آداب معاشرت ترجمه جلد شانزدهم بحارالانوار

آداب معاشرت ترجمه جلد شانزدهم بحارالانوار0%

آداب معاشرت ترجمه جلد شانزدهم بحارالانوار نویسنده:
گروه: کتابخانه حدیث و علوم حدیث

آداب معاشرت ترجمه جلد شانزدهم بحارالانوار

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: محمدباقر مجلسی
گروه: مشاهدات: 24053
دانلود: 4113

توضیحات:

آداب معاشرت ترجمه جلد شانزدهم بحارالانوار
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 39 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 24053 / دانلود: 4113
اندازه اندازه اندازه
آداب معاشرت ترجمه جلد شانزدهم بحارالانوار

آداب معاشرت ترجمه جلد شانزدهم بحارالانوار

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

باب بیست و چهارم ثواب کسی که نیاز نابینا را کفایت کند

(۵) امالی طوسی: در خبر مناهی پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آمده که فرمود: هر که یک نیاز شخص نابینا را از نیازهای دنیا برآورده کند و در باره آن روانه شود تا خدا نیاز او را برآورده سازد خدا به او عطا کند برکناری از نفاق و برکناری از دوزخ را و برآورد برایش هفتاد حاجت در دنیا را، و پیوسته در رحمت خدا عز و جل شناور است تا از انجام کار نابینا برگردد.

(۶)

باب بیست و پنجم در فضیلت شنواندن سخن به کربی دلتنگی‌

ثواب الاعمال: به سندش از ابن یزید که گفت در کتاب ابن فضال یافتم بنقل از ابی البختری از امام ششمعليه‌السلام فرمود: شنواندن سخن به کسی که کر است بی‌دلتنگی و اظهار نفرت یک صدقه گواراست.

(۷)

باب بیست و ششم: ثواب کسی که یک خانواده مؤمن را سرپرستی کند

۱- ثواب الاعمال: به سندش تا امام باقرعليه‌السلام فرمود: هر آینه اگر یک حج انجام دهم دوست تر دارم از اینکه یک بنده آزاد کنم تا برسانم به ده بنده و مانند آن و مانند آن تا برسانم به هفتاد، و اگر که سرپرستی کنم یک خانواده از مسلمانان را و شکم آنها را سیر کنم، و برهنگی آنها را بپوشانم و آبروی آنها را در برابر مردم نگاه دارم دوست تر دارم از اینکه یک حج بجا آورم و حج دیگر و حج دیگر تا برسانم به ده حج و مانند و مانندشان تا برسد به هفتاد.

(۱) ۲- امالی طوسی: به سندش تا پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، فرمود: هر که سرپرستی کند یک خانواده از مسلمانان را روزانه و شبانه خدا گناهان او را بیامرزد.

(۲)

باب بیست و هفتم: در باره کسی که مؤمنی را در خانه‌ای نشیمن دهد و در کیفر کسی که او را از آن جلو گیرد

ثواب الاعمال: به سندش تا امام ششمعليه‌السلام فرمود: هر که خانه‌ای دارد و مؤمنی به نشیمن در آن نیاز دارد و او را از آن دریغ دارد خدا عز و جل فرماید: ای فرشته‌های من بنده من از یک مسکن دنیا بخل ورزید بر بنده‌ام، به عزت خودم سوگند که در بهشتهای من ساکن نشود و جا نکند.

محاسن: به سندی از ابن سنان مانندش را آورده.

(۳)

باب بیست و هشتم مهربانی با همدگر، توجه بهمدگر، اظهار دوستی و نیکی کردن و صله دادن. و ایثار و همدردی و زنده داشتن مؤمن

آیات قرآن مجید

۱- (آیه ۲۹ سوره) الفتح، و آنان که همراه او باشند سخت گیرند بر کافران و مهربانند در میان خودشان.

۲- (۲۷ سوره) الحدید: و نهادیم در دل آنان که پیرو او شدند دلسوزی و مهربانی.

۳- (آیه ۱۷ سوره) البلد: و به هم سفارش کنند به مهربانی. (۵)

اخبار باب

۱- علل: به سندش تا رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: راستی خدا تبارک و تعالی چون بیند مردم یک آبادی و گناهان از اندازه بیرون شدند و در آن آبادی سه تا مؤمن است خدا جل جلاله و تقدست اسمائه به آنها ندا کند ای گناه پیشه‌ها اگر نبود در میان شما از مؤمنانی که همدگر را دوست دارند بخاطر بزرگواری من آنان که زمین مرا و مسجدهایم را با نماز خود آباد سازند و آنان که از خوف من در سحرها آمرزش خواهند البته که عذابم را به شما فرو می‌آوردم و باکی نداشتم.

میگویم: که مانند این حدیث به چند سند در باب کسانی که خدا بسبب آنها از اهل گناه دفاع کند گذشت.

(۱) ۲- قرب الاسناد: به سندش از ازدی گفت از آنچه که امام ششم همیشه ما را بدان سفارش میکرد: نیکی کردن و صله بود.

(۲) ۳- همان: به سندش از امام ششمعليه‌السلام فرمود: آزمایش کنید شیعه‌ها را در اوقات نماز که چگونه مواظب آن هستند، و در باره اسرار ما که چگونه آنها را از دشمن ما نهفته میدارند، و در باره اموال خودشان که چگونه با آنها در باره برادرشان همدردی دارند.

(۳) ۴- خصال: به سندش از مفضل که پرسش شد امام ششمعليه‌السلام کمترین حق مؤمن بر برادرش چیست؟ فرمود: اینست که برای خود نگزیند آنچه را که آن برادر بدان از او نیازمندتر است.

(۴) ۵- همان: به سندش تا امام ششمعليه‌السلام فرمود: تقرب جوئید به درگاه خدای تعالی به همراهی کردن با برادرانتان.

(۵) ۶- همان: به سندش تا امام ششمعليه‌السلام که امیر مؤمنان در سفارش خود به پسرش محمد بن حنفیه فرمود: خود را وادار به اظهار دوستی، و شکیبا دار خود را برای تحمل مخارج نسبت به مردم، و بیار خود از جان و مالت دریغ مکن، و به آشنایان خود پذیرائی و حضور در مجلس با او را دریغ مکن، و از عموم مردم خوشروئی و دوستی خود را دریغ مکن، و عدل و انصاف را در باره دشمن هم رعایت کن، و دین و آبرویت از هر کسی دریغ دار که این روش برای دین و دنیایت سازگارتر است.

(۶) ۷- همان: به سندش از امام ششمعليه‌السلام فرمود: دو خصلتند که در هر که باشند خوب است و اگر در کسی نباشند دور شو از از او سپس دور شو و باز هم دور شو، گفته شد که آن دو خصلت کدامند؟ فرمود: نماز در وقت خودش و مواظبت بر آن، و همراهی کردن (یعنی در مال خود با برادران).

(۷) ۸- همان: به سندش از امام پنجمعليه‌السلام ، فرمود: چهارند که هر که آنها را دارد خدا در بهشت برایش خانه سازد، هر که یتیم را پناه دهد، و به ناتوان مهربان باشد، و به پدر و مادرش دلسوزی کند و با مملوکش نرمش دارد.

(۸) ۹- همان: به سندش تا امام ششمعليه‌السلام که در ضمن سفارشهای رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به علیعليه‌السلام بود که ای علی بالاترین اعمال سه خصلتند: انصاف دادن به مردم از طرف خودت، و همراهی کردن با برادر برای خدا عز و جل و یاد کردن تو از خدای تعالی در هر حال.

(۹) ۱۰- عیون: به سندهای خود از امام رضاعليه‌السلام تا رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم که فرمود: همیشه امتم در خوشی و خوبی باشند تا زمانی که با هم دوستی کنند و به هم هدیه دهند و امانت را بپردازند و از حرام دوری کنند و از مهمان پذیرائی کنند و نماز را برپا دارند و زکات را بدهند، چون

انجام ندهند گرفتار قحطی و خشکسالی شوند.

(۱) ۱۱- همان: به سندهایش تا رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، فرمود: اظهار دوستی و دوست‌یابی نیمی از دین است و روزی را با دادن صدقه بسوی خود فرو کشید.

(۲) ۱۲- همان: به همین سند گوید رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: سر خردمندی پس از دینداری اظهار دوستی با مردم است و خوبی کردن به هر کسی از خوش کردار و بدکردار.

(۳) ۱۳- مجالس مفید: به سندش تا امام ششمعليه‌السلام فرمود: خوشا بر کسی که نعمت خدا را بواسطه کفران و ناسپاسی دیگرگون نسازد، خوشا به دوستی کنان به یک دیگر در راه خدا.

گویم: بیاید برخی اخبار در باب زیارت مؤمن و برخی هم در باب حقوق مؤمن گذشته.

(۴) ۱۴- امالی طوسی: به سندش تا رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم که فرمود: چون روز قیامت شود خدا همه خلق را در یک پهنا زمین گرد آورد و یک جارچی از نزد خدا جار کشد که دنباله مردم بمانند پیشروان آنان بشنوند و گوید کجایند اهل شکیبائی؟ فرمود: یک گروه از مردم برپا خیزند و یک دسته از فرشته‌ها آنها را پیشواز کنند و گویند به آنها، این صبر و شکیبائی که شما داشتید چه بوده؟ گویند ما خود را شکیبا داشتیم بر انجام فرمان خدا، و شکیبا داشتیم بر پرهیز از نافرمانی خدا، فرمود: یک جارچی از درگاه خدا فریاد کند بندگانم راست گفتند راه آنها را باز کنید تا بی‌حساب وارد بهشت شوند.

فرمود: پس یک منادی دیگر ندا در دهد که دنباله مردم چون پیشروان آنها بشنوند، میگویند کجایند اهل فضیلت؟ و گروهی از مردم برپا شوند و فرشته‌ها از آنها پیشواز کنند و گویند: این فضیلت شما که بدان ندا شدید چه باشد؟ در پاسخ گویند، در دنیا بما نادانی میشد (بی‌احترامی) و در خورد میکردیم، و بما بدکرداری می‌شد و گذشت می‌کردیم فرمود:

منادی خدا ندا کند بندگانم راست گفتند راهشان را باز کنید تا بیحساب وارد بهشت شوند.

فرمود: سپس منادی خدا عز و جل ندا کند که دنباله مردم بشنوند بمانند پیشرو آنها و گوید: کجایند همسایگان خدا جل جلاله در خانه او؟ و گروهی از مردم برخیزند و یک دسته فرشته پیشواز آنها روند و به آنها گویند: چه بوده کردار شما در دار دنیا که امروز همسایگان خدای تعالی شدید در خانه او؟ در پاسخ گویند: ما در راه خدا عز و جل با هم دوستی میکردیم و در راه خدا به هم بخشش میکردیم، و در راه خدا به هم کمک می‌کردیم و از یک دیگر پشتیبانی میکردیم، فرمود: پس جارچی از درگاه خدا جار کشد بندگانم راست گفتند راه آنها را باز کنید تا بی حساب به بهشت روند در جوار خدا، و به بهشت روانه شوند بی‌حسابرسی، و آنگاه امام باقرعليه‌السلام فرمود: هم اینهایند همسایه‌های خدا در خانه او، مردم میترسند و آنها نمیترسند، و مردم

حسابرسی شوند و آنها حسابرسی نشوند.

(۱) ۱۵- همان: به سندش تا رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: مؤمن درخشان و ارجمند است و فاجر بخیل و نیرنگ باز و پست است و بهتر مؤمن آنکه وسیله الفت مؤمنانست و خیری نیست در کسی که الفت نگیرد و الفت نپذیرد الخبر.

(۲) ۱۶- همان: به سندش تا رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: خدا عز و جل دوست دارد هر مهرورزی را. گویم: به چند سند از پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم گذشت که نیکی کردن زودرس‌ترین ثوابست در کارهای خیر، در باب جوامع مکارم و جز آن.

(۳) ۱۷- خصال: به سندش تا امام ششمعليه‌السلام فرمود: راستی که صبر و نیکی و بردباری و خوشخوئی از اخلاق پیغمبرانست.

(۴) ۱۸- مجالس مفید: به سندش از جمیل از امام ششمعليه‌السلام فرمود: بهتر شما؟ بخشندگان شماهایند و بدترین شماها بخیلان شماها و از کارهای شایسته نیکی کردن به برادرانست و کوشش در انجام حوائج آنان، و در آنست سرکوبی شیطان و دور شدن از دوزخ سوزان، و ورود به بهشتان، ای جمیل این حدیث را به درخشنده‌های یارانت باز گو گفتم: درخشنده‌های یارانم کیانند؟ فرمود: آنان که به برادران خود در تنگی و خوشی نیکی کنند، سپس فرمود، راستی که بر کسی که فراوان دارد این عمل آسانست با اینکه خدا کسی را که کم دارد ستوده و فرموده (آیه ۹ سوره الحشر) و مقدم دارند دیگران را بر خود و گر چه به اندازه خود دارند، و هر که بپرهیزد از بخل خویش هم آنانند رستگاران.

خصال: به سندش تا سهل مانند آن را آورده.

(۵) ۱۹- امالی طوسی: به سندش تا صفوان جمال که معلی بن خنیس نزد امام ششمعليه‌السلام آمد تا با آن حضرت وداع کند میخواست به سفر برود، و چون وداع کرد آن حضرت فرمود: ای معلی خود را بخدا عزیزدار تا تو را عزیز دارند، معلی گفت: یا ابن رسول الله با چه وسیله؟ فرمود: ای معلی از خدا بترس تا هر چیزی از تو بترسد ای معلی دوستی کن با برادرانت با احسان به آنان زیرا خدا بخشش را وسیله دوستی ساخته و دریغ را وسیله دشمنی بخدا اگر شما از من بخواهید و بشما بدهم دوستتر دارم از اینکه بخواهید بشما ندهم و مرا دشمن دارید، و هر آنگاه که خدا عز و جل عطائی را بدست من برای شما روانه کرد آنکه باید سپاس شود خدای تعالی است، و دور نباشید از شکر نعمتی که خدا بدست من بشما روانه کرده.

(۶) ۲۰- خصال: در آنچه پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به علیعليه‌السلام سفارش کرد این بود که فرمود: ای علی

(۱) سه چیز است که این امت را توانای آن نیست: همراهی کردن با برادر دینی در مال و دارائی و انصاف دادن به مردم از طرف خود و قضاوت به نفع آنها بر ضرر خود، و یادآوردن خدا در هر حال (که مانع از گناه و خطا گردد مترجم).

(۲) ۲۱- همان: به سندش تا رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم که خدا جل جلاله فرمود: من دنیا را به بنده‌هایم بخشش کردم (یعنی حق‌دار آن نبودند) و هر که از آن به اختیار خود بمن قرضی دهد (یعنی صدقه مستحبی دهد) به او در برابر هر یک از آن ده برابر تا هفتصد برابر بدهم، و آنچه در این باره بخواهم، و هر که از آن دارائی دنیا بمن قرض ندهد به زور از او بگیرم (زکات و وجوه واجب) و در برابر به او سه خصلت بدهم که اگر یکی از آنها را به فرشته‌های خود بدهم البته که خوشدل شوند: و آن سه صلات است و هدایت و رحمت، زیرا خدا عز و جل میفرماید: (آیه ۱۵۶ سوره البقره) آنان که چون آسیبی به آنها رسد گویند راستی که ما از خدائیم و راستی که بسوی او برگردانیم.

(۳) ۱۵۷- آنانند که بر آنها رسد صلواتی از جانب پروردگارشان، این یکی از آن سه تا است" و رحمتی" این شد دو تا" و آنانند همان هدایت‌شدگان" این سه تا، سپس امام ششمعليه‌السلام فرمود: این پاداش برای کسی است که از او چیزی به زور گرفته شود (یعنی در برابر صدقه و بدهی واجب در مال چون زکات و وجوه واجبه).

(۴) ۲۲- همان: به سندش از امیر مؤمنانعليه‌السلام فرمود: همراهی با برادر دینی در راه رضای خدا عز و جل بیفزاید در روزی.

(۵) ۲۳- امالی طوسی: به سندش تا امام صادقعليه‌السلام فرمود: سه دعاء است که از خدای تعالی مردود نگردند: دعاء پدر در باره فرزندش که به او نیکی کرده، و نفرین پدر بر فرزندی که او را عاق کرده برای اینکه حق او را رعایت نکرده و نفرین ستمدیده بر ستمگر خود و دعاء ستمدیده بر کسی که برای او از ستمگرش انتقام گرفته، و دعاء مرد مؤمن در باره برادر مؤمن خودش که به خاطر ما با او همراهی کرده، و نفرین او بروی چون که با توانائی به او همراهی نکرده با اینکه این برادر بوی نیاز شدید داشته و بیچاره بوده.

(۶) ۲۴- معانی الاخبار (ص ۱۵۳): به سندش تا مفضل که گفت: من نزد امام ششمعليه‌السلام بودم و مردی از آن حضرت پرسید در چه اندازه از مال زکات واجب باشد، فرمودش زکات ظاهر را خواهی یا زکات باطن را؟ گفت: اندازه هر دو را با هم، فرمود اما زکات ظاهر در هر هزار درهم بیست و پنج درهم است (این زکات پول نقد است که از دویست درهم به بالا واجب شود بحساب صدی دو و نیم و دویست و پنج با شرائطی که در فقه ذکر شده مترجم) و اما زکات باطن

(که واجب اخلاقی است) اینست که دریغ نداری از برادر خود آنچه را که او بدان نیازمندتر است از تو.

(۱) ۲۵- توحید: به سندش تا امیر مؤمنانعليه‌السلام در تفسیر قول خدای تعالی (آیه ۴۰ سوره الغافر که آن را المؤمن هم خوانند) پس آنان در آیند به بهشت و روزی خورند در آن بی حساب از قول رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: خدا عز و جل فرموده: البته که بایست است کرامتم یا فرمود:

مودتم برای کسی که مرا بپاید و بجلال من دوستی را مبادله کند به اینکه با چهره‌های نور در روز قیامت بر منبرهای نور باشند و بر تن آنها جامه‌های سبز باشد، گفته شد: یا رسول الله آنها کیانند؟ فرمود: نه پیغمبرانند و نه شهیدان ولی کسانی که به جلال خدا با همدگر دوستی کردند و بیحساب به بهشت در آیند از خدا خواهیم که ما را به رحمت خودش از آنها سازد.

(۲) ۲۶- خصال: در خبر نوف بکالی: امیر مؤمنان فرمود: ای نوف رحم کن تا تو را رحم کنند.

(۳) ۲۷- همان: تا یحیی حلبی که شنیدم امام ششمعليه‌السلام میفرمود: هفت تن اعمال خود را تباه کنند:

مرد بردباری که دانش بسیار دارد که بدان شناخته نشود و بدان یادش نکنند (یعنی دانش خود را منتشر نکرده باشد) و مرد حیکم و فرزانه‌ای که عقیده دارد بدان چه هر دروغگو به او گوید که منکر است آنچه را بدو آورند.

و کسی که نیرنگ باز و خائن را امین داند و به او امانت و کار خود را واگذارد.

و آقای سخت‌دلی که مهربانی ندارد (نسبت به زیردستان و خدمتکاران و آشنایان خود).

و مادری که سر فرزندش نهان ندارد و فاش کند (یعنی عیبی که در اعضاء ناپیدای او باشد و جز مادر بر آن آگاه نباشد).

و آن کسی که شتابانه به سرزنش برادران خود پردازد (و به عذر آنها توجه نکند و وارسی ننماید).

و آنکه با برادر خود مجادله نماید که گویا با او طرف است و دشمن او است.

(۴) ۲۸- ثواب الاعمال: به سندش از امام هفتم که میفرمود: راستی که کسانی که با هم دوستی کنند در راه خدا روز قیامت بر فراز منبرهای نور باشند و چهره و تن و نور منبرشان بر هر چیزی بتابد تا شناخته شوند که آنان دوستان همند در راه خدا عز و جل در محاسن هم بی‌سند مانندش را آورده از امام باقرعليه‌السلام .

(۵) ۲۹- همان: به سندش از امام ششمعليه‌السلام فرمود: از فضیلت مرد نزد خدا عز و جل دوست

داشتن برادران خود باشد هر که خدا او را به دوستی برادران او شناسد او را دوست و هر که خدایش دوست دارد روز قیامت مزد کامل به او دهد.

(۱) ۳۰- محاسن: به سندش تا مصعب کوفی که امام ششمعليه‌السلام به سدیر فرمود: بدان که فرستاده محمد را به پیغمبری، و شتابانه روحش را به بهشت برده میان هر یک از شما با غبطه و شادمانی یا روشن شدن پشیمانی و افسوس فاصله‌ای نباشد جز که بچشم خود بیند آنچه را خدا عز و جل در قرآنش فرموده: (آیه ۱۷ سوره ق) از راست و از چپ نشسته‌ای باشد" و ملک الموت آید تا جانش را بگیرد، و روحش را فریاد دهد تا از تنش بدر آید، اما آنکه مؤمن باشد درآمدنش را احساس نکند (یعنی برایش هیچ تلخی و ناگواری ندارد) برای اینکه خدا سبحانه و تعالی فرماید (آیه ۲۸ سوره الفجر) ای جان با ایمان برگرد بسوی پروردگارت که خوشی و و خوشت دارند و درآی در میان بندگانم و درآی در بهشتم، و آنگاه فرمود: این مقام برای کسی است که پارسا باشد و با برادران دینی خود همراهی دارد و به آنها خیر میرساند اگر ناپارسا است و خیررسان به برادران دینی خود همراهی دارد و به آنها خیر میرساند اگر ناپارسا است و خیررسان به برادران خود نیست به او گفته شود چه تو را بازداشت از پارسائی و همراهی کردن برادرانت؟ تو از کسانی باشی که به زبان اظهار دوستی کنند و با کردار آن را پیاده نکنند، و چون برخورد کند با رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و امیر مؤمنان از او رو گردانند و در روی او ترشرو باشند و شفاعت او نکنند، سدیر گفت: از کسانیست که خدا بینی آنها را بریده؟ آن حضرت فرمود: همانست.

(۲) ۳۱- همان: به سندش تا امام ششمعليه‌السلام ، فرمود: راستی یک مؤمن از شماها روز قیامت مردی را به او گذر دهند که فرمان رسیده او را به دوزخ برند و آن مرد به آن مؤمن گوید: ای فلانی بمن کمک بده چه که من در دنیا به تو احسان میکردم، و آن مؤمن به آن فرشته که گماشته بر او است گوید او را رها کن تا به راه خود رود، و خدا به آن فرشته فرماید گفته مؤمن را اجراء کن و آن فرشته آن مرد را آزاد کند.

(۳) ۳۲- همان: به سندش تا امام ششمعليه‌السلام فرمود: هرگز دو مؤمن به هم برنخورند جز که برتر آن دو آنست که برادرش را بیشتر دوست دارد و در حدیث دیگر است که بیشتر یارش را دوست دارد.

(۴) ۳۳- همان: به سندش از امام ششمعليه‌السلام فرمود: دو مسلمان که به هم برخورند برترشان آنکه بیشتر یار خود را دوست دارد.

(۵) ۳۴- همان: به سندش تا امام باقرعليه‌السلام فرمود: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرموده: آنان که در راه رضای خدا به همدگر دوستی کنند در روز قیامت قطعه زمینی از زبرجد سبز باشند در سایه عرش خدا قسمت راست او و هر دو سمت او راست بحساب آید، رخسارشان سفیدتر است از برف و تابنده‌تر است

از خورشید بر آمده رشک برد به مقام آنها هر فرشته مقرب و هر پیغمبر مرسل، مردم گویند اینها کیانند؟ و میفرماید: اینان کسانیند که در راه خدا با هم دوستی کردند.

(۱) ۳۵- همان: به سندش تا امام ششمعليه‌السلام که میفرمود: راستش دوستی کنان به هم در راه خدا روز قیامت بر فراز منبرهای نور باشند، و نور تنها و نور منبرهاشان به همه چیزی بتابد تا بدان شناخته شوند و گفته شود اینانند که در راه خدا با هم دوستی کردند.

(۲) ۳۶- همان: به سندش از امام ششمعليه‌السلام فرمود: وای بر کسی که نعمت خدا را به کفر و ناسپاسی دگرگون سازد، خوشا بر کسانی که در راه خدا با هم دوستی کنند.

(۳) ۳۷- مجالس مفید: به سندش تا رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: دوستان یک دیگر در راه خدا عز و جل بر فراز ستونهای یاقوت سرخ باشند در بهشت که سر کشند بر اهل بهشت، و چون یکی از آنها سر برآورد زیبائی او خانه‌های اهل بهشت را پر کند و اهل بهشت گویند: بیرون شوید تا ببینیم دوستداران در راه خدا عز و جل را فرمود: بیرون آیند و بدانها نگرند هر کدام را در چهره درخشندگی باشد مانند ماه در شب چهارده و بر پیشانی آنها ثبت است اینانند دوستداران در راه خدا عز و جل.

(۴) ۳۸- اختصاص: امام صادقعليه‌السلام فرمود: هر مؤمنی احسانی به برادرش رساند البته که آن را به رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم رسانده باشد.

(۵) ۳۹- کتاب حسین بن سعید: به سندش از کلیب اسدی که شنیدم امام ششم میفرمود: با هم صله کنید و به هم نیکی کنید به هم مهربانی کنید، و با هم برادرانی نیکوکار باشید چنانچه خدا شما را بدان امر کرده.

(۶) ۴۰- امالی طوسی به سندش تا رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، فرمود: پیوسته امتم بخوشی باشند تا با هم دوستی کنند و نماز را بپا دارند و زکات را بدهند و مهمان را پذیرائی کنند و اگر نکنند گرفتار قحطی و خشکسالی شوند، فرمود: ما خاندانی هستیم که بر موزه خود مسح نکشیم (یعنی در وضوء که باید مسح بر بشره پا باشد).

(۷) ۴۱- الدره الباهره: امیر مؤمنانعليه‌السلام فرمود: برادرت در بریدن دوستی تو نیرومندتر نباشد از پیوند تو با او (یعنی تو بگذار که او دوستیش را از تو ببرد و او را با خود بدار) و البته که به بدی کردن با تو نیرومندتر نباشد از احسان و شکرداری تو با او (یعنی در برابر بدی او احسان به او بکن).

(۸) فرمودعليه‌السلام : چه زشت است فروتنی هنگام نیازمندی با جفا و حق ناشناسی هنگام بی‌نیازی.

(۹) امام حسینعليه‌السلام فرمود: بخشنده‌تر مردم آنکه بدهد عطای خود را بکسی که چشم به پاداش او ندارد، و راستی که با گذشت‌تر از آنکه هنگام توانائی بر انتقام گذشت کند، و راستی که باصله‌ترین مردم آنکه صله کند با کسی که از او بریده.

(۱) امام صادقعليه‌السلام فرمود: چیزی نزد من دوست‌ تر از این نیست که به دنبال بخشش به مردی بخشش تازه‌ای به او بکنم و پرورشگاه احسان خود را پاینده سازم زیرا می‌دانم که دریغ در پایان بخششها شکر بر گذشته آنها را از میان میبرد.

(۲) ۴۲- دعوات راوندی: روایت است که روز قیامت هر که از گورش بدر آید داد زند بار خدایا بمن رحم کن، بارخدایا بمن رحم کن و بدانها پاسخ گویند: البته اگر شما در دنیا رحم کردید امروزه بشما رحم شود.

(۳) ۴۳- نهج البلاغه: امیر مؤمنان هنگام وفاتش وصیت کرد: بر شما باد به صله با همدگر و بخشش بیکدیگر، و بپرهیزید از پشت کردن به هم و از بریدن با هم.

(۴) ۴۴- عده الداعی: از پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم که فرمود پیوسته امتم بخوشی باشند تا با هم دوستی کنند و امانت را رد کنند (و نماز را برپا دارند) و زکات را بدهند و اگر نکنند گرفتار قحطی و خشکسالی شوند، و البته بیاید بر امتم دورانی که پلید باشد نهاد آنها و زیبا جلوه کند وضع آشکارشان برای طمع به دنیا، کردارشان خودنمائی باشد و در دلشان ترسی نباشد از اینکه بلائی آنها را فرا گیرد و چون غریق دعاء کنند و اجابت نشود.

(۵) ۴۵- کتاب امامت و تبصره: به سندش تا رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم که فرمود: سر خردمندی پس از دینداری دوستی کردن با مردم است و خوبی کردن با هر خوشکار و بدکار.

(۶) ۴۶- کافی: به سندش تا امام ششمعليه‌السلام که بیارانش میفرمود: از خدا بپرهیزید و برادران نیکوکاری باشید که برای خدا به هم دوستی کنید و با هم صله کنید و به هم مهر ورزید، از هم دیدن کنید، و یک دگر را ملاقات کنید (در جز دید و بازدید) و امر ما را با هم بگوئید و آن را زنده دارید.

بیان: مقصود از امر آنها امامت آنها است و دلیلهای آن و فضائل و اوصاف آنان و بسا که شامل روایت اخبار آنها و جلوگیری از میان رفتن آن را هم شامل باشد، و این معنای فراگیرتر روشنتر است.

(۷) ۴۷- کافی، به سندش از امام ششمعليه‌السلام فرمود: با هم صله کنید و با هم نیکی کنید و به هم مهر ورزید و برادران خوبی باشید چنانچه خدا عز و جل به شما فرموده است.

(۸) ۴۸- کافی: به سندش از امام ششمعليه‌السلام فرمود: با هم پیوند شوید و به هم نیکی کنید و به هم توجه کنید.

بیان تعاطف بمعنی توجه و دلسوزیست.

(۱) ۴۹- کافی: به سندش از سماعه که به امام ششمعليه‌السلام گفتم: راجع بقول خدا عز و جل (آیه ۳۲ سوره المائده) هر کس بکشد شخصی را نه به قصاص شخصی گویا کشته است همه مردم را و هر کس زنده دارد آن را گویا زنده داشته همه مردم را" فرمود: هر که او را از گمراهی به هدایت برآورد گویا او را زنده داشته و هر کس او را از هدایت به گمراهی کشاند البته که او را کشته باشد.

(۲) روشنگری: آیه در سوره المائده چنین است" از این رو نوشتیم بر بنی اسرائیل که هر که بکشد نفسی را نه در برابر نفسی یا تباهی کردن در روی زمین گویا کشته است مردم را همه و هر کس زنده دارد او را گویا زنده داشته مردم را همه" و آنچه در این حدیث است نقل بمعنی است و اکتفاء به برخی از آیه است چون روشن بوده.

و طبرسیرحمه‌الله در مجمع البیان گفته: بغیر نفس" یعنی نه بحساب قصاص و خونخواهی( أَوْ فَسادٍ فِی الْأَرْضِ ) یعنی بی‌تباهی کردن او در زمین که سزای او کشتن باشد، و فسادی چنین به جنگ او است با خدا و رسولش و یا بترس کشیدن راه گذر مردم چنانچه خدا آن را در آیه ۳۳ بیان کرده و فرموده: همانا سزای کسانی که می‌جنگند با خدا و رسولش تا پایان آیه.

" گویا مردم همه را کشته" در تفسیر آن چند قول است.

(۳) ۱- مقصود اینست که همه مردم خصم و طرف او شوند در کشتن آن آدم و آن را چنان خونخواه کند چون خون کسی که قصد کشتن همه را دارد و به همه بد کرده بمانند کشتنی که به مقتول وارد کرده پس گویا همه را کشته، و هر که نجات دهد آن شخص را از غرق شدن یا سوختن یا زیر آوار ماندن یا از هر آسیبی که مرگ‌آور است یا رها سازد او را از گمراهی گویا همه مردم را زنده داشته یعنی از نظر استحقاق ثواب و پاداش قول ابن عباس است.

(۴) ۳- مقصود اینست که هر که بیگناهی را بکشد بر او باشد گناه هر آدمکش زیرا او کشتن را باب کرده و برای دیگران آسان نموده و گویا شریک جرم هر آدمکشی است، و هر کسی باز دارد از کشتن بیگناه بوجهی که زنده ماند و از او پیروی شود برای اینکه کشتن بیگناه را حرام بزرگی شمارد چنانچه خدا آن را حرام کرده و برای آن اقدام به آدم کشتن نکند چنانست که همه مردم را احیاء کرده که بوسیله او بسلامت ماندند و اینست معنی زنده داشتن همه مردم.

(۵) ۴- مقصود اینست که به نظر کشته شده در حکم کشتن همه مردم است زیرا از همه بریده شود و گویا کسی دیگر زنده نیست زنده داشتن او زنده داشتن همه مردم است در نظر او زیرا همه زنده بیند.

(۶) ۵- مقصود اینست که بر قاتل بیگناه قصاص لازم آید بکشتن او بمانند آنچه لازم آید

بکشتن همه مردم (۱) و هر کس از خونی که بگردن او آمده گذشت کند بمانند کسی باشد که از همه مردم گذشت کرده، و لفظ احیاء در اینجا مجاز باشد چون زنده داشتن کاریست که جز خدای تعالی بر آن توانا نیست.

(۲) و من گویم: تطبیق تفسیری که در این خبر است بر قول خدا" بغیر نفس یا فساد" نیاز به تکلف بسیار دارد (زیرا اضلال و هدایت استثناء ندارد مترجم) و از این رو طبرسی آن را به میان نیاورده، و می‌شود گفت آیه در خصوص سلب زندگی تن است و سلب زندگی معنوی که اضلال باشد به اولویت از آن فهمیده شود، و به تعبیر دیگر دلالت آیه به اولی بر وجه مطابقه و مدلول تحت لفظی است و بر دومی بر وجه التزام و از این رو امامعليه‌السلام فرمود: هر که بدر آورد کسی را از گمراهی به هدایت گویا او را زنده کرده و تصریح ندارد که آن مقصود از آیه است، و همچنان تفسیر به این معنا در اخبار آینده به همین معنا اشارت دارد، و می‌شود گفت بنا بر این تفسیر معنای آیه اینست که هر که کسی را به گمراه کردن بکشد و او را از ایمان بدر برد بی‌اینکه کسی را هم کشته باشد یا در زمین تباهی کرده باشد کیفر او کیفر کسی باشد که همه مردم را از نظر ظاهر و تنی بکشد که بغیر نفس یا فساد وصف قاتل است نه استثناء از کیفر.

(۳) ۵۰- کافی: به سندش از فضیل بن یسار که به امام باقرعليه‌السلام گفتم: قول خدا عز و جل در قرآنش" و هر کس زنده کند نفسی را گویا همه مردم را زنده کرده"؟ فرمود: مقصود زنده کردن از سوختن و غرق ‌شدن است، گفتم: پس کسی که او را از گمراهی به هدایت کشاند؟ فرمود: این تاویل بزرگتر آنست.

کافی: به سند دیگر مانندش را آورده.

(۴) بیان: تاویل بزرگتر آنست" یعنی آیه شامل آن هم می‌شود و آن یکی از بطون آنست.

(۵) ۵۱- کافی: به سندش تا حمران که به امام ششمعليه‌السلام گفتم: از تو بپرسم خدا تو را به سازد؟

فرمود: آری گفتم: من از این پیش حالی داشتم و اکنون امروزه حال دیگری دارم، من به سرزمینی وارد میشدم یک مردی یا دو تا یا یک زنی را دعوت می‌کردم (یعنی به روش شیعه) و خدا هر که را میخواست نجات میداد (از عقیده خلاف حق) و امروز کسی را دعوت به مذهب حق نمیکنم، آن حضرت فرمود: بر تو باکی نیست که مردم را میان خودشان و پروردگارشان وانهی و هر که را خدا خودش خواهد که از ظلمت گمراهی به نور هدایت بدر آورد او را در آورد، سپس فرمود: و باکی بر تو نیست که اگر از کسی بوی خیر بردی چیزکی از آموزش عقیده به او پرتاب کنی و گوشزدش نمائی، گفتم: بمن بگو از تفسیر قول خدا عز و جل، و هر که زنده دارد آن را گویا که مردم همه را زنده داشته" فرمود: مقصود نجات از سوختن و غرق‌ شدن است، و

(۱) آنگاه خاموش شد سپس فرمود: تفسیر بزرگترش اینست که او را بحق بخواند و او هم بپذیرد.

بیان: من حالی داشتم" گویا پیش از آنکه آن حضرت او را از دعوت مردم به تشیع باز دارد برای تقیه مردم را بدان دعوت میکرده و پس از نهی آن حضرت دعوت را ترک کرده و ذکر این مطلب باین امید بوده که به او اجازه دعوت دهد و آن حضرت فرموده بر تو باکی نیست که مردم را با خدای خودشان واگذاری و برای تو زیانی ندارد، چون خدا اگر آنها را قابل داند خودش آنها را به هر وسیله باشد هدایت میکند.

و قول آن حضرت که آنها را از ظلمت به نور در آورد اشاره دارد بقول خدای تعالی (آیه ۲۵۷ سوره البقره) خداست سرپرست کسانی که گرویدند بیرون آورد آنها را از ظلمات بسوی نور" یعنی از ظلمت کفر و گمراهی و دودلی به نور ایمان و یقین، و بقولی اشاره است بقول خدای سبحان (آیه ۱۲۵ سوره الانعام) پس هر که خدا خواهد هدایتش کند سینه‌اش را برای مسلمانی گشاید" و حاصل اینکه به او فرماید کوشش تو در این باره اگر برای مقاصد دنیوی است به تو زیان رساند و اگر برای ثواب آخرت است در زمان تقیه ثواب در ترک دعوت است، و اگر برای دلسوزی به مردم است کوشش تو در این باره بیهوده است زیرا اگر کسی توفیق‌پذیر باشد خدا او را از هر راهی بی‌کوشش تو هم موفق میدارد و گر نه کوشش تو هم به او سودی ندارد.

سپس آن حضرت یک صورت را از ترک دعوت جدا کرد و فرمود اگر از کسی بوی پذیرش بردی و خیری در او در دلت افتاد و او را با نرمش و دور از تعصب و حق‌جو و بی‌ضرر دانستی اندازه‌ای از دلائل دین حق را خرده خرده و با فرزانگی به او اظهار کن بطوری که اگر آن را نپذیرفت بتوانی سخن خود را تاویل و توجیه کنی و دچار بدبینی و پی‌گیری مخالفان نگردی

(۲)