محبّت اهل بیت
عليهمالسلام
، پاداش رسالت
شهادت حضرت زهراعليهاالسلام
، یكی از تلخ ترین حوادث صدر اسلام است.
حادثه ای كه اگر هر انسان منصف و مؤمنی در آن دقّت نماید و به عمق ماجرا بیندیشد، هاله ای از تأثّر، تأسّف، غم و اندوه وجود او را فرا خواهد گرفت.
برای این منظور و جهت پی بردن به مقام و منزلت اهل بیتعليهمالسلام
، ابتدا آیه ای از قرآن مجید را نقل نموده، به نقد وبررسی سخن مفسّران اهل سنّت می پردازیم.
خداوند متعال خطاب به پیامبر اكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
می فرماید:
(
قُل لاَّ أَسْأَلُكُمْ عَلَیهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی وَمَن یقْتَرِفْ حَسَنَةً نَّزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْناً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ
)
.
«بگو من هیچ پاداشی از شما بر رسالتم درخواست نمی كنم، جز دوست داشتن نزدیكانم و هركس كار نیكی انجام دهد، بر نیكی اش می افزاییم؛ چرا كه خداوند آمرزنده و سپاسگزار است.»
فخر رازی - كه یكی از بزرگ ترین مفسّران و متفكّران اهل سنّت است - ذیل این آیه شریف، روایتی را از كتاب كشّاف زمخشری نقل می نماید.
فخر رازی چنین می گوید:
عَنِ النَّبِی
صلىاللهعليهوآلهوسلم
أَنَّهُ قَالَ
: «مَنْ مَاتَ عَلَی حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ مَاتَ شَهِیداً، أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَی حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ
صلىاللهعليهوآلهوسلم
مَاتَ مَغْفُوراً لَهُ، أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَی حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ
عليهمالسلام
مَاتَ تَائِباً، أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَی حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ
عليهمالسلام
مَاتَ مُؤْمِناً مُسْتَکمِلَ الْإِیمَانِ، أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَی حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ
عليهمالسلام
بَشَّرَهُ مَلَک الْمَوْتِ بِالْجَنَّةِ ثُمَّ مُنْکرٌ وَ نَکیرٌ، أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَی حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ
عليهمالسلام
یزَفُّ إِلَی الْجَنَّةِ کمَا تُزَفُّ الْعَرُوسُ إِلَی بَیتِ زَوْجِهَا، أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَی حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ
عليهمالسلام
فُتِحَ لَهُ فِی قَبْرِهِ بَابَانِ إِلَی الْجَنَّةِ، أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَی حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ
عليهمالسلام
جَعَلَ اللَّهُ قَبْرَهُ مَزَارَ مَلَائِکةِ الرَّحْمَةِ، أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَی حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ
عليهمالسلام
مَاتَ عَلَی السُّنَّةِ وَ الْجَمَاعَةِ، أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَی بُغْضِ آلِ مُحَمَّدٍ
عليهمالسلام
جَاءَ یوْمَ الْقِیامَةِ مَکتُوبٌ بَینَ عَینَیهِ آیسٌ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ، أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَی بُغْضِ آلِ مُحَمَّدٍ
عليهمالسلام
مَاتَ کافِراً، أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَی بُغْضِ آلِ مُحَمَّدٍ
عليهمالسلام
لَمْ یشَمَّ رَائِحَةَ الْجَنَّة
».
پیامبر اكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمودند: كسی كه بر دوستی آل محمّدعليهمالسلام
از دنیا برود، شهید از دنیا رفته است! آگاه باشید كسی كه بر دوستی آل محمّدعليهمالسلام
از دنیا برود، تمام گناهان او آمرزیده می شود! آگاه باشید كسی كه بر دوستی آل محمّدعليهمالسلام
از دنیا برود، جزء توبه كنندگان محسوب می شود! آگاه باشید كسی كه بر دوستی آل محمّدعليهمالسلام
از دنیا برود، با ایمان كامل از دنیا رفته است! آگاه باشید كسی كه بر دوستی آل محمّدعليهمالسلام
از دنیا برود، ملك الموت، نكیر و منكر او را به بهشت جاویدان بشارت می دهند! آگاه باشید كسی كه بر دوستی آل محمّدعليهمالسلام
از دنیا برود، او را با تشریفات به سوی بهشت می برند؛ همان طور كه عروس را با تشریفات خاصّی به منزل همسرش رهسپار می كنند! آگاه باشید كسی كه بر دوستی آل محمّدعليهمالسلام
از دنیا برود، برای او در قبرش دو در به سوی بهشت باز می شود! آگاه باشید كسی كه بر دوستی آل محمّدعليهمالسلام
از دنیا برود، خداوند قبر او را زیارتگاه ملائكه رحمت قرار می دهد! آگاه باشید كسی كه بر دوستی آل محمّدعليهمالسلام
از دنیا برود، طبق روش و سنّت پیروان پیامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
از دنیا رفته است! آگاه باشید كسی كه بر بغض و كینه آل محمّدعليهمالسلام
از دنیا برود، روز قیامت وارد صحنه محشر می شود؛ در حالی كه بر پیشانی او نوشته اند: ناامید از رحمت خدا! آگاه باشید كسی كه بر بغض و كینه آل محمّدعليهمالسلام
از دنیا برود، كافر از دنیا رفته است! آگاه باشید كسی كه بر بغض و كینه آل محمّدعليهمالسلام
از دنیا برود، هرگز بوی بهشت را استشمام نخواهد نمود!»
فخر رازی پس از اینكه این روایت را از زمخشری نقل می نماید، به تفسیر و تبیین آن می پردازد. او قصد دارد بیان كند آل محمّدعليهمالسلام
چه كسانی هستند.
«أنا أقول
:آل محمّد
صلىاللهعليهوآلهوسلم
هم الّذین یؤول أمرهم إلیه فكلّ من كان أمرهم إلیه أشدّ وأكمل كانوا هم الآل، ولا شكّ أنّ فاطمة وعلیا والحسن والحسین
عليهمالسلام
كان التّعلق بینهم وبین رسول اللّه
صلىاللهعليهوآلهوسلم
أشدّ التعلقات وهذا كالمعلوم بالنّقل المتواتر فوجب أن یكونوا هم الآل، وأیضا اختلف النّاس فی الآل فقیل: هم الأقارب؛ وقیل: هم اُمّته، فإن حملناه علی القرابة فهم الآل، وإن حملناه علی الاُمّة الّذین قبلوا دعوته فهم أیضا آل، فثبت أنّ علی جمیع التّقدیرات هم الآل وأمّا غیرهم فهل یدخلون تحت لفظ الآل؟ فمختلف فیه
».
نظر من این است: آل محمّدصلىاللهعليهوآلهوسلم
كسانی هستند كه بازگشت آن ها به سوی پیامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
خداست؛ پس هر كس كه علقه و ارتباط او با رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
شدیدتر و بیشتر است، به او آل می گویند. شكّی نیست كه ارتباط و علقه فاطمه و علی و حسن و حسینعليهمالسلام
با رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
بالاترین و كامل ترین ارتباطات بود و این سخنی است معلوم و آشكار كه با تواتر به اثبات رسیده؛ پس واجب است كه آنها را آل بدانیم، همچنین مردم اختلاف نظر دارند و برخی گفته اند، خویشاوندان ایشان آل هستند و برخی دیگر گفته اند، امّت پیامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
آل ایشان هستند.
پس اگر آل را به خویشاوندان حمل كنیم، علی، فاطمه، حسن و حسینعليهمالسلام
آل ایشان هستند و اگر به معنای امّتی بدانیم كه دعوت او را پذیرفته اند، پس آنها هم آل می شوند. پس بنابر تمام تقدیرات، متیقّن این است كه علی، فاطمه، حسن و حسینعليهمالسلام
آل هستند و امّا آیا غیر ایشان تحت لفظ آل قرار می گیرند؟ مطلبی است كه مورد اختلاف است.»
فخر رازی پس از بحث لغوی، بحث روایی را در مورد مصادیق آل دنبال می كند و می گوید:
«وروی صاحب الكشّاف أنّه لمّا نزلت هذه الآیة قیل: یا رسول اللّه
صلىاللهعليهوآلهوسلم
! من قرابتك هؤلاء الّذین وجبت علینا مودّتهم؟ فقال
صلىاللهعليهوآلهوسلم
:
عَلی وَفَاطِمَة وأبناهما
عليهمالسلام
.
فثبت أنّ هؤلاء الأربعة أقارب النّبی صلىاللهعليهوآلهوسلم وإذا ثبت هذا وجب أن یكونوا مخصوصین بمزید التّعظیم ویدلّ علیه وجوه
»
صاحب كتاب كشّاف روایت كرده است زمانی كه این آیه شریف نازل شد، از رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
سؤال شد: نزدیكان شما كه دوستی آنها بر ما واجب گشته، چه كسانی هستند؟ پیامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمودند: علی و فاطمه و دو پسر آنهاعليهمالسلام
. پس ثابت شد كه این چهار نفر نزدیكان پیامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
هستند. زمانی كه این مطلب به اثبات رسید، واجب است آنها را به صورت ویژه تعظیم و احترام نماییم و بر این تعظیم ویژه، ادلّه ای دلالت دارد:
«الأوّل: قوله تعالی
(
إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی
)
ووجه الاستدلال به ما سبق. الثّانی: لا شكّ أنّ النّبی صلىاللهعليهوآلهوسلم كان یحبّ فاطمة
عليهاالسلام
قال
صلىاللهعليهوآلهوسلم
: فاطمة
عليهاالسلام
بضعة منّی یؤذینی ما یؤذیها؛ وثبت بالنّقل المتواتر عن رسول اللّه
صلىاللهعليهوآلهوسلم
أنّه كان یحبّ علیا والحسن والحسین
عليهمالسلام
وإذا ثبت ذلك، وجب علی كلّ الاُمّة مثله لقوله:
(
وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ
)
ولقوله تعالی:
(
فَلْیحْذَرِ الَّذِینَ یخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ
)
ولقوله:
(
قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِی یحْبِبْكُمُ اللّهُ
)
ولقوله سبحانه
(
لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ
)
الثّالث: أنّ الدّعاء للآل منصب عظیم ولذلك جعل هذاالدعاء خاتمة التّشهد فی الصّلاة وهو قوله: اللّهم صلّ علی محمّد وآل محمّد وأرحم محمّدا وآل محمّد، وهذا التعظیم لم یوجد فی حقّ غیر الآل، فكلّ ذلك یدلّ علی أنّ حبّ آل محمّد
صلىاللهعليهوآلهوسلم
واجب وقال الشّافعی: إنّ كان رفضا حبّ محمّد وآل محمّد فلیشهد الثقلان أنّی رافضی
»
دلیل اوّل: آیه(
إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی
)
است و در سخنان گذشته شكل استدلال به آن را بیان نمودیم.
دلیل دوم: هیچ شكّی نیست كه پیامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
فاطمهعليهاالسلام
را دوست می داشتند و می فرمودند: فاطمهعليهاالسلام
پاره وجود من است، آنچه او را اذیت كند مرا نیز آزار می دهد، همچنین با نقل متواتر به اثبات رسیده است كه پیامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
علی و حسن و حسینعليهمالسلام
را نیز دوست می داشتند و زمانی كه این مطلب به اثبات رسید، بر همه امّت واجب است كه مانند پیامبر خود رفتار كنند؛ چون خداوند می فرماید: و از او پیروی كنید تا هدایت شوید، همچنین خداوند می فرماید: پس آنان كه از فرمان او مخالفت می كنند، باید بترسند، همچنین می فرماید: بگو اگر خدارا دوست می دارید، از من پیروی كنید تا خدا نیز شما را دوست بدارد و باز می فرماید: مسلّما برای شما در زندگی رسول خدا سرمشق نیكویی بود.
دلیل سوم: به درستی كه دعا برای آل، جایگاه و مقام عظیمی دارد و به همین دلیل است كه این دعا در نمازهای روزانه، در پایان تشهّد قرار داده شده و می خوانیم: خدایا! بر محمّد و آل او درود فرست و رحمت خود را بر محمّد و آل او فرو فرست و تعظیم این گونه در مورد كسانی غیر از آل وارد نشده است.
تمام دلایلی كه ذكر گردید، دلالت دارد بر اینكه محبّت آل محمّد واجب است. شافعی در همین زمینه ابیاتی سروده است (كه در این جا تنها به ذكر بیتی از آن می پردازیم.) اگر دوستی و محبّت محمّد وآل محمّد موجب رافضی شدن است، پس تمام جنّ و انس شاهد باشند كه من رافضی هستم.
فخر رازی در ادامه برداشت دیگری را از آیه شریف، ارائه كرده و می گوید:
«قوله:
(
إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی
)
فیه منصب عظیم للصّحابة لأنّه تعالی قال:
(
وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ * أُوْلَئِكَ الْمُقَرَّبُونَ
)
فكلّ من أطاع اللّه كان مقرّبا عند اللّه تعالی فدخل تحت قوله:
(
إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی
)
والحاصل أنّ هذه الآیة تدلّ علی وجوب حبّ آل رسول اللّه
صلىاللهعليهوآلهوسلم
وحبّ أصحابه، وهذا المنصب لا یسلّم إلاّ علی قول أصحابنا أهل السنّة والجماعة الّذین جمعوا بین حبّ العترة و الصّحابة، وسمعت بعض المذكرین قال: إنّه
صلىاللهعليهوآلهوسلم
قال: مثل أهلبیتی كمثل سفینة نوح من ركب فیها نجی وقال
صلىاللهعليهوآلهوسلم
: أصحابی كالنّجوم بأیهم اقتدیتم اهتدیتم؛ ونحن الآن فی بحر التّكلیف وتضربنا أمواج الشبهات والشهوات وراكب البحر یحتاج إلی أمرین أحدهما، السّفینة الخالیة عن العیوب والثقب والثّانی،الكواكب الظّاهرة الطّالعة النیرة، فإذا ركب تلك السفینة ووقع نظره علی تلك الكواكب الظّاهرة كان رجاء السّلامة غالبا، فكذلك ركب أصحابنا أهل السّنة سفینة حبّ آل محمّد ووضعوا أبصارهم علی نجوم الصّحابة، فرجوا من اللّه تعالی أن یفوزوا بالسّلامة والسّعادة فی الدّنیا والآخرة
».
در آیه
(
إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی
)
جایگاه عظیمی برای صحابه موجود است. به همین دلیل خداوند متعال می فرماید: «(و سوّمین گروه) پیشگامان پیشگامان اند و آنها مقرّبان اند». پس هر كس كه خداوند متعال را اطاعت نماید، نزد خداوند متعال مقرّب محسوب می شود و تحت قول خداوند متعال: (
إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی) داخل می شود.
حاصل كلام اینكه، آیه شریف بر وجوب محبّت و دوستی آل رسول
صلىاللهعليهوآلهوسلم
و محبّت اصحاب هر دو دلالت دارد و این جایگاه (دوستی و محبّت صحابه) به دست نمی آید،مگر بنابر قول اصحاب ما كه اهل سنّت و جماعت هستند؛ همان هایی كه میان دوستی آل محمّد
صلىاللهعليهوآلهوسلم
و صحابه جمع كرده اند.از برخی خطبا شنیدم كه می گویند: پیامبر
صلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمودند: مَثَل اهل بیت من
عليهمالسلام
مانند كشتی نوح
عليهالسلام
است؛ كسی كه سوار آن شود، نجات می یابد و (پیامبر
صلىاللهعليهوآلهوسلم
) فرمودند: اصحاب من مانند ستارگان هستند؛ از هر كدام آنان كه پیروی كنید، هدایت می شوید.ما نیز الآن در دریای تكلیف قرار داریم و امواج شبهات و شهوات ما را فراگرفته است. مسافر دریا به دو امر نیازمند است:
۱. كشتی ای كه از هرگونه عیب ونقص وسوراخی دور باشد؛
۲. ستاره ها و چراغ های درخشنده و روشن كننده راه. زمانی كه او بر چنین كشتی ای سوار شود و بر ستاره های درخشان نظر بیفكند، به سلامتی امید خواهد داشت. این چنین است اصحاب ما - كه اهل سنّت هستند - بركشتی دوستی آل محمّدعليهمالسلام
سوار شده و چشم خود را به این ستارگان دوخته اند؛ پس همان ها هستند كه امید دارند به سلامت به مقصد برسند و در دنیا و آخرت سعادتمند شوند.
اكنون به نقد و بررسی سخنان فخر رازی می پردازیم.
پرسش اول:
اوّلین سؤال را با تمركز بر معنای لغوی «آل» مطرح می نماییم. چنانچه در سخنان فخر رازی دقّت كرده باشید، این مفسّر اهل سنّت در بخشی از سخنان خود گفت: اگر معنای لغوی «آل» را در نظر داشته باشیم، بدون هیچ شكّ و شبهه ای علی، فاطمه، حسن و حسینعليهمالسلام
آل رسول اللّهصلىاللهعليهوآلهوسلم
هستند؛ زیرا آنهاعليهمالسلام
از نسل و ذریه رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
به شمار می روند. از سوی دیگر، دخول دیگران مانند صحابه در معنای «آل» مشكوك و مورد اختلاف است. آیا می توان معنای قطعی و مسلّم آل را رها نمود و دست به دامان امری مشكوك شد و سخت از چنین امر مشكوكی دفاع كرد؟ در صورت استناد به لغت، وارد شدن صحابه در معنی «آل»، مردود است.
پرسش دوم:
فخر رازی بعد از اینكه معنای لغوی «آل» را مطرح نمود، برای تأیید سخنان خود به سنّت نیز تمسّك جست و بیان كرد كه وقتی نام ذوی القربی را از رسول اللّهصلىاللهعليهوآلهوسلم
پرسیدند، ایشانصلىاللهعليهوآلهوسلم
این چهار تنعليهمالسلام
را نام بردند، همچنین گفت: شدّت تعلّق این چهار تن به پیامبر اكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
به وسیله اخبار متواتر ثابت شده است.
سؤال این است كه پس از روشن شدن نظر رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
در مورد مصادیق «آل»، به چه دلیل افراد دیگری را نیز در «آل» داخل كرده اید؟ آیا شما خود را پیرو سنّت پیامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
نمی دانید؟ در این مورد، لازم به توضیح است كه فخر رازی با استناد به آیاتی از قرآن و احادیث منسوب به رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
، معنای واژه «قربی» را توسعه می دهد. در گام اوّل، فخر رازی با توجّه به آیه شریف(
وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُوْلَئِكَ الْمُقَرَّبُونَ
)
صحابه را - كه به اعتقاد او از سبقت گیرندگان در اسلام هستند - به عنوان مقرّب معرّفی می كند، آن گاه با استناد به(
إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی
)
محبّت صحابه را واجب می شمرد.
در پاسخ به این فراز از استدلال فخر رازی باید گفت: زیر بنای توسعه درمعنی «قربی»، استفاده از واژه «السابقون» است. در مورد معنی این واژه درگفتارهای پیشین بیان كردیم كه به طورحتم شامل تمامی صحابه نمی شود و منحصرا تعداد اندكی از اصحاب را در برمی گیرد. علاوه بر اینكه پس از محدود ساختن «قربی» به چهار نفر توسّط خود پیامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
، احتمال وارد شدن دیگران در مفهوم «قربی» مردود است و این در حقیقت استناد به سنّت قطعی در تفسیر كلام خدا است.
فخر رازی در مرحله بعد، دست به دامن احادیثی می شود كه در گفتارهای قبل به شكل تفصیلی، نادرستی انتساب آن را به پیامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
اثبات نمودیم و در راه اثبات این مطلب، هر دو طریق بررسی سند حدیث و تحلیل محتوای آن مورد بحث قرار گرفت.اكنون پرسشی را كه دراین قسمت از مطلب طرح كردیم، بازخوانی می كنیم:
كسانی كه خود را پیرو سنّت پیامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
می دانند، با تكیه بر كدام سنّت قطعی، افراد دیگری را در معنی «آل» وارد نموده و محبّت آنان را لازم شمرده اند؟
پرسش سوم:
این پرسش، با توجّه به مقام فكری و علمی فخر رازی مطرح می شود. با تورّق در كتب فخررازی به این نتیجه می رسیم كه او گاهی با دقت فراوان در یك كلمه، ده ها مطلب را استنباط نموده و بر مطالب خود مانور می دهد. در روایتی كه فخر رازی از كشّاف نقل نمود، ویژگی های محبّت و بغض آل محمّدعليهمالسلام
ذكر شده بود و دوازده فراز داشت.
اكنون سؤال این است: او با دقّت و ریز بینی ای كه در بررسی مطالب به خرج می دهد، چگونه به راحتی از فرازهای دوازده گانه عبور نموده و حتّی جمله ای را در مورد این فرازها ذكر نكرده است؟ آیا فرازهایی مانند «مستكمل الإیمان
»، «جعل اللّه قبره مزار ملائكة الرّحمة
»، «مكتوبا بین عینیه آیس من رحمة اللّه
»، «مات كافرا
» و«لمیشمّ رائحة الجنّة
» دارای معنی و مفهوم و شایسته تفسیر و تبیین نیستند؟
آیا فخر رازی از مجموع این روایت، نفی و اثبات تكوینی را استنباط نمی نماید؟ همان نفی و اثباتی كه در جمله «لا إله إلاّ اللّه» موجود است. به این معنی كه این جمله وجود خدای واحد را اثبات و وجود خدایان متعدّد را نفی می كند. همان طوری كه مجموع این روایات اثبات می كند، تنها محبّت آل محمّدعليهمالسلام
سودی ندارد، بلكه محبّتی سودمند است كه بغض دشمنان آل محمّدعليهمالسلام
را نیز در پی داشته باشد.بنابر روایتی كه فخر رازی نقل كرده، محبّت آل محمّدعليهمالسلام
كمال ایمان و بغض آنانعليهمالسلام
هم طراز كفر است. بنابراین اگر فردی محبّت آل محمّدعليهمالسلام
را در دل نداشته باشد، نه تنها ایمان كاملی ندارد، بلكه اگر در همان حال بمیرد،كافر مرده است. پس چرا فخر رازی از این نكته مهم به سادگی عبور كرده و مطلبی بیان ننموده است؟!