نهج البلاغه

نهج البلاغه6%

نهج البلاغه نویسنده:
مترجم: محمد دشتى
ناشرین: مؤسسه تحقیقاتی امیرالمؤمنین علیه السلام
گروه: امام علی علیه السلام
صفحات: 648

نهج البلاغه
  • شروع
  • قبلی
  • 648 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 457213 / دانلود: 31319
اندازه اندازه اندازه
نهج البلاغه

نهج البلاغه

نویسنده:
ناشرین: مؤسسه تحقیقاتی امیرالمؤمنین علیه السلام
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.


1

2

3

4

5

6

7

8

9

10

11

12

13

14

15

16

17

18

19

20

21

22

23

24

25

26

27

28

29

30

31

32

33

34

35

36

37

38

39

40

41

42

43

44

45

46

47

48

49

50

51

52

53

54

55

56

57

58

59

60

چشم دشمن، براى حمله شما خواب ندارد. ولى شما در غفلت به سر مى بريد. به خدا سوگند! شكست براى كسانى است كه دست از يارى يكديگر مى كشند. سوگند به خدا! اگر جنگ سخت درگير شود و حرارت و سوزش مرگ شما را در بر گيرد، از اطراف فرزند ابوطالب، همانند جدا شدن سر از تن، جدا و پراكنده مى شويد.

به خدا سوگند! كسى كه دشمن را بر جان خويش مسلط گرداند كه گوشتش را بخورد، و استخوانش را بشكند، و پوستش را جدا سازد، عجز و ناتوانى او بسيار بزرگ و قلب او بسيار كوچك و ناتوان است. تو اگر مى خواهى اينگونه باش، امّا من، به خدا سوگند! از پاى ننشينم و قبل از آنكه دشمن فرصت يابد با شمشير آب ديده(۱) چنان ضربه اى بر پيكر او وارد سازم كه ريزه هاى استخوان سرش را بپراكند، و بازوها و قدمهايش جدا گردد و از آن پس خدا هر چه خواهد انجام دهد.

حقوق متقابل مردم و رهبری

اى مردم، مرا بر شما و شما را بر من حقى واجب شده است. حق شما بر من، آنكه از خيرخواهى شما دريغ نورزم و بيت المال را ميان شما عادلانه تقسيم كنم، و شما را آموزش دهم تا بى سواد و نادان نباشيد، و شما را تربيت كنم تا راه و رسم زندگى را بدانيد، و اما حق من بر شما اين است كه با من وفادار باشيد، و در آشكار و نهان خيرخواهى كنيد، هرگاه شما را فرا خواندم اجابت نماييد و فرمان دادم اطاعت كنيد.

ترجمه خطبه ۳۵

(پس از اطّلاع از ماجرای حکمیّت و نیرنگ عمرو عاص که ابو موسی را فریب داد، و طبق شروطی که برای حکمیّت قبول کردند عملی نشد امامعليه‌السلام این خطبه را در سال ۳۸ هجری ایراد کرد).

ضرورت ستايش پروردگار

خدا را سپاس! هر چند كه روزگار، دشواريهاى فراوان و حوادثى بزرگ پديد آورد. و شهادت مى دهم جز خداى يگانه و بى مانند خدايى نباشد و جز او معبودى نيست، و گواهى مى دهم محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بنده و فرستاده اوست.

علل شكست كوفيان

پس از حمد و ستايش خدا؛ بدانيد كه نافرمانى از دستور نصيحت كننده مهربان دانا و باتجربه، مايه حسرت و سرگردانى و سرانجامش پشيمانى است. من راى و فرمان خود را نسبت به حكميت به شما گفتم، و نظر خالص خود را در اختيار شما گذاردم.(اى كاش كه از قصير پسر سعد اطاعت مى شد) (۲) ولى شما همانند مخالفانى ستمكار، و پيمان شكنانى نافرمان، از پذيرش آن سر باز زديد، تا آنجا كه نصيحت كننده در پند دادن به ترديد افتاد، و از پند دادن خوددارى كرد، داستان من و شما چنان است كه برادر هوازنى سروده است:«در سرزمين منعرج، دستور لازم را دادم اما نپذيرفتند، كه فردا سزاى سركشى خود را چشيدند» .(۳)

ترجمه خطبه ۳۶

(برای هشدار و نصیحت خوارج نهروان و تذکّر اشتباهات آنان در ماه صفر سال ۳۸ هجری فرمود)

تلاش در هدايت دشمن

_____________________

۱. «ضرب بالمشرفیّه»: شمشیری آب دیده است که در یکی از شهرهای یمن، (مشرف) می ساختند و معروف بود.

۲. ضرب المثل است، شخصی بنام «قصیر پسر سعد» از مشاوران مخصوص «جذیمه» بود و او را از ازدواج با ملکه الجزیره «زباء» منع کرد، امّا به او حرف گوش نداد و به دست آن زن کشته شد، که قصیر از آن پس می گفت ای کاش حرف مرا می شنید. «تاریخ طبری»

۳. شعر بالا از «درید بن صمّه» است که برادری بنام عبد اللّه داشت، با طایفه بنی جسم و بنی نصر در قبیله منعرج اللّوی «گذرگاه پر پیچ و خم شنی» جنگ کردند و غنائم فراوانی به دست آوردند. درید، به برادر می گفت زود از این سرزمین برویم زیرا قبیله غطفان در پی ماست، امّا برادرش نپذیرفت در آنجا ماند تا آنکه سواران غطفانی هجوم آوردند و برادر درید کشته شد و او در حالی که مجروح بود با تأسّف شعر بالا را می خواند. از آن پس هر جا که فرصت ها را از دست می دادند این شعر را مطرح می کردند.

۶۱

فَأَنَا نَذِيرٌ لَكُمْ أَنْ تُصْبِحُوا صَرْعَى بِأَثْنأِ هَذَا النَّهَرِ، وَ بِأَهْضامِ هذَا الْغَائِطِ، عَلَى غَيْرِ بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ، وَ لاَ سُلْطَانٍ مُبِينٍ مَعَكُمْ، قَدْ طَوَّحَتْ بِكُمُ الدَّارُ، وَ احْتَبَلَكُمُ الْمِقْدَارُ، وَ قَدْ كُنْتُ نَهَيْتُكُمْ عَنْ هَذِهِ الْحُكُومَةِ، فَأَبَيْتُمْ عَلَيَّ إِبَأَ الْمُنَابِذِينَ(الْمُخالِفِنَ) ، حَتَّى صَرَفْتُ رَأْيِي إ لى هَواكُمْ وَ أَنْتُمْ مَعَاشِرُ أَخِفَّأُ الْهَامِ، سُفَهأُ الْأَحْلاَمِ، وَ لَمْ آتِ - لا أَبا لَكُمْ - بُجْرا، وَ لا أَرَدْتُ بِكُمْ ضُرّاً.

۳۷- و من كلام لهعليه‌السلام

اعتقادی، سیاسی

يَجْري مُجْرى الخطبة:

خصائص الامام علیعليه‌السلام

فَقُمْتُ بِالْأَمْرِ حِينَ فَشِلُوا، وَ تَطَلَّعْتُ حِينَ تَقَبَّعُوا، وَ نَطَقْتُ حِينَ تَعْتَعُوا(تمنوا - تقبّعوا) ، وَ مَضَيْتُ بِنُورِ اللَّهِ حِينَ وَقَفُوا. وَ كُنْتُ أَخْفَضَهُمْ صَوْتاً، وَ أَعْلاَهُمْ فَوْتاً، فَطِرْتُ بِعِنانِها، وَ اسْتَبْدَدْتُ بِرِهانِها. كَالْجَبَلِ لا تُحَرِّكُهُ الْقَوَاصِفُ، وَ لا تُزِيلُهُ الْعَوَاصِفُ. لَمْ يَكُنْ لِأَحَدٍ فِيَّ مَهْمَزٌ، وَ لا لِقَائِلٍ فِيَّ مَغْمَزٌ. الذَّلِيلُ عِنْدِي عَزِيزٌ حَتَّى آخُذَ الْحَقَّ لَهُ، وَ الْقَوِيُّ عِنْدِي ضَعِيفٌ حَتَّى آخُذَ الْحَقَّ مِنْهُ.

علّة السکوت

رَضِينا عَنِ اللَّهِ قَضَأَهُ، وَ سَلَّمْنا لِلَّهِ أَمْرَهُ، أَتَرانِي أَكْذِبُ عَلى رَسُولِ اللَّهِصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ؟ وَ اللَّهِ لَأَنَا أَوَّلُ مَنْ صَدَّقَهُ، فَلا أَكُونُ أَوَّلَ مَنْ كَذَبَ عَلَيْهِ. فَنَظَرْتُ فِي أَمْرِي، فَإِذا طَاعَتِي قَدْ سَبَقَتْ بَيْعَتِي، وَ إذَا الْمِيثاقُ فِي عُنُقِي لِغَيْرِي.

۳۸- و من خطبه لهعليه‌السلام

اعتقادی

ضرورة معرفة الشبّهات

وَ إنَّما سُمِّيَتِ الشُّبْهَةُ شُبْهَةً لِأَنَّها تُشْبِهُ الْحَقَّ. فَأَمَّا أَوْلِيَأُ اللَّهِ فَضِياؤُهُمْ فِيهَا الْيَقِينُ، وَ دَلِيلُهُمْ سَمْتُ الْهُدَى، وَ أَمَّا أَعْدَأُ اللَّهِ فَدُعاؤُهُمْ فِيهَا الضَّلاَلُ، وَ دَلِيلُهُمُ الْعَمَى، فَما يَنْجُو مِنَ الْمَوْتِ مَنْ خافَهُ، وَ لا يُعْطَى الْبَقَأَ مَنْ أَحَبَّهُ.

۳۹- و من خطبة لهعليه‌السلام

سیاسی، اجتماعی، اخلاقی

خطبها عند علمه بغزوة النعمان بن بشیر صاحب معاویة لعین التمر

توبیخ اهل الکوفة

۶۲

شما را از اين مى ترسانم! مبادا صبح كنيد در حالى كه جنازه هاى شما در اطراف رود نهروان(۱) و زمينهاى پست و بلند آن افتاده باشد، بدون آن كه برهان روشنى از پروردگار، و حجت و دليل قاطعى داشته باشيد.

از خانه ها آواره گشته و به دام قضا گرفتار شديد. من شما را از اين حكميت نهى كردم ولى با سرسختى مخالفت نموديد، تا به دلخواه شما كشانده شدم. شما اى سبكسران، و بيخردان، اى ناكسان و بى پدران، من كه اين فاجعه را ببار نياوردم و هرگز زيان شما را نخواستم!.

ترجمه خطبه ۳۷

(پس از فرونشاندن شورش نهروان در سال ۳۸ هجری در کوفه ایراد فرمود که شبیه یک سخنرانی است)

ويژگي ها و فضائل امام علىعليه‌السلام

آنگاه كه همه از ترس سست شده، كنار كشيدند، من قيام كردم، و آن هنگام كه همه خود را پنهان كردند من آشكارا به ميدان آمدم، و آن زمان كه همه لب فرو بستند، من سخن گفتم، و آن وقت كه همه باز ايستادند من با راهنمايى نور خدا به راه افتادم، در مقام حرف و شعار صدايم از همه آهسته تر بود اما در عمل برتر و پيشتاز بودم.

زمام امور را به دست گرفتم، و جلوتر از همه پرواز كردم، و پاداش سبقت در فضيلتها را بردم. همانند كوهى كه تندبادها آن را به حركت درنمى آورد، و طوفانها آن را از جاى برنمى كند، كسى نمى توانست عيبى در من بيابد، و سخن چينى جاى عيب جويى در من نمى يافت. خوارترين افراد نزد من عزيز است تا حق او را باز گردانم، و نيرومندها در نظر من پست و ناتوانند تا حق را از آنها باز ستانم.

علت سکوت و کناره گیری از خلافت

در برابر خواسته هاى خدا راضى، و تسليم فرمان او هستم، آيا مى پنداريد من به رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم دروغى روا دارم؟ به خدا سوگند! من نخستين كسى هستم كه او را تصديق كردم، و هرگز اول كسى نخواهم بود كه او را تكذيب كنم. در كار خود انديشيدم ديدم پيش از بيعت، پيمان اطاعت و پيروى از سفارش رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را برعهده دارم، كه از من براى ديگرى پيمان گرفت.(۲)

ترجمه خطبه ۳۸

(در سال ۳۷ هجری پس از جنگ صفّین و ماجرای حکمیّت در تعریف «شبهه» فرمود).

ضرورت شناخت شبهات

شبهه را براى اين شبهه ناميدند كه به حق شباهت دارد. اما دوستان خدا، نور هدايت كننده آنها در شبهات، يقين است. و راهنماى آنان مسير هدايت الهى است، اما دشمنان خدا، دعوت كننده آنان در شبهات گمراهى است، و راهنماى آنان كورى است، آن كس كه از مرگ بترسد نجات نمى يابد، و آن كس كه مرگ را دوست دارد براى هميشه در دنيا نخواهد ماند.(۴)

ترجمه خطبه ۳۹

(پس از شنیدن تهاجم یکی از افسران معاویه، نعمان بن بشیر به «عین التّمر»، سرزمین آباد قسمت غربی فرات(۵) و کوتاهی کوفیان در سال ۳۹ هجری در کوفه فرمود)

نكوهش كوفيان

_____________________

۱. نهروان: نام دامنه رودخانه ای در نزدیکی کوفه، در کنار صحرای «حروراء» میان کوفه و بغداد است به همین علّت خوارج را «حروریّه» می نامیدند، و رئیس آنها حرقوص بن زهیر بود که به «ذو الثدیه» معروف شد.

۲. پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: اگر در امر حکومت کار به جدال و خون ریزی کشانده شد، سکوت کن.

۳.برخی خطبه ۳۸ و ۴۱ را یک خطبه می دانند.

۴. اشاره است به آنان که بی تفاوت شده خواهان زندگی و رفاه بودند، مانند سعد وقّاص که پس از آغاز فتنه ها در خانه نشستند.

۵. در آنجا مالک بن کعب، فرماندار امامعليه‌السلام بود که صد نفر نیرو در اختیار داشت و فرمانده مهاجم معاویه، نعمان با دو هزار سرباز به او حمله کرده بود، امیر المؤمنینعليه‌السلام به همین جهت مردم را به یاری او فرا خواند و کوفیان را در بی تفاوتی هشدار داد و نکوهش کرد.

۶۳

مُنِيتُ بِمَنْ لا يُطِيعُ إذَا أَمَرْتُ وَ لا يُجِيبُ إذَا دَعَوْتُ. لا أَبا لَكُمْ! مَا تَنْتَظِرُونَ بِنَصْرِكُمْ رَبَّكُمْ؟ أَما دِينٌ يَجْمَعُكُمْ؟ وَ لا حَمِيَّةَ تُحْمِشُكُمْ؟!

علل سقوط الکوفیین

أَقُومُ فِيكُمْ مُسْتَصْرِخاً، وَ أُنَادِيكُمْ مُتَغَوِّثاً، فَلا تَسْمَعُونَ لِي قَوْلاً، وَ لا تُطِيعُونَ لِي أَمْراً، حَتَّى تَكَشَّفَ الْأُمُورُ عَنْ عَوَاقِبِ الْمَسَأَةِ، فَمَا يُدْرَكُ بِكُمْ ثَارٌ، وَ لا يُبْلَغُ بِكُمْ مَرَامٌ. دَعَوْتُكُمْ إلى نَصْرِ إِخْوَانِكُمْ فَجَرْجَرْتُمْ جَرْجَرَةَ الْجَمَلِ الْأَسَرِّ، وَ تَثاقَلْتُمْ تَثَاقُلَ النِّضْوِ الْأَدْبَرِ، ثُمَّ خَرَجَ إِلَيَّ مِنْكُمْ جُنَيْدٌ مُتَذَائِبٌ ضَعِيفٌ ( كَأَنَّما يُساقُونَ إلَى الْمَوْتِ وَ هُمْ يَنْظُرُونَ ) .(۱) أَقُوُل : قَوْلَهعليه‌السلام «مَتذائب » أي: مُضْطرب مِنْ قَوْلهم: تَذأبت الريح، أَي: اضْطرب هُبوبِها، وَ مِنْهُ يَسمي الذئب لاضْطِراب مشيته.

۴۰- و من كلام لهعليه‌السلام

سیاسی، اعتقادی

فِي الْخَوارِج لَما سَمع قولهم ((لا حكم إ لا لله ))

ضرورة وجود الحکومة

قَالَعليه‌السلام :

كَلِمَةُ حَقِّ يُرَادُ بِهَا بَاطِلٌ، نَعَمْ إِنَّهُ لا حُكْمَ إ لا لِلَّهِ وَ لَكِنْ هَؤُلاَءِ يَقُولُونَ: لا إ مْرَةَ، وَ إِنَّهُ لاَ بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِيرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ، يَعْمَلُ فِي إِمْرَتِهِ الْمُؤْمِنُ، وَ يَسْتَمْتِعُ فِيهَا الْكَافِرُ، وَ يُبَلِّغُ اللَّهُ فِيهَا الْأَجَلَ، وَ يُجْمَعُ بِهِ الْفَيْءُ وَ يُقَاتَلُ بِهِ الْعَدُوُّ، وَ تَأْمَنُ بِهِ السُّبُلُ، وَ يُؤْخَذُ بِهِ لِلضَّعِيفِ مِنَ الْقَوِيِّ حَتَّى يَسْتَرِيحَ بَرُّ وَ يُسْتَرَاحَ مِنْ فَاجِرٍ.وَ فِي رِوَايَةٍ أُخْرَى أَنَّهُ ع لَمَّا سَمِعَ تَحْكِيمَهُمْ قَالَ : حُكْمَ اللَّهِ أَنْتَظِرُ فِيكُمْوَ قَالَ : أَمَّا الْإِمْرَةُ الْبَرَّةُ فَيَعْمَلُ فِيهَا التَّقِيُّ، وَ أَمَّا الْإِمْرَةُ الْفَاجِرَةُ فَيَتَمَتَّعُ فِيهَا الشَّقِيُّ، إ لى أَنْ تَنْقَطِعَ مُدَّتُهُ، وَ تُدْرِكَهُ مَنِيَّتُهُ.

۴۱- و من خطبة لهعليه‌السلام

اخلاقی، اعتقادی، سیاسی

ممنوعیة الغدر

ايها الناس، إِنَّ الْوَفَاءَ تَوْأَمُ الصِّدْقِ، وَ لا أَعْلَمُ جُنَّةً أَوْقَى مِنْهُ، وَ ما يَغْدِرُ مَنْ عَلِمَ كَيْفَ الْمَرْجِعُ. وَ لَقَدْ أَصْبَحْنا فِي زَمَانٍ قَدِ اتَّخَذَ أَكْثَرُ أَهْلِهِ الْغَدْرَ كَيْساً، وَ نَسَبَهُمْ أَهْلُ الْجَهْلِ فِيهِ إلى حُسْنِ الْحِيلَةِ، ما لَهُمْ! قاتَلَهُمُ اللَّهُ! قَدْ يَرَى الْحُوَّلُ الْقُلَّبُ وَجْهَ الْحِيلَةِ وَ دُونَهُ مَانِعٌ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ وَ نَهْيِهِ فَيَدَعُهَا رَأْيَ عَيْنٍ بَعْدَ الْقُدْرَةِ عَلَيْهَا، وَ يَنْتَهِزُ فُرْصَتَها مَنْ لا حَرِيجَةَ لَهُ فِي الدَّينِ.

_____________________

۱- انفال ۶

۶۴

گرفتار كسانى شدم كه چون امر مى كنم فرمان نمى برند، و چون آنها را فرا مى خوانم اجابت نمى كنند. اى مردم بى اصل و ريشه، در يارى پروردگارتان براى چه در انتظاريد؟ آيا دينى نداريد كه شما را گرد آورد؟ و يا غيرتى كه شما را به خشم وادارد؟(۱)

علل شكست و نابودى كوفيان

در ميان شما بپا خاسته فرياد مى كشم، و عاجزانه از شما يارى مى خواهم، اما به سخنان من گوش نمى سپاريد، و فرمان مرا اطاعت نمى كنيد، تا آن كه پيامدهاى ناگوار آشكار شد، نه با شما مى توان انتقام خونى را گرفت، و نه با كمك شما مى توان به هدف رسيد.

شما را به يارى برادرانتان مى خوانم، مانند شترى كه از درد بنالد، ناله و فرياد سرمى دهيد، و يا همانند حيوانى كه پشت آن زخم باشد، حركتى نمى كنيد، تنها گروه اندكى به سوى من آمدند كه آنها نيز ناتوان و مضطرب بودند، «گويا آنها را به سوى مرگ مى كشانند، و مرگ را با چشمانشان مى نگرند».

می گویم :(«متذائب» یعنی مضطرب، از «تذاء بت الرّیح» یعنی وزش باد گوناگون و مضطرب گشت، و ذئب (گرگ) را ذئب نامیدند چون در رفتن اضطراب دارد)

ترجمه خطبه ۴۰

(آنگاه که شعار خوارج را شنید میگویند. لا حکم إلا لله در سال ۳۸ هجری در مسجد کوفه فرمود:)

ضرورت حكومت

سخن حقى است، كه از آن اراده باطل شده! آرى درست است، فرمانى جز فرمان خدا نيست، ولى اينها مى گويند زمامدارى جز براى خدا نيست، در حالى كه مردم به زمامدارى نيك يا بد، نيازمندند، تا مومنان در سايه حكومت، به كار خود مشغول و كافران هم بهره مند شوند، و مردم در استقرار حكومت، زندگى كنند، به وسيله حكومت بيت المال جمع آورى مى گردد و به كمك آن با دشمنان مى توان مبارزه كرد، جاده ها امن و امان، و حق ضعيفان از نيرومندان گرفته مى شود، نيكوكاران در رفاه و از دست بدكاران، در امان مى باشند.

(در روايت ديگرى آمده، چون سخن آنان را درباره حکمیت شنید فرمود). منتظر حكم خدا درباره شما هستم.

و نيز فرمود: اما در حكومت پاكان، پرهيزكار به خوبى انجام وظيفه مى كند ولى در حكومت بدكاران، ناپاك از آن بهره مند مى شود تا مدتش سرآيد و مرگ فرا رسد.

ترجمه خطبه ۴۱

(پس از جنگ صفّین در سال ۳۷ هجری در کوفه ایراد فرمود)

پرهيز از حيله و نيرنگ

اى مردم! وفا همراه راستى است، كه سپرى محكمتر و نگهدارنده تر از آن سراغ ندارم، آن كس كه از بازگشت خود به قيامت آگاه باشد خيانت و نيرنگ ندارد.

اما امروز در محيط و زمانه اى زندگى مى كنيم كه بيشتر مردم حيله و نيرنگ را، زيركى مى پندارند، و افراد جاهل آنان را اهل تدبير مى خوانند. چگونه فكر مى كنند؟ خدا بكشد آنها را! چه بسا شخصى تمام پيش آمدهاى آينده را مى داند، و راههاى مكر و حيله را مى شناسد ولى امر و نهى پروردگار مانع اوست، و با اينكه قدرت انجام آن را دارد آن را به روشنى رها مى سازد، اما آن كس كه از گناه و مخالفت با دين پروا ندارد از فرصتها براى نيرنگ بازى، استفاده مى كند.

_____________________

۱. نفی تفکّر: آپولیتیسم APOLITISM (آپولوژیسم APOLOGISM (لا قیدی و عدم شرکت در مسائل سیاسی)

۲. نفی: آنارشیسم ANARCHISM (که می گویند جامعه باید بدون حکومت اداره شود)

۶۵

۴۲- و من خطبه لهعليه‌السلام

اخلاقی، تربیتی

التحذیر من طول الأمل و اتّباع الهوی

أَيُّهَا النَّاسُ، إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَيْكُمُ اثْنَانِ: اتِّباعُ الْهَوَى، وَ طُولُ الْأَمَلِ، فَأَمَّا اتِّبَاعُ الْهَوَى فَيَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ، وَ أَمَّا طُولُ الْأَمَلِ فَيُنْسِي الْآخِرَةَ، أَلا وَ إنَّ الدُّنْيَا قَدْ وَلَّتْ حَذَّأَ فَلَمْ يَبْقَ مِنْهَا إلا صُبَابَةٌ كَصُبَابَةِ الْإِنَأِ اصْطَبَّهَا صَابُّهَا، أَلا وَ إِنَّ الْآخِرَةَ قَدْ أَقْبَلَتْ، وَ لِكُلِّ مِنْهُمَا بَنُونَ، فَكُونُوا مِنْ أَبْنَأِ الْآخِرَةِ وَ لا تَكُونُوا مِنْ أَبْنَأِ الدُّنْيَا فَإِنَّ كُلَّ وَلَدٍ سَيُلْحَقُ بِأَبِيهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ، وَ إِنَّ الْيَوْمَ عَمَلٌ وَ لا حِسَابَ، وَ غَدا حِسَابٌ وَ لاَ عَمَلَ.أَقُولُ:الحذأ: السَريعة، وَ مِنَالناس مَن يرويه «جَذأ»

۴۳- و من كلام لهعليه‌السلام

سیاسی، اخلاقی

وَ قَدْ أشارَ عَلَيْهِ أَصْحابه بالاستعداد لِحَرب أَهْل الشامِ بَعْد إرساله جَرير بْنِ عَبْدالله البَجَلي إلى مُعاوية:

أسلوب مواجهة الاعداء

إنَّ اسْتِعْدادِي لِحَرْبِ أَهْلِ الشَّامِ وَ جَرِيرٌ عِنْدَهُمْ، إِغْلاقٌ لِلشَّامِ وَ صَرْفٌ لِأَهْلِهِ عَنْ خَيْرٍ إنْ أَرَادُوهُ. وَ لَكِنْ قَدْ وَقَّتُّ لِجَرِيرٍ وَقْتا لا يُقِيمُ بَعْدَهُ إلا مَخْدُوعا أَوْ عَاصِيا. وَ الرَّأْيُ عِنْدِي مَعَ الْأَنَاةِ فَأَرْوِدُوا، وَ لا أَكْرَهُ لَكُمُ الْإِعْدَادَ.

جهاد اهل شام

وَ لَقَدْ ضَرَبْتُ أَنْفَ هَذَا الْأَمْرِ وَ عَيْنَهُ، وَ قَلَّبْتُ ظَهْرَهُ وَ بَطْنَهُ، فَلَمْ أَرَ لِي فِيهِ إلا الْقِتَالَ أَوِ الْكُفْرَ بِما جَأَ مُحَمَّدٌصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم . إنَّهُ قَدْ كانَ عَلَى الْأُمَّةِ وَ الٍ أَحْدَثَ أَحْدَاثاً، وَ أَوْجَدَ لِلنَّاسَ مَقالاً، فَقالُوا، ثُمَّ نَقَمُوا فَغَيَّرُوا.

۴۴- و من كلام لهعليه‌السلام

سیاسی، تاریخی

لَما هَرَبَ مَصْقِلة بْنَ هَبيرةَ الشيباني إلى مُعاويةَ، وَ كانَ قَدْ ابْتاعَ سَبي بني ناجِية مِن عامِل أمير المؤ منينعليه‌السلام وَ أعْتقهم، فَلَما طالِبه بِالمال خاسَّ بِه وَ هَرْب إلى الشام:

التأسف علی فرار المصقله

قَبَّحَ اللَّهُ مَصْقَلَةَ فَعَلَ فِعْلَ السَّادَةِ(السادات) ، وَ فَرَّ فِرارَ الْعَبِيدِ! فَما أَنْطَقَ مَادِحَهُ حَتَّى أَسْكَتَهُ، وَ لا صَدَّقَ واصِفَهُ حَتَّى بَكَّتَهُ، وَ لَوْ أَقامَ لَأَخَذْنا مَيْسُورَهُ، وَ انْتَظَرْنا بِمالِهِ وُفُورَهُ.

۶۶

ترجمه خطبه۴۲

(پس از پایان جنگ جمل در ۱۲ رجب سال ۳۶ هجری امامعليه‌السلام وارد کوفه شد، مردم به استقبال آمدند. آن حضرت وارد مسجد جامع شد، دو رکعت نماز خواند و سخنرانی طولانی ایراد کرد که بخشی از آن این خطبه است.)

پرهیز از آرزوهای طولانی و هوا پرستی

ای مردم! همانا بر شما از دو چیز می ترسم: هوا پرستی و آرزوهای طولانی. امّا پیروی از خواهش نفس، انسان را از حق باز می دارد، و آرزوهای طولانی، آخرت را از یاد می برد.

آگاه باشید! دنیا به سرعت پشت کرده و از آن جز باقی مانده اندکی از ظرف آبی که آن را خالی کرده باشند، نمانده است. بهوش باشید که آخرت به سوی ما می آید، دنیا و آخرت، هر یک فرزندانی دارند. بکوشید از فرزندان آخرت باشید، نه دنیا، زیرا در روز قیامت، هر فرزندی به پدر و مادر خویش باز می گردد. امروز هنگام عمل است نه حسابرسی، و فردا روز حسابرسی است نه عمل.

می گویم :( «حذّاء» به معنای شتابان و «جذّاء» به معنای بریده از نیک و بد، که برخی نقل کردند)

ترجمه خطبه ۴۳

(وقتی نماینده خود جریر بن عبد الله در سال ۳۶ هجری به طرف معاویه فرستاد و معاویه پاسخی روشن نمی داد یاران امام گفتند، وسائل جنگ را مهیّا کن، فرمود)

واقع نگرى در برخورد با دشمن

مهيا شدن من براى جنگ با شاميان، در حاليكه «جرير»(۱) را به رسالت به طرف آنان فرستاده ام، بستن راه صلح و باز داشتن شاميان از راه خير است، اگر آن را انتخاب كنند. من مدت اقامت «جرير» را در شام معين كردم، كه اگر تاخير كند يا فريبش دادند و يا از اطاعت من سر باز زده است. عقيده من اينكه صبر نموده با آنها مدارا كنيد، گر چه مانع آن نيستم كه خود را براى پيكار آماده سازيد.

ضرورت جهاد با شاميان

من بارها جنگ با معاويه را بررسى كرده ام، و پشت و روى آن را سنجيده، ديدم راهى جز پيكار، يا كافر شدن نسبت به آنچه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آورده باقى نمانده است، زيرا در گذشته كسى بر مردم حكومت مى كرد كه اعمال او حوادثى آفريد و باعث گفتگو و سر و صداهاى فراوان شد، مردم آنگاه اعتراض كردند و تغييرش دادند.(۲)

ترجمه خطبه ۴۴

(در سال ۳۸ هجری یکی از فرمانداران امام به نام مصقله بن هبیره، اسیران بنی ناجیه را از فرمانده لشکر آن حضرت خرید و آزاد کرد امّا وقتی از او غرامت خواستند به طرف معاویه فرار کرد)

تاسف از فرار مصقله

خدا روى مصقله را زشت گرداند، كار بزرگواران را انجام داد، اما خود چونان بردگان فرار كرد؛ هنوز ثناخوان به مداحى او برنخاسته بود كه او را ساكت كرد، هنوز سخن ستايشگر او به پايان نرسيده بود كه آنها را به زحمت انداخت. اما اگر مردانه ايستاده بود همان مقدار كه داشت از او مى پذيرفتيم و تا هنگام قدرت و توانايى به او مهلت مى داديم.

_____________________

۱. جریر، فرماندار همدان بود، پس از بیعت مردم با امیر المؤمنینعليه‌السلام امام نامه ای بوسیله «زهر بن قیس» به او نوشت و ماجراهای سیاسی مدینه را توضیح داد، او از مردم همدان برای امام بیعت گرفت، و نامه ای به اشعث فرماندار آذربایجان نوشت که از مردم برای امام بیعت بگیرد، سپس برای ملاقات با امام به کوفه رفت، و چون اکثر بستگان و هم شهری های او در شام بودند از امام خواست او را بعنوان مذاکره به شام بفرستد، و پس از بحثهای فراوان با معاویه مأیوس بازگشت. امّا مردم عراق نسبت به او بد بین شده بودند که ناچار باقی مانده عمر را در جزیره «قرقیسا» گذراند و در سال ۴۵ هجری وفات کرد. «شرح ابن ابی الحدید ج ۳ ص ۷۰»

۲. عثمان در سال ۲۴ هجری به خلافت رسید و در سال ۳۵ هجری کشته شد. تنها یک مرحله از اسراف بازی های عثمان به شرح زیر است: به دامادش، حارث بن حکم، هزار درهم و شترهای فراوان زکات آن سال، و زمین بزرگی که پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم وقف مسلمانان کرده بود بخشید. به سعید بن عاص بن امیّه، از طایفه خود صد هزار درهم داد. به داماد دیگرش مروان بن حکم، صد هزار درهم و به ابو سفیان دویست هزار درهم داد. به طلحه سی و دو ملیون و دویست هزار درهم، و به زبیر پنجاه و نه ملیون و هشت صد هزار درهم داد.

۶۷

۴۵- و من خطبة لهعليه‌السلام

سیاسی، تاریخی

و هو بعض خطبة طویلة خطبها یوم الفطر

لزوم الشکر للباری تعالی

الْحَمْدُلِلَّهِ غَيْرَ مَقْنُوطٍ مِنْ رَحْمَتِهِ، وَ لا مَخْلُوٍّ مِنْ نِعْمَتِهِ، وَ لا مَأيُوسٍ مِنْ مَغْفِرَتِهِ، وَ لا مُسْتَنْكَفٍ عَنْ عِبَادَتِهِ الَّذِي لا تَبْرَحُ مِنْهُ رَحْمَةٌ، وَ لا تُفْقَدُ لَهُ نِعْمَةٌ.

أسلوب مواجة الدنیا

وَ الدُّنْيَا دَارٌ مُنِيَ لَها الْفَنأُ، وَ لِأَهْلِها مِنْهَا الْجَلاَءُ، وَ هِيَ حُلْوَةٌ خَضْرَهٌ، وَ قَدْ عَجِلَتْ لِلطَّالِبِ، وَ الْتَبَسَتْ بِقَلْبِ النَّاظِرِ، فَارْتَحِلُوا مِنْها بِأَحْسَنِ ما بِحَضْرَتِكُمْ مِنَ الزَّادِ، وَ لا تَسْأَلُوا فِيها فَوْقَ الْكَفَافِ، وَ لا تَطْلُبُوا مِنْهَا أَكْثَرَ مِنَ الْبَلاَغِ.

۴۶- و من كلام لهعليه‌السلام

سیاسی، اخلاقی

عِنْدَ عَزمه عَلى الْمَسير إلى الْشام و هو دعاء دعا ربه عند وضع رجله فی ارکاب

دعاء السّفر

اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ وَعْثَأِ السَّفَرِ، وَ كَآبَةِ الْمُنْقَلَبِ وَ سُوءِ الْمَنْظَرِ فِي الْأَهْلِ وَ الْمَالِ وَ الْوَلَدِ. اللَّهُمَّ أَنْتَ الصَّاحِبُ فِي السَّفَرِ وَ أَنْتَ الْخَلِيفَةُ فِي الْأَهْلِ، وَ لاَ يَجْمَعُهُمَا غَيْرُكَ لِأَنَّ الْمُسْتَخْلَفَ لاَ يَكُونُ مُسْتَصْحَباً، وَ الْمُسْتَصْحَبُ لاَ يَكُونُ مُسْتَخْلَفاً.

وَ اِبتدأ هَذا الْكلام مَروي عَن رَسول اللّه صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم وَ قَدْ قَفاه أَمير المؤ منين عليه‌السلام بأبلغ كَلام وَ تَممهُ بأحْسَنِ تَمامِ مَنْ قَوْلَه وَ لا يَجْمَعَهُما غَيْرَك إلى آخَر الفصل .

۴۷- و من كلام لهعليه‌السلام

(فِي ذِكْر الكوفة)

اخلاقی

الأخبار بمستقبل اهل الکوفة

كَأَنِّي بِكِ يَا كُوفَةُ تُمَدِّينَ مَدَّ الْأَدِيمِ الْعُكَاظِيِّ، تُعْرَكِينَ بِالنَّوَازِلِ، وَ تُرْكَبِينَ بِالزَّلاَزِلِ، وَ إِنِّي لَأَعْلَمُ أَنَّهُ مَا أَرَادَ بِكِ جَبَّارٌ سُوءاً إِلا ابْتَلاَهُ اللَّهُ بِشَاغِلٍ، أَوْرَماهُ بِقَاتِلٍ!.

۴۸- و من خطبة لهعليه‌السلام

اعتقادی، سیاسی

عِنْدَ الْمَسير إلى الشام

۶۸

ترجمه خطبه ۴۵

(قسمتی از سخنرانی طولانی امامعليه‌السلام که در روز عید فطر در کوفه ایراد فرمود)

ضرورت ستايش پروردگار

ستايش خداوندى را سزاست كه كسى از رحمت او مايوس نگردد، و از نعمتهاى فراوان او بيرون نتوان رفت، خداوندى كه از آمرزش او هيچ گنهكارى نااميد نگردد، و از پرستش او نبايد سرپيچى كرد. خدايى كه رحمتش قطع نمى گردد و نعمتهاى او پايان نمى پذيرد.

روش برخورد با دنيا

دنيا خانه آرزوهايى است كه زود نابود مى شوند، و كوچ كردن از وطن حتمى است. دنيا شيرين و خوش منظر است كه به سرعت به سوى خواهانش مى رود، و بيننده را مى فريبد. سعى كنيد با بهترين زاد و توشه از آن كوچ كنيد و بيش از كفاف و نياز خود از آن نخواهيد و بيشتر از آنچه نياز داريد طلب نكنيد.

ترجمه خطبه ۴۶

(در سال ۳۷ هجری که امامعليه‌السلام به سوی شام سفر آغاز کرد، این نیایش را در حالی که پا در رکاب نهاد مطرح فرمود)(۱)

دعای سفر

خدايا! از سختى سفر، و اندوه بازگشتن، و روبرو شدن با مناظر ناگوار در خانواده و مال و فرزند، به تو پناه مى برم. پروردگارا! تو در سفر همراه ما و در وطن نسبت به بازماندگان ما سرپرست و نگهبانى، و جمع ميان اين دو را هيچ كس جز تو نتواند كرد، زيرا آن كس كه سرپرست بازماندگان است نمى توانند همراه مسافر باشد و آنكه همراه و همسفر است سرپرست بازماندگان انسان نمى تواند باشد.

(چند جمله اول، از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است كه علىعليه‌السلام آن را با عباراتى رساتر به اتمام رساند)

ترجمه خطبه ۴۷

(در باره کوفه)

خبر از آينده كوفه

اى كوفه! تو را مى نگرم گويا چنان چرمهاى بازار عُكّاظ(۲) كشيده مى شوى، زير پاى حوادث لگدكوب مى گردى، و حوادث فراوان تو را در بر مى گيرد، من به خوبى مى دانم، ستمگرى نسبت به تو قصد بد نمى كند مگر آنكه خداوند او را به بلايى گرفتار سازد يا قاتلى بر او مسلط گرداند.(۳)

ترجمه خطبه ۴۸

(به هنگام حرکت برای جنگ با شامیان، در نخیله کوفه در ۲۵ شوّال سال ۳۷ هجری قمری ایراد فرمود)

_____________________

۱- هرثمه بن سلیم می گوید: در سفر شام همراه امامعليه‌السلام به سرزمین کربلا رسیدیم، نماز به جماعت خوانده شد، پس از نماز امام علیعليه‌السلام مقداری از خاک کربلا را بویید و فرمود: «واها لک یا تربه، لیحشرنّ منک قوم یدخلون الجنّه بغیر حساب» (آه ای زمین کربلا، مردانی از تو روز محشر می آیند که بدون حسابرسی وارد بهشت می گردند). پس از جنگ صفین، این خبر غیبی امام را به همسرم «جرداء» با شگفتی رساندم، و او گفت: امیر المؤمنینعليه‌السلام جز حق سخن نمی گوید. روزگار سپری شد، تا لشکرهای ابن زیاد به سوی کربلا می رفت من هم با آنان به کربلا رسیدم که سخن امام به یادم آمد. فورا خود را به امام حسینعليه‌السلام رسانده، و خبر غیبی امام علیعليه‌السلام را به امام گفتم، فرمود به یاری ما آمدی یا جنگ با ما؟ گفتم هیچ کدام، فرمود پس دور شو زیرا هر کس کشته شدن ما را بنگرد و یاری ندهد در جهنّم خواهد بود. «شرح ابن ابی الحدید، ج ۳، ص ۱۶۹»

۲- «عُکّاظ»، نام یکی از بازارهای عرب در جاهلیّت بود که بین «نخله» و «طائف» قرار داشت و اعراب از اوّل ماه ذی القعده در آن گرد می آمدند که یکی از اجناس معروف این بازار، چرم های آن بود که به خوبی و محکمی شهرت داشت، در همین بازار شعرا شاهکارهای ادبی خود را می خواندند، و بهترین آن را بر دیوار کعبه می آویختند که به «معلّقات سبع» مشهور شد.

۳- زیرا کوفه همواره جایگاه شیعیان امام و مرکز فعّالیّت های آنان بود که فرمود: هذِهِ مَدِینَتُنا، و مَحَلَّّتُنا و مَقَرُّّ شِیعَتُنا (کوفه شهر و جایگاه ما، و مرکز شیعیان ماست) «شرح ابن ابی الحدید ج ۳ ص ۱۹۸»

۶۹

الْحَمْدُ لِلَّهِ كُلَّمَا وَقَبَ لَيْلٌ وَ غَسَقَ، وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ كُلَّمَا لاَحَ نَجْمٌ وَ خَفَقَ، وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ غَيْرَ مَفْقُودِ الْإِنْعَامِ، وَ لاَ مُكَافَإِ الْإِفْضَالِ. أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ بَعَثْتُ مُقَدِّمَتِي، وَ أَمَرْتُهُمْ بِلُزُومِ هَذَا الْمِلْطَاطِ، حَتَّى يَأْتِيَهُمْ أَمْرِي، وَ قَدْ رَأَيْتُ أَنْ أَقْطَعَ هَذِهِ النُّطْفَةَ إِلَى شِرْذِمَةٍ مِنْكُمْ، مُوَطِّنِينَ أَكْنَافَ دِجْلَةَ، فَأُنْهِضَهُمْ مَعَكُمْ إِلَى عَدُوَّكُمْ، وَ أَجْعَلَهُمْ مِنْ أَمْدَادِ الْقُوَّةِ لَكُمْ.

أَقُول: يَعْنىعليه‌السلام بِالمَلْطاط هاهُنا السَمت الّذى أَمْرهم بِلُزومه وَ هُوَ شاطى الفرات، وَ يُقال ذلِك اَيضا لِشاطى الْبَحر، وَ أصلهُ ما اسْتَوى مِن الأرْض، وَ يَعْنى بِالنطفة مأ الْفُرات، وَ هُوَ مِنْ غَريبُ الْعِبارت وَ عَجيبُها.

۴۹- و من کلام لهعليه‌السلام

اعتقادی

معرفة الله

الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي بَطَنَ خَفِيَّاتِ الْأَمُوُرِ، وَ دَلَّتْ(ذلّت) عَلَيْهِ أَعْلاَمُ الظُّهُورِ، وَ امْتَنَعَ عَلَى عَيْنِ الْبَصِيرِ؛ فَلاَ عَيْنُ مَنْ لَمْ يَرَهُ تُنْكِرُهُ، وَ لاَ قَلْبُ مَنْ أَثْبَتَهُ يُبْصِرُهُ: سَبَقَ فِي الْعُلُوِّ فَلاَ شَىْءَ أَعْلَى مِنْهُ، وَ قَرُبَ فِى الدُّنُوِّ فَلاَ شَيْءَ أَقْرَبُ مِنْهُ. فَلاَ اسْتِعْلاَؤُهُ بَاعَدَهُ عَنْ شَيْءٍ مِنْ خَلْقِهِ، وَ لاَ قُرْبُهُ سَاوَاهُمْ فِى الْمَكَانِ بِهِ. لَمْ يُطْلِعِ الْعُقُولَ عَلَى تَحْدِيدِ صِفَتِهِ، وَ لَمْ يَحْجُبْهَا عَنْ وَاجِبِ مَعْرِفَتِهِ، فَهُوَ الَّذِى تَشْهَدُ لَهُ أَعْلاَمُ الْوُجُودِ، عَلَى إِقْرَارِ قَلْبِ ذِي الْجُحُودِ، تَعَالَى اللَّهُ عَمَّا يَقُولُهُ الْمُشَبِّهُونَ(المشتبهون) بِهِ وَ الْجَاحِدُونَ لَهُ عُلُوّا كَبِيراً!.

۵۰- و من كلام لهعليه‌السلام

سیاسی، تاریخی

أسباب الظهور الفتن

إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ أَهْوَأٌ تُتَّبَعُ وَ أَحْكَامٌ تُبْتَدَعُ، يُخَالَفُ فِيهَا كِتَابُ اللَّهِ، وَ يَتَوَلَّى عَلَيْهَا رِجَالٌ رِجَالاً، عَلَى غَيْرِ دِينِ اللَّهِ. فَلَوْ أَنَّ الْبَاطِلَ خَلَصَ مِنْ مِزَاجِ الْحَقِّ لَمْ يَخْفَ عَلَى الْمُرْتَادِينَ وَ لَوْ أَنَّ الْحَقَّ خَلَصَ مِنْ لَبْسِ الْبَاطِلِ، انْقَطَعَتْ عَنْهُ أَلْسُنُ الْمُعَانِدِينَ. وَ لَكِنْ يُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ، وَ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ فَيُمْزَجَانِ! فَهُنَالِكَ يَسْتَوْلِي الشَّيْطَانُ عَلَى أَوْلِيَائِهِ، وَ يَنْجُو «الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ الْحُسْنى».

۷۰

ضرورت آمادگى رزمى

ستايش خداوند را سزاست، هر لحظه كه شب فرا رسد، و پرده تاريكى فرو افتد؛ ستايش مخصوص پروردگارى است هر زمان كه ستاره اى طلوع و غروب كند؛ ستايش خداوندى را سزاست كه نعمتهاى او پايان نمى پذيرد، و بخششهاى او را جبران نتوان كرد.

پس از ستايش پروردگار، پيشتازان لشگرم را از جلو فرستادم،(۱) و دستور دادم در كنار فرات توقف كنند، تا فرمان من به آنها برسد. زيرا تصميم گرفتم از آب فرات بگذرم و به سوى جمعيتى از شما كه در اطراف دجله مسكن گزيده اند رهسپار گردم و آنها را همراه شما بسيج نمايم، و از آنها براى كمك و تقويت شما يارى بطلبم.

می گویم :(منظور امام عليه‌السلام از (ملطاط) آنجايى است كه دستور توقف داد، (كنار فرات) كه به كنار فرات يا دريا (ملطاط) هم مى گويند. و امام عليه‌السلام از كلمه (نطفه) آب فرات اراده كرده كه شگفت آور است)

ترجمه خطبه ۴۹

خداشناسى ستايش

ستایش خداوندى را سزاست كه از اسرار نهانها آگاه است، و نشانه هاى آشكارى، در سراسر هستى بر وجود او شهادت مى دهند. هرگز برابر چشم بينندگان ظاهر نمى گردد. نه چشم كسى كه او را نديده مى تواند انكارش كند، و نه قلبى كه او را شناخت مى تواند مشاهده اش نمايد. در والايى و برترى از همه پيشى گرفته. پس، از او برتر چيزى نيست، و آنچنان به مخلوقات نزديك است كه از او نزديكتر چيزى نمى تواند باشد.

مرتبه بلند او را از پديده هايش دور نساخته، و نزديكى او با پديده ها، او را مساوى چيزى قرار نداده است. عقلها را بر حقيقت ذات خود آگاه نساخته، اما از معرفت و شناسايى خود باز نداشته است.(۲)

پس اوست كه همه نشانه هاى هستى بر وجود او گواهى مى دهند و دلهاى منكران را بر اقرار به وجودش واداشته است، خدايى كه برتر از گفتار تشبيه كنندگان و پندار منكران است.

ترجمه خطبه ۵۰

(پس از پایان جنگ صفّین و ماجرای حکمیّت در سال ۳۸ هجری در شهر کوفه ایراد فرمود)

علل پيدايش فتنه ها

همانا آغاز پديد آمدن فتنه ها، هواپرستى، و بدعت گذارى در احكام آسمانى است. نوآوريهايى كه قرآن با آن مخالف است، و گروهى«با دو انحراف ياد شده» بر گروه ديگر سلطه و ولايت يابند، كه برخلاف دين خداست.

پس اگر باطل با حق مخلوط نمى شد، بر طالبان حق پوشيده نمى ماند، و اگر حق از باطل جدا و خالص مى گشت، زبان دشمنان قطع مى گرديد. اما قسمتى از حق و قسمتى از باطل را مى گيرند و به هم مى آميزند،(۳) آنجاست كه شيطان بر دوستان خود چيره مى گردد، و تنها«آنان كه مشمول لطف و رحمت پروردگارند» ، نجات خواهند يافت.

_____________________

۱. امامعليه‌السلام زیاد بن نصر و شریح بن هانی را با دوازده هزار سرباز به سوی جبهه ها اعزام کرد.

۲. نقد تفکّر: راسیونالیسم RATIONALISM (اصالت عقل) و اینکه شناخت عقل محدود است، با اینکه باید از عقل بهره برد، امّا نباید به آن اصالت داد.

۳. نقد تفکّر التقاطی، آنانکه می خواهند مکاتب شرقی یا غربی را با آب و رنگ اسلامی جلوه گر سازند، زیرا هر مکتبی و هر واژه ای جایگاه خاصّ خودش را دارد.

۷۱

۵۱- و من خطبة لهعليه‌السلام

سیاسی، تاریخی

لَما غَلَبَ أَصْحاب مُعاوية أصحابه ع عَلى شريعة الْفرات بِصَفين وَ مَنْعوهم الْمأء

الحث علی الستیلاء علی الفرات

قَدِ اسْتَطْعَمُوكُمُ الْقِتَالَ، فَأَقِرُّوا عَلَى مَذَلَّةٍ، وَ تَأْخِيرِ مَحَلَّةٍ أَوْ رَوُّوا السُّيُوفَ مِنَ الدِّمَأِ تَرْوَوْا مِنَ الْمَأِ. فَالْمَوْتُ فِى حَيَاتِكُمْ مَقْهُورِينَ، وَ الْحَيَاةُ فِى مَوْتِكُمْ قَاهِرِينَ. أَلاَ وَ إِنَّ مُعَاوِيَةَ قَادَ لُمَةً مِنَ الْغُوَاةِ، وَ عَمَّسَ عَلَيْهِمُ الْخَبَرَ، حَتَّى جَعَلُوا نُحُورَهُمْ أَغْرَاضَ الْمَنِيَّةِ.

۵۲- و من خطبة لهعليه‌السلام

اخلاقی، اجتماعی

وَ قَدْ تَقَدَّم مُخْتارَها بِروايَة

وصف الدنیا

أَلاَوَإِنَّ الدُّنْيَا قَدْ تَصَرَّمَتْ، وَ آذَنَتْ بِانْقِضَاءٍ، وَ تَنَكَّرَ مَعْرُوفُهَا وَ أَدْبَرَتْ حَذَّاءَ، فَهِىَ تَحْفِزُ بِالْفَنَاءِسُكَّانَهَا(ساکنیها)، وَ تَحْدُو بِالْمَوْتِ جِيرَانَهَا، وَ قَدْ أَمَرَّ فِيهَا مَا كَانَ حُلْواً، وَ كَدِرَ مِنْهَا مَا كَانَ صَفْوا فَلَمْ يَبْقَ(تبق) مِنْهَا إِلا سَمَلَةٌ كَسَمَلَةِ الْإِدَاوَةِ أَوْ جُرْعَةٌ كَجُرْعَةِ الْمَقْلَةِ، لَوْ تَمَزَّزَهَا الصَّدْيَانُ لَمْ يَنْقَعْ فَأَزْمِعُوا عِبَادَ اللَّهِ الرَّحِيلَ عَنْ هَذِهِ الدَّارِ الْمَقْدُورِ عَلَى أَهْلِهَا الزَّوَالُ؛ وَ لاَ يَغْلِبَنَّكُمْ فِيهَا الْأَمَلُ وَ لاَ يَطُولَنَّ عَلَيْكُمْ فِيهَا الْأَمَدُ.

عظمة النعیم الأخروی

فَوَاللَّهِ لَوْ حَنَنْتُمْ حَنِينَ الْوُلَّهِ الْعِجَالِ، وَ دَعَوْتُمْ بِهَدِيلِ الْحَمَامِ، وَ جَأَرْتُمْ جُؤَارَ مُتَبَتِّلِي الرُّهْبَانِ وَ خَرَجْتُمْ إِلَى اللَّهِ مِنَ الْأَمْوَالِ وَ الْأَوْلاَدِ، الْتِمَاسَ الْقُرْبَةِ إِلَيْهِ فِى ارْتِفَاعِ دَرَجَةٍ عِنْدَهُ، أَوْ غُفْرَانِ سَيِّئَةٍ أَحْصَتْهَا كُتُبُهُ، وَ حَفِظَتْهَا رُسُلُهُ، لَكَانَ قَلِيلاً فِيمَا أَرْجُو لَكُمْ مِنْ ثَوَابِهِ، وَ أَخَافُ عَلَيْكُمْ مِنْ عِقَابِهِ. وَ تاللَّهِ لَوِ انْمَاثَتْ قُلُوبُكُمُ انْمِيَاثاً وَ سَالَتْ عُيُونُكُمْ مِنْ رَغْبَةٍ إِلَيْهِ أَوْ رَهْبَةٍ مِنْهُ دَما ثُمَّ عُمِّرْتُمْ فِى الدُّنْيَا، مَا الدُّنْيَا بَاقِيَةٌ، مَا جَزَتْ أَعْمَالُكُمْ عَنْكُمْ وَ لَوْ لَمْ تُبْقُوا شَيْئا مِنْ جُهْدِكُمْ أَنْعُمَهُ عَلَيْكُمُ الْعِظَامَ، وَ هُدَاهُ إِيَّاكُمْ لِلْإَيمَانِ.

۵۳- و من خطبة لهعليه‌السلام

(فی ذَکرِ یَومِ النَّحر وَ صِفَةِ الاخضحیّةِ)

عبادی

صفة الأضحیّه الکاملة

۷۲

ترجمه خطبه ۵۱

(در سال ۳۷ هجری، پس از ورود به صحرای صفّین برای در اختیار گرفتن آب فرات خطاب به خط شکنان سپاه فرمود)

فرمان خط شكستن و آزاد كردن آب فرات

شاميان با بستن آب شما را به پيكار دعوت كردند.(۱) اكنون بر سر دوراهى قرار داريد: يا به ذلت و خوارى بر جاى خود بنشينيد، و يا شمشيرها را از خون آنها سيراب سازيد تا از آب سيراب شويد. پس بدانيد كه مرگ در زندگى توام با شكست، و زندگى جاويدان در مرگ پيروزمندانه شماست. آگاه باشيد! معاويه گروهى از گمراهان را همراه آورده و حقيقت را از آنان مى پوشاند، تا كوركورانه گلوهاشان را آماج تير و شمشير كنند.

ترجمه خطبه ۵۲

(در یکی از روزهای عید قربان این خطبه را ایراد فرمود که اکثر شارحان، خطبه ۵۲ و ۵۳ را یکی می دانند که در خطبه های قبل برگزیده مطالب آن آمده است)

تعریف دنیا

آگاه باشيد! گويا دنيا پايان يافته، و وداع خويش را اعلام داشته است، خوبيهايش ناشناخته مانده به سرعت پشت كرده مى گذرد، ساكنان خود را به سوى نابود شدن مى كشاند، و همسايگانش را به سوى مرگ مى راند. آنچه از دنيا شيرين بود تلخ شده، و آنچه صاف و زلال بود تيرگى پذيرفت، و بيش از ته مانده ظرف آب ريخته شده از آن باقى نمانده است، يا جرعه اى آب كه با آن عطش تشنگان دنيا فرو نخواهد نشست.(۲)

اى بندگان خدا! از سرايى كوچ كنيد كه سرانجام آن نابودى است، مبادا آرزوها بر شما چيره گردد، مپنداريد كه عمر طولانى خواهيد داشت!

والايى نعمت هاى قيامت

به خدا سوگند! اگر مانند شتران بچه مرده ناله سردهيد، و چونان كبوتران نوحه سرايى كنيد، و مانند راهبان زارى نماييد، و براى نزديك شدن به حق، و دسترسى به درجات معنوى، و آمرزش گناهانى كه ثبت شده و ماموران حق آن را نگه مى دارند، دست از اموال و فرزندان بكشيد سزاوار است زيرا: برابر پاداشى كه برايتان انتظار دارم، و عذابى كه از آن بر شما مى ترسم، اندك است.

به خدا سوگند! اگر دلهاى شما از ترس آب شود، و از چشمهايتان با شدت شوق به خدا، يا ترس از او، خون جارى گردد، و اگر تا پايان دنيا زند ه باشيد و تا آنجا كه مى توانيد در اطاعت از فرمان حق بكوشيد، در برابر نعمتهاى بزرگ پروردگار به خصوص نعمت ايمان، ناچيز است.

ترجمه خطبه ۵۳

(مرحوم صدوق در من لا یحضره الفقیه ج ۱ ص ۴۶۱، خطبه ۵۲ و ۵۳ را یک خطبه به حساب آورد)

وصف قربانی

_____________________

۱. عبد اللّه بن عوف نقل می کند: پیش از آنکه سپاه کوفه به صحرای صفّین برسد، سربازان معاویه به فرماندهی «ابو الأعور» رودخانه فرات را در اختیار گرفتند، امام علیعليه‌السلام «صعصعه بن صوحان» را به سوی معاویه فرستاد که چرا شریعه فرات را بستند؟ معاویه با یاران خود مشورت کرد. «ولید بن عقبه» و «عبد اللّه بن سعید» گفتند آب را همچنان بسته نگهدارید تا سپاه کوفه از تشنگی بمیرند، ولی «عمرو عاص» گفت «علی مردی نیست که تشنه بماند، او همان مردی است که می گفت اگر چهل نفر یاور داشتم حق خود را پس از سقیفه می گرفتم، اکنون که بزرگان عراق و حجاز همراه او می باشند!» معاویه هم چنان دستور داد که آب را بسته نگه دارند به فرمان امامعليه‌السلام خط شکنان سپاه به فرماندهی امام حسنعليه‌السلام حمله کردند، آب را در اختیار گرفته، سپاه معاویه را کنار زدند، امّا امام علیعليه‌السلام دستور داد؛ که آب برای هر دو لشکر آزاد باشد، این عمل جوانمردانه امام، باعث بیداری بسیاری از شامیان شد که برخی از آنان به سپاه امام پیوستند.

۲. سَمَلَةُ: ته مانده آب در ظرف، اداوة: ظرف و مَقله: سنگ ریزهایی که در داخل ظرف آب می کردند تا آب کمتری بگیرد.

۷۳

وَ مِنْ تَمامِ الاْضْحِيَّةِ اسْتِشْرافُ اُذُنِها، وَ سَلامَةُ عَيْنِها. فَاِذا سَلِمَتِ الاْذُنُ وَالْعَيْنُ سَلِمَتِ الاْضْحِيَّةُ وَ تَمَّتْ، وَلَوْ كانَتْ عَضْباءَ الْقَرْنِ تَجُرُّ رِجْلَها اِلَى الْمَنْسَكِ. (وَالْمَنْسَـكُ هُنَـا الْمَـذْبَـحُ.)

۵۴- و من كلام لهعليه‌السلام

سیاسی، تاریخی

وضف الیوم البیعة

فَتَدَاكُّوا عَلَيَّ تَدَاكَّ الْإِبِلِ الْهِيمِ يَوْمَ وِرْدِهَا، قَدْ أَرْسَلَهَا رَاعِيهَا، وَ خُلِعَتْ مَثَانِيهَا، حَتَّى ظَنَنْتُ أَنَّهُمْ قَاتِلِىَّ، أَوْ بَعْضُهُمْ قَاتِلُ بَعْضٍ لَدَيَّ. وَ قَدْ قَلَّبْتُ هَذَا الْأَمْرَ بَطْنَهُ وَ ظَهْرَهُ حَتَّى مَنَعَنِي النَّوْمَ. فَمَا وَجَدْتُنِي يَسَعُنِي إِلا قِتَالُهُمْ أَوِ الْجُحُودُ بِمَا جَأَ بِهِ مُحَمَّدٌ( صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) ؛ فَكَانَتْ مُعَالَجَةُ الْقِتَالِ أَهْوَنَ عَلَيَّ مِنْ مُعَالَجَةِ الْعِقَابِ وَ مَوْتَاتُ الدُّنْيَا أَهْوَنَ عَلَيَّ مِنْ مَوْتَاتِ الْآخِرَةِ.

۵۵- و من كلام لهعليه‌السلام

سیاسی، عقیدتی

(وَ قَدْ استبطأ أَصْحابه إذنه لَهُمْ فِي الْقِتال بِصفّين)

ملاحضات حول حرب صفّین

أَمَّا قَوْلُكُمْ: أَ كُلَّ ذَلِكَ كَرَاهِيَةَ الْمَوْتِ؟ فَوَاللَّهِ مَا أُبَالِي؛ دَخَلْتُ(أدخلت) إِلَى الْمَوْتِ أَوْ خَرَجَ الْمَوْتُ إِلَيَّ. وَ أَمَّا قَوْلُكُمْ: شَكّا فِى أَهْلِ الشَّامِ! فَوَاللَّهِ مَا دَفَعْتُ الْحَرْبَ يَوْماً إِلا وَ أَنَا أَطْمَعُ أَنْ تَلْحَقَ بِى طَائِفَةٌ فَتَهْتَدِىَ بِى، وَ تَعْشُوَ إِلَى ضَوْئِى، وَ ذَلِكَ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ أَقْتُلَهَا عَلَى ضَلاَلِهَا(ضلالتها) ، وَ إِنْ كَانَتْ تَبُوءُ بآثَامِهَا.

۵۶- و من كلام لهعليه‌السلام

عقیدتی، سیاسی

الانتصار فی القتال

وَ لَقَدْ كُنَّا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ( صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) ؛ نَقْتُلُ آبَاءَنَا وَ أَبْنَأَنَا وَ إِخْوَانَنَا وَ أَعْمَامَنَا: مَا يَزِيدُنَا ذَلِكَ إِلا إِيمَانا وَ تَسْلِيما وَ مُضِيّا عَلَى اللَّقَمِ، وَ صَبْراً عَلَى مَضَضِ الْأَلَم،ِ وَ جِدّاً فِى جِهَادِ الْعَدُوِّ وَ لَقَدْ كَانَ الرَّجُلُ مِنَّا وَ الْآخَرُ مِنْ عَدُوِّنَا يَتَصَاوَلاَنِ تَصَاوُلَ الْفَحْلَيْنِ، يَتَخَالَسَانِ أَنْفُسَهُمَا أَيُّهُمَا يَسْقِي صَاحِبَهُ كَأْسَ الْمَنُونِ، فَمَرَّةً لَنَا مِنْ عَدُوِّنَا، وَ مَرَّةً لِعَدُوِّنَا مِنَّا. فَلَمَّا رَأَى اللَّهُ صِدْقَنَا أَنْزَلَ بِعَدُوِّنَا الْكَبْتَ، وَ أَنْزَلَ عَلَيْنَا النَّصْرَ حَتَّى اسْتَقَرَّ الْإِسْلاَمُ مُلْقِيا جِرَانَهُ، وَ مُتَبَوِّئاً(مبوّیا) . أَوْطَانَهُ، وَ لَعَمْرِي لَوْ كُنَّا نَأْتِي مَا أَتَيْتُمْ، مَا قَامَ لِلدِّينِ عَمُودٌ، وَ لاَ اخْضَرَّ لِلْإِيمَانِ عُودٌ. وَ ايْمُ اللَّهِ لَتَحْتَلِبُنَّهَا دَماً، وَ لَتُتْبِعُنَّهَا نَدَماً!.

۷۴

كمال قربانى در اين است كه گوش و چشم آن سالم باشد، هرگاه گوش و چشم سالم بود، قربانى كامل و تمام است، گرچه شاخش شكسته باشد و با پاى لنگ به قربانگاه آيد.

(منظور امام از كلمه (مَنسَك) در اينجا (قربانگاه) است)

ترجمه خطبه ۵۴

(در سال ۳۷ هجری به هنگام شروع جنگ صفّین این سخنرانی را ایراد فرمود)(۱)

وصف روز بیعت

مردم همانند شتران تشنه اى كه به آب نزديك شده، و ساربان رهاشان كرده، و عقال(پاى بند) از آنها گرفته، بر من هجوم آوردند و به يكديگر پهلو مى زدند، فشار مى آوردند، چنان كه گمان كردم مرا خواهند كشت، يا بعضى به وسيله بعض ديگر مى ميرند و پايمال مى گردند.

پس از بيعت عمومى مردم، مسئله جنگ با معاويه را ارزيابى كردم، همه جهات آن را سنجيدم تا آن كه مانع خواب من شد، ديدم چاره اى جز يكى از اين دو راه ندارم: يا با آنان مبارزه كنم، و يا آنچه را كه محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آورده، انكار نمايم، پس به اين نتيجه رسيدم كه، تن به جنگ دادن آسانتر از تن به كيفر پروردگار دادن است، و از دست دادن دنيا آسانتر از رها كردن آخرت است.

ترجمه خطبه ۵۵

(در سال ۳۷ هجری در آستانه جنگ صفّین، برخی مدارا کردن امامعليه‌السلام را دیده و علّت را پرسیدند در پاسخ آنان فرمود)

توضيحاتى پيرامون جنگ صفين

اينكه مى گوييد، خويشتن دارى از ترس مرگ است، به خدا سوگند! باكى ندارم كه من به سوى مرگ روم يا مرگ به سوى من آيد، و اگر تصور مى كنيد در جنگ با شاميان ترديد دارم، به خدا سوگند! هر روزى كه جنگ را به تاخير مى اندازم براى آن است كه آرزو دارم عده اى از آنها به ما ملحق شوند و هدايت گردند. و در لابلاى تاريكيها، نور مرا نگريسته به سوى من بشتابند، كه اين براى من از كشتار آنن در راه گمراهى بهتر است، گرچه در اين صورت نيز به جرم گناهانشان گرفتار مى گردند.

ترجمه خطبه ۵۶

(برخی این خطبه را به آغاز سال ۳۷ هجری نسبت به تحرّکات معاویه در بصره، و برخی در یکی از روزهای جنگ صفّین نسبت می دهند)

ياد مبارزات دوران پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در صفين

در ركاب پيامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بوديم و با پدران و فرزندان و برادران و عموهاى خود جنگ مى كرديم، كه اين مبارزه بر ايمان و تسليم ما مى افزود، و ما را در جاده وسيع حق و صبر و بردبارى برابر ناگواريها و جهاد و كوشش برابر دشمن، ثابت قدم مى ساخت.

گاهى يك نفر از ما و ديگرى از دشمنان ما، مانند دو پهلوان نبرد مى كردند، و هر كدام مى خواست كار ديگرى را بسازد و جام مرگ را به ديگرى بنوشاند، گاهى ما بر دشمن پيروز مى شديم و زمانى دشمن بر ما غلبه مى كرد.

پس آنگاه كه خدا، راستى و اخلاص ما را ديد، خوارى و ذلت را بر دشمنان ما نازل و پيروزى را به ما عنايت فرمود، تا آنجا كه اسلام استحكام يافته، فراگير شد و در سرزمينهاى پهناورى نفوذ كرد، به جانم سوگند! اگر ما در مبارزه مثل شما بوديم هرگز پايه اى براى دين استوار نمى ماند، و شاخه اى از درخت ايمان سبز نمى گرديد.

به خدا سوگند! شما هم اكنون از سينه شتر خون مى دوشيد و سرانجامى جز پشيمانى نداريد

_____________________

۱- شرح تبن میثم ج۲ ص۱۴۴

۷۵

۵۷- و من كلام لهعليه‌السلام

سیاسی، تاریخی، عقیدتی

(قال لأصحابِهِ)

اَما اِنَّهُ سَيَظْهَرُ عَلَيْكُمْ بَعْدى رَجُلٌ رَحْبُ الْبُلْعُومِ، مُنْدَحِقُ الْبَطْنِ، يَأْكُلُ ما يَجِدُ، وَ يَطْلُبُ ما لايَجِدُ، فَاقْتُلُوهُ، وَ لَنْ تَقْتُلُوهُ! اَلا وَ اِنَّهُ سَيَأْمُرُكُمْ بِسَبِّى وَ الْبَراءَةِ مِنِّى؛ فَاَمَّا السَّبُّ فَسُبُّونى، فَاِنَّهُ لى زَكاةٌ، وَلَكُمْ نَجاةٌ؛ وَاَمَّا الْبَراءَةُ فَلاَتَتَبَرَّأُوا مِنِّى؛ فَاِنِّى وُلِدْتُ عَلَى الْفِطْرَةِ، وَ سَبَقْتُ اِلَى الاْيمانِ وَ الْهِجْرَةِ.

۵۸- و من کلام لهعليه‌السلام

سیاسی، عقیدتی

(کلََّمَ بِهِ الخَوارج)

أَصَابَكُمْ حَاصِبٌ، وَ لاَ بَقِيَ مِنْكُمْ آثِرٌ(آبِرٌ) . أَبَعْدَ إِيمَانِي بِاللَّهِ وَ جِهَادِي مَعَ رَسُولِ اللَّهِصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، أَشْهَدُ عَلَى نَفْسِي بِالْكُفْرِ! «لَقَدْ ضَلَلْتُ إِذا وَ ما أَنَا مِنَ الْمُهْتَدِينَ!» فَأُوبُوا شَرَّ مَآبٍ، وَ ارْجِعُوا عَلَى أَثَرِ الْأَعْقَابِ، أَمَا إِنَّكُمْ سَتَلْقَوْنَ بَعْدِي ذُلّا شَامِلاً وَ سَيْفاً قَاطِعاً، وَ أَثَرَةً يَتَّخِذُهَا الظَّالِمُونَ فِيكُمْ سُنَّةً.

قَوْلهعليه‌السلام : «وَ لا بَقي مِنْكم آبر» يَروى عَلى ثَلاثة أوجه: أحدها أَن يَكُون كَما ذَكَرناه «آبر» بالرأ مِنْ قَوْلَهُمْ: للذى يأبر النَخْلِ أى: يَصْلِحه، وَ يَرْوى آثَر و هو بالثأ بثلاث نقط، يراد به الذي يأثُر الْحديث أى: يُرويه وَ يحكيه وَ هُوَ أَصْح الْوجوه عِندي كَأَنَّه ع قالَ: لا بَقي مِنْكُم مُخْبِر، وَ يَرْوى: آبز بالزاي الْمُعجمة وَ هُو الواثب وَالهالِك أيضا يُقالَ لَهُ: آبز.

۵۹- و قالعليه‌السلام

سیاسی

لَما عَزْم عَلى حَرْبِ الخَوارج وَ قيلَ لَه: إنَ القوَمَ عبروا جَسر النَهْرَوان!

الإخبار عن مقتل الخوارج

مَصَارِعُهُمْ دُونَ النُّطْفَةِ وَ اللَّهِ لاَ يُفْلِتُ مِنْهُمْ عَشَرَةٌ وَ لاَ يَهْلِكُ مِنْكُمْ عَشَرَةٌ.

يَعْني بِالنطفة مأ النَهْر وَ هِي أَفْصَحُ كِنايَة عَن المأِ وَ إ نْ كانَ كثيرا جَما وَ قَدْ أشرَنا إ لى ذلك فيما تَقَدّم عِنْدَ مَضي ما أشبَهه.

۶۰- و قالعليه‌السلام

سیاسی

لِما قَتَل الخَوارج فَقيلَ لَه: يا أميرالمؤ منين هلك القوم بأجمعهم!

۷۶

ترجمه خطبه ۵۷

(در سال ۴۰ هجری، روزهای آخر عمر شریف خود در نکوهش و هشدار کوفیان ایراد فرمود)

خبر از سلطه ستمگرى بى باك

آگاه باشيد! پس از من مردى با گلوى گشاده و شكمى بزرگ بر شما مسلط خواهد شد، كه هر چه بيابد مى خورد،(۱) و تلاش مى كند آنچه ندارد به دست آورد، او را بكشيد! ولى هرگز نمى توانيد او را بكشيد.

آگاه باشيد! به زودى معاويه شما را به بيزارى و بدگويى من وادار مى كند،(۲) بدگويى را به هنگام اجبار دشمن اجازه مى دهم كه مايه بلندى درجات من و نجات شماست، اما هرگز در دل از من بيزارى نجوييد كه من بر فطرت توحيد تولد يافته ام و در ايمان و هجرت از همه پيش قدم بوده ام.

ترجمه خطبه ۵۸

(در سال ۳۸ هجری پس از ماجرای حکمیّت، و شنیدن شایعات فراوان در نکوهش خوارج فرمود)

خبر از آينده شوم خوارج

سنگ حوادث و بلا بر شما ببارد، چنانكه اثرى از شما باقى نگذارد!. آيا پس از ايمان من به خدا، و جهاد كردن من در ركاب رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به كفر خويش گواهى دهم؟ اگر چنين كنم گمراه شده و از هدايت شدگان نخواهم بود.

پس به بدترين جايگاه رهسپار شويد، و به راه گذشتگان باز گرديد، آگاه باشيد! به زودى پس از من، به خوارى و ذلت گرفتار مى شويد و شمشير برنده بر شما مسلط مى گردد، و به استبدادى دچار خواهيد شد كه براى ديگر ستمگران راه و رسم حكومت قرار خواهد گرفت.

می گویم : ( «و لا بقی منکم آبر» سه گونه روایت شده است، اوّل- آنگونه که ما آورده ایم، آبر، از باب «یأبر النّخل» به معنای اصلاح کننده آمده. دوم- «آثر» نقل شد یعنی باز گو کننده حدیث، و این نقل به نظر من بهتر است، گویا امامعليه‌السلام می فرماید، از شما خبر دهنده ای باقی نماند. سوم- «آبز» با «ز» نیز روایت شد به معنای هلاک شونده، پرش کننده، که به هلاک شونده «آبز» گویند).

ترجمه خطبه ۵۹

(در سال ۳۸ هجری به هنگامی حرکت برای جنگ با خوارج، شخصی گفت، خوارج از پل نهروان(۳) عبور کردند، امام فرمود:)

خبر از قتلگاه خوارج

قتلگاه خوارج، اين سوى نهر است، به خدا سوگند! از آنها جز ده نفر باقى نمى ماند، و از شما نيز ده نفر كشته نخواهد شد.

(منظور امامعليه‌السلام از (نطفه) آب نهر است كه از فصيح ترين كنايه در رابطه با آب هر چند زياد و فراوان باشد)

ترجمه خطبه ۶۰

(در پایان جنگ با خوارج، در سال ۳۸ هجری شخصی گفت، ای امیر المؤمنینعليه‌السلام ! خوارج همه نابود شدند. فرمود)

خبر از تداوم تفکر انحرافی خوارج

_____________________

۱ فرد مورد نظر معاویه است، که هر چه می خورد سیر نمی شد، او نفرین شده پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بود، زیرا چند بار پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم او را فراخواند جواب داد: مشغول غذا خوردن است، حضرت فرمود: «اللّهمّ لا تشبع بطنه» «خدایا هرگز شکم او را سیر مکن» از آن پس معاویه فراوان می خورد و می گفت: «مللت و ما اشبعت» «از خوردن خسته شدم ولی سیر نشدم»

۲. پس از آن که معاویه به عراق تسلّط یافت، به تمام شهرهای اسلامی آن روز دستور العملی را فرستاد که در خطبه ها و نماز به امام علیعليه‌السلام ناسزا بگویند و به تدریج برای بنی امیّه عادت شد تا آن که عمرو بن عبد العزیز در دوران خلافت خود این عادت ناپسند را ریشه کن کرد.

۳. در پاورقی خطبه ۳۶ در باره نهروان توضیح داده شد.

۷۷

كَلَّا وَ اللَّهِ؛ إِنَّهُمْ نُطَفٌ فِي أَصْلاَبِ الرِّجَالِ، وَ قَرَارَاتِ النِّسَأِ كُلَّمَا نَجَمَ مِنْهُمْ قَرْنٌ قُطِعَ، حَتَّى يَكُونَ آخِرُهُمْ لُصُوصاً سَلَّابِينَ.

۶۱- و قالعليه‌السلام

(فی الخوارج)

سیاسی، نظامی، عقیدتی

النهی عن قتال الخوارج

لاَ تُقَاتِلُوا(تقتلوا) الْخَوَارِجَ بَعْدِي؛ فَلَيْسَ مَنْ طَلَبَ الْحَقَّ فَأَخْطَأَهُ،(فأعطی) كَمَنْ طَلَبَ الْبَاطِلَ فَأَدْرَكَهُ.يَعْني: مُعاوية وَ أصحابه .

۶۲- و من كلام لهعليه‌السلام

سیاسی، عقیدتی

(لَما خَوف مِن الغَيْلَة)

الامام و عدم المبالاة بالموت

وَ إِنَّ عَلَيَّ مِنَ اللَّهِ جُنَّةً حَصِينَةً فَإِذَا جَأَ يَوْمِي انْفَرَجَتْ عَنِّي وَ أَسْلَمَتْنِي، فَحِينَئِذٍ لاَ يَطِيشُ السَّهْمُ، وَ لاَ يَبْرَأُ الْكَلْمُ.

۶۳- و من خطبة لهعليه‌السلام

اخلاقی

أسلوب مواجهة الدنیا

أَلاَ إِنَّ الدُّنْيَا دَارٌ لاَ يُسْلَمُ مِنْهَا إِلا فِيهَا(بالزهد) ، وَ لاَ يُنْجَى بِشَيْءٍ كَانَ لَهَا. ابْتُلِيَ النَّاسُ بِهَا فِتْنَةً، فَمَا أَخَذُوهُ مِنْهَا لَهَا أُخْرِجُوا مِنْهُ وَ حُوسِبُوا عَلَيْهِ، وَ مَا أَخَذُوهُ مِنْهَا لِغَيْرِهَا قَدِمُوا عَلَيْهِ وَ أَقَامُوا فِيهِ؛ فَإِنَّهَا عِنْدَ ذَوِي الْعُقُولِ كَفَيْءِ الظِّلِّ، بَيْنَا تَرَاهُ سَابِغاً حَتَّى قَلَصَ، وَ زَائِداً حَتَّى نَقَصَ.

۶۴- و من خطبة لهعليه‌السلام

اخلاقی

المسارعة العمل الصالح

فاتَّقُوا اللَّهَ عِبَادَاللَّهِ، وَ بَادِرُوا آجَالَكُمْ بِأَعْمَالِكُمْ، وَ ابْتَاعُوا مَا يَبْقَى لَكُمْ بِمَا يَزُولُ عَنْكُمْ، وَ تَرَحَّلُوا فَقَدْ جُدَّ بِكُمْ، وَ اسْتَعِدُّوا لِلْمَوْتِ فَقَدْ أَظَلَّكُمْ، وَ كُونُوا قَوْما صِيحَ بِهِمْ فَانْتَبَهُوا، وَ عَلِمُوا أَنَّ الدُّنْيَا لَيْسَتْ لَهُمْ بِدَارٍ فَاسْتَبْدَلُوا؛ فَإِنَّ اللَّهَسُبْحَانَهُ لَمْ يَخْلُقْكُمْ عَبَثاً، وَ لَمْ يَتْرُكْكُمْ سُدًى،

۷۸

نه، سوگند به خدا هرگز! آنها نطفه هايى در پشت پدران و رحم مادران وجود خواهند داشت. هرگاه كه شاخى از آنان سر برآورد، قطع مى گردد، تا اينكه آخرين شان به راهزنى و دزدى تن درمى دهند.

ترجمه خطبه ۶۱

(در سال ۳۸ هجری، پس از پایان جنگ نهروان، نسبت به آینده خوارج فرمود)

نهى از كشتار خوارج

بعد از من با خوارج نبرد نكنيد، زيرا كسى كه در جستجوى حق بوده و خطا كرد مانند كسى نيست كه طالب باطل بوده و آن را يافته است.

(منظور امام از گروه دوم معاويه و ياران او هستند)

ترجمه خطبه ۶۲

(در سال ۴۰ هجری، روزهای آخر عمر شریف امامعليه‌السلام در کوفه در پاسخ به برخی از تهدیدها و کشته شدن ناگهانی فرمود)

موضع گيرى امامعليه‌السلام برابر تهديد به قتل و ترور

پروردگار براى من پوششى استوار قرار داد كه مرا حفظ نمايد، هنگامى كه عمرم به سرآيد، از من دورشده و مرا تسليم مرگ مى كند، كه در آن روز نه تير خطا مى رود و نه زخم بهبود مى يابد.

ترجمه خطبه ۶۳

روش برخورد با دنيا

آگاه باشيد! دنيا خانه اى است كه كسى ايمنى ندارد مگر در آن به جمع آورى توشه آخرت پردازد، و از كارهاى دنيايى كسى نجات نمى يابد.

مردم به وسيله دنيا آزمايش مى شوند، پس هر چيزى از دنيا را براى دنيا به دست آورند از كفشان بيرون مى رود، و بر آن محاسبه خواهند شد، و آنچه را در دنيا براى آخرت تهيه كردند به آن خواهند رسيد، و با آن خواهند ماند. دنيا در نظر خردمندان چونان سايه اى است كه هنوز گسترش نيافته، كوتاه مى گردد، و هنوز فزونى نيافته كاهش مى يابد.

ترجمه خطبه ۶۴

شتافتن به سوى اعمال پسنديده

اى بندگان خدا! از خدا بپرهيزيد. و با اعمال نيكو به استقبال اجل برويد، با چيزها فانى شدنى دنيا آنچه كه جاويدان مى ماند خريدارى كنيد.

از دنيا كوچ كنيد كه براى كوچ دادنتان تلاش مى كنند.

آماده مرگ باشيد كه بر شما سايه افكنده است.

چون مردمى باشيد كه بر آنها بانگ زدند و بيدار شدند، و دانستند دنيا خانه جاويدان نيست و آن را با آخرت مبادله كردند.

خداى سبحان شما را بيهوده نيافريد، و بحال خود وا نگذاشت.

۷۹

وَ مَا بَيْنَ أَحَدِكُمْ وَ بَيْنَ الْجَنَّةِ أَوِ النَّارِ إِلاّ الْمَوْتُ أَنْ يَنْزِلَ بِهِ. وَ إِنَّ غَايَةً تَنْقُصُهَا اللَّحْظَةُ. وَ تَهْدِمُهَا السَّاعَةُ لَجَدِيرَةٌ بِقَصْرِ الْمُدَّةِ. وَ إِنَّ غَائِبا يَحْدُوهُ الْجَدِيدَانِ: اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ، لَحَرِىُّ بِسُرْعَةِ الْأَوْبَةِ. وَ إِنَّ قَادِما يَقْدُمُ بِالْفَوْزِ أَوِ الشِّقْوَةِ لَمُسْتَحِقُّ لِأَفْضَلِ الْعُدَّةِ. فَتَزَوَّدُوا فِي الدُّنْيَا، مَا تَحْرُزُونَ(تجوزون) بِهِ أَنْفُسَكُمْ غَداً. فَاتَّقَى عَبْدٌ رَبَّهُ، نَصَحَ نَفْسَهُ، وَ قَدَّمَ تَوْبَتَهُ، وَ غَلَبَ شَهْوَتَهُ، فَإِنَّ أَجَلَهُ مَسْتُورٌ عَنْهُ وَ أَمَلَهُ خَادِعٌ لَهُ، وَ الشَّيْطَانُ مُوَكَّلٌ بِهِ، يُزَيِّنُ لَهُ الْمَعْصِيَةَ لِيَرْكَبَهَا، وَ يُمَنِّيهِ التَّوْبَةَ لِيُسَوِّ فَهَا، إِذَا هَجَمَتْ مَنِيَّتُهُ عَلَيْهِ أَغْفَلَ مَا يَكُونُ عَنْهَا. فَيا لَها حَسْرَةً عَلَى ذِي غَفْلَةٍ أَنْ يَكُونَ عُمُرُهُ عَلَيْهِ حُجَّةً وَ أَنْ تُؤَدِّيَهُ أَيَّامُهُ إِلَى شقْوَةٍ نَسْأَلُ اللَّهَسُبْحَانَهُ أَنْ يَجْعَلَنَا وَ إِيَّاكُمْ مِمَّنْ لاَ تُبْطِرُهُ نِعْمَةٌ، وَ لاَ تُقَصِّرُ(تقتصروا) بِهِ عَنْ طَاعَةِ رَبِّهِ غَايَةٌ، وَ لاَ تَحُلُّ بِهِ بَعْدَ الْمَوْتِ نَدَامَةٌ وَ لاَ كَآبَةٌ.

۶۵- و من خطبة لهعليه‌السلام

اعتقادی، علمی

معرفة الله

الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَمْ تَسْبِقْ لَهُ حَالٌ حَالاً، فَيَكُونَ أَوَّلاً قَبْلَ أَنْ يَكُونَ آخِراً، وَ يَكُونَ ظَاهِراً قَبْلَ أَنْ يَكُونَ بَاطِناً. كُلُّ مُسَمّىً بِالْوَحْدَةِ غَيْرَهُ قَلِيلٌ، وَ كُلُّ عَزِيزٍ غَيْرَهُ ذَلِيلٌ، وَ كُلُّ قَوِي غَيْرُهُ ضَعِيفٌ، وَ كُلُّ مالِكٍ غَيْرُهُ مَمْلُوكٌ، وَ كُلُّ عالِمٍ غَيْرُهُ مُتَعَلِّمٌ، وَ كُلُّ قادِرٍ غَيْرُهُ يَقْدِرُ وَ يَعْجِزُ، وَ كُلُّ سَمِيعٍ غَيْرُهُ يَصَمُّ عَنْ لَطِيفِ الْأَصْوابِ وَ يُصِمُّهُ وَ يُصِمُّهُ كَبِيرُها وَ يَذْهَبُ عَنْهُ ما بَعُدَ مِنْها، وَ كُلُّ بَصِيرٍ غَيْرُهُ يَعْمى عَنْ خَفِىِّ الْأَلْوانِ وَ لَطِيفِ الْأَجْسَامِ، وَ كُلُّ ظَاهِرٍ غَيْرَهُ بَاطِنٌ، وَ كُلُّ بَاطِنٍ غَيْرَهُ غَيْرُ ظَاهِرٍ. لَمْ يَخْلُقْ مَا خَلَقَهُ لِتَشْدِيدِ سُلْطَانٍ، وَ لاَ تَخَوُّفٍ مِنْ عَوَاقِبِ زَمَانٍ، وَ لاَ اسْتِعَانَةٍ عَلَى نِدِّ مُثَاوِرٍ، وَ لاَ شَرِيكٍ مُكَاثِرٍ، وَ لاَ ضِدٍّ مُنَافِرٍ؛ وَ لَكِنْ خَلاَئِقُ مَرْبُوبُونَ، وَ عِبَادٌ داخِرُونَ.

لَمْ يَحْلُلْ فِي الْأَشْيَأِ فَيُقَالَ: هُوَ كَائِنٌ، وَ لَمْ يَنْأَ عَنْهَا فَيُقَالَ:هُوَ مِنْهَا بَائِنٌ . لَمْ يَؤُدْهُ خَلْقُ مَا ابْتَدَأَ وَ لاَ تَدْبِيرُ مَا ذَرَأَ، وَ لاَ وَقَفَ بِهِ عَجْزٌ عَمَّا خَلَقَ، وَ لاَ وَلَجَتْ عَلَيْهِ شُبْهَةٌ فِيمَا قَضَى وَ قَدَّرَ، بَلْ قَضَأٌ مُتْقَنٌ، وَ عِلْمٌ مُحْكَمٌ، وَ أَمْرٌ مُبْرَمٌ. الْمَأْمُولُ مَعَ النِّقَمِ، الْمَرْهُوبُ مَعَ النِّعَمِ!.

۶۶- و من كلام لهعليه‌السلام

سیاسی، نظامی

قاله لِأَصحابه فِى بِعْضِ أَيام صفِّينَ:

تعالیم عسکریة هامة

مَعَاشِرَ الْمُسْلِمِينَ :اسْتَشْعِرُوا الْخَشْيَةَ، وَ تَجَلْبَبُوا السَّكِينَةَ، وَ عَضُّوا عَلَى النَّوَاجِذِ، فَإِنَّهُ أَنْبَى لِلسُّيُوفِ عَنِ الْهَامِ وَ أَكْمِلُوا اللاَّمَةَ، وَ قَلْقِلُوا السُّيُوفَ فِي أَغْمَادِهَا قَبْلَ سَلِّهَا وَ الْحَظُوا الْخَزْرَ، وَ اطْعُنُوا

۸۰

ميان شما تا بهشت يا دوزخ، فاصله اندكى جز رسيدن مرگ نيست. زندگى كوتاهى كه گذشتن لحظه ها از آن مى كاهد، و مرگ آن را نابود مى كند، سزاوار است كه كوتاه مدت باشد، زندگى كه شب و روز آن را به پيش مى راند بزودى پايان خواهد گرفت.

مسافرى كه سعادت يا شقاوت همراه مى برد بايد بهترين توشه را با خود بردارد، از اين خانه دنيا زاد و توشه برداريد كه فرداى رستاخيز نگهبانتان باشد. بنده خدا بايد از پروردگار خود بپرهيزد، خود را پند دهد و توبه را پيش فرستد، و بر شهوات غلبه كند، زيرا زمان مرگ پنهان، و آرزوها فريبنده اند، و شيطان، همواره با اوست و گناهان را زينت و جلوه مى دهد تا بر او تسلط يابد، انسان را د ر انتظار توبه نگه مى دارد كه آن را تاخير اندازد، و تا زمان فرا رسيدن مرگ از آن غفلت نمايد.

واى بر غفلت زده اى كه عمرش بر ضد او گواهى دهد، و روزگار او را به شقاوت و پستى كشاند.

از خدا مى خواهيم كه ما و شما را برابر نعمتها مغرور نسازد، و هيچ چيزى ما را از اطاعت پروردگار باز ندارد، كه پس از فرا رسيدن مرگ، دچار پشيمانى و اندوه نگرداند.

ترجمه خطبه ۶۵

(در سال ۳۸ هجری پس از پایان جنگ صفّین در مسجد کوفه این سخنرانی را ایراد کرد)

خداشناسی«شناخت صفات خدا»

ستايش خداوندى را سزاست كه هيچ صفتى بر صفت ديگرش پيشى نگرفته تا بتوان گفت، پيش از آنكه آخر باشد اول است و قبل از آنكه باطن باشد ظاهر است. هر واحد و تنهايى جز او، اندك است، هر عزيزى جز او ذليل، و هر نيرومندى جز او ضعيف و ناتوان است، هر مالكى جز او بنده، و هر عالمى جز او دانش آموز است، هر قدرتمندى جز او، گاهى توانا و زمانى ناتوان است، هر شنونده اى جز خدا در شنيدن صداهاى ضعيف كر و برابر صداهاى قوى، ناتوان است و آوازهاى دور را نمى شنود.(۱) هر بيننده اى جز خدا، از مشاهده رنگهاى ناپيدا و اجسام بسيار كوچك ناتوان است.(۲) هر ظاهرى غير از او پنهان، و هر پنهانى جز او آشكار است.

مخلوقات را براى تقويت فرمانروايى، و يا براى ترس از آينده، يا يارى گرفتن در مبارزه با همتاى خود، و يا براى فخر و مباهات شريكان، و يا ستيزه جويى مخالفان نيافريده است، بلكه همه، آفريده هاى او هستند و در سايه پرورش او، بندگانى فروتن و فرمانبردارند. خدا در چيزى قرار نگرفته تا بتوان گفت در آن جاست، و دور از پديده ها نيست تا بتوان گفت از آنها جداست. آفرينش موجودات او را در آغاز ناتوان نساخته، و از تدبير پديده هاى آفريده شده باز نمانده است. نه به خا طر آنچه آفريده قدرتش پايان گرفته و نه در آنچه فرمان داد و مقدر ساخت دچار ترديد شد. بلكه فرمانش استوار، و علم او مستحكم، و كارش بى تزلزل است. خدايى كه به هنگام بلا و سختى به او اميدوار، و در نعمت ها از او بيمناكند.

ترجمه خطبه ۶۶

(در یکی از روزهای آغازین جنگ صفّین در سال ۳۷ هجری برای لشکریان خود ایراد فرمود)

آموزش تاکتیک های نظامی

اى گروه مسلمانان! لباس زيرين را ترس خدا، و لباس رويين را آرامش و خونسردى قرار دهيد.

دندانها را برهم بفشاريد تا مقاومت شما برابر ضربات شمشير دشمن بيشتر گردد. زره نبرد را كامل كنيد، پيش از آنكه شمشير را از غلاف بيرون كشيد چند بار تكان دهيد، با گوشه چشم به دشمن بنگريد و ضربت را از چپ و راست فرود آوريد، و با تيزى شمشير بزنيد،

_____________________

۱. اشاره به علم: آکوستیک AKUSTIK (صوت شناسی)

۲. چشم انسان همه رنگ ها را نمی بیند، مانند رنگ های موجود در نور خورشید، و انواع اشعّه ها که باید با وسائل الکترونیک پیشرفته مشاهده کرد، و گوش ها محدودند که ارتعاشات خاصّی را می شنوند، گوش انسان تا ۲۰۰۰ ارتعاش و گوش سگ تا ۷۰۰۰ ارتعاش صوتی را درک می کند، اینها نکات علمی دقیقی است که در عصر ما دانشمندان علوم به آن رسیده اند. شگفت آور آن که امام علیعليه‌السلام چهارده قرن قبل به اینگونه از واقعیّت ها اشاره فرموده است.

۸۱

الشَّزْرَ، وَ نَافِحُوا بِالظُّبَا، وَ صِلُوا السُّيُوفَ بِالْخُطَا، وَ اعْلَمُوا أَنَّكُمْ بِعَيْنِ اللَّهِ، وَ مَعَ ابْنِ عَمِّ رَسُولِ اللَّهِ فَعَاوِدُوا الْكَرَّ، وَ اسْتَحْيُوا مِنَ الْفَرِّ، فَإِنَّهُ عَارٌ فِي الْأَعْقَابِ، وَ نَارٌ يَوْمَ الْحِسَابِ وَ طِيبُوا عَنْ أَنْفُسِكُمْ نَفْسا وَ امْشُوا إِلَى الْمَوْتِ مَشْيا سُجُحاً، وَ عَلَيْكُمْ بِهَذَا السَّوَادِ الْأَعْظَمِ، وَ الرِّوَاقِ الْمُطَنَّبِ، فَاضْرِبُوا ثَبَجَهُ، فَإِنَّ الشَّيْطَانَ كَامِنٌ فِي كِسْرِهِ، وَ قَدْ قَدَّمَ لِلْوَثْبَةِ يَداً، وَ أَخَّرَ لِلنُّكُوصِ رِجْلاً. فَصَمْداً صَمْداً! حَتَّى يَنْجَلِيَ لَكُمْ عَمُودُ الْحَقِّ ( وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ وَ اللّهُ مَعَكُمْ وَ لَنْ يَتِرَكُمْ أَعْمالَكُمْ ) .(۱)

۶۷- و من کلام لهعليه‌السلام

َاعتقادی

قَالُوا: لَمَّا انْتَهَتْ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَعليه‌السلام أَنْبَأُ السَّقِيفَةِ بَعْدَ وَفَاةِ رَسُولِ اللَّهِصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، قَالَعليه‌السلام : مَا قَالَتِ الْأَنْصَارُ؟ قَالُوا: قَالَتْ: مِنَّا أَمِيرٌ وَ مِنْكُمْ أَمِيرٌ؛ قَالَعليه‌السلام :

رد شبهات قریش

فَهَلَّا احْتَجَجْتُمْ عَلَيْهِمْ بِأَنَّ رَسُولَ اللَّهِصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم وَصَّى بِأَنْ يُحْسَنَ إِلَى مُحْسِنِهِمْ، وَ يُتَجَاوَزَ عَنْ مُسِيئِهِمْ؟قَالُوا وَ مَا فِي هَذَا مِنَ الْحُجَّةِ عَلَيْهِمْ؟، فَقَالَ عليه‌السلام : لَوْ كَانَ الْإِمَامَةُ(الامارة) فِيهِمْ لَمْ تَكُنِ الْوَصِيَّةُ بِهِمْثُمَّ قَالَ :عليه‌السلام فَمَا ذَا قَالَتْ قُرَيْشٌ؟قَالُوا احْتَجَّتْ بِأَنَّهَا شَجَرَةُ الرَّسُولِ صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، فَقلَاَعليه‌السلام : احْتَجُّوا بِالشَّجَرَةِ، وَ أَضَاعُوا الثَّمَرَةَ.

۶۸- و من کلام لهعليه‌السلام

سیاسی

لَما قُلّد مُحَمّد بْنَ أبي بَكْرِ مصر فملكت عَليه وَ قتل

خصائص هاشم بن عتبة

وَ قَدْ أَرَدْتُ تَوْلِيَةَ مِصْرَ هاشِمَ بْنَ عُتْبَةَ؛ وَ لَوْ وَلَّيْتُهُ إِيَّاهَا لَمَّا خَلَّى لَهُمُ الْعَرْصَةَ وَ لاَ أَنْهَزَهُمُ الْفُرْصَةَ بِلاَ ذَمِّ لِمُحَمَّدِ بْنِ أَبِي بَكْرٍ، فَلَقَدْ كَانَ إِلَيَّ حَبِيباً، وَ كَانَ لِي رَبِيباً.

۶۹- و من كلام لهعليه‌السلام

سیاسی، تاریخ

فِى ذَمّ أصحابه

لوم اهل الکوفة

كَمْ أُدَارِيكُمْ كَمَا تُدَارَى الْبِكَارُ الْعَمِدَةُ، وَ الثِّيَابُ الْمُتَدَاعِيَةُ! كُلَّمَا حِيصَتْ مِنْ جَانِبٍ تَهَتَّكَتْ مِنْ آخَرَ. كُلَّمَا أَطَلَّ عَلَيْكُمْ مَنْسِرٌ مِنْ مَنَاسِرِ أَهْلِ الشَّامِ أَغْلَقَ كُلُّ رَجُلٍ مِنْكُمْ بَابَهُ، وَ انْجَحَرَ انْجِحَارَ الضَّبَّةِ فِي جُحْرِهَا، وَ الضَّبُعِ فِي وِجَارِهَا. الذَّلِيلُ وَ اللَّهِ مَنْ نَصَرْتُمُوهُ! وَ مَنْ رُمِيَ بِكُمْ

_____________________

۱- محمد ۳۵

۸۲

و با گام برداشتن به پيش، شمشير را به دشمن برسانيد، و بدانيد كه در پيش روى خدا و پسر عموى پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم قرار داريد.

پى در پى حمله كنيد و از فرار شرم داريد، زيرا فرار در جنگ، لكه ننگى براى نسلهاى آينده و مايه آتش روز قيامت است، از شهادت خرسند باشيد و به آسانى از آن استقبال كنيد.

به آن گروه فراوان اطراف خيمه پر زرق و برق و طناب در هم افكنده(فرماندهى معاويه) به سختى حمله كنيد، و به قلب آنها هجوم بريد كه شيطان در كنار آن پنهان شده، دستى براى حمله در پيش، و پايى براى فرار آماده دارد. مقاومت كنيد تا ستون حق بر شما آشكار گردد.

«شما برتريد، خدا با شماست، و از پاداش اعمالتان نمى كاهد.»

ترجمه خطبه ۶۷

(وقتی در ۲۸ صفر سال ۱۱ هجری ماجرای سقیفه را به امامعليه‌السلام رساندند پرسید: انصار چه گفتند؟ پاسخ شنید که انصار گفتند: زمامداری از ما، و رهبری از شما مهاجرین انتخاب گردد. پس امامعليه‌السلام فرمود)

رد استدلال انصار و قريش نسبت به امامت در سقيفه(۱)

چرا با آنها به اين آيه قرآن استدلال نكرديد كه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم درباره انصار سفارش فرمود: با نيكان آنها به نيكى رفتار كنيد و از بدكاران آنها درگذريد!.

پرسيدند چگونه اين حديث انصار(۲) را از زمامدارى دور مى كند؟ پاسخ داد:

اگر زمامدارى و حكومت در آنان بود، سفارش كردن درباره آنها معنايى نداشت

(سپس پرسيد، قريش در سقيفه چه گفتند؟ جواب دادند: قريش مى گفتند ما از درخت رسالتيم، امامعليه‌السلام فرمود:)

به درخت رسالت استدلال كردند!! اما ميوه اش را ضايع ساختند.

ترجمه خطبه ۶۸

(پس از آنکه محمّد بن ابی بکر در مصر در سال ۳۸ هجری شهید شد فرمود:)

ستودن هاشم بن عتبه برای فرمانداری مصر

مى خواستم هاشم بن عتبه را فرماندار مصر كنم، اگر او را انتخاب مى كردم ميدان را براى دشمنان خالى نمى گذارد، و به عمروعاص و لشگريانش فرصت نمى داد، نه اينكه بخواهم محمد بن ابى بكر را نكوهش كنم، چه او مورد علاقه و محبت من بوده و در دامنم پرورش يافته بود.

ترجمه خطبه ۶۹

(در سال ۳۹ هجری پس از شنیدن غارتگری های فرماندهان معاویه در «عین التّمر» در نکوهش کوفیان فرمود:)

علل نکوهش کوفیان

چه مقدار با شما كوفيان مدارا كنم؟ چونان مدارا كردن با شتران نو بارى كه از سنگينى بار، پشتشان زخم شده است، و مانند وصله زدن جامعه فرسوده اى كه هرگاه از جانبى آن را بدوزند، از سوى ديگر پاره مى گردد؟ هرگاه دسته اى از مهاجمان شام به شما يورش آورند، هر كدام از شما به خانه رفته، درب خانه را مى بنديد، و چون سوسمار در سوراخ خود مى خزيد، و چون كفتار در لانه مى آرميد. سوگند به خدا! ذليل است آن كس كه شما يارى دهندگان او باشيد، كسى كه با شما تيراندازى كند،

_____________________

۱. سقیفه، خانه ای بود در شهر مدینه که قریش برای حلّ اختلافات خود در آنجا گرد می آمدند و به (سقیفه بنی ساعده) معروف شد، که ابا بکر و عمر، و هم پیمان های آنان کودتای نظامی خود را از آنجا سامان دادند.

۲. آنها را که از مکّه هجرت کرده و در مدینه مسکن گزیدند «مهاجر» و آنها که اهل شهر مدینه بودند و پیامبر و یارانش را کمک می کردند «انصار» می نامیدند.

۸۳

فَقَدْ رُمِيَ بِأَفْوَقَ نَاصِلٍ. إِنَّكُمْ وَ اللَّهِ لَكَثِيرٌ فِي الْبَاحَاتِ، قَلِيلٌ تَحْتَ الرَّايَاتِ، وَ إِنِّي لَعَالِمٌ بِمَا يُصْلِحُكُمْ، وَ يُقِيمُ أَوَدَكُمْ، وَ لَكِنِّي لاَ أَرَى إِصْلاَحَكُمْ بِإِفْسَادِ(فسادی) نَفْسِي. أَضْرَعَ اللَّهُ خُدُودَكُمْ، وَ أَتْعَسَ جُدُودَكُمْ! لاَ تَعْرِفُونَ الْحَقَّ كَمَعْرِفَتِكُمُ الْبَاطِلَ، وَ لاَ تُبْطِلُونَ الْبَاطِلَ كَإِبْطَالِكُمُ الْحَقَّ!.

۷۰- و قالعليه‌السلام

سیاسی، اجتماعی

(فی سحرة الیوم الذی ضرب فیه)

الشکایة الی رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم

مَلَكَتْنِي عَيْنِي وَ أَنَا جَالِسٌ فَسَنَحَ لِي رَسُولُ اللَّهِصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ،‍ فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، مَا ذَا لَقِيتُ مِنْ أُمَّتِكَ مِنَ الْأَوَدِ وَ اللَّدَدِ؟ فَقَالَ:«ادْعُ عَلَيْهِمْ» فَقُلْتُ: أَبْدَلَنِي اللَّهُ بِهِمْ خَيْرا لي مِنْهُمْ، وَ أَبْدَلَهُمْ بِي شَرّا لَهُمْ مِنِّي.وَ يَعْني بالا ود الاعوجاج وَ باللدد الخَصام وَ هَذا مَن أَفْصَح الْكَلامِ .

۷۱- و من خطبة لهعليه‌السلام

لوم أَهْل الْعَراق:

أَمّا بَعْدُ يَا أَهْلَ الْعِرَاقِ، فَإِنَّما أَنْتُمْ كَالْمَرْأَةِ الْحَامِلِ، حَمَلَتْ فَلَمَّا أَتَمَّتْ أَمْلَصَتْ وَ ماتَ قَيِّمُها، وَ طالَ تَأَيُّمُها، وَ وَرِثَها أَبْعَدُها. أَمَا وَ اللَّهِ مَا أَتَيْتُكُمُ اخْتِيَاراً؛ وَ لَكِنْ جِئْتُ إِلَيْكُمْ(أتیکم) سَوْقاً. وَ لَقَدْ بَلَغَنِي أَنَّكُمْ تَقُولُونَ: عَلِيُّ يَكْذِبُ، قَاتَلَكُمُ اللَّهُ تعالی! فَعَلَى مَنْ أَكْذِبُ؟ أَ عَلَى اللَّهِ؟ فَأَنَا أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِهِ! أَمْ عَلَى نَبِيِّهِ؟ فَأَنَا أَوَّلُ مَنْ صَدَّقَهُ! كَلَّا وَ اللَّهِ لَكِنَّهَا لَهْجَةٌ غِبْتُمْ عَنْهَا، وَ لَمْ تَكُونُوا مِنْ أَهْلِها. وَيْلُ أُمِّهِ وَيْلُمَّهِ كَيْلاً بِغَيْرِ ثَمَنٍ! لَوْ كَانَ لَهُ وِعَأٌ( وَ لَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِينٍ ) .(۱)

۷۲- و من خطبة لهعليه‌السلام

اعتقادی

عِلْمُ فِيها الناس الصَلاة عَلى النَبيصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم :

خصائص الرسول الأعظمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم

اللَّهُمَّ داحِيَ الْمَدْحُوَّاتِ، وَ داعِمَ الْمَسْمُوكَاتِ، وَ جَابِلَ الْقُلُوبِ عَلَى فِطْرَتِهَا: شَقِيِّها وَ سَعِيدِهَا. اجْعَلْ شَرَائِفَ صَلَوَاتِكَ وَ نَوَامِيَ بَرَكَاتِكَ عَلَى مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ وَ رَسُولِكَ، الْخَاتِمِ لِمَا سَبَقَ، وَ الْفَاتِحِ

_____________________

۱- ص۸۸

۸۴

گويا تيرى بدون پيكان رها ساخته است. به خدا سوگند! شما در خانه ها فراوان، و زير پرچم هاى ميدان نبرد اندكيد، و من مى دانم كه چگونه بايد شما را اصلاح كرد و كجيهاى شما را راست كرد؛ اما اصلاح شما را با فاسد كردن روح خويش جايز نمى دانم. خدا بر پيشانى شما داغ ذلت بگذارد، و بهره شما را اندك شمارد، شما آنگونه كه باطل را مى شناسيد از حق آگاهى نداريد، و در نابودى باطل تلاش نمى كنيد آنسان كه در نابودى حق كوشش داريد.

ترجمه خطبه ۷۰

(در سال ۴۰ هجری سحر گاه نوزده ماه رمضان که ضربت خورد، فرمود)

شكوه ها با پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم

همان گونه كه نشسته بودم، خواب چشمانم را ربود، رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را ديدم، پس گفتم اى رسول خدا! از امت تو چه تلخيها ديدم و از لجبازى و دشمنى آنها چه كشيدم!.

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: نفرينشان كن. گفتم: خدا بهتر از آنان را به من بدهد، و بجاى من شخص بدى را بر آنها مسلط گرداند.

(كلمه (اود) يعنى كجى و انحراف و (لدد) يعنى دشمنى و خصومت، و اين از فصيحترين كلمات است)

ترجمه خطبه ۷۱

(در سال ۳۸ هجری و پس از فریب خوردن کوفیان از مکر و حیله عمرو عاص و معاویه، هشدار گونه فرمود:)

علل نكوهش اهل عراق

پس از ستايش پروردگار! اى مردم عراق! همانا شما به زن باردارى مى مانيد(۱) كه در آخرين روزهاى باردارى جنين خود را سقط كند، و سرپرستش بميرد، و زمانى طولانى بى شوهر ماند، و ميراث او را خويشاوندان دور غارت كنند.

آگاه باشيد! من با اختيار خود به سوى شما نيامدم بلكه به طرف ديار شما كشانده شدم، به من خبر دادند كه مى گوييد على دروغ مى گويد!! خدا شما را بكشد، به چه كسى دروغ روا داشته ام؟ آيا به خدا دروغ روا داشتم؟ در حالى كه من نخستين كسى هستم كه به خدا ايمان آوردم.(۲)

يا بر پيامبرش؟ من اول كسى بودم كه او را تصديق كردم! نه به خدا هرگز!! آنچه گفتم واقعيتى است كه شما از دانستن آن دوريد، و شايستگى درك آن را نداريد، مادرتان در سوگ شما زارى كند واى، واى، سردهد. پيمانه علم را بر شما رايگان بخشيدم، اگر ظرفيت داشته باشيد. و به زودى خبر آن را خواهيد فهميد.

ترجمه خطبه ۷۲

(مردم را آموزش داد تا چگونه بر پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم درود فرستند)

ويژگيهاى پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم

بار خدايا! اى گستراننده هر گسترده! و اى نگهدارنده آسمان ها! و اى آفريننده دلها بر فطرتهاى خويش! دلهاى رستگار و دلهاى شقاوت زده.

گرامى ترين درودها و افزون ترين بركات خود را بر محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بنده و فرستاده ات اختصاص ده، كه خاتم پيامبران گذشته است، و گشاينده درهاى بسته و آشكاركننده حق با برهان است.

_____________________

۱. ضرب المثل است: زیرا کوفیان پس از تحمّل فراوان سختی های جنگ صفّین در آخرین لحظه های پیروزی، فریب قرآنهای بالای نیزه را خوردند.

۲. علّامه امینی در ج ۳ الغدیر در صفحات ۲۱۹ تا ۲۴۷ با یک صد حدیث از کتب اهل سنّت این حقیقت را اثبات می کند. نویسندگان بزرگ اهل سنّت و اصحاب رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم این روایت «بریده اسلمی» را نقل کردند و قبول دارند که:«اوحی الی رسول اللّه یوم الإثنین و صلّی علیّ یوم الثلاثا» روز دوشنبه بر پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم وحی نازل شد و روز سه شنبه علیصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نماز خواند». صحیح ترمذی ج ۲ ص ۲۱۴- و مستدرک حاکم ج ۳ ص ۱۱۲.

۸۵

لِمَا انْغَلَقَ، وَ الْمُعْلِنِ الْحَقَّ بِالْحَقِّ، وَ الدَّافِعِ جَيْشَاتِ الْأَبَاطِيلِ، وَ الدَّامِغِ صَوْلاتِ الْأَضَالِيلِ، كَمَا حُمِّلَ فَاضْطَلَعَ، قَائِما بِأَمْرِكَ، مُسْتَوْفِزا فِي مَرْضَاتِكَ، غَيْرَ نَاكِلٍ عَنْ قُدُمٍ، وَ لا وَاهٍ فِي عَزْمٍ، وَاعِيا لِوَحْيِكَ، حَافِظا لِعَهْدِكَ، مَاضِيا عَلَى نَفَاذِ أَمْرِكَ، حَتَّى أَوْرَى قَبَسَ الْقَابِسِ، وَ أَضَأَ الطَّرِيقَ لِلْخَابِطِ، وَ هُدِيَتْ بِهِ الْقُلُوبُ بَعْدَ خَوْضَاتِ الْفِتَنِ وَ الْآثَامِ، وَ أَقامَ بِمُوضِحاتِ الْأَعْلاَمِ، وَ نَيِّرَاتِ الْأَحْكَامِ، فَهُوَ أَمِينُكَ الْمَأْمُونُ، وَ خَازِنُ عِلْمِكَ الْمَخْزُونِ، وَ شَهِيدُكَ يَوْمَ الدِّينِ، وَ بَعِيثُكَ بِالْحَقِّ، وَ رَسُولُكَ إلَى الْخَلْقِ.

الدعاء للرسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم

اللَّهُمَّ افْسَحْ لَهُ مَفْسَحا فِي ظِلِّكَ، وَ اجْزِهِ مُضَاعَفاتِ الْخَيْرِ مِنْ فَضْلِكَ، اللَّهُمَّ أَعْلِ عَلَى بِنأِ الْبانِينَ بِنَأَهُ، وَ أَكْرِمْ لَدَيْكَ مَنْزِلَتَهُ، وَ أَتْمِمْ لَهُ نُورَهُ، وَ اجْزِهِ مِنِ ابْتِعَاثِكَ لَهُ مَقْبُولَ الشَّهَادَةِ، مَرْضِيَّ الْمَقَالَةِ، ذا مَنْطِقٍ عَدْلٍ، وَ خُطْبَةٍ فَصْلٍ، اللَّهُمَّ اجْمَعْ بَيْنَنا وَ بَيْنَهُ فِي بَرْدِ الْعَيْشِ وَ قَرارِ النِّعْمَةِ، وَ مُنَى الشَّهَوَاتِ، وَ أَهْوَأِ اللَّذَّاتِ، وَ رَخَأِ الدَّعَةِ، وَ مُنْتَهَى الطُّمَأْنِينَةِ وَ تُحَفِ الْكَرَامَةِ.

۷۳- و من كلام لهعليه‌السلام

سیاسی، علمی

قالَهُ لِمَرْوان بْنِ الحَكَمْ بِالْبَصْرَة

قَالُوا: أُخِذَ مَرْوَانُ بْنُ الْحَكَمِ أَسِيرا يَوْمَ الْجَمَلِ فَاسْتَشْفَعَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَعليهما‌السلام إلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَعليه‌السلام فَكَلَّمَاهُ فِيهِ، فَخَلَّى سَبِيلَهُ، فَقالا لَهُ: يُبَايِعُكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ؟ فَقالَعليه‌السلام :

أَوَلَمْ يُبايِعْنِي بَعْدَ قَتْلِ عُثْمَانَ؟ لا حَاجَةَ لِي فِي بَيْعَتِهِ! إِنَّهَا كَفُّ يَهُودِيَّةٌ لَوْ بَايَعَنِي بِيَدِهِ لَغَدَرَ بِسَبَّتِهِ، أَما إ نَّ لَهُ إِمْرَةً كَلَعْقَةِ الْكَلْبِ أَنْفَهُ. وَ هُوَ أَبُو الْأَكْبُشِ الْأَرْبَعَةِ، وَ سَتَلْقَى الْأُمَّةُ مِنْهُ وَ مِنْ وَلَدِهِ يَوْماً أَحْمَرَ!

۷۴- و من خطبة لهعليه‌السلام

سیاسی، اعتقادی

(لِما عَزَموا عَلى بَيْعَة عُثْمان)

خصائص الامام علیعليه‌السلام

لَقَدْ عَلِمْتُمْ أَنِّي أَحَقُّ النَّاسِ بِها مِنْ غَيْرِي؛ وَ وَ اللَّهِ لَأُسْلِمَنَّ مَا سَلِمَتْ أُمُورُ الْمُسْلِمِينَ؛ وَ لَمْ يَكُنْ فِيها جَوْرٌ إ لا عَلَيَّ خَاصَّةً، الْتِمَاسا لِأَجْرِ ذَلِكَ وَ فَضْلِهِ، وَ زُهْدا فِيما تَنافَسْتُمُوهُ مِنْ زُخْرُفِهِ وَ زِبْرِجِهِ.

۸۶

دفع كننده لشگرهاى باطل، و درهم كوبنده شوكت گمراهان است، آنگونه كه بار سنگين رسالت را بر دوش كشيد، و به فرمانت قيام كرد، و به سرعت در راه خشنودى تو گام برداشت، حتى يك قدم به عقب برنگشت، و اراده او سست نشد، و در پذيرش و گرفتن وحى، نيرومند بود، حافظ و نگهبان عهد و پيمان تو بود، و در اجراى فرمانت تلاش كرد تا آنجا كه نور حق را آشكار، و راه را براى جاهلان روشن ساخت، و دلهايى كه در فتنه و گناه فرو رفته بودند هدايت شدند.

پرچم هاى حق را برافراشت احكام نورانى را برپا كرد، پس او پيامبر امين، و مورد اعتماد، و گنجينه دار علم نهان تو، و شاهد روز رستاخيز، و برانگيخته تو براى بيان حقائق، و فرستاده تو به سوى مردم است.

دعا براى پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم

پروردگارا! براى پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در سايه لطف خود جاى با وسعتى بگشاى، و از فض ل و كرامت پاداش او را فراوان گردان. خداوندا! كاخ آيين او را از هر بنايى برتر، و مقام او را در پيشگاه خود گرامى دار، نورش را كامل گردان، و پاداش رسالت او را پذيرش گواهى و شفاعت و قبول گفتار او قرار ده، زيرا كه داراى منطقى عادلانه، و راه جداكننده حق از باطل بود.

بارخدايا! بين ما و پيغمبرت در نعمتهاى جاويدان، و زندگانى خوش، و آرزوهاى برآورده، و خواسته هاى به انجام رسيده، در كمال آرامش، و در نهايت اطمينان، همراه با مواهب و هداياى باارزش، جمع گردان!

ترجمه خطبه ۷۳

(این خطبه را درباره مروان بن حکم در بصره ایراد فرمود)

[گویند در سال ۳۶ هجری وقتی مروان بن حکم، داماد عثمان، در جنگ جمل اسیر شد، امام حسینعليه‌السلام و امام حسینعليه‌السلام نزد پدر عذر او خواستند و امام علیعليه‌السلام او را رها کرد. گفتند: پدر، مروان با شما بیعت می کند: فرمود]

خبر غيبى از حكومت چهار فرمانرواى فاسد، از پسران مروان

مگر پس از كشته شدن عثمان با من بيعت نكرد؟ مرا به بيعت او نيازى نيست! دست او دست يهودى(۱) است، اگر با دست خود بيعت كند، در نهان بيعت را مى شكند، آگاه باشيد! او حكومت كوتاه مدتى خواهد داشت، مانند فرصت كوتاه سگى كه با زبان بينى خود را پاك كند. او پدر چهار فرمانرواست «قوچهاى چهارگانه» و امت اسلام از دست او و پسرانش روز خونينى خواهند داشت.(۲)

ترجمه خطبه ۷۴

(در ذی الحجّه سال۲۳ هجری، پس از قتل عمر، در روز شورا آن هنگام که مردم به ناحق، برای بیعت کردن با عثمان جمع شدند، فرمود)

ويژگيهاى امام علىعليه‌السلام از زبان خود

همانا مى دانيد كه سزاوارتر از ديگران به خلافت من هستم. سوگند به خدا! به آنچه انجام داده ايد گردن مى نهم، تا هنگامى كه اوضاع مسلمين روبراه باشد، و از هم نپاشد، و جز من به ديگرى ستم نشود، و پاداش اين گذشت و سكوت و فضيلت را از خدا انتظار دارم، و از آنهمه زر و زيورى كه بدنبال آن حركت مى كنيد، پرهيز مى كنم.

_____________________

۱. دست یهودی، کنایه از عهد شکنی مروان است، مروان هم یهودی زاده بود، و هم یهودیان در آن روزگاران معروف به پیمان شکنی بودند.

۲. چهار فرزند مروان که به خلافت رسیدند ۱- عبد الملک مروان: حاکم مطلق العنان امّت اسلامی بود ۲- عبد العزیز: که حاکم مصر شد ۳- بشر بن مروان: حاکم عراق شد ۴- محمد بن مروان که حاکم الجزیره گردید، بنی امیّه برای اینکه فرزندان یزید «عبد اللّه و خالد» بزرگ شوند و حکومت در خاندان ابو سفیان باقی بماند با مروان بیعت کردند که سرانجام پس از ازدواج مروان با همسر یزید «ام خالد» و پدید آمدن اختلافات داخلی به دست او خفّه شد.

۸۷

۷۵- و من كلام لهعليه‌السلام

اعتقادی، سیاسی

لَما بَلَغَه اتهام بَني أميّة له بِالْمُشاركة فِي دَمِّ عُثْمان:

دفاع الامام عن نفسه

أَوَلَمْ يَنْهَ بَنِي أُمَيَّةَ عِلْمُها بِي عَنْ قَرْفِي أَوَما وَزَعَ الْجُهَّالَ سَابِقَتِي عَنْ تُهَمَتِي وَ لَما وَ عَظَهُمُ اللَّهُ بِهِ أَبْلَغُ مِنْ لِسَانِي! أَنَا حَجِيجُ الْمَارِقِينَ، وَ خَصِيمُ الْمُرْتَابِينَ، وَ عَلَى كِتَابِ اللَّهِ تُعْرَضُ الْأَمْثَالُ، وَ بِما فِي الصُّدُورِ تُجَازَى الْعِبَادُ.

۷۶- و من خطبة لهعليه‌السلام

اخلاقی

وصف المثقی

رَحِمَ اللّهُ امرَاً(عَبْدا) سَمِعَ حُكْماً فَوَعى، وَ دُعِيَ إلى رَشادٍ فَدَنا، وَ أَخَذَ بِحُجْزَةِ هادٍفَنَجا. رَاقَبَ رَبَّهُ، وَ خَافَ ذَنْبَهُ، قَدَّمَ خَالِصاً، وَ عَمِلَ صَالِحاً(ناصحاً) . اكْتَسَبَ مَذْخُوراً، وَ اجْتَنَبَ مَحْذُوراً، وَ رَمى غَرَضاً، وَ أَحْرَزَ عِوَضاً. كابَرَ هَوَاهُ، وَ كَذَّبَ مُنَاهُ. جَعَلَ الصَّبْرَ مَطِيَّةَ نَجَاتِهِ، وَ التَّقْوَى عُدَّةَ وَفاتِهِ، رَكِبَ الطَّرِيقَةَ الْغَرَّأَ، وَ لَزِمَ الْمَحَجَّةَ الْبَيْضَأَ. اغْتَنَمَ الْمَهَلَ، وَ بادَرَ الْأَجَلَ، وَ تَزَوَّدَ مِنَ الْعَمَلِ.

۷۷- و من كلام لهعليه‌السلام

(و ذلک حین معنه سید بن العاص حقه)

سیاسی

إنذار بنی امیة

إنَّ بَنِي أُمَيَّةَ لَيُفَوِّقُونَنِي تُراثَ مُحَمَّدٍصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم تَفْوِيقاً، وَ اللَّهِ لَئِنْ بَقِيتُ لَهُمْ لَأَنْفُضَنَّهُمْ نَفْضَ اللَّحّامِ الْوِذامَ التَّرِبَةَ!.

وَ يَرْوى الْتراب الوذمة وَ هُو عَلى الْقَلب. قالَ الشريف وَ قَوْله ع: ليفوقونني أي: يعطونني مِن الْمال قَليلا كفواق الناقَة، وَ هُوَ الحَلَبة الواحِدة مِن لبَنها، وَالوذام؛ جَمْع وَ ذَمة، وَ هِي الحِزَّةِ مِنْ الْكَرش أو الكبد تقع فِي التُراب فَتنفض.

۷۸- و من دعاء لهعليه‌السلام

اعتقادی، معنوی

(و من کلمات کانعليه‌السلام ، یدعو بها)

اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِي ما أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنِّي، فَإ نْ عُدْتُ فَعُدْ عَلَيَّ بِالْمَغْفِرَةِ. اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِي ما وَأَيْتُ مِنْ نَفْسِي، وَ لَمْ تَجِدْ لَهُ وَفَأً عِنْدِي. اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِي ما تَقَرَّبْتُ بِهِ إلَيْكَ بِلِسانِي ثُمَّ خَالَفَهُ قَلْبِي، اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِي رَمَزَاتِ الْأَلْحَاظِ، وَ سَقَطاتِ الْأَلْفَاظِ، وَ شَهَوَاتِ الْجَنَانِ، وَ هَفَواتِ اللِّسَانِ.

۸۸

ترجمه خطبه ۷۵

(در سال ۳۶ هجری، وقتى شنيد كه بنى اميه با تهمتهاى فراوان آنحضرت را در خون عثمان شريك مى پندارند، فرمود:)

دفاعيات امامعليه‌السلام برابر تهمت ها

آيا شناختى كه بنى اميه از روحيات من دارند، آنان را از عيبجوئى بر من باز نمى دارد؟ و آيا سوابق مبارزات من نادانان را بر سر جاى خود نمى نشاند، كه به من تهمت نزنند؟ آنچه خدا آنان را بدان پند داد از بيان من رساتر است. من مارقين(از دين خارج شدگان) را با حجت و برهان مغلوب مى كنم و دشمن ناكثين«پيمان شكنان» و ترديد دارندگان در اسلام مى باشم، شبهات را بايد در پرتو كتاب خدا، قرآن، شناخت و بندگان خدا به آنچه در دل دارند پاداش داده مى شوند.

ترجمه خطبه ۷۶

(برخی از شارحان خطبه ۷۶ را با خطبه ۶۳ یکی دانستند)

صفات بنده پرهيزكار

خدا رحمت كند كسى را كه چون سخن حكيمانه بشنود، خوب فرا گيرد، و چون هدايت شود بپذيرد، دست به دامن هدايت كننده زند و نجات يابد. مراقب خويش در برابر پروردگار باشد. از گناهان خود بترسد، خالصانه گام بردارد، عمل نيكو انجام دهد، ذخيره اى براى آخرت فراهم آورد، و از گناه بپرهيزد، همواره اغراض دنيايى را از سر دور كند، و درجات آخرت به دست آورد.

با خواسته هاى دل مبارزه كند، آرزوهاى دروغين را طرد(۱) و استقامت را مركب نجات خود قرار دهد. و تقوى را زاد و توشه روز مردن گرداند. در راه روشن هدايت قدم بگذارد، و از راه روشن هدايت فاصله نگيرد. چند روز زندگى دنيا را غنيمت شمارد و بيش از آنكه، مرگ او فرا رسد خود را آماده سازد، و از اعمال نيكو، توشه آخرت برگيرد.

ترجمه خطبه ۷۷

(آنگاه که در زمان عثمان در سال ۳۳ هجری، سعید بن عاص، حق مسلّم امام علیعليه‌السلام را جهت محاصره اقتصادی، از آن حضرت منع کرد، فرمود)

هشدار به غاصبان بنى اميه

بنى اميه، از ميراث پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم جز اندك چيزى، به من نمى پردازند. سوگند به خدا! اگر زنده ماندم، بنى اميه را از حكومت دور مى كنم، چونان قصابى كه شكمبه خاك آلوده را دور مى افكند.

می گویم :(و «التّراب الوذمه» نیز روایت شد، که درست نیست و قلب در عبارت است. سخن امام که فرمود: «لیفوقوننی» یعنی اندک اندک از مال به من می دهند، چونان که بچّه شتر را اندک اندک شیر می خورانند و یک بار شیر از شتر می دوشند. و «وذام» جمع «و ذمه» پاره ای از شکمبه یا جگر است که در خاک بیفتد و سپس آن را بردارند).

ترجمه خطبه ۷۸

(از دعاهای آن حضرت است)

نيايش امامعليه‌السلام

خدايا! بر من ببخش آنچه را از من بدان داناترى،(۲) و اگر بار ديگر به آن بازگردم. تو نيز به بخشايش بازگرد. خدايا! آنچه از اعمال نيكو كه تصميم گرفتم و انجام ندادم ببخش.

خدايا! ببخش آنچه را كه با زبان به تو نزديك شدم ولى با قلب آن را ترك كردم. خدايا! ببخش نگاههاى اشارت آميز و سخنان بى فايده، و خواسته هاى بى مورد دل، و لغزشهاى زبان را.

_____________________

۱. نفی تفکّر: ایده آلیسم IDEALISM (خیال پرستی).

۲. امام علیعليه‌السلام معصوم است، امّا آنچه را که در دعاها بیان می دارد، یا جهت تعلیم «چگونه سخن گفتن» با خداست و یا خارج از محدوده گناهانی است که برای انسان های عادّی مطرح می باشد، امام از آنچه که بین خود و خدای خود روا نمی دارد طلب بخشش می فرماید. که با مطالعه موارد یاد شده، در دعا این حقیقت روشن می شود. مانند میزبانی که همه تلاش ها را می کند، و همه غذاها را برای مهمان می آورد، باز هم پیاپی از مهمان عزیز عذر خواهی می کند.

۸۹

۷۹- و من كلام لهعليه‌السلام

اعتقادی، علمی

قالَهُ لِبَعْضِ أَصْحابه لِما عِزْمِ عَلَى الْمَسير إلى الخَوارج، وَ قَدْ قالَ له: يا أميرالمؤ منين إن سَرت فِي هَذا الْوَقت، خَشيت أَن لا تَظْفر بِمُرادك، مِنْ طريق عِلم النُجوم. فَقَالَعليه‌السلام :

التحذیر من الإلتجاءالی غیر الله تعالی

أَتَزْعُمُ أَنَّكَ تَهْدِي إلَى السَّاعَةِ الَّتِي مَنْ سَارَ فِيها صُرِفَ عَنْهُ السُّوءُ؟ وَ تُخَوِّفُ السَّاعَةِ الَّتِي مَنْ سَارَ فِيهَا حَاقَ بِهِ الضُّرُّ؟ فَمَنْ صَدَّقَكَ بِهَذَا فَقَدْ كَذَّبَ الْقُرْآنَ، وَ اسْتَغْنَى عَنِ الاِسْتِعَانَةِ بِاللَّهِ فِي نَيْلِ الْمَحْبُوبِ وَ دَفْعِ الْمَكْرُوهِ. وَ تَبْتَغِي فِي قَوْلِكَ لِلْعَامِلِ بِأَمْرِكَ أَنْ يُولِيَكَ الْحَمْدَ دُونَ رَبِّهِ، لِأَنَّكَ بِزَعْمِكَ أَنْتَ هَدَيْتَهُ إلَى السَّاعَةِ الَّتِي نالَ فِيهَا النَّفْعَ، وَ أَمِنَ الضُّرَّ!!.

التحذیر من علوم النجوم

أَيُّهَا النَّاسُ، إيَّاكُمْ وَ تَعَلُّمَ النُّجُومِ إلّا ما يُهْتَدَى بِهِ فِي بَرِّ أَوْ بَحْرٍ، فَإِنَّهَا تَدْعُو إ لَى الْكَهَانَةِ، وَ الْمُنَجِّمُ كَالْكَاهِنِ، وَ الْكَاهِنُ كَالسَّاحِرِ، وَ السَّاحِرُ كَالْكَافِرِ، وَ الْكَافِرُ فِي النَّارِ، سِيرُوا عَلَى اسْمِ اللَّهِ.

۸۰- و من خطبة لهعليه‌السلام

علمی، اخلاقی

(بَعْدَ فَراغَه مِن حَرْب الجَمل)

بیان الفرق بین الرجل و المرئة

مَعاشِرَ النَّاسِ، إنَّ النِّسَأَ نَواقِصُ الْإِيمَانِ، نَوَاقِصُ الْحُظُوظِ، نَوَاقِصُ الْعُقُولِ، فَأَمّا نُقْصانُ إِيمانِهِنَّ فَقُعُودُهُنَّ عَنِ الصَّلاَةِ وَ الصِّيَامِ فِي أَيَّامِ حَيْضِهِنَّ، وَ أَمَّا نُقْصانُ عُقُولِهِنَّ فَشَهَادَةُ امْرَأَتَيْنِ كَشَهَادَةِ الرَّجُلِ الْوَاحِدِ، وَ أَمّا نُقْصانُ حُظُوظِهِنَّ فَمَوَارِيثُهُنَّ عَلَى الْأَنْصَافِ مِنْ مَوَارِيثِ الرِّجالِ.

أسلوب مدیریة البیت

فَاتَّقُوا شِرارَ النِّسَأِ، وَ كُونُوا مِنْ خِيارِهِنَّ عَلَى حَذَرٍ، وَ لا تُطِيعُوهُنَّ فِي الْمَعْرُوفِ حَتّى لا يَطْمَعْنَ فِي الْمُنْكَرِ.

۸۱- و من كلام لهعليه‌السلام

اخلاقی

حقیقیة الزهد

أَيُّهَا النَّاسُ، الزَّهادَةُ قِصَرُ الْأَمَلِ، وَ الشُّكْرُ عِنْدَ(عن) النِّعَمِ، وَ الْوَرَعُ عِنْدَ الْمَحَارِمِ، فَإنْ عَزَبَ ذلِكَ عَنْكُمْ فَلا يَغْلِبِ الْحَرَامُ صَبْرَكُمْ، وَ لا تَنْسَوْا عِنْدَ النِّعَمِ شُكْرَكُمْ، فَقَدْ أَعْذَرَ اللَّهُ إلَيْكُمْ بِحُجَجٍ مُسْفِرَةٍ ظَاهِرَةٍ، وَ كُتُبٍ بَارِزَةِ الْعُذْرِ وَاضِحَةٍ.

۹۰

ترجمه خطبه ۷۹

(به هنگام حرکت برای نبرد با خوارج، در ماه صفر سال ۳۸ هجری، شخصی با پیشگویی از راه شناخت ستارگان گفت: اگر در این ساعت حرکت کنید، پیروز نمی شوید و من از راه علم ستاره شناسی این محاسبه را کردم. امام فرمود:)

پرهيز از توجه به غير خدا

گمان مى كنى تو از آن ساعتى آگاهى كه اگر كسى حركت كند زيان نخواهد ديد؟ و مى ترسانى از ساعتى كه اگر كسى حركت كند ضررى دامنگير او خواهد شد؟ كسى كه گفتار تو را تصديق كند، قرآن را تكذيب كرده است، و از يارى طلبيدن خدا در رسيدن به هدفهاى دوست داشتنى، و محفوظ ماندن از ناگواريها، بى نياز شده است!.

گويا مى خواهى بجاى خداوند، تو را ستايش كنند! چون به گمان خود مردم را به ساعتى آشنا كردى كه منافعشان را به دست مى آورند و از ضرر و زيان درامان مى مانند.

پرهيز دادن مردم از ستاره شناسى

اى مردم! از فرا گرفتن علم ستاره شناسى (براى پيشگويى هاى دروغين) بپرهيزيد، جز آن مقدار از علم نجوم كه در دريانوردى و صحرانوردى به آن نياز داريد؛ چه اينكه ستاره شناسى شما را به غيبگويى و غيبگويى به جادوگرى مى كشاند، و ستاره شناس چون غيبگو، و غيبگو چون جادوگر و جادوگر چون كافر و كافر(۱) در آتش جهنم است. با نام خدا حركت كنيد.

ترجمه خطبه ۸۰

(پس از جنگ جمل و فرونشاندن شورش بصره در سال ۳۶ هجری ماه جمادی الثّانی در مسجد شهر بصره فرمود)

بيان تفاوتهاى زنان و مردان

اى مردم! همانا زنان در مقايسه با مردان، در ايمان، و بهره ورى از اموال، و عقل متفاوتند، اما تفاوت ايمان بانوان، بركنار بودن از نماز و روزه در ايام «عادت حيض» آنان است، و اما تفاوت عقلشان با مردان بدان جهت كه شهادت دو زن برابر شهادت يك مرد است، و علت تفاوت در بهره ورى از اموال، آنكه ارث بانوان نصف ارث مردان است.

مديريت خانوادگى

پس، از زنان بد، بپرهيزيد و مراقب نيكانشان باشيد، در خواسته هاى نيكو، همواره فرمانبردارشان نباشيد تا در انجام منكرات طمع ورزند.(۳)

ترجمه خطبه ۸۱

(برخی از شارحان گفتند این خطبه در شهر کوفه ایراد شد)

تعريف زهد و پارسايى

اى مردم، زهد يعنى كوتاه كردن آرزو(۴) ، و شكرگزارى برابر نعمتها، و پرهيز در برابر محرمات، پس اگر نتوانستيد همه اين صفات را فراهم سازيد، تلاش كنيد كه حرام بر صبر شما غلبه نكند، و در برابر نعمتها، شكر يادتان نرود، چه اينكه خداوند با دلايل روشن و آشكار، عذرها را قطع، و با كتابهاى آسمانى روشنگر، بهانه ها را از بين برده است.

_____________________

۱. منجّم، از طریق ستاره شناسی پیشگویی می کند و کاهن (غیب گو) با کمک گرفتن از شیطان و جن خبر می دهد.

۲. ظاهر این خطبه، و کلمه «نواقص» مخالف آیات قرآن کریم، و عقائد و فلسفه اسلامی است، اگر بگوئیم که خدا نیمی از انسانها «زنان» را ناقص آفرید) تنها راه جمع آن است که در واژه «نواقص» تصرّف کنیم و معنای آن را «تفاوت» و «اختلاف» بدانیم که در لغت و واژه های قرآن نیز به جای یکدیگر استعمال شده اند، آنگاه تضادّ ظاهری این خطبه با قرآن کریم و مبانی اعتقادی بر طرف می شود، کلمه «نواقص» در اینجا یعنی تفاوت و تفاوت در آیه ۳ ملک «ما تَری فِی خَلْقِ الرَّحْمنِ مِنْ تَفاوُتٍ» یعنی نقص و کاستی، امام می خواهد بفرماید که زن و مرد هر کدام روحیّات و صفات مخصوص به خود را دارند، و جایگاه هر کدام باید حفظ گردد، پس عائشه را که یک زن است، سوار بر شتر، فرمانده خود قرار ندهید که شورش بصره را به پا کند، و آن همه خون مسلمانان را بر زمین ریزد.

۳. اشاره به علم: و من لوژی WOMANLOGY (زن شناسی)

۴. اشاره به علم: استیسیسم ASCETICISM (زهد شناسی)

۹۱

۸۲- و من كلام لهعليه‌السلام

اخلاقی

(فِي صِفة الدُنيا)

حقیقة الدنیا

مَا أَصِفُ مِنْ دَارٍ أَوَّلُهَا عَناءٌ، وَ آخِرُها فَناءٌ! فِي حَلاَلِها حِسابٌ، وَ فِي حَرَامِها عِقابٌ مَنِ اسْتَغْنَى فِيهَا فُتِنَ، وَ مَنِ افْتَقَرَ فِيهَا حَزِنَ، وَ مَنْ سَاعَاهَا فَاتَتْهُ، وَ مَنْ قَعَدَ عَنْهَا وَ اتَتْهُ، وَ مَنْ أَبْصَرَ بِهَا بَصَّرَتْهُ، وَ مَنْ أَبْصَرَ إِلَيْهَا أَعْمَتْهُ.

أَقُوُل: وَ إذا تأمّل المتأمل قَولهعليه‌السلام : «وَ مَنْ أَبْصر بِها بَصْرَته» وجد تَحْتُه مِنْ المَعْنى العَجيبُ وَالْغَرَضَ البَعيدُ ما لا تَبْلُغْ غايَتَه وَ لا يُدْرِكْ غَوْرِه لا سيّما إذا قرن إليه قِوْلِه: وَ مَنْ أَبْصر إليها أَعْمِتِه فَإنَّه يَجِدُ الفِرَقْ بَيْنَ «أبصر بِها» وَ «أبصر إليْها» واضحا نيّرا وَ عجيبا باهرا.

۸۳- و من خطبة لهعليه‌السلام

اعتقادی، اخلاقی

وَ هِي الخُطْبَة العَجيبَة و تَسْمى«الغرأ»

حقیقة صفات الله

الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي عَلاَ بِحَوْلِهِ، وَ دَنَا بِطَوْلِهِ، مَانِحِ كُلِّ غَنِيمَةٍ وَ فَضْلٍ، وَ كَاشِفِ كُلِّ عَظِيمَةٍ وَ أَزْلٍ. أَحْمَدُهُ عَلَى عَوَاطِفِ كَرَمِهِ، وَ سَوَابِغِ نِعَمِهِ، وَ أُومِنُ بِهِ أَوَّلاً بَادِياً، وَ أَسْتَهْدِيهِ قَرِيباً هَادِياً، وَ أَسْتَعِينُهُ قَاهِراً قَادِراً، وَ أَتَوَكَّلُ عَلَيْهِ كَافِياً نَاصِراً، وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداًصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، أَرْسَلَهُ لِإِنْفَاذِ أَمْرِهِ، وَ إِنْهَأِ عُذْرِهِ وَ تَقْدِيمِ نُذُرِهِ.

الوصیة بالتقوی

أُوصِيكُمْ عِبَادَ اللَّهِ بِتَقْوَى اللَّهِ الَّذِي ضَرَبَ لَكُمُ الْأَمْثَالَ، وَوَقَّتَ لَكُمُ الْآجَالَ، وَ أَلْبَسَكُمُ الرِّيَاشَ، وَ أَرْفَغَ لَكُمُ الْمَعَاشَ، وَ أَحَاطَ(أحاطکم) بِكُمُ الْإِحْصَأَ، وَ أَرْصَدَ لَكُمُ الْجَزَأَ، وَ آثَرَكُمْ بِالنِّعَمِ السَّوَابِغِ، وَ الرِّفَدِ الرَّوَافِغِ، وَ أَنْذَرَكُمْ بِالْحُجَجِ الْبَوَالِغِ، فَأَحْصَاكُمْ عَدَداً، وَ وَظَّفَ لَكُمْ مُدَداً، فِي قَرَارِ خِبْرَةٍ، وَ دَارِ عِبْرَةٍ، أَنْتُمْ مُخْتَبَرُونَ فِيهَا، وَ مُحَاسَبُونَ عَلَيْهَا.

وصف الدنیا

فَإِنَّ الدُّنْيَا رَنِقٌ مَشْرَبُهَا، رَدِغٌ مَشْرَعُهَا، يُونِقُ مَنْظَرُهَا، وَ يُوبِقُ مَخْبَرُهَا. غُرُورٌ حَائِلٌ، وَ ضَوْءٌ آفِلٌ، وَ ظِلُّ زَائِلٌ، وَ سِنَادٌ، مَائِلٌ حَتَّى إِذَا أَنِسَ نَافِرُهَا، وَ اطْمَأَنَّ نَاكِرُهَا، قَمَصَتْ بِأَرْجُلِهَا، وَ قَنَصَتْ بِأَحْبُلِهَا(أجبلها) وَ أَقْصَدَتْ بِأَسْهُمِهَا، وَ أَعْلَقَتِ الْمَرْءَ أَوْهَاقَ الْمَنِيَّةِ قَائِدَةً لَهُ إِلَى ضَنْكِ الْمَضْجَعِ، وَ وَحْشَةِ الْمَرْجِعِ وَ مُعَايَنَةِ الْمَحَلِّ وَ ثَوَابِ الْعَمَلِ. وَ كَذَلِكَ الْخَلَفُ يِعَقْبِ السَّلَفِ، لاَ تُقْلِعُ الْمَنِيَّةُ اخْتِرَاماً وَ لاَ يَرْعَوِي الْبَاقُونَ اجْتِرَاماً، يَحْتَذُونَ مِثَالاً، وَ يَمْضُونَ أَرْسَالاً، إِلَى غَايَةِ

۹۲

ترجمه خطبه ۸۲

(برخی از شارحان گفتند: این خطبه در شهر کوفه در شناساندن دنیا ایراد شد)

دنياشناسى

چگونه خانه دنيا را توصيف كنم كه ابتداى آن سختى و مشقت، و پايان آن نابودى است؟ در حلال دنيا حساب، و در حرام آن عذاب است. كسى كه ثروتمند گردد فريب مى خورد، و آن كس كه نيازمند باشد اندوهناك است، و تلاش كننده دنيا به آن نرسد، و به رهاكننده آن، روى آورد، كسى كه با چشم بصيرت به آن بنگرد او را آگاهى بخشد و آن كس كه چشم به دنبال دنيا دوزد كوردلش مى كند.

می گویم :(اگر صاحب اندیشه ای درست در کلام امام عليه‌السلام که فرمود: «من أبصر بها بصرته» اندیشه کند در آن معنای شگرف، و بینشی ژرف می نگرد، که هرگز به پایان آن نتوان رسید، و ژرفای کلام امام عليه‌السلام را نخواهد دید. بخصوص که جمله «و من أبصر الیها أعمته» را هماهنگ با جمله قبل، به خوبی ارزیابی کند خواهد دید که تفاوت این دو کلام تا کجاست. تفاوتی روشن و شگفتی آور و آشکار درود خدا و سلام او بر امام علی عليه‌السلام باد) .

ترجمه خطبه ۸۳

(از خطبه های شگفت آور امامعليه‌السلام که به آن خطبه «غرّا» گویند.)

شناخت صفات الهى

ستايش خداوندى را سزاست، كه به قدرت، والا و برتر، و با عطا و بخشش نعمتها به پديده ها نزديك است، اوست بخشنده تمام نعمتها، و دفع كننده تمام بلاها و گرفتاريها، او را مى ستايم در برابر مهربانيها و نعمتهاى فراگيرش، به او ايمان مى آورم چون مبدا هستى و آغازكننده خلقت آشكار است، از او هدايت مى طلبم چون راهنماى نزديك است، و از او يارى مى طلبم كه توانا و پيروز است، و به او توكل مى كنم چون تنها ياور و كفايت كننده است و گواهى مى دهم كه محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بنده و فرستاده اوست، او را فرستاده تا فرمانهاى خدا را اجرا كند و بر مردم حجت را تمام كرده، آنها را در برابر اعمال ناروا بترساند.

سفارش به پرهيزكارى

سفارش مى كنم شما بندگان خدا را به تقواى الهى، كه براى بيدارى شما مثلهاى پندآموز آورده، و سرآمد زندگانى شما را معين فرمود، و لباسهاى رنگارنگ بر شما پوشانده، و زندگى پر وسعت به شما بخشيد، و با حسابگرى دقيق خود، بر شما مسلط است.

در برابر كارهاى نيكو، به شما پاداش مى دهد، و با نعمتهاى گسترده و بخششهاى بى حساب، شما را گرامى داشته است، و با اعزام پيامبران و دستورات روشن، از مخالفت با فرمانش شما را برحذر داشته است، تعداد شما را مى داند، و چند روزى جهت آزمايش و عبرت براى شما مقرر داشته، كه در اين دنيا آزمايش مى گرديد، و برابر اعمال خود محاسبه مى شويد.

دنياشناسى

آب دنياى حرام همواره تيره، و گل آلود است، منظره اى دلفريب و سرانجامى خطرناك دارد، فريبنده و زيباست اما دوامى ندارد، نورى است در حال غروب كردن، سايه اى است نابود شدنى، ستونى است در حال خراب شدن.

آن هنگام كه نفرت دارندگان به آن دل بستند و بيگانگان به آن اطمينان نمودند، چونان اسب چموش پاها را بلند كرده، سوار را بر زمين مى كوبد، و با دامهاى خود آنها را گرفتار مى كند، و تيرهاى خود را سوى آنان پرتاپ مى نمايد، طناب مرگ به گردن انسان مى افكند، به سوى گور تنگ و جايگاه وحشتناك مى كشاند تا در قبر، محل زندگى خويش، بهشت يا دوزخ را بنگرد، و پاداش اعمال خود را مشاهده كند. و همچنان آيندگان بدنبال رفتگان خود گام مى نهند، نه مرگ از نابودى انسان دست مى كشد! و نه مردم از گناه فاصله مى گيرند!! كه تا پايان زندگى

۹۳

الاِنْتِهَأِ وَ صَيُّورِ الْفَنَاءِ.

وصف القیامة

حَتَّى إِذَا تَصَرَّمَتِ الْأُمُورُ وَ تَقَضَّتِ الدُّهُورُ وَ أَزِفَ النُّشُورُ أَخْرَجَهُمْ مِنْ ضَرَائِحِ الْقُبُورِ وَ أَوْكَارِ الطُّيُورِ وَ أَوْجِرَةِ السِّبَاعِ وَ مَطَارِحِ الْمَهَالِكِ سِرَاعا إِلَى أَمْرِهِ مُهْطِعِينَ إِلَى مَعَادِهِ رَعِيلاً صُمُوتا قِيَاما صُفُوفا يَنْفُذُهُمُ الْبَصَرُ وَ يُسْمِعُهُمُ الدَّاعِي عَلَيْهِمْ لَبُوسُ الاِسْتِكَانَةِ وَ ضَرَعُ الاِسْتِسْلاَمِ وَ الذِّلَّةِ قَدْ ضَلَّتِ الْحِيَلُ وَ انْقَطَعَ الْأَمَلُ وَ هَوَتِ الْأَفْئِدَةُ كَاظِمَةً وَ خَشَعَتِ الْأَصْوَاتُ مُهَيْنِمَةً وَ أَلْجَمَ الْعَرَقُ وَ عَظُمَ الشَّفَقُ وَ أُرْعِدَتِ الْأَسْمَاعُ لِزَبْرَةِ الدَّاعِي إِلَى فَصْلِ الْخِطَابِ وَ مُقَايَضَةِ الْجَزَأِ وَ نَكَالِ الْعِقَابِ وَ نَوَالِ الثَّوَابِ.

صفات عبادالله و حالاتهم

عِبَادٌ مَخْلُوقُونَ اقْتِدَاراً، وَ مَرْبُوبُونَ اقْتِسَاراً، وَ مَقْبُوضُونَ احْتِضَاراً، وَ مُضَمَّنُونَ أَجْدَاثاً، وَ كَائِنُونَ رُفَاتاً، وَ مَبْعُوثُونَ أَفْرَاداً، وَ مَدِينُونَ جَزَأً، وَ مُمَيَّزُونَ حِسَاباً. قَدْ أُمْهِلُوا فِي طَلَبِ الْمَخْرَجِ وَ هُدُوا سَبِيلَ الْمَنْهَجِ؛ وَ عُمِّرُوا مَهَلَ الْمُسْتَعْتِبِ وَ كُشِفَتْ عَنْهُمْ سُدَفُ الرِّيَبِ، وَ خُلُّوا لِمِضْمَارِ الْجِيَادِ وَ رَوِيَّةِ الاِرْتِيَادِ وَ أَنَاةِ الْمُقْتَبِسِ(المقتبین) الْمُرْتَادِ(المقتبین) ، فِي مُدَّةِ الْأَجَلِ وَ مُضْطَرَبِ الْمَهَلِ.

أمثال حکمیّة

فَيَالَهَا أَمْثَالاً صَائِبَةً وَ مَوَاعِظَ شَافِيَةً لَوْ صَادَفَتْ قُلُوبا زَاكِيَةً وَ أَسْمَاعا وَاعِيَةً وَ آرَأً عَازِمَةً وَ أَلْبَابا حَازِمَةً فَاتَّقُوا اللَّهَ تَقِيَّةَ مَنْ سَمِعَ فَخَشَعَ وَ اقْتَرَفَ فَاعْتَرَفَ وَ وَجِلَ فَعَمِلَ وَ حَاذَرَ فَبَادَرَ وَ أَيْقَنَ فَأَحْسَنَ وَ عُبِّرَ فَاعْتَبَرَ وَ حُذِّرَ فَحَذِرَ وَ زُجِرَ فَازْدَجَرَ وَ أَجَابَ فَأَنَابَ وَ رَاجَعَ فَتَابَ، وَ اقْتَدَى فَاحْتَذَى وَ أُرِيَ فَرَأَى فَأَسْرَعَ طَالِبا وَ نَجَا هَارِبا فَأَفَادَ ذَخِيرَةً وَ أَطَابَ سَرِيرَةً وَ عَمَرَ مَعَادا وَ اسْتَظْهَرَ زَادا لِيَوْمِ رَحِيلِهِ وَ وَجْهِ سَبِيلِهِ وَ حَالِ حَاجَتِهِ وَ مَوْطِنِ فَاقَتِهِ وَ قَدَّمَ أَمَامَهُ لِدَارِ مُقَامِهِ، فَاتَّقُوا اللَّهَ عِبَادَ اللَّهِ جِهَةَ مَا خَلَقَكُمْ لَهُ وَ احْذَرُوا مِنْهُ كُنْهَ مَا حَذَّرَكُمْ مِنْ نَفْسِهِ وَ اسْتَحِقُّوا مِنْهُ مَا أَعَدَّ لَكُمْ بِالتَّنَجُّزِ لِصِدْقِ مِيعَادِهِ وَ الْحَذَرِ مِنْ هَوْلِ مَعَادِهِ.

طرق الإتعاظ

مِنْهَا : جَعَلَ لَكُمْ أَسْمَاعاً لِتَعِيَ مَا عَنَاهَا، وَ أَبْصَاراً لِتَجْلُوَ عَنْ عَشَاهَا، وَ أَشْلاَءً جَامِعَةً لِأَعْضَائِهَا، مُلاَئِمَةً لِأَحْنَائِهَا فِي تَرْكِيبِ صُوَرِهَا، وَ مُدَدِ عُمُرِهَا، بِأَبْدَانٍ قَائِمَةٍ بِأَرْفَاقِهَا، وَ قُلُوبٍ رَائِدَةٍ لِأَرْزَاقِهَا فِي مُجَلِّلاَتِ نِعَمِهِ وَ مُوجِبَاتِ مِنَنِهِ وَ حَوَاجِزِ عَافِيَتِهِ وَ قَدَّرَ لَكُمْ أَعْمَارا سَتَرَهَا عَنْكُمْ، وَ خَلَّفَ لَكُمْ عِبَراً مِنْ آثَارِ الْمَاضِينَ قَبْلَكُمْ، مِنْ مُسْتَمْتَعِ خَلاَقِهِمْ وَ مُسْتَفْسَحِ خَنَاقِهِمْ. أَرْهَقَتْهُمُ الْمَنَايَا دُونَ الْآمَالِ، وَ شَذَّبَهُمْ عَنْهَا تَخَرُّمُ الْآجَالِ لَمْ يَمْهَدُوا فِي سَلاَمَةِ الْأَبْدَانِ

۹۴

و سرمنزل فنا و نيستى آزادانه به پيش مى تازند.

وصف رستاخيز

تا آنجا كه امور زندگانى پياپى بگذرد، و روزگاران سپرى شود، و رستاخيز برپا گردد، در آن زمان، انسانها را از شكاف گورها، و لانه هاى پرندگان، و خانه درندگان، و ميدانهاى جنگ، بيرون مى آورد كه با شتاب به سوى فرمان پروردگار مى روند، و به صورت دسته هايى خاموش، و صفهاى آرام و ايستاده حاضر مى شوند، چشم بيننده خدا آنها را مى نگرد، و صداى فرشتگان به گوش آنها مى رسد، لباس نياز و فروتنى پوشيده درهاى حيله و فريب بسته شده، آرزوها قطع گرديده است. دلها آرام، صداها آهسته، عرق از گونه ها چنان جارى است كه امكان حرف زدن نمى باشد، اضطراب و وحشت همه را فرا گرفته، بانگى رعدآسا و گوش خراش، همه را لرزانده، به سوى پيشگاه عدالت، براى دريافت كيفر و پاداش مى كشاند.

وصف احوال بندگان خدا

بندگانى كه با دست قدرتمند خدا آفريده شدند، و بى اراده خويش پديد آمده، پرورش يافتند، سپس در گهواره گور آرميده متلاشى مى گردند، و روزى به تنهايى سر از قبر برمى آورند، و براى گرفتن پاداش به دقت حسابرسى مى گردند، در اين چند روزه دنيا مهلت داده شدند تا در راه صحيح قدم بردارند، راه نجات نشان داده شده تا رضايت خدا را بجويند، تاريكيهاى شك و ترديد از آنها برداشته شد، و آنها را آزاد گذاشته اند تا براى مسابقه در نيكوكاريها خود را آماده سازند، تا فكر و انديشه خود را بكار گيرند و در شناخت نور الهى در زندگانى دنيا تلاش كنند.

مثل هاى پندآموز(سمبلهاى تقوى)

وه! چه مثالهاى بجا، و پندهاى رسايى وجود دارد، اگر در دلهاى پاك بنشيند، و در گوشهاى شنوا جاى گيرد، و با انديشه هاى مصمم و عقلهاى با تدبير برخورد كند. پس از خدا چونان كسى پروا كنيد كه سخن حق را شنيده و فروتنى كرد، گناه كرد و اعتراف نمود، ترسيد و به اعمال نيكو پرداخت، پرهيز نمود و پيش تاخت، يقين پيدا كرد و نيكوكار شد، پند داده شد و آن را بگوش جان خريد، او را ترساندند و نافرمانى نكرد، به او اخطار شد و به خدا روى آورد، پاسخ مثبت داد و نيايش و زارى كرد، بازگشت و توبه نمود، در پى راهنمايان الهى رفت و پيروى كرد.

راه، نشانش دادند و شناخت، شتابان به سوى حق حركت كرده و از نافرمانيها گريخت، سود طاعت را ذخيره كرد، و باطن را پاكيزه نگاه داشت، آخرت را آبادان و زاد و توشه براى روز حركت، هنگام حاجت و جايگاه نيازمندى، آماده ساخت، و آن را براى اقامتگاه خويش، پيشاپيش فرستاد. اى بندگان خدا! براى هماهنگى با اهداف آفرينش خود، از خدا پروا كنيد، و آنچنان كه شما را پرهيز داد از مخالفت و نافرمانى خدا بترسيد، تا استحقاق وعده هاى خدا را پيدا كنيد، و از بيم روز قيامت بر كنار باشيد.

راه های پند پذیری(راه های شناخت)

خدا گوش هايى براى پند گرفتن از شنيدنيها، و چشمهايى براى كنار زدن تاريكي ها، به شما بخشيده است، و هر عضوى از بدن را اجزا متناسب و هماهنگ عطا فرموده تا در تركيب ظاهرى صورتها و دوران عمر با هم سازگار باشند، با بدنهايى كه منافع خود را تامين مى كنند، و قلب هايى كه روزى را به سراسر بدن با فشار مى رسانند، و از نعمتهاى شكوهمند خدا برخوردارند، و در برابر نعمتها شكرگزارند، و از سلامت خدادادى بهره مندند. مدت زندگى هر يك شماها را مقدر فرمود، و از شما پوشيده داشت، و از آثار گذشتگان عبرت هاى پندآموز براى شما ذخيره كرد، لذتهايى كه از دنيا چشيدند، و خوشيها و زندگى راحتى كه پيش از مرگ داشتند، سرانجام دست مرگ گريبان آنها را گرفت و ميان آنها و آرزوهايشان جدائى افكند، آنها كه در روز سلامت چيزى براى خود ذخيره نكردند،

۹۵

وَ لَمْ يَعْتَبِرُوا فِي أُنُفِ الْأَوَانِ فَهَلْ يَنْتَظِرُ أَهْلُ بَضَاضَةِ الشَّبَابِ إِلا حَوَانِيَ الْهَرَمِ؟ وَ أَهْلُ غَضَارَةِ الصِّحَّةِ إِلا نَوَازِلَ السَّقَمِ؟ وَ أَهْلُ مُدَّةِ الْبَقَأِ إِلا آوِنَةَ(اوبة) الْفَنَأِ؟ مَعَ قُرْبِ الزِّيَالِ(الزّوال) ، وَ أُزُوفِ الاِنْتِقَالِ، وَ عَلَزِ الْقَلَقِ وَ أَلَمِ الْمَضَضِ، وَ غُصَصِ الْجَرَضِ وَ تَلَفُّتِ الاِسْتِغَاثَةِ بِنُصْرَةِ الْحَفَدَةِ وَ الْأَقْرِبَأِ. وَ الْأَعِزَّةِ وَ الْقُرَنَأِ! فَهَلْ دَفَعَتِ الْأَقَارِبُ؟! أَوْ نَفَعَتِ النَّوَاحِبُ؟!

الاعتبار بالموت

وَ قَدْ غُودِرَ فِي مَحَلَّةِ الْأَمْوَاتِ رَهِيناً، وَ فِي ضِيقِ الْمَضْجَعِ وَحِيداً، قَدْ هَتَكَتِ الْهَوَامُّ جِلْدَتَهُ، وَ أَبْلَتِ النَّوَاهِكُ جِدَّتَهُ، وَ عَفَتِ الْعَوَاصِفُ آثَارَهُ، وَ مَحَا الْحَدَثَانُ مَعَالِمَهُ، وَ صَارَتِ الْأَجْسَادُ شَحِبَةً بَعْدَ بَضَّتِهَا، وَ الْعِظَامُ نَخِرَةً بَعْدَ قُوَّتِهَا، وَ الْأَرْوَاحُ مُرْتَهَنَةً بِثِقَلِ أَعْبَائِهَا، مُوقِنَةً بِغَيْبِ أَنْبَائِهَا، لاَ تُسْتَزَادُ مِنْ صَالِحِ عَمَلِهَا وَ لاَ تُسْتَعْتَبُ مِنْ سَيِّئِ زَلَلِهَا! أَوَلَسْتُمْ أَبْنَأَ الْقَوْمِ وَ الْآبَأَ وَ إِخْوَانَهُمْ وَ الْأَقْرِبَأَ تَحْتَذُونَ أَمْثِلَتَهُمْ، وَ تَرْكَبُونَ قِدَّتَهُمْ، وَ تَطَئُونَ جَادَّتَهُمْ فَالْقُلُوبُ قَاسِيَةٌ عَنْ حَظِّهَا، لاَهِيَةٌ عَنْ رُشْدِهَا، سَالِكَةٌ فِي غَيْرِ مِضْمَارِهَا! كَأَنَّ الْمَعْنِيَّ سِوَاهَا، وَ كَأَنَّ الرُّشْدَ فِي إِحْرَازِ دُنْيَاهَا. وَ اعْلَمُوا أَنَّ مَجَازَكُمْ عَلَى الصِّرَاطِ(السّراط) وَ مَزَالِقِ دَحْضِهِ وَ أَهَاوِيلِ زَلَلِهِ، وَ تَارَاتِ أَهْوَالِهِ.

نموذج من التقوی

فَاتَّقُوا اللَّهَ عِبَادَ اللَّهِ تَقِيَّةَ ذِي لُبِّ شَغَلَ التَّفَكُّرُ قَلْبَهُ، وَ أَنْصَبَ الْخَوْفُ بَدَنَهُ، وَ أَسْهَرَ التَّهَجُّدُ غِرَارَ نَوْمِهِ، وَ أَظْمَأَ الرَّجَأُ هَوَاجِرَ يَوْمِهِ وَ ظَلَفَ الزُّهْدُ شَهَوَاتِهِ وَ أَوْجَفَ الذِّكْرُ بِلِسَانِهِ وَ قَدَّمَ الْخَوْفَ لِأَمَانِهِ وَ تَنَكَّبَ الْمَخَالِجَ عَنْ وَضَحِ السَّبِيلِ وَ سَلَكَ أَقْصَدَ الْمَسَالِكِ إِلَى النَّهْجِ الْمَطْلُوبِ وَ لَمْ تَفْتِلْهُ فَاتِلاَتُ الْغُرُورِ، وَ لَمْ تَعْمَ عَلَيْهِ مُشْتَبِهَاتُ الْأُمُورِ. ظَافِرا بِفَرْحَةِ الْبُشْرَى وَ رَاحَةِ النُّعْمَى فِي أَنْعَمِ نَوْمِهِ وَ آمَنِ يَوْمِهِ وَ قَدْ عَبَرَ مَعْبَرَ الْعَاجِلَةِ حَمِيدا وَ قَدَّمَ زَادَ الْآجِلَةِ سَعِيداً وَ بَادَرَ مِنْ وَجَلٍ وَ أَكْمَشَ فِي مَهَلٍ وَ رَغِبَ فِي طَلَبٍ وَ ذَهَبَ عَنْ هَرَبٍ وَ رَاقَبَ فِي يَوْمِهِ غَدَهُ، وَ نَظَرَ قُدُماً أَمَامَهُ. فَكَفَى بِالْجَنَّةِ ثَوَاباً وَ نَوَالاً، وَ كَفَى بِالنَّارِ عِقَاباً وَ وَبَالاً! وَ كَفَى بِاللَّهِ مُنْتَقِماً وَ نَصِيراً! وَ كَفَى بِالْكِتَابِ حَجِيجاً وَ خَصِيماً!

التحذیر من وساوس الشیطان

أُوصِيكُمْ بِتَقْوَى اللَّهِ الَّذِي أَعْذَرَ بِمَا أَنْذَرَ، وَ احْتَجَّ بِمَا نَهَجَ، وَ حَذَّرَكُمْ عَدُوّا نَفَذَ فِي الصُّدُورِ خَفِيّاً، وَ نَفَثَ فِي الْآذَانِ نَجِيّاً، فَأَضَلَّ وَ أَرْدَى، وَ وَعَدَ فَمَنَّى وَ زَيَّنَ سَيِّئَاتِ(النیّات) الْجَرَائِمِ، وَ هَوَّنَ مُوبِقَاتِ الْعَظَائِمِ، حَتَّى إِذَا اسْتَدْرَجَ قَرِينَتَهُ، وَ اسْتَغْلَقَ رَهِينَتَهُ، أَنْكَرَ مَا زَيَّنَ، وَ اسْتَعْظَمَ مَا هَوَّنَ، وَ حَذَّرَ مَا أَمَّنَ.

۹۶

و در روزگاران خوش زندگى عبرت نگرفتند. آيا خوشيهاى جوانى را جز ناتوانى پيرى در انتظار است؟ و آيا سلامت و تندرستى را جز حوادث بلا و بيمارى در راه است؟ و آيا آنان كه زنده اند جز فنا و نيستى را انتظار دارند؟ با اينكه هنگام جدائى و تپش دلها نزديك است كه سوزش درد را چشيده، و شربت غصه را نوشيده، و فرياد يارى خواستن برداشته، و از فرزندان و خويشاوندان خود، درخواست كمك كرده است. آيا خويشاوندان! مى توانند مرگ را از او دفع كنند؟ و آيا گريه و زارى آنها نفعى براى او دارد؟

عبرت از مرگ

او را در سرزمين مردگان مى گذارند، و در تنگناى قبر تنها خواهد ماند. حشرات درون زمين، پوستش را مى شكافند، و خشت و خاك گور بدن او را مى پوساند. تندبادهاى سخت، آثار او را نابود مى كند، و گذشت شب و روز، نشانه هاى او را از ميان برمى دارد، بدنها پس از آن همه طراوت متلاشى مى گردند، و استخوانها بعد از آنهمه سختى و مقاومت، پوسيده مى شوند و ارواح در گرو سنگينى بار گناهانند، و در آنجاست كه به اسرار پنهان يقين مى كنند، اما نه بر اعمال درستشان چيزى اضافه مى شود و نه از اعمال زشت مى توانند توبه كنند.

آيا شما فرزندان و پدران و خويشاوندان همان مردم نيستيد؟ كه بر جاى پاى آنها قدم گذاشته ايد؟ و از راهى كه رفتند مى رويد؟ و روش آنها را دنبال مى كنيد؟ اما افسوس كه دلها سخت شده، پند نمى پذيرد، و از رشد و كمال بازمانده، و راهى كه نبايد برود مى رود، گويا آنها هدف پندها و اندرزها نيستند و نجات و رستگارى را در به دست آوردن دنيا مى دانند بدانيد كه بايد از صراط عبور كنيد، گذ رگاهى كه عبور كردن از آن خطرناك است، با لغزشهاى پرت كننده، و پرتگاههاى وحشت زا، و ترسهاى پياپى!.

معرفى الگوهاى پرهيزكارى

از خدا چون خردمندى بترسيد كه دل را به تفكر مشغول داشته، و ترس از خدا بدنش را فرا گرفته، و شب زنده دارى خواب از چشم او ربوده، و به اميد ثواب گرمى روز را با تشنگى گذرانده، با پارسايى شهوت را كشته، و نام خدا زبانش را همواره به حركت درآورده، ترس از خدا را براى ايمن ماندن در قيامت پيش فرستاده، از تمام راهها جز راه حق چشم پوشيده، بهترين راهى كه انسان را به حق مى رساند مى پيمايد، چيزى او را مغرور نساخته، و مشكلات و شبهات او را نابينا نمى سازد، مژده بهشت، و زندگى كردن در آسايش و نعمت سراى جاويدان و ايمن ترين روزها، او را خشنود ساخته است. با بهترين روش از گذرگاه دنيا عبور كرده، توشه آخرت را پيش فرستاده، و از ترس قيامت در انجام اعمال صالح پيش قدم شده است، ايام زندگى را با شتاب در اطاعت پروردگار گذرانده، و در فراهم آوردن خشنودى خدا با رغبت تلاش كرده، از زشتيها فرار كرده، امروز رعايت زندگى فردا نموده، و هم اكنون آينده خود را ديده است.

پس بهشت براى پاداش نيكوكاران سزاوار و جهنم براى كيفر بدكاران مناسب است، و خدا براى انتقام گرفتن از ستمگران كفايت مى كند، و قرآن براى حجت آوردن و دشمنى كردن، كافى است.

هشدار از دشمنى شيطان

سفارش مى كنم شما را به پروا داشتن از خدا، خدايى كه با ترساندنهاى مكرر، راه عذر را بر شما بست، و با دليل و برهان روشن، حجت را تمام كرد، و شما را پرهيز داد از دشمنى شيطانى كه پنهان در سينه ها راه مى يابد، و آهسته در گوشها راز مى گويد، گمراه و پست است، وعده هاى دروغين داده، در آرزوى آنها به انتظار مى گذارد، زشتيهاى گناهان را زينت مى دهد، گناهان بزرگ را كوچك مى شمارد، و آرام آرام دوستان خود را فريب داده، راه رستگارى را بر روى دربند شدگانش مى بندد، و در روز قيامت آنچه را كه زينت داده انكار مى كند، و آنچه را كه آسان نموده، بزرگ مى شمارد، و از آن چه كه پيروان خود را ايمن داشته بود سخت مى ترساند.

۹۷

عجائب خَلْقة الْإنْسَانِ

أَمْ هَذَا الَّذِي أَنْشَأَهُ فِي ظُلُمَاتِ الْأَرْحَامِ، وَ شُغُفِ الْأَسْتَارِ، نُطْفَةً دِهَاقاً(دفاقاً - ذهاقاً) ، وَ عَلَقَةً مِحَاقاً وَ جَنِيناً وَ رَاضِعاً، وَ وَلِيداً وَ يَافِعاً، ثُمَّ مَنَحَهُ قَلْباً حَافِظاً، وَ لِسَاناً لاَفِظاً، وَ بَصَراً لاَحِظاً، لِيَفْهَمَ مُعْتَبِراً، وَ يُقَصِّرَ مُزْدَجِراً. حَتَّى إِذَا قَامَ اعْتِدَالُهُ، وَ اسْتَوَى مِثَالُهُ، نَفَرَ مُسْتَكْبِراً، وَ خَبَطَ سَادِراً، مَاتِحاً فِي غَرْبِ هَوَاهُ،كَادِحاً سَعْياً لِدُنْيَاهُ، فِي لَذَّاتِ طَرَبِهِ وَ بَدَوَاتِ أَرَبِهِ؛ ثُمَّ لاَ يَحْتَسِبُ رَزِيَّةً، وَ لاَ يَخْشَعُ تَقِيَّةً، فَمَاتَ فِي فِتْنَتِهِ غَرِيراً، وَ عَاشَ فِي هَفْوَتِهِ يَسِيراً(اسیراً) لَمْ يُفِدْ عِوَضاً(غرضاً) وَ لَمْ يَقْضِ مُفْتَرَضاً. دَهِمَتْهُ فَجَعَاتُ الْمَنِيَّةِ فِي غُبَّرِ(غبرة) جِمَاحِهِ وَ سَنَنِ مِرَاحِهِ.

الإعتبار بالموت

فَظَلَّ سَادِراً، وَ بَاتَ سَاهِراً، فِي غَمَرَاتِ الْآلاَمِ، وَ طَوَارِقِ الْأَوْجَاعِ وَ الْأَسْقَامِ، بَيْنَ أَخٍ شَقِيقٍ، وَ وَالِدٍ شَفِيقٍ، وَ دَاعِيَةٍ بِالْوَيْلِ جَزَعاً، وَ لاَدِمَةٍ لِلصَّدْرِ قَلَقاً؛ وَ الْمَرْءُ فِي سَكْرَةٍ مُلْهِثَةٍ، وَ غَمْرَةٍ كَارِثَةٍ، وَ أَنَّةٍ مُوجِعَةٍ، وَ جَذْبَةٍ مُكْرِبَةٍ، وَ سَوْقَةٍ مُتْعِبَةٍ. ثُمَّ أُدْرِجَ فِي أَكْفَانِهِ مُبْلِساً(مُبْلِساً) ، وَ جُذِبَ مُنْقَاداً سَلِساً، ثُمَّ أُلْقِيَ عَلَى الْأَعْوَادِ رَجِيعَ وَصَبٍ، وَ نِضْوَ سَقَمٍ، تَحْمِلُهُ حَفَدَةُ الْوِلْدَانِ، وَ حَشَدَةُ الْإِخْوَانِ، إِلَى دَارِ غُرْبَتِهِ، وَ مُنْقَطَعِ زَوْرَتِهِ، وَ مُفْرَدِ وَحْشَتِهِ. حَتَّى إِذَا انْصَرَفَ الْمُشَيِّعُ، وَ رَجَعَ الْمُتَفَجِّعُ(مفجّ) ، أُقْعِدَ فِي حُفْرَتِهِ نَجِيّا لِبَهْتَةِ السُّؤَالِ، وَ عَثْرَةِ الاِمْتِحَانِ. وَ أَعْظَمُ مَا هُنَالِكَ بَلِيَّةً نُزُولُ الْحَمِيمِ، وَ تَصْلِيَةُ الْجَحِيمِ، وَ فَوْرَاتُ السَّعِيرِ، وَ سَوْرَاتُ الزَّفِيرِ، لاَ فَتْرَةٌ مُرِيحَةٌ، وَ لاَ دَعَةٌ مُزِيحَةٌ، وَ لاَ قُوَّةٌ حَاجِزَةٌ، وَ لاَ مَوْتَةٌ نَاجِزَةٌ وَ لاَ سِنَةٌ مُسَلِّيَةٌ، بَيْنَ أَطْوَارِ الْمَوْتَاتِ، وَ عَذَابِ السَّاعَاتِ! إِنَّا بِاللَّهِ عَائِذُونَ!.

العبرة بصیر المضین

عِبَادَ اللَّهِ أَيْنَ الَّذِينَ عُمِّرُوا فَنَعِمُوا، وَ عُلِّمُوا فَفَهِمُوا، وَ أُنْظِرُوا فَلَهَوْا، وَ سُلِّمُوا فَنَسُوا! أُمْهِلُوا طَوِيلاً، وَ مُنِحُوا جَمِيلاً، وَ حُذِّرُوا أَلِيماً، وَ وُعِدُوا جَسِيماً(جمیلاً) ! احْذَرُوا الذُّنُوبَ الْمُوَرِّطَةَ، وَ الْعُيُوبَ الْمُسْخِطَةَ. أُولِي الْأَبْصَارِ وَ الْأَسْمَاعِ، وَ الْعَافِيَةِ وَ الْمَتَاعِ، هَلْ مِنْ مَنَاصٍ أَوْ خَلاَصٍ؟ أَوْ مَعَاذٍ أَوْ مَلاَذٍ أَوْ فِرَارٍ أَوْ مَحَارٍ؟ أَمْ لاَ؟«فَأَنّى تُؤْفَكُونَ» أَمْ أَيْنَ تُصْرَفُونَ! أَمْ بِمَا ذَا تَغْتَرُّونَ! وَ إِنَّمَا حَظُّ أَحَدِكُمْ مِنَ الْأَرْضِ، ذَاتِ الطُّوْلِ وَ الْعَرْضِ، قِيدُ قَدِّهِ، مُتَعَفِّراً عَلَى خَدِّهِ! الْآنَ عِبَادَ اللَّهِ وَ الْخِنَاقُ مُهْمَلٌ، وَ الرُّوحُ مُرْسَلٌ فِي فَيْنَةِ الْإِرْشَادِ، وَ رَاحَةِ الْأَجْسَادِ، وَ بَاحَةِ الاِحْتِشَادِ، وَ مَهَلِ الْبَقِيَّةِ، وَ أُنُفِ الْمَشِيَّةِ، وَ إِنْظَارِ التَّوْبَةِ، وَ انْفِسَاحِ الْحَوْبَةِ، قَبْلَ الضَّنْكِ وَ الْمَضِيقِ، وَ الرَّوْعِ وَ الزُّهُوقِ، وَ قَبْلَ قُدُومِ الْغَائِبِ الْمُنْتَظَرِ وَ إِخْذَةِ الْعَزِيزِ الْمُقْتَدِرِ.

وَ فِي الخُبر: أِنَّهُ ع لَما خُطِبَ بِهذِه الخُطْبَة اقشعْرت لَها الجُلُود، وَ بِكت العُيون وِ رَجِفْتُ الْقُلوب، و من الناس من یسمی هذه الخطبة : «الغراء»

۹۸

شگفتيهاى آفرينش انسان

مگر انسان، همان نطفه و خون نيم بند نيست؟ كه خدا او را در تاريكيهاى رحم و غلافهاى تو در تو، پديد آورد؟ تا به صورت جنين درآمد، سپس كودكى شيرخوار شد، بزرگتر و بزرگترشده تا نوجوانى رسيده گرديد، سپس او را دلى فراگير، و زبانى گويا، و چشمى بينا عطا فرمود تا عبرتها را درك كند، و از بديها بپرهيزد، و آنگاه كه جوانى در حد كمال رسيد، بر پاى خويش استوار ماند، گردنكشى آغاز كرد، و روى از خدا بگرداند، و در بيراهه گام نهاد، در هواپرستى غرق شد، و براى به دست آوردن لذتهاى دنيا تلاش فراوان كرد، و سرمست شادمانى دنيا شد، هرگز نمى پندارد مصيبتى پيش آيد!

و بر اساس تقوى فروتنى ندارد، ناگهان سرمست و مغرور در اين آزمايش چند روزه، مرگ او را مى ربايد، او را كه در دل بدبختيها، اندكى زندگى نموده، و آنچه را كه از دست داده عوضى به دست نياورده است، و آنچه از واجبات را كه ترك كرد، قضايش به جا نياورده، كه درد مرگ او را فرا گرفت. روزها در حيرت و سرگردانى، و شبها با بيدارى و نگرانى مى گذارند.

عبرت از مرگ

هر روز به سختى درد مى كشد، و هر شب رنج و بيمارى به سراغش مى رود، در ميان برادرى غمخوار، و پدرى مهربان و نال ه كننده اى بى طاقت و بر سينه كوبنده اى گريان افتاده است، اما او در حالت بيهوشى و سكرات مرگ، و غم و اندوه بسيار، و ناله دردناك، و درد جان كندن، با انتظارى رنج آور، دست به گريبان است، پس از مرگ او را مايوس وار در كفن پيچانده، در حالى كه تسليم و آرام است، برمى دارند، و بر تابوت مى گذراند. خسته و لاغر به سفر آخرت مى رود، كه فرزندان و برادران او را بدوش كشيده تا سرمنزل غربت، آنجا كه ديگر او را نمى بينند، و آنجا كه جايگاه وحشت است، پيش مى برند.

اما هنگامى كه تشييع كنندگان بروند و مصيبت زدگان باز گردند، در گودال قبر نشانده، براى پرستش حيرت آور، و امتحان لغزش زا، زمزمه غم آلود دارد. و بزرگترين بلاى آنجا، فرود آمدن در آتش سوزان دوزخ و برافروختگى شعله ها و نعره هاى آتش است، كه نه يك لحظه آرام گيرد تا استراحت كند، و نه آرامشى وجود داد كه از درد او بكاهد، و نه قدرتى كه مانع كيفر او شود، نه مرگى كه او را از اين همه ناراحتى برهاند، و نه خوابى كه اندوهش را برطرف سازد، در ميان انواع مرگها و ساعتها مجازات گوناگون گرفتار است، به خدا پناه مى بريم.

پند آموزی از گذشتگان

اى بندگان خدا! كجا هستند آنان كه ساليان طولانى در نعمتهاى خدا عمر گذراندند؟ تعلیمشان دادند و دریافتند، مهلتشان دادند و بیهوده روزگار گذراندند؟ از آفات و بلاها دورشان داشتند اما فراموش كردند، زمان طولانى آنها را مهلت دادند، نعمتهاى فراوان بخشيدند، از عذاب دردناك پرهيزشان دادند، و وعده هايى بزرگ از بهشت جاويدان به آنها دادند.

اى مردم! از گناهانى كه شما را به هلاكت افكند، از عيبهايى كه خشم خدا را در پى دارد، بپرهيزيد. دارندگان چشمهاى بينا، و گوشهاى شنوا، و سلامت و كالاى دنيا! آيا گريزگاهى هست؟ يا رهايى و جاى امنى، پناهگاهى و جاى فرارى هست؟ آيا بازگشتى براى جبران وجود دارد؟ نه چنين است؟ پس كى باز مى گرديد؟ به كدام سو مى رويد؟ و به چه چيز مغرور مى شويد؟ همانا بهره هر كدام شما از زمين به اندازه طول و عرض قامت شماست! آنگونه كه خاك آلود بر آن خفته باشد.

اى بندگان خدا! هم اكنون به اعمال نيكو پردازيد، تا ريسمانهاى مرگ بر گلوى شما سخت نشده، و روح شما براى كسب كمالات آزاد است، و بدنها راحت، و در حالتى قرار داريد كه مى توانيد مشكلات يكديگر را حل كنيد. هنوز مهلت داريد، و جاى تصميم و توبه و بازگشت از گناه باقى مانده است. عمل كنيد پيش از آنكه در شدت تنگناى و حشت و ترس و نابودى قرار گيريد، پيش از آنكه مرگ در انتظار مانده، فرا رسد، و دست قدرتمند خداى توانا شما را برگيرد.

(وقتى كه امام اين خطبه را ايراد فرمود، بدنها به لرزه درآمد، اشكها سرازير و دلها ترسان شد، كه جمعى آن را غرأ ناميدند)

۹۹

۸۴- و من خطبة لهعليه‌السلام

سیاسی، تاریخی

(فِي ذِكر عمرو بْن العاص)

نفسیة عمرو بن العاص

عَجَبا لاِبْنِ النَّابِغَةِ! يَزْعُمُ لِأَهْلِ الشَّامِ أَنَّ فِيَّ دُعَابَةً، وَ أَنِّي امْرُوٌ تِلْعَابَةٌ أُعَافِسُ وَ أُمَارِسُ! لَقَدْ قَالَ بَاطِلاً وَ نَطَقَ آثِماً. أَمَا - وَ شَرُّ الْقَوْلِ الْكَذِبُ - إِنَّهُ لَيَقُولُ فَيَكْذِبُ، وَ يَعِدُ فَيُخْلِفُ، وَ يُسْأَلُ فَيَبْخَلُ، وَ يَسْأَلُ فَيُلْحِفُ، وَ يَخُونُ الْعَهْدَ، وَ يَقْطَعُ الْإِلَّ؛ فَإِذَا كَانَ عِنْدَ الْحَرْبِ فَأَيُّ زَاجِرٍ وَ آمِرٍ هُوَ! مَا لَمْ تَأْخُذِ السُّيُوفُ مَآخِذَهَا، فَإِذَا كَانَ ذَلِكَ كَانَ أَكْبَرُ مَكِيدَتِهِ أَنْ يَمْنَحَ الْقَوْمَ(القوم) سَبَّتَهُ. أَمَا وَ اللَّهِ إِنِّي لَيَمْنَعُنِي مِنَ اللَّعِبِ ذِكْرُ الْمَوْتِ، وَ إِنَّهُ لَيَمْنَعُهُ مِنْ قَوْلِ الْحَقِّ نِسْيَانُ الْآخِرَةِ، إِنَّهُ لَمْ يُبَايِعْ مُعَاوِيَةَ حَتَّى شَرَطَ أَنْ يُؤْتِيَهُ أَتِيَّةً، وَ يَرْضَخَ لَهُ عَلَى تَرْكِ الدِّينِ رَضِيخَةً.

۸۵- و من خطبة لهعليه‌السلام

اعتقادی، اخلاقی

و فیها صفات ثمانٍ من صفات الجلال

صفات الله

وَ أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِيكَ لَهُ: الْأَوَّلُ لاَ شَيْءَ قَبْلَهُ، وَ الْآخِرُ لاَ غَايَةَ لَهُ لاَ تَقَعُ الْأَوْهَامُ لَهُ، عَلَى صِفَةٍ، وَ لاَ تُعْقَدُ الْقُلُوبُ مِنْهُ عَلَى كَيْفِيَّةٍ، وَ لاَ تَنَالُهُ التَّجْزِئَةُ وَ التَّبْعِيضُ، وَ لاَ تُحِيطُ بِهِ الْأَبْصَارُ وَ الْقُلُوبُ.

الدعوة إلی قبول الموعظة

منها : فَاتَّعِظُوا عِبَادَ اللَّهِ بِالْعِبَرِ النَّوَافِعِ وَ اعْتَبِرُوا بِالْآيِ السَّوَاطِعِ، وَ ازْدَجِرُوا بِالنُّذُرِ الْبَوَالِغِ وَ انْتَفِعُوا بِالذِّكْرِ وَ الْمَوَاعِظِ، فَكَأَنْ قَدْ عَلِقَتْكُمْ مَخَالِبُ الْمَنِيَّةِ وَ انْقَطَعَتْ مِنْكُمْ عَلاَئِقُ الْأُمْنِيَّةِ وَ دَهِمَتْكُمْ مُفْظِعَاتُ الْأُمُورِ، وَ السِّيَاقَةُ إِلَى الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ، فَ( كُلُّ نَفْسٍ مَعَها سائِقٌ وَ شَهِيدٌ ) (۱) : سَائِقٌ يَسُوقُهَا إِلَى مَحْشَرِهَا؛ وَ شَاهِدٌ يَشْهَدُ عَلَيْهَا بِعَمَلِهَا.

صِفَةِ الْجَنَّةِ

دَرَجَاتٌ مُتَفَاضِلاَتٌ، وَ مَنَازِلُ مُتَفَاوِتَاتٌ، لاَ يَنْقَطِعُ نَعِيمُهَا، وَ لاَ يَظْعَنُ مُقِيمُهَا، وَ لاَ يَهْرَمُ خَالِدُهَا، وَ لاَ يَبْأَسُ(بیأس) سَاكِنُهَا.

_____________________

۱- ق۲۰

۱۰۰

101

102

103

104

105

106

107

108

109

110

111

112

113

114

115

116

117

118

119

120

121

122

123

124

125

126

127

128

129

130

131

132

133

134

135

136

137

138

139

140

141

142

143

144

145

146

147

148

149

150

151

152

153

154

155

156

157

158

159

160

161

162

163

164

165

166

167

168

169

170

171

172

173

174

175

176

177

178

179

180

181

182

183

184

185

186

187

188

189

190

191

192

193

194

195

196

197

198

199

200

201

202

203

204

205

206

207

208

209

210

211

212

213

214

215

216

217

218

219

220

221

222

223

224

225

226

227

228

229

230

231

232

233

234

235

236

237

238

239

240

241

242

243

244

245

246

247

248

249

250

251

252

253

254

255

256

257

258

259

260

261

262

263

264

265

266

267

268

269

270

271

272

273

274

275

276

277

278

279

280

281

282

283

284

285

286

287

288

289

290

291

292

293

294

295

296

297

298

299

300

301

302

303

304

305

306

307

308

309

310

311

312

313

314

315

316

317

318

319

320

321

322

323

324

325

326

327

328

329

330

331

332

333

334

335

336

337

338

339

340

341

342

343

344

345

346

347

348

349

350

351

352

353

354

355

356

357

358

359

360

361

362

363

364

365

366

367

368

369

370

371

372

373

374

375

376

377

378

379

380

381

382

383

384

385

386

387

388

389

390

391

392

393

394

395

396

397

398

399

400

401

402

403

404

405

406

407

408

409

410

411

412

413

414

415

416

417

418

419

420

421

422

423

424

425

426

427

428

429

430

431

432

433

434

435

436

437

438

439

440

441

442

443

444

445

446

447

448

449

450

451

452

453

454

455

456

457

458

459

460

461

462

463

464

465

466

467

468

469

470

471

472

473

474

475

476

477

478

479

480

481

482

483

484

485

486

487

488

489

490

491

492

493

494

495

496

497

498

499

500

501

502

503

504

505

506

507

508

509

510

511

512

513

514

515

516

517

518

519

520

521

522

523

524

525

526

527

528

529

530

531

532

533

534

535

536

537

538

539

540

541

542

543

544

545

546

547

548

549

550

551

552

553

554

555

556

557

558

559

560

561

562

563

564

565

566

567

568

569

570

571

572

573

574

575

576

577

578

579

580

581

582

583

584

585

586

587

588

589

590

591

592

593

594

595

596

597

598

599

600

601

602

603

604

605

606

607

608

609

610

611

612

613

614

615

616

617

618

619

620

621

622

623

624

625

626

627

628

629

630

631

632

633

634

635

636

637

638

639

640

641

642

643

644

645

646

647

648