قصه های اسلامی و تکه های تاریخی

قصه های اسلامی و تکه های تاریخی0%

قصه های اسلامی و تکه های تاریخی نویسنده:
گروه: تاریخ اسلام

قصه های اسلامی و تکه های تاریخی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: عمران علیزاده
گروه: مشاهدات: 9444
دانلود: 3350

توضیحات:

قصه های اسلامی و تکه های تاریخی
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 195 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 9444 / دانلود: 3350
اندازه اندازه اندازه
قصه های اسلامی و تکه های تاریخی

قصه های اسلامی و تکه های تاریخی

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

۶۴ - رسول خدا در مرگ ابوطالب

پس از وفات جناب ابوطالب رسول اکرم بر نعش او حاضر شد چند بار دست بر پیشانی او کشید و فرمود : (( یا عم ربیت صغیرا و کفلم یتیما و نصرت کبیرا ، فجزاک الله عنی خیرا )) : ای عمو در کوچکی مواظبت کردی و در یتیمی سرپرستی نمودی و در بزرگی یاریم کردی خدا تو را جانب من خیر دهد

مدرک :

تاریخ یعقوبی چاپ دار صادر بیروت تاءلیف احمد بن یعقوب بن جعفر بن وهب بن واضح عباسی معروف به یعقوبی ، از مورخین جغرافیین بغداد بود

ابوطالب عموی ابوینی و حامل و کفیل رسول اکرم

، بنابر مشهور نام اصلی او ((عبد مناف )) از دلاوران ، رؤ سا ، خطبا و عقلا ء قریش بود مانند سایر قریش به تجارت اشتغال داشت ، مادرش فاطمه دختر عمروبن عائذ مخزومی است ، در نیمه شوال سال دهم بعثت از دنیا رفت

ابو رافع از علیعليه‌السلام نقل میکند که چون مرگ ابوطالب به رسول خدا خبر دادم گریه کرد و فرمود : برو غسل بده و کفن و دفن کن خدا او را بیخشاید و رحمت کند ، من رفتم و کارها را انجام دادم و رسول خدا روزهائی برای ابوطالب استغفار میکرد و از خانه اش بیرون نمیامد تا جبرئیل این آیه را آورد :( مَا كَانَ لِلنَّبِيِّ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَن يَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِكِينَ وَلَوْ كَانُوا أُولِي قُرْبَىٰ مِن بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْحَابُ الْجَحِيمِ )

مدرک :

طبقات کبری ج ۱ ص ۱۲۳

به عقیده شیعه جناب ابوطالب مؤمن از دنیا رفته است و روایت بالا هم به آن دلالت دارد ، چون پیغمبر دستور غسل و کفن داده و استغفار و طلب رحمت کرده و شاید منظور از نزول آیه این باشد که پس از وفات ابوطالب و استغفار رسول اکرم در حق او ، مسلمانان در حق پدران مشرک استغفار کرده و به پیغمبر فشار آورده اند که در حق پدران ما هم استغفار کن آیه نازل شده ((که بر پیامبر و مؤمنان روا نیست در حق مشرکان استغفار کنند ))و استغفار پیغمبر بر ابوطالب از این جهت است که او مشرک نبود - ع ))

سفیان بن عیینه از عمرو نقل میکند که چون ابوطالب از دنیا رفت رسول خدا فرمود : خدا رحمتت کند و ترا ببخشاید ، درباره تو طلب مغفرت خواهم کرد مادامی که خدامرا نهی نکند ، مسلمانها هم شروع کردند به استغفار در حق مردگان مشرک خود که این آیه نازل شد :( مَا كَانَ لِلنَّبِيِّ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَن يَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِكِينَ وَلَوْ كَانُوا أُولِي قُرْبَىٰ مِن بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْحَابُ الْجَحِيمِ )

مدرک :

طبقات کبری ص ۱۲۴

اسحاق بن عبدالله بن حارث نقل میکند که عباس عموی پیغمبر از آن حضرت پرسید : یا رسول الله درباره ابوطالب امید خیری داری ؟

فرمود : از پروردگار امید هر خیری رادارم

مدرک :

طبقات کبری ص ۱۲۴

۶۵ - وداع با وطن

رسول اکرم موقع هجرت به مدینه در محل بازاری بنام ((حزوره )) ایستاد و روی بسوی مکه نمود و فرمود : میدانم که تو بهترین زمین خدائی ، و محبوبترین زمینی نزد خدا ، اگر مردم تو مرا بیرون نمیکردند از تو بیرون نمیرفتم

مدرک :

سیره ابن کثیر ج ۲ ص ۲۲۵ تاءلیف ابوالفداء

۶۶ - خانه شکایات

امیر المومنینعليه‌السلام خانه ای داشت که نام آن را ((بیت القصص )) نهاده بود مردم نامه ها و شکایات خود را به آن می انداختند ، آن حضرت آنها را برداشته و رسیدگی میکرد ، از خلفای بنی عباس مهدی عباسی این رویه را عملی کرد

مدرک :

شرح نهج البلاغه ج ۱۷ ص ۸۷

۶۷ - پشیمانی موقع مرگ

لیث بن سعد با سند خود نقل میکند که ابوبکر میگفت : ایکاش از خانه فاطمه پرده بر نیمداشتم و به آن هجوم نمیکردم ولو اینکه با من اعلان جنگ می نمود

مدرک :

شرح نهج البلاغه ج ۶ ص ۱۵

۶۸ - شیر خدا

چون رسول خدا بر سر جنازه حمزه ایستاد فرمود : هرگز مصیبتی مانند تو نخواهم دید ، در هیچ مقام خشم آورتر و ناراحت کننده تر از این مقام نایستاده ام ، سپس فرمود : جبرئیل مرا خبر داد که در آسمانها نوشته شده : (( حمزه بن عبدالمطلب اسدالله و اسد رسوله )) : حمزه پسر عبدالمطلب شیر خدا و شیر رسول خداست

مدرک :

سیره ابن هشام ج ۳ ص ۱۰۱ تاءلیف ابو محمد عبدالملک بن هشام بن ایوب حمیری بصری نزیل مصر متوفای ۲۱۸ هجری

حمزه بن عبدالمطلب عموی رسول اکرم و علیعليهما‌السلام ، چون حمزه و رسول خدا از ثوبیه کنیز ابولهب شیر خورده بودند لذا با هم برادر رضاعی بودند ، حمزه دو یا چهار سال از پیامبر بزرگتر بود ، مسلمان شدن حمزه بر شوکت پیامبر و مسلمین افزود ، وی پس از وفات ابوطالب یگانه حامی و پشتبیان پیامبر بود لذا از طرف پروردگار لقب اسدالله و اسد رسوله یافت ، حمزه در جنگ احد بدست وحشی به شهادت رسید

۶۹ - قاری قرآن مقدم است

پس از جنگ احد رسول خدا بالای سر شهداء ایستاد و فرمود : من بر اینها شاهد هستم ، هر کسی که در راه خدا زخم برداشته است روز قیامت خدا او را مبعوث خواهد کرد در حالی که از زخمش خون جاری است ، رنگ آن رنگ خون است ، بوی آن بوی مشک است ، بررسی کنید هر کسی که بسیار قرآن یاد گرفته بود او را در قبر پیش روی دیگران قرار دهید چون چند نفر را در یک قبر دفن میکردند

مدرک :

سیره ابن هشام ج ۳ ص ۱۰۴

۷۰ - عید نوروز

در سال ۴۶۷ هجری ملکشاه سلجوقی و وزیر او نظام الملک جمعی از منجمان را جمع نمودند ، ایشان پس از بحث و گفتگو مقرر نمودند که عید نوروز را در اول حمل (فروردین ) بگیرند ، در صورتیکه تا آن وقت عید نوروز را در نیمه حوت (اسفند) میگرفتند

مدرک :

المختصر فی تاریخ البشر ج ۱ص ۱۹۱

ملکشاه بن محمد از سلاطین سلجوقی بود در جمادی الاولی سال ۴۴۵ هجری متولد شد ، و در شوال سال ۴۵۸ هجری قمری وفات یافت مدت عمرش ۴۰ سال و مدت سلطنتش ۲۰ سال بود

نظام الملک حسن بن علی بن اسحاق طوسی وزیر دانشمند و مقتدر سلجوقیان به سال ۴۰۸ هجری و بقولی ۴۱۰ در نوقان طوس ولادت یافت ، و در سال ۴۵۸ قمری به قتل رسید

۷۱ - خیانت در بیت المال

چون رسول خدا از جنگ خیبر فارغ شد به وادی القری ((مدعم )) غلام آزاد شده رسول خدا کشته شد ، مسلمانها گفتند : بهشت برایش گوارا باد ، رسول خدا فرمود : نه ، قسم به آنکه جان محمد در دست اوست هنوز عبای او در تنش از آتش شعله ور است ، چون عبا را از غنائم مسلمین دزدیده بود ، مرد دیگری آمد و گفت : یا رسول الله من دو تا بند کفش از غنیمت برداشته ام فرمود : برای تو مانند آنها از آتش مهیا میشود

مدرک :

الکامل ابن اثیر ج ۲ ص ۱۵۱

۷۲ - سردار رشید اسلام و علی عليه‌السلام

پس از آنکه مالک اشتر بوسیله ماءمور مخفی معاویه با عسل مسموم کشته شد ، معاویه اهل شام را جمع کرد و خطبه خواند و گفت :

علی بن ابیطالب دو دست توانا داشت که یکی در صفین بریده شد وآن عمار یاسر بود و دیگری مالک اشتر بود که امروز بریده شد

عده ای از بزرگان نخع نقل میکنند که چون خبر شهادت اشتر رسید خدمت علیعليه‌السلام وارد شدیم و دیدیم حضرت بسیار متاءسف و ناراحت است و میگوید : خدا مالک را جزای خیر دهد ، مالک چقدر با عظمت و با ارزش بود ، اگر کوه بود بسیار بزرگ بود ، و اگر سنگ بود بسیار سخت و استوار بود ، بخدا سوگند که مرگ تو جهانی و ملتی را متزلزل و جهانی را شاد خواهد کرد ، مانند مالک را باید گریه کنندگان گریه کنند ، مگر نظیر مالک پیدا میشود ؟ !

ابن ابی الحدید

در جلد دوم شرح ص ۲۱۴ گوید : اگر کسی سوگند یاد کند که خدای متعال در عرب و عجم شخصی شجاع تر از مالک بغیر از استادش علیعليه‌السلام نیافریده من برای او احساس گناه نمیکنم ، خدا پاداش خیر دهد آن شخص را که از وی درباره مالک سوال کردند ، گفت : من چه بگویم در حق شخصی که زندگی او اهل شام را پریشان و منهزم ساخت ، و مرگ او اهل عراق را شکست داد ، و خیلی بجاست آنچه امیر المومنینعليه‌السلام درباره او فرمود : اشتر برای من آنچنان بود که من برای رسول خدا بودم

در جریان حکمیت پس از نوشتن قرار داد به علیعليه‌السلام گفتند : اشتر به مطالب این صحیفه رضایت ندارد ، و عقیده اش ادامه جنگ با اهل شام است ، حضرت فرمود : اگر من به چیزی راضی شوم اشتر هم راضی میشود ، من و شما راضی شده ایم ، بازگشتن پس از رضایت و تبدیل کردن پس از اقرار جایز نیست مگر اینکه مشاهده نافرمانی خدا شود و یا با مضمون صلح نامه مخالفت شود

گفتید : اشتر امر مرا ترک کرده و مخالفت رویه من است اشتر از همچو اشخاصی نیست ، و من او را آنطور نمیشناسم ایکاش در میان شما دو نفر مانند او پیدا میشد ، بلکه ایکاش میان شما یکنفر مانند او بود که درباره دشمنان من مانند او بینش عمیق و واقعی داشت که در آن صورت زحمت شما از من کاهش مییافت و امیدوار میشدم که قسمتی از کجیهای شما درست شود

مدرک :

شرح نهج البلاغه ج ۶ ص ۷۶ و ج ۲ ص ۲۴۰

۷۳ - روزه عاشورا

چون رسول اکرم به مدینه مهاجرت کرد دید یهودیها روز (یا دهه عاشوراء) را روزه میگیرند ، فرمود : من به تبعیت از برادرم موسی از یهود اولی هستم ، لذا عاشورا را روزه گرفت و مردم را به روزه آن امر نمود ، چون روزه ماه رمضان واجب شد مردم را از روزه عاشورا نهی نکرد و امر هم نکرد

مدرک :

الکامل ابن اثیر ج ۲ ص ۸۰

۷۴ - مرد حق را ترک و ضایع کردی

پس از آنکه عبدالرحمن بن عوف در مجلس شوری به عثمان بیعت کرد و خلافت را از دست علیعليه‌السلام بیرون کرد ((مقداد بن عمرو ))رضي‌الله‌عنه به عبدالرحمن گفت : بخدا قسم مردی را ترک و ضایع کردی که از به معروف کنندگان و از عاملین بحق و عدالت است ، بخدا قسم اگر برای خود یاور پیدا میکردم روی این مساءله با قریش میجنگیدم همچنانکه در بدر و احد جنگیدم ، عبدالرحمن گفت : مادرت در عزایت نشیند مواظب باش که مردم این سخن را از تو نشنوند ، میترسم که صاحب فتنه و تفرقه انداز بین مسلمانها باشی

مقداد گفت : کسی که مردم را بسوی حق و اهل حق ، و بسوی اولو االامر دعوت میکند صاحب فتنه نمیباشد ، بلکه صاحب فتنه کسی است که مردم را با عمل خود وارد باطل کرد وهوای نفس را بر حق و حقیقت مقدم داشت ، صاحب فتنه و تفرقه انداز این شخص است ، چهره عبدالرحمن سرخ شد و گفت : اگر بدانم از این سخن منظورت من هستم کار من و تو سخت میشود

و بجاهای باریک خواهد کشید ، مقداد گفت : مرا تهدید میکنی ای پسر ام عبدالرحمن ؟ ! عبدالرحمن برخاست ورفت

مدرک :

شرح نهج البلاغه ج ۹ص ۵۷

عبدالرحمن بن عوف اهل مکه و از قریش بود ، ده سال بعد از عام الفیل ولادت یافت شاید ششمین نفری باشد که اسلام آورد ، به حبشه و از آنجا به مدینه هجرت کرد ، در سقیفه بنی ساعده به نفع ابوبکر تلاش کرد ، در شورای شش نفری خلافت عثمان را تثبیت نمود ، علیعليه‌السلام او را نفرین کرد ، سپس میان او و عثمان عداوت و خلاف رخ داد و تا آخر عمر با هم حرف نزدند ، در سال ۳۱ یا ۳۲ از دنیا رفت و وصیت کرد او را شبانه دفن کنند تا عثمان بر او نماز نخواند مقداد بن اسود کندی که مقداد بن عمرو نیز میگویند ، از پیش قدمان در اسلام و از مهاجرین به حبشه است ، در بدر و احد و سایر جنگها شرکت کرد و از تیراندازان بنام بود ، وی از دوستداران علیعليه‌السلام را به مسجد می بردند مقداد دست در قبضه شمشیر ، چشم مولی منتظر اشاره بود ، مناقب مقداد زیاد است ، در سال ۳۳ هجری در جرف یک فرسخی مدینه از دنیا رفت جنازه اش را به مدینه آورده دفن کردند

۷۵ - کار امت را خراب کردند

حسن بصری گوید : کار مردم را دو نفر خراب کرد : یکی عمروبن عاص بود که در صفین به معاویه پیشنهاد کرد قرآنهارا بسر نیزه ها بلند کردند ، چون

این حیله عملی شد خوارج و حکمیت پیش آمدند که اثر این حکمیت تا قیامت باقی ماند (حکومت بنی امیه که رو به تمام بود زنده شد )

دیگری مغیره بن شعبه بود که در کوفه از جانب فرماندار بود ، معاویه بقصد عزل او را به شام دعوت کرد ، مغیره با چند روز تاخیر در شام حاضر شد ، معاویه پرسید : چرا تاخیر کردی ؟ مغیره گفت : مشغول فراهم نمودن مقدمات کاری بودم ، معاویه پرسید : چه کاری ؟ گفت : بیعت کردن برای ولایتعهدی یزید ، معاویه با تعجب پرسید : این کار را کردی ؟ ! گفت : بلی ، گفت : به محل ماموریت خود برگرد

چون مغیره از نزد معاویه بیرون شد اصحابش پرسیدند چه شد ؟

گفت : پای معاویه را در رکاب ضلالت و گمراهی نهادم که تا روز قیامت از آن بیرون نیاید

حسن بصری گفت : در اثر این بنای شوم است که خلفای بنی امیه از مردم برای فرزندان خود بیعت میگرفتند ، اگر کار مغیره نبود خلافت تا روز قیامت به شیوه شوری انجام مییافت

مدرک :

تاریخ الخلفاء سیوطی ص ۲۰۶

ابو سعید حسن بن یسار معروف به حسن بصری ، پدرش از اسیران دشت میسان بود ، حسن به سال ۲۱ هجری در مدینه متولد شد ، در سایه علیعليه‌السلام بزرگ شد ، نویسنده ربیع بن زیاد والی خراسان شد ، در بصره سکونت گزید ، وی از نظر شیعه و امامان آنهامذموم بوده ، امام سجاد و امام باقرعليه‌السلام به او ایراداتی نموده اند ، امیر المومنینعليه‌السلام او را نفرین کرده و در حق او فرموده : هر قومی سامری دارد ، و این سامری این امت است ولی او ((لا مساس )) نمیگوید در عوض ((لاقتال )) میگوید ، وی طالب ریاست بود و به دلخواه مردم سخن میگفت : در سال ۱۱۰ هجری در بصره از دنیا رفت

۷۶ - اینگونه اغفال میکنند

چون عایشه و طلحه و زبیر از مکه خارج و بسوی بصره روانه شدند شبانه به چشمه ((حواب )) که آب بنی عامربن صعصعه بود رسیدند ، سگهای آنجا پارس کرده شترهای آنها را رم دادند ، یکی از اصحاب عایشه گفت : خدا حواب را لعنت کند چقدر سگ دارد ؟ ! چون عایشه نام حواب را شنید گفت : براستی اینجا حواب است ؟ گفتند : بلی ، عایشه فریاد زد مرا برگردانید ، مرا برگردانید ، پرسیدند : چه شد و چه خبر است ؟ !

گفت : از رسول خدا شنیدم که میفرمومد : گویا می بینم سگهای حواب به یکی از زنان من پارس میکنند سپس به من فرمود : حمیرامبادا آن زن تو باشی

زبیر گفت : خدا رحمتت کند آرام باش که ما فرسخها راه آب حواب را پشت سر نهاده ایم ، عایشه گفت : آیا شاهد داری که اینجا حواب نیست و این سگها مال حواب نمیباشند ؟ طلحه و زبیر پنجاه نفر از صحرا ننشینان را آوردند و به آنها رشوه دادند که ایشان شهادت دادند : اینجا آب حواب نیست ، و این اولین شهادت دروغ بود در اسلام

مدرک :

شرح نهج البلاغه ج ۹ص ۳۱۱

عایشه دختر ابوبکر و ام همسر رسول خدا هفت ساله بود که در مکه رسول خدا او را در ماه شوال به عقد خود در آورده ، نه سال و دو ماه داشت که در مدینه در ماه شوال رسول اکرم با او بنا نمود موقع رحلت آن حضرت بیست ساله بود ، همیشه در منزل نبوت معرکه گردان بود ، از خدیجه بدگوئی میکرد ، بر ماریه قبطیه تهمت بست ، با علی و فاطمهعليهما‌السلام دشمنی میکرد ، رسول خدا را اذیت می نمود ، در زمان ابوبکر و عمر محترم میزیست ولی در زمان عثمان آن احترام را ندید لذا به دشمنی او برخاست و عثمان را نعثل خواند و مردم را بر علیه او تحریک نمود ، چون عثمان کشته شد و علیعليه‌السلام به خلافت انتخاب شد بر علیه او برخاست و به همراهی طلحه و زبیر جنگ جمل را بر پا نمود ، چون امام بر او دست یافت از او در گذشت و محترمانه به مدینه روانه نمود ، بالاخره در خلافت معاویه به سال ۵۷ از دنیا رفت و شبانه در بقیع دفن شد ، بعضی را عقیده آنست که معاویه او را با حیله به چاه افکند و کشت و ابوهریره به دروغ شهادت به مرگ و دفن او داد

۷۷- من هم از شما هستم

ابو رافع نقل میکند : در جنگ احد چون علیعليه‌السلام پرچمداران قریش راکشت ، رسول خدا جماعتی از کفار را دید به علی گفت : به ایشان حمله کن ، علی حمله کرده ایشان را متفرق ساخت ، جمعیت دیگری را نشان داد و فرمود : حمله کن ، حمله نمود و متفرق ساخت و عده ای را کشت ، جبرئیل گفت : یا رسول الله این کار علی مواسات و از خود گذشتگی است ، حضرت فرمود : او از من است و من از او هستم ، جبرئیل گفت : من هم از شما هستم ، در این حال صدائی شنیدند که میگفت : (( لا سیف الا ذوالفقار و لا فتی الا علی ))

مدرک :

الکامل ابن اثیر ج ۲ ص ۱۰۷

ابو رافع غلام عباس عموی پیامبر بود که او را به رسول خدا بخشید چون ابو رافع خبر مسلمان شدن عباس را به حضرت خبر آورد پیامبراو را آزاد نمود ، باز هم ابو رافع ملازم خدمت پیغمبر بود ، در وفات پیامبر ابو رافع از شدت غم غش نمود ، بعد از رسول خدا ملازم امیر المومنینعليه‌السلام شد و صاحب بیت المال بود ، در جنگهای جمل و صفین و نهروان در خدمت حضرت بود ، بعد از شهادت آن حضرت به مدینه برگشت ، امام حسنعليه‌السلام زمینی در ینبع به او داد ، و خانه علیعليه‌السلام را با او قسمت کرد

۷۸ - سنت زشت و نامشروع

ابن سیف نقل میکند که مروان خطبه میخواند ، در خطبه از علیعليه‌السلام بدگوئی کرد ، امام حسنعليه‌السلام فرمود : این شخص که او را ناسزامیگوئی بدترین مردم است ؟ ! مروان گفت : نه بلکه بهترین مردم است مردی از فرزندان عثمان در روز عرفه بپا خاست و به هشام بن عبدالملک گفت : امروز روزی است که خلفاء لعن ابو تراب را در آن مستحب میشمردند ! ! اشعث بن سوار نقل میکند که عدی بن ارطاه در منبر علیعليه‌السلام را ناسزا گفت ، حسن بصری گریست و گفت : امروز شخصی را ناسزا گفتند که در دنیا و آخرت برادر رسول خدا است یکی از زنازاده های بنی امیه بنام خالدبن عبدالله دائما علیعليه‌السلام را فحش میداد ، روز جمعه در خطبه نماز گفت : بخدا قسم رسول خدا که علی را به کار میگماشت و میدانست او چیست ولی چاره نداشت چون دامادش بود ! ! سعید بن مسیب که در میان جمعیت خوابش برده بود چشمهایش را باز کرد و گفت : : وای بر شما این خبیث در منبر چه گفت ، من در خواب دیدم که قبر پیغمبر شکافته شد و پیغمبر را دیدم که میفرماید : دروغ گفتی ای دشمن خدا سدی نقل میکند : در مدینه کنار احجار الزیت ایستاده بودم که مردی شتر سوار آمد و ایستاد و علیعليه‌السلام را ناسزا گفت ، مردم اطرافش را گرفته و نگاهش میکردند که سعد بن ابی وقاص سر رسید و گفت : خدایا اگر این شخص بنده صالح ترا ناسزا داده خواری دنیا را به او نشان ده ، چیزی نگذشت که شترش رم کرده و او را بزمین انداخت و گردنش شکست

مدرک :

شرح نهج البلاغه ج ۱۳ ص ۲۲۰ - ۲۲۲

۷۹ - بنای مجلس رقص

قرطبی نقل میکند : از ابوبکر طرطوسی پرسیدند : عده ای در محفلی جمع میشوند مقداری قر آ ن میخوانند بعد یکنفر برای آنها اشعار میخواند و ایشان میرقصند و شادی میکنند ونی میزنند ، آیا حاضر شدن در مجلس ایشان حلال است یا نه ؟

در جواب گفت : مذهب صوفیان بطالت و نادانی و گمراهی است ، دین اسلام عبارتست از کتاب خدا و سنت رسول خدا ، اما رقص و اظهار عشق و شادی پس اول احداث کننده آن سامری و اصحاب او بودند :

چون سامری گوساله را درست کرد در اطراف آن مشغول رقص و پایکوبی شدند ، این کار گوساله پرستان است ، مجلس رسول خدا چنان موقر و آرام بود که گویا بالای سرشان مرغ است

مدرک :

کتاب حیاه الحیوان دمیری ماده عجل

۸۰ - مرا به رحم قسم داد

طلحه بن عثمان معروف به ((کبش الکتیبه )) در جنگ احد پرچم کفار را بدست داشت ، صدا زد : ای محمد مگر شما گمان ندارید که کشتگان ما در آتش و کشته های شما در بهشت هستند ؟ کسی از شما بیاید یا مرا به دوزخ فرستد و یا من او را روانه بهشت سازم ، علی بن ابیطالب به او حمله برده با یک ضربه شمشیر پایش را قطع کرد ، موقع افتادن به زمین عورتش نمایان شد ، به علیعليه‌السلام گفت : ترا بخدا و رحم قسم میدهم که مرا نکشی ، حضرت از او دست برداشت و منصرف شد ، رسول اکرم تکبیر گفت ، از علی پرسیدند : چرا او ار نکشتی ؟ فرمود : چون مرا بخدا و رحم قسم داد :

مدرک :

تفسیر الکاشف ج ۲ ص ۱۷۷ تاءلیف

شیخ محمد جواد مغنیه نویسنده توانای عرب لبنانی متوفای شب شنبه ۱۹ محرم الحرام سال ۱۴۰۰ هجری قمری

۸۱ - اولین مومن کیست ؟

اکثر محدثین ، اسلام آوردن ابوبکر را پس از عده ای از مسلمانان نوشته اند ، از آن جمله است : علی بن ابیطالب و برادرش جعفر بن ابیطالب ، زید بن حارثه ، ابوذر غفاری ، عمر و بن عنبسه ، خالد بن سعید بن عاص و خباب بن ارت و ابوبکر بعد از اینها مسلمان شد ، و اگر روایات صحیح و نقلهای موثق را مورد دقت و مطالعه قرار دهیم می بینیم که همه آنها دلالت بر آن دارد که علی بن ابیطالب اول کسی است که ایمان آورد و بعضی ها گفته اند : اول ایمان آورنده ابوبکر است

مدرک :

شرح نهج البلاغه ج ۳ ۲۲۴

((رسول اکرم پس از بعثت سه سال بطور مخفی و هراسان مشغول تبلیغ بود که در این مدت عده ای از خویشان و نزدیکان مثل علیعليه‌السلام و جعفر و ابوذر و . ایمان آوردند ، پس از سه سال آیه (( فاصدع بما تومر )) نازل که رسول خدا دعوت خود را علنی کرد که بنظر میرسد ابوبکر در این حرکت و دعوت اولین کسی است که ایمان آورده است ، اولین مومن علیعليه‌السلام بطور مطلق ، و اولین مومن پس از سه سال و اظهار دعوت و رفع خوف ابوبکر است - ع ))

۸۲ - دو عقیده مخالف

از حکیمی پرسیدند : که خلاصه عقاید شیعه و سنی چیست ؟ فرمود : خلاصه عقاید سنی آنست که بعد از حمد حضرت آفریدگار و نعت جناب رسول مختار : رحمه الله علی الفاسقین و الفاسقات و الفاجرین و الفاجرات

، و خلاصه عقاید شیعه آنستکه بعد از حمد حضرت باری تعالی و نعت حضرت مصطفی : لعنه الله علی جمیع المومنین و ا لمومنات

مدرک :

نامه دانشوران ج ۸ ص ۳۱۶ تالیف جمعی از دانشمندان دوره ناصرالدین شاه

۸۳ - علائم شهادت امام حسین

چون حسینعليه‌السلام کشته شد هفت روز آفتاب که طلوع کرده و بدیوارها میتابید مثل ملافه قرمز بود ، در روز شهادت آن حضرت : روز عاشورا آفتاب کسوف نمود ، شمشاه آفاق آسمان سرخ شد و پس از آن همیشه سرخی در آسمان مشاهده میشود

مدرک :

تاریخ الخلفاء سیوطی ص ۲۰۷

در این مناسبت ابوالعلاء معری گفته است :

و علی الفق من دماء الشهید

دین علی و نجله شاهدان

فهما فی اواخر الیل فجرا

ن و فی اولیاته شفقان

ثبتا فی سبیله لیجیئا الح

شر مستعد یا الی الرحمان

یعنی در افق آسمانها از خونهای علی و فرزندش دو شاهد هست ، آن دو در آخر شب فجر و روشنائی و در اوائل شب شفق و نور سرخ رنگ میباشند ، در راه خدا استقامت و پایداری نمودند تا در روز محشر بدرگاه خدای مهربان بشکایت و دادخواهی بیایند

۸۴ - از شهادت امام حسین اطلاع یافتند

ابن عباس گوید : در نمیه روزی رسول خدا را ژولیده مو و گرد آلوده و شیشه های پر از خون در دست ، در خواب دیدم و گفتم : پدر و مادرم فدایت باد یا رسول الله این خون چیست ؟ فرمود : خون حسین و یاران او است که امروز جمع کرده ام ، حساب کردند و دیدند حسین و یارانش در همان روز شهید شده اند

سلمی گوید : خدمت ام سلمه رفتم و دیدم گریه میکند ، پرسیدم : چرا گریه میکنی ؟ گفت : رسول خدا را در خواب دیدم که سر و محاسنش خاک آلود است ، پرسیدم : یا رسول الله چه شده

است ؟

فرمود : حاضر و ناظر شهادت حسین عزیز بودم

مدرک :

تاریخ الخلفاء سیوطی ص ۲۰۸

نقل شده که رسول خدا یک مشت از خاک تربت امام حسین را که جبرئیل آورده بود به ام سلمه داد و فرمود : هر وقت این خاک تبدیل بخون شد حسین کشته شده است ، ام سلمه آن خاک را در شیشه نگهداری میکرد ، روز عاشورا دید آن خاک تبویل بخون شده است ، لذا از شهادت حسین آگاه شد و بمردم خبر داد

مدرک :

الکامل بن اثیر ج ۳ ص ۳۰۳

۸۵ - نوحه سرائی جن

خباب کلبی گوید : به کربلا رفتم و در آن جا به مرد محترمی از عرب گفتم : از اشعاری که جن ها در عزای امام حسینعليه‌السلام میسرایند و شنیده ای بمن خبر ده ، گفت : همه اهالی این محل نوحه سرائی جن را شنیده اند و از هرکس بپرسی بتو جواب خواهد گفت ، گفتم : تو خودت آنچه را که شنیده ای بمن بگو ، گفت : این اشعار را شنیده ام :

مسح الرسول جبینه

فله بریق فی الخدود

ابواه من علیاقریش

و جده خیر الجدود

مدرک :

تاریخ الخلفاء سیوطی ص ۲۰۸

((در کتاب شریف ((الذریعه ج ۳ ص ۱۴)) می نویسد : این شعر از کعب بن زهیر متوفای سال ۲۶ هجری است که در مدح امام حسینعليه‌السلام سروده است ))

((شاید شعر از او باشد و جن آنرا یاد گرفته و در مدح و رثاء امام مظلوم سروده اند ، نه اینکه شعر را جن ساخته باشد - ع ))

۸۶ - فضایح یزید

نوفل بن فرات نقل میکند که نزد عمر بن عبدالعزیز بودم که شخصی از یزید بن معاویه یاد کرد و از او با عنوان و لقب امیر المومنین نام برد ! ! عمر بن عبدالعزیز گفت : به او امیر المومنین میگوئی ؟ ! دستور داد به آن شخص بیست تازیانه زدند واقدی نقل میکند که عبدالله بن حنظله غسیل الملائکه میگفت :

بخدا قسم ما بر یزید خروج نکردیم مگر بدان جهت که ترسیدیم از آسمان سنگباران شویم ، چون یزید مردی است که با کنیزان ام ولد پدرش و دختران و خواهران او زنا میکند و شراب میخورد و نماز نمیخواند

مدرک :

تاریخ الخلفاء سیوطی ص ۲۰۹

عبدالله بن حنظله غسیل الملائکه ، مادرش جمیله است ، نطفه اش در شب جنگ احد بسته شد ، موقع رحلت رسول اکرم هفت سال داشت ، مرد زاهد و عابد بود ، برای خود رختخواب نداشت ، شبها نماز میخواند هر وقت خسته میشد خود را بزمین انداخته و سر بر بازوی خود گذاشته میخوابید ، در سال ۶۳ هجری که سپاهیان یزید برای غارت و قتل عام هجوم آوردند عبدالله شجاعانه جنگید تا شهید شد عبدالله بن عمر میگفت : به کسی بیعت کنیم که با میمونها و سگها بازی میکند و شراب میخورد ، و علنی فسق و فجور مرتکب میشود ؟ !

پس در این صورت جواب خدا را چه میدهیم

مدرک :

تاریخ یعقوبی ج ۲ ص ۲۲۸

۸۷ - دین بدون نماز بی فایده است

چون رسول خدا از غزوه تبوک مراجعت نمود نمایندگان طائف از قبیله ثقیف خدمت رسول خدا شرفیاب شده و اظهار مسلمانی کردند ولی درخواست نمودند که ((معبد لات ))را خراب نکند و اجازه دهد که سه سال او را عبادت شود که حضرت نپذیرفت تا اینکه به یک ماه قانع شدند باز پذیرفته نشد ، درخواست دوم آنها این بود که ایشان را از نماز معاف بدارد ، حضرت فرمود : (( لا خیر فی دین لا صلاه فیه )) : دینی که نماز ندارد فایده ندارد

چون کاملا اسلام را پذیرفتند حضرت همراه ایشان مغیره بن شعبه و ابو سفیان بن حرب را فرستاد تا معبد لات را ویران کنند ، چون شروع به تخریب کردند زنان ثقیف با روهای باز و گریه کنان از خانه ها بیرون ریختند

مدرک :

المختصر فی تاریخ البشر ج ۱ ص ۱۴۹

((اعراب با آن زندگی فلاکت بار بقدری متکبر و مغرور بودند که حاضر به رکوع و سجود نبودند لذا از اسلام خود داری میکردند که در این باره داستانهائی نقل شده ، حتی شیادانی که بعد از رسول خدا ادعای پیغمبری میکردند اولین چیزی که برای جلب مرید انجام میدادند رکوع و سجود و گاهی اصل نماز را برمیداشتند و ساقط میکردند ، چنانکه در حالات مسیلمه کذاب و طلحیه نقل شده است - ع ))

۸۸ - خصال بد معاویه

حسن بصری میگفت : در معاویه چهار خصلت جمع بود که اگر نبود جز یکی حتما او را هلاک میکرد ، و آنها عبارتند از :

۱ - بدست گرفتن خلافت اسلامی بدون مشورت و مراجعه به آراء عمومی در صورتی که بقایای اصحاب رسول خدا و اشخاص با فضیلت در میان مردم بودند

۲ - جانشین کردن پسرش یزید ، در صورتی که او جوانی بود دائم الخمر و لباسهای حریر می پوشید و ساز و طنبور می نواخت

۳ -ادعا و ملحق نمودن زیاد به فرزندی ابوسفیان ، در صورتی که رسول خدا فرموده است : (( الولد للفراش و للعاهره الحجر ))

۴ - کشتن حجر بن عدی و یارانش ، لعن و نفرین باد بر معاویه از ناحیه حجر و یارانش

مدرک :

المختصر ج ۱ ص ۱۸۶

۸۹ - مادر فرزند کش

ام اوفی عبدیه خدمت عایشه وارد شد و گفت : چه میگویی در حق مادری که فرزند کوچک خود را کشته است ؟ عایشه گفت : آتش بر او واجب است گفت : چه میگوئی درباره زنی که بیست هزار نفر از فرزندان بزرگ خود را کشته است ، عایشه به کنیزانش گفت : دست این دشمن خدا را گرفته بیرونش کنید

مدرک :

عیون الاخبار ابن قتیبه ج ۱ ص ۲۰۲

۹۰ - ابوالعیناء و کنیز

ابوالعیناء گوید : کنیزی دیدم که با مسگری سخن میکرد و قسم یاد می نمود که دیگر بخانه مولای خود برنمیگردم ، من از آن کنیز سبب آن همه انکار را پرسیدم گفت : (( انه یواقعنی من قیام و یصلی قاعدا و یشتمنی باعراب و یلحن فی القران و یصوم فی الخمیس و الاثنین و یفطر فی رمضان و یصلی الظهر و یترک الصبح )) :

او با من ایستاده جماع میکند ولی نماز را نشسته میخواند ، مرا با حرکات صحیح فحش میدهد ولی قرآن را غلط میخواند ، روز پنجشنبه و دوشنبه را روزه میگیرد ولی در ماه رمضان روزه نمیگیرد ، نماز صبح را ترک میکند و نماز ظهر را بجا میآورد

مدرک :

نامه دانشوران ناصری

۹۱ - دروازه ساعات

ابن عساکر در تاریخ شام می نویسد : بدان جهت به یکی از دروازه های شام دروازه ساعت گویند که در کنار آن ساعتی درست کرده بودند که با آن ساعتهای روز را معلوم میکردند ، در آن مجسمه چند گنجشگ بود از مس ، و مجسمه ماری و زاغی بود از مس ، چون سر ساعت میشد مار بیرون آمده به سر گنجشگها صیحه میکشید و همچنین غراب بیرون آمده صدا میکرد ، از یکی از گنجشگها سنگ کوچکی به طشت میافتاد

مدرک :

کتاب علماء معاصرین : ص ۳۰۲ تاءلیف محدث جلیل حاج ملا علی خیابانی تبریزی مولود ۲۸ شوال ۱۲۸۲ قمری متوفای ۱۴ صفر سال ۱۳۷۶ قمری صاحب تاءلیفات عدیده از جمله ((وقایع الایام ))در پنج جلد

۹۲ - سر امام حسین و یزید

در کتاب الاتحاف بحب الاشراف می نویسد : چون سر مقدس اباعبداللهعليه‌السلام را به شام پیش یزید بردند ، یزید دستور داد پوشش را از روی سر برداشتند ، چون چشم یزید به سر افتاد مثل اینکه بویی استشمام کرد ، لذا گوشه لباسش را جلو دهان و دماغش گرفت و گفت :

(( الحمدالله الذی کفانا المون بغیرمونه کلما اوقدوا نارا للحرب اطفاها الله ))

دبا ، دایه یزید گوید : در این موقع نزدیک سر مطهر رفتم و دیدم از آن بویی از بوهای بهشتی مانند مشک خالص بلکه پاکتر از آن بلند است

مدرک :

علماء معاصرین ص ۲۹۰