آداب معاشرت ترجمه جلد شانزدهم بحارالانوار

آداب معاشرت ترجمه جلد شانزدهم بحارالانوار0%

آداب معاشرت ترجمه جلد شانزدهم بحارالانوار نویسنده:
گروه: کتابخانه حدیث و علوم حدیث

آداب معاشرت ترجمه جلد شانزدهم بحارالانوار

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: محمدباقر مجلسی
گروه: مشاهدات: 24052
دانلود: 4113

توضیحات:

آداب معاشرت ترجمه جلد شانزدهم بحارالانوار
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 39 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 24052 / دانلود: 4113
اندازه اندازه اندازه
آداب معاشرت ترجمه جلد شانزدهم بحارالانوار

آداب معاشرت ترجمه جلد شانزدهم بحارالانوار

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

باب دوم: خوشرفتاری با پدر و مادر و فرزندان و حقوقشان بر یک دیگر و منع از حق‌نشناسی

اشاره

آیات قرآن: ۱- (در سوره بقره آیه ۸۳) و چونان که ستاندیم از بنی اسرائیل پیمان بر اینکه نپرستند جز خدا را و بر احسان به پدر و مادر.

۲- در انعام(۱۵۱) بگو بیائید تا بر شما بخوانم آنچه را که حرام کرد بر شما پروردگار از اینکه انباز نسازید چیزی را و به پدر و مادر احسان کنید و نکشید فرزندانتان را از نداری، ما هستیم که روزی دهیم شما را و آنان را.

۳- در سوره توبه (آیه ۲۳) آیا کسانی که ایمان آوردید برنگیرید پدرانتان را و برادرانتان را اولیاء خود اگر برگزینند کفر را بر ایمان و هر که از شما بدانها پیوندد آنان همان ستمکارانند ۲۴- بگو اگر باشند پدرانتان و پسرانتان و برادرانتان و همسرانتان و عشیره‌تان و دارائیها که بدست آوردید و تجارتی که از کسادش ترسانید و خانه‌های نشیمن که پسندید محبوبتر نزد شما از خدا و رسولش و جهاد در راهش پس درنگ کنید تا خدا فرمانش را بر شما برآورد و خدا رهنمائی نکند مردم بزهکار را.

۴- سوره اسراء (آیه ۲۳) فرمان داد پروردگارت که نپرستید جز او را و احسان به پدر و مادر را چون که نزد تو پیر شوند یکیشان یا هر دو برویشان اف مگو و انده‌شان نکن و سخن محترمانه به آنها بگو.

(۱) ۲۴- و تواضع کن در برابر آنان با مهربانی و بگو پروردگارا بدانها مهربان باش چنان که مرا با مهربانی پروریدند.

۲۵- پروردگارتان براز دلتان داناتر است اگر شایسته باشید راستش که او بر توبه‌کاران بسیار آمرزنده است.

سوره مریم (۱۴) و احسان به پدر و مادرش و نبود زورگو و گنهکار. ۳۲- فرمود و احسان به مادرم و نساخت مرا زورگو و بدبخت.

۶- سوره العنکبوت (آیه ۸) و سفارش کردیم آدمی را در باره پدر و مادرش به نیکی و اگر با تو در افتند که مشرک شوی بمن بدان که دانش بدو نداری فرمانشان مبر برگشت شماها بسوی من است و آگاه سازم شما را بهر چه میکردید.

۷- سوره لقمان (آیه ۱۴) و سفارش کردیم آدمی را در باره پدر و مادرش بدل کشیده او را مادرش به سستی بر سستی و از شیر بریدنش در دو سال است که باید شکر کند مرا و پدر و مادرش را بسوی من است گردش- ۱۵- و اگر با تو در افتند تا مشرک شوی بر من بدان که ندانی فرمانشان مبر و هم‌صحبت آنها باش در دنیا بخوبی.

۸- سوره احقاف آیه (۱۵) و سفارش کردیم به آدمی درباره پدر و مادرش به احسان به دل کشیده او را مادرش به ناخواه و او را زائیده به ناخواه و سختی و دوره آبستنی و شیر بریدنش سی ماه است.

اخبار این باب:

(۲) ۱- کافی به سندش تا یک راوی از امام ششمعليه‌السلام گوید نزد آن حضرت بودم که به عبد الواحد انصاری در باره بر بوالدین فرمود در زمینه تفسیر قول خدا عز و جل که" و بالوالدین احسانا" ما حاضران پنداشتیم مقصود حضرتش تفسیر آن آیه‌ایست که در سوره مبارکه بنی اسرائیل است (آیه ۲۳)" فرمان داده پروردگارت که نپرستید جز او را و در باره والدین به احسان بر آنان" و چون پس از آن به دیدارش رسیدم از حضرتش آیه را پرسیدم (این پرسنده زراره بوده که کلمه عمن رواه در سلسله سند روایت تصحیف کلمه زراره است) آن حضرت فرمود مقصود من آن آیه بود که در سوره لقمان است (آیه ۱۴)" و سفارش کردیم آدمی را درباره والدینش به نیکی کردن کلمه حسنا در قرائت معروفه در قرآن ثبت نشده و بسا قرائت خاص ائمه باشد و یا تفسیر عرفی جمله باشد امام فرمود که دنبال سفارش در آیه آمده است و اگر با تو در افتند که شریک سازی با من چیزی را که ندانی پس فرمانشان مبر (یعنی سفارش را بدینجا محدود کرده است) پس

زراره گفت راستش آن سفارش سوره بنی اسرائیل بالاتر است که فرمان داده به صله پدر و مادر و رعایت حقشان در هر حال و گرچه درافتند با تو در اینکه شریک سازی با من آنچه را ندانی (زراره به اطلاق آیه استناد کرده پس امام فرمود: نه بالاتر نیست بلکه در آیه لقمان هم فرمان داده به صله آنها و اگر چه با او برای شرک درافتند و در این آیه نیفزوده در حق آنان جز عظمت و والائی (و نهی در خصوص پیروی آنها در شرک است و آیه بنی اسرائیل هم تا این جا اطلاق ندارد چون امر به دعای خیر برای آنها کرده که مخصوص به والدین مسلمانست به قرینه طلب آمرزش اخروی که شامل کافر نیست ولی در دنبال آیه لقمان که آیه(۱۵) است پس از نهی از پیروی در شرک فرموده" در دنیا بخوبی با آنها برخورد کن که شامل مشرک هم می‌شود" و نیفزوده خداوند در این آیه نسبت بحق آنها مگر عظمت و والائی پایان خبر کافی.

(۱) شرح مصنف گفته این خبر از اخبار سخت و غامض است که هر دسته از بزرگان علماء و اهل حدیث در حل آن برای دور و دراز رفته‌اند و با رجوع بگفته‌شان در شایان توجهی نسفته‌اند و در آن اعتراضاتی است از نظر لفظ که کلمات آیه در حدیث با قرآن موافق نیست و از جهت معنا و مضمون (سپس در حل آن از کلام خود و دیگران چند وجه مفصل آورده که به زبان علمی و ادبی اداء شده و برای پارسی زبانان که منظور از این ترجمه‌اند سودی ندارد و بلکه مایه سرگیجه آنها است و از این رو نظر بترجمه مشروح حدیث که برای عموم مفهوم است و همه اعتراضات در ضمن آن حل شده با استفاده از مجموع کلمات اعلام از ترجمه آنها صرف نظر شد تا جواب پنجم که بیان بیشتری در شرح حدیث دارد.

(۲) پنجم جوابیست که برخی شارحان حدیث یا شارحان کافی یاد کرده‌اند و بدنبال کلام فضلاء پیشین نامبرده و ضمیر قال را در هر دو جا راجع به امامعليه‌السلام دانسته جز اینکه والدین را تفسیر بوالدین در علم و حکمت کرده که مقصود از آنها پیغمبر و امام است و گفته کلمه اعظم در فرموده او که ان ذلک اعظم اشاره است بگفته خدای تعالی و اگر با تو در افتند والدین و کلمه اعظم فعل ماضی است به معنی عظم با تشدید یعنی بزرگ داشت و ان یامر مفعول آنست به تاویل به مصدر و مقصود از آن فرمان به صله است نسبت بوالدین که در گفته پیش است و در کلام پیوست بدان که فرموده خدا است" و شکر کن مرا و والدینت" و فرموده او که صاحبهما و اتبع و امام پس از خواندن" و ان جاهداک" فرموده: این گفتار بزرگ کرده فرمان صله به والدین و حقشان را در هر حال چون بیان کرده که واجب است صله آنها و طاعتشان با زجر و منع از والدین نسبی تا چه رسد بدون آن الا و خلاصه گفته این شارح اینست که امام در تفسیر آیه فرموده واجب است بر به والدین علمی که امام و پیغمبرند حتی با منع از طرف والدین نسبی و این

معنای خوب و درستی است فی نفسه ولی از ظاهر حدیث بدور است و موجب اختلاف معنی والدین در حجله‌ها).

(۱) شارح نامبرده گوید: سپس امام این جمله کلام خدا را خوانده که: و ان جاهداک، و بقول خودش" لا: نه" فهمانده که مقصود ظاهرش نیست که مبارزه والدین با فرزند خود درکشیدن او به شرک باشد و نهی فرزند از اطاعتشان در آن بلکه مقصود فرمان به صله والدین علمی است و اگر چه منع کنند او را دو مانع که ابوبکر و عمرند از آن والدین و نیفزوده این گفته خدا جز عظمت و والائی حقشان را.

و گواه آورده بر این توجیه خود بروایت اصبغ گذشته در باب اینکه والدین رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و امیر المؤمنین باشند و گفته مقصود تاویل بطن آیه است و منافات ندارد با تفسیر ظاهرش به وجه دیگری (حدیث اصبغ را مصنف در کتاب امامت در باب ۱۵ زیر شماره ۲۲ از ج ۱ کافی ص ۴۲۸ آورده- از پاورقی صفحه ۳۲).

(۲) ولی مؤید آنست روایت مؤلف کتاب تاویل الایات الظاهره بنقل از تفسیر محمد بن عباس بن ماهیار با سند صحیح وی از عبد الله بن سلیمان که من حاضر بودم با جابر جعفی نزد امام پنجمعليه‌السلام که حدیث میفرمود: براستی رسول خدا و علیصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم همان والدین باشند، عبد الله ابن سلیمان گفت و از امام پنجمعليه‌السلام شنیدم که میفرمود از ما است آنکه حلال کرده (خدا) برایش خمس را و آنکه قرآن صدق برایش آمد و از ماست آنکه به اورش داشت (اشاره است به آیه ۲۳ سوره الزمر مترجم) و از ماست فرمان مودت در کتاب خدا عز و جل و علی و رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم همان والدین باشند و فرمانداده خدا نژادشان را به تشکر از آنان (در سوره لقمان مترجم).

(۳) و باز بسند صحیح دیگر تا زراره از عبد الواحد بن مختار آورده که وارد شدم بر امام پنجمعليه‌السلام و فرمود: آیا ندانی که علیعليه‌السلام یکی از والدین است که خدا عز و جل فرموده اینست که شکر کنی برای من و برای والدینت زراره گفت نفهمیدم کدام آیه است آنکه در سوره بنی اسرائیل است یا آنکه در سوره لقمان است گفت مقدر شد که به حج رفتم و نزد امام پنجم بار یافتم و چون با او تنها شدم گفتم: قربانت حدیثی را عبد الواحد آورد فرمود: آری درست است، گفتم مقصود از آن کدام آیه است آنکه در لقمانست یا آنکه در بنی اسرائیل؟ فرمود: آنکه در لقمانست (و ظاهر امر اینست که مورد شک زراره خصوص کلمه والدین بوده که امام آن را برای عبد الواحد تاویل کرده که آیا مقصود والدین در کدام از دو سوره است نه شک در بالوالدین احسانا که مخصوص به بنی اسرائیل است و نه شک در جمله( أَنِ اشْکُرْ لِی وَ لِوالِدَیْکَ تا إِلَیَّ الْمَصِیرُ ) که مخصوص سوره لقمانست و به این نظر اشکال از دو چیز برطرف می‌شود خلاصه از پاورقی ص ۳۳

(۱) و باز بسند دیگر از جابر آورده که شنیدم امام پنجمعليه‌السلام می‌فرمود: وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ، منظور رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و علیعليه‌السلام باشند و از این اخبار برآید که در روایت کافی تصحیف و تحریفی شده و کلمه عمن رواه در سند تصحیف عن زراره است که برخی اعتراضات دیگر هم برطرف می‌شود ولی تطبیق آن بر آیه بسیار مشکل است و برخی تاویلات در کتاب الامامه یاد کردم (مؤلف در کتاب الامامه (ج ۲۲ ص ۲۷۰) حدیثی از کافی آورده که کلمه والدین در آیه سوره لقمان( أَنِ اشْکُرْ لِی وَ لِوالِدَیْکَ ) را بوالدین علمی تاویل کرده و بدنبالش بیان مفصلی دارد در توجیه آن بدان جا رجوع کن (از پاورقی ص ۳۴).

(۲) ۲- کافی به سندش تا محمد بن مروان که شنیدم امام ششمعليه‌السلام میفرمود: راستی مردی نزد پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آمد و گفت: ای رسول خدا بمن سفارشی فرما و آن حضرت فرمود: چیزی را شریک خدا مگیر و گرچه به آتش سوخته شوی و شکنجه گردی جز که دلت پای‌بند ایمان باشد و پدر و مادرت را فرمانگزار باش و به آنها نیکی کن زنده باشند یا مرده و اگر به تو فرمایند از خاندان و دارائیت بیرون شو آن را انجام بده که آن از ایمان است.

(۳) بیان:" چیزی را شریک خدا مگیر" یعنی: نه بدل و نه به زبان یا مقصود همان اعتقاد به شریک است و به معنای یکم استثناء متصل است یعنی جز اینکه بترسی از سوختن یا شکنجه و از روی تقیه و حفظ جان سخن شرک بگوئی و دلت وابسته به ایمان باشد چنانچه خدا سبحانه در داستان عمار فرموده (در ۱۰۶ النحل) آنجا که وادار شد بشرک و بزبان آورد" جز کسی که وادار شد و دلش وابسته بایمان بود".

و پدر و مادرت را فرمانگزار باش فعل مقدری دارد که فعل مذکور تفسیر آنست و اگر محذوف را پس از آن در تقدیر گیرند دلالت بر حصر و تاکید هر دارد و اگر پیش از آن باشد همان تاکید را رساند چنین گفته‌اند و من گویم می‌شود فعل دیگر در تقدیر باشد که وارع است یعنی رعایت کن والدینت را و فرمانگزارشان باش.

و نیکی کن بدانها امر است مرده باشند به آمرزشخواهی و پرداخت وام آنها و عبادت به نیابت از آنها و خیرات و صدقه برای آنها و هر چه مایه ثواب بودن آنها باشد.

(۴) و اگرت فرمان دادند که بدرا از خانواده‌ات یعنی به طلاق دادن زنت" و از مالت" به بخشیدن آن که این از ایمانست یعنی از شرائط آنست یا مایه کمال آن و ظاهرش وجوب طاعت آنهاست در غیر گناه و گر چه کار مکروهی باشد خصوص اگر ترکش سبب خشم و اندوهشان گردد، و این دور نباشد ولی تکلیف سختی است و بسا که حرج بزرگی باشد.