٍ يُسْلَبُهُ، وَ تَبْقَى عَلَيْهِ تَبِعَتُهُ وَ حِسَابُهُ! عِبَادَ اللَّهِ، إِنَّهُ لَيْسَ لِمَا وَعَدَ اللَّهُ مِنَ الْخَيْرِ مَتْرَكٌ، وَ لاَ فِيمَا نَهَى عَنْهُ مِنَ الشَّرِّ مَرْغَبٌ. عِبَادَ اللَّهِ احْذَرُوا يَوْما تُفْحَصُ فِيهِ الْأَعْمَالُ، وَ يَكْثُرُ فِيهِ الزِّلْزَالُ، وَ تَشِيبُ فِيهِ الْأَطْفَالُ. اعْلَمُوا، عِبَادَ اللَّهِ، أَنَّ عَلَيْكُمْ رَصَداً مِنْ أَنْفُسِكُمْ وَ عُيُوناً مِنْ جَوَارِحِكُمْ وَ حُفَّاظَ صِدْقٍ يَحْفَظُونَ أَعْمَالَكُمْ، وَ عَدَدَ أَنْفَاسِكُمْ، لاَ تَسْتُرُكُمْ مِنْهُمْ ظُلْمَةُ لَيْلٍ دَاجٍ وَ لاَ يُكِنُّكُمْ مِنْهُمْ بَابٌ ذُو رِتَاجٍ.

وحشة القبر

وَ إِنَّ غَدا مِنَ الْيَوْمِ قَرِيبٌ. يَذْهَبُ الْيَوْمُ بِمَا فِيهِ، وَ يَجِي ءُ الْغَدُ لاَحِقاً بِهِ، فَكَأَنَّ كُلَّ امْرِئٍ مِنْكُمْ قَدْ بَلَغَ مِنَ الْأَرْضِ مَنْزِلَ وَحْدَتِهِ، وَ مَخَطَّ حُفْرَتِهِ. فَيَا لَهُ مِنْ بَيْتِ وَحْدَةٍ، وَ مَنْزِلِ وَحْشَةٍ وَ مَفْرَدِ غُرْبَةٍ! وَ كَأَنَّ الصَّيْحَةَ قَدْ أَتَتْكُمْ، وَ السَّاعَةَ قَدْ غَشِيَتْكُمْ، وَ بَرَزْتُمْ لِفَصْلِ الْقَضَأِ قَدْ زَاحَتْ عَنْكُمُ الْأَبَاطِيلُ، وَ اضْمَحَلَّتْ عَنْكُمُ الْعِلَلُ، وَ اسْتَحَقَّتْ بِكُمُ الْحَقَائِقُ، وَ صَدَرَتْ بِكُمُ الْأُمُورُ مَصَادِرَهَا، فَاتَّعِظُوا بِالْعِبَرِ وَ اعْتَبِرُوا بِالْغِيَرِ، وَ انْتَفِعُوا بِالنُّذُرِ.

۱۵۷- و من خطبة لهعليه‌السلام

اعتقادی، سیاسی

الرسول الأعظم فی القرآن

أَرْسَلَهُ عَلَى حِينِ فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ، وَ طُولِ هَجْعَةٍ مِنَ الْأُمَمِ، وَ انْتِقَاضٍ مِنَ الْمُبْرَمِ؛ فَجَأَهُمْ

۲۰۸

ستايش خداوندى را سزاست كه حمد را كليد ياد خويش، و سبب فزونى فضل و رحمت خود، و راهنماى نعمتها و عظمتش قرار داده است. بندگان خدا! روزگار بر آيندگان چنان مى گذرد كه بر گذشتگان گذشت. آنچه گذشت باز نمى گردد، و آنچه هست جاويدان نخواهد ماند، پايان كارش با آغاز آن يكى است، ماجراها و رويدادهاى آن همانند يكديگرند، و نشانه هاى آن آشكار است.

گويا پايان زندگى و قيامت، شما را فرا مى خواند، چونان خواندن ساربان، شتربچه را، پس آن كس كه جز به حساب نفس خويش پردازد، خود را در تاريكيها سرگردان، و در هلاكت افكنده است، شيطانها مهارش را گرفته و به سركشى و طغيان مى كشانند، و رفتار زشت او را در ديده اش زيبا مى نمايانند، پس بدانيد كه بهشت پايان راه پيشتازان و آتش جهنم سرانجام كسانى است كه سستى مى ورزند.

ضرورت تقوى و خودسازى

اى بندگان خدا! بدانيد كه تقوا، دژى محكم و شكست ناپذير است، اما هرزگى و گناه، خانه اى در حال فرو ريختن و خواركننده است كه از ساكنان خود دفاع نخواهد كرد، و كسى كه بدان پناه برد در امان نيست، آگاه باشيد! با پرهيزكارى، ريشه هاى گناهان را مى توان بريد، و با يقين مى توان به برترين جايگاه معنوى، دسترسى پيدا كرد. اى بندگان خدا! خدا را، در حق نفس خويش! كه از همه چيز نزد شما گرامى تر و دوست داشتنى تر است.

همانا خدا، راه حق را براى شما آشكار كرده و جاده هاى آن را روشن نگاه داشت، پس يا شقاوت دامنگير يا رستگارى جاويدان در انتظار شماست. پس در اين دنياى نابود شدنى براى زندگى جاويدان آخرت، توشه برگيريد، كه شما را به زاد و توشه راهنمايى كردند، و به كوچ كردن از دنيا فرمان دادند، و شما را براى پيمودن راه قيامت برانگيختند. همانا شما چونان كاروانى هستيد كه در جايى به انتظار مانده و نمى دانند در چه زمانى آنان را فرمان حركت مى دهند.

آگاه باشيد! با دنيا چه مى كند كسى كه براى آخرت آفريده شده است؟ و با اموال دنيا چه كار دارد آن كس كه به زودى همه اموال او را مرگ مى ربايد و تنها كيفر حسابرسى آن بر عهده انسان باقى خواهد ماند، بندگان خدا! خيرى را كه خدا وعده داد رهاكردنى نمى باشد، و شرى را كه از آن نهى فرمود دوست داشتنى نيست! بندگان خدا! از روزى بترسيد كه اعمال و رفتار انسان وارسى مى شود، كه روزى كه پر از تشويش و اضطراب است و كودكان در آن روز پير مى گردند! اى بندگان خدا! بدانيد كه از شما نگاهبانانى بر شما گماشته اند، و ديدبانهايى از پيكرتان برگزيده و حافظان راستگويى كه اعمال شما را حفظ مى كنند و شماره نفسهاى شما را مى شمارند، نه تاريكى شب شما را از آنان مى پوشاند، و نه درى محكم شما را از آنها پنهان مى سازد.

ياد تنهايى قبر

فردا به امروز نزديك است، و امروز با آنچه در آن است مى گذرد، و فردا مى آيد و بدان مى رسد، گويى هر يك از شما در دل زمين به خانه مخصوص خود رسيده و در گودالى كه كنده اند آرميده ايد، وه! كه چه خانه تنهايى؟ و چه منزل وحشتناكى؟ و چه سيه چال غربتى؟ گويى هم اكنون بر صور اسرافيل دميدند، و قيامت فرا رسيده، و براى قضاوت و حسابرسى قيامت بيرون شده ايد، پندارهاى باطل دور گرديده، بهانه ها از ميان برخاسته، و حقيقتها براى شما آشكارشده و شما را به آنجا كه لازم بود كشانده اند. پس از عبرت ها پند گيريد، و از دگرگونى روزگار عبرت پذيريد، و از هشداردهندگان بهره مند گرديد.

ترجمه خطبه ۱۵۸

(برخی از شارحان گفتند که این خطبه در شهر کوفه ایراد شد)

ارزش پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و قرآن

خداوند پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را هنگامى فرستاد كه پيامبران حضور نداشتند، و امتها در خواب غفلت بودند، و رشته هاى دوستى و انسانيت از هم گسسته بود. پس پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به ميان خلق آمد،

۲۰۹

بِتَصْدِيقِ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَ النُّورِ الْمُقْتَدَى بِهِ. ذَلِكَ الْقُرْآنُ فَاسْتَنْطِقُوهُ، وَ لَنْ يَنْطِقَ، وَ لَكِنْ أُخْبِرُكُمْ عَنْهُ؛ أَلاَ إِنَّ فِيهِ عِلْمَ مَا يَأْتِي، وَ الْحَدِيثَ عَنِ الْمَاضِي، وَ دَوَأَ دَائِكُمْ، وَ نَظْمَ مَا بَيْنَكُمْ.

الاخبار عن مستقبل بنی أمیة المظلم

مِنْهَا: فَعِنْدَ ذَلِكَ لاَ يَبْقَى بَيْتُ مَدَرٍ وَ لاَ وَبَرٍ إِلا وَ أَدْخَلَهُ الظَّلَمَةُ تَرْحَةً، وَ أَوْلَجُوا فِيهِ نِقْمَةً. فَيَوْمَئِذٍ لاَ يَبْقَى لَهُمْ فِي السَّمَأِ عَاذِرٌ وَ لاَ فِي الْأَرْضِ نَاصِرٌ. أَصْفَيْتُمْ بِالْأَمْرِ غَيْرَ أَهْلِهِ، وَ أَوْرَدْتُمُوهُ غَيْرَ مَوْرِدِهِ وَ سَيَنْتَقِمُ اللَّهُ مِمَّنْ ظَلَمَ مَأْكَلاً بِمَأْكَلٍ وَ مَشْرَبا بِمَشْرَبٍ، مِنْ مَطَاعِمِ الْعَلْقَمِ وَ مَشَارِبِ الصَّبِرِ وَ الْمَقِرِ وَ لِبَاسِ شِعَارِ الْخَوْفِ، وَ دِثَارِ السَّيْفِ، وَ إِنَّمَا هُمْ مَطَايَا الْخَطِيئَاتِ وَ زَوَامِلُ الْآثَامِ. فَأُقْسِمُ، ثُمَّ أُقْسِمُ، لَتَنْخَمَنَّهَا أُمَيَّةُ مِنْ بَعْدِي كَمَا تُلْفَظُ النُّخَامَةُ، ثُمَّ لاَ تَذُوقُهَا وَ لاَ تَطْعَمُ بِطَعْمِهَا أَبَدا مَا كَرَّ الْجَدِيدَانِ!.

۱۵۹- و من خطبة لهعليه‌السلام

اعتقادی، سیاسی

ادارة الدولة

وَ لَقَدْ أَحْسَنْتُ جِوَارَكُمْ، وَ أَحَطْتُ بِجُهْدِي مِنْ وَرَائِكُمْ. وَ أَعْتَقْتُكُمْ مِنْ رِبَقِ الذُّلِّ، وَ حَلَقِ الضَّيْمِ، شُكْراً مِنِّي لِلْبِرِّ الْقَلِيلِ وَ إِطْرَاقاً عَمَّا أَدْرَكَهُ الْبَصَرُ، وَ شَهِدَهُ الْبَدَنُ، مِنَ الْمُنْكَرِ الْكَثِيرِ.

۱۶۰- و من خطبة لهعليه‌السلام

اعتقادی، تاریخی، اخلاقی

معرفة الله

أَمْرُهُ قَضَأٌ وَ حِكْمَةٌ وَ رِضَاهُ أَمَانٌ وَ رَحْمَةُ، يَقْضِي بِعِلْمٍ وَ يَعْفُو بِحِلْمٍ. اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ عَلَى مَا تَأْخُذُ وَ تُعْطِي وَ عَلَى مَا تُعَافِي وَ تَبْتَلِي؛ حَمْداً يَكُونُ أَرْضَى الْحَمْدِ لَكَ، وَ أَحَبَّ الْحَمْدِ إِلَيْكَ، وَ أَفْضَلَ الْحَمْدِ عِنْدَكَ. حَمْداً يَمْلاُ مَا خَلَقْتَ وَ يَبْلُغُ مَا أَرَدْتَ. حَمْداً لاَ يُحْجَبُ عَنْكَ، وَ لاَ يُقْصَرُ دُونَكَ حَمْداً لاَ يَنْقَطِعُ عَدَدُهُ وَ لاَ يَفْنَى مَدَدُهُ. فَلَسْنَا نَعْلَمُ كُنْهَ عَظَمَتِكَ إِلا أَنَّا نَعْلَمُ أَنَّكَ«حَيُّ قَيُّومُ لاَ تَأْخُذُكَ سِنَةٌ وَ لاَ نَوْمٌ» لَمْ يَنْتَهِ إِلَيْكَ نَظَرٌ وَ لَمْ يُدْرِكْكَ بَصَرٌ. أَدْرَكْتَ الْأَبْصَارَ وَ أَحْصَيْتَ الْأَعْمَالَ وَ أَخَذْتَ«بِالنَّوَاصِي وَ الْأَقْدَامِ» . وَ مَا الَّذِي نَرَى مِنْ خَلْقِكَ، وَ نَعْجَبُ لَهُ مِنْ قُدْرَتِكَ، وَ نَصِفُهُ مِنْ عَظِيمِ سُلْطَانِكَ(شأنک) ، وَ مَا تَغَيَّبَ عَنَّا مِنْهُ، وَ قَصُرَتْ أَبْصَارُنَا عَنْهُ، وَ انْتَهَتْ عُقُولُنَا دُونَهُ، وَ حَالَتْ سُتُورُ الْغُيُوبِ بَيْنَنَا وَ بَيْنَهُ أَعْظَمُ.

طرق معرفة الله

فَمَنْ فَرَّغَ قَلْبَهُ وَ أَعْمَلَ فِكْرَهُ لِيَعْلَمَ كَيْفَ أَقَمْتَ عَرْشَكَ وَ كَيْفَ ذَرَأْتَ خَلْقَكَ وَ كَيْفَ عَلَّقْتَ

۲۱۰

در حالى كه كتابهاى پيامبران پيشين را تصديق كرد، و با «نورى» هدايتگر انسانها شد كه همه بايد از آن اطاعت نمايند و آن، نور قرآن كريم است. از قرآن بخواهيد تا سخن گويد، كه هرگز سخن نمى گويد، اما من شما را از معارف آن خبر مى دهم، بدانيد كه در قرآن علم آينده، و حديث روزگاران گذشته است، شفادهنده دردهاى شما، و سامان دهنده امور فردى و اجتماعى شما است.

خبر از آينده دردناك بنى اميه

پس از تسلط فرزندان اميه، خانه اى در شهر يا خيمه اى در بيابان باقى نمى ماند جز آنكه ستمگران بنى اميه، اندوه و غم را بدانجا كشانند، و بلا و كينه توزى را در همه جا مطرح نمايند. پس در آن روز براى مردم نه عذرخواهى در آسمان و نه ياورى در زمين باقى خواهد ماند، زيرا نااهلان را به زمامدارى برگزيديد، و زمامدارى را به جايگاه دروغينى قرار داديد. اما به زودى خداوند از ستمگران بنى اميه انتقام مى گيرد، خوردنى را به خوردنى، و نوشيدنى را به نوشيدنى، خوردنى تلختر از گياه (علقم) و نوشيدنى تلخ و جانگدازتر از شيره درخت «صبر».

از درون ترس و وحشت، و از بيرون، شمشير را بر آنها مسلط خواهد كرد كه آنان مركبهاى عصيان و نافرمانى و شتران باركش گناهانند.(۱) من پياپى سوگند مى خورم كه پس از من بنى اميه خلافت را چونان خلط سينه بيرون مى اندازند، و پس از آن ديگر، تا شب و روز از پى هم در گردش است مزه حكومت را بار ديگر نخواهيد چشيد.

ترجمه خطبه ۱۵۹

(امام در شهر کوفه خطاب به کوفیان فرمود)

وصف كشوردارى خويش

با شما به نيكويى زندگى كردم، و به قدر توان از هر سو نگهبانى شما دادم، و از بندهاى بردگى و ذلت شما را نجات داده، و از حلقه هاى ستم رهايى بخشيدم، تا سپاسگزارى فراوان من برابر نيكى اندك شما باشد، و چشم پوشى از زشتيهاى بسيار شما كه به چشم ديدم و با بدن لمس نمودم.

ترجمه خطبه ۱۶۰

(در شهر کوفه در سال ۳۷ هجری به هنگام حرکت دادن مردم بسوی صفّین و جنگ با شامیان ایراد کرد)

خداشناسى

فرمان خدا قضاى حتمى و حكمت، و خشنودى او مايه امنيت و رحمت است؛ از روى علم، حكم مى كند و با حلم و بردبارى مى بخشايد. خدايا! سپاس تو راست بر آنچه مى گيرى، و عطا مى فرمايى، و شفا مى دهى يا مبتلا مى سازى. سپاس كه تو را رضايت بخش ترين، محبوبترين، و ممتازترين باشد، سپاسى كه آفريدگانت را سرشار سازد، و تا آنجا كه تو بخواهى تداوم يابد، سپاسى كه از تو پوشيده نباشد، و از رسيدن به پيشگاهت باز نماند، سپاسى كه شمارش آن پايان نپذيرد، و تداوم آن از بين نرود. خدايا! حقيقت بزرگى تو را نمى دانيم، جز آنكه مى دانيم تو زنده اى و احتياج به غير ندارى، خواب سنگين يا سبك تو را نمى ربايد،

هيچ انديشه اى به تو نرسد و هيچ ديده اى تو را ننگرد، اما ديده ها را تو مى نگرى، و اعمال انسانها را شماره فرمايى، و قدمها و موى پيشانيها «زمام امور همه» به دست تو است، خدايا آنچه را كه از آفرينش تو مى نگريم، و از قدرت تو به شگفت مى آييم و بدان بزرگى قدرت تو را مى ستاييم، بسى ناچيزتر است در برابر آنچه كه از ما پنهان، و چشمهاى ما از ديدن آنها ناتوان، و عقلهاى ما از درك آنها عاجز است، و پرده هاى غيب ميان ما و آنها گسترده مى باشد.

را ه هاى خداشناسى

پس آن كس كه دل را از همه چيز تهى سازد، و فكرش را بكار گيرد، تا بداند كه: چگونه عرش قدرت خود را برقرار ساخته اى؟ و پديده را چگونه آفريده اى؟

_____________________

۱. در پاورقی خطبه ۱۰۵ به نابودی بنی امیّه و قتل عام شدن آنها اشاره گردید.

۲۱۱

فِي الْهَوَأِ سَمَاوَاتِكَ، وَ كَيْفَ مَدَدْتَ عَلَى مَوْرِ الْمَأِ أَرْضَكَ، رَجَعَ طَرْفُهُ حَسِيراً، وَ عَقْلُهُ مَبْهُوراً، وَ سَمْعُهُ وَ الِهاً، وَ فِكْرُهُ حَائِراً.

الرّجاء و الأمل

مِنْهَا: يَدَّعِي بِزَعْمِهِ أَنَّهُ يَرْجُو اللَّهَ، كَذَبَ وَ الْعَظِيمِ! مَا بَالُهُ لاَ يَتَبَيَّنُ رَجَاؤُهُ فِي عَمَلِهِ؟ فَكُلُّ مَنْ رَجَا عُرِفَ رَجَاؤُهُ فِي عَمَلِهِ. وَ كُلُّ رَجَأٍ -إِلا رَجَأَ اللَّهِ تَعَالَى - فَإِنَّهُ مَدْخُولٌ وَ كُلُّ خَوْفٍ مُحَقَّقٌ، إِلا خَوْفَ اللَّهِ فَإِنَّهُ مَعْلُولٌ. يَرْجُو اللَّهَ فِي الْكَبِيرِ، وَ يَرْجُو الْعِبَادَ فِي الصَّغِيرِ، فَيُعْطِي الْعَبْدَ مَا لاَ يُعْطِي الرَّبَّ! فَمَا بَالُ اللَّهِ جَلَّ ثَنَاؤُهُ يُقَصَّرُ بِهِ عَمَّا يُصْنَعُ بِهِ لِعِبَادِهِ؟ أَتَخَافُ أَنْ تَكُونَ فِي رَجَائِكَ لَهُ كَاذِباً؟ أَوْ تَكُونَ لاَ تَرَاهُ لِلرَّجَأِ مَوْضِعاً؟ وَ كَذَلِكَ إِنْ هُوَ خَافَ عَبْداً مِنْ عَبِيدِهِ، أَعْطَاهُ مِنْ خَوْفِهِ مَا لاَ يُعْطِي رَبَّهُ، فَجَعَلَ خَوْفَهُ مِنَ الْعِبَادِ نَقْداً، وَ خَوْفَهُ مِنْ خَالِقِهِ ضِمَاراً وَ وَعْداً. وَ كَذَلِكَ مَنْ عَظُمَتِ الدُّنْيَا فِي عَيْنِهِ وَ كَبُرَ مَوْقِعُهَا مِنْ قَلْبِهِ، آثَرَهَا عَلَى اللَّهِتَعَالَى ، فَانْقَطَعَ إِلَيْهَا، وَ صَارَ عَبْدا لَهَا.

سیرة النبیصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و الانبیاء الالهیّین

وَ لَقَدْ كَانَ فِي رَسُولِ اللَّهِصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم كَافٍ لَكَ فِي الْأُسْوَةِ، وَ دَلِيلٌ لَكَ عَلَى ذَمِّ الدُّنْيَا وَ عَيْبِهَا، وَ كَثْرَةِ مَخَازِيهَا وَ مَسَاوِيهَا، إِذْ قُبِضَتْ عَنْهُ أَطْرَافُهَا، وَ وُطِّئَتْ لِغَيْرِهِ أَكْنَافُهَا، وَ فُطِمَ عَنْ رَضَاعِهَا، وَ زُوِيَ عَنْ زَخَارِفِهَا. وَ إِنْ شِئْتَ ثَنَّيْتُ بِمُوسَى كَلِيمِ اللَّهِعليه‌السلام حَيْثُ اِذْ يَقُولُ:( رَبِّ إِنِّي لِم ا أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ ) .(۱) وَ اللَّهِ مَا سَأَلَهُ إِلا خُبْزا يَأْكُلُهُ، لِأَنَّهُ كَانَ يَأْكُلُ بَقْلَةَ الْأَرْضِ، وَ لَقَدْ كَانَتْ خُضْرَةُ الْبَقْلِ تُرَى مِنْ شَفِيفِ صِفَاقِ بَطْنِهِ، لِهُزَالِهِ وَ تَشَذُّبِ لَحْمِهِ. وَ إِنْ شِئْتَ ثَلَّثْتُ بِدَاوُدَعليه‌السلام صَاحِبِ الْمَزَامِيرِ وَ قَارِئِ أَهْلِ الْجَنَّةِ، فَلَقَدْ كَانَ يَعْمَلُ سَفَائِفَ الْخُوصِ بِيَدِهِ وَ يَقُولُ لِجُلَسَائِهِ: أَيُّكُمْ يَكْفِينِي بَيْعَهَا! وَ يَأْكُلُ قُرْصَ الشَّعِيرِ مِنْ ثَمَنِهَا. وَ إِنْ شِئْتَ قُلْتُ فِي عِيسَى ابْنِ مَرْيَمَعليه‌السلام فَلَقَدْ كَانَ يَتَوَسَّدُ الْحَجَرَ، وَ يَلْبَسُ الْخَشِنَ، وَ يَأْكُلُ الْجَشِبَ، وَ كَانَ إِدَامُهُ الْجُوعَ، وَ سِرَاجُهُ بِاللَّيْلِ الْقَمَرَ، وَ ظِلاَلُهُ فِي الشِّتَأِ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا، وَ فَاكِهَتُهُ وَ رَيْحَانُهُ مَا تُنْبِتُ الْأَرْضُ لِلْبَهَائِمِ؛ وَ لَمْ تَكُنْ لَهُ زَوْجَةٌ تَفْتِنُهُ، وَ لاَ وَلَدٌ يَحْزُنُهُ (یخزنه)، وَ لاَ مَالٌ يَلْفِتُهُ وَ لاَ طَمَعٌ يُذِلُّهُ، دَابَّتُهُ رِجْلاَهُ، وَ خَادِمُهُ يَدَاهُ!

محطات فی حیاة النبیصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم

فَتَأَسَّ بِنَبِيِّكَ الْأَطْيَبِ الْأَطْهَرِصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فَإِنَّ فِيهِ أُسْوَةً لِمَنْ تَأَسَّى، وَ عَزَأً لِمَنْ تَعَزَّى. وَ أَحَبُّ الْعِبَادِ إِلَى اللَّهِ الْمُتَأَسِّي بِنَبِيِّهِ، وَ الْمُقْتَصُّ لِأَثَرِهِ. قَضَمَ الدُّنْيَا قَضْماً، وَ لَمْ يُعِرْهَا طَرْفاً أَهْضَمُ أَهْلِ

_____________________

۱- قصص ۲۴

۲۱۲

و چگونه آسمان ها و كرات فضايى را در هوا آويخته اى؟ و زمين را چگونه بر روى امواج آب گسترده اى؟ نگاهش حسرت زده، و عقلش مات و سرگردان، و شنواييش آشفته، و انديشه اش حيران مى ماند.(۱)

وصف اميدوارى به خدا

به گمان خود ادعا دارد كه به خدا اميدوار است! به خداى بزرگ سوگند! كه دروغ مى گويد، چه مى شود او را كه اميدوارى در كردارش پيدا نيست؟ پس هركس به خدا اميدوار باشد بايد، اميد او در كردارش آشكار شود. هر اميدوارى جز اميد به خداى تعالى ناخالص است، و هر ترسى جز ترس از خدا نادرست است. گروهى در كارهاى بزرگ به خدا اميد بسته و در كارهاى كوچك به بندگان خدا روى مى آورند؛ پس حق بنده را ادا مى كند و حق خدا را بر زمين مى گذارد، چرا در حق خداى متعال كوتاهى مى شود و كمتر از حق بندگان رعايت مى گردد؟،

آيا مى ترسى در اميدى كه به خدا دارى دروغگو باشى؟ يا او را درخور اميد بستن نمى پندارى؟ اميدوار دروغين اگر از بنده خدا ترسناك باشد، حق او را چنان رعايت كند كه حق پروردگار خود را آنگونه رعايت نمى كند، پس ترس خود را از بندگان آماده، و ترس از خداوند را وعده اى انجام نشدنى مى شمارد، و اينگونه است كسى كه دنيا در ديده اش بزرگ جلوه كند، و ارزش و اعتبار دنيا در دلش فراوان گردد، كه دنيا را بر خدا مقدم شمارد، و جز دنيا به چيز ديگرى نپردازد و بنده دنيا گردد.

سیری در زندگانی پیامبرانعليه‌السلام (برای انتخاب الگوهای ساده زیستی) (۲)

برای تو کافی است که راه و رسم زندگی پیامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را اطاعت نمایی، تا راهنمایی خوبی برای تو در شناخت بدی ها و عیب های دنیا و رسوایی ها و زشتی های آن باشد، چه اینکه دنیا از هر سو بر پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم باز داشته و برای غیر او گسترانده شد، از پستان دنیا شیر نخورد، و از زیورهای آن فاصله گرفت. اگر می خواهی دومی را، موسیعليه‌السلام و زندگی او را تعریف کنم، آنجا که می گوید: «پروردگارا! هر چه به من از نیکی عطا کنی نیازمندم».

به خدا سوگند! موسیعليه‌السلام جز قرص نانی که گرسنگی را بر طرف سازد چیز دیگری نخواست، زیرا موسیعليه‌السلام از سبزیجات زمین می خورد، تا آنجا که بر اثر لاغری و آب شدن گوشت بدن، سبزی گیاه از پشت پرده ی شکم او آشکار بود. و اگر می خواهی: سومی را، حضرت داوودعليه‌السلام صاحب نی های نوازنده، و خواننده بهشتیان را الگوی خویش سازی، که با هنر دستان خود از لیف خرما زنبیل می بافت، و از همنشینان خود می پرسید چه کسی از شما این زنبیل را می فروشد؟ و با بهای آن به خوردن نان جوی قناعت می کرد. و اگر خواهی از عیسی بن مریمعليه‌السلام بگویم، که سنگ را بالش خود قرار می داد، لباس پشمی خشن به تن می کرد، و نان خشک می خورد، نان خورش او گرسنگی، و چراغش در شب ماه، و پناهگاه زمستان او شرق و غرب زمین بود، میوه و گل او سبزیجاتی بود که زمین برای چهارپایان می رویاند، زنی نداشت که او را فریفته خود سازد، فرزندی نداشت تا او را غمگین سازد، مالی نداشت تا او را سرگرم کند، و آز و طمعی نداشت تا او را خوار و ذلیل نماید، مرکب سواری او دو پایش، و خدمتگزار وی، دستهایش بود.

راه و رسم زندگی پیامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم

پس به پیامبر پاکیزه و پاکت اقتدا کن، که راه و رسم او الگویی است برای الگو طلبان، و مایه فخر و بزرگی است برای کسی که خواهان بزرگواری باشد، و محبوب ترین بنده نزد خدا کسی است که از پیامبرش پیروی کند، و گام بر جایگاه قدم او نهد. پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از دنیا چندان نخورد که دهان را پر کند، و به دنیا با گوشه چشم نگریست، دو پهلویش از تمام مردم فرو رفته تر،

_____________________

۱. طرح این واقعیّت که حواسّ و ابزار شناخت انسان محدود است، پراگماتیسم PRAGMATISM (اصالت عمل) و پوزیتیویسم POSITIVISM (اصالت حسّ تجربه) و امپریسیسم EMPIRICISM )اصالت تجربه) را نقد می کند زیرا که تجربه می تواند یکی از راههای شناخت واقعیّت ها باشد، پس نمی توان به آن اصالت داد.

۲. اشاره به: هیستوریا HISTORIA (توجّه به اسطوره ها و الگوها) که در تمام ملل و اقوام وجود دارد.

۲۱۳

الدُّنْيَا كَشْحاً، وَ أَخْمَصُهُمْ مِنَ الدُّنْيَا بَطْناً، عُرِضَتْ عَلَيْهِ الدُّنْيَا فَأَبَى أَنْ يَقْبَلَهَا، وَ عَلِمَ أَنَّ اللَّهَسُبْحَانَهُ أَبْغَضَ شَيْئا فَأَبْغَضَهُ، وَ حَقَّرَ شَيْئا فَحَقَّرَهُ، وَ صَغَّرَ شَيْئا فَصَغَّرَهُ. وَ لَوْ لَمْ يَكُنْ فِينَا إِلا حُبُّنَا مَا أَبْغَضَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ، وَ تَعْظِيمُنَا مَا صَغَّرَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ، لَكَفَى بِهِ شِقَاقاً لِلَّهِ، وَ مُحَادَّةً عَنْ أَمْرِ اللَّهِ. وَ لَقَدْ كَانَصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم يَأْكُلُ عَلَى الْأَرْضِ، وَ يَجْلِسُ جِلْسَةَ الْعَبْدِ، وَ يَخْصِفُ بِيَدِهِ نَعْلَهُ، وَ يَرْقَعُ بِيَدِهِ ثَوْبَهُ، وَ يَرْكَبُ الْحِمَارَ الْعَارِيَ، وَ يُرْدِفُ خَلْفَهُ، وَ يَكُونُ السِّتْرُ عَلَى بَابِ بَيْتِهِ فَتَكُونُ فِيهِ التَّصَاوِيرُ، فَيَقُولُ:«يَا فُلاَنَةُ - لِإِحْدَى أَزْوَاجِهِ - غَيِّبِيهِ عَنِّي، فَإِنِّي إِذَا نَظَرْتُ إِلَيْهِ ذَكَرْتُ الدُّنْيَا وَ زَخَارِفَهَا» .

فَأَعْرَضَ عَنِ الدُّنْيَا بِقَلْبِهِ، وَ أَمَاتَ ذِكْرَهَا مِنْ نَفْسِهِ، وَ أَحَبَّ أَنْ تَغِيبَ زِينَتُهَا عَنْ عَيْنِهِ، لِكَيْلاَ يَتَّخِذَ مِنْهَا رِيَاشاً وَ لاَ يَعْتَقِدَهَا قَرَاراً، وَ لاَ يَرْجُوَ فِيهَا مُقَاماً، فَأَخْرَجَهَا مِنَ النَّفْسِ، وَ أَشْخَصَهَا عَنِ الْقَلْبِ، وَ غَيَّبَهَا عَنِ الْبَصَرِ. وَ كَذَلِكَ مَنْ أَبْغَضَ شَيْئاً أَبْغَضَ أَنْ يَنْظُرَ إِلَيْهِ وَ أَنْ يُذْكَرَ عِنْدَهُ. وَ لَقَدْ كَانَ فِي رَسُولِ اللَّهِصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مَا يَدُلُّكُ عَلَى مَسَاوِئِ الدُّنْيَا وَ عُيُوبِهَا: إِذْ جَاعَ فِيهَا مَعَ خَاصَّتِهِ وَ زُوِيَتْ عَنْهُ زَخَارِفُهَا مَعَ عَظِيمِ زُلْفَتِهِ. فَلْيَنْظُرْ نَاظِرٌ بِعَقْلِهِ: أَكْرَمَ اللَّهُ مُحَمَّدا بِذَلِكَ أَمْ أَهَانَهُ؟ فَإِنْ قَالَ: أَهَانَهُ، فَقَدْ كَذَبَ وَ اللَّهِ الْعَظِيمِ، وَ أَتِى بِالْإِفْكِ الْعَظِيمِ وَ إِنْ قَالَ: أَكْرَمَهُ فَلْيَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهَانَ غَيْرَهُ حَيْثُ بَسَطَ الدُّنْيَا لَهُ وَ زَوَاهَا عَنْ أَقْرَبِ النَّاسِ مِنْهُ. فَتَأَسَّى مُتَأَسِّ بِنَبِيِّهِ وَ اقْتَصَّ أَثَرَهُ، وَ وَلَجَ مَوْلِجَهُ، وَ إِلا فَلاَ يَأْمَنِ الْهَلَكَةَ، فَإِنَّ اللَّهَ جَعَلَ مُحَمَّداًصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم عَلَماً لِلسَّاعَةِ، وَ مُبَشِّراً بِالْجَنَّةِ وَ مُنْذِراً بِالْعُقُوبَةِ. خَرَجَ مِنَ الدُّنْيَا خَمِيصاً، وَ وَرَدَ الْآخِرَةَ سَلِيماً. لَمْ يَضَعْ حَجَراً عَلَى حَجَرٍ، حَتَّى مَضَى لِسَبِيلِهِ، وَ أَجَابَ دَاعِيَ رَبِّهِ. فَمَا أَعْظَمَ مِنَّةَ اللَّهِ عِنْدَنَا حِينَ أَنْعَمَ عَلَيْنَا بِهِ سَلَفا نَتَّبِعُهُ وَ قَائِداً نَطَأُ عَقِبَهُ! وَ اللَّهِ لَقَدْ رَقَّعْتُ مِدْرَعَتِي هَذِهِ حَتَّى اسْتَحْيَيْتُ مِنْ رَاقِعِهَا. وَ لَقَدْ قَالَ لِي قَائِلٌ:أَلاَ تَنْبِذُهَا عَنْكَ ؟ فَقُلْتُ: اغْرُبْ عَنِّي، فَعِنْدَ الصَّبَاحِ يَحْمَدُ الْقَوْمُ السُّرَى !.

۱۶۱- و من خطبة لهعليه‌السلام

اعتقادی، اخلاقی

خصائص النّبی و العترة

ابْتَعَثَهُ بِالنُّورِ الْمُضِي ءِ، وَ الْبُرْهَانِ الْجَلِيِّ، وَ الْمِنْهَاجِ الْبَادِي، وَ الْكِتَابِ الْهَادِي. أُسْرَتُهُ خَيْرُ أُسْرَةٍ وَ شَجَرَتُهُ خَيْرُ شَجَرَةٍ؛ أَغْصَانُهَا مُعْتَدِلَةٌ، وَ ثِمَارُهَا مُتَهَدِّلَةٌ. مَوْلِدُهُ بِمَكَّةَ، وَ هِجْرَتُهُ بِطَيْبَةَ. عَلاَ بِهَا ذِكْرُهُ وَ امْتَدَّ مِنْهَا صَوْتُهُ. أَرْسَلَهُ بِحُجَّةٍ كَافِيَةٍ، وَ مَوْعِظَةٍ شَافِيَةٍ، وَ دَعْوَةٍ مُتَلاَفِيَةٍ، أَظْهَرَ بِهِ الشَّرَائِعَ الْمَجْهُولَةَ، وَ قَمَعَ بِهِ الْبِدَعَ الْمَدْخُولَةَ، وَ بَيَّنَ بِهِ الْأَحْكَامَ الْمَفْصُولَةَ. فَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلاَمِ دَيْنا تَتَحَقَّقْ شِقْوَتُهُ، وَ تَنْفَصِمْ عُرْوَتُهُ وَ تَعْظُمْ كَبْوَتُهُ، وَ يَكُنْ مَآبُهُ إِلَى الْحُزْنِ الطَّوِيلِ وَ الْعَذَابِ الْوَبِيلِ. وَ أَتَوَكَّلُ عَلَى اللَّهِ تَوَكُّلَ الْإِنَابَةِ إِلَيْهِ، وَ أَسْتَرْشِدُهُ السَّبِيلَ الْمُؤَدِّيَةَ إِلَى جَنَّتِهِ، الْقَاصِدَةَ

۲۱۴

و شکمش از همه خالی تر بود. دنیا را به او نشان دادند اما نپذیرفت، و چون دانست خدا چیزی را دشمن می دارد آن را دشمن داشت، و چیزی را که خدا خوار شمرده، آن را خوار انگاشت، و چیزی را که خدا کوچک شمرده کوچک و ناچیز می دانست. اگر در ما نباشد جز آن که آنچه را خدا و پیامبرش دشمن می دارند، دوست بداریم، یا آنچه را خدا و پیامبرش کوچک شمارند، بزرگ بداریم، برای نشان دادن دشمنی ما با خدا، و سر پیچی از فرمان های او کافی بود!. و همانا پیامبر«که درود خدا بر او باد» بر روی زمین می نشست و غذا می خورد، و چون برده، ساده می نشست، و با دست خود کفش خود را وصله می زد، و جامه خود را با دست خود می دوخت، و بر الاغ برهنه می نشست، و دیگری را پشت سر خویش سوار می کرد. پرده ای بر در خانه او آویخته بود که نقش و تصویرها در آن بود، به یکی از همسرانش فرمود،«این پرده را از برابر چشمان من دور کن که هر گاه نگاهم به آن می افتد به یاد دنیا و زینت های آن می افتم.»

پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم با دل از دنیا روی گرداند، و یادش را از جان خود ریشه کن کرد، و همواره دوست داشت تا جاذبه های دنیا از دیدگانش پنهان ماند، و از آن لباس زیبایی تهیّه نکند و آن را قرارگاه دائمی خود نداند، و امید ماندن در دنیا نداشته باشد، پس یاد دنیا را از جان خویش بیرون کرد، و دل از دنیا بر کند، و چشم از دنیا پوشاند، و چنین است کسی که چیزی را دشمن دارد، خوش ندارد به آن بنگرد، یا نام آن نزد او بر زبان آورده شود. در زندگانی رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم برای تو نشانه هایی است که تو را به زشتی ها و عیب های دنیا راهنمایی کند، زیرا پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم با نزدیکان خود گرسنه به سر می برد، و با آن که مقام و منزلت بزرگی داشت، زینت های دنیا از دیده او دور ماند. پس تفکّر کننده ای باید با عقل خویش به درستی اندیشه کند که: آیا خدا محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را به داشتن این صفت ها اکرام فرمود یا او را خوار کرد؟ اگر بگوید: خوار کرد، دروغ گفته و بهتانی بزرگ زده است، و اگر بگوید: او را اکرام کرد، پس بداند، خدا کسی را خوار شمرد که دنیا را برای او گستراند و از نزدیک ترین مردم به خودش دور نگهداشت.

پس پیروی کننده باید از پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم پیروی کند، و به دنبال او راه رود، و قدم بر جای قدم او بگذارد، و گر نه از هلاکت ایمن نمی باشد، که همانا خداوند، محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را نشانه قیامت، و مژده دهنده بهشت، و ترساننده از کیفر جهنم قرار داد. او با شکمی گرسنه از دنیا رفت و با سلامت جسم و جان وارد آخرت شد، و کاخ های مجلّل نساخت «سنگی بر سنگی نگذاشت» تا جهان را ترک گفت،(۱) و دعوت پروردگارش را پذیرفت. وه! چه بزرگ است منّتی که خدا با بعثت پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بر ما نهاده، و چنین نعمت بزرگی به ما عطا فرموده، رهبر پیشتازی که باید او را پیروی کنیم و پیشوایی که باید راه او را تداوم بخشیم. به خدا سوگند آنقدر این پیراهن پشمین را وصله زدم که از پینه کننده آن شرمسارم. یکی به من گفت: «آیا آن را دور نمی افکنی؟» گفتم: از من دور شو، صبحگاهان رهروان شب ستایش می شوند.(۲)

ترجمه خطبه ۱۶۱

اعتقادی، اخلاقی

وصف پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و اهل بیتعليهم‌السلام

خداوند پیامبرش را با نوری درخشان، و برهانی آشکار، و راهی روشن، و کتابی هدایتگر بر انگیخت. خانواده او نیکوترین خانواده، و درخت وجودش از بهترین درختان است که شاخه های آن راست و میوه های آن سر به زیر و در دسترس همگان است. زادگاه او مکه، و هجرت او به مدینه پاک و پاکیزه است، که در آنجا نام او بلند شد و دعوتش به همه جا رسید. خدا او را با برهانی کامل و کافی (قرآن) و پندهای شفا بخش، و دعوتی جبران کننده فرستاد. با فرستادن پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شریعت های ناشناخته را شناساند، و ریشه بدعت های راه یافته در ادیان آسمانی را قطع کرد، و احکام و مقرّرات الهی را بیان فرمود. پس هر کس جز اسلام دینی را انتخاب کند به یقین شقاوت او ثابت، و پیوند او با خدا قطع، و سقوطش سهمگین خواهد بود، و سر انجامش رنج و اندوهی بی پایان و شکنجه ای پردرد می باشد. بر خدا توکّل می کنم، توکّلی که بازگشت به سوی او باشد، و از او راه می جویم، راهی که به بهشت رسد و به آنجا که خواست اوست بینجامد.

_____________________

۱. سنگی بر سنگی نگذاشت، یعنی خانه های با شکوهی نساخت و خانه ای ساده داشت، زیرا رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در ساختمان مسجد شخصا سنگ ها را می آورد، و برای همسران خود خانه ها و حجره هایی ساخت.

۲. ضرب المثل است، یعنی آینده از آن استقامت کنندگان است.

۲۱۵

إِلَى مَحَلِّ رَغْبَتِهِ.

الوصیة بالتّقوی و الاعتبار بالماضاین

أُوصِيكُمْ، عِبَادَ اللَّهِ، بِتَقْوَى اللَّهِ وَ طَاعَتِهِ، فَإِنَّهَا النَّجَاةُ غَداً، وَ الْمَنْجَاةُ أَبَداً. رَهَّبَ فَأَبْلَغَ، وَ رَغَّبَ فَأَسْبَغَ؛ وَ وَصَفَ لَكُمُ الدُّنْيَا وَ انْقِطَاعَهَا، وَ زَوَالَهَا وَ انْتِقَالَهَا. فَأَعْرِضُوا عَمَّا يُعْجِبُكُمْ فِيهَا لِقِلَّةِ مَا يَصْحَبُكُمْ مِنْهَا. أَقْرَبُ دَارٍ مِنْ سَخَطِ اللَّهِ، وَ أَبْعَدُهَا مِنْ رِضْوَانِ اللَّهِ! فَغُضُّوا عَنْكُمْ - عِبَادَ اللَّهِ - غُمُومَهَا وَ أَشْغَالَهَا، لِمَا قَدْ أَيْقَنْتُمْ بِهِ مِنْ فِرَاقِهَا وَ تَصَرُّفِ حَالاَتِهَا. فَاحْذَرُوهَا حَذَرَ الشَّفِيقِ النَّاصِحِ، وَ الْمُجِدِّ الْكَادِحِ. وَ اعْتَبِرُوا بِمَا قَدْ رَأَيْتُمْ مِنْ مَصَارِعِ الْقُرُونِ قَبْلَكُمْ: قَدْ تَزَايَلَتْ أَوْصَالُهُمْ وَ زَالَتْ أَبْصَارُهُمْ وَ أَسْمَاعُهُمْ وَ ذَهَبَ شَرَفُهُمْ وَ عِزُّهُمْ وَ انْقَطَعَ سُرُورُهُمْ وَ نَعِيمُهُمْ، فَبُدِّلُوا بِقُرْبِ الْأَوْلاَدِ فَقْدَهَا، وَ بِصُحْبَةِ الْأَزْوَاجِ مُفَارَقَتَهَا. لاَ يَتَفَاخَرُونَ، وَ لاَ يَتَنَاسَلُونَ وَ لاَ يَتَزَاوَرُونَ وَ لاَ يَتَجَاوَرُونَ، فَاحْذَرُوا، عِبَادَ اللَّهِ، حَذَرَ الْغَالِبِ لِنَفْسِهِ، الْمَانِعِ لِشَهْوَتِهِ، النَّاظِرِ بِعَقْلِهِ؛ فَإِنَّ الْأَمْرَ وَاضِحٌ وَ الْعَلَمَ قَائِمٌ، وَ الطَّرِيقَ جَدَدٌ وَ السَّبِيلَ قَصْدٌ.

۱۶۲- و من كلام لهعليه‌السلام

اعتقادی، سیاسی

(لِبَعْضِ أَصْحابِهِ وَ قَدْ سَأَلَهُ كَيْفَ دَفَعكُمْ قَوْمُكُمْ عَنْ هذَا الْمَقامِ وَ أَنْتُمْ أَحَقُ بِهِ؟ فَقالَ: )

أسباب غصب الخلاقة

يَا أَخَا بَنِي أَسَدٍ، إِنَّكَ لَقَلِقُ الْوَضِينِ، تُرْسِلُ فِي غَيْرِ سَدَدٍ، وَ لَكَ بَعْدُ ذِمَامَةُ الصِّهْرِ وَ حَقُّ الْمَسْأَلَةِ، وَ قَدِ اسْتَعْلَمْتَ فَاعْلَمْ؛ أَمَّا الاِسْتِبْدَادُ عَلَيْنَا بِهَذَا الْمَقَامِ وَ نَحْنُ الْأَعْلَوْنَ نَسَباً، وَ الْأَشَدُّونَ بِالرَّسُولِصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نَوْطاً، فَإِنَّهَا كَانَتْ أَثَرَةً شَحَّتْ عَلَيْهَا نُفُوسُ قَوْمٍ، وَ سَخَتْ عَنْهَا نُفُوسُ آخَرِينَ وَ الْحَكَمُ اللَّهُ، وَ الْمَعْوَدُ إِلَيْهِ الْقِيَامَةِ.

وَ دَعْ عَنْكَ نَهْبا صِيحَ فِي حَجَرَاتِهِ

وَ لَكِنْ حَدِيثا مَا حَدِيثُ الرَّوَاحِلَ

الشکوی من ظلم معاویة

وَ هَلُمَّ الْخَطْبَ فِي ابْنِ أَبِي سُفْيَانَ، فَلَقَدْ أَضْحَكَنِي الدَّهْرُ بَعْدَ إِبْكَائِهِ؛ وَ لاَ غَرْوَ وَ اللَّهِ، فَيَا لَهُ خَطْبا يَسْتَفْرِغُ الْعَجَبَ، وَ يُكْثِرُ الْأَوَدَ! حَاوَلَ الْقَوْمُ إِطْفَأَ نُورِ اللَّهِ مِنْ مِصْبَاحِهِ، وَ سَدَّ فَوَّارِهِ مِنْ يَنْبُوعِهِ، وَ جَدَحُوا بَيْنِي وَ بَيْنَهُمْ شِرْباً وَ بِيئاً، فَإِنْ تَرْتَفِعْ عَنَّا وَ عَنْهُمْ مِحَنُ الْبَلْوَى، أَحْمِلْهُمْ مِنَ الْحَقِّ عَلَى مَحْضِهِ؛ وَ إِنْ تَكُنِ الْأُخْرَى( فَلا تَذْهَبْ نَفْسُكَ عَلَيْهِمْ حَسَراتٍ، إِنَّ اللّهَ عَلِيمٌ بِما يَصْنَعُونَ ) .(۱)

_____________________

۱- فاطر ۸

۲۱۶

رسد، و به آنجا که خواست اوست بینجامد.

سفارش به تقووا و عبرت از گذشتگان

بندگان خدا! شما را به ترسیدن از خدا و فرمانبرداری او سفارش می کنم که نجات فردا و مایه رهایی جاویدان است. خدا آنگونه که سزاوار بود شما را ترسانید، و چنانکه شایسته بود امیدوارتان کرد، و دنیا و بی اعتباری آن و نابود شدنی بودن و دگرگونی آن را برای شما تعریف کرد. پس از آنچه در دنیا شما را به شگفتی وامی دارد، روی گردانید، زیرا که مدت کوتاهی در آن اقامت دارید، دنیا به خشم خدا نزدیکترین و از خشنودی خدا دورترین جایگاه است. پس ای بندگان خدا! از غم و اندوه و سرگرمی های دنیا چشم برگیرید، زیرا شما به جدایی و دگرگونیهای امور دنیایی یقین دارید، و چونان دوست مهربانی که نصیحت گر و کوشا برای نجات رفیقش تلاش کند، خویشتن را از دنیا دور نگهدارید.

و از آنچه بر گذشتگان شما رفت عبرت گیرید، که چگونه، بند بند اعضای بدنشان از هم گسست، چشم و گوششان نابود شد، شرف و شکوهشان از خاطره ها محو گردید، و همه ناز و نعمت ها و رفاه ها و خوشی ها پایان گرفت، که نزدیکی فرزندان به دوری و از دست دادنشان، و همدمی همسران، به جدایی تبدیل شد ، دیگر نه به هم می نازند، و نه فرزندانی می آورند، و نه یکدیگر را دیدار می کنند، و نه در کنار هم زندگی می کنند! پس ای بندگان خدا! بپرهیزید، چونان پرهیز کسی که به نفس خود چیره، و بر شهوات خود پیروز، و با عقل خود به درستی می نگرد، زیرا که جریان انسان آشکار، پرچم بر افراشته، جادّه هموار، و راه، روشن و راست است.

ترجمه خطبه ۱۶۲

(در سال ۳۷ هجری در صفّین، شخصی از طایفه بنی اسد پرسید: چگونه شما را از مقام امامت که سزاوارتر از همه بودید کنار زدند؟ فرمود:)

علل و عوامل غصب امامت

اى برادر بنى اسدى! تو مردى پريشان و مضطربى كه نابجا پرسش مى كنى، ليكن تو را حق خويشاوندى است،(۱) و حقى كه در پرسيدن دارى و بى گمان طالب دانستى. پس بدان كه: ظلم و خودكامگى كه نسبت به خلافت بر ما تحميل شد، در حالى كه ما را نسب برتر و پيوند خويشاوندى با رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم استوارتر بود، جز خودخواهى و انحصارطلبى چيز ديگرى نبود كه: گروهى بخيلانه به كرسى خلافت چسبيدند، و گروهى سخاوتمندانه از آن دست كشيدند، داور خداست، و بازگشت همه ما به روز قيامت است. (در اينجا شعر امرءالقيس را خواند كه:) «واگذار داستان تاراج آن غارتگران را، و به ياد آور داستان شگفت دزديدن شترهاى سوارى را».(۲)

شكوه از ستم هاى معاويه

بيا و داستان پسران ابوسفيان را به يادآور، كه روزگار مرا به خنده آورد، از آن پس كه مرا گرياند. سوگند بخدا! كه جاى شگفتى نيست، كار از بس عجيب است كه شگفتى را مى زدايد، و كجى و انحراف مى افزايد. مردم كوشيدند نور خدا را در داخل چراغ آن خاموش سازند، جوشش زلال حقيقت را از سرچشمه آن ببندند، چرا كه ميان من و خود، آب را وباآلود(۳) كردند، اگر محنت آزمايش از ما و اين مردم برداشته شود، آنان را به راهى مى برم كه سراسر حق است و اگر به گونه ديگرى انجاميد. (با حسرت خوردن بر آنها جان خويش را مگذار، كه خداوند بر آنچه مى كنند آگاه است.)

_____________________

۱. زینب دختر جحش، یکی از همسران پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از قبیله بنی اسد بود.

۲. شعر از امرأ القیس است. وی پس از کشته شدن پدرش، به خالد بن سدوس پناهنده شد. مردم بنی جدیله به او حمله کرده اموال و شترهایش را بردند. خالد به او گفت اسب سواری ات را به من ده تا اموال تو را باز پس گیرم. خالد بر اسب او سوار شده خود را به مردم (بنی جدیله) رساند و اعلام کرد این شتران و اموال از آن پناهنده من است آن را برگردانید، مردم حمله کردند و اسب سواری را هم از دست او در آوردند! وقتی خبر به امرأ القیس رسید این شعر را سرود یعنی: غارت گذشته را واگذار، هم اکنون سخن از دزدیده شدن اسب سواری من بگو. امامعليه‌السلام می خواهد بفرماید که: واگذار صحبت از غصب خلافت در گذشته را و به این بیندیش که با معاویه چه باید کرد؟

۳. جای شگفتی است که امامعليه‌السلام در ۱۴ قرن قبل، آب را محل رشد و تکثیر انگل «و با» مطرح می کند که پاستور پس از کشف میکروب در تداوم تحقیقات خود با استفاده از کتاب صحیفه سجّادیّه از واژه و بی این حقیقت را از نظر تجربی ثابت کرد.

۲۱۷

۱۶۳- و من خطبة لهعليه‌السلام

اعتقادی، علمی

معرفة اللهتعالی

الْحَمْدُ لِلَّهِ خَالِقِ الْعِبَادِ، وَ سَاطِحِ الْمِهَادِ، وَ مُسِيلِ الْوِهَادِ، وَ مُخْصِبِ النِّجَادِ. لَيْسَ لِأَوَّلِيَّتِهِ ابْتِدَأٌ، وَ لاَ لِأَزَلِيَّتِهِ انْقِضَاءُ هُوَ الْأَوَّلُ لَمْ يَزَلْ، وَالْبَاقِي بِلاَ أَجَلٍ، خَرَّتْ لَهُ الْجِبَاهُ، وَ وَحَّدَتْهُ الشِّفَاهُ، حَدَّ الْأَشْيَأَ عِنْدَ خَلْقِهِ لَهَا إِبَانَةً لَهُ مِنْ شَبَهِهَا، لاَ تُقَدِّرُهُ الْأَوْهَامُ بِالْحُدُودِ وَالْحَرَكَاتِ، وَ لاَ بِالْجَوَارِحِ وَالْأَدَوَاتِ، لاَ يُقَالُ لَهُ: مَتَى؟ وَ لاَ يُضْرَبُ لَهُ أَمَدٌ بِحَتَّى، الظَّاهِرُ لاَ يُقَالُ: مِمَّ؟ وَالْبَاطِنُ لاَ يُقَالُ: فِيمَ؟ لاَ شَبَحٌ فَيُتَقَصَّى وَ لاَ مَحْجُوبٌ فَيُحْوَى. لَمْ يَقْرُبْ مِنَ الْأَشْيَأِ بِالْتِصَاقٍ، وَ لَمْ يَبْعُدْ عَنْهَا بِافْتِرَاقٍ، وَ لاَ يَخْفَى عَلَيْهِ مِنْ عِبَادِهِ شُخُوصُ لَحْظَةٍ، وَ لاَ كُرُورُ لَفْظَةٍ، وَ لاَ ازْدِلاَفُ رَبْوَةٍ، وَ لاَ انْبِسَاطُ خُطْوَةٍ فِي لَيْلٍ دَاجٍ، وَ لاَ غَسَقٍ سَاجٍ، يَتَفَيَّأُ عَلَيْهِ الْقَمَرُ الْمُنِيرُ، وَ تَعْقُبُهُ الشَّمْسُ ذَاتُ النُّورِ فِي الْأُفُولِ وَالْكُرُورِ، وَ تَقَلُّبِ الْأَزْمِنَةِ وَالدُّهُورِ، مِنْ إِقْبَالِ لَيْلٍ مُقْبِلٍ، وَ إِدْبَارِ نَهَارٍ مُدْبِرٍ. قَبْلَ كُلِّ غَايَةٍ وَ مُدَّةِ، وَ كُلِّ إِحْصَأٍ وَعِدَّةٍ، تَعَالَى عَمَّا يَنْحَلُهُ الْمُحَدِّدُونَ مِنْ صِفَاتِ الْأَقْدَارِ، وَ نِهَايَاتِ الْأَقْطَارِ، وَ تَأَثُّلِ الْمَسَاكِنِ، وَ تَمَكُّنِ الْأَمَاكِنِ. فَالْحَدُّ لِخَلْقِهِ مَضْرُوبٌ، وَ إِلَى غَيْرِهِ مَنْسُوبٌ.

وصف الکون

لَمْ يَخْلُقِ الْأَشْيَأَ مِنْ أُصُولٍ أَزَلِيَّةٍ، وَ لاَ مِنْ أَوَائِلَ أَبَدِيَّةٍ، بَلْ خَلَقَ مَا خَلَقَ فَأَقَامَ حَدَّهُ، وَصَوَّرَ فَأَحْسَنَ صُورَتَهُ. لَيْسَ لِشَيْءٍ مِنْهُ امْتِنَاعٌ، وَ لاَ لَهُ بِطَاعَةِ شَيْءٍ انْتِفَاعٌ. عِلْمُهُ بِالْأَمْوَاتِ الْمَاضِينَ كَعِلْمِهِ بِالْأَحْيَأِ الْبَاقِينَ، وَ عِلْمُهُ بِمَا فِي السَّمَاوَاتِ الْعُلَى كَعِلْمِهِ بِمَا فِي الْأَرَضِينَ السُّفْلَى.

عجائب فی الخلق الانسان

مِنْهَا: أَيُّهَا الْمَخْلُوقُ السَّوِيُّ، وَالْمُنْشَأُ الْمَرْعِيُّ فِي ظُلُمَاتِ الْأَرْحَامِ وَ مُضَاعَفَاتِ الْأَسْتَارِ. بُدِئْتَ( مِنْ سُلالَةٍ مِنْ طِينٍ ) ،(۱) وَ وُضِعْتَ( فِي قَرارٍ مَكِينٍ ) (۲) ، إِلى قَدَرٍ مَعْلُومٍ، وَ أَجَلٍ مَقْسُومٍ. تَمُورُ فِي بَطْنِ أُمِّكَ جَنِينا، لاَ تُحِيرُ دُعَاءً، وَ لاَ تَسْمَعُ نِدَاءً؟! ثُمَّ أُخْرِجْتَ مِنْ مَقَرِّكَ إِلَى دَارٍ لَمْ تَشْهَدْهَا، وَ لَمْ تَعْرِفْ سُبُلَ مَنَافِعِهَا. فَمَنْ هَدَاكَ لاِجْتِرَارِ الْغِذَأِ مِنْ ثَدْيِ أُمِّكَ، وَ عَرَّفَكَ عِنْدَ الْحَاجَةِ مَوَاضِعَ طَلَبِكَ وَ إِرَادَتِكَ؟! هَيْهَاتَ، إِنَّ مَنْ يَعْجِزُ عَنْ صِفَاتِ ذِي الْهَيْئَةِ وَالْأَدَوَاتِ فَهُوَ عَنْ صِفَاتِ خَالِقِهِ أَعْجَزُ، وَ مِنْ تَنَاوُلِهِ بِحُدُودِ الْمَخْلُوقِينَ أَبْعَدُ!.

_____________________

۱- مؤمنون ۱۲. مؤمنون ۱۳.

۲۱۸

ترجمه خطبه ۱۶۳

(برخی از شارحان نوشتند این خطبه در شهر کوفه ایراد شد)

خداشناسى

سپاس خداوندى را سزاست كه آفريننده بندگان، و گستراننده زمين، و جارى كننده آب در زمينهاى پست، و روياننده گياه در كوهها و تپه هاى بلند مى باشد، نه اول او را آغازى و نه ازلى بودن او را پايانى است، آغاز هر چيزى و جاويدان است، و پايدار و ماندگار بدون مدت و زمان است، پيشانى بندگان برابر عظمت او به خاك افتاده، و لبها در اعتراف به يگانگى او در حركتند.

به هنگام آفرينش، براى هر پديده اى حد و مرزى قرار داد، تا براى وجود بى نهايت او همانندى نباشد، گمانها خدا را به اندازه ها و حركتها و اندامها و آلتها نمى توانند اندازه گيرى نمايند.

نمى توان گفت: خدا از كى بود؟ و تا كى خواهد بود؟ وجود آشكارى است كه نمى توان پرسيد: از چيست؟ و حقيقت پنهانى است كه نمى توان پرسيد؟ در كجاست؟ نه جسم است كه او را نهايتى باشد، و نه پوشيده اى كه چيزى او را در بر گرفته باشد، به موجودات آنقدر نزديك نيست كه به آنها چسبيده، و آنقدر دور نيست كه جدا و بريده باشد.

بر خداوند، خيره نگريستن بندگان، و بازگشتن لفظى به زبان، نزديك شدن به تپه اى، گام برداشتن در تاريكى شب، راه رفتن در مهتاب كه نور مى افشاند، و درخشش خورشيدى كه پس ماه طلوع مى كند، و با طلوع و غروبش، و آمدن شب و روز، چرخ زمان مى گردد و تاريخ ورق مى خورد، همه و همه پنهان نيست.

خدا پيش از هر نهايت و مدت، و فراتر از هرگونه حساب و شمارش است، خدا والاتر از آنچه مى باشد كه عقلهاى عاجز تشبيه كنندگان تصور مى كند، از صفات پديده ها و اندازه ها و قطرها كه براى موجودات مادى پندارند، و جايگاههايى كه براى آن در نظر مى گيرند، زيرا حد و مرز و اندازه، شايسته پديده هاست و به غير خدا تعلق دارد.

وصف آفرينش

پديده ها را از موادى ازلى و ابدى نيافريد، بلكه آنها را از نيستى به هستى آورد، و براى هر پديده اى حد و مرزى تعيين فرمود، و آنها را به نيكوترين صورت زيبا، صورتگرى نمود، چيزى از فرمان او سرپيچى نمى كند، و خدا از اطاعت چيزى سود نمى برد، علم او به مردگانى كه رفتند. چونان آگاهى او به زندگانى است كه هستند، و علم او به آسمانهاى بالا چونان علم او به زمينهاى زيرين است.

شگفتى آفرينش انسان!

ای انسان! ای آفریده راست قامت، ای پدیده نگهداری شده در تاریکی های رحم های مادران، و قرار داده شده در پرده های تو در تو! «آغاز آفرینش تو از گل و لای بود»، و سپس «در جایگاه آرامی نهاده شدی تا زمانی مشخّص و سر آمدی تعیین شده»، و آنگاه که در شکم مادرت حرکت می کردی، نه دعوتی را می توانستی پاسخ دهی، و نه صدایی را می شنیدی.

سپس تو را از قرار گاهت بیرون کردند و به خانه ای آوردند که آن را ندیده بودی و راههای سودش را نمی توانستی، پس چه کسی تو را در مکیدن شیر، از پستان مادر هدایت کرد؟و به هنگام نیاز جایگاه های طلب کردن و خواستن را به تو شناساند؟

هرگز، آن کس که در توصیف پدیده ای با شکل و اندازه و ابزار مشخّص درمانده باشد، بدون تردید از وصف پر وردگارش ناتوان تر، و از شناخت خدا با حدّ و مرز پدیده ها دورتر است.

۲۱۹

۱۶۴- و من كلام لهعليه‌السلام

لَمّا اجْتَمَعَ النّاسُ اِلَيْهِ وَ شَكَوْا ما نَقْمُوهُ عَلى عُثْمانَ، وَ سَأَلُوهُ مُخاطَبَهُ عَنْهُمْ وَاسْتَعتابَهُ لَهُمْ، فَدْخَلَ ع عَلى عُثْمانَ فَقالَ:

تاریخی، سیاسی

تحذیر عثمان

إِنَّ النَّاسَ وَرَائِي، وَ قَدِ اسْتَسْفَرُونِي بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُمْ، وَ وَاللَّهِ مَا أَدْرِي مَا أَقُولُ لَكَ! مَا أَعْرِفُ شَيْئاً تَجْهَلُهُ، وَ لا أَدُلُّكَ عَلى أَمْرٍ لا تَعْرِفُهُ، إِنَّكَ لَتَعْلَمُ ما نَعْلَمُ. ما سَبَقْنَاكَ إِلَى شَيْءٍ فَنُخْبِرَكَ عَنْهُ، وَ لا خَلَوْنَا بِشَيْءٍ فَنُبَلِّغَكَهُ. وَ قَدْ رَأَيْتَ كَما رَأَيْنا، وَ سَمِعْتَ كَما سَمِعْنا، وَ صَحِبْتَ رَسُولَ اللَّهِصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم كَما صَحِبْنَا وَ مَا ابْنُ أَبِي قُحَافَةَ وَ لا ابْنُ الْخَطَّابِ بِأَوْلَى بِعَمَلِ الْحَقِّ مِنْكَ، وَ أَنْتَ أَقْرَبُ إِلَى أَبِي رَسُولِ اللَّهِصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم وَشِيجَةَ رَحِمٍ مِنْهُمَا؛ وَ قَدْ نِلْتَ مِنْ صِهْرِهِ مَا لَمْ يَنَالا. فَاللَّهَ اللَّهَ فِي نَفْسِكَ! فَإِنَّكَ وَاللَّهِ ما تُبَصَّرُ مِنْ عَمًى، وَ لا تُعَلَّمُ مِنْ جَهْلٍ، وَ إِنَّ الطُّرُقَ لَوَاضِحَةٌ، وَ إِنَّ أَعْلاَمَ الدِّينِ لَقَائِمَةٌ. فَاعْلَمْ أَنَّ أَفْضَلَ عِبادِ اللَّهِ عِنْدَ اللَّهِ إِمَامٌ عادِلٌ، هُدِيَ وَ هَدَى، فَأَقامَ سُنَّةً مَعْلُومَةً، وَ أَماتَ بِدْعَةً مَجْهُولَةً (منزوکه). وَ إِنَّ السُّنَنَ لَنَيِّرَةٌ لَها أَعْلاَمٌ، وَ إِنَّ الْبِدَعَ لَظَاهِرَةٌ، لَها أَعْلاَمٌ. وَ إِنَّ شَرَّ النَّاسِ عِنْدَ اللَّهِ إِمَامٌ جائِرٌ ضَلَّ وَ ضُلَّ بِهِ، فَأَمَاتَ سُنَّةً مَأْخُوذَةً، وَ أَحْيا بِدْعَةً مَتْرُوكَةً. وَ إِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم يَقُولُ:«يُؤْتَى يَوْمَ الْقِيَامَةِ بِالْإِمَامِ الْجَائِرِ وَ لَيْسَ مَعَهُ نَصِيرٌ وَ لاَ عَاذِرٌ فَيُلْقَى فِي نَارِ جَهَنَّمَ فَيَدُورُ فِيهَا كَمَا تَدُورُ الرَّحَى، ثُمَّ يَرْتَبِطُ فِي قَعْرِها» .

وَ إِنِّي أَنْشُدُكَ اللَّهَ أَلا تَكُونَ إِمَامَ هَذِهِ الْأُمَّةِ الْمَقْتُولَ، فَإِنَّهُ كَانَ يُقَالُ: يُقْتَلُ فِي هَذِهِ الْأُمَّةِ إِمَامٌ يَفْتَحُ عَلَيْهَا الْقَتْلَ وَالْقِتَالَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ، وَ يَلْبِسُ أُمُورَهَا عَلَيْهَا، وَ يَبُثُّ الْفِتَنَ فِيهَا، فَلا يُبْصِرُونَ الْحَقَّ مِنَ الْبَاطِلِ؛ يَمُوجُونَ فِيهَا مَوْجاً، وَ يَمْرُجُونَ فِيها مَرْجاً. فَلا تَكُونَنَّ لِمَرْوانَ سَيِّقَةً يَسُوقُكَ حَيْثُ شأَ بَعْدَ جَلالِ السِّنِّ، وَ تَقَضِّي الْعُمُرِ.فَقَالَ لَهُ عُثْمَانُ:«كَلِّمِ النَّاسَ فِي أَنْ يُؤَجِّلُونِي حَتَّى أَخْرُجَ إِلَيْهِمْ مِنْمَظَالِمِهِمْ.» فَقَالَعليه‌السلام : مَا كَانَبِالْمَدِينَةِ فَلا أَجَلَ فِيهِ، وَ مَا غَابَ فَأَجَلُهُ وُصُولُ أَمْرِكَ إِلَيْهِ.

۱۶۵- و من خطبة لهعليه‌السلام

اعتقادی، علمی

(يَذْكُرُ فِيها عَجِيبَ خِلْقَةِ الطاوُوسِ)

عجائب فی خلقة الطیور

ابْتَدَعَهُمْ خَلْقاً عَجِيباً مِنْ حَيَوانٍ وَ مَواتٍ، وَساكِنٍ وَذِي حَرَكاتٍ؛ وَ أَقامَ مِنْ شَواهِدِ الْبَيِّناتِ عَلَى لَطِيفِ صَنْعَتِهِ وَ عَظِيمِ قُدْرَتِهِ، مَاانْقادَتْ لَهُ الْعُقُولُ مُعْتَرِفَةً بِهِ، وَ مَسَلِّمَةً لَهُ، وَنَعَقَتْ فِي أَسْماعِنا دَلائِلُهُ عَلَى وَحْدانِيَّتِهِ، وَ ما ذَرَأَ مِنْ مُخْتَلِفِ صُوَرِ الْأَطْيَارِ الَّتِي أَسْكَنَها أَخادِيدَ الْأَرْضِ، وَ خُرُوقَ فِجاجِها وَرَواسِيَ أَعْلامِها، مِنْ ذَواتِ أَجْنِحَةٍ مُخْتَلِفَةٍ، وَ هَيْئاتٍ مُتَبايِنَةٍ،

۲۲۰

221

222

223

224

225

226

227

228

229

230

231

232

233

234

235

236

237

238

239

240

241

242

243

244

245

246

247

248

249

250

251

252

253

254

255

256

257

258

259

260

261

262

263

264

265

266

267

268

269

270

271

272

273

274

275

276

277

278

279

280

281

282

283

284

285

286

287

288

289

290

291

292

293

294

295

296

297

298

299

300

301

302

303

304

305

306

307

308

309

310

311

312

313

314

315

316

317

318

319

320

321

322

323

324

325

326

327

328

329

330

331

332

333

334

335

336

337

338

339

340

341

342

343

344

345

346

347

348

349

350

351

352

353

354

355

356

357

358

359

360

361

362

363

364

365

366

367

368

369

370

371

372

373

374

375

376

377

378

379

380

381

382

383

384

385

386

387

388

389

390

391

392

393

394

395

396

397

398

399

400

401

402

403

404

405

406

407

408

409

410

411

412

413

414

415

416

417

418

419

420

421

422

423

424

425

426

427

428

429

430

431

432

433

434

435

436

437

438

439

440

441

442

443

444

445

446

447

448

449

450

451

452

453

454

455

456

457

458

459

460

461

462

463

464

465

466

467

468

469

470

471

472

473

474

475

476

477

478

479

480

481

482

483

484

485

486

487

488

489

490

491

492

493

494

495

496

497

498

499

500

501

502

503

504

505

506

507

508

509

510

511

512

513

514

515

516

517

518

519

520

521

522

523

524

525

526

527

528

529

530

531

532

533

534

535

536

537

538

539

540

541

542

543

544

545

546

547

548

549

550

551

552

553

554

555

556

557

558

559

560

561

562

563

564

565

566

567

568

569

570

571

572

573

574

575

576

577

578

579

580

581

582

583

584

585

586

587

588

589

590

591

592

593

594

595

596

597

598

599

600

601

602

603

604

605

606

607

608

609

610

611

612

613

614

615

616

617

618

619

620

621

622

623

624

625

626

627

628

629

630

631

632

633

634

635

636

637

638

639

640

641

642

643

644

645

646

647

648