باب سوم- در صله رحم
اشاره
، کمک بدانها و احسان بر آنها، و منع از قطع صله ارحام و آنچه مناسب آنست آیات قرآن مجید در این باره.
۱- (آیه ۸۳- البقره) و چون پیمان گرفتیم از بنی اسرائیل بر اینکه نپرستند جز خدا را، و احسان کنند به پدر و مادر و خویشاوند.
۲- (۱۷۷: البقره) و داد از مال با آنکه دوستش دارد بخویشاوندان.
۳- (۲۱: الرعد) و آنان که صله کنند آنچه را فرمان داده خدا که صله شود، و بترسند از پروردگار خود و بهراسند از بدحسابی خود- تا اینکه فرماید: و آنان که بشکنند عهد خدا را پس از بستن آن و قطع کنند آنچه را خدا فرمان داده که وصل شود و تباهی کنند در زمین آنانند برایشان لعنت باشد و خانه بد.
۴- (۹۰- النحل) راستی که خدا فرمان میدهد به عدل و احسان و بخشش بخویشاوند.
۵- (۲۶- اسری) و بده به خویشاوند حقش را.
۶- (۲۸: الروم) پس بده به خویشاوند حقش را.
۷- (۲۲: محمد) آیا امید نرود که اگر پشت کنید بفرمان تباهی آورید در زمین و قطع ارحام خود کنید (از طبرسی در تفسیر آیه ۲۶ اسری (ج ۶ مجمع البیان ص ۴۱۱) معنایش اینکه بدهید به خویشاوندان حقوق آنان را که خدا در مالهایتان واجب کرده، به تفسیر ابن عباس و حسن، و به قولی مقصود خصوص خویش پیغمبر است، به تفسیر سدی و همانست که اصحاب ما از ائمه صادقین روایت کردند.
من گویم: این تفسیر متعین است زیرا آیه خطاب به آن حضرت استصلىاللهعليهوآلهوسلم
پس الف و لام
در" القربی" بجای ضمیر است و میشود بده به خویش حق او را گفتند: مقصود همه خویشانست و اگر چنین بود باید" ذَوِی الْقُرْبی" یا اولی القربی میگفت چنانچه در آیه"(
آتَی الْمالَ عَلی حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبی
)
است و در آیه (۲۲: النور) است که کوتاهی نکنند صاحبان فضل و وسعت رزق که بدهند به خویشاوندان، بلکه منظور یکنفر است از خویشاوندان و جز فاطمهعليهاالسلام
نباشد که نزدیکتر خویشان آن حضرتست بدو (سپس حق را در خمس و انفال معین کرده است به دلیل آیات قرآن از پاورقی ص ۸۸ مترجم).
اخبار باب:
(۱) ۱- قرب الاسناد: به سندش تا امام ششمعليهالسلام
که فرمود: صله رحم کن گر چه با شربتی از آب و بهتر صله رحم بازداشتن آزار است از او.
(۲) و فرمود: صله رحم مرگ را پس اندازد، و مال را فزون سازد، و دوستی در خاندان اندازد.
(۳) ۲- از همان: به سندش تا رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
که فرمود: راستش احسان کردن جلو مردنهای بد را بگیرد، راستش که صدقه خشم پروردگار را فرو نهد، و صله رحم عمر را افزاید و فقر را براندازد، و گفتن: لا حول و لا قوه الا بالله، ذکری است که در آن درمان ۹۹ درد است که کمتر آنها اندوه است.
(۴) ۳- تفسیر قمی، در باره تفسیر آیه ۲۱- الرعد: به سندش از امام هفتمعليهالسلام
، فرمود:
رحم آل محمد آویزه عرش است میگوید: بار خدایا صله کن با هر که بمن صله کند، و ببر از هر که با من قطع کند، و این در باره هر رحمی جاریست.
(۵) ۴- امالی صدوق، امیر مؤمنان بنوف بکالی فرمود: ای نوف صله کن با رحمت تا فزاید خدا بر عمرت گویم برخی اخبار در باب جوامع مکارم گذشت و برخی در باب بر والدین.
(۶) ۵- خصال: به سندش تا پیغمبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
که فرمود: هر که شاد است روزیش فراوان شود، و مرگش پس افتد صله رحم کند.
(۷) ۶- امالی صدوق در مناهی نبی فرمود: هر که خودش یا مالش روانه شود تا صله رحم کند خدا عز و جل به او ثواب صد شهید دهد، و به هر گامی چهل هزار حسنه دارد و ۴۰ هزار سیئه از او محو شود، و به مانند آن درجه او بالا رود و گویا صد سال عبادت خدا کرده شکیبا و خدا خواه.
(۸) ۷- خصال: به سندش تا امام چهارم که فرمود: گام زدنی محبوبتر نباشد نزد خدا عز و جل
از دو گام زدن یکم برای بستن رخنه صفی در راه خدا (در صف جهاد) و دومی برای احوالپرسی از خویشاوندی که خیر خود را قطع کرده.
(۱) ۸- تفسیر امام: و اما قول او تعالی" و ذَوِی الْقُرْبی" که آنان خویشان پدر و مادری تو باشند، به تو گفته شده حقشان را بشناس چنانچه از بنی اسرائیل بدان پیمان گرفته شده و از شما امت محمد برای شناختن حق خویشان محمد که آنان امامان بعد از او هستند و کسانی که پهلوی آنهایند از آن پس از فرزندان خویشان.
(۲) امامعليهالسلام
فرمود: رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود: هر که رعایت کند حق خویشان پدر و مادرش را هزار هزار درجه در بهشت به او بدهند که فاصله هر دو درجه به اندازه دویدن اسب تندرو باشد در صد سال یک درجه از نقره باشد و دیگری از طلا، و دیگری از لؤلؤ، و دیگری از زمرد و دیگری از زبرجد، و دیگری از مشک، و دیگری از عنبر و دیگری از کافور، و آن درجهها از این صنفند، و هر که رعایت کند حق خویشان محمد و علی را بدو دهند از درجات فزون و ثوابهای بیشتر به اندازه فزونی محمد و علیصلىاللهعليهوآلهوسلم
بر پدر و مادر نژادی او.
(۳) ۹- خصال: به سندش تا رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
که در بهشت درجهای باشد که نرسد بدان جز امام عادل، یا صاحب رحمی که بدانها صله کند، یا عیالواری که پرشکیبا است.
(۴) گویم: در باب خمر گذشت از قول پیغمبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
که فرمود: سه تا به بهشت نروند: دائم الخمر، و عقیدهمند به سحر و قاطع رحم.
(۵) ۱۰- خصال: به سندش تا امام باقرعليهالسلام
فرمود: چهار چیز زودتر کیفر دارند: مردی که در برابر احسان تو بدی کند، و مردیکه تو بر او نتازی و او به تو بتازد، و مردیکه با او در چیز هم پیمانی و تو پایبند وفاء هستی و او در مقام عهدشکنی با تو است و مردیکه با خویشانش پیوست دارد و آنها قطع کنند با او. در خصال: ضمن وصایای پیغمبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
به علیعليهالسلام
مانند آن آمده و بارها گذشت.
(۶) ۱۱- خصال: در وصایای ابی ذر بچند سند که رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
بمن سفارش کرد صله رحم کنم و گر چه پشت کند بمن و در باب اخلاق بد گذشت و هم جای دیگر به چند سند (۷) از پیغمبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
که فرمود: قاطع رحم به بهشت نمیرود.
(۸) ۱۲- خصال: به سندی از امیر مؤمنانعليهالسلام
که قطع رحم سبب فقر است.
(۹) ۱۳- در عیون و خصال: به سندی تا رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
که فرمود: چون به آسمانم بردند رحمی دیدم آویزان به عرش که از رحمش به پروردگارش شکایت داشت به او گفتم: میان تو و او در چه پدری برخورد شود؟ گفت: در پدر چهلم.
(۱) ۱۴- خصال: در حدیث اربعماه امیر مؤمنانعليهالسلام
فرمود: با ارحام خود پیوست کنید و گر چه به سلامی باشد خدا تبارک و تعالی میفرماید (۱: النساء) و بترسید از خدا که بازپرسی میشوید از او و از ارحام راستی که خدا بر شما دیدهبانست.
(۲) ۱۵- عیون به چند سند تا امام حسینعليهالسلام
که فرمود: هر که شاد مرگش پس افتد، و روزیش فزاید باید صله رحم کند.
(۳) ۱۶- عیون بدین سندها تا رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود: هر که یک چیز را برای من در عهده گیرد من چهار چیز برایش در عهده گیرم صله رحم کند و خدا او را دوست دارد، و روزیش را فراوان کند، و به عمرش افزاید، و بهشتی در آوردش که به او وعده داده در صحیفه رضا از پدرانش مانندش آمده.
(۴) ۱۷- در عیون به همین سندها: که رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود: من از شما ترسانم، در سبک شمردن دین، و در فروختن حکم و اینکه قرآن را سرودخوانی کنید، و اینکه کسی را پیشوا سازید که در دینداری بهتر از شماها نباشد در صحیفه رضا از آن حضرت مانندش آمده.
(۵) ۱۸- عیون به سندی تا احمد بن حسین از پدرش که گفت: در مجلس امام رضاعليهالسلام
بودیم و مردی از برادرش شکوه کرد و آن حضرت این قطعه را میفرمود:
معذور دار برادرت را بر گناهانش پردهپوشی کن و بر عیوبش روکش افکن بر ناهنجاری سفیه شکیبا باش و هم در سختیهای دوران و از روی تفضل جواب مگو و وانه ستمکار را بدان که حسابش رسد.
(۶) ۱۹- امالی طوسی: به سندش تا امیر مؤمنانعليهالسلام
فرمود: صله کنید با ارحام خود و گر چه از شما ببرند تا آخر خبر.
گویم: گذشت به چند سند از آن حضرتعليهالسلام
که صله کنید ارحامی را که از شما بریدهاند.
(۷) ۲۰- از همان: به سندش تا داود رقی که گفت: نزد امام ششم بودم که از پیش خود آغاز سخن کرد و فرمود: ای داود اعمال شما روز پنجشنبه بر من نموده شد، و در ضمن اعمالت دیدم با پسر عمویت فلانی صله کردی، و آن مرا شاد کرد، براستی دانستم که صله تو زودتر عمرش نابود کند و مدتش را ببرد.
داود گفت: مرا پسر عمی بود معاند و خبیث که بمن رسیده بود خودش و عیالش بد زندگی دارند، و من چکی برای هزینه اندکی براش صادر کردم پیش از آنکه بیرون شوم برای مکه، و چون به مدینه رسیدم امام ششم گزارش آن را بمن داد.
(۸) ۲۱- از همان: به سندش تا محمد بن ابراهیم گفت: منصور (عباسی) امام ششم را خواست
.
(۱) و امر کرد مسندی برای آن حضرت در پهلویش گستردند و وی را بر آن نشانید، سپس گفت:
مهدی را برایم بیاورید، چند بار گفت به او گفتند هم اکنون، هم اکنون میآید، مشغول خوشبو کردن خود است، درنگی نشد که آمد و بوی او بر او پیشی گرفت، منصور رو به امام کرد و گفت:
یا ابا عبد الله حدیثی در باره صله رحم باز گفتهای، آن را یادآور کن تا مهدی من بشنود، فرمود بسیار خوب، و به سندی تا رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
باز گفت از قول پدرانش که رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود:
مردی صله رحم کند که از عمرش سه سال مانده و خدا عز و جل آن را سی سال گرداند، و قطع رحم کند و از عمرش سی سال مانده و خدا آن را سه سال گرداند و آنگاه این آیه (۲۹- الرعد) را خواند" محو کند خدا هر چه را خواهد و اثبات کند و ام الکتاب نزد او باشد.
منصور گفت: یا ابا عبد الله این حدیث خوبیست ولی مقصود من نبود، آن حضرت فرمود بسیار خوب و حدیث دیگری تا رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
آورد که فرمود: صله رحم خانهها را آباد سازد، و عمرها را بیفزاید، و گر چه مردم خوبی نباشند.
منصور گفت: این هم خوبست ای ابا عبد الله و مقصود من نبوده آن حضرت فرمود:
بسیار خوب و به همان سند از رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
آورد که فرمود: صله رحم حساب را آسان کند و مردن بد را براندازد، منصور گفت: آری این را خواستم.
(۲) ۲۲- و از همان: به سندش تا علیعليهالسلام
فرمود: گفته شد یا نبی الله در مال حقی جز زکات باشد؟
فرمود: آری نیکی به رحم چون پشت کند، و احسان به همسایه مسلمان چه که به من ایمان ندارد کسی که با شکم سیر شب گذراند و همسایه مسلمانش گرسنه باشد، و آنگاه فرمود: پیوسته جبرئیل سفارش همسایه را بمن کرد تا آنجا که گمان بردم البته سهم ارثی برایش مقرر میدارد.
(۳) ۲۳- علل: در خطبه فاطمهعليهالسلام
فرض کرده خدا صله ارحام را برای فزون شدن شمار (خاندان).
میگویم: در باب گناهانی که خشم خدا را ببار آورند از امام باقرعليهالسلام
که چون قطع ارحام شود اموال بدست اشرار افتد، و از امام ششم است که گناهانی که زود نابود کنند قطع رحم است.
(۴) ۲۴- معانی الاخبار: به سندش تا رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود: صله رحم در عمر فزاید، و صدقه نهانی خشم پروردگار را فرو نشاند، و راستی که قطع رحم و قسم دروغ خانمانها را بیامل وانهند، و رحمها را گران نمایند و آن مایه قطع نسل شود.
(۵) ۲۵- از همان: به سندش تا عمرو بن جمیع گفت: نزد امام ششمعليهالسلام
بودم به همراه چند کس از اصحابش و شنیدمش میفرمود: رشته خویشی امامان خاندان محمدصلىاللهعليهوآلهوسلم
روز قیامت به. عرش آویزد، و رشته ارحام مؤمنان بدان در آویزد و گوید:
پروردگارا صله کن هر که با ما صله داشته و قطع کن هر که با ما قطع کرده و خدای تبارک و تعالی میفرماید: من رحمانم و تو رحمی، نامت را از نامم باز گرفتم، و هر که تو را صله کند با او صله کنم، و هر که تو را قطع کند از او قطع کنم، و از این رو رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود: رحم پیوندیست از طرف خدا عز و جل.
(۱) و به نقل مسندی تا قاسم بن سلام است که گفته در معنی این قول پیغمبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
" شجنه" یعنی خویشاوندی در هم پیوسته مانند پیوست ریشهها، و اینکه گویند: حدیث ذو شجون است یعنی به همدگر چنگ انداختند.
و یکی از دانشمندان گفته: درخت متشجن آنست که شاخههایش در هم پیچند- تا گوید (۲) پیغمبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرموده: فاطمهعليهالسلام
" شجنه منی" یعنی رشته پیچیدهایست از من آزاردم آنچه آزاردش، و شادم کند آنچه شادش کند.
(۳) ۲۶- از همان: به سندش تا رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود: جبرئیلم خبر داد که بوی بهشت از مسافت هزار سال یافت شود، عاق آن را درنیابد، و نه قطعکننده رحم، و نه پیر زناکار- تا پایان خبر.
(۴) ۲۷- ثواب الاعمال: به سندش تا رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
که چون علم باشد و عمل نباشد، و زبانها با هم باشند و دلها جدا از هم، و ارحام از هم ببرند، آنجا است که خدا لعنتشان کند پس ناشنوا شوند و نابینا.
(۵) ۲۸- سرائر: از میسر آمده که گوید: امام ششم فرمود: ای میسر در عمرت افزوده شده چه کار میکنی؟ گفتم: مزدور بودم در دوران نوجوانی به پنج درهم (سکه نقرهای در حدود ۱۲ نخود و اندی) و آن را به دائی خود میرساندم (یعنی این صله رحم سبب فزونی عمرم شده).
(۶) ۲۹- غیبت طوسی: به سندش تا سالمه کنیز امام ششم، گفت: من کنار بستر احتضار آن حضرت بودم، بیهوش شد و چون بهوش آمد فرمود: به حسن نواده امام چهارم که افطس لقب داشت هفتاد دینار طلا بدهید و به فلان و فلان این قدر، من گفتم: به مردی پول میدهی که با تیغ بر تو یورش برد و میخواست تو را بکشد؟ فرمود: تو میخواهی من از کسانی نباشم که خدا عز و جل در باره آنها فرموده (۲۱: الرعد) و آنان که صله کنند آنچه را خدا فرموده: صله شود و بهراسند از پروردگار خود و بترسند از بدحسابی" آری ای سالمه راستش خدا بهشت را آفریده و خویش ساخته و بویش را خوش نموده که از مسافت دو هزار سال به مشام رسد، و عاق (والدین) و قاطع رحم آن را نیابند.
(۷) ۳۰- محاسن: به سندش تا امام ششمعليهالسلام
که مردی از تیره خثعم نزد رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
آمد
(۱) و گفتش: بمن بگو افضل اسلام چیست؟ فرمود: ایمان بخدا، گفت از آن پس چیست؟ فرمود:
صله رحم، گفت از آن پس چیست؟ فرمود: امر به معروف و نهی از منکر.
(۲) ۳۱- صحیفه رضا: تا امام ششمعليهالسلام
فرمود: صله ارحام و خلق خوش فزونی در عمرها است.
(۳) ۳۲- از همان: تا محمد بن علیعليهالسلام
فرمود: صله ارحام و خوش همسایگی فزونیست در اموال.
(۴) ۳۳- فقه الرضا: روایت است که رحم چون دور شود شکاف بردارد و چون بهم چسبد شکاف بردارد، (۵) و روایت است که دو سال برو و به والدین خود نیکی کن، یک سال برو صله رحم کن، من روایت دارم که: برادر بزرگ بجای پدر است.
(۶) ۳۴- تفسیر عیاشی: از اصبغ بن نباته گفت: شنیدم امیر مؤمنان میفرمود: یکی از شماها چنان خشم کند که راضی نگردد جز به دوزخ رود، هر کدامتان به خویشاوندی خشم کرد به دو نزدیک شود (تا به او بچسبد) زیرا رحم چون تماس یابد برقرار شود، و راستش که رحم به عرش آویز است و چون شکستن آهن آن را میکوبد و فریاد میکشد بارخدایا صله کن هر که را با من صله کند و ببر از هر کس که از من ببرد، و اینست مقصود از قول خدا در قرآنش (۱: النساء) و بترسید از خدائی که از او بازپرسی شوید و از ارحام راستی که خدا بر شماها دیدهبانست" و هر که از شما خشم کند و ایستاده فورا به زمین افتد که آن پلیدی شیطان را از بین ببرد.
(۷) ۳۵- از همان که در تفسیر ارحام در آیه یکم سوره النساء(
وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ
)
فرمود: مقصود ارحام مردم است که خدا فرمان داده به صله آنها و بزرگ داشته آنها را نبینی که آنها را همراه خود آورده.
(۸) ۳۶- از همان: از جمیل بن دراج که پرسیدم از امام ششمعليهالسلام
از قول خدا(
وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ
)
فرمود: ارحام مردم است (تا آخر آنچه در ۳۵ گذشت).
در کتاب حسین بن سعید از قول جمیل مانندش آمده.
(۹) ۳۷- تفسیر عیاشی: علاء بن فضیل که از امام ششمعليهالسلام
شنیدم میفرمود: رحم به عرش آویزان است و میگوید: بارخدایا صله کن هر که مرا صله کند، و ببر از هر که از من ببرد، و این همان رحم آل محمد است، و رحم هر مؤمن، و آنست مقصود از قول خدا (۲۱: الرعد)" و آنان که صله کنند آنچه را خدا فرموده صله شود".
(۱۰) ۳۸- از همان: به سندی تا رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
که فرمود: بر به والدین و صله رحم حساب را آسان کنند و سپس این آیه را خواند(
وَ الَّذِینَ یَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ
)
الخ".
(۱۱) ۳۹- از همان: به سندی از امام هفتم (در تفسیر آیه ۲۱ سوره الرعد قریب بمضمون شماره ۳۷).
(۱) ۴۰- در همان: از عمر بن مریم که پرسیدم از امام ششم از قول خدا(
وَ الَّذِینَ یَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ
)
فرمود: از آنست صله رحم، و تاویل نهائی آن صله با ما است.
(۲) ۴۱- از همان: از صفوان بن مهران جمال، گفت: میان عبد الله بن حسن و امام ششم گفتگوئی شد تا آنجا که آوازه هر دو بلند شد و مردم گردشان را گرفتند و آن شب از هم جدا شدند، و چون بامداد کردم برای نیاز بدنبال امام ششمعليهالسلام
رفتم و دیدم بر در خانه عبد الله بن حسن است، و میگوید: ای جاریه بابی محمد بگو: این ابو عبد الله بر در خانه او عبد الله بن حسن بیرون شد و میگفت: ای ابو عبد الله چه چیزی شما را بدین بامدادی اینجا آورده؟ فرمود: که راستش دیشب به یک آیه از قرآن خدا برخوردم و مرا نگران کرد، گفت: آن چه آیه است؟ فرمود: قول خدا عز و جل (۲۱: الرعد)(
وَ الَّذِینَ یَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ
)
(تا آخر آیه) راوی گفته: پس همدیگر را در آغوش کشیدند و هر دو گریستند و عبد الله بن حسن گفت: درست گفتی بخدا ای ابا عبد الله، گویا من هرگز این آیه را نخواندم.
کنز کراچکی: به سندش از صفوان مانند آن را آورده.
(۳) ۴۲- تفسیر عیاشی: به سندی تا رسول خداصلىاللهعليهوآله
که فرمود: کسی صله رحم کند و از عمرش جز سه سال نمانده و خدا آن را به سی و سه سال کشاند، و کسی قطع رحم کند و از عمرش ۳۳ سال مانده و خدا کوتاهش کند تا سه سال یا کمتر.
(۴) حسین راوی حدیث گفته امام صادقعليهالسلام
این آیه را میخواند (۳۹: الرعد) محو کند خدا آنچه خواهد و بر جا دارد و ام الکتاب نزد او است.
(۵) ۴۳- مجالس مفید: به سندش تا امام باقرعليهالسلام
که در کتاب امیر المؤمنینعليهالسلام
است: سه خصلتند که دارنده آنها نمیرد تا وبالشان ببیند، تجاوز، قطع رحم و سوگند دروغ ثواب صله رحم زودتر برسد، راستش مردمی بدکار باشند که با هم صله رحم کنند و اموالشان فزون گردد و ثروتمند شوند، و راستش که سوگند دروغ و قطع رحم خانهمانها را ویران و بیسکنه کنند.
(۶) ۴۴- حسین بن سعید مانندش را از ابن محبوب آورده و در آخرش افزوده رحم جابجا شود و جابجائی آن قطع نسل کند.
(۷) ۴۵- کتاب النجوم: به سندی تا میسر که امام ششم فرمود بمن: ای میسر چند بار مرگت در رسیده و هر بار خدا تو را پس انداخته، به صله رحم تو و احسانت بخویشانت.
(۸) ۴۶- رجال کشی: تا میسر (قریب به مضمون حدیث ۴۵ را آورده با این اضافه که: گفتم قربانت، من پسرکی بودم در بازار و دو درهم مزد داشتم و یکی را به عمهام میدادم و یکی را به خالهام.
(۱) ۴۷- از همان به سندی (قریب بمضمون حدیث ۴۵ را آورده).
(۲) ۴۸- روضه الواعظین: امیر مؤمنانعليهالسلام
فرمود: نیکی کن و نیکی بگیر، رحم کن و رحم شو، بخوبی یاد کن تا بخوبی یاد شوی صله رحم کن تا خدا عمرت را فزاید.
(۳) و رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود: مردی از امتم را در خواب دیدم که با مؤمنان سخن میگفت و پاسخش نمیگفتند، و صله رحم او آمد و گفت: ای گروهان مؤمن با او سخن گوئید که او صله رحم کرده، و مؤمنان با او سخن گفتند و دست دادند و با آنها شد.
(۴) ۴۹- حسین بن سعید: به سندش تا امام ششمعليهالسلام
که فرمود: راستی که صله رحم عملها را پاک سازد و اموال را افزاید و حساب را سبک کند، و بلا را براندازد، و عمر را فزون کند.
(۵) ۵۰- از همان: به سندش تا عبد الله بن طلحه که شنیدم امام ششمعليهالسلام
میفرمود: مردی نزد پیغمبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
آمد و گفت: یا رسول الله راستش مرا خاندانیست که با آنها صله کنم و آنها مرا آزار کنند، و میخواهم ترکشان کنم، رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
به او فرمود: در این صورت خدا هم همه شما را ترک کند، گفت: چه کنم؟ فرمود: بده بکسی که محرومت کرده، و صله کن با کسی که از تو بریده و درگذر از آنکه بتو ستم کرده، و چون چنین کنی خدا عز و جل ظهیر تو باشد بر آنها.
ابن طلحه گفت: به آن حضرت گفتم: ظهیر چه باشد؟ فرمود یاور.
(۶) ۵۱- همان به سندش از امام ششمعليهالسلام
که فرمود: نخست سخنگوی اندام آدمی روز قیامت رحم است، میگوید: پروردگارا هر که مرا در دنیا صله کرده امروز میان خودت با او صله کن، و هر که در دنیا مرا قصع کرده امروز از او ببر.
(۷) ۵۲- همان: به سندش تا امام ششمعليهالسلام
که فرمود: رحم به عرش آویزانست روز قیامت فریاد کند، بارخدایا صله کن هر که مرا صله کند، و ببر از هر که با من بریده (راوی که ابی بصیر است) گوید: من گفتم: آن رحم رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
باشد؟ فرمود: آن هم در شمار است.
(۸) و فرمود: رحم روز قیامت چون دشکوی چرخریس آید، و هر که آن را صله کرده آید از آن نوری بتابد تا او را در بهشت در آورد، و هر که قاطع آن آید از او خود را درپیچد تا او را به دوزخ افکند.
(۹) ۵۳- همان، به سندی: تا گوید: امیر مؤمنان برای مردم سخنرانی کرد، خدا را سپاس کرد و او را ستود و سپس فرمود: هیچ کدام شما مردان گر چه صاحب و فرزند است از عشیره و تبارش بینیاز نباشد، و از مدارا، و گرامی داشت آنان، و از اینکه از او بدست و زبانشان دفاع کنند، آنها بیش از مردم دیگر در پشت سرش از او نگهداری توانند و پریشانی او را بیشتر آرامش دهند، و بر او دلسوزتر باشند در آسیبی که به او رسد یا روزی که بد بیارد، هر که دستش (۱) را از عشیره خود واگیرد همانا یک دست از آنها واگیرد و در برابر دستهای بسیاری از او واگرفته شوند و هر که برای تبار خود با اخلاص دوستی کند، و چون تواند دست بخشش بدانها گشاید برای خدا خدا آنچه را خرج کرده در دنیا به او عوض دهد، و در آخرت مزد دو چندانی به او دهد، برادران راستین میان مردم بهترند از مال که خود خورد و به ارث گذارد، هیچ کدام شما از برادرش وانگیرد، و دیگری را بجای او نگیرد در صورتی که کمکی از او نیابد و یا تهیدست باشد، نباید هیچ کدام شما از خویشاوند مستمند خود غفلت کند از اینکه رخنه نیاز او را ببندد از آنچه اگر هزینه نهدش زیانی نکند و اگر به چنگ دارد سودش ندهد.
(۲) ۵۴- همان: به سندش تا معاویه که امام ششمعليهالسلام
بمن فرمود: صله رحم روز قیامت حساب را سبک سازد، و آنگاه خواند (آیه ۲۱: الرعد) (آنان که) صله کنند آنچه فرموده خدا که صله شود، تا آخر آیه
(۳) ۵۵- همان: سند تا یکی از اصحابمان که به امام ششم گفتم: راستی آل فلان بهم نیکی کنند و با هم صله کنند فرمود: تا چنین باشند خودشان و مالشان فزون شوند، و پیوسته در فزونی باشند تا از هم ببرند و چون چنین کنند وارونه باشند.
(۴) ۵۶- همان: به سندی تا رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود: شما را رهنمون نباشم به بهترین خلق در دنیا و دیگر سراها؟ گفتند: چرا یا رسول الله فرمود: هر که صله کند با کسی که از او بریده، و عطا کند بدان که از او دریغ کرده؟ و بگذرد از کسی که به او ستم کرده، و هر که خوش آید مرگش پس افتد، و روزیش بگشاید از خدا بترسد و صله رحم کند.
(۵) ۵۷- همان: به سندش تا امام باقرعليهالسلام
، فرمود: مردی بابی از مژده داد که گوسفندانش زائیدهاند و فزودند و او گفت: فزونیشان شادم نکند و آن را دوست ندارم، اندک و کافی دوستتر است پیش من از آنچه بسیار است و دلربا، راستش من از رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
شنیدم میفرمود: بر دو گوشه صراط در روز قیامت رحم است و امانت و چون صلهکننده رحم، و بردارنده امانت بدو رسد سرنگون نکند آنها را در دوزخ.
(۶) ۵۸- همان: به سندش تا رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
که میفرمود: صله رحم فزاینده مال، و دوستی خاندان، و پس اندازنده مرگ است.
(۷) ۵۹- همان: به سندی تا میسر که امام ششم به او فرمود: ای میسر چند بار مرگت در رسیده و هر بار خدا پس انداخته برای صله تو با خویشانت.
(۸) ۶۰- همان تا امام هفتم که فرمود: مردیست که از عمرش سی سال مانده و بخویشانش میرسد و صله رحم کند و خدا آن را سی و سه سال نماید، و بسا که از عمرش سی و سه سال مانده حقشناس خویشان خود است و قاطع رحم و خدا آن را سه سال کند.
(۱) ۶۱- کتاب النوادر: به سندش تا رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
که فرمود: صله رحم عمر را فزاید و فقر را ببرد.
(۲) و بدین اسناد: رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
بسراقه بن مالک بن جعثم فرمود: تو را رهنمائی نکنم به بهترین صدقهها گفت: چرا پدر و مادرم به قربانت یا رسول الله، آن حضرت فرمود بهترین صدقه بر خواهرت یا دخترت باشد، و آن به تو برگردد و جز تو سودش را نبرد.
(۳) و بدین اسناد از علیعليهالسلام
که به رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
گفته شد: یا رسول الله کدام صدقه بهتر است؟ فرمود: بخویشاوند ندار و به همین اسناد که رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود: (۴) دو سال برو برای صله رحمت الخبر و بدین اسناد که رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود: (۵) کار خوب مردن بد را دفع کند و صدقه نهانی خشم پروردگار خاموش کند و صله رحم عمر را فزاید و فقر را ببرد.
(۶) ۶۲- کتاب الامامه و التبصره: به سندش تا پیغمبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
مانند آن را آورده.
و از همان بدین سند که رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود: صله رحم کند گر چه به یک شربت آب و بهتر آن خودداری از آزار آنست.
(۷) و بدین سند: رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود: صدقه ده تا اجر دارد، و قرض هیجده تا و صله برادران بیست و صله رحم بیست و چهار.
(۸) و بدین سند: رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود: صله رحم کنید در دنیا و گر چه به سلامی باشد.
(۹) ۶۳- همان: به سندش مانندش را آورده و فرموده: خیانت نکن بخائن تا مانندش باشی و قطع رحم نکن گر چه قطع کرده با تو.
(۱۰) ۶۴- دعوات راوندی: روایت است که روزی امام هفتمعليهالسلام
نزد هارون رفت، و هارون بوی گفت: راستش بخدا که من کشنده تو باشم، فرمودش این کار مکن که من از پدرانم تا رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
شنیدم که فرموده: بنده خدائی صله رحم کند و از عمرش سه سال مانده و خدا آن را سی سال گرداند و مردی قطع رحم کند و از عمرش سی سال مانده و خدا آن را سه سال کند، رشید گفت: خود این را از پدرت شنیدی؟ فرمود: آری، و فرمان داد صد هزار درهم به آن حضرت دادند و او را به خانهاش برگرداند.
(۱۱) و امام صادقعليهالسلام
فرمود: صله رحم حساب را آسان کند در روز قیامت و آن عمر را دراز کند، و از مردن بد حفظ کند، و صدقه دادن در شب خشم خدا را خاموش کند، (۱۲) و در روایتی صدقه نهانی آمده، و فرمود هر که خوب نیکی کند به خانوادهاش روزیش فزون شود.
(۱۳) ۶۵- نهج البلاغه فرمود: هر که خویشانش از دست نهند بیگانه بر او بتازد، فرمودعليهالسلام
(۱) راستش کسی اگر مال هم دارد از عشیره و تبارش بینیاز نباشد و از اینکه با دست و زبانشان از او دفاع کنند، آنان پشتیبان بزرگ مرد هستند برایش، و آرامبخش آنانند برای پریشانی او و دلسوزترند بر او در بلائی که بر او فرود آید، زبان خوشی که خدا برای کسی در مردم نهد بهتر است برایش از مالی که بدیگری ارث دهد.
(۲) ۶۶- از همان: حال هیچ کدام شما رو نگرداند از خویشی که در او نیاز سختی بیند، و از اینکه رخنه آن نیاز را ببندد بدان چه اگر بداردش فزونش نسازد، و اگر مصرفش کند او را نشکند هر که دستش را از عشیره خود باز دارد همانا یک دست از آنها باز گرفته و در برابر دستهای بسیاری از او باز گیرند، و هر که نرمخو و مردمدار باشد پیوسته قومش بدو دوستی کنند.
سید (رضی)رحمهالله
گفته: چه معنای خوبی در این جمله اخیر آورده، زیرا کسی که باز دارد خیرش را از تبارش همانا یک دست از آنها بازداشته، و چون بیاریشان نیازمند شود، و برای همکاریشان بیچاره گردد از یاریش پس ننشینند، و از نگهداریش گرانی کنند، و از خود دریغ کرده همکاری دستهای بسیار، و همگامی انبوهی را.
(۳) ۶۷- همان: امیر مؤمنانعليهالسلام
فرموده: گرامی دار تیره و تبارت را که آنان بال پرش تواند، و هنگامی که بدانها برگردی، و دستی که بوسیله آن یورش توانی.
(۴) ۶۸- عده الداعی: پیغمبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود: سفارش کنم حاضر امتم را و غائبشان را و آنان که در پشت پدرانند و رحم مادران تا بروز قیامت بر اینکه صله رحم کنند و اگر چه یک سال راه از او دور باشند، زیرا که آن از دینداری است.
(۵) و فرمودصلىاللهعليهوآلهوسلم
در دو گوشه صراط روز قیامت امانت است و رحم، و چون صله کن رحم و امانت پرداز بر آن بگذرند به بهشت رسند و چون خائن در امانت و قاطع رحم بر آن گذرند هر چه کردند سودشان ندارد، و صراط او را به دوزخ وارد کند.
(۶) ۶۹- کافی: به سندش تا امام باقرعليهالسلام
فرمود: چون امیر المؤمنین (از مدینه) بیرون شد برای بصره (در جنگ جمل) در ربذه (آبادی نزدیک مدینه) منزل کرد (برای فراهم شدن قشون) و مردی از قبیله محارب نزد آن حضرت آمد و گفت: ای امیر المؤمنین من در میان قومم یک بدهی کلانی بگردن گرفتم (برای اصلاح فیما بین یا حفظ قبیله) و از چند طائفه آنها درخواست همکاری و کمک کردم زبان دریغ بمن پیش داشتند، ای امیر مؤمنان شما به آنها بفرما بمن کمک کنند و وادارشان کن به همکاری با من، فرمود: کجا هستند؟ گفت هم آنان که در دیدرس تو هستند گروهی از آنها باشند، آن حضرت بپاکش خود میکرد و آن به لوکه افتاد گویا یک شتر مرغ است و برخی یاران آن حضرت به دنبال آن به لوکه افتادند (گویا برای پاسداری از آن حضرت)
(۱) و خرده خرده به آن رسیدند و آن حضرت بدان قوم در رسید و بر آنها سلام کرد و پرسید چه چیز مانع شما است از همکاری با یارتان و از او گله داشتند و او هم از آنها گله داشت، امیر مؤمنین فرمود: هر کسی با تیره خود صله کند که آنان شایستهترند به احسان او و آنچه در دست دارد و عشیره و تیره هم با برادر خود صله کنند اگر روزگار او را بسر در آورد و از او برگشت زیرا هم صلهها و هم بخششها ثواب برند، و آنان که از هم ببرند و بهم پشت کنند گنهکارند سپس مرکب خود را برانگیخت و فرمود: هی هی و مهار را از دست آن مرد آزاد کرد.
(در توضیح دنبال حدیث سخنی طولانی در تفسیر لغت و ادبیت حدیث آورده که چون برای عموم مفهوم و سودمند نیست از ترجمه آن خودداری شد).
(۲) ۷۰- کافی: به سندش تا امام رضاعليهالسلام
فرمود: کسی صله رحم کند و از عمرش سه سال مانده و خدا آن را سی سال کند، و خدا هر چه خواهد کند.
بیان: دلالت دارد که عمر بیش و کم شود، و صله رحم مایه فزونی آنست و قول آن حضرت" خدا هر چه خواهد کند" اشاره است به محو و اثبات، و اینکه خدا تواناست بر آن، یا اینکه عمر بیشتر و کمتر از آن هم میشود، راغب گفته رحم زهدان زنست و برای پیوند خویشی به عاریه آوردند چون خویشان از یک پدراند خدا عز و جل فرموده:(
وَ أَقْرَبَ رُحْماً
)
پایان سخن راغب.
و بدان که علماء اختلاف دارند در میزان رحمی که باید صله کرد به قولی رحم پیوند نژادیست میان وابستگان به یک مادر، و به قولی رحم خویشاوند از دو طرف است، پدران و هر چه بالا روند، و فرزندان و هر چه به پائین روند، و هر که به پدر و مادر پیوندد از برادران و خواهران و فرزندانشان و عموها و عمهها.
و به قولی رحم پیوند خویش است میان دو کس که بهم محرمند و ازدواجشان با هم روا نیست و عموزاده و خالهزاده را شامل نشود، و بقولی شامل هر خویشاوند معروفی است در نسب محرم باشد یا نه و گر چه نسبت دوری دارند و این درست تر باشد بشرط اینکه در عرف مردم خویشاوند شمرده شوند و گر نه همه مردم در آدم و حواء بهم رسند.
و اما قبائل بزرگ مانند بنی هاشم در این زمان (حدود هزار هجری) همه ارحام هم باشند؟ مورد اشکال است، و دلالت دارد بر رحم بودن آنان روایت علی بن ابراهیم در تفسیر قول خدای تعالی (۲۲ سوره محمد) آیا امید است که اگر رو برگردانید در زمین تباهی کنید و قطع رحم کنید" که در باره بنی امیه فرو آمده و آنچه به اهل بیتعليهالسلام
کردند.
ابن اثیر در نهایه گفته: در حدیث است که هر که خواهد عمرش دراز شود باید صله رحم(۱) کند، و در حدیث بارها ذکر صله رحم شده، و آن بمعنی احسان بخویشانست که همنژاد وابسته به زناشوئی باشند، و لطف و نرمش به آنها و رعایت حالشان گر چه دوری کنند و بد کنند، و قطع رحم ضد همه اینها است که بوسیله احسان میان خود و آنها را با علاقه خویشی پیوسته پایان.
و شهید ثانیرحمهالله
گفته: اصحاب فقهاء اختلاف دارند که قرابت کیانند؟ چون نصی در بیان آن نرسیده و بیشتر آن را امری عرفی دانند که در عادت وابسته شمرده شوند در نسب خواه ارث برند یا نه.
و شیخ قولی دارد که رحم خویشان او باشند تا آخرین تا آخرین پدر و مادر مسلمان و به مشرک بالا نرود گر چه در عرف خویش شمرده شوند برای گفته پیغمبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
که اسلام رحمها را بریده که در جاهلیت بوده، و قول خدای تعالی در باره نوحعليهالسلام
و پسرش (۴۶ هود)" راستش او از اهل تو نبود".
ابن الجنید گفته: هر که برای قرابت و ذوی رحم وصیت کند و نام آنها نبرد از آن کسانی باشد که خویش اویند از طرف فرزند و پدر و مادرش، و بنظرم از فرزند چهارمین پدر نباید تجاوز کرد، زیرا رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
(در مصرف خمس) از آن تجاوز نکرده (که آن را اولاد عبد المطلب سومین پدر) مقرر کرده، و به هر معنا تفسیر شود مرد و زن، و نزدیک و دور، و وارث و غیر وارث در آن درآید، و فرقی میان ذوی القربی و ذوی الرحم نیست پایان.
پس از فهم اینها بدان که شکی در حسن صله ارحام و لزوم آن فی الجمله نیست، و آن را چند درجه است که برخی بالاترند، و کمترش احوالپرسی و سلام، کناره نکردن است، و اختلاف در آن به اختلاف توانائی و نیاز طرف است، بعضی مراتب آن واجب است و بعضی مستحب، و فرق میان آنها مشکل است، و راه احتیاط باز است، و هر که به اندازه صله رحم کند و کوتاه آید از درجهای که شاید و یا از آنچه تواند آیا واصل محبوبیت یا قاطع، در آن نظر است، به هر حال تشخیص درجه واجب از مستحب بسیار دشوار است و خدا به حقیقت حال داناتر است، و احتیاط راه نجاتست.
شهیدرحمهالله
در قواعدش گفته: با هر رحمی صله باید بحکم قرآن و سنت و اجماع بر ترغیب به صله ارحام و سخن در آن چند موضوع دارد:
اول: اینکه رحم کدام است، ظاهر هر که وابسته نژادی است در عرف و گر چه فاصله دور دارد، یا اولویت مراتب بر یک دیگر چه ذکور باشد چه انثی، برخی عامه آن را منحصر دانسته و بدانها که نباید با هم زناشوئی کنند و محرم یک دیگرند و اگر هر دو یک صنفند یکی(۱) را ذکر فرض کنند و دیگری را انثی و چنانچه زناشوئیشان حرام باشد رحم هم باشند، و دلیل آورده باینکه حرمت ازدواج با دو خواهر برای اینست که قطع رحم شود: و همچنین حرمت اولیه جمع میان عمه و خاله با برادرزاده و خواهرزاده آنان در صورت عدم رضا بقول، و بطور مطلق بقول آنها، و روگردانی از این گفته سزاوار است، زیرا وضع لغت رحم دلیل قول ما است و عرف نیز و اخبار هم بر آن دلالت دارد و آیه (۲۲ سوره محمد)(
فَهَلْ عَسَیْتُمْ إِنْ تَوَلَّیْتُمْ
)
الخ، بتفسیر علیعليهالسلام
در باره بنی امیه است که با آل محمدعليهالسلام
قطع رحم کردند چنانچه علی بن ابراهیم در تفسیرش آورده و این دلیل است که خویشان دور هم رحم باشند.
دوم، صله چه باشد که بدان از قطع رحم بدر آیند؟ جواب اینست که به عرف رجوع شود زیرا یک معنای شرعی و لغوی ندارد، و به اختلاف عادتها و دوری و نزدیکی محل سکونت تفاوت یابد.
سوم: صله چگونه باشد؟ و جواب قول پیغمبر است که صله کنید با ارحام خود گر چه به سلام کردن، و در آگاهی است بر اینکه سلام هم صله رحم است، و شکی ندارد که با فقر پدران یا فرزندان صله با مال واجب است و برای خویشان دیگر مستحب است و در طبقه وارثان مؤکد است و باندازه هزینه زندگی است، و اگر بینیاز باشند باینست خود هدیه بدانها بدهد، و بزرگتر صله رحم با خود است و در آن اخبار بسیار است و آنگاه به دفع ضرر از خود و از آن پس جلب سود بدو، سپس صله هر که نفقهاش واجب است، و گر چه رحم او هم نباشد چون زن پدر و برادر و بندهاش، و کمتر صله سلام کردن خود است و آنگاه پیغام به سلام و دعاء در پشت سر و ستایش در حضور هم.
چهارم: صله واجب است یا مستحب؟ و جواب اینکه تا آنجا که از قطع رحم بدانید واجب است زیرا قطع رحم گناه است بلکه گناه کبیره است، و بیش از آنش مستحب است.
(۲) ۷۱- کافی: به سندش تا امام باقرعليهالسلام
فرمود: صله ارحام پاکیزه کند هر کردار و فزاید هر مال و بلا را بگرداند و حساب را آسان کند و مرگ را پس اندازد.
بیان: تزکیه اعمال یعنی ثواب آنها را فزون کند، یا آنها را از کمبود پاک کند یا سبب قبولشان گردد، و آنها را مدح کند و به کمال ستاید، و فزونی اموال باشد، امیر المؤمنینعليهالسلام
فرموده: صله رحم مثراه مال است و شارحان نهج برایش دو تفسیر آوردهاند.
(۳) یکم: عنایت الیه برای هر زنده سهمی از روزی مقدر کرده که در زمان زندگیش به او برسد، و چون کسی امر جمعی را بگردن گیرد و به آنها مدد و کمک رساند، در پرتو عنایت بایست آید که روزی و مددی که به آنها دهد بدست او باشد خواه ارحام او باشند یا در نظر او
(۱) شایان رحمت باشند، تا آنجا که اگر در دل گیرد از یکشان کمک خود را باز گیرد بسا به اندازهای که از او دریغ کرده از مالش کم کند، و اینست معنی اینکه: مژات مال است.
دوم: اینکه از اخلاق پسندیده است که مردم را جلب کند، و آنکه صله رحم کند مورد مرحمت گردد، و به او مدد و کمک رسانند" دفع بلا" هر محنت و بد آمد و آسیب بلا است" و آسانی حساب" در مال یا در اعمال هم" پس انداختن مرگ".
در نهایه گفته: هر که دوست دارد پس افتد مرگش باید صله رحم کند در حدیث است، و در عمر و دین هر دو باشد و از آنها بایست حدیث دیگر: صله رحم مثراة مال است و منسأه اثر
نووی گفته: برای اینکه به او برکت دهد به توفیق در طاعات و صرف اوقاتش در خیرات و بسط رزق هم برکت آنست و بقولی فراخی است، و بقولی در نظر فرشتههای لوح محفوظ نماید که عمرش شصت است و اگر صله رحم کند صد باشد، با اینکه خدا آینده را میداند، و بقولی مقصود از درازی عمر یاد خیریست که پس از مرگش کنند و گویا نمرده است، عیاض گفته: اثر به معنی مرگ است، این نام را به او دادند چون بدنبال زندگی است، و مقصود از پس افتادنش یاد بخیر پس از آنست که گویا نمرده، و گر نه عمر بیش و کم نشود.
یکیشان گفته میتوان بر ظاهرش تفسیر کرد زیرا عمر هم بیش و کم شود، چه بسا در ام الکتاب باشد که او اگر صله رحم کند عمرش چنانست و اگر نکند چنان.
مازری گفته: و بقولی فزودن در عمر برکت آنست به توفیق در طاعت کردن و صرف وقت در آنچه سود آخرتست، و توجیه بیاد خیر پس از مرگ ضعیف است.
طیبی گفته: توجیه بدان روشنتر است زیرا اثر هر چیز نشانه وجود او است و ذکر بخیر هم نشانه وجود مرده است خدا فرمود (۱۲: یس) و بنویسیم آنچه پیش داشتند و آثارشان را و از این معنی است قول خلیلعليهالسلام
(۸۴: الشعراء) و بنه برایم زبانی راستین در آیندگان.
و یکی از شارحان نهج گفته: نساء بمعنی تاخیر است و آن از دو راه شود یکم: صله رحم مایه مهربانی ارحام گردد و سبب یاری دادن و کمک آنان به صله کن بر آنها شود، و از آزار دشمن دورتر گردد و این خود مایه درازی عمر باشد.
دوم اینکه صله خویشاوندان توجهانگیز است به بقاء کسی که به آنها صله کند، و کمک او به دعاء آنان، و بسا که دعاءشان برای او، و توجه آنان به بقای او از شرائط بقا و پس افتادن مرگ باشد پایان.
و من گویم: نیازی بدین سختگرائی نیست، دور نباشد که برخی اعمال اثر کنند در
درازی اعمار، و ما بسط سخن دادیم در این باره در شرح اخبار باب بداء (رجوع کن به ج ۴ ص ۹۲ باب بداء و نسخ از همین چاپ جدید بحار، از پاورقی ص ۱۱۳).
(۱) ۷۲- کافی: به سندش تا امام ششمعليهالسلام
که مردی آمد نزد پیغمبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
و گفت: یا رسول الله خاندانم نخواهند جز که بر من بپرند و از من ببرند و دشنام دهند و من آن را وانهم؟
فرمود: در این صورت خدا همه شماها را وانهد، گفت: پس چه کنم؟ فرمود: صله کن با آنکه از تو بریده، و بده بدان که از تو دریغ کرده، و بگذر از آنکه بتو ستم کرده که چون چنین کنی خدا پشتیبانت باشد بر سر آنها.
بیان (پس از شرح چند لفظ گوید) رفض خدا کنایه است از سلب رحمت و نصرت و فرو آوردن عقوبت تا گوید ظهیر ناصر و معین است، و مقصود از آن در اینجا نصرت خدا و فرشتهها و مؤمنان خوبست چنانچه در باره پیغمبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
و دو همسر خیانتکارش فرموده (۴: التحریم) و اگر به او زور گویند راستش که خدا یاور او است و جبرئیل و مؤمنان صالح و فرشتهها از آن پس ظهیر باشند.
(۲) ۷۳- کافی: به سندش تا رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
که سفارش کنم حاضر و غائب امتم را و کسانی که در پشت پدران و رحم زنانند تا روز قیامت به صله رحم و گر چه یک سال راه از او دور باشد، چون که آن از دین است.
روشنگری ..." که آن از دین است" یعنی کوچ کردن بدیدار آنان و یا بعلاوه نامه فرستادن و هدیه برایشان از اموریست که خدا در دین متین و قرآن مبین بدان فرمان داده.
(۳) ۷۴- کافی: به سندش تا امام ششمعليهالسلام
که صله رحم: خوشخلقی و بخشش و خوشدلی است، و روزی را فزاید مرگ را پس اندازد.
روشنگری:" خوشخلقی" چون که با صله رحم خوش برخوردی در دل جا کند و به دیگران هم برسد و همچنین بخشش عادت میشود، و خوشدلی اینست که آن را با بذل و عفو و احسان انجام دهد بیکینه و حسد و بدخواهی، یا اینکه در خاطرش هم و غم و اندیشه از دشمنان راه ندهد زیرا صله رحم دشمنی او و خویشان را بزداید و آن مایه آسودگی از شر دیگر مردم شود و بلکه وسیله دوستی آنها هم باشد.
(۴) ۷۵- کافی: به سندش تا ابی بصیر که شنیدم امام ششمعليهالسلام
میفرمود: رحم آویزانست به عرش میگوید: بارخدایا صله کن کسیرا که با من صله کند، و ببر از کسی که از من ببرد، و آن رحم آل محمد است که خدا عز و جل (۲۱: الرعد) فرموده:" آنان که صله کنند آنچه را خدا فرموده صله شود" و رحم هر صاحب رحم است.
(۱) روشنگری:" رحم به عرش آویزانست" تشبیه معقول است به محسوس که حق رحم را با رساتر وجهی اثبات کند، و کنایه است از اینکه حق خود را در محضر خدا طلب میکند، و معنی دعایش اینست که با او چنان باش که او با من است و همان احسان یا بدی را با او کن که با من کند، و به قولی ظاهر آن مقصود است نظر به تجسم برخی اعمال و گفتهاند. تفسیر مشهور رحم خویشی از طرف پدر و مادر است و آن امریست معنوی، و سخن و قیام ندارد، و سخن و قیام و قطع و وصلش برای بیان بزرگداشت او است، و صله واصل آن و گناه قاطع آن، و از این رو قطعش را عقوق نام کردهاند که به معنی شکافتن است و گویا سبب پیوند را قطع کرده.
و گفتند: بسا که آویزان به عرش فرشتهایست که عوض رحم سخن میکند به امر خدا سبحانه و خدا او را واداشته دفاع کند از رحم و ثواب صله کن آن را و گناه قاطعش را بنویسد چنانچه فرشتههای نگهبان اعمال را نویسند.
قوله:" و آن رحم آل محمد است" یعنی آویزان به عرش رحم آل محمد است، و مقصود اینکه رحم آویزان به عرش رحم پیغمبرعليهالسلام
است و خویشان و خاندانش که همان امامانند پس از آن حضرت که خدا امر به صله با آنها کرده و دوستی آنان را مزد رسالت ساخته، و خویشی آنها با رسولصلىاللهعليهوآلهوسلم
نه با مردم دیگر و از این رو است که صله با آنها واجب است یا مقصود خویشی مؤمنانست از نظر ایمان، زیرا حق پدر و مادر نژادی برای اینست که مایه زندگی دنیوی باشند و حق خویشاوندان برای اینست که بدان پیوند دارند، و پیغمبر و علیعليهالسلام
هر دو پدر امتند چون سبب وجود همه چیزند و علت غائی همه موجودات که در حدیث قدسی فرماید:
اگر شما دو تن نبودید من افلاک را نمیآفریدم.
و به علاوه آن دو سبب حیات معنوی جاویدانند به دانش و ایمان برای همه مؤمنان، و تفاوت میان این حیات و حیات فانی دنیا بیاندازه است، و از این راه همه مؤمنان برادرند، و خویشان پیغمبر خویشان و ذوی الارحام آنان باشند و نیز خدا (۶: الاحزاب) فرموده" پیغمبر اولی است به مؤمنان از خودشان و ازواجش مادران آنها باشند" و در قرائت اهل بیت" و هو اب لهم و او پدر آنها است" هم آمده پس پیغمبر و خدیجهعليهالسلام
پدر و مادر این امتند و ذریته پاکشان ذوی ارحام امت، و از این رو اولی و احق به صله باشند از همه خویشان نژادی و قوله" و رحم هر ذی رحم" چند تفسیر دارد یکم اینکه آیه در باره هر ذی رحم دیگر هم نازل است.
دوم اینکه رحم دیگران هم در آیه داخل است، سوم اینکه رحم دیگران هم به عرش آویزان است و بسا که حکم آیه مخصوص بع همان رحم آل محمد است.
(۱) ۷۶- کافی: به سندش از جمیل بن دراج که از امام ششمعليهالسلام
(آیه ۱: النساء) را که" بترسید از خدائی که از او بازپرسی شوید و از ارحام" پرسیدم در پاسخ فرمود: مقصود ارحام مردمست که خدا امر کرده به صله آنها و آنها را بزرگ شمرده نبینی که آنها را از خود دانسته.
بیان: یعنی مقصود از ارحام در این آیه همان مردمند نه رحم آل محمد که در بیشتر آیات امر به صله آن شده و امر کرده بترس از آنها تا صله شوند و بزرگ شمرده آنها را که قرین خود ساخته، و یا اینکه امضاء کرده است بزرگی آن را که شیوه مردم است که در سوگند خدا را با رحم قرین کنند و گویند: تو را بخدا و رحم سوگند.
(۲) ۷۷- کافی: به سندش تا امام ششمعليهالسلام
که فرمود: گوینده یکم اعضاء تن در قیامت رحم است که گوید: پروردگارا صله کن هر که مرا صله کرده است در دنیا و خود را بدو پیوند بده و هر که مرا در دنیا قطع کرده خود را از او ببر.
بیان: گوینده یکم است زیرا همه مردم از آن فراهم شدند، و گویا خدای تعالی آفریند آفریدهای که بجای او حق او را خواستار شود
(۳) ۷۸- کافی: به سندش تا امام ششمعليهالسلام
که فرمود: صله رحم کن گر چه با شربتی آب، و بهترین صله رحم اینکه آزار از او بگردانی، و صله رحم سبب تاخیر مرگ است و دوستی خانواده توضیح مایه دوستی است چون که انسان بنده احسانت.
(۴) ۷۹- کافی: به سندش تا امام باقرعليهالسلام
که رحم به عرش آویزانست در روز قیامت میگوید:
بارخدایا صله کن با هر که مرا صله کرده و ببر از هر که مرا بریده.
(۵) ۸۰- کافی تا ا امام باقرعليهالسلام
که ابوذررحمهالله
گفته: از رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
شنیدم میفرمود: در دو گوشه صراط در روز قیامت رحم است و امانت و چون وصول رحم و امانت پرداز برسند بگذرد به بهشت، و چون خائن به امانت و قاطع رحم برسند با ارتکاب آن دو هیچ کرداری سودش ندارد و صراطش وارو کند در دوزخ.
بیان تشبیه این دو خصلت به دو گوشه برای اینست که مانعند که از صراط بدوزخ افتند چنانچه کسی که در راه تنگی رود در کنار گودالی دو گوشه راه مانع باشند از افتادن در آن گودال و نهایه در حدیث صراط (یتکفأ به) را به وارونه کردن تفسیر کرده، و دور نیست که رحم در حدیث شامل رحم آل محمد باشد و امانت شامل اقرار به امامتشان چنانچه اخبار در باره هر دو گذشته.
(۶) ۸۱- کافی: به سندش تا امام باقرعليهالسلام
که صله ارحام اعمال را پاک کند و بلا را دفع کند و اموال را افزاید، و عمر را دراز کند، و روزی را فراوان سازد، و دوستی در خاندان اندازد
و باید از خدا بترسد و صله رحم کند.
(۱) بیان: شهید قد در قواعدش گوید: اخبار پشت همند در اینکه صله رحم عمر را فزون کند، و بسیار مردم بدان اعتراض دارند برای اینکه آنچه در ازل مقدر است و در لوح محفوظ نوشته است کم و بیش نتواند شد، چون خلاف در علم خدای تعالی نشد نیست، خدا از پیش دانسته هر ممکنی را که وجودش را خواسته، و نابودی هر چه را نخواسته به عدم ازلی یا پس از ایجاد آن، و چگونه عمر به هر سببی بیش و کم شود.
و در جواب از این اعتراض پریشانند یک بار گویند این تعبیر برای تشویق است نه گزارش حقیقت، و بار دیگر گویند مقصود یاد بخیر پس از مردنست و شاعر گفته:
یاد جوانی عمر دوم وی و لذت آنچه که نابود گشته در فضول معیشت
(و سعدی سخنسرا هم گفته: مرده آنست که نامش بنکوئی نبرند).
و باز شاعر گفته: مردند و زنده بیاد خودند پس از خود.
و بقولی مقصود برکت داشتن عمر است نه فزونی خود عمر و این اعتراض بیجا است زیرا اولا در باره بسیاری مطالب به میان آید که مورد تشویق است در قرآن و سنت تا برسد به وعده بهشت و نعیم برای ایمان و در باره گذشتن از صراط و رسیدن به حوریان و غلمان و همچنان تهدید به دوزخ و کیفیت عذاب زیرا که ما گوئیم خدای تعالی در ازل ارتباط هر معلولی را به علتش دانسته و در لوح محفوظ نوشته، و هر که را مؤمن دانسته او مؤمن است چه اعتراف کند به ایمان یا نه، پیغمبری به او گسیل شود یا نه، و هر که را کافر دانسته او کافر است به هر تقدیر و لازم این گفته ابطال حکمت بعثت پیغمبرانست و اوامر شرع و نواهی آن و آنچه به دنبال دارند و آن سبب هدم آدمیانست و جواب از همه اعتراضات یکی است: و آن اینکه خدای تعالی که اندازه عمر را دانسته است پیوند آن را هم باب سبب مخصوصی دانسته، و چون داند زید بهشتی است آن را به اسباب خاص آن وابسته که او را آفریده و خردمند کرده، و وسیله هدایت و حسن اختیار و عمل به احکام شرع برایش فراهم کرده، و لازم بر هر مکلف عمل به امر شرع نه به اینکه خدا چه داند، زیرا هر چه کند همان را خدا دانسته، و چون امام صادقعليهالسلام
فرموده که زید چون صله رحم کند خدا ۳۰ سال به عمرش فزاید و بدان عمل کرد این خبر از اینست که خدا دانسته زید همان کند که عمر ۳۰ سال فزون گردد، چنانچه آن حضرت که خبر داده زید چون لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ گفت در بهشت درآید و آن را گفت بر ما روشن است که خدای تعالی دانسته که او میگوید به بهشت میرود.
و حاصل آنکه آنچه در جهان پدید آید دانسته خدای تعالی است با هر شرط و سبب که شایسته در بلندی درجات، و دعاها در حصول درخواستها (۱) و در حدیث است که از دعا کردن خسته نشوید زیرا ندانید کی برای شما اجابت شوند، و در این سریست لطیف و آن اینکه مکلف را کوشش باید، و در هر ذرهای کوش امکان اینست که خدا دانسته سبب خیر است چنانچه (در العنکبوت آیه ۶۹) فرموده:" و آنان که مجاهده کنند در باره ما البته که رهنمائیشان کنیم به راههای ما" و عجب است که این اعتراض در خصوص صله رحم آورده شده و در دیگر امور زندگی نگفتهاند با اینکه در آنها هم جهاد دارد برای کسی که راه خروج از آن را نداند.
اگر گوئی اینها همه درست ولی خدای تعالی فرموده (الاعراف: ۳۳)" هر امتی را مرگی است و چون مرگشان رسد نه ساعتی پس افتند و نه پیش افتند" و فرموده (المنافقون: ۱۱)" و پس نیندازد خدا نفسی را که مرگش رسد".
گویم آن در هر چه اجل نامند درست است چه طبیعی باشد چه سببی باشد و این تفسیر شود به طبیعی و چنین تعبیر شده چنانچه در قاعده جزئی و جزء گذشت.
و جواب دیگر اینکه اجل همانست که در هنگامش بطور حتم مرگ باشد چه پس از عمر طبیعی باشد و یا سببی باشد و ما هم چنین گوئیم زیرا پس از رسیدن اجل مرگ پس نیفتد، و مقصود از اجل عمر نیست زیرا آن همان وقت است و اشاره دارد به اینکه عمر پذیرای بیش و کم است پس از اخبار بسیاری که بر آن دلالت دارند قول خدای تعالی.
(فاطر: ۱۱) و عمر نگذراند هیچ صاحب عمری و کم نشود از عمرش جز که در کتاب مبین باشد.
(۲) ۸۲- کافی: به سندش از امام ششم که: صله رحم و حسن جوار آباد کنند خانهها را و فزایند عمرها را.
بیان: حسن جوار: رعایت از همسایه خانه است و احسان بوی و دفع آزار از وی و یا شامل همنشین و همسفر هم میشود، یا کسی که او را در پناه گرفتی و امان دادی و به قول قاموس جاور همسایه است و آنکه پناهش دادی تا ستم نشود، و مجیر و مستجیر و شریک در کسب و هر که نزدیک منزل کسی خانه دارد
(۳) ۸۳- کافی: به سندش تا رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود زودرستر ثواب کار خیر ثواب صله رحم است.
بیان: چون بسیاری از ثوابش در دنیا میرسد مانند فزونی عمر و روزی و دوستی خانواده و مانند آنها.
(۴) ۸۴- کافی: به سندش تا رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
که هر که را خوش آید پس افتادن مرگ، و فزونی روزی باید صله رحم کند.
(۱) ۸۵- کافی: به سندش تا امام ششم که فرمود: ما ندانیم چیزی عمر را فزاید جز صله رحم تا آنجا که مردی از عمرش سه سال مانده و هر صله رحم کند و خدا سی سال بعمرش فزاید و آن را سی و سه سال کند، و عمرش سی و سه سال باشد و قطع رحم کند و خدا سی سال کمش کند و سه سالش سازد.
(۲) کافی: به سندش از امام رضاعليهالسلام
مانندش را آورده.
بیان: دلالت دارد که جز صله رحم چیزی عمر را دراز نکند و گر نه امام آن را میدانست و بسا تفسیر شود باینکه صله رحم اثر بیشتری از دیگر چیزها دارد و فزونی عمر بدان بیشتر است از جز آن، یا اینکه اثر مستقل دارد و جز او اثر مشروط یا منظم به چیز دیگر، زیرا اخباری آمده که صدقه و بر و حسن جوار و جز آن هم سبب فزونی عمر شوند.
۸۶- کافی: به سندش تا امیر مؤمنانعليهالسلام
: هرگز کسی از عشیره و تبارش روگردان نشود و گر چه مال و فرزند دارد و نه از دوستی و احترام آنان، و از دفاعشان از وی بدست و زبان، آنها بهتر پشتیبان او باشند در میان مردم، و مهربانتر آنان بروی، و رفوکنندهتر پریشانی او اگر آسیبی بدو رسد و پیش آمد بدی بدوزخ دهد، و هر کس دستش را از عشیرهاش باز گیرد یک دست از آنها باز گرفته و دستهای بسیار از او باز گرفته شود.
هر که خوشپذیرا باشد دوستش دل بدو دهد، هر کس دست باز دارد در آنچه دارد خدا در دنیا به او عوض دهد و در دیگر سرا دو چندانش سازد، زبان خیری که خدا برای کسی در مردم فراهم کند بهتر است از مالی که آن را میخورد و به ارث میدهد، مبادا یکی از شماخود را بزرگ شمارد و از عشیره و تبارش دوری کند برای اینکه داراست، مبادا یکی از شماها برادرش را ترک کند و از او دور شود که بخششی ندارد و ندار است، و غفلت نورزد یکی از شماها که بخویشاوند نیازمند خود کمک دهد بدان چه اگرش بدارد سودش ندهد، و مصرفش به او زیان نرساند.
(۳) روشنگری:" روگردان نشود برای تاکید ابدی است، و در نسخهای اگر چه مال و فرزند دارد" بدانها اعتماد نکند که او را از عشیره بینیاز نسازند، عشیره تبار است و به قولی زادگان پدر که به او نزدیکند و به قولی معنی کرامت آنان بالا بردن مقام آنهاست میان مردم نه احترام آنان از وی.
(مصنف پس از تفصیل لغت و ادبیت کلمات حدیث که چون استفاده عمومی ندارد از ترجمه آن صرف نظر شد گوید).
(۱) در شرح" یلن حاشیته" که از باب افعال است بدین معنی که هر که اولاد و خاندان و بندگان و خدمتکاران خود را به نرمش و خوش پذیرائی و خوش برخوردی و مهرورزی با عشائرش و مردم دیگر تربیت کند، دوستانش بفهمند که او دوستشان دارد، و اگر خودش یا خدمتکاران و خاندانش بدانها بد برخورد کنند دوستی او مورد اعتماد نباشد چنانچه تجربه گواه آنست.
" خدا در دنیا به او عوض دهد" اشاره است به قول خدای تعالی (۳۹: سبا) بگو هر چه انفاق کنید خدا عوضش را بدهد" لسان الصدق للمرء" (پس از شرح ادبیت او گوید) به هر تقدیر تشویقی است برای انفاق بر عشیره که سبب شهرتست و زبانزد شدن احسانش میان مردم، کسی که به او احسان کرده او را به احسانش و صفات خوب دیگرش ستاید، و خدای تعالی (در ۵۰: مریم) فرمود و فراهم کردیم برایشان زبان راستین بلندی" و در حکایت از قول ابراهیم (۸۴: الشعراء) فرموده و فراهم کن برایم زبان راستین در آیندگان".
و تقیید مذمت دوری از عشیره بحال ثروتمندی برای آن نیست که در حال بیثروتی خوبست بلکه برای اینکه این دوری غالبا در این حالت رخ میدهد و هم خصال بد دیگر (باقی کلام مصنف در تفسیر لغات و ادبیات حدیث است که ترجمه سود عمومی ندارد مترجم).
(۲) ۸۷- کافی: به سندش تا سلیمان بن هلال که به امام ششمعليهالسلام
گفتم: آل فلان بهم نیکی کنند و با هم صله رحم کنند در پاسخ فرمود: در این صورت اموالشان فزاید و خودشان فزون شوند، پیوسته در این وضعند تا از هم ببرند و چنین کنند این نعمت از آنها برداشته شود.
بیان: نمو خودشان فزودن فرزندان و فزونی شماره و شرف آنها است
(۳) ۸۸- کافی: به سندش تا رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود: مردمی فاجر و بدکردارند و نیکوکار نباشند و صله رحم کنند و مالشان فزاید و عمرهاشان دراز شود، و چه شود اگر نیکوکار و نیکی کن باشند.
بیان: یعنی خودشان خوب باشند و صله رحم بکنند.
(۴) ۸۹- کافی: به سندش تا امیر مؤمنانعليهالسلام
فرمود: صله ارحام کنید گر چه با سلامی باشد، خدای تبارک و تعالی میفرماید (۱: النساء) و بترسید از خدائی که از او بازپرسی شوید و از ارحام راستش خدا بر شما دیدهبانست.
بیان: دلالت دارد که کمترین صله رحم سلام دادن است، و شامل آنجا شود که میداند یا گمان میبرد که جواب نمیدهد و بقولی در این صورت سلام دادن خوبی ندارد زیرا آنان را در حرام اندازد، و این جای سخن دارد.
(۵) ۹۰- کافی: به سندش تا صفوان جمال گفت: میان امام ششمعليهالسلام
و عبد الله بن حسن
(۱) سخنی رفت تا به جنجال کشید و مردم گردشان را گرفتند و شبانه از هم جدا شدند بدان وضع و من برای نیازی بامداد بیرون شدم و ناگاه امام ششم بر در خانه عبد الله بن حسن بود و میفرمود: ای جاریه به ابی محمد بگو راوی گفت: عبد الله بن حسن بیرون شد و گفت یا ابا عبد الله چه چیز در این بامدادت رخ داده؟ فرمود: من دیشب یک آیه از قرآن را خواندم که نگرانم کرد، گفت: کدام آیه؟ پاسخ داد قول خدا عز و جل ذکره" آنان که صله کنند آنچه را خدا امر کرده صله شود، و بهراسند از پروردگارشان و بترسند از بدحسابی" عبد الله گفت:درست گفتی گویا من هرگز این آیه قرآن را نخواندم، و هم را در آغوش کشیدند و گریستند.
(۲) بیان: (پس از تفسیر برخی الفاظ و توجیه کلمات گوید):
(
وَ الَّذِینَ یَصِلُونَ
)
طبرسی قد در تفسیرش (ج ۶ ص ۲۸۸ مجمع البیان) گفته: مقصود از آن ایمان به همه رسولان و کتب آسمانی است چنانچه در قول خدا (۲۸۵- البقره) است که" فرق نگذاریم میان هیچ کدام از رسولانش".
و به قولی مقصود: صله با محمدصلىاللهعليهوآلهوسلم
و پشتیبانی او و جهاد با او است، و بقولی از ابن عباس صله رحم است و آن از امام ششمعليهالسلام
روایت است، و بقولی صله لازم با همه مؤمنان است از دوستداری و یاری و دفاع از آنها و شامل صله رحم و جز آن میشود: و در روایت (۳) جابر از امام باقرعليهالسلام
است که رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود: بر والدین و صله رحم حساب را آسان کنند و سپس این آیه را خواند، (۴) و بروایتی از امام کاظمعليهالسلام
در تفسیر این آیه فرمود: آن رحم آل محمد است که به عرش آویخته میگوید: بارخدایا صله کن هر که مرا صله کند و ببر از هر که از من ببرد و آن در هر رحمی پویا است.
(۵) و روایت است از ولید که به امام رضاعليهالسلام
گفتم: بر عهده مرد در مالش چیزی باشد جز زکات فرمود: آری کجا است آنکه خدا فرموده(
وَ الَّذِینَ یَصِلُونَ الخ
)
.
(
وَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ
)
یعنی ترسند از کیفر پروردگارشان در قطع آن(
وَ یَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ
)
بقولی در آن چند گفتار است یکم بحساب بد آنان در گناهانشان همه بیآمرزش چیزی از آنها دوم اینکه برای سرکوبی و سرزنش حسابرسی شوند زیرا حسابرسی کافر بدین راه است، و مؤمن را حساب رسند تا شاد شود بدان چه خدا برایش آماده کرده.
سوم: آنکه هیچ حسنه از آنها پذیرفته نشود و هیچ گناهی آمرزیده نشود این از امام ششمعليهالسلام
روایت است.
چهارم: سوء حساب یعنی بدی جزاء آن را حساب نامیدند چون دادن حق به مستحق است، (۶) و هشام بن سالم از امام صادقعليهالسلام
روایت کرده که سوء حساب اینست که گناهان را به
حساب آنها گزارند و حسنات را بحساب نیارند و آن خردهگیریست (۱) و حماد از آن حضرت روایت کرده که به مردی فرمود: ای فلانی، چیست تو را با برادرت؟ گفت: قربانت چیزی از او بستانکار بودم و تا دینار آخر حقم را از او گرفتم، فرمودش بمن بگو از قول خدا" میترسند از سوء حساب" بگو ببینم ترسند از اینکه جور و ستمی بر آنها کند؟ نه بخدا بلکه ترسند از خردهگیری.
من گویم: و خدا پس از چند آیه دیگر فرماید" و آنان که بشکنند عهد خدا را پس از بستن آن و قطع کنند آنچه را خدا فرموده صله کنند و تباهی کنند در روی زمین هم آنانند لعنت خواه از آنها است بدخانگی" و بنا بر این تفسیر این آیات از سختترین آنچه باشند که در باره قطع رحم وارد است.
وانگه ظاهر اینست که همه مضمون حدیث برای آگهی دادن به عبد الله و یادآوری او است بدین آیه تا برگردد و توبه کند و گر نه معامله آن حضرت با او قطع رحم نبوده بلکه عین مهرورزی و غمخواری بوده برای آنکه کناره گیرد از آنچه خواسته بود از فسق بلکه کفر، زیرا او از آن حضرت خواستار بیعت وی برای پسر شومش بود چنانچه گذشت یا چیز دیگری مانند آن و به هر حال چون خلاف و ستیزه او با آن حضرت در مرز شرک بخدا بوده.
با اینکه مانند آن حضرت از این امور غافل نمیشد تا بخواندن قرآن یادآور شود، روشن است که ذکر آن از راه مصلحت بوده تا عبد الله یاد عقوبت خدا کند و مخالفت امام خود را وانهد و از مهر آن حضرت به او بوده، و شاید نگرانی که بخود وابسته کنایه از نگرانی عبد الله بوده ولی دلالت دارد بر حسن رعایت رحم تا به این حد و گر چه فاسق و گمراه باشد فتدبر.
(۲) ۹۱- کافی: به سندش تا عبد الله بن سنان که به امام ششمعليهالسلام
گفتم عموزادهای دارم که با او پر صله کنم و او از من میبرد تا قصد کردم به این سبب از او ببرم، فرمود اگر تو او را صله کنی و او ببرد خدا به هر دوتان صله کند، و اگر از هم ببرید خدا از هر دوتان ببرد.
روشنگری: اینکه فرمود: خدا با هر دوتان صله کند برای آنکه استمرار صله او سبب ترک قطع رحم برادر شود و رحمت خدا هر دو را فرا گیرد در صورت اصرار برادرش به قطع رحم که سبب قطع رحمت خدا از او شود، و فنای زودرس او در دنیا و عقوبتش در دیگر سرا چنانچه اخبار بر آن دلالت دارند، (۳) و در گفته امیر مؤمنانست با دشمنت از راه احسان درا که یکی از دو پیروزیست اشاره است بدین امر زیرا که او یا برمیگردد از دشمنی و یا مستحق کیفر
و خذلان شود.
(۱) ۹۲- و به همین سند کافی: از داود بن فرقد که امام ششمعليهالسلام
بمن فرمود: راستی که من دوست دارم خدا بداند من گردنم را زیر بار رحم دارم و برای صله فامیلم پیشتازم پیش از آنکه از من بینازی کنند.
بیان: مقصودش اینست که من این کار خودم را دوست دارم، و اشاره دارد که روزی میرسد به آنها و من پیشتازم برای رساندن آن به آنان پیش از آنکه از سبب دیگری بدانها رسد.
(۲) ۹۳- کافی: به سندش از امام رضاعليهالسلام
که رحم آل محمد و ائمه به عرش آویخته میگوید: بار خدایا صله کن با هر که بمن صله کند و ببر از هر که از من ببرد، سپس آن پویا است در ارحام مؤمنان و این آیه را خواند" و بترسید از خدا که از او بازپرسی شوید و از ارحام".
بیان: ائمه همان آل محمدند
(۳) ۹۴- کافی: به سندش از عمر بن یزید گفت: پرسیدم امام ششم را از قول خدای عز و جل" آنان که صله کنند آنچه را امر کرده خدا صله شود" فرمود: خویشان تو باشند.
بیان: یعنی شامل خویشان مؤمن هم میشود نه اینکه مخصوص به آنها است.
(۴) ۹۵- کافی: به سندش از عمر بن یزید که به امام ششمعليهالسلام
گفتم:" آنان که صله کنند آنچه را امر کرده خدا صله شود" فرمود: در باره رحم آل محمد نازل شده و بسا در باره خویشان تو هم باشد، و آنگاه فرمود: مبادا از کسانی باشی که میگویند چیزی برای یک چیز است.
بیان: مقصود از جمله آخر اینست که گر چه آیه در مورد امر خاصی نازل است ولی حکمش را به موارد دیگری عموم بده که نظر آن باشند، یا اینکه چون ما برای آیهای تفسیری کردیم و باز تفسیر دیگری منکر آنها مشو، زیرا آیات ظاهر و باطن دارند، و ما در هر جا بمناسبت تفسیری را بیان کنیم و همه درست باشند، و با این توضیح اخبار بظاهر مخالف را میتوان جمع کرد که در تفسیر و تاویل آیات قرآن واردند.
(۵) ۹۶- کافی: به سندش تا رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
که فرمود: هر که شاد است از اینکه خدا عمرش را دراز کند، و روزیش را فراوان کند باید صله رحم کند زیرا رحم در قیامت زبان تیزی دارد میگوید: پروردگارا صله کن با هر که با من صله کند، و ببر از هر که از من ببرد، و مردی در آن روز وضع خوبی نماید تا چون رحمی که آن را قطع کرده برسد و او را به ته دوزخ فرو اندازد.
روشنگری: پس از تشریح و تفریع لفظ ذلق از قاموس گوید: در نهایه در شرح حدیث رحم است که رحم روز قیامت در رسد و به زبان شیوا و رسا سخن گوید
" مرد وضع خوبی نماید" برای اعمال صالحه بسیارش در دنیا- تا گوید- بسا تفسیر
شود بمنکر حکم صله رحم و میتوان آن را تفسیر کرد بکسی که رحم آل محمدصلىاللهعليهوآلهوسلم
را قطع کرده و منکر امامت آنها است).
(۱) ۹۷- کافی: به سندش از جهم بن عبد الحمید که به امام ششمعليهالسلام
گفتم من خویشانی دارم که هم عقیدهام نیستند آیا بر من حقی دارند؟ فرمود: آری، حق رحم را چیزی قطع نکند، و اگر هم عقیده تو باشند دو حق دارند حق رحم و حق اسلام.
بیان: دلالت بر اینکه کفر حق رحم را ساقط نکند و این منافات ندارد با قول خدای تعالی (۲۲- المجادله)" نیابی مردمی که ایمان آوردند بخدا و روز قیامت که دوستدار باشند با آنان که مبارزه کنند، با خدا و رسولش و گر چه پدران یا پسران یا برادران یا عشیره آنان باشند" زیرا تفسیر آن دوستی با دل است نه خوش برخوردی در ظاهر، یا مقصود از آن دوستی دینی است چنانچه طبرسیرحمهالله
گفته، یا اینکه در صورت معارضه آنها با حق است و خوشبرخوردی سبب غلبه باطل بر حق شود، و دور نیست که نفقه ارحام نیز حق رحم باشد و انفاق بر آنها چون دیگران واجب باشد.
(۲) ۹۸- کافی: به سندش تا اسحاق بن عمار که شنیدم امام ششم میفرمود: صله رحم و نیکی کردن حساب را آسان کنند، و از گناهان حفظ کنند، پس صله ارحام کنید و به برادرانتان نیکی کنید و گر چه به سلام خوب و جواب خوب.
بیان: مقصود از بر نیکی به برادران دینی است چنانچه بیاید، و نیکی به والدین در ضمن صله رحم است
(۳) ۹۹- کافی: به سندش از امام ششم، فرمود: صله رحم حساب را آسان کند، و بع عمر افزاید، و از مردم بد حفظ کند، و صدقه شبانه خشم خدا را خاموش کند.
بیان: به نقل از نهایه گفته: مصارع سوء کنایه از وقوع در بلاهای بزرگ رسواخیز و تباه کن است، و گفته صدقه شبانه افضل است چون باخلاص نزدیکتر است.
(۴) ۱۰۰- کافی: به سندش از امام ششمعليهالسلام
، فرمود: صله رحم پاک کند اعمال را، و فزاید اموال را، آسان کند حساب را و دفع کند بلا را، و فراوان کند روزی را. (۵) ۱۰۱- کافی: به سندش تا رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
که در حدیثی فرمود: آگاه باش در دشمنی با هم حالقه و بن کنی است نه بن کندن مو ولی بن کندن دین.
(۶) ۱۰۲- کافی: به سندش از حذیفه بن منصور که امام ششمعليهالسلام
فرمود: بپرهیزید از حالقه که مردمکش است گفتم، حالقه چیست؟ فرمود: قطع رحم.
بیان: مردمکش یعنی مایه مرگ و انقراض آنان شود چنانچه آید، و تفسیرش به مرگ دلها
(۱) که گفتهاند دور است و میشود که این یک وجه باشد برای اینکه آن را حالقه نامیدند، و رحم در اصل زایشگاه فرزند است و ظرفش شکم است و قرابت را رحم خواندند چون زایش از رحم است و از اینجا است که گویند ذو الرحم در برابر اجنبی.
بیان: در نهایه است که در حدیث است نفوذ کرده بشما درد امتها که کینهتوزیست و آن حالقه است، حالقه خصلتی است که بن میکند، یعنی نابودی دین چنانچه تیغ مو را از بن میکند، و بقولی قطع رحم و ستم بر یک دگر است پایان مصنف آن را در این باب آورده از نظر اینکه تباغض در خویشاوندان هم هست یا برای اینکه حالقه تفسیر شده به قطع رحم در اخبار دیگر بلکه در این خبر هم بسا همان مقصود باشد نظر باینکه تباغض میان مردم به قطع رحم میکشد و دین برانداز میشود (مقصود از مصنف در اینجا صاحب کافی است چون این شرح از شرح کافی گرفته شده).
(۲) ۱۰۳- کافی: به سندش تا یکی از اصحاب، که به امام ششمعليهالسلام
گفتم: برادران و عموزادگانم خانه را بر من تنگ کردهاند و مرا به یک اطلاق انداختند، و اگر سخنش را بلند کنم آنچه در دست آنها است بگیرم گوید: بمن فرمود صبر کن که خدا بزودی گشایشی بتو دهد، راوی گفت: برگشتم و وباء سال ۳۱ (و صد) درافتاد و همه بخدا مردند، و یکیشان هم نماند گفت:
بیرون شدم و چون به آن حضرت وارد شدم فرمود: حال خاندانت چونست؟ گفتم: بخدا همه مردند و یکی از آنها هم نماند، فرمود: برای بدرفتاری آنها با تو بود، و حقشناسی از تو و قطع رحم با تو، نابود شدند، آیا دوست داشتی زنده مانند و بر تو تنگ گیرند گوید: گفتم:
آری بخدا.
بیان: مقصود خانهایست که از جد به ارث بردند، و اگر با آنها درافتم میتوانم بگیرم، و بسا معنی این باشد اگر تو با آنها سخن کنی و واسطه شوی من آن را میگیرم و امام صلاح ندید تا گوید، در نهایه گفته و با طاعون و بیماری عمومی است در بسیاری نسخهها سال ۳۱ آمده ولی مقصود همان سال ۱۳۱ است زیرا آغاز امامت حضرت صادقعليهالسلام
سال ۱۱۴ بوده و وفاتش در سال ۱۴۸ (و در دنبال شرح ادبی و لغوی آورده که ترجمهاش سودی ندارد).
(۳) ۱۰۴- کافی: به سندش تا امام باقرعليهالسلام
فرمود: در کتاب علیعليهالسلام
است که: صاحب سه خصلت هرگز نمیرند تا وبال آنها را ببینند. ستمگری، و قطع رحم، و قسم دروغ که بدان با خدا مبارزه کنند و طاعتی که زودتر به ثوابش رسند صله رحم است، و راستش مردمی بدکردار باشند و با هم صله کنند و مالشان فزون شود و ثروتمند شوند، و راستی که قسم دروغ و قطع رحم خانمانها را تهی کنند از اهلشان، و رحم را آسیب رساند و جابجا کنند و آن نسل برانداز است.
(۱) بیان: بنقل از قاموس وبال سختی و گرانی است و بد سرانجامی تا گوید: قسم دروغ را مبارزه با خدا شمرده و افزوده که: من میگویم: چون در حضور خدا به دروغ قسم خورد گویا آشکارا با خدا دشمنی کرده و درافتاده، و با این وصف قسم دروغ به نادانی و خطا را شامل نشود، تا گوید: معنی ثروتمند شدن اینست که شمارهشان و یا مالشان بسیار شود.
و بعد از نقل تفسیر لفظ بلقع از نهایه گوید: ظاهر اینست که معنی آن این باشد که خانههاشان از آنها تهی شود بسبب مردن و قطع نسل یا جلاء وطن و پراکندگی، و مقصود خانمان خود قطع رحم کننده است نه شهر و آبادی آنها به سبب سرایت شومیشان چنانچه گمان شده.
(و در باره نقل رحم پس از بیان اعراب کلام گوید) شاید مقصود از نقل رحم اینست که وصلت بدل بفرقت شود و همیاری و دوستی بدوری و دشمنی که اینها مایه کوتاهی عمر و قطع نسل باشند که بدان تاکید کرده است.
(۲) و میگویم: در کتاب ایمان و نذور راجع به قسم دروغ بیاید از قول امام باقرعليهالسلام
که در کتاب علیعليهالسلام
است راستی که قسم دروغ و قطع رحم خانمانها را تهی سازند از اهلشان و رحم را به فساد کشند، یعنی نسل براندازند اینجا در بسیاری از نسخهها نغل با غین نقطهدار است و آن بمعنی گندیدن و گسیختن پوست است در دباغی بنقل از نهایه و بیتناسب نیست.
(۳) ۱۰۵- کافی: به سندش تا عنبسه عابد که مردی نزد امام صادقعليهالسلام
آمد و از خویشانش شکایت کرد و در پاسخش فرمود: خشمشان را فرو خور و تو کار خود را بکن، گفت: میکنند و میکنند، فرمود: میخواهی تو هم مانند آنها باشی؟ و خدا به شماها نظر نکند.
بیان: تو کار خود را بکن، یعنی پیوسته خشم خود را فروکش و گر چه آنها به بد کردن اصرار دارند، یا تو هر چه توانی بغ آنها نیکی کن آنها میکنند یعنی زیان و بدی میرسانند.
و خدا بشما همه نظر نکند، یعنی رحمت خود را از همه شماها ببرد در دنیا و در دیگر سرا، و اگر تو صله کنی یا آنها برمیگردند و همه مشمول رحمت شوید و تو سزاوارتر و بهرهمند تری، و یا برنگردند و رحمت ویژه تو باشد و انتقامی به از آن نباشد.
(۴) ۱۰۶- کافی: به سندش تا رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
: قطع رحمت نکن و گر چه او با تو قطع رحم کند.
بیان: ظاهرش حرمت قطع است و گر چه آنها قطع کنند، و منافی ظاهر قول خدای تعالی است (البقره: ۱۹۴) تجاوز کنید بدو بمانند آنچه بشما تجاوز کرده" و میشود آیه را به این اخبار تخصیص داد و اصحاب ما رض در این مسائل تحقیقی ندارند با اینکه بسیار مورد حاجت است، و وارسی
آن نیاز به بسط و تفصیلی دارد که با این پاورقی مناسب نیستند، و اندک گفتاری در این باره در باب صله رحم (یعنی صله رحم کافی) گذشت، و احتیاط در همه اینها اقربست بنجات.
(۱) ۱۰۷- کافی: به سندی تا امیر مؤمنان که خطبهاش گفت: پناه بخدا از گناهانی که زود نابود میکنند، و عبد الله بن کواء یشکری بپاخاست و گفت: یا امیر المؤمنین آیا گناهانی باشند که زود نابود کنند؟ فرمود: آری، وای بر تو، قطع رحم راستی که خانواده گرد هم آیند و مواسات کنند با اینکه بدکردارند و خدا عز و جل بدانها روزی دهد، و خانوادهای تفرقه شوند و از هم ببرند و خدا آنها را محروم سازد با اینکه پرهیزکارند.
بیان: ابن کواء از سران خوارج ملعون خدا بودند و یشکر سر دو قبیله بوده که این ملعون از یکیشان بوده.
" خدا آنها را محروم سازد" یعنی از وسعت رزق و طول عمر و گر چه در جز آن از متقیانند و تنافی آن نباشد قول خدای تعالی (۳- الطلاق) و هر که بترسد از خدا گشایشی به او دهد و روزیش دهد از آنجا که گمان نبرد".
(۲) ۱۰۸- کافی: به سندش تا امیر مؤمنینعليهالسلام
که فرمود: چون قطع شوند ارحام اموال به دست اشرار افتند.
بیان: این مطلب به تجربه رسیده، یک سببش اینکه خویشان با هم ستیزه کنند و نزد ظلمه و حاکمان جور به مرافعه افتند و مال خود را برای رشوه به آنها دهند.
و نیز چون ستیزه کنند و همیار نباشند اشرار بر آنها مسلط شوند و مالها را از دستشان بدر آورند.
(۳) ۱۰۹- کافی: به سندش تا امام صادقعليهالسلام
فرمود: کافر باشد بخدا کسی که بیزاری جوید از نسبی گر چه دقیق باشد.
بیان: و اگر چه دقیق باشد یعنی رو باشد و یا اینکه پست باشد، یا مقصود اینست که بیزاری به اشاره باشد نه صریح و گویا و این دور از فهم است، و بقولی یعنی اگر ثبوتش دقیق باشد و آن دورتر است.
و کفر در اینجا بدان معنی است که بر مرتکبان گناه کبیره بکار برند، و بسا مقصود منکر اصل نسب باشد که قاطع رحم با آن عقیده مستحل و کافر است، یا مقصود ناسپاس به نعمت است زیرا قطع نسب ناسپاسی به نعمت صله است، یا مقصود اینست که مانند کفر است زیرا در جاهلیت چنان میکردند، و در اینجا فرقی میان فرزند و پدر و دیگران از ارحام نباشد.
(۴) ۱۱۰- کافی: به سندی تا امام باقر و صادقعليهماالسلام
که فرمودند: کفر بخدای بزرگ
است نفی حسب و گر چه دقیق باشد.
(۱) بیان: مقصود از حسب نیز نسب پست است زیرا حسب و اعتبار خاندانی در غالب از نسبها بوده است و بسا بجای کلمه انتفاء انتقاء بقاف دو نقطه خواندند و آن تصحیف است.
(۱)