آداب معاشرت ترجمه جلد شانزدهم بحارالانوار

آداب معاشرت ترجمه جلد شانزدهم بحارالانوار0%

آداب معاشرت ترجمه جلد شانزدهم بحارالانوار نویسنده:
گروه: کتابخانه حدیث و علوم حدیث

آداب معاشرت ترجمه جلد شانزدهم بحارالانوار

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: محمدباقر مجلسی
گروه: مشاهدات: 24064
دانلود: 4114

توضیحات:

آداب معاشرت ترجمه جلد شانزدهم بحارالانوار
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 39 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 24064 / دانلود: 4114
اندازه اندازه اندازه
آداب معاشرت ترجمه جلد شانزدهم بحارالانوار

آداب معاشرت ترجمه جلد شانزدهم بحارالانوار

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

باب بیست و نهم. کسی که شایسته است و سزاوار ترحم است‌

اخبار باب

(۳) ۱- خصال: به سندش تا عبد الله بن سنان که شنیدم امام صادقعليه‌السلام میفرمود: راستش که من به سه کس ترحم کنم، و سزاوار ترحم باشند: عزیزی که خوار شده پس از دوران عزت خود و توانگری که نیازمند و ندار شده پس از دوران توانگری خود و عالمی که خاندانش و دیگر نادانان او را سبک گیرند و احترام نکنند.

(۴) امالی صدوق: به سندش از امام ششمعليه‌السلام مانندش را آورده.

(۱) ۲- قرب الاسناد: به سندش از امام صادقعليه‌السلام که از قول پدرانش فرمود: پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرموده: رحم کنید بر عزیزی که خوار شده و بر توانگری که ندار و مستمند شده و بر عالمی که به زمان نادانان گرفتار شده.

در الدره الباهره: مانندش آمده و در آنست که: عالمی که نادانان با او بازی کنند.

(۲) ۳- نهج البلاغه: فرمود از لغزش رادمردان درگذرید و دنبال نکنید آن را که هیچ کدام لغزشی نکنند جز که خدا دستگیر آنها باشد و آنها را بلند کند.

(۳)

باب سی ام: فضل احسان و بخشش و کار خیر و کسی که سزاوار آنها میباشد

آیات قرآن مجید

۱- (آیه ۱۹۵ سوره البقره) احسان کنید که خدا محسنان را دوست میدارد.

۲- (۱۳۴- سوره آل عمران) و خدا دوست دارد احسان‌کننده‌ها را.

۳- (آیه ۱۱۴ سوره النساء) خوبی ندارد بسیاری از در گوشیهای آنان جز کسی که وادارد به صدقه یا کار خیر یا سازش میان مردم.

۴- الاعراف (آیه ۵۶ و ۱۶۱) راستی که رحمت خدا نزدیک است به محسنان، و فرموده: راستی خدا ضایع نکند مزد نیکوکاران را.

۶- هود (آیه ۱۱۵) صبر کن که خدا ضایع نکند مزد نیکوکاران را.

۷- یوسف (آیه ۲۲ و ۵۶) و چنین پاداش دهیم نیکوکاران را، و فرموده است خدای تعالی برسانیم رحمت خود را به هر که خواهیم و ضایع نکنیم مزد محسنان را.

۸- النحل (۹۱ و ۱۲۸) راستی که خدا فرمان داده به عدل و احسان و انفاق بخویشاوند و فرموده است خدای تعالی راستی خدا با کسانیست که پرهیزکارند و همان کسانی که احسان‌کننده‌اند.

۹- القصص (آیه ۱۴) و چنانی پاداش دهیم به محسنان و آیه ۷۷ که فرموده: و احسان کن چنان که خدا به تو احسان کرده.

۱۰- الذاریات (آیه ۱۶) راستی که آنها پیش از این از محسنان بودند.

اخبار باب

(۴) ۱- امالی صدوق: به سندش تا امام باقرعليه‌السلام فرمود: کارهای خیر نگهداری میکنند از مرگ

(۱) و میرهای بد و ناگوار، و هر کار خیری صدقه بحساب است، و اهل کار خیر و خوب در دنیا اهل کار خیر شمرده شوند در دیگر سرا، و اهل زشتکاری در دنیا اهل زشتکاری باشند در دیگر سرا، سر آغاز واردشوندگان در بهشت اهل کار خیرند و سرآغاز اهل دوزخ در ورود بدوزخ زشتکارانند.

(و در آنست که کارهای خوب نگهدارند از مرگهای بد و صدقه نهانی خاموش کند خشم پروردگار را، و صله رحم فزونی در عمر باشد- از پاورقی ص ۴۰۷).

از کتاب حسین بن سعید مانند آن نقل شده.

در امالی طوسی به سندش تا پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مانند آن آمده.

(۲) ۲- امالی صدوق: به سندش از احمد بن ابی مقدام عجلی که روایت شده مردی نزد علی ابن ابی طالبعليه‌السلام آمد و بآن حضرت گفت: یا امیر المؤمنین من بتو نیازی دارم فرمودش: آن را روی زمین بنویس که من تنگدستی تو را به روشنی می‌بینم، و روی زمین نوشت: من فقیر و نیازمندم و علیعليه‌السلام فرمود: قنبر دو حله به او بپوشان و آن مرد شروع کرد و سرود:

پوشاندی بمن جامه‌ای که زیبائیهایش کهنه شوند و من از ستایش خوب به تو جامه‌ها پوشم اگر بستایش خوبم رسی به ارجمندی رسیدیو برای آنچه بدان رسیدی عوضی بجوئی راستی که ستایش زنده میدارد نام صاحبش را مانند بارانی که برطوبتش زنده کند دشت و کوه را تا زنده‌ای دست از نیکی که بدان آغاز کردی بر مگیر که هر کس البته پاداش بیند بدان چه کرده است آن حضرت فرمود: صد اشرفی طلا به او بدهید، گفتند: یا امیر المؤمنین او را بی‌نیاز کردی فرمود: من از پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شنیدم میفرمود: هر کس را به مقامی که بایدش وادارید، سپس آن حضرت فرمود: من در شگفتم از مردمی که با مال خود بنده و کنیز میخرند و با احسان خود آزادگان را نمی‌خرند.

(۳) ۳- قرب الاسناد: به سندش تا رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: بهشت را دری باشد که به آن باب المعروف گویند و در آن در نیاید مگر اهل کار خیر.

(۴) ۴- تفسیر علی بن ابراهیم: امام صادقعليه‌السلام فرمود: چیزی را دوست‌ تر ندارم از اینکه به مردی که در سابق به او بخششی کردم بخشش دیگری را بدنبالش آورم و بخوبی آن را پرورش دهم زیرا دانستم که دریغ کردن از پایان نعمتها زبان تشکر از آنها را میبرد (و آنها را به دست فراموشی می‌سپارد).

(۵) ۵- همان: به سندش تا رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم که به علیعليه‌السلام فرمود: بر تو باد بکارهای خوب زیرا که جلوگیرند از مردنهای بد.

(۶) ۶- خصال (ج ۱ ص ۲۵): به سندش از امام ششمعليه‌السلام که فرمود: احسان کردن جز زکات

واجب است پس به خدا عز و جل تقرب جوئید با نیکی کردن و صله رحم.

(۱) ۷- همان (ج ۱ ص ۶۶): به سندش از امام ششمعليه‌السلام که فرمود: نشاید خوبی کردن و بخشش مگر با کسی که خاندانی دارد یا دیندار است.

(۲) ۸- همان: به سندش تا امام ششمعليه‌السلام فرمود: دانستم که احسان خوش نباشد جز با سه خصلت: کم شمردن آن و نهان داشتن آن و شتاب در آن، زیرا چون کمش شماری ترا در نظر دریافت‌کننده‌اش بزرگ کرده و چون نهانش داری به کمالش رساندی و چون در آن شتاب کردی آن را گوارا ساختی و اگر جز این باشد آن را نابود و ناچیز کردی گویم: که مانند آن را در ضمن مواعظ امام صادقعليه‌السلام آوردیم.

(۳) ۹- همان: به سندش تا رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: دستها (در احسان) سه باشند: دست خدا عز و جل که بالای دستهاست و دست دهنده که به دنبال آنست و دست خواستار و گیرنده که پائین است، بده فزون از نیاز خود را و خود را درمانده مشمار.

(۴) ۱۰- همان: به سندش تا رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: هر خوبی کردنی صدقه بشمار است، و آنکه بخوبی رهنما باشد چون کسی است که آن را بکام دهد، و خدا دوست دارد بداد رسیدن بیچاره را.

(۵) ۱۱- همان: در حدیث اربعمائه: امیر مؤمنانعليه‌السلام فرمود: هر چه توانید کار خیر کنید که آن از مردنهای بد نگهداری کند (۶) و فرمودعليه‌السلام شایسته نباشد نیکی کردن جز با کسی که خانواده‌دار یا دیندار است، (۷) و فرمود: هر چیزی را میوه باشد و میوه نیکی کردن شتاب در آن است.

(۸) ۱۲- عیون: به سندش تا رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ فرمود: با کسی نیکی کن که اهل آنست و یا اهل آن نیست زیرا که اگر با اهل آن برنخوری تو خود اهل آن باشی.

در صحیفه الرضا مانندش آمده.

(۹) ۱۳- عیون (ج ۲ ص ۳۵) به سندش تا رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم که فرمود: سر خرد پس از دینداری دوستی کردن با مردم است و نیکی کردن به هر کسی خوب باشد یابد.

در صحیفه الرضا مانندش آمده: (۱۰) ۱۴- امالی طوسی: به سندش تا رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم که خدای تعالی می‌فرماید: نیکی کردن و احسان نمودن هدیه‌ایست از طرف من به بنده مؤمنم و اگر آن را بپذیرد (و انجام دهد) به رحمت من باشد و از من باشد، و اگرش رد کند به گناه خود او باشد که از آن محروم شده نه از من باشد

(۱) و هر بنده که آفریدم او را به ایمان راهنمائی کردم و خوبش آفریدم و به بخل گرفتارش نکردم زیرا که خیر او خواستم.

گویم: اخبار بسیاری در باب جوامع المکارم گذشته.

(۲) ۱۵- همان (ج ۱ ص ۳۱۱): به سندی تا امام ششمعليه‌السلام که فرمود: اهل احسان کردن در دنیا همان اهل احسان در دیگر سرا باشند زیرا در آخرت کفه حسناتشان سنگین باشد و از آن به گنهکاران بخشش کنند.

(۳) ۱۶- همان (ج ۲ ص ۷۱) به سندش تا پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، فرمود: هر احسانی صدقه باشد به توانگر باشد یا نیازمند، پس صدقه دهید و گر چه به نیمی از یک دانه خرما باشد، از دوزخ بپرهیزید و گر چه با نیمی دانه خرما، زیرا خدا عز و جل آن را برای صاحبش که صدقه داده فزون سازد و بپرورد چنانی که یکی از شماها کره خر و اسب یا کره شتر خود را پرورش دهید تا روز قیامت آن را بوی پردازد، و تا اینکه بزرگتر از کوه بزرگی باشد.

(۴) ۱۷- علل (ج ۱ ص ۲۳۴) به سندش تا امیر مؤمنانعليه‌السلام فرمود: راستی برترین چیزی که اهل توسل بدان آویزند ایمان بخداست و حدیث را کشانده تا آنجا که فرموده: و کارهای خوب کردن براستی جلوگیرند از مردن بدو نگهدارند از افتادن در خواری.

(۵) ۱۸- خصال (ج ۱ ص ۱۲۶) به سندش تا امام ششمعليه‌السلام فرمود: چهارند که به نابودی کشند تخم افشاندن در شوره‌زار و چراغ افروختن در پرتو ماه، و خوردن سر سیری و احسان کردن به نااهل.

(۶) در خصال: ضمن سفارشهای پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به علیعليه‌السلام مانندش آمده و در آنست که خوبی کردن نزد کسی که اهلش نباشد.

(۷) ۱۹- امالی طوسی (ج ۱ ص ۲۹۱) به سندش تا امیر مؤمنانعليه‌السلام فرمود: پنج چیز بیهوده گردند، چراغی که بیفروزی در برابر خورشید، روغن برود و تابش سودی ندهد، و بارانی که روان شود بر زمین شوره‌زار باران از میان برود و زمین سودی ندهد، و خوراکی که آشپزش خوب بسازد و جلو سیر گذارند از آن سود نبرد، و احسان بکسی که قدر آن را ندارد و تشکر نکند.

(۸) ۲۰- خصال: به سندش از امام ششمعليه‌السلام که فرمود: چهارند که بیهوده شوند: دوستی با کسی که وفا ندارد و احسان بکسی که شکرش نکند، و دانش آموختن بکسی که شنوائی ندارد، و راز سپردن به کسی که نگهدارش نیست.

(۹) ۲۱- همان: به سندش تا امیر مؤمنانعليه‌السلام فرمود: بخشش کن به هر که خواهی تا فرمانده او باشی، و نیازمند شو به هر که باشد تا اسیر او باشی و بی‌نیاز شو از هر کس خواهی تا همگنان او باشی.

(۱) ۲۲- امالی طوسی: در وصیت امیر مؤمنان هنگام وفاتش آمده که: به تو سفارش کنم بخوش همسایگی، و گرامیداشت مهمان و ترحم بر رنجکش و گرفتارها، و صله رحم، و دوستی مستمندان و هم‌نشینی با آنان.

گویم: به چند سند از امیر مؤمنانعليه‌السلام گذشت که باز گردید به احسان کردن بر کسی که شما را محروم کرده، (۲) و در برخی از آنها است که: صله کنید با کسی که از شما بریده و باز گردید به بخشش بدانها.

(۳) ۲۳- ثواب الاعمال: به سندش از امام ششمعليه‌السلام ، فرمود: چون بنده مؤمن خدا کار خوب کند خدا هر حسنه او را تا هفتصد برابر بیفزاید و اینست تفسیر قول خدا عز و جل (آیه ۲۶۱- البقره) و خدا چندان کند برای هر که خواهد.

(۴) ۲۴- همان: به سندش از امام ششمعليه‌السلام فرمود: هر مؤمنی به برادر مؤمنش خوبی کند البته آن را به رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم رسانده.

(۵) ۲۵- همان: به سندش تا رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، فرمود: اهل احسان در دنیا اهل احسان باشند در دیگر سرا، گفته شد: آن چگونه باشد؟ یا رسول الله فرمود: خدا آنها را به تفضل خود بیامرزد و آنان حسنات خود را بدیگر مردم بدهند و بوسیله آنها به بهشت روند و خود اهل احسان باشند در دنیا و دیگر سرا.

(۶) ۲۶- قصص الأنبیاء به سندش تا امام ششمعليه‌السلام فرمود: خدای تعالی به موسیعليه‌السلام وحی کرد، چنان که بدهی میستانی و چنان که کار کنی سزا بینی، هر کس احسان و خوبی کند به مرد بدی سزا بیند به بدی.

(۷) ۲۷- فقه الرضا: من روایت دارم از عالمعليه‌السلام که فرمود: اهل خوبی در دنیا اهل خوبی باشند در دیگر سرا زیرا خدا عز و جل فرماید بدانها که گناهان شما را با تفضل آمرزیدم برای اینکه در دنیا اهل خوبی بودید، و حسنات شما بجا مانده آنها را به هر که خواهید ببخشید، و بوسیله آن در دیگر سرا هم اهل خوبی کردن باشند، و فرمود: راستی که برای خدا بندگانی است که دیگر بنده‌ها در حوائج خود به آنها پناه برند و همانها هستند که در امانند، و هر کار خوبی صدقه باشد گفتم: یا ابن رسول الله و اگر چه توانگر باشد (آنکه به او احسان شود) فرمود:

و اگر چه توانگر باشد.

(۸) و من روایت دارم که خوبی کردن مانند نام خود خوب است، و چیزی بهتر از آن نباشد جز ثواب آن، و آن هدیه خدا باشد به بنده مؤمنش نه چنانست که هر که دوست دارد بمرد

خوبی کند آن را به انجام رساند (۱) و نه هر که بدان شوق دارد بر آن توانا باشد، و نه هر که بر آن توانا است به او اجازه و توفیق آن داده شود و چون خدا به بنده مؤمنش منت نهد رغبت و شوق و توانائی و اجازه را همه برایش فراهم کند و در اینجا است که سعادت بکمال رسد.

(۲) و از پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم روایت داریم که هر که مؤمنی را شاد کند مرا شاد کرده و هر که مرا شاد کند از خدا عهدی گرفته باشد و هر که از خدا عهدی دارد روز قیامت از آسودگان آید.

(۳) و روایت است که خوبی کن با آنکه اهل آنست و آنکه اهلش نیست چه اگر او اهل قدردانی از نیکی نیست تو خود اهل نیکی کردن هستی، (۴) و روایت است که خوبی کردن کامل نباشد جز با سه چیز، شتاب در آن و کوچک شمردن آن و نهان داشتن آن، چونش شتابانه کنی آن را گوارا و دلنشین کردی و چونش خرد شماری آن را بزرگ کردی و چونش نهان داری کاملش کردی، (۵) و روایت است که چون برادرت از تو حاجتی خواست زود برآورده‌اش کن پیش از آنکه بی‌نیاز گردد از آن.

(۶) و روایت داریم از امام صادقعليه‌السلام که فرمود: هر که مؤمنی را شاد کند مرا شاد کرده و هر که مرا شاد کند رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را شاد کرده و هر که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را شاد کند خدا را شاد کرده و هر که خدا را شاد کند او را به بهشت برد.

(۷) ۲۸- تفسیر عیاشی: به سندش تا رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم که فرمود: زمانی تنگ نظر بیاید برای مردم که هر کسی بدان چه دارد بچسبد و فراموش کنند بخشش به همدگر را، خدا فرموده (آیه ۲۳۷ سوره البقره) و فراموش نکنید بخشش را میان خود.

(۸) ۲۹- همان: از عمرو بن عثمان که بیرون آمد علیعليه‌السلام بنزد یاران خود و آنان در باره مروت و مردانگی در گفتگو بودند، فرمود: شماها در کجائید؟ فراموش کردید که قرآن آن را بیان کرده، گفتند یا امیر المؤمنین در کجا؟ فرمود: در قول خود (۹۰ سوره النحل) راستی که خدا فرمانداده به عدالت و احسان و بخشش به خویشاوند و باز داشته از هرزه‌گی و زشتی" عدالت همان انصاف است و احسان بخشش است.

(۹) ۳۰- مجالس مفید: به سندی تا کعب الاحبار که در تورات نوشته هر که احسانی باحمق کند گناهی باشد که بر او نوشته شود.

(۱۰) ۳۱- مکارم الاخلاق: از امام صادقعليه‌السلام که فرمود من کار خوب را چون نام او دانستم که خوبست، و چیزی از کار خوب برتر نیست جز ثواب آن و مقصود از آن هم همانست (نه عوض دنیوی) و نه هر که خواهد به مردم خوبی کند آن را انجام دهد، و نه هر که مشتاق آنست بر آن توانا باشد، و نه هر که بر آن توانا است توفیق و اجازه آن را دارد، و چون شوق و قدرت و

اجازه فراهم شوند سعادت بکمال رسد برای آنکه خواستار است و برای آنکه از او خواسته شده.

(۱) و از آن حضرت است که فرمود: چون خواهی بدانی کسی بدبخت است یا سعادتمند است ببین با که خوبی میکند اگر با کسی است که اهل و شایسته است بدان که خوب است و اگر با کسی است که اهل و شایسته آن نیست بدان که او را نزد خدا خیری نباشد.

(۲) ۳۲- کشف الغمه (ص ۳۰۶) در دلائل حمیری از ابی هاشم جعفری که شنیدم امام یازدهمعليه‌السلام میفرمود که البته در بهشت دری باشد که آن را معروف گویند و از آن در نیاید جز کسی که اهل معروف و کار خوب باشد و من پیش خدا را سپاس کردم و شاد شدم برای آنچه از حوائج مردم بدوش میگرفتم و آن حضرت بمن نگاه کرد و فرمود: آری ادامه بده آن روشی که داری زیرا اهل معروف و کار خیر در دنیا همان اهل معروفند در دیگر سرا خدا تو را از آنها سازد ای ابو هاشم و بتو رحمت کند.

(۳) ۳۳- اختصاص (ص ۱۱۲) به سندش تا امام ششمعليه‌السلام فرمود: خدا پاداش احسانی را میدهد که با خواهش نیازمند نباشد ولی اگر برادرت نزد تو آید برای نیازی و از خجلت سرخ شده و دو دل است که به او میدهی یا از او دریغ میداری بخدا و باز هم بخدا که اگر هر چه داری برایش بدر آری جبران این شرمندگی او را نکردی.

(۴) ۳۴- همان (ص ۲۱۴) به سندش تا ابو حمزه ثمالی که گفت: مردی از پیغمبرزاده‌ها بود که ثروتی داشت و از آن به ناتوان و مستمند و نیازمند انفاق میکرد و درنگی نکرد که مرد و همسرش در مال او بمانند او عمل کرد و طولی نکشید که مال تمام شد و پسرش بزرگ شد، و بکسی گذر نمیکرد جز که برای پدرش طلب رحمت میکرد و او از مادرش خواست که به او خبر دهد، گفتش راستش پدرت مرد خوبی بود و مال بسیاری داشت و به ناتوان و مستمند و نیازمند انفاق میکرد و چون مرد من در مال او بمانند او عمل کردم و طولی نکشید که مال تمام شد پسر به او گفت مادر جان پدرم در انفاق خود ثواب برده و تو گناه کردی، گفت: پسر جان برای چه؟ گفتش او مال خود را انفاق میکرد و تو مال دیگری را (یعنی این مال بارث از من بوده و تو آن را خرج کردی) مادر گفت: پسر جانم راست گفتی و تو را نبینم که بمن سخت گیری، گفت صد درهم نزد من هست، پسر گفت راستی خدا تبارک و تعالی چون خواهد به چیزی برکت دهد برکت میدهد و مادر صد درهم را بدو داد و پسر آن را گرفت و از خانه بیرون شد تا با آن از فضل خدا کسب روزی کند و گذرش افتاد به یک مردیکه مرده بود و تو راه افتاده بود و بهترین نمود را داشت، گفت: پس از این چه تجارت و کسبی خواهم او را بردارم و غسل دهم و کفن پوشم و بر او نماز گزارم و به گورش سپارم و آن را انجام داد و هشتاد درهم خرج او کرد و بیست درهم برای او ماند و با آن براه افتاد و فضل خدا را میخواست.

(۱) مردی جلو او در آمد و به او گفت: ای بنده خدا به کجا میروی؟ گفت: بطلب روزی، گفت چه اندازه سرمایه داری؟ که بوسیله آن روزی از خدا می‌خواهی؟ گفت: بیست درهم دارم گفتش با بیست درهم سرمایه چه توانی کرد؟ پاسخ داد خدا تبارک و تعالی چون خواهد در چیزی برکت دهد در آن برکت خواهد داد گفت: راست گفتی، و آنگاه به او گفت: من به تو رهنمائی میکنم در طلب روزی و تو مرا شریک سود آن کن؟ گفت: بسیار خوب آن رهگذر به او گفت:

راستش اهل این خانه تا سه روز تو را مهمانی میکنند تو مهمان آنها باش، و هر وقت خدمتکار نزد تو آید یک گربه سیاهی همراه او است به او بگو این گربه را می‌فروشی؟ و پر اصرار کن تا او را به تنگ آوری، و او میگوید آن را به بهای بیست درهم به تو می‌فروشم و چون فروخت بیست درهم را به او بده و آن را بگیر و سرش را ببر و آن سر را بسوزان و مغزش را بگیر.

سپس برو بفلان شهر که پادشاهان نابینا است و بگو که او را درمان خواهی کرد و هراس مکن از کشته‌ها و دارزده‌ها که می‌بینی که آنان را در باره درمان خود آزموده و چون نتیجه‌ای از آنها نگرفته آنها را کشته، تو هراس نکن و بگو که او را درمان میکنی و با او شرط ببند و روز یکم یک بار (از آن مغز سر گربه) بچشم او سرمه کش که او به تو گوید بر آن نیفزا ولی میفزا، سپس فردا یک بار دیگر به چشم او بکش که آنچه خواهی ببینی و بتو گوید بیفزا و نیفزا و چون بدین دستور عمل شد خوب می‌شود و گوید مملکت من از دستم رفته بود و تو آن را بمن بازگرداندی من دخترم را بزنی تو دادم، گفت: من مادری دارم (که در انتظار من است) ملک گفت: تا دلت خواهد بهمراه من بمان و چون خواستی بروی برو.

گوید: یک سال در کشور او ماند و به بهترین تدبیر و روش آن را اداره کرد و سال که بسر آمد به او گفت: من میخواهم برگردم، و آن ملک از همه چیز به او توشه داد و چیزی کم نگذاشت از رمه شتر و گوسفند و ظروف و متاع خانه و او بیرون شد تا رسید به همانجا که آن مرد راهنما را در آن دیده بود، بناگاه آن مرد در آنجا به همان حال نشسته بود و به او گفت: وفا نکردی بقرارداد (یعنی یک سال است که نتیجه درمان را گرفتی و بمن سهم ندادی) و او در پاسخ گفت: از آنچه گذشته مرا حلال کن.

گوید: همه چیز را گرد آورد و بخش کرد و گفت هر کدام را خواهی برگیر، و یک بخش را برداشت و پیغمبرزاده به او گفت وفاء کردم به قرار خود؟ گفت: نه، گفت چرا؟ این زن را هم تو بدست آوردی؟ گفت راست است تو این بخش مرا هم برادر عوض سهم آن زن گفت: نه من بآن حقی ندارم و فزون نخواهم.

(۱) گوید: اره برگرفت بر سر آن زن نهاد تا دو نیمش کند، سپس رو به او کرد و گفت: دو دو نیمش کنم؟ آن مرد راهنما گفت: وفا کردی به قرار خود، هر چه با خود داری و همه آنچه آوردی از خودت باشد، مرا خدا تبارک و تعالی فرستاده تا بتو عوض دهم از احسانی که بآن مرده در راه نمودی و این پاداش تو است در برابر آن.

(۲) ۳۵- نهج البلاغه: و سخنی است از آن حضرتعليه‌السلام که: هر که بیجا احسان کند و بنا اهل خیر رساند بهره‌ای از آن نبرد جز سپاس زبونان و ستایش بدان و گفتگوی نادانان تا نعمت رساند بآنان: چه دست بازی دارد برای دگران و در راه خدا بخیل است هر که را خدا مالی دهد باید بخویشان خود رساند، و با آن مهمان‌نوازی کند، و اسیر و رنجبر را برهاند، و از آن به مستمند و قرض‌دار کمک کند، و خود را به پرداخت حقوق آن و پیشامدهای ناگوارش شکیبا دارد برای رسیدن به ثواب زیرا دست‌آورد این خصال شرف اخلاقی این جهانست و رسیدن به فضائل دیگر سرا.

(۳) ۳۶- امالی طوسی: به سندش تا رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: دنباله داشتن احسان بهتر است از آغاز کردن بآن.

(۴) ۳۷- همان (ج ۲ ص ۲۵۷) به سندش تا امام ششمعليه‌السلام که به مفضل فرمود: اگر خواهی بدانی کسی بدبخت است یا خوشبخت بنگر که نیکی و احسانش را به که میدهد؟ اگر به اهل و سزاوار آن بدهد بدان که به راه خیر میرود، و اگر بنا اهل دهد بدان که نزد خدا خیری نبرد.

(۵) ۳۸- الدره الباهره: از امام حسنعليه‌السلام فرمود: احسان درست اینست که پیش از آن معطلی نباشد و به دنبالش منت نباشد و بخل اینست کسی بحساب آورد آنچه انفاق کرده از میان رفته و آنچه نگهداشته شرف او گشته (۶) و فرمود: هر که نعمت بخشی خود را بشماره آورد آن را نابود کرده، (۷) و فرمود: وفاداری به دوام بخشش است.

(۸) ۳۹- نهج البلاغه (ج ۲ ص ۱۹۰) امیر مؤمنانعليه‌السلام فرمود: از احسان دست مکش که قدر آن را نشناسند و تشکر نکنند زیرا بسا کسی تشکر و قدرشناسی از آن کند که بهره‌ای از آن نبرده، و از تشکر دیگران به نتیجه بیشتری رسی از ناسپاسی آن و خدا دوست دارد نیکی‌کنندگان را، و فرمودعليه‌السلام هر که گمان خیری از تو دارد به اورش را بارور کن.

(۹) و به جابر بن عبد الله انصاری فرمود: ای جابر پایداری جهان با چهار کس است، دانشمندی که دانشش را بکار بندد، و نادانی که از آموختن سرباز نزند، و با سخاوتی که از احسان دریغ نورزد، و مستمندی که آخرت خود را به دنیایش نفروشد، ای جابر هر که نعمت خدا بیشتر دارد نیاز مردم به او بیش گردد و هر که برای خدا آنها را بر آورد دوام نعمتها را بایدش و هر که بدان

قیام نکند نعمتها را بباد دهد.

(۱) و فرمود: راستش خدا را بنده‌ها است که برای سود دیگران برگزیده، و بدانها سپرده آنچه ببخشند و اگر دریغ کنند آن را بدیگران تحویل دهد.

(۲) و به پدر فرزدق در گفتگوی با او فرمود: آن همه شتر را چه کردی؟ گفت: حقوق آنها را نابود کرد یا امیر المؤمنین، فرمود بهترین راه بود (۳) و فرمود:عليه‌السلام زمانی گزنده برای مردم آید توانگر بدان چه دارد دندان فرو کند با اینکه بدان فرمان ندارد خدا فرموده (۲۳۷ سوره البقره) و از یاد نبرید بخشش بهمدگر را" بدان در آن زمان بر سر کار آیند و خوبان خوار شوند، و بیچاره‌ها بفروش رسند با اینکه پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از آن نهی کرده.

(۴) ۴۰- کتاب الامامه و التبصره: به سندش تا رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، فرمود: زیور دانش احسانست (یعنی آموزش به دیگران).

(۵) ۴۱- اختصاص امام صادقعليه‌السلام فرمود: اهل احسان در دنیا اهل احسان باشند در دیگر سرا، به آنها گویند: گناهانتان آمرزیده است حسنات خود را به هر که خواهید ببخشید، کار خیر هر کسی را باید با دل و با زبان و با دست، هر که با دست نتواند به دل و زبان کند و اگر به زبان هم نتواند به دل دارد.

(۶) ۴۲- حسین بن سعید: به سندش از امام ششمعليه‌السلام که کار خوب نباشد مگر نزد خانواده‌دار یا دیندار.

(۷) ۴۳- همان: به سندش تا یک فقیه که گفت: فقراء مؤمن را روز قیامت باز دارند و پروردگار تبارک و تعالی بآنها فرماید: آگاه که من شما را فقیر نساختم برای اینکه خوار بودید نزدم بلکه تا شما را بیازمایم، بروید هر که در دنیا بشما خوبی کرده دست هر کدام را بگیرید و او را به بهشت برید.

(۸) ۴۴- همان: به سندش تا امام ششمعليه‌السلام فرمود: احسان کن به اهل و نااهل هر دو که اگر او اهلش نیست تو خود اهل آنی.

(۹) ۴۵- همان: به سندش تا امام باقرعليه‌السلام فرمود: خدا عز و جل از خلقش کسانی را اهل کار خیر ساخته و آن را محبوب آنان نموده، و بر خواستاران آن بایست کرده خواستن از آنان را و بر آنان آسان کرده برآوردن آن را چنانچه بر باران آسان کرده که زمین خشک و اهل آن را زنده سازد، و خدا از خلقش کسانی را دشمن کار خیر نموده که ناگوار است بر آنها احسان و کار خیر و خواستاران آن را منع کرده از طلب آنها از آنها و بر آنان سخت کرده برآوردن آن را چنانچه منع کرده باران را از زمین خشک تا اهلش بدان هلاک شوند و گذشت خداوند بیشتر است.

(۱) ۴۶- همان: به سندش از امام ششمعليه‌السلام که فرمود: خدا گروهی از بندگانش را برگزیده برای شیعه فقیر ما که بواسطه آنان بدانها ثواب بدهد.

(۲) ۴۷- اعلام الدین: مفضل بن عمر بامام صادقعليه‌السلام گفت: دوست دارم بدانم خدا مرا نزد خود پذیرفته، فرمودش نشانه پذیرش بنده به درگاه خدا اینست که احسان خود را بجائی که شایسته است برساند و اگر چنین نباشد چنان هم نیست، (۳) و فرمود: دوست‌ترین کسی که به من توسل جوید آنکه بمن یادآوری کند از نعمت من به او تا آن را بوی باز دهم.

(۴) ۴۸- کتاب الامامه و التبصره: به سندش تا رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: صله و بخشش نابکار بسا که نرسد جز نابکار مانند او.

اینجا پایان جزء اول است از مجلد ۱۶ و جزء ۷۴ بحساب ما است و دارای ۳۰ باب از آداب معاشرت است و تا توانستیم در تصحیح و خوش‌نمائی آن کوشیدیم و بیاری و خواست خدا بی‌غلط از چاپ در آمده جز اندکی که از نظر گریخته و بر ناظر بینا پوشیده نماند و عصمت و توفیق از طرف خداست: سید ابراهیم میانجی- محمد باقر بهبودی.

پایان ترجمه ۲۷- ابان ۱۳۶۱ شمسی هجری بقلم محمد باقر بن محمد کمره‌ای نزیل شهر ری.