باب بیستم: در برآوردن حاجت مؤمنان و کوشش در باره آن
و در احترام مؤمنان و شاد کردن آنان.
و در گرامیداشت مؤمنان و لطف به آنان و گرهگشاهی از امور آنان و در اهمیت دادن بکار مؤمنان.
(۵) ۱- ثواب الاعمال و امالی صدوق: به سندش تا امام ششمعليهالسلام
فرمود: خدا عز و جل به داودعليهالسلام
وحی کرد که یک بنده من یک حسنه بمن آرد و من بهشتم را به او روا دارم، داودعليهالسلام
گفت: پروردگارا آن حسنه چه باشد؟ فرمود: بنده مؤمنم را شاد کند و گر چه با یک دانه خرما باشد.
(۱) گوید داود گفت: شایسته است برای کسی که تو را شناخت که از تو امید خودش نبرد.
(۲) ۲- قرب الاسناد: به سندش تا آنکه گوید پرسش شد از رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
که کدام عمل بهتر است نزد خدا؟ فرمود: دنبال کردن شادی مسلمان، و گفته شد یا رسول الله دنبال کردن شادی مسلمان چه باشد؟ فرمود: سیر کردن گرسنگی او، و گشودن گره گرفتاری او، و پرداختن وام او.
(۳) ۳- امالی طوسی: به سندش تا سدیر که گفت نزد امام ششمعليهالسلام
بودم و مؤمن و حق واجب او ذکر شد و آن حضرت رو بمن کرد و فرمود: ای ابو الفضل برایت باز نگویم حال مؤمن را بدرگاه خدا؟ گفتم: چرا قربانت بفرما فرمود چون خدا جان مؤمن را بگیرد دو فرشته پاسدار او به آسمان بالا روند و گویند: پروردگارا بندهات و چه خوب بندهای بود، زود طاعت بود و کند معصیت، و تو جانش را گرفتی بسوی خود، بما پس از او چه فرمانی میدهی؟ خداوند جلیل جبار میفرماید: فرود شوید بدنیا و نزد گویندهام بمانید و تمجید و تسبیح و تهلیل و تکبیر مرا بگوئید و ثوابش را برای بنده من بنویسید تا وقتی او را از گورش برانگیزم.
سپس بمن فرمود، برایت افزون نکنم؟ گفتم: چرا فرمود: چون خدا بنده خود را از گورش برانگیزد نمونهای با او بدر آید و هر گاه که آن مؤمن هراسی از هراسهای روز قیامت را بیند آن نمونه گوید بیتابی مکن: غم مخور مژده گیر به شادی و کرامت خداوند سبحان تا آنکه برابر خدا عز و جل بایستد و حساب او را به آسانی برسد و فرمان بهشت به او بدهد و آن نمونه جلو او باشد و مؤمن به او گوید چه خوب است آنکه با من از گورم بدر آمد، پیوسته مرا به شادمانی و کرامت خدا عز و جل مژده دادی تا انجام شد، بگو تو که باشی؟ آن نمونه گوید: من همان شادی هستم که در دنیا بدل برادر مؤمنت درآوردی، خدا مرا آفرید تا بتو مژده دهم.
مجالس مفید از ابن قولویه مانندش را آورده ثواب الاعمال: به سندش مانندش را آورده (۴) ثواب الاعمال قسمت آخر حدیث را از چون برانگیزد خدا مؤمن را از گورش، تا آخر خبر آورده.من گویم برخی اخبار هم در باب اطعام مؤمن خواهد آمد.
(۵) ۴- امالی صدوق: به سندش از مشمعل اسدی: که گفت: یک سال برای حج بیرون شدم و بسوی امام صادق جعفر بن محمدعليهالسلام
برگشتم بمن فرمود: از کجا آمدی ای مشمعل؟ گفتم:
قربانت در حج بودم، فرمود: میدانی حاجی چه ثوابی دارد؟ گفتم نه تا شما بمن بیاموزید
(۱) فرمود: چون بنده خدا هفت بار گرد این خانه طواف کند و دو رکعت نماز طواف را بخواند و سعی کند میان صفا و مروه خدا شش هزار حسنه برایش بنویسد، و شش هزار گناه از او فرو ریزد و شش هزار درجه از او بالا برد، و شش هزار حاجت از او برآورد در دنیا و بمانند آن ذخیره کند برای آخرتش، گفتم به آن حضرت: قربانت این البته که بسیار است، فرمود به تو ثوابی پیش از این خبر ندهم؟ گوید: گفتم: چرا فرمود: برآوردن یک حاجت شخص مؤمن برتر است از یک حجه و یک حجه و یک حجه و شمرد تا ده حجت.
(۲) ۵- همان: به سندش تا ابی الاعز نخاس که شنیدم امام صادقعليهالسلام
میفرمود: برآوردن حاجت مؤمن برتر است از هزار حج مقبول با همه آدابش و از آزاد کردن هزار بنده برای رضای خدا، و پیشکش هزار است در راه خدا با زینتها و دهانههای آنها.
(۳) ۶- قرب الاسناد: به سندش تا پیغمبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
که فرمود: بخدا برآوردن حاجت یک مؤمن بهتر است از روزه یک ماه یا اعتکافش.
(۴) ۷- همان: به همان سند از پیغمبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود: هر که حاجت مؤمنی را برآورد خدا حوائج بسیار از او برآورد که کمترشان بهشت است.
(۵) ۸- همان: به سندش از امام صادقعليهالسلام
فرمود: مؤمن حاجتی از مؤمنی برآورده نکند جز که خدا تبارک و تعالی او را فریاد زند ثواب تو بر من است و به کمتر از بهشت برای تو رضایت ندهم.
گویم: در باب نوادر احوال پیمبران و جز آن گذشت خبر پیغمبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
که خدا او را به چیزهائی فرمان داده.
(۶) ۹- عیون به سندش تا امام صادقعليهالسلام
فرمود: راستی مردی از من حاجتی خواهد و من برای برآوردنش پیشدستی کنم مبادا از آن بینیاز گردد و زمینهاش از دست برود.
(۷) ۱۰- معانی الاخبار: به سندش از زراره که شنیدم امام باقرعليهالسلام
میفرمود: هر که آن کند که به او شده همانا پاداش برابر داده، و هر که دو برابر کند شاکر باشد، و هر که شاکر است ارجمند است، و هر که بداند هر خوبی کند به خود کرده باشد شکر و قدردانی مردم را کمبود نشمارد و از آنها مودت بیشتر نخواهد، و بدان که هر که حاجتی از تو خواهد آبرویش را در برابر تو محترم نشمرده و تو آبروی خود را گرامی دار و او را بیجواب مگذار.
(۸) ۱۱- امالی طوسی: به سندش تا امام صادقعليهالسلام
فرمود: هر که در کار انجام حاجت برادر مؤمن خود باشد خدا در کار انجام حاجت او هست تا در آن کار است.
(۱) ۱۲- همان: به سندش از امام صادقعليهالسلام
فرمود: خدا عز و جل آبرومندانی میان خلقش آفریده و آنان را در روی زمین بدنبال حوائج برادرانشان کشانده و سپاس را بزرگواری دانند خدا عز و جل دوست دارد اخلاق ارجمند را، و در ضمن خطاب به پیغمبرش به او فرموده: ای محمد (آیه ۴ سوره القلم) راستی که تو بر خلق عظیمی استواری" فرمود: مقصود سخاوت و خوشخوئی است.
(۲) ۱۳- مشکاة الانوار، از امام صادقعليهالسلام
فرمود: با مردم دغلی نکند تا بییار بمانی، (۳) و از او است که فرمود مؤمن برادر مؤمن است ستمش نکند و او را واننهد و با او دغلی نکند و غیبت او نکند و به او خیانت نکند و به او دروغ نگوید.
(۴) فرمودعليهالسلام
نسزد که مؤمن در هراس باشد از برادر مؤمن خود و دیگران زیرا مؤمن در سایه دینش عزیز و با قدرت است (۵) و از آن حضرت است که احترام میان خود و برادرت را از میان مبر که آن حیا را از میان بردارد و رعایت احترام مردانگی را برپا دارد (۶) و از امام ششمعليهالسلام
که فرمود: چون یکی از شماها در تنگنا افتاد به برادرش خبر دهد و به ضرر خود کمک نکند.
(۷) و از آن حضرتعليهالسلام
که: هر کس دین خدا را بزرگ داند حق برادران را بزرگ شمارد، و هر کس دینش را سبک گیرد برادرانش را هم سبک شمارد (۸) و از آن حضرت است که هر که برادرش از او حاجتی خواهد از روی نداری و او دریغ کند از وی با امکان و دارائی که خودش بتواند آن را برآورده کند یا از دیگری کمک گیرد خدا روز قیامت او را محشور کند دست به گردن بسته تا خدا از حساب خلق فارغ شود (۹) و از آن حضرت است که هر که با برادر مؤمنش برای انجام حاجت او برود و خیرخواه او نباشد بخدا و رسولش خیانت کرده.
(۱۰) و از امام باقرعليهالسلام
فرمود: بایست است بر مؤمن نصیحت، (۱۱) از حماد بن عثمان که نزد امام ششمعليهالسلام
بودم که مردی از یاران ما بر او وارد شد و آن حضرت به او فرمود: چرا برادرت از تو شکایت دارد؟ گفت گلهاش از اینست که من همه حقم را از او دریافت کردم، فرمود: گویا تو گرفتن حق خود را از او بدی به او ندانی؟ میدانی آنچه خدا عز و جل در قرآن یاد کرده که (۲۱ سوره الرعد) میترسند از بدی حساب" آیا میترسند که خدا جل ثنائه بر آنها جور کند، نه بخدا از آن نترسند و همانا میترسند که خدا بر آنها خردهگیری کند و آن را بدی حساب نامیده، آری هر که به برادرش خردهگیری کند به او بد کرده.
(۱۲) و از جعفر بن محمد بن مالک به روایتی که آن را برآورده تا آنجا که راوی گوید: به امام ششم گفتم: برادران ما متصدی کار شیطان شوند (کارمندی دولت جائر) برایشان دعا کنیم؟ فرمود:
به شما (شیعه) سودی میرسانند؟ گفتم: نه، فرمود: از آنها بیزار باشید من از آنها بیزارم.
(۱) ۱۴- کافی: به سندش تا امام باقرعليهالسلام
که میفرمود: رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود: هر که مؤمنی را شاد کند مرا شاد کرده و هر که مرا شاد کند البته که خدا را شاد کرده.
بیان: خدا را به حقیقت شادی نباشد و مقصود اثر شادیست که لطف و رحمت است یا به اعتبار اینست که چون خدای تعالی با اولیاء خود پیداست شادی آنان را بحساب خود گذاشته و خشم آنان را بجای خشم خود نهاده و ستم بر آنان را چون ستم بخود چنانچه در خبر آمده ما و شادی مؤمن به انجام کارهای شادیآور است چون پرداخت وام او یا خرجی دادن به او و یا پوشیدن تن او یا سیر کردن شکم گرسنه او، یا گره گشائی از گرفتاری او، یا برآوردن حاجت او یا پذیرش خواهش او، و بقولی مقصود جمعآوری کار پریشان مؤمن است که مایه شادی او است.
(۲) ۱۵- کافی: به سندش تا امام باقرعليهالسلام
که فرمود: لبخند به روی برادر مؤمن حسنه است، و دفع آزار از او حسنه است، و خدا عبادتی نشده که دوست تر داشته باشد از شاد کردن مؤمن.
بیان: حسنه یعنی سبب ثواب، بقول نهایه قذی خرده خاک یا کاه یا چرک و جز آنست که در چشم با آب و نوشیدنی افتد و در حدیث پیغمبر است که جماعتی بر خار در چشم فراهم آمدند یعنی مایه فسادند.
(۳) ۱۶- کافی: به سندش تا امام باقرعليهالسلام
که میفرمود: در ضمن مناجات خدا با بندهاش فرمود: راستی برایم بندهایند که بهشتم را بر آنها روا دارم و آنها را در آن حاکم سازم (که هر طور بخواهند باشند) موسی گفت: پروردگارا آنها کیانند که بهشت را بر آنها روا داری و در آن حاکم سازی؟ فرمود: هر که مؤمنی را شاد کند.
سپس آن حضرت فرمود: مؤمنی در کشور حاکم جباری بود و آن حاکم بوی دست انداخت و مؤمن از او گریخت و کشور بتپرستان رفت و ه بمنزل یک بتپرست وارد شد و وی او را سایه سری داد و با او خوش برخورد و او را مهمان خود کرد و پذیرائی نمود و چون مرگ آن بت پرست رسید خدا عز و جل به او وحی کرد که: به عزت و جلالم سوگند اگر تو را در بهشتم جایی بود تو را در آن جا میدادم ولی آن حرامست بر کسی که مشرک بمن بمیرد ولی ای آتش از او دور شو و او را نیازار، و خوراک او را در بامداد و پسین بیاورند، راوی گوید: گفتم در بهشت؟
فرمود: از هر جا خدا خواهد.
(۴) بیان: بهشتم را روا کنم برایشان یعنی چیزی جلو آنها را نگیرد از ورود بدان یا اینکه هر
(۱) جای آن خواهند جای گیرند چنانچه خدا از آنها گزارش داده که (۷۴ سوره الزمر) سپاس از آن خداست که بهشت را بما ارث داد تا جا گیریم در آن بهشت هر جا که بخواهیم و چه خوبست مزد کارکنان (خدا).
و آنان را در آن حاکم سازد" یعنی بر فرشتهها و حور و غلمان به هر چه خواهند فرمان دهند، یا هر که را خواهند شفاعت کنند و به بهشت درآورند (از این پس شرح لغت است که بدان نیازی نیست مترجم).
(۲) ۱۷- کافی: به سندش تا رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
که فرمود: محبوبترین عمل نزد خدا شاد کردن مؤمن است.
(۳) ۱۸- کافی: به سندش تا امام ششمعليهالسلام
فرمود: خدا عز و جل وحی کرد به داودعليهالسلام
که یکی از بندههایم حسنهای آورد که بدان بهشتم را برایش مباح کنم، و داود گفت: پروردگارا آن حسنه چه باشد؟ فرمود: برای بنده مؤمنم شادی آورد و لو با یک دانه خرما، داود گفت:
پروردگارا باید هر که ترا شناخت امیدش را از تو نبرد.
بیان: بسا که شادی آوردن نمونه باشد برای هر کردار خوب مقبول چنانچه وارد است هر که خدا از او یک عمل را قبول کند او را عذاب نکند.
(۴) ۱۹- به سندش تا امام ششم که فرمود: هر کدام شما مؤمنی را شاد کند در دل نگیرد که تنها او را شاد کرده بلکه بخدا که ما را هم شاد کرده بلکه بخدا که رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
را هم شاد کرده.
(۵) ۲۰- کافی: به سندش تا امام باقرعليهالسلام
که میفرمود: دوست تر اعمال نزد خدا عز و جل شاد کردن مؤمن است به یک سیر کردن مسلمانی یا پرداخت وام او.
بیان: مقصود از مسلمان در اینجا همان مؤمن است و اشعار دارد به اینکه ایمان نمائی کافی است برای آن و این دو تا نمونهاند.
(۶) ۲۱- کافی: به سندش تا امام ششمعليهالسلام
که فرمود: در حدیثی طولانی چون خدا بنده مؤمنش را از گور برانگیزد با او نمونهای بدر آید که جلو او باشد و هر جا مؤمن هراسی از هراسهای عرصه قیامت را بیند آن نمونه به او گوید: نترس، غم مخور، مژده گیر بشادی و احترام از خدا عز و جل تا بایستد آن مؤمن در پیشگاه خدا عز و جل و حساب آسانی از او بکند و فرمان بهشت به او بدهد و آن نمونه در جلو او باشد و مؤمن به او گوید: رحمت خدا بر تو چه خوب چیزی که با من از گورم بدر آمدی و پیوسته بمن مژده شادی و احترام از خدادادی تا آن را دیدم
(۱) بگو که تو کیستی؟ در پاسخ گوید: من همان شادیم که در دنیا به برادر مؤمن خود دادی، خدا عز و جل مرا از آن آفریده تا به تو مژده دهم.
(۲) بیان: مثال (که آن را به نمونه ترجمه کردیم) به قول شیخ بهائی قد صورت است و گفته:
یقدم بر وزن یکرم یعنی او را دلیر میکند که نترسد و بسا که بر وزن ینصر باشد یعنی جلو او باشد (چنانچه ترجمه شد) چنانی که خدا فرموده (۹۸ سوره هود) جلو باشد بر قوم خود در روز قیامت" تا گوید:" من همان شادیم" بقول شیخ نامبرده: دلالت دارد بر تجسم اعمال در آخرت، و خبری هم آمده که اعتقادات هم مجسم میشوند، و اعمال خوب و اعتقادهای درست به صورتهای درخشان و زیبا پدید شوند و برای صاحبان خود مایه شادی و خرمی کامل باشند و کارهای بد و عقیدههای نادرست بصورتهای تاریک و زشت پدید شوند و مایه اندوه و درد بیپایان گردند چنانچه گروهی از مفسران در تفسیر آیه (۳۰ سوره آل عمران) گفتند که روزی که دریابد هر کس آنچه کرده از خوبی حاضر شده و آنچه کرده از بدی دوست دارد میان او و آن کردار بد امد بعیدی باشد" و بدان رهنماید قول خدای تعالی (۶- ۸ سوره الزلزال) و روزی که باز گردند مردم پراکنده (دسته دسته) تا بینند اعمال خود را پس هر کس مثقال ذرهای کار خوب کرده آن را بیند، و هر کس به اندازه مثقال از کار بد کرده آن را بیند، و هر که گفته مقصود اینست که سزای آن عمل را بیند دور افتاده از حق پایان کلام شیخ.
و من گویم: بسا معنی اینکه گوید من شادیم اینست که به سبب شادی آفریده شدم نه خود او باشد چنانچه دلیل آنست که گفته: خدا مرا از آن آفریده و حاصل آنکه میشود آیات و اخبار در این باره را تفسیر کرد به اینکه خدای تعالی در برابر اعمال خوب صورتهای خوب آفریند تا خوبی آنها را به مردم آشکار کند، و در برابر اعمال بد صورتهای زشت آفریند تا زشتیهای آنها را بنماید و نیازی نیست بگفتاری مخالف خود که درست نیاید جز با تاویل معاد و اینکه معاد با قالب مثالی است نه همان جسد دنیوی و برگشت آن به یک امور خیالی است نه حقیقی و اشاره دارد بدان اینکه دنیا و آخرت را تشبیه کنند به دو حالت خواب و بیداری و گویند که امور عرضی چون اعمال در حال بیداری جسم باشند در حال خواب، و این مایه بی دینی و بیرون شدن از مسلمانیست، و بسیاری از یاران متاخرین ما پیرو فیلسوفان دیرین و متاخرین و مشائین و اشراقیین شدند در مذهب آنان، و غفلت کردند از اینکه لازم آن مخالفت با ضروریات دین است و خدا است توفیقبخش پایداری بر حق و یقین
(۳) ۲۲- کافی: به سندش تا محمد بن جمهور که نجاشی یک دهقان بود و کارگزار اهواز و فارس (۱) شد و یکی از کارمندان او به امام ششم گفت: در دفتر نجاشی بر من بدهی مالیاتی است و او مؤمن است و فرمانبر از شما است اگر صلاح بینی برای من نامه به او بنویسی گوید امام ششم برای او نوشت:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ شاد کن برادرت را تا خدا شادت کند گوید: چون نامه او رسید در مجلس رسمی خود بود و آورنده صبر کرد تا خلوت شد و نامه را بدست او داد و گفت این نامه امام ششمعليهالسلام
است، و نجاشی آن را بوسید و بر دیده خود نهاد و به او گفت: چه حاجتی داری؟ گفت بدهی خراج در دفتر تو دارم، به او گفت: چه اندازه است؟ پاسخ داد ده هزار درهم، و او دفتردار خود را خواست و فرمودش آن را بپردازد و از دفتر بیرون کشد، و فرمود:
برای سال آینده هم این مبلغ را برای او ثبت کنند و به آورنده نامه گفت: آیا تو را شاد کردم؟
گفت: آری قربانت، و فرمود مرکبی و کنیزی و غلامی هم به او دادند و یک دست جامه هم بدان افزودند با جامهدان، در هر بار میگفت: آیا تو را شاد کردم او هم میگفت: آری قربانت، و هر بار که میگفت: آری برایش افزون میکرد تا فارغ شد، سپس به او گفت: فرش این اتاقی را که من در آن نشستم با خود ببر چون که نامه مولایم را در آن بدستم دادی و هر حاجتی داری پیش من بیاور، گوید آن را انجام داد و از آن پس بدر آمد و بار دگر به حضور امام ششمعليهالسلام
رسید و داستان را چنانچه بود برای آن حضرت باز گفت، و آن حضرت به آنچه انجام داده بود شاد شد و آن مرد گفت: یا ابن رسول الله گویا آنچه با من انجام داده بخوبی شما را شاد کرد فرمود:
آری بخدا البته که خدا و رسولش را هم شاد کرده.
(۲) روشنگری: از کتب رجال برآید که نام این نجاشی عبد الله است و هشتمین پدر احمد ابن علی نجاشی مؤلف رجال مشهور است و بقول قاموس نجاشی بیاء تشدیددار است و بیتشدید شیواتر است و نونش زیر دارد یا شیواتر است.
دهقان: لفظ عربی شده است و به کدخدای ده و بر بازارگان، و صاحب مال و ده بکار رود
اهواز بقول قاموس نه بخش است میان بصره و فارس که هر کدام را نامی است و همه را اهواز خوانند و مفرد ندارد و آنها رامهرمز، عسکر، مکرم، شوشتر، جندیسابور و شوش، سرق، نهرتیری، ایذج و مناذرند.
دیوان دفتر حساب مالیات است و حقوق قشون و بقول مصباح معرب است و اصل آن دوان است که جمع آن دواوین آمده، و گفتند عمر نخست کس است که دواوین عرب را برای کارمندان و دیگران بنیاد کرده.
(۱) خراج: آنچه که سلطان از زمینها ستاند و کرایه زمینها که به زور فتح شده (و از آن دولت اسلام است).
(در تفسیر اداء و اخراج چند احتمال آورده که ترجمهاش سود عمومی ندارد مترجم).
(۲) ۲۳- کافی: به سندش تا ابان بن تغلب گفت: پرسیدم از امام ششمعليهالسلام
از حق مؤمن بر مؤمن، در پاسخ فرمود حق مؤمن بر مؤمن بزرگتر است از اینها اگر بشما باز گویم ناسپاسی کنید و انجام ندهید راستش مؤمن چون از گورش در آورده شود با او نمونهای از گورش بدر آید به او گوید مژده گیر به احترام از جانب خدا و به شادی و مؤمن به او گوید خدایت مژده بخوبی دهد، فرمود: سپس با او براه افتد و همان گونه به او مژده دهد، و چون به هراسی گذرد گویدش این برای تو نیست و چون به خیری گذرد گوید: این از آن تو است، و پیوسته با اوست در امانش میدارد از آنچه میترسد و مژدهاش میدهد بدان چه دوست دارد تا به همراهش در پیشگاه خدا بایستد و چون خدا فرمان بهشت به او دهد آن نمونه به او گوید: مژده گیر که خدا عز و جل فرمانت داد بسوی بهشت، فرمود: پس به او گوید: تو کیستی رحمت خدا بر تو باد؟ که به من مژده میدهی از هنگامی که از گورم در آمدم و همدمم شدی در راه، و بمن از پروردگارم گزارش دادی میگوید من شادی هستم که تو به برادرانت در دنیا ارزانی میداشتی، از آن آفریده شدم تا به تو مژده دهم و با تو همدم باشم.
بیان: بزرگتر است از آن" چون از پرسش او دریافت یا از دل او خبر داشت که این حق را کم و آسان میشمارد فرمود: حق مؤمن از آن بزرگتر است یعنی از آنچه تو گمان کردی، یا چون از کلام پرسشگر پدید بود که میشود آن را به آسانی بیان کرد یا در بیان آن مفسده نیست فرمود:" شما کافر میشوید" و بیان این جمله و توجیه آن گذشت و بقولی میشود آن را با تشدید ماء خواند یعنی اکثر مؤمنان را تکفیر میکنید و در میمانید از اداء آن حقوق و از عذرخواهی در ترک آنها، یا مقصود اینست که آن حقوق را در پرده میکنید و نمیپردازید، یا اینکه آنها را به اور ندارید و سبب کفر شما شود.
و گویم: شناختی که کفر چند معنا دارد که ترک واجبات بلکه امور مستحبه مؤکده یکی از آنها است.
(۳) ۲۴- کافی: به سندش تا رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
که فرمود: دوست تر اعمال بدرگاه خدا شاد کردن مؤمن است به اینکه او را از گرسنگی برهانی، یا گره گرفتاریش را بگشائی.
بیان: ذکر این دو برای نمونه است نه انحصار بهمین دو تا باشد.
(۴) ۲۵- کافی: به سندش تا امام ششمعليهالسلام
فرمود: هر که مؤمنی را شاد کند خدا عز و جل از
آن شادی مخلوقی آفریند (۱) که هنگام مردن وی به او برخورد و به او گوید: مژده گیر ای دوست خدا بکرامت و رضوان خدا، و همیشه با او بماند تا به گورش رساند و همین را به او بگوید، و چون زنده شود او را دیدار کند و به او همین مژده را دهد و در هر هراسی با او باشد و به او مژده دهد و همین را به او گوید، و آن مؤمن از او بپرسد که تو کیستی رحمت خدا بر تو و پاسخ گوید: من همان شادی باشم که بر فلان ارزانی داشتی.
بیان: از آن سرور" یعنی بسبب آن و این مؤید آنست که گفتیم تجسم عمل نیست.
(۲) ۲۶- کافی: به سندش تا امام ششمعليهالسلام
که کسی نزد آن حضرت بود و آن حضرت این آیه را خواند (۵۸ سوره الاحزاب) و آنان که آزار دهند مؤمنین و مؤمنات را بدون سببی که خودشان کرده باشند البته که بهتان و گناه روشنی بر دوش گرفتند" راوی گوید: آن حضرت فرمود: پس ثواب کسی که شادی برای مؤمن آورد چه باشد من گفتم: قربانت ده حسنه باشد، فرمود: آری بخدا و هزار هزار حسنه.
روشنگری: بیسبب" یعنی بیجنایتی که برای آن سزاوار آزار باشند" بهتانی به دوش گیرند" یعنی کار بد بزرگتر کنند که گناه به همراه بهتانست و آن دروغ بستن بر دیگری است رو در روی او و آزارشان را چون بهتان دانسته، و به قولی مقصود آزار زبانیست و آن دروغ بستن بر دیگری است که در آن بهتان هم باشد و اثم مبین یعنی گناه آشکار طبرسی چنین گفته و بیضاوی گفته: به قولی این آیه در باره منافقان نازل شد که علیعليهالسلام
را آزار میکردند.
و گویا غرض از خواندن این آیه آماده کردن مخاطب است که خوب گوش دهد و آگاه کردن بر اینکه اگر آزارشان بدین حساب باشد احترام و شاد کردنشان بر عکس آنست این در صورتی است که خواننده آیه امام باشد و بسا که راوی باشد و اینکه گفته: ده حسنه برای قول خدای تعالی است (۱۶۰ سوره الانعام) هر که حسنه آورد ده برابرش دارد" و اینکه امام آن را تصدیق فرمود یا برای اینست که ده تا در ضمن هزار هزار هست یا برای اینکه کمترین ثواب آنست و به بالا بودن اخلاص و درجه شادی تا هزار هزار هم میرسد برای آنکه خدای تعالی فرموده (۲۶۱ سوره البقره) و چند برابر کند برای هر که خواهد".
(۳) ۲۷- کافی: به سندش تا امام ششمعليهالسلام
فرمود: هر که شادی به مؤمنی ارزانی دارد او را بر رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
ارزانی داشته و هر که آن را به رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
ارزانی دارد آن را بخدا رسانده، و چنانچه هر که بدو غمی رساند.
بیان: شادی را بخدا رسانده" تعبیر مجازیست یعنی خدا بوی نظر لطف کند چنانچه گذشت
(۱) ۲۸- کافی: به سندش تا امام ششمعليهالسلام
که فرمود: هر مسلمانی به مسلمانی برخورد و او را شاد کند خدا عز و جل او را شاد کند.
بیان: مقصد و از مسلمان مؤمن است.
(۲) ۲۹- کافی: به سندش از امام ششمعليهالسلام
فرمود: دوست ترین اعمال نزد خدا عز و جل شاد کردن به سیر کردن شکم گرسنه او یا گرهگشائی از او یا پرداخت وام او.
(۳) ۳۰- کافی: به سندش از امام ششمعليهالسلام
فرمود: هر کس از چهره برادر مؤمنش خاشاکی بر گیرد خدا عز و جل برایش ده حسنه بنویسد و هر کس به روی برادرش لبخندی زند یک حسنه دارد.
(۴) ۳۱- کافی: به سندش تا امام ششمعليهالسلام
فرمود: هر کس به برادرش مرحبا (خوشامد) گوید خدا برایش تا روز قیامت مرحبا نویسد.
بیان: تا روز قیامت" یعنی تا قیامت برایش مرحبا نویسد یا ثوابش را تا قیامت برای او نویسد یا او را بدین خطاب تا قیامت مفتخر سازد و برای آن رحمت بدو فرستد یا مقصود این است که تا قیامت مورد لطف و رحمت خدا باشد، و در آن اظهار شادمانی است از دیدار آن برادر.
(۵) ۳۲- کافی: به سندش تا امام ششمعليهالسلام
فرمود: هر کس به آمدن برادر مسلمانش نزد او گرامیش دارد همانا خدا عز و جل را گرامی داشته.
(۶) ۳۳- کافی: به سندش تا رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
که فرمود: نباشد در امتم بندهای که لطفی به برادرش در راه خدا کند جز که خدا یکی از خدمتکاران بهشت را بخدمت او گمارد.
(۷) ۳۴- کافی: به سندش تا رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود: هر که گرامی دارد برادر مسلمانش را به یک کلمه مهرآمیز و گره از گرفتاری او بگشاید پیوسته در سایه کشدار رحمت خداست تا در آن کار است.
بیان: (لفظ لطف را با مشتقات آن از قاموس تفسیر و شرح کرده و گفته) ظل الله الممدود یعنی همیشه کشدار بدون برگشت و پیچش و بیتفاوت و کم و بیش اشاره است بقول خدای تعالی (۳۰ سوره الواقعه)(
وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ
)
یا مقصود اینست که همیشه در سایه حمایت و رعایت خداست و رحمتش بر او فرود آید، اندر آن کار است که گرامیداشت او است.
(۸) ۳۵- کافی: به سندش از جمیل که شنیدم امام ششمعليهالسلام
میفرمود: از امتیازاتی که خدا
(۱) عز و جل به مؤمن داده اینست که نیکی برادرانش را به او یاد داده و گر چه اندک باشد، نیکی نباید که بسیار باشد، و اینست که خدا عز و جل در قرآنش میفرماید (۱۰ سوره الممتحنه) و پیش میدارند بر خودشان (برادر دینی را) و گر چه خود بدان نیاز دارند" و بدنبالش فرموده و هر کس از دریغکاری خویش محفوظ ماند هم آنانند که رستگارانند" سپس آن حضرت فرمود: هر که خدا آن را بوی آموخته دوستش دارد و هر که را خدا دوست دارد تبارک و تعالی بپردازد به او مزدش را روز قیامت بی حساب و اندازه و آنگاه فرمود: ای جمیل این حدیث را برای برادرانت روایت کن زیرا که آن تشویق به نکوکاریست برای برادرانت.
(۲) روشنگری: بیاموز به او نیکی به برادران را" یعنی ثواب نیکی را یا تعریف کنایه از توفیق بکار است.
برای آنکه خدا میگوید" گواه آوردن آیه برای اینست که خدا ایثار فقیر را ستوده با آنکه توانا به کثیر نباشد و دانسته شود که نیکی کردن به بیش داشتن وابسته نیست.
(
وَ یُؤْثِرُونَ عَلی أَنْفُسِهِمْ
)
یعنی محتاجان دیگر را بر خود مقدم میدارند و گر چه حاجت و فقر عظیم دارند
مشهور اینست که این آیه در باره انصار نازل شد که مهاجران را در هر چه داشتند بر خود مقدم میداشتند و به روایت عامه این آیه در باره امیر مؤمنانعليهالسلام
نازل شده که با همه خاندانش سه روز چیزی نخوردند و آن حضرت یک دینار وام گرفت و مقداد را دید که از حالش فهمید گرسنه است و دینار را به او داد، و این آیه به همراه مائده از آسمان فرود آمد، و به هر تقدیر حکم آیه در باره دیگران هم رواست
(۳) ۳۶- کافی: به سندش از مفضل که امام ششمعليهالسلام
فرمود: راستی که مؤمن به برادرش تحفه میدهد، من گفتم: تحفه چه باشد؟ فرمود: زیرانداز، متکا، خوراک و پوشاک و سلام کردن، و بهشت سرکشد تا به او عوض دهد، و خدا عز و جل به او وحی کند من خوراک ترا به اهل دنیا حرام کردم مگر پیغمبر یا وصی پیغمبر باشد، و چون روز قیامت شود خدا به او وحی کند اکنون عوض تحفههای دوستانم را بده و از آن و از کنیزانی و غلامانی درآیند با طبقهائی که سرپوش لؤلؤ دارند، و چون مردم محشر نگاه کنند به دوزخ و هراس آن و بهشت و آنچه در آنست عقل از سرشان بپرد و از خوردن سرباز زنند، و جارچی از زیر عرش فریاد کشد راستی خدا حرام کرد دوزخ را به هر که از خوراک بهشت بخورد و آن مردم دست دراز کنند و بخورند.
بیان: گفتم راوی و جوابش میان سخن امام واقع شده که به سلام ختم شود.
بهشت سرکشد" یعنی برآید تا عوض تحفه و خوراک را در دنیا بپردازد فورا، و بقولی
این مثل است برای بیان استحقاق شدید تحفه دهنده.
" بر اهل دنیا" یعنی تا در دنیا باشند (۱) ۳۷- کافی: به سندش تا امام باقرعليهالسلام
فرمود: واجبست بر مؤمن که تا هفتاد گناه کبیره مؤمن را بپوشاند و فاش نکند.
بیان: اختصاص به هفتاد برای اینست که اگر از آن بگذرد غالبا متجاهر بفسق باشد و احترامی ندارد، و بسا تفسیر شود به مطلق کثرت نه بدین شماره خاص چنانچه در تفسیر (۸۰ سوره برائه) و اگر برای آنها هفتاد بار آمرزشخواهی" گفتند و تخصیص جز به همان گناهانی که نسبت بخود آن مؤمن کند چون آزار و دشنام و مانند آنها دور از ظاهر است، و مضمون آن به وجوب نهی از منکر هم منافات ندارد چنانچه گذشت، و تفسیر آن به اینکه در صورتیست که پس از هر گناه کبیره توبه کند تا همیشه گناه مستور یکی باشد درست نیست مگر آنکه تفسیر به مطلق کثرت شود.
(۲) ۳۸- کافی: به سندش تا اسحاق بن عمار که امام ششمعليهالسلام
بمن فرمود: ای اسحاق تا توانی به دوستانم نیکی کن که مؤمنی به مؤمنی نیکی نکند و به او کمک نرساند جز که در چهره ابلیس خراشی افتد و در دلش زخمی پدید شود.
بیان: زخم دل کنایه از غم سنگین و پایدار است.
(۳) ۳۹- امالی طوسی: به سندش تا گوید سدیر صیرفی بحضور امام ششمعليهالسلام
رسید و آن حضرت به او گفت: ای سدیر بسیار نشود دارائی کسی جز که حجت خدا بر او گرانتر گردد و اگر بتوانید آن را از خود دور کنید بکنید، گفت: یا ابن رسول الله بچه وسیله؟ فرمود: با انجام حوائج برادرتان با اموالتان الخبر.
(۴) ۴۰- همان: به سندش تا رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
که فرمود: هر که از برادر خود حاجتی برآورد، چون کسی است که روزگاری خدا را عبادت کرده گویم این خبر به تمامی در باب دعاء بر مؤمن خواهد آمد.
(۵) ۴۱- همان: به سندش تا امام ششمعليهالسلام
که فرمود: هر که دینش را بزرگ دارد برادرانش را هم بزرگ دارد، و هر که دینش را سبک گیرد برادرانش را هم سبک شمارد، ای محمد با مال و طعام خود کسی را برگزین که او را برای خدا عز و جل دوستداری.
(۶) ۴۲- همان: به سندش تا امام ششمعليهالسلام
فرمود: هر که وسیله برادرش شود به میانجیگری در دفع زیانی یا جلب نفعی خداوند او را پایدار سازد در روزی که پاها در آن لغزانند.
(۷) ۴۳- همان: به سندش تا رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
که خدا تبارک و تعالی به داودعليهالسلام
وحی کرد ای
(۱) داود راستی بندهای روز قیامت حسنهای بمن آورد و برای همان او را در بهشت حاکم سازم، داود گفت پروردگارا آن چه بنده است که با حسنهای او را حاکم سازی در بهشت؟ فرمود: بنده مؤمنی که در باره حاجت برادرش کوشا باشد و دلش خواهد که آن را برآورد، آن حاجت برآورده شود یا نشود.
(۲) ۴۴- عیون: به سندش تا گوید: امام صادقعليهالسلام
به یکی از مردم نوشت: اگر خواهی کارت بخوبی ختم شود تا هنگام جا ن دادن و در کار بهترین اعمال باشی خدا را بزرگ دار از اینکه نعمتهایش را در نافرمانیهایش مصرف کنی، و بحلم او در باره خودت مغرور شوی، و گرامی دار هر که را یافتی از ما یاد میکند و یا در راه دوستی ما است، از آن پس بر تو نیست که او راستگو است یا دروغگو تو به نیت خیرت برسی و او عهدهدار دروغ خود باشد.
(۳) ۴۵- امالی صدوق: در خبر مناهی النبیصلىاللهعليهوآلهوسلم
است که: آگاه باش هر که برادر مسلمانی را گرامی دارد خدا عز و جل را گرامی داشته.
(۴) ۴۶- ثواب الاعمال: به سندش تا اسحاق بن عمار که امام ششمعليهالسلام
فرمود: ای اسحاق هر که یک بار به این خانه کعبه طواف کند خدا هزار حسنه برایش نویسد، و هزار سیئه از او محو کند و هزار درجه از او بالا برد، و هزار درخت در بهشت برایش بکارد و ثواب آزاد کردن هزار بنده برایش نویسد تا چون به ملزم (برابر خانه کعبه در سمت جنوب) رسد خدا هشت در بهشت را به رویش گشاید و به او گفته شود از هر کدام خواهی داخل شو گوید: گفتم قربانت اینها همه از آن کسی است که طواف کند؟ فرمود: آری، آیا به تو خبر ندهم بدان چه برتر از آنست؟
گوید: گفتم چرا، فرمود: هر که حاجتی از برادر مؤمنش برآورد خدا برایش طوافی نویسد و طوافی تا بشمار دهم رسید.
(۵) ۴۷- همان: به سندش تا امام چهارم، فرمود: هر که حاجت برادرش برآورد، حاجت خدا را برآورده، و خدا صد حاجت از او برآورد که یکی از آنها بهشت است، و هر کس گره غمی از برادرش بگشاید خدا گره هر غم او را در قیامت بگشاید تا هر چه باشد: و هر که او را یاری دهد در برابر ستمکارش خدا به او یاری دهد در گذشتن از صراط، آنجا که قدمها در افتند و هر که در حاجتی از او کوشد تا آن را برآورد و وی را بدان شاد کند چنانست که رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
را شاد کرده و هر که او را در تشنگی وی سیراب کند خدا از شراب دربسته بهشت به او بنوشاند، و هر که او را در گرسنگی خوراک دهد خدا از میوههای بهشت به او بخوراند، و هر تن لختش را بپوشاند خدا او را از استبرق و دیبای بهشت بپوشاند، و هر که جامهای به او پوشاند گر چه برهنه نیست تا نخی از آن جامه بر تن او است در ضمانت خداست، و هر که کفایت کند او را از کاری که خواری دارد (۱) و آبرویش را نگهدارد و دست بخششی به او رساند، خدا از ولدان جاویدان بهشت بخدمت او گمارد، و هر که او را بر پاکش خود سوار کند خدا روز قیامت او را سوار بر یک شتر بهشتی به موقف محشر آورد که بدان بر فرشتهها ببالد، و هر که پس از مرگش او را کفن پوشاند گویا او را از روزی که مادرش زائیده تا روزی که مرده پوشانده است، و هر که به او همسری دهد که آرامش او باشد و همدم او خدا در گورش همدم او گرداند کسی را بصورت محبوبترین خاندانش نزد او، و هر که هنگام بیماریش از او عیادت کند فرشتهها او را در میان گیرند و برایش دعا کنند تا برگردد و گویند خوش باش و خوش باشد برایت بهشت، بخدا که برآوردن حاجت او دوست تر است نزد خدا از روزه دو ماه پی در پی با اعتکاف هر دو ماه در ماه حرام.
(۲) ۴۸- همان: به سندش تا امام ششمعليهالسلام
، فرمود: هر که شاد کند مؤمنی را خدایش روز قیامت شاد کند و به او گفته شود از پروردگارت آرزو کن هر چه خواهی که تو دوست داشتی در دنیا اولیاء او را شاد کنی، و هر چه آرزو کند به او داده شود و خدا از پیش خود برایش فزاید آنچه بر دلش در نیاید از نعمت بهشت.
(۳) ۴۹- همان: به سندش تا پیغمبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
هر که برخورد کند با برادرش بدان چه شادش کند تا او را شاد کند خدا روز قیامت او را شاد کند، و هر که با برادرش برخورد کند بدان چه او را بد آید که بدی به او کند بد رساند خدا بدو روزی که دیدارش کند.
(۴) ۵۱- همان: به سندش تا رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
که فرمود: بندهای نباشد که خاندانی را شاد کند جز که خدا از آن شادی خلقی آفریند تا روز قیامت نزد او آید تا هر بار که او سختی بیند به او گوید: ای دوست خدا نترس تا بوی گوید: تو کیستی؟ رحمت خدا بر تو که اگر همه دنیا از من بود آن را برای تو چیزی بحساب نمیآوردم و او پاسخ دهد من همان شادیم که بر آل فلان ارزانی داشتی.
(۵) ۵۲- همان: به سندش از امام کاظمعليهالسلام
فرمود: در بنی اسرائیل مرد مؤمنی بود که همسایه کافری داشت، و او بمرد مؤمن نرمش میکرد و به او در دنیا احسان میکرد، و چون آن کافر مرد خدا در دوزخ خانهای گلی برایش ساخت که او را از سوز آن حفظ میکرد و خوراکش از غیر دوزخ به او میرسید، و به او گفته شد، این بسزای آن است که به همسایه مؤمنت ارزانی داشتی که فلان پسر فلان بود از نرمش و احسانی که به او میکردی در دنیا.
(۶) ۵۳- همان: به سندش تا میسر از امام ششمعليهالسلام
فرمود یک مؤمن شما روز قیامت گذر کند به او مردیکه با او در دنیا آشنا بوده و فرمان دادند که او را به دوزخ برند و فرشته او را میبرد، فرمود: به آن مؤمن میگوید ای فلانی بداد من برس، من در دنیا بتو نیکی میکردم و حاجتی
که میخواستی برمی آوردم، آیا امروز عوضی نداری؟ آن مؤمن بفرشته موکل بر او گوید: او را رها کن، فرمود: خدا گفته آن مؤمن را بشنود و به آن فرشته فرماید گفته مؤمن اجراء کن و او را رها کند.
(۱) ۵۴- همان: به سندش از امام ششم، فرمود: مسلمانی حاجت مسلمانی روا نکند جز که خدا به او فریاد کند ثواب تو بر من باشد و جز بهشت برای تو رضا ندهم.
(۲) ۵۵- قصص الأنبیاء (خطی) به سندی تا امام ششمعليهالسلام
فرمود: در زمان موسیعليهالسلام
پادشاه جباری بود که حاجت مؤمنی را به میانجیگری بنده صالحی برآورد، و آن پادشاه جبار و آن بنده صالح در یک روز مردند و مردم برای آن پادشاه به سوک نشستند و تا سه روز بازار را بستند و آن مرد صالح در خانهاش روی زمین ماند و جانوران زمین گوشت رویش را خوردند و موسی پس از سه روز جنازه او را دید و گفت: پروردگارا او دشمن تو بود و این دوست تو و خدا به او وحی کرد ای موسی، این دوست من از آن جبار حاجتی خواست و آن را برآورد و از طرف مؤمن به او عوض دادم (با آن احترام شایان مردم) و جانوران زمین را بر زیبائیهای روی مؤمن مسلط کردم بسزای درخواستش از آن جبار.
(۳) ۵۶- همان: به سندش تا امام باقرعليهالسلام
فرمود: خدای تعالی به موسی وحی کرد که یکی از بندگانم با حسنهای بمن تقرب جوید و من او را حاکم در بهشت کنم، موسی گفت، آن حسنه کدامست؟ فرمود: با روی در حاجت مؤمن.
(۴) ۵۷- همان: به سندش تا امام باقرعليهالسلام
که در گفتگوی خدا با موسی این بود که فرمود:
مرا بندهها است که بهشتم را برایشان مباح کنم و آنها را در آن حاکم سازم موسی گفت: آنها کیانند؟ فرمود: هر که مؤمنی را شاد کند.
(۵) ۵۸- فقه الرضا، روایت داریم که خلق عیال خدایند و دوست تر خلق نزد خدا آنکه خاندانی را شاد کند، یا با برادرش در حاجت او راه رود.
(۶) ۵۹- مصباح الشریعه: امام صادقعليهالسلام
فرمود: دست دادن با برادران دینی از محبت خدا به آنان ریشه دارد پیغمبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود: به هم دست ندهند برادران برای خدا عز و جل جز که گناهانشان بریزد تا برگردند به روزی که مادرشان آنها را زائیده، و هر کدام بیشتر یار خود را دوست دارد و بزرگ شمارد فزونی دارد، و هر کدام دیندارتر است باید بیشتر بیارش از فوائدی که خدا به او داده بیفزاید، و او را به استقامت و رضا و قناعت رهنماید، و به رحمت خدا مژده دهد و از عذابش بیم دهد و بدان چه خدایش رهنموده دلالت کند، و بر دیگریست که به رهنمودن او تبرک جوید، و به راهی که او را بخواند بچسبد با پناه گرفتن بخدا و یاری جستن به او که بدان توفیقش دهد.
(۱) به عیسی بن مریم گفتند چگونه صبح کردی؟ فرمود: چگونه صبح کند کسی که بدست ندارد آنچه را امید دارد، و نتواند در جلو آنچه حذرداردش بایستد، فرمان بطاعت دارد و نهی از گناه، و از خود فقیرتر نبینم.
(۲) به اویس قرنی گفتند: چگونه صبح کردی؟ گفت: چه صبحی دارد آنکه در صبح نداند تا شب میماند و در شب نداند به صبح میرسد (۳) ابوذر گفت: صبح کردم شاکر پروردگارم و شاکی از خودم.
(۴) پیغمبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود: هر که صبح کند و همت او جز خداست صبح کرده در زمره زیانکاران تجاوزگران.
(۵) لقمان گفت پسر جانم توبه را پس مینداز که مرگ ناگهانی میرسد (اضافه این جمله در نسخه کمپانی مناسب این باب نیست از پاورقی ص ۳۰۷).
(۶) ۶۰- تفسیر امام: رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمودند در پیروان ما کسی باشد که خدای تعالی به او بخشد در بهشتها از درجات و منازل و خیرات آنچه که دنیا و همه خیرات او در برابرش چون یک ریگ باشد در بیابان بیپایان و او کسی نباشد جز آنکه بیند برادر خود را فقیر و برای او تواضع کند و گرامیش دارد و به او خرجی دهد و نگهداریش کند با بذل آبروی خود تا بینند فرشتههای گماشته بدان منازل و کاخها که چندان شوند تا فزونی آنها چنان باشد که این خانه کوچک نماید در برابر آنچه شما دیدید چه که از عظمت و بزرگی و وسعت بدان مقام رسیده، و فرشتهها گویند پروردگارا ما را توانائی نباشد بر خدمت در این همه منزل برای ما از فرشته کمکی بفرست، خدا میفرماید: بر شما آنچه نتوانید بار نکنم، چند شماره کمکی خواهید؟ گویند هزار برابر خودمان، و در باره برخی مؤمنان فرشتههای منزل آنان) کمک بیشتری خواهند تا هزار هزار برابر و بیشتر از آن به اندازه نیروی ایمان در بابشان، و فزونی احسان آنان به برادر مؤمن خودشان، و خدای تعالی به آنها کمک دهد به همه آن فرشتهها، و هر اندازه که سین مؤمن به برادرش برخورد و به او نیکی کند خدا بر ممالک و خدمتکارانش در بهشت به همان اندازه بیفزاید.
(۷) ۶۱- همان: امام چهارمعليهالسلام
فرمود: گروه شیعه ما اما بهشت از دست شماها نمیرود هرگز زود باشد یا دور، ولی در باره درجاتش با هم رقابت کنید و بدانید بالاترین درجات شما آنکه کاخها و خانه و ساختمانهای زیباتر دارد که بهره پاسخگوترین شما است برای برادرانش و آنکه بیشتر همدردی کند با بینوایانشان، راستش خدا عز و جل یکی از شماها را به بهشت نزدیکتر سازد با یک کلمه که برادر بینوای خود بگوید بیش از مسافت صد هزار سال که با پای خود برود اگر چه در دوزخ معذب باشد، احسان به برادران را کم مگیرید که بزودی خدای تعالی بشما سود رساند آنجا که چیز دیگری جای آن را نگیرد.
(۱) ۶۲- همان: در تفسیر قول خدا عز و جل" نماز برپا دارید و زکات بدهید و رکوع کنید با راکعان" فرمود: نماز را بپا دارید نمازهای واجبی که محمد آورده و هم صلوات بر محمد و آل پاک و طاهرش که علیعليهالسلام
آقا و فاضل آنانست.
" زکات بدهید" از اموالتان چون واجب باشد (یعنی بحد نصاب رسد) و هم از بدنهاتان چون بایست گردد (به نیاز دیگران) و از کمک خود چون درخواست شود" و رکوع کنید با راکعان" تواضع کنید با متواضعان برای بزرگی خدا عز و جل و فرمانبری از اولیاء خدا که محمد نبی الله است و علی ولی الله و امامان پس از آنها آقایان برگزیدههای خدا.
(۲) رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود: هر که نماز پنجگانه گذارد خدا جبران کند هر گناهی میان دو نمازش را، و چون کسی باشد که بر در خانه او جوی روانست و در آن پنج بار تنشوئی کند، بر او گناهی نماند جز موبقات که انکار نبوت یا امامت و یا ستم بر برادران مؤمن خود است یا ترک تقیه که زیان زند بخودش و برادران مؤمنش.
و هر که زکات مالش را بدهد از گناهانش پاک شود، و هر که زکات تنش را بدهد به جلوگیری ستم زورگو بر برادرش یا کمک او کند در پاکش او که به زمین افتاده و باری دارد که در معرض تلف است یا مایه زیان شدید بر او است روانه کند خدا برای او در عرصههای محشر فرشتهها که جلوگیرند از او دمشهای دوزخ را و به او خوشامدهای اهل بهشت را گویند و او را عروسوار به محل رحمت و رضوان رسانند.
و هر که زکات جاه و آبروی خود را بدهد بواسطه شدن در حاجتی برای برادر مؤمنش و برآورده شود، یا سگ نابخردی که پشت سر آن برادر پارس کند و بد گوید و با جاه و آبرومندی خود سنگی در دهن او اندازد و خاموشش کند خدا در عرصههای قیامت فرشتهها را با شمار بسیار و انبوه گران بفرستد تا آنجا که شمارشان را نداند جز خدا که در درگاه خدا حضور خوبی دارند برای او و او را خوشمحضر سازند و بسیار بر او ستایش گویند، و خدا عز و جل به هر گفته از آن فرشتهها لازم که داند آنچه را که بیشتر از همه ملک دنیا باشد تا صد هزار بار، و هر که با مؤمنان فروتنی کند و به نبوت محمد و ولایت علی و پاکان از خاندانش اعتراف کند و از آن پس برای برادرانش فروتنی کند و خوشروئی کند و همدمی کند با آنها و هر چه به آنها نیکی بیش کند انس و تواضعش با آنها بیش گردد خدا عز و جل بدو مباهات کند بر فرشتههای
ارجمندش از حاملان عرش (۱) و طواف کنان به حضرت او، و به آنها گوید آیا نگاه نکنید باین بنده متواضع در برابر جلال عظمتم؟ که خود را با برادر مؤمنش و فقیرش برابر کرده و با او خوشروئی کرده و هر چه بیشتر به او نکوئی کند بیشتر به او تواضع کند، شما را گواه گیرم که بایست کردم برایش بهشتهایم را، و از رحمت و رضوانم آنچه را که آرزوهای آرزوکننده از آن کوتاه باشد و آن را فرانگیرد، و به او روزی کنم همدمی با محمد سید همه بشر را و علی مرتضی را و عترت برگزیده او را که چراغهای شب تارند، و به او برکت دهم در بهشتهای خود که نزد او محبوبتر است از نعمت بهشتها و گر چه هزار هزار برابر باشد به پاداش تواضع او برای برادر مؤمنش.
(۲) ۶۳- همان در تفسیر آیه (۱۰۱ سوره البقره) و برپا دارید نماز را و بدهید زکات را و آنچه پیش دارید برای خود از نیکی دریابید آن را نزد خدا راستی که خدا بدان چه کنید بیناست" امام فرمود: بر پا دارید نماز را با وضوی کاملش و با همه تکبیرها و قیامها و قرائتها و رکوعها و سجودها و حدودش و بدهید زکات را به مستحق و ندهیدش به کافر و منافق رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود آنکه صدقه دهد بر دشمنان ما چون دزد در حرم خداست" و آنچه پیشدارید برای خود از نیکی" مالی باشد که در طاعت خدا مصرف کنید و اگر نباشد از جاه خود مایه گذارید برای برادران خود، سودها را بسوی آنها بکشانید، و زیانها را از آنها برانید" دریابید آن را نزد خدا" سودتان دهد خدا بجاه محمد و خاندان پاکش در روز قیامت و گناهان شما را بدان بر دارد و حسنات شما را دو چندان کند بدان و درجات شما را بدان بالا برد" که خدا بدان چه کنید بینا است" داناست و درون و برون کاری بر او پوشیده نیست، و به اندازه اعتقاد و نیت به شما پاداش دهد نه چون پادشاهان دنیا است که بر بعضی از آنها اشتباه شود، و کار یکی را به دیگری بندند و جنایتی بدان که مرتکب نشده بندند و کیفر و پاداش برای نادانی او بر جز مستحقش داده شود.
رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود: بندگان خدا فرمانبرید خدا را در انجام نمازهای واجب و زکاتهای واجب و از آن پس تقرب جوئید بخدا به اطاعتهای مستحب که خدا عز و جل بدانها پاداش بزرگ دهد، بدان که مرا براستی فرستاده به پیغمبری یک بنده خدا باشد که روز قیامت در موقفی ایستد که شراره دوزخ بزرگتر از همه کوههای دنیا بر او تازد تا فاصلهای در میان نماند در این میان چنانی که سرگردانست بناگاه از هوا پرواز کند یک گرده نان یا سکهای نقره که با آن برادر مؤمنش را همراهی و مهمانی کرده و گردش فرود آید و چون بزرگترین کوهی بر او بچرخد و آن شراره را از او بگرداند و از سوزش و دودش چیزی به او نرسد تا در بهشت درآید.
(۱) گفته شد یا رسول الله بنا بر این همراهی با برادر مؤمنش سودش رساند؟ فرمود: آری سوگند بدان که براستی مرا به پیغمبری فرستاده برخی مؤمنان بیش از این هم سود برند، و بسا در قیامت کسی آید که گناهان و حسنات و بدکرداری او با برادران مؤمنش برایش مجسم شوند و همانها بزرگ و چندان شوند تا نامههای عملش بدانها انباشته شوند، و حسناتش بر طرفهای مؤمن ستم کشیده از دست و زبانش بخش شود و حیران ماند و نیازمند حسناتی باشد که با گناهانش برابر شوند، و یک برادر مؤمنش که در دنیا به او احسان کرده نزد او آید و گوید همه حسناتم را به تو بخشیدم و خدا به او فرماید پس خودت با چه به بهشت میروی؟ و پاسخ دهد پروردگارا به رحمت تو، و خدا فرماید همه حسناتت را به او بخشیدی و ما خود سزاوارتریم به بخشش و کرم از تو، من آنها را از طرف برادرت پذیرفتم و آنها را به تو بازگرداندم، و دو برابرشان کردم و او در این هنگام افضل مردم بهشتها باشد.
(۲) ۶۴- مجالس مفید: به سندش تا رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
که فرمود: مؤمنان برادر هم باشند و حوائج یک دیگر را برآورند و بدان وسیله خدا در قیامت حوائج همه را برآورد.
(۳) ۶۵- مکارم الاخلاق: از امام کاظمعليهالسلام
فرمود: هر که نتواند بما صله برساند آن را به مستمندان شیعه ما برساند و هر که نتواند قبور ما را زیارت کند قبور نیکان از برادران ما را زیارت کند.
(۴) و از امام ششمعليهالسلام
که رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود: صدقه ده برابر است، و وام هجده برابر و صله رحم بیست و چهار برابر.
(۵) ۶۶- اختصاص: امام صادقعليهالسلام
فرمود: راه رفتن برای انجام حاجت مسلمانی بهتر است از هفتاد بار طواف گرد خانه کعبه.
(۶) ۶۷- همان: امام صادقعليهالسلام
فرمود: مؤمن برادر مؤمن است و چشم و رهنمای او است به او خیانت نکند و او را رها نکند (۷) و فرمود: مؤمن برکت است بر مؤمن، (۸) و فرمود: مؤمنی نباشد که او مؤمن را به خانه خود برد و سیر به آن خوراک دهد جز اینکه بهتر باشد از آزادی یک بنده، و مؤمنی نباشد که برای رضای خدا به مؤمنی وامی دهد جز که خدا مزد صدقه به او دهد و مؤمنی نباشد که در انجام حاجت برادر مؤمنش راه رود جز که خدا به هر گامی حسنهای برایش نویسد و سیئه از او بریزد و درجهای بالا برد، و باز هم ده حسنه برایش فزاید و در ده حاجت او را واسطه پذیرد، مؤمنی نباشد که در پشت سر برای برادرش دعا کند جز که خدا به او فرشتهای گمارد که میگوید مانند آن برای خودت باشد، و مؤمنی نباشد که گره کار برادر مؤمنش را گشاید جز که خدا یک گرفتاری آخرت را بر او گشاید، و مؤمنی نباشد که به مؤمن (۱) ستمدیده کمک دهد برای رفع ستم او جز که بهتر باشد از روزه داشتن یکماه با اعتکاف در مسجد الحرام، و مؤمنی نباشد که یاری کند برادر مؤمنش را (با قدرت بر نصرت او) جز که خدا او را در دنیا و آخرت یاری کند.
(۲) و فرمود: مؤمنی نباشد که رها سازد برادر مؤمن خود را با اینکه میتواند به او یاری دهد جز که خدا در دنیا و آخرت او را رها سازد و یاریش نکند.
(۳) ۶۸- اختصاص: امیر مؤمنانعليهالسلام
فرمود: مسلمانی حاجت مسلمانی را برنیاورد جز که خدا او را ندا کند بر من است پاداش تو و بهتر از بهشت برایت رضا ندهم.
(۴) ۶۹- کتاب قضاء حقوق از علی بن طاهر صوری که رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود: خدا در کار کمک دادن به مؤمن است تا مؤمن در کار کمک به برادر مؤمن خود است، و هر که از برادر مؤمنش در دنیا گرهی گشاید، و خدا در آخرت هفتاد گره از او گشاید.
(۵) و فرمود: دوستترین کارها بدرگاه خدا عز و جل شاد کردن مؤمن است مر دیگری را که:گرسنگی را از او دور کند یا گره گرفتاری او را بگشاید.
(۶) امام صادقعليهالسلام
فرمود: چیست به یکی از شماها که به همه خیری برسد به واسطه کار کمی، راوی گفت: به چه کاری قربانت؟ فرمود: ما را شاد کند به شادکردن مؤمنان شیعه ما.
(۷) و از آن حضرتست در آخر یک حدیث طولانی: چون کسی بداند که برادر مؤمنش نیازمند است به او چیزی ندهد تا از او خواهش کند و آنگاه بدهد ثوابی از آن نبرد.
(۸) و از آن حضرتست که فرمود: بهترین شما بخشندههای شما است و بدترین بخیلان، و از کارهای شایسته نیکی کردن با برادرانست و کوشش در انجام حوائج آنان که در آنست به خاک مالیدن بینی شیطان و کنار شدن از دوزخ سوزان و رفتن به بهشتها، این خبر را بیار درخشان خود برسان گوید: گفتم کیانند یاران درخشانم قربانت؟ فرمود نیکی کن به برادران در سختی و رفاه.
(۹) و از آن حضرتستعليهالسلام
که هر که راه رود برای انجام حاجت برادر مؤمنش بنویسد خدا عز و جل برای او ده حسنه و بالا برد از او ده درجه، و بریزد از او ده گناه و بدهد به او حق ده شفاعت.
(۱۰) و فرمود: بتازید برای برآوردن حوائج مؤمنان، و شاد کردن آنان، و جلوگیری از بد آنان، زیرا نزد خدا عز و جل پس از ایمان کاری بهتر نباشد از شاد کردن مؤمنان.
(۱۱) و از امام باقرعليهالسلام
که یکی از یارانش به او گفت: قربانت شیعه در نزد ما بسیارند، فرمود:
آیا توانگر به بینوا توجه دارد؟ و خوشکردار از بدکردار گذشت دارد و با هم همدردی دارند؟
گفت: نه، فرمود: اینها شیعه نباشند، شیعه کسی است که این کارها را کند.
(۱) و امام کاظمعليهالسلام
فرمود: هر که برادر مؤمنش برای حاجتی نزدش آید همانا که رحمت از خدا باشد که بسوی او کشانده، و اگر کارش را انجام دهد خود را بولایت ما رسانده و آن هم پیوسته به ولایت خدا عز و جل است و اگر او را رد کند با اینکه توانا بر آنست بخود ستم کرده و بدو بد کرده.
(۲) مردی از اهل ری گفت: یکی از دفترداران یحیی بن خالد بر ما حکمران شد، و من بدهکاریهائی بحکومت داشتم و او از من میخواست و اگر آن را بگردن میگرفتم از زندگی بدر میشدم، بمن گفتند او شیعه مآبست، ترسیدم اگر نزد او بروم و با علاقه مذهبی به او توسل جویم چنان نباشد و در ناراحتی افتم، و تصمیم گرفتم بسوی خدای تعالی گریزم و به حج رفتم و بحضور امام صابر یعنی موسی بن جعفرعليهالسلام
رسیدم و از حال خود بوی شکایت بردم و نامه به همراهم کرد بدین مضمون:
بنام خدای بخشاینده مهربان، بدان که خدا را زیر عرشش سایهایست که در آن جا نکند جز کسی که به برادرش احسانی کند، یا گره گرفتاری او بگشاید، یا دلش را شاد کند، و این برادر تو است و السلام.
گوید: از حج برگشتم به شهر خود، و شبانه نزد آن مرد رفتم و از او اذن دخول خواستم، گفتم: فرستاده صابرم و خودش پای برهنه راه آمد، و در را برویم گشود، و مرا بوسید بخود چسبانده و هر بار که از دیدار آن حضرت میپرسید و به او گزارش میدادم چشمم را میبوسید تا چند بار و از حال آن حضرت پرسید و خرم شد و خدای تعالی را شکر کرد، و مرا بخانه خود برد و در صدر مجلس نشاند، و برابر من نشست و من نامه آن حضرت را به او دادم، به احترام برخاست و آن را بوسید و خواند، و هر چه پول و جامه داشت خواست، و هر اشرفی طلا و پول نقره و جامه را با هم بدو نیم بخش کرد و آنچه هم نمیشد بخش کنی بهایش را بمن داد، و در همه این کارها میگفت: برادرم تو را شاد کردم؟ میگفتم: آری بخدا و بالاتر از شادی سپس دفتر را خواست و هر چه در آن بنام من بود خط کشید و برگ مفاصا حساب بمن داد و از نزد او برگشتم و با خود گفتم: من نمیتوانم عوض به این مرد بدهم جز که سال آینده به حج بروم و برای او دعا کنم و صابرعليهالسلام
را دیدار کنم کار او را به حضرتش گزارش دهم و این کار را به او باز میگفتم و روی مبارکش از شادی خرم میشد گفتم: آقای من آیا این کردم و به حضور آقایم صابرعليهالسلام
رسیدم و عمل شادت کرد؟ فرمود: آری بخدا مرا شاد کرد و امیر مؤمنانعليهالسلام
را شاد کرد، و بخدا جدم رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
را هم شاد کرد، بخدا که خدای تعالی را هم شاد کرد.
(۱) من گویم: آن را در کتاب عده الداعی از حسن بن یقطین از قول پدرش از جدش روایت کرده و نام امام صادقعليهالسلام
را بجای امام کاظمعليهالسلام
برده و آنچه در اینجا است روشنتر است.
(۲) ۷۰- اختصاص: امام کاظمعليهالسلام
فرمود به علی بن یقطین: هر که مؤمنی را شاد کرده در آغاز خدا را شاد کرده و دوم بار پیغمبر راصلىاللهعليهوآلهوسلم
و سوم بار ما را، و فرمود: خدا را یک حسنه باشد که برای سه تا ذخیرهاش کرده: امام عادل و مؤمنی که برادر مؤمن خود را در مالش حاکم و صاحب اختیار کند، و کسی که در حاجت برادر مؤمنش کوشا باشد.
(۳) و به همین سند تا امیر مؤمنانعليهالسلام
که به کمیل بن زیاد فرمود: ای کمیل بفرما به اهل خود که بکوشند در تحصیل اخلاق خوب و سحرخیز باشند برای حاجت کسی که خود در خوابست، بدان که جانم بدست اوست کسی دل مؤمنی را شاد نکند جز که خدا از آن شادی لطفی آفریند و چون پیشامد بدی بدو فرود آید هر چه زودتر بمانند سیل در سرازیری بدو شتابد تا آن را از وی براند چنانچه شتر غریب را برانند.
(۴) ۷۱- کشف الغمه: به سندش تا امام چهارمعليهالسلام
که فرمود: مؤمنی نباشد که مردمی را شاد کند جز که خدا از آن شادی فرشتهای آفریند که خدا را پرستد و بزرگوار و یگانه شمارد، و چون آن مؤمن در گورش افتد آن شادی که ارزانی داشته بر او وارد شود و گوید: مرا نمیشناسی گوید: تو کیستی؟ گوید: من آن شادیم که به فلانی ارزانی داشتی امروزه همدم هراس تنهائی تو هستم، و دلیل تو را به دهانت گذارم، و بگفته حق تو را وادارم، در همه مشاهد قیامت با تو باشم، و نزد پروردگارت از تو شفاعت کنم، و مقامت را در بهشت به تو بنمایم.
(۵) ۷۲- از کتاب قضاء الحقوق: از ابن مهران که گفت: نزد آقایم حسین بن علیعليهالسلام
نشسته بودم، مردی پیش او آمد و گفت: یا ابن رسول الله فلانی را بر من وامی است و میخواهد مرا به زندان اندازد آن حضرت فرمود: بخدا که من پولی ندارم که آن را از طرف تو بپردازم گفت: پس در باره من با او سخنی بگو فرمود: من با او آشنا نیستم ولی شنیدم از پدرم امیر مؤمنانعليهالسلام
که رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرموده: هر که درباره حاجت برادر مؤمنش بکوشد چنانست که خدا را نه هزار سال عبادت کرده که همه را روزهدار بوده و شب زندهدار.
(۶) و به سندش از امام صادقعليهالسلام
که خدا برگزیده از خلق خود مردمی را برای انجام حوائج شیعه تا در برابر ثواب بهشت به آنها دهد، (۷) و از آن حضرتعليهالسلام
مؤمنی نباشد که در باره حاجت برادر مؤمنش در کار باشد و خیر او را در آن بخواهد جز که خدا به هر گامش حسنهای نویسد، و گناهی از او محو کند، حاجت برآید یا نه، و اگر خیرخواه او نباشد بخدا و رسولش خیانت کرده و پیغمبر در روز قیامت خصم او باشد.
(۱) و به سندش از صدقه حلوانی که در میانه طواف بودم و یکی از یاران ما از من دو دینار (اشرفی طلا) وام خواست گفتم بنشین تا طوافم را تمام کنم، پنج شوط بسر زده بودم، و در شوط ششم امام صادقعليهالسلام
بمن تکیه کرد دستش را روی شانهام گذاشت و من شوط هفتم پایان دادم و در طواف آن حضرت شرکت کردم که مبادا از آن بدر آیم و آن حضرت بمن تکیه دارد و هر بار که روبرو با آن مرد وامخواه میشدم که آن حضرت را نمیشناخت بخیالش من حاجت او را فراموش کردم، و با دستش بمن اشاره میکرد، آن حضرت فرمود: چرا بینم که او با دستش اشاره میکند، گفتم: قربانت چشم براه است که من طواف کنم و بنزد او بیرون شوم، و چون شما بمن تکیه کردید نخواستم بیرون شوم و شما را وانهم، فرمود: از طواف من بدر آی و مرا وانه و برو به او بده.
گفت چون فردا و پس فردا شد و نزد آن حضرت رفتم با یارانش در گفتگو بود و چون مرا دید حدیث خود را برید و بمن فرمود: اگر با برادرم برای حاجتی بکوشم تا برآید دوست تر است نزد من از اینکه هزار برده آزاد کنم، و هزار اسب را با زین و لگام در راه خدا واگذارم، (یعنی هزار مجاهد را سوار آنها به جهاد فرستم).
(۲) و به سندش که امام کاظمعليهالسلام
فرمود: هر که نتواند بما صله رساند به فقراء شیعه ما برساند، (۳) و پیغمبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود: نزدیکترین حال بنده خدا بدرگاه خدا عز و جل وقتی است که دل برادر مؤمنش را شاد کند.
(۴) ۷۳- نوادر راوندی: به سندش تا رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود: مؤمنین برادر همدگرند، حوائج همدگر را برآورند و خدا حاجت همه را روا کند.
(۵) و باز به همین سند فرمود:صلىاللهعليهوآلهوسلم
هر که حاجتی برای برادر مؤمنش در عهده گرفته خدای تعالی به او نظر نکند تا آن را برآورد.
(۶) و به همین سند فرمودصلىاللهعليهوآلهوسلم
عملی نزد خدا عز و جل بهتر نیست از شاد کردن مؤمن، یا سیر کردن او، یا گرهگشائی از گرفتاریش یا پرداخت وام او، و یا جامهای که بدو پوشاند.
(۷) و بهمین سند: رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود: همه خلق عیال خدای تعالی باشند و محبوبتر آنان به درگاه خدا آنست که ب عیال خدا سودی رساند یا خاندانی را شاد کند یا در برآوردن حاجت برادر مسلمانش روانه باشد که دوست تر است نزد خدا از اعتکاف دو ماه در مسجد الحرام.
(۸) و به همین سند از رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
که فرمود: هر که احترام کند از برادر مسلمانش به سخنی مهرآمیز، یا گرامیداشتی در مجلس پیوسته در سایه خدا عز و جل باشد که بر سر او به رحمت کشیده است تا در آن حال باشد.
(۱) ۷۴- امالی طوسی: به سندش تا پیغمبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
که هر که خدا بدست او گشایش بر مسلمانی دهد خدا گره کار دنیا و آخرتش را بگشاید.
(۲) ۷۵- امالی طوسی: به سندش تا امام ششمعليهالسلام
که میفرمود: خوبان شما بخشندگان شمایند و بدهاتان بخیلان، و از خلوص ایمان نیکی با برادرانست، و کوشش در انجام حوائجشان در سختی و رفاه، ای جمیل راستی که نیکوکار را خدای رحمان دوست دارد، این حدیث را از قول من روایت کن که مایه تشویق به نیکی کردنست.
(۳) ۷۶- همان: به سندش تا امام صادقعليهالسلام
که حاجتمندی بمن عرض حاجت کند و من بشتابم به انجام آن که مبادا از آن بینیاز گردد.
(۴) ۷۷- همان: به سندش تا رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
که هر که حاجتی بعهده گیرد برای برادرش خدا عز و جل به حاجت او نظر نکند تا آن را برآورد.
(۵) ۷۸- همان: به سندش تا امام ششمعليهالسلام
که فرمود: مؤمنی نباشد که آبرویش را صرف برادر مؤمنش کند جز که خدا چهرهاش به دوزخ حرام کند و سختی و خواری روز قیامت به او نرسد، و هر مؤمنی از آبروی خود بر برادرش دریغ کند و از او آبرومندتر باشد نباشد جز که سختی و خواری دنیا و آخرت به او برسد، و شرارههای دوزخ در قیامت به چهره او برخورد، در عذاب باشد یا آمرزیده گردد.
(۶) ۷۹- همان: به سندش از ابی کهمس که به امام ششمعليهالسلام
گفتم: پس از معرفت (امام) کدام عمل برتر است؟ فرمود: پس از معرفت چیزی برابر نماز نباشد، و بعد از آن دو چیزی برابر زکات نیست، و پس از آن چیزی برابر روزه نیست و بعد از آن چیزی برابر حج نیست، و سر آغاز همه اینها شناخت ما است و پایان همه هم شناخت ما، و پس از آن چیزی چون نیکی به برادران و همراهی با دینار و درهم با آنان نیست که این دو سنگ دگرگون شدهاند و خدا به وسیله آنها خلق خود را پس از آنچه شمردم آزموده، و چیزی را ندانم که زودتر توانگری آورد و فقر را نابودتر کند از ادامه حج این خانه (کعبه) و یک نماز فریضه نزد خدا برابر است با هزار حجه و هزار عمره خوب و پذیرفته شده و یک حجه نزد او بهتر است از خانهای پر از طلا نه بلکه بهتر است از پر فضای دنیا از طلا و نقره که آن را در راه خدا عز و جل انفاق کند و بدان که محمد را براستی برانگیخت تا مژدهبخش و بیمده باشد برآوردن حاجت یک مسلمان و گرهگشائی از گرفتاری او برتر است از یک حج و طواف و باز حج و طواف و تا ده بار با انگشت خود شمرد و آنگاه دست خود را باز کرد و فرمود: از خدا بترسید و از کار خیر تنگدل و تنبل نشوید که خدا عز و جل و رسولش از شما بینیازند و هم از اعمال شما و شمائید که نیازمندان بدرگاه خدا
(۱) عز و جل میباشید و همانا خدا عز و جل خواسته از لطف خود وسیلهای باشد که بدان شما را به بهشت برد.
(۲) ۸۰- الدره الباهره: امام حسینعليهالسلام
فرمود: حاجتمندی مرد بشما از نعمتهای خداست برایتان، و از نعمت تنگدل نباشید.
(۳) ۸۱- دعوات راوندی: امام صادقعليهالسلام
فرمود: راستش خدا را بندگانیست در خلقش که بندگان خدا در حوائج بآنها پناه برند، آنانند که در قیامت در امانند.
(۴) ۸۲- نهج البلاغه: فرمود برآوردن حوائج درست نیاید جز با سه تا، کم شمردن تا بزرگ باشد، نهان کردن تا فاش گردد و شتاب در آن تا بر حاجتمند گوارا باشد.
(۵) و به کمیل بن زیاد فرمودعليهالسلام
ای کمیل اهل خود را بفرما، بامدادان برای بدست آوردن مکارم بروند، و سحرگاهان برای برآوردن حاجت کسی که در خوابست که بدان که گوش شنوایش همه آوازها را فرا گیرد کسی نباشد که شادی بدلی بسپرد جز که خدا از آن شادی لطفی آفریند و چون بدی بدو پیش آید آن لطف بشتاب روانه شدن آب بسرازیری خود را به او برساند تا آن بدی را او براند چنانچه شتر بیگانه را براند.
(۶) ۸۳- عده الداعی: از پیغمبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
که فرمود: هر که از برادرش پذیرائی کند همانا از خدا پذیرائی کرده چه گمان دارید در باره کسی که خدا عز و جل را پذیرائی کرده در کردار خدا با او.
(۷) و از ابراهیم تیمی است که من در طواف گرد خانه کعبه بودم. و امام ششمعليهالسلام
بر من تکیه داد و فرمود: ای ابراهیم به تو خبر ندهم که در این طواف خود چه داری؟ گوید: گفتم چرا، قربانت، فرمود: هر که بدین خانه آید و حقشناس او باشد و هفت بار گرد آن بچرخد و دو رکعت نماز در مقام ابراهیم بخواند خدا برایش ده هزار حسنه نویسد، و برایش ده هزار درجه بالا برد، سپس فرمود: آیا به تو خبر ندهم از کاری بهتر از آن؟ گفتم: چرا قربانت فرمود: هر که یک حاجت از برادر مؤمنش برآورد چون کسی باشد که طوافی کرده، طوافی کرده تا ده بار شمرد، و فرمود: هر مؤمنی از برادر مؤمنش حاجتی خواهد و او میتواند آن را برآورد و برنیاورد خدا بر او در گورش ماری گمارد تا آنکه انگشتانش را بگزد.
(۸) ۸۴- مشکاة الانوار: امام هفتمعليهالسلام
فرمود: خدا را در روی زمین بندهها است که میکوشند در انجام حوائج مردم آنان روز قیامت را در امانند.
(۹) ۸۵- کافی: به سندش از زید شحام که شنیدم امام ششمعليهالسلام
میفرمود: هر که بداد برادر مؤمن درمانده دادخواه خود رسد و تا آنجا که تواند گرفتاریش بگشاید، و به انجام حاجتش یاریش کند خدا عز و جل برای آن هفتاد و دو رحمت خود را بایست کند که یکی از آنها را زود
بر او برساند (در دنیا) (۱) که با آن کار زندگیش را بسازد و هفتاد و یک از رحمت خود را برای او ذخیره کند بیتابیها و هراسهای روز قیامت را از او بگرداند.
(۲) بیان: برادر مؤمن" یعنی آنکه برادریش تنها برای ایمان باشد و بسا که معنی خاصی دارد، یعنی کسی که با او پیمان برادری تا یار هم باشند (در اینجا پس از تفسیر لفظ لهفان و لهثان از قول نهایه گوید) گویا در اینجا کنایه از سختی بیچارگی باشند (و در دنبال آن تفسیر لفظ و اعراب است که برای عموم سودی ندارد مترجم).
(۳) ۸۶- کافی: به سندش تا رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
که فرمود: هر که به مؤمنی یاری دهد خدا عز و جل از او گره هفتاد و سه گرفتاری را بگشاید که یکی در دنیاست و هفتاد و دو گرفتاری بزرگ او در آنجا که مردم بخود مشغولند (یعنی در روز رستاخیز).
روشنگری: گرفتاریهای بزرگ" یعنی در قیامت که مردم بخود مشغولند و کسی از سختی فزع خود به دیگری نگاه نکند پدر باشد یا فرزند یا خویشاوند چنانچه خدای تعالی فرموده (۲:
سوره الحج) روزی که آن را بینید و هر زن شیرده از کودک شیرخوارش غافل است و فرمود (۱۰ سوره المعارج) نپرسد خویشی از حال خویشی) و فرموده (۳۳ سوره لقمان) روزی که سزا نبیند پدر از جانب فرزندش" و نمونه آنها بسیار است.
(۴) ۸۷- کافی: به سندش تا امام صادقعليهالسلام
که میفرمود: هر که یک گرفتاری مؤمنی را بردارد خدا گرفتاریهای آخرت را از او بردارد، و با دل خنک و آرام از گور بدر آید، و خدا یک نوش از شراب ناب بهشتی به او نوشاند.
بیان: (در ضمن تفسیر الفاظ خبر از نهایه آورده که) در حدیث آمده هر که مؤمن تشنهای سیراب کند خدا روز قیامت از شراب ناب سربسته به او نوشاند.
و من گویم: اشاره دارد بقول خدای تعالی (سوره المطففین آیه) ۲۲ راستی نیکوکاران در نعمتند ۲۳ بر بالای تختها باشند و نگاه میکنند ۲۴ آشکار است در چهرههاشان خرمی نعمت ۲۵ نوشانده شوند از شرابی سربسته ۲۶ سربند او مشک است.
بیضاوی گفته: یعنی ظروف آن از مشک ساخته است بجای گل، و شاید مثل باشد برای خوبی آنها، یا مقصود اینست که در پایان بوی مشک دارند.
(۵) ۸۸- کافی: به سندش از امام رضاعليهالسلام
فرمود: هر که گشاید گره کار مؤمنی را خدا روز قیامت به او گشایش دهد.
بیان: در نسخهایست که او را شاد کند.
(۶) ۸۹- کافی: به سندش تا ذریح که شنیدم امام ششمعليهالسلام
میفرمود: هر مؤمنی گره گرفتاری
(۱) مؤمن تنگدستی را گشاید خدا همه حاجتهای دنیا و آخرتش را آسان کند و فراهم سازد، و هر که عورت و عیب مؤمنی را که از آن نگرانست بپوشاند خدا هفتاد عیب دنیوی و اخروی او را بپوشاند، فرمود: خدا در کار یاری مؤمن است تا مؤمن در کار یاری برادر خود باشد، از پند سود برید، و بخیر رو آورید.
بیان: تنگدستی" سختی و دشواریت و شامل جز فقر هم هست، عورت هر چه از فاش شدن شرم آید و فرا گیرد کار حرام و مکروه و هر چه در عرف عادت زشت باشد و هم عیوب تنی را، و پردهپوشی در کارهای حرام منافات ندارد با نهی منکر ولی اگر نهی از منکر متوقف بر آن باشد که فاش شود بقول مشهور فاش کردن آن جائز است و بلکه واجب است، و میشود حکم خبر مخصوص بجز آن باشد.
(۲) ۹۰- کافی: به سندش تا مفضل که امام ششمعليهالسلام
بمن فرمود: ای مفضل بشنو آنچه بتو گویم، و بدان که آن درست است و بکارش بند و به برادران برادرانت خبرش بده، گفتم: قربانت برادران برادرانم کدامند؟ فرمود: آنان که مشتاقند به انجام حوائج برادران خود گوید: و آنگاه فرمود: هر که برآورد حاجتی از برادر مؤمنش خدا عز و جل در روز قیامت صد هزار حاجت او را برآورد که اول از آنها بهشت است و در ضمن آنها اینست که خویشان و آشنایان و برادرانش را به بهشت برد بشرط آنکه ناصبی نباشند.
و شیوه مفضل این بود که چون از یکی از برادرانش حاجتی میخواست به او میگفت:
نمیخواهی از برادران راد باشی؟
بیان: علیه (که براد ترجمه شد) بکسر عین و سکون لام است و جمع علی است به معنی شریف
ناصبی" در عرف اخبار سنیهای متعصب باشند و غیر ناصب مستضعف باشد، و تحقیقش خواهد آمد ان شاء الله با اینکه خبر ضعیف است و اخبار متواتر معنوی مخالف آنست.
(یعنی اخباری که دلالت دارند جز شیعه امامی به بهشت نرود، و قسمت آخر خبر که گوید: شیوه مفضل این بود تا پایان از کلام امام نباشد و بیان حالی است از مفضل مترجم).
(۳) ۹۱- کافی: به سندش تا امام ششمعليهالسلام
که خدا عز و جل بخشی از خلقش را آفریده و انتخابشان کرده برای حاجت روا کردن شیعه فقیر ما تا در برابرش بدانها بهشت پاداش دهد، و اگر توانی از آنها باش، و آنگاه فرمود: ما را بخدا پروردگاری باشد که او را پرستیم و با او چیزی را شریک نسازیم.
بیان: اینکه فرمود: بخدا ما را پروردگاریست" ظاهرش اینست که برای آگاهی به(۱) مفضل و همگنان او است تا به غلو نگرایند یا اینکه بدان گرائیده و مقصود ارشاد آنها است چون جمعی از علمای رجال گفتند: مفضل به مذهب ابی خطاب بود که قائل به ربوبیت امام صادقعليهالسلام
بود، و کشی روایات بسیاری در ذم مفضل آورده و اخبار فراوانی در مدحش (۲) تا روایت آورده از امام صادقعليهالسلام
که او پدریست پس از پدر (و بدنبال سخنی در باره مفضل دارد و چند توجیه از خبر که ترجمه آن سود عمومی ندارد مترجم).
(۳) ۹۲- کافی: به سندش از امام ششمعليهالسلام
که برآوردن حاجت مؤمن بهتر است از آزاد کردن هزار بنده و از سوار کردن بر هزار اسب در راه خدا.
بیان: یعنی سوار کردن دیگران بر هزار اسب و فرستادن به جهاد، و بسا که شامل بفرستادن برای حج و زیارت هم باشد
(۴) ۹۳- کافی: به سندش تا امام ششمعليهالسلام
که برآوردن حاجت مؤمن محبوبتر است نزد خدا از بیست حجت که در هر حجه برگزارکننده آن صد هزار هزینه کند.
توضیح: یعنی صد هزار درهم نقره یا صد هزار اشرفی طلا که در جز انجام حاجت مؤمن صرف شود
(۵) ۹۴- کافی: به سندش از اسماعیل بن عمار صیرفی که به امام ششمعليهالسلام
گفتم: قربانت مؤمن رحمت است بر مؤمن؟ فرمود: آری، گفتم: چگونه باشد آن؟ فرمود: هر مؤمنی برای حاجتی نزد برادرش آید این خود رحمتی است از خدا برایش که به او کشانده و وسیلهسازی کرده برای او و اگر حاجتش را برآورد این رحمت را پذیرفته و اگر نه با اینکه تواند آن را برآورد رحمت خدا عز و جل را که بدو کشانده و وسیلهسازی کرده از خود رد کرده، و خدا این رحمت را ذخیره کند تا روز قیامت و آنکه حاجتش رد شده حکم باشد در آن و اگر خواهد برای خودش پذیرد و اگر خواهد به دیگری برگرداند.
ای اسماعیل روز قیامت که شود و او حکم باشد در این رحمت خدا که بخاطر او پدید شده بنظر تو آن را به چه کسی بگرداند؟ من گفتم: گمان ندارم آن را از خود بگرداند، فرمود نه اینکه گمان کن بلکه یقین داشته باش که از خودش آن را برنگرداند، ای اسماعیل هر که برادرش برای حاجتی نزدش آید و میتواند آن را برآورد و برنیاوردش برای آن حاجتمند خدا ماری را بر او مسلط سازد که انگشت ابهام او را در گورش تا روز قیامت بگزد چه آمرزیده گردد و چه در عذاب افتد (یعنی در روز قیامت).
روشنگری: وسیلهسازی کرده" یعنی برای آمرزش گناهان او تا گویداینکه فرمود:
یقین داشته باش" یعنی بگفته من یقین و باور کن زیرا امر به یقین کردن بیسبب برای آن
(۱) تکلیف به محال است (و شرحی در باره تفسیر الفاظ روایت آورده که ترجمه آن سودی ندارد تا گوید:) انگشت ابهام از دست باشد یا از به او یکم روشنتر است، و بقولی انگشت ابهام خاک میشود ولی گزش پذیر باشد زیرا خاک آن چون خود آنست در عذاب پذیری و دردناکی و شاید خدای تعالی در آن حسی آفریند که بدان درد بکشد.
و من گویم: بسا که گزش در تن مثالی باشد (که خاک نشود) یا اینکه گزیدن در آغاز که هنوز انگشت خاک نشده شود که درد آن تا قیامت در روح بماند
۹۵- کافی: به سندش تا ابان بن تغلب که شنیدم امام ششمعليهالسلام
میفرمود: هر که یک هفت به خانه کعبه طواف کند خدا عز و جل برایش بنویسد شش هزار حسنه و از او محو کند شش هزار سیئه و برایش بلند کند شش هزار درجه راوی گوید اسحاق بن عمار بدان افزوده، و برآورد خدا برایش شش هزار حاجت، و آنگاه فرمود: برآوردن حاجت مؤمن بهتر است از طوافی و طوافی تا آنکه ده طواف برشمرد.
بیان: درجات یا به اعتبار قرب بخدا و معنویند یا درجات بهشتند زیرا بهشت درجاتی دارد بالای هم چنانچه خدای تعالی فرموده (۲۰ سوره الزمر) از آنها است غرفههائی که بالای آن غرفهها ساخته است.
(۲) قرطبی از علمای عامه گفته: پائینتران اهل بهشت بنگرند بدانها که بالای سرشان باشند بحسب تفاوت منزلشان چنانچه بنگرند مردم زمین باختران گردان آسمان و ستارههای بزرگ آن و بگویند که این فلانست و آن فلان چنانچه مردم زمین گویند این ستاره مشتریست و آن ستاره زهره، و دلالت دارد بر آن آنچه از پیغمبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
روایت است که فرموده: راستش اهل بهشت به غرفه نگاه کنند چنانچه نگاه کنند به ستاره در آسمان.
(۳) ۹۶- کافی: به سندش تا امام ششمعليهالسلام
که فرمود: برنیاورد مسلمانی حاجت مسلمانی را جز که خدای تبارک و تعالی او را ندا کند پاداش تو بر من باشد و به کمتر از بهشت برایت رضا ندهم.
بیان: مقصود از مسلمان در هر دو مؤمن است.
(۴) ۹۷- کافی: به سندش تا اسحاق بن عمار از امام ششمعليهالسلام
که فرمود: هر که یک دوره به این خانه کعبه طواف کند خدا عز و جل بنویسد برایش شش هزار حسنه و از او محو کند شش هزار گناه، و بلند کند برایش شش هزار درجه تا چون برابر ملتزم رسد (برابر در دو سمت جنوب خانه) خدا هفت در از بهشت برویش باز کند، گفتم: قربانت همه این فضیلت در طواف است فرمود: آری و به تو خبر دهم بهتر از آن را برآوردن حاجت مسلمان برتر است از طواف و طوافی تا بشمار ده رسید.
(۱) بیان: ملتزم را مستجار هم گویند که برابر در خانه کعبه است، این نام برای آنست که مستحب است بدان چسبید و شکم بر آن نهاد و آنجا دعا کرد، و به قولی مقصود از ملتزم حجر الاسود است یا فاصله آن تا در خانه و یا آستانه آن، و گویا این تفسیر را بعضی از قول صاحب صحاح گرفتند که آن را به میانه در و حجر الاسود تفسیر کرده که مردم آن را در آغوش کشند و سینه بدان نهند و این سخن مصباح و این تفسیر او برای اینست که آنها توقف در مستجار را مستحب ندانند و این حکم از خواص شیعه است و مورد تفسیر او نزد ما حطیم است، و خلاصه این تفسیرها از بیانسی به اخبار است، و دور نیست که بودن نزد ملتزم در شوط هفتم است که التزام در آن تاکید بیشتر دارد و گشودن هفت در بهشت به این مناسبت است، و اما آنچه از ثواب الاعمال آید بنقل از اسحاق چنین است که: چون به ملتزم رسد خدا هشت در بهشت را بر او گشاید و به او گفته شود از هر کدام خواهی داخل شود" و آن روشنتر است.
(۲) ۹۸- کافی: به سندش تا ابراهیم خارقی که شنیدم امام ششمعليهالسلام
میفرمود: هر که راه رود برای انجام حاجت برادر مؤمنش تا برآورده شود برای رضای خدا بنویسد خدا عز و جل برایش مانند ثواب یک حج و عمره مقبول و ثواب روزه دو ماه از ماههای حرام به همراه اعتکاف آنها در مسجد الحرام، و هر که در باره آن راه رود با قصد انجام و برآورده نشود خدا بدان برایش مانند ثواب یک حج مقبول نویسد، پس بکار خیر روآورید.
بیان: دو ماه حرام یعنی پشت سر هم و باید روز عید قربان و سه روز ایام تشریق برای کسی که در منی است از آن جدا شود و اگر پشت هم اعتبار نشود اشکالی ندارد.
اگر گویند: فرق میان اینکه برآورده شود یا نه دشوار است زیرا کوشش در هر دو صورت انجام شده و برآورده شدن در اختیار نیست گویم میشود آن را تفسیر کرد بصورتی که کوشش کامل نشده و برای آن برآورده نگردیده، با اینکه میشود با یگانه بودن کوشش هم ثواب در دوگانه باشد زیرا ثواب باستحقاق نیست بلکه بتفضل است و یک حکمتش اینست که برای بر آورده شدن بسیار بکوشند و بکم بس نکنند.
(۳) ۹۹- کافی: به سندش تا امام ششمعليهالسلام
فرمود: در احسان به برادران با هم رقابت کنید و اهل آن باشید زیرا بهشت را دریست بنام باب المعروف که از آن در نیاید مگر آنکه در دنیا احسان کند، راستش بنده خدا که انجام حاجت برادر مؤمن خود روانه شود خدا عز و جل به او دو گماشته گمارد یکی در سمت راستش و دیگر در چپ تا برای او از پروردگارش آمرزش خواهند و برای انجام حاجتش دعا کنند سپس فرمود: بخدا که رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
شادتر میشد در برآوردن
حاجت مؤمن که به او رسیده بود از خود حاجتمند که حاجتش برآورده شده بود.
(۱) بیان: (پس از تفسیر لفظ تنافس از قول نهایه گوید:) معروف نام جامعی است برای هر چه طاعت خدای تعالی باشد سبب به او آورد، و هم باحسان بمردم و خوشرفتاری با خاندان و دیگر مردم
(۲) ۱۰۰- کافی: به سندش تا امام باقرعليهالسلام
فرمود: بخدا که اگر یک بار حج کنم دوست تر دارم از اینکه آزاد کنم بندهای و بندهای و مانند آن تا به ده شماره رسید و باز مانند آن و مانند آن تا به هفتاد رسید، و اگر سرپرستی و کفالت کنم یک خانواده مسلمانی را و در خوراک و پوشاک و آبرو که دست پیش مردم دراز نکنند دوست تر است نزد من از اینکه بجا آورم حجی و حجی و حجی و مانند آن تا بده شماره رسید، و مانند آن و مانند آن تا به هفتاد رسید.
(در دنبال آن شرحی آورده که ترجمه آن برای عموم سودی ندارد).
(۳) ۱۰۱- کافی: به سندش تا امام باقرعليهالسلام
که: خدا عز و جل به موسیعليهالسلام
وحی کرد که یک بنده من با حسنهای بمن تقرب جوید و او را در بهشت حاکم گردانم، موسی گفت: پروردگارا آن حسنه چه باشد؟ فرمود: با برادر مؤمنش روانه شود در برآوردن حاجت او برآورده شود یا نه؟
بیان: برآورده شود یا نه" در آنجا است که از کوشش کوتاه نیامده با اینکه شرکت در حاکمیت در بهشت منافات ندارد با اختلاف بحسب درجات.
(۴) ۱۰۲- کافی: به سندش تا امام کاظمعليهالسلام
که میفرمود: هر که بیاید برادر مؤمنش نزد او برای حاجتی همانا که آن رحمتی است از خدای تبارک و تعالی که بسوی او کشانده اگر آن را بپذیرد پیوستهاش به ولایت ما که پیوسته است به ولایت خدا و اگر رد کند حاجت او را با قدرت بر انجامش خدا بر او بگمارد ماری آتشین که او را در گورش بگزد تا روز قیامت آمرزیده باشد یا در عذاب افتد و اگر حاجت خواه او را معذور شمرد وضعش بدتر باشد، یا اینکه وضع حاجت خواه بدتر باشد (به تفسیر محدث استرآبادی).
روشنگری: پیوستهاش بولایت ما" یعنی قبول و بسته شود به دوستی او با ما یا اینکه سبب قبول دوستی او با ما است.
" و اگر حاجت خواه او را معذور شمرد" یعنی ملامتش نکند، وضعش بدتر باشد یعنی چون حاجتخواه عذرپذیر از مؤمنین کامل است وضع ردکننده حاجتش زشتتر و سختتر است چون که عذرپذیر به خوشخلقی و کرم سزاوارتر است به انجام حاجتش از عذرنپذیر پس رد حاجت او رسواتر و پشیمانی از آن پایدارتر و افسوس بر آن بزرگتر است، یا اینکه عذرپذیر از
(۱) او شکایت نکند و بد او نگوید و حق او برای حساب قیامت دست نخورده بماند.
به تفسیر یکی از فضلاء نزدیک به زمان ما که از او روایت است: مقصود از عذرپذیری اسقاط حق مؤاخذه در آخرتست و اینکه ردکننده حاجت وضعش بدتر است برای اینست که منتی بر او افزون شده و از آن سودی نبرده است و یکی از شاگردان فاضلش کلامش را چنین توجیه کرده که این کلام بر این اساس است که عذاب قبر (گزیدن مار آتشین) به اسقاط حاجت خواه ساقط نشود زیرا حق الله است چنانچه شیخ قده در اقتصار بدان تصریح کرده آنجا که گوید: هر حقی که ذی حق نتواند دریافتش کند او را نرسد که اسقاطش کند چون حق سرپرستی کودک و دیوانه که نتوانند آن را استیفاء کنند نرسد آنها را که اسقاطش کنند، و چون هر کدام ما نتوانیم ثواب و اجر آخرت را استیفاء کنیم در دنیا به اسقاط آن هم ساقط نشود، و دانسته شد که اسقاط پیرو استیفاء است هر که یکی را ندارد دیگری را هم ندارد پایان.
و اگر مقصود این باشد که حاجت خواه وضع بدتری دارد چنانچه محدث استرآبادی فهمیده سببش اینست عذر دروغ را پذیرفته و نهی از منکر نکرده ولی معنی یکم روشنتر است.
(۲) ۱۰۳- کافی: به سندش تا امام باقرعليهالسلام
فرمود: راستی که به مؤمنی حاجت برادرش پیشنهاد شود و آن را ندارد و در دل همت بر آن گمارد و خدا تبارک و تعالی به همان او را به بهشت در آرد.
(۳) ۱۰۴- کافی: به سندش از محمد بن مروان که امام صادقعليهالسلام
فرمود: روانه شدن کسی در انجام حاجت برادر مؤمنش بدان نوشته شود برایش ده حسنه، و محو شود از او ده سیئه، و بلند شود از او ده درجه راوی گوید: به نظرم که فرمود: و برابر آزاد کردن ده بنده است و برتر از اعتکاف یک ماه در مسجد الحرام.
بیان: میشود آن را دلیل آورد بر اینکه بسا مستحب برتر از واجب باشد زیرا کوشش در انجام حاجت غالبا مستحب است و اعتکاف واجب آن را هم فرا گیرد، با اینکه اعتکاف مستحب هم در روز سومش واجب میشود بقول مشهور چنانچه خواهد آمد ان شاء الله و نظائر آن بسیار است.
(۴) ۱۰۵- کافی: به سندش تا معمر بن خلاد که امام هفتم میفرمود: راستی خدا را بندهها است در روی زمین که میکوشند در انجام حوائج مردم آنانند که روز قیامت در امانند، و هر که مؤمنی را شاد کند خدا دلش را روز قیامت شاد کند.
بیان: ظاهر اینست که ثواب اثر کوشیدنست بتنهائی و بسا که برای کوشیدن و برآورده شدن هر دو باشد.
آداب معاشرت-ترجمه جلد شانزدهم بحار الانوار، ج۱، ص: ۲۱۵
(۱) ۱۰۶- کافی: به سندش تا امام باقرعليهالسلام
که فرمود: هر که روانه شود در باره حاجت برادر مسلمانش خدا او را در سایه هفتاد و پنج هزار فرشته نهد، و گامی برندارد خیر که خدا برایش حسنهای نویسد، و سیئه فرود کند، و درجهای برایش بدارد و چون از برآوردن حاجت برادرش فارغ شود خدا عز و جل به پاداش آن ثواب حجگزار و عمرهپرداز نویسد.
بقولی ظاهرش اینست که ثواب نامبرده برای تنها روانه شدن برای انجام حاجتست و ثواب حج و عمره برای برآوردن آنست.
(۲) ۱۰۷- کافی: تا امام ششمعليهالسلام
فرمود: اگر من روانه شوم برای انجام حاجت برادر مسلمانم دوست تر دارم از اینکه هزار بنده آزاد کنم و هزار اسب را با زین و لگام بدهم تا در راه خدا سوار شوند.
بیان: و هزار اسب را بدهم" یعنی هزار کس را سوار کنم بر هزار اسب که هر کدام زین و لگام دارند و آنها را بجهاد فرستم.
(۳) ۱۰۸- کافی: به سندش تا امام ششمعليهالسلام
فرمود: مؤمنی نباشد که برای انجام حاجت برادر مسلمانش روانه شود جز که خدا عز و جل بنویسد برایش بهر گامی حسنهای و بردارد از او گناهی، و برآرد برایش درجهای، و از آن پس افزوده شود ده حسنه و شفاعتپذیر باشد در ده حاجت.
بیان: افزوده شود" یعنی برای هر گامی، و بقولی برای همه گامها با هم، و شفاعتپذیر باشد" یعنی دعای او در ده حاجت دنیا و آخرت پذیرفته شود.
(۴) ۱۰۹- کافی: به سندش تا امام ششمعليهالسلام
که فرمود: هر که بکوشد در باره حاجت برادر مسلمانش برای رضای خدا بنویسد خدا عز و جل برایش هزار هزار حسنه که شامل آمرزش خویشان و همسایگان و برادران و آشنایان او باشد و هر کسی هم که در دنیا به او احسانی کرده، و چون روز قیامت شود به او گفته شود برو در دوزخ و هر که در دنیا به تو خوبی کرده او را بفرمان خدا عز و جل بدر آور جز اینکه ناصبی باشد.
بیان: یعنی حسنات او گناه دیگران را هم بزداید، و در برخی اخبار است که اگر آن حسنات بیش از گناهان خود او باشد گناهان خویشان و آشنایان او را بزداید، یا مقصود اینست که به علاوه از این حسنات خود برای این اشخاص هم آمرزش باشد و اخباری هم مؤید آن باشد و گویا اختلاف روایات در ثواب برآوردن حاجت مؤمن بحسب اختلاف قصد و اخلاص در آن است و تفاوت حاجتها در دشواری و آسانی و اختلاف وضع حاجتمندان در حاجت و ایمان و صلاح آنان، و اختلاف در کوشش و اهتمام حاجت برآوران و مانند آن، و زیان ندیدن مؤمن
از ورود به دوزخ برای فرمان خداست بدان که سرد و سلامت باش.
(۱) ۱۱۰- کافی: به سندش تا امام ششمعليهالسلام
که هر که بکوشد در انجام حاجت برادر مسلمانش و تلاش کند در آن و خدا بدست آن حاجت را برآورده کند خدا بنویسد برایش حج و عمره و اعتکاف دو ماه در مسجد الحرام با روزه دو ماهه، و اگر تلاش کند و خدا حاجت را بدست او برآورده نسازد بنویسد خدا برایش حج و عمره.
روشنگری: دلالت دارد که با برآوردن حاجت ثواب کوشنده بیشتر است از آنکه برنیاید و اگر در کوشش تفاوتی نباشد و از اهتمام کوتاه نیاید، استبعاد ندارد و مانندش هم در حدیث ابراهیم خارقی گذشت ولی در آن عمره ذکر نشده، و بسا مقصود از حجه در آن حجی باشد که عمره دارد یعنی حج تمتع، یا حج کامل که چون قید مبروره دارد، یا بنا بر اختلاف عمل تفاوت میکند چنان نوشت.
(۲) ۱۱۱- کافی: به سندش تا امام ششمعليهالسلام
فرمود: آدمی را بس است در اظهار اعتماد به برادرش همین که عرض حاجت به او کند.
روشنگری: در این حدیث تشویق کلانیست به برآوردن حاجت مؤمن چون آن را بخواهد زیرا عرض حاجت به دو دلیل است بر اعتماد کلی به ایمان او و وثوق به دوستی او، و بر داشت از آن اینست که به او بدگمان نباشد و امید او را با رد حاجتش نومید نسازد و در انجام آن کوتاه نیاید.
(۳) ۱۱۲- کافی: به سندش از صفوان جمال که من با امام ششمعليهالسلام
نشسته بودم و ناگاه مردی از اهل مکه بنام میمون بر آن حضرت وارد شد و شکایت کرد از اینکه نمیتواند کرایه را بپردازد و بمن فرمود: برخیز و به برادرت یاری کن و من با او برخاستم و خدا کرایه را فراهم کرد و برگشتم به مجلس خود آن حضرت فرمود: با حاجت برادرت چه کردی؟ گفتم: پدر و مادرم قربانت خدا آن را برآورده کرد، فرمود: آگاه باش که یاری تو به برادر مسلمانت نزد من روشنتر است از هفت طواف مستحبی، سپس فرمود: مردی نزد حسن بن علیعليهالسلام
آمد و گفت: پدر و مادرم بقربانت مرا در برآوردن حاجتی یاری کن و آن حضرت از جا بلند شد و همراه او شد و بر حسینعليهالسلام
گذشت که در نماز ایستاده بود و آن حضرت به آن مرد گفت: در کجا بودی که از ابی عبد الله برای حاجت خود یاری خواهی؟ گفت: پدر و مادرم بقربانت من این کار کردم و او یادآور شد من در اعتکافم، آن حضرت فرمود: آگاه باش اگر تو را یاری کرده بود بهتر بود برایش از اعتکاف یک ماه.
روشنگری: نمیتواند کرایه را" یا باین معنی که نمیتواند بارکشی کرایه کند، یا شترانش
را به کرایه بدهد بنا بر اینکه مکاری بوده یا اینکه اجرت کرایه نداشته، و همه اینها با حال صفوان راوی حدیث مناسبت دارند
(۱) اگر گفته شود چرا امام حسینعليهالسلام
او را یاری نکرده با اینکه برتر بوده گویم: میشود از چند راه جواب گفت.
۱- میشود که برای آن حضرت عذر دیگری بوده که به حاجتخواه اظهار نکرده و بدان عذر با او نرفته و امام حسنعليهالسلام
آن را فرمود: تا او قبول نکند که خود اعتکاف عذر است در ترک یاری و معنایش اینست که اگر یاری میکرد تو را بیعذر دیگری بهتر بود.
۲- بعید نیست که علم امامی کمتر از امام دیگر باشد که اکنون امام است یا امام اختیار کند عملی را که کمتر ثواب دارد به ویژه پیش از امامتش.
۳- امام حسینعليهالسلام
خواست برادرش را در درک این فضیلت بر خود مقدم دارد، این هم قولی است.
۴- اینکه مقصود از" من این کار کردم" اینست که میخواستم بکنم و بمن گفته شد بوسیله خدمتکاری یا یکی از اصحاب که آن حضرت در حال اعتکاف است و از این رو به او نگفتم.
سپس بدان که قضاء حاجت مؤمن از مواردیست که فقهاء جایز دانند معتکف برای آن از محل اعتکاف خود بیرون رود و برگردد بحال اعتکاف جز اینکه پس از بیرون شدن در جایی ننشیند و با اختیار زیر سایه راه نرود بنا بر مشهور وزیر آن ننشیند بنا بقولی.
(۲) ۱۱۳- کافی: به سندش تا امام ششمعليهالسلام
فرمود: خدا عز و جل فرموده: خلق عیال منند و محبوبترشان نزد من آنکه به آنان مهربانتر باشد و در انجام حوائجشان کوشاتر باشد.
بیان: عیال خدایند" چون ضامن روزی آنهاست.
(۳) ۱۱۴- کافی: به سندش از ابی عماره که حماد بن ابی حنیفه هر بار که مرا دیدار میکرد گفتی که حدیثت را برایم دوباره بگو، و من به او باز گفتم، گفتم: برای ما روایت شده که یک عابد در بنی اسرائیل چون به نهایت و پایان عبادت میرسید برای انجام حوائج مردم دوندگی میکرد و به اصلاح حال آنها اندر کار میشد و رنج میکشید.
(پس از تفسیر الفاظ حدیث از قول المغرب و مصباح گوید): اشتغال عابدان بنی اسرائیل پس از رسیدن به پایان یا برای اینست که آن ارفع و اشرف عبادت آدمی است که چون در راه عبادت بالا رود میرسد به بالاترین درجه آن که این عمل است، یا برای اینست نفس آدمی تن باین عبادت رنجآور ندهد جز بعد از اینکه پیراسته و باصفا شود به عبادات و ریاضات دیگر یا برای اینکه اصلاح خود مقدم است بر اصلاح دیگران و کمک بدانها.
(۱) ۱۱۵- کافی: به سندش تا رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود: هر که صبح کند و توجه به امور مسلمانان ندارد مسلمان نباشد.
بیان: توجه ندارد" باینکه برخیزد برای آن امور، و انجام دهد آنها را با توانائی، مسلمان نباشد یعنی اسلام کامل ندارد و شایسته این نام نباشد و اگر به هیچ کار مسلمین توجه ندارد بعید نیست که حقا مسلمان نباشد زیرا از جمله کارها یاری امام و پیروی او است، و اعلان دین و یاری ندادن کفار است بر ضرر مسلمین، و به هر تقدیر مقصود از امور اعم از امور دنیوی و دینی است، و اگر برخی را هم نتواند عزم بر آن با حصول توان حسنه باشد و ثواب دارد چنانچه گذشت.
(۲) ۱۱۶- کافی: به سند پیشین تا رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
که فرمود ناسکتر و عابدتر مردمان از نظر عبادت آنکه خیرخواهتر است از دل پاکش پاکتر است و درستتر است با همه مسلمانان.
روشنگری: از ثعلب معنی ناسک را پرسیدند؟ گفت از لفظ نسیکه باز گرفته شده که بمعنی شمش نقره نابست و گویا ناسک خود را برای خدای تعالی ناب کرده، و نصیحت بمعنی خواستن خیر است برای طرف آن و تعبیر از این معنا به یک کلمه منحصر به آنست و نصح در لغت به معنی خلوص است.
و معنی نصیحت برای خدا اعتقاد درست به یگانگی او و اخلاص نیت در عبادت او است، و نصیحت قرآن باور داشتن آنست و بکار بستن آن، و نصیحت رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
باور داشتن پیغمبری او و رسالت او است و اطاعت امر و نهی حضرت او و نصیحت ائمهعليهالسلام
اطاعت از آنها است براستی و درستی، و نصیحت همه مسلمانان رهنمائی آنها است به مصالحشان، و بقول صحاح مرد ناصح الجیب یعنی پاکدل، و پاکدلتر یعنی از کینه و حسد و دشمنی.
(۳) ۱۱۷- کافی: به سندش تا امام ششمعليهالسلام
که میفرمود: بر تو باد به نصح خدا در باره خلقش که او را ملاقات نکنی به کرداری بهتر از آن.
توضیح: نصح خدا در باره خلقش اخلاص در طاعت خداست در آنچه راجع به خلقش فرموده از هدایت و یاری آنها و خودداری از آزار آنها و دغلی نکردن با آنها یا مقصود نصیحت کردن خلق است به پاکی برای خدا، و ملاقات هنگام مرگ است یا در روز قیامت.
(۴) ۱۱۸- کافی: به سندش تا امام ششمعليهالسلام
فرمود: هر که توجه به امور مسلمانان ندارد مسلمان نباشد.
(۵) ۱۱۹- کافی: به سندش تا پیغمبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
که هر کس صبح کند و توجه به امور مسلمانان ندارد مسلمان نباشد، و هر که بشنود مردی فریاد میزند، ای مسلمانان به دادم برسید و به او پاسخ ندهدمسلمان نباشد.
(۱) ۱۲۰- کافی: به سندش تا رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
که خلق عیال خدایند و دوست تر خلق به درگاه خدا کسی است که سود رساند به عیال خدا و خاندانی را شاد کند.
بیان: عیال کسانی که آدم خرج آنها را میدهد و کارهاشان را سرپرستی میکند، و مردم به این نظر عیال خدایند که آنها را آفریده و کارهاشان را اداره میکند و احوالشان را مقدر میسازد و ضامن روزی آنهاست دوست تر نزد خدا یعنی مقامش نزد او بالاتر است و ثواب بیشتری دارد، سود رساندن به عیال خدا به دادن نعمت است یا دفع زیان و خسارت یا ارشاد و هدایت یا آموزش یا برآوردن حاجت و جز آن از منافع دین و دنیا، و اشاره دارد بخوبی این کار که کفالت کاریست که خدا ضمانت کرده، و شاد کردن خاندانی یا به اینست که سودی به مردی و خاندان او و عشیره او برساند یا آگاهی با یاری به یکی از مؤمنان رسانی سبب شادی جمعی از خاندان او شود.
(۲) ۱۲۱- کافی: به سندش تا امام ششمعليهالسلام
که میفرمود: از رسول خدا پرسش شد که محبوبتر مردم به درگاه خدا کیست؟ فرمود: سودمندتر مردم برای مردم.
(۳) ۱۲۲- کافی: به سندی تا رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
که فرمود: هر کس هجوم آب یا آتش را از مسلمانان بگرداند بهشت به او واجب شود (شرحی در تفسیر لغت و اعراب حدیث دارد که ترجمه آن سود عمومی ندارد مترجم).
(۴) ۱۲۳- کافی: به سندش تا امام ششمعليهالسلام
فرمود: در تفسیر قول خدا عز و جل" و بگوئید به مردم خوبی (آیه ۸۳ سوره البقره) یعنی بگوئید در باره مردم خوبی و نگوئید جز خیر تا بدانید که چیست آن.
بیان:(
قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً
)
طبرسیرحمهالله
گفته در تفسیر آن اختلاف شده: بقولی مقصود گفتار خوش و زیبا است و خلق کریم که خدا آن را پسندد و دوست دارد، از ابن عباس است، و بقول سفیان امر به معروف و نهی از منکر است و بقول ربیع بن انس مقصود معروف است، (۵) و به روایت جابر از امام پنجم در تفسیر آیه یعنی بگوئید به مردم خوبتر چیزی که دوست دارید بشما گفته شود زیرا که خدا دشمن دارد پرلعنت پرلعنت کننده و دشنام دهنده و طعنهزن بر مؤمنان را آنکه هرزهداری و یاوهگو است، آنکه گدای بیآبرو است به اصرار خود، و دوست دارد بردبار پارسای خوددار آبرومند را. و اختلاف دیگر در اینست که شامل مؤمن و کافر هر دو میشود چنانچه از امام باقرعليهالسلام
روایت است، و بقولی مخصوص به مؤمن است و بنا بر قول بعموم، ابن عباس و قتاده گفتند
آیه جهاد و شمشیر نسخ شده (۱) و بیشتر مفسران گویند نسخ نشده زیرا میشود با آنان جنگید و گفته خوب هم با آنها داشت به اینکه آنها را دعوت به ایمان کرد پایان کلام طبرسی، و در تفسیر عسکری است از امام صادقعليهالسلام
در(
قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً
)
که برای همه مردم است چه مؤمن و چه مخالف، اما با مؤمنان خوشروئی کند و با مخالفان مدارا کند برای جلب آنها به ایمان که با کمتر آن میتوان زیان آنها را از خود و برادران مؤمن دفع کرد.
" و مگوئید جز خیر الخ" بقولی یعنی تا خبر از حال آنها ندارید جز خوبی آنها نگوئید و اگر بد نهادی آنها را میدانید باکی ندارد که خوبی آنها را نگوئید، و بقولی یعنی هر کس بگفتن خوبی و ترک زشتی عادت کرده فوائد آن را خواهد دید.
من گویم: بسا مقصود اینست که تا خوبی سخنی را ندانید آن را به مجرد توهم خوبی به به زبان نیاورید چه بسیار میشود که کسی پندارد شمهای خوبست و چنان نیست.
(۲) ۱۲۴- کافی: به سندش تا امام باقرعليهالسلام
در تفسیر قول خدا(
وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً
)
که برای مردم بگوئید بهترین آنچه دوست دارید در باره شما بگویند.
بیان: اشاره دارد باینکه بگوئید برای مردم اینست که در باره آنها خوب بگوئید نه اینکه با آنها بخوبی گفتگو کنید و حدیث پیش هم ممکن است بهر دو وجه تفسیر شود.
(۳) ۱۲۵- کافی: به سندش تا امام ششمعليهالسلام
در تفسیر قول خدا عز و جل (۳۱ سوره مریم) و گردانیده مرا مبارک هر جا باشم" فرمود: یعنی بسیار سودبخش.
بیان: بیضاوی در تفسیر مبارک گفته یعنی بسیار سودبخش و آموزنده خوبی، طبرسیرحمهالله
از قول مجاهد گفته: یعنی مرا آموزنده خیر گردانیده، و بقولی یعنی پرسودبخش هر جا رو کنم، برکت افزایش خوبی است، و مبارک آنکه به دو خیر فزاید، و بقولی بنقل از جبائی یعنی پایدار دائمی در ایمان و طاعت و برکت در اصل بمعنی ثبوت است.
(۴)