معرفت یافتگان (از مجموعه شمیم عرش)

معرفت یافتگان (از مجموعه شمیم عرش)0%

معرفت یافتگان (از مجموعه شمیم عرش) نویسنده:
گروه: شخصیت های اسلامی

معرفت یافتگان (از مجموعه شمیم عرش)

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: پژوهشکده تزکیه اخلاقی امام علی علیه السلام
گروه: مشاهدات: 5163
دانلود: 2797

توضیحات:

معرفت یافتگان (از مجموعه شمیم عرش)
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 41 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 5163 / دانلود: 2797
اندازه اندازه اندازه
معرفت یافتگان (از مجموعه شمیم عرش)

معرفت یافتگان (از مجموعه شمیم عرش)

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

معرفت بر جایگاه برزخی

مرحوم آیة الله شیخ مرتضی حائریرحمه‌الله علیه فرمود:

مرحوم حاج سید علی ناصررحمه‌الله از رفیقان بسیار خوب و دوست داشتنی من در قم بود. او سالها به بیماری قند مبتلا بود، از این رو همیشه ظرف آبی پر از یخ ! در مقابلش قرار داشت ، تا از آن بنوشد. جالب این بود که علاقه فراوانی داشت که ظرف آب نیز سفالین باشد. در این اواخر ظرف سفالین مورد علاقه اش یافت نمی شد و او مجبور بود که از بلور استفاده کند. باری ! او در اواخر عمر بسیار افتاده شد و با زحمت فراوان و به کمک عصا راه می رفت ، چشمانش نیز دید لازم را نداشت و در عین حال من علاقه عجیبی به او داشتم و حتی گاهی در وصفش شعر می سرودم ! بالاخره او به علت کهولت سن درگذشت قبل از آنکه چهلمش فرا رسد، شبی او را در حرم حضرت رضاعليه‌السلام در همان محلی که غالبا به هنگام تشرف می نشست(70) به خواب دیدم ، که در کمال سلامتی و نشاط ایستاده ، در مقابلش نیز ظرف سفالین زیبایی پر از آب گوارا قرار دارد. پس از سلام و احوالپرسی ، رو به من کرده و گفت : بیا با هم به چلوکبابی حضرت رضاعليه‌السلام برویم من نیز بدون معطلی پذیرفتم ، آنگاه بدون آنکه از صحن مطهر عبور کنیم ، از طریق رواقها به محل سالن غذاخوری حضرت رسیدیم میزی بزرگ وجود داشت ، که اطراف آن ، صندلی های فراوان قرار داده شده بود. ما در کنار میزی نشستیم ، در حالی که به جز من و او و مرحوم حاج سید علی فهیم النجار رضوی قمی کسی حضور نداشت ناگهان وی رو به من کرده و فرمود: تو نیز برای همیشه اینجا می آیی و از چلوکبابی حضرت استفاده می کنی !(71)

قدرنایافته معرفت یافتگان

جناب حجة الاسلام سید رضا آمیغی چنین فرمود:

مرحوم میرزا هاشم قزوینی از بزرگان نامدار روزگار خویش بود. او که از شاگردان مرحوم سید موسی زرآبادی بود، از ریاضات شرعی زیادی بهره داشت و در پایان عمر نیز پس از سه روز اغماء کامل و هنگامی که حجة الاسلام فردوسی پور و حیدری و عده ای دیگر در محضرش حضور داشتند، به ناگاه از جای خود بلند شده و پس از سلام دادن به یکایک ائمهعليهم‌السلام از دنیا می رود. از او داستان جالبی به یادگار مانده است ، که شنیدنی است

او خود می فرمود: معمولا ایامی که برای تبلیغ از مشهد به روستای خود در قزوین می رفتم ، وارد خانه یکی از مریدان خویش شده و تمام آن ایام را در منزل وی مسکن می گزیدم او نیز ضمن پذیرایی ، مقید بود که به هنگام عزیمتم به مسجد در شب ، چراغی را برای من آماده سازد، آنگاه پیشاپیش من حرکت می کرد، تا صدمه ای به من وارد نیاید.

در یکی از سالها میان من و او در اوایل ماه رمضان مساءله ای پیش آمد که او آن احترامات را انجام نداد. در یکی از شبها، وقتی از خانه اش به تنهایی بیرون آمدم ، تا به مسجد بروم ، کسی نبود تا چراغی را پیشاپیش من به حرکت در آورد. با اینکه احتمال خطر می دادم ، ولی چون رفتن به مسجد ضرورت داشت ، بدون چراغ به سوی مسجد راه افتادم

چند قدمی بیشتر نرفته بودم ، که ناگهان دیدم چند نفر چراغ به دست به من نزدیک شدند و ضمن گرفتن چراغ برای نیافتادنم چنین گفتند: آقای حاج شیخ ! نترسید!؟ ما از جنیانی هستیم که هر شب به نزد منبرتان حاضر می شویم ، ما چون می دانیم صاحبخانه تان با شما بدرفتاری کرده و امشب برایتان چراغ نیاورده است ، تصمیم گرفتیم از امشب به بعد تا هر زمانی که کسی از انسانها برایتان چراغ نیاورد، ما برایتان چراغ را آماده سازیم !

من خیلی ترسیده بودم ، به سختی خود را نگه داشتم آنان از چگونگی وضو پرسیدند، گفتم الان آفتابه ندارم ناگهان یکی از آنان به یک شماره آفتابه منزلمان را حاضر ساخت و من نیز به ناچار پاسخ او را دادم او نیز پس از دریافت پاسخ ، آفتابه را به میان کاهدانی انداخت وقتی به مسجد رسیدم ، از ترس نزدیک بود روح از بدنم خارج شود. به هر زحمتی که بود، مجلس آن شب را اداره کردم و بلافاصله به خانه بازگشتم ، ولی از شدت ترس همان شب مریض شدم ساعتی بعد وقتی همسرم به من گفت آفتابه ناپدید شده است !؟ بدون معطلی به او گفتم :

آفتابه میان کاهدانی افتاده ، برو آن را بیاور!(72)

معرفت روحانی از روح

مرحوم آیة الله عارف میرزا جواد تهرانی فرمود:

روزی در بستر خود آرمیده بودم ، ناگهان دیدم روح از بدنم خارج شده و من نظاره گر جسد خویش هستم ابتدا از این که بدون استغفار از دنیا رفته ام ، سخت نگران بودم ، ولی وقتی که دیدم روحم دوباره به جسد بازگشت بسیار خوشحال شدم زیرا که می توانستم باز توفیق استغفار داشته باشم ولو پس از بازگشت کوفتگی شدیدی در جسم خود احساس می کردم ، در حالی که عارضه دیگری نداشتم(73)