آداب معاشرت ترجمه جلد شانزدهم بحارالانوار

آداب معاشرت ترجمه جلد شانزدهم بحارالانوار0%

آداب معاشرت ترجمه جلد شانزدهم بحارالانوار نویسنده:
گروه: کتابخانه حدیث و علوم حدیث

آداب معاشرت ترجمه جلد شانزدهم بحارالانوار

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: محمدباقر مجلسی
گروه: مشاهدات: 24063
دانلود: 4114

توضیحات:

آداب معاشرت ترجمه جلد شانزدهم بحارالانوار
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 39 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 24063 / دانلود: 4114
اندازه اندازه اندازه
آداب معاشرت ترجمه جلد شانزدهم بحارالانوار

آداب معاشرت ترجمه جلد شانزدهم بحارالانوار

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

باب یازدهم: فضل دوست، اندازه دوستی، آداب آن، و حقوق آن، انواع دوستان، و نهی از خودباختگی، وضع انس با دوستان

اشاره

میگویم: برخی اخبار این باب در باب کسانی که شایسته دوستی باشند آورده شود (در باب ۱۳).

اخبار باب:

(۲) ۱- امالی صدوق: به سندش تا کسی که از امام صادقعليه‌السلام شنیده که میفرمود: دوستی حدودی دارد، و کسی که همه آنها را ندارد دوست تمامی نیست، و هر کس هیچ از آنها را ندارد هیچ دوستش مشمار، حد یک اینکه نهان و عیانش برایت برابر باشند، و دوم اینکه: آراستگی تو را آراستگی خودش بداند، و عیب تو را عیب خودش شمارد، سوم اینکه مال و مقام او را دگرگون بر تو نسازد چهارم اینکه تا هر جا توان دارد از تو دریغ ندارد پنجم آنکه در بدبختیها تو را وانگذارد.

در خصال: به سندی مانندش آمده: (۳) ۲- امالی صدوق: امام صادق به یکی از یارانش فرمود: هر کدام دوستانت سه بار بر تو خشم کرد و در باره تو بد نگفت او را دوست خود بگیر.

(۴) ۳- همان: امام صادقعليه‌السلام فرمود: اعتماد صد در صد به دوستت مکن (که همه کارت را به او واگذاری و همه راز ترا به او بگوئی) زیرا به زمین خوردن از رهائی سبب مسابقه بطور کلی جبرانی ندارد.

(۱) ۴- همان: به سندی از امیر مؤمنانعليه‌السلام ، فرمود: کیست که روزی صد در صد برادر و دوست تو باشد و کدام مرد است که کاملا آراسته و درست باشد؟ (۲) ۵- قرب الاسناد: به سندش تا رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، فرمود: سه خصلت از جفاکاریست اینکه مردی با دیگری یار شود و از نام و کنیه او پرسش نکند، و اینکه کسی را به خوراکی دعوت کنند و نپذیرد، یا بپذیرد و حاضر شود ولی از آن نخورد، و اینکه مردی با زنش جماع بکند پیش از شوخی (و بوس و کنار).

(۳) ۶- خصال: به سندش تا امیر مؤمنانعليه‌السلام که در سفارش به پسرش محمد بن حنیفه فرمود:

بپرهیز از خودبینی، و بدخوئی، و کم‌صبری که با وجود آنها یاری با تو پایدار نماند، مردم پیوسته از آنها دوری کنند و خود را به دوست داشتن وادار، و بر خرج کردن برای مردم صبور باش، جان دلت را از دوست خود دریغ مکن، و ورود و حضورت را به آشنایانت ارزانی دار، و خوشروئی و محبت خود را برای همه، و عدل و انصافت را به دشمنت ببخش، و دین و آبرویت را از هر کس دریغ کن، زیرا آن به دین و دنیات سازگارتر است.

(۴) ۷- همان: به سندش تا امام ششمعليه‌السلام فرمود: پنج خصلت است که هر که یکی را هم ندارد پربهره نباشد ۱- وفاء ۲- تدبیر، ۳- شرم، ۴- خوش‌خوئی، ۵- که همه را دربردارد آزادی.

(۵) ۸- عیون: به سندش از ابراهیم بن عباس که شنیدم امام رضاعليه‌السلام میفرمود: دوستی بیست سال خویشاوندیست و دانش اهلش را بهتر گرد هم آورد از پدران (و نیاکان).

(۶) ۹- خصال: به سندش تا امام ششمعليه‌السلام فرمود: حارث بن اعور به امیر مؤمنان گفت: ای امیر مؤمنان من بخدا دوستت دارم، فرمودش ای حارث اگرم دوست داری با من ستیزه مکن و بازی مکن، و این سو و آن سو مکش مرا، و با من شوخی مکن، و از اندازه خودم پستم مکن و بالاتر مبر.

(۷) ۱۰- امالی طوسی: به سندش تا امام صادقعليه‌السلام فرمود: اگر دوستی داری و به منصبی رسید و یکدهم آنچه را پیشتر برایت منظور میداشت منظور کرد، دوست بدی نیست.

(۸) ۱۱- همان: به سندش تا امام ششمعليه‌السلام می‌فرمود: دوست تا آنجا بزرگوار است که دوزخیان از او فریادرسی خواهند و او را در دوزخ بخوانند پیش از خویشاوند، خدا به گزارش از آنها فرموده (۱۰۰: الشعراء)" پس نیست برای ما شافعی ۱۰۱ و نه دوستی مهربان".

(۹) ۱۲- معانی الاخبار تا لقمان که به پسرش گفت: پسر جانم صد یار بگیر و یک دشمن مگیر، پسر جانم ترا همان نهاد است" خویت" نهاد تو دین تو است و خویت رابطه تو با مردم

پس با آنها دشمن مباش و هر خوی نیک بیاموز، پسر جانم بنده نیکان باش و فرزند عزیز بدان مباش، پسر جانم امانت را بپرداز تا دنیا و آخرتت درست بماند، و امین باش تا بی‌نیاز باشی.

(۱) ۱۳- عیون: به سندش تا مردی که نامی داشته گفت: مامون به امام رضاعليه‌السلام گفت بهتر شعری که روایت داری در باره خاموشی در برابر نادان و ترک گله از دوست برایم بخوان آن حضرت فرمود:

دوست ترکم نمود و دوری کرد من براش عذرها تراشیدم

من نکردم گله که غره شود گله این شد که من خموشیدم

چون گرفتار جاهلی شدم زورگو که بیابد محال امر صواب

از خموشیم بار او کردم که خموشی برای او است جواب مامون به آن حضرت گفت: وه چه زیبا است این شعر، چه کس آن را سروده؟ فرمود: یکی از جوانان ما به آن حضرت گفت بهتر شعری که در باره جلب دشمن برای اینکه دوست شود روایت داری برایم بخوان آن حضرت فرمود:

ساختم با بسی کینه‌توز تا مقهورم شد و بر دوشش گذشت خوبی بار کردم و هر که بدیهای دشمن را جلو نگیرد با احسان خود قدرت را از فراز فرو نکشد و ندیدم چیزی زودتر نابود سازد کینه دیرینه را از دوستی شتابان مامون گفت: چه بسیار زیبا است این شعر، آن را که سروده؟ فرمود: یکی از جوانان ما (۲) ۱۴- امالی طوسی: به سندی از امام رضاعليه‌السلام تا امیر مؤمنان، فرمود: به آرامی دوستی کن با دوستت چه بسا روزی دشمنت شود، و به آرامی دشمنی کن با دشمن چه بسا روزی دوستت شود.

نهج: از امیر مؤمنان مانندش را آورده.

امالی طوسی: به سندی از پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مانندش را آورده.

(۳) ۱۵- امالی صدوق: امام صادقعليه‌السلام بیکی از یارانش فرمود: را زیرا برای دوستت فاش کن که اگر دشمنت بر آن آگاه شود زیانت ندارد، زیرا دوست بسا روزی دشمن تو گردد.

(۴) ۱۶- حسین بن سعید: به سندش تا امام هفتمعليه‌السلام که پرسیده شد از بهترین زندگی دنیا فرمود: در وسعت خانه و کثرت دوستانست.

(۵) ۱۷- اختصاص: امیر مؤمنانعليه‌السلام فرمود: خیر دنیا و آخرت در رازداری و دوستی با نیکان جمع است، و همه شر و بدی در فاش کردن راز و برادری با اشرار.

(۱) ۱۸- امالی طوسی: به سندش تا علیعليه‌السلام فرمود: دوستیت تکلف نباشد و دشمنیت وقت تلف کردن، به آرامی دوستی کن و به آرامی دشمنی کن.

(۲) ۱۹- نهج البلاغه فرمودعليه‌السلام : حذر کنید از یورش کریم چون گرسنه شود و از لئیم چون سیر شود.

(۳) و فرمودعليه‌السلام : دلهای مردم در هراسند و هر که آنها را مهرورزی کند بدو رو آورند.

(۴) و فرمود: هر که بر حذرت دارد (دشمن) چون کسی است که تو را مژده دهد (به پیروزی).

(۵) و فرمود: رای پیر دوست داشتنی‌تر است از چالاکی جوان، و به روایتی از حضور جوان (۶) و فرمود: دوستی خویشاوندی اکتسابی است.

(۷) ۲۰- اختصاص: امام صادقعليه‌السلام فرمود: هر که حق کسی را بدهد که حقش را نمیدهد گویا او را بجای خدا پرستیده.

و فرمود: به برادرت خدمت کن و اگر تو را به خدمت گیرد، نه، و احترامی نیست، فرمود گفتند: حق کسی را بشناسم که حق مرا نمیشناسد؟ فرمود: خوبی ندارد فرمود: دو بار خوبی ندارد (این تعبیرات در باره سلوک زیردستانست با حاکمان ظالم مترجم).

(۸) ۲۱- همان: لقمان گفته: سه کس شناخته نشوند مگر در سه جا: بردبار شناخته نشود، مگر نزد خشم او، و شجاع مگر در جنگ، و برادرت را نشناسی مگر وقتی به او نیازی داری.

(۹) ۲۲- همان: امام صادقعليه‌السلام فرمود: به راستی آنها را که دوستان خود شماری چون بیازمائیشان چند طبقه‌اند، برخی چون شیرند در پرخوری و شدت یورش، و برخی چون گرگ در زیان زدن، و برخی چون سگ در چاپلوسی، و برخی چون روباه در حیله و دزدی، چهره‌هاشان گونه گونه است و همه یک حرفه دارند چه خواهی کرد فردای مرگ که تک و تنها رها شوی نه خانواده و نه فرزند داری جز خداوند پروردگار جهانیان.

(۱۰) ۲۳- نوادر راوندی: به سندی تا رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم که فرمود: چون یکی از شما برادرش را دوست دارد از او بپرسد نام پدرش را و از حال تیره و تبارش که آن حقی است واجب، و درستی دوستی اینست که بپرسد از او اینها را، و گر نه شناسائی و آشنائی احمقانه‌ایست.

(۱۱) ۲۴- به نقل از خط شهید که امام صادقعليه‌السلام به مفضل فرمود: رفیق (سفرت) چه کسی بود؟

گفت مردی از برادرانم، فرمود: چه کرده؟ گفت تا به مدینه آمدم جایش را ندانم و آن حضرت بمن فرمود: نمی‌دانی که هر که با مؤمنی چهل گام رفاقت کند خدا در روز قیامت حالش را از او بپرسد (۱) ۲۵- امالی طوسی: به سندی تا سعید بن اوس که گفت: از ابی عمرو بن علا شنیدم میگفت دوست آدمی خود او است بپا دوستی را که نسبت به تو چون جان تو است، گفت: ابو عمرو بن علا این شعر را برای ما خواند:

برای هر کسی شکلی است در مردم چه او شکل بسیار است و کمتر عقل باشد اندر او

آنکه عقل سالمی دارد نخواهی یافتن در میان راه هم شکلی که باشد همچو او(۲) ۲۶- همان: به سندش تا سفیان بن عیینه که شنیدم امام ششمعليه‌السلام میفرمود در مسجد خیف: همانا برادران نامیده شدند برای پاکیشان از خیانت، و دوستان نام گرفتند برای همکاری در حقوق مودت.

(۳) ۲۷- همان: به سندش تا امام ششمعليه‌السلام که میفرمود: مقام دوست بزرگ است تا آنجا که دوزخیان پیش از خویشان نزدیک خود از آنها فریادرس خواهند، که خدا از زبان آنها گزارش داده (سوره الشعراء آیه ۱۰۰) نیست برای ما شفاعت‌ کننده ۱۰۱ و نه دوستی مهربان.

(۴) ۲۸- همان: به سندش تا امام ششم، فرمود: کسی را بنام صدیق خود معروف مکن تا او را در سه چیز امتحان کنی، به خشمش آوری و ببینی خشمش او را از حق به باطل میکشاند؟ و نسبت به پول طلا و نقره، و تا اینکه با او سفر کنی.

(۵) الدره الباهره: امام چهارم فرمود: با کسی دشمنی مکن و گر چه بگمانت زیانی به تو ندارد و از دوستی کسی رو مگردان و اگر چه به گمانت به تو سودی نرساند، زیرا تو ندانی چه وقتی امید به دوست به ندی و ندانی کی از دشمنی بترسی، و کسی از تو عذر نخواهد جز که بپذیری و گر چه دانی دروغ میگوید.

(۶) امام صادقعليه‌السلام فرمود: حشمت خودگیری عزیزی را پایدارتر کند از لوسی برخورد، (۷) و فرمود هر که از یارش خشنود نباشد جز که قربان او شود خشمش همیشه باشد، و هر کس بر گناه دوست گله دارد بسیار باشد گله او (۸) و امام رضاعليه‌السلام فرمود: انس هیبت را ببرد، (۹) و امام جوادعليه‌السلام فرمود: هر که گله کند با یقین به پاکدلی دوستش باید عذر بخواهد بی‌خواهش طرف، (۱۰) و فرمود: هر کس به همان خوشدلی برادرش خشنود نباشد به عطای او هم خشنود نشود.

(۱۱) امام هادیعليه‌السلام به متوکل فرمود: صفا مجو از آنکه دلت را بر او تیره کردی، و نصیحت مخواه از آنکه بوی بدبین شدی، همانا دل دیگری برایت مانند تو است برایش.

(۱)

باب دوازدهم: خوب است گزارش دهد به برادر دینی خود که دوستش دارد، و دل بدل راه دارد.

اخبار باب

(۲) ۱- محاسن: راوی گفت: مردی به مسجد گذر کرد و امام باقر در آن نشسته بود با امام ششمعليهما‌السلام یکی از همنشینانش گفت به آن حضرت که بخدا من این مرد را دوست دارم امام باقر به او فرمود: آگاه باش به او اعلام کن که آن دوستی را پایدارتر کند و برای الفت بهتر است.

(۳) ۲- همان: به سندش تا امام ششمعليه‌السلام فرمود: چون کسی را دوست داشتی به او گزارش کن.

(۴) ۳- همان: به سندش تا رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: چون یکی از شماها یارش یا برادرش را دوست دارد به او اعلام کند.

(۵) ۴- همان: به سندش تا صالح بن حکم گفت شنیدم مردی از امام ششمعليه‌السلام میپرسد کسی میگوید: من ترا دوست دارم من چگونه بدانم که او مرا دوست دارد؟ فرمود: به دلت رجوع کن اگر دوستش داری دوستت دارد.

(۶) ۵- همان: به سندش تا عبید الله بن اسحاق مدائنی که به امام هفتمعليه‌السلام گفتم مردی از میان مردم بمن برخورد و بخدا سوگند خورد که مرا دوست دارد و من هم بخدا سوگند خوردم که او راستگو است؟ فرمود: به دلت رجوع کن اگر دوستش داری قسم بخور و گر نه قسم نخور.

(۷) ۶- مجالس مفید: به سندش تا امام ششمعليه‌السلام فرمود: به دلت بنگر اگر بیادت ناآشنا است یکی از شماها تغییر کردید.

(۱) ۷- نوادر راوندی به سندش تا رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: چون یکی از شما برادرش را دوست دارد به او اعلام کند که برای میانه‌داری بهتر است.

(۲) ۸- الدره الباهره (آخرین حدیث باب گذشته که ترجمه شد). (۳)

باب سیزدهم:" چه کسی سزد که همنشین و یار و دوست باشد، فضل همدم موافق و همنشین خوب و دوستی نیکان

آیات قرآن مجید

(۴) ۱- الانعام (آیه ۵۲) طرد مکن کسانی را که میخوانند پروردگار خود را در بامداد و پسین و رضایش را می‌جویند، از حسابشان چیزی بر تو نیست و از حساب تو هم چیزی بر آنها نیست که طردشان کنی و از ستمکاران باشی (ثعلبی به سندش از عبد الله بن مسعود که اشراف قریش به پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم گذر کردند و صهیب و خباب و بلال و عمار و دیگران از مسلمانان ناتوان نزد آن حضرت بودند گفتند: ای محمد به اینان عوض قوم خود راضی شدی، ما دنباله‌رو آنها باشیم؟

آنها را از خود طرد کن و شاید اگر طردشان کنی پیروت شویم و این آیه نازل شد (از پاورقی ص ۱۸۳).

۲- الکهف (آیه ۲۸) خود را شکیبا دار با کسانی که میخوانند پروردگار خود را در بامداد و شبان و میجویند رضایش را دیده از آنها برمتاب که زیور زندگی دنیا را بخواهی و فرمان مبر از کسی که دلش را از یاد خود تهی کردیم و از هوسش پیروی کرد و کارش ناهنجار است.

۳- عبس رو ترش کرد و برگردید: ۱- که آن کور در برش آید. ۲- چه دانی تو شاید او تزکیه شود. ۳- یا پند پذیرد و یادآوری سودش دهد. ۴- اما آنکه بی‌نیاز است تو پذیرای او باشی. ۵- و بر تو نیست که او تزکیه نمیشود. ۶- و اما کسی که شتابان نزد تو آمده ۷- و او میترسد (از خدا). ۸- تو از او مشغول شوی (سیوطی چند روایت آورده که این اعمی که بر او چهره عبوس شد، عبد الله بن ام مکتوم بوده و آن دیگری که پیغمبر به او پرداخته یکی از بزرگان قریش.

و سید مرتضی طبق آنچه در مجمع البیان (ج ۱۰ ص ۴۳۷) آمده به روایت از امام صادقعليه‌السلام گفته آنکه چهره عبوس کرد مردی از بنی امیه بود که نزد پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بود و چون ابن ام مکتوم آمد از او نفرت کرد و چهره عبوس کرد و از او رو برگرداند (بطور خلاصه از پاورقی ص ۱۸۴).

اخبار باب

(۱) ۱- احتجاج: به سندی تا ابی محمد عسکریعليه‌السلام تا امام چهارمعليه‌السلام فرمود: چون مردی را دیدید خوش سیما و خوشرفتار است و گفتارش زاهدانه و حرکاتش با تواضع است، درنگ کنید، شما را نفریبد که بسیار کس باشد که دنیا را بدست نیاورده و مرتکب حرام نشده برای ناتوانی و زبونی و بزدلی و از دین برای خود دامی ساخته، و پیوسته برای مردم ظاهرسازی میکند، و اگر دستش به حرام رسد در آن فرو افتد، و اگر بینید از مال حرام خوددار است آرام باشید و شما را نفریبد زیرا شهوتهای مردم گونه گونه‌اند چه بسیار کس که از مال حرام دوری کند، و گر چه بسیار باشد و خود را بر هرزگیهای زشت وادارد، و حرامشان را بکار گیرد و اگر بینیدش که از آن هم خوددار است آرام باشید فریبتان ندهد تا بینید چه اندازه پابند عقل است، چه بسیار کسی که همه اینها را وانهد ولی عقل استواری ندارد، و به نادانی خود تباهی کند بیش از آنچه به عقل خود اصلاح کند، و اگر یافتید که عقل استوار دارد آرام باشید فریبتان ندهد تا ببینید هوایش بر عقلش حکم میکند یا عقلش بر دلخواهش و ریاست ناحق را دوست دارد یا در آن بی‌رغبت است، زیرا باشند در میان مردم کسی که زیانکار دنیا و آخرت است، و لذت ریاست باطل را بهتر میداند از لذت مال و نعمتهای مباح و حلال، و همه آنها را ترک میکند برای جاه‌طلبی و ریاست ناحق تا آنجا که چون به او گویند از خدا بترس عزت‌ طلبی او را به گناه کشد بس است برایش دوزخ و چه بد گهواره‌ایست (آیه ۲۰۶: البقره).

او در شب تاریک تلاش میکند، اول کار ناحقش او را به زیان نهائی میرساند، و خدایش او را میکشاند بدان پس از آنکه طلب کرده آنچه را که در سرکشی خود بر آن توانا نیست، و حلال کند حرام خدا را، و حرام کند حلال خدا را، و باکی ندارد بدان چه از دینش از دستش رفته با حفظ ریاستی که بخاطر آن بدبخت شده" آنانند که خدا بر آنها خشم کرده و لعنتشان کرده و عذاب خوارکننده برایشان آماده ساخته".

ولی مرد کامل، مرد خوب آنکه دلش دنبال امر خداست، و همه نیرویش صرف رضای او است، ذلت در راه حق را نزدیکتر به عزت ابدی داند از عزت در راه باطل، و میداند اندک سختی که تحمل میکند او را به نعمتی دائم میرساند در خانه آخرت که نابودی و تمامی ندارد، و اینکه هر خوشی در پیروی هوا او را میکشاند به عذابی که بی‌انقطاع و همیشه است، و این مرد شما مرد کامل است، و خوب مردیست به او بچسبید، و به روش او پیرو باشید، و بوسیله او به پروردگارتان توسل جوئید، که دعایش رد ندارد، و در خواستش بنومیدی نگراید.

(۱) ۲- امالی صدوق تا رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: خوشبخت‌تر مردم کسی است که با خوبان مردم بیامیزد.

(۲) ۳- امالی طوسی: به سندش تا ابن عباس که به رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم گفته شد یا رسول الله، کدام همنشینی خوب است؟ فرمود: آنکه دیدارش شما را بیاد خدا اندازد، و گفتارش دانشتان را فزون سازد، و کردارش شما را بیاد آخرت آورد.

(۳) ۴- معانی الاخبار: به سندی گوید تا لقمان به پسرش گفت: پسر جانم بنده نیکان باش و فرزند بدان مباش.

(۴) ۵- خصال: به سندش تا امام ششمعليه‌السلام فرمود: پنج خصلتند که هر کس یکی را ندارد همیشه در زندگی کمبود دارد، و خردش وامانده، و دلش در گرو است یکم تندرستی.دوم امنیت، سوم فراوانی روزی، چهارم همدم موافق.راوی گفت: همدم موافق کدام است؟ فرمود: همسر خوب و فرزند شایسته و هم‌آمیزش شایسته، و پنجم که جامع این خصال است فراغ خاطر و آسودگی.

(۵) ۶- امالی صدوق: به سندش تا امام صادقعليه‌السلام فرمود: پنجند که هر که ندارد زندگی گوارا ندارد: صحت و امن و بی‌نیازی و قناعت و همدم موافق.

(۶) ۷- همان: به سندش تا امیر مؤمنانعليه‌السلام فرمود: هر که خود را در معرض تهمت در آورد بدگمان بخود را سرزنش نکند، و هر کس را از خود را نگهدارد اختیار خود را دارد، و هر گفته از میان دو کس بدر رود و فاش شود، وضع برادر خود را خوب بدان تا از او بیایدت خلاف آن به مجرد یک سخنی که از برادرت بدر رود به او بدبین مشو تا توانی آن را توجیه کنی، و بر تو است که برادران راستین بدست آوری، بیشتر آنان را بدست آر زیرا که پشتیبانند در خوشی و سپرند برابر، بلا، در پیشامد خود با کسانی مشورت کن که خدا ترسند، و برادران را در پیمانه تقوی پذیرا باش، از زنان بد پرهیز کنید، و از خوبشان بر حذر باشید، اگر بکار خوبی شما را وادارند با آنها مخالفت کنید تا طمع نکنند شما را بزشت بکشانند.

(۷) ۸- از همان: به سندش تا امام صادقعليه‌السلام فرمود: هر که پند دهی از دل خود ندارد، و خوددار نیست رهبری با خود ندارد دشمنش به گلویش چنگ اندازد.

(۸) ۹- عیون: به سندش تا رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: خوبی را در بر زیبارویان بجوئید که کارهاشان سزاتر است خوب باشند.

(۹) ۱۰- علل: به سندش تا امام پنجمعليه‌السلام فرمود: از دوستان پدرت مبر تا نورت خاموش شود.

(۱) ۱۱- محاسن: به سندش تا امام ششمعليه‌السلام ، میفرمود: هر که نابجا دوست دارد دنباله ندارد.

(۲) ۱۲- فقه الرضا: روایت است که اگر خواهی نعمتت بر جا باشد و مروتت به کمال و زندگیت به گردد، بنده‌ها و زبونان را در کارت شریک مکن که اگر آنان را امین سازی به تو خیانت کنند و اگر حدیثت گویند دروغت گویند، و اگر شکست خوری تو را وانهند، و بر تو رواست که با خردمند یار شوی که اگر بخشش را نپسندی از خردش سود گیری، از بدخوی کناره کن، و صحبت کریم را وامگذار که اگر عقلش را نپسندی به عقل خود از کرمش بهره‌گیری، و تا توانی از احمق پست بگریز.

(۳) ۱۳- سرائر: به سندی تا رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، فرمود: چون باغی از باغهای بهشت را دیدید در آن بچرید، گفته شد: یا رسول الله باغ بهشت چیست؟ فرمود: انجمنهای مؤمنان.

(۴) ۱۴- نوادر راوندی: به سندش تا رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: از علماء بپرسید، و با فرزانگان بیامیزید، و با فقراء همنشین شوید.

(۵) ۱۵- الدره الباهره: ابو محمد عسکریعليه‌السلام فرمود: بهترین دوستانت آنکه گناه تو را به گردن خود گیرد.

(۶) ۱۶- نهج البلاغه: در وصیت به حسنعليه‌السلام فرمود: با نیکان قرین باش تا از آنان باشی و از بدان جدا شو تا از آنها جدا باشی.

(۷) ۱۷- کنز کراچکی: روایت است که سلیمانعليه‌السلام فرمود: در باره کسی هیچ قضاوت نکنید تا ببینید با که یار است همانا مرد شناخته شود به همگنان و همنشینانش، و او را به یاران و همسرانش وابندند.

(۸) و در کامل روایت است که عبد الله بن جعفر دوستش را در انجمن خود نیافت و سپس او آمد به او گفت کجا نشست کردی؟ گفت: با دوستم به یکی از عرصه‌های مدینه بیرون شدم، گفتش اگر به صحبت مردم ناچاری بر تو است که با کسی رفیق باشی که در حضورش زیور تو باشد، و اگر از او غایب شوی آبرویت را حفظ کند (بدگوئی تو نکند) و اگر به او نیازمند شوی کمکت دهد، و اگر رخنه‌ای در کارت بیند آن را ببندد، یا اگر کار خوبی آن را به حساب گیرد و اگر به تو وعده دهد نومیدت نکند، و اگر با او درآئی دورت نیندازد، و اگر خواهشی کنی به تو بدهد، و اگر لب بندی از طلب او آغاز کند.

(۹) ۱۸- اعلام الدین: به روایت جابر بن عبد الله از پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: ننشینید مگر نزد هر عالمی از پنج به پنج ببرد: از شک به یقین، و از خودنمائی به اخلاص در عبادت، و از رغبت (بدنیا) برهبت و ترس از آن، و از تکبر به تواضع، و از دغل‌سازی به نصیحت پردازی.

(۱) حواریون به عیسیعليه‌السلام گفتند: با که همنشین شویم؟ فرمود: کسی که دیدارش شما را به یاد خدا اندازد، و کردارش شما را به آخرت کشاند، و علمش در منطق و گفتار شما بیفزاید، و به آنها فرمود: بخدا نزدیک شوید با دوری اهل گناهان و به او دوستدار به دشمنی آنان، و رضایت بجوئید به خشمشان.

(۲) لقمان به پسرش گفت: پسر جانم یاد علماء باش، به آنها نزدیک شو، و همنشین شو، و در خانه‌اشان از آنها دیدار کن تا بسا مانند آنها شوی و با آنها باشی، با نیکانشان بنشین بسا خدا رحمتی به آنها رساند و شامل تو هم بشود و اگر خود خوبی از بدان و سفیهان دور باش که بسا عذابی به آنها رسد از جانب خدا و به تو هم برسد.

دنباله سخن پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم

به تحقیق که خدا سبحانه روشن کرده بقول خود (۶۸: الانعام)" منشین پس از یادآوری با مردم ستمکار" و بقول خود (۱۴۰- النساء)" و چون بشنوید که به آیات خدا کفر ورزند و آنها را مسخره کنند با آنان ننشینید تا در حدیث دیگر درافتند زیرا شما در این صورت مانند آنان باشید یعنی در گناه، و خدای سبحانه فرمود (۱۱۳: هود)" و تکیه نکنید بسوی کسانی که ستم کردند تا آتش بشما برسد".

(۳) و پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: چون مردمی گرد آیند و ذکر خدای تعالی کنند شیطان و دنیا از آنها کناره گیرند و شیطان بدنیا گوید: نبینی چه کار میکنند؟ دنیا گوید: آنها را واگذار چون جدا شدند من گردنشان را بگیرم.

(۴) و پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: انجمنها سه باشند: سودبخش، و سالم، و رنگ ‌پریده، سودبخش آنکه خدا در آن یاد شود، سالم آنکه خاموش باشد و سخنی نباشد، و رنگ‌پریده آنکه در بیهوده درافتند.

(۵) و فرمودصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : همنشین خوب به از تنهائی، و تنهائی به از همنشین بد.

(۶)