• شروع
  • قبلی
  • 44 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 22004 / دانلود: 3051
اندازه اندازه اندازه
فیض العلام فی علم الشهور و وقایع الآیام

فیض العلام فی علم الشهور و وقایع الآیام

نویسنده:
فارسی

پاورقى ها:

59- مراد از حاج محمد ابراهيم علامه عصره و فريددهره صاحب كتاب اشاراتالاصول و نخبه فارسيه است و كرباسى لقب و الدماجدش حاج محمد حسن خراسانى كاجى است و وجهش آن است كه مدتى در محله حوض ‍ كرباس هرات توطن فرموده بود و اين محله را حوض كرباس مى گفتند بجهت آنكه زنى از شيعيان از مزد كرباسى كهبدست خود عمل آورده بود حوضى درست نموده و وقف بر شيعيان قرار داده بود.

60- و بروايت كامل (ابن اثير) در (ثنبه هرشى ) بدرك رفت و اين مسرف نظير بسر بن ارطاة بوده كه در صحنه حجاز كرد آنچه كرد عليهما لعائن الله.

61- (( كان الشيخ يوسف المذكور عديم النظير فى تخلفة باكثر المكارم من سلابة الجنبة وجودة السليقه و متانة الطريقه و رعاية الاخلاص فى العمل و التحلى بالصفات الشريفه و التخلى عن الرذائل الدنية و كتابه الحدائق كتاب جليل لم يعمل مثله و كتابه سلاسل الحديد فى الرد على ابن ابى الحديد فى شرحه على النهج و ذكر فى اوله مقدمة شافية فى الامامة يصلح ان يكون كتابا مستقلا نظير مقدمة كاشف الغطاء للشيخ جعفر الكبير رحمة الله )). (منه عفى عنه )

62- از مشارق الانوار (شيخ حسن عدوى حمراوى ) نقل شده كه او از (ابن صباغ ) نقل ميكند كه (حسن مثنى ) از عم بزرگوارش امام حسين (ع ) خواستگارى كرد يكى از دو دختران او را. حضرت فرمود (فاطمه ) را برگزيدم كه او بمادرم (زهرا) شبيه تر است تا (سكينه ) اما در دين همه شب در قيام است و هر روز در صيام و امام در حسن مانند حورالعين است و از سنخ نسوان خلد برين و اما سكينه فغلب عليها الاستغراق مع اله و لا تصلح لرجل و اما دخترم سكينه او رابهمه احوال در مشاهده حضرت ذوالجلال مستغرق است زنيكه حالت استغراق مع الله بر اوقات وى مستوعب و غالب باشد مرد را نشايد.

(منه )

63- ان (امراءالقيس ) غير از (امراءالقيس ) شاعر معروف است و (ابوالفرج ) در (اغانى ) آورده كه او شخص معتبرى بود از عيسويان در زمان خلافت (عمر) ايمان آورد و سه دختر داشت (محيات ) و (سلمى ) و (رباب ). محيات را تزويج اميرالمؤ منين (عليه‌السلام ) كرد و سلمى را بامام حسن (عليه‌السلام ) و رباب را بامام حسين (عليه‌السلام ) تزويج نمود و از اين سه دختر، رباب برگزيده و ممتاز بود، الخ (منه )

64- اين ظالمان اين كارها را براى آن ميكردند كه آن زهرى كه بآنحضرت داده بودند بر مردم معلوم نشود و نزد مردم ظاهر سازند كه آنحضرت بمرگ خود از دنيا رفته است (منه )

65- بعد از واثق بالله، متوكل فدك را غصب كرد و او را تيول عبدالله بن عمر بازيار، نمود. ابن ابى الحديد آورده كه در فدك يازده درخت خرما بود كه رسولخدا (ص ) آنها را بدست خويش غرس فرموده بود و بنى فاطمه خرماى آنها را نگه ميداشتند و در موسم حج كه حاجيها بمدينه مى آمدند از آن خرماها براى ايشان هديه ميفرستادند ايشان نيز در عوض مالى ميفرستادند و باين سبب مال بسيارى براى بنى فاطمه جمع ميشدچون فدك به عبدالله بن عمر، رسيد آن درختان خرما را قطع نمود و بشران بن ابى اميه ثقفى قاطع آن نخلها چون ببصره عود نمود، مفلوج گشت.

(منه )

66- و در روايت (شيخ صدوق ) است كه ببلاء ناگهانى، (يزيد) هلاك گشت شب بحالت مستى بيتوته نمود صبح او را مرده يافتند و چنان تغيير كرده بود كه گويا او را قير ماليده بودند و (مسعودى ) در (مروج الذهب ) نقل فرموده كه چون بنى عباس گورهاى بنى اميه را نبش كردند و مرده هاى آنها رادر آوردند و آتش زدند در قبر يزيد چيزى نبود جز يك استخوان، در لحدش خطى سياه طولانى بود مثل آنكه در طول لحد خاكستر ريخته باشند در (كامل بهائى ) است كه گويند بيست طشت خون و غير آن از حلق يزيد بر آمد و برمد و گويند كه آن لعين بمستراح افتاد مست و گويند كه ظاهر است آنموضع و گويند كه آن لعين بصيد رفته بود در صحرا گم شد خسر الدنيا و الاخرة.

67- در تاريخ سلطان سنجر گفته شده:

جهان دار سنجر كه در باغ ملك

سافراز بودى بكردار سرد

چه در مرو ميبود و آنجا بمرد

بجو سال تاريخ وى از شاه مرد

(منه )

68- العمش بالتحريك ضعف الرويه مع سليمان الدمع فى اكثر الاوقات.(منه )

69- (( روى عن الصادق (عليه‌السلام ) انه قال ما بدالله امر كما بدالله امر كما بداله فى اسمعيل و روى الصدوق ره عنه (عليه‌السلام ) قال لمامات اسمعيل امرت به و هو مسيحى بان يكشف عن وجهه فقبلت جبهته و ذقنه و نحره ثم امرت به فغطى ثم قلت اكشفوا عنه فقبلت ايضا جبهته و ذقنه و نحره ثم امر تهم فغطوه ثم امرت به فغسل ثم دخلت عليه و قد كفن فقلت اكشفوا عن وجهه فبلت جبهته و ذقنه نحره و عوذته قال الراوى باى شئى عوذته قال (عليه‌السلام ) بالقران.(منه )

روز: 16

در (كامل بهائى ) است كه اهل بيت امام حسينعليه‌السلام ، در اين روز، وارد (شام ) شدند و بعد از شهادت امام حسينعليه‌السلام تا ورود ايشان به (شام ) شصت و شش روز طول كشيد.

و در اين روز، بقول (شيخ بهائى )، (راضى بالله ) وفات كرد و ما در دهم او را ذكر كرديم.

و در اين روز: سنه 1071، (ملا عبدالله تونى بشروى ) ساكن (خراسان ) در (كرمانشاهان ) وفا كرد و در آنجا بخاك رفت و اين شيخ، صاحب وافيه در اصول است كه (سيد صدرالدين قمى ) و (سيد محسن اعرجى ) او را شرح كرده اند و برادر او (شيخ احمد) نيز از علماء و صاحب تأليف است.

شب: 17

شب تولد حضرت خاتم الانبياء صلوات الله عليه و شب بسيار مباركى است و (سيد) نقل كرده كه در مثل چنين شب نيز معراج آنحضرت بوده.

بدانكه آيات و اخبار متواتره از طرق خاصه و عامه دلالت دارد بر آنكه عروج فرمود رسولخدا(ص ) در يكشب به همان جسد شريف از مكه معظمه به بيت المقدس و از آنجا تا بآسمانها، تا به (سدرة المنتهى ) رسيد و عجايب ملكوت اعلى و پيغمبران و ملائكه آسمانها را مشاهده كرد و انكار معراج يا تاءويل آن به عروج روحانى يا به حال منام، ناشى از قلت تدين و ضعف يقين و عدم تتبع در آثار ائمه طاهرين صلوات الله عليهم - اجمعين است.

(( فعن الصادق (عليه‌السلام ) ليس من شيعتنا من انكر اربعة اشياء المعراج و المسائلة فى القبر و خلق الجنة و النار و الشفاعة ))

روز: 17

بنا بر مشهور بين علماى اماميه، روز ولادت حضرت خاتم الانبياء، محمد بن عبداللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است و معروف آن است.

ولادت باسعادت در مكه معظمه، در خانه خود آنحضرت واقع شد در روز جمعه در وقت طلوع فجر در سال عام الفيل در ايام سلطنت انوشيروان و عام الفيل، همان سالى است كه كفار (حبشه ) فيل آوردند براى خراب كردن كعبه معظمه و به (حجاره سجيل ) معذب و هلاك شدند.

روايت شده كه در صبيحه ولادت آنجناب، هربتى كه بر روى زمين بود، بررو در افتاده بود و ايوان كسرى بلرزيد و چهارده كنگره از آن ساقط شد و درياچه ساوه، آبش فرو رفت و در وادى (سماوه ) آب جارى شد و آتشكده فارس ‍ خاموش شد و حال آنكه هزار سال بود كه خاموش نشده بد و نورى در آن شب از طرف حجاز ظاهر شد و منتشر گرديد تا به مشرق عالم رسيد و سرير هرسلطانى از سلاطين دنيا در آن صبح سرنگون شده بود و در آن روز، هيچ سلطانى نتوانست تكلم كند و تمامى گنگ شده بودند و علم كهنه و سحر سحره باطل شد و هر كاهنى كه بود ميان او و همزادش ‍ - كه خبرها به او مى گفت - جدائى افتاد و ابليس در آنوقت صيحه زد و ابالسه خود را جمع كرد ابالسه گفتند: اى سيد ما! چه ترا بفزع در آورده گفت: واى بر شما همانا حادثه عجيبى در زمين واقع شده كه از زمان رفع عيسى (عليه‌السلام ) تا بحال واقع نشده: برويد و بگرديد به بينيد چه واقع شده براى من خبر آريد. برفتند و برگشتند و گفتند: چيزى نيافتيم ابليس گفت: استعلام اين امر، كار من است، پس فرو رفت در دنيا و جولانى كرد تا برحرم مكه رسيد: ديد كه اطراف حرم را ملائكه فرو گرفته اند، خواست داخل حرم شود، او را صيحه زدند، برگشت و از طرف كوه (حرا) داخل شد جبرئيل او را صيحه زد كه بر گرد، لعنت خدا بر تو باد گفت: اى جبرئيل! از تو سئوالى دارم، بگو كه امشب چه حادثه رو كرده.

فرمود: ولادت محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم واقع شده گفت از براى من در او نصيبى هست؟ فرمود: نه گفت: در امت او، من بهره دارم فرمود: بلى گفت:

راضى شدم.

روايت شده است كه چون آنحضرت متولد شد، بتهائى كه بر كعبه گذاشته بودند، همه بر رو در افتادند و چون شب داخل شد، صيحه اى از آسمان بلند شد كه:

(( جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل كان زهوقا))

در آن شب، جميع دنيا روشن شد و هر سنگ و كلوخ و درختى كه بود بخنديد و هر چيزى كه در آسمان و زمين بود، تسبيح كرد خدا را و شيطان گريخت و ميگفت:

بهترين امت ها و بهترين خلايق و گرامى ترين بندگان و بزرگترين عالميان، محمد(ص ) است.

بالجمله، امروز، روز بسيار شريفى است و از براى آن چند عمل است:

1 - غسل.

2 - روزه و از براى آن، فضيلت بسيار است و روايت شده كه هر كه اين روز را روزه بدارد، ثواب روزه يكسال براى او، خدا بنويسد و امروز يكى از چهار روز است كه در تمام سال بفضيلت روزه، ممتاز است.

3 - زيارت رسولخدا(ص ) نزديك و دور و علماء گفته اند كه اگر در غير مدينه طبيه باشى و خواهى زيارت كنى آنحضرت را، غسل بكن و بايست و دل خود را متوجه آنحضرت گردان و بگو: اشهدان لا اله الا الله، الخ.

4 - زيارت اميرالمؤ منين (عليه‌السلام ) بهمان زيارتيكه حضرت صادق (عليه‌السلام ) كرده و تعليم (محمد بن مسلم ) فرموده و اين دو زيارت در (زادالمعاد) و ديگر كتب موجود است.

5 - در وقتيكه روز بلند شود، دو ركعت نماز كند در هر ركعت بعد از (حمد) ده مرتبه (اناانزلناه ) و ده مرتبه (توحيد) بخواند و بعد از سلام در مصلاى خود بنشيند و اين دعا بخواند اللهم انت حلى لا يموت، الخ.

6 - آنكه مسلمانان اينروز را تعظيم بدارند و تصدق و خيرات بنمايند و مؤ منين را مسرور كنند و بزيارت مشاهد مشرفه روند و (سيد) در (اقبال ) شرحى از لزوم تعظيم اين روز ذكر نموده و فرموده كه من يافتم طايفه نصارى و جمعى از مسلمين را كه تعظيم بزرگى را روز ولادت عيسى (عليه‌السلام ) مى نمايند و تعجب كردم كه چگونه مسلمانان قانع شدند كه روز مولود پيغمبرشان كه اعظم از همه پيغمبران است باين مرتبه از تعظيم باشد كه ادون از تعظيم نصارى است مولود عيسى را، انتهى.

و هم در اين روز شريف، سنه 83، بروايت جمعى از علماء ولادت حضرت امام جعفر صادقعليه‌السلام واقع شده و باعث مزيد فضل و شرافت اين روز گرديده. (( فهو كنور ذر فوق نور)).

روايت شده كه از حضرت امام زين العابدينعليه‌السلام پرسيدند كه امام بعد از تو كيست؟ گفت: (محمد باقر) كه علم را ميشكافد شكافتى. پرسيدند كه بعد از او، امام كه خواهد بود؟ گفت: (جعفر) كه نام او نزد اهل آسمانها (صادق ) است. گفتند: چرا بخصوص او را (صادق ) مى نمامند و حال آنكه همه شماها، صادق و راستگوئيد.

امام فرمود: خبر داد مرا پدرم از پدرش از رسولخدا (ص ) كه آنحضرت فرمود: چون متولد شود فرزند من: (جعفر بن على بن الحسين ) او را (صادق ) ناميد، زيرا كه پنجم از فرزندان او (جعفر) نام خواهد داشت و دعوى امامت خواهد كرد بدروغ از روى افتراء بر خدا و نزد خدا (جعفر كذاب ) افتراء كننده بر خدا است، پس حضرت امام زين العابدين (عليه‌السلام ) گريست و فرمود: گويا مى بينم (جعفر كذاب ) را كه برانگيخته است خليفه جور زمان خود را بر تفتيش ‍ و تفحص امام پنهان، يعنى حضرت صاحب الزمانعليه‌السلام .

والده ماجده حضرت صادق (عليه‌السلام )، (ام فروه ) دختر (قاسم بن محمد بن ابى بكر) است و آن، مخدره از پرهيزكاران و نيكوكاران بوده و (قاسم ) از فقهاء شيعه مدينه و از معتمدان و مخصوصان حضرت امام زين العابدينعليه‌السلام و سبط (يزدجرد) پادشاه عجم است و با جناب على بن الحسين (عليه‌السلام ) پسرخاله است.

در اين روز، سنه 377، (حسن بن احمد) معروف به (ابوعلى فارسى فسوى ) نحوى مشهور، در بغداد وفات كرد و در مقابر قريش بخاك رفت.

(( و كان ابوعلى امام وقته فى النحو و صحب عضد الدولة الديلمى و علت منزلته عنده حتى قال به اناغلام ابى على الفسوى فى النحو و صنف له ابوعلى التكلمة فى النحو و قصته فيه مشهورة و كذاقصة مساير ته مع عضد الدولة فى ميدان شيراز و سئوال الملك عنه عن نصب المستثنى و جوابه بجواب ميدانى.

روز: 18

در اين روز، سنه 1009، وفات كرد سيد اجل، شمس الدين (محمد بن على الموسوى الجيعى العاملى ) صاحب مدارك الاحكام فى شرح عبادات شرايع الاسلام و او پسر خواهر (شيخ حسن ) صاحب (معالم ) است و با هم نزد (مقدس اردبيلى ) تلمذ كرده اند و بعد از وفات، صاحب معالم بر قبر او نوشت: (( رجال صدقوا ماعاعدوالله...)) و مرثيه هم براى (سيد) گفت و بر قبرش نوشت.

روز: 22

در اين روز، سنه 4، غزوه بنى النضير واقع شد و سوره مباركه حشر در بيان اين غزوه است و مقام گنجايش نقل ندارد.

در شب اين روز، سنه 638، وفات كرد قدوة العارفين (ابوعبدالله محمد بن على ) المغربى الاندلسى ثم المكلى ثم الشامى الملقب بمحى الدين بن العربى ).

(( كان من اركان سلسلة العرفاء و اقطاب ارباب المكاشفة و الصفاء مماثلاللشيخ عبدالقادر الجيلانى و المدفون بصالحية دمشق صاحب فصوص الحكم و كتاب فتوحات المكية و غيرها و لعلمائنا فيه كلمات فراجع اخر كتاب بشارة الشيعه للمحقق الفيض و كتاب مقامع الفضل و غيره و قيل انه كان له يد طولى فى علم الحروف و من استخراجه اذا دخل السين فى الشين ظهر قبر محى الدين فلما دخل السلطان سليم الشام تفحص عن قبره و عمره بعد الاندراس )).

و منه ما انشدفى ظهور القائمعليه‌السلام :

(( اذا دارالزمان على حروف

بسم الله فالمهدى قاما

و اذدار الحروف عقيب صوم

فاقروالفاطمى منى السلاما))

و ذكر ففى باب 336 من الفتوحات صفات امامنا المهدىعليه‌السلام و علامات ظهوره فى قوله ان الله خليفة يخرج من عترة رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم من ولد فاطمة يواطى اسمه اسم رسول الله و نقله الشيخ سليمان القشبندى فى ينابيع المودة.

و له فى باب 318 و غيره منها كلام فى الرد على اهل الراءى و القياس كابى حنيفة و اضرابه لا يناسب المقام نقله.

روز: 25

در اين روز، سنه 438، وفات كرد سيد اجل، نحرير ذوالمجدين، ابوالقاسم الشريف على بن الحسين بن موسى بن محمد بن موسى بن ابراهيم بن موسى بن جعفرعليهما‌السلام ، مشهور به (سيد مرتضى ) و ملقب به (علم الهدى ).

آنجناب، شريف عراق و مجتهد على الاطلاق و مرجع فضلاى آفاق بوده و علماى اماميه از زمان او تا اين زمان از علوم استفاده مى نمايند و او ركن ايشان و معلم ايشان است و كتابهاى بسيار تأليف فرمود و كتاب (غررودرر) او را علماء عامه تمام توصيف و مدح كرده اند چندانكه هيچ كتابى از علماء شيعه را بآن حد، وصف نكرده اند و هم علماء عامه تمامى (سيد) را مدح و تجليل كرده اند و او را اعلم مردم بعربيت گفته اند و (عمرى ) نسابه امامى، بيت پدران سيد را اجل بيت بنى الكاظم (عليه‌السلام ) گفته و صاحب جامع الاصول آنجناب را مجدد مذهب اماميه را رأس مأة رابعه شمرده.

(( و ذكر ابن ابى الحديد فى شرحه النهج ان الشيخ المفيد راى فى منامه ان فاطمةعليهم‌السلام جاءت بالحسن والحسينعليهم‌السلام وقالت له ياشيخى علم و لدى هذين الفقه ثم جاءت الصباح فاطمة ام السيد المرتضى و الرضى بهما اليه و قالت ذلك و هى مشهورة )).

(( و حكى انه كان للسيد من الاموال و الاملاك ما يتجاوز عن الوصف و كان يدخل عليه من املاكه فى كل سنة اربعة و عشرون الف دينار و خلف من كل شئى ثمانين حتى ان عمره كان ثمانين شنة و ثمانية اشهر)).

(( و عن الشهيد الثانى قال ذكر ابوالقاسم التنوخى صاحب السيد حصرنا كتبه فوجدناها ثمانين الف مجلد من مصنفاته محفوظاته و مقرواته فمن اجل ذلك سمى بالثمانينى )).

(( و بالجمله هو فى جمعه بين الدنيا و الاخرة مصداق قول جده الصادق -عليه‌السلام لا سحق بن عمار و اخيه اسمعيل و قد يجمعهما الله لا قوام يعنى الدنيا و الاخرة و كان رحمة الله نحيف الجسم حسن الصورة و يدرس فى علوم كثيرة و يجرى على تلامذته رزقا كان للشيخ الطوسى ايام قرائته عليه كل شهراثنى عشر دينار و للقاضى ابن البراج كل شهر ثمانية دنابير و كان وقف قرية على كاغذ الفقهاء و تولى ثقابة النقباء و امارة الحاج بعد اخيه الرضى و هو منصب و الدهما)).

(( و قد تلمذ عليه الجم الغفير من العلماء كالشيخ الطوسى و سلار الديلمى و ابى الصلاح الحلبى و السيد عماد الدين و الشيخ الكر اجگى و الصهر شتى الدوريستى و المفيد الثانى و غير هم من الاجلة رضوان الله عليهم اجمعين )).

(( و بالجملة فضائل السيد اكثرمن ان يحصر و يعد و كان نصير الدين الطوسى كما حكى عنه انه اذاجرى ذكر السيد فى درسه صلوات الله عليه و يلتفت الى القضاة و المدرسين و يقول كيف لا يصلى على السيد المرتضى - و مات السيد فى بلدة الكاظمين و دفن فى داره ثم نقل الى جوار جده الحسينعليه‌السلام و دفن عند اخيه المرتضى و ابيه الحسين فى المحل المعروف بابراهيم المجاب وهوجده و ابن الامام موسى الكاظمعليه‌السلام و قبر ابراهيم فى الحاثر مشهور كذا نقل العلامة الطباطبائى بحر العلوم و كانه القبر الواقع فى اواخر رواق فوق الراس من الحرام المطهر)).

روز: 26

در اين روز، سنه 41، جناب امام حسنعليه‌السلام با (معاويه ) مصالحه فرمود بنحويكه در جاى خود بشرح رفته است.

روز: 27

در اين روز، سنه 271، (بوران ) دختر (حسن بن سهل ) زوجه (ماءمون ) وفات كرد و حكايت تزوج (مأمون ) او را و مخارجى كه در عروسى او صرف شده، مشهور است.

روز: 28

در اين روز، سنه 407، (ابوغالب محمد بن على واسطى ) ملقب به (فخر الملك ) وزير (بهاءالدولة بن عضد الدولة ديلمى ) در (اهواز) بدست يكى از محاريم خود، بقتل رسيد و گفته شده كه بعد از (ابن ابى عميد) و (صاحب ابن عباد) از براى (آل بويه ) وزيرى بعظمت (فخر الملك ) نيامده و او مردى باذل و نيكو نهاد و كثير الصلات و الصدقات بوده و او است اول كسى كه در شب نيمه شعبان، قسمت حلوا بفقراء نمود و سور حاثر شريف حضرت امام حسين (ع ) را بنا نهاد و نوا در حكايات او بسيار است.

(( قيل ان رجلا شيخا وقع الى فخر الملك المذكور قصة سعى بهلاك شخص فلما وقف فخر الملك عليها قلبها و كتب فى ظهرها السعاية قبيحة و ان كانت صحيحة فان كنت اجريتها مجرى النصح فخسر انك فيها اكثر من الربح و معاذ الله ان نقبل من مهتوك فى مستور و لو لا انك فى خفادة من شيبك - لقا بلناك بما يشبه مقالك - و يردع به امثالك - فاكتم هذا العيب - و اتق ممن يعلم الغيب.

روز: 30

در اين روز، سنه 3، بقول (شهيد) و (بهائى ) ولادت امام حسينعليه‌السلام واقع شده ولكن مشهور در ماه شعبان است، چنانچه بيايد.

و در اين روز، سنه 450، (على بن محمد بصرى ) معروف به (ماوردى ) فقيه شافعى صاحب حاوى و ادب الدين والدين والدنيا و غيره، وفات كرد و گفته شده كه تا زنده بود تصانيف خود را ظاهر نكرد، مبادا كه نيت قربت او مشوب شود.